دکتر امیر عبدالهی خلج
-
فصلنامه قبسات، پیاپی 111 (بهار 1403)، صص 24 -44
از گذشته میان فیلسوفان و متکلمان در خصوص زوایای مختلف اراده الهی بحث عمیقی جریان داشته است. این مقاله در صدد است ابتدا گزارش و ارزیابی دقیقی از نظریات علامه طباطبایی ارائه دهد و سپس در مقایسه با آرای حکیمان شاخص حکمت متعالیه، به اختلاف آرای آنها در تفسیر اراده الهی پرداخته، صورتبندی جدیدی از این تفسیر را بر مبنای نظریه آنها که چه اندازه صفت اراده الهی را ذاتی یا فعلی میدانند، بر اساس رویکرد تقلیل گرایانه ارائه خواهد داد. مطابق با روش پژوهشی هر یک از فلاسفه، علامه طباطبایی که اراده باری را در قالب افعال الهی قابل بحث دانسته و حمل آن بر ذات را به گونهای که مفهومی مستقل در نظر گرفته شود، دشوار میداند، در چارچوب ضد تقلیلگرایی به حساب می آوریم. از طرفی امام خمینی را که اراده الهی را از صفات ذات دانسته و آن را در همه مراتب هستی ثابت و از صفات کمالیه می داند، تقلیلگرای حداقلی و ملاصدرا را که اراده ذاتی را به سایر صفات ذاتی نظیر علم، حب یا رضا ارجاع داده، تقلیلگرای حداکثری صورت بندی می کنیم.
کلید واژگان: اراده فعلی, اراده ذاتی, علم الهی, تقلیلگرایی, علامه طباطباییQabasat, Volume:29 Issue: 111, 2024, PP 24 -44In the past, there has been a deep discussion among philosophers and theologians regarding the different aspects of the Divine will. This paper aims to first provide a detailed report and evaluation of Allameh Tabataba'i's theories, and then, in comparison with the ideas of eminent thinkers of transcendental theosophy, a new formulation of this interpretation will be presented based on the reductionist approach, how much they consider the attribute of the Divine will to be essential or action. According to the research method of each of the philosophers, Allameh Tabataba'i, considers God’s will to be debatable in the form of Divine actions and considers it difficult to carry it on the Essence in such a way that it is considered an independent concept, we will consider in the framework of anti-reductionism. We consider On the other hand, Imam Khomeini, who considers the Divine will to be one of the attributes of Essence and considers it to be constant in all levels of existence and one of the attributes of perfection, a minimalist reductionist, and Mulla Sadra, who refers the essential Will to other Essential attributes such as knowledge, love, or pleasure, we formulate maximal reductionist.
Keywords: Action Will, Essential Will, Divine Knowledge, Reductionism, Allameh Tabataba'i -
در یک قرن اخیر، برخی از فیزیک دانان اصل علیت عمومی را در علم به چالش کشیدند و ادعا کردند که در برخی عرصه های جهان، ازجمله در عرصه دنیای ریز و دنیای زیراتمی، اتفاقاتی می افتد که با دترمینیسم، موجبیت و قطعیت در حوادث و پیش بینی حوادث منافات دارد که مورد انتقاد برخی از دانشمندان سرشناس نیز قرار گرفته است. تفسیرهای موجبیتی متفکران مکتب کپنهاگی از قانون علیت، بهویژه در تفسیر مسیر ذرات، استدلال غلطی را شکل داده و موضوعی عملگرایانه به موضوعی هستیشناسانه ارجاع شده که فیزیک را به ورطهای غیر از حوزه تخصصی خود وارد میکند. دیوید بوهم، از بزرگترین فیزیک دانان قرن بیستم، با تفسیر هستیشناختی خود و به کارگیری متغیرهای پنهان در مکانیک کوانتومی، به مخالفت با تفسیر کپنهاگی، که در آن زمان تفسیر رایج بود، پرداخت و توانست یک صورت بندی علی از نظریه کوانتوم ارایه دهد. از دیدگاه ملاصدرا، اصل علیت در عالم هستی حاکم است و هیچ فعلی بدون علت رخ نخواهد داد. تکیه ملاصدرا بر اصالت وجود، این نتیجه را به دنبال دارد که اگر علیتی در جهان هستی وجود دارد، فقط در بستر وجود است و معیار نیاز موجودی به دیگری تنها به حقیقت وجود و فقر وجودی نهفته در ذات موجود بازمیگردد. بوهم در تفسیر خود از مکانیک کوانتومی، نگاهی کلی و فلسفی را در نظر داشته و، با طرح متغیرهای نهان، گامی موثر در نزدیکی به واقعیت برداشته است. آنچه ضروری است این است که متغیرهای پنهان را صرفا به امری فیزیکی و مادی برنگردانیم تا بتوان شاکله ای جامع برای حل مسایل در نظر گرفت.کلید واژگان: علیت, تحصلگرایی, مکانیک کوانتومی, بوهم, ملاصدراIn the last century, some physicists challenged the principle of general causality in science, and claimed that in the subatomic world, some events happen that contradict determinism and causality. The positive interpretations of the thinkers of the Copenhagen school of the law of causality, especially in the interpretation of the path of particles, have formed a wrong argument and a pragmatic issue has been referred to an ontological issue, which brings physics into an abyss other than its specialized field. David Bohm, one of the greatest physicists of the 20th century, was able to present a causal formulation of quantum theory with his ontological interpretation and the use of hidden variables in quantum mechanics. From Mulla Sadra's point of view, the principle of causality is dominant in the world and no action will occur without a cause. Mulla Sadra's reliance on the primacy of being leads to the conclusion that if there is causality in the world of being, it is only in the context of being, and the criterion of the being's need for another lies only in thetruth of being as well as the poverty of being hidden in the essence of being. In his interpretation of quantum mechanics, Bohm has taken a general and philosophical view and by proposing hidden variables, he has taken an effective step closer to reality. What is necessary is to not return the hidden variables to a physical and material matter so that a comprehensive framework can be considered to solve the problems.Keywords: ausality, consequentialism, Quantum mechanics, Bohm, Mulla sadra
-
مبانی هستی شناسی مکانیک کوانتومی دیوید بوهم در قالب مفاهیمی مخالف با رویکرد فلسفی رایج در مکانیک کوانتومی (تعبیر کپنهاگی) مورد توجه فیلسوفان علم بوده است. این پژوهش میکوشد با رویکرد توصیفی تحلیلی، با ملاحظه محدودیتهای مترتب بر تبیینهای پوزیتیویستی و با تکیه بر مبانی حکمت متعالیه صدرایی، چشم انداز جدیدی را برای فهم و تکمیل مبانی فلسفی علوم جدید ارائه دهد. در واقع مساله اصلی، این پرسش است که حکمت متعالیه چگونه و چه مقدار در تکمیل مبانی هستی شناسانه رویکرد بوهمی نقش دارد و آیا امکان دارد دریچه جدیدی برای مقارنه فلسفه اسلامی و فلسفه علم غربی گشود؟فرضیه بنیادی این پژوهش این گزاره است که نظریه بوهم در مکانیک کوانتومی اولا رویکرد جدیدی در نگاه به جهان را پیش روی ما قرار می دهد و ثانیا، هرچند از حیث مواجهه با مسائل وجودی در فلسفه فیزیک نگرش متفاوتی را عرضه می کند؛ اما به دلیل تکیه بر روی ساختارهای اثبات گرایانه، دچار ضعف جدی است که باید طی یک روند تکاملی اصلاح گردد.نتایج حاصل از این پژوهش مشخص میکند که علیرغم خاستگاه متفاوت مبانی فلسفی دیدگاه های بوهم و ملاصدرا، میتوان مفاهیم هستیشناسانهای نظیر؛ کل تجزیهناپذیر و بهمپیوسته بوهم و اصالت وجود ملاصدرا، جهان هولوگرافیک و نظم مستتر و نامستتر بوهم با مراتب تشکیکی وجود صدرا، کل تمام جنبش بوهم و حرکت جوهری ملاصدرا و عنصر اطلاعات و شعور در نظر بوهم با زنده بودن جهان هستی از دید ملاصدرا را تطبیق داده و شاخصههای قرابت و همسویی را مشخص کرد.
کلید واژگان: هستی شناسی, مکانیک کوانتومی, دیوید بوهم, ملاصدرا, تطبیق و همسوییDavid Bohm's ontological foundations of quantum mechanics have been of interest to philosophers of science in a conceptual position contrary to the common philosophical approach in quantum mechanics (Copenhagen interpretation). This research tries to provide a new perspective for understanding and completing the philosophical foundations of new sciences with a descriptive-analytical approach, taking into account the limitations of positivist explanations and relying on the foundations of Sadra's transcendental wisdom. In fact, the main issue is the question of how and to what extent transcendental wisdom plays a role in completing the ontological foundations of the Bohemian approach, and is it possible to open a new window for comparing Islamic philosophy and Western philosophy of science?The results of this research show that despite the different origins of the philosophical foundations of Bohm's and Mulla Sadra's views, ontological concepts such as; Bohm's inseparable and connected whole and the originality of Mullah Sadra's existence, Bohm's holographic world and hidden and hidden order with the degrees of suspicion of Sadra's existence, all of Bohm's movement and the essential movement of Mullah Sadra and the element of information and consciousness in Bohm's view with the aliveness of the universe from He adapted Mulla Sadra's view and determined the indicators of affinity and alignment
Keywords: ontology, Quantum Mechanics, David Bohm, Mulla sadra, Adaptation, alignment -
این پژوهش با رویکرد مفهومپردازی با افزودن روش ترکیبی به بررسی دو مفهوم تعاملگرایی و انسجامگرایی در مقام مفاهیمی موجود در بافت ساختارهای معرفتی ، در زمینه فلسفه معرفت دینی میپردازد و میکوشد با ملاحظه محدودیتهای معرفت دینی و با کاوش در ابرگرایش تعاملگرایی و ساختار معرفتی انسجامگرایی، پیشنهادی را برای توجیه گزاره ها و نوع ارتباط آنها در حوزه معرفت دینی ارایه دهد.ضروری است پس از بازخوانی دو مفهوم تعاملگرایی و انسجامگرایی در فلسفه معرفت دینی، مفاهیم متناظر با آنها با توجه به ملاحظات ساختاری بافت جدید بیان شود .با در نظر گرفتن ماهیت ساختارهای تعاملی و انسجامگرا و نیز با لحاظ کردن چیستی معرفت دینی و الزامات آن ، میتوان الگوی ساختار مطلوب را معرفت دینی عقلانی اعتدالی منسجم تعاملگرا با حفظ و حوزه به کارگیری هر یک در نظر گرفت.ساختار معرفت دینی عقلانی اعتدالی، برای تقویت توجیهپذیری و بسط مبانی از متن به خارج از آن و همچنین به منظور پایش روشمند انسجام ساختار، به صورت دایم از حلقه های انسجامی و سازوارهای تعاملی بهره میبرد و در سطحی مماس با عمل نیز برای پاسخ بههنگام به چالشها و پرسشهای نظری و عملی، به صورت موقت، آنها را به کار میگیرد تا مجددا ساختار بازسازی شود.
کلید واژگان: معرفت دینی, انسجام گرایی, تعاملگرایی, عقلانیت اعتدالگرا, الگوThis study examines the two concepts of interactionism and coherence in the context of concepts in the context of epistemological structures in the field of philosophy of religious knowledge with the conceptualization approach by adding a combined method And tries to offer a proposal to justify the propositions and the type of their relationship in the field of religious knowledge by considering the limitations of religious knowledge and exploring the valley of interactionism and the epistemological structure of coherence.After rereading the two concepts of interactionism and coherence in the philosophy of religious knowledge, it is necessary to express the corresponding concepts according to the structural considerations of the new context.Considering the nature of interactive and coherent structures and also considering the nature of religious knowledge and its requirements, the model of the desired structure can be considered as a rational, coherent, moderately interactive religious knowledge with preservation and scope of application of each.The structure of moderate rational religious knowledge, in order to strengthen justifiability and expand the foundations of the text outside of it, as well as in order to methodically monitor the coherence of the structure, constantly uses cohesive loops and interactive mechanisms. Timely response to theoretical and practical challenges and questions, uses them temporarily to rebuild the structure
Keywords: Religious knowledge, coherence, interactionism, moderate rationality, pattern -
اندیشه طراحی الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت مدتی است که محافل دانشگاهی و اتاقهای فکر کشورمان را به خود مشغول داشته است. در این مقاله سعی بر آن است تا ضمن مرور الگوهای رایج در فضای مدیریت توسعه، به استعداد حکمت صدرایی و نظریه حرکت جوهری در جهت فراهمآوری عقبه نظری سودمند (ولو به صورت استعارهای) برای تدوین الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت بپردازیم. سپس بر مبنای تفکیک سودمند مکتب صدرایی بین جوهر و عرض و با عاریت گرفتن نهادها، دانش و تا حدی فناوری (به خصوص دانش ضمنی مستتر در فناوری) از جریان غیراصلی اقتصاد به مثابه جوهره جوامع تلاش شد تا بصیرت سودمندی درباره مسیر توسعه دانشی کشور اسلامیمان در چند سده اخیر به دست آید. در نهایت مشخص شده که شرط پیشرفت متوازن و اصطلاحا تکامل، رشد هم جهت جوهره و عرض میباشد و سایر انواع رشد صرفا متضمن توسعه نامتوازن و نه تکامل بر مبنای الگوهای غربی است.کلید واژگان: الگوی اسلامی ایرانی پیشرفت, نهادگرایی, اقتصاد تکاملی, حرکت جوهری, حکمت, صدراییThe idea of designing Islamic-Iranian pattern of advancement has preoccupied the academic gatherings and think-tanks for a while. In this paper, in addition to reviewing the common patterns of development management, it is aimed to explain the potentiality of Sadrai Hikma and Substantial Motion theory to provide the needed theoretical background (even in its metaphorical sense) in order to design the Islamic-Iranian pattern of development. Then, on basis of advantageous separation of Sadrai Hikma between substance and margin and with borrowing foundations, knowledge and to some extent technology (specially, the hidden associative knowledge in technology) from the side stream of the Economy as the essence of the societies, it was tried to attain a useful insight about the path of the development of knowledge in the country in the recent centuries. Finally, it was indicated that the criterion of the balanced progress and in expression; “evolution”, would be parallel growth of substance and margin and other kinds of growth necessitates the unbalanced growth (an not evolution) based on the western patterns.Keywords: Islamic, Iranian Pattern of Advancement, Foundation, Orientation, Evolutionary Economy, Substantial Motion, Sadrai Hikma
-
از آن جا که سازمان ها شامل مجموعه ای از انسان ها هستند، نیاز به توجه به مفاهیمی چون معنویت و دیگر مفاهیم وابسته به آن، در سازمان ها نیز رو به افزایش است. از جمله ی این مفاهیم، عدالت و به طور خاص، عدالت سازمانی، است که لازم است تا درباره آن بررسی بیشتری صورت گیرد. در این مقاله، با تاکید بر محور قرار دادن عدالت سازمانی، به عنوان یکی از ارکان پویایی، رشد، نفوذ و هوشمندی سازمان های دولتی در جامعه و همچنین با نگاهی دقیق به مقوله ارتقای شغلی مدیران در سازمان های دولتی کشور، الگویی دوسطحی و نهادی و مبتنی بر فرهنگ و عدالت اسلامی برای این گونه سازمان ها، ارایه شده است. \r\nبه منظور طراحی الگوی مفهومی تحقیق، ابتدا به مفهومی واحد از چترگستری عدالت، به عنوان گفتمانی اثباتی اشاره شده است و سپس با مبنا قرار دادن این گفتمان و تشخیص شاخص های عدالت سازمانی، عوامل موثر در فضای ارتقای شغلی مدیران در سازمان های دولتی کشور، مورد بررسی قرار گرفته است. به کارگیری این عوامل نیز در دو سطح حقیقی و واقعی است؛ به این صورت که عوامل به کارگرفته شده در فضای واقعی آن چه هست، همان عوامل موجود در سازمان ها است و عوامل به کار گرفته شده در فضای حقیقی آن چه باید باشد، شاخص های اصلی سازه الگو را تشکیل می دهند.\r\nروش تحقیق در این مطالعه، کیفی و از نوع توصیفی تحلیلی است که به بررسی شاخص های مبنایی، با محور قرار دادن عدالت در فلسفه مدیریت اسلامی، پرداخته است که بر اساس آن، الگویی دو سطحی به منظور ارتقای شغلی مدیران در سازمان های دولتی، با الزامات جمهوری اسلامی ایران و سازمان های دولتی هم تراز آن، طراحی و ارایه شده است. این تحقیق، نگاهی هدف مند بر مقوله ارتقای شغلی دارد که مبتنی بر عدالت سازمانی با توجه به ترکیبی نهادی از دو سطح واقعی و حقیقی در ارتقای شغلی است. بر این اساس، یافته های آن برای رشد و گسترش اثربخشی و هوشمندی در سازمان های دولتی، مفید خواهد بود. همچنین، نتایج آماری این تحقیق نشان دهنده اهمیت مضاعف مولفه های ارتقای شغلی در سطح حقیقی عدالت سازمانی مبتنی بر عدالت متوازن حداکثری از دیدگاه مدیران و صاحب نظران، با فراوانی 88 درصد نسبت به 75 درصد سطح واقعی است که نشان دهنده ی تفاوت درصدی معناداری است.
کلید واژگان: عدالت, عدالت سازمانی, عدالت متوازن حداکثری, ارتقای شغلی مدیران, الگوی دو سطحی, سازمان های دولتی
- این فهرست شامل مطالبی از ایشان است که در سایت مگیران نمایه شده و توسط نویسنده تایید شدهاست.
- مگیران تنها مقالات مجلات ایرانی عضو خود را نمایه میکند. بدیهی است مقالات منتشر شده نگارنده/پژوهشگر در مجلات خارجی، همایشها و مجلاتی که با مگیران همکاری ندارند در این فهرست نیامدهاست.
- اسامی نویسندگان همکار در صورت عضویت در مگیران و تایید مقالات نمایش داده می شود.