اکرم فتوت
-
BackgroundTherapeutic abortion is a complicated issue in Islamic countries. The new population growth policies in Iran introduced updated indications for therapeutic abortion in recent years.ObjectivesThis study was performed to evaluate the causes of therapeutic abortion in Khorasan Razavi Department of Forensic Medicine from 2012 to 2019.MethodsThis longitudinal study was performed on all recorded documents of permitted therapeutic abortions from 2012 to 2019 using a researcher made checklist.ResultsA total of 2729 therapeutic abortion permits. The mean maternal and gestational age at the time of abortion were 30.30 ± 6.78 years and 16 weeks, respectively. The main source for referral was obstetrics and gynecologist (76.2%). Fetal causes were the most common causes of therapeutic abortion (96.4%). The most common fetal and maternal causes were trisomy 21 and cardiac disorders, respectively.ConclusionsThe most common cause of therapeutic abortion was fetal causes. Among the maternal causes, maternal cardiac disorders should be identified and prevented by better pregnancy care.Keywords: Induced abortion, Iran, Pregnancy Therapeutic abortion
-
مقدمه
افزایش کارآیی نیروی انسانی در نتیجه شرکت در دوره های آموزشی اثربخش از اهداف اساسی سازمان هاست که متاسفانه اغلب اوقات صرفا به منظور کسب امتیاز و ارتقای جایگاه شغلی به کار گرفته می شود. به همین منظور نیاز است جنبه های مختلف اثرگذاری دوره ها با هدف بازیابی مسایل پیش رو مورد مطالعه قرار گیرد. بنابراین این مطالعه با هدف بررسی اثربخشی دوره های آموزشی بر کارآیی کارکنان پزشکی قانونی خراسان رضوی با در نظر گرفتن نقش میانجی سبک های رهبری انجام شد.
روش بررسیاین مطالعه توصیفی تحلیلی بر روی جامعه آماری کارکنان پزشکی قانونی خراسان رضوی با حجم نمونه 111 نفر با استفاده از 3 پرسشنامه استاندارد اثربخشی آموزشی عرب، کارآیی کارکنان حاجی زاده و سبک های رهبری لیکرت به انجام رسید. داده های جمع آوری شده با استفاده از آزمون های همبستگی، رگرسیون ساده و معادلات ساختاری با کمک نرم افزار SPSS و Smart PLS مورد تحلیل قرار گرفت.
یافته ها:
نتایج مطالعه نشان داد اثربخشی آموزشی (00/ =P و 591/=β) و سبک های رهبری بر کارآیی کارکنان موثرند (00/ =P و 595/=β)، سبک های رهبری در رابطه اثربخشی آموزشی بر کارآیی کارکنان نقش میانجی دارد (06/ 3= z >96/ 1)، بررسی مولفه های سبک رهبری نشان داد سبک های مشورتی (00/ =P و 567/=r)، مشارکتی (00/ =P و 615/=r) و خیرخواهانه (00/ =P و 509/=r)، رابطه معنادار و مثبت با کارآیی کارکنان دارند. اما بین متغیر سبک رهبری مستبدانه و کارآیی رابطه معنادار و منفی مشاهده شد (00/ =P و 565/-=r).
نتیجه گیری:
یک سوم تاثیر دوره های آموزشی بر کارآیی کارکنان تحت تاثیر متغیر سبک های رهبری است. بنابراین نیاز است در برنامه های آموزشی، آموزش مدیران در راستای اتخاذ سبک های موثرتر بر افزایش کارآیی و بهره وری کارکنان گنجانده شود.
کلید واژگان: اثربخشی آموزشی, کارآیی کارکنان, سبک های رهبریForensic Medicine, Volume:28 Issue: 2, 2022, PP 92 -103IntroductionThis research aimed to investigate the effectiveness of training courses on the efficiency of forensic medical staff in Khorasan Razavi, taking into account the mediating role of leadership styles.
MethodsThis descriptive and analytical study was conducted on the statistical population of Khorasan Razavi forensic medical staff with a sample size of 111 people utilizing three standard questionnaires of Arab educational effectiveness, Hajizadeh staff efficiency and Likert leadership styles. The collected data were analyzed employing correlation tests, simple regression, and structural equations with the help of SPSS version 21 and Smart PLS software.
ResultsThe results of the study indicated that educational effectiveness (P=0.00 and β=0.591) and leadership styles are effective on employee efficiency (P=0.00 and β=0.595) ;leadership styles have a mediating role on the relationship between educational effectiveness and employee efficiency (1.96
ConclusionOne third of the effect of training courses on the efficiency of employees is influenced by the variable of leadership styles. It is therefore necessary to include the training of managers in training programs in order to adopt more effective styles to enhance the efficiency and productivity of employees.
Keywords: Educational effectiveness, Employee efficiency, Leadership styles -
مقدمه
سلامت اجتماعی از اساسی ترین شاخص های سلامت هر جامعه ای است که تحت تاثیر مسایلی که افراد با آن مواجه هستند قرار دارد که افراد متقاضی تغییر جنسیت نیز از جمله آن به حساب می آیند. این مطالعه با هدف بررسی سلامت اجتماعی افراد متقاضی تغییر جنسیت در مقایسه با افراد تغییر جنسیت یافته و افراد عادی به انجام رسیده است.
روش بررسیاین مطالعه تحلیلی به صورت مقطعی با استفاده از پرسشنامه استاندارد شده کیز انجام شد. جامعه پژوهش در سه گروه متقاضیان تغییر جنسیت مراجعه کننده به پزشکی قانونی شهر مشهد، که طی سال 1397 که اختلال هویت جنسیتی در آنها تایید شده بود و متناسب با آن دو گروه افرادی تغییر جنسیت یافته و افراد عادی وارد مطالعه شدند، به انجام رسید. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS تحلیل شدند.
یافته هادر بعد کلی سلامت اجتماعی تفاوت معنی داری بین سه گروه مورد مطالعه مشاهده نشد (05/0<P). در دو بعد همسبتگی اجتماعی و انسجام تفاوت معنی داری بین سه گروه متقاضیان تغییر جنسیت قبل عمل، گروه تغییر جنسیت یافته و افراد عادی وجود دارد بطوریکه در بعد انسجام، میانگین افراد تغییر جنسیت یافته به میزان معنی داری از افراد عادی بیشتر است (03/0=P). همچنین در بعد همبستگی میانگین افراد مبتلا به ملال جنسیتی قبل از عمل به طور معنی داری از افراد عادی کمتر است (03/0=P). همچنین رابطه متوسطی بین میزان تحصیلات با سلامت اجتماعی افراد یافت شد (55/0=r).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش افراد مبتلا به ملال جنسیتی تا قبل از عمل نسبت به افراد عادی به زندگی اجتماعی و جهان اطراف خود علاقه ی کمتری دارند که ناشی از ناامیدی و یاس از پذیرش هویت اجتماعی مورد خواست آنهاست. شناسایی و درمان پیش از ورود به عرصه زندگی اجتماعی درمورد این افراد ضروری است.
کلید واژگان: تغییر جنسیت, سلامت اجتماعی, اختلال هویت جنسیIntroductionSocial health is one of the most basic health indicators of any society, which is affected by the issues that people face, including those applying for gender change. This study was conducted with the aim of investigating the social health of people applying for gender reassignment in comparison with transsexuals and normal people.
MethodsThis comparative causal study was a cross-section research employing the Keyes standardized questionnaire. The research population was conducted in three groups of gender change applicants who referred to the forensic medicine of Mashhad, who were confirmed to have gender identity disorder during 2017, and according to that two groups of gender change and normal people were included in the study. The research data were compared using ANOVA test and Spearman and ETA tests were utilized for the correlation of non-parametric variables.
ResultsIn the general dimension of social health, no significant difference was observed between the three studied groups (P>0.05), in the two dimensions of social affinity and cohesion, there was a significant difference between the three groups of gender reassignment applicants before the operation, the gender reassigned group, and normal individuals so that in the aspect of cohesion, the mean of transgendered people is significantly higher than normal people (P=0.03) and also in the facet of correlation, the mean of people with gender dysphoria before surgery is significantly less than that of normal people. (P=0.03). Meanwhile, a moderate relationship was found between the level of education and that of social health of people (r=0.55).
ConclusionBefore the operation, people suffering from sexual boredom are less interested in their social life and the world around them compared to that of normal people, which is caused by their despair and hopelessness in accepting their desired social identity. It is therefore necessary to identify and treat these people before entering the field of social life.
Keywords: Transgender, Social health, Gender identity disorder -
مقدمه
مشاهده مستقیم در جراحات ظریف تجاوزات جنسی با مشکلاتی همراه است. یکی از مهم ترین تدابیری که برای حل این مشکل به کار رفته، استفاده از رنگ های ایجادکننده تباین مانند تولوییدن بلو است. هدف طرح حاضر بررسی میزان تاثیر روش رنگ آمیزی با تولوییدن بلو در میزان تشخیص جراحات آنوژنیتال است که به این منظور مقایسه ای بین روش مشاهده مستقیم و روش رنگ آمیزی با تولوییدن بلو انجام شد.
روش بررسیمطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی-تحلیلی است که بر روی کلیه مراجعه کنندگان مدعی تجاوز جنسی در سال 1394 به صورت سرشماری انجام شده است. اطلاعات مورد نیاز توسط چک لیستی شامل مشخصات زمینه ای افراد معاینه شده، میزان جراحات تشخیص داده شده و مدت زمان سپری شده از تجاوز صورت گرفته، جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هااز مجموع کل افراد بررسی شده در طول سال 94، 8/40درصد مراجعان مرد و 2/59درصد زن بوده اند. سن مردان مدعی تجاوز از 8 تا 23 سال و میانگین2/4± 45/14 و در زنان مدعی تجاوز از 12 تا 52 سالگی با میانگین 9/8 ± 9/21 بوده است. تاثیر رنگ در تشخیص جراحات ناشی از تجاوز در 37درصد معاینات واژینال زنان و در 7/44درصد معاینات آنال هر دو جنسیت موثر بوده است.
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که استفاده از تولوییدن بلو در معاینات آنال بیش از معاینات ژنیتال در تشخیص صدماتی که به صورت ساییدگی و خراشیدگی وجود دارند موثر است. این تاثیر با مکان وقوع تجاوز و جثه متجاوز و فاصله زمانی بین وقوع تجاوز با معاینه ارتباط دارد.
کلید واژگان: تجاوز جنسی, تولوئیدن بلو, جراحت های آنوژنیتال, لواطForensic Medicine, Volume:27 Issue: 4, 2022, PP 262 -271IntroductionDirect observation of invisible injuries sexual assaults is accompanied by some difficulties. One of the most important solutions to solve these difficulties is using colors, such as toluidine blue, as a discrimination factor. This study aimed to evaluate the effect of toluidine blue coloring techniques to detect anogenital injuries. To this end, a comparison was made between the direct observation technique and the toluidine blue coloring technique.
MethodsThis descriptive and prospective interventional research was applied to all cases claimed to be assaulted sexually in 2015. Subjects were selected employing the census procedure, and data were collected using a checklist containing demographic characteristics, level of detected injuries, and time elapsed after the abusive event. Data analysis was performed via Excel and SPSS software.
ResultsOut of the total number of cases studied in 2015, 40.8% were male and 59.2% were female. In addition, the age ranges of male and female subjects claimed to be assaulted sexually were 8-23 years (14.45±4.2) and 12-52 years (21.9±9.8), respectively. The color effect in the detection of the chafes injuries consequent from the sexual assault were helpful in 37% and 44.7% of vaginal and anal examinations, respectively.
ConclusionThis study showed that the use of toluidine blue in anal examinations is more effective than genital examinations in diagnosing injuries that exist in the form of abrasions and scratches. The effectiveness of color was correlated with the place of rape, the body size of the rapist, and the time interval between the rape and the examination.
Keywords: Anogenital injuries, Rape, Sodomy, Toluidine blue -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 1 (پیاپی 181، فروردین و اردیبهشت 1401)، صص 172 -191زمینه و هدف
نارضایتی جنسیتی تمایل قوی و مستمر بیمار برای قرار گرفتن در نقش و وضعیت جنس مقابل است. این پژوهش با هدف بررسی عوامل جمعیت شناختی، زیستی، خانوادگی، روانی اجتماعی موثر در بروز نارضایتی جنسیتی انجام شد.
روش کاراین مطالعه توصیفی از نوع مقطعی در متقاضیان تغییرجنسیت ارجاع شده به سازمان پزشکی قانونی استان خراسان رضوی طی سال های 1398-1394 انجام شد که از میان آنها 238 نفر بصورت نمونه گیری در دسترس در پژوهش شرکت کردند. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه محقق ساخته همراه با مصاحبه بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS 21 و روش های آمار توصیفی (فراوانی و درصد) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
نتایجبیشتر متقاضیان تغییرجنسیت زن، مجرد، در رده سنی 22-18 سال، با تحصیلات دیپلم، بیکار، دست غالب راست دست با سابقه خودزنی و مصرف موادمخدر بودند. بیشترین فراوانی در عوامل زیستی مربوط به استرس بارداری، میزان سطح فعالیت در دوران کودکی، سابقه ضربه شدید به جنین و مصرف داروهای هورمونی توسط مادر گزارش شد. در عوامل خانوادگی بیشترین فراوانی مربوط به وضعیت اجتماعی اقتصادی متوسط و ضعیف خانواده، روابط معمولی و سرد والدین با یکدیگر، نقش مشورتی والدین در حوزه تصمیم گیری امور زندگی، رابطه معمولی و سرد والدین با افراد نمونه، فرزند آخر بودن، داشتن حداقل یک خواهر و یک برادر و تولد فرزندی از جنس مخالف قبل از تولد افراد نمونه، تحصیلات و شغل بترتیب دیپلم و آزاد برای پدران و دیپلم و خانه دار برای مادران و سابقه مشکلات روانپزشکی در والدین بود. در عوامل روانی اجتماعی بیشترین عوامل شامل گوشزد اطرافیان مبنی بر شباهت رفتار و شخصیت به جنسیت مخالف، احساس شبیه بودن به جنس مخالف، رسیدن به هویت واقعی، تقلید رفتارهای جنس مخالف، همبازی و صمیمی شدن با غیرهمجنس، عدم توجه کافی والدین نسبت به انجام بازی های جنس مخالف، ارتباط با والد غیرهمجنس در دوران کودکی، اقدام عملی به قصد خودکشی به خاطر ترنس بودن و آسیب زدن به اندام جنسی اولیه و سایر موارد بود.
نتیجه گیریبراساس یافته های تحقیق می توان امیدوار بود که با آموزش و آگاهی رسانی صریح به خانواده ها و افراد جامعه در خصوص مشکل نارضایتی جنسیتی این قشر از افراد جامعه و نحوه برخورد صحیح با آنها با هدف حمایت خانواده ها از فرزندان مبتلا به نارضایتی جنسیتی و طرد نکردن آنها، حمایت مالی و اجتماعی مناسب سازمان های مربوطه از تراجنسی ها جهت انجام جراحی تغییرجنسیت و درمان های مورد نیاز این قشر از جامعه، در کاهش مشکلات و آسیب های اجتماعی آنان اقدام شایسته صورت پذیرد.
کلید واژگان: عوامل جمعیت شناختی, عوامل زیستی, عوامل خانوادگی, عوامل روانی اجتماعی, نارضایتی جنسیتیIntroductionGender dysphoria is a strong and persistent desire of the patient to be in the role and position of the opposite sex. Therefore, this study was conducted to investigate the demographic, biological, familial, and psychosocial factors affecting the incidence of gender dysphoria.
Materials & MethodsThis descriptive cross-sectional study was performed among transgender applicants referred to the Forensic Medicine Organization of Khorasan Razavi Province during 2015-2019, of which 238 people participated in the study by available sampling. The data collection tool was a researcher-made questionnaire with an interview. Data were analyzed using SPSS 21 software and descriptive statistics methods (frequency and percentage).
ResultsMost of the female transgender applicants were single, aged 18-22, with a diploma, unemployed, with the predominant right hand with a history of self-harm and drug use. The highest frequency was reported in biological factors related to pregnancy stress, level of activity in childhood, history of severe trauma to the fetus and use of hormonal drugs by the mother. In family factors, the highest frequency is related to the average and poor socio-economic status of the family, normal and cold relations of parents with each other, parents' advisory role in life decisions, normal and cold relationship of parents with role models, being the last child, having at least one sister And a brother and the birth of a child of the opposite sex before the birth of the sample, education and occupation were respectively diploma and free for fathers and diploma and housewife for mothers and a history of psychiatric problems in parents. In psychosocial factors, most of the factors include reminding others about the similarity of behavior and personality to the opposite sex, feeling similar to the opposite sex, achieving real identity, imitating the opposite sex behaviors, playing and intimacy with heterosexuals, parents' lack of attention to doing Games of the opposite sex, contact with a heterosexual parent as a child, practical suicide attempts for being trans and damaging the primary genitals, and other cases.
ConclusionBased on the research findings, it can be hoped that by educating and informing families and individuals in the community about the problem of gender dysphoria of this group of people and how to deal with them properly with the aim of supporting families with children with gender dysphoria and rejection Failure to do so, appropriate financial and social support of transgender organizations to perform gender reassignment surgery and the treatments needed by this segment of society, to take appropriate action to reduce their social problems and harms.
Keywords: Demographic factors, Biological factors, Family factors, Psychosocial factors, Gender dysphoria -
مقدمه
مشاهده مستقیم در جراحات ظریف تجاوزات جنسی با مشکلاتی همراه است. یکی از مهم ترین تدابیری که برای حل این مشکل به کار رفته، استفاده از رنگ های ایجادکننده تباین مانند تولوییدن بلو است. هدف طرح حاضر بررسی میزان تاثیر روش رنگ آمیزی با تولوییدن بلو در میزان تشخیص جراحات آنوژنیتال است که به این منظور مقایسه ای بین روش مشاهده مستقیم و روش رنگ آمیزی با تولوییدن بلو انجام شد.
روش بررسیمطالعه حاضر یک مطالعه مقطعی-تحلیلی است که بر روی کلیه مراجعه کنندگان مدعی تجاوز جنسی در سال 1394 به صورت سرشماری انجام شده است. اطلاعات مورد نیاز توسط چک لیستی شامل مشخصات زمینه ای افراد معاینه شده، میزان جراحات تشخیص داده شده و مدت زمان سپری شده از تجاوز صورت گرفته، جمع آوری و با استفاده از نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هااز مجموع کل افراد بررسی شده در طول سال 94، 8/40درصد مراجعان مرد و 2/59درصد زن بوده اند. سن مردان مدعی تجاوز از 8 تا 23 سال و میانگین2/4± 45/14 و در زنان مدعی تجاوز از 12 تا 52 سالگی با میانگین 9/8 ± 9/21 بوده است. تاثیر رنگ در تشخیص جراحات ناشی از تجاوز در 37درصد معاینات واژینال زنان و در 7/44درصد معاینات آنال هر دو جنسیت موثر بوده است.
نتیجه گیریاین مطالعه نشان داد که استفاده از تولوییدن بلو در معاینات آنال بیش از معاینات ژنیتال در تشخیص صدماتی که به صورت ساییدگی و خراشیدگی وجود دارند موثر است. این تاثیر با مکان وقوع تجاوز و جثه متجاوز و فاصله زمانی بین وقوع تجاوز با معاینه ارتباط دارد.
کلید واژگان: تجاوز جنسی, تولوئیدن بلو, جراحت های آنوژنیتال, لواطForensic Medicine, Volume:27 Issue: 3, 2022, PP 262 -271IntroductionDirect observation of invisible injuries sexual assaults is accompanied by some difficulties. One of the most important solutions to solve these difficulties is using colors, such as toluidine blue, as a discrimination factor. This study aimed to evaluate the effect of toluidine blue coloring techniques to detect anogenital injuries. To this end, a comparison was made between the direct observation technique and the toluidine blue coloring technique.
MethodsThis descriptive and prospective interventional research was applied to all cases claimed to be assaulted sexually in 2015. Subjects were selected employing the census procedure, and data were collected using a checklist containing demographic characteristics, level of detected injuries, and time elapsed after the abusive event. Data analysis was performed via Excel and SPSS software.
ResultsOut of the total number of cases studied in 2015, 40.8% were male and 59.2% were female. In addition, the age ranges of male and female subjects claimed to be assaulted sexually were 8-23 years (14.45±4.2) and 12-52 years (21.9±9.8), respectively. The color effect in the detection of the chafes injuries consequent from the sexual assault were helpful in 37% and 44.7% of vaginal and anal examinations, respectively.
ConclusionThis study showed that the use of toluidine blue in anal examinations is more effective than genital examinations in diagnosing injuries that exist in the form of abrasions and scratches. The effectiveness of color was correlated with the place of rape, the body size of the rapist, and the time interval between the rape and the examination.
Keywords: Anogenital injuries, Rape, Sodomy, Toluidine blue -
مقدمه
با توجه به افزایش شیوع نارضایتی جنسیتی در دهه گذشته و مطالعات اندک در این زمینه در ایران، این مطالعه با هدف ارزیابی ویژگی های اپیدمیولوژیک افراد تراجنسی در شمال شرق ایران انجام شد.
روش کاردراین مطالعه توصیفی مقطعی در سال 2018-2019 در سازمان پزشکی قانونی خراسان رضوی، کلیه افرادی که به دلیل نارضایتی جنسیتی و درخواست تغییر جنسیت در طول سالهای 2013-2017 به سازمان پزشکی قانونی مراجعه کرده بودند، در مطالعه شرکت کردند. برای تکمیل اطلاعات، محققان با افراد واجد اطلاعات شخصی در پرونده، تماس گرفتند. صد و دو مورد بین سالهای 2013 تا 2017 در کمیسیون روان پزشکی سازمان پزشکی قانونی مورد بررسی قرار گرفتند.
یافته هافراوانی بیماران مبتلا به نارضایتی جنسیتی از سال 2013 (24.8 درصد) تا 2015 (9.9 درصد) کاهش یافته و از 2017 (29.7 درصد) افزایش یافته است. اکثر افراد تراجنسی 22 ساله بودند. نرخ بیکاری قبل از عمل 17.5 درصد و پس از جراحی 23.2 درصد بود. از نظر سابقه بیماری سایکوتیک، 20.6 درصد از تمام افراد تراجنسی دارای سابقه اقدام به خودکشی، 15.7 درصد خودزنی، 3.9 درصد خالکوبی و 8.8 درصد سوء مصرف مواد بودند. اکثر شرکت کنندگان دارای مدرک دیپلم و کاردانی (43 درصد) و در درجه بعدی مدرک کارشناسی و بالاتر (37 درصد) بودند.
نتیجه گیریمطالعه حاضر نشان داد که در دوره پنج ساله مطالعه، بیشترین آمار تغییر جنسیت مربوط به سال 2016 بوده که ممکن است به دلیل افزایش آگاهی و کاهش انگ نارضایتی جنسیتی در سال های اخیر باشد.
کلید واژگان: پزشکی قانونی, نارضایتی جنسیتی, همه گیری شناسیIntroductionConsidering the increase in prevalence of gender dysphoria during the last decade and few studies in this issue in Iran, this study aimed to assess the epidemiological characteristics of transgender individuals in the northeast of Iran.
Materials and MethodsThis study is a cross-sectional descriptive study done in Khorasan Razavi Forensic Medicine Organization in 2018-2019. All individuals referred to Forensic Medicine Organization due to gender dysphoria and applying for sex reassignment during 2013-2017 were included in the study. To complete the information, the researchers contacted people using personal information in their case files. One-hundred two cases between 2013 until 2017 were assessed in the psychiatric commission of forensic medicine organization.
ResultsThe frequency of patients with gender dysphoria has decreased from 2013 (24.8%) to 2015 (9.9%), and from this year to 2017 (29.7%) has increased. Most of the transgender individuals were 22 years old. The unemployment rate before sex reassignment surgery was 17.5% and after surgery was 23.2%.Regarding the history of psychotic disease, 20.6% of all transgender individuals had a history of suicide attempt, 15.7% self-cutting, 3.9% tattoo, and 8.8% had substance abuse. Most of the participants had diploma and associate degree (43%), and then bachelor and higher degree (37%).
ConclusionThe present study showed that over the five-year period of the study, the most requested sex reassignment was related to the year 2016. This may be due to increased awareness and reduced stigma of this issue in recent years.
Keywords: Epidemiology, Forensic medicine, Gender dysphoria -
مقدمه
رشد در فقه و حقوق مدنی به آن ملکه و حالات نفسانی شخص اطلاق می شود که دارنده آن کیفیت نفسانی توانایی تشخیص نفع و ضرر را دارد. هدف این مطالعه، مقایسه هوش هیجانی و مهارت های مقابله با استرس در نوجوانان زیر 18 سال مراجعه کننده به پزشکی قانونی خراسان رضوی به منظور بررسی حکم رشد با افراد 18 ساله در سال 1398 بود.
روش بررسیپژوهش حاضر از نوع طرح های توصیفی است. جامعه پژوهش شامل کلیه افراد زیر 18 سال بوده که در سال 1398 به سازمان پزشکی قانونی خراسان رضوی مراجعه کرده اند. 60 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و پرسشنامه های هوش هیجانی بار-ان و مهارت های مقابله با استرس لازاروس را تکمیل کردند. بر روی گروه شاهد نیز این پرسشنامه ها اجرا شد. داده ها با استفاده از نرم افزار21-SPSS و با روش آماری T و تحلیل کواریانس مورد بررسی قرار گرفت.
یافته هانتایج نشان داد که بین دو گروه نوجوانان زیر 18 سال و 18 سال در متغیر هوش هیجانی و زیرمقیاس های آن تفاوت معناداری وجود دارد (001/0>P). همچنین بین دو گروه در متغیر مقابله با استرس و زیرمقیاس های آن تفاوت معناداری وجود دارد (001/0>P).
نتیجه گیرینظر به تفاوت معنادار هوش هیجانی و مهارت های مقابله در بین دو گروه، به نظر می رسد این عوامل تاثیر قابل توجهی در مواجهه و مقابله فرد با تنش ها و شرایط استرس زا، ضعف در کنترل تکانه ها و تصمیم گیری، انجام معاملات منجر به ضرر برای خود و یا دیگران دارد که صلاحیت آنها را برای احراز حکم رشد رد می کند.
کلید واژگان: هوش هیجانی, مهارت مقابله با استرس, نوجوان, حکم رشدForensic Medicine, Volume:27 Issue: 2, 2021, PP 105 -114IntroductionGrowth in jurisprudence and civil law refers to the queen and the psychic states of a person whose possessor has the psychic quality of being able to recognize the benefits and harms. The aim of this study was to compare emotional intelligence and coping skills in adolescents under 18 years of age referred to forensic medicine in Khorasan Razavi in order to evaluate the growth rate with 18-year-olds in 2019.
MethodsThe present study is a descriptive design. The study population included all persons under 18 years of age who referred to the Khorasan Razavi Forensic Medicine Organization in 1398. Sixty people were selected by convenience sampling method and completed the Bar-On Emotional Intelligence Questionnaire and Lazarus Stress Coping Skills. These questionnaires were also administered to the control group. Data were analyzed using SPSS-21 software and T-test and analysis of covariance.
ResultsThe results showed that there was a significant difference between the two groups of adolescents under 18 and 18 years in the variables of emotional intelligence and its subscales (P<0.001). Also, there is a significant difference between the two groups in the variable of coping with stress and its subscales (P<0.001).
ConclusionConsidering the significant difference between emotional intelligence and coping skills between the two groups, it seems that these factors have a significant impact on coping with stress and stressors, poor impulse control and decision making, transactions that lead to self-harm and Or has others who deny them the qualification to grow.
Keywords: Emotional intelligence, Stress coping skills, Adolescent, Emancipation Decree -
مقدمه
قتل عمد از جمله جرایمی است که با توسل به پرخاشگری صورت می گیرد.
هدفپژوهش حاضر، با هدف بررسی رابطه اختلالات شخصیت و بهره هوشی در مجرمین قتل عمد ارجاع شده به سازمان پزشکی قانونی خراسان رضوی در سال های 1398-1397 انجام شد.
روشاین مطالعه توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش کلیه زندانیان قتل عمد مراجعه کننده به سازمان پزشکی قانونی خراسان رضوی در سال های 1398-1397 را تشکیل دادند که از میان آن ها 105 نفر به صورت نمونه گیری در دسترس شرکت کردند. ابزار گردآوری داده ها، آزمون بالینی چند محوری میلون (میلون-3) و آزمون ماتریس های پیشرونده ریون بزرگسالان بود. یافته ها با نرم افزار SPSS نسخه 21 در دو بخش آمار توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شد.
یافته ها:
ضرایب همبستگی بین بهره هوشی با اختلالات شخصیت نشان داد که از بین انواع اختلالات شخصیت، بین اختلال شخصیت ضداجتماعی با بهره هوشی رابطه منفی و معناداری وجود دارد (p=0/01، r=-0/24).
نتیجه گیری:
بر اساس نتایج به دست آمده می توان گفت که بیشتر زندانیان قتل عمد، مرد، متاهل، سیکل، مبتلا به اختلال شخصیت ضداجتماعی و افت قوای هوشی در حد هوش بهر مرزی بودند که این متغیرها می توانند نقش تعیین کننده در ایجاد جرم و جنایت داشته باشند؛ بنابراین لازم است در تدوین سیاست جنایی استان توجه ویژه ای به این موارد به همراه ارایه خدمات روان شناختی معطوف گردد.
کلید واژگان: قتل عمد, اختلالات شخصیت, بهره هوشیIntroductionIntentional homicide is one of the crimes committed by resorting to aggression.
AimThe purpose of this study was to investigating the relationship between Personality disorders and intelligence quotient in offenders of intention homicide referred to the Khorasan Razavi Forensic Medicine Organization in 2018-2020.
MethodThis is a descriptive correlational study. The statistical population of the study consisted of all intentional homicide offenders referred to the Khorasan Razavi Forensic Medicine Organization in the years 2018-2020, of which 105 people participated in this study as available samples. Data collection tools were the Millon Clinical Multiaxial Inventory (MCMI-III) and the Ravenchr('39')s Standard Progressive Matrices (SPM). The findings were analyzed with SPSS 21 software in two sections: descriptive and inferential statistics.
ResultsCorrelation coefficients between intelligence quotient and personality disorders showed that among the personality disorders, antisocial personality disorder with intelligence quotient was negative and significant relationship (p = 0.01, r =- 0.24).
ConclusionBased on the results, it can be said that most of the offenders of intention homicide, male, married, cycle, with antisocial personality disorder and loss of intelligence to the extent of borderline intelligence, these variables can play a decisive role in crime. Therefore, it is necessary to pay special attention to these issues in the development of the provincechr('39')s criminal policy, along with providing psychological services.
Keywords: Intentional homicide, Personality disorders, Intelligence quotient -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و سوم شماره 2 (پیاپی 170، خرداد و تیر 1399)، صص 2369 -2379مقدمه
هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل دموگرافیک و عزت نفس در زنان قربانی خشونت همسرآزاری و لزوم بررسی آن بصورت قانونی بود.
روش کارجامعه آماری پژوهش کلیه زنان دچار خشونت همسرآزاری مراجعه کننده به مراکز پزشکی قانونی شهر مشهد در سال 1395 بودند. نمونه شامل 200 زن دچار خشونت همسرآزاری بود که بصورت نمونه گیری در دسترس و داوطلبانه انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از چک لیست عوامل جمعیت شناختی، پرسشنامه سنجش خشونت نسبت به زنان حاج یحیی و عزت نفس کوپر اسمیت بکار گرفته شد. داده ها با استفاده از روش آماری همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه سلسله مراتبی به وسیله نرم افزار SPSS نسخه نوزدهم مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.
نتایجنتایج نشان داد بین شاخص های جمعیت شناختی با همسرآزاری، رابطه معنی داری وجود دارد بطوریکه متغیرهایی چون سطح تحصیلات پایین در زوج و تعداد فرزندان در جهت منفی و اعتیاد در زوج در جهت مثبت، همسرآزاری را پیش بینی کردند اما عزت نفس قادر به پیش بینی همسرآزاری نبود.
نتیجه گیریشناسایی عوامل موثر در بروز همسرآزاری به همراه دخالت دولت و تدوین سیاست هایی برای مقابله می تواند به طراحی برنامه های هدفمندتر در جهت کاهش و پیشگیری با این پدیده کمک کند تا در کاهش همسرآزاری که همان پیشگیری اولیه است، اقدامات لازم به عمل آید.
کلید واژگان: عزت نفس, همسرآزاری, پزشکی قانونیIntroductionThe purpose of this study was to investigate the demographic factors and self-esteem among women victims of spouse abuse and its necessity to review it legally.
Materials and MethodsThe statistical population of the study was all women who suffered from spouse abuse in Mashhad in 1395. The sample consisted of 200 women suffering from domestic violence that via convenience sampling and volunteers were selected. To collect information from the checklist of demographic factors, a questionnaire measuring violence against Haj Yahya women and Cooper Smith's self-esteem was used. Data were analyzed using Pearson Correlation and multiple hierarchical regressions by SPSS software version 19. The data were analyzed using SPSS software.
ResultsThe results showed that there was a significant relationship between demographic indicators and spousal abuse, so that variables such as low level of education in the couple and the number of children in the negative direction and addiction in the couple in the positive direction predicted spousal abuse, but self-esteem was not able to predict spouse abuse.
Conclusionidentifying the effective factors in the occurrence of spousal abuse with government intervention and formulating policies for coping can help to design more targeted programs to reduce and prevent this phenomenon by taking measures to reduce spouse abuse, which is the same as primary prevention.
Keywords: Self-Esteem, Spouse abuse, Forensic medicine -
Forensic Medicine, Volume:24 Issue: 2, 2018, PP 135 -145Background andPurposeMany clients who seek abortion therapy (due to fetal abnormality) fail to obtain permission due to late diagnosis of fetal abnormality and subsequently encounter numerous problems. The aim of this study was to find out the factors affecting this late diagnosis following a solution to prevent it.MethodsThis study was performed by descriptive-analytical on all clients for abortion therapy in Legal Medicine Center of Mashhad during 2014 and data were collected using a researcher-made questionnaire and EXCEL& SPSS software using descriptive statistics including average, mean, percentage and frequency of description by t-student test if parametric and non-parametric of variables using U Mann Whitney and chi-square tests were analyzed.FindingsOut of 600 distributed questionnaires, 558 items were completed and included in the study. Findings showed that 558 items of 13.1% of clients did not receive the permission of abortion therapy and received 85.1%. Also 13.3% after the nineteenth week and 86.7% before nineteenth week have been visited. The comparison of these two groups showed that in the dimension of individual variables, family size (p value = 0.01) and type of abnormality (p value = 0.01), in the dimension of individual empowerment variables, education (p value = 0.017), husband’s education (p value = 0.05), mother’s education (p value = 0.05) and father’s education (p value = 0.002), husband’s job (p value = 0.02) and income (p value = 0.03) and in the dimension of structural variables in the area of residence (p value = 0.02), use of care 1 and 2 during pregnancy (p value = 0.00), use of health home (p value = 0.01), problem access to the treatment center (p value = 0.02) had a significant difference in the two groups.ConclusionsThe couples, who have low socioeconomic status and consequently less awareness than other groups of society, need advice and information concerning how to follow their health of during pregnancy. Guidance of mothers timely with fetal abnormality requires timely detection of abnormalities following regular visits and timely diagnosis by the clinician. This is completed by compiling a schedule for pregnancy and providing the necessary education and awareness to the health authorities at health centers, especially for health care homes and families, is achievable. However, abnormalities that occur during late pregnancy and cause late referrals require fundamental and specialized studies to shorten the diagnosis time.Keywords: Abortion therapy, Fetal abnormalities, Health action, Referral time
-
مقدمهناهنجاری های مادرزادی، بیماری هایی هستند که در زمان بارور شدن تخمک و یا هنگام تکوین مراحل رشد و نمو جنین عارض شده و تا پایان عمر باعث معلولیت، بیماری و یا مرگ می شوند. مطالعه حاضر با هدف بررسی چگونگی شیوع ناهنجاری ها در اندیکاسیون های جنینی سازمان پزشکی قانونی در موارد مجوزهای سقط درمانی و عوامل مرتبط با آن انجام شد.روش کاراین مطالعه توصیفی تحلیلی در سال 1394 بر روی 550 مادر مراجعه کننده به پزشکی قانونی مشهد به علت ناهنجاری جنینی انجام شد. ابزار گردآوری داده ها چک لیستی بود که سوالات آن شامل اطلاعات فردی، وضعیت بارداری مادر و جنین با استفاده از نظر اساتید مجرب طراحی شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS (نسخه 21) و آزمون کای اسکوئر انجام شد. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.یافته هاشایع ترین ناهنجاری جنینی مشاهده شده در این مطالعه، ناهنجاری های سیستم عصبی مرکزی (6/37%) و پس از آن به ترتیب اختلالات کلیوی جنینی (1/23%)، اختلالات ژنتیکی (7/14%)، اختلالات ارتوپدی (1/7%)، اختلالات گوارشی (1/6%)، اختلالات دستگاه تنفسی (6%) اختلالات هماتولوژی (9/5%)، قلبی (3/4%) و عفونی (4%) بود.نتیجه گیریشایع ترین ناهنجاری جنینی، مربوط به ناهنجاری های سیستم عصبی مرکزی می باشد که با توجه به تحت تاثیر قرار گرفتن بدن در طول عمر و قابل ترمیم نبودن سیستم عصبی مرکزی، آموزش و اطلاع رسانی و آگاهی در کل جامعه در پیشگیری از بروز ناهنجاری ها تاثیر قابل توجهی خواهد داشت. با توجه به اینکه صدور مجوز سقط جنین تا قبل از 20 هفتگی میسر است، لزوم آگاهی مادران از توجه به عوامل خطرساز و اهمیت انجام بررسی های وضعیت سلامت جنین در طول بارداری مورد تاکید است.کلید واژگان: اندیکاسیون جنینی, پزشکی قانونی, سقط درمانی, ناهنجاری جنینیIntroductionCongenital anomalies are originated during the egg fertilization or embryonic development and can cause life-lasting disability, illness, or mortality. The aim of this study was to determine the prevalence of anomalies based on fetal indications using the abortion cases permitted by forensic medicine organization and their related factors.MethodsThis descriptive-analytic study was performed upon 550 mothers referring to the Mashhad Forensic Medicine Agency in 2015 due to fetal anomalies. The data collection tool was a checklist covering personal information, maternal pregnancy status, and fetal condition, which was designed using the opinions of professional experts. The data were analyzed in SPSS software (version 21) using Chi-square test. The confidence interval was considered at 95%.ResultsThe most common fetal anomalies observed in this study included central nervous system (CNS) anomalies (37.6%), followed by fetal renal (23.1%), genetic (14.7%), orthopedic (7.1%), gastrointestinal (6.1%), respiratory (6%), hematologic (5.9%), heart (4. 3%), and infectious (4%) disorders.Conclusionthe most common fetal disorder was related to the central nervous system. This disorder, which is unrecoverable, affects the body during the whole lifespan. Regarding this, the provision of people with education and awareness in this respect will have a significant effect on the prevention of these disorders in the whole society. Given the fact that the abortion permission can be issued before 20 weeks of gestation, it is essential to enhance mother's awareness about paying attention to the risk factors and the importance of performing fetal health examinations.Keywords: Fetal indications, Forensic medicine, Abortion therapy, Fetal disorders
-
هدفاین مطالعه با هدف تعیین شیوع ابتلا به اختلال روان پزشکی در مرتکبین به قتل ارجاع شده به کمیسیون روان پزشکی پزشکی قانونی خراسان رضوی از سال 1392 تا 1393 می باشد.روشروش تحقیق در این پژوهش از نوع گذشته نگر- توصیفی می باشد. جامعه آماری این تحقیق پرونده های مربوط به مرتکبین قتل ارجاعی به پزشکی قانونی خراسان رضوی از فروردین 1392 تا پایان اسفند 1393 می باشد، که با بررسی این پرونده ها و نتایج کمیسیون های روان پزشکی مربوطه، چک لیستی طراحی شده است که توسط آن اطلاعات کمی و کیفی استخراج و ثبت شد و در پایان یافته ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و آزمون کای دو مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هادر مطالعه حاضر از مجموع 90 پرونده مورد بررسی، 44 مورد (49/4 درصد معتبر) مربوط به سال 92 و 45 مورد (50/6 درصد معتبر) مربوط به سال 93 می باشد.
55/2 درصد قاتلین سابقه اعتیاد و یا تداوم مصرف آن را داشتند. در این میان 17/2 درصد سابقه بیماری روانی که توسط پزشک تشخیص گذاری شده بود داشتند. 31/8 درصد سابقه مصرف داروی اعصاب و روان، 17 درصد سابقه بستری در بیمارستان روان پزشکی، 70/1 درصد سابقه خودزنی و 28/7 درصد سابقه اقدام به خودکشی را ذکر نمودند. مجموعا 36/7 درصد واجد نوعی اختلال روانی بودند و 12/8 درصد مسئول اعمال خود شناخته نشدند.نتیجه گیریطبق آمار به دست آمده این پژوهش 61/7 درصد قاتلین اختلال عمده روان پزشکی نداشتند اما این به معنی برخورداری این افراد از سلامت روانی نمی باشد و حداقل این افراد در حوزه مهارت های ارتباطی و حل مسئله، کنترل خشم و قضاوت کلی دارای نقص بودند و این موضوع به نیاز جامعه برای برنامه ریزی جهت ارتقاء سطح سلامت روانی افراد، آموزش مهارت های زندگی (کنترل استرس، کنترل خشم و...) و پیش گیری از جرم های همراه با خشونت مانند قتل اشاره دارد.کلید واژگان: اختلال روان پزشکی, قتل, دیگرکشی, جرایم خشنIntroduction&ObjectivesThe present study was conducted with the aim of determining the prevalence of psychiatric disorders among murderers who were referred to the Psychiatric Commission of the Legal Medicine Office of Mashhad, Khorasan Razavi, for evaluation of their mental status from March 2013 to March 2015.MethodsThe research is a descriptive retrospective one. The studied population in this research were the murderers referred to the Legal Medicine Office of Khorasan Razavi from March 2013 to March 2015. A check-list was designed on the basis of the content of their records and the results declared by the Psychiatric Commision, and the needed quantitative and qualitative data were gathered and recorded, and finally the findings were analyzed using SPSS software and chi2 test.ResultsIn this study, a total of 90 cases were investigated that 44 (49.4%) belonged to the first year and 45 (50.6%) to the second year. Fifty five point two percent of them had a history of addiction or continued drug abuse. Among these murderers 17.2 % had a record of psychiatric disease diagnosed by a psychiatrist. 31.8% had a history of taking psychiatric drugs, 17% had a history of psychiatric hospitalization 70.1% were cases of self injury and 28.7% had a history of suicide attempts, while 31.8% had some form of mental disorder and 12.8% were diagnosed as not responsible for his actions.ConclusionAccording to the results of this study 61.7 % of murderers had no major psychiatric disorders but this does not mean that these people are mentally healthy, since they are not sufficiently skilled in communication skills and problem solving, anger control and overall judgment. This points to the need for planning community mental health promotion, life skills training (stress management, anger management, etc.) and prevention of violent crimes such as murder.Keywords: Psychiatric disorder, murder, homicide, violent crimes -
زمینه و هدفبا توجه به عدم وجود تعاریف دقیق واژه های اراده و تمییز از دیدگاه حقوق و روان شناسی و انطباق این تعاریف با اختلالات روانی و هم چنین وجود اختلاف نظر بین کارشناسان جهت تعیین مسئولیت کیفری بیماران روانی براساس ماده 149 قانون مجازات اسلامی لازم شد تا در جهت تعیین شاخص های این دو مفهوم این طرح پژوهشی انجام پذیرد.روش بررسیاین پژوهش با به کار گیری تکنیک فوکوس گروپ و برگزاری پنج جلسه تخصصی با حضور روان پزشکان، حقوق دانان و قضات شعب مختلف برگزار گردید. در هر جلسه متن ماده واحده 149 قانون مجازات اسلامی در اختیار افراد قرار گرفت و از آن ها خواسته شد دو واژه اراده و قوه ی تمییز که در متن این ماده واحده به آن اشاره شده است را تعریف کنند.
یافته ها ونتیجه گیریبا جمع بندی مطالب مطرح شده توسط قضات؛ روان پزشکان و حقوق دانان تعاریفی کاربردی برای دو واژه تمییز و اراده ارایه گردید: اراده «نوعی توانمندی نفسانی توام با شعور است که به طور مستقیم منشا بروز رفتار می شود و در همراهی با صفت قدرت منجر به اختیار و انتخاب آزاد عمل در مقابل اجبار و اضطرار می گردد». اگر فاعل قدرت نداشته باشد، عملی به وقوع نمی پیوندد و اگر قدرت داشته باشد و اراده نداشته باشد فعل او اختیاری محسوب نمی گردد. قوه تمییز را نیز می توان این گونه توصیف نمود: «توانایی فهم ماهیت افعال و درک و پیش بینی آثار و تبعات آن برای خود و دیگران و قدرت تشخیص مباح از ممنوع».کلید واژگان: قوه تمییز, اراده, قانون مجازات اسلامی, مجنونBackgroundLack of precise definitions for terms such as volition and discernmentfrom that point of view of law and psychology; the need to conform the definitionswith mental disorders; disagreement among the experts to determine the penal responsibility of the mental patients according to section 149 of the Islamic penal code of Iran, were the main causes of carrying the present study out.MethodsThis study used focus groups techniquein five meetingsparticipatedby psychiatrists, lawyers and judges. In each meeting the text of the section 149 of the Islamic penal code of Iran was given to audience and they were asked to define the terms of will and discernment that are mentioned in this section.
Findings &ConclusionApplied definitions of volition and discernment are achieved by summarizing the comments presented by judges, psychiatrists and lawyers, including: will a kind of mental ability coupled with intelligence that is the direct source of behavior and in conjunction with power leads to free choice versus compulsion and coercion . If the agent does not have the power, the act does not occur and power without will leads to an act that is not regarded as volitional and authority cannot be regarded as action. The power of discernment may also be described as the ability to understand the nature of the actions and understand and predict the consequences for themselves and others and recognize the difference between permissible and forbidden.Keywords: Distinguish, Volition, the Islamic Penal Code of Iran, Insane -
هدف این مقاله، بررسی سبک زندگی دختران مجرد مستقل است. در این پژوهش، ابتدا سبک زندگی دختران مجرد با بهره گیری از آرای نظریه پردازانی چون تورشتاین وبلن، جورج زیمل، ماکس وبر، آدلر و پیر بوردیو بررسی و سپس مطالعه تجربی با رویکرد تلفیقی انجام شده است. این پژوهش به دو روش کمی و کیفی صورت گرفته جامعه آماری آن، دختران 1945ساله ساکن تهران هستند. دختران ساکن در پانسیون های خصوصی به علت یکسانی شرایط محل زندگی با پرسش نامه و دخترانی که در آپارتمان و منازل شخصی زندگی می کردند؛ با بهره گیری از نتایج مصاحبه حضوری، مطالعه و بررسی شده اند. دلایل و زمینه های زندگی مستقل از خانواده دختران مجرد به چهار دسته تقسیم شده اند. دسته نخست دخترانی اند که به خواست و میل شخص خود بدون هیچ اجبار خاصی به زندگی مستقل روی آورده اند. دسته دوم، دخترانی هستند که اوضاع نامناسب محیط خانوادگی و اجتماعی مانند اختلافات خانوادگی یا مخالفت خانواده و اجتماع اطراف با برخی خواسته هایشان، آنان را به زندگی مستقل علاقه مند کرده است. دسته سوم، دخترانی را در بر می گیرد که به سبب کمبود امکان اشتغال در شهر محل زندگی خود، مهاجرت کرده و به زندگی مستقل روی آورده اند. چهارمین دسته، از آن دخترانی است که اجبار اشتغال و خدمت در شهر دیگر از سوی سازمان دولتی، آنان را به این نوع زندگی وادار کرده است. در این مقاله، چند و چون سبک زندگی این دختران بررسی شده است.کلید واژگان: سبک زندگی, زندگی مستقل, پانسیون, خانه مجردی, دختر مستقل, هنجار جنسیThe purpose of the present article is to consider the independent single girl’s life style. First, it has been considered the single girl’s life style utilizing the ideas of theorizers like Torstein Veblen, George Zimel, Max Weber, Adler and Pierre Bourdieu and then it has been done an experimental study through a mixed approach. This research was done via quantitative and qualitative methods. The statistic sample of research is included the girls between 19-45 and resident in Tehran. The inhabitants in the private pensions were studied through the questionnaire and those living in apartments and personal houses were investigated via interview. The reasons and grounds of independent life of the single girls are divided into four branches: the first branch is related to the girls who have chosen this lifestyle without any special force. The second is tied to the girls who preferred to be independent due to inappropriate atmosphere of family and society such as: dispute among family members or the disagreement of family and society towards some of the wants of them. The third branch has to do with the girls who are independently migrated because of lack of job in their hometown. The last one is concerned with the girls who live independently thanks to the force of job in another city by a governmental organization. In this article, it has been considered the quality and quantity of the girls’ lifestyle.Keywords: Lifestyle, independent life, pensions, single house, independent girl, sexual norm
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.