جلیل بیات
-
روابط مکزیک و آمریکا طی دهه های اخیر تحت تاثیر سه عامل تجارت، مهاجرتهای غیرقانونی و موضوعات امنیتی همچون قاچاق مواد مخدر، اسلحه و دیگر جرایم فراملی بوده است. بااین حال این روابط در دوره های تاریخی مختلف دستخوش فراز و نشیب های متفاوت بوده است. یکی از عوامل تاثیرگذار در نوع رابطه دو کشور ظهور رهبران سیاسی با دیدگاه های متفاوت در دو کشور است. از این منظر این پژوهش تلاش کرده ویژگیهای روابط مکزیک و آمریکا را در دوره های ریاست جمهوری باراک اوباما و دونالد ترامپ مورد واکاوی قرار دهد. با بررسی سه حوزه اقتصاد، مهاجرت و امنیت، این فرضیه مطرح شده است که در دوره اوباما، از تمایل دولت وقت مکزیک برای تقویت روابط اقتصادی و تمرکز بر روی مجموعهای از مسایل، از جمله کمک به حل بحران مهاجرت و امنیت مرزهای دو کشور استقبال شد و روابط دو کشور به سمت بهبود حرکت کرد؛ درحالی که ترامپ، مکزیک را به عنوان منبع جنایات خشونتآمیز، مهاجرت غیرقانونی و همچنین دلیل اصلی کاهش فرصت های اشتغال در آمریکا می دانست و در این دوره روابط دو کشور با چالش های جدی مواجه شد. رویکرد این پژوهش توصیفی-تحلیلی، روش آن مقایسه ای و شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای است. یافته های پژوهش نشان می دهد اوباما سعی کرد با تقویت روابط اقتصادی دوجانبه، رفاه نسبی در مکزیک را ارتقا دهد و این گونه، بحران های امنیتی و مهاجرتی را بهبود بخشد؛ اما ترامپ در جهت گرفتن امتیازهای اقتصادی به نفع آمریکا بود و به مقابله با بحران های امنیتی و مهاجرت با راه حل هایی مانند دیوارکشی و افزایش گشت مرزی پرداخت.کلید واژگان: مهاجرت, تجارت, امنیت, نفتا, آمریکای شمالیIn recent decades, Mexico-US relations have been affected by three factors, being, trade, illegal immigration, and security issues such as drug trafficking, guns, and other transnational crimes. However, these relations have undergone different complications in various historical periods. One of the influential factors in the relationship between the two countries is the emergence of political leaders with different ideas and views. From this perspective, this study attempts to examine the attributes of the relationship between Mexico and the United States during the presidencies of Barack Obama and Donald Trump. By examining the three areas of economics, immigration and security the concept has been hypothesized that under the Obama administration, the Mexican government's willingness to strengthen economic ties and focus on a series of issues, including; helping to solve the migration crisis and securing the two countries' borders, had improved, while on the other hand, Trump recognized Mexico as the source for violent crimes, illegal immigration, and the main cause for the loss of employment opportunities in the United States. During this period, Mexican-American relations faced serious challenges. This research is based on a descriptive-analytical approach, uses a comparative research method, and relies on library-based data collection. The findings show that Obama sought to boost relative prosperity in Mexico by strengthening bilateral economic ties, thereby improving security and immigration crises, but Trump sought economic concessions in favor of the United States and tackled security and immigration crises with solutions such as walling and increasing border patrols.Keywords: immigration, Trade, security, NAFTA, North America
-
سیاست تنش زدایی به دنبال کاهش تنش در روابط خارجی میان کشورها است. این سیاست از نیمه دوم قرن بیستم مورد توجه قرار گرفت. عوامل مختلفی می تواند در بروز تنش زدایی میان کشورها نقش داشته باشد. با این حال این پژوهش صرفا به واکاوی نقش و جایگاه قدرت نظامی در بروز تنش زدایی میان کشورها می پردازد. استدلال اصلی مقاله این است که در دوره جنگ سرد رابطه معناداری میان قدرت نظامی و تنش زدایی وجود داشت که این رابطه در عصر پساجنگ سرد متحول شده است. در این راستا مصادیقی از تنش زدایی مورد مطالعه و در هر کدام نقش و جایگاه قدرت نظامی در بروز تنش زدایی مورد بررسی قرار گرفته است. نتایج این پژوهش نشان می دهد با توجه به تحول نظام بین الملل بعد از پایان جنگ سرد از یک سو و تغییر نگرش دولت ها به ماهیت قدرت از سوی دیگر، نقش قدرت نظامی در تنش زدایی میان کشورها افول کرده است. به عبارت دیگر اگرچه ه قدرت نظامی در نظام دو قطبی از عوامل تاثیرگذار در سیاست تنش زدایی محسوب می شد، اما با پایان جنگ سرد این جایگاه را از دست داده است. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی بوده و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است.
کلید واژگان: تنش زدایی, قدرت نظامی, نظام دوقطبی, جنگ سرد, قدرت نرمDétente as a policy seeks for decreasing tensions in foreign relations between states. Although there are lots of variables affecting the mentioned policy, this article basically concentrates on the role and status of military power in détente. The main argument is: there was a clear correlation between military power and détente in the Cold War era (especially between the U.S. and the Soviet Union as the two superpower) but in the post-Cold War era, we cannot see such a correlation between these variables, which means there has been substantial change in the correlation between military power and the détente policy. This research shows that, due to changes in the international system on the one hand, and an evolution in state attitudes towards the nature of power on the other, the role and status of military power has declined in the détente policy between states in the post-Cold War era.
Keywords: Détente, Military Power, The Bipolar System, Cold War, Soft Power -
این پژوهش می کوشد رویکرد باراک اوباما در قبال بحران هسته ای ایران را بر اساس نظریه تصویر در روابط بین الملل تبیین نماید. در حالی که نظریه های رقیب به موضوعاتی همچون ساختار نظام بین الملل یا تحریم های همه جانبه به عنوان عامل اصلی در حصول توافق هسته ای میان ایران و گروه 1+5 اشاره می کنند؛ این پژوهش به عوامل ذهنی، ادراکی و شخصیتی اوباما توجه داشته است. پرسش اصلی پژوهش این است چرا باراک اوباما رویکرد متفاوتی نسبت به سلف خود برای حل بحران هسته ای ایران پیمود؟ پاسخ اولیه بر اساس مبانی روانشناختی در نظریه تصویر چنین است: ادراک اوباما از قدرت ایران به عنوان یک قدرت منطقه ای و خسارت بار دیدن تداوم سیاست روسای جمهور قبلی و همچنین نوع شخصیت فردی او باعث شد در حل بحران هسته ای ایران رویکرد متفاوتی نسبت به جورج بوش پسر انتخاب کند. رویکرد این پژوهش تبیینی و روش آن مطالعه موردی است. گردآوری اطلاعات این پژوهش به روش اسنادی انجام شده است.کلید واژگان: ادراک, امریکا, تصمیم گیری سیاست خارجی, روان شناسی سیاسی, شناختThis research has endeavored to explain Barack Obama's approach to the Iranian nuclear crisis based on the image theory in international relations. While competing theories point to issues such as the structure of the international system or comprehensive international sanctions as key factors in reaching a nuclear deal between Iran and the P5+1, this study focuses on the mental, perceptual, and personality traits of President Obama. Accordingly, the main research question was asked as follows: Why did Barack Obama take a different approach to his predecessor’s to resolve the Iranian nuclear crisis? Based on the psychological principles and image theory, our initial answer is: Obama's perception of Iran as a regional power and considering the previous policy as damaging, as well as his personality type, led him to take a different approach from that of George W Bush in resolving the Iranian nuclear crisis. The approach of this research is explanatory and its method is a case study. The documentary method of data collection has been used.Keywords: cognition, Foreign Policy Decision-Making, Perception, Political psychology, US
-
فصلنامه مجلس و راهبرد، پیاپی 105 (بهار 1400)، صص 149 -176
تصمیم گیرندگان در کشورهای دمکراتیک معمولا سعی می کنند نظرها و دیدگاه های جاری در جامعه را مورد توجه قرار دهند. یکی از روش های معمول در شناخت افکار عمومی درباره یک موضوع، انجام نظرسنجی است. نظرسنجی می تواند فهم موجزی از دیدگاه های مردم یک کشور درباره یک موضوع به دست دهد، اما اگر بخواهیم تصویر جامعی از یک جامعه درباره کشوری دیگر داشته باشیم می بایست دیدگاه های افکار عمومی را از ابعاد مشخصی مورد بررسی قرار داد. ازاین رو پژوهش حاضر سعی دارد با توجه به نظریه تصویر در روابط بین الملل، سه بعد را در برسازی تصویر مردم آمریکا از ایران مورد بررسی قرار دهد. از آنجا که افکار عمومی در آمریکا یکی از عوامل تاثیرگذار بر فرایند تصمیم گیری سیاست خارجی این کشور است و تصویر مردم آمریکا از ایران تاثیر مهمی در چگونگی رابطه آمریکا با ایران دارد، سوال اصلی این پژوهش را این گونه مطرح کردیم که افکار عمومی آمریکا چه تصویری از ایران داشته و شامل چه ویژگی هایی است؟ نتایج پژوهش حاضر که با روش مطالعه موردی و براساس نظریه تصویر به دست آمده است نشان می دهد تصویر مردم آمریکا از ایران به تصویر کلیشه ای «دشمن نسبی» شباهت دارد که این موضوع از طریق بررسی سه بعد موقعیت، میزان توانمندی و ارزش های سیاسی ایران از دیدگاه افکار عمومی آمریکا حاصل شد که به ترتیب شامل تهدیدآمیز، قدرت نسبی و ارزش های سیاسی متفاوت است.
کلید واژگان: ایران, آمریکا, تصویر, تهدید, افکار عمومی, ارزش های سیاسیMajlis and Rahbord, Volume:28 Issue: 105, 2021, PP 149 -176Decision-makers in democratic countries usually try to take into account the current opinions and perceptions that exist in society. One of the most common ways to identify public opinion on a topic is to conduct a survey. It can provide a clear understanding of the people's views on a topic in a country. However, if we want to obtain a comprehensive picture of a society’s perception of another country, we need to look at public opinion and their viewpoints from various angles. Therefore, the present study attempts to examine three aspects of the image American people have of Iran, and this is done using Image Theory in International Relations. Since public opinion in the United States is one of the influential factors in the foreign policy decision-making process and the American people’s image of Iran has an important impact on US-Iran relations, the main question of the present study is how do the American public view Iran and what aspects does this include? The results of this case study show that the American people's perception of Iran resembles the stereotypical image of a "relative enemy". This conclusion was obtained by examining the following three dimensions: Iran's position, Iran’s capabilities, and Iran’s political values.
Keywords: Iran, The United States, Image, Threat, Public opinion, Political values -
تصمیمات سیاست خارجی آمریکا در چهار سال گذشته نشان می دهد که نقش انگاره های ذهنی ترامپ که ناشی از افزایش منافع (عمدتا مادی) آمریکاست بسیار پررنگ تر از سایر عوامل بوده است. بنابراین می توان انتظار داشت در صورت پیروزی ترامپ در دور دوم انتخابات آمریکا، وی با شدت بیشتری سیاست های کنونی اش را پیش خواهد برد و در این شرایط، اقتصاد و پول همچنان هسته مرکزی سیاست خارجی او خواهد بود.
در صورت پیروزی مجدد ترامپ، به احتمال زیاد شاهد پیگیری سیاست های او در هر یک از حوزه های ذیل خواهیم بود که شامل: 1) چین: در این حوزه شاهد افزایش تنش میان آمریکا و چین خواهیم بود و هدف غایی ترامپ از هرگونه فشار به چین، واداشتن این کشور به دادن امتیازات اقتصادی بیشتر به آمریکا خواهد بود.2) روسیه: به نظر می رسد که روابط فعلی دو کشور در صورت پیروزی مجدد ترامپ نیز تداوم داشته باشد و شاهد تحولی خاص در این رابطه نباشیم. 3) غرب آسیا: هسته اصلی سیاست ترامپ در این منطقه نیز کسب درآمد است، لذا می توان احتمال داد که در صورت پیروزی مجدد در انتخابات همچنان به عقد قراردادهای تسلیحاتی با کشورهای حاشیه خلیج فارس ادامه دهد و روند برقراری رابطه میان رژیم صهیونیستی و کشورهای عربی را که اکنون با توافق امارات رژیم صهیونیستی آغازشده است پی بگیرد.4) اروپا: در این حوزه همچنان با پیگیری سیاست های یک جانبه گرایانه ترامپ که منتج از شعار«اول آمریکاست» روبه رو هستیم.
در صورت پیروزی بایدن، شاهد چرخش سیاست خارجی آمریکا از یک جانبه گرایی کنونی به چندجانبه گرایی خواهیم بود. در این شرایط، بایدن تلاش خواهد کرد چهره بین المللی آمریکا را که در دوره ترامپ آسیب بسیاری دیده است به ویژه در حوزه های زیر اصلاح کند :1) حوزه چین: بایدن در صورت رسیدن به ریاست جمهوری، سیاست نگاه به شرق اوباما را باقوت بیشتری در پیش خواهد گرفت و در این راستا برخلاف ترامپ، با تمرکز بر وابستگی اقتصادی چین به آمریکا به جنگ تجاری با چین نخواهد پرداخت.2) روسیه: به نظر نمی رسد سطح رابطه دو کشور در دوره ریاست جمهوری بایدن پیشرفت چندانی داشته باشد، اگرچه این روابط به سمت تنش نیز نخواهد رفت.3) غرب آسیا: حزب دموکرات اعلام کرده است که در صورت پیروزی بایدن، آمریکا رویکرد خود را در قبال غرب آسیا، از دخالت نظامی به سوی دیپلماسی عمل گرایانه باهدف رسیدن به منطقه ای آزاد و مبتنی بر صلح و ثبات تغییر خواهد داد که ازجمله موارد مهم آن بازگشت به توافق هسته ای با ایران است.4- اروپا: مهم ترین تغییر در سیاست خارجی آمریکا در دوران بایدن در نوع رابطه این کشور با متحدان اروپایی اش رخ خواهد داد که شامل پیگیری چندجانبه گرایی در سیاست خارجی، گسترش تجارت جهانی و ترویج ارزش های حاکم بر لیبرال دموکراسی است. -
هدف اصلی این پژوهش طرح روشی جدید برای شناخت تصویر در روابط بین الملل است. بر اساس نظریه تصویر گفته می شود تصاویر نقش مهمی در تصمیم گیری ها و سیاستگذاری ها دارند؛ چنانکه اعتقاد بر این است رهبران نه بر اساس «واقعیت»، بلکه بر اساس «تصویری که از واقعیت» دارند اقدام به تصمیم گیری می کنند. از این لحاظ کشف تصویر فاعل شناسا از ابژه مورد شناخت می تواند در تبیین و حتی پیش بینی تصمیمات اتخاذی توسط فاعل شناسا به کار آید. در این راستا این پژوهش با روشی ابتکاری سعی کرده تصویر باراک اوباما به عنوان رییس جمهوری امریکا از ایران را مورد احصاء قرار دهد. لذا این سوال اصلی مطرح شده است که تصویر رییس جمهور باراک اوباما از ایران چیست و شامل چه ویژگی هایی می شود؟ نتایج این پژوهش نشان می دهد تصویر باراک اوباما از ایران به تصویر کلیشه ای «دشمن نسبی» شباهت دارد. این نتیجه بر اساس بررسی سه بعد موقعیت، میزان توانمندی و ارزش های سیاسی ایران از دیدگاه اوباما حاصل شد که به ترتیب شامل تهدیدآمیز، قدرت نسبی و ارزش های سیاسی متفاوت است.
کلید واژگان: تصویر, نظریه تصویر, ایران, آمریکا, اوباماThe main purpose of this study is to design a new method for image recognition in international relations. According to image theory, images are said to play an important role in decision-making and policy-making; It is believed that leaders make decisions not on the basis of "reality" but on the basis of their "image of reality". In this regard, the discovery of the subject-identifier image of the known object can be used to explain and even predict the decisions made by the subject-identifier. In this regard, this study has tried in an innovative way to count the image of Barack Obama as President of the United States of Iran from Iran. So the main question is what is President Barack Obama's image of Iran and what are its characteristics? The results of this study show that Barack Obama's image of Iran is similar to the stereotypical image of "relative enemy". This result was obtained by examining the three dimensions of Iran's position, capability, and political values from Obama's point of view, which include threatening, relative power, and different political values, respectively.
Keywords: image, Image Theory, Iran, USA, Obama -
فصلنامه آفاق امنیت، پیاپی 44 (پاییز 1398)، صص 125 -145
فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی، کارکرد و ماهیت بسیاری از پدیده های سیاسی و اجتماعی معاصر را دستخوش دگرگونی کرده است. مطالعات و بررسی های انجام شده در زمینه شکل گیری و فعالیت گروه های تروریستی بیانگر این واقعیت است که پدیده تروریسم، هم ازنظر ماهیت و هم ازنظر کارکرد به صورت اساسی دگرگون شده است. امروزه، گروه های تروریستی چندملیتی بازیگرانی جدید در عرصه بین الملل محسوب می شوند و به خصوص بعد از 11 سپتامبر 2001 نقش پررنگ تری در مناسبات بین المللی پیدا کرده اند. اینکه چه عواملی در این ارتباط نقش موثر داشته اند همواره از موضوعات مورد علاقه اندیشمندان مختلف بوده است. در این پژوهش به بررسی این موضوع باتوجه به تاثیر شگرف فناوری های نوین اطلاعاتی و ارتباطی پرداخته خواهد شد. تاثیر رسانه های اجتماعی به عنوان یکی از مهم ترین عوامل این دگرگونی از اهمیت بسیاری برخوردار است. در این پژوهش، ضمن تاکید بر گروه های افراط گرای داعش و القاعده این موضوع مورد مطالعه قرار می گیرد که چگونه رسانه های اجتماعی ماهیت گروه های تروریستی را در سه بعد هویتی (از تک ملیتی به چندملیتی)، شکلی (از پنهان به آشکار) و ساختاری (از سلسه مراتبی به شبکه ای) تغییر داده اند. رویکرد این پژوهش توصیفی تحلیلی و روش آن علی است و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای صورت گرفته است.
کلید واژگان: تروریسم, گروه های تروریستی, ماهیت, رسانه های اجتماعی, داعشNew information and communication technologies have changed the functions and nature of many contemporary social and political phenomena. Investigations on the formation and activities of terrorist groups indicate that their functions and nature have fundamentally changed. At present, transnational terrorist groups are regarded as new actors in the international arena. After the event of September 11 attacks, their roles have become deeper. The question of what factors have played the most important roles in this regard, have attracted the attention of the scholars of international relations. Hence, this research is intended to investigate the influence of new information and communication technologies in changing the nature of terrorist groups. The role of social media, as a central factor in this transformation, seems to be very significant. Through studying Daesh and Al-Qaeda extremist groups, this research investigates how social media has affected the nature of terrorist groups in three aspects of changes including identity changes (from single nationality to multi-nationality), formal changes (from covert to overt), and structural changes (from hierarchical to network). This is a descriptive-analytical research following causal method whose data are collected through library method.
Keywords: terrorism, terrorist groups, Nature, Social Media, Daesh -
ایران و عربستان در طول تاریخ دو رقیب منطقه ای یکدیگر محسوب می شوند. بااین حال، از زمان حوادث بهار عربی و به خصوص اتفاقات مربوط به سوریه، بحرین و یمن، از یک سو، و عقد توافق برجام میان ایران و گروه 1+5 از سوی دیگر، این رقابت جنبه خصومت پیدا کرده و به قطع روابط دیپلماتیک میان دو کشور نیز انجامیده است. نویسندگان این پژوهش دلیل اصلی تقابل میان دو کشور را مسائل عینی و ناشی از عوامل ژئوپلیتیک و منافع منطقه ای دانسته و عوامل غیرمادی همچون هویت و ایدئولوژی را تنها تشدیدکننده این تقابل ذکر کرده اند. به این ترتیب، مهم ترین عامل در کاهش تنش میان ایران و عربستان را تفاهم درباره منافع منطقه ای و ژئوپلیتیک برمی شمارد. مذاکره میان دو کشور برای به رسمیت شناختن حوزه نفوذ یکدیگر در منطقه می تواند گام نخست برای تنش زدایی باشد. به این منظور، نویسندگان پیشنهاد می کنند ایران با اولویت بخشیدن به حل برخی بحران ها (همچون سوریه و عراق) و عربستان با اولویت بخشیدن به حل بحران بحرین و یمن، نفوذ یکدیگر در این کشورها را به رسمیت بشناسند و به حل وفصل مناقشات مذکور بپردازند. میانجیگری عمان میان دو کشور می تواند زمینه ساز آغاز مذاکرات مربوط باشد.کلید واژگان: ایران, عربستان, ژئوپلیتیک, بحران های منطقه ای, تنش زداییIran and Saudi Arabia have been two regional competitors in the history. However, since the events of the Arab Spring and especially those in Syria, Bahrain and Yemen on the one hand and signing JCPOA between Iran and the P5 + 1 on the other hand, the competition has turned into hostility and contributed to the severance of diplomatic relations between the two countries. This study considers the objective issues arising from geopolitical factors and regional interests as the reason of confrontation between the two countries, and immaterial factors such as identity and ideology are only exacerbating the mentioned conflict.
The most important factor in reducing tensions between Iran and Saudi is a shared understanding on regional and geopolitical interests. Negotiations between the two countries to recognize each other's sphere of influence in the region could be the first step to detente. Therefore, it is suggested that Iran prioritizes some crises (such as Syria and Iraq) and Saudi Arabia gives priority to Bahrain and Yemen crises to recognize the influence of each other in these countries and resolve their disputes. Mediation between the two countries by Oman could pave the ground for related negotiations.Keywords: Iran, Saudi Arabia, geopolitics, regional crises, detente -
فصلنامه روابط خارجی، پیاپی 37 (بهار 1397)، صص 79 -105موضوع حقوق بشر به عنوان یکی از هنجارهای مورد پذیرش نزد اتحادیه اروپا به شمار رفته که رعایت آن به عنوان یکی از پیش شرط های اتحادیه برای تعمیق روابط با طرف ثالث مورد تاکید قرارمی گیرد. از این منظر اتحادیه اروپا رعایت حقوق بشر را به عنوان پیش شرط تعمیق روابط و انعقاد قرارداد TCA با ایران قرارداده است. به عبارتی اتحادیه اروپا خواستار آن است که میان رعایت حقوق بشر در ایران و افزایش روابط تجاری با این کشور، یک رابطه مستقیم برقرار کند. لذا این پژوهش سعی دارد رابطه میان این دو متغیر (حقوق بشر و روابط تجاری) در روابط میان ایران و اتحادیه اروپا را در سه دوره تاریخی ریاست جمهوری هاشمی، خاتمی و احمدی نژاد بررسی کند. سئوال اصلی پژوهش این است: مسئله حقوق بشر در ایران چه تاثیری بر روابط تجاری میان ایران و اتحادیه اروپا دارد؟ با توجه به آمار تجارت میان ایران و اتحادیه اروپا در سه دوره تاریخی مورد بررسی، فرضیه اصلی چنین است: مسئله حقوق بشر نزد اتحادیه اروپا بیشتر به عنوان ابزاری جهت رسیدن به اهداف سیاسی درباره ایران مطرح است. به عبارتی برخلاف آنچه اتحادیه اروپا ادعا می کند، حقوق بشر رابطه ای مستقیم با روابط اقتصادی برای این اتحادیه ندارد. یافته های پژوهش نشان می دهد در برخی دوره ها که حقوق بشر از دیدگاه اتحادیه اروپا نقض شده است، اتفاقا روابط تجاری میان ایران و اتحادیه اروپا افزایش یافته و برعکس.کلید واژگان: ایران, اتحادیه اروپا, حقوق بشر, روابط اقتصادی, واردات, صادراتHuman rights is a norm adopted by the European Union that should be observed by the third parties with whom the union shall expand relations. This has made human rights a precondition for deepening of relations with Iran and particularly signing the TCA. In other words the European Union has tried to build a direct link between human rights observation and increase of trade relations with Iran. This paper studies such a link in three eras of Hashemi Rafsanjani, Khatami and Ahmadinejad. The main question is what imprint human rights has left on the trade relations between Iran and the European Union. Having the data of the volume of trade between the two parties in the three mentioned historical eras, the hypothesis is that for European Union human rights is an instrument serving political purposes with respect to Iran. In other words, unlike what the European Union claims human rights has no direct link with the trade relations with Iran. The increase in the volume of such relations in times of the alleged human rights violations in Iran is an indication to that.Keywords: Iran, European Union, economic relations, imports, exports
-
در هفدهم دسامبر 2014 خبر از سرگیری روابط امریکا و کوبا به مهمترین خبر سیاسی جهان در طول چند دهه اخیر تبدیل شد. در این میان برخی پژوهشگران از امکان تکرار این تجربه برای روابط ایران - امریکا سخن گفتند. وجود برخی شباهت ها میان ایران و کوبا همچون حکومت های انقلابی، امریکاستیزی، تحت تحریم قرار گرفتن از سوی امریکا این گزاره را تقویت می کند. پرسش این است که آیا کاربرد الگوی تنش زدایی امریکا - کوبا در روابط ایران و امریکا امکان پذیر است؟ پاسخ سوال پژوهش این است که با توجه به برخی تفاوت ها میان ایران و کوبا در سطح سیستمیک مانند فشارهای منطقه ای و بین المللی متفاوت و در سطح واحد مانند جایگاه متفاوت دو کشور در نظام بین الملل، ادراک متفاوت رهبران دو کشور نسبت به امریکا، ارتباط متفاوت جوامع دو کشور با جامعه امریکا؛ امکان کاربرد الگوی تنش زدایی امریکا - کوبا در روابط ایران و امریکا وجود ندارد. رویکرد این مقاله توصیفی - تحلیلی، روش آن مقایسه ای و شیوه گردآوری داده ها کتابخانه ای است.کلید واژگان: ایران, آمریکا, کوبا, تنش زدایی, روابط دیپلماتیکOn the 17th December 2014, the resumption of relations between US and Cuba became the most important political news during the past few decades in the world. Yet, some analysts say the detente model of US and Cuba is applicable to Iran-US relations. Similarities between Iran and Cuba such as the revolutionary governments, Anti-Americanism, being sanctioned by the US and many other similarities reinforces this proposition. Therefore, the present study has examined this possibility with the following question: Is it possible to use the détente model US - Cuba on US-Iran relations? It was found that due to some differences between Iran and Cuba at the systemic level, including the different regional pressures and at the unit level, such as different positions of the two countries in the international system, different perceptions of America among the leaders of the two countries, different relationship of the communities of the two countries with that’s of the US make is impossible to compare. Hence, it is not applicable to use Cuba-US detente model to Iran-US relations. The approach of this study is descriptive-analytical, the method is comparative and Data are collected through the library-based research method.Keywords: Iran, United states, Cuba, Detente, Diplomatic Relations
-
تنش زدایی یکی از رویکردهای مورد توجه در سیاست خارجی است که به خصوص از دهه هفتاد میلادی مورد اقبال قرار گرفت. اگرچه شاید چنین به نظر برسد که نقش اصلی در تصمیم کشورها به تنش زدایی توسط رهبران و سیاست مداران گرفته می شود، اما مردم نیز می توانند در اتخاذ و پیگیری این سیاست نقش داشته باشند. هنگامی که افراد تصور و ادراک خود را نسبت به یک کشور تغییر می دهند شرایط را برای تصمیم رهبران جهت تغییر رویکرد نسبت به کشور مورد نظر فراهم می کنند؛ چراکه تصمیمات رهبران متاثر از افکار عمومی در جامعه است. لذا می توان گفت تنش زدایی میان کشورها به دو صورت امکان پذیر است. در یک حالت تنش زدایی میان رهبران و طبقه حاکمه دو کشور صورت می گیرد که می توان از آن با عنوان «تنش زدایی از بالا» نام برد و حالت دوم که ابتدا تنش زدایی میان مردم دو کشور صورت می گیرد و سپس به رهبران القاء می شود که می توان آن را «تنش زدایی از پایین» نام نهاد. این پژوهش با تبیین این موضوع ادعا می کند مهم ترین عامل تاثیرگذار در تغییر دیدگاه و ادراک مردم یک کشور نسبت به دیگری (تنش زدایی از پایین)، ارتباطات میان فرهنگی است که با افزایش آگاهی و شناخت ملت ها از یکدیگر و رفع سوءتفاهمات احتمالی، زمینه را برای مشروعیت تصمیم دولت ها به تنش زدایی با «دیگری» فراهم می کند. روش این پژوهش توصیفی- تحلیلی و گردآوری اطلاعات به صورت کتابخانه ای است.کلید واژگان: تنش زدایی, فرهنگ, ارتباطات میان فرهنگی, دیپلماسی فرهنگی, سازه انگاری
-
در پی رخداد اشغال سفارت امریکا در تهران، روابط رسمی و دیپلماتیک میان ایران و امریکا قطع شد. اگرچه در طول این سال ها تلاش هایی برای نزدیکی دو کشور صورت گرفته، اما همچنان قطعی روابط پابرجاست. در این میان برخی تحلیل گران معتقدند الگوی تنش زدایی امریکا - چین که در دهه هفتاد میلادی توانست به بیش از بیست سال قطعی روابط میان این دو کشور پایان دهد، در مورد رابطه ایران و امریکا نیز قابل اجرا است. وجود برخی شباهت ها میان ایران و چین (همچون انقلابی بودن دو کشور، استقلال طلبی در سیاست خارجی و...) از یک سو و روابط این دو با امریکا (همچون قطع رابطه با وقوع انقلاب، رویارویی مستقیم نظامی با امریکا و...) از سوی دیگر، این گزاره را تقویت می کند. این پژوهش این امکان را با این پرسش مورد بررسی قرارداده است: آیا می توان با استفاده از الگوی تنش زدایی امریکا - چین در دهه هفتاد میلادی، به احیای روابط ایران - امریکا اقدام کرد؟ در پاسخ با بررسی موضوع دریافتیم وجود برخی تفاوت ها در سطح سیستمیک همچون ماهیت متفاوت نظام بین الملل در دهه 70 میلادی و پس از جنگ سرد از یک سو و برخی تفاوت ها در سطح داخلی و فردی همچون سطح قدرت متفاوت چین و ایران، شرایط داخلی متفاوت دو کشور، تصورات و برداشت های متفاوت رهبران دو کشور نسبت به امریکا و... از سوی دیگر، امکان کاربرد الگوی تنش زدایی امریکا - چین در روابط ایران و امریکا وجود ندارد.کلید واژگان: ایران, امریکا, چین, تنش زدایی, روابط دیپلماتیک
-
اکثر پژوهش های صورت گرفته پیرامون موضوع هسته ای ایران با رویکرد نظری واقع گرایانه به بررسی روابط دولت ها و دولت مردان پرداخته اند و از بررسی عوامل غیرمادی تاثیرگذار بر موضوع هم چون محیط، نگرش ها و گرایش های اجتماعی غفلت ورزیده اند. یکی از موضوعات غیرمادی تاثیرگذار بر مسائل سیاسی، نظرات و دیدگاه های جاری در سطح جامعه ی است که از آن به عنوان افکار عمومی نام برده می شود. بر اساس نگاه سازه انگارانه تمامی پدیده های اجتماعی ازجمله تصمیمات سیاست خارجی، به صورت اجتماعی برساخته می شوند و این موضوع شامل تصمیمات استراتژیکی هم چون موضوع هسته ای ایران نیز می شود. بنابراین از آن جا که تصمیم های سیاسی در خلا پایه گذاری نمی شوند بلکه متاثر از ارزش ها و هنجارهای درون جامعه ی هستند، این تحقیق سعی دارد با توجه به تحقیقات و نظرسنجی های صورت گرفته در دو جامعه ی ایران و آمریکا به تحلیل و تبیین دیدگاه های مردم دو کشور درباره ی موضوع هسته ای ایران و تاثیر آن بر مواضع تصمیم گیرندگان دو کشور بپردازد.
کلید واژگان: ایران, آمریکا, موضوع هسته ای, نظرسنجی, سلاح هسته ای, سازه انگاریMost studies done about the nuclear program of Iran have used realism as theoretical framework to deal with relations of states and statesmen. They have neglected the impact of ideational elements like social inclination, attitudes and the social context. One of the ideational forces which has impact on politics is beliefs and attitudes in the society which they call it public opinion. From the viewpoint of constructivist all the social phenomenon including foreign policy decisions are socially constructed. This rule applies to nuclear issue of Iran as well. Since political decisions are not made in vacuum, they are strongly influenced by values and norms of the society. The present article wants to examine and analyze the United States and Iran's point of view on Iran's nuclear issue based on public opinion polls and surveys which were conducted in both countries and it also tries to find out how they affect and shape the views and perceptions of the decision makers in both the countries.Keywords: Iran, America, the nuclear issue, opinion poll, nuclear weapon, constructivism
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.