دکتر مولود رادفر
-
پیش زمینه و هدف
حرفه پرستاری یکی از مشاغل کلیدی و مهم در محیط های بهداشتی درمانی است. کیفیت مراقبت به عنوان بخش مهم پرستاری، موردقبول بیشتر پرستاران و محققان پرستاری بوده است. کیفیت مراقبت پرستاری از مولفه های مختلف هوش هیجانی، عاطفی و هوش اخلاقی تاثیر می پذیرد. به علاوه ، هوش هیجانی و هوش اخلاقی بر تصمیم گیری بهتر و توانایی حل مشکل نیز تاثیر دارد که این خود بر ارتقای عملکرد پرستاران تاثیرگذار خواهد بود. این مطالعه باهدف تعیین قدرت پیشگویی کنندگی هوش هیجانی و هوش اخلاقی بر کیفیت مراقبت پرستاران، حاضر انجام شد.
مواد و روش کارمطالعه حاضر که یک پژوهش توصیفی از نوع مقطعی-همبستگی است. جهت نمونه گیری 395 نفر از افراد واجد شرایط که دارای معیارهای ورود به مطالعه بودند، به روش نمونه گیری سهمیه ای انتخاب شدند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های مشخصات دموگرافیک، هوش هیجانی، هوش اخلاقی و کیفیت مراقبت پرستاران جمع آوری شد. برای تحلیل نتایج توصیفی از شاخص های مرکزی و فراوانی (درصد) استفاده شد. و از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون خطی جهت بررسی رابطه بین متغیرها و پیشگویی و آزمون های تی تست و آنالیز واریانس نیز در نتایج تحلیلی استفاده شد.
یافته هانتایج حاصل از این پژوهش نشان داد بین هوش هیجانی و هوش اخلاقی با کیفیت مراقبت رابطه وجود دارد (001/0>P). همچنین هوش اخلاقی و هوش هیجانی قادر به پیش بینی و کیفیت مراقبت می باشند.
بحث و نتیجه گیریبا توجه به رابطه مثبت بین هوش هیجانی و اخلاقی و کیفیت مراقبت و با توجه به اینکه هوش هیجانی قابل یادگیری و اکتسابی است به پرستاران توصیه می شود که در کلاس ها و دوره های آموزشی برای بهبود هوش هیجانی حضور یابند. ارتقا و بهبود هوش هیجانی و اخلاقی به حفظ سلامت روان پرستاران در بهبود کیفیت مراقبت پرستاری کمک می کند.
کلید واژگان: هوش هیجانی, هوش اخلاقی, کیفیت مراقبت پرستاریBackground & AimNursing is one of the key jobs in healthcare. Quality of care is an important part of nursing and has been accepted by most nurses and researchers. The quality of nursing care is affected by different components of emotional and moral intelligence. In addition, emotional and moral intelligence affect better decision-making and problem-solving abilities, improving nurses' performance. This study was conducted to determine the predictive power of emotional and moral intelligence on the quality of nursing care.
Materials & MethodsThe present study was cross-sectional-correlational descriptive research. Three hundred ninety-five eligible nurses who met the study inclusion criteria were selected by quota sampling. Data were collected using demographic characteristics, emotional intelligence, moral intelligence, and the quality of nurses' care questionnaires. Frequency and percent were used to analyze the descriptive results. Pearson's correlation coefficient and linear regression were used to examine the relationship between variables and predictions, and t-tests and variance analysis were also used in the analytical tests.
ResultsThe results showed a relationship between emotional and moral intelligence with the quality of nursing care (P<0.001). Also, moral intelligence and emotional intelligence can predict the quality of nursing care.
ConclusionConsidering the positive relationship between emotional and moral intelligence with the quality of care and the fact that emotional intelligence can be learned and acquired, it is recommended that nurses attend classes and training courses to improve their emotional intelligence. Promoting and improving emotional and moral intelligence helps to maintain nurses' mental health and improve the quality of nursing care.
Keywords: Emotional Intelligence, Moral Intelligence, Nursing Care Quality -
پیش زمینه و هدف
تعبیه یک جسم خارجی در داخل قلب یک اتفاق بزرگ در زندگی فرد به حساب می آید و باعث تغییر در میزان کنترل فرد بر محیط و انتخاب هایش می شود. بنابراین مشخص نمودن صحیح کانون یا منبع کنترل می تواند نقش مهمی در تدوین راهبردهایی جهت مشارکت این بیماران در رفتارهای سلامتی مفید و اتخاذ راهبردهای مقابله ای فعال را داشته باشد. با توجه به اهمیت فهم مولفه های کانون سلامت و نبود مطالعه ای مشابه بر روی این بیماران، مطالعه حاضر باهدف تعیین کانون کنترل سلامت در بیماران با پیس میکر دایمی قلبی مراجعه کننده به درمانگاه دیس ریتمی مرکز سیدالشهدا شهرستان ارومیه در بین سال های 1401 و 1402 انجام شده است.
مواد و روش کاردر این مطالعه توصیفی 350 نفر از بیماران دارای پیس میکر دایمی قلبی مراجعه کننده به درمانگاه دیس ریتمی مرکز آموزشی درمانی سیدالشهدا ارومیه به روش در دسترس انتخاب شده و به تکمیل پرسشنامه پرداختند. جهت گردآوری داده ها از فرم مشخصات جمعیت شناختی ونیز مقیاس چندوجهی کانون کنترل سلامت (MHLC) استفاده شد. این پژوهش در یک بازه زمانی 10 ماهه انجام گرفت و کلیه داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه ی 22 و با استفاده از آمار توصیفی مورد تحلیل و بررسی قرار گرفت.
یافته هانتایج این مطالعه نشان داد، بیشترین میانگین نمره از بین مولفه های کانون کنترل سلامت به ترتیب مربوط به مولفه های کنترل بیرونی (77/4 ± 90/28) و درونی (33/5 ± 03/26) بود. همچنین کمترین میانگین نمره مربوط به کانون کنترل بیرونی شانس (78/6 ± 76/17) بود.
بحث و نتیجه گیریبر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت کانون کنترل سلامت بیماران دارای ضربان ساز داخلی قلب عمدتا از نوع کنترل بیرونی افراد قدرتمند است. به گمان این بیماران، سلامتی و برنامه مراقبتی و پیامدهای معین در سلامت فردی آنان در دست کادر درمان و پزشکان و متخصصین مربوطه است و نقش آن ها را در زمینه سلامتی خودشان پررنگ تر احساس می کنند.
کلید واژگان: کانون کنترل سلامت, بیمار, ضربان ساز داخل قلبیBackground & AimEmbedding a foreign body inside the heart is considered a significant event in a person's life and causes a change in the level of control a person has over the environment and his choices. Therefore, correctly identifying the center or source of control can play an essential role in formulating strategies for the participation of these patients in useful health behaviors and adopting active coping strategies. Considering the importance of understanding the dimensions of the health locus of control and the lack of a similar study on these patients, the present study was conducted to determine the health locus of control in the patients with a permanent cardiac pacemaker who were referred to the dysrhythmia clinic of Seyed al-Shohadah Center in Urmia, Iran between 2022 and 2023.
Materials & MethodsIn this descriptive-analytical study, 350 patients with permanent cardiac pacemakers referred to the dysrhythmia clinic of Seyyed al-Shohada Teaching Hospital in Urmia were selected using convenience sampling, and they completed the questionnaire. Demographic questionnaire and Multidimensional Health Locus of Control (MHLC) were used to collect data. This research was conducted over ten months, and all data was analyzed by SPSS software version 22 using descriptive statistics.
ResultsThe results of this study showed that the highest mean scores among the dimensions of health locus of control belongs to external (28.90 ± 4.77) internal (26.03 ± 5.33) controls. Also, the lowest mean score was related to chance (17.76 ± 6.78).
ConclusionIt can be concluded that the center of health control of the patients with internal pacemakers is mainly from external control of powerful people. According to these patients, their health and care plan and definite consequences are controlled by medical staff, doctors, and specialists, and the patients feel that they have more prominent role in their health.
Keywords: Health Locus of Control, Patient, Permanent Cardiac Pacemaker -
پیش زمینه و هدف
اسکیزوفرنی و افسردگی اساسی جزء اختلالات شدید و مزمن روان پزشکی هستند که بر مهم ترین قلمرو زندگی فرد یعنی کیفیت زندگی تاثیر می گذارند. در بیماران با اختلال روان پزشکی مزمن، کیفیت زندگی بسیار مهم بوده و حتی بعد از بهبودی نسبی همچنان پایین هست. امروزه کیفیت زندگی به مثابه یکی از پیامدهای مهم درمان بیماری ها، موردتوجه قرار گرفته است؛ چراکه کیفیت زندگی از معیارهای مهم تعیین کننده اثرات بیماری و درمان آن بر فرد است و می تواند راهنمای مفیدی برای ارتقای کیفیت مراقبت باشد. ازاین رو ارزیابی کیفیت زندگی در مراقبت از بیمار و تحقیقات بالینی حایز اهمیت است. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه کیفیت زندگی بین بیماران مبتلا به افسردگی اساسی و اسکیزوفرنی هست.
مواد و روش کاراین پژوهش از نوع مقطعی-تحلیلی بوده که در سال 1400 در مرکز آموزشی و درمانی روان پزشکی رازی ارومیه انجام گردید. تعداد 100 بیمار مبتلا به افسردگی اساسی و اسکیزوفرنی با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شد. برای سنجش کیفیت زندگی بیماران مبتلا به افسردگی اساسی از پرسشنامه MC GILL و برای سنجش کیفیت زندگی بیماران اسکیزوفرنی از پرسشنامه SQLS ویلکسن استفاده شد. تجزیه وتحلیل داده ها با استفاده از آزمون تی و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد.
یافته هامتوسط سنی بیماران مبتلا به افسردگی 257/7±28/34 و متوسط سنی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی 225/9±80/36 بود. میانگین کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به افسردگی اساسی 75/14±62/45 و در بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی 369/10±56/73 بود. مقایسه کیفیت کلی زندگی در بیماران افسرده اساسی و بیماران اسکیزوفرنی نشان داد که کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی در وضعیت نامطلوب تری قرار دارد (05/0>p). به طورکلی می توان اذعان داشت که کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به اختلالات روان پزشکی با توجه به نوع، شدت بیماری، جنسیت، سن، حمایت اجتماعی می تواند متفاوت باشد.
نتیجه گیریاختلال افسردگی اساسی و اسکیزوفرنی بر جنبه های عمده ای از کیفیت زندگی بیماران تاثیر می گذارد. میزان تاثیرگذاری این دو بیماری بر کیفیت زندگی بیماران متفاوت است؛ به طوری که کیفیت زندگی بیماران مبتلا به اسکیزوفرنی بیش از بیماران افسرده اساسی تحت تاثیر بیماری قرار می گیرد. توجه به کیفیت زندگی این بیماران می تواند عامل مهمی در بهبودی نسبی آن ها باشد.
کلید واژگان: اختلال افسردگی اساسی, اسکیزوفرنی, کیفیت زندگیBackground & AimsSchizophrenia and major depression are among severe and chronic psychiatric disorders that affect the most important area of a person's life, namely quality of life. Quality of life is very important in patients with chronic psychiatric disorders and is still low even after partial recovery. Today, quality of life is considered as one of the most important consequences of treatment of diseases, because quality of life is an important criterion for determining the effects of disease and its treatment on the individual and can be a useful guide to improve the quality of care. Hence quality of life assessment is important in patient care and clinical research. The purpose of this study is to compare the quality of life between patients with major depression and schizophrenia.
Materials & MethodsThis cross-sectional study was performed in Razi Psychiatric Educational and Medical Center in Urmia in 2021. A total of 100 patients with major depression and schizophrenia were selected by convenience sampling method. The MC GILL questionnaire was used to assess the quality of life of patients with major depression and the SQLS Wilkesen questionnaire was used to assess the quality of life of patients with schizophrenia. Data were analyzed using t-test and Pearson correlation coefficient.
ResultsThe mean age of the patients with depression was 34.28 ±7.257 and the mean age of the patients with schizophrenia was 36.80 ±9.225. The mean quality of life in patients with major depression was 45.62 ±14.75 ehile was73.56 ± 10.369 in the patients with schizophrenia. Comparison of the overall quality of life in patients with major depression and schizophrenia showed that the quality of life of patients with schizophrenia is in a more unfavorable situation (p<0.05). In general, it can be acknowledged that the quality of life in patients with psychiatric disorders can vary according to the type, severity of the disease, gender, age, and social support.
ConclusionMajor depressive disorder and schizophrenia affect major aspects of patients' quality of life. The impact of these two diseases on the quality of life of patients is different; as the quality of life of patients with schizophrenia are more affected by the disease than patients with major depression. Paying attention to the quality of life of these patients can be an important factor in the relative recovery of these patients.
Keywords: Major Depressive Disorder, Schizophrenia, Quality of Life -
مقدمه
فرسودگی شغلی معمولا بهعنوان یک پاسخ طولانیمدت به عوامل استرس زا و عواطف بین فردی است که با خستگی عاطفی، مسخ شخصیت و کاهش موفقیت شخصی مشخص می گردد. پژوهش حاضر باهدف قدرت پیشگویی کنندگی استرس شغلی بر فرسودگی شغلی پرستاران شاغل در بخش های اورژانس مراکز آموزشی- درمانی ارومیه انجام شد.
روش کاراین مطالعه توصیفی- مقطعی با مشارکت 120 نفر از پرستاران شاغل در بخش اورژانس بیمارستان های آموزشی ارومیه (150 پرستار) در سال 98-1397 که با روش نمونه گیری طبقهبندیشده انتخاب شدند، انجام گرفت. برای گردآوری داده ها از چکلیست اطلاعات دموگرافیک، پرسشنامه های فرسودگی شغلی ماسلاچ و مقیاس استرس پرستاری استفاده گردید. داده ها توسط نرم افزار SPSS ورژن 17 و با استفاده از روش های آماری توصیفی و استنباطی تجزیهوتحلیل شدند.
یافته هادر این مطالعه میانگین و انحراف معیار استرس شغلی و فرسودگی شغلی کل به ترتیب 11/47± 89/62 و 19/66 ± 66/81 بود. از بین متغیرهای دموگرافیک موردبررسی، فرسودگی شغلی با جنسیت و سمت افراد و استرس شغلی با سن و سمت افراد ارتباط آماری معنی دار داشتند (0/05>P). همچنین نتایج این پژوهش نشان داد که بین استرس شغلی کل و تمامی حیطه های آن با فرسودگی شغلی کل و ابعاد سه گانه آن ارتباط آماری معنی داری وجود دارد (0/000>P). علاوه براین رگرسیون چندگانه خطی نشان داد که استرس شغلی می تواند فرسودگی شغلی را در این پرستاران پیش بینی کند.
نتیجهگیریاسترس شغلی می تواند پیش بینیکننده فرسودگی شغلی باشد، بنابراین توصیه می شود در پیشگیری و کاهش فرسودگی شغلی، این عامل بهدقت موردتوجه قرار گیرد و با تهیه برنامه های آموزشی و مداخله ای بهمنظور اصلاح و تغییر محیط کاری پرستاران بهسلامت محیط شغلی آنان کمک کرد.
کلید واژگان: فرسودگی شغلی, استرس شغلی, اورژانس, پرستاری, ماسلاچIntroductionOccupational burnout is usually as a long-term response to stressors and interpersonal emotions characterized by emotional exhaustion, depersonalization, and reduced personal success. The aim of this study was to determine predictive power of job stress on occupational burnout among nurses working in emergency wards of Urmia teaching hospitals in 2018.
MethodsThis descriptive correlational study was performed on 120 nurses working in emergency wards of educational hospitals (150 nurse) affiliated to Urmia University of Medical Sciences in 2018 who were selected by relative classified sampling method. Data were collected by demographic checklist, Maslach Job Burnout Inventory, and nursing stress scale (NSS). Data were analyzed by SPSS software version 17 using descriptive and inferential statistical methods.
ResultsIn this study, mean ± SD of total job stress, and burnout were 89.62±20.59 and 66.86 ± 19.81 respectively. Among the demographic variables, job burnout had a significant relationship with gender and job position and job stress with age and job position of nurses (P <0.05). The results also showed that there is a significant relationship between total occupational stress and all domains with burnout and its three dimensions (P = 0.000). In addition, multiple linear regression showed that job stress can predict job burnout in these nurses.
ConclusionsJob stress can be a predictor of burnout, so it is recommended that in preventing and reducing burnout, this factor should be carefully considered and by preparing training programs and interventions to improve and change the work environment of nurses to The health of their work environment helped.
Keywords: Occupational burnout, Job stress, Emergency ward, nursing, Maslach -
Journal of Advances in Medical and Biomedical Research, Volume:29 Issue: 132, Jan Feb 2021, PP 54 -62Background & Objective
Autism spectrum disorder (ASD) has three key features, i.e., disorders in social interactions, reciprocal communication problems, and restricted, repetitive behavioral patterns. A child with ASD affects parents and could create tension for parents. Making meaning in life can help parents cope with stressful events. Therefore, the current study aimed to assess the effectiveness of group logotherapy on the meaning of life of mothers of children with ASD.
Materials & MethodsThis study was a randomized clinical trial incorporating a pre-test, post-test, and control group. To this end, 40 mothers of children with ASD were selected and randomly allocated into two experimental (n=20) and control groups (n=20). The Meaning in Life Questionnaire (MLQ) was used to collect data. The research group received ten sessions of 90 minutes logotherapy twice per week, and the control group received a routine intervention. Data were statistically analyzed using SPSS software, along with descriptive statistical, mean, chi-square, Levene’s, and t tests.
ResultsThe results demonstrated significant differences between the experimental and control groups in the mean score of meaning in life after administering logotherapy intervention (P<0.001).
ConclusionThe results indicated that group instruction using the logotherapy approach affected the meaning in life of mothers of children with ASD.
Keywords: Autism Spectrum Disorders, Logotherapy, meaning in life, Group therapy -
پیش زمینه و هدف
سرطان پس از بیماری های قلبی عروقی دومین عامل شایع مرگ ومیر در کشورهای توسعه یافته و سومین عامل مرگ ومیر در کشورهای کمتر توسعه یافته است که مشکلات عدیده جسمی و روحی را به دنبال دارد. تاب آوری یکی از راهبردهای مناسب برای مقابله با بیماری در افراد مبتلا است. این مطالعه باهدف تعیین تاثیر گروه درمانی مبتنی بر تاب آوری بر درک مادران از وضعیت سلامتی فرزند مبتلا به سرطان خود در مرکز آموزشی درمانی مطهری ارومیه در سال 1396 انجام گرفت.
مواد و روش هااین مطالعه یک کارآزمایی بالینی تصادفی شده می باشد که روی 48 نفر از مادران دارای کودک سرطانی در مرکز آموزشی درمانی شهید مطهری ارومیه در سال 1396 با روش نمونه گیری در دسترس انجام گرفت. ابزار مورداستفاده برای جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، پرسشنامه سلامت عمومی 28 سوالی گلدبرگ (GHQ-28) General Health Questionnaire و پرسشنامه مقابله با بیماری فرزند توسط والدین (Coping Health Inventory for Parents (CHIP بود. جهت بررسی فرضیات پژوهش از آزمون های تی مستقل و اندازه گیری مکرر با نرم افزار SPSSV20 در بازه زمانی 6 جلسه درمانی استفاده شد.
یافته هامیانگین درک وضعیت سلامتی، قبل، بعد و سه ماه بعد از مداخله در گروه مداخله آموزشی، به ترتیب برابر با (46/5 ± 80/14)، (63/2 ± 44/19) و (91/5 ± 72/22) و در گروه کنترل (88/3 ± 41/9)، (63/1 ± 37/8) و (01/2 ± 95/10) می باشد. برای بررسی نمره میانگین درک وضعیت سلامتی در 3مقطع زمانی بین دو گروه مداخله و کنترل از آنالیز اندازه گیری مکرر استفاده شد با توجه به نتایج به دست آمده میانگین نمرات درک وضعیت سلامت در گروه مداخله در طول زمان تفاوت معنی داری نسبت به گروه کنترل نشان داد.
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که مداخله گروه درمانی مبتنی بر تاب آوری می تواند به عنوان حمایت موثر برای مادران دارای کودک سرطانی در جهت درک وضعیت سلامتی فرزندشان کمک کننده باشد.
کلید واژگان: سرطان, تاب آوری, کودکان, گروه درمانیBackground & AimsCancer is the second most common cause of mortality after cardiovascular disease. Resilience is one of the best strategies to cope with diseases in patients. This study aimed to determine the effect of resilience-based group therapy on mothers’ perceptions of child's health status with cancer.
Materials & MethodsThis randomized clinical trial was carried out on 48 mothers of children with cancer in Shahid Motahhari hospital of Urmia in 2017. Samples were randomly divided into two groups using Excel (RANDBETWEEN function). The data were collected using a demographic questionnaire, General Health Questionnaire (GHQ-28), and Coping Health Inventory for Parents (CHIP). Analysis of variance (ANOVA) test was utilized. P-value of less than 0.05 was considered significant.
ResultsThe mean score of health status perception in the intervention group over time was significantly different compared to the control group (p<0.001).The mean and standard deviation of health status perception scores in intervention and control groups were 22.72 (5.91) and 10.95 (2.01), respectively.
ConclusionResilience-based group therapy intervention can be helpful as an effective support for mothers of children with cancer to understand their child's health status.
Keywords: Cancer, Resuscitation, Children, Group therapy -
BackgroundCancer is the second most common cause of mortality after cardiovascular diseases (CVDs). Resilience is one of the best strategies for coping with diseases in patients with cancer. This study was aimed to determine the effect of resilience‑based group therapy intervention on coping in mothers of children with cancer.Materials and MethodsThis randomized clinical trial was carried out on 48 mothers of children with cancer in Shahid Motahhari Hospital of Urmia, Iran, in 2017. Samples were randomly divided into two groups in Excel. The data were collected using a demographic questionnaire, the General Health Questionnaire (GHQ‑28), and the Coping Health Inventory for Parents (CHIP). Analysis of variance (ANOVA) was used to compare the two groups at three different times. All p values of less than 0.05 were considered significant.ResultsA significant difference was observed in the mean scores of integration between the intervention group and control group (F 1, 47 = 426.41, p < 0.001); the mean (standard deviation) of the integration score in the intervention and control groups was 40.80 (2.54) and 18.04 (3.05), respectively. Moreover, there was significant difference between the two groups in terms of the mean scores of social support and health status perception (F 1, 47 = 176.59, p < 0.001). The mean (standard deviation) of social support and health status perception scores in the intervention group was 39.88 (2.81) and 22.72 (5.91) and in the control group was 16.87 (4.19) and 10.95 (2.01), respectively.ConclusionsResilience‑based group therapy intervention can be an effective strategy for coping with childhood cancer among mothers of children with cancer.Keywords: Adaptation, child, neoplasms, psychological, resilience, therapy
-
مقدمه
اجتماعی شدن حرفه ای به عنوان فرایندی ضروری از مهارت یادگیری، نگرش و رفتار لازم برای تحقق نقش های حرفه ای است. پیامدهای اجتماعی شدن حرفه ای بسیار متغیر، گسترده و متاثر از عوامل مختلف فردی، موقعیتی و سازمانی است. هدف این مطالعه، مروری برنقش عملکرد های آموزشی در روند اجتماعی شدن حرفه ای دانشجویان پرستاری است.
روش هادر این مطالعه مروری (Narrative) ، جستجوی مقالات در منابع الکترونیک و پایگاه های اطلاعاتی, CINAHL, Scopus, Google Scholar, Science Direct, Elsevier, SID, Magiran در محدوده زمانی سال های 2017-2002 و همچنین منابع کتابخانه ای انجام شد. کلید واژه های مورد استفاده شامل اجتماعی شدن، حرفه ای، فعالیت آموزشی و دانشجویان پرستاری بود. در جستجوی اولیه 106 مقاله یافت شد و در نهایت 10 مقاله وارد مطالعه گردید.
نتایجمطالعات انجام شده نشان می دهد که اجتماعی شدن حرفه ای دانشجویان پرستاری در نظام آموزشی، تحت تاثیر عوامل متعددی است که از میان آن ها، در نظر داشتن نقش راهبران پرورشی (mentors) ، همتایان (peers) و الگوهای نقش (role models) موثر، بسیار حائز اهمیت است. همچنین تجارب شخصی و نقش مربیان بالینی در تسهیل توسعه یادگیری و اجتماعی شدن دانشجویان، مورد توجه است.
نتیجه گیریدر راستای تسهیل و ارتقای اجتماعی شدن حرفه ای دانشجویان پرستاری، بهبود و سامان دهی نظام آموزشی و اهمیت بر گزینش مربیان بالینی موثر و علاقه مند، همچنین استفاده از راهبران پرورشی، همتایان و الگوهای نقش موثر از راه کارهای پیشنهادی در این زمینه است.
کلید واژگان: اجتماعی شدن, حرفه ای, فعالیت آموزشی, دانشجویان پرستاریThe Role of Educational Activities on Professional Socialization of Nursing Students: A Review StudyIntroductionProfessional socialization is an essential process of learning skills, attitudes and behaviors necessary to fulfill professional roles. The consequences of professional socialization are widely varied and influenced by personal, situational and organizational factors. The aim of this study was to review the role of educational activities on professional socialization of nursing students.
MethodsThis narrative review study was carried out by searching library resources and the databases of CINAHL, Science Direct, Scopus, Google Scholar, Elsevier, SID, and Magiran for articles published during 2002-17. The keywords used for the search included socialization, professional, educational activity, and nursing students. Preliminary results yielded 106 articles of which 10 articles were selected for the review.
ResultsContemporary studies show that professional socialization of nursing students is influenced by different factors among which the role of mentors, peers and effective role models is of great importance. Personal experiences and the role of clinical trainers are also important in facilitating students’ learning development and socialization.
ConclusionImprovement and organization of the educational system and focus on selection of effective and interested clinical trainers, as well as utilization of mentors, peers and effective role models are the proposed solutions to facilitate and promote the professional socialization of nursing students.
Keywords: Socialization, professional, educational activity, nursing students -
پیش زمینه و هدفنوجوانی یک دوره بحرانی و آسیب پذیرترین سن ازنظر انواع مشکلات روانی و یک دوره سرنوشت ساز برای توسعه چاقی و مشکلات سلامت روان مرتبط با آن می باشد. رفتارهای خوردن نامناسب و چاقی نگرانی بزرگی در دوران نوجوانی می باشد که می تواند مرتبط با خطر بروز بسیاری از بیماری های مزمن در بزرگ سالی باشد و در حقیقت محور اصلی چاقی در نوجوانان، رفتارهای غلط و نادرست خوردن می باشد. هدف این مطالعه تعیین ارتباط رفتارهای خوردن با نمایه توده بدنی در نوجوانان دختر دبیرستان های شهر خوی بود.مواد و روش کارروش مطالعه توصیفی همبستگی تحلیلی است. تعداد 264 نفر از دانش آموزان دختر مقطع دبیرستان شهر خوی در سال 95 به روش تصادفی چندمرحله ای انتخاب و وارد مطالعه شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه رفتار خوردن داچ DEBQ، متر و ترازوی دیجیتالی جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی اسپیرمن مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته اند.یافته هابر اساس یافته های این پژوهش 8/64 درصد ازنظر نمایه توده بدنی در سطح نرمال و درمجموع 2/35 درصد نمونه ها دارای نمایه توده بدنی غیرطبیعی هستند. محرکات خارجی خوردن با نمایه توده بدنی رابطه منفی (13/ 0 r =) و محدودیت غذایی با نمایه توده بدنی رابطه مثبت (46/0r=) دارد (05/0 p <).بحث و نتیجه گیرییافته ها حاکی از این بود که خوردن خارجی و محدودیت غذایی بر نمایه توده بدنی تاثیر دارد. بنابراین با توجه به اهمیت بالای دوران بحرانی نوجوانی، توجه به رفتارهای خوردن و سبک های خوردن نوجوانان برای پیشگیری از اضافه وزن و چاقی آن ها امری مهم می باشد.کلید واژگان: رفتار خوردن, نمایه توده بدنی, نوجوانی, چاقیBackground and AimsAdolescence is a critical and most vulnerable age in terms of mental health problems a crucial period for developing obesity and associated mental health problems. Inappropriate eating behaviors and obesity in adolescence is a great concern which can be associated with the risk of many chronic diseases in adulthood and in fact main base of obesity in adolescents is wrong eating behaviors. The purpose of this study is to investigate the relationship between eating behaviors with body mass index among high school female adolescents in Khoy.Materials and MethodsThe method of study is descriptive- correlation. 264 girl's high school students in Khoy to multi stage random sampling were selected and enter the study. The Data were collected with Dutch Eating Behavior Questionnaire DEBQ, meters and digital scale. The Data were analyzed with using Spearman correlation.ResultsOur results indicated that 64/8% of body mass index to normal levels and a total of 35/2% of samples are non-normal body mass index. A negative relationship existed between eating external stimuli and body mass index (-0/13) and positively associated between dietary restraint and body mass index (0/46)(pConclusionResults show that eating external stimuli and dietary restraint is effective on body mass index. Therefore Because the critical period of adolescence is important, focusing on eating behaviors and eating styles is important for the prevention of overweight and obesity in adolescents.Keywords: Feeding Behavior, Body Mass Index, Adolescence, Obesity
-
پیش زمینه و هدفلغزش از چالش های عمده در درمان نگه دارنده با متادون بوده که منجر به عود مصرف مواد می شود. اشتیاق نیز مهم ترین عامل لغزش و بازگشت به مصرف مواد پس از دوره های درمانی است. هدف این مطالعه تعیین اثربخشی مدل مراقبت پیگیر بر لغزش و اشتیاق بیماران تحت درمان نگه دارنده با متادون می باشد.مواد و روش هااین مطالعه نیمه تجربی بر روی 95 نفر از بیماران تحت درمان نگه دارنده با متادون انجام شد. نمونه ها به روش نمونه گیری تمام شماری انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه مداخله (48 نفر) و کنترل (47 نفر) تقسیم شدند. مدل مراقبت پیگیر شامل مراحل آشناسازی، حساس سازی، کنترل و ارزشیابی روی گروه مداخله طی مدت 3 ماه اجرا شد و در پایان دو گروه ازنظر لغزش و اشتیاق مورد مقایسه قرار گرفتند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه سنجش وسوسه مصرف مواد و چک لیست لغزش و غیبت گردآوری شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری تی مستقل و وابسته، کای دو و همبستگی پیرسون استفاده شد.یافته هااجرای مراقبت پیگیر در لغزش و اشتیاق بیماران تاثیر معنی داری داشت (05/0>P). میانگین لغزش در گروه مداخله از (89/0±07/2) به (1/1±57/1) کاهش و میانگین اشتیاق در گروه مداخله از (58/13±73/53) به (1/15±47/50) کاهش یافت که تفاوت معنی داری نسبت به گروه کنترل نشان داد.بحث و نتیجه گیریاجرای مدل مراقبت پیگیر در کاهش لغزش و اشتیاق بیماران تحت درمان نگه دارنده با متادون موثر بود. لذا پیشنهاد می شود در کنار درمان نگه دارنده با متادون جهت پیشگیری از لغزش و کاهش اشتیاق از این الگوی مراقبتی استفاده گردد.کلید واژگان: مدل مراقبت پیگیر, عود, اشتیاق به مواد, متادونBackground and AimsOne of the major challenges in methadone maintenance treatment that leads to relapse in patients is lapse. Craving is also the most important factor of lapse and return to drug use after the treatment periods. The aim of this study is to determine the effectiveness of applying continuous care model on lapse and craving of patients that are treated with methadone maintenance therapy in Razi Psychiatric Hospital, Urmia, Iran.
Material andMethodsThis quasi-experimental study was conducted on 95 patients (N=95) who were selected through the census sampling and randomly assigned to intervention (N=48) and control (N=47) groups. Continuous Care Model which consisted of four stages (orientation, sensitization, control and evaluation) was conducted on intervention group over a period of 3 months. At the end, two groups were compared. Craving questionnaire and lapse-and-absence check list were used to collect the data. The data were analyzed via SPSS.v22 using the dependent and independent t-test and Pearson correlation and Chi-square tests.ResultsAt the end of third month, the mean of the lapse reached in the experimental group from 2.07±0.89 to 1.57±1.1 and the mean of craving reached from 53.73±13.58 to 50.47±15.1 that showed a significant difference compared to the control group. (P-valueConclusionThe findings showed that continuous care model is effective to reduce lapse and craving of patients that were treated with methadone maintenance therapy. Therefore, it is suggested that this model should be implemented along with a medical treatment to prevent lapse and craving of patients.Keywords: Continuous care model, Craving, Relapse, Methadone -
پیش زمینه و هدفافسردگی یکی از بیماری های شایع روانی است که با کاهش انرژی و علاقه، احساس گناه، اشکال در تمرکز، بی اشتهایی و افکار مرگ و خودکشی مشخص می شود. یکی از مشکلات در درمان بیماران افسرده بستری های مکرر می باشد. هدف از این پژوهش تعیین تاثیر اجرای برنامه مراقبتی بر اساس مدل مراقبتی پایداری تطابقی بر بستری مجدد بیماران افسرده مرکز آموزشی درمانی رازی ارومیه بود.مواد و روش هاپژوهش حاضر، مطالعه ای تجربی از نوع بعد از مداخله می باشد که در آن 100 نفر از بیماران افسرده به صورت تصادفی به دو گروه کنترل (50 نفر) و آزمون (50 نفر) تخصیص داده شدند. برای گروه آزمون مدل پایداری تطابقی در 4 مرحله بررسی وضعیت دموگرافیک خانواده، حساسیت زدایی، تشریک مساعی و پایش مستمر در طول 6 ماه و برای گروه کنترل مداخلات معمول اجرا شد. دو گروه در طول 6 ماه ازنظر بستری مجدد مقایسه شدند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون آماری تی مستقل و آزمون مجذور کای استفاده گردید.یافته هانتایج نشان داد که در طول 6 ماه اجرای مدل پایداری تطابقی در گروه آزمون تعداد بستری مجدد 5 نفر از 47 بیمار و در گروه کنترل 13 نفر از 47 بیمار بود (05/0P˂).بحث و نتیجه گیریاجرای برنامه مراقبتی مدل پایداری تطابقی تاثیر مثبت در کاهش بستری مجدد بیماران افسرده داشت. لذا پیشنهاد می شود ارائه دهندگان مراقبت های بهداشتی و درمانی با اجرای برنامه مراقبتی بر اساس مدل های مراقبتی موجب کاهش بستری مجدد در بیماران افسرده شوند.کلید واژگان: افسردگی, مدل, پایداری تطابقی, بستری مجدد, مراقبتBackground and AimsDepression is a common disorder with symptoms like reduced energy and interest, feelings of guilt, difficulty in concentrating, loss of appetite, and thoughts of death and suicide. A problem in the treatment of depressed patients is re-admission. The goal of this study is to evaluate the effect of "adaptive sustainability" as a caring model on the readmission of depressed patients referred to Razi Academic Hospital in Urmia 2015.Materials and MethodsThis experimental study, after the intervention, was conducted on 100 of the depressed patients whom were randomly divided into two groups: control (n = 50) and intervention (n=50). For the intervention group, 4 staged adaptive model of sustainability-demographic status of the family, desensitization, collaboration and continuous monitoring- was conducted during 6 months while standard care was carried out for the control group. The two groups were compared based on readmissions within 6 months. To analyze the data, independent t test and chi-square tests were used.ResultsThe results showed that during the 6 months implementation of sustainability model, 5 out of 47 patients in the intervention group readmitted while 13 out of 47 patients readmitted in the control group (p˂0/05).ConclusionImplementation of adaptive sustainability model of care of depressed patients had a positive impact on reducing readmissions. Therefore, we recommend that this model should be implemented by health care providers to reduce readmissions of depressed patients.Keywords: Depression, Model, Adaptive sustainability, Re, admission, Care
-
پیش زمینه و هدفخطاهای زیادی در خصوص اجرای دستورات دارویی غذایی از طریق لوله های تغذیه ای وجود دارد. عملکرد مناسب پرستاران می تواند باعث ارتقا ایمنی بیماران و پیشگیری از عوارض شود. هدف از این مطالعه ارزیابی تاثیر آموزش در گروه های کوچک بر عملکرد پرستاران در اجرای دستورات دارویی غذایی بود.مواد و روش کاراین یک مطالعه تجربی بود که در بیمارستان امام خمینی (ره) ارومیه انجام شد. 80 پرستار به صورت سرشماری وارد مطالعه شده و به دو گروه مداخله و کنترل تقسیم شدند. گروه مداخله به چهار گروه 10 نفره تقسیم شده و برای هر گروه چهار جلسه آموزشی یک و نیم ساعته با ایجاد موقعیت یادگیری متفکرانه برگزار گردید. دانش و عملکرد پرستاران در ارتباط با اجرای دستورات دارویی غذایی قبل و یک ماه بعد از برنامه آموزشی مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته هایافته ها نشان دادند که سطح دانش پرستاران قبل از آموزش در هر دو گروه کنترل (6/90 درصد) و مداخله (80 درصد) ضعیف بود. بعد از اجرای آموزش دانش پرستاران گروه مداخله (1/97) به سطح خوب ارتقا یافت. قبل از آموزش اکثر پرستاران هر دو گروه عملکرد مناسبی نداشتند. اجرای آموزش برای گروه مداخله، باعث بهبود عملکرد پرستاران گردید.بحث و نتیجه گیریدر هنگام اجرای دستورات دارویی غذایی از طریق لوله های تغذیه ای خطاهایی وجود دارد که می تواند باعث عوارض نامطلوب گردد. ازاین رو، بهبود و استفاده از فن های صحیح در اجرای دستورات دارویی غذایی می تواند باعث افزایش اثربخشی دارو و تغذیه، افزایش ایمنی بیماران و کاهش تعداد انسداد لوله های تغذیه ای شود.کلید واژگان: آموزش در گروه های کوچک, پرستار, لوله های تغذیه معده روده ای, دانش, گاواژ, تداخل دارویی, غذاییBackground and AimsThere are numerous errors in food-drug administration through feeding tube. Appropriate performance of nurses can improve patient safety and prevention of complications. The aim of this study is to assess the effectiveness of small group teaching on the nurses performance of food-drug administration.Materials and MethodsThis was an experimental study that was done in Urmia Emam Khomeini hospital. 80 nurses were enrolled in the study by using census method. The intervention group was divided into four groups, and for each group, four training sessions (one and half hour) with the creation of thoughtful learning situation was held. Knowledge and performance in relation to food-drug administration were evaluated before, and one month after the training program.ResultsThe results showed that before training, status of nurses knowledge was poor in the control (90/6 percent) and intervention groups (80 percent). After the implementation of training for the intervention group, 97/1 percent of status of nurses knowledge in the intervention group was good. Before the training, most of the nurses did not have good performance in both groups. Implementation of the training for the intervention group caused improving the performance of the nurses.ConclusionThere are errors in the time of food-drug administration through feeding tube. This can cause adverse effects. Hence, improvement and use of proper techniques in food-drug administration can increase efficacy of drug feeding and nutrition, it can increase patient safety and reduce the occlusion number of tube feeding.Keywords: small group teaching, nurse, enteral feeding tube, knowledge, gavage, drug, food interaction
-
مقدمهیکی از درمان های روانشناختی مورد استفاده در بیماران مولتیپل اسکلروزیس، هیپنوتیزم است. تاثیر هیپنوتیزم بستگی به هیپنوتیزم پذیری افراد دارد. هیپنوتیزم پذیری، میزان یا درجه پاسخ افراد به تلقینات هیپنوتیزمی می باشد و یک خصیصه یا مشخصه فردی باثبات است. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین مشخصات فردی و سطح سلامت روان با میزان هیپنوتیزم پذیری زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام گرفت.روش هااین مطالعه همبستگی بر روی 60 نفر از زنان مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به انجمن ام اس شهر ارومیه انجام شد. ابزارهای مورد استفاده شامل فرم اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه سلامت عمومی 28 سوالی گلدبرگ و میزان هیپنوتیزم پذیری استنفورد بود.یافته هادر بررسی ارتباط بین متغیرها با میزان هیپنوتیزم پذیری، آزمون همبستگی پیرسون ارتباط معنادار آماری بین متغیر سن با میزان هیپنوتیزم پذیری نشان داد (r=-0/29 و p value=0/023). همچنین نتایج آزمون تی مستقل نشان داد که ارتباط معنادار آماری بین دو متغیر سطح تحصیلات و میزان هیپنوتیزم پذیری وجود ندارد (p value>0/05). نتایج آزمون تحلیل واریانس نیز نشان داد که ارتباط معنادار آماری بین وضعیت اشتغال و میزان هیپنوتیزم پذیری وجود ندارد (p value=0/420). در بررسی ارتباط بین سطح سلامت روان با میزان هیپنوتیزم پذیری، نتایج آزمون ضریب همبستگی پیرسون نشان دهنده ارتباط ضعیف بین این دو متغیر بود (r=0/089 و p value=0/499).نتیجه گیریدر حالت کلی می توان چنین نتیجه گیری کرد که از میان مشخصات فردی، فقط سن با میزان هیپنوتیزم پذیری ارتباط معنادار دارد و هیپنوتیزم پذیری تحت تاثیر سایر مشخصات فردی افراد نبوده و هیپنوتیزم، درمانی موثر و بی ضرر است که می تواند در بیماران ام اس به خوبی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: هیپنوتیزم پذیری, سن, سلامت روان, تحصیلات, شغلIntroductionHypnosis is one of the psychological approaches that used in multiple sclerosis patients. The effect of hypnosis depends on individual hypnotic susceptibility. Hypnotic susceptibility is degree of response to the hypnotic suggestions and is a stable personal characteristic.The aim of present study was to determine correlation between personal characteristic and mental health with the degree of hypnotic susceptibility.MethodsThis correlation study was carried out on 60 women with multiple sclerosis referring to the MS Society of Urmia. The data collection tools that used here include demographic questionnaire, General health questionnaire (GHQ) and Stanford hypnotic susceptibility scale (SHSS).ResultsIn the investigation of the correlation between the variables and the hypnotic susceptibility of the samples, the Pearson correlation test result showed a statistical correlation between age and the degree of hypnotic susceptibility(r=-0.29,p value=0.023). In investigation of the correlation between the level of education and hypnotic susceptibility, the independent t-test results showed no statistically significant correlation between the two variables (p value>0.05). The results of ANOVA test also showed that there is no significant correlation between employment status of the samples and their hypnotic susceptibility (p value = 0.420). In analysis of relation between mental health and the degree of hypnotic susceptibility, Pearson correlation test results showed weak correlation between two variables (r=0.089, p value=0.499).ConclusionIn general it can be concluded that among the personal characteristics, the only significant correlation is between age and degree of hypnotic susceptibility of samples and hypnotic susceptibility is not influenced by other personal characteristics. It can also be concluded that hypnotherapy is a effective and safe treatment which could well be used in MS patients.Keywords: Hypnotic susceptibility, age, mental health, Educational Status, employment -
پیش زمینه و هدف
تنهایی از نگرانی های عمده روانی اجتماعی در مبتلایان به سرطان است. تشخیص، درمان حاد و عوارض سرطان پستان منجر به احساس تنهایی می شود. امید، فاکتوری اساسی در زندگی بیماران سرطانی است. امید واقع بینانه، احساسی با آگاهی از مشکل، عاملی مهم برای مقابله با مشکلات بیمار با شیوه ای کارآمد است. حمایت اجتماعی از جنبه های مهم مراقبت مدرن از سرطان است و نقش عمده ای در تطابق با بیماری های مزمن و جدی، چون سرطان دارد. هدف این مطالعه بررسی تاثیر ابعاد حمایت اجتماعی بر امیدواری و احساس تنهایی در بیماران مبتلا به سرطان پستان است.
مواد و روش هاروش مطالعه توصیفی همبستگی بود. 100 نفر از بیماران مبتلا به سرطان پستان به طور تصادفی ساده انتخاب و وارد مطالعه شدند. اطلاعات با استفاده از پرسشنامه های GHQ، امیدواری میلر، احساس تنهایی UCLA و حمایت اجتماعی ساراسون جمع آوری گردید. داده ها با استفاده از آزمون همبستگی پیرسون مورد تجزیه وتحلیل قرارگرفته اند.
یافته هاحمایت اجتماعی با امیدواری، رابطه مثبت (88/0 r =) و با تنهایی رابطه منفی (91/0 - = (r دارد. بین امیدواری و تنهایی رابطه منفی یافت شد (93/0- =r) (05/0>P).
بحث و نتیجه گیرییافته ها حاکی از این بود که حمایت اجتماعی بر امیدواری و احساس تنهایی تاثیر دارد. برنامه ریزی در جهت حمایت اجتماعی از بیماران با سرطان پستان به منظور التیام مشکلات روانی همچون تنهایی و ناامیدی به منظور افزایش کیفیت زندگی بیماران باید در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: حمایت اجتماعی, امیدواری, تنهایی, سرطان پستانBackground and AimsLoneliness is one of the major psychosocial concerns among patients with cancer. Diagnosis, acute treatment and complications of breast cancer may create experience of loneliness. Hope is an essential factor in the lives of cancer patients. Realistic hope, felt with the awareness of the problem, is an important factor for coping with the problems of the patient in an efficient manner. Social support is an important aspect of modern cancer cares. Social support plays a major role in adaptation with chronic and serious illnesses, such as cancer. The purpose of this study was to investigate the effect of dimension of social support on hope and loneliness in patients with breast cancer.
Material And MethodsThe method of study was descriptive-correlation. 100 patients with breast cancer were selected randomly and enter to study. The data were collected with GHQ, Miller Hope Scale, the UCLA Loneliness Scale and Social Support Questionnaire -Sarason. Data were analyzed with using Pearson correlation.
ResultsA positive relationship existed between social support and hope (r = 0/88) and negatively associated with loneliness (r = - 0/91). A negative correlation between hope and loneliness was found (r = - 0/93) (p<0.05).
ConclusionThe findings suggest that social support influence on hope and loneliness. Planning should be considered for social support of patients with breast cancer in order to heal psychological problems such as loneliness and hopelessness and to enhance the quality of life of patients.
Keywords: Social support, Hope, Loneliness, Breast cancer
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.