سید علی اکبر هاشمی کروئی
-
در این جستار از طریق پژوهش در چیستی معنای عدل الهی مساله حق بشر بر خدا را مورد بررسی قرار دادیم. بحث از حق بشر بر خدا لازمه پذیرش عدل به معنای «دادن حق هر کس به وی» به عنوان معنای عدل الهی است. پرسش اصلی این است که کدام معنا از عدل را می توان به خداوند نسبت داد؟ با توجه به این که عدل الهی در سه حوزه تکوین، تشریع و جزا مطرح است، آن معنا از عدل که این سه حوزه را پوشش می دهد «دادن حق هر کس به وی» است. تصور حق داشتن غیر خدا بر خدا آن گاه که مثبت این حق خود خدا باشد مشکلی ندارد. عدل اخلاقی آن معنا از عدل است که جای نسبت دادن آن به خداوند در آثار متفکران، به ویژه فیلسوفان ما، خالی است. از بین معانی عدل از نظر شهید مطهری اتفاقا آن معنایی که تردیدآمیز است همان است که ایشان آن را تنها معنای مناسب عدل برای نسبت دادن به خدا می دانند: عدل تکوینی یا فلسفی. افزون بر این که طرح بحث عدالت در مقام تکوین که هنوز موجودی خلق نشده است، تردیدآمیز است؛ این معنا از عدل نه عدل جزایی و تشریعی را پوشش می دهد و نه تبیین مناسبی برای آیات و روایاتی است که عدل را در همه افعال به خدا نسبت می دهند و وی را از هرگونه ظلم تنزیه می کنند.کلید واژگان: عدل الهی, عدل تشریعی, عدل جزایی, عدل تکوینی, عدل اخلاقی, حق بشر بر خداIn this article, through research on what is the meaning of divine justice, we examined the issue of human rights against God. The main question is what meaning of justice can be attributed to God? Given that divine justice is presented in three areas of creation, legislation and punishment, the meaning of justice that covers these three areas is "giving everyone the right to it." There is no problem in imagining the right of non-God to God when this right of God himself is positive. Moral justice is the meaning of justice that has no place in attributing it to God in the works of thinkers, especially our philosophers. Among the meanings of justice according to Shahid Motahhari, the meaning that is doubtful is the one that he considers to be the only appropriate meaning of justice to attribute to God: formative or philosophical justice. Moreover, the design of the discussion of justice in the position of creation, which has not yet been created, is questionable; This meaning of justice does not cover criminal and legislative justice, nor is it a suitable explanation for the verses and hadiths that attribute justice to God in all actions and purify him from any oppressionKeywords: Divine justice, Legislative justice, Criminal Justice, Developmental justice, Moral Justice, Human right to God
-
براهدف اصلی از نگارش این مقاله پاسخ به پرسشهای بنیادین عدالت پژوهی مطرح در حوزه فلسفه سیاسی بود. برای دست یابی به این هدف، ابتدا با بررسی دقیق آثار صدرا دیدگاه های او در باب عدالت اجتماعی استخراج شد، سپس تلاش گردید پاسخ های صریح ایشان به این پرسشها استنطاق شود. بر این اساس یافته های پژوهش حاکی از آن بود که: 1. از منظر وی سه مبنا برای نظریه عدالت مطرح است (ماهیت ذات بشر، چگونگی رابطه انسانها با یکدیگر در وضعیت فرضی پیشااجتماع و رابطه ذات انسان با چگونگی شکلگیری جامعه توسط وی)؛ 2. عدالت هدف غایی و فضیلت حقیقی نیست؛ 3. شریعت منبع دستیابی به محتوای عدالت است؛ 4. عدالت اجتماعی امری قراردادی است؛ و نهایتا این که 5. امکان استقرار عدالت در جامعه تنها از طریق تلاش ممکن است. از نتایج استقرار عدالت در جامعه حاکمیت عقلانیت است و جامعه بدون عدالت بستری مناسب برای زندگی سعادت مندانه نیست. نکته مهم آن که بسیاری از پرسشهای بنیادین فلسفه سیاسی در باب عدالت در آثار صدرا بیپاسخ میمانند.
کلید واژگان: عدالت اجتماعی, صدرا, فلسفه سیاسی, طبیعت بشر, مدنیت بالطبعThe main purpose of this essay was to answer the fundamental questions of justice research in the field of political philosophy. To achieve this goal, by first examining Sadra's work, his views on social justice were extracted, and then his explicit answers to these questions were attempted. Accordingly, the findings of the study indicate that: 1. From his point of view, there are three bases for the theory of justice (the nature of human nature, how human beings interact with each other in the presupposed social state, and the relationship of human nature with how society is formed). 2. Justice is not the ultimate goal and true virtue. 3. The law is the source of access to the content of justice. 4. Social justice is contractual. 5. And finally, the possibility of establishing justice in society is only possible through effort, and one of the consequences of establishing justice in society is the sovereignty of rationality, and society without justice is not a suitable place for a blissful life. Importantly, many of the fundamental questions of political philosophy about justice remain unanswered in Sadra's works.
Keywords: Social Justice, Sadra, Political Philosophy, Human Nature, Natural Civilization -
در این نوشتار به تبیین رابطه عرفان اسلامی با آموزههای اسلام، اعم از کتاب، سنت و سیره نقلی و عملی معصومان پرداخته می شود. پرسش اصلی این نوشتار این است که بین عرفان و اسلام چه نسبتی از نسبتهای چهارگانه برقرار است؟ بر این اساس، تلاش شده جایگاه رفیع و بیبدیل عرفان را در میان سایر علوم اسلامی نشان داده و از آن رفع اتهام شود. روش مناسب برای این کار، بررسی آموزههای اصلی عرفان و مقایسه آن با آموزههای اسلامی است. بنابراین با طرح چهار بحث «خاستگاه عرفان» ، «مویدهای اسلامی آموزههای عرفانی» ، «وحی، الهام، کشف» و «شریعت، طریقت، حقیقت» به پرسشهای فرعی بهدست آمده از تحلیل پرسش اصلی، پاسخ داده شده است تا از این طریق پاسخی برای پرسش اصلی فراهم شود. نتیجه آن که نسبت عرفان با اسلام ضدیت کلی نیست؛ عرفان با دین اسلام سازگاری مضمونی دارد و این سازگاری به نحو جزئیت و بلکه عینیت است. بنابراین عرفان اخص مطلق از اسلام است و با نظری دقیقتر عین اسلام است و بین آن دو نسبت تساوی برقرار است. عرفان هیچ بخشی از دین را مهمل نگذاشته، به همه بخشها، مرتبهها و لایههای دین اهتمام دارد. از سوی دیگر در کاملترین و عالیترین نوع دینفهمی و دینداری هیچ بخشی از دین از نگاه عرفانی مغفول نمانده است. عرفان روح دین است که در همه بخشها و لایههای آن حضور دارد.کلید واژگان: خاستگاه عرفان, مویدهای اسلامی آموزههای عرفانی, الهام, کشف, طریقت, حقیقتAsra Hikmat, Volume:9 Issue: 1, 2017, PP 129 -161In this paper, the relationship between Islamic mysticism and the teachings of Islam, including Quran, traditions and traditional and practical manner are explained. The main question of this article is what is the relationship between mysticism and Islam as fourfold relation? On this basis, it has been tried to show the high rank of mysticism among other Islamic sciences and to remove the charge. The proper way to do this is to study the main teachings of mysticism and compare it with Islamic teachings. Thus, by plotting four discussions, the origins of mysticism, the "Islamic beliefs of the mystical doctrines", "revelation, inspiration, discovery," and "shari'a, tariqa, truth" are answered to the sub-queries derived from the analysis of the main question. This will provide a response to the original question. The result is that the relationship between mysticism and Islam is not general opposition; mysticism has a consistent theme with Islam, and this adjustment is in detail, but also the same. Therefore, mysticism is an absolutely more specific than Islam, and is more closely the same, and there are two equal ratios between them. Mysticism has not missed any part of religion; it focuses on all sections, levels, and layers of religion. On the other hand, in the most complete and excellent form of understanding religion, no part of religion has been left out of the mystical view. Mysticism is the spirit of religion that is present in all its parts and layers.Keywords: Origins of mysticism, Islamic virtues of mystical teachings, inspiration, discovery, tariqa, truth
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.