abdorrasool kashfi
-
در این مقاله به بررسی دیدگاه یوجین فونتینل در زمینه جاودانگی فردی می پردازیم. او با استفاده از روش تجربی و پراگماتیستی ویلیام جیمز و پروردن نظریه میدانی او و ایده های روانشناسانه اش درباره «خود»، دیدگاه خاصی برای امکان وجود زندگی پس از مرگ ارائه کرده است. از نظر ایشان با استفاده از آرای جیمز، درون جهانی که پوینده و دارای رابطه محسوب می شود، می توان فناناپذیری را تصور کرد. اعتقاد به جاودانگی موضوعی جدا از زندگی ما در این جهان نیست، بلکه از زندگی این جهانی ما نیرو می گیرد. منظور فونتینل، ارائه نظریه ای معقول درباره جاودانگی فردی است که منطقا ناسازگار نباشد. بنابراین نظریه فونتینل در زمینه جاودانگی از این جنبه اهمیت دارد که بدون داشتن دیدگاهی دوگانه انگارانه و بدون اینکه پای از دایره تجربه بیرون نهد، زندگی پس از مرگ را توجیه و به این ترتیب دیدگاه تجربه گرایان را در مخالفت با جاودانگی فردی متزلزل کرده است.
کلید واژگان: جاودانگی فردی, خود, نظریه میدانی, هویت فردیThis article is concerned with Eugene Fontinell’s idea about personal immortality. Fontinell has offered a specific view about the possibility of afterlife، through employing the experimental method، William James’s pragmatic method، and also developing William James’s Field Theory and his psychological ideas about the “Self”. Fontinell believes that it is possible to imagine immortality in a processive and relational world، according to William James’s views. Believing in immortality is not detached from our existence in this world، but it is being supported by our mundane lives. Fontinell is trying to offer a reasonable theory about personal immortality، without logical contradictions. Thus، Fontinell’s theory about immortality is important because it has explained and justified the afterlife without being dualistic، and without ignoring the experiences; by doing so، he has weakened the experimentalists’ view against personal immortality.
Keywords: Personal Immortality, Self, Field Theory, Personal Identity -
اصل انتخاب طبیعی را چارلز داروین، طبیعت گرا و زیست شناس معروف انگلیسی قرن نوزدهم، مطرح کرد. این اصل که مبنای فرایند تکامل زیست شناختی محسوب می گردد، از منظر بسیاری از متالهان در تعارض با هدفمندی جهان خلقت و به تبع، در تعارض با اندیشه خداباوری است. این مقاله می کوشد با تکیه بر آرای کیث وارد، فیلسوف برجسته معاصر، نشان دهد که تعارض یادشده، نه ریشه در خود اصل انتخاب طبیعی، که در برداشت ها و تفاسیر نادرستی دارد که از اصل یادشده صورت گرفته است.
کلید واژگان: نظریه تکامل, انتخاب طبیعی, خودآگاهی, خداباوری, چارلز داروین, کیث واردThe principle of natural selection was presented by the famous English naturalist and biologist, Charles Darwin, in ninth century. The principle, being as a foundation for biological evolution, has been regarded by many theologians to be in disagreement with the world of creation to be of purpose and, therefore, with belief in God. Yet thepaper has shown that such a disagreement lies more in incorrect comments of the Darwinian principle than in the principle itself. -
بر مبنای نظریه «دوگانه انگاری» وجود انسان آمیزه ای از دو جوهر کاملا متفاوت، یعنی ماده (بدن) و غیر ماده، (نفس) است. یگانه انگاران، در تقابل با دوگانه انگاران، انسان را یا مادی محض (فیزیکالیسم) و یا غیرمادی محض (ایده آلیسم) می دانند. این مقاله می کوشد، ضمن تعریف فیزیکالیسم، به بررسی یکی از شاخه های آن یعنی فیزیکالیسم حذف گرا بپردازد و مخدوش بودن ادله حامیان این نظریه را در اثبات آن نشان دهد.
کلید واژگان: فیزیکالیسم, ماتریالیسم, فیزیکالیسم حذف گرا, فیزیکالیسم فروکاهش گراDualism is the view that mind and body are two distinct things: body is material and mind is non-material. Monism, in contrast to dualism, holds that human being is either material (physicalism) or non-material (idealism). Physicalism is the theory that mind and mental phenomena are either unreal (eliminative physicalism) or nothing over and above the physical facts, that is, facts about matter and material processes (reductive physicalism). The purpose of this paper is to describe eliminative physicalism and its bases and then to show that these bases do fail to prove the theory. -
«توجیه» یکی از اجزای سه گانه تعریف یا تحلیل سه جزئی معرفت (باور صادق موجه) است. بر مبنای این تعریف، باور صادق (رای درست یا نظر مطابق با واقع) آن گاه معرفت است که موجه (مدلل) باشد. نظریه های توجیه، بر مبنای نوع دیدگاه معرفت شناسان در باب ارتباط باور با اراده، به دو گروه وظیفه گروانه و ناوظیفه گروانه تقسیم می شوند. نظریه وظیفه گروی به بینه جویی و درون گروی، و ناوظیفه گروی به برون گروی در توجیه می انجامند. درون گروی به مبناگروی و انسجام گروی، و برون گروی به وثاقت گروی و طبیعت گروی تقسیم می شوند. مقاله حاضر می کوشد ضمن تبیین فرایند شکل گیری نظریه های گوناگون در باب توجیه معرفت شناختی، به ارائه دسته بندی ای از این نظریه ها بپردازد.
کلید واژگان: توجیه معرفت شناختی, برون گروی, درون گروی, مبناگروی, انسجام گروی, وثاقت گروی, طبیعت گرویEpistemological justification is one of the parts of tripartite definition (analysis) of knowledge. due to this defination "true belief" is knowledge, if it is justified. Justification theories, due to epistemologist's views on relation of belief to free will, are divided into two groups: deontologism and non- deontologism. Deontologism results to evidentialism and internalism and the result of non- deontologism is externalism. Internalism results to foundationalism and coherentism and the subsequent of externalism is reliabilism and naturalism. In this essay we consider the relation of belief to free will, volitionalism and non- volitionalism and then see how the different theories of justification are formed from the two theories mentioned and then, due to theses, classify the justification theories. -
بر مبنای تعریف (یا تحلیل) سه جزیی معرفت، باور به یک گزاره آن گاه معرفت است که آن باور، صادق و موجه(مدلل) باشد. در باب توجیه نظریه های گوناگونی ارائه شده است که”تلائم گروی“یکی از آن هاست. بر اساس این نظریه، توجیه هر باور مبتنی بر نوعی ارتباط دو سویه با باورهای دیگر است. شبکه تارهای عنکبوت مدلی مناسب برای این نظریه است: ارتباط دو سویه باورهای موجه آدمی با یکدیگر، مانند ارتباط دو سویه ی نقاط تقاطع تارها با یکدیگر، در شبکه تارهای یک عنکبوت است.
تلائم گروان در باب چیستی ارتباط یادشده، تاکنون، چهار نظریه ارائه کرده اند:”استلزام ضروری“،”سازگاری“،”تبیین“و”مغلوب یا خنثی سازی“.
در نوشته حاضر ضمن بررسی نظریه های چهارگانه ناکافی بودن آن ها را برای توجیه نشان می دهیم.
کلید واژگان: توجیه, تلائم گروی, استلزام ضروری, سازگاری, تبیین, مغلوب یا خنثی سازیPrepositional knowledge has three necessary and sufficient components: justification, truth and belief. On this view, prepositional knowledge is, by definition (analysis) of knowledge. There are different kinds of theories of justification. One of them is coherence, according to which, a belief is justified if, and only if, it hast reciprocal relations to a system of beliefs. The theory employs the metaphor of a spider web: each intersection in the web has reciprocal relations to the others.There are four kinds of theories of coherence: necessary implication, consistency, explanation and beating or neutralizing.This article discuss critically the different kinds of theories of coherence and shows none of them is sufficient in explaining justification.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.