به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

alavi

  • سید حسن علوی

    «جرم انگاری» به عنوان یکی از ابزار های مهم سیاست جنایی، بیانگر فرایندی است که بر اساس آن رفتار مجرمانه توصیف شده و مداخله کیفری دولت در قالب آن توجیه می شود. از موضوعات مهم در حقوق کیفری، جرم انگاری و گستره آن می باشد. با توجه به عدم موفقیت سیستم سزادهی در مقابله با بزهکاری و کارکرد های نامطلوب آن از جمله محدود شدن آزادی های فردی، تحمیل هزینه فراوان بر دولت و اخلال در نظام قضایی سبب شد تا رویکرد جدیدی در به کارگیری سیستم کیفری شکل گیرد. در این رویکرد سعی بر آن است که سهم مداخله کیفری به حداقل رسیده و استفاده از روش های غیر کیفری در اولویت قرار گیرد. پژوهش حاضر با روش توصیفی و تحلیلی، مبانی رویکرد جرم انگاری حداقلی در فقه جزایی بر اساس اصل حداقل بودن حقوق جزا به عنوان مهم ترین اصل در این نوع جرم انگاری را مورد بررسی قرار داده و این نتیجه را به دست داده است که اموری چون «اصل اباحه»، «اصل برائت»، «اصل عدم ولایت و سلطه» و «اصل اهتمام به اخلاق» می تواند به عنوان مبانی رویکرد حداقلی جرم انگاری در فقه جزایی تلقی شود.

    کلید واژگان: اصل حداقل بودن حقوق جزا, جرم انگاری, اصل برائت, اصل اباحه, قاعده سلطنت
    Sayyid Hassan ʿalavi

    “Criminalization”, as one of the important tools of criminal policy, expresses a process by which criminal behavior is described and the state’s criminal intervention is justified within that framework. One of the important issues in criminal law is “criminalization and its extent”. A new approach to the use of the penal system was formed due to the failure of the punishment system to deal with delinquency and its undesirable functions, including the restriction of individual freedoms, imposing a lot of costs on the government and disrupting the judicial system. It is attempted in this approach to minimize criminal intervention and prioritize the use of non-criminal methods. The present study, using a descriptive and analytical method, examines the fundamentals of the minimal criminalization approach in criminal jurisprudence based on the “principle of minimal criminal law” (the principle of minimum intervention) as the most important principle in this type of criminalization and has reached the conclusion that issues such as the “principle of permissibility” (Arabic: اصاله الإباحه), “principle of presumption of innocence” (Arabic: اصاله البرائه), “the principle of non-guardianship and domination” (no one is presumed to have the position of a guardian over another person), and “the principle of attention to morality” can be considered as the fundamentals of the minimal approach of criminalization in criminal jurisprudence.

    Keywords: Principle Of Minimum Of The Criminal Law, Criminalization, Principle Of Presumption Of Innocence, Principle Of Permissibility, Rule Of Domination
  • الهام سادات علوی، هدی مشایخی*، حمید حسن پور، باقر رحیم پور کامی

    متون کوتاه رسانه های اجتماعی مانند توییتر اطلاعات زیادی در مورد موضوع های داغ و افکار عمومی ارائه می دهند. برای درک بهتر اطلاعات دریافتی از شبکه های اجتماعی، شناسایی و ردیابی موضوع امری ضروری است. در بسیاری از روش های ارائه شده در این زمینه، تعداد موضوع ها باید از پیش مشخص باشد و نمی تواند در طول زمان تغییر کند. از این منظر، این روش ها برای داده های در حال افزایش و پویا مناسب نیستند. همچنین مدل های تکاملی موضوعی غیر پارامتری به دلیل مشکل کمبود داده ها، بر روی متون کوتاه عملکرد مناسبی ندارند. در این مقاله، یک مدل خوشه بندی تکاملی جدید ارائه کرده ایم که به طور ضمنی از فرایند رستوران چینی وابسته به فاصله (dd-CRP) الهام گرفته است. در روش ارائه شده برای حل مشکل کمبود داده ها، از اطلاعات شبکه اجتماعی در کنار شباهت متنی، برای بهبود ارزیابی شباهت بین توییت ها استفاده شده است. همچنین در روش پیشنهادی، برخلاف اکثر روش های مطرح شده در این زمینه، تعداد خوشه ها به صورت خودکار محاسبه می شود. در واقع در این روش، توییت ها با احتمالی متناسب با شباهتشان به هم متصل می شوند و مجموعه ای از این اتصال ها یک موضوع را تشکیل می دهد. برای افزایش سرعت اجرای الگوریتم، از یک روش خلاصه سازی مبتنی بر خوشه بندی استفاده نموده ایم. ارزیابی روش بر روی مجموعه داده واقعی که در طول دو ماه و نیم از شبکه اجتماعی توییتر جمع آوری شده است، انجام می شود. ارزیابی به صورت خوشه بندی متون و مقایسه بین آنها می باشد. نتایج ارزیابی نشان می دهد که روش پیشنهادی نسبت به روش های مقایسه شده دارای انسجام موضوعی بهتری بوده و می تواند به طور موثر برای تشخیص موضوع بر روی متون کوتاه رسانه های اجتماعی استفاده گردد.

    کلید واژگان: تشخیص موضوع, خوشه بندی تکاملی, شبکه اجتماعی, مدل احتمالاتی
    E. Alavi, H. Mashayekhi*, H. Hassanpour, B. Rahimpour Kami

    Short texts of social media like Twitter provide a lot of information about hot topics and public opinions. For better understanding of such information, topic detection and tracking is essential. In many of the available studies in this field, the number of topics must be specified beforehand and cannot be changed during time. From this perspective, these methods are not suitable for increasing and dynamic data. In addition, non-parametric topic evolution models lack appropriate performance on short texts due to the lack of sufficient data. In this paper, we present a new evolutionary clustering algorithm, which is implicitly inspired by the distance-dependent Chinese Restaurant Process (dd-CRP). In the proposed method, to solve the data sparsity problem, social networking information along with textual similarity has been used to improve the similarity evaluation between the tweets. In addition, in the proposed method, unlike most methods in this field, the number of clusters is calculated automatically. In fact, in this method, the tweets are connected with a probability proportional to their similarity, and a collection of these connections constitutes a topic. To speed up the implementation of the algorithm, we use a cluster-based summarization method. The method is evaluated on a real data set collected over two and a half months from the Twitter social network. Evaluation is performed by clustering the texts and comparing the clusters. The results of the evaluations show that the proposed method has a better coherence compared to other methods, and can be effectively used for topic detection from social media short texts.

    Keywords: Topic detection, evolutionary clustering, social networks, probabilistic model
  • یعقوب دین پژوه، عصمت سادات علوی*

    شناسایی مشخصه های بارش و فهم فرایندهای مرتبط با آن، یکی از عوامل مهم در بهره برداری صحیح از منابع آب است. انتخاب باران طرح، نخستین گام، در برآورد سیلاب های طرح است. تعیین الگوی زمانی بارش، به عنوان یکی از ویژگی های باران طرح، به منظور برآورد سیلاب و همچنین طراحی سیستم های زهکشی سطحی از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مطالعه، به بررسی تغییرات الگوی توزیع عمق بارش در طول مدت دوام آن در سد دز می پردازد. برای رسم منحنی های هاف از داده های باران نگار ثبات در ایستگاه سد دز استفاده شد. برای این منظور، تعداد 280 رگبار ثبت شده از سال 1351 تا 1394 در فصول مختلف و در پنج کلاس صفر تا 2، 2 تا 6، 6 تا 12، 12 تا 24 و بیش از 24 ساعت، دسته بندی شد. افزون بر این، برای هر دسته، در هر فصل، منحنی های هاف با استفاده از تجمیع رگبارها در یک جا رسم شد. همچنین، رویدادهای کلیه دسته ها در یک فصل مشخص در یک گروه کلی ادغام و منحنی هاف فصلی رسم شد. ضمنا برای ایستگاه مورد نظر، همه رویدادهای ثبت شده در یک کلاس جمع بندی و منحنی هاف کلی به دست آمد. در ادامه برای هر منحنی هاف، هیتوگراف رگبار طرح با احتمال 50 درصد رسم شد. معادله لوجیستیک برای منحنی هاف 50 درصد بسط داده شد. در حالت کلی، بیشتر رگبارهای سد دز (حدود 32/9 درصد) در چارک دوم زمانی به زمین می رسد. با این حال، این رقم برای رگبارهای کوتاه مدت صفر تا دو ساعت برای فصول بهار، پاییز و زمستان به ترتیب معادل 55، 48/5 و 50/4 درصد به دست آمد. درحالی که، برای رگبارهای بلندمدت ارقام کمتری حاصل شد. این منحنی ها می تواند در مدیریت منابع آب منطقه مفید واقع شود. مقدار ضریب همبستگی بین مقادیر حاصل از مدل لوجیستیک و مقادیر نظیر مستخرج از منحنی ها در جمیع حالات بیش از 0/99 و در سطح یک درصد معنی دار بودند.

    کلید واژگان: توزیع زمانی بارش, رگبار طرح, سیلاب طرح, منحنی های هاف, هیتوگراف
    Y. Dinpashoh, E. S. Alavi*

    Identifying the rainfall characteristics and understanding the rainfall-related processes is one of the key factors in the scientific management of water resources. Selection of the design storm is the first step in the estimation of the design flood. Determining temporal rainfall patterns is very important as one of the design rainfall properties in flood estimation and the design of drainage systems. This study was concerned with the pattern of rainfall depth during its occurrence at the Dez dam station. In order to plot Huff curves in the Dez dam station, the recorded data of the rain gauge was used. For this purpose, all 280 storms from 1972 to 2016 in different seasons were classified into the five distinct classes including i) 0-2 hours, ii) 2-6 hours, iii) 6-12 hours, iv) 12-24 hours, and v) more than 24 hours. Furthermore, for each class and in each of the seasons, the Huff curves were plotted using all storms information single class. Moreover, for the considered station, all recorded events were considered in a single class and the general Huff curve was plotted using the probability of 50%. In general, the highest number of storms in the Dez dam (about 32.9%) was grouped in the second quartile. However, it was about 55, 48.5 and 50.4 percent in the case of short storms (0-2 hours) for spring, autumn and winter, respectively. In contrast, low percentages were obtained for the rainfalls having long durations. The Logistic equation was extracted for all Huff curves. These curves would be useful in efficient water resources management. The value of the correlation coefficient between the amounts obtained from the Logistic model and the corresponding values extracted from the curves was more than 0.99, which was significant in 1 percent.

    Keywords: Design storm, Design flout, Huff curve, Hyetograph, Temporal distribution of rainfall
  • سید مهران علوی، اسد معصومی اصل*، ناصر زارع، رسول اصغری زکریا، پریسا شیخ زاده مصدق

    گیاه چویل دارای خواص داروئی مختلف بوده و تاکنون گزارشی از کشت تعلیقی سلولی این گیاه بومی ایران ارائه نشده است. به منظور ارزیابی تاثیر عوامل مختلف بر پینه زایی چویل، آزمایشی به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی اجرا شد. فاکتورها شامل اکوتیپ (آب نهر، گایونه، وزگ و سی سخت)، ریز نمونه (ریشه، برگ و ساقه) به همراه ترکیبات هورمونی مختلف NAA و BAP (هر کدام در غلظت های 0، 5/0، 1 و 2 میلی گرم در لیتر) در محیط کشت پایه موراشیگ و اسکوگ بودند. نتایج نشان دادند که بهترین اکوتیپ در واکنش به پینه زایی، اکوتیپ آب نهر و بهترین ریز نمونه، ریزنمونه برگی و بهترین ترکیب هورمونی شامل 1 میلی گرم در لیتر NAA و 5/0 میلی گرم در لیتر BAP بود. به منظور بررسی تاثیر عوامل مختلف بر کشت تعلیقی سلولی چویل، علاوه بر هورمون NAA، از سطوح مختلف (غلظت های 0، 5/0، 1 و 2 میلی گرم در لیتر) هورمون 2,4-D نیز در ترکیب با هورمون BAP استفاده شد. بهترین ترکیب هورمونی برای کشت تعلیق سلولی، 2 میلی گرم بر لیتر NAA یا 2,4-D به همراه 5/0 میلی گرم بر لیتر BAP بود و بهترین ریزنمونه و اکوتیپ به ترتیب، ریزنمونه برگی و اکوتیپ آب نهر بود. در مجموع، اکوتیپ آب نهر و ریزنمونه برگی هم در کشت پینه و هم در کشت تعلیقی سلولی نسبت به بقیه اکوتیپ ها و ریزنمونه ها برتری نشان دادند و بهترین ترکیب هورمونی در هر دو نوع کشت 2-1 میلی گرم در لیتر NAA و 5/0 میلی گرم در لیتر BAP بود.

    کلید واژگان: پینه, تنظیم کننده رشد, ژنوتیپ, SCV, PCV
    S.M. Alavi, A. Masoumiasl*, N. Zare, R. Asghari Zakaria, P. Sheikhzade Mosaddegh
    Introduction

    The main habitat of Chavil, Ferulago angulata, in Iran is Zagros area. This plant has a rejuvenating effect and is used to treat digestive diseases and intestinal worms. Because the different explants show different amounts of callogenesis under the effect of different growth regulators, selection of an optimal explant and suitable plant growth regulators combination has a significant effect on the production of callus and their suspension culture. There is no reports on Ferulago angulata callogenesis and its cell suspension culture. Therefore, this study was designed and implemented to optimize callus production and cell suspension culture in this important medicinal plant.

    Materials and Methods

    Seeds of Chavil were collected from four different habitats in Kohgilooyeh and BoyerAhmad Province in Southwest of Iran include Abenahr, Guayoune, Vezg and Sisakhat. Seedlings obtained from embryo culture were used to prepare the explants. Various explants (leaf, root and stem) were cultured on MS medium supplemented with different concentrations (0, 0.5, 1 and 2 mgl-1) of NAA and BAP. Callus traits were evaluated and from the best culture medium, the best explants and the best PGRs composition for callogenesis of each ecotype were used to cell suspension culture. In order to study the growth rate of cells in suspension culture and plotting the curve of cells growth, two cell density indices and packed cell volume index were evaluated. To determine the cell density index, every 3 days, 10 ml of cell suspension were transferred to the graded falcon and centrifuged at 5000 g for 5 minutes, and the percentage of sediment cells was calculated as the total volume. To determine the packed cell volume index, also every 3 days, 10 ml of culture medium containing cells were transferred to the graded falcon and stored for 30 minutes to precipitate cells and cell masses. Finally, the cell volume was recorded and was calculated as percentage of the total collected medium.

    Results and Discussion

    According to the callogenesis percentage, the best ecotype is Abenahr and best explant is leaf explant. The highest level of NAA is 2 mgl-1, and the best level of BAP is 2 mgl-1, which causes 100 callogenesis percentage. The best medium for cell suspension culture is MS medium containing 2 mgl-1 NAA and 0.5 mgl-1 BAP for callus was obtained from leaf explant of Abenahr ecotype. Along with these plant growth regulators, 2,4-D was used in combination with BAP to form suspension culture. The results also showed that 2 mgl-1 2,4-D plus 0.5 mgl-1 BAP were useful in producing suspensions. The difference between 2,4-D +BAP and NAA + BAP combinations more cell volumes were observed, and cell suspension was created at a faster rate and in less time, which is an advantage in research work. Growth rate of cell suspension originated from the leaf explant was higher than root explant. In terms of culturing cell suspension, the Abenahr ecotype was favorable compared to other ecotypes. During cell suppression culture of Cyperus aromaticus by applying different levels of NAA, cell growth was increased up to 3 weeks after application, and then decreased. By applying 2,4-D, cell growth also increased until the third week, and after the third week, cell growth declined, which was very low growth rate compared with the NAA. In cell suspension culture of sugar beet, using 2,4-D was much more effective than NAA on all explants. In the present study, 2,4-D was also more effective than NAA for cell suspension culture of Chavil.

    Conclusion

    In general, the Abenahr was the best ecotype among of investigated. The explants in both callus culture and the suspension culture, and the best combination of plant growth regulator in both culture was 2 mgl-1 NAA plus 0.5 mgl-1 BAP.

    Keywords: Callus, Genotype, PCV, Plant growth regulator, SCV
  • حسین نظم فر*، علی عشقی چهاربرج، سعیده علوی
    امروزه در فرآیند برنامه ریزی توسعه، شناخت و تبیین سطوح توسعه یافتگی نواحی و آگاهی از نقاط قوت و ضعف آن ها اهمیت بسیاری دارد، بخشحمل ونقل بدلیل برقراری ارتباط میان سایر بخش هاازبخش هایکلیدیکشور در امر توسعه محسوبمی شود. از این رو پژوهش حاضر باهدف سطح بندیمیزانتوسعه یافتگیبرمبنایشاخص هایحمل ونقل جاده ای انجام شده است. اینپژوهشازلحاظهدف گذاری،کاربردیوازلحاظ روش شناسی توصیفی -تحلیلیاستکهدرآنازروشنظرخواهیازکارشناسانونیزمطالعاتکتابخانه ایاستفاده شده است. جامعهآماریتمامی شهرستان های استان خوزستاناستکهازنظرشاخص های حمل ونقل جاده ای بااستفادهازمدل V- PROMETHEE و تحلیل گایاموردارزیابیقرارگرفته اند. جهت وزن دهی به شاخص ها از مدل ANPاستفاده شده است. بر اساس نتایج بدست آمده از 24شهرستان استان،2 شهرستان کاملا برخوردار، 3 شهرستان برخوردار، 5 شهرستان نسبتا برخوردار، 6 شهرستان نابرخوردار و 8 شهرستان کاملا نابرخوردار از توسعه می باشند. شهرستان خرمشهر با Phi (592/0) و شهرستان باوی با Phi(412/0-) در رتبه های اول و آخر قرار دارند. به طورکلی نتایجبدستآمدهبیانگر این می باشد که شکافعمیقیبین شهرستان هایاستانازلحاظبرخورداریازسطوح توسعه وجوددارد.
    کلید واژگان: توسعه یافتگی, حمل ونقل, استان خوزستان, V- PROMETHEE
    H. Nazmfar *, Ali Eshghei, S. Alavi
    Today, in the development planning process, identifying and explaining the level of awareness of strengths and weaknesses and areas of development is very important, Contact the transportation sector because, among other key sectors in the development of numerous sectors. Therefore, this study is conducted aimed at leveling the development of the criteria of road transportation. This research targeting practical and descriptive-analytic methodology in terms. Where the method is used surveys of experts and library studies. Statistical population all the cities in Khuzestan Province That of road transportation using the model parameters were evaluated PROMETHEE and GAIA analysis. ANP model is used for weighting the indices. Based on the results of 24 city of the province, two city is very enjoys city, 3 city is enjoys city, 5 cities relatively enjoys, 6 cities is inappropriate and 8 cities is quite inappropriate development. Khorramshahr city with Phi (592/0) and city Bavi with Phi (412 / 0- ) in the first rank, come last. Overall, the results indicate that a wide gap between the townships terms of indicators of road transport there.
    Keywords: Development, Transportation, Khuzestan Province, Prometheus, ANP
  • S. E. Alavi, M. A. Abdoli *, F. Khorasheh, A. Bayandori Moghaddam
    Pyrolysis is an applicable method that has been widely used to recover hydrocarbons from Used Lubricating Oil (ULO). However, large-scale application of this approach has been limited by its noticeably energy and time consuming nature. In the present research, it has been attempted to modify the energy and time requirements of ULO pyrolysis using the catalytic effects of metal oxide nanoparticles (NPs). The impacts of γ-Al2O3, γ-Fe2O3 and ZnO NPs on the kinetic features of ULO pyrolysis were studied using thermogravimetric analysis (TGA). The kinetic parameters of the pyrolysis process were calculated based on Kissinger-Akahira-Sunose (KAS) and Flynn-Wall-Ozava (FWO) models. The activation energy of virgin ULO pyrolysis had been calculated to be 161.505 and 162.087 kJ/mol using KAS and FWO models, respectively. However, in the present work, utilization of γ-Fe2O3 NPs significantly reduced the activation energy of ULO pyrolysis to 133.511 and 138.289 kJ/mol through KAS and FWO models, respectively. The catalytic effect of ZnO NPs was not as noticeable as that of γ-Fe2O3 NPs, resulting in activation energies of 155.568 and 158.501 kJ/mol using KAS and FWO models, respectively. Moreover, based on the results of this study, γ-Al2O3 NPs had no significant impact on the kinetics of ULO pyrolysis.
    Keywords: Lubricating Oil, Recovery, Kinetic study, Catalytic Effect, Nanoparticle
  • عباس اسدزاده، سید محمد علوی*، محمود کریمی، هادی امیری

    در این مقاله یک روش جدید برای برآورد جهت  علامت های صوتی همبسته در محیط های نوفه ای با همبستگی فضایی نامشخص ارائه شده است. با تشکیل ماتریس از زیرفضای علامت به روش واهم نهادی مقادیر تکین (تجزیه مقادیر منفرد) هنکل، اطلاعات منابع همبسته از هر بردار ویژه استخراج می گردد. سپس، یک ساختار تواما قطری از مشخصات زیرفضای علامت تشکیل داده شده و از روی آن، پایه های مستقل خطی مربوط به منابع بازیابی می گردد. نتایج شبیه سازی و مقایسه آن با دیگر روش های ارائه شده ی معمول، به خوبی قابلیت این الگوریتم را در نسبت های پایین علامت به نوفه و وجود منابع نزدیک به هم نشان می دهد.

    کلید واژگان: صوتی, منابع همبسته, جهت یابی, ماتریس هنکل
    Abbas Asadzadeh, S.M. Alavi*, M. Karimi, H. Amiri

    In this paper, a new method is proposed for DOA estimation of correlated acoustic signals, in the presence of unknown spatial correlation noise. By generating a matrix from the signal subspace with the Hankel-SVD method, the correlated resource information is extracted from each eigen-vector. Then a joint-diagonalization  structure is constructed of the signal subspace and basis it, independent linear component, related to sources are recovered. Simulation results and comparisons with other commonly presented methods show the capability of this algorithm in low signal-to-noise ratio and close sources.

    Keywords: Acoustic, Correlated sources, Direction finding, Hankel matrix
  • آلاله ذوقی، کیانوش خسروی دارانی*، سارا سهراب وندی، حسین عطار، سید ابوالحسن علوی
    مقدمه
    پاتولین عمدتا در شرایط نامطلوب جمع آوری در باغهای سیب و یا انبارداری نامناسب تولید می شود و نسبت به حرارتپاستوریزاسیون مقاوم است. برخی از گونه های پروبیوتیک قادر به ایجاد پیوند با پاتولین و درنتیجه حذف آن از آب سیب هستند. هدف از اینتحقیق بررسی اثر افزودن پروبیوتیکهای لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس PTCC1643 و لاکتوباسیلوس پلانتاروم PTCC1058 به آب سیببر کاهش میزان پاتولین موجود در آن می باشد.
    مواد و روش ها
    هفت متغیر)نوع پروبیوتیک، میزان تلقیح، مقدار فروکتواولیگوساکارید، مقدار اینولین، غلظت پاتولین اولیه آب سیب، مقداراسید آسکوربیک و اسید سیتریک(در دو سطح تعریف شدند و از طراحی پلاکت برمن جهت تعیین متغیرهای موثر روی کاهش غلظت -پاتولین اولیه استفاده شد. نمونه های آب سیب تهیه شده پس از پاستوریزاسیون، تلقیح شده و به مدت 42 روز در یخچال نگهداری شدند. دراین مدت مقادیر pH ، اسیدیته، قندهای احیاکننده، پاتولین و قابلیت زیستی پروبیوتیکها در بازه های زمانی روز اول)هفته صفر(، هفته اول،هفته دوم تا هفته ششم اندازهگیری شدند.
    یافته ها
    متغیرهای غلظت فروکتواولیگوساکارید و اسید آسکوربیک افزوده شده به آب سیب پروبیوتیک، به عنوان متغیرهایی که به صورتمعناداری بر کاهش غلظت پاتولین اولیه آب سیب موثر هستند، تعیین شدند. با افزودن) cfu/ml) 108 لاکتوباسیلوس پلانتاروم، 28 / 85 %کاهش پاتولین اولیه و با افزودن) cfu/ml) 1010 لاکتوباسیلوس پلانتاروم، 23 / 91 % کاهش پاتولین اولیه مشاهده شد.
    نتیجه گیری
    پروبیوتیکهای لاکتوباسیلوس اسیدوفیلوس PTCC1643 و لاکتوباسیلوس پلانتاروم PTCC1058 قادر بهه جهذب پهاتولین ازآب سیب بودند ولی با تغییر شرایط محیطی، میزان جذب پاتولین آنها نیز تغییر میکرد. بیشترین میزان کاهش پاتولین در روز اول پهس ازتلقیح پروبیوتیک صورت گرفت
    کلید واژگان: آب سیب, پاتولین, پروبیوتیک, پریبیوتیک, سم زدایی
    A. Zoghi, K. Khosravi, Darani *, S. Sohrabvandi, H. Attar, S. A. Alavi
    Introduction
    Patulin is commonly produced in apples in unsuitable postharvest or storage conditions and has pasteurization temperature resistance. Some probiotic strains are capable of binding with patulin and remove it from apple juice. The aim of this study is to investigate the effect of adding Lactobacillus acidophilus PTCC1643 and Lactobacillus plantarum PTCC1058 on reduction of patulin content in apple juice.
    Materials and Methods
    Seven variables (probiotic strain, inoculum size, fructooligosaccharide content, inulin concentration, patulin content, ascorbic acid and citric acid concentration) were defined in two levels and Plackett-Burman design was used to evaluate the impact of variables on efficiency of patulin removal. Apple juice samples were pasteurized and were then inoculated and kept in the refrigerator for 42 days. The pH value, titratable acidity, reducing sugars, patulin content and viability of probiotics were analyzed on the first day (week 0) and every week during refrigerated storage.
    Results
    Fructooligosaccharide content and ascorbic acid concentration were determined as more effective variables on patulin removal from apple juice. Inserting 108 and 1010 cfu/ml Lactobacillus plantarum to apple juice can reduce 85.23% and 91.23% of initial patulin content, respectively.
    Conclusion
    Both Lactobacillus acidophilus PTCC1643 and Lactobacillus plantarum PTCC1058 have the capacity of PAT removal from apple juice, but percent of removal depends on environment conditions. The highest percent of patulin removal caused during one day after inoculation of probiotic strains.
    Keywords: Apple Juice, Decontamination, Patulin, Probiotic, Prebiotic
  • ندا قربان زاده، حسن پوربابایی، علی صالحی *، علی سلطانی طولارود، سید جلیل علوی
    N Ghorbanzadeh, H Pourbabaei, A Salehi, A.A Soltani Toolarood, S.J. Alavi
    Information about the spatial patterns of soil biodiversity and understanding the effects of biodiversity on ecosystem processes are limited. This study was conducted to determine whether biodiversity of soil macrofauna features demonstrate spatial patterns in the Populus deltoides plantation in north of Iran. 150 soil samples were taken using a grid sample of 40 × 40 m. Soil macrofaunawere sampled by digging and hand sorting two 50 × 50 cm areas into a depth of 20 cm in each treatment.Abundance (the number of macrofauna) diversity (Shannon-Weiner index), richness (Menhinick index) and evenness (Smith–Wilson index) were calculated using geostatistics (variogram) in order to describe and quantify the spatial continuity. Some soil chemical and physical properties were determined. The variograms of variable revealed the presence of spatial autocorrelation. The range of influence was 710.9 m for abundance, 650.3 m for diversity, 720.90 m for richness and 410.9 m for evenness. The kriging maps indicated that the soil macrofauna have spatial variability. Moreover, the spatial pattern of macrofauna biomass is similar to the pattern of clay and pH of soil.
    Keywords: Biodiversity, Geostatistic, Spatial pattern, Soil macrofauna biomass
  • شادی حبیبی کیلک، سیدجلیل علوی*، امید اسماعیل زاده
    با تعیین عوامل محیطی اثرگذار بر گونه گیاهی در یک رویشگاه ویژه می توان حضور گونه موردنظر را پیش بینی نموده یا اینکه با حضور آن در یک رویشگاه به طور غیرمستقیم به شرایط محیطی پی برد. هدف از پژوهش حاضر تحلیل منحنی پاسخ گونه شمشاد نسبت به برخی متغیرهای محیطی و تعیین مقدار بهینه آن با استفاده از تابع HOF است. به روش انتخابی، تعداد 834 رولوه (400 مترمربعی) در رویشگاه های بزرگ شمشاد در جنگل های هیرکانی شامل جنگل حفاظت شده خیبوس در حوزه تالار، جنگل های شیرگاه در حوزه تالار، ذخیره گاه سی سنگان، جنگل های فریم، جنگل های حوزه غرب هراز، جنگل های سری یک بخش 3 حوزه نکا- ظالم رود، جنگل آموزشی پژوهشی خیرود و تربیت مدرس پیاده شد و در هر قطعه نمونه حضوروغیاب گونه شمشاد، عوامل توپوگرافی و خاکی اندازه گیری شد. نتایج نشان داد که منحنی پاسخ گونه شمشاد نسبت به متغیرهای ارتفاع از سطح دریا و درصد رس تک نمایی چوله به راست، برای متغیر درصد شن تک نمایی چوله به چپ، برای متغیر نیتروژن تک نمایی متقارن و برای دیگر متغیرها هم نوا افزایشی یا کاهشی می باشد. به کارگیری معیار انحراف توجیه شده نشان داد که pH، ارتفاع از سطح دریا و رس مهم ترین متغیر برای حضور گونه شمشاد می باشند. بر اساس مقدار بهینه هریک از متغیرها می توان بیان داشت که شمشاد گونه ای است آهک دوست و رطوبت پسند که در ارتفاعات پایین و شیب های تند و خاک های سبک با نیتروژن بالا حضور دارد. بر مبنای پژوهش حاضر می توان این فرض که گونه شمشاد نسبت به متغیرهای محیطی رفتاری تک نمایی و گوسی دارد را رد کرد.
    کلید واژگان: تابع HOF, منحنی پاسخ, گرادیان اکولوژیکی, مقدار بهینه, دامنه اکولوژیک, شمشاد هیرکانی
    S. Habibi Kilak, S. J. Alavi *, O. Esmailzadeh
    By determining the environmental factors affecting the plant species in a particular site, the presence of the species in the site can be predicted. The aim of this study was to investigate the response of Buxus to environmental variables individually and to extract its ecological optimum and amplitude in relation to the most important environmental factors using HOF function. This study has been done in the major sites of Buxus hyrcana in the Hyrcanian forests. 834 sample plots (400 m2) were established by systematic-selective method and within each plot, the presence of this species, topographic factors and some soil variables were recorded and measured. Fitting the response curve to the environmental variables with HOF function showed that pH, altitude, and clay were the most important variables on the performance of box tree. The results of this study showed that the response curves of Buxus species relative to the elevation and clay are unimodal and right-skewed, for sand variable is left- skewed, for nitrogen is symmetric and for the remaining variables are monotonically increasing or decreasing. The general conclusion based on the ecological optimum amount for each variable showed that the Buxus tree is lime- and moisture-demanding species, which is present in low altitudes, steep slopes and light soils with high nitrogen content. Since simultaneously more than one factor affects the behavior of species, it is recommended that the shape of the Buxus response curve is studied by taking into account the environmental variables in combination and by using other models.
    Keywords: HOF function, response curve, optimum, ecological amplitude, box tree (Buxus hyrcana Pojark)
  • حمید جوان بخت جبارآبادی*، سید احمد علوی
    گستره مورد مطالعه در شمال خاوری استان کرمانشاه و در محل زمین درز اصلی زاگرس قرار گرفته است. برای انجام تحلیل های ساختاری در این بخش، شش برش ساختاری عمود بر روند ساختارها ترسیم شده است. ساختارها و گسل های مختلف با سازوکارهای متفاوت در این برش ها نشان می دهد که گستره مورد مطالعه از دوره کرتاسه تاکنون، دو گامه (فاز) زمین ساختی را پشت سر گذاشته است. گامه نخست که یک گامه فشارشی بوده که از کرتاسه شروع شده و حداقل تا میوسن ادامه داشته است. گسل های ایجاد شده در این گامه به صورت راندگی های با جابه‎جایی زیاد هستند که مهم ترین آنها راندگی اصلی زاگرس است. گامه دوم زمین ساختی که بسیار جوان و فعال بوده؛ به صورت یک سامانه ترافشارشی عمل کرده است. اصلی ترین ساختارهای ایجاد شده در این گامه دو گسل راست بر صحنه و میانراهان هستند. این دو گسل از تکه های گسل جوان اصلی زاگرس هستند و عملکرد آنها باعث ایجاد ساختارهای ثانویه مانند حوضه واگشوده دینور و ساختار گل ساخت مثبت بر روی گسل صحنه شده است. در نهایت با توجه به ارتباط بین ساختارها و چینه های با سن های مختلف مدل فرگشت ساختاری گستره در شش مرحله بیان شده است. در طی این مراحل گسل های هم راستا اما با سازوکار متفاوت ایجاد شده اند که نشان دهنده چرخش محور تنش 1σ در خلاف جهت عقربه های ساعت از کرتاسه تاکنون است.
    کلید واژگان: حوضه واگشوده, زمین ساخت ترافشارشی, گسل صحنه, گسل میانراهان, زمین درز زاگرس
    H. Javanbakht Jabarabadi *, S. A. Alavi
    The studied area located at the main suture zone of Zagros in the northeastern of Kermanshah. To do structural analysis in this area, six structural sections have been drawn perpendicular to structures direction. Structures and faults with different mechanism show that the studied area has passed two tectonic phases from Cretaceous up to present. The first phase which is a Compression phase, started from Cretaceous and lasted until Miocene. The created faults in this phase are thrusts with vast displacements in which the Main Zagros Thrust is the most important one of them. The second tectonic phase which is very young and active acts as a Transpressional system. The main structures created in second phase are dextral faults of Mianrahan and Sahne. These tow faults are part of Main Recent Fault and created some secondary structures such as Dinevar pull apart and flower structure on Sahne fault. Finally structural evolution model of the area has been expressed in six steps according to the relation among the structures and layers with different ages. During these steps, faults with the same dirctions but different mechanism have been created which demonstrates the counterclockwise rotation of stress axis σ1 since Cretaceous.
    Keywords: Pull apart basin, Transpresstion tectonic, Sahne fault, Mianrahan fault, Zagros suture zone
  • عاطفه محمدی، سید جلیل علوی *، سید محسن حسیی
    مدل های پراکنش گونه ای الگوریتم های تحلیلی-آماری هستند که به شناسایی روابط بین پراکنش گونه های گیاهی و عوامل محیطی و تعیین رویشگاه بالقوه گونه های گیاهی می پردازد. گونه ملج یکی از گونه های بومی جنگل های شمال ایران است که به علت دخالت بی رویه و شیوع بیماری مرگ نارون در معرض خطر انقراض قرار دارد و نیازمند توجه و حفاظت است. هدف اصلی مطالعه حاضر، به کار گیری مدل حداکثر آنتروپی به منظور شناسایی رویشگاه بالقوه گونه ملج در جنگل خیرود نوشهر با استفاده از خصوصیات اولیه و ثانویه توپوگرافی و همچنین نقشه های خاک شناسی، حاصلخیزی خاک و زمین شناسی است. با استفاده از روش نمونه برداری انتخابی و اطلاعات آماربرداری، 873 پایه ملج ثبت شد. معیار سطح زیر منحنی ROC نشان داد که این مدل برای تعیین رویشگاه بالقوه گونه ملج دارای عملکرد خوبی است. بر اساس ارزیابی اهمیت نسبی متغیرها در مدل حداکثر آنتروپی، ارتفاع از سطح دریا و عمق دره مهم ترین متغیرهای موثر در تعیین رویشگاه گونه ملج هستند. مطالعه حاضر نشان داد که حدود 57/32 درصد منطقه تحقیق، دارای پتانسیل زیاد و خیلی زیاد برای حضور گونه ملج است. نتایج این تحقیق نشان داد که به علت وجود شرایط بهینه در میان بند برای حضور گونه ها و همچنین پتانسیل زیاد این منطقه برای حضور گونه ملج، این منطقه بهترین رویشگاه برای حضور این گونه در جنگل خیرود نوشهر است. مدل ایجادشده می تواند به عنوان ابزاری برای استفاده مدیران و کارشناسان جنگل برای کمک به حفاظت و احیای گونه باارزش ملج در این جنگل استفاده شود.
    کلید واژگان: سطح زیر منحنی, متغیرهای اولیه و ثانویه توپوگرافی, مدل های پراکنش گونه ای, مطلوبیت رویشگاه
    Seyed Mohsen Hosseini, S.J. Alavi*, Atefeh Mohammadi
    Investigating the relationship between distribution of plant species and environmental factors is one of the main issues in plant ecology. Habitat suitability or species distribution models, are defined as statistical analysis algorithms which relates species data to the environmental predictor variables. This study aims at predicting the habitat suitability of Wych elm species in Kheyroud forest using Maxent model. Wych elm is one of the most invaluable native species in Hyrcanian forest. However, due to the outbreak of Dutch elm disease in recent decades and illegal cutting of this species, its dominance has been significantly decreased. Therefore, the primary and secondary topographic attributes derived from digital elevation model with 12.5 m resolution along with soil characteristics, soil fertility, and geology maps, were extracted at each Wych elm location. Using selective sampling and inventory data, 873 Wych elm individuals were recorded. The results showed that Maxent model has a high potential to predict the suitable habitats for Wych elm based on AUC criterion. Altitude and valley depth were the most important variables in determining the habitat suitability for Wych elm species. Moreover, 32.57% of the study area has an acceptable potential for the presence of this species. Due to the optimal moisture, thermal, and topographic conditions in mid-lands, this area is the best habitat for this species in Kheyrod forest. The generated model can be used as a tool for the forest experts and managers to help conservation and rehabilitation of Wych elm in this forest.
    Keywords: Habitat suitability, Species distribution modeling, Area under curve, Primary, secondary topographic attributes
  • مینا رئیسی، آزاده همتی، علی افروس، سید ابوالحسن علوی


    ازآنجا که در منطقه خوزستان، فاضلاب های مختلف صنعتی حاوی فلزات سنگین تولید می شود، این تحقیق به منظور بررسی کارایی سیستم تالاب مصنوعی با گیاه وتیور، جریان عمودی در حذف سرب و کادمیم از فاضلاب صنعتی انجام شده است. در این تحقیق از محیط کشت هایی به قطر 60 و ارتفاع 100 سانتی متر استفاده شده است.
    غلظت ورودی کادمیم و سرب فاضلاب به سامانه، به ترتیب، 20 و 50 میلی گرم بر لیتر است. در این تحقیق اثر دو عمق 45 و 70 سانتی متری و نیز زمان ماند 5، 10 و 15 روز، کارآیی حذف، عامل انباشت زیستی و انتقال در سه تکرار به صورت آزمون دانکن بررسی شد. مطابق نتایج غلظت فلزات سرب و کادمیم، انباشت این دو فلز  در اندام زیرزمینی، بیشتر از اندام هوایی است که می تواند به دلیل تحرک کم این عناصر از ریشه به اندام هوایی باشد. همچنین، شاخص انتقال کادمیم بیشتراز سرب است که بیانگر توانایی بالای انتقال این فلز در گیاه به شمار می آید..

    کلید واژگان: تالاب مصنوعی, وتیور, کادمیم, سرب, گیاه پالایی
    M. Raeisi, A. Hemmati, A. Afrous*, S. A. Alavi

    Since in region of Khuzestan, different industrial wastewater, which mainly contain heavy metals, this research was carried out to investigate the efficiency of the artificial forging system under the cultivar of Vetiver, with vertical flow In the removal of lead and cadmium from industrial wastewater. In this study, culture mediums with a diameter of 60 and a height of 100 cm were used. The input concentration of cadmium and lead of waste water in the system was 20 and 50 mg/L, respectively. In this study evaluated, the effects of two depths of 45 and 70 cm, as well as remaining time of 5, 10 and 15 days and also removing efficiency, Bioconcentration factor and Translocation factor were examined in three replication and Duncan test. The results showed that concentrations of lead and cadmium metals were high in underground tissues of plant rather than aboveground tissues via accumulation in plant tissues, which could be due to the low mobility of these elements from root to aboveground tissues such as shoot and leaf. Also, the cadmium transfer index was more than lead, which indicates the high ability of the transfer of this metal in the plant.

    Keywords: Artificial Wetlands, Vetiver, Cadmium, Lead, Phytoremediation
  • محمد افشار، حمیدرضا صادقی گندمانی، نگین مسعودی علوی*
    مقدمه
    پرستاران بخش جراحی بطور مکرر نیاز به اتخاذ تصمیمات فوری برای بیماران بدحال را تجربه می نمایند. در چنین محیط بالینی، پرستاران احساس می کنند که جهت ارائه مراقبت ایمن و با کیفیت بالا از بیماران و اتخاذ تصمیمات بالینی روزانه نیاز به توانمندی حرفه ای بالایی دارند.
    هدف
    هدف از این مطالعه شناسایی موانع ارتقاء توانمندی حرفه ای از نظر پرستاران شاغل در بخش جراحی ایران بود.
    روش
    در این مطالعه توصیفی-اکتشافی کیفی ، 15 پرستار شاغل در بخش جراحی، بیمارستان آموزشی درمانی کاشان، ایران به روش نمونه گیری هدفمند با حداکثر تنوع انتخاب شدند. داده های مطالعه از آذر تا بهمن ماه 18-2017 از طریق مصاحبه های نیمه ساختاریافته جمع آوری شدند. مصاحبه ها هم زمان با جمع آوری اطلاعات، کلمه به کلمه تایپ و تجزیه و تحلیل داده ها به روش تحلیل محتوای قراردادی انجام شد.
    یافته ها
    تحلیل داده ها منجر به شناسایی درون مایه اصلی تحت عنوان " ناتوانی آموخته شده" شد. مشارکت کنندگان در این مطالعه، ناتوانی آموخته شده را به عنوان یک چالش مهم در دستیابی به توانمندی حرفه ای شناسایی کردند. این درون مایه اصلی از سه طبقه اصلی « کم صلاحیتی حرفه ای »، « کمبود حمایت حرفه ای » و « کمبودهای پایه ای » تشکیل شده است.
    نتیجه گیری
    پرستاران بخش جراحی در ایران با چالش های متعددی در دستیابی به توانمندی حرفه ای مواجهه می شوند. لذا، می بایست توانمندی حرفه ای پرستاران بخش جراحی از طریق فراهم کردن فرصت کسب دانش و مهارت بالینی ارتقاء یابد. همچنین با توجه به نقش پرستاران بعنوان شاخصی موثر بر کیفیت مراقبت و ایمنی بیمار نیاز به سازمان های حرفه ای قدرتمند جهت حمایت حرفه ای از پرستاران، به رسمیت شناخت شدن پرستاران، توصیف کامل قلمرو پرستاری و شفاف سازی وظایف شغلی ضرورت دارد.
    کلید واژگان: توانمندی حرفه ای, تحقیق کیفی, تحلیل محتوا, پرستاری
    Mohammad Afshar, Hamidreza Sadeghi, Gandomani, N Masoudi, Alavi*
    Introduction
    Nurses in surgical wards frequently need to make prompt decisions for critically-ill patients. Therefore, they need to be professionally empowered to make sound decisions and provide quality care. This study aimed to explore barriers to the promotion of nurses’ professional empowerment from the Perspectives of Nurses working in Surgical Ward of Kashan Shahid-Beheshti hospital.
    Methods
    In this exploratory-descriptive qualitative study, 15 nurses working in the surgical ward, Kashan University of Medical Sciences Hospital, Iran were selected by purposeful sampling with maximum variability. Data were collected through fifteen in-depth semi-structured interviews from December to February 2018. The data were analyzed via conventional content analyses.
    Results
    Data analysis led to the identification of the main theme as "imposed and learned powerlessness." Participants in this study identified imposed and learned powerlessness as an important challenge in achieving professional empowerment. This main theme consists of the three main categories of low professional competence, lack of professional support, and shortage of resources.
    Conclusions
    Surgical nurses in Iran are confronted with numerous challenges in achieving professional empowerment. Therefore, the professional empowerment of nurses in the surgical department should be enhanced by providing opportunities for achieving clinical knowledge and skills. Considering the role of nurses as an effective indicator on the quality of patient care and safety, the need for powerful professional organizations to professional support of nurses, nurses' recognition, and full description of the nursing realms and the clarification of job tasks is necessary.
    Keywords: Professional empowerment, Nursing, Qualitative study, Content analysis
  • یونس گراوند *، اکبر نجفی، کورش احمدی، علی قمی اویلی، سیدجلیل علوی
    با توجه به نقش کربن آلی در مدیریت و پایداری خاک، پیشبینی مکانی کربن آلی خاک در مقیاس منطقه ای، ملی و جهانی از اهمیت خاصی برخوردار است. در کنار پیشبینی کربن آلی خاک، پهنه بندی نیز بهعنوان روشی کارا در انتخاب راهکار مناسب برای کنترل این عنصر و تصمیم گیری های مناسب در مدیریت و جلوگیری از فجایع زیست محیطی موثر است. هدف از این پژوهش پیش بینی و پهنه بندی کربن آلی خاک با توجه به متغیرهای اولیه و ثانویه توپوگرافی با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی است. به همین منظور تعداد 127 قطعه نمونه دایرهای شکل به مساحت 1000 مترمربع به صورت سیستماتیک تصادفی در جنگل آموزشی- پژوهشی دانشکده منابع طبیعی دانشگاه تربیت مدرس برداشت شد و در مرکز هر قطعه نمونه، یک نمونه خاک از عمق 10-0 سانتی متری گرفته شد. علاوه بر اندازه گیری کربن آلی نمونه های جمع آوری شده، متغیرهای اولیه و ثانویه توپوگرافی منطقه از روی مدل رقومی ارتفاع محاسبه و در نهایت با استفاده از شبکه عصبی مصنوعی و رگرسیون چند متغیره مدل اندوخته کربن آلی خاک ساخته شد. مدلهای مذکور با کمک معیارهای RMSE و R2 ارزیابی شدند. نتایج نشان داد که مدل شبکه عصبی مصنوعی با توجیه 76 درصد از مقدار تغییرات کربن آلی خاک کارایی بهتری نسبت به مدل رگرسیون چندمتغیره با توجیه 26 درصد از مقدار تغییرات کربن آلی خاک دارد. همچنین شاخصهای انحنای افقی، انحنای مسطح و شیب بیشترین تاثیر را بر تغییرات کربن آلی خاک دارند و در مجموع 90 درصد از تغییرات کربن آلی خاک را توجیه می نمایند.
    کلید واژگان: جنگل هیرکانی, شبکه عصبی مصنوعی, متغیرهای اولیه توپوگرافی, متغیرهای ثانویه توپوگرافی, مدل رگرسیون
    Y.Garavand*, A.Najafi, K.Ahmadi, A.Ghomi avili, J.S.Alavi
    Considering the role of organic carbon in soil management and sustainability, the prediction of the organic carbon of soil at regional, national and global scale is of great importance. Along with the prediction of organic carbon, zoning is also effective as a way to select the appropriate strategy for controlling this element and make appropriate decisions inmanaging and preventing environmental disasters.The purpose of this research is to predict and zonethe organic carbon of soil based on primary and secondary topographic variables using artificial neural network. For this purpose, 127 circular sample plots,with an area of 1000 square meters,were harvested from the educational and research forest of Natural Resources Faculty of TarbiatModarres University following a systematically randomized procedure. At the center of each sample plot, a soil sample was taken from a depth of 0-10 cm. In addition to measuring the organic carbon from thecollected samples, the primary and secondary topographic variables of the area were calculated on the basis of the digital elevation model and finally, using artificial neural network and multivariate regression, the storage model of the organic carbon was created. The aforementioned models were evaluated using R2 and RMSE criteria. The results showed that the artificial neural network model with a capacity to justify 76% of the changes in the organic carbon of soil has a better performance in comparison to the multivariate regression model with a capacity to justify 26% of the amount of changes. In addition, plan curvature, curvature and slope indices have the greatest impact on the changes in the organic carbon of soil and together justify 90% of the changesin organic carbon.
    Keywords: Hyrcanian Forest, Artificial Neural Network, Primary Topography Variables, Secondary Topographic Variables, Regression Model
  • Javad Safaei, Ghomi *, Maryam Tavazo, Hossein Shahbazi, Alavi
    An efficient synthesis of benzopyranophenazines has been presented by one-pot four-component reaction of hydroxynaphthoquinone, o-phenylenediamine, benzaldehydes and malononitrile with graphene oxide dichlorotriazine (GO-DCT) as an efficient nanocatalyst under microwave irradiation in ethanol. The catalyst has been characterized by Fourier-transform infrared spectroscopy (FT-IR), X-ray powder diffraction (XRD), Energy Dispersive Spectroscopy (EDS), Atomic force microscopy (AFM) and scanning electron microscopy (SEM). Atom economy, experimental simplicity, wide range of products, low amount of catalyst loading, the reusability of the catalyst, excellent yields in short reaction times and applying the microwave methodology as an efficient and green method are some of the substantial features of this method.
    Keywords: Graphene oxide, Pyranophenazines, Nanocatayst, microwave
  • Javad Safaei, Ghomi*, Hossein Shahbazi, Alavi, Abolfazl Ziarati
    An efficient synthesis of 4,4'-(phenylmethylene)bis(1H-pyrazol-5-ol)-3-carboxylates is achieved by one pot pseudo five-component reaction of phenylhydrazine, acetylenedicarboxylates and aromatic aldehydes in the presence of nano-NiZr4(PO4)6 at 60°C in water. Nano-NiZr4(PO4)6 has been characterized by powder X-ray diffraction (XRD) and scanning electronic microscopy (SEM). Use of simple and readily available starting materials, excellent yields in short times, reusability of the catalyst, little catalyst loading and simple operational procedures are some of the important features of this protocol.
    Keywords: Multi-component, Water, Pyrazole, Catalyst, One-pot, Nano-NiZr4(PO4)6
  • Javad Safaei, Ghomi*, Hossein Shahbazi, Alavi
    The preparation of trans-dihydrofurans has been achieved by a one-pot condensation reaction of 4-bromophenacyl bromide, aromatic aldehydes and 5,5-dimethyl-1,3-cyclohexanedione using biosynthesized CuO nanoparticles under reflux conditions in ethanol. CuO nanoparticles (CuO NPs) were prepared using extract of leaves of Ajuga chamaecistus Subsp. Scoparia. The key advantages of this process are the diastereoselective synthesis, reusability of the catalyst, low catalyst loading, excellent yields, short reaction times, simple workup and environmentally benign. Fully optimized structures of trans and cis dihydrofurans were obtained by B3LYP/6-31G(d,p) method. The structures of the prepared trans-2,3-dihydrofurans were fully characterized by 1H and 13C NMR spectra, IR spectra, and elemental analysis.
    Keywords: Dihydrofurans, Reusable catalyst, Biosynthesized CuO nanoparticles, Green synthesis, One-pot
  • حسین نظم فر *، سعیده علوی، علی عشقی
    شناسایی منابع و پتانسیل های موجود، مرحله اول ارزیابی هر برنامه ریزی محسوب می شود. بدون مشخص کردن منابع، شناخت پارامترهای مربوط به منطقه برنامه ریزی امکان پذیر نخواهد بود. این منطقه می تواند یک شهر یا روستا یا مجموعه ای از شهر و روستا باشد. عوامل طبیعی و انسانی مانع اصلی توسعه مناطق هست، با توجه به اینکه عوامل طبیعی تا حدودی خارج از کنترل می باشند، عامل انسانی و تصمیمات انسانی مهم ترین عامل توسعه محسوب می شوند. تصمیمات انسانی زمانی می تواند متضمن رشد و توسعه باشد که از وضع موجود منطقه شناخت کافی داشته باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف امکان سنجی ضریب عمران پذیری روستاهای شهرستان گرمی با استفاده از تکنیک ضریب عمران پذیری انجام شده است. با توجه به مولفه های مورد بررسی، رویکرد حاکم در این تحقیق از نوع توصیفی- تحلیلی است. جامعه آماری تحقیق روستاهای بالای 300 نفر جمعیت شهرستان گرمی می باشد. شاخص های مورد بررسی شامل وضعیت جمعیتی، بهداشتی- درمانی، فرهنگی و ورزشی، آموزشی، ادرای، تاسیسات زیربنایی، خدمات و بازرگانی، ارتباطات و حمل ونقل می باشد. نتایج تحقیق نشان می دهد که روستای قره آغاج پایین با ضریب عمران پذیری 667/6 از ضریب عمران پذیری بسیار بالا و روستای لکوان با ضریب عمران پذیری 108/0 از ضریب عمران پذیری بسیار پایین برخوردارند. در مجموع از 45 روستای مورد مطالعه 18 روستا ضریب عمران پذیری بسیار پایین، 20 روستا ضریب عمران پذیری پایین، 6 روستا ضریب عمران پذیری بالا و 1 روستا ضریب عمران پذیری بسیار بالایی دارد.
    کلید واژگان: عمران پذیری, امکان سنجی, ضریب پراکندگی, شهرستان گرمی
    H. Nazmfar *, S. Alavi, A. Eshghi
    Identifying resources and existing potentials, the first step is assessment each planning. Without specifying the sources, would not be possible to identify the parameters related to regional planning. This area can be a town or village or collection of the city and the village. Natural and human factors is a major barrier in developing regions, Given that natural factors are somewhat out of control, The human factor and human decisions are the most important factor in development. Human decisions can only guarantee growth and development of the status quo have sufficient knowledge of the region. Hence the present study the purpose of have been carried Feasibility Study of Civil coefficient of city village’s civil coefficient of heat using techniques. With regard to factors examined, the dominant approach in this research is descriptive analysis. Statistical population study is villages with more than 300 people, a Grammy city. Indicators of included is the demographic situation, health, Cultural and sports, education, enforcement, infrastructure, services and trade, communication and transportation. The results show that the village Ghareaghaj Civil down by a factor of 667/6 Civil coefficient of very high and village lekvan development coefficient of 108/0 with a very low coefficient of their civil. A total of 45 villages studied, of 18 villages civil coefficient the extremely low, Low of 20 village Civil coefficient of low, 6 village development coefficient high and 1 village of Civil coefficient is very high.
    Keywords: Civil coefficient, feasibility, scattering coefficient, the city Grammy
  • ساناز کوهی، محمدصادق علوی یگانه*، جواد قاسم زاده
    دو گونه از کفال ماهیان با نام های کفال طلایی (Liza aurata) و کفال پوزه باریک (Liza saliens) در دریای خزر زیست می کنند. علی رغم تفاوت های تشریحی و ریختی مانند تعداد زوائد باب المعده ای، تعداد فلس روی خط جانبی و خارهای آبششی در منابع، تمایز ریختی این دو گونه با توجه به شکل پذیری ریختی تا حدی دشوار است. در این مطالعه تجربی ضمن بررسی مجدد اختلافات ریختی تشریح شده قبلی به بررسی مقایسه ای 31 صفت اندازشی و 10 صفت شمارشی ریختی پرداخته شد. همچنین توالی ژن COI به منظور تایید شناسایی این دو گونه تجاری به کار رفت. تعداد 25 نمونه از هر گونه از صیدگاه های پره واقع در شهرستان های نور و انزلی طی پاییز و زمستان 1395 جمع آوری و زیست سنجی شد. از میان صفات اندازشی و شمارشی مورد بررسی به ترتیب 15 و 3 صفت در مقایسه دو گونه اختلاف معنی دار داشتند (05/0>p). براساس نتایج آزمون تحلیل به مولفه های اصلی، صفات طول پیش باله سینه ای، باله شکمی، پایه باله مخرجی، عرض ساقه دمی و ارتفاع باله مخرجی نسبت به طول استاندارد و همچنین عرض سر نسبت به طول سر و بین صفات شمارشی، تعداد شعاع باله پشتی دوم، فلس های خط جانبی، خار آبششی و زوائد باب المعده ای دارای بیشترین بار عاملی (7/0) در جدایی دو گونه بودند. فاصله ژنتیکی بین گونه ای 40جفت باز (معادل 8/6%) یا 078/0 (فاصله دو عامله کیمورا) محاسبه شد که به خوبی تاییدکننده شناسایی ریختی صورت گرفته بود. نتایج بیانگر کارآیی دیگر صفات ریختی در تمایز دو گونه کفال ماهی دریای خزر است که می تواند در تکمیل کلیدهای شناسایی موجود مفید واقع شود.
    کلید واژگان: ژن سیتوکروم اکسیداز زیر واحد 1, دریای خزر, کفال ماهیان
    S. Kouhee, M.S. Alavi, Yeganeh*, J. Ghasemzadeh
    Golden grey mullet (Liza aurata) and leaping mullet (Liza saliens) are two species from Mugilidae which inhabit the Caspian Sea. Despite the difference in the number of Pyloric caeca, lateral line scale, and gill rakers, diagnosis between two species regarding morphological plasticity is relatively difficult. In this experimental study, in addition to access previous morphological diagnostic characters, 31 morphometric and 10 meristic characters were surveyed. Also, COI gene sequence used to confirm accurate identification of these two commercial species in the Caspian Sea. In this way 25 samples were used for biometry. Samples were collected from Nur and Anzali cities beach sein fishing center in autumn and winter 2016. Among surveyed morphological characters, 3 meristic and 15 morphometric characters revealed a significant difference (p<0.05), respectively. Regarding the principal component analysis (PCA) results, Pre-pectoral fin length, Pelvic fin length, Anal fin base length, Caudal peduncle width, Anal fin height and Head width, within Morphometric characters and Second dorsal fin rays, lateral line scale number, number of Gill rackers and Pyloric caeca were among meristic characters which reveals highest load factor (>0.7) in discrimination of two species specimens. Regarding genetic distances, the between-group distance estimated 40bp (6.8%) or 0.078 K2P that well agreed with morphological identification. Results revealed the application of more morphological characters in the diagnosis of two Mullet species in the Caspian sea which could be useful in completing identification keys.
    Keywords: Cytochrome Oxidase subunit 1 gene_Caspian Sea_Mugilidae
  • حمید طالشی، سید غلامعلی جلالی، سید جلیل علوی*، سید محسن حسینی، بابک نعیمی
    نتایج بررسی های اقلیمی نشان می دهد که طی 50 سال گذشته، اقلیم هیرکانی گرم تر شده است. در این پژوهش پراکنش فعلی و آینده گونه راش تحت تاثیر اقلیم با استفاده از یک دیدگاه تلفیقی شامل پنج روش مختلف مدل سازی پراکنش گونه ای بررسی شد. برای پیش بینی اثر تغییر اقلیم در سال 2070 میلادی از پنج مدل گردش عمومی جو تحت چهار سناریوی خط سیر غلظت (RCPs) استفاده شد. همچنین با تحلیل تغییرات اندازه محدوده گونه راش، رویشگاه های افزایش یافته، کاهش یافته و حفظ شده تحت تاثیر اقلیم برای هر یک از سناریوهای تغییر اقلیم برای سال 2070 میلادی مشخص شدند. نتایج نشان داد که در سال 2070 میلادی تحت تاثیر تغییر اقلیم، مساحت رویشگاه های مطلوب با قطعیت زیاد در خوش بینانه ترین سناریو (RCP 2.6) معادل 79/72 درصد و در بدبینانه ترین سناریو (RCP 8.5) معادل 85/89 درصد کاهش خواهد داشت. نتایج تحلیل تغییرات اندازه دامنه گونه راش نشان داد که در شرایط تغییر اقلیم در خوش بینانه ترین حالت (RCP 2.6) تنها 80/24 درصد رویشگاه های مطلوب فعلی پایدار خواهند ماند که این میزان در بدبینانه ترین حالت (RCP 8.5) با کاهش شدیدتر به 13/7 درصد خواهد رسید. همچنین در سال 2070 میلادی کمترین مقدار رویشگاه های مطلوب ازدست رفته تحت RCP 2.6 و برابر با 79/72 درصد خواهد بود و بیشترین میزان رویشگاه های مطلوب ازدست رفته تحت RCP 8.5 و برابر با 85/89 درصد خواهد بود. پیشنهاد می شود تصمیم گیری های مدیریتی و حفاظتی درباره این گونه با مدنظر قرار دادن اثر تغییر اقلیم و سازگار با این تغییرات در جنگل های هیرکانی گرفته شود
    کلید واژگان: عدم قطعیت, مدل های پراکنش گونه ای, مدل های ترکیبی, مطلوبیت رویشگاه
    Hamid Taleshi, Seyed Gholamali Jalali, J. Alavi*, Seyed Mohsen Hosseini, Babak Naimi
    Due to global climate change, climate change in Iran is inevitable and the results of the climate studies clearly show that the Hyrcanian climate has been warmer over the past 50 years. In this research, the current and future distribution of oriental beech (Fagus orientalis Lipsky) was studied using an ensemble method including five different species distribution models. We used five general circulation models under four existing reprehensive concentration pathway (RCPs) to project the impact of climate change on the distribution of oriental beech by 2070. Also, the stable, gained and lost suitable habitat of oriental beech were determined using range size change analyses under climate change. The results showed that the area of suitable habitats with high certainty would be decreased by 72.79% and 89.88% under RCP 2.6 and RCP 8.5, respectively, by 2070. The results of the range size analyses of oriental beech showed only 24.84% of suitable habitat would remain in the most optimistic condition (RCP 2.6) and stable the suitable habitat would decrease by 7.13% under RCP 8.5 by 2070. Also the lowest and highest rate of suitable habitats lost will be by 72.79% and 89.85% under RCP2.6 and RCP 8.5, respectively, by 2070. It is suggested that the climate change impacts should be considered in the management decisions and conservation plans related to the oriental beech in the Hyrcanian forests
    Keywords: Ensemble models, habitats suitability, species distribution models, uncertainty
  • مسعود بهرامی، اعظم علوی*، علی ضرغام بروجنی
    زمینه و هدف
    پرستاران به عنوان بزرگترین گروه انسانی سازمان های مراقبت بهداشتی و درمانی همواره با چالش حفظ، ارتقاء و ارائه مراقبت با کیفیت، موثر و مطمئن روبرو هستند. در میان عوامل موثر بر عملکرد پرستاری، انتظار می رود خودکارآمدی بیشترین تاثیر را داشته باشد. با این وجود درک خودکارآمدی مراقبتی پرستاران بخش های کودکان مورد توجه قرار نگرفته و تحقیقی در این زمینه در ایران انجام نشده است. بنابراین مطالعه حاضر با هدف تعیین درک خودکارآمدی مراقبتی پرستاران بخش های کودکان انجام گردید.
    روش بررسی
    در این مطالعه توصیفی– تحلیلی که در سال 1394 انجام شد، 348 پرستار شاغل در بیمارستان های دولتی شهر اصفهان، شهرکرد، شیراز، باغملک و ایذه به صورت در دسترس (آسان) شرکت کردند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه درک خودکارآمدی مراقبتی پرستاران کودکان بود که در طی یک فرآیند ابزار سازی تدوین گردید. اعتبار همزمان این ابزار با پرسشنامه خودکارآمدی عمومی Sherer (72/0r=)، ضریب آلفای کرونباخ ابزار 96/0 و ثبات پرسشنامه از طریق آزمون مجدد 97/0 بدست آمد. تجزیه و تحلیل داده ها ازطریق آمار توصیفی و تحلیلی با استفاده از SPSS نسخه 18 انجام گردید.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که درک خودکارآمدی مراقبتی پرستاران کودکان شرکت کننده در این مطالعه خوب بود. بر اساس نتایج بین میانگین درک خودکارآمدی مراقبتی و جنسیت، علاقه پرستاران به کار در بخش کودکان و همچنین رضایت کاری پرستاران از بخش کودکان، ارتباط مثبت و معنی داری وجود داشت (05/0(P< .
    نتیجه گیری کلی: این بررسی می تواند سرفصل های مورد نیاز برای ارتقای درک خودکارآمدی مراقبتی پرستاران کودکان را مشخص کند و به عنوان راهنما جهت طراحی دوره آموزشی پرستاران بخش های کودکان باشد.
    کلید واژگان: خودکارآمدی, مراقبت, بخش کودکان, پرستاران
    M. Bahrami, A. Alavi *, A. Zargham-Boroujeni
    Background and Aim
    Nurses, who are considered to be the largest group of professional health care providers, face the challenge of maintaining, promoting, and providing quality nursing care. Among the factors affecting nursing performance, self-efficacy has been expected to have the greatest influence. However, the perception of caring self- efficacy was not considered in pediatric wards nurses and no research has been done in this field in Iran. This study was conducted to survey the perception of caring self-efficacy by pediatric wards nurses.
    Materials and Methods
    In this descriptive-analytic study in 2015, 348 nurses, working in pediatric wards in Isfahan, Shahr-e Kord, Shiraz, BaghMalek and Izeh, were selected through simple sampling. The data were collected using pediatric caring self-efficacy instrument which was developed during an Instrument-making process by researchers. The concurrent validity of this tool was measured with Sherer's general self-efficacy questionnaire (r = 0.72); Cronbach’s alpha correlation coefficient was measured at 0.96; and the consistency of this instrument was measured at 0.97. Statistical analysis was done using descriptive and analytical statistics, with SPSS v.18.
    Results
    The results of this study showed that pediatric nurses have a good caring self-efficacy perception. According to the results, factors such as gender, nurses 'interest in working in the children wards, and also nurse's satisfaction had a significant correlation with average score caring self-efficacy (P
    Conclusion
    This study can determine issues and topics to increase pediatric nurses’ caring self- efficacy perception and can be used as a guide for designing training courses for nurses in children's departments.
    Keywords: Self-efficacy, Caring, Pediatric wards, Nurses
  • E. Moniri, Seyed A. Alavi, A. Izadi, R. Safaeijavan*
    Magnetic iron oxide nanoparticles have gained a lot of attention in drug delivery systems because they can control a drug pathway to deliver it to the specific site under a magnetic field which is related to their magnetic core and surface coating. Chitosan-coated FeNPs, have prominent antimicrobial and biological properties that make chitosan a promising biopolymer for drug delivery application, especially in cancer treatment. In this research, FeNPs were green synthesized using the aqueous extract of Carum carvi L. and under optimum conditions. Formation of FeNPs was confirmed by UV-Vis spectroscopy, XRD analysis, and SEM. Also, chitosan-coated FeNPs were synthesized to increased biocompatibility and the absorption capacity of nanoparticles. Chitosan coating on FeNPs was detected by FTIR. After the production of nano-absorbent, the maximum absorbance of different concentrations of doxorubicin was determined. The effect of pH was investigated on the absorption of doxorubicin in maximum absorbance at pH 3-10 by UV-Vis spectroscopy. The results obtained from the characterization of FeNPs showed they are spherical particles with less than 300 nm in size. The maximum absorbance of different concentrations of doxorubicin was in 280 nm. Doxorubicin showed maximum absorption at pH 7. This green biosynthesis method has been found to be eco-friendly, cost-effective and promising for different applications. The seeds extract of Carum carvi L. have a great ability to reduce Fe ions to FeNPs. Also, doxorubicin loaded chitosan-coated FeNPs can successfully use in drug delivery systems
    Keywords: Doxorubicin, Drug delivery, Green synthesis, Iron nanoparticles, surface modification
  • مهدی توکلی یرکی *، سید احمد علوی، محمدرضا قاسمی، ایرج عبدالهی فرد
    به دلیل اهمیت هیدروکربوری فروبار دزفول، مطالعات ساختاری این بخش از کمربند زاگرس همواره مورد توجه بوده است. هدف این پژوهش، تحلیل مراحل دگرریختی پیش رونده و سبک چین خوردگی واحدهای آسماری و ژرف تر از آن در میدان های نفتی مارون و کوپال است. در این راستا، چندین افق (از راس احتمالی کنگان تا پاره سازند 6 گچساران) بر روی 15 برش لرزه ای تفسیر شده اند تا الگوی مراحل دگرریختی در ساختمان های نامبرده مشخص شود. نتایج نشان می دهند که ابتدا چین خوردگی به صورت هماهنگ و نامتقارن حداقل از افق احتمالی کنگان تا آسماری روی داده و سپس با افزایش دگرریختی، گسل ها شکل گرفته اند. افزون بر این، طول موج و شکل چین در واحدهای جوان تر از گچساران با واحدهای قدیمی تر از این سازند تفاوت دارد. در سیر دگریختی پیش رونده، شکل چین در ابتدا ملایم با منطقه لولای مدور بوده و سپس به تدریج به نوع باز با منطقه لولای زاویه دار تبدیل شده است. در خصوص فعالیت سطوح جدایشی میانی، ابتدا واحد تریاس دشتک و افق های ژوراسیک و سپس با پیشروی دگرریختی، افق گرو فعال شده است. بر پایه شواهد زیرسطحی موجود، چین خوردگی هر دو ساختمان مارون و کوپال مرتبط با گسل و از نوع جدایشی گسل خورده است. سازوکار جنبشی رشد چین در ساختمان مارون، ابتدا چرخش یال و سپس با افزایش دگرریختی، تلفیقی از دو سازوکار چرخش یال و مهاجرت لولا بوده در حالیکه در ساختمان کوپال، رشد چین تنها با سازوکار چرخش یال بوده است. هم چنین، یک قطعه بندی ساختاری بر پایه توزیع شدت دگرریختی و حضور عناصر ساختاری مشابه در گستره مورد مطالعه پیشنهاد شده است.
    کلید واژگان: تاقدیس کوپال, تاقدیس مارون, چین جدایشی گسل خورده, زاگرس, فروبار دزفول
    M. Tavakoli Yaraki *, A. Alavi, M.R. Ghassemi, I. Abdollahi Fard
    Despite hydrocarbon importance of the Dezful Embayment, there is no systematic study on generation of its structures. This study aims the folding style and stages of progressive deformation, revealed based on 5 interpreted horizons, from top Kangan to top Gachsaran Member-6, on 15 seismic profiles in the Marun and Kupal anticlines. Results show that at first stage of folding harmonic and similar fold has been formed, then with the increasing deformation the faults have been generated. In addition, wavelength and shape of folds in younger Formations, Mishan and Aghajari, are different from those of older pre-Gachsaran Formations. This evidence confirms that Gachsaran has been acted as a major detachment from the early stages of folding. Long gently dipping backlimb and short gently dipping forelimb exhibit that a regional slope of layers has been existed before inception of folding. During the progressive deformation, primary gentle symmetric folds with rounded hinge areas have been changed into open asymmetric folds with angular hinge zones. With deformation increasing, Triassic Dashtak evaporative unit is activated first as a middle detachment level. Then, in further stages of deformation, Lower Cretaceous shale, Garu Formation, has been activated. Based on the available data, folding style in the Marun and Kupal anticlines is of faulted detachment folding type, with limb rotation fold growth kinematic mechanism that changed into a combination of limb rotation and hinge migration with increased deformation. The Kupal anticline exhibits more simple deformation in comparison with the Marun anticline. Thus, it seems that the Kupal shows us previous stages of deformation in the Marun anticline.
    Keywords: Kupal anticline, Marun anticline, faulted detachment fold, Zagros, Dezful Embayment
  • M. Rahnavard, S. M. H. Alavi, S. Khorasani *, M. Vakilian, M. Fardmanesh
    An educational robot is described, which is designed and constructed for use in the laboratory of Principles of Electrical Engineering. The discrete nature of design, conforming to a simple block strategy, allows fairly easy introduction of basic and fundamental concepts of Electrical Engineering to the freshman students, including control, actuation, wireless signal transmission, and analogue/digital conversions. Each block or module represents one or few engineering ideas, and helps the students to understand the interplay and connection between system divisions, and enhance their creative thinking. Circuits are designed and implemented that both the structure and functionality of each module are clearly presented. Inputs and outputs as well as major signals can be traced and measured through several test points
    Keywords: Electrical Engineering Education, Educational Robot, Principles of Electrical Engineering, Laboratory-Based Education
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال