به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

کریم شهبازی

  • زهره برزگر، حسن توفیقی*، ارژنگ فتحی گردلیدانی، کریم شهبازی، احمد حیدری
    یکی از عوامل محدودکننده عملکرد محصولات کشاورزی در خاک های آهکی مناطق خشک و نیمه خشک کمبود عناصر کم مصرف در این خاک ها می باشد. این مطالعه به منظور بررسی تاثیر هیومیک اسیدها (HA) و فولویک اسیدهای (FA) تجاری بر آزادسازی منگنز در 15 خاک آهکی انجام شد. نتایج نشان داد که کاربرد هیچ یک از پنج هیومیک اسید مختلف استفاده شده در این مطالعه تاثیر معنی داری (05/0>P) بر آزادسازی منگنز نداشت، اما  اثر فولویک اسیدها در خاک های مختلف متفاوت بود و غالب آن ها منجر به افزایش معنی دار  (05/0>P) آزادسازی منگنز شدند. در 20 درصد از خاک ها، سه یا هر پنج نمونه فولویک اسید و در 7/26 درصد از خاک ها، دو یا چهار نمونه فولویک اسید باعث افزایش معنی دار منگنز شدند. در یک خاک هیچکدام از فولویک اسیدها در افزایش آزادسازی منگنز موثر نبودند. دو نمونه از فولویک اسیدها یعنی FA1 و FA5 در آزادسازی منگنز بسیار موثرتر بودند، که نشان دهنده این است که اثربخشی یا توانایی فولویک اسیدهای تجاری یا بازاری در آزادسازی منگنز (بر مبنای وزن برابر) یکسان نیست و بین آن ها تفاوت بسیاری وجود دارد. تفاوت تا حدی به دلیل توانایی این مواد هیومیک برای تشکیل کمپلکس های قوی (چند دندانه) با منگنز یا عمل کردن به عنوان عامل کیلیت کننده است. همچنین نتایج نشان می دهد که اثربخشی به ویژگی های خاک بستگی دارد که به قدرت اتصال منگنز با گروه های عاملی سطحی خاک ها و حلالیت کانی های منگنز در خاک مربوط می شود.
    کلید واژگان: هیومیک اسید, فولویک اسید, منگنز, خاک های آهکی
    Zohreh Barzgar, Hasan Towfighi *, Arzhang Fathi Gerdelidani, Karim Shahbazi, Ahmad Heidari
    One of the limiting factors in crop yield in calcareous soils of arid and semi-arid regions is the deficiency of micronutrients in these soils. This study was conducted to examine the effects of various commercial humic acids (HAs) and fulvic acids (FAs) on the release of manganese (Mn) in 15 calcareous soils. The results indicated that the application of all five different HAs used in this study had no significant effect (P<0.05) on the release of Mn, but the effects of FAs varied in different soils, the majority of them resulted in a significant increase (P<0.05) in Mn release. In 20% of the soils, either three or all five FAs, and in 26.7 % of the soils, either two or four of the FAs resulted in a significant increase in Mn release. In one soil, none of the FAs were effective in increasing Mn release. Two FA samples, FA1 and FA5, were much more efficient in releasing Mn, indicating that the effectiveness or ability of the marketed or commercial FAs to release Mn, on an equal weight basis, is not the same and varies greatly among them. The difference was, to some extent, due to the ability of these humic substances to form strong (multidentate) complexes with Mn or act as a chelating agent. The results also indicated that effectiveness was dependent on soil characteristics, which were related to the binding strength of Mn with surface functional groups of soils and the solubility of Mn minerals in the soil.
    Keywords: Calcareous Soils, Fulvic Acid, Humic Acid, Manganese
  • یونس شکوهی فر، احمد محمدی قهساره*، کریم شهبازی، محمدمهدی طهرانی*، حسین بشارتی
    این مطالعه به منظور بررسی اثر شوری خاک بر معدنی شدن نیتروژن در حضور و عدم حضور کلش گندم درسه خاک با کلاس بافتی رسی، لومی و شنی لومی در شرایط آزمایشگاهی بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با فاکتورهای شوری (1، 10، 20 و 30 دسی زیمنس بر متر)، کلش گندم (صفر و 2 درصد وزنی با 5/89=C/N) و زمان (روزهای 2، 5، 12، 20، 28، 37، 46، 53، 64، 73، 85 و90) در 3 تکرار اجرا شد. نمونه خاک های زراعی مناطق مختلف ایران بررسی و سه خاک با شوری پایین (1/1-84/0 دسی زیمنس بر متر) و کربن آلی کم (98/0-22/0 درصد) انتخاب شدند. آزمایش نتایج بدست آمده نشان داد که در هر سه نوع خاک غلظت آمونیوم و نیترات در تیمار بدون کلش بیش تر از تیمار دارای کلش بود. در تیمار دارای کلش یک روند کاهشی اولیه در مقدار آمونیوم و نیترات برای هر سه خاک وجود داشت ولی پس از مدت زمانی، مقدار آمونیوم و نیترات خاک روند افزایشی و بازگشت به مقدار اولیه را نشان داد. با افزایش سطح شوری خاک، مقدار آمونیوم خاک در خاک های رسی و شن لومی، افزایش یافت در حالیکه در خاک لوم کاهش یافت. مقدار نیترات در هر سه نوع خاک با افزایش سطح شوری، روند کاهشی نشان داد. بطورکلی یافته های این تحقیق نشان داد که حضور کلش در خاک می تواند اثرات منفی غلظت های بالای نمک را بر معدنی شدن نیتروژن تعدیل کرده و از تلفات آن بکاهد.
    کلید واژگان: آمونیوم, تلفات نیتروژن, ماده آلی, نیترات, قابلیت هدایت الکتریکی
    Younes Shukuhifar, Ahmad Mohammadi Ghehsareh *, Karim Shahbazi, Mohammad Mehdi Tehrani, Hosein Besharati
    This study was conducted to investigate the effect of soil salinity on nitrogen mineralization in the presence and absence of wheat straw in three soils with textural classes of clay, loam and loamy sand under laboratory conditions as a factorial arrangement based on a completely randomized design with 3 replications. The studied factors were salinity (1, 10, 20 and 30 dS/m), wheat straw (0 and 2% by weight with C/N=89.5) and time (2, 5, 12, 20, 28, 37, 46, 53, 64, 73, 85 and 90 days). After investigation of different Iranian agricultural soils, three soils with low salinity (0.84-1.1 dS/m) and low organic carbon (0.22-0.98%) were selected. Considering the results, in the three soils, the amount of ammonium and nitrate in the treatment without straw was higher than those in the treatment with straw. In straw treatment, there was an initial descending trend in the amount of ammonium and nitrate for the three soils, but after a period of time, ammonium and nitrate content of the soil showed an ascending trend and returned to the initial value. With increasing soil salinity, the amount of soil ammonium increased in clay and loamy sand soils but decreased in the loamy soil. Nitrate content showed a descending trend for the three soils with increasing salinity. In general it is concluded that the presence of wheat straw in the soil can mitigate the negative effects of high concentrations of salt on nitrogen mineralization and reduce nitrogen losses.
    Keywords: ammonium, Electrical conductivity, Nitrate, Nitrogen losses, organic matter
  • میثم چراغی، کریم شهبازی*، ارژنگ فتحی گردلیدانی، کامبیز بازرگان، مصطفی مارزی، کبرا سادات هاشمی نسب زواره، مهدی بهشتی

    برای انجام این پژوهش 110 مطالعه منتشر شده در زمینه پایش غلظت نیترات در محصولات کشاورزی تولید شده در ایران که تا پایان سال 1401 منتشر شده بودند، جمع آوری گردید. این مطالعات ابتدا از نظر متدولوژی و کنترل کیفیت و تضمین کیفیت نتایج ارزیابی و با شاخص های یک مطالعه استاندارد مقایسه شدند. نتایج ارزیابی متدلوژی مطالعات نشان داد که تنها در 3/27 درصد از مطالعات روش نمونه برداری، نگهداری و انتقال نمونه ها، در 5/15 درصد از مطالعات روش آماده سازی و عصاره گیری و در 30 درصد از مطالعات روش اندازه گیری منطبق بر روش های استاندارد انجام شده است. ارزیابی کنترل کیفی مطالعات نشان داد که تنها در 9/20 درصد از مطالعات برخی از شاخص های کنترل و تضمین کیفیت نتایج مورد ارزیابی قرار گرفته است. ارزیابی غلظت نیترات در محصولات نشان داد که میانگین وزنی غلظت نیترات در سیب زمینی 7/98، خیار 9/120، گوجه فرنگی 7/40، پیاز 6/39، هندوانه 9/19، خربزه 9/62، هویج 1/151، بادمجان 2/235، انواع فلفل 329، سایر سبزیجات غده ای و ریشه ای 4/542، کاهو 7/907، اسفناج 4/995، کرفس 4/1093، حبوبات تازه خوری 7/37، جعفری 5/596، انواع کلم 7/414، سایر سبزیجات برگی 6/635، سیب درختی 4/32 و پرتقال 2/37 میلی گرم در کیلوگرم وزن تازه بود. تحقیق حاضر نشان داد که میانگین غلظت نیترات در محصولات کشاورزی تولید شده در ایران کمتر از حداکثر سطوح مجاز توصیه شده در استاندارد ملی ایران و سایر استاندارد های جهانی است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که به طور کلی نگرانی جدی از نظر وجود غلظت بیش از حد نیترات در محصولات کشاورزی تولید شده در فضای باز کشور وجود ندارد.

    کلید واژگان: تجمع نیترات, روش های استاندارد, کنترل کیفیت, محصولات کشاورزی, نیترات
    Meysam Cheraghi, Karim Shahbazi *, Arzhang Fathi Gerdelidani, Kambiz Bazargan, Mostafa Marzi, Kobra Sadat Hasheminasab Zavareh, Mehdi Beheshti

    In the process of conducting this research, 110 studies on monitoring nitrate content in agricultural products produced in Iran were gathered. These studies were published until March 20, 2023. The collected studies underwent evaluation for methodology, quality control, and quality assurance of results and were then assessed based on standard research criteria. The evaluation of the study's methodology revealed that only 27.3% of the studies adhered to standard methods for sampling, storage, and sample transfer. In 15.5% of the studies, the method of preparation and extraction followed standard procedures. Additionally, in 30% of the studies, the nitrate measurement method was conducted according to established standard procedures. The evaluation of quality control in the studies showed that only 20.9% reported some indicators of quality control and assurance. The assessment of nitrate concentration in agricultural products revealed the weighted mean concentrations of nitrate (mg kg-1 fresh weight) as follows: potato 98.7, cucumber 120.9, tomato 40.7, onion 39.6, watermelon 19.9, melon 62.9, carrot 151.1, eggplant 235.2, peppers 329, other root and tuber vegetables 542.4, lettuce 907.7, spinach 995.4, celery 1093.4, fresh edible legumes 37.7, parsley 596.5, cabbages 414.7, other leafy vegetables 635.6, apple 32.4, and orange 37.2. The findings of the present research reveal that the mean nitrate concentrations in Iran’s agricultural products fall below the maximum permissible levels outlined by both the Iranian national standard and international standards. As a result, it can be generally concluded that there is no significant cause for concern regarding residual nitrate concentration in Iran’s agricultural products.

    Keywords: Agricultural products, Nitrate, Nitrate accumulation, Standard methods, quality control
  • ابوالفتح مرادی*، کریم شهبازی
    افزودن کودهای آلی به خاک باعث افزایش قابلیت جذب، توان نگهداری آب، فعالیت بیولوژیک و محتوای عناصر غذایی خاک و درنتیجه بهبود حاصلخیزی خاک و افزایش عملکرد گیاهان می شود. به منظور بررسی اثر کمپوست زباله شهری و کود گوسفندی بر عملکرد و اجزای عملکرد گندم، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با سه تیمار مصرف کود گوسفندی (3/17 کیلوگرم در متر مربع)، کمپوست (6/15 کیلوگرم در متر مربع) و شاهد (عدم مصرف کود) در سه تکرار طی سه سال زراعی 1394تا 1397 در ایستگاه تحقیقات کشاورزی زرقان در استان فارس اجرا شد. نتایج نشان داد که کودهای آلی تاثیر معنی داری بر تعداد پنجه بارور در واحد سطح، ارتفاع بوته، طول سنبله، تعداد دانه در سنبله، وزن هزار دانه، عملکرد دانه، عملکرد بیولوژیک و شاخص برداشت داشت، ولی وزن کاه و کلش تحت تاثیر کودهای آلی قرار نگرفت. در هر سه سال آزمایش، کود گوسفندی و کمپوست عملکرد دانه گندم را نسبت به شاهد به طور معنی داری افزایش دادند. به طور میانگین، عملکرد دانه در تیمارهای کمپوست و کود گوسفندی به ترتیب 9/63 و 1/46 درصد در سال اول، 2/29 و 7/53 درصد در سال دوم و 4/37 و 9/26 درصد در سال سوم نسبت به تیمار عدم مصرف کود آلی بیشتر بود. با این وجود، در اغلب موارد تفاوت معنی داری بین کود گوسفندی و کمپوست مشاهده نشد. بنابراین، کشاورزان می توانند برای افزایش عملکرد گندم از کودهای گوسفندی یا کمپوست حاصل از زباله شهری که بایستی مقدار آن بر اساس میزان کربن آلی خاک مزرعه تعیین شود، استفاده کنند.
    کلید واژگان: مواد آلی, گندم, کمپوست زباله, کود گوسفندی, عملکرد
    Abolfath Moradi *, Karim Shahbazi
    Adding organic amendments to the soil increases permeability, water-holding capacity, biological activity, and nutrient content, and consequently increases the soil fertility and the yield of plants. In order to evaluate the effects of municipal waste compost and sheep manure on yield and yield components of wheat, a three-year field experiment was conducted as a randomized complete block design with three treatments, including the application of sheep manure (17.3 kg m-2), compost (15.6 kg m-2), and control (no organic amendment) in three replications in Agricultural Research Station of Zarghan, Fars province, during 2015-2018. The results showed that organic amendments had a significant effect on the number of fertile tillers per area, plant height, ear length, grain number per ear, thousand-grain weight, grain yield, biological yield, and harvest index; however, straw weight was not significantly affected by organic amendments. In all three years of the experiment, sheep manure and compost significantly increased wheat grain yield compared to the control treatment. On average, compost and sheep manure increased wheat grain yield by 63.9% and 46.1% in the first year, 29.3 and 53.7% in the second year, and 37.4 and 26.9% in the third year, respectively, compared to the no-amendment treatment. However, in the most cases, no significant difference was observed between sheep manure and compost. Therefore, farmers can use any of the sheep manure or solid-waste compost to increase wheat yield, the amount of which should be determined based on the amount of organic carbon in the farm soil.
    Keywords: Municipal compost, organic matter, Sheep manure, Wheat, yield
  • کریم شهبازی*، میثم چراغی، مصطفی مارزی، کبرا سادات هاشمی نسب زواره
    پتاسیم به عنوان عنصری ضروری که نقش آن در متابولیسم گیاهان و مقاومت آنها در برابر تنش های زیستی و محیطی بارها ثابت شده است، برای مدیریت بهینه، نیاز به استخراج و اندازه گیری دقیق دارد. تحقیق حاضر با هدف بررسی اثر نسبت خاک به عصاره گیر بر اندازه گیری مقدار پتاسیم قابل جذب خاک انجام شد. بدین منظور در مهر ماه سال 1400، تعداد 62 نمونه خاک سطحی از مزارع کشاورزی سراسر کشور برداشته و مقدار پتاسیم آنها توسط سه عصاره گیر استات آمونیوم 1 مولار (سه نسبت 5:1، 10:1 و 20:1)، آمونیوم بیکربنات-DTPA (2:1، 5:1 و 10:1) و مهلیچ-3 (5:1، 10:1 و 20:1)، در موسسه تحقیقات خاک و آب کرج اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که مقدار پتاسیم قابل جذب اندازه گیری شده، توسط عصاره گیرهای استات آمونیوم و مهلیچ-3 فاقد اختلاف معنی دار بود، اما این دو عصاره گیر با آمونیوم بیکربنات-DTPA اختلاف معنی دار داشتند. احتمالا دلیل این اختلاف، جایگزین شدن نسبت 2:1 با نسبت 20:1 در روش عصاره گیری با آمونیوم بیکربنات-DTPA است. با افزایش نسبت خاک به عصاره گیر، میزان برآورد پتاسیم قابل جذب خاک توسط هر سه عصاره گیر به طور معنی داری افزایش یافت. به طور میانگین، مقدار پتاسیم عصاره گیری شده در نسبت 20:1 به ترتیب %5/11 و %01/5 بیشتر از نسبت 5:1 و 10:1 استات آمونیوم و %79/8 و %84/6 بیشتر از نسبت 10:1 و 5:1 مهلیچ-3 بود. با استفاده از نسبت 10:1، هر سه عصاره گیر مقدار پتاسیم قابل جذب خاک را بدون اختلاف معنی دار اندازه گیری کردند. بنابراین، پیشنهاد می شود که در مواقع لزوم می توان از هر سه عصاره گیر برای تعیین مقدار پتاسیم قابل جذب استفاده کرد. همچنین به نظر می رسد که نسبت 10:1، نسبت مناسبی برای اندازه گیری مقدار پتاسیم قابل جذب با حداقل تفاوت بین عصاره گیرهای مختلف باشد.
    کلید واژگان: آمونیوم بیکربنات-DTPA, استات آمونیوم, پتاسیم, مهلیچ-3
    Karim Shahbazi *, Meysam Cheraghi, Mostafa Marzi, Kobra Sadat Hasheminasab Zavareh
    Potassium, as an essential element, which its role in plant metabolism and resistance to biological and environmental stresses has been proven many times, requires accurate extraction and measurement for optimal management. The present study was conducted to investigate the effect of soil/extractant ratio on measuring the amount of available potassium in the soil. For this purpose, in October 2021, 62 soil samples were taken from agricultural fields all over the country, and their potassium content was measured by three extractants: 1 M ammonium acetate (three ratios of 5:1, 10:1, and 20:1), ammonium bicarbonate-DTPA (2:1, 5:1, and 10:1), and Mahlic-3 (5:1, 10:1, and 20:1) in the Karaj soil and water research institute (SWRI). The results showed that the amount of available potassium measured by ammonium acetate and Mehlich-3 extractants had no significant difference, but these two extractants had a significant difference with ammonium bicarbonate-DTPA. Probably, this difference is due to replacing the 2:1 ratio with a 20:1 ratio in the extraction method by ammonium bicarbonate-DTPA. In all three extractants, the estimated soil available potassium increased by increasing the soil to extractant ratio. On average, the amount of extracted potassium in 20:1 ratio was 11.5% and 5.01% more than the ratio of 5:1 and 10:1 for ammonium acetate, and 8.79% and 6.84% more than the ratios of 10:1 and 5:1 for Mehlich-3, respectively. By using a 10:1 ratio, all three extractants measured the amount of soil-available potassium without any significant differences. Therefore, it is suggested that all three extractants be used to determine the amount of available potassium. In addition, it seems a 10:1 ratio is a suitable ratio for measuring the amount of available potassium with minimal difference between different extractants.
    Keywords: Ammonium acetate, Ammonium bicarbonate-DTPA, Mehlich-3, potassium
  • حسین بشارتی*، حمیدرضا درودیان، کریم شهبازی

    استفاده مستقیم از خاک فسفات به عنوان یکی از جایگزین های سوپر فسفات مطرح است ولی در خاک های آهکی به علت حلالیت ناچیز خاک فسفات چندان موثر و ثمربخش نیست، ولی کاربرد آن در خاک های اسیدی اثربخشی بیشتری دارد. با این وجود، کاربرد آن در خاک های اسیدی شمال کشور کمتر مورد توجه بوده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی امکان جایگزینی خاک فسفات با کودهای شیمیایی فسفری در قالب طرح بلوک کامل تصادفی در باغ چند ساله چای واقع در لاهیجان انجام شد. تیمارها شامل: 1- شاهد (بدون کود)، 2- کود سوپرفسفات تریپل (براساس آزمون خاک)، 3- خاک فسفات (به میزانی که به اندازه کود سوپر فسفات فسفر وارد خاک نماید)، 4- کمپوست به میزان 10 تن در هکتار، 5- خاک فسفات+ باکتری های حل کننده فسفات 6- خاک فسفات+ قارچ های حل کننده فسفات(گلوموس) 7- خاک فسفات+ کمپوست(10 تن در هکتار) 8-خاک فسفات+ کمپوست (10 تن در هکتار)+ باکتری های حل کننده فسفات (باکتری سودوموناس) 9- خاک فسفات+ قارچ های حل کننده فسفات+ کمپوست (10 تن در هکتار). صفات عملکرد برگ سبز چای (غنچه و دو برگ پایینی)، غلظت فسفر، منگنز، روی، آهن، مس در برگ و خاک و نیز اسیدیته و شوری خاک اندازه گیری شد. تیمار باکتری+ قارچ + کمپوست + خاک فسفات بعنوان بهترین تیمار افزایش دهنده شاخص های اندازه گیری شده در مقایسه با شاهد تشخیص داده شد و این تیمار با تیمارهای کاربرد باکتریشان نداد. تیمار مذکور فسفر خاک، فسفر برگ، عملکرد، آهن برگ و روی خاک را در مقایسه با شاهد به ترتیب 35، 6، 109، 6 و 12 درصد افزایش داد. مصرف خاک فسفات به تنهایی در مقایسه با شاهد فسفر قابل جذب خاک را بطور معنی دار افزایش داد ولی بیشترین مقدار فسفر خاک با کاربرد توامان خاک فسفات همراه با کمپوست و میکروارگانیسم ها (کودزیستی،: باکتری و قارچ) حاصل شد.  از لحاظ عملکرد برگ سبز چای دو تیمار سوپر فسفات و خاک فسفات نسبت به شاهد افزایش معنی دار نشان دادند ولی هر دو در یک سطح آماری قرار داشتند، از نظر فسفر قابل جذب خاک و فسفر برگ چای، کود سوپر فسفات تریپل برتر از شاهد و خاک فسفات تنها، ظاهر شد. ولی همچنان بهترین تیمار از لحاظ سه شاخص یادشده مصرف توامان خاک فسفات، کمپوست و میکروارگانیسم ها بود.

    کلید واژگان: باکتری های حل کننده فسفات, خاک فسفات, قارچ های حل کننده فسفات, مایکوریز, باغ چای
    Hossein Besharati *, Hamidreza Doroudian, Karim Shahbazi

    Direct use of rock phosphate is considered as one of the alternatives to superphosphate, however, its use in acidic soils in the north of Iran has received less attention.This experiment was conducted as randomized complete block design. The treatments included: 1) control, 2) triple superphosphate (Tsp) fertilizer (based on soil test), 3) rock phosphate (to the extent that P addition was the same as Tsp), 4) compost at the rate of 10 tons per hectare, 5) rock phosphate+phosphate solubilizing fungi, 6) rock phosphate+phosphate dissolving fungi (Glomos), 7) rock phosphate + 10 tons per hectare compost, 8) rock phosphate + compost + phosphate solubilizing fungi (Pseudomonas), 9) rock phosphate+phosphate solubilizing fungi +compost. The results indicated the possibility of substituing rock phosphate for Tsp  in acidic soils of tea plantations, and organic matter plays an important role in better dissolution of rock phosphate by microorganisms in acidic soils. Application of bacteria, fungi, and compost treatments along with rock phosphate significantly increased the yield of green tea leaves as well as soil available P, compared to the control. Also, the concentration of trace elements in treatments containing compost showed a significant increase. The use of rock phosphate alone significantly increased the soil available P compared to the control, but the highest amount of soil P was obtained by simultaneous application of rock phosphate with compost and microorganisms (biofertilizers).

    Keywords: phosphate solubilizing bacteria, Rock phosphate, Phosphate Solubilizing Fungi, mycorrhiza, tea garden
  • کریم شهبازی*، ارژنگ فتحی گردلیدانی، مصطفی مارزی

    در دنیا توجه به غلظت فلزات سنگین در خاک بدلیل خطرات بالقوه آن ها برای محیط زیست و سلامت انسان افزایش یافته است. در چند دهه اخیر، مطالعات زیادی بر روی آلودگی خاک ها توسط فلزات سنگین در ایران صورت گرفته است ولی اکثر مطالعات، وضعیت غلظت فلزات سنگین خاک را در مقیاس ملی نشان نمی دهد. از طرف دیگر باوجود اهمیت غلظت زمینه برای ارزیابی آلایندگی و خطر زیست محیطی این فلزات، هنوز مطالعه ای در مورد آن برای خاک های ایران در سطح ملی منتشر نشده است. در این پژوهش تلاش شد تا بر اساس تجزیه و تحلیل کمی و کیفی نتایج مطالعات گزارش شده شناخت جامعی از وضعیت عناصر سنگین در خاک های ایران در مقیاس ملی ارایه شود. برای انجام این پژوهش در مجموع 247 مطالعه (مقاله و گزارش نهایی طرح های تحقیقاتی) در زمینه پایش میدانی عناصر سنگین در خاک های ایران که تا آبان 1400 منتشر شده بودند جمع آوری گردید. اطلاعات مورد نیاز (نتایج تجزیه حدود 21400 نمونه خاک) از مطالعات استخراج و ابتدا از نظر شاخص های تضمین و کنترل کیفیت تجزیه ارزیابی شدند. سپس مطالعات بر اساس نوع کاربری به کشاورزی، شهری و صنعتی تفکیک و پس از غربال و انتخاب مطالعاتی که دارای حداقل های لازم از نظر کنترل کیفی بودند، آماره های مختلف از جمله میانگین وزنی، میانه، غلظت زمینه و شاخص آلودگی عناصر سنگین (As، Pb، Cd، Cr، Co، Ni، Cu و Zn) محاسبه و تجزیه و تحلیل شدند...

    کلید واژگان: خاک های شهری, صنعتی و کشاورزی, غلظت زمینه, عناصر بالقوه سمی, کنترل کیفی
    Karim Shahbazi *, Arzhang Fathi-Gerdelidani, Mostafa Marzi

    In the world, attention to the content of heavy metals in the soil has increased due to their potential risks to the environment and human health. In recent decades, many studies have been reported on soil contamination by heavy metals in Iran, but most studies do not show heavy metal status in soils on a national scale. On the other hand, despite the importance of background concentration of heavy metals for the assessment of pollution and environmental risks of these metals, no study has yet been published for soils of Iran at the national scale. In this study, an attempt was made to provide a comprehensive understanding of the status of heavy metals in soils of Iran on a national scale based on quantitative and qualitative analysis of the results of studies reported. To conduct this research, a total of 247 studies (both articles and final reports of research projects on field monitoring of heavy metals in soils of Iran that were published until November 2021 were collected. The required information (analysis results of about 21,400 soil samples) were extracted from the studies and first evaluated in terms of quality assurance and quality control criteria. Then, studies were classified into agricultural, urban and industrial based on the type of land use, and after screening and selecting studies that had the minimums required in terms of quality control, various statistics such as weighted average, median, background concentration and pollution index for heavy metals As, Pb, Cd, Cr, Co, Ni, Cu and Zn were calculated and analyzed....

    Keywords: Agricultural, urban, industrial soils, Background concentration, potentially toxic elements, quality control
  • مصطفی مارزی، کریم شهبازی*، لیلا اسماعیل زاده، مهدی بهشتی
    گچ در خاک های نواحی خشک و نیمه خشک به عنوان جزء اصلی خاک برخی از رفتارهای فیزیکی و شیمیایی خاک را تحت تاثیر قرار داده و  به دلیل اثرات منفی بر اراضی کشاورزی و رشد گیاه، اندازه گیری دقیق غلظت آن برای مدیریت اراضی گچی بسیار حایز اهمیت است. بنابراین طی پژوهشی آزمایشگاهی برخی عوامل موثر بر اندازه گیری گچ به روش استون شامل زمان تماس، نسبت خاک به آب و عصاره گیر های مختلف مطالعه شدند. نتایج نشان داد که انحلال گچ در خاک های گچی مصنوعی واکنشی سریع بوده و قسمت عمده گچ موجود در نمونه در مدت زمانی کمتر از 5/0 ساعت حل شد. عصاره گیری گچ در نسبت های بالای خاک به آب (200:1) باعث کم برآورد در اندازه گیری گچ گردید. بطوریکه مقدار گچ اندازه گیری شده در زمان 5/0 ساعت در نمونه های 10، 20، 30، 40، 50، 60، 70، 80 و 100 درصد گچ به ترتیب 1-، 5/3، 6/9، 0/11، 4/22، 3/29، 6/39، 5/47 و 8/57 درصد نسبت به مقدار واقعی گچ در نمونه کمتر برآورد شد. کاهش نسبت خاک به آب به نسبت 400:1 باعث بیش برآورد بین 10-50 درصد گچ در نمونه های با گچ کمتر از 50 درصد گردید. محلول های نمکی NaCl، KCl و MgCl2 حلالیت گچ را افزایش داده و باعث جبران کم برآورد در اندازه گیری گچ بخصوص در نسبت 200:1 گردیدند. محلول های نمکی در نسبت پایین خاک به آب (400:1) در خاک های طبیعی باعث بیش برآورد مقدار گچ  شدند. هدایت الکتریکی (EC) µS/cm 1000 در محلول نهایی بعنوان EC بحرانی در اندازه گیری گچ بدست آمد. براساس نتایج بدست آمده، استفاده از آب مقطر بعنوان عصاره گیر، زمان تماس 5/0 ساعت و نسبت خاک به آب متغیر براساس محتوای گچ برای حصول EC کمتر از µS/cm 1000 بعنوان شرایط بهینه برای اندازه گیری گچ به روش استون توصیه می گردد.
    کلید واژگان: انحلال گچ, خاک های گچی, محلول های نمکی, هدایت الکتریکی
    Mostafa Marzi, Karim Shahbazi *, Leila Esmaeilzadeh, Mehdi Beheshti
    Gypsum is spread in soils of arid and semi-arid regions and controls the soil physiochemical properties when it exists as the main soil component. Due to the undesired effects of gypsum in agriculture and plant growth, the accurate determination of its concentration is very important for soil classification and land use management. In this study, the parameters affecting the gypsum determination by the acetone method, namely contact time, extractant to soil ratio, and different extractants were investigated. Results revealed that the gypsum dissolution reaction was fast and most of the gypsum was dissolved in less than 0.5 h. Gypsum extracting with high extractant to soil ratios (1:200) had led to underestimation in the gypsum concentration. So that, the measured gypsum at 0.5 h extraction in soils with 10, 20, 30, 40, 50, 60, 70, 80, and 100% gypsum was underestimated by -1, 3.5, 9.6, 11.0, 22.4, 29.3, 39.6, 47.5, and 87.8% (according to the actual content) respectively. Decreasing the extractant to soil ratio to 1:400, overestimated (10 to 50%) the gypsum in the samples containing less than 50% gypsum. NaCl, KCl and MgCl2 solutions increased the gypsum solubility eliminated the underestimation in gypsum determination especially in 1:200 ratio. However, the use of salt solutions as extractants in the natural soils had led to overestimate at the higher extractant to soil ratios (1:400). The critical electrical conductivity (EC) in the measuring of gypsum by the Acetone method was 1000 µS/cm. According to the results, use of deionized water as the extractant, 0.5 h contact time, and variable soil to water ratio according to the soil gypsum content and to reach the EC of lower than 1000 µS/cm were the optimum condition for determination of soil gypsum by the acetone method which is recommended.
    Keywords: Electrical conductivity, Gypsiferous soils, Gypsum dissolution, Salt solutions
  • حامد رضایی*، کریم شهبازی، سعید سعادت، کامبیز بازرگان

    عوامل بسیاری بر روی تولید محصولات سالم تاثیر دارند، چندان که نظارت بر آن ها مستلزم نگاه فرآیندی و سیستمی در کلیه مراحل قبل از کشت تا هنگام عرضه و مصرف آن ها هست. لذا به منظور آگاهی از مهم ترین عوامل و استفاده از تجارب ملی و بین المللی، مطالعات داخلی و خارجی انجام گرفته، مورد بررسی و مطالعه قرار گرفت تا به توان بر اساس آن مطالعات و اقدامات بعدی را طراحی نمود. خاک بستر تولید محصولات کشاورزی است. اگرچه تشکیلات زمین‎شناسی دارای غلظت‎های بالای عناصر آلاینده(به ویژه فلزات سنگین) می تواند باعث آلودگی منابع خاک گردد، اما فعالیت های بشری همانند فعالیت صنایع آلاینده، استفاده نادرست از نهاده‎ های کشاورزی مانند آفت کش ها، کودهای شیمیایی و آلی (به‎ ویژه کودهای فسفاتی، کودهای عناصر کم مصرف، لجن فاضلاب غیراستاندارد)، فاضلاب با کیفیت نامناسب، فرونشست های جوی به‎ویژه در مناطق شهری و حاشیه شهرها، از جمله مواردی هستند که خاک را تحت تاثیر آلاینده ها قرار می‎دهند. آلودگی آب امری منفک از خاک نبوده بلکه در ارتباط تنگاتنگ باهم هستند. هرچند گزارش هایی در مناطقی از کشور حاکی از وجود برخی فلزات سنگین در منابع آب با منشا ژیوهیدرولوژیکی وجود دارد، اما به نظر می رسد استفاده از فاضلاب ها در آبیاری محصولات کشاورزی در برخی نقاط به دلیل حجم و زمان طولانی نیازمند توجه جدی هست. درنهایت مدیریت به‎عنوان کلیدی‎ترین عامل در سلامت محصولات، نقش‎آفرینی اصلی را دارد. به هر روی تولید محصولات سالم صرفا با منابع پایه (الف) خاک، (ب) آب و (ج) هوای سالم همراه با (د)مدیریت درست و با استفاده از (ه) نهاده های سالم، (و) ضمن حفظ تعادل زیستی امکان پذیر است. وضعیت آلودگی محصولات مختلف در حقیقت برآیندی از فرآیند تولید محصول و عوامل موثر بر آن هست. نتایج بررسی برخی مطالعات داخلی نشان داد که به دلیل حساسیت و نیاز به تجربه بالا در مراحل مختلف نمونه برداری، اندازه گیری، گزارش تفسیر نتایج فلزات سنگین و نیترات نتایج بسیاری از مطالعات قابل استفاده نیست. در بین محصولات، غلظت نیترات در محصولاتی همانند اسفناج، کاهو، کرفس، سیب زمینی و خیار بیشترین و در محصولات میوه ای همانند گوجه فرنگی، هندوانه و طالبی کمترین غلظت نیترات مشاهده شد. در مورد فلزات سنگین نیز گسترش عمومی در مطالعات مشاهده نمی گردد.برای مدیریت و تولید محصولات با حدود مجاز آلاینده ها لازم است تا عوامل ذکرشده در تولید محصول سالم مورد توجه قرار گیرد. در این رویکرد، مدیریت بهینه حاصلخیزی خاک برای کنترل نیترات در محصولات، انتخاب گونه و رقم مناسب، عدم کاشت در اراضی آلوده و یا در معرض فرونشست های جوی و آب های آلوده امر ضروری است. برای رسیدن به این هدف انجام پایش کیفیت محصولات کشاورزی با صحت و دقت مناسب و شناسایی مناطق پر ریسک در تولید محصولات آلوده و عوامل آلاینده می توان نسبت به ارایه راهکار مناسب در هر منطقه متناسب با عامل آن اقدام نمود.

    کلید واژگان: پالایش, آلودگی, فلزات سنگین, نیترات, زمین زاد, انسان زاد
    Hamed Rezaei *, Karim Shahbazi, Saeed Saadat, Kambiz Bazargan

    Many factors are involved in the production of healthy crop products and their monitoring requires a process-based and systemic approach at all stages from site selection to consumption. The present paper draws upon national and international experiences reflected in reviews in order to identify the most important factors affecting crop quality; the results will be expectedly exploited toward designing future studies and developing measures to improve crop qulity. Soil is the medium in which agricultural production takes place. Although geological formations with high concentrations of pollutants (especially heavy metals) might pollute soil resources, human activities inlcuding polluting industrial activities, improper application of agricultural inputs such as pesticides, chemical and organic fertilizers (especially phosphate fertilizers and non-standard sewage sludge), undertreated effluents, and atmospheric deposits (especially in urban and peri-urban areas) are some of the factors that expose soil and agricultural production more severely to the adverse of effects of such pollutants. Water pollution cannot be divorced from that of soil as they are closely related. While certain reports attribute soil pollution in parts of Iran solely to heavy metals with geohydrological origins, long-time crop irrigation using wastewater with high pollutant loads should not be ignored as a serious source of soil pollution. It should be noted that management plays a pivotal role in growing healthy products via using healthy inputs while maintaining biodiversity but that this cannot be achieved in the absence of such healthy basic resources as: a) soil, b) water, and c) air. In other words, unhealthy crops with pollutant loads result from both production processes and the environmental factors affecting them. A review of some domestic studies revealed that extensive background experience is required in the various sampling, measurement, and reporting skills, given the high sensitivity of these processes, to arrive at sound interpretations of the results of nitrate and heavy metals concentrations reported in some domestic journals. These studies have reported high concentrations of nitrate in spinach, lettuce, and celery but lower concentrations in such fruits as tomatoes, watermelon, and cantaloupe. Crops such as cucumbers, celery, and potatoes reportedly accounted for the highest nitrate concentration exceeding the allowable nitrate limits but minimum levels in tomatoes, watermelons, and cantaloupes. This is while heavy metal contaminations in plants have not been extensively reported on. Production of crops with allowable limits of pollutants presupposes due consideration of the factors outlined above. The approach proposed in this article requires soil fertility management, proper selection of crop species and cultivars, prohibited farming in contaminated lands, and avoidance of soil exposure to atmospheric deposition and polluted waters. These goals, in turn, may be achieved through accurate monitoring of agricultural product quality and identification of high-risk farming regions.

    Keywords: Remediation, Pollution, Heavy metals, Nitrate, geogenic, Anthropogenic
  • کبرا سادات هاشمی نسب*، کریم شهبازی

    در پژوهش حاضر، از استخراج مبتنی بر حلال آبدوست قابل تعویض جفت شده با کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا مجهز به آشکارساز فرابنفش برای تعیین اسیدهای آمینه آزاد در نمونه های کود استفاده شد. هنگام تبدیل فاز، حلال آلی به طور موثر آنالیت های هدف را جذب می کند. در این روش استخراج، 200 میکرولیتر از یک حلال غیر قابل امتزاج با آب (دی پروپیلامین) استفاده می شود که می تواند در فاز آبی اسیدی حل شود. سپس جداسازی فاز با افزودن هیدروکسید سدیم انجام می شود. متغیرهای موثر بر این روش برای دستیابی به بهترین بازده استخراج بهینه شدند. شرایط بهینه شامل: حجم نمونه 25 میلی لیتر، حجم حلال استخراج 200 میکرولیتر و زمان استخراج 2 دقیقه بود. تحت شرایط بهینه، حدود تشخیص خوب (0021/0-0006/0 میکرومول بر میلی لیتر)، خطی (997/0 R2>)، دقت (انحراف استاندارد نسبی کمتر از 5٪) به دست آمد. در نهایت، روش توسعه یافته با موفقیت برای تعیین آنالیت های هدف در انواع مختلف نمونه های کود به کار گرفته شد و بازیابی قابل قبولی (> 2/97 درصد) به دست آمد.

    کلید واژگان: استخراج مبتنی بر حلال آبدوست قابل تعویض, آمینو اسیدهای آزاد, کود, دی پروپیل آمین, کروماتوگرافی مایع با کارایی بالا مجهز به آشکارساز فرابنفش
    Kobra Hasheminasab *, Karim Shahbazi

    In the present work, switchable hydrophilic solvent-based extraction (SHSE) followed by high performance liquid chromatography with UV detection (HPLC-UV) was used to determine free amino acids in fertilizer samples. During the phase transformation of SHSE, the organic phase appeared to effectively capture the target analytes. In this extraction technique, 200 μL of a water-immiscible solvent (dipropylamine) is used, which can be solubilized in the acidic aqueous phase. Phase separation is then brought about by the addition of sodium hydroxide. The variables affecting this method were optimized to achieve the best extraction efficiency. The optimized conditions included: volume of sample 25 mL, volume of extraction solvent 200 μL, and extraction time 2 min. Under the optimal experimental conditions, good detection limits (0.0006-0.0021 µmol ml-1), linearities (R2 > 0.997), and precision (relative standard deviation less than 5.0%) were obtained. Finally, the developed method was successfully applied to the determination of target analytes in different types of fertilizer samples and acceptable recoveries (> 97.2%) were obtained.

    Keywords: Switchable Hydrophilic Solvent-Based Extraction, free amino acids, fertilizer, dipropylamine, HPLC-UV
  • کبرا سادات هاشمی نسب زواره*، کریم شهبازی، کامبیز بازرگان
    زمینه و هدف

    گندم های تولیدی کشور ایران از نظر میزان آلودگی به فلزات سنگین کادمیم و سرب و میزان روی بررسی شدند.

    روش بررسی

    تعداد 419 نمونه گندم از مزارع تهیه گردید. دانه های گندم پس از بوجاری، آسیاب شده و هضم و عصاره گیری انجام شد. غلظت فلزات سنگین در عصاره ها با دستگاه جذب اتمی اندازه گیری گردید.

    یافته ها

    میزان کادمیم در 59/8 درصد از نمونه های گندم کشور، بالاتر از میزان حد مجاز استاندارد ملی ایران (mg/Kg03/0) بود. میانگین میزان کادمیم درتمام استان های بررسی شده به جز استان گیلان ازحد مجاز استاندارد ملی پایین تر به دست آمد. نتایج نشان دادند که میزان سرب در 72/0 درصد از نمونه های گندم آنالیز شده بالاتر از میزان حد مجاز استاندارد ملی ایران (mg/Kg 15/0) بود. میانگین میزان سرب در همه استان ها از حد مجاز استاندارد ملی پایین تر به دست آمد. بررسی غلظت عنصر مفید روی در نمونه های گندم نشان داد در بخش اعظم نمونه ها (حدود 79%)، غلظت این عنصرکمتر از حد مطلوب (mg/Kg30) می باشد.

    بحث و نتیجه گیری

    توزیع فراوانی غلظت عناصر سرب و کادمیم در مناطق مختلف ایران حاکی از بالاتر بودن غلظت عنصر کادمیم نسبت به حد مجاز در استان گیلان است. به نظر می رسد حد مجاز کادمیم در گندم در استاندارد ملی، به طور غیر مستندی سخت گیرانه است، لذا پیشنهاد می شود حد مجاز کادمیم در دانه گندم در استاندارد ملی ایران مجددا بازنگری شود. اگر استاندارد جهانی به عنوان شاخص ارزیابی آلودگی گندم های تولیدی کشور در نظر گرفته شود، در رابطه با کادمیم، در هیچکدام از نمونه های تجزیه شده غلظت کادمیم بالاتر از حد مجاز استاندارد جهانی نیست. در ادامه نتایج اندازه گیری عنصر روی در گندم ها، نشانگر کمبود روی در بخش اعظم نمونه های گندم است. لذا با توجه به سهم نان درسبد غذای جامعه ایرانی بایستی موضوع ارتقاء غلظت روی درگندم مورد توجه جدی قرار گیرد.

    کلید واژگان: فلزات سنگین, سرب, کادمیم, روی, گندم, ایران
    Kobra Sadat Hasheminasab Zavareh *, Karim Shahbazi, Kambiz Bazargan
    Background & Objective

    We investigated the produced wheat of Iran in terms of heavy metal cadmium and lead, and also to measure the extent of zinc.

    Material and Methodology

    The amount of the mentioned metals in 419 wheat samples, after preparation and extraction, was analyzed by atomic absorption spectrometry.

    Findings

    The amount of cadmium in the 8.59 percent of wheat was higher than permissible limit in national standard index of Iran (0.03 mg/kg). In all provinces, the average amount of cadmium was less that the permissible limit, except Gilan. The findings showed that the amount of lead in 0.72 percent of analyzed samples was higher than permissible limit in the national index (0.15 mg/kg). In all provinces, the average amount of lead was less than national index of Iran. Analysis of concentration of zinc, a useful element, showed that in much of samples (about 79 percent), the concentration of this element less than acceptable level (30 mg/kg).

    Discussion and conclusion

    The analysis of frequency distribution of heavy metals in different provinces of Iran showed that in Gilan province, the concentration of cadmium is more than permissible limit. Since that the permissible concentration of cadmium in the national standard of Iran is unreasonably exigent. It is suggested that the maximum tolerance limit for cadmium in wheat grain should be reviewed. If the Codex standard is considered as an indicator of the pollution of heavy wheat production in Iran, in relation to cadmium, none of the analyzed samples cadmium concentration has not exceeded the Codex limit. In addition, the results of zinc measurement in wheat samples indicate zinc deficiency in most of the samples. Therefore, regarding the share of bread in the food basket of Iranian society, increasing the concentration of zinc in the wheat of Iran should be taken into consideration.

    Keywords: Heavy Metals, Lead, Cadmium, Zinc, wheat, Iran
  • میثم رضایی*، کامبیز بازرگان، کریم شهبازی، وحید الله جهاندیده مهجن آبادی

    اطلاعات در باره ارزیابی آلودگی خاک و کاربرد عصاره گیرهای مناسب برای تعیین مقادیر قابل استفاده گیاه از فلزات سنگین در خاک های آهکی و شور کشور محدود است. از این رو، این پژوهش با هدف بررسی تاثیر شوری و مقایسه عصاره گیرهای EDTA pH 4.65، EDTA pH 8.6 و DTPA pH 7.3 در تعیین مقادیر قابل استفادهگیاه از فلزات سنگین شامل مس، کادمیم، سرب و نیکل در خاک های آهکی و شور استان خوزستان انجام شد. تعداد 63 نمونه خاک از اراضی زیر کشت گندم در این استان جمع آوری و در آنها گیاه گندم در شرایط گلخانه و با استفاده از طرح کاملا تصادفی در سه تکرار کشت شد. با توجه به محدودیت شوری خاک ها، آبشویی متوالی به میزان دو برابر تخلل در هر خاک انجام شد. مقادیر قابل استفاده گیاه از مس، کادمیم، سرب و نیکل در خاک ها با عصاره گیرهای مذکور قبل و بعد از آبشویی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که عصاره گیر DTPA pH 7.3 کمترین مقادیر و EDTA pH 4.65 بیشترین مقادیر عناصر سنگین را استخراج نمودند. کاهش شوری بر اساس نوع فلز و عصاره گیر تاثیر متفاوتی بر استخراج فلزات سنگین مس، نیکل، کادمیم و سرب داشت و غلظت های استخراج شده عناصر از روند یکنواختی تبعیت ننمودند. همبستگی مثبت معنی داری بین مس استخراج شده با هر سه عصاره گیر و غلظت مس گیاه وجود داشت. این همبستگی برای عصاره گیر DTPA pH 7.3 (32/0= r، 01/0P ≤) بیشتر از عصاره گیرهای EDTA pH 4.65 (27/0= r، 05/0P ≤) EDTA pH 8.6 (25/0= r، 05/0P ≤) بود. برای عناصر کادمیم و سرب تنها با عصاره گیر DTPA همبستگی مثبت و معنی داری (به ترتیب 33/0= r، 01/0P ≤ و 28/0=r، 05/0P ≤) به دست آمد. برای نیکل با هیچ یک از عصاره گیرها همبستگی معنی داری مشاهده نشد. بر اساس نتایج، به نظر می رسد عصاره گیر DTPA را می توان به عنوان مناسب ترین عصاره گیر برای تعیین مس قابل استفاده گندم در خاک های آهکی و شور خوزستان معرفی کرد. اما، با در نظر گرفتن شوری خاک، آبشویی مورد نیاز، و همبستگی ضعیف کادمیم، سرب و نیکل با عصاره گیرهای این مطالعه، ارزیابی آنها نیازمند انجام مطالعات تکمیلی است.

    کلید واژگان: خاک های آهکی, عصاره گیر فلزات سنگین, شوری خاک, ئی.دی.تی.ا, دی.تی.پی.ا
    Meisam Rezaei *, Kambiz Bazargan, Karim Shahbaz, Vahid Alah Jahandideh Mahjen Abadi

    Information on soil pollution assessment and suitable extractants to determine the available amounts of heavy metals in calcareous and saline soils of Iran are limited. Therefore, this study aimed to compare EDTA pH 4.65, EDTA pH 8.6 and, DTPA pH 7.3 extractants to characterize availability of heavy metals including copper, cadmium, lead, and nickel in calcareous and saline soils of Khuzestan Province. To this end, 63 soil samples were collected from wheat fields of the province and wheat was planted under greenhouse conditions using randomized complete design with three replications. Due to salinity limitation, sequential leaching by two pore volumes of each soil was applied. Plant available amounts of copper, cadmium, lead and nickel in soils were measured with the extractants before and after leaching. Result demonstrated that DTPA pH 7.3 and EDTA pH 4.65 extracted the lowest and the highest amounts of heavy metals, respectively. Salinity reduction had different impacts on the heavy metals extraction based on the type of the metal and extractants, such that uniform and similar trends were not observed for the extracted metals. There was a significant positive correlation between the extracted copper of all three extractants and wheat copper content. This correlation for DTPA pH 7.3 extractant (r = 0.32, P ≤ 0.01) was higher than EDTA pH 4.65 (r = 0.27, P ≤ 0.05) and EDTA pH 8.6 (r = 0.25, P ≤ 0.05) extractants. For cadmium and lead, only positive and significant correlations (r = 0.33, P ≤ 0.01 and r = 0.28, P ≤ 0.05, respectively) were obtained between DTPA extract and their concentrations in wheat. No significant correlation was recorded between wheat nickel content with any of the extractants. Based on the results, it seems that the DTPA may be introduced as the most suitable extractant to determine the available copper of wheat in the calcareous and saline soils of Khuzestan. However, by considering the soil salinity, leaching requirement, and the weak correlations between the studied extractants and the plant available soil cadmium, lead, and nickel, further studies are recommended for assessment of these heavy metals.

    Keywords: Calcareous soils, Extractant for heavy metals, Soil salinity, DTPA, EDTA
  • بهمن احمدی عبد، کبرا سادات هاشمی نسب*، محمود پایه قدر، کریم شهبازی

    در این پژوهش غلظت آمینواسیدهای آزاد موثر در متابولیسم گیاهی، در نمونه های مختلف خاک و کود به روش کروماتوگرافی مایع با عملکرد بالا مجهز به آشکارساز فرابنفش اندازه گیری شد. ابتدا آمینواسیدها با هیدروکلریک اسید 1/0 نرمال استخراج شدند. سپس با فنیل ایزوتیوسیانات (PITC) مشتق سازی شد. در نهایت، مشتقات فنیل تیوکاربامیل-آمینواسید در ستون فاز معکوس با استفاده از شویش گرادیانی با بافر سدیم استات تری هیدرات و استونیتریل-آب (40:60] حجمی/حجمی [) جداسازی، و توسط آشکارساز UV در طول موج 254 نانومتر آشکارسازی شد. چندین پارامتر موثر بر جداسازی پیک آمینواسیدها از جمله pH و دمای فاز متحرک، غلظت بافر و اصلاح کننده (تری اتیل آمین) در فاز متحرک مورد مطالعه قرار گرفتند. با تغییر هر یک از شرایط موجود میزان تفکیک هر یک از آمینواسیدها بهینه سازی شد. تحت شرایط بهینه، گستره خطی خوبی در محدوده خطی mol/mlµ 125/0 - 0312/0 برای 17 آمینواسید با حد تشخیص mol/mlµ 0094/0 و تکرار پذیری قابل قبولی برای هر یک از آمینواسیدها به دست آمد (%1/6 RSD ≤). در نهایت با این روش درصد آمینواسیدهای آزاد در نمونه های مختلف خاک و کود اندازه گیری شد.

    کلید واژگان: آمینواسیدهای آزاد, کروماتوگرافی مایع با عملکرد بالا مجهز به آشکارساز فرابنفش, فنیل ایزوتیوسیانات, خاک, کود
    Bahman Ahmadi Abd, Kobra Sadat Hasheminasab *, Mahmood Payehghadr, Karim Shahbazi

    In this study, the concentration of effective amino acids in plant metabolism was measured in different soil and fertilizer samples by high performance liquid chromatography. First, the amino acids of the sample were extracted with 0.1 N hydrochloric acid. Then they were derivatized with phenyl isothiocyanate (PITC). Finally, the phenylthiocarbamyl-amino acid derivatives were isolated in the reverse phase column using gradient elution with sodium acetate trihydrate and acetonitrile-water (40:60), and detected by a UV detector at 254 nm. Several parameters related to the separation of amino acid peaks, including pH and temperature of the mobile phase, buffer concentration and modifier (triethylamine) in the mobile phase were studied. By changing each of the existing conditions, the amount of resolution for amino acid peaks was optimized. Under optimal conditions, a good linear range (0.0312-0.125 µmol / ml) was obtained for 17 amino acids with a detection limit of 0.0094 µmol / ml and acceptable reproducibility for each amino acid (RSD ≤6.1%). Finally, the percentage of free amino acids was measured in different soil and fertilizer samples by this method.

    Keywords: Free amino acids, HPLC, Phenyl isothiocyanate, Soil, Fertilizer
  • ارژنگ فتحی گردلیدانی، حسن توفیقی *، کریم شهبازی

    جذب آرسنیک توسط خاک نقش مهمی در کنترل تحرک، زیست فراهمی و سمیت آرسنیک در محیط زیست بازی می کند. مطالعات سینتیکی در زمینه جذب آرسنیک اغلب در نسبت های خاک:آب 10:1 تا 50:1 انجام می شود که عموما شرایط مطالعه را از وضعیت مزرعه ای غالب متفاوت می سازد. در این مطالعه، سینتیک جذب سطحی آرسنیک در پنج خاک کشاورزی غیرآلوده به آرسنیک در شرایط 50 درصد رطوبت اشباع در دامنه زمانی طولانی مدت (دو دقیقه تا 20 روز) بررسی شد. شش مدل سینتیکی برای توصیف داده ها استفاده شد. سینتیک جذب آرسنیک در همه خاک ها رفتار غیرخطی و دوفازی نشان داد. سرعت جذب آرسنیک در ابتدا بسیار سریع بود اما با زمان به تدریج کاهش یافت و بعد از 72 ساعت ثابت شد. مقدار تجمعی آرسنیک جذب شده از 158 تا 210 میلی گرم بر کیلوگرم متغیر بود که 47 تا 67 درصد از آن در دو دقیقه اول (اولین زمان اندازه گیری) و 68 تا 86 درصد از آن در یک ساعت اول واکنش جذب شد. جذب تجمعی آرسنیک توسط خاک های مختلف در حضور فسفات 100 میلی مولار 9/1 تا 16 درصد، در حضور سیترات 100 میلی مولار 7/0 تا 9 درصد و در حضور فسفات 10 میلی مولار 6/0 تا 9 درصد نسبت به عدم حضور آن ها کاهش پیدا کرد. مدل الوویچ ساده شده به دلیل مقادیر ضریب تعیین () بالاتر (93/0 تا 96/0) و خطای معیار تخمین پایین تر (1/5 تا 5/6 میلی گرم بر کیلوگرم) نسبت به مدل های تابع توانی، مرتبه اول، مرتبه دوم، پخش سهموی در همه خاک ها بهترین مدل برای توصیف داده های سینتیک جذب آرسنیک بود.

    کلید واژگان: خاک های کشاورزی, رطوبت ظرفیت مزرعه, سرعت جذب, شبه فلز, مدل الوویچ
    Arzhang Fathi Gerdelidani, Hasan Towfighi *, Karim Shahbazi

    Arsenic adsorption on soils plays an important role in controlling mobility, bioavailability and toxicity of arsenic in the environment. Kinetic studies on arsenic adsorption are often done at soil to water ratios of 1:10 to 1:50, which generally make the conditions of the study different from the prevailing field situations. In this study, kinetics of arsenic adsorption were investigated in five arsenic-uncontaminated agricultural soils at saturation moisture content of 50% over long periods of time (2 minutes to 20 days). Six kinetic models were fitted to the data. The kinetics of arsenic adsorption on soils were nonlinear and biphasic. Arsenic adsorption rates were initially rapid, but gradually decreased with time and reached a plateau after 72 hours. The cumulative amount of arsenic adsorbed by soils ranged from 158 to 210 mg/kg, 47-67% of it was adsorbed in the first two minutes (the first measurement time) and 68-86% of it was adsorbed in the first hour of the reaction. Cumulative adsorption of arsenic on different soils was reduced by 1.9-16% in the presence of 100 mM phosphate, 0.7-9% in the presence of 100 mM citrate and 0.6-9% in the presence of 10 mM phosphate as compared to arsenic adsorption alone. The simplified Elovich model with the higher coefficients of determination ( ) values (0.93-0.96) and lower standard errors of the estimate values (5.1-6.5 mg/kg) best described arsenic adsorption data in all soils compared to zero-, first-, and second-order, power function and parabolic diffusion models.

    Keywords: Adsorption rate, Agricultural soils, Elovich model, Field capacity moisture, Metalloid
  • مرتضی یاوری، محمدحسین محمدی*، کریم شهبازی

    برای تعیین توزیع اندازه ذرات اولیه (PSD) در آزمایشگاه‏های خاکشناسی ایران، از روش‏های مختلفی استفاده می‏شود که این امر در بسیاری از شرایط امکان مقایسه نتایج و نیز دقت آنها را دشوار می کند. پژوهش حاضر برای رسیدن به یک راهکار مشخص که در عین سادگی و ارزان بودن، دقت قابل قبولی نیز داشته باشد، انجام شد. ابتدا با توجه به برخی ویژگی‏های خاک از جمله درصد مواد سیمان‏کننده، 112 نمونه خاک از 16 استان مختلف کشور از کاربری‏ها و اقلیم‏های مختلف تهیه شد. PSD خاک با روش هیدرومتر با و بدون حذف مواد سیمان‏کننده اندازه‏گیری شد. نتایج نشان داد، روش رایج قرایت40 ثانیه و 2 ساعت (Bouyoucos, 1962)، بخش رس را با میانگین خطای مطلق (g/g100) 5/9 درصد نسبت به روش قرایت کامل اندازه گیری می کند و در 5/40 درصد از خاک های مورد بررسی بیش از 10 درصد و در 2/94 درصد از خاکها بیش از 5 درصد بیشتر از مقدار واقعی اندازه گیری می کند و با ریز‏بافت شدن خاک میزان انحراف این روش از مقدار واقعی، افزایش می‏یابد. برای رفع مشکل، دو روش چهار قرایتی با طبقه‏بندی انجمن بین‏المللی علوم خاک (ISSS) شامل: الف) قرایت 2 و 10 دقیقه (برای تعیین مرز شن و سیلت) و 6 و 8 ساعت (برای تعیین مقدار رس) و ب) قرایت 2 و 10 دقیقه (برای تعیین مرز شن و سیلت) و 6 و 24 ساعت (برای تعیین مقدار رس)، پیشنهاد شد. روش پیشنهادی قرایت 2 و 10 دقیقه و 6 و 8 ساعت و روش پیشنهادی قرایت 2 و 10 دقیقه و 6 و 24 ساعت به ترتیب در 1/97 و 2/94 درصد خاک ها، کلاس بافت را به درستی نشان می دهد و به ترتیب در بیش از 90 و 81 درصد موارد، خطای آنها در تعیین مقدار رس خاک کمتر از 1± درصد می باشد.

    کلید واژگان: توزیع اندازه ذرات, بافت خاک, چگالی ‏سنجی, هیدرومتر
    Mortaza Yavari, Mohammad Hosein Mohammadi *, Karim Shahbazi

    Different methods are used for determination of the primary particle size distribution (PSD) in Iranian soils laboratories, which in many situations makes it difficult to compare results and their precision. This research was conducted to achieve an easy and inexpensive strategy with acceptable accuracy. First, 112 soil samples from 16 different provinces of Iran with a wide range of soils were taken from different climates and land uses. Soil PSD was measured by hydrometer with and without cement removal. The results showed that the common reading method of 40 seconds and 2 hours (Bouyoucos, 1962) measures the clay fraction with an average absolute error of 9.5% as compared to the complete record method. This error was more than 10% in 40.5% of the proposed soils and more than 5% in 94.2% of the soils. The deviation of this method from the actual value is increased as the soil becomes finer. Two four-reading methods with the classification of International Soil Science Association (ISSS) including: a) 2 and 10 minute readings (to measure silt fraction) and 6 and 8 hours (to measure clay fraction), and b) readings of 2 and 10 minutes (to measure silt fraction) and 6 and 24 hours (to measure clay fraction) were suggested to determine the soil texture. The two later methods show the soil texture correctly in 97.1 and 94.2% of the soils, respectively. The error of these two methods for determination of clay fraction is less than % in more than 90 and 81% of the proposed soils, respectively.

    Keywords: Particle size distribution, Soil Texture, Densitometry, Hydrometer Method
  • کریم شهبازی*، ارژنگ فتحی گردلیدانی

    به دلیل فاصله کوتاه بین آستانه کمبود و سمیت بور در خاک ها برای بسیاری از گیاهان، ارزیابی دقیق وضعیت بور از طریق آزمون خاک برای استفاده صحیح از کود بور ضروری است. این پژوهش جهت مقایسه دو روش پیشنهادی ایکاردا و انجمن علوم خاک امریکا (SSSA) به عنوان رایج ترین روش های اندازه گیری بور قابل دسترس خاک انجام شد. تعداد 20 نمونه خاک سطحی با ویژگی های فیزیکی و شیمیایی مختلف انتخاب و غلظت بور قابل دسترس آن ها با ICP و روش های رنگ سنجی پیشنهادی ایکاردا و SSSA اندازه گیری شد. اثر کاربرد کربن فعال و حضور ذرات کلوییدی معلق بر غلظت بور نیز بررسی شد. نتایج نشان داد میانگین غلظت بور قابل دسترس در خاک ها برای روش های ایکاردا و SSSA با ICP به ترتیب 59/2 و 86/2 میلی گرم بر کیلوگرم بود، درحالی که با آزومتین-اچ به ترتیب 43/2 و 69/2 میلی گرم بر کیلوگرم بود. رابطه بین بور اندازه گیری شده با ICP و آزومتین-اچ در روش SSSA از همبستگی بالاتر (991/0) و تطابق بهتر با خط 1:1 نسبت به روش ایکاردا (978/0) برخوردار بود. میانگین بور استخراج شده با کلسیم کلراید 02/0 مولار داغ و آب داغ به ترتیب 86/2 و 84/2 میلی گرم بر کیلوگرم بود. افزودن کربن سبب کاهش معنی دار بور محلول شد. میانگین بور استخراج شده از خاک ها با آب داغ همراه با افزودن کربن 59/2 و بدون آن 84/2 میلی گرم بر کیلوگرم بود. با کاربرد 2/0، 4/0 و 6/0 گرم کربن در 40 میلی لیتر از محلول های با غلظت اولیه متفاوت بور میانگین بازیابی به ترتیب 9/104، 4/100 و 6/97 درصد بود. غلظت بور برای عصاره های عبوریافته از کاغذ واتمن 40 به دلیل حضور کلوییدها بیشتر از عصاره های عبوریافته از واتمن 42 بود. بدون افزودن کربن خطای رنگ عصاره در دامنه صفر تا 88/0 میلی گرم بر کیلوگرم متغیر بود. به طورکلی نتایج این پژوهش نشان داد اندازه گیری بور قابل دسترس خاک به روش SSSA از صحت بالاتری نسبت به روش ایکاردا برخوردار بوده و بنابراین این روش برای استفاده توصیه می شود.

    کلید واژگان: بور قابل دسترس خاک, آزومتین-اچ, ICP, ایکاردا, انجمن علوم خاک امریکا
    Karim Shahbazi *, Arzhang Fathi Gerdelidani

    Because the range between boron (B) deficiency and toxicity thresholds in soils for many plants is very short, accurate evaluation of available soil B status by soil testing is necessary for proper use of B fertilizer. This study was conducted to compare ICARDA and Soil Science Society of America (SSSA) procedures as the most commonly used methods to determine available soil B. A total of 20 surface soils with different physical and chemical properties were selected and their available B concentration was measured by ICP method and the colorimetric procedures proposed by ICARDA and SSSA. The effect of activated carbon application and the presence of suspended colloids on B concentration was also investigated. Mean available B concentration in the soils for ICARDA and SSSA methods by ICP were 2.59 and 2.86 mg/kg, whereas those by azomethine-H were 2.43 and 2.69 mg/kg, respectively. The relationship between B measured by ICP and azomethine-H for SSSA indicated a higher correlation ( ) and a better fit to 1:1 line than ICARDA ( ). Mean B concentrations were 2.86 mg/kg using hot 0.02 M  and 2.84 mg/kg using hot water. The use of activated carbon decreased B in extracts significantly. The mean of available B extracted from the soils using hot water with carbon was 2.59 mg/kg, whereas it was 2.84 mg/kg without carbon. Use of 0.2, 0.4 and 0.6 g carbon per 40 ml of B solutions with different initial concentrations yielded the mean B recovery of 104.9, 100.4 and 97.6%, respectively. Because of suspended colloids, B concentrations in extracts filtered through Whatman 40 filter-paper were higher than those filtered through Whatman 42. Without the use of carbon, predicted error in B determination due to color in extract ranged from 0 to 0.88 mg kg-1. Generally, the SSSA method measured available soil B more accurate than ICARDA and it is therefore recommended to use.

    Keywords: Available soil B, Azomethine-H, ICP, ICARDA, SSSA
  • مصطفی مارزی، حسن توفیقی *، محسن فرحبخش، کریم شهبازی

    آرسنیک عنصری سمی بوده و سطوح افزایش یافته آن در منابع آب و خاک مشکلات متعددی را برای مردم شهرستان هشترود به وجود آورده است. فقدان اطلاعات در مورد وضعیت خاک منطقه به آرسنیک باعث شد تا تحقیق حاضر با هدف بررسی غلظت و پراکنش آرسنیک در خاک های منطقه هشترود و بررسی امکان کنترل آزادسازی آن طراحی و اجرا شود. به این منظور 53 نمونه خاک سطحی از منطقه جمع آوری و غلظت آرسنیک کل آن ها اندازه گیری و نقشه پراکنش غلظت آرسنیک تهیه شد. به منظور بررسی امکان کاربرد مواد اصلاحی برای کاهش آزادسازی آرسنیک، پنج نمونه خاک آلوده انتخاب و مواد اصلاحی گچ و هیدروکسید آهن هر کدام در سه سطح به آن ها افزوده شد. نتایج نشان داد که خاک های منطقه آلوده به آرسنیک هستند؛ به طوری که میانگین غلظت آرسنیک در کل خاک های مورد مطالعه 36/49 میلی گرم بر کیلوگرم بود اما بیش از 80 درصد خاک های مورد مطالعه غلظتی کمتر از حد مجاز داشتند. خاک های کشاورزی روستاهای قوپوز و قزللو بیشترین مقدار آلودگی به آرسنیک را داشتند. کاربرد هیدروکسید آهن باعث کاهش معنی دار آزادسازی آرسنیک در خاک های مختلف شد؛ به طوری که کاربرد 10 تن در هکتار هیدروکسید آهن به ترتیب 5/64، 4/82، 7/83، 9/98 و 100 درصد مقدار آرسنیک محلول را در خاک های 1، 2، 3، 4 و 5 کاهش داد و افزایش سطح کاربرد در این مطالعه باعث کاهش شدیدتر آزادسازی آرسنیک شد. به طور مشابه گچ نیز باعث کاهش معنی دار آزادسازی آرسنیک شد و آزادسازی کمتر آرسنیک با افزایش کاربرد گچ مشاهده شد. در مقایسه با گچ، هیدروکسید آهن ماده اصلاحی بسیار موثرتر و مناسب تری می باشد.

    کلید واژگان: آلودگی خاک, آزادسازی آرسنیک, خاکهای کشاورزی
    Mostafa Marzi, Hasan Towfighi *, Mohsen Farahbakhsh, Karim Shahbazi

    The increased levels of Arsenic, a poison element, in the soils and waters of Hashtrood city have caused different health issues for the people. Due to the lack of information about the arsenic content of the soils, the present study was conducted to survey the soil arsenic distribution and the possibility of reducing arsenic release from the soils. For this purpose, 53 soil samples from the top layer were collected and the arsenic concentration and distribution map was determined. Additionally, in order to evaluate the effect of iron hydroxide and gypsum as soil amendments, five polluted soil samples were selected and treated with the proposed amendments; each at three levels. The results revealed that the agricultural soils of the studied area are polluted by arsenic, as its average concentration was 49.36 mg/kg, but more than 80 percent of the studied soils had a lower concentration than the standard level. The agricultural soils of Ghopoz and Ghezellou showed the highest arsenic contamination. Application of iron hydroxide reduced the arsenic releasement in different soils significantly, as 10 ton/hectare iron hydroxide application reduced arsenic solution 64.5, 82.4, 83.7, 98.9, and 100 percent in the soils of 1, 2, 3, 4, and 5, respectively. Increasing the level of iron hydroxide application decreased arsenic release more intensively. Similarly, the gypsum decreased the arsenic release significantly and its reduction was more by increasing gypsum application In comparison to gypsum, the iron hydroxide was much more effective in controlling the arsenic releasement.

    Keywords: Agricultural soils, arsenic releasement, soil pollution
  • مرتضی یاوری*، محمدحسین محمدی، کریم شهبازی

    در آزمایشگاه‏های خاکشناسی ایران برای تعیین منحنی توزیع اندازه ذرات اولیه، روش‏ها و راهکارها و پیش‏تیمارهای مختلفی برای حذف مواد سیمانی خاک استفاده می‏شود که در بسیاری از شرایط امکان مقایسه نتایج و همچنین ارزیابی دقت آنها را دشوار می سازد. پژوهش حاضر برای رسیدن به یک راهکار مشخص که در عین سادگی و ارزان بودن، دقت قابل قبولی نیز داشته باشد، انجام گردید. ابتدا 112 نمونه خاک از 16 استان مختلف از خاک‏های سطحی و عمقی برداشت و سپس با انتخاب 91 نمونه با استفاده از روش هیدرومتر با و بدون حذف کلیه مواد سیمانی شامل مواد آلی، آهک، اکسیدهای آهن و آلومینیوم و حذف توام ماده آلی و اکسید آهن مورد تجزیه مکانیکی قرار گرفتند. نتایج نشان داد که حذف مواد سیمانی سبب افزایش بخش رس و کاهش بخش سیلت و شن می‏گردد. حذف ماده آلی و اکسید آهن به ترتیب برای خاک‏هایی که بیش از 4 درصد ماده آلی (5/2 درصد کربن آلی) و یا  2 درصد اکسید آهن دارند و یا واجد یک یا چند ویژگی خاص و متمایز از خاکهای رایج کشاورزی هستند، ضرورت دارد. همچنین زمانی که مجموع ماده آلی و اکسید آهن از 5 درصد بیشتر می‏شود، بطور میانگین حذف اکسید آهن و مواد آلی سبب افزایش 7 درصدی در میزان خالص رس می‏شود. بیشتر خاکهای ایران میزان آهک بالایی دارند. ولی در اغلب آن ها آهک به فرم ذرات اولیه در خاک ظاهر می شود. بنابراین حذف آهک در خاکهای سبک و متوسط که میزان آهک آنها بیش از 10 درصد باشد توصیه نمی‏شود. نتایج این پژوهش نشان داد که عدم حذف مواد سیمانی برای خاکهایی که حذف این مواد در آنها ضروری است می‏تواند منجر به تعیین نادرست کلاس بافت خاک شود.

    کلید واژگان: توزیع اندازه ذرات, مواد سیمانی, بافت خاک
    Mortaza Yavari *, Mohammadhosein Mohammadi, Karim Shahbazi

    In soil laboratories of Iran to determine the initial soil particle size distribution (PSD) curve, different methods and strategies and pretreatments are used to remove soil cement materials, which in many cases make it difficult to compare the results and also evaluate their accuracy. The current research was performed to achieve an economical, simple and accurate protocol to mesure the soil PSD analysis. First, 112 soil samples from the top and sub soils were collected from 16 provinces. Then 91 soil samples were selected based on hydrometer method and they were analyzed mechanically with and without removal of different cement agents; such as Organic matter, lime, iron and aluminum oxides and combined removal of organic matter and iron oxide. Results showed that the removal of cement agent increases the clay fraction and reduces the silt and sand fractions. The removal of cement agents should be conducted where i) organic matter content is more than %4 or ii) iron oxides is more than %2 or iii) the amount of  organic matter + iron oxides is more than %5. In average, the removal of organic matter and iron oxide increases clay fraction 7%. Since the carbonates are often exist as the primary particles in the Iranian soils, the removal of carbonates is not suggested from the soils with more than %10 carbonates. Finally it is concluded that the cement agent in some soils may cause incorrect determination of soil texture class.

    Keywords: Particle size distribution, Cement agents, Soil Texture
  • عزیز مجیدی*، کریم شهبازی
    کودهای حیوانی منابع آلی ارزشمندی برای افزایش ماده آلی خاک و تغذیه محصولات زراعی می باشند. به منظور بررسی اثرات باقیمانده دو نوع کود حیوانی بر رشد و عملکرد گندم پاییزه رقم زرین، یک آزمایش مزرعه ای در ایستگاه تحقیقاتی میاندوآب مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی آذربایجان غربی انجام شد. کودهای حیوانی در سال 1393 مصرف شد. طی مدت سه سال بعد از آن، هیچگونه کودی مصرف نشد و اثرات باقیمانده کودهای حیوانی، در سال های زراعی 1396 تا 1397 مطالعه شد. تیمارها شامل T1= شاهد، T2=50 تن در هکتار کودگاوی، T3=100 تن در هکتار کودگاوی، T4=50 تن در هکتار کود گوسفندی، و T5=100 تن در هکتار کودگوسفندی در قالب بلوک کامل تصادفی در سه تکرار اعمال گردید. نتایج نشان داد که کود گوسفندی در مقایسه با کود گاوی منجر به تولید محصول بیشتری شد. تیمار T4 نسبت به تیمار شاهد، عملکرد دانه و شاخص برداشت بیشتری به ترتیب به میزان 36% و 17% نشان داد درحالیکه، تیمار T5نسبت به تیمار T4 تفاوت معنی داری نداشت. بالاترین مقادیر نیتروژن (84/1%)، پتاسیم (41/0%)، منیزیم (12/0%)، آهن(mg.kg-1 40/126)، مس (mg.kg-14/16)، روی (mg.kg-17/45) و منگنز (mg.kg-135/33) در دانه و بالاترین مقادیر پتاسیم (76/1%)، آهن (mg.kg-130/269)، روی (mg.kg-116/9) و منگنز (mg.kg-108/24) در کلش گندم در تیمار T4 ثبت شد. کربن آلی خاک و قابلیت استفاده عناصر به ویژه فسفر، روی و آهن در لایه سطحی خاک در کرت های تحت تیمارهای کود حیوانی، به طور معنی داری نسبت به شاهد بیشتر بود. قبل از انجام آزمایش، کربن آلی خاک 88/0 درصد بود. پس از برداشت محصول، کربن آلی خاک در تیمارهای T2 و T3 به ترتیب به 99/0% و 36/1% درصد، و در تیمارهای T4 وT5به ترتیب به 94/0% و 26/1% افزایش یافتند. با توجه به نتایج این تحقیق، استفاده از کود حیوانی استراتژی عملی موثری در تولید بهینه محصول و غنی سازی گندم به دلیل نقش آن در بهبود حاصلخیزی خاک است.
    کلید واژگان: حاصلخیزی خاک, غنی سازی دانه گندم, کربن آلی خاک, کود حیوانی
    Aziz Majidi *, K. Shahbazi
    Animal manures are valuable organic sources for soil organic matter and crop nutrition. To evaluate the residual effects of two sources of animal manure on growth and yield of winter wheat (Triticum aestivum L) Zarin variety, a field experiment was conducted at Miandoab Research Station, Agricultural and Natural Resource Research and Educational Center of West Azerbaijan, Iran. Manures were used in 2014. In the next three years, no animal manure was applied. Residual effects of manures were determined during winter growing season of 2017-19. The treatments included T1= control, T2= 50 t ha-1 cow manure, T3= 100 t ha-1 cow manure, T4= 50 t ha-1 sheep manure, and T5= 100 t ha-1 sheep manure and were used in a randomized complete block design (RCBD) with three replications. None of the plots received mineral fertilizers. The results showed that the sheep manure was more efficient than the cow manure. Plots receiving 50 t ha-1 sheep manure showed higher grain yield and harvesting index of 36% and 17%, respectively, compared to control plots, whereas, 100 t ha-1 sheep manure did not show significant yield increase compared to the T4. Significantly higher nitrogen (1.84%), potassium (0.41%), magnesium (0.12%), iron (126.40 mg.kg-1), copper (16.4 mg.kg-1), zinc (45.7 mg.kg-1) and manganese (33.35 mg.kg-1) content in grain and highest potassium (1.76%), iron (269.3 mg.kg-1), zinc (9.16 mg.kg-1) and manganese (24.08 mg.kg-1) content in wheat straw were recorded under treatment T4. The overall results indicate that organic carbon and availability of nutrients, particularly P, Zn, and Fe in the soil surface layer were significantly higher in plots receiving manures compared to the control. Before the experiment, soil organic carbon (SOC) was 0.88%. After harvest, SOC in treatments of 50 and 100 t ha-1  of cow manure increased to 0.99% and 1.36%, and in treatments of 50 and 100 t ha-1 of sheep manure, it increased to 0.94% and 1.26%, respectively. The Results demonstrated that manure application, due to its role in soil fertility improvement, is an effective strategy for efficient production of wheat and enrichment of its grain.
    Keywords: Animal manure, Soil organic carbon, Soil fertility, Wheat grain enrichment
  • مهدی بهشتی، کریم شهبازی*، کامبیز بازرگان، الهه ملک زاده
    زمینه و هدف
      نیترات یکی از آلاینده های مهم است که عمدتا در اثر مصرف نامتعادل کود و زیاده روی در مصرف کودهای نیتروژنی در اندامهای گیاهی تجمع پیدا می کند. عمده نیترات در بدن ما از مصرف سبزیجات ناشی می شود. در ایران گوجه فرنگی و خیار از سبزیجات پر مصرف در سبد غذایی مردم می باشند. لذا بررسی میزان آلودگی نیترات در این محصولات و شناخت منابع آلایندگی و ارائه راهکارهای مناسب برای کاهش نسبی آلودگی ضروری می باشد.
    مواد روش ها
    در این مطالعه به مدت 16 ماه هر هفته دو مرتبه از بازار استان البرز به صورت تصادفی نمونه های گوجه فرنگی و خیار تهیه گردید. نمونه ها بعد از انتقال به آزمایشگاه با آب مقطر شستشو و درصد رطوبت و محتوای نیترات آنها به روش سمی میکرو کجلدال اندازه گیری گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد محتوای نیترات در خیارهای عرضه شده در بازار استان البرز با میانگین 25/212 میلی گرم در کیلوگرم وزن تر بالاتر از حد مجاز تعیین شده توسط سازمان بهداشت جهانی (WHO) (150 میلی گرم در کیلوگرم وزن تر) و سازمان استاندارد ملی ایران (90 میلی گرم در کیلوگرم وزن تر) می باشد. محدوده مقدار نیترات در نمونه های خیار بین 1221-8/15 میلی گرم در کیلوگرم وزن تر بود و با توجه به شاخص سازمان بهداشت جهانی و سازمان ملی استاندارد ایران به ترتیب 76/58 و 74 درصد نمونه های خیار دارای نیترات بیشتر از حد مجاز بودند. نتایج این بررسی نشان داد که میانگین غلظت نیترات در نمونه های گوجه فرنگی 22/20 میلی گرم در کیلوگرم وزن تر بود که از حد مجاز تعیین شده توسط سازمان بهداشت جهانی (300 میلی گرم در کیلوگرم وزن تر) و سازمان ملی استاندارد ایران (120 میلی گرم در کیلوگرم وزن تر) کمتر بود. محدوده مقدار نیترات در نمونه های گوجه فرنگی بین 3/121-4/3 میلی گرم در کیلوگرم وزن تر بود و با توجه شاخص سازمان ملی استاندارد ایران تنها در یک نمونه گوجه فرنگی مقدار نیترات بیشتر از حد مجاز بود.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این مطالعه نشان داد که میانگین غلظت نیترات در فصل پاییز ˂زمستان˂ بهار تابستان می باشد، همچنین در محصول خیار مقدار نیترات در بخش پوست بیشتر از دیگر بخش های خیار است.
    کلید واژگان: محتوای نیترات, گوجه فرنگی, خیار
    Mehdi Beheshti, Karim Shahbazi*, Kambiz Bazargan, Elaheh Malekzadeh
    Background
    Nitrate is one of the most important pollutants that is accumulated mainly due to unbalanced fertilizer use and excessive use of nitrogen fertilizers in plant organs. Most of the nitrate in our body comes from vegetables. In Iran, tomatoes and cucumbers are consumed vegetables in the food basket of people. Therefore, the study of nitrate pollution in these products and the identification of the sources of pollutants and providing appropriate solutions for the relative reduction of contamination is necessary.
    Methods
    In this study, we randomly collected samples of tomatoes and cucumbers from Alborz province for 16 months each week. Samples were washed with distilled water and moisture content and their nitrate content was measured by micro-Kajledal method.
    Results
    The results showed that nitrate content in the cucumbers Distribution the Alborz province with an average of 212.25 mg / kg fresh weight was higher than the World Health Organization (WHO) (150 mg / kg) and Iranian National Standardization Organization (INSO) (90 mg / kg of fresh weight). The range of nitrate content in fresh cucumber samples was 15.18-1221 mg / kg and according to the World Health Organization and National Iranian Standards Organization, 58.76% and 74% of cucumber samples had more nitrate content above the limit, respectively. The results of this study showed that the mean concentration of nitrate in tomato samples was 20.22 mg / kg, which was below the World Health Organization (300 mg / kg) and Iranian National Standardization Organization (120 mg / kg fresh weight) was less. The range of nitrate content in tomato samples was 3.4-121.3 mg / kg, and according to the Iranian National Standardization Organization index, only one tomato sample had nitrate content higher than the limit.
    Conclusion and
    Discussion
    The results showed that mean nitrate concentration in autumn winter spring summer. In cucumber, the amount of nitrate in the skin is more than other parts of cucumber.
    Keywords: Nitrate content, Tomato, Cucumber
  • کریم شهبازی*، مصطفی مارزی، شیدا طباخیان
    مواد هیومیک مخلوط های پیچیدهو غیرهمگون با اندازه های مختلف می باشند که بوسیله واکنش های بیوشیمیایی و شیمیایی در طول فرآیند پوسیدن و تغییر شکل بقایای گیاهی و میکروبی تشکیل می گردند. افزایش استفاده از مواد هیومیک در کشاورزی باعث ایجاد علاقه مندی فزاینده در بین تولیدکنندگان، مصرف کنندگان و قانون گذاران برای یافتن روش دقیق و قابل کاربرد برای کمی سازی هیومیک و فولویک اسید در محصولات تجاری و مواد خام شده است.بدلیل اینکه هیومیک اسید دارای یک تعریف مشخص و ساختار شیمیایی ثابتی نمی باشد، پیدا کردن یک روش آنالیز برای کمی سازی دقیق آن بسیار مشکل می باشد. لکن، در حال حاضر چهار روش توسط آزمایشگاه های تجاری برای تخمین مقدار هیومیک و فولویک اسید، هومات ها و مشتقات هیومیک اسید (برای مثال عصاره هومات ها) استفاده می شود. اساس هر چهار روش بر پایه حلالیت مواد هیومیک در محلول های قلیایی رقیق استوار می باشد. این روش ها شامل یک روش رنگ سنجی کمی که بر اساس روش مهلیچ (1984) توسعه یافته است، روش حجم سنجیISO 5073که در حال حاضر بعنوان استاندارد ملی شماره 11094 منتشر شده است و دو روش وزن سنجی که یکی از آنها روش توسعه یافته بوسیله دپارتمان غذا و کشاورزی کالیفرنیا (CDFA) بوده و دیگری روشی کمی است که بعنوان "روشاستاندارد جدید (NSM)" نام برده می شود.در روش رنگ سنجی و حجم سنجی، فولویک اسید و دیگر ترکیبات محلول در آب و قلیا شامل آمینو اسیدها، پروتئین ها، قندها، اسیدهای چرب و دیگر مواد هیومیکی نیز استخراج خواهند شد، و در نتیجه در این دو روش مقدار هیومیک اسید به تنهایی تخمین زده نخواهد شد و هر چه مقدار این ترکیبات در نمونه بیشتر باشد میزان بیش برآورد مقدار هیومیک اسید نیز بیشتر خواهد بود. روش NSMبر اساس روش استخراج هیومیک و فولویک اسید از مواد طبیعی می باشد که از اصلاح روش کلاسیک بدست آمده است. در این روش متمایز کردن فولویک اسید از ترکیباتی مانند پلی ساکاریدها، قندها، آمینواسیدها، پروتئینها، اسیدهای چرب، کربوهیدراتها، لییدها و غیره که ممکن است توسط یک محلول قلیایی قوی همراه با مواد هیومیکی استخراج گردند، امکان پذیر می باشد. این روش توسط انجمن بین المللی مواد هیومیک (IHSS) و انجمن تجارت مواد هیومیک (HPTA) پذیرفته شده و مبنای استاندارد 19822ISOاست. بنابراین روش NSMدر حال حاضر بعنوان یک روش مرجع توصیه می گردد.
    کلید واژگان: هیومیک اسید, فولویک اسید, روش های اندازه گیری, کودها تجار
    K SH *, Shida Tabbakhian
    Humic substances (HS) are complex and heterogeneous materials with different sizes produced through decomposition and transformation of plant and microbial residues by chemical and biochemical processes. HS producers, consumers and also regulators have a great interest to find a precise and accurate method for quantification of HS due to increasing use of them in agriculture.  Since there is no distinct definition and consistent chemical structure for HA, an accurate quantification method has not been developed. There are four laboratory methods for determination of HA, FA, humates, and HA derivations (e.g. humate extracts) in commercial fertilizers. These methods include; ISO 5073 titrimetric method that has been published as national standard 11094, a colorimetric method that has been developed according to Mehlich method (1984), and two gravimetric methods that one of them has been developed by California Department of Food and Agriculture (CDFA) and other one is called New Standardized Method (NSM). All of these methods are based on the solubility of HS in dilute alkali solutions.  Moreover, FA and other alkali soluble materials e. g. amino acids, proteins, sugars and fatty acids are extracted and measured in colorimetric and titrimetric methods as HA, hence these methods overestimate HA content. The NSM method has obtained by modification of classical method and is based on extraction of HA and FA from natural substances. In this method the separation of FA from other strong base extractable substances such as polysaccharides, amino acids, proteins, and lipids is possible. Also, the NSM method has been accepted by International Humic Substances Society (IHSS) and Humic Products Trade Association (HPTA) and it is the base of standard method that has been developed by International Organization for Standardization (ISO 19822). Therefore, the NSM method is recommended as a reference method.
    Keywords: humic acid, Fulvic acid, Determination methods, Commercial fertilizers
  • محمد پسندیده*، محمدجعفر ملکوتی، کریم شهبازی، زهرا محمداسماعیل
    طبق مطالعات انجام‏شده، 8/71 درصد اراضی کشاورزی کشور دارای فسفر قابل‏جذب کمتر از 15 میلی‏گرم بر کیلوگرم می‏باشد. ازطرف‏دیگر، مصرف بیش‏ازحد کودهای فسفاتی در خاک های آهکی، افزون‏بر ارزبری فراوان، موجب انباشتگی فسفر و کاهش جذب ریزمغذی ها به‏ویژه روی (Zn) در محصولات کشاورزی می شود. از کودهای فسفاتی مصرفی تنها 15 تا20درصد توسط گیاهان در هر سال جذب می شود و مابقی در خاک های زراعی با  pHبالا و آهکی تثبیت و باعث افزایش فسفرکل خاک می‏شود که می‏تواند باعث بروز مسائل و مشکلات محیط زیستی در برخی مناطق که نزدیک به دریاچه بوده ویا آب‏های سطحی به‏عنوان آب شرب استفاده می‏شود، گردد. بدین‏ترتیب، بایستی به‏دنبال شاخص‏هایی بود تا درعین اینکه نیاز گیاه را درنظر می‏گیرد، مانع از معضلات محیط‏زیستی گردد. از دیگرسو، آزاد‏شدن فسفر در خاک های آهکی به‏مراتب آسان تر از خاک های اسیدیاست. زیرا، انرژی اتصال یون فسفات به کلسیم پنج مرتبه کمتر از انرژی اتصال آن به آهن و آلومینیم است. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که مصرف کودهای فسفاتی باید مبتنی بر نتایج تجزیه خاک بوده و در توصیه مصرف کودهای فسفاتی، ضمن توجه به حدبحرانی آن، به مقدار فسفرکل خاک نیز توجه کرد. بنابراین، در خاک های زراعی که با انباشتگی فسفر روبه رو بوده و شاخص محیط‏زیستی اجازه مصرف کود را نمی‏دهد، می‏توان با اعمال روش هایی مناسب از جمله مصرف کودهای فسفاتی بر پایه نتایج تجزیه خاک، افزایش مواد آلی و استفاده از کودهای زیستی حل کننده فسفات امکان استفاده از فسفر غیرقابل جذب خاک را افزایش داده و ضمن تامین فسفر موردنیاز گیاه و پایداری تولید و بهینه‏سازی مصرف کود از مخاطرات محیط‏زیستی پیشگیری نمود.
    کلید واژگان: فسفر, فسفرکل, شاخص محیط زیستی, کودهای زیستی
    Mohammad Passandideh *, M.J M, K SH
    Study has shown that the soil available-P content in 71.8% of the agricultural lands in Iran falls below 15 mg. kg-1. Moreover, excessive use of P-fertilizers in calcareous soils not only increases costs but also leads to P-accumulation and reduced uptake of micronutrients, especially Zinc, to pose serious threats to public health. Generally, only a small percentage (15‒20%) of P-fertilizers used each year may be absorbed by plants while the remaining portion precipitates to increase soil total-P in lands with high pH levels. This process can cause environmental problems in areas close to lakes or those near surface waters used to supply drinking water. These observations warrant the quest for indicators that address both plant requirements and adverse environmental effect. It is worth noting that P is far more easily released in calcareous soils than in acidic ones because the bond between phosphate ions and calcium is by five times weaker than that between phosphate ions and iron or aluminum. It may, therefore, be concluded that application of P fertilizers should be based on local soil analysis and that P fertilizers should be recommended in soils whose available phosphorus concentration is below a critical level. Thus, such appropriate practices as applying P- fertilizers with due consideration of soil analysis results, increasing soil organic matter, and using P solubilizing bio-fertilizers may be recommended in order not only to enhance uptake of soil non-available P but to meet plant requirements, optimize fertilizer consumption, and prevent environmental hazards as well.
    Keywords: Phosphorus, Total phosphorus, Bio-fertilizers
  • محمد پسندیده، محمد جعفر ملکوتی، زهرا محمداسماعیل، کریم شهبازی
    مصرف کودهای فسفاتی در خاک های آهکی با مشکلاتی روبرو است زیرا فقط 10 تا 25 درصد از کودهای فسفاتی اضافه شده به خاک، برای گیاه قابل جذب بوده و بقیه آن (75 تا90 درصد) در خاک به صورت فسفات کلسیم رسوب می کند. تحقیقات نشان داده است که در مناطقی که به مدت طولانی کود فسفاتی مصرف شده است، در اثر تجمع فسفر یک سری مشکلات محیط زیستی،از جمله کاهش کیفیت آب های سطحی، پدید آمده است. به نظر می رسد در برخی از مناطق ایران از جمله پارس آباد مغان که قطب کشاورزی بوده و از آب های سطحی به عنوان آب شرب ساکنین آن منطقه استفاده می شود، بررسی وضعیت این عنصر در خاک به وسیله شاخص های عملکرد محیط زیستی ضروری باشد. به همین منظور این آزمایش در سال زراعی 1395 انجام شد. ابتدا برای محدوده های زراعی تحت کشت آبی، یک شبکه نمونه برداری به فواصل 3×3 کیلومتر رسم گردید. به کمک دستگاه GPS از نقاط مورد نظر نمونه برداری از خاک سطحی انجام شد. در تمام نمونه خاک ها، بافت خاک، کربن آلی، اسیدیته، درصد آهک معادل، فسفرکل و فسفر قابل جذب اندازه گیری شد. در 90 مزرعه مورد مطالعه، شاخص عملکرد محیط زیستی فسفر با استفاده از فرمول و روش ارائه شده توسط بال استر و همکاران (2014) تخمین زده شد. سپس با استفاده از نرم افزارهایSPSS و GS+ نیم تغیرنمای تجربی برای متغیرهای فسفرکل، فسفر قابل جذب و شاخص محیط زیستی، رسم و همبستگی مکانی آنها بررسی شد. نتایج بدست آمده نشان داد که دراین منطقه مقدار فسفرقابل جذب خاک ها از 7 تا 40 میلی گرم بر کیلوگرم و فسفرکل خاک ها از 718 تا 2315 میلی گرم بر کیلوگرم متغیر است. حداقل، حداکثر و میانگین شاخص محیط زیستی به ترتیب 40، 72 و 55 بود و بیان گر آنست که تقریبا تمام مزارع این منطقه در ریسک پذیری متوسطی قرار دارد. در خاک هایی با فسفرکل کمتر از 1200 میلی گرم برکیلوگرم، با افزایش فسفر خاک، شاخص عملکرد محیط زیستی فسفر تدریجا افزایش پیدا کرده و بعد از آن، روند افزایش شدیدتر می شود.

    کلید واژگان: شاخص عملکرد محیط زیستی, انباشتگی فسفر, همبستگی مکانی
    M. Passandideh, M. J. Malakouti, Z. MohammadIsmail, K. Shahbazi
    Application of phosphorous (P) fertilizers to calcareous soils has some problems, because only 10-25% of P- fertilizers added to the soil are absorbed by the plant and the rest (75 to 90 %) is precipitated as calcium phosphate. Research has shown that P accumulates in soils where P-fertilizer has been used for a long time. Accumulation of P has caused a number of environmental problems including reduction of surface water quality. In some parts of Iran, such as Pars Abad-e- Moghan, which are considered as agricultural pole, study of total P by environmental indicators is necessary. For this purpose, this experiment was conducted in 2016. At first, sampling grid was drawn (at 3 * 3 km intervals) for agricultural lands, then soil sampling was done by GPS. Soil texture, organic carbon, pH, T. N. V, total P and available P were analyzed in all soil samples. Also, Environmental Performance Index (EPI) was estimated by Bolster (et al. 2014) method. SPSS (version 16) and GS+ software were used to determine the spatial correlation of total P, available P and Phosphorus Environmental Index [H1]  . The results revealed that the range of available P varied from 7 to 40 mg. kg-1 and total P ranged from 718 to 2315 mg. kg-1. The minimum, maximum and average environmental indicators were 40, 72, and 55, respectively, indicating that almost all of the farms in this area were at medium risk. Increasing the environmental index is more severe in soils in which total P exceeds 1200 mg kg-1 [H2]  .
    Keywords: Environmental Performance Index, P-accumulation, Spatial correlation
  • مقایسه سه روش تعیین پتاسیم در کودها به منظور معرفی مناسب ترین روش
    کریم شهبازی، محمدحسین داودی، مهناز فیض الله زاده اردبیلی
  • هادی واثقی، کریم شهبازی، علی خانمیزایی
    جذب فلزات از فاز مایع بر روی فاز جامد یکی از مهمترین فرآیندهای شیمیایی است که رفتار و زیست فراهمی فلزات درخاک ها را تحت تاثیر قرار می دهد. در این پژوهش مشخصات جذب نیکل در 20 خاک آهکی ایران در دامنه ای از غلظت نیکل ( mgL-123/751 – 87/5) و دمای ثابت 25 درجه سلسیوس با استفاده از همدماهای جذب مورد مطالعه قرار گرفت. هم دمای جذب نیکل در همه خاکها رفتار غیر خطی داشت. نتایج نشان داد که همدماهای جذب فروندلیچ، لانگمویر و ریدلیچ- پترسون برازش خوبی به داده های جذب نیکل دارند (00/1-92/0r2= ، و 99/0-94/0r2= و 00/1-94/0r2= به ترتیب برای معادله های لانگمویر، فروندلیچ و ریدلیچ - پترسون). حداکثر جذب نیکل (qmax) دامنه ای بین 1369 تا 5378 میلی گرم بر کیلوگرم داشت و این پارامتر رابطه مثبت و معنی داری با مقدار ظرفیت تبادلی کاتیونی (01/0>P، 76/0=r2)، رس (01/0>P، 75/0=r2) و کربن آلی (01/0>P، 50/0=r2) خاک داشت. ضریب فروندلیچ (KF) همبستگی معنی داری با مقدار کربن آلی و رس خاک داشت در حالیکه پارامترهای معادله ریدلیچ-پترسون رابطه معنی-داری با ویژگی های خاک نداشتند. نتایج این پژوهش نشان داد که رابطه معنی داری بین جذب نیکل و مقدار کربنات کلسیم معادل خاک وجود ندارد.
    کلید واژگان: همدماهای جذب, خاکهای آهکی, معادله ریدلیچ پترسون, لانگمویر, فروندلیچ
    H. Vaseghi, Rad, K. Shahbazi, A. Khanmirzaei
    The presence of heavy metals in the environment is causing ever-growing concern due to their toxicity, carcinogenicity and non-biodegradability. Nickel may enter and accumulate in agricultural soils through various ways. One of the most important chemical processes which affects the behavior and bioavailability of heavy metals is sorption of metals from liquid phase on the solid phase. This process controls the concentration of metal ions and complexes in the soil solution and can influence their uptake by plant roots. Sorption isotherm is a useful method to study metals retention in soils as it gives much useful information about sorption capacity of soils. The aim of the present study was to investigate the sorption properties of Ni by calcareous soils of Iran and its relation with some soil properties to better understand the fate of this metal in calcareous soils. Nickel (Ni) sorption characteristics in 20 calcareous soils of Iran were investigated in a range from 5.87 to 751.23 mgL-1 Ni concentration in solution using sorption isotherms of Langmuir, Freundlich and Redlich–Peterson. The “Curve Expert” software was used to fit the models of sorption isotherms. The high coefficient of determination (r2) and low standard error of estimate (SEE) were used as a criterion for selecting the best model. The Ni sorption isotherms could be fitted by the Freundlich model (r2=0.92-1.00; mean 0.99). The dimensionless parameter n that may indicate the sorption site energy distribution for different soils was between 2.07 and 3.15 and average of 2.46. Also the coefficient of determination and standard error of estimate showed that adsorbed behavior of Ni by calcareous soils can be described by Langmuir adsorption equation (r2=0.94-0.99; mean 0.98). The maximum sorption of studied soils for Ni ranged from 1369 to 5378, with average of 360 mg/kg. The coefficient of bonding energy (KL) in different soils was between 0.008 and 0.029 with an average of 0.015 L/mg that indicate narrow range of this parameter among the studied soils. The distribution coefficient (Kd) ranged from 22.6 to 122.5 with average of 54.8 L/kg. According to the coefficient of determination (r2=0.94-1.00; mean 0.99) and standard error of estimate (SEE= 47.9-163.3; mean 96.9), the Redlich–Peterson equation achieved the best fit to the data of Ni sorption in studied soils. The maximum Ni sorption (qmax) correlated with organic matter (r2=0.50, P
    Keywords: sorption isotherms, calcareous soils, Ridlich, Pterson, Langmuir, Ferundlich
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال