abedini
-
گنبدهای نمکی هرمز و گچین به ترتیب در 17 کیلومتری جنوب و 50 کیلومتری غرب بندرعباس، بر کمربند زاگرس واقع هستند. رخنمونهای گستردهای از سنگها و توف ریولیتی در این گنبدهای نمکی دیده میشود. کانی های اصلی تشکیل دهنده ریولیت ها شامل هماتیت، مگنتیت، پیریت، آهکیوپیریت و آپاتیت (گنبد نمکی هرمز) هستند. بر پایه شواهد زمین شیمیایی، سنگهای ریولیتی هرمز و گچین وابسته به سریهای ماگمایی آهکی قلیایی تا شوشونیتی هستند و طی یک نظام زمینساختی از نوع کمانهای آتشفشانی کرانه فعال قارهای تشکیل شدهاند. نبود ناهنجاری های منفی Nb و مثبت Pb در ریولیتهای هرمز و گچین نشان دهنده ماگمای برآمده از خاستگاه گوشته ای با آلودگی کمی از سنگ های پوسته ای و وابسته به فرورانش است. مقدار میانگین نسبتهای (La/Yb) N و (Ce/Yb) N به عنوان شاخص نسبت عناصر خاکی نادر سبک (LREE) به سنگین (HREE) نشان دهندهی غن یشدگی آشکار LREEها نسبت به HREEها برای سنگهای ریولیتی هرمز در برابر سنگهای ریولیتی گچین است. همبستگی قوی و مثبت بین مجموعه عناصر خاکی نادر با مجموعه اکسیدهای آهن، فسفات، کلسیم و همچنین ناهنجاری های مثبت La و Ce و منفی P در نمونه های ریولیتی هرمز نسبت به نمونه های گنبد نمکی گچین، پیامد حضور کانی آپاتیت در این سنگهاست. الگوی پراکندگی عناصر خاکی نادر سبک در آپاتیتهای گنبد نمکی هرمز از روند منظمتر و یکنواختتری پیروی میکند، به طوری که LREEها سازگاری بیشتری برای تمرکز در کانی آپاتیت نشان میدهند. پایین بودن مقدار Eu/Eu* در آپاتیتهای هرمز (ppm 04/0-01/0) نسبت به ریولیتهای هرمز (ppm 1/1-3/0) میتواند بیانگر تغییر ترکیب ماگمایی طی تشکیل آپاتیتها باشد. افزون بر این، افزایش ناهنجاری منفی Eu میتواند به دلیل تبلور فلدسپارها باشد که Euرا از مذاب جدا کرده و در خود متمرکز میسازند و در آپاتیت های هرمز نشانگر درجه جدایش بالاست. آپاتیت های گنبد نمکی هرمز، با غنیشدگی LREEها نسبت به HREEها، ناهنجاری های منفی Eu و مثبت Ce و غلظت های عناصر خاکی نادر قابل توجه تا ppm 8882 به عنوان کانی رهیافت نقش مهمی در ارزیابی توزیع عناصر خاکی نادر در ریولیت گنبد نمکی هرمز دارند.
کلید واژگان: عناصر خاکی نادر, ریولیت, آپاتیت, گنبد نمکی هرمز و گچینHormuz and Gachin salt domes are located on the Zagros Belt, about 17 km south and 50 km west of Bandar Abbas, respectively. Extensive outcrops of rhyolite and tuffs are observed in these salt domes. The main constituent minerals of rhyolite include hematite, magnetite, pyrite, chalcopyrite and apatite (Hormuz salt dome). Geochemical evidence indicates that the rhyolite of the Hormuz and Gachin domes belongs to the calc-alkaline to shoshonitic of magmatic series and formed during a tectonic regime of active continental margin volcanic arcs. Absence of negative Nb anomaly and positive anomaly of Pb in Hormuz and Gachin rhyolites indicate magma derived from the mantle source with low contamination from crustal rocks and subduction-dependent. The average of (La/Yb)N and (Ce/Yb)N ratios as index (LREE/HREE) indicate high enrichment of LREE against HREE for Hormuz rhyolite versus Gachin rhyolite,. Strong and positive correlation between ΣREE with Fe, P and Ca oxides as well as positive La and Ce anomalies and negative P anomaly in Hormuz rhyolite samples compared to Gachin samples, are consequence of the presence of apatite mineral in these rocks. The distribution pattern of Light Rare Earth Elements in Hormuz salt dome apatites show a more regular and uniform trend. Thus (LREE) show more adaptation to focus on apatite minerals. The low ratios of Eu/Eu* in apatites of Hormuz (0.01-1.04 ppm) rather than ryholites of Gachin (0.1-3.1 ppm) shows changes in the magma composition during the formation of apatites. In addition, increases in negative Eu anomaly can be due to the crystallization of feldspars that separate Eu from the melt and its concentration; therefore, the Hormuz apatites indicates a high degree of differentiation. In Hormuz salt dome apatites, enrichment of LREE to HREE, negative Eu and positive Ce anomalies and significant ΣREE concentrations up to 8882 ppm as the indicator mineral plays an important role in evaluating the distribution of rare earth elements in the rhyolite of the Hormuz salt dome.
Keywords: Rare Earth Elements, ryholite, apatite, Hormuz, Gachin salt domes -
در این تحقیق، فرمول بندی حمام فسفات منگنز به منظور ایجاد لایهای مقاوم در برابر خوردگی، سایش و اصطکاک بر روی سطح فولاد کم کربن (St37) مورد بررسی قرار گرفت. به این منظور ابتدا محلول پایه فسفات منگنز با بهینه سازی غلظت هرکدام از اجزا سازنده حمام، تهیه شد. سپس اثر افزودنی های اگزالات پتاسیم و اکسید نیکل بر روی خواص پوشش نظیر ضخامت، وزن واحد سطح (با مقدار بهینه gr/l 0.1 ±1 اکسید نیکل وزن پوشش مقدار gr/m20.2± 39.8 و با مقدار بهینه gr/l 0.1 ± 0.5 اگز الات پتاسیم وزن پوشش مقدار gr/m2 0.3± 48.99 گردید.)، ریخت شناسی، مقاومت به خوردگی و سایش بررسی گردید و در نهایت بهترین پوششها مشخص شد. نتایج آزمون های مختلف نشان داد که فاز عمده پوشش فسفات منگنز، هوراولیت میباشد که در پوششهای حاصل از محلول فاقد هرگونه افزودنی، شکل بلورها، به صورت مکعب میباشد، که البته با اضافه کردن افزودنی ها شکل بلورها تغییر کرده و اندازه ذرات نیز ریزتر و فشردهتر میگردد. بالاترین مقاومت خوردگی به دست آمده تحت آزمون مه نمکی (98 ساعت) و طیفسنجی امپدانس الکتروشیمیایی (EIS) (با مقاومت انتقال بار (Rp) Ω.cm2253± 77983)مربوط به پوشش فسفات حاوی اکسید نیکل میباشد. مطابق نتایج حاصل از آزمون پین روی صفحه (Pin on disk) نمونه های فسفاته و صابونی شده، ضریب اصطکاک سطح را از حدود 0.6 (برای فولاد بدون پوشش) به حدود 0.15 کاهش داده، که این مسئله نشاندهنده خاصیت ضد سایش و اصطکاک این پوشش ها میباشد.
کلید واژگان: فسفات منگنز, افزودنیها, اگزالات پتاسیم, اکسید نیکل, هوراولیت, مقاومت در برابر خوردگی و سایشDuring this research, the formulation of manganese phosphate bath was designed to create layers on the surface of low carbon steel alloys (St 37) to enhance corrosion, abrasion and friction resistance. At the first, a basic solution of the manganese phosphate bath was prepared by optimizing the concentration of each components of the bath. Then, the effects of potassium oxalate and nickel oxide additives on coating properties such as thickness, unit weight of surface (With optimal value of 1± 0.1 gr/l nickel oxide, the weight of the coating 39.8 ± 0.2 gr/m was obtained and optimal value of 0.5±0.1 gr/l potassium oxalate, the weight of the coating 48.99±0.3 gr/m2 was obtained), morphology, corrosion and abrasion resistance were investigated and finally, the best coating determined.The results of various experiments showed that the major phase of manganese phosphate coating is Hureaulite, which is in the form of cubic crystals in the basic solution that does not contain any additives, of course, with the addition of additives, the shape of the crystals is changed and the particle size becomes smaller and denser. The highest corrosion resistance obtained during the salt spray test (98 hours) and electrochemical impedance spectroscopy (EIS) (with Polarization 77983±253) is related to phosphate coating containing nickel oxide. According to the results of the Pin on disk test the specimens which were phosphated and soaped reduced the coefficient of surface friction from about 0.6 (for uncoated steel) to about 0.15, and this indicated the anti-abrasion and friction properties of these coatings.
Keywords: Manganese phosphate, Additives, potassium oxalate, Nickel Oxide, Hureaulite, Corrosion, abrasion resistance -
فصلنامه خانواده پژوهی، پیاپی 58 (تابستان 1398)، صص 213 -230
مساله ملاقات کودکان امر مهمی است که علاوه بر والدین، دولت ها نیز در آن ایفای نقش می کنند. در حقیقت کودکان به دلیل شرایط سنی کم، جهت احقاق حق خود نیاز به حمایت خاص دارند؛ بنابراین در مواقعی که روند زندگی کودکان تحت تاثیر وقایعی هم چون طلاق والدین، نقل مکان یا مهاجرت قرار می گیرد؛ موضوع ملاقات آن ها با والدین و خویشاوندان بسیار حائز اهمیت است. از سال 1959 و تصویب اعلامیه حقوق کودک تاکنون اسناد بین المللی جهانی و منطقه ای متعددی در حمایت از حقوق کودک به تصویب رسیده است؛ این در حالی است که کودکان در بسیاری از مواقع در اثر خودخواهی والدین و قصور در انجام تکالیف شان یا بی توجهی دولت ها در حمایت از حقوق کودکان با چالش ملاقات مواجه هستند. اگرچه ملاقات کودکان تکلیف نیست، اما حق والدین و کودکان محسوب می شود و حقوقی هم چون سلامت و هویت کودک را نیز تحت تاثیر قرار می دهد.
کلید واژگان: حقوق بین الملل, حق ملاقات, حقوق کودک, تکلیف والدین, حمایت دولتThe issue of meeting children is important and in addition to parents, states also play a role. In fact, children, due to their low age, need special protection to enforce their rights. Therefore, in situations where the course of life of children is affected by events such as parental divorce, displace-ment or immigration, it is very important for them to communicate with their pare-nts and relatives. Since 1959 and since the adoption of the Declaration on the Rights of the Child, there have been several international and regional human rights instruments to support the rights of the child. However, children are faced with the challenge of visitation in many cases due to parents' selfishness and failing to to carry out their duties or due to the negligence of states in protecting the rights of children. Although visitation of children is not considered as a duty, it is considered as a right for parents and children and affects various children's rights such as health and identity rights.
Keywords: International Law, Visitation Right, Child Rights, Parental Duty, State Support -
Divinylbenzene (DVB) is produced by catalytic dehydrogenation of DEB at high temperature and atmospheric pressure. Ethylvinylbenzene (EVB) is produced as a useful chemical during dehydrogenation of DEB. Also some other liquid and gaseous by products is produced during dehydrogenation. A set-up has been developed to conduct the DEB dehydrogenation reactions experiments to prepare DVB at different conditions. Model equations for DEB dehydrogenation reactor have been solved by genetic algorithm (GA) method using MATLAB software. Reaction rate constants and absorption coefficients were determined at various temperatures. The conversion of DEB and ethylvinyl benzene (EVB) in the reactor was predicted by mathematical modeling and compared with experimental results. The comparison shows good agreements between experimental and modeling results. The combined effects of DEB flow rate and catalyst weight as time factor were investigated on conversion of DEB and production of EVB and DVB. Effects of temperature on consumption of DEB and production of EVB and DVB in the tubular reactor were investigated.Keywords: diethylbenzene, dehydrogenation, reactor modeling, Divinylbenzene
-
مدیریت تلفیقی آفات، ترکیبی از روش های مختلف کنترل برای نگه داشتن جمعیت آفات زیر آستانه زیان اقتصادی است که یکی از این روش ها، ایجاد مقاومت در گیاه علیه آفات است. عوامل مختلفی نظیر مصرف کودها، آبیاری به موقع و ایجاد شرایط بهینه برای گیاه روی مقاومت آن نسبت به آفات تاثیرگذار است. به منظور بررسی امکان ایجاد مقاومت در خیار در مقابل کنه تارتن دولکه ای از طریق محلول پاشی دو عنصر پتاسیم و فسفر، جدول زندگی این کنه روی خیار رقم کیش مورد مطالعه قرار گرفت و کود فسفالیم-کا که حاوی هر دو عنصر پتاسیم و فسفراست، با چهار غلظت 0، 1، 10 و 30 میلی لیتر بر لیتر در سه نوبت محلول پاشی شد. تاثیر کود بر صفات گیاه میزبان شامل وزن تر و خشک، پروتئین کل، کلروفیل، کاروتنوئید، میزان فعالیت آنزیم های آسکوربات پراکسیداز، گایاکول پراکسیداز و کاتالاز مورد بررسی قرار گرفت. جدول زندگی دوجنسی ویژه سن-مرحله زیستی کنه با استفاده از برنامه TWOSEX-MSChart تجزیه و تحلیل شد. غلظت 30 میلی لیتر بر لیتر سبب ایجاد گیاهسوزی در میزبان شد و از نتایج حذف شد. نتایج نشان داد که آنزیم های کاتالاز، آسکوربات پراکسیداز و رنگدانه کاروتنوئید در پاسخ به محلول پاشی کود (غلظت 10 میلی لیتر بر لیتر) به طور معنی داری افزایش یافت. وزن تر، خشک و کلروفیل برگ ها هم تحت تاثیر این غلظت از کود کاهش یافت. برخی از پارامترهای جدول زندگی کنه تارتن دولکه ای، شامل λ، R0 و rدر غلظت 10 میلی لیتر بر لیتر کاهش معنی داری را نسبت به شاهد نشان داد. بنابراین، محلول پاشی گیاه خیار با کود فسفالیم-کا می تواند سبب کاهش زنده مانی و زادآوری کنه تارتن دولکه ای شود و بهترین غلظت آن، 10 میلی لیتر بر لیتر است.کلید واژگان: Tetranychus urticae, خیار, تغذیه گیاه, جدول زندگی دوجنسیIPM is a combination of crop protection practices to keep pests below economic threshold, and one of them is to make the host plants resistant. Various parameters such as the application of fertilizers, irrigation and providing optimum conditions for host plant can benefit its resistance to pests. In order to induce resistance on cucumber (Kish var.), the foliar spray of phosphorus and potassium were incorporated for observing the Tetranychus urticae performance. Therefore, four Fosfalim-k concentrations (i.e. 0, 1, 10 and 30 ml L-1) were sprayed on cucumber (Kish var.) in three time intervals and the life table parameters of T. urticae were studied in the laboratory conditions. The measured plant characteristics included fresh and dry mass, total protein, chlorophyll, carotenoid and the activity of antioxidant enzymes (CAT, APX and GPX). The age-stage, two-sex life table parameters of T. urticae were analyzed using TWOSEX-MSChart software. The 30 ml L-1 concentration caused plant defoliation and was deleted from results. The results showed that CAT and APX enzymes activity and carotenoid concentration were significantly increased while fresh and dry mass and chlorophyll concentration were decreased in response to 10 ml L-1Fosfalim-k. In the studied life table parameters of T. urticae, λ, R0 and r parameters were decreased significantly in this concentration. Hence, spraying cucumber with Fosfalim-k can decrease survival and fecundity of T. urticae and the suggested concentration could be 10 ml L-1.Keywords: Tetranychus urticae, cucumber, plant nutrition, two-sex life table
-
در این پژوهش تاثیر محلول پاشی نانو ذره اکسید روی با سه غلظت (صفر، ppm 1000 و ppm 2000) بر پاسخ گیاه فلفل دلمه ای (.Capsicum annuum L) در سطوح شوری متفاوت (صفر، 25، 50 و 75 میلی مولار کلرید سدیم) بررسی و مطالعه شد. آزمایش به صورت فاکتوریل در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی در چهار تکرار در شرایط گلدانی انجام شد. نتایج به دست آمده نشان داد سطوح بالای شوری و نانو ذره اکسید روی باعث کاهش میزان کلروفیل، میزان کاروتنوئید، فنل کل، وزن خشک برگ ها، میزان پرولین، کاهش کربوهیدرات محلول کل، ارتفاع گیاه، قطر ساقه و فعالیت آنزیم کاتالاز شد، اما سطوح بالای شوری باعث افزایش میزان مالون دی آلدهید شد. با افزایش شدت تنش شوری (50 میلی مولار)، میزان کربوهیدرات محلول افزایش یافته و با ادامه روند افزایش تنش به 75 میلی مولار شوری در این آزمایش میزان کربوهیدرات محلول کاهش یافت. اثر متقابل شوری و نانو ذره اکسید روی بر میزان کلروفیل، پرولین، مالون دی آلدهید، فنل کل، کربوهیدرات محلول، وزن خشک برگ ها و کاروتنوئید معنی دار بود. نتایج این آزمایش نشان داد که محلول پاشی روی به شکل نانو ذرات تا حدودی آسیب های ناشی از شوری را کاهش می دهد.کلید واژگان: شاخص کلروفیل, کاروتنوئید, مالون دی آلدهید, فنل کل و پرولینIn this study, the effect of spraying of Zinc oxide nanoparticles at three concentrations (0, 1000 and 2000 ppm) on the response of Capsicum annuum L. to different levels of salinity (0, 25, 50 and 75 mM NaCl) was evaluated. The experiment was carried out as factorial based on randomized complete block design with four replications in pot culture conditions. The high concentration of salt and Zinc oxide nanoparticles reduced the amount of chlorophyll, carotenoids, total phenol, leaf dry weight, proline content, total soluble carbohydrate, plant height, stem diameter and catalase enzyme activity but increased the amount of malondealdehyde (MDA). Rising the salinity level to 50 mM, increased the soluble carbohydrates content but further increase to 75 mM salinity led to decrease in the soluble carbohydrates content. The interaction of salinity and Zinc oxide nanoparticles was significant on chlorophyll, proline, malondealdehyde (MDA), total phenol, carotenoids, and soluble carbohydrates concentrations, and leaf dry weight. The result of this experiment showed that Zinc oxide foliar application in the form of nanoparticles is potent to reduce the damages of salinity to pepper.Keywords: salinity stress, chlorophyll index, carotenoid, MDA, CAT, total phenol, leaf dry weight, proline
-
در این مقاله کنترل pH محلول کشت در یک راکتور آزمایشگاهی مد نظر گرفته شده است. روند کنترل pH در این مقاله، به این صورت می باشد که یک نمونه اولیه از ترکیب جریان اسید و باز به طور مداوم در مخزن راکتور به نسبت های مناسب هم زده می شود و سپس با توجه به جدول بهره PEM معادله حالت pH به دست آورده شده و در ادامه با بهینه کردن ضرایب PI، کنترل گر PI طراحی میشود. کنترل گر PI کلاسیک قادر به کنترل کردن این فرایند نبوده، برای همین منظور از رویتگر حالت استفاده شده که با دقت بالا توانسته کنترل لازم را انجام دهد. رویتگر پیشنهادی، به دلیل طراحی بدون خطی سازی، متغیرهای حالت را با دقت بسیار بالایی تخمین می زند. در طراحی رویت گر غیرخطی، از مد لغزشی استفاده شده است. این روش برای تخمین متغیرهای حالت سیستم های غیرخطی نامعین مناسب است؛ اما به دلیل رخ دادن چترینگ، کارایی آن به شدت کاهش می یابد. برای جلوگیری از چترینگ و همچنین برای افزایش دقت از نظریه مد لغزشی مرتبه دوم فراپیچش برای طراحی رویتگر غیرخطی استفاده شده است؛ در نهایت رویتگر غیرخطی با استفاده از نظریه مدلغزشی طراحی و شبیه سازی گردیده است.کلید واژگان: رویتگر, سیستم های غیرخطی نامعین, پدیده چترینگ, مد لغزشی مرتبه دوم, الگوریتم فراپیچشIn this paper, the pH control solution is considered in a laboratory reactor. A prototype of an acid and an open stream is continuously coupled to the reactor tank in an appropriate proportions is used for PH process control then, according to the PEM table, the equation of the pH state is obtained after that with Optimizing the PI coefficients, the PI controller is designed. The classic PI controller was not able to control this process, so the state-of-the-art observer was used, which was able to control with high precision. The proposed observer estimates state variables with extreme precision due to linear design. In the design of non-linear observation, sliding mode control is used. This method is suitable for estimating the state variables of the non-linear nonlinear systems, but due to the occurrence of chattering, its efficiency is greatly reduced. In order to prevent chattering and also to increase the accuracy, the second-order slip-off theory of the flicker is used to design non-linear observation. Finally, a nonlinear viewer is designed and simulated by using of modeling theory.Keywords: Observer, Nonlinear system, Charting phenomenon, Second order slip mode, Polynomial algorithm
-
Journal of Applied Dynamic Systems and Control, Volume:2 Issue: 1, Winter and Spring 2019, PP 18 -23
Heat transfer occurs in flow boiling; as a result, the amount of heat between the tube wall surface and the fluid at different points of the tube may vary depending on the volume percent of vapor at those points. If the flow is fully vaporized, it does not allow for perfect heat transfer at that point; this significantly increases the temperature there; in this case the applied heat flux is called critical heat flux (CHF). The present paper has focused its attentions on simulating a two-phase fluid flow within the CHF range using ANSYS Fluent. The simulation results indicated an average error below 7%, which is more than those obtained by the experimental results. The maximum temperature of the tube surface when applying CHF could range between 200 and 500 K degrees more than that of fluid saturation according to the fluid working conditions. It also should be noted that both CHF and maximum temperature increase as the input pressure and mass flux do increase.
Keywords: Critical Heat Flux, Boiling, Two-phase flow, Simulation -
In this research, solar-drived integrated Hydrogen production (HP) using high-temperature steam electrolysis (HTSE) is thermodynamically evaluated. This system includes an organic Rankine cycle (ORC), Rankine cycle, Brayton cycle, solar tower, and High Temperature Steam Electrolysis (HTSE). Solar energy supplies thermal energy. This heat source is applied for generating power. This energy is used for HTSE due to its demand in the form of electricity. First, we calculated inlet and outlet energy and their rates for whole subsystems. The results showed 50.77% overall and 31.63% exergy efficiencies related to power generation section and 92.85% overall energy and 91% exergy efficiencies related to hydrogen production section. Also in this research we found the importance of auxiliary equipment. Auxiliary equipment helps that significant amount of hydrogen production to be saved. This amount at 577 K is equal that produces 0.093 kg H2/sKeywords: Solar Driven Integrated System, Hydrogen production, High-temperature Steam Electrolysis, Thermodynamic Analysis Energy
-
یکی از روش های اتصال انواع آلیاژهای آلومینیوم عملیات حرارتی پذیر، روش جوشکاری اصطکاکی اغتشاشی است. امروزه شکل دهی ورق های حاصل از این روش مورد توجه قرار گرفته است. به منظور ایجاد شکل های پیچیده با عمق زیاد که با روش سنتی امکان پذیر نیست، از روش شکل دهی تدریجی استفاده می شود. روش شکل دهی تدریجی تک نقطه ای روشی انعطاف پذیربرای تولید کم و ساخت مدل اولیه می باشد. در این مقاله به مطالعه تجربی فرآیند شکل دهی تدریجی بر روی ورق آلومینیوم 6061 حاصل از روش جوشکاری اصطکاکی اغتشاشی پرداخته شده است. در گام اول، اثر سرعت دورانی و سرعت پیشروی ابزار بر خواص مکانیکی ناحیه جوش در آلیاژ آلومینیوم 6061 بررسی و پارامترهای مطلوب استخراج شد. در گام بعدی، اثر روانکار، سرعت دورانی، سرعت پیشروی و مسیر ابزار بر میزان کاهش ضخامت (نازک شدگی) ،زبری و عمق شکست درفرآیند شکل دهی تدریجی مورد بررسی قرار گرفت. نتایج نشان می دهد روانکار و مسیر ابزار، میزان عمق شکل دهی را تا 6/1 برابر افزایش می دهد. همچنین با استفاده از این دو پارامتر اثرات کاهش ضخامت و کیفیت سطح نیز بهیود می یابد.کلید واژگان: جوشکاری اصطکاکی- اغتشاشی, شکل پذیری, فرآیند شکل دهی تدریجی تک نقطه ای, کاهش ضخامت, کیفیت سطحFriction stir welding (FSW) process is a method for joining the aluminum alloys. Nowadays, it is considered to form the blanks fabricated by this method. Single point incremental forming (SPIF) is used to manufacture complex shapes with high depth which is not possible with traditional methods. SPIF is a flexible method for low production or manufacturing a prototype model. In this paper, experiments are performed on the blanks fabricated by FSW process to study the effect of the SPIF parameters. The first step conducted to investigate the influence of rotational speed and feed rate of friction stir welding process on mechanical properties of AA 6061-T6. The output of this step is the appropriate samples for next step. In the next step, the effect of the lubrication, rotational speed, feed rate and tool trajectory has been studied on thickness reduction (thinning), surface roughness and formability. The results show the lubricant and tool trajectory increase the depth of formation up to 1.6 times. Also, these two parameters improve the effects of thickness reduction and surface quality.Keywords: Friction stir welding, Formability, Single point incremental forming, Surface roughness, thickness reduction
-
DEB dehydrogenation reaction was conducted to produce divinylbenzene (DVB) and ethylvinylbenzene (EVB). The effects of temperature, catalyst weight and time factor on the performance of the dehydrogenation reactor were investigated experimentally. Temperature was varied from 550º C up to 600 º C. Temperature affect the conversion of DEB to DVB significantly. The mole fraction of DEB in the outlet of the reactor is reducing up to 580 º C, but further increase in temperature up to 600 º C does not decrease the mole fraction of DEB in the outlet of the reactor. Catalyst weight was varied from 10 gr up to 40 gr. The results showed that the trends of EVB+DVB production and DEB consumption are identical at various catalyst weights. To obtain optimum time factor for the DEB dehydrogenation process experiments were conducted at various time factors. The results showed that the optimum time factor for DVB as a desired product is 825 gr/hr.mole. . The data and information provided in this research can be used for scale-up and optimization purposes.Keywords: Diehtylbenzene Dehydrogenation, Divinylbenzene, Reactor performance, Time factor
-
تراز الکترونیکی به عنوان ابزار تنظیم زوایای دقیق در تجهیزات پیشرفته کاربرد دارند. دقت و صحت عملکرد تراز باید با استفاده از وسایل کالیبراسیون ظریف و حساس مورد ارزیابی قرار گیرد. در این پژوهش به منظور کالیبراسیون و ارزیابی دقت یک تراز الکترونیکی دو محوره دقیق، یک ابزار کالیبراسیون با قابلیت موقعیت دهی و تفکیک پذیری یک میکرون طراحی و ساخته شده است. سپس به بررسی روابط خطی و غیرخطی حاکم بر رفتار تراز الکترونیکی پرداخته شده است. خطای غیرخطی بودن رفتار تراز و همچنین تکرارپذیری رفتار آن در زوایای مختلف، جهت سنجش میزان قابلیت اطمینان حسگر استخراج شده است. با بکارگیری و مقایسه دو روش میانگین حسابی و هندسی، به روش تحلیلی و با شناسایی عوامل موثر بر خطای خروجی کالیبراتور، اثر دقت و خطای اندازه گیری هرکدام از آن عوامل بر روی عدم قطعیت اندازه گیری زاویه در فرایند کالیبراسیون بدست آمده است. نتایج نشان دهنده آن است که می توان از هر دو روش میانگین گیری معرفی شده برای استخراج رابطه انتشار عدم قطعیت با دقت خوبی استفاده نمود. همچنین، تحلیل عدم قطعیت پایه ساخته شده و فرآیند کالیبراسیون تناسب تجهیزات بکارگرفته شده را برای ارزیابی تراز الکترونیکی دقیق نمایان می سازد.کلید واژگان: تراز الکترونیکی, کالیبراسیون, عدم قطعیت اندازه گیری, حسگر الکترولیتیElectronic tiltmeter is used as a tool of setting the accurate angles in advanced equipment. The accuracy and precision of tiltmeter should be evaluated by means of precise calibration equipment. This study aimed to calibrate and evaluate the accuracy of a precise dual axis electronic tiltmeter. To this end, a calibration setup with accurate positioning capability was designed and constructed. Then the calibration setup was employed to investigate linear and nonlinear behavior of electronic tiltmeter and extract the corresponding equations. In order to assess the reliability of the tiltmeter sensor, nonlinearity error and repeatability of the tiltmeter at different angles were obtained. Afterwards in an analytic way, arithmetic and geometric means were compared and the factors which affect the calibrator output error were identified to obtain that how much the accuracy and measurement error of each of those factors affect the uncertainty of angle measurement in the calibration process. The results indicate that both introduced methods of averaging can be used to derive relationship of uncertainty propagation accurately. Uncertainty analysis of the constructed base and calibration process demonstrate that the employed equipment correspond with the evaluation of a precise electronic tiltmeter.Keywords: Electrolytic tiltmeter, Calibration, Uncertainty of measurement, Electrolyte sensor
-
نهشته بوکسیت سیاهرودبار در حدود 25 کیلومتری جنوب باختر علی آباد کتول، استان گلستان، شمال ایران واقع می باشد. این نهشته به صورت یک افق چینه سان در مرز بین سازندهای الیکا و شمشک توسعه و تکامل یافته است. مطالعات سنگ نگاری همراه با نتایج تجزیه پراش پرتو X (XRD) در نمونه های کانسنگی آشکار نمود که دیاسپور، هماتیت و کائولینیت کانی های متشکله اصلی بوده که توسط مقادیر کمتری شاموزیت، آناتاز، بوهمیت، گوتیت، روتیل، کلسیت، موسکویت، کلینوکلر و کوارتز همراهی می شوند. این کانی ها بافت های گوناگونی از جمله پلیتومورفیک، گرانولار، پورفیری دروغین، جریانی، برشی دروغین، دانه های دمبلی شکل و قطعات تخریبی (کلاست) را به نمایش می گذارند که دلالت بر منشاء نابرجای نهشته دارند. بر اساس مقادیر کمی کانی ها، نهشته سیاهرودبار شامل دو نوع کانسنگ (1) بوکسیت رسی و (2) رس بوکسیتی می باشد. این کانسنگ ها در طی فرآیندهای آهن زدایی و سیلیس زدایی از کانی های رسی شکل گرفته اند. یافته های زمین شیمیایی عناصر کم تحرک، نشان می دهند که نهشته مورد مطالعه از نوع بوکسیت های کارستی بوده و عمدتا از هوازدگی سنگ های بازالتی- آندزیتی ایجاد شده است. افزون بر این، مقادیر بی هنجاری های Eu به همراه مقادیر نسبت های TiO2/Al2O3 و Sm/Nd آشکار می کنند که نهشته بوکسیتی سیاهرودبار در یک خاستگاه تکتونیکی حاشیه قاره تشکیل شده است.کلید واژگان: بوکسیت, سیاهرودبار, تیپ های کانسنگی, خاستگاه نابرجا, هوازدگی, سنگ مادرThe Siahrudbar bauxitic horizon is located in ~25 km southwest of Aliabad Katoul, Golestan Province, north of Iran. This deposit is stratiform and were developed along the boundary of the Elika and Shemshak formations. Petrographic observations along with the results of XRD analyses of the ore samples revealed that diaspore, hematite, and kaolinite are the major constituent minerals which are accompanied by lesser amounts of chamosite, anatase, boehmite, goethite, rutile, calcite, muscovite, clinochlore, and quartz. These minerals display various textures including pelitomorphic, granular, pseudo-porphyry, fluidal, pseudo-breccia, dumbbell-shaped grains, and clastic fragments, indicating allogenic origin. Based upon quantitative values of minerals, the Siahrudbar deposit consists of two types of ores, (1) the clayey bauxite and (2) the bauxitic clay. These ores were formed during deferrugenization and desilication processes from the clay minerals. The geochemical data of less mobile elements indicate that the Siahrudbar deposit is of karst bauxite type and generated from the weathering of igneous (basaltic-andesitic) rocks. Furthermore, the Eu anomaly values together with the ratios of TiO2/Al2O3 and Sm/Nd revealed that the Siahrudbar bauxitic deposit was formed in a continental margin tectonic setting.Keywords: Bauxite, Siahrudbar, mineralogy, authigenic origin, Eu anomaly, weathering
-
The porosity within a reservoir rock is a basic parameter for the reservoir characterization. The present paper introduces two intelligent models for identification of the porosity types using image analysis. For this aim, firstly, thirteen geometrical parameters of pores of each image were extracted using the image analysis techniques. The extracted features and their corresponding pore types of 682 pores were used for training two intelligent models, BPN (back-propagation network) and SAE (stacked autoencoder). The trained models take the geometrical properties of pores to classify the type of six porosity types including
intra-particle, inter-particle, vuggy, moldic, biomoldic, and fracture. The MSE values for the BPN and SAE models were found to be 0.0042 and 0.0038, respectively. The precision, recall, and accuracy of the intelligent models for classifying the types of pores were calculated. The BPN model was able to correctly recognize 193 intra-particle pores out of 197 ones, 45 inter-particle pores out of 50 ones, 7 vuggy pores out of 9 ones, 10 moldic pores out of 12 ones, 2 biomoldic pores out of 3 ones, and 6 fractures out of 7 ones. Also the SAE model was able to correctly classify 193 intra-particle pores out of 197 ones, 46 inter-particle pores out of 50 ones, 8 vuggy pores out of 9 ones, 10 moldic pores out of 12 ones, 3 biomoldic pores out of 3 ones, and 7 fractures out of 7 ones. The results obtained showed that the SAE model carried out a bit more accuracy for classification of the inter-particle, vuggy, biomoldic, and fracture pores.Keywords: porosity classification, image analysis, neural network, deep learning, stacked autoencoder -
نوسانات عرضی حلقه های تاج که به وجود امواج مغناطو هیدرودینامکی در تاج نسبت داده می شوند، به دفعات زیاد در حلقه های نواحی فعال مشاهده شده اند. میرایی دامنه نوسانات عرضی مشاهده شده از نوع میرایی قوی است. میرایی این نوسانات ممکن است ناشی از عوامل اتلافی و یا از پدیده ویک حاصل از یک اختلال انتشاری باشد. میرایی نوسانات عرضی توسط پدیده ویک به هیچ یک از پدیده های اتلافی مربوط نمی شود. همچنین نوع این نوسانات عرضی وجوه نوسانی کینک نبستند اگرچه نوسانات کینک در حلقه در نهایت می توانند در اثر انرژی حاصل از بسته موج انتشاری ایجاد شوند. در این مقاله، بر انگیختگی و میرایی نوسانات عرضی در حلقه ها در اثر پدیده ویک به صورت نظری و مشاهداتی مورد مطالعه قرار گرفته است. در اینجا، نوسانات عرضی حلقه های تاج با یک لوله شار مستقیم که دو سر آن به نقاط ثابتی گره خورده، مدل شده است. دینامیک حاکم بر حلقه و تاج از معادله دیفرانسیل کلاین- گوردن می باشد. یک اختلال جایگزیده انتشاری که از یک پدیده خورشیدی مثل شراره ایجاد شده و در حین گسیل به سوی حلقه پاشیده می شود. در نتیجه، دامنه نوسانات حلقه در بسامد های بالاتر از بسامد قطع به طور تقریبی به صورتt-1/2 با زمان میرا می شود. داده های استفاده شده در اینجا تصاویری است که که توسط ابزار ای- ای- ای نصب شده روی تلسکوپ فضایی اس-دی- او برداشته شده است. این داده های مشاهداتی با فاصله زمانی 24 ثانیه از حلقه های مجاور یک شراره خورشیدی در طول موج 171 آنگستروم برای آشکار سازی برانگیختگی و میرایی نوسانات عرضی حلقه های مجاور شراره های خورشیدی، مورد بررسی قرار گرفته است. در این تجزیه و تحلیل نوسانات عرضی با میرایی قوی با دوره های نوسانی در بازه 86/23 تا 56/18 دقیقه به دست آمدند. علاوه بر این، وابستگی دامنه αنوسانات عرضی قطعاتی از حلقه به صورت t- به دست آمده که محدوده α برای 4 قطعه از حلقه نوسانی بین 65/0 تا 80/0 است. مقدار متوسط α مشاهده شده با پیش بینی مدل های نظری که پدیده ویک را مسئول میرایی قوی نوسانات عرضی حلقه های تاج فرض کرده، تطابق خوبی دارد..کلید واژگان: تاج خورشید, پدیده ویک, زمان میرایی نوسانات عرضی حلقه های تاجTransversal oscillation of coronal loops that are interpreted as signatures of magneto hydrodynamics (MHD) waves are observed frequently in active region corona loops. The amplitude of this oscillation has been found to be strongly attenuated. The damping of transverse oscillation may be produced by the dissipation mechanism and the wake of the traveling disturbance. The damping of transversal loop oscillations with wake phenomena is not related to any dissipation mechanism. Also, these kinds of coronal loop oscillations are not related to the kink mode, although this mode can be occurred after the attenuation process by the energy of the wave packet deposited in the loop. In this paper the excitation and damping of transversal coronal loop oscillations with wake of traveling wave packet is discussed in detail, both theoretically and observationally. Here, the transversal coronal loop oscillations is modeled with a one dimensional simple line-tied. The dynamics of the loop and the coronal is governed by the KleinGordon differential equation. A localized disturbance that can be generated by nearby flare produces a perturbation that undergoes dispersion as it propagates toward the loop. As a consequence, the amplitudes of oscillates decay with time roughly t-1/2 at the external cutoff frequency. These observed data on 2016-Dec-4 by Atmospheric Imaging Assembly (AIA) onboard Solar Dynamic Observatory (SDO) observations data, consisting of 560 images with an interval of 24 seconds in the 171 A0 pass band is analyzed for evidence of excitation and damping of transverse oscillations of coronal loop that is situated near a flare. In this analyzed signatures of transverse oscillations that are damped rapidly were found, with periods in the range of P=18.5-23.85 minutes. Furthermore, oscillation of loop segments attenuate with time roughly as t-α that average values of α for 4 different loops change form 0.65-0.80. The magnitude values of α are in good agreement with theoretical prediction for damping of transverse loop oscillations by wake of the traveling wave packet that can be considered responsible for the rapid damping of the observed oscillations.Keywords: coronal, wake phenomena, damping time of transverse oscillations
-
نشریه علوم زمین، پیاپی 106 (زمستان 1396)، صص 243 -256منطقه مسگرآباد در 10 کیلومتری جنوب خاور تهران، زون ساختاری البرز مرکزی قرار دارد. سنگ های برونزد یافته در این منطقه شامل واحدهای آتشفشانی، آتشفشانی- رسوبی و رسوبی به سن ائوسن هستند که توسط توده های نفوذی نیمه ژرف با ترکیب گرانودیوریت پورفیری تا کوارتز مونزودیوریت پورفیری پس از ائوسن پسین مورد هجوم قرار گرفته اند. این توده های آذرین حاوی بافت های پورفیرویید تا میکروگرانولار بوده و دارای ماهیت کلسیمی- قلیایی می باشند. این توده ها ایجادکننده سیالات گرمابی هستند که بواسطه آنها سامانه دگرسانی وسیعی با روند شمال باختر- جنوب خاور در امتداد گسل امتداد لغز سه دره بزرگ توسعه یافته است. اثرات دگرسانی گرمابی بر روی کلیه واحدهای ائوسن و توده های نفوذی نیمه ژرف در منطقه دیده می شود. دگرسانی ها شامل سیلیسی شدن، سریسیتی شدن، کلریتی شدن، اپیدوتی شدن، اکتینولیتی شدن، آرژیلیکی شدن، کربناتی شدن و آلونیتی- ژاروسیتی شدن هستند که شرایط فیزیکی - شیمیایی مناسبی را برای نهشت کانه ها فراهم نموده اند. جایگیری توده های نفوذی نیمه ژرف در سنگ های آتشفشانی، آتشفشانی- رسوبی و رسوبی ائوسن با تشکیل و توسعه ذخایر اسکارن، اپی ترمال و رگه های باریت همراه شده است. مطالعات کانه نگاری و تجزیه ای پیشرفته نشان می دهند که کانه زایی اپی ترمال شامل مگنتیت، پیریت، کالکوپیریت، بورنیت، کالکوسیت، باریت، آلیاژ مس - قلع- آهن، هماتیت، پسیلوملان، جاکوپسیت، مارتیت، گوتیت و لپیدوکروزیت است. اسکارن زایی در این منطقه در مرحله پیشرونده و پسرونده صورت گرفته است. کانی های پیرومتاسوماتیک آندرادیت- گروسولاریت در مرحله پیشرفته ایجاد شده اند و کانی هایی نظیر اپیدوت، کلریت، ترمولیت- اکتینولیت، کلسیت، کوارتز، پیریت، کالکوپیریت و کالکوسیت در مرحله پسرونده تشکیل شده اند. مطالعات ترمومتری بر روی رگه های باریت به عنوان تنها کانی حاوی میانبار سیال آشکار می کند که اختلاط سیالات با شرایط فیزیکوشیمیایی متفاوت عامل اصلی کانه زایی اپی ترمال در منطقه بوده است.کلید واژگان: توده های نفوذی نیمه ژرف, اپی ترمال, اسکارن, گارنت, میانبارهای سیال, مسگرآباد, تهران, ایرانMesgarabad area is located in ~10 km southeast of Tehran, the Central- Alborz structural zone (CASZ) of Iran. The rock units exposed in the area consist of Eocene volcanics, volcano-sedimentary and sedimentary rocks intruded by post upper Eocene granodiorite to quartz monzo-diorite. These subvolcanic intrusive bodies show porphyroid to microgranular textures and have calc-alkaline magmatic nature. These bodies produced hydrothermal fluids causing extensive alteration zones developed along the Se-Darreh-e-Bozorg strike-slip fault. The effects of hydrothermal fluids on the entire Eocene rock units and subvolcanic intrusive bodies are remarkable. The main alterations are silicification, sericitization, chloritization, epidotizaton, actinolitization, argillization, carbonatization, and alunitization-jarositization, which provided suitable physico-chemical conditions for ore-mineralization. The penetration of subvolcanic intrusive bodies into the Eocene volcanics, volcano-sedimentary and sedimentary rocks brought about skarn mineralization and epithermal barite veins. Microscopic studies and advanced analysis showed that the principal mineral phases in the epithermal zones are magnetite, pyrite, chalcopyrite, bornite, chalcocite, barite, Cu䩿 alloy, hematite, psilomelane, jacobsite, martite, geothite, and lepidochrosite. The skarnification processes occurred at two distinct stages, (1) progressive and (2) retrogressive. The pyrometasomatic anhydrous minerals such as andradite-grossularite formed during progressive stage and the hydrous minerals like epidote, chlorite, tremolite- actinolite, calcite, quartz, pyrite, chalcopyrite and chalcocite were developed during retrogressive stage. Fluid inclusion studies on primary aqueous inclusions trapped in barite crystals revealed fluid that mixing of two fluids having different physico-chemical conditions played an important role for ore deposition.Keywords: Subvolcanic intrusive bodies, Epithermal, Skarn, Garnet, Fluid Inclusions, Mesgarabad Area, Tehran, Iran
-
تالاب انزلی یکی از مهم ترین تالاب های حاشیه جنوبی دریای خزر و تحت تاثیر آب شیرین رودخانه های ورودی و آب لب شور دریای خزر به عنوان اکوتونی ویژه و منحصربه فرد نقش ایفا می کند. در این مطالعه عوامل فیزیکوشیمیایی و مواد مغذی آب تالاب انزلی از اردیبهشت 1393 به مدت یک سال و به صورت ماهانه بررسی گردیدند. شاخص وضعیت تروفیکی TSI به روش ارزیابی پارامتر های کلروفیل آ، فسفر کل، ازت کل و حد شفافیت محاسبه شد. نتایج بررسی نشان داد که میانگین سالانه نیتروژن کل، فسفر کل و اکسیژن محلول به ترتیب در حد 523/0±023/1، 105/0±113/0 و 63/2±71/8 میلی گرم بر لیتر بود. مقدار نیتروژن کل در ایستگاه های موردبررسی نسبت به هم تفاوت معنی دار نداشت (05/0P>) درحالی که، غلظت فسفر کل تفاوت معنی دار داشت (05/0P<). مقدار کلروفیل آاز حداقل 6/0 تا حداکثر 1/329 میکروگرم در لیتر (با میانگین 0/65±4/47 میکروگرم در لیتر) متغیر بوده است. دامنه هدایت الکتریکی از 254 تا 14250 بر حسب میکروموس بر سانتیمتر متغیر بود و تفاوت معنی دار بین ایستگاه های مختلف مشاهده گردید (05/0P<) نسبت نیتروژن به فسفر در کلیه مناطق تالاب انزلی به غیراز منطقه غربی کمتر از 10 بود و این نشان می داد که فسفر در این مناطق به عنوان عامل محدودکننده درروند یوتریفیکاسیون بود. در این تحقیق، منطقه غربی تالاب انزلی در سطح یوتروف، منطقه سیاکشیم سوپریوتروف و بقیه مناطق تالاب انزلی در مرحله نهایی تغذیه گرایی یا هایپریوتروف قرار داشتند. کنترل و کاهش میزان مواد معلق و مغذی که از طریق رودخانه های حاشیه به تالاب انزلی وارد می شوند و کنترل گیاهان آبزی داخل تالاب نقش مستقیم و موثری در بهبود کیفیت آب و کنترل پدیده یوتریفیکاسیون خواهد داشت.کلید واژگان: تالاب انزلی, عوامل شیمیایی, سطح تغذیه گراییAnzali wetland is one of the most important wetlands in the southern coast of the Caspian Sea which is under the influence of the brackish water of the Caspian Sea and the freshwater rivers entering it. Therefore, it plays important role as an exclusive ecotone. Physicochemical conditions and trophic levels of the Anzali Wetland were evaluated monthly from May 2014 to May 2015. Trophic State Index (TSI) was calculated based on the evaluation of chlorophyll a, total phosphorus (TP), total nitrogen (TN) and water transparency. The results showed that the average annual amounts of total nitrogen, total phosphorus and dissolved oxygen were 1.023±0.523, 0.113±0.105 and 8.71±2.63 mgL-1, respectively. The amounts of total nitrogen were not significantly different among various research locations (P>0.05), whereas the amounts of total phosphorus were significantly different among various research locations (PKeywords: Anzali Wetland, Chemical parameter, Trophic State Index
-
زنجرک مو، Arboridia kermanshah Dlabola(Hemiptera: Cicadellidae)، از آفات مهم انگور در ایران است که با تخم گذاری در نسوج برگ، تغذیه از شیره نباتی برگ و انتقال عوامل بیماری زای ویروسی، باعث ضعف درختان و کاهش کمی و کیفی محصول انگور می شود. تاثیر ترکیبات معدنی مختلف در باغ انگور در منطقه خلیل آباد استان خراسان رضوی، در سال 1394، با هدف کاهش مصرف سموم شیمیایی بررسی شد. تیمارهای آزمایشی شامل کائولین فرآوری شده با غلظت 5 درصد، گوگرد وتابل با غلظت 3000 پی پی ام، گل گوگرد، مخلوط کائولین فرآوری شده و گوگرد وتابل، حشره کش فوزالون با غلظت 1500 پی پی ام و شاهد (آب پاشی) بودند. زمان های محلول پاشی شامل اواخر فروردین، اوایل خرداد و اواسط تیرماه بود. نمونه برداری ها یک روز قبل، 3، 7، 14 و 21 روز بعد از هر محلول پاشی انجام شد. در هر بار نمونه برداری، تعداد کل حشرات کامل و پوره زنجرک در سطح رویی و پشتی 5 برگ از جهات مختلف درخت شمارش شده و میانگین کل حشرات به ازای هر درخت محاسبه شد. بر اساس نتایج به دست آمده، کاربرد ترکیبات معدنی موجب ایجاد تلفات در پوره ها و حشرات کامل زنجرک مو شد. میانگین درصد کاهش جمعیت زنجرک در تیمارهای کائولین، مخلوط کائولین و گوگرد، حشره کش فوزالون، گوگرد وتابل، گل گوگرد و شاهد در 3 روز بعد از محلول پاشی، به ترتیب 89، 86، 57، 25، 25 و 3 درصد به دست آمد. همچنین میانگین درصد کاهش جمعیت زنجرک مو در زمان 21 روز بعد از محلول پاشی در تیمارهای فوق، به ترتیب 48، 47، 17، 7، 12 و 2 درصد بود، که نشان دهنده ماندگاری تاثیر ترکیب معدنی کائولین در مقایسه با حشره کش شیمیایی فوزالون می باشد. لذا با توجه به تاثیر بالای کائولین و نیز ترکیب آن با گوگرد وتابل، در کاهش جمعیت پوره و حشره کامل زنجرک، محلول پاشی باغ های انگور با کائولین فرآوری شده (سپیدان®WP 95%،)، با غلظت 5 درصد یا کاربرد ترکیب آن با گوگرد وتابل می تواند به طور موفقیت آمیزی جمعیت زنجرک های مو را کنترل نماید.کلید واژگان: انگور, زنجرک, کائولین, گوگرد, کنترلGrape leafhopper, Arboridia kermanshah Dlabola(Hemiptera: Cicadellidae), is the most important pest of vineyards in Iran, that by laying eggs in the leaf tissue, feeding on leaves and transmission of viral pathogens, weaken the trees and reduce the quality and quantity of grape production. To reduce the use of chemical insecticides, application of mineral compounds was tested in a vineyard in Khalilabad region (Khorasan Razavi Province), in 2015. Treatments included kaolin (5% concentration), sulfur WP (3000 ppm), sulfur dust, a mixture of kaolin and sulfur WP, phosalone insecticide (1500 ppm), and control (water spray), respectively. Spraying times including late April, early May and mid-July, Samplings were carried out one day before and 3, 7, 14 and 21 days after spraying. At each sampling time, the total number of leafhopper adults and nymphs on 5 leaves per tree were counted. Based on the field studies, mineral compounds application reduced the leafhopper population at all spraying intervals. The mean percentage of leafhopper population reduction was observed in treatments including kaolin, kaolin and sulfur mixture, phosalone insecticide, sulfur WP, sulfur dust and control in 3 days after spraying, 89, 86, 57, 25, 25 and 3 percent, respectively, and also in 21 days after spraying, 48 , 47 , 17 , 7 , 12 and 2 percent, respectively. Therefore, kaolin (Sepidan® WP), with 5% concentration, or kaolin and sulfur mixture spray over the whole canopy of trees could be used successfully to reduce leafhoppers population on grape.Keywords: grape, grape leafhopper, kaolin, sulfur, control
-
پایداری گذرا یکی از مسایل پراهمیت در بهره برداری از سیستم های قدرت است و لذا ارزیابی وضعیت پایداری گذرای شبکه امری ضروری است. روش های معمول ارزیابی وضعیت پایداری گذرا به صورت آفلاین می باشد که بر اساس آن مجموعه ای از اقدامات پیش گیرانه اتخاذ می شود و یا مجموعه ای از اقدامات اصلاحی تحت عنوان تدابیر ویژه حفاظتی برای عملکرد در شرایط زمان واقعی طراحی می شود. به منظور کاهش ریسک تدابیر اتخاذشده در شرایط زمان واقعی، در این مقاله روشی جدید برای تخمین برخط پایداری گذرا ارائه شده است که بر اساس ترکیب اندازه گیری های محلی و ناحیه گسترده عمل می کند. بر اساس این روش ابتدا سیستم قدرت دوناحیه ای با دسته بندی ژنراتورهای هم نوا و بر اساس روش تک ماشین معادل ساده سازی شده و سپس از معیار سطوح برابر برای پیش بینی پایداری گذرای آن استفاده می شود. بر اساس نوآوری روش پیشنهادی، سطح شتاب دهنده منحنی توان الکتریکی بر حسب زاویه رتور شبکه تک ماشینه معادل در لحظات وقوع خطا از روی سطوح شتاب دهنده محاسبه شده در هر یک از شین های ژنراتوری به صورت محلی محاسبه می شود که دقت محاسبات را افزایش می دهد. نتایج شبیه سازی انجام شده بر روی شبکه های نمونه 11شینه با چهار ژنراتور سنکرون و 39شینه با 10 ژنراتور سنکرون، کارآمدی روش پیشنهادی را نشان می دهد.کلید واژگان: اندازه گیری های ناحیه گسترده, تدابیر ویژه حفاظتی, تخمین پایداری گذرا, روش تک ماشین معادل, معیار سطوح برابرStability challenges in Microgrids (MGs) usually arise from low inertia of Distributed Generation (DG). In this paper, a voltage stability improvement method is proposed in order to improve MG operation. Voltage Stability Index (VSI) is applied to evaluate and improve voltage stability of MGs including different types of DGs. A new hybrid optimization is introduced to find the optimal operation of autonomous MG and to improve VSI. Operational optimization is performed by finding optimal droop parameters of DGs and sitting wind DGs to reduce energy generation cost. Optimization is defined as a multi-objective function and a hybrid HS-GA algorithm is applied to solve the optimization problem. A new power flow formulation is also proposed in which the steady state frequency, reference frequency, droop coefficients and, reference voltage of droop based DGs are considered as optimization variables. Results of proposed approach are compared with other methods for 33 and 69-bus IEEE systems using MATLAB software. Results prove the efficiency of proposed approach for operational improvement of MGs.Keywords: Harmony search algorithm, multi-objective functions, power flow, fuzzy decision
-
در نظام برنامه ریزی شهری ارتباط مستقیمی بین کاربری زمین، معیارهای کالبدی و میزان عرضه تسهیلات حمل و نقل ارائه شده، وجود دارد. لذا هدف این تحقیق در نظر گرفتن معیارهای کالبدی، حمل و نقل و جمعیتی موثر در ایجاد ترافیک است تا با ترکیب شاخص های موجود با استفاده از مدل IHWP نقاط دارای پتانسیل ترافیکی در شهر ارومیه را مورد ارزیابی قرار دهد. پژوهش حاضر با توجه به هدف آن از نوع تحقیقات کاربردی بوده و با توجه به روش انجام کار، از ماهیتی توصیفی- تحلیلی برخوردار میباشد. جهت اجرای تحقیق تعداد 14 شاخص از میان عوامل موثر در ترافیک انتخاب شده و پس از توزیع پرسشنامه بین نخبگان به محاسبه امتیاز شاخص ها بر اساس مدل IHWP اقدام شده است. آماده سازی و فازی سازی لایه ها مبتنی بر رابطه هر کدام از شاخص ها با هدف تحقیق و براساس توابع سیگموئیدی به ترتیب در نرم افزار GIS و Idrisi صورت گرفته و در نهایت با استفاده از Weighted Sumبه ترکیب شاخص های 14 گانه با اعمال امتیاز آن ها اقدام شده است. گرایش تحقیقات حمل و نقل به مدل سازی ترافیک با تعداد شاخص های محدود و بخشی موجب شده این تحقیق با ترکیب زیر معیارهای مختلف حمل و نقل، جمعیتی و کالبدی به سنجش پتانسیل ترافیکی موجود در شهرها بپردازد. نتایج بدست آمده بیانگر آن است که 17 درصد از محدوده شهر ارومیه پتانسیل ترافیکی کم، 77 درصد پتانسیل ترافیکی متوسط و 6 درصد در محدوده پتانسیل ترافیکی زیاد قرار گرفته اند.کلید واژگان: ترافیک, مدلIHWP, ارومیه, فازی, GISPopulation growth, migration from rural, urban development and increasing vehicle creates an important topic in the name of transport and urban traffic and consequently the complexity of this issue to develop a comprehensive and integrated management of transport and traffic has become inevitable. In urban planning system, there is a direct relation between land use, physical criteria and offered supply of transportation facilities. So the aim of this research is considering physical, transportation and population criteria involved in traffic so that with combining existing indexes by using IHWP model evaluate the points having traffic potential in urmia city. This research according to its purpose is the kind of applied research and according to method of work has descriptive- analytical nature. To perform the study, 14 indicators from among the factors affecting traffic were selected and after distribution questionnaire between elites, the scores of indicators based on IHWP are calculated. Preparation and Fuzzy fiction of layers based on the relationship of indicators with research aim and according to Sigmoidal functions respectively has done in GIS and Idrisi software and finally by using Weighted Sum the combination of 14 indicators with applying their scores, is done. Transportation researches orientation to traffic modeling with sectorial and limited number of indicators and led to this research by combination of different transportation, population and physical sub- criteria evaluate the traffic congestion potential in the cities. The results show that 17 percent of urmia city area in low traffic potential, 77 percent in middle potential and 6 percent located in high traffic potential area. As a result, it can be said that much of Urmia area in terms of traffic potential is locate in average traffic zone. The results also in separation of 5 regions suggest that regions of 5, 4 and 2, 3 and 1 respectively the highest to the lowest potential in high traffic zones are allocated.Keywords: Traffic, IHWP, Potential, Fuzzy, GIS
-
نفوذ توده های آذرین کوارتزمونزودیوریتی به سن الیگوسن به درون لیتیک کریستال توف ها و تراکی بازالت های ائوسن در منطقه جیزوان (پهنه طارم- هشتجین) سبب رخداد پهنه دگرسانی آرژیلیک گسترده ای شده است. مطالعات کانی شناختی نشان می دهند که این پهنه دگرسانی دارای کانی های کائولینیت، کوارتز، اسمکتیت، پیروفیلیت، مسکوویت- ایلیت، آلونیت، روتیل، کلسیت، فلدسپار، کلریت، هماتیت و گوتیت است. کانه های درونزاد درون رگه ها و رگچه های سیلیسی-کربناته پهنه دگرسانی آرژیلیک شامل کالکوپیریت، گالن و پیریت هستند که توسط گوتیت، مالاکیت و آزوریت با منشا برونزاد همراهی می شوند. محاسبات تغییرات جرم عناصر با فرض Al به عنوان عنصر شاخص کم تحرک نشان می دهند که عناصری مانند Ti، P، Th، Nb، Ta، Y و Zr در طی آرژیلیکی شدن لیتیک کریستال توف ها دچار شستشو شده اند. این رفتار غیرعادی در ارتباط با pH پایین سیال های دگرسان کننده، نسبت بالای آب به سنگ، فراوانی یون های کمپلکس کننده و سامانه زهکشی مناسب است. الگوی توزیع REEهای بهنجار شده با کندریت نشان دهنده تفریق و غنی شدگی LREEs نسبت به HREEs و رخداد بی هنجاری های منفی Eu و Ce در طی آرژیلیکی شدن لیتیک کریستال توف ها هستند. بررسی های زمین شیمیایی آشکار می کنند که رخداد بی هنجاری منفی Ce (49/0-92/0) در ارتباط با تخریب زیرکن توسط سیال های اکسیدان- اسیدی است. بی هنجاری منفی Eu (23/0- 73/0) وکاهش جرم عناصری مانند Si، Fe، K، Rb، Cs، Sr و Ba در طی گسترش پهنه دگرسانی آرژیلیک، تخریب کانی های پلاژیوکلاز و هورنبلاند توسط سیال های گرمابی به شدت اسیدی و فوگاسیته بالای اکسیژن محیط را نشان می دهد. ضرایب همبستگی میان عناصر نشان از نقش کنترل کننده اکسیدهای منگنز در توزیع و تمرکز REEs، Pb، Zn و Cu دارند. شواهد کانی شناختی و زمین شیمیایی مانند حضور پیروفیلیت، آلونیت و روتیل، غنی شدگی LREEs نسبت به HREEs، مقادیر La+Ce+Y پایین، بی هنجاری منفی Ce و همبستگی های مثبت قوی میان (LREEs/HREEs)N-LOI و -P (La/Lu)Nپیشنهاد می کنند که گسترش و تکامل پهنه دگرسانی آرژیلیک در منطقه جیزوان به فرایندهای درونزاد وابسته است.کلید واژگان: زمین شیمی, دگرسانی آرژیلیک, توزیع عناصر, فرایندهای درونزاد, پهنه طارم - هشتجینIntrusion of quartz-monzodioritic igneous bodies of Oligocene age into the Eocene lithic crystal tuffs and trachy-basalts resulted in occurrence of widespread argillic alteration zone in the Jizvan area (Tarom-Hashtjin zone). Mineralogical studies indicate that this alteration zone includes kaolinite, quartz, smectite, pyrophyllite, muscovite-illite, alunite, rutile, calcite, feldspar, chlorite, hematite and goethite minerals. Hypogene ore minerals within the silicic-carbonatic veins and veinlets of argillic alteration zone contain chalcopyrite, galena and pyrite accompanied by goethite, malachite and azurite of supergene origin. Mass changes calculations of elements with assumption of Al as a monitor immobile element indicate that elements such as Ti, P, Th, Nb, Ta, Y and Zr have suffered leaching during argillization of lithic crystal tuffs. This abnormal behaviour is in relation to low pH of altering solutions, high water/rock ratio, abundance of complexing ions and suitable drainage system. The distribution pattern of REEs normalized to chondrite shows differentiation and enrichment of LREEs relative to HREEs and occurrence of negative Eu and Ce anomalies during argillization of lithic crystal tuffs. Geochemical investigations reveal that occurrence of negative Ce anomaly (0.49-0.92) is in relation to the destruction of zircon by acidic-oxidizing fluids. Negative Eu anomaly (0.23-0.73) and mass loss of elements such as Si, Fe, K, Rb, Cs, Sr and Ba indicate destruction of plagioclase and hornblende by strongly acidic hydrothermal fluids and high oxygen fugacity of environment. The correlation coefficients between elements display the controlling role of Mn-oxides in distribution and concentration of REEs, Pb, Zn and Cu. Mineralogical and geochemical evidence such as presence of pyrophyllite, alunite and rutile, enrichment of LREEs relative to HREEs, low values of La৯, negative Ce anomaly and strong positive correlations between (LREEs/HREEs)N-LOI and (La/Lu)N-P suggest that the development and evolution of argillic alteration zone in the Jizvan area is affiliated to hypogene processes.Keywords: Geochemistry, Argillic alteration, Distribution of elements, Hypogene processes, Tarom-Hashtjin zone
-
مقدمهبا توجه به اهمیت فوق العاده و بسیار مهم دوران خدمت سربازی، پرداختن به کیفیت زندگی آنان بسیار ضروری به نظر می رسد. مطالعه حاضر با هدف تعیین کیفیت زندگی در سربازان یکی از یگان های نظامی بندرعباس انجام شد.روش بررسیپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی و مقطعی است. جامعه پژوهش 247 نفر از سربازان یکی از یگان های نظامی بندرعباس بودند. نمونه گیری به صورت تصادفی ساده انجام گرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات پرسشنامه ای مشتمل بر دو بخش: مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه استاندارد کیفیت زندگی SF36 (شامل دو بعد جسمی و روانی) بود. داده ها با استفاده از نرم افزار SPSSو آزمون های آماری کای اسکوار، آنالیز واریانس و نسبت شانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هامیانگین سن سربازان شرکت کننده در پژوهش 057/3±23 بود. میانگین کیفیت زندگی در بعد جسمانی35/59 و در بعد روانی 70/43 بود. اختلاف آماری معناداری بین کیفیت زندگی در بعد جسمانی با بعد روانی مشاهده شد (001/0>p).نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر بیانگر پایین بودن کیفیت زندگی سربازان در بعد روانی است. لذا پیشنهاد می شود که برنامه های مداخله ای جهت ارتقای کیفیت زندگی سربازان به خصوص در بعد روانی اجرا گردد.کلید واژگان: کیفیت زندگی, سربازان, پرسشنامهEBNESINA, Volume:19 Issue: 1, 2017, PP 54 -56BackgroundGiven the great importance of military service, it seems necessary to investigate the quality of life in soldiers. This study aimed to assess quality of life among the soldiers of a military unit in Bandar Abbas city, Iran.Materials And MethodsThis cross-sectional study was carried out among 247 randomly selected soldiers of a military unit in Bandar Abbas city. Data were collected through a questionnaire consisted of two parts: demographic characteristics and a standard quality of life questionnaire (SF 36). Analysis of data was done using SPSS through chi-square tests, variance analysis, and the odds ratios.ResultsThe mean age of participated soldiers was 23±3.057. The mean quality of life in physical and psychological dimensions was 59.35 and 43.70, respectively. It was observed a significant statistical difference between the quality of life in physical dimension with psychological dimension (pConclusionThe results indicated low quality of life in psychological dimension among soldiers. Therefore, it is suggested that intervention programs were implemented to improve the quality of life in soldiers.Keywords: Quality of Life, Soldiers, Questionnaire
-
هوش معنوی بیانگر مجموعه ای از توانایی ها، ظرفیت ها و منابع معنوی می باشد که کاربست آنها در امور مخنلف زندگی از جمله تحصیل می تواند موجب افزایش انطباق پذیری افراد و توانابی آن ها در فعالیت های مختلف شود. بنا بر تحقیقات انجام شده افرادی که هوش معنوی بالاتری دارند در فعالیت های خود نستوه تر، واجد پشتکار، طالب پیشرفت بیشتری می باشند لذا هدف از پژوهش حاضر پیش بینی پیشرفت تحصیلی دانشجویان دوره های مجازی بر اساس نستوهی، هوش معنوی و جنسیت آنان بود. روش پژوهش توصیفی- همبستگی بود. نمونه پژوهش شامل 150 نفر از دانشجویان آموزش از راه دور بود که با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده شامل پرسشنامه هوش معنوی (کینگ، 2008) و پرسشنامه سنجش نستوهی (بشارتی، 1387) بود. داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی با استفاده از نرم افزار SPSS تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان دهنده رابطه معناداری بین هوش معنوی و نستوهی کلی در دانشجویان با ضریب همبستگی نسبتا متوسط و در سطح معناداری 97% بود (03/0P≤ و 224/0r = ) همچنین از بین زیرمولفه های نستوهی، بعد تعهد و کنترل با هوش معنوی کلی با ضریب همبستگی متوسط و در سطح اطمینان 99% (001/P≤ و 30/0r = ) و زیرمولفه های مقابله با مشکلات، سجایای اخلاقی و خودآگاهی با ضریب همبستگی متوسط و در سطح اطمینان 98% رابطه معناداری داشت (002/P≤ و 251/0r =). در بررسی تفاوت های جنسیتی نیز تفاوت معناداری بین دختران و پسران مشاهده شد و میانگین دختران در هوش معنوی و پسران در نستوهی بالاتر بود. بین جنسیت و نستوهی با پیشرفت تحصیلی هم رابطه معناداری وجود داشت.کلید واژگان: نستوهی, عملکرد تحصیلی, هوش معنوی, تفاوت های جنسیتیSpiritual intelligence represents a set of abilities, capacities and sources of spirituality that their work in the affairs of life such as education can increase the adaptability of individuals and their ability to work in different activities. According to the research, those who have a higher spiritual intelligence in their activities have hard work, diligence, and desire for more progress, so the purpose of this study was to Predicting academic achievement of virtual students by their hardiness, spiritual intelligence and gender. The research method was correlation. The sample was150 students of distance education, which selected randomly. The instruments was Spiritual Intelligence Scale (King 2007), and hardiness assessment questionnaire (besharat 2010). Data in both descriptive and inferential statistics were analyzed with SPSS software. The results showed significant relationship between spiritual intelligence and hardiness with a moderate correlation coefficient and a significant level of 97%. )P≤ 0.03 , r = 0.224( also two components of the hardiness such as, commitment and control with spiritual intelligence with a moderate correlation coefficient and a confidence level of 99 %. (r= 0.30, P≤ 0.01)and confronting with problems, moral factors and Self-awareness, was significant with a moderate correlation coefficient and a confidence level of 98%.)r = 0.251, P≤ 0.0) The study of gender differences were also showed significant differences between boys and girls and Females to spiritual intelligence and boy to hardiness were higher. The was a significant relationship between gender and hardiness with academic achievement.Keywords: Virtual students, hardiness, academic achievement, Spiritual Intelligence
-
یکی از روش های بهبود پایداری حرارتی و فداشوندگی الاستومرهای پلی یورتانی با رویکرد عایق راکت پیشرانه جامد، استفاده از پر کننده هایی با خاصیت فداشوندگی بالا نظیر ذرات سیلیکا می باشد. در این تحقیق به تهیه کامپوزیت های پلی یورتان- سیلیکا (16،25 و 38% وزنی) و نانوکامپوزیت های پلی یورتان- سیلیکا (10، 16 و 25% وزنی) پرداخته شده است و در ادامه برهمکنش ها، مورفولوژی و پایداری حرارتی آن ها با استفاده از طیف سنجی مادون قرمز تبدیل فوریه (FTIR & ATR)، میکروسکوپ روبش الکترونی (SEM) و آنالیز وزن سنجی حرارتی (TGA) مورد بررسی قرار گرفته است. طیف های مادون قرمز تائید کننده تشکیل گروه های یورتانی و تصاویر SEM نیز نشان دهنده توزیع مناسب ذرات سیلیکا در زمینه پلی یورتانی می باشند. نتایج TGA نیز نشان می دهند که دمای 50 درصد اتلاف وزن نمونه، با افزایش مقدار سیلیکا به دلیل عملکرد ذرات سیلیکا به عنوان تله زغال پلیمری افزایش یافته که این نتیجه با استفاده از روش وزن سنجی حرارتی تصحیح شده نیز تائید گردید. مقدار جرم باقیمانده کامپوزیت یورتانی حاوی 25% وزنی سیلیکا حدود 72/0 درصد وزنی بوده در حالیکه این مقدار برای نانوکامپوزیت با مقدار یکسان از ذرات سیلیکا برابر با 8/1 درصد وزنی می باشد.کلید واژگان: پلی یورتان, کامپوزیت, نانوکامپوزیت, سیلیکا, عایق حرارتی, پایداری حرارتیOne way to thermal stability and ablation improving of polyurethane elastomers with approach of solid propellant rocket insulation, is use of fillers such as silica particles with property of high ablation. In this study, it was paid to prepare polyurethane-silica composites (16,25 and 38% by weight) and polyurethane-silica nanocomposites (10, 16 and 25% by weight) and then interaction, morphology and thermal stability of them has been investigated by using of Fourier transform infrared spectroscopy (FTIR & ATR), scanning electron microscopy (SEM) and thermal gravimetric analysis (TGA). Infrared spectra are confirm the formation of polyurethane and SEM images also show the proper distribution of the silica particles in the matris of polyurethane. TGA results also show that the temprature of 50 percent weight loss, due to function of silica particles as char trap, is increased that this result was approved by using of corrected thermal gravimetry method. The amount of residual mass of polyurethane composite containing 25 wt% silica was about 0.72 wt.% while this amount for the nanocomposite with the same amount of silica particles was equal to 1.8 wt.%.Keywords: Polyurethane, Composite, Nanocomposite, Silica, Thermal Insulator, Thermal Stability
-
هدف این پژوهش «تعیین تاثیر مقدار دخالت اطرافیان و طرفداری از خانواده پدری بر مقدار دلسردی از زندگی با همسر: در بین زوجین شهر تبریز» می باشد. روش پژوهش پیمایش و ابزار گرد آوری داده ها، پرسش نامه بوده و اعتبار گویه ها از روش اعتبار سازه ای و تحلیل عامل که بالاتر از 7/ بود، بدست آمد. پایایی ابزار نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ 8/ بود. جامعه آماری پژوهش زوجین شهر تبریز و حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 381 نفر می باشد و نمونه گیری به صورت خوشه ایتصادفی می باشد. با استفاده از ضریب رگرسیون رابطه علی بین متغیرها بررسی شد و متغیر دخالت اطرافیان و مقدار طرفداری از خانواده پدری بر متغیر مقدار دلسردی از زندگی با همسر تاثیر دارد و سهم مقدار طرفداری از خانواده پدری در تبیین دلسردی از زندگی با همسر بیش تر است. هم چنین، با استفاده از نرم افزار اموس، مدل معادله های ساختاری ترسیم شد و یافته ها نشان دادند که مدل پژوهش از برازش عالی برخوردار است.کلید واژگان: دلسردی از زندگی با همسر, دخالت اطرافیان, طرفداری از خانواده پدریThe aim of this study was to determine the effect of the interference and support of the people and paternal family on the discouragement life with spouse in Tabriz. The research used survey method and questionnaires for data collection. Item reliability through construct validity and factor analysis was higher than the 0.7 and reliability was 0.8by using Cronbach's alpha coefficient. The statistical population included couples in Tabriz and the sample size was 381 according to Cochran formula and random cluster sampling. The causal relationship between variables was investigated by using the regression coefficient. The amount of support from father's family and intervention influences the rate of disappointing life with a spouse. The variable of support from father's family explains the disappointment of living with a spouse more. Structural equation modeling was drawn by AMOS software and the results showed that the model fit is excellent.Keywords: Disappointment of Living with a Spouse_People Involvement_Support from the Paternal Family
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.