به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

akram sadat naeemi

  • رضا کاظمی درسنکی، سکینه علی جانپور*، اکرم سادات نعیمی، سیده آیناز شیرنگی، صفورا ابرقوئی
    هدف مطالعه حاضر بررسی آلودگی میکروپلاستیکی رسوبات رودخانه سفیدرود استان گیلان است. بدین منظور از پنج ایستگاه (مصب، مسکونی، کشاورزی، گردشگری و دهانه فاضلاب ورودی به رودخانه)، هر ایستگاه سه نمونه رسوب سطح و سه نمونه رسوب عمق جمع آوری شد. نمونه های رسوب، پس از آبگیری با روش جداسازی براساس اختلاف چگالی (SMI) و عبور ازکاغذ صافی جهت شناسایی میکروپلاستیک ها مورد بررسی قرار گرفتند. جهت شمارش تعداد، رنگ و اندازه میکروپلاستیک ها از استریومیکروسکوب دوربین دار و برای شناسایی جنس و عناصر سازنده آن ها از طیف سنجی رامان و آنالیز FESEM-EDS استفاده شد. از 30 نمونه رسوب سطحی و عمقی مورد بررسی؛ 86 ذره میکروپلاستیک در 100 گرم رسوب خشک شناسایی شد. ایستگاه فاضلاب (27.90درصد) و ایستگاه گردشگری (24.41 درصد) بیشترین آلودگی میکروپلاستیکی را داشتند. رنگ مشکی (37.20 درصد)، شکل فیبر (63.95 درصد) و محدوده اندازه 0.5-1 میلی متر (46.51 درصد) دارای بیشترین فراوانی بودند. آنالیز 3 نمونه تصادفی با طیف سنجی رامان نشان داد، که جنس پلیمر ها از نوع نایلون، پلی اتیلن، پلی استایرن بودند و طبق آنالیز FESEM-EDS نمونه های میکروپلاستیکی دارای سطح صافی نبودند و علاوه بر عناصر اصلی پلاستیک مانند کربن و اکسیژن، حامل عناصر دیگری مانند آهن، آلومینیوم و تیتانیوم بودند. با توجه به آلودگی های مشاهده شده در رودخانه سفیدرود؛ پایش دوره ای میکروپلاستیک ها در آب، رسوبات و آبزیان رودخانه که مهم ترین رودخانه بزرگ متصل به دریای خزر در کشور است و مدیریت پسماند ها و فاضلاب های ورودی به رودخانه و مهم تر از همه فرهنگ سازی و آگاه سازی مردم درخصوص آلودگی میکروپلاستیکی می تواند کمک شایانی برای کنترل آلودگی باشد.
    کلید واژگان: میکروپلاستیک, رسوب, رودخانه سفیدرود
    Reza Kazemi Darsanaki, Sakineh Alijanpour *, Akram Sadat Naeemi, Seyedeh Ainaz Shirangi, Safoura Abarghouei
    This study aimed to investigate the microplastic pollution in the sediments of the Sefidrud River. To achieve this goal, sediment samples were collected from five locations, including the river mouth, residential area, agricultural area, tourist area, and the wastewater inlet into the river. Three surface sediment samples and three deep sediment samples were collected from each station. The sediment samples were then analyzed to identify microplastics after separation using the Sediment-Microplastic Isolation (SMI) method and passed through a sieve. Stereomicroscopy was used to count microplastics' number, color, and size, while Raman spectroscopy and FESEM-EDS analysis were employed for polymer identification and elemental composition analysis. Among the 30 surface and deep sediment samples examined, 86 microplastic particles per 100 grams of dry sediment were identified. The wastewater station (27.90%) and the tourist area (24.41%) exhibited the highest microplastic pollution. Black color (37.20%), fiber shape (63.95%), and a size range of 0.5–1 millimeter (46.51%) were the most prevalent characteristics. Raman spectroscopy analysis of three random samples revealed that the polymer types were nylon, polyethylene, and polystyrene, while FESEM-EDS analysis showed that the microplastic particles had rough surfaces and contained elements such as iron, aluminum, and titanium in addition to the main plastic components like carbon and oxygen. These additional elements pose a significant threat to marine ecosystems. Given the concerning levels of pollution observed in the Sefidrud River, periodic monitoring of microplastics in water, sediments, and river organisms is essential. Furthermore, effective waste and wastewater management strategies are crucial, especially near river inlets. Above all, public awareness and education regarding microplastic pollution can play a significant role in its control.
    Keywords: Microplastic, Sediment, Sefidrud Revier
  • مریم محجوبیان، اکرم سادات نعیمی*، زینب مرادی شوئیلی، برهان منصوری

    میزان سمیت مواد در مواجهه هم زمان با دیگر آلاینده های محیطی دستخوش تغییر می شوند و می توانند آسیب های متفاوت تری نسبت به حالت منفرد خود در آبزیان ایجاد نمایند. بنابراین، هدف از این پژوهش، ارزیابی کمی جذب، دفع و غلظت زیستی روی در مواجهه با نانوذرات اکسیدروی در حضور و عدم حضور نانوذرات نقره در بافت های آبشش، روده و کبد ماهی گورخری (Danio rerio) با استفاده از مدل سازی توکسیکوکنتیک بود. در مطالعه حاضر، 216 قطعه ماهی گورخری به مدت 56 روز (28 روز مواجهه و 28 روز پاکسازی) در معرض یک غلظت غیرکشنده نانوذرات اکسیدروی (10 میلی گرم برلیتر) و دو غلظت غیرکشنده نانوذرات اکسیدروی و نقره به صورت توام (10 میلی گرم برلیتر نانوذرات اکسیدروی + 02/0 یا 04/0 میلی گرم برلیتر نانوذرات نقره) به همراه شاهد در 3 تکرار قرارگرفتند. پس از اتمام دوره های مختلف نمونه برداری، غلظت فلز روی در آب و بافت های مختلف اندازه گیری شد. نتایج این پژوهش نشان داد که غلظت روی در حضور نانوذرات نقره به ترتیب در بافت آبشش > روده > کبد بیشتر بود. همچنین کوتاه ترین نیمه عمر فلز روی در بافت آبشش و در تیمار توام با نانوذرات نقره مشاهده گردید. یافته ها نشان داد که علاوه بر بافت، زمان و غلظت مواجهه، حضور نانوذره نقره نیز بر میزان غلظت فلز روی تاثیرگذاراست.

    کلید واژگان: نانوذرات نقره, نانوذرات اکسیدروی, ماهی گورخری, اثرات توام, توکسیکوکنتیک
    Maryam Mahjoubian, Akram Sadat Naeemi*, Zeinab Moradi-Shoeili, Borhan Mansouri

    The level of toxicity of contaminants undergoes changes in simultaneous exposure to other environmental pollutants and can cause different damages compared to their single exposure in aquatic animals. Therefore, this study aimed to quantitatively evaluate the uptake, elimination, and bioconcentration of zinc in exposure to zinc oxide nanoparticles in the presence and absence of silver nanoparticles in the gill, intestine, and liver tissues of zebrafish using toxicokinetic modeling. In the present study, 216 pieces of zebrafish (Danio rerio) were exposed to a non-lethal concentration of ZnO NPs (10 mg L-1), and two combined treatments of non-lethal concentrations of ZnO NPs and Ag NPs (10 mg L-1 of ZnO NPs + 0.02 or 0.04 mg L-1 of Ag NPs) along with the control were placed in three replications. After the completion of different sampling periods, the concentration of zinc metal in water and different tissues was measured. The results of this research showed that the concentration of zinc in the presence of Ag NPs was higher in gill > intestine > liver tissue, respectively. Also, the shortest half-life of zinc metal was observed in the gill tissue and the combined treatment of Ag NPs. The findings showed that in addition to the tissue, exposure time, and concentration, the presence of Ag NPs also affects the concentration of zinc metal.

    Keywords: Ag Nps, Zno NP, Zebrafish, Combined Effects, Toxicokinetic
  • فاطمه جعفری، اکرم سادات نعیمی*، محمدمهدی سوهانی، محسن نوری نژاد

    در مطالعه حاضر تاثیر متقابل تغییر دما و pH به همراه فنانترن به عنوان نماینده آلاینده ها بر چگونگی تعدیل بیان ژن ناکرین از طریق تحلیل بیان ژن ناکرین در بافت جبه صدف مرواریدساز محار Pinctada radiata مورد بررسی قرار گرفت. برای تعیین روند تغییرات الگوی بیان ژن مورد مطالعه، صدف های مروارید ساز به مدت 4 هفته تحت شرایط تیمارهای ترکیبی گرمایش در دو سطح 24 و 28 درجه سانتی گراد، اسیدی شدن در دو سطح  8.1و 7.6 و فنانترن در دو سطح 0 و 8 نانوگرم بر لیتر در آکواریوم های 20 لیتری با تراکم 15 جاندار در هر تانک آزمایشی بررسی شده است. نمونه برداری در سه مرحله، انتهای 24 ساعت اول، انتهای 48 ساعت دوم و انتهای روز 28 ام انجام شد. بعد از 28 روز معارضه، نتایج، مرگ و میری را نشان نداد. پارامترهای مورد مطالعه به جز دما بصورت منفرد، اثرات دوگانه به جز تقابل دما و فنانترن و اثرات سه گانه بر روی بیان ژن ناکرین کاهش معنی داری نشان دادند. تقابل چهارگانه اثر معنی داری بر روی بیان ژن ناکرین نشان نداد. این نتایج گویای آن است که کاهش اسیدیته آب دریا، گرم شدن آن و حضور آلاینده فنانترن باعث کاهش بیان ژن ناکرین شده و در نهایت ممکن است بر روی کیفیت مروارید و پوسته صدف مرواریدساز محار اثر داشته باشد.

    کلید واژگان: بیان ژن, تغییر اقلیم, خلیج فارس, صدف مرواریدساز محار, هیدروکربن های چندحلقه ای آروماتیک
    Fatemeh Jafari, Akram Sadat Naeemi*, MohammahMahdi Sohani, Mohsen Noorinezhad

    In the present study, the interaction effect of climate change accomplished by phenanthrene as a representative of contaminants was investigated on the expression of nacrein gene in the mantle tissue of Pinctada radiata. To determine the studied gene expression pattern changes, pearl oysters were exposed to isolated/ combined warming in two levels (24 and 28 °C), acidification in two levels (8.1 and 7.6) and phenanthrene concentration in two levels (0 and 8 ng/L) for 4 weeks. Experimental setup was arranged in eight exposure treatments with triplicate aquaria per treatment and each aquaria containing 15 animals in 20 L. Sampling was performed three times, i.e.,24 h 48 h and 28 days after exposure. After 28 days of exposure, although no mortalities were observed in any treatments, the studied parameters caused significant reduction of nacrein expression in isolated exposure except for temperature, double interactions except for temperature and phenanthrene combination, and triple interaction. The quadruple interaction showed no significant effect on nacrein gene expression. These results demonstrated that the decreased seawater pH and elevated temperature in presence of contaminants caused downregulation of the nacrein gene and might impact the quality of pearl and shell of pearl oyster, P. radiata.

    Keywords: Climate changes, Gene Expression, Pinctada radiata, Persian Gulf, Polycyclic Aromatic Hydrocarbons
  • رضا کاظمی درسنکی*، اکرم سادات نعیمی

    جانوران دریایی به دلیل داشتن متابولیت های ثانویه از مهم ترین منابع تولیدات طبیعی با منشا فعالیت های زیستی محسوب می شوند. این ترکیبات طبیعی می توانند کاربرد های غذایی و دارویی زیادی داشته باشند. در سال های اخیر تلاش ها به منظور یافتن مواد زیست فعال از جانداران به خصوص جانوران دریایی افزایش یافته است. خارپوستان از جمله ستاره های شکننده، ستاره دریایی، توتیای دریایی، خیار دریایی گروه قدیمی و متنوع از بی مهرگان دریایی هستند که منبع غنی از ترکیبات ضد باکتریایی و ضدسرطانی با مکانسیم فعالیت بالا محسوب می شوند. با وجود پیشرفت فوق العاده در پزشکی، بیماری های ناشی از میکروارگانیسم ها هنوز هم یک تهدید عمده برای سلامت عمومی می باشد. امروزه با افزایش مقاومت های آنتی بیوتیکی و رشد انواع سرطان ها و اثرات جانبی داروهای شیمیایی، استفاده از درمان های جایگزین و نوین طبیعی ضروری به نظر می رسد. تحقیقات اخیر حاکی از آن است که ترکیبات جدا شده از اندام های مختلف خیار و توتیا دریایی می تواند اثرات ضدمیکروبی و ضد سرطانی داشته باشند. طی این مطالعه مروری، نتایج حاصل از اثرات ضد میکروبی و ضد سرطانی توتیا و خیار دریایی خلیج فارس و دریای عمان در دهه اخیر مورد بررسی قرار گرفت.

    کلید واژگان: توتیای دریایی, خیار دریایی, فعالیت ضدباکتریایی, فعالیت ضدسرطانی, خلیج فارس
    Reza Kazemi Darsanaki*, Akram Sadat Naeemi

    Marine animals are one of the most important sources of natural products with the origin of biological activities due to their secondary metabolites. These natural compounds can have many nutritional and medicinal uses. In recent years, efforts to find bioactive substances from organisms, especially marine animals, have increased. Echinoderms, including sea urchins (Echinoidea) and sea cucumbers (Holothuroidea) are an ancient and diverse group of marine invertebrates, which are a rich source of antibacterial and anticancer compounds with high activity mechanisms. Despite tremendous progress in medicine, diseases caused by microorganisms are still a major threat to public health. Nowadays, with the increase of antibiotic resistance and the growing of all types of cancers and the side effects of chemical drugs, the use of alternative and new natural treatments seems necessary. Recent research indicates that compounds isolated from different organs of sea cucumber and sea urchin can have antimicrobial and anticancer effects. In this narrative review, the findings of the antimicrobial and anticancer effects of sea cucumber and sea urchin from the Persian Gulf and Oman Sea in the last decade were investigated.

    Keywords: Sea Urchins (Echinoidea), Sea Cucumbers (Holothuroidea), Antibacterial Activity, Anticancer Activity, Persian Gulf
  • رضا کاظمی درسنکی*، اکرم سادات نعیمی

    افزایش جمعیت و توسعه صنایع مختلف سبب ورود حجم بالایی از آلاینده ها به محیط های آبی شده است. یکی از عمد ه ترین آلاینده های محیط زیست، فلزات سنگین هستند. این فلزات به دلیل خصوصیاتی همچون ثبات شیمیایی، تجزیه پذیری ضعیف و داشتن قدرت تجمع زیستی در سطوح مختلف زنجیره غذایی سبب ایجاد آسیب و خطرات اکولوژیکی در موجودات زنده می شوند. هر ساله پساب های سمی و شیمیایی طی فعالیت های کشاورزی و صنعتی بدون رعایت ملاحظات زیست محیطی وارد آب رودخانه ها، دریاها و اقیانوس ها می شوند که این عمل سبب ایجاد آلودگی آب، رسوبات، آبزیان و ایجاد مشکلات عدیده ای برای محیط زیست و انسان شده است. در خصوص آلودگی فلزات سنگین در آب و رسوبات سواحل خلیج فارس مطالعاتی انجام شده است که برخی از آنها حاکی از وجود آلودگی در آب و رسوبات است. در مطالعه حاضر مروری بر مطالعات انجام شده در خصوص آلودگی فلزات سنگین در آب و رسوبات سواحل خلیج فارس انجام شده است.

    کلید واژگان: فلزات سنگین, رسوبات, خلیج فارس
    Reza Kazemi Darsanaki*, Akram Sadat Naeemi

    The increase in population and the development of various industries have caused a large number of pollutants to enter the water environment. One of the major environmental pollutants is heavy metals. Due to characteristics such as chemical stability, poor degradability, and the power of bioaccumulation at different levels of the food chain, these metals cause harm and ecological risks to living organisms. Every year, toxic and chemical effluents enter rivers, seas, and oceans during agricultural and industrial activities without observing environmental considerations, which has caused water, sediments, and aquatic pollution and created many problems for the environment and humans. Regarding the pollution of heavy metals in the water and sediments of the Persian Gulf, many studies have been conducted, some of which indicate the presence of pollution in the water and sediments. In the present study, a comprehensive review of the studies conducted regarding heavy metal pollution in water and sediments of Persian Gulf coasts has been done.

    Keywords: Heavy metals, Sediments, Persian Gulf
  • Neda Fazeli, Akram Sadat Naeemi, *, Seyed Amir Hossein Jalali, Hojjatollah Zamani
    Background

    Staphylococcus aureus and Pseudomonas aeruginosa are important human bacterial pathogens, which are resistant to several antibiotics. One of the main causes of their resistance is the ability of biofilm formation.

    Objectives

    The present study aimed to evaluate the antibacterial and antibiofilm activity of the extracts of Vibrio parahaemolyticus, V. alginolyticus, Pseudoalteromonas gelatinilytica, and Pseudoalteromonas piscicida isolated from sea anemone (Stichodactyla haddoni) against S. aureus and P. aeruginosa.

    Methods

    Four isolated bacteria were identified using biochemical and molecular identification methods, and their extracts were obtained by mixing the cell-free supernatants from their old broth culture using ethyl acetate and methanol as the solvents. The agar well-diffusion and micro-dilution methods were also applied to determine the antibacterial activity, minimum bactericidal concentration (MBC), and minimum inhibitory concentration (MIC) of the extracts. The ability of the extracts to inhibit biofilm formation and disrupt the preformed biofilm of the pathogens was attained through crystal violet staining in 96-well microtiter plates. To determine the nature of the extracts, they were exposed to protease enzyme, and the antibiofilm activity was compared with the untreated extracts.

    Results

    The extracts of the four isolated bacteria inhibited bacterial growth and biofilm formation and disrupted the preformed biofilm of S. aureus (MIC = BIC = 600 g/mL) and P. aeruginosa (MIC = BIC = 300 g/mL). In addition, the active compounds of the extracts with antibiofilm activities were mainly proteases.

    Conclusions

    According to the results, V. parahaemolyticus, V. alginolyticus, P. gelatinilytica, and P. piscicida had antibacterial and antibiofilm potential against S. aureus and P. aeruginosa, and their extract could also be further analyzed as an alternative to antibiotics.

    Keywords: Sea Anemone-Isolated Bacteria, MIC, Biofilm, Staphylococcus aureus, Pseudomonas aeruginosa
  • ندا فاضلی، اکرم سادات نعیمی*، سید امیرحسین جلالی، حجت الله زمانی

    آیروموناس هیدروفیلا یکی از مهم ترین باکتری های بیماری زای آبزیان است که سالانه خسارات زیادی به مزارع پرورش ماهی وارد می کند. توانایی آیروموناس هیدروفیلا در تشکیل بیوفیلم باعث شده که این باکتری به آنتی بیوتیک ها مقاومت تر شود. از این رو، یافتن مواد ضد میکروبی جدید با پتانسیل مهار تشکیل بیوفیلم با ارزش خواهد بود. هدف از مطالعه حاضر ارزیابی فعالیت ضدباکتریایی وضدبیوفیلی عصاره باکتری سودوآلتروموناس پیسیسیدیا همزیست با شقایق دریایی (Stichodactyla haddoni) علیه باکتری آیروموناس هیدروفیلا در شرایط آزمایشگاهی و درون جانداری است. برای تعیین فعالیت ضد باکتریایی، حداقل غلظت باکتری کشی (MBC) و حداقل غلظت مهار رشد (MIC) عصاره باکتری سودوآلتروموناس پیسیسیدیا، از روش براث میکرودایلوشن استفاده شد. توانایی ضدبیوفیلمی عصاره مذکور در مهار تشکیل بیوفیلم آیروموناس هیدروفیلا با استفاده از رنگ آمیزی کریستال ویوله در پلیت 96 خانه و از طریق سنجش حداقل غلظت مهارکنندگی بیوفیلم (MBIC) انجام شد. به منظور تعیین قابلیت عصاره مذکور در مهار عفونت آیروموناس هیدروفیلا، از آزمون مواجه تجربی ماهی زبرا با باکتری استفاده شد. نتایج نشان داد که عصاره باکتری سودوآلتروموناس پیسیسیدیا از رشد سلول ها و تشکیل بیوفیلم آیروموناس هیدروفیلا درMIC=MBIC به میزان 200 میلی گرم در میلی لیتر ممانعت کرد. همچنین، با استفاده از تیمار فیزیکی و شیمیایی نشان داده شد ترکیبات فعال عصاره مورد آزمون ماهیت پروتینی دارند و عمدتا پروتیاز هستند. نتایج حاصل از مواجه نشان داد تجویز خوراکی عصاره باکتری سودوآلتروموناس پیسیسیدیا در دو دوز 200 و 400 میلی گرم در میلی لیتر باعث افزایش بقا و کاهش تجمع آیروموناس هیدروفیلا در روده ماهی زبرا (Danio rerio) طی 7 روز شد. نتایج این مطالعه نشان داد که عصاره باکتری سودوآلتروموناس پیسیسیدیای جدا شده از شقایق دریایی حاوی ترکیبات فعال زیستی با توانایی ضدباکتریایی و ضدبیوفیلمی در برابر آیروموناس هیدروفیلا است و به دلیل سمیت کم آن در ماهی، در صورت خالص سازی، می تواند جایگزین مناسبی برای آنتی بیوتیک ها در آبزی پروری باشد.

    کلید واژگان: شقایق دریایی, باکتری های همزیست, ضدباکتری, ضدبیوفیلم, آئروموناس هیدروفیلا, ماهی زبرا
    Neda Fazeli, Akram Sadat Naeemi *, Seyed AmirHossein Jalali, Hojjatolah Zamani

    Aeromonas hydrophila is one of the most important aquatic pathogens that cause fish losses and poor product quality in fish farms. The ability of Aeromonas hydrophila to form a biofilm makes this bacterium resistant to antibiotics. Hence, finding new antimicrobials with the potential to inhibit biofilm formation would be valuable. The aim of the present study was to evaluate the antibacterial and antibiofilm activity of the extract from Pseudoalteromonas piscicida, isolated from the sea anemone (Stichodactyla haddoni) against Aeromonas hydrophila. The Microdilution broth method was used to determine the minimum bactericidal concentration (MBC), and minimum inhibitory concentration (MIC) of Pseudoalteromonas piscicida extract. The anti-biofilm ability of this extract against formation of Aeromonas hydrophila biofilm was assessed using crystal violet staining method in 96-well plates. The results showed that the extract of Pseudoalteromonas piscicida inhibited the growth and biofilm formation of Aeromonas hydrophila at MIC=MBIC= 200 mg/ml. In addition, using physical and chemical treatments, it was shown that the active compounds are mainly proteinous in nature and are proteases. The results from the experimental challenge of zebrafish (Danio rerio) with the pathogen demonstrated that oral administration of Pseudoalteromonas piscicida extract in two safe doses of 200 and 400 mg mL-1 increased survival rates of the fish and decreased colonization of Aeromonas hydrophila in their intestine within 7 days. The results of the present study showed that Pseudoaltromonas picisidia extract contains bioactive compounds with antibacterial and antibiofilm ability against Aeromonas hydrophila and due to its low toxicity in fish, if purified, it can be a good alternative to antibiotics.

    Keywords: Sea anemone, Symbiotic bacteria, Antibacterial, Antibiofilm, Aeromonas hydrophila, Zebrafish
  • ثمین خدایی، اکرم سادات نعیمی*، فاطمه نظرحقیقی
    امروزه یکی از مشکلات محیط های آبی، ورود فاضلاب های صنعتی حاوی نانوذرات است. در این مطالعه اثرات نانوذره ی اکسید مس (CuO NPs) بر برخی آنزیم ها و تغییرات بافت های کبد و کلیه بچه ماهی کپور معمولی مورد بررسی قرار گرفت. ابتدا سمیت حاد (LC50 96h)، این نانوذره تعیین شد. سپس بچه ماهیان به مدت 96 ساعت در معرض غلظت های 50، 100 و 200 mg/l از CuO NPs به همراه شاهد، هریک با سه تکرار قرار گرفتند. در چهار بازه زمانی بافت های کبد و کلیه جدا و بررسی شدند. همچنین سنجش فعالیت آنزیم های آلانین آمینوترانسفراز (ALT)، آسپارتات ترانس آمیناز (AST)، آلکالین فسفاتاز (ALP) و لاکتات دهیدروژناز (LDH) در بافت ها انجام گرفت. آنالیز فعالیت همه آنزیم ها در بافت کبد در غلظت 200 mg/l پس از 96 ساعت، افزایش معناداری را در مقایسه با شاهد (05/0>p) نشان دادند. برای بافت کلیه، فعالیت آنزیم های ALP و LDH در غلظت 200 mg/l در هر 4 بازه ی زمانی و برای آنزیم های ALT و AST در غلظت های 100 و 200 mg/l پس از 48، 72 و 96 ساعت تفاوت معناداری (05/0>p) نشان دادند. بافت کبد عوارضی چون پرخونی، خونریزی، نکروز سلولی، آتروفی سلولی و دژنرسانس چربی به شدت مشاهده گردید. بافت کلیه، تغییرات بافتی مشابه در کنار کاهش یا تخریب کپسول بومن، انبساط گلومرولی، رسوبات هموسیدرین، نکروز، تخریب و بسته شدن مجاری کلیوی را به شدت نشان داد. نتایج نشان داد مقادیر تحت کشنده نانوذره ی اکسیدمس می تواند موجب تغییر فعالیت آنزیم های شاخص بافت کبد و کلیه ماهی کپور معمولی گردد و آثار هیستوپاتولوژیک چشمگیری برجای بگذارد.
    کلید واژگان: نانوذرات اکسیدمس, کلیه, کبد, کپور معمولی
    Samin Khodaei, Akram Sadat Naeemi *, Fatemeh Nazarhaghighi
    Nowadays one of the aquatic environment problems is the entry of industrial wastewater containing nanoparticles. In the present study, the effects of copper oxide nanoparticles (CuO NPs) on some enzymes and histological alterations of liver and kidney tissues in the juvenile carp was assessed. At first, acute toxicity (LC50 96h) of CuO NPs were determined. Then, juvenile carps were exposed to the sublethal concentrations of 50, 100 and 200 mg/l of CuO NPs for 96h. Liver and kidney tissues of carp were separated after four periods. Also, ALT, AST, ALP and LDH enzyme activity assay in tissue extracts was done. The analysis of all enzymes activity in liver at a concentration of 200 mg/l after 96h, showed significant increase compared to the control treatment (P<0/05). In kidney, ALP and LDH enzyme activity for all of the four periods at concentration of 200 mg/l and GOT and GPT enzyme activity after 48, 72 and 96h at concentration of 100 and 200 mg/l showed significant difference. In the acute treatments of liver tissue side effects such as blood congestion, cellular necrosis, and cell atrophy and fatty degeneration was observed. kidney tissue were indicated same histopathological changes and shrinkage or degeneration of Bowman's capsule, glomerular expansion, hemosiderin deposits, tubular necrosis and degeneration or occlusion of the tubular lumen. The results showed that sublethal amounts of CuO NPs could affect the activity of the liver and kidney enzymes of the common carp and showed significant histopathological effects.
    Keywords: Copper oxide nanoparticles, Kidney, liver, common carp
  • مریم محجوبیان، اکرم سادات نعیمی*
    هدف این پژوهش مقایسه اثرات نانوذرات تیتانیوم دی اکسید و درشت ذرات آن بر بافت های آبشش، کبد و روده گورخرماهی (Danio rerio) است. در مطالعه حاضر تعداد 150 قطعه گورخرماهی به مدت 30 روزتحت شرایط ساکن-تجدید در معرض تیمار نانوذرات و درشت ذرات تیتانیوم دی اکسید در غلظت های 1 و 10 میلی گرم بر لیتر و 3 تکرار در هر تیمار به همراه گروه شاهد قرار گرفتند. پس از اتمام دوره (30 روز) ماهی ها در فرمالین تثبیت شده و برای انجام مطالعات بافت شناسی کلاسیک رنگ آمیزی شدند.نتایج این پژوهش نشان داد که نانوذرات تیتانیوم دی اکسید و درشت ذرات آن منجر به ناهنجاری هایی در لاملا و فیلامنت ازقبیل جدا شدن اپتلیوم، ادم، انحنا، به هم چسبیدگی، هایپرپلاژی در لاملا و پرخونی، هایپرتروفی در فیلامنت بافت آبشش گورخرماهی گردید. هم چنین ناهنجاری هایی نظیر واکوئله شدن سیتوپلاسم، افزایش مراکز ملانوماکروفاژ، تخریب  هپاتوسیت ها، پرخونی و افزایش قطرسینوزوئید ها در بافت کبد گورخرماهی و آسیب هایی ازقبیل جداشدن اپیتلیوم، افزایش و تورم سلول های جامی، نکروز و پرخونی در روده گورخرماهی مشاهده شد. براساس یافته های این پژوهش میزان ناهنجاری ها درتیمارهای نانو از درشت ذرات بیش تر بود. هم چنین، بیش تر عارضه های ایجاد شده وابسته به غلظت مواد بود، به طوری که شدت ناهنجاری ها در غلظت 10 میلی گرم برلیتر از نانوذره تیتانیوم دی اکسید در مقایسه با سایر تیمارهای مورد بررسی بیش تر بود.
    کلید واژگان: آسیب شناسی بافتی, فیلامنت آبششی, نانومواد, تیتانیوم دی اکسید, هپاتوسیت, بافت روده
    Maryam Mahjoubiyan, Akram Sadat Naeemi *
    The aim of the present study is to compare the effects of titanium dioxide in nano scale and bulk form in gill, liver and intestine tissues of zebrafish (Danio rerio). In this study About 150 zebrafish exposed to static-renewal condition of TiO2 particles treatment. These nanoparticles and bulk titanium dioxide in concentrations of 1 and 10 mg.l-1 and a blank group in three replicate for 30 days. After the period of treatment (30 days) the fishes were stabilized in formalin and stained for further classic Histological studies. The results indicated that TiO2 in nanoscale and bulk forms can result in   epithelium separation, edema, hyperplasia, adhesion in lamella and Hyperemia, hypertrophy in filament of zebrafish (Danio rerio).  Also  abnormalities as cytoplasmic vacuolization, increase of melanomacrophage centers,  congestion and hepatocyte degeneration were observed in liver and injuries such as epithelium separation, increased and inflammation of goblet cells, necrosis and hyperemia in intestine tissue of zebrafish. The findings also suggested that nanoparticles induced more severe abnormalities in comparison with their bulk counterparts. Also, most of the mentioned abnormalities are dependent to the materials concentration. So, the severity of abnormalities was highest at 10 mg.l-1 concentration of the titanium dioxide nanoparticles compared with other treatments.
    Keywords: histopathology, Gill filament, Nanomaterials, Titanium dioxide, hepatocytes, Intestine tissue
  • رضا کریمی، اکبر نورسته نیا *، حسین عباسپور، سکینه سعیدی سار، اکرم سادات نعیمی
    با توجه به این که افزایش نانوذرات تهدیدی جدی برای انسان، موجودات و اکوسیستم های آبی به شمار می آید، سمیت نانوذرات اکسید مس (CuO-NPs) روی سیانوباکتری Anabaena sp. با استفاده از آزمون مهار رشد (OECD201) در غلظت های مختلف مورد مطالعه قرار گرفت. بدین ترتیب که سیانوباکتری مذکور در محیط کشت زایندر منفی (Z-8-N) و در شرایط بهینه نور و دما و تحت شرایط هوادهی در اتاقک کشت رشد داده شد. پس از شروع فاز لگاریتمی رشد، نمونه ها در فواصل زمانی 24، 48 و 72 ساعت در معرض غلظت های مختلف نانوذره اکسید مس قرار داده شدند. تعداد سلول های سیانوباکتریایی هر روز شمارش شد و تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس روش Probit Analysis انجام شد. مقدار غلظت موثر (EC50)، غلظت بدون اثر (NOEC)، نرخ رشد ویژه (μ)، زمان دو برابر شدن (G)، درصد مهار رشد (I%) و مقدار کلروفیل محاسبه شد. شاهد (رشد در محیط فاقد نانوذرات اکسید مس) و تیمارها در فواصل زمانی مشخص از نظر تراکم سلولی و درصد مهار رشد تفاوت معنی دار نشان دادند. علاوه بر این در محتوای کلروفیلی تیمارهای مختلف نسبت به شاهد تفاوت معنی داری مشاهده شد. به نظر می رسد، کاهش کارایی فتوسنتز یکی از مسیرهایی باشد که باعث خسارات قابل توجه نانوذرات اکسید مس بر Anabaena sp. می شود.
    کلید واژگان: اکسید مس, آنابنا, آلودگی نانوذرات, اکوسیستم آبی, مهار رشد
    Reza Karimi, Akbar Norastehnia *, Hossein Abbaspour, Sakineh Saeidi Sar, Akram Sadat Naeemi
    Since nanoparticles cause increase of serious threat to human, animals and aquatic ecosystems, toxicity of copper oxide nanoparticles (CuO-NPs) on cyanobacteria Anabaena sp. in different concentrations were studied using growth inhibition test (OECD201). The negative Zander cyanobacteria were grown in the culture medium (Z-8-N) under optimum conditions of light, temperature and aeration in growth chamber. After starting the logarithmic growth phase, samples were exposed to various concentrations of copper oxide nanoparticles at intervals of 24, 48 and 72 hours. The number of cyanobacterial cells was daily counted and analyzed based on Probit analysis. The effective concentration (EC50), no effect concentration (NOEC), specific growth rate (μ), doubling time (G), percentage growth inhibition (I%) and chlorophyll content was calculated. Treatments and control were significantly different in terms of cell density and growth inhibition percentage at specific intervals. In addition, the chlorophyll content of different treatments showed significant difference compared to control. It seems reducing the efficiency of photosynthesis is one of the routes that lead to considerable damage of copper oxide nanoparticles on Anabaena sp.
    Keywords: Copper Oxide, Anabaena, Nanoparticle Pollution, Aquatic Ecosystem, Growth Inhibition
  • علی صالح زاده *، عطاالله سادات شاندیز، اکرم سادات نعیمی
    مقدمه
    طی سالیان گذشته، به کارگیری نانوذرات نقره (AgNPs) به خاطر فعالیت های ضد رگ زایی، ضد باکتریایی و ضد سرطانی جذابیتی خاص ایجاد نموده است. هدف از انجام این تحقیق، سنتز نانوذرات نقره با استفاده از عصاره جلبک قرمز laurencia caspica و ارزیابی سمیت آن بر روی رده های سلولی سرطان پستان T47D بوده است.
    مواد و روش ها
    در این مطالعه تجربی، بیوسنتز نانوذرات نقره توسط عصاره جلبک قرمز L.caspica انجام گرفت. تایید نانوذرات نقره با استفاده از روش های طیف سنجی مرئی فرابنفش(UV-vis)، میکروسکوپ الکترونی روبشی(SEM) و میکروسکوپ الکترونی گذاره(TEM) بررسی شد. رده های سلولی سرطان پستان T47D و نرمال MRC-5 با غلظت های مختلف نانوذرات نقره در مدت زمان 24 و 48 ساعت تیمار شدند. میزان زیست پذیری سلول ها و میزان دوز 50 درصد کشندگی(IC50) با روش MTT مورد ارزیابی قرار گرفت.
    یافته های پژوهش: پیک طیف سنجی مرئی فرابنفش نانوذرات نقره سنتز شده در طول موج 420 نانومتر تایید شد. مطالعه ریخت شناسی و اندازه نانوذرات از طریق میکروگراف میکروسکوپ الکترونی گذاره و روبشی نشان داد که نانوذرات اغلب شکل کروی داشته و اندازه ای بین 10 تا 50 نانومتر دارند. نتایج MTT نشان داد که نانوذرات نقره اثر وابسته به دوز و زمان داشته و میزان بقاء سلول ها را به طور معنی داری کاهش می دهد. مقدارIC50 طی 48 ساعت پس از تیمار با نانوذرات به ترتیب غلظت 37/29 میکروگرم در میلی لیتر و غلظت 13/42 میکروگرم در میلی لیتر برای سلول های T47D و MRC-5 محاسبه شد.
    بحث و نتیجه گیری
    نتایج این تحقیق نشان داد که اثر کشندگی نانوذرات بیوسنتز شده بر روی سلول های سرطانی پستان نسبت به سلول های نرمال بیشتر است. بنا بر این، استفاده از این نانوذرات می تواند به عنوان یک راهکار امید بخش در درمان سرطان پستان مورد توجه قرار گیرد.
    کلید واژگان: نانو ذرات نقره, L, caspica, سمیت سلولی, سرطان پستان
    Ali Salehzadeh *, Ataollah Sadat Shandiz, Akram Sadat Naeemi
    Introduction
    Over the past years, silver nanoparticles (AgNPs) due to their anti-angiogenesis, anti-bacterial, and anti-cancer activity have attracted researchers’ interests. The aim of this study was to evaluate the cytotoxicity effects of biosynthesized AgNP using red macroalgae Laurencia caspica on human breast cancer (T47D) cells.
    Materials and Methods
    In this experimental study, the biosynthesis of AgNPs was evaluated, using Laurencia caspica.The characterization of developed AgNPs was performed through ultraviolet-visible (UV-vis) spectroscopy, scanning electron microscopy (SEM), and transmission electron microscopy (TEM). The T47D and MRC-5 cell lines were treated with various concentrations of fabricated AgNPs for 24 and 48 hours, rspectively. The viability effects of cells and half maximal inhibitory concentration) IC50 (were evaluated by MTT assay.
    Findings: The fabricated AgNPs were monitoring characteristic surface Plasmon resonance peak at around 420nm. The SEM and TEM results for size and morphological studies of AgNPs showed that nanoparticles were of spherical shape ranging from 10 to 50 mm. The MTT results demonstrated that AgNPs significantly decreased the viability of cells in dose-and time-dependent manners. The IC50 value of nanoparticles for T47D and MRC-5 cell lines were calculated as 29.37 mg/mL and 42.13 mg/mL 48 hours following treatment with nanoparticles, respectively.
    Discussion &
    Conclusions
    Based on the current study, the biosynthesized AgNPs can cause more cytotoxic effects on breast cancer cells compared to the normal cells. Thus, they can be considered a promising procedure for the treatment of breast cancer.
    Keywords: AgNPs, Laurencia caspica, cytotoxicity, breast cancer
  • اکرم سادات نعیمی *، جنت سرمد، نسترن محسنی، فاطمه کهتری
    فلز سنگین سرب به عنوان آلاینده در محیط زیست سبب بروز اثرات سمی در سلول ها می شود. جلبک سبز تک یاخته ای Chlorella Vulgaris متعلق به خانواده یChlorellaceae به علت ساده بودن ساختار سلولی و ویژگی های منحصر به فرد خود، به عنوان مدل در مطالعات فیزیولوژیکی گیاهی استفاده می شود. به منظور بررسی وضعیت رشد و سازگاریC.Vulgaris به غلظت های مختلف سرب ( صفر، 10، 50 ، 80میلی گرم بر لیتر)، آزمایشی در محیط کشت زاندر مثبت با سه تکرار در اتاقک کشت با دمای °C2 ±25 ، شدت نوری 2500 لوکس ، تناوب نوری 12 ساعت روشنایی و 12ساعت تاریکی در شرایط هوادهی به مدت 18 روز انجام شد. منحنی رشد نمونه ها در هر تیمار بر اساس جذب نوری در طول موج nm750 ، نرخ رشد، میزان کلروفیل ها و مالون دی آلدهید و مقدار سرب جذب شده از محیط توسط جلبک کلرلا اندازه گیری شد. نتایج نشان داد با افزایش غلظت سرب در محیط کشت تا تیمار 80 میلی گرم بر لیتر سرب، تولید ماده زیستی، رنگیزه های فتوسنتزی و متعاقب آن نرخ رشد کاهش یافت و نمونه ها در مدت زمان کمتری وارد مرحله ایستایی رشد شدند و میزان مالون دی آلدهید در تیمار های 50 و 80 میلی گرم بر لیتر نسبت به کنترل افزایش معنی داری داشتند.به طور کلی غلظتهای بالای فلز سمی سرب، اکثر پارامترهای فیزیولوژیکی و حیاتی جلبک C.Vulgaris را تحت تاثیر قرار داد اما به عنوان یک میکروآلگ مقاوم، علی رغم کاهش تقسیم سلولی همچنان توانایی رشد خود را حفظ نمود.
    کلید واژگان: فلز سنگین, کلرلا, نرخ رشد, کلروفیل, مالون دی آلدهید
    Akram Sadat Naeemi *, Jannat Sarmad, Nastaran Mohseni, Fatemeh Kehtari
    Lead as a contaminant of the environment cause cell poisoning. The unicellular green algae Chlorella Vulgaris belongs to the family Chlorellaceae. Since C.Vulgaris has a simple cell structure and unique feature, it is used as a model in plant physiological studies. In order to investigate the growth and adaption of Chlorella sp. to different concentrations of lead (0,10 ,50 , 80 mgL-1) , an experiment was done in the medium Zn With 3 replication in the growth chamber with 12 h light photoperiod, temperature of 25 ± 2 °C, light intensity of 2500 lux and with proper aeration, during 18 days. Growth curve of total samples were determined by measuring the absorbance of 750 nm. Growth rate, chlorophylls and malondialdehyde content and sorption of lead by the algae were measured. Results showed that by increasing concentrations of Lead in the medium up to 80 mgL-1, biomass production, photosynthetic pigments and subsequent growth rate were decreased and samples in less time were able to enter stationary phase and the amount of malondialdehyde (MAD) in treatment of 50 and 80 mgL-1 were significantly increased compared to control. Generally, high concentrations of toxic metal lead influenced the majority of physiological and vital parameters of C.Vulgaris but as a resistant microalgae, despite of the reduction in cell division still retained its growth potential.
    Keywords: Heavy metal, Chlorella sp, growth rate, chlorophyll, malondialdehyde
  • Reza Karimi, Akbar Norastehnia *, Hossein Abbaspour, Sakineh Saeidi Sar, Akram Sadat Naeemi
    The increase of copper oxide nanoparticle (CuO-NP) utilization in industry during recent years has resulted in their entry into aquatic ecosystems. In light of this fact, we have studied the toxicity of CuO-NPs at various concentrations on Chlorella vulgaris using an algal growth inhibition test (OECD201). Chlorella vulgaris was grown in positive Zander (Z-8 + N) media in a growth chamber. After reaching to the logarithmic growth phase, the algae were exposed to various concentrations of CuO-NPs at intervals of 24, 48 and 72 hours. Algal cell numbers were counted daily and the data were analyzed by Probit analysis. Some parameters such as: the effective concentration (EC10, EC50, EC90), no observed effect concentration (NOEC), specific growth rate (μ), doubling time (G) and percentage growth inhibition (I %) were calculated. The values of EC10 = 12.588, EC50 = 43.699, EC90 = 152.019 and NOEC = 4.3699 mg/L were obtained after 72 hours. The results showed significant differences between control and treatments at specified intervals of cell density and percentage of growth inhibition (P <0.05). In addition, chlorophyll and carotenoid content in treated cells were significantly lower compared to those in control samples; a decrease in the efficiency of photosynthesis is very probably a major mechanism in the reduced growth and viability of C. vulgaris exposed to CuO-NPs.
    Keywords: Toxicity of nanoparticles, Percent inhibition of growth, Specific growth rate, Photosynthetic pigments
  • اکرم سادات نعیمی، جنت سرمد، نازنین راهنما، سیده فاطمه فلاح
    اثرات تابش UV بر ترکیبات زیستی طی سه دهه گذشته، از زمان نخستین گزارش ها درباره تغییرات ایجاد شده توسط بشر در لایه ازون استراتوسفری که سطح زمین را از اشعه مضر فرابنفش محافظت می کند، به یک موضوع مهم تبدیل شده است. هدف از این پژوهش بررسی و مقایسه اثر شدت های مختلف اشعه UV بر برخی شاخص های فیزیولوژیکی ریزجلبک های یوکاریوتی سبز Chlorella sp. و پروکاریوتی سبز- آبی Anabaena sp. است. پس از تهیه نمونه های خالص، نمونه های ریزجلبک های سبز- آبی Anabaena sp. و سبز Chlorella sp. به محیط کشت مناسب خود منتقل شدند و سپس در معرض پرتو UV-C در بازه های زمانی مختلف (1، 3، 6 و 12ساعت) با سه تکرار قرار گرفتند. نمونه ها در اتاقک کشت در شرایط مطلوب از نظر دما °C2±25، شدت نوری 2500 لوکس و تناوب نوری روشنایی- تاریکی 12:12ساعت در شرایط هوادهی به مدت 12 روز قرار داده شدند. نتایج حاصل از این آزمایش نشان داد که با افزایش شدت پرتو UV-C تا 12 ساعت، میزان رشد بر حسب وزن خشک، نرخ رشد، محتوای رنگیزه فتوسنتزی و محتوای پروتئین کل در مقایسه با نمونه شاهد به طور معنی داری در ریزجلبک های .Chlorella sp و Anabaena sp. کاهش یافت. همچنین محتوای مالون دی آلدهید (MDA) در هر دو ریزجلبک در کلیه تیمارها در مقایسه با شاهد افزایش پیدا کرد. به علاوه مقایسه دو ریزجلبک مشخص کرد که در همه پارامترهای مورد بررسی، ریزجلبک پروکاریوتی سبز- آبیAnabaena sp. نسبت به ریزجلبک یوکاریوتی سبز Chlorella sp. کاهش بیشتری نشان داد و این امر نشان دهنده حساسیت بیشتر ریزجلبک پروکاریوتی سبز- آبیAnabaena sp. است.
    کلید واژگان: پرتو UV, Chlorella, Anabaena, پروتئین کل, مالون دی آلدهید
    Akram Sadat Naeemi, Jannat Sarmad, Nazanin Rahnama, Seyed Fatemeh Fallah
    Effects of ultraviolet (UV) radiation on biological matter became an important issue over the past three decades since the first reports of man-made changes in stratospheric ozone layer, which covers and protects the earth’s surface from harmful ultraviolet radiation. The aim of this study was to evaluate and compare the effects of different intensities of UV radiation on the physiological indices of microalgaes Chlorella sp. and Anabaena sp. After preparation of pure samples Anabaena sp. and Chlorella sp. were transferred to flasks containing the appropriate medium and then exposed to UV-C radiation at various time intervals (1, 3, 6 and 12 h) with three replicates. The treated and control samples were placed to growth chamber in favorable conditions of temperature 25±2°C, with light intensity of 2500 lux and light period of 12 hours light and 12 hours darkness in aerated condition for 12 days. The results showed that by increasing the intensity of UV-C radiation up to 12 hours factors like the growth, growth rate, content of photosynthetic pigments and total protein content based on dry weight was significantly reduced when compared to control. Also, in both microalgae, Malondialdehyde (MDA) content was increased in comparison with control group. Furthermore, comparison of the two microalgae revealed that, Anabaena sp. showed more reduction in examined parameters which indicated that the Anabaena sp. is a more sensitive species.
    Keywords: UV Light, Chlorella, Anabaena, Total Protein, Malondialdehyde
  • اکرم سادات نعیمی *، جنت سرمد، نسترن محسنی، ناز چایی بخش
    یکی از تکنولوژی های موثر برای حذف فلزات سنگین، استفاده از جاذب های زیستی است. در پژوهش حاضر مدل سازی، سینتیک و ایزوترم جذب زیستی فلز سنگین سرب توسط جلبک سبز تک یاخته ای Chlorella vulgaris از محلول های آبی مورد بررسی قرار گرفت. پس از کشت C. vulgaris در محیط کشت زایندر مثبت و رسیدن به فاز لگاریتمی، برداشت جلبک انجام و پس از سانتریفوژ، توسط دستگاه فریز درایر خشک شد. در ادامه، ایزوترم ها و سینتیک جذب این فلز، با بررسی پارامترهای موثر بر جذب زیستی محاسبه و تعیین شد. نتایج نشان داد که با افزایش جرم جاذب، میزان جذب سطحی کاهش یافت. همچنین، با افزایش غلظت اولیه یون فلز درصد حذف فلز کاهش پیدا کرد. به علاوه، بررسی های سینتیک جذب نشان داد، جذب فلز سرب توسط C. vulgaris از مدل جذب سینتیکی درجه دوم پیروی می کند و ایزوترم جذب آن منطبق با مدل لانگمویر است. همچنین مدل سازی حذف فلز سنگین با استفاده از روش رگرسیون خطی چند متغیره نشان داد که فرآیند جذب و اثر پارامترها بر روی آن با یک معادله درجه دوم قابل توضیح است. این معادله نشان می دهد pH موثرترین عامل در حذف فلز سرب است.
    کلید واژگان: جلبک Chlorella, فلزات سنگین, ایزوترم لانگمویر, جاذب, زمان تماس
    Akram Sadat Naeemi *, Jannat Sarmad, Nastaran Mohseni, Naz Chaibakhsh
    One of the most effective technology to remove heavy metals is using of bio-absorbent. In the present study modeling, kinetics and isotherm of lead sorption by the unicellular green algae Chlorella vulgaris from aqueous solutions was assessed. After culturing algae in Z medium and reaching the logarithmic phase, it was harvested and centrifuged, then dried by freeze dryer. Afterward, through the evaluation of parameters affecting the biological absorption, the isotherms and adsorption kinetics of the metal were calculated and determined. Results indicated that with increasing of adsorbent amount, adsorption was decreased. Also, after increasing of the initial concentration of metallic ion, metal removal rate was reduced. Furthermore, absorb kinetic studies showed that the biosorption of lead by C. vulgaris following second-order kinetics and adsorption isotherm is well fitted to the Langmuir model. Also, modeling heavy metal removal using multivariate linear regression indicated that the biosorption process and the effect of parameters on it can be described by a quadratic equation. This equation revealed that pH is the most effective parameter on metal removal by C. vulgaris.
    Keywords: Chlorella Algae, Heavy Metals, Langmuir Isotherm, Adsorbent, Contact Time
  • فاطمه مرادی، جنت سرمد، حسین غفوری، اکرم سادات نعیمی
    لیپید ریزجلبک ها به عنوان یک ماده اولیه برای تولید سوخت زیستی مورد استفاده قرار می گیرد. محتوای لیپید به گونه ریزجلبک ها و شرایط کشت آن ها بستگی دارد. در این پژوهش تغییرات محتوای لیپید کل ریزجلبک سبز Chlorella sp. تحت تنش فقدان نیتروژن در مدت زمان 4، 8 و 12 روز به منظور تولید سوخت زیستی مورد بررسی قرار گرفت. ریزجلبک ابتدا در محیط کشت زایندر مثبت کشت داده شد، سپس در زمان نیمه فاز لگاریتمی رشد، زیست توده ها برداشت و به محیط کشت زایندر منفی منتقل شدند. محتوای لیپید کل پس از استخراج با محلول کلروفرم/ متانول (به نسبت 2:1) بر حسب درصد محاسبه شد. تری اسیل گلیسرول مورد استفاده در تولید سوخت زیستی به طور کیفی توسط کروماتوگرافی لایه نازک جداسازی شد. نتایج نشان داد که محتوای لیپید کل تحت تنش فقدان نیتروژن در مدت زمان 4، 8 و 12 روز در مقایسه با محتوای لیپید کل شاهد به صورت معنی داری افزایش یافت (05/0P≤)، که این افزایش به طور میانگین نسبت به شاهد %46/23 بود. همچنین با توجه به نتیجه کروماتوگرافی لایه نازک، تری اسیل گلیسرول در ریزجلبک های تحت تنش تجمع یافت. بر اساس نتایج این مطالعه، تنش فقدان نیتروژن همراه با گذشت زمان می تواند باعث افزایش محتوای لیپید کل ریزجلبک سبز .Chlorella sp شود.
    کلید واژگان: تری اسیل گلیسرول, سوخت زیستی, لیپید, کروماتوگرافی لایه نازک, Chlorella
    Fatemeh Moradi, Jannat Sarmad, Hossein Ghafoori, Akram Sadat Naeemi
    Microalgae lipid is used as a feedstock for biodiesel production. Lipid content is correlated with the microalgae species and growth conditions. In this study, variations in total lipid content in the green microalgae of Chlorella sp. under nitrogen starvation stress after 4, 8 and 12 days was examined. Microalgae were cultured in the Zinder-8 medium. When they reached the semi-logarithmic growth phase, biomass was harvested and transferred to Zinder-8-N medium. The total lipid content was calculated after extraction with a solution of chloroform/methanol (2:1). Triacylglycerol which is used in biodiesel production separated qualitatively using thin layer chromatography. The results showed that the total lipid content under stress condition after 4, 8 and 12 days increased significantly compared to control (P≤0.05), in average 23.46% more than the control. Also, according to the result of thin layer chromatography, triacylglycerol concentration increased in the microalgae under the stress. In general, nitrogen starvation stress led to increased total lipid content in the green microalgae of Chlorella sp.
    Keywords: Triacylglycerol, Biodiesel, Lipid, Thin Layer Chromatography, Chlorella
  • اکرم سادات نعیمی، فاطمه نظرحقیقی کیساری، علی صالح زاده
    به دلیل شباهت های ظاهری بسیار زیادی که بین گونه های کرم های کم تار دیده می شود، شناسایی، توصیف و افتراق این دو از یکدیگر به منظور آگاهی از دینامیک جمعیت کرم های کم تار آبزی و یا انجام مطالعات تبارشناسی مولکولی ضروری به نظر می رسد. هدف این مطالعه ارائه یک کلید شناسایی و روش تشخیص دو گونه جنس Limnodrilus در سطح تالاب انزلی است. با مقایسه صفات کلیدی برای شناسایی و تفکیک این دو گونه، مشخص شد که غلاف تناسلی در Limnodrilus hoffmeisteri کوتاه تر و ضخیم تر از Limnodrilus claparedianus است. آنالیز آماری داده ها نشان داد که این ویژگی در دو گونه مورد بررسی دارای تفاوت معناداری است (05/0P<) و میانگین طول این غلاف در L. hoffmeisteri و L. claparedianus به ترتیب 63/91±31/695 و 31/198±06/1117 میکرومتر بود. میانگین طول دندانه بالایی و دندانه پایینی در گونه L. claparedianus به ترتیب 82/1±74/9 و 91/0±68/6 و در گونه L. hoffmeisteri به ترتیب 07/2±5/7 و 29/1±64/5 میکرومتر اندازه گیری شد. با وجود این که در مشاهدات ظاهری دندانه بالایی سیتای گونه L. claparedianus نسبت به گونه L. hoffmeisteri بلندتر به نظر می رسد اما تفاوت معناداری بین این دو میانگین طولی در دو گونه دیده نشد.
    کلید واژگان: کم تاران, Limnodrilus, تاکسونومی, تالاب انزلی
    Akram Sadat Naeemi, Fatemeh Nazarhaghighi, Ali Salehzadeh
    Because of the similarities in appearance between species of Oligochaeta, identify, characterize and differentiate them from each other to determine the population dynamics or molecular and phylogenies studies seems necessary. The aim of this study is to provide an identification key and diagnostic methods for the two species of genus Limnodrilus in the Anzali Wetland. In compare key features to identify and separate the two species was found in L. hoffmeisteri genital sheath is shorter and thicker than Limnodrilus claparedianus. Statistical analysis showed that this is a significant difference between the two species (P
    Keywords: Oligochaeta, Limnodrilus, Taxonomy, Anzali Wetland
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال