کاظم ملکوتی
-
مقدمه
با ورود به دوره سالمندی امکان بروز مشکلاتی همچون انزوا، تنهایی در سالمندان شایع می شود. احساس تنهایی به عنوان یکی از مشکلات روان شناختی مهم در سالمندان، می تواند پیامدهای منفی قابل توجهی بر سلامت جسمی و روانی آنها داشته باشد. فاکتورهای مختلفی می توانند احساس تنهایی سالمندان ساکن خانه های سالمندان را پیش بینی نمایند. هدف از این مطالعه تعیین نقش راهبردهای مقابله ای در پیش بینی احساس تنهایی در سالمندان ساکن در خانه سالمندان بود.
روشمطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی - تحلیلی بود. 194 نفر از سالمندان ساکن خانه سالمندان شهر شیراز در سال 1402 با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. از سه پرسشنامه پرسشنامه تنهایی UCLA، پرسشنامه استراتژی های مقابله ای CISS و پرسشنامه افسردگی سالمندان GDS برای گردآوری اطلاعات استفاده شد. از تمام سالمندان شرکت کننده در مطالعه حاضر، رضایت نامه کتبی اخذ گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار 23SPSS v. استفاده شد.
یافته هامیانگین سنی سالمندان شرکت کننده در مطالعه 46/5 ± 76/67 سال بود. بیشتر سالمندان، زن (52%)، همسرفوت شده بودند. تعداد بیشتری از سالمندان (2/70%)، احساس تنهایی پایین (نمره 21تا 39) را تجربه می کردند. این مطالعه نشان داد که اکثر سالمندان (48%)، راهبردهای هیجان مدار را به کار می گیرند. نتایج نشان داد با افزایش هر نمره از مقیاس مساله مدار و مقیاس اجتناب مدار، نمره احساس تنهایی به ترتیب 23/0 و 387/0 واحد افزایش می یابد. با افزایش هر نمره از مقیاس هیجان مدار، نمره احساس تنهایی 390/0 واحد کاهش می یابد.
نتیجه گیریسطح احساس تنهایی در سالمندان این مطالعه پایین بود. استفاده از استراتژی های مسئله مدار و اجتناب مدار با افزایش احساس تنهایی، و استفاده از استراتژی هیجان مدار با کاهش احساس تنهایی مرتبط بود. برنامه ریزی مداخلات موثر جهت کاهش احساس تنهایی در سالمندان، مانند آموزش استراتژی های مقابله سالم و ارتقای حمایت اجتماعی می تواند منجر به کاهش احساس تنهایی در سالمندان شود.
کلید واژگان: سالمند, تنهایی, راهبردهای مقابله ایIntroductionThe possibility of problems such as isolation and loneliness become common in the elderly entering old age. Loneliness, as one of the most important psychological problems in the elderly, can have significant negative consequences on their physical and mental health. Various factors can predict the feeling of loneliness of elderly people living in nursing homes. This study aimed to determine the role of coping strategies in predicting the feeling of loneliness in older adults living in nursing homes.
MethodsThis was a descriptive-analytical study. 194 older people living in nursing homes in Shiraz city were included in the study in 1402 using the convenience sampling method. UCLA Loneliness Questionnaire, CISS Coping Strategies Questionnaire, and GDS Geriateric Depression Scale were used to collect information. Written consent was obtained from all old participants in this study. SPSS v. 23 software was used for data analysis..
Resultshe mean age of the elderly participants in the study was 67.76 ± 5.46 years. Most of the elderly, women (52%), had lost their spouses. More elderly people (70.2%) experienced low loneliness (score 21-39). This study showed that most of older adults (48%) use emotion-oriented strategies. The results showed that with the increase of each score of the problem-oriented scale and the avoidance-oriented subscale, the loneliness score increased by 0.23 and 0.387 units, respectively. With the increase of each score on the emotion-oriented scale, the loneliness score decreases by 0.390 units.
ConclusionThe level of loneliness in the elderly in this study was low. The problem-oriented and avoidance-oriented strategies were associated with increasing feelings of loneliness, and the emotion-oriented strategies were associated with decreasing feelings of loneliness. Planning effective interventions to reduce the feeling of loneliness in the elderly, such as teaching healthy coping strategies and promoting social support, can lead to reducing the feeling of loneliness in older adults.
Keywords: Aged, Loneliness, Coping Strategies -
مطالعه حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر پیامدهای ناشی از شیوع ویروس کووید-19(استرس، اضطراب، افسردگی، خستگی، کیفیت خواب) انجام شده است. این پژوهش در قالب یک تحقیق نیمه آزمایشی با گروه کنترل و در چارچوب یک طرح پیش آزمون و پس آزمون برای دو گروه آزمایشی و کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش، زنان سرپرست خانوار مراجعه کننده به مرکز مشاوره خیریه احسان الرضا در سال 1400 می باشد. نمونه پژوهش شامل 32 زن (16 زن گروه آزمایش و 16زن گروه کنترل) بودند. روش نمونه گیری در این پژوهش غیر تصادفی و دردسترس بود و نمونه ها بصورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. در این پژوهش از پرسشنامه افسردگی-اضطراب-استرس (DASS-21)، پرسشنامه سنجش چند بعدی خستگی اسمتس (MFI) و پرسشنامه کیفیت خواب (PSQI) استفاده گردید و همچنین مداخله با درمان ACT به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای صورت گرفت. داده های پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری (مآنکوا) و یک متغیری (آنکوا) مورد تحلیل قرار گرفت. در نتیجه با توجه به معنادار شدن فرضیه های پژوهش، مداخله درمان ACT توانسته است میزان افسردگی، اضطراب، استرس، خستگی و کیفیت خواب را کاهش دهد.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, ACT, ویروس کووید-19, افسردگی, اضطراب, استرس, خستگی, کیفیت خواب -
زمینه و هدف
بیماری فیبرومیالژی که یک سندرم درد، خستگی مزمن است باعث کاهش قابل ملاحظه کیفیت زندگی در این بیماران می شود. در این مطالعه اثر تحریک الکتریکی مغز با جریان مستقیم را بر روی کیفیت زندگی در سالمندان با فیبرومیالژی بررسی کردیم.
روش کاردر این مطالعه کارآزمایی بالینی دو سو کور تصادفی شده 50 نفر زن سالمند با فیبرومیالژیا به طور تصادفی در دو گروه مداخله ،کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله جریان الکتریکی مستقیم بر روی جمجمه به ناحیه کورتکس حرکتی اولیه (قطب مثبت) و منطقه سوپراربیتال سمت متقابل (قطب منفی)، به شدت 2 میلی آمپر برای 20 دقیقه در طی 10 جلسه را دریافت نمودند. گروه کنترل تحریک الکتریکی ساختگی را دریافت کردند.کیفیت زندگی با استفاده از پرسشنامه FIQ، SF-36 برای دو گروه قبل از انجام مداخله، فورا پس از آخرین جلسه، یک ماه پس از آخرین جلسه تکمیل شد. همچنین پرسشنامه افسردگی بک، اضطراب همیلتون نیز برای هر دو گروه تکمیل شد.
یافته هاکیفیت زندگی در دو گروه کنترل، مداخله قبل از شروع درمان، بلافاصله بعد از آخرین جلسه، یک ماه بعد از آخرین جلسه به ترتیب با پرسشنامه ی FIQ، 84/58،4/58 (796/0p=)، 17/56،26/49 (020/0p=)، 86/57، 32/52 (050/0p=) و پرسشنامه SF-36 به ترتیب 38/04، 41/21 (413/0p=)، 45/49، 49/ 84 (376/0p=) و 40/40، 45/38 (138/0p=) بود. سطح اضطراب و افسردگی در دو گروه کنترل، مداخله نیز به ترتیب 20/36، 18/84 (219/0p=)، 16/68، 15/52 (106/0p=) و 18/00، 16/12 (112/0p=) بود.
نتیجه گیریعلی رغم نتایج سایر مطالعات، در مطالعه حاضرکیفیت زندگی، در دو گروه مداخله و کنترل این تفاوت قابل ملاحظه نبود. همچنین شدت اضطراب، افسردگی علی رغم کاهش، در این دو گروه تفاوت قابل ملاحظه نشان نداد.
کلید واژگان: فیبرومیالژیا, تحریک الکتریکی جریان مستقیم, بیماران سالمندی, کیفیت زندگیBackgroundFibromyalgia includes a fatigue syndrome with chronic pain that declines the patients’ quality of life. Previous studies confirm these observations, but there is no study on aged-population regarding this issue. Thus we investigated the impacts of anodal stimulation on the life quality in aged-population suffering from fibromyalgia.
MethodsFifty aged females with fibromyalgia were randomized to receive sham stimulation or real tDCS with the anode centered over the primary motor cortex (M1) and a cathode over the contralateral supraorbital area (2 mA for 20 minutes for 10 sessions). The overall effect of fibromyalgia on the quality of life was assessed using the Fibromyalgia Impact Questionnaire (FIQ) and SF-36 quality of life questionnaire. Also, the mood and anxiety levels were evaluated with Beck depression inventory and Hamilton Anxiety Rating Scale. All assessments were done before, after the last session, and 30 days after the last session of the stimulation.
ResultsThe quality of life was evaluated for shame stimulation group as well as stimulation group, before the intervention, immediately after the last session, a month later on that were as follows: FIQ: 58.84, 58.4 (p=0.796), 56.17, 49.26 (p=0.020),57.86, 52.32 (p=0.050) and SF-36 score: 38.04, 41.31 (p=0.43), 45.49, 49.84 (p=0.376), 40.40, 45.38 (p=0.138) respectively. In addition, the levels of anxiety and depression for both control and intervention groups were 20.36, 18.84 (p=0.219), 16.68, 15.52 (p=0.106), 18.00, 16.12 (p=0.112), respectively.
ConclusionAlthough the quality of life for the intervention group was increased, it was not significant. In this regard, the results were inconsistent with the result of previous literature, investigating this issue. Furthermore, the results of the level of anxiety and depression were not significantly different for both groups.
Keywords: Fibromyalgia, Transracial direct current stimulation, Older adults, Quality of life, Pain -
مقدمهاختلالات مغزی-عروقی سومین علت منتهی به مرگ در سنین بالای پنجاه سال است و در بیش از پنجاه درصد و حتی تا هفتادوهشت درصد این بیماران اختلالات روانی گزارش شده است. هدف کلی این پژوهش ارزیابی اختلالات روانی در بیماران سکته مغزی بود.روش بررسیدر این مطالعه مقطعی به روش نمونه گیری تصادفی 100 بیمار سکته مغزی بستری در بخش نورولوژی بیمارستان حضرت رسول اکرم انتخاب و بر اساس پرسش نامه نورورسایکوتیک(NPI) مورد ارزیابی قرار گرفتند. داده ها به کمک آزمون های آماری مجذور خی و t تست توسط نرم افزار SPSS تحلیل شد.نتایج37 مرد و 63 زن با میانگین سنی 5/62 سال در طی 1 تا 12 ماه بعد از سکته مغزی ارزیابی شدند. نتایج حاصل از مجذور خی نشان داد که بیماران مرد در خرده مقیاس های هذیان، آپاتی، مهارگسیختگی و مشکلات خواب و بیماران زن در خرده مقیاس اضطراب نمره بیشتری آوردند. یافته های حاصل از t تست حاکی از آن بود که بین ضایعات نیمکره راست و یوفوری همبستگی وجود داشت.نتیجه گیریبه ترتیب افسردگی، اضطراب و پرخاشگری شایع ترین اختلالات روانی بعد از سکته مغزی بودند.کلید واژگان: سکته مغزی, اختلالات روانی, نوروسایکولوژیIntroductionCerebrovascular disorders are the third leading cause of death in individuals over the age of 50 mental disorders of this origin are reported in up to 50 and even 78 percent of patients. The global goal of this study was to assess mental disorders of stroke patients.MethodsIn a cross-sectional study, 100 consecutive stroke patients in the neurology clinic of Rasool hospital were evaluated by accidental sampling and use of Neuropsychotic Inventory (NPI). Data was analyzed using Chi square and t-test.Results37 men and 63 women with mean age of 62.5 years were assessed over 1 to 12 months after their stroke. The results of Chi square suggested men patients had higher frequency in subscales of delusion, aphaty, disinhibition and sleep disorders and women patients in subscale of anxiety. The results of t-test reported that there was a correlation between right hemisphere lesions and euphory.ConclusionDepression, anxiety and aggression were the most common mental disorders after stroke, respectively.Keywords: Stroke, Mental disorders
-
هدفدر پژوهش حاضر تغییر در تشخیص اختلالهای شخصیت به دنبال درمان دارویی بیماران وسواسی جبری مورد بررسی قرار گرفته است.روشاین پژوهش با طرحی نیمه آزمایشی 30 آزمودنی مبتلا به بیماری وسواسی جبری را با استفاده از نمونه در دسترس انتخاب و در دو گروه 15 نفر دارای اختلالهای شخصیت و 15 نفر بدون اختلالهای شخصیت به مدت 3 ماه با دارو تحت درمان قرار داده است. ابزارهای به کار برده شده شامل فرم مشخصات جمعیت شناختی، مقیاس درجه بندی افسردگی هامیلتون، مقیاس وسواسی جبری یل براون و پرسشنامه بالینی چند محوری میلون 2 بوده است. آزمودنی ها از نظر متغیرهای مؤثر بر پیامد درمانی همتا سازی شده بودند. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از روش های آماری آزمون t، خی دو، من ویتنی و ویلکاکسون انجام گرفته است.یافته هادر گروه بیماران وسواسی جبری با اختلال شخصیت، پیش و پس از درمان تفاوت معنی داری در تشخیص شمار اختلال شخصیت دیده نشد. مقایسه شمار اختلالهای شخصیت در گروه بیماران وسواسی جبری بدون اختلال شخصیت پیش و پس از درمان تفاوت معنی داری نشان نداد. مقایسه شمار اختلالهای شخصیت پس از درمان میان دو گروه با و بدون اختلال شخصیت تفاوت معنی داری نشان نداد. همچنین مقایسه صفات شخصیت در هر یک از گروه ها در بیماران پیش و پس از درمان تفاوت معنی داری را نشان داد.نتیجهدرمان دارویی احتمالا بر تغییرصفات شخصیت در بیماران وسواسی جبری مؤثر است. این تاثیر بر نشانه های این بیماری و یا با تاثیر مستقیم برصفات شخصیت انجام می گیرد.
کلید واژگان: اختلال وسواسی, جبری, اختلالهای شخصیت, درمانObjectivesThis study was designed to examine the changes in the diagnosis of personality disorders of obsessive-compulsive patients following a pharmacological treatment.MethodIn a quasi-experimental design, 30 obsessive-compulsive patients (15 with and 15 without personality disorders) selected from an available sample, received pharmaceutical treatment for a period of three months. The tools used for this study included a demographic questionnaire, Hamilton Rating Depression Scale, Yale-Brown Obsessive-compulsive Scale, and MCMI-II. The subjects were matched in term of variables affecting treatment. The data were analyzed through a t-test, X2, Mann-Whitney and Wilcoxon statistical methods.FindingsNo significant difference was found in the number of personality disorders diagnosed before and after treatment in either group of obsessive-compulsive patients (with and without personality disorders). However, as a result of a personality trait comparison, a significant difference was indicated between the aforementioned groups before and after treatment.ResultsPharmaceutical treatment is more likely effective in bringing about changes in personality traits of obsessive-compulsive patients. Such an impact is either influential in alteration of the ways by which this illness is manifested or by affecting personality traits directly. -
هدفپژوهش حاضر یک بررسی پس رویدادی است که میزان استرس، راهبردهای مقابله ای و سلامت روانی افراد نابارور را با افراد بارور مقایسه می کند.روشدو گروه شامل 40 آزمودنی نابارور (20 مرد و 20 زن) و 40 آزمودنی بارور (20 مرد و 20 زن) با هم مقایسه گردیده اند. آزمودنی های نابارور بطور تصادفی از مراجعین کلینیک ناباروری رویان انتخاب شده و با گروه مقایسه از نظر متغیرهای جنسیت، سن، تحصیلات، مدت ازدواج همتا گردیدند.یافته هااین پژوهش نشان داد که گروه نابارور در مقایسه با گروه بارور هم استرس بیشتری را تجربه کرده و هم سلامت روانی پایین تری داشته اند. افزون بر آن مردان نابارور نسبت به زنان نابارور، استرس کمتری داشتند و از سلامت روانی بالاتری برخوردار بودند. افراد ناباروری که بیشتر، راهبردهای مقابله ای کمتر مفید، را به کار می بردند، سلامت روانی پایین تری داشتند ولی در بکارگیری راهبردهای مقابله ای متمرکز بر مسئله و متمرکز بر هیجان با هم تفاوت معنی داری نداشتند. همچنین زنان نابارور به طور معنی داری بیش از مردان نابارور از راهبردهای مقابله ای کمتر مفید بهره گرفته بودند.
کلید واژگان: ناباروری, استرس, سلامت روان, راهبردهای مقابلهObjectivesThe present study, an ex post facto design was carried out to compare the degree of stress, coping strategies, and the state of mental health in fertile individuals with those in infertile individuals.MethodTwo groups of subjects were compared with one another, each consisted of 20 males and 20 females the first group was consisted of infertile and the other one of fertile individuals. The infertile subjects were randomly selected from the cases admitted to Rooyan Infertility Clinic. Both groups were matched in terms of variables such as sex, age, education, and length of marriage.Findingsthe study demonstrated that the infertile group experienced greater stress and lower mental health. Moreover infertile males experienced less stress and better mental health as compared to infertile females. The infertile subjects who tended to adopt less useful coping strategies, possessed lower mental health, but showed no significant difference in adopting problem-centred and emotion-centred coping strategies. Moreover, the adoption of less useful coping strategies was significantly greater among infertile females than infertile males. -
از آنجا که نشانه های وسواسی - جبری علایمی فرهنگ وابسته اند، شناسایی انواع نشانه های موجود در افراد وسواسی - جبری از اهمیت بالینی ویژه ای برخوردار است. شناخت بهتر نشانه های وسواس در بیماران ایرانی تشخیص سریعتر این اختلال را در پی خواهد داشت و همچنین برای تشخیص افتراقی و مداخلات درمانی بسیار مهم و سودمند خواهد بود. به کمک یک طرح مقطعی...
کلید واژگان: اختلال وسواسی - جبری, علائم و نشانه ها, مقیاس وسواسی - جبری یل - براون -
The primary aim of this study was to investigate the variance in academic achievement in two personality types, namely A and B. 100 medical students at internship level from Zahedan University of Medical Sciences were dissociated on the basis of type A and B by type A behavior questioner . In addition, intensity of anxiety and the experience of a recent stressful life events were assessed in each subject. Furthermore, relationship between personality type of subjects (considering intensity of anxiety and the experience of stressful life events) with the means of recent four years averages(as an academic achievement indicator) was investigated. Data analysis by ANOVA in a computerized program SPSS u indicated:1) There are no significant differences in academic achievement in two personality types A and B .
2) Type A personality subjects, report significantly greater anxiety than type B personality subjects.
3) The experience of a stressful life events has a significant relationship to lower academic achievement .
On the whole, results of this research, to some extent, are in accordance with other similar research.Keywords: Tape A, B personality, Social achievement, Anxiety, Stressful events
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.