یوسف جعفری آهنگری
-
این پژوهش به منظور ارزیابی اثر دوره سرمایی در کبک های ماده چوکار و تاثیر صفات تولیدمثلی و فراسنجه های خونی انجام شد. در این پژوهش از 104 قطعه کبک مولد بالغ استفاده شد. تیمارهای آزمایشی شامل تیمار شاهد (بدون اعمال سرما) و تیمارگروه در معرض سرما بودند. این پژوهش طی3 هفته و در قالب طرح کاملا تصادفی با پنج تکرار در گروه شاهد و پنج تکرار در گروه سرما انجام گرفت. ارزیابی پارامترهای تولید مثلی در پایان دوره و ارزیابی پارامترهای خونی هر هفته یک بار در سه فاز انجام شد. نتایج حاصل از بررسی شاخص های تولیدمثلی نشان داد که دوره سرما در میانگین نرخ تولید تخم، میانگین نرخ باروری و نرخ جوجه درآوری کل تفاوت معن داری با گروه شاهد ایجاد نکرد (P>0.05). نسبت هتروفیل به لنفوسیت در فازهای مختلف دوره سرما نسبت به گروه شاهد افزایش معنی داری نشان داد (P<0.05). میزان پروتئین کل پلاسما، آلبومین،گلوبولین و هموگلوبین پس از اعمال سرما در فازهای مختلف خونگیری نسبت به گروه شاهد افزایش معنی داری را نشان داد (P<0.05). یافته های حاصل از این پژوهش نشان داد که سرما اثر تحریک کننده ایی بر پاسخ ایمنی داشت و سبب کاهش تعداد لنفوسیت ها و افزایش تعداد هتروفیل ها شد. به نظر می رسد سرما می تواند سبب افزایش پاسخ های ایمنی و کاهش نرخ تولید تخم در کبک چوکار شود که احتمالا منجر به اختلال در عملکرد تولیدمثلی می شود.کلید واژگان: کبک چوکار, شاخص تنش, سرما, باروریThis research was conducted to evaluate the effect of the cold period on female Chukar partridges and its impact on reproductive traits and hematological parameters. A total of 104 adult breeding partridges were used in this study. The experimental treatments included a control group (without cold exposure) and a cold-exposed group. The research was carried out over 3 weeks in a completely randomized design with five repetitions in the control group and five repetitions in the cold-exposed group. The evaluation of reproductive parameters was performed at the end of the period, and the evaluation of hematological parameters was conducted once a week in three phases. The results of the analysis of reproductive indices showed that the cold period did not significantly differ in terms of egg production rate, fertility rate, and hatching rate compared to the control group (P>0.05). The heterophil-to-lymphocyte ratio significantly increased in different phases of the winter period compared to the control group (P<0.05). The total plasma protein, albumin, globulin, and hemoglobin levels after cold exposure in different blood sampling phases showed a significant increase compared to the control group (P<0.05). The findings of this study showed that cold exposure had a stimulating effect on the immune response, leading to a decrease in lymphocyte count and an increase in heterophil count. It is suggested that cold exposure may enhance immune responses and reduce egg production rates in Chukar partridges, possibly resulting in reproductive performance disorders.Keywords: Chukar Partridges, Stress Index, Cold, Fertility
-
امروزه استفاده از پروبیوتیک ها در تغذیه انسان، دام و طیور بطور قابل ملاحظه ایی در حال افزایش است پروبیوتیک ها می توانند نقش مهمی در سیستم ایمنی، دستگاه گوارش، دستگاه تنفسی، وظایف و اثر قابل توجهی در کاهش بیماری های عفونی بدن ایفا نمایند.شایع ترین انواع میکروب های مورد استفاده به عنوان پروبیوتیک، باکتری های لاکتیک اسید و بیفیدوباکتری ها می-باشند.از عسل و فرآورده های زنبور عسل قرن هاست که به منظور شفا و درمان بیماری ها استفاده می شود.متاسفانه اطلاعات در مورد باکتری های پروبیوتیکی موجود در زنبور عسل در حال حاضر اندک است.هدف از این تحقیق جداسازی و شناسایی لاکتوباسیلوس های موجود در عسل معده زنبورعسل کوچک بعنوان منبع جدید پروبیوتیک ها در ایران بوده است.نمونه های زنبورعسل (Apis florea) از مناطق جنوبی ایران جمع آوری گردیدو تا زمان انجام آزمایش در یخچال نگهداری شدند، سپس کشت و جداسازی باکتری ها با استفاده از محیط کشت های اختصاصیMrs broth و Agar انجام گرفت.برای شناسایی باکتری ها، تست های بیوشیمیایی مانند آزمون کاتالاز و آزمون گرم انجام شد و آنهایی که از نظر آزمون کاتالاز، مثبت و از نظر آزمون گرم، منفی بودند حذف گردیدند.سپس DNA کلنیهای جدا شده استخراج شد.با استفاده از پرایمرهای اختصاصی، تعیین توالی نوکلئوتیدهای مورد بررسی قرار گرفت. پس از توالی سنجی وشناسایی آنها با بکار بردن نرم افزار ژنتیکی Blast، باکتری های موجود در عسل شناسایی گردید.نتایج تحقیق نشان داد که 6 گونه از لاکتوباسیلها در عسل زنبورعسل کوچک وجود دارد و حدود 4/28 درصد از لاکتوباسیلها بعنوان گونه های جدید شناسایی گردیدند که میبایست اطلاعات آنها را در بانک ژن ثبت نمود. قالب لاکتوباسیل جدا شده در این تحقیق Lactobacillus kunkeei می باشد.
کلید واژگان: پروبیوتیک, باکتری های تولید کننده اسید لاکتیک, زنبورعسل کوچک, لاکتوباسیلوسProbiotic bacteria are becoming increasingly important in the content of human nutrition. Nowadays, probiotics are being increasingly promoted worldwide, with suggestions that probiotics can play an important role in immunological, digestive, and respiratory functions and could have a significant effect in alleviating infectious disease. Lactic acid bacteria and bifidobacteria are the most common types of microbes used as probiotics. Honey and bee products have been used in healing for centuries. Unfortunately, information about probiotics bacteria in local honeybee is not currently available and scant. Thus, the aim of this study was to isolate and identify the predominant Lactobacillus as probiotic from the honey stomach of Apis florea in the Iran. Samples of honeybee were collected from Apis florea colonies from Iran. Samples were preserved in fridge till test starts. Lactobacillus bacteria are isolated from honey stomach using MRS broth and agar medium. The isolates were Gram-stained and tested for Catalase reaction. Then DNA extracted of bacterial colonies amplified with PCR using lactobacilli primers. After sequencing, all bacterial gene identified by using Blast software.DNA from all lactobacillus in the honey were exhibited to be catalase negative, gram positive and the other with catalase positive and gram negative were eliminated.6 new strain/ species of Lactobacillus bacteria were identified from honey stomach in different colonies of A. florea and almost 28.4% of them identified as new species and candidate to register in NCBI.Most of them are Lactobacillus kunkeei. Lactobacillus in the honey stomach may have the potential to promote human performance and health.
Keywords: Probiotic, Lactic Acid Producing Bacteria, Apis Florea, Lactobacillus -
سابقه و هدف
تحقیقات نشان داده اند که فرآوری و انجماد با تولید رادیکالهای آزاد سبب کاهش جنبایی، زندهمانی و قدرت باروری اسپرم می شود. بنابراین استفاده از یک ترکیب با ویژگی آنتی اکسیدانتی طی این فرآیند ضروری به نظر می رسد. روغن بذرگل مغربی به دلیل داشتن ترکیبات فنولی دارای ویژگی آنتی اکسیدانتی است. هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثر افزودن روغن بذر گل مغربی به رقیق کننده انجمادی بر کیفیت اسپرم قوچ پس از فرآیند انجماد و یخ گشایی است.
مواد و روش هادر این تحقیق از منی 5 راس قوچ رومانوف بالغ با میانگین سنی 3 تا 4 سال و میانگین وزنی 60 تا 65 کیلوگرم استفاده شد. جمع آوری منی با استفاده از واژن مصنوعی به صورت هفته ای دو بار انجام گرفت. برای افزودن روغن به گروه های تیماری از تویین-80 استفاده شد. تیمار های آزمایشی شامل تیمار شاهد بدون روغن گل مغربی، تیمار 1 دارای 25 میکرولیتر، تیمار 2 دارای 50 میکرولیتر و تیمار 3 دارای 100 میکرولیتر از روغن گل مغربی بود. نمونه های منی پس از جمع آوری به آزمایشگاه منتقل شد و ازنظر حجم، غلظت و جنبایی پیش رونده اسپرم بررسی شدند. درنهایت، نمونه های منی با رقیق کننده بر پایه تریس _ لستین سویا رقیق سازی و منجمد شد. پس از یخ گشایی فراسنجه های جنبایی کل و پیش رونده، درصد زنده مانی، یکپارچگی غشاء، فعالیت میتوکندریایی و پراکسیداسیون لیپیدی اسپرم تعیین گردید.
یافته هانتایج نشان داد که سطح 25 میکرولیتر روغن بذر گل مغربی توانست جنبایی کل اسپرم را نسبت به گروه کنترل بهبود ببخشد و در دیگر تیمارهای آزمایشی تفاوت معنی داری نسبت به گروه شاهد مشاهده نشد. در فراسنجه جنبایی پیش رونده بین تیمارهای 25 و 50 میکرولیتر با گروه شاهد تفاوت معنی داری مشاهده نشد ولی این فراسنجه در تیمار 100 میکرو لیتر نسبت به گروه های دیگر به طور معنی داری تفاوت نشان داد (01/0>P) افزودن سطوح 25 و 50 میکرولیتر روغن گل مغربی به رقیق کننده، صفت یکپارچگی غشا را نسبت به سطح 100 میکرولیتر و تیمار شاهد بهبود داد (01/0>P) ولی این بهبود در تیمار 25 میکرولیتر نسبت به سطح 50 میکرولیتر بیشتر بود (01/0>P). نتایج حاصل از ارزیابی فعالیت میتوکندری نشان داد که بیشترین درصد اسپرم دارای میتوکندری فعال در گروه های 25 و 50 میکرولیتر بود (01/0>P). نتایج حاصل از پر اکسیداسیون لیپیدی نشان داد که کمترین مقدار تولید مالون دی آلدیید مربوط به تیمار 25 میکرولیتر می باشد ولی با تیمار شاهد اختلاف معنی داری مشاهده نشد. نتایج حاصل از آزمایش آپوپتوز نشان داد که افزودن سطوح 25 و 50 میکرولیتر روغن گل مغربی باعث کاهش میزان آپوپتوز نسبت به گروه شاهد و سطح 100 میکرولیتر روغن گل مغربی گردید (01/0>P) .همچنین زنده مانی در تیمار 25و 50 میکرولیتر نسبت به دیگر تیمارها به طور معنی داری بالاتر بود (01/0>P). درنهایت اسپرم های مرده در تیمار 25 میکرو لیتر نسبت به دیگر گروه های آزمایشی کمتر بود و همین امر سبب اختلاف معنی دار این صفت در این سطح نسبت به دیگر سطوح گردید (01/0>P).
نتیجه گیریبه طورکلی افزودن روغن گل مغربی در رقیق کننده انجمادی منجر به افزایش جنبایی، قابلیت زنده مانی و سلامت غشاء پلاسمایی و کاهش آپوپتوز اسپرمها پس از انجماد-یخ گشایی می شود. با در نظر گرفتن همه فراسنجه های اندازه گیری شده، گروه مربوط به 25 میکرولیتر نسبت به سایر سطوح اثر حفاظتی بیشتری از خود نشان داد.
کلید واژگان: اسپرم قوچ, جنبایی, روغن بذرگل مغربی, انجماد-یخ گشاییBackground and objectivesStudies had shown that excessive production of free radicals during sperm processing decreases its quality parameters including motility, viability, and fertilizing ability. Therefore, it seems necessary to use a compound with antioxidant properties during this process. Evening primrose oil has antioxidant properties due to its phenolic compounds. the purpose of this research is to investigate the effect of adding evening primrose seed oil to freezing diluent on the quality of ram sperm after freezing and thawing process.
Materials and methodsIn this research, the semen of 5 adult Romanov rams with an average age of 3 to 4 years and average weight of 60 to 65 kg were used. Semen collected using artificial vagina from trained rams twice a week. The treatments included control (without evening primrose seed oil), treatment 1 with 25 microliters EPSO, treatment 2 with 50 microliters EPSO, treatment 3 with 100 microliters EPSO. The collected semen sample to laboratory and examined in terms of volume, concentration and motility. Semen samples were diluted with a diluent based on Tris- lecithin soy and frozen. After thawing, parameters of general mobility and progressive mobility and other parameters related to mobility were evaluated. The survival percentage, membrane integrity, mitochondrial activity and peroxidation were determined.
resultsThe results showed that the level of 25 microliters of evening primrose seed oil improve the motility of the whole sperm compared to the control group, and no significant difference was observed in other experimental treatments compared to the control group. There was no significant difference between the 25 and 50 microliters treatments with the control group in the progressive parameter, but there was a significant difference with the 100 microliters treatment compared to the other treatments and the control treatment(P<0.01).The results of lipid peroxidation showed that the lowest amount of Malon-di-aldehyde production was related to the 25 microliters treatment but no significant difference was observed with the control treatment. The results of the apoptosis test showed that the addition of levels of 25 and 50 microliters of evening primrose seed oil decreased the amount of apoptosis compared to the control group and the level of 100 microliters of evening primrose seed oil(P<0.01). Also, survival in the treatment of 25 and 50 microliters compared to others The treatments had a significant difference and increased survival(P<0.01). And finally, dead sperms in the 25 microliters treatment were less compared to other experimental groups, and this caused a significant difference in this trait compared to other levels(P<0.01).
ConclusionIn general, the addition of evening primrose seed oil in the freezing diluent leads to an increase in the viability and health of the plasma membrane of sperms after thawing. Adding 25 microliters of evening primrose seed oil to the diluent caused a significant difference in the parameters of lipid peroxidation and apoptosis compared to the control treatment.
Keywords: Evening primrose seed oil, freeze-Thawing, Motility, ram semen -
امروزه برای حفظ و بقاء کلنی های زنبور عسل، توجه ویژه ای به تغذیه کلنی ها با عصاره گیاهان دارویی شده است. در این آزمایش سطوح مختلف عصاره هیدروالکلی نسترن کوهی بر جمعیت، سطح پرورش نوزادان، تخم گذاری ملکه، میزان تولید عسل و رشد و نمو غدد هیپوفارنژیال کلنی های زنبور عسل (Apis mellifera) در فصل تابستان در زنبورستانی واقع در استان اردبیل مورد پژوهش قرار گرفت. در شروع آزمایش، باتوجه به جمعیت، ذخیره غذایی و ملکه های همسن خواهری یکسان سازی کلنی ها انجام گردید. تغذیه کلنی ها با تیمار شاهد و غلظت های مختلف عصاره نسترن (دو، چهار و هشت درصد عصاره) در مدت یک ماه انجام شد. اندازه گیری سطح پرورش نوزادان و میزان تخم گذاری ملکه به وسیله قاب مشبک (5×5 سانتی متر مربع) انجام-شد. اندازه گیری میزان جمعیت زنبورهای بالغ به صورت قابی و 30 روز بعد از تغذیه کلنی ها انجام شد. برای بررسی رشد و نمو غدد هیپوفارنژیال، طول و عرض 10 آسینی از قسمت های مختلف غده برای سنین 3، 6، 9، 12 و 15روزگی در زیر استریومیکروسکوپ و توسط نرم افزار (T Capture) اندازه گیری شد. این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار و چهار تیمار انجام گردید. در این تحقیق تیمار 2 درصد عصاره نسترن کوهی بر سطح پرورش نوزادان تاثیر معنی داری داشت ولی در تخم گذاری ملکه، جمعیت و تولید عسل هرچند از لحاظ عددی تاثیر بهتری گذاشته بود ولی از لحاظ آماری این تاثیر معنی دار نبود. در رشد غدد هیپوفارنژیال، بیشترین رشد سطح آسینی در 3 روزگی (0/0432 میلی متر مربع) برای زنبورهای تغذیه شده با 4 درصد عصاره نسترن و در 9 و 12 روزگی (به ترتیب 0/0763 و 0/0722 میلی متر مربع) مربوط به کلنی های تغذیه شده با 2 درصد عصاره نسترن بود (0/05>P). به طور کلی می توان گفت که استفاده از دوز 2 درصد عصاره نسترن برای بهبود عملکرد کلنی های زنبورعسل موثر بوده است. هم چنین استفاده از عصاره هیدروالکلی نسترن کوهی به عنوان مکمل تغذیه ای به زنبوردارها توصیه می شود.کلید واژگان: تولید, زنبورعسل, عصاره نسترن کوهی, عملکرد کلنی, غدد هیپوفارنژیالToday, for the preservation and survival of honey bee colonies, special attention has been paid to the nutrition of colonies with extracts of medicinal plants. In this experiment, the effect of different levels of Rosa canina hydroalcoholic extract on population, queen egg laying, brood rearing, honey production and development of the hypopharyngeal glands of honey bee colonies (Apis mellifera) were studied during summer in an apiary in Ardabil province. At the beginning of the experiment, the colonies were homogenized according to the population, food storage and queens of the same age. The colonies were fed with control treatment and different concentrations of Rosa canina extract (2, 4 and 8% of the extract) during1 month. Brood rearing and queen egg laying were measured by Lattice frame (size of the squares are 5×5 cm2). The population of adult honey bee was measured by frame and 30 days after feeding the colonies. To investigate development of the hypopharyngeal glands, length and width of 10 acini from different parts of the gland for age 3, 6, 9, 12 and 15 days were measured using a stereomicroscope and by software (T Capture).This experiment was performed in a completely randomized design with four replications and four treatments. In this study, treatment of 2% Rosa canina extract had a significant effect on brood rearing, but in queen egg laying, population and honey production, although it had a better effect numerically, but this effect was not statistically significant. In the growth of hypopharyngeal glands, the highest growth of acini level at 3 days (0.0432 mm2) for honey bees fed with 4% Rosa canina extract and at 9 and 12 days (respectively 0.0763 and 0.0722 mm2) It belonged to the colonies fed with 2% Rosa canina extract (P<0.05). In general, it can be said that the use of 2% of Rosa canina hydroalcoholic extract has been effective in improving the performance of honey bee colonies. It is also recommended for beekeepers to use Rosa canina hydroalcoholic extract as a nutritional supplement.Keywords: Colony Performance, Honey Bee, Hypopharyngeal Glands, production, Rosa Canina extract
-
این تحقیق به منظور بررسی اثر تغذیه ای عصاره هیدروالکلی بادرنجبویه بر صفات فیزیولوژیکی و عملکردی کلنی های زنبورعسل انجام گرفت. تیمارهای آزمایشی شامل گروه شاهد و گروه های تغذیه شده با یک، دو و سه درصد عصاره بادرنجبویه بودند. در شروع آزمایش از کلنی هایی با جمعیت و ذخایر یکسان و ملکه های هم سن خواهری استفاده شدند. در این آزمایش تغذیه کلنی ها با عصاره بادرنجبویه به صورت یک روز در میان انجام شد و بعد از تغذیه کلنی ها با تیمارهای آزمایشی به مدت یک ماه، پارامترهای ازقبیل جمعیت، میزان تخم گذاری ملکه، سطح پرورش نوزادان، میزان تولید عسل و رشد و نمو غدد هیپوفارنژیال اندازه گیری شدند. اندازه گیری سطح پرورش نوزادان و میزان تخم گذاری ملکه به وسیله قاب مشبک (5×5 سانتی متر مربع) انجام شد. اندازه گیری میزان جمعیت زنبورهای بالغ به صورت قابی و 30 روز بعد از تغذیه کلنی ها انجام شد. برای بررسی رشد و نمو غدد هیپوفارنژیال، طول و عرض 10 آسینی از قسمت های مختلف غده برای سنین 3، 6، 9، 12و 15 روزگی در زیر استریومیکروسکوپ و توسط نرم افزار (T Capture) اندازه گیری شد. این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تکرار انجام شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SAS و رویه GLM و مقایسه میانگین ها با استفاده از آزمون دانکن در سطح احتمال 5 درصد انجام شد. نتایج این تحقیق نشان می دهد که در سطح پرورش نوزادان کلنی های تغذیه شده با 2 درصد عصاره بادرنجبویه در مقایسه با تیمار شاهد از نظر آماری افزایش معنی داری داشتند. برای پارامتر های جمعیت، میزان تخم گذاری ملکه و میزان تولید عسل اختلاف معنی داری بین تیمار های آزمایشی مشاهده نشد ولی تیمار 2 درصد عصاره بادرنجبویه هرچند از لحاظ آماری تاثیر معنی دار نداشت ولی از لحاظ عددی تاثیر بهتری گذاشته بود. بیش ترین رشد سطح آسینی در 3 روزگی (0/0417 میلی متر مربع) برای زنبورهای تغذیه شده با 2 درصد عصاره بادرنجبویه بود (0/05>P). هم چنین در رشد غدد هیپوفارنژیال در زمان های مختلف برای هرکدام از تیمار ها اختلاف آماری معنی داری وجود داشت. به طور کلی می توان گفت که افزودن 2 درصد عصاره بادرنجبویه به عنوان مکمل تغذیه ای به کلنی های زنبور عسل توصیه می شود.کلید واژگان: عصاره بادرنجبویه, زنبورعسل, غدد هیپوفارنژیال, عملکرد, تولیدThis study was performed to investigate the nutritional effect of lemon balm (Melissa officinalis) hydroalcoholic extract on physiological and performance of honey bee colonies. Experimental treatments included control group and groups fed with one, two and three percent of lemon balm (Melissa officinalis) extract. At the beginning of the experiment, colonies were used with the same population and reserves and homosexual queens. In this experiment, the colonies were fed with lemon balm (Melissa officinalis) extract every other day and after feeding the colonies with experimental treatments for one month, were measured parameters such as population, queen egg laying, brood rearing, honey production and development of the hypopharyngeal glands. Brood rearing and queen egg laying were measured by Lattice frame (size of the squares are 5×5 cm2) .The population of adult honey bee was measured by frame and 30 days after feeding the colonies. To investigate development of the hypopharyngeal glands, length and width of 10 acini from different parts of the gland for age 3, 6, 9, 12 and 15 days were measured using a stereomicroscope and by software (T Capture).This experiment was performed in a completely randomized design with 4 replications. Data were analyzed using SAS software and GLM procedure and means were compared using Duncan test at 5% probability level. The results of this study show that at the level of brood rearing, colonies fed with 2% lemon balm extract had a statistically significant increase compared to the control treatment. For population, queen egg laying and honey production parameters, no significant difference was observed between the experimental treatments, but the 2% treatment of lemon balm extract, although not statistically significant, had a better effect numerically. The highest growth of acini level at 3 days (0.0417 mm2) was for honey bees fed with 2% lemon balm extract (P<0.05).There is also a statistically significant difference in the growth of hypopharyngeal glands at different times for each of the treatments. In general, it can be said that adding 2% of lemon balm extract is recommended as a nutritional supplement to honey bee colonies.Keywords: Melissa officinalis extract, Honey Bee, Hypopharyngeal Glands, performance, production
-
نشریه تحقیقات دامپزشکی و فرآورده های بیولوژیک، سال سی و چهارم شماره 4 (پیاپی 133، زمستان 1400)، صص 158 -167
تنش گرمایی یکی از مهم ترین عوامل تاثیرگذار بر عملکرد و سلامت طیور بوده و مواجهه با آن از چالش های مهم در صنایع پرورش طیور است. استفاده از ترکیباتی با خواص آنتی اکسیدانی مانند گیاهان دارویی در جهت کاهش آثار تنش گرمایی در طیور توصیه می شود. به منظور بررسی اثرات سطوح مختلف خاکشیر بر صفات عملکردی، هورمون تیروکسین و پاسخ HSP70 در جوجه های گوشتی در زمان تنش حرارتی حاد، تعداد 300 قطعه جوجه گوشتی یک روزه سویه هوبارد در چهار تیمار و پنج تکرار در نظر گرفته شد. گروه های آزمایشی شامل: گروه شاهد یا جیره پایه، جیره پایه مکمل شده با نیم درصد خاکشیر، جیره پایه مکمل شده با یک و دو درصد خاکشیر بودند. تنش گرمایی از روز 35 تا 42 دوره پرورش روزانه چهار ساعت با دمای 1±34 درجه سانتی گراد اعمال شد. به منظور بررسی پارامترهای هورمونی، سیستم ایمنی و آزمایشات مولکولی در روز 42 پرورش خونگیری انجام و از مغز پنج جوجه از هر تیمار نمونه برداری شد. نتایج پژوهش بیانگر این است که سطوح مختلف خاکشیر بر صفات عملکردی و وزن اندام های لنفاوی در طیور اثر معنی داری نداشت (05/0<P). کمترین میزان هتروفیل و بیشترین میزان لنفوسیت در تیمار خاکشیر 1% و 2% مشاهده شد (05/0>P) و افزایش بیان HSP70 و افزایش غلظت هورمون T4 در تیمار 2% خاکشیر مشاهده شد (05/0>P). به طور کلی اضافه کردن خاکشیر (1% و 2%) به عنوان عامل کاهش دهنده آسیب های ناشی از تنش گرمایی محسوب شده و می تواند به عنوان افزودنی و مکمل در خوراک طیور مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: پروتئین شوک حرارتی, خاکشیر, هورمون T4, جوجه گوشتی, تنش گرمایی حادHeat stress is one of the most important effective factors on performance and health and exposure to heat stress is one of the major challenges in poultry industry. Therefore, consuming compounds with antioxidant properties such as herbs are recommended to reduce heat stress effects. A total of 300 one-day-old broiler chicks (Hubbard) were randomly divided to four treatments and five replicates due to the investigate of different levels Descurainia sophia on performance, immune system, T4 thyroid hormone and responses of HSP70 in broiler’s brain under acute heat stress condition. Treatments were included: control treatment (basal diet), basal diet with 0.5% Descurainia sophia, basal diet with 1% Descurainia sophia and basal diet with 2% Descurainia sophia. Heat stress were exposed on d 35 to 42 (34±1˚C) for 4 hours. In order to evaluate the hormone parameters, immune system and molecular experiments five chickens from each treatment were slaughtered and blood and brain sampling were performed on d 42 of experiment. The results of experiment showed that the treatments had no significant difference on performance parameters and lymphoid organs weight in poultry (P>0.05). The least ratio of heterophile and the maximum ratio of lymphocyte were observed in 1% and 2% Descurainia sophia treatments and increasing the expression of HSP70 and T4 hormone concentration were observed in 2% Descurainia sophia treatment (P<0.05). In conclusion, the results showed that 1% and 2% Descurainia sophia is considered as a reducing agent in heat stress injuries and could be used as supplement and feed additive in poultry nutrition.
Keywords: Heat shock protein, Descurainia Sophia, T4 hormone, Broiler Chickens, Acute heat stress -
در این پژوهش، اثر تغذیه کوآنزیم Q10و اسیدهای چرب امگا 3 بر بافت شناسی و بیان نسبی ژن های TGF-B4 , StAR در بیضه خروس های نژاد هوبارد بررسی شد. تعداد 48 خروس در سن 50 هفتگی به صورت تصادفی به چهار گروه مساوی تقسیم شدند و جیره پایه به اضافه سطوحی از کوآنزیم Q10 و امگا 3 شامل صفر،30 گرم در کیلوگرم امگا 3 (سالومگا)، 400 میلی گرم در کیلوگرم کوآنزیم Q10 و مخلوط کوآنزیم Q10 و امگا 3 (30+400) در روز به مدت هشت هفته متوالی دریافت کردند. در پایان آزمایش خروس ها کشتار و بیضه ها به دقت خارج شدند. سپس دو نمونه از یک بیضه از هر تکرار برداشته شد، یک نمونه برای بررسی بافت شناسی به درون محلول فرمالین 10 درصد و یک نمونه جهت بررسی بیان نسبی ژن به درون ازت مایع منتقل شد. نتایج نشان داد که قطر لوله های اسپرم ساز در گروه های آزمایشی نسبت به گروه شاهد به طور معنی داری افزایش یافت (P<0/05). ولی تعداد سلول های سرتولی و لایدیگ تفاوت معنی داری ندشات. بیان نسبی ژن TGF-B4 در سه گروه آزمایش نسبت به گروه شاهد کاهش یافت (P<0/05). اما بیان نسبی ژن StAR در پرندگانی که با استفاده از مخلوطی از کوآنزیم Q10 و امگا 3 (سالومگا) تغذیه شدند، بطور معنی داری افزایش یافت (P<0/05). براساس نتایج این مطالعه اضافه نمودن مخلوطی از کوآنزیم Q10 و اسیدهای چرب امگا3 در خوراک فراسنجه های بافت شناسی و بیان ژن های مرتبط با اسپرم سازی را بهبود می بخشد.
کلید واژگان: اسیدهای چرب امگا3, باروری, سلول سرتولی, سلول لایدیگ, قطر لوله های اسپرم سازIn this research, the effect of feeding coQ10 and omega 3 fatty acids on testicular histology and relative expression of TGF-4 & StAR genes in Hubbard roosters was investigated. Forty-eight roosters, at fifty weeks age, were randomly divided into four groups and were subjected to the basal diet supplemented with omega-3 (30gr), coQ10 (400mg) and omega-3+ coQ10 (30gr+400mg) per day for eight successive weeks.At the end of the trial, all birds were killed and two samples were collected from the same testicle one of which was processed for histology, whereas another was snap-frozen in liquid nitrogen to assess relative gene expression. Results showed that seminiferous tubule diameters of experimental groups were significantly improved compared to the control group (P<0.05). However, leydig cell numbers and sertoli cellswere not significantly affected. The relative expression of TGF-4 genes were significantly decreased in three groups compared to control (P<0.05). Birds fed coQ10 and omega-3 had significantly higher StAR transcript level compared to other groups (P<0.05). Results of the present study showed that addition of a mixture of coQ10 and omega-3 fatty acids to rooster`s feed, lead to improvement in testicular histology and genes expression related to spermatogenesis.
Keywords: Omega 3 fatty acids, fertility, leydig cells, seminiferous tubule diameters, sertoli cells -
زمینه مطالعاتی:
امروزه با توجه به افزایش روز افزون جمعیت در سطح جهانی، صنعت دام و طیور باید با استفاده از فنآوری های روز دنیا پاسخ گوی نیازهای غذایی در تامین پروتئین های حیوانی باشد. از این رو نانوتکنولوژی قادر است وضعیت موجود را بهبود ببخشد و فرصت هایی برای تولید محصولات جدید فراهم کند.
هدفاین پژوهش به منظور بررسی هیستوپاتولوژیکی بافت های کبد و کلیه در جوجه های گوشتی تغذیه شده با نانوذرات نقره انجام گردیده است.
روش کاراین آزمایش با استفاده از 375 قطعه جوجه ی گوشتی یک روزه سویه تجاری کاب 500 (Cobb 500) بصورت مخلوط دو جنس انجام شد. تیمارهای آزمایشی شامل 1) جیره پایه، 2) جیره پایه مکمل شده با 1 درصد زیولیت، 3) جیره پایه مکمل شده با 1 درصد زیولیت پوشش داده شده با 5/0 درصد نانوذرات نقره، 4) جیره پایه مکمل شده با 15/0 درصد اسید ارگانیک و 5) جیره پایه با 1 درصد زیولیت پوشش داده شده با 5/0 درصد نانوذرات نقره مکمل شده با 15/0 درصد اسید ارگانیک بودند.
نتایجبرپایه نتایج بدست آمده تیمارهای دریافت کننده نانوذرات نقره (در سطح 5/0 درصد) پوشش داده شده بر زیولیت پس از کالبدگشایی در مقایسه با سایر تیمارهای آزمایشی تغییرات ماکروسکوپیک ویژه ای در کبد نداشتند (05/0<P) و بررسی بافت شناسی بین تیمارهای آزمایشی از نظر بافت شناسی کلیه در روز 42 دوره پرورش بر اساس پرخونی، تورم سلولی، تجمع کانونی سلول های لنفاوی و تجمع کانونی هتروفیل ها در پیرامون عروق تفاوت مشهودی بین تیمارها و در مقایسه با تیمار شاهد مشاهده نگردیده است (05/0<P).
نتیجه گیری نهایینتایج آزمایشات به طور خلاصه نشان می دهد که نانوذرات نقره پوشش داده شده بر زیولیت در جیره منجر به ضایعات در بررسی های هیستوپاتولوژیکی در بافت کبد و کلیه نمی شود و می تواند به عنوان افزودنی مناسب در جیره طیور گوشتی مورد استفاده قرار بگیرد.
کلید واژگان: جوجه های گوشتی, کبد, کلیه, نانو نقره, هپاتوسیت, هیستولوژیIntroductionNanotechnology can be very effective in increasing productivity through food, nutrition, hygiene and breeding of livestock, poultry and aquatic animals. Nanotechnology has received a great attention within scientific and industrial communities in many countries including Iran. Nanotechnology, as a powerful new technology has the ability of creating massive revolution in feed supply and agricultural systems at global scale by improving diet quality and consequently health and growth performance (Buzea et al. 2007). One of the reasons for the extensive use of these particles in poultry units is due to their antimicrobial properties. Nanotechnology deals with structures that their dimensions are approximately between 1 to 100 nanometers (Sriram et al. 2010). Silver nanoparticles are among widely used nanoparticles. The interest in the use of silver based antimicrobial agents was primarily due to the emergence of antibiotic resistance among microbial populations and due to the fact that resistance to silver is not commonly encountered (Prestinaci et al. 2015). Nanoparticles according to their size, have new properties in comparison with mass materials. Silver nanoparticles in many characters are more effective compared with other metals. In addition, beneficial effects of silver nanoparticles are due to the size and resemblance of nanoparticles which caused their passage through the biological membrane and through the cell (Wang et al. 2015). Silver nanoparticles because of their small size for proper homogeneity can be coated by zeolite particles. Zeolite has been used in broiler feed due to its resistant chemical structure and it’s not digested and catalyzed by passing through the digestive tract. Also, zeolites are crystalline, hydrated aluminosilicates of alkali and alkaline earth cations. Among many properties attributed to zeolites, two of the most characteristics that relates to their effectiveness in animal nutrition are their ability to lose and gain water reversibly and being capable of exchanging selectively a variety of cations in their structure without much changes of structure (Wawrzyniak et al. 2017). Therefore, zeolite can be considered as an appropriate carrier for nanoparticles. Based on these facts, silver nanoparticles had been replaced instead of massive particles of silver and been more effective in different industry. Silver nanoparticles lead to the production of reactive oxygen species and oxidative stress in cells (Ahmadi and Kurdestani. 2010). Liver as the biggest gland in the body has several roles. In addition to digestive and metabolic activities, liver has immunological and detoxification activity (Maser et al. 1994). Silver nanoparticles can inter the cells and communicate with intracellular structures (Panzarini et al. 2018). The ability of silver nanoparticles to infiltrate into tissues led to resistance against their removal in blood and then, cause particles aggregation in utilizable tissues. Due to the reports of the aggregating and dangerous effects of silver nanoparticles, it seems necessary to histopathologically investigate liver and kidney of broiler chicken fed silver nanoparticles.
Material and methodsThis experiment was performed at the Poultry Research Station Faculty of Animal Science at the Gorgan University of Agricultural and Natural Resources. This experiment was designed to evaluate the effect of silver nanoparticles coated on zeolite and organic acid on liver and kidney histology in broiler chickens. A total of 375 one-day old broiler chicks (Cobb 500) was randomly assigned into five treatment groups containing of five replicates with 15 birds in each replicate. Five dietary treatments groups were, (1) basal diet (control), (2) basal diet containing 1% zeolite, (3) basal diet containing 1% of zeolite-coated with 0.5% silver nanoparticles, (4) basal diet containing 0.15% organic acids and (5) basal diet containing 1% of zeolite-coated with 0.5% of silver nanoparticles and 0.15% a mixture of organic acid. The basal diet prepared for starter and growth periods, and composition of the experimental diets prepared according to the requirements prescribed for Cobb 500 (Cobb. 2012). Birds has ad libitum access to feed and water for all treatment groups and continuous lighting program was provided during the experiment. Two chickens per each replicate were slaughtered on day 42 for evaluating the histology of liver and kidney. The tissue samples were fixed in a 10% buffered formalin, processed through graded alcohols and xylene and embedded in paraffin blocks. Tissue sections were cut for 5 m at multiple levels and routinely stained with haematoxylin-eosin (H&E). Mounted slides were examined and photographed under a light microscope. Hepatocytes and kidney cells were evaluated for histopathologic lesions, focal point of lymph nodes in the liver parenchyma, around the portal region and focal point of heterophobia. Data were analyzed based on a completely randomized design using general linear method (GLM) procedure by using SAS (2003) software. Mean comparison was done by Duncan's multiple range tests at 5% level with values of P<0.05 being considered significantly different.
Results and discussionThe experimental results didn’t show any significant difference between experimental treatments on liver and kidney histopathology in broiler chickens (P>0.05). Liver in the body as a detoxifying organ absorbs a significant part of toxins produced from harmful microbes and external particles into the blood. However, it was not possible to remove them completely in the tissues because of high ability of nanoparticles in dispersion in tissues of broiler chickens (Zargaran-Esfahani et al. 2010). Increased liver weight in the presence of nanoparticles due to inflammation in these organs has been reported in some studies. The results of this experiment didn’t show any significant difference between treatments on liver and kidney histopathology in broiler chickens and there were no toxicological effects of silver nanoparticles on liver and kidney tissues (P>0.05).
ConclusionNanoparticles coated on zeolite and with organic acid can be used as an additive supplement without any adverse effect on feeding and histopathological liver and kidney in broiler chickens.
Keywords: Broilers, Hepatocyte, Histology, Kidney, Liver, Nano silver -
سابقه و هدفهورمون های تیروئیدی بر عملکرد تولید مثلی حیوانات، بخصوص پاسخ به طول دوره ی نوری، موثرند. در گونه های مختلف جانوری تغییرات غلظت سرمی این هورمون ها در طی سال دیده شده است. با توجه به داده های موجود میتوان با تعیین میزان تغییرات غلظت سرمی این هورمون ها میزان حساسیت به فصل را درگونه ها و نژادهای دامی پیش بینی نمود. این تحقیق با هدف مقایسه میزان حساسیت به فصل بزهای سانن وآلپاین با نژادهای بومی (مهابادی و بومی سمنان) استفاده از میزان هورمون های تیروئیدی انجام شد.مواد و روش هااین آزمایش با همکاری بخش خصوصی، در جنوب دامغان، از شهرستان های استان سمنان، با مختصات جغرافیایی: °36 شمالی و °54 شرقی، در ارتفاع 950 متر از سطح دریا، دارای تابستان گرم و زمستان سرد و خشک انجام شد. 16 بز نر 3 تا 4 ساله از چهار نژاد سانن، آلپاین، مهابادی و بومی استان سمنان انتخاب شده و از ابتدای اسفندماه هر 15 روز یک بار، نمونه گیری از رگ وداج انجام شد. میزان T3،T4 سرم به روش الایزا اندازه گیری شد. تاثیر نژاد و طول دوره ی نوری بر غلظت هورمون ها، به روش داده های تکراری در قالب طرح کاملا تصادفی آنالیز شد.یافته هامیزان T3 و T4 در هر در طی سال تغییرات هدفمند و معنی داری داشتند (p≤0. 01). در هر چهار نژاد میزان T3 در پاییز و زمستان بالا بود و در اسفند به بالاترین حد خود رسید. الگوی تغییرات T3در چهار نژاد نژاد یکسان بود، اما نژاد سانن بیشترین تغییرات در T3 را نشان داد. تفاوت میزان تغییرات بین نژادها در برخی ماه ها معنی دار بود، اما در حالت کلی، تفاوت معنی داری در نقاط بیشینه و کمینه میزان T3 در بین نژادهای سانن، آلپاین و مهابادی دیده نشد (p≤0. 01). این میزان تفاوت تنها در مورد بزهای سمنانی با سایر نژادها معنی دار بود. سطح هورمون در ماه های اسفند، فروردین، دی، آبان و آذر، در بزهای بومی سمنان به طور معنی داری کمتر از سایر نژادها بود (p≤0. 01). میزان هورمون تیروکسین (T4) نیز تحت تاثیر تغییرات طول دوره نوری قرار گرفت. به طوری که غلظت این هورمون به ترتیب در فصول زمستان و پاییز بیشترین و در تابستان کمترین بود (p≤0. 01). بین نژادها از لحاظ حساسیت تغییرات غلظت T4 به تغییرات طول دوره نوری تفاوت معنی دار دیده شد (p≤0. 01). در ماه های فصل گرما (تیر ، مرداد و شهریور) ، غلظت تیروکسین در بزهای سمنانی به طور معنی داری بیشتر از بزهای سانن و آلپاین بود (p≤0. 01). بزهای سمنانی کمتر تحت تاثیر تغیرات طول دوره نوری بر میزان تیروکسین قرار گرفتند.نتیجه گیرینتایج این آزمون نشان داد که بزهای نر نژاد سانن بیش از نژاد آلپاین تحت تاثیر تغییرات طول دوره نوری و شرایط اقلیمی در کوهپایه های جنوبی البرز قرار گرفتند. در بین دو توده ی ژنتیکی بومی، تفاوت معنی داری در پاسخ به شرایط اقلیمی و طول دوره ی روشنایی دیده نشد. با توجه به این نتایج به نظر میرسد نژاد آلپاین گزینه مناسب تری برای استفاده در این شرایط اقلیمی در کشورمان باشد.کلید واژگان: سانن, آلپاین, بزهای بومی, طول دوره ی نوری, هورمونهای تیروئیدیBackground and objectivesThyroid hormones are effective on reproductive performance of animals, especially in response to photoperiod. In different animal species, changes in serum concentrations of these hormones have been observed throughout the year. According to available data, by determining the serum level changes of these hormones, the sensitivity of the livestock species and breeds to photoperiod was predicted. The aim of this study was to compare the sensitivity of imported breeds (Saanen and Alpine) and indigenous goats (Mahabadi and native Semnan) to photoperiod change in the year, using thyroid hormones.Materials and methodsThis experiment conductedin the south of Damghan (Semnan province: 36 ° North and 54 ° East), at a height of 950 m above sea level, that has a warm summer and cold and dry winter. Sixteen male goats of 3 to 4 years old were selected from four Saanen, Alpine, Mahabadi and native goats of Semnan province. From the beginning of March, every 15 days, sampling was done from jugular vein. Serum T3, T4 was measured by ELISA method. The effect of breed and photoperiod on hormonal concentrations was analyzed by repeated measures method in a completely randomized design.ResultsT3 and T4 levels had changes during each year (p≤0.01). In all four breeds, T3 was high in autumn and winter and peaked in March. The T3 variation pattern was the same in four breeds, but the Saanen breed showed the most variation in T3. Differences in inter-species variation in some months were significant (p≤0.01), but in general, there was no significant difference in the maximum and minimum points of T3 between Saanen, Alpine and Mahabadi breeds. This difference was only significant for Semnan goats with other breeds (p≤0.01). Hormone level was significantly lower in Semnan native goats than in other breeds in March, April, November and December (p≤0.01). The level of T4 has also been influenced by variations in the photoperiod. Concentration of this hormone was highest in winter and autumn and in summer it was the lowest (p≤0.01). There was a significant difference between breeds in terms of sensitivity of changes in T4 concentration to changes in photoperiod (p≤0.01). In the months of the heat season (July, August and September); the concentration of T4 in Semnani goats was significantly higher From Saanen and Alpine goats (p≤0.01). Semnani goats were less influenced in the amount of thyroxin during photoperiodic changes.ConclusionThe results of this test showed that male Saanen goats more than Alpines were affected by changes in photoperiodic changes and climatic conditions in the southern foothills of Alborz mountain. There was no significant difference between two indigenous genetic populations in response to climatic conditions and photoperiodic changes. According to these results, it seems that the Alpine breed is a more appropriate option for use in these climatic conditions in our country.Keywords: Saanen, Alpine, local goat breeds, photo-period, thyroid hormones
-
این آزمایش به منظور بررسی اثر زئولیت پوشش داده شده با نانو ذرات نقره بر عملکرد، فعالیت آنزیم های سوپر اکسید دیسموتاز و گلوتاتیون پراکسیدار و مالون دی آلدئید سرم جوجه های گوشتی انجام شد. تعداد 375 قطعه جوجه گوشتی یکروزه به پنج تیمار و هر تیمار به پنج تکرار (15 قطعه) تقسیم شدند و به مدت 42 روز با جیره پایه، جیره پایه مکمل شده با یک درصد زئولیت و جیره پایه مکمل شده با یک درصد زئولیت پوشش داده شده با 25/0، 5/0 و 75/0 درصد نانو ذرات نقره تغذیه شدند. به منظور تعیین غلظت مالون دی آلدهید، فعالیت آنزیم های گلوتاتیون پراکسیداز و سوپراکسید دیسموتاز سرم، در روزهای 21 و 42 نمونه خون از ورید بال دو پرنده در هر تکرار جمع آوری شد، سپس این پرنده ها ذبح و وزن لاشه و درصد نسبی وزن ران، سینه و چربی محوطه بطنی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد ضریب تبدیل غذا در تیمارهای زئولیت پوشش داده شده با 25/0 درصد (87/1)، 5/0درصد (84/1) و 75/0 درصد نانو ذرات نقره (92/1) تفاوتی را نشان نداد (05/0کلید واژگان: آنزیم سوپر اکسید دیسموتاز, ترکیبات لاشه, جوجه گوشتی, زئولیت, نانو ذرات نقرهThe aim of this study was to evaluate the effect of different levels of silver nanoparticles coated with zeolite on performance, function of superoxide dismutase and glutathione peroxidase and level of malondialdehyde of broiler chickens. Three handered seventy five 1-day old broiler chicks divided into 5 treatments with 5 replicates (15 chicks per each) and were fed with basal diet, and basal diet supplemented with 1% zeolite and basal diet supplemented with 1% zeolite coated with 0.25%, 0.5% and 0.75% nanosilver. On days 21 and 42 two birds from each replicate were randomly selected and blood sample from their wing vein were collected to determine the malondialdehyde concentration, glutathione peroxidase and superoxide dismutase function in the serum, and then birds was slaughtered and carcass weight and relative weight percentage of thigh, breast and abdominal fat were measured. The result showed that feed conversion ratio of treatments coated with 0.25 (1.78), 0.5 (1/48) and 0.75 (1.92) percent of silver nanoparticles were not different from other treatments (P0.05). In conclusion, silver nanoparticles coated with zeolite at levels of 0.5% as feed additive in broiler diets improved oxidative enzymes concentrations and breast muscle relative weight percentageKeywords: Carcass characteristics, broiler chickens, zeolite, silver nanoparticles, superoxide dismutase enzymeاین آزمایش به منظور ارزیابی تاثیر افزودن زئولیت پوشش داده شده با نانو ذرات نقره در جیره بر عملکرد، ریخت شناختی روده و جمعیت میکروبی آخرین بخش روده کوچک (ایلئوم) در قالب طرح کامل تصادفی با استفاده از 375 قطعه جوجه گوشتی یک روزه در پنج تیمار و پنج تکرار انجام شد. تیمارها شامل 1) جیره پایه، 2) جیره پایه مکمل شده با 1 درصد زئولیت و 3، 4 و 5) شامل جیره پایه مکمل شده با 1 درصد زئولیت پوشش داده شده با سه سطح مختلف از نانو ذرات نقره (25/0، 5/0 و 75/0 درصد) بودند. نتایج نشان داد، استفاده از نانو ذرات نقره در همه سطوح و تیمار مکمل شده با 1 درصد زئولیت سبب بهبود ضریب تبدیل غذایی نسبت به جیره پایه در دوره پایانی شد (05/0>P). جیره های حاوی نانو ذرات نقره در سطح 5/0 و 75/0 درصد نسبت به جیره پایه سبب افزایش معنی دار ارتفاع پرز و نسبت ارتفاع پرز به عمق کریپت شدند (05/0>P). استفاده از تیمارهای نانو نقره سبب کاهش عمق کریپت نسبت به جیره پایه شد (05/0>P). همچنین استفاده از زئولیت پوشش داده شده با نانو ذرات نقره در سطح 5/0 و 75/0 درصد باعث کاهش معنی دار باکتری های کلی فرم نسبت به جیره پایه و جیره پایه مکمل شده با 1درصد زئولیت در 21 روزگی شد (05/0>P). نتایج آزمایش ها نشان داد، زئولیت پوشش داده شده با نانو ذرات نقره ضمن بهبود ضریب تبدیل غذایی و ویژگی های روده، سبب کاهش باکتری های کلی فرم جوجه های گوشتی شده و می تواند به عنوان محرک رشد و سلامت مورد توجه قرار بگیرد.کلید واژگان: ارتفاع پرز, جوجه گوشتی, زئولیت, کلی فرم ها, نانو ذرات نقرهThis experiment was conducted to evaluate the effect of supplementing the diet with zeolite coated with silvernanoparticles on performance, intestinal morphology characteristics and ilium microbial population of broiler chickens in a completely randomized design with 375 day-old broiler chicks with five replicates per treatment and 15 chicks per replicate.Treatments were: 1) basal diet, 2) basal diet supplemented with1% zeoliteand 3, 4, and 5) basal diet supplemented with1% zeolitecoated and 0.25%, 0.5% and 0.75% nanosilver. Results showed that dietary supplementation with 1% zeolite and all level of silver nanoparticles had better feed conversion ratio than the basal diet on d 22-42 (PKeywords: Broiler chickens, coliforms, silver nanoparticles, Villi length, zeoliteسابقه و هدفویتامین B12 از ویتامین های محلول در آب است که در فرآیند اسپرماتوژنسیز و بقای عملکرد طبیعی اسپرماتووزا ضروری است. در حال حاضر اطلاعات اندکی در خصوص مکمل ویتامین B12 بر کیفیت سیمن منجمد شده موجود است. بنابراین هدف از انجام این پژوهش، بررسی تاثیر سطوح مختلف ویتامین B12 بر کیفیت اسپرم قوچ زل در شرایط پیش و پس از انجماد بود.مواد و روش هامایع منی از شش راس قوچ سالم و بالغ با میانگین وزنی 5±55 کیلوگرم و سن 3-2 ساله با استفاده از شوکر الکتریکی اخذ شد و نمونه های مناسب با رقیق کننده تریس به نسبت 1 به4 مخلوط و پس از سردسازی تا دمای 4درجه سانتی گراد، ارزیابی شدند. سپس، پایوتهای 25/0 میلی لیتری با مایع منی رقیق شده پر و ابتدا در ازت مایع در دمای 120- درجه سانتیگراد به مدت 8-6 دقیقه قرار داده شد و سپس، در ازت مایع در دمای 196- درجه سانتیگراد، منجمد و نگهداری شدند. پس از مدت زمان 10 روز، پایوتها در دمای 37 درجه سانتیگراد یخ گشایی شدند و ویژگی های زنده مانی، تحرک، حرکت پیشرونده، درصد ناهنجاری های مورفولوژیکی، نقایص آکروزومی، درصد اسپرم طبیعی، یکپارچگی غشا پلاسمایی و درصد بازیابی زنده مانی و تحرک اسپرماتوزوا با استفاده از رنگ آمیزی و ارزیابی میکروسکوپی انجام شد و میزان آنزیم های آنتی اکسیدانتی کاتالاز، گلوتاتیون پراکسیداز و سوپر اکسید دیسموتاز منی نیز، اندازه گیری شد. این پژوهش، در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تیمار شامل سطوح مختلف ( صفر، 1، 2 و 3 میلی گرم بر میلی لیتر) ویتامین B12 با هشت تکرار انجام شد. داده های حاصل از این آزمایش، با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 18، مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هانتایج نشان داد که تاثیر ویتامین B12 بر پارامترهای حیاتی اسپرم از جمله درصد زنده مانی، حرکت پیشرونده، یکپارچگی غشا پلاسمایی، نقایص آکروزومی و درصد اسپرم طبیعی در شرایط سردسازی تا 5 درجه سانتیگراد و شرایط پس از انجماد معنی دار بود (p< 0.05) و بالاترین میزان این صفات در سطح 2 میلی گرم بر میلی لیتر ویتامین B12 مشاهده شد. استفاده از 2 میلی گرم بر میلی لیتر ویتامین B12 در رقیق کننده، توانست درصد بازیابی تحرک و زنده مانی اسپرم را بهبود بخشد. همچنین، منجر به افزایش آنزیم های آنتی اکسیدانی کاتالاز و سوپراکسید دیسموتاز مایع منی گردید که کمترین میزان این آنزیم ها در گروه کنترل و بیشترین مقدار آن ها در سطح 2 میلی گرم بر میلی لیتر ویتامین B12 در رقیق کننده تریس به دست آمد اما نتوانست منجر به افزایش فعالیت آنزیم گلوتاتیون پراکسیداز نسبت به گروه کنترل گردد.نتیجه گیریمیتوان پیشنهاد نمود که از سطح 2 میلی گرم بر میلی لیتر ویتامین B12 در رقیق کننده تریس، می توان برای محافظت اسپرم و جلوگیری از آسیب های ساختاری ناشی از رادیکال های آزاد و پراکسیداسیون لیپید و بهبود فعالیت آنزیم های آنتی اکسیدانتی در طی فرآیند انجماد- یخ گشایی منی قوچ زل استفاده نمود.کلید واژگان: ویتامین B12, کیفیت اسپرم, رقیق کننده, رادیکال آزاد, قوچ زلBackground And ObjectivesVitamin B12 is water-soluble vitamins that are essential in the process spermatogenesis and survival of normal function. We have little information about supplementation of vitamin B12, on quality of frozen semen. So the aim of this study was to investigate the effects of different levels of vitamin B12 on semen quality of Zel ram spermatozoa in pre and post freezing conditions.Materials And MethodsSamples were collected from 6 healthy and mature rams with 55± 5 Kg body weight and 2-3 years old by using electro-ejaculator. Suitable samples were mixed with Tris extender in a ratio of 1:4 semen and after cooled to 5-00C was assessed. Then, 0.25 ml of straws was filled with diluted semen. At first, straws put upper vapor liquid nitrogen for 6-8 min, then kept and frozen in -196oC. After 10 days straws were thawed in 37oC and viability, motility, progressive motility, morphological defects, acrosomal defects, normal spermatozoa, plasma membrane integrity and recovery rate of viability and motility of spermatozoa by using staining and microscopic evaluation was performed and the antioxidant enzymes catalase, glutathione peroxidase and superoxide dismutase of semen were measured. This experiment was carried out on the basis of completely randomized design with 4 treatments including levels of vitamin B12 (0, 1, 2 and 3 mg/mL) and 8 replications. The data from these tests was analyzed by using SPSS software, version 15.ResultsResults showed that effect of vitamin B12 on vital parameters of spermatozoa such as viability, progressive motility, membrane integrity, defect acrosome and normal spermatozoa at cooled to 5oC and post frozen conditions were significant (pConclusionTherefore, it could be suggested that the level of 2 mg /ml, vitamin B12 in Tris extender can be used to protect spermatozoa and prevent structural damage caused by free radicals and lipid peroxidation and improve antioxidant enzyme activity in the process of frozen thawed of Zel ram semen.Keywords: Vitamin B12, Spermatozoa quality, Extender, Free Radical, Zel ramThis experiment was conducted to evaluate the Response of duodenum histomorphometric characteristics, pH and microbial population of alimentary canal to silver nanoparticles coated on zeolite with 375 Cobb 500 broiler chickens in a completely randomized design with 5 treatments and 5 replicates and 15 birds to each replicate. The examination treatments were: 1) control diet (C) 2) control diet supplemented with 1% zeolite (Z) (3, 4, and 5) control diet supplemented with 1% zeolite coated with 0.25% (NS25), 0.5% (NS50) and 0.75% (NS75) nanosilver. group NS50 increased villi surface area compared with the control treatment and group NS25 (P<0.05). On d 42, groups NS25 and NS50 increased crop lactobacillus population compared with control treatment and group Z (P<0.05). The use of all treatments (Z, NS25, NS50 and NS75) decreased ceca coliforms compared with the control treatment (P<0.05). Also, the all of treatments decreased crop pH compared with the control treatment (P<0.05). Groups NS50 and NS75 decreased ceca pH compared with the control treatment (P<0.05). In conclusion, the results of this study showed that silver nanoparticles coated on zeolite decreased pH and coliforms Harmful bacteria population and increased lactobacillus Beneficial bacteria and the end increased villi surface area of broiler chickens and it can be considered as a growth and health promoters.Keywords: Coliforms, pH, Silver nanoparticles, Villi surface area, Zeoliteبهمنظور بررسی اثر بتاآگونیست تیوفیلین بر تخمگذاری و برخی ویژگی های تخم مرغ، بر عملکرد مرغهای تخم گذار تجاری، جیرههای با سطوح صفر (شاهد)، یک، سه و پنج میلی گرم تیوفیلین به ازای هر کیلوگرم وزن بدن، تغذیه و در آزمایشی با طرح کاملا تصادفی، با چهار تیمار و سه تکرار به مدت پنجاه روز بررسی شدند. مقایسه میانگینها با آزمون توکی-کرامر چند مشاهده ای انجام گرفت. نتایج نشان داد استفاده از تیوفیلین در جیره سبب افزایش تخمگذاری مرغ ها شد (05/0≥P )، هم چنین وزن و اندازه تخممرغ ها، ارتفاع سفیده و زرده در سطح پنج میلیگرم تیوفیلین بیشتر از دیگر تیمارها افزایش نشان داد (05/0≥P). در تمام تیمارهای آزمایشی تیوفیلین، شاخص رنگ زرده نسبت به شاهد کاهش معنیدار داشت (05/0≥P). قطر زرده در تیمار سه میلیگرم تیوفیلین، نسبت به شاهد کاهش معنیدار (05/0≥ P) نشان داد و واحد هاو سفیده تخم مرغهایی که یک میلیگرم تیوفیلین در جیره را استفاده نمودند، نسبت به گروه شاهد افزایش نشان داد (05/0≥P). نتایج نشان داد که افزودن تیوفیلین به جیره در دوره پایانی تولید مرغهای تخمگذار موجب افزایش تخمگذاری و بهبود برخی ویژگی های تخم مرغ ها شد که بالاترین عملکرد تخمگذاری در سطح سه میلی گرم و بیشترین افزایش وزن و اندازه تخممرغ ها در سطح پنج میلی گرم تیوفیلین مشاهده شد.کلید واژگان: بتا آدرنرژیک, تیوفیلین, عملکرد تخمگذاری, مرغ های تخمگذار, خصوصیات تخممرغThis study was conducted to consider the effect of theophylline in laying and some of egg characteristics on laying hens. Commercial egg type Hy-Line hens were used in a completely randomize design with 4 treatments and 3 replicates for 50 days period. The levels of different theophylline supplements (treatment) were 0 (control), one, three, and five mg per kg of body weight for 50 days. The average data were compared by using TukeyKramer multiple comparison tests. All levels of theophylline significantly increased laying performance. The best laying performance was observed in 3 mg/kg of theophylline. The best effect on egg size, weight, yolk and albumen height was found in hens receiving highest concentration of theophylline (p≤ 0.05). All levels of theophylline significantly decreased yolk color index (p≤ 0.05). The lowest yolk diameter was observed in 3 mg/kg theophylline. The highest albumen Haugh unit was in 1 mg/kg theophylline (p≤ 0.05). Results showed that theophylline increased the rate of laying and some of egg characteristics in hens. The best laying performance was showed in 3 mg/kg and the highest egg weight and size in 5 mg/kg of body weight theophylline.Keywords: Beta, Adrenergic, Egg Characteristics, Hens, Laying Performance, Theophyllineزنبور عسل به طیف وسیعی از مواد مغذی، به منظور تامین نیازهای تغذیه ای خود جهت رشد و نمو، نیاز دارد. نیازهای ویتامینیزنبور عسل به خوبی شناخته نشده است. به همین منظور برای بررسی اثر تغذیه ای تیامین (ویتامین1B) بر رشد و نمو غدد هیپوفارنژیال زنبوران کارگر نژاد ایرانی(Apis mellifera meda) در فصول مختلف سال، آزمایشی سه مرحله ای تحت شرایط طبیعی در موسسه تحقیقات علوم دامی کشور انجام شد. در این آزمایش 20 کلنی زنبور عسل در پنج گروه تغذیه ای با چهار تکرار مورد استفاده قرار گرفتند. کلنی های گروه کنترل با شربت شکر 1:1 و کلنی های آزمایشی به روش مشابه ولی با این تفاوت که شربت شکر با سطوح مختلف تیامین (100، 200، 300 و 400 پی پی ام) مکمل سازی شده بود، تغذیه شدند. عملیات صحرایی در سه فصل (تابستان، زمستان و بهار)، به مدت 45 روز (30 روز تغذیه با شربت و 15 روز نمونه برداری بعد از تغذیه) در هر فصل انجام گرفت. برای بررسی رشد و نمو غدد هیپوفارنژیال، طول و عرض ده آسینی برای هر زنبور کارگر در سنین 3، 6، 9، 12 و 15 روزگی با استفاده از استریومیکروسکوپ و میکرومتر بر روی پنج زنبور کارگر در هر کلنی اندازه گیری شد. نتایج آزمایش نشان دادند که سطح آسینی غدد هیپوفارنژیال زنبورهای کارگر در کلنی های تغذیه شده با سطوح مختلف تیامین در فصول مختلف سال دارای اختلافات معنی داری بود. در فصل تابستان سطح آسینی در زنبورهای(3 و 6 روزگی) تغذیه شده با سطوح پایین تیامین (100 و 200 پی پی ام) بیشتر بود ولی در فصل زمستان (9، 12 و 15 روزگی) و بهار (تمام سنین) زنبورهای تغذیه شده با سطوح بالای تیامین (300 و 400 پی پی ام) سطح آسینی بیشتری داشتند (05/0P<). در فصول مختلف سال اوج رشد غدد هیپوفارنژیال در سن 6 یا 9 روزگی بیشتر اتفاق افتاده بود (05/0P<).کلید واژگان: تیامین, زنبورعسل, Apis mellifera meda, غدد هیپوفارنژیال, فصلHoney bees need a range of elements to provide their nutritional requirements for normal growth and development. There is currently little information about the vitamin requirements in honey bees. Three trials were carried out at Honey Bee Department of Animal Science Research Institute of Iran.The experiments were carried out under natural condition to assess potential impacts of thiamine nutrition on the development of hypopharyngeal glands (HPGs) in honey bee workers (Apis mellifera meda) during different seasons. In this study, twenty honey bee colonies were divided into 5 experimental groups with 4 replications. Control groups (group 1) were fed sugar syrup (1:1). The experimental colonies in groups 2 and 5 were fed in the same manner but with syrup were supplemented with different levels of thiamine (100, 200, 300 and 400 ppm). The experiments were repeated for 45 days through the summer (Jul. 5, 2012 and Aug. 20, 2012), winter (Feb. 20, 2013 and Apr. 5, 2013) and spring (Apr. 27, 2013 and Jun. 13, 2013) seasons. To investigate the development of HPGs, length and width of ten acini for five worker bees in each replication with 3, 6, 9, 12 and 15 days were measured using a stereomicroscope and micrometer. The results showed that thiamine in diet affected the size of acinal area in HPGs. In summer, acini size was greater in honey bees (3 and 6 days) fed low level thiamine but in winter (9, 12 and 15 days) and spring (all ages) inverse effects were observed (PKeywords: Thiamine, Honey bee, Apis mellifera meda, Hypopharyngeal glands, Seasonتقویت سیستم ایمنی در جلوگیری از تلفات و افزایش راندمان تولید موثر است. راه های مختلفی برای بالا بردن کارایی سیستم ایمنی وجود دارد و تحقیقات زیادی هم در این زمینه صورت گرفته است. بدین منظور در تحقیق حاضر با استفاده از اطلاعات مربوط به تعداد سلول های خونی از قبیل هتروفیل، لیمفوسیت، منوسیت، بازوفیل و ائوزینوفیل، 196 بلدرچین ژاپنی (98 عدد جنس ماده، 98 عدد جنس نر) در ایستگاه تحقیقاتی دانشگاه علوم کشاورزی ومنابع طبیعی گرگان، تیترآنتی بادی برعلیه گلبول قرمز گوسفندی (SRBC) پیش بینی شد. پس از تهیه محلول SRBC، در روز 28 دوره پرورش مقدار 0/5 میلی لیتر محلول 5 درصد SRBC به عضله سینه تزریق شد و هفت روز بعد در روز 35 دوره ی پرورش، خون گیری از سیاهرگ گردنی جهت شمارش سلول های خونی و تیترآنتی بادی برعلیه SRBC انجام شد. تیترآنتی بادی از روش هماگلوتیناسیون جهت بررسی همبستگی بین میزان پیش بینی شده تیترآنتی بادی و میزان اندازه گیری شده در واقعیت انجام شد. حدود 0/1 میلی لیتر خون جهت تهیه گسترش بر روی لام استفاده شد، گسترش با متانول 99/5 درصد تثبیت و در مجاورت هوا خشک شده و بعد از رنگ آمیزی با گیمسای رقیق شده و شستشو، آماده شمارش شد. باتوجه به نتایج حاصل از این تحقیق، افزایش معنی داری درنسبت هتروفیل به لیمفوسیت در جنس ماده نسبت به جنس نرمشاهده شد (0/05 >P). برآورد تیترآنتی بادی کل، تیتر آنتی بادی مقاوم به مرکاپتواتانول (IgG) و تیترآنتی بادی حساس به مرکاپتواتانول (IgM) با استفاده ازمعادله رگرسیونی خطی چندگانه براساس تعداد سلول های خونی در جنس نر و در جنس ماده انجام شد. هم چنین همبستگی بین میزان برآورد شده و واقعی برای انواع تیتر آنتی بادی در دوجنس مثبت و معنی دار به دست آمد (0/05 >P ).کلید واژگان: بلدرچین ژاپنی, سلول های خونی, گلبول قرمز گوسفندی (SRBC), تیترآنتی بادیImproving immunity system is crucial in preventing losses and higher production yield. There are several approaches to develop immunity systemand a lot of investigations have been carried out in field. In this investigation, antibody titre against sheep red cells (SRBC) was predicted using data on the number of blood cells such as heterophile, lymphocyte, basophile, monocyte and eaosinophile from 196 Japanese quail (98 female and 98 male) in Research Center of Gorgan University of Agricultural Science and Natural Resources. 0.5 ml of SRBC (5%) solution was intramuscularly injected in the 28thday of growth. And in the 35th day blood sample was collected from cervical vein to count blood cells and antibody titre against SRBC. Antibody titre was conducted by haemaglutination method in order to study the correlation between the predicted antibody titre and the measured antibody titre. Nearly 0.1 ml blood was spreaded on lam which was fixed with methanol (99.5%) in air, and then was stained by gimsa followed by rinsing. Based on the results, a significant increase was observed in ratio of heterophil to lymphocyte in females compared to males (PKeywords: Japanese quail, leukocyte, red blood cell, antibody titerبه منظور بررسی اثر نانوذرات نقره پوشش داده شده بر کلینوپتیلولیت بر صفات عملکردی، آنزیم های کبدی، و غلظت لیپیدهای خون با استفاده از 375 قطعه جوجه گوشتی سویه تجاری کاب 500، آزمایشی در قالب طرح کاملا تصادفی با پنج تیمار، پنج تکرار، و 15 پرنده در هر تکرار انجام شد. استفاده از نانوذرات نقره پوشش داده شده بر کلینوپتیلولیت سبب بهبود ضریب تبدیل در مقایسه با تیمار شاهد شد (05/0>P)، درحالی که تاثیر معنی داری بر افزایش وزن و خوراک جوجه های گوشتی ندارد. استفاده نانوذرات نقره پوشش داده شده بر کلینوپتیلولیت سبب کاهش غلظت آنزیم های آلانین آمینوترانسفراز و آلکالین فسفاتاز شد (05/0>P). نانوذرات نقره پوشش داده شده بر کلینوپتیلولیت غلظت کلسترول، تری گلیسرید،LDL ، و VLDL را کاهش و غلظت HDL خون جوجه های گوشتی افزایش داد (05/0>P). براساس نتایج، نانوذرات نقره پوشش داده شده بر کلینوپتیلولیت می تواند به عنوان محرک رشد و سلامت مورد توجه قرار گیرد. همچنین باتوجه به نتایج حاصل از بررسی آنزیم های کبدی و لیپید های خون از صدمات کبدی در دوره پرورش جلوگیری کند.کلید واژگان: آنزیم کبدی, جوجه گوشتی, عملکرد, کلینوپتیلولیت, لیپید خون, نانوذرات نقرهThis experiment was conducted to evaluate the effect of silver nanoparticles coated on clinoptilolite on performance traits, liver enzymes and blood lipid concentrations to use 375 Cobb 500 broiler chickens in completely randomized design with 5 treatments and 5 replicates and 15 birds to each replicate. The use of silver nanoparticles coated on clinoptilolite improved feed conversion ratio compared with the control treatment (P0.05). The use of silver nanoparticles coated on clinoptilolite decreased alkaline phosphatase and alanine amino transferase level in serum (P0.05). In conclusion, the results of this study showed that silver nanoparticles coated on clinoptilolite can be considered as a growth and health promoters as well as according to the results of liver function enzymes and blood lipids prevent liver damages during rearing period in broiler chickens.Keywords: Broiler chickens, Blood lipid, Clinoptilolite, Liver enzyme, performance, Silver nanoparticlesبه منظور بررسی اثرات سطوح مختلف دانه یا عصاره شنبلیله بر خصوصیات تخمیر شکمبه و تولید گاز در آزمایشگاه نمونه های خوراک شامل یک جیره کاملا مخلوط فاقد دانه یا عصاره شنبلیله(تیمار شاهد)، 4 جیره حاوی سطوح مختلف دانه شنبلیله (2، 4، 6، 8 درصد ماده خشک) و 4 جیره حاوی سطوح مختلف عصاره شنبلیله (5/ 0، 1، 5/ 1 و 2 درصد ماده خشک) با مایع شکمبه انکوبه و تولید گاز نمونه ها اندازه گیری و فراسنجه های تولید گاز، گوارش پذیری ماده آلی، تولید اسیدهای چرب کوتاه زنجیر و انرژی متابولیسمی آنها برآورد گردید. مقادیر pH و غلظت نیتروژن آمونیاکی مایع شکمبه در پایان انکوباسیون اندازه گیری گردید. افزودن دانه شنبلیله باعث افزایش معنی دار تولیدگاز تجمعی، پتانسیل و نرخ ثابت تولیدگاز گردید. میانگین اسیدهای چرب زنجیر کوتاه تفاوت معنی داری بین تیمارهای مختلف نداشت اما گوارش پذیری ماده آلی و انرژی قابل متابولیسم تیمارهای حاوی دانه شنبلیله بطور معنی داری بالاتر از تیمار شاهد بود. افزودن دانه شنبلیله در سطوح بالاتر از 4 درصد موجب افزایش معنی داری در pH نهایی گردید. افزودن عصاره شنبلیله تا 1 درصد باعث افزایش تولید گاز تجمعی، پتانسیل تولید گاز، گوارش پذیری ماده آلی، اسیدهای چرب کوتاه زنجیر و انرژی قابل متابولیسم جیره ها گردید ولی سطوح بالاتر آن افزایش معنی داری در فراسنجه های مذبور به همراه نداشت. افزایش سطوح عصاره شنبلیله باعث افزایش معنی دار زمان تاخیر گردید. می توان نتیجه گیری کرد که افزودن سطوح متوسط دانه یا عصاره شنبلیله به جیره حیوانات نشخوارکننده می تواند باعث بهبود قابلیت تخمیر شکمبه، گوارش پذیری ماده آلی خوراک و افزایش تولید اسیدهای چرب فرار در جیره های غنی از کنسانتره گردد.
کلید واژگان: شنبلیله, تولید گاز, تخمیر شکمبه, گوارش پذیری, نیتروژن آمونیاکیThis research was conducted to evaluate the effects of different levels of fenugreek seeds or extract on some in vitro rumen fermentation and gas production characteristics. Samples of a total mixed ration (TMR) without any additive (control treatment), 4 diets with different levels of fenugreek seeds (2, 4, 6 and 8 percent of dry matter) and 4 diets containing different levels of fenugreek extract (0.5, 1, 1.5 and 2 percent) were incubated with rumen fluid. Gas production (GP) of feed samples were measured at hours 2, 4, 6, 8, 12, 24, 48, 72 and 96 of incubation and gas production parameters, digestibility of organic matter, short chain fatty acids (SCFA) production and metabolizable energy of the samples were estimated. Final pH and ammonia-N concentration of incubation fluids were measured at the end of incubation. Addition of fenugreek seeds had significantly increased cumulative GP and GP potential and constant rate (P<0.05). Means of SCFA were not significantly different among treatments, but rations containing fenugreek seeds had higher organic matter digestibility and metabolizable energy compared to control (P<0.05). Addition of fenugreek seeds at levels above 4 percent significantly increased pH (P<0.05), but the ammonia-N concentrations showed no significant trend in response to increasing levels of fenugreek seeds. Increasing levels of fenugreek extract up to 1 percent increased levels of cumulative GP, potential of GP, digestibility of organic matter and SCFA production and metabolizable energy significantly (P<0.05), but higher levels of it had no more effect on these parameters. Constant rate of GP was significantly higher when 1.5 percent fenugreek extract was added and increasing levels of it had increasing effect on lag time (P<0.05). Addition of 0.5 percent fenugreek extract significantly increased pH (P<0.05). Based on results of this experiment it can be concluded that the inclusion of 2 to 4 percent of fenugreek seeds or 0.5 to 1 percent of fenugreek seed extract can improve rumen fermentation characteristics, digestibility of organic matter and SCFA production.Keywords: Fenugreek (Trigonella foenum), Gas production, Rumen fermentation, digestibility, Ammonia, Nهدف از این مطالعه، به کارگیری سطوح مختلف ز ر ده تخم مرغ بر کیفیت اسپرم قوچ زل در شرایط پیش و پس از انجماد بود. منی از 4 راس قوچ سالم و بالغ با استفاده از شوک الکتریکی اخذ و نمونه های مناسب با رقیق کننده تریس به نسبت 1 به 4 مخلوط و پس از رسیدن به دمای 5 درجه سانتی گراد، ارزیابی شدند. پایوت های نیم میلی لیتری با منی رقیق شده پر و ابتدا روی بخار ازت مایع منجمد و پس از آن در ازت مایع نگهداری شدند. پس از 10 روز، یخ گشایی پایوت ها انجام گرفت و ویژگی های مورفولوژیک، زنده مانی، تحرک و حرکت پیش رونده اسپرماتوزوا بررسی شد. این پژوهش در قالب طرح کاملا تصادفی با 3 تیمار شامل سطوح 10، 15 و 20 درصد زرده تخم مرغ و 9 تکرار انجام شد. نتایج نشان داد که تاثیر زرده تخم مرغ بر درصد زنده مانی، تحرک، حرکت پیش رونده، اسپرم طبیعی و درصد بازیابی اسپرم معنی دار نبود (05/0 P>)، اما با توجه به بیشتر بودن کیفیت اسپرماتوزوا در سطح 20 درصد زرده تخم مرغ و تامین منبع انرژی به منظور ادامه حیات، علیرغم معنی دار نبودن آن، در صورت مقرون به صرفه بودن قیمت تخم مرغ، می توان از سطح 20 درصد زرده تخم مرغ در رقیق کننده تریس برای حفظ و نگهداری طولانی مدت اسپرم قوچ زل، استفاده نمود.
کلید واژگان: کیفیت اسپرم, زرده تخم رغ, قوچ زلThe objective of this study was to investigate the effect of different levels of egg yolk on quality of Zel ram spermatozoa in pre and post freezing conditions. Semen samples were collected from 4 healthy and mature rams using an electro-ejaculator and suitable samples were mixed with Tris extender in a ratio of 1:4 semen and samples were assessed, after cooled to 5-0C. Then, 0.5 ml of straws were filled with diluted semen. At first, straws were frozen on liquid nitrogen vapor, then kept in liquid nitrogen and after 10 days straws were thawed to investigation of morphological characteristics, viability, motility and progressive motility of spermatozoa. This experiment was carried out on the basis of completely randomized design with 3 treatments include levels of egg yolk 10, 15 and 20% and 9 replications. Results showed that the effect of egg yolk on viability, motility, progressive motility, normal spermatozoa and recovery percentage of spermatozoa were not significant (P>0.05), but the higher quality of spermatozoa and supply of energy source given in 20% egg yolk for lifespan, despite the absence of significant, if price of egg yolk is economical, 20% egg yolk can be used in Tris extender for maintaining and long term storage of Zel ram spermatozoa.
Keywords: Sperm quality, Egg yolk, Zel ramاین تحقیق به منظور بررسی تاثیر تری متیل گلایسین در جیره های غذایی با پروتئین متعادل و کم پروتئین بر غلظت الکترولیت ها و لیپیدهای خون جوجه های گوشتی در شرایط تنش گرمایی انجام شد. برای این منظور جوجه های گوشتی سویه راس 308 از سن 21 تا 42 روزگی با 4 تیمار آزمایشی مختلف تغذیه شدند. تیمارهای آزمایش ی شامل جیره با پروتئین متعادل (مقدار پروتئین توصیه شده انجمن ملی تحقیقات) و جیره کم پروتئین (85 درصد مقدار پروتئین توصیه شده انجمن ملی تحقیقات) بود که با مکمل نمودن تری متیل گلایسین به مقدار 5/1 گرم در هر کیلوگرم جیره مکمل شدند. هر یک از 4 تیمار آزمایش ی شامل 6 تکرار و هر تکرار شامل 18 قطعه جوجه بود. در سن 35 روزگی، تعداد 4 جوجه در هر واحد آزمایش ی جهت اندازه گیری فراسنجه های خونی در زمان های قبل و پس از تنش شماره گذاری شدند. در طول سه هفته آزمایش پرندگان روزانه به مدت 8 ساعت تحت شرایط تنش گرمایی 37 درجه سانتی گراد قرار داشتند. داده های آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با آرایش فاکتوریل 2×2×2 (دو سطح پروتئین، دو سطح تری متیل گلایسین و دو جنس) تجزیه واریانس و مقایسه میانگین ها توسط آزمون دانکن انجام شد. سطح پروتئین بر افزایش وزن جوجه ها در دور ه رشد معنی دار بود (05/0 P<). سطح تری متیل گلایسین اثر معنی داری بر افزایش وزن جوجه های گوشتی در دوره 21 تا 42 روزگی نداشت (05/0 P >). مصرف خوراک جوجه های گوشتی تحت تاثیر سطح پروتئین قرار گرفت (05/0 P>). مصرف خوراک پرندگان تغذیه شده با جیره حاوی سطح پروتئین متعادل نسبت به جیره کم پروتئین بیشتر بود. افزودن تری متیل گلایسین اثر معنی داری بر مقدار خوراک مصرفی نداشت (05/0 P>). سطح پروتئین و تری متیل گلایسین اثر معنی داری بر ضریب تبدیل خوراک نداشتند (05/0 P>). پروتئین جیره، تری متیل گلایسین و جنس تاثیری بر غلظت الکترولیت ها و لیپیدهای خون در زمان های قبل و پس از اعمال تنش نداشتند (05/0 P>). اعمال تنش گرمایی سبب کاهش غلظت پتاسیم خون از 34/4 به 56/3 میلی اکی والان در لیتر و افزایش چشمگیر غلظت تری گلیسیرید از 01/64 به 46/80، کلسترول از 69/112 به 57/135 و HDL خون از 75/67 به 49/74 میلی گرم در دسی لیتر شد (05/0 P<). اعمال تنش گرمایی تاثیری بر غلظت سدیم و کلسیم خون نداشت (05/0 P>).
کلید واژگان: تری متیل گلایسین, الکترولیت های خون, لیپیدهای خون, جوجه گوشتی, تنش گرماییThis experiment was conducted to compare the effect of trimethylglycine supplementation in diets with sufficient or insufficient quantities of protein on blood electrolytes and lipid concentrations in broilers subjected to heat stress condition. Ross 308 broilers were fed with four dietary treatments from 21 to 42 d of age. The treatments consisted of a diet with sufficient levels of protein (protein recommendation by NRC، 1994) and a low protein diet (0. 85 protein recommendation by NRC، 1994) that supplemented with trimethylglycine at 1. 5 g/kg of diet. Each of 4 dietary treatments was fed to six replicates with 18 chicks in each replicate. Four birds were wing banded in each replicate to determining of blood parameters before and after heat stress challenge at 35 d. Birds were daily exposed to 37oC for 8 hours. Dietary protein levels had significant effects on body weight gain in the grower phase (P<0. 05). Body weight gain was not significantly affected by dietary trimethylglycine levels from 2l to 42 d (P<0. 05). Broiler feed consumption was affected by protein level (P<0. 05). Feed intake of broiler chickens fed diets with NRC protein levels was higher than those birds fed the low protein diet. Supplementing of trimethylglycine and dietary protein level had not significant effect on feed conversion ratio (P<0. 05). The results of the experiment also showed that dietary protein level، trimethylglycine supplementation and sex had not significant effect on blood electrolytes and lipids concentrations before and after heat stress challenge (P>0. 05). Heat stress significantly decreased blood potassium (from 4. 34 to 3. 56) and increased triglyceride (from 64. 01 to 80. 46)، cholesterol (from 112. 69 to 135. 57) and HDL concentrations (from 67. 75 to 74. 49) (P< 0. 05). Heat stress had not significant effect on blood sodium and calcium concentrations.Keywords: Trimethylglycine, Blood electrolytes, Blood lipids, Broilers, Heat stressاین آزمایش برای بررسی اثر پروبیوتیک بر عملکرد و فراسنجه های ایمنی جوجه های گوشتی انجام شد. این آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تیمار و چهار تکرار انجام شد. برای انجام آزمایش از 224 قطعه جوجه گوشتی سویه راس 308 استفاده شد. جوجه ها برای مدت 49 روز روی بستر پرورش داده شدند. جیره های غذایی بر اساس پیشنهاد ها و جداول NRC در سه مرحله آغازین، رشد و پایانی تهیه شدند. در پایان دوره پرورش از هر واحد آزمایش یک قطعه جوجه گوشتی که کمترین اختلاف وزنی را با میانگین وزن آن قفس داشت، جهت تعیین خصوصیات لاشه کشتار شدند. برای خون گیری سه قطعه جوجه گوشتی از هر قفس انتخاب شدند و خون گیری در دو مرحله 28 و 35 روزگی انجام شد. نتایج نشان داد که استفاده از پروبیوتیک سبب بهبود عملکرد شد، به طوری که جوجه های گوشتی تغذیه شده با پروبیوتیک در دوره های آغازین، رشد و پایانی در مقایسه با گروه شاهد، ضریب تبدیل غذایی کمتری داشتند. استفاده از پروبیوتیک سبب افزایش معنی دار بازده لاشه، وزن کل دستگاه گوارش، وزن پانکراس و طول روده های کور شد. مقدار چربی حفره شکمی در جوجه های تغذیه شده با پروبیوتیک (84/0 درصد) نسبت به گروه شاهد (8/1 درصد) کاهش معنی داری را نشان داد. به علاوه پروبیوتیک سبب کاهش pH روده و افزایش معنی دار تیتر گامبورو و نیوکاسل شد. با توجه به نتایج این آزمایش می توان گفت که استفاده از پروبیوتیک سبب بهبود کیفیت لاشه، کاهش میزان چربی حفره شکمی و افزایش شاخص های ایمنی جوجه های گوشتی می شود.
کلید واژگان: پروبیوتیک, سیستم ایمنی, عملکرد, جوجه های گوشتیThis experiment was carried out to investigate the effect of probiotic on performance and immunity parameters of broilers. This research was done in a completely randomized design with four treatments and four replications (14 chickens in each). A total of 224 Ross 308 one-day old broiler chicks were used. The rations supplied on the basis of NRC recommendations in periods of startrer, grower and finisher. At the end of experiment, one broiler from each pen with similar weight to mean weight of that pen was slaughtered to determine carcass characteristics. For blood collection, 3 broilers from each pen were selected and blood samples were collected in two stages of 28 and 35 days. The results showed that the body weight improved with the use of probiotic in periods of grower and finisher. Broilers fed with probiotic in periods of startrer, grower and finisher in comparison with the control group had a lower feed conversion ratio. The carcass yield, total gastrointestinal tract, pancreas weight and caeca length were significantly increased when probiotics were added in rations. Broilers fed with probiotic had lower abdominal fat (0.84) in comparison with the control group (1.8). In addition a significant decrease was observed in intestinal pH in broilers fed with probiotic. The use of probiotic significantly improved the titers of gumboro and newcastle in broilers. Therefore, it can be concluded that the supplementation of diet with probiotic has positive effects on performance and immune system of broilers.Keywords: Probiotic, Immune parameters, Performance, Broilerاین مطالعه به منظور بررسی ارتباط تغییرات غلظت متابولیت ها و هورمون های استروژن، پروژسترون، انسولین و فاکتور رشد شبه انسولین-1 با تشکیل کیست فولیکولی تخمدان در گاوهای شیری هلشتاین انجام شد. بدین منظور، نمونه های خون از سیاهرگ دمی 20 راس گاو شیری (10 راس سالم و 10 راس مظنون به داشتن کیست تخمدانی) قبل از کشتار اخذ شدند. پس از کشتار، مایع فولیکولی فولیکول های بالغ و کیستی به طور جداگانه آسپیره شدند. غلظت متابولیت های گلوکز، اوره، تری گلیسیرید و کلسترول کل همراه با هورمون های استروژن، پروژسترون، انسولین و فاکتور رشد شبه انسولین-1 در سرم خون و مایع فولیکولی فولیکول های بالغ و کیستی با استفاده از کیت های تجاری مربوطه تعیین گردید. نتایج این مطالعه نشان داد که غلظت متابولیت ها در سرم خون بر خلاف مایع فولیکولی دام های سالم و کیستی مشابه بود. غلظت گلوکز در مایع فولیکولی فولیکول های کیستی 15/148 درصد بیش از غلظت آن در مایع فولیکولی فولیکول های بالغ بود (05/0P<). غلظت تری گلیسیرید در مایع فولیکولی فولیکول های کیستی 12/142 درصد بیش از فولیکول های بالغ بود (05/0P<). مقادیر اوره و کلسترول کل در مایع فولیکولی فولیکول های بالغ و کیستی مشابه بود. مقادیر هورمون های استروژن، پروژسترون، انسولین و فاکتور رشد شبه انسولین-1 در سرم خون دام های کیستی و سالم تفاوت معنی داری با هم نداشتند. در مقایسه بین غلظت های استروژن و پروژسترون، استروژن در حدود 83/141 درصد و پروژسترون در حدود 44/241 درصد به ترتیب در مایع فولیکولی سالم و کیستی بیشتر بودند (05/0P<). هرچند مقادیر انسولین و فاکتور رشد شبه انسولین-1 در مایع فولیکولی فولیکول های کیستی و بالغ از نظر آماری مشابه بود، اما میزان انسولین در مایع فولیکولی فولیکول های بالغ در حدود 62/184 درصد بیشتر بود. ضرایب همبستگی پیرسون بین استروژن با گلوکز، کلسترول کل، پروژسترون، انسولین و فاکتور رشد شبه انسولین-1 مایع فولیکول کیستی مثبت برآورد شد، در حالی که این ضرایب بین استروژن با اوره و تری گلیسرید منفی بود. همچنین، ضرایب همبستگی میان استروژن سرم خون با مقادیر تری گلیسیرید، کلسترول کل، فاکتور رشد شبه انسولین-1 و پروژسترون مثبت، ولی با گلوکز، اوره، و انسولین منفی تعیین شد. به طور کلی، این مطالعه نشان داد که سرنوشت فولیکول ها بیشتر تحت تاثیر ترکیبات مایع فولیکولی بخصوص گلوکز و تری گلیسیرید می باشد.
کلید واژگان: کیست فولیکولی, متابولیت ها, هورمون ها, هلشتاینThis study was performed to investigate the relationship between concentration changes of metabolites and estrogen، progesterone، insulin and insulin-like growth factor-1 hormones with ovarian follicular cyst formation in dairy Holstein cows. For this purpose، blood samples of 20 dairy cows (10 healthy and 10 suspicious cows to having ovarian follicular cyst) were collected before slaughtering. After slaughtering، ovarian follicular fluid of healthy and cystic follicles were aspirated. The blood and follicular fluid concentrations of glucose، urea، triglyceride، and total cholesterol and also the amounts of estrogen، progesterone، insulin and insulin-like growth factor-1 were determined، using related commercial kites. This study showed that unlike of follicular fluids، the amounts of metabolites were similar in blood serum of healthy and suspicious cows. Glucose concentration was around 148. 15 percent higher in cystic follicular fluid than large healthy follicle (P<0. 05). The amount of triglyceride in cystic follicle fluid was 142. 12 percent greater than healthy follicular fluid (P<0. 05). The amounts of urea and total cholesterol did not differ between cystic and health follicular fluids. Estrogen، progesterone، insulin and insulin-like growth factor-1 concentrations did not differ significantly between blood serum of cystic and healthy cows. In comparison between estrogen and progesterone concentrations of follicular fluids، the levels of estrogen around 141. 83 percent and progesterone around 241. 44 percent were greater in healthy follicular fluid and cystic، respectively (P<0. 05). Although، the amounts of insulin and insulin-like growth factor-1 did not differ statistically between healthy and cystic follicular fluids، the levels of insulin were 184. 62 percent greater in healthy follicular fluid than cystic follicular fluid. Pierson’s correlation coefficients between estrogen and glucose، total cholesterol، progesterone، insulin and insulin-like growth factor-1 were positive، while these coefficients between estrogen with urea and triglyceride were negative. In addition، correlation coefficients between blood serum estrogen with triglyceride، total cholesterol، insulin-like growth factor-1 and progesterone were positive، but with glucose، urea and insulin were negative. In general، this study showed that the follicle fate is mainly dependent on the follicular fluid compositions، in particular glucose and triglyceride.
Keywords: Follicular cyst, Metabolites, Hormones, Holsteinاین مطالعه به منظور بررسی خواص آنتی اکسیدانی کنگرفرنگی بر عملکرد کبد در جوجه های گوشتی مسموم شده با تتراکلریدکربن انجام شد. 60 قطعه جوجه گوشتی یک روزه (راس، 308) در قالب طرح کاملا تصادفی در چهار تیمار آزمایشی استفاده گردید. تیمارهای آزمایشی شامل: 1) شاهد (دریافت کننده جیره شاهد)، 2) کنگرفرنگی (جیره شاهد مکمل شده با 3 درصد پودر کنگرفرنگی)، 3) تتراکلریدکربن (جیره شاهد بعلاوه 1 میلی لیتر تتراکلریدکربن به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) و 4) کنگرفرنگی+ تتراکلریدکربن (جیره شاهد مکمل شده با 3 درصد کنگرفرنگی + 1 میلی لیتر تتراکلرید کربن به ازای هر کیلوگرم وزن بدن) بودند. جهت مقایسه مقادیر فراسنجه های خونی نظیر پروتئین تام، آلبومین، کلسترول کل و تری گلیسرید و نیز آنزیم های کبدی آلانین آمینو ترانسفراز، آسپارتات آمینو ترانسفراز و آلکالین فسفاتاز خون گیری از ورید بال انجام شد. همچنین، جهت مطالعه بافتی از کبد نمونه برداری شد. نتایج نشان داد که کنگر فرنگی تاثیری بر مقادیر فراسنجه های سرم خون نداشت، در حالی که تتراکلرید کربن مقادیر پروتئین تام و آلبومین سرم خون را کاهش و کلسترول کل و تری گلیسرید را افزایش داد (05/0P)کلید واژگان: کنگرفرنگی, تتراکلریدکربن, جوجه گوشتی, کبدThe present study was conducted to evaluate the antioxidant effects of Artichoke on liver function in broiler chicks poisoned with CCl4. A total of 60 (Ross، 308) one-d-old broiler chicks were assigned into four treatments، using a completely randomized design. Experimental treatments included: 1) control (received control diet)، 2) Artichoke (control diet supplemented with 3 percent Artichoke powder)، 3) CCl4 (control diet plus 1 ml/kg/BW of CCl4)، and 4) Artichoke+CCl4 (control diet supplemented with 3 percent Artichoke powder + 1 ml/kg/BW CCl4). Wing blood samples were taken to compare blood serum parameters including total protein، albumin، cholesterol and triglyceride as well as liver enzymes including Aspartate Amino Transferase (AST)، Alanine Amino Transferase (ALT) and A،Lkaline Phosphatase (ALP). Meanwhile، liver samples were collected for liver histology. Results revealed that، blood serum parameters were not affected by Artichoke، while CCl4 decreased total protein and albumin while increasing cholesterol and triglyceride concentrations in blood serum (P)Keywords: Artichoke, CCl4, Broiler chick, Liverبه منظور بررسی تاثیر سطوح مختلف کنجاله پنبه دانه بر ترکیبات شیر و فراسنجه های خونی میش های زل، آزمایشی با استفاده از هیجده راس میش که حداقل یک بار زایش کرده و دارای متوسط وزن 5/0±39 کیلوگرم بودند، انجام شد. این میش ها به سه گروه شش راسی شامل یک گروه شاهد و دو گروه آزمایشی تقسیم شدند. در جیره گروه شاهد از 13 درصد کنجاله سویا، در گروه اول 5 درصد کنجاله سویا و 15 درصد کنجاله پنبه دانه و در گروه دوم از 25 درصد کنجاله پنبه دانه به عنوان منبع پروتئینی استفاده شد. نمونه گیری شیر به طور هفتگی تا هفت هفته متوالی انجام و مورد آزمایش قرار گرفت. برای اندازه گیری فراسنجه های خونی، در پایان هر ماه و به مدت دو ماه از میش ها خون گیری شد. نتایج نشان داد که از نظر ترکیبات شیر بین گروه های تیماری شاهد و آزمایشی، اختلاف معنی داری وجود نداشت. تفاوت بین مقدار شیر تولیدی میش و وزن بره ها معنی دار نبود. شیر تولیدی میش و وزن بره در گروه شاهد و گروه های آزمایش به ترتیب 05/0±839، 04/0±773 و 05/0±895 گرم در روز و 5/10، 36/10 و 08/11 کیلوگرم بود. همچنین نتایج نشان داد که از نظر فراسنجه های خونی شامل شکنندگی گلبول قرمز، تعداد گلبول های سفید و قرمز خون، درصد هماتوکریت، حجم متوسط گلبولی، غلظت متوسط هموگلوبین در گلبول قرمز و غلظت متوسط هموگلوبین گلبول های قرمز خون ارزیابی شده، به جز در مورد غلظت متوسط هموگلوبین گلبول های قرمز خون، تفاوت معنی داری بین ماه های آزمایش وجود نداشت. با توجه به این که استفاده از جیره های حاوی 15 و 25 درصد کنجاله پنبه دانه حاوی 830 قسمت در میلیون گوسیپول آزاد) برای تغذیه میش های زل در دوره شیردهی تاثیر منفی بر تولید و ترکیب شیر و وزن بره های آزمایشی نداشت، بنابراین پیشنهاد می شود که از کنجاله پنبه دانه تا 25 درصد برای تغذیه میش های زل در دوره شیردهی، بدون هیچ تاثیر منفی بر تولید و ترکیب شیر، می توان استفاده نمود.
کلید واژگان: کنجاله پنبه دانه, میش, ترکیبات شیر, فراسنجه های خونیEffects of different levels of cottonseed meal on milk composition and blood parameters of Zel ewes were investigated. Eighteen ewes with an average body weight of 39±0.5 Kg with at least, lambed once, were selected and divided to three groups of six ewes. A ration was formulated for control group containing 13% soybean meal, group one; 5% soybean meal and 15% cottonseed meal, group two; 25% cottonseed meal, group three. Milk sampling was carried out weekly for seven weeks. Blood samples were collected twice at the end of each month. Data were analyzed using Minitab by the procedure of General Linear Model (GLM). Results showed that there was not significant differences between control and treatment groups (P>0.05). Means of percentages of milk fat, SNF, protein, density and freezing point for control and treatment groups were 8.38±0.2, 8.89±0.24, 8.86±0.27 and 9.7±0.09, 9.43±0.19, 9.5±0.14 and 3.61±0.04, 3.46±0.65, 3.54±0. 04 and 30.32±0.53, 28.43±0.81, 29.6±0.53 and 58.34±0.64, 57.59±1.12, 54.92±1.78 respectively. Differences between milk yields and lamb body weights were not significant (P>0.05). Ewes milk yield and lambs body weight for control group and treatments one and two were 839±0.05, 773±0.04, 895±0.05 g/d and 10.5, 10.36, 11.08 (kg), respectively. Results also showed that blood parameters, except mean corpuscular hemoglobin concentration, were not significantly different between two months of experiment (P>0.05). The use of rations containing 15 and 25 percentage of cottonseed meal (830 PPM free gossypol) for feeding Zel ewes during lactation did not caused any negative effects on milk yield, milk composition and lambs body weight during lactation. Therefore, cottonseed meal can be used up to 25% in Zel ewes ration without any adverse effect on milk compositions and yield during lactation.Keywords: Cottonseed meal, Ewe, Milk composition, Blood parameterهدف از این آزمایش بررسی تغییرات ماهانه هورمون های تیروئیدی T3 و T4 و نسبت بین آن ها و همچنین هورمونهای TSH و تستوسترون سرم قوچهای دالاق می باشد. بدین منظور چهار راس قوچ بالغ و سالم که سن آنها بین 3 تا 4 سال و میانگین وزنی آنها 5 ± 45 کیلوگرم بود، انتخاب و در شرایط یکسان نگهداری شدند.
نمونه های خون ازخرداد تا آبان ماه هر سه هفته یکبار جمع آوری و اندازه گیری گردید. نتایج نشان داد که اثر ماه بر مقدار هورمون T3 و TSH معنی دار بود (05/0>P)، ولی بر مقدار هورمون T4، نسبت T3 به T4 و تستوسترون تاثیری نداشت (05/0<P). بیشترین مقدار هورمونT3 در ماه آبان (10/0± 163/2 نانوگرم بر میلی لیتر) و کمترین آن در تیر ماه (15/0± 107/1 نانوگرم بر میلی لیتر) مشاهده گردید. همچنین بیشترین سطح هورمون TSH در تیر ماه با (88/0± 25/3) و کمترین آن مربوط به ماه های مرداد و شهریور (04/0±490/0) بود. در پایان یافته های این تحقیق نشان می دهد که احتمالا تولید مثل قوچ دالاق با توجه به عدم تغییر معنی دار هورمون های تولید مثل، تحت تاثیر فصل نبوده و قوچ دالاق در تمام ماه های آزمایش توانایی تولید مثل و باروری را دارا می باشد. بنابراین به نظر می رسد، قوچ دالاق حساسیت کمتری به تغییرات طول روز و فصل دارد و می توان از آن برای جفتگیری میش ها در زمان دلخواه استفاده نمود تا بره زایی در فصل مطلوب انجام شود.کلید واژگان: هورمونهای تیروئیدی, تستوسترون, تولید مثل فصلی, قوچ دالاق, تغییرات ماهانهThe aim of this study was to evaluate the monthly variations of triiodothyronine (T3), thyroxine (T4), T3 to T4 ratio, thyroid stimulating hormone (TSH), and testosterone in Dallagh rams during the breeding and non breeding seasons. Four healthy mature rams (3-4 years old) with an average body weight of 45±5 Kg were selected and kept in the same conditions. Blood samples were collected during June to November at three-week intervals. Serum was separated by centrifugation at 3000 rpm for 5 minutes. T3, T4, TSH and testosterone were measured by radioimmunoassay. During the experimental period, statistically significant changes occurred in the levels of serum T3 and TSH (P<0.05). The highest levels of T3 and TSH were observed in November and July, respectively; whereas, the lowest amount of T3 was observed in July. There were no significant differences in T4, T3 to T4 ratio and testosterone hormone during the experimental period (P>0.05). In conclusion, results showed that reproduction in Dallagh rams is not sensitive to day length and season. Therefore, they might be implemented in breeding and non-breeding seasons.
Keywords: Thyroid, Testosterone, Seasonal breeding, Dallagh ram, Monthly variationنمایش عناوین بیشتر...
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.