ali hosseinaei
-
آدمی با ابراز عواطف به جهان خود روح می بخشد. «ابراز عاطفه» یکی از شیوه های ارتقاء کیفیت زندگی و برقراری ارتباط های موثر انسانی است. در ادبیات داستانی معاصر، آثار محمود دولت آبادی به لحاظ واقع گرایانه بودن، متونی مناسب برای بررسی عواطف انسان ها و تعامل های عاطفی آنان است. نویسنده در مقاله حاضر به شیوه توصیفی-تحلیلی به «بررسی کمی و کیفی عواطف شخصیت ها» در داستان های دولت آبادی (رمان جای خالی سلوچ و نه داستان کوتاه) پرداخته است. مهم ترین هدف؛ یافتن پاسخ این پرسش هاست: «چه عواطفی» «چرا»، «چگونه» و با «چه پیامدهایی» در اشخاص داستان های منظور بروز می یابند؟ نتایج نشان می دهد: در داستان های برگزیده، عواطف منفی خاصه «خشم و ترس» غالبا به علل: مشکلات اقتصادی، قهر طبیعت، فقر فرهنگی، جامعه ارباب-رعیتی، و... به شیوه های مختلف مانند: آشوب و نزاع های جمعی، خشونت های کلامی و غیرکلامی (آزارهای جسمی و روحی) بروز یافته، بر عواطف مثبت چیره می گردند. عواطف مثبت همچون: «شادی و عشق» نسبتا اندک و اغلب در رفتارهای غیر کلامی اشخاص داستان و گاه در برخی سنت های محلی و ملی- غالبا به صورت «غیرمستقیم»- نمایان می شوند. آثارعواطف که گاه خود، عامل پیدایی یا دگرگونی عواطف دیگرند، در حیطه های زیستی-فرهنگی-اجتماعی اشخاص داستان به اشکال مختلف ظهور می یابند
کلید واژگان: عواطف, شخصیت, محمود دولت آبادی, جای خالی سلوچ, رمان, داستان کوتاهHumans vivify their world by expressing emotions. “Expressing Emotion” is regarded as a way to improve the life quality and establish effective human relations. Since Mahmoud Dowlatabadi's works are realistic, they are considered as suitable texts for analyzing human emotions and their emotional interactions among the contemporary fiction literature. This article mainly aimed to find answer for the following questions: “what emotions”, “why”, “how” and with “what consequences” are expressed in the characters? A descriptive-analytical method used to analyze the emotions of characters in Mahmoud Dowlatabadi's stories (Missing Soluch and his ten short stories) in a qualitative-quantitative manner. The results indicate that negative emotions, especially “anger and fear” mostly for reasons as economic problems, climate aggressiveness, cultural poverty, serfdom system, etc. are manifested in different ways as riots and collective fights, verbal and non-verbal violence (physical and mental harm, etc.) and they overcome positive emotions. Positive emotions as “joy and love” are relatively few and often appear in the non-verbal behaviors of the characters- sometimes manifest in some local and national traditions and often “indirectly”. Effects of emotions, sometimes the cause of the emergence or transformation of other emotions, appear in the biological-cultural-social aspects of their personalities in different ways.
Keywords: Emotions, Character, Mahmoud Dowlatabadi's, Missing Soluch, Novel, Short Story -
هدف پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پشیمانی از ازدواج در زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره طلاق شهرستان گنبدکاووس بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل و دوره پیگیری دوماهه بود. جامعه پژوهش شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره طلاق شهرستان گنبدکاووس در سال1400 به تعداد 716 زوج بودند. نمونه پژوهش 45 زوج بود که با روش نمونه گیری دردسترس انتخاب و به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش (هر گروه 15 زوج) و یک گروه گواه (15 زوج) اختصاص یافتند. گروه های آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای در معرض آموزش درمان متمرکزبرشفقت و درمان مبتنی برپذیرش و تعهد قرار گرفتند. ابزار پژوهش ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه پشیمانی از انتخاب همسر (RSCS) شوارتز و همکاران (2002) بود. داده ها با روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بنفرونی تحلیل شد. نتایج نشان داد که درمان متمرکزبرشفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پشیمانی از ازدواج اثربخش است و این اثربخشی در مرحله پیگیری نیز ادامه دارد (01/0 <p). بین اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر پشیمانی از ازدواج تفاوت معناداری وجود دارد و درمان متمرکز بر شفقت تاثیر بیشتری دارد (01/0 <p). بنابراین، می توان برای تغییر پشیمانی از ازدواج از درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد استفاده کرد، اما درمان متمرکزبرشفقت ارجح است.
کلید واژگان: پشیمانی از ازدواج, درمان متمرکز بر شفقت, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهدThe present study aimed to compare the effectiveness of compassion-focused therapy (CFT) with acceptance and commitment therapy (ACT) on marriage regret of couples referring to divorce counseling centers in Gonbad Kavus city. The research method was quasi-experimental with a pre-test and post-test with a control group and a two-month follow-up design. The research population was all couples who were referred to divorce counseling centers in Gonbadkavos city in 2021, numbering 716. The sample was 45 couples who were selected by the available sampling method and were randomly divided into two experimental groups (15 couples) and an experimental group (15 couples). The experimental groups were exposed to training for 8 sessions of 90 minutes of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) and Compassion Focused Therapy (CFT). The research tool was Regretting the Spouse Choice Scale (RCSC) by Schwartz et al. (2002). The data were analyzed by variance analysis and Bonferroni post hoc test. The results showed that compassion-focused therapy and Acceptance and Commitment Therapy are effective on marriage regret in couples referring to counseling centers in Gonbad Kavus city and this effectiveness continues to follow stage (P<0.01). There was a significant difference between the effectiveness of compassion-focused therapy and acceptance and commitment therapy on regretting marriage and compassion-focused therapy had more effect on it (P<0.01). So, It could use compassion-focused therapy and Acceptance and Commitment Therapy for regretting marriage but, compassion-focused therapy is referred.
Keywords: marital regret, compassion-focused therapy, acceptance, commitment therapy -
این مطالعه با هدف بررسی تاثیر ترومای دوران کودکی بر علایم روان شناختی با نقش میانجی گری انعطاف پذیری روان شناختی انجام گرفت. تحقیق از نظر هدف، کاربردی و از نظر ماهیت توصیفی از نوع تحلیل مسیر است. جامعه آماری پژوهش شامل همه دانشجویان دختر دوره کارشناسی و کارشناسی ارشد (در بازه سنی 20 تا 29 سال) موسسه آموزش عالی شمس گنبد در سال تحصیلی 1400-1399 به تعداد 752 نفر است که بر اساس جدول کرجسی و مورگان، تعداد 254 نفر به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند.گردآوری داده های پژوهش به شیوه آنلاین و با استفاده از پرسشنامه های ترومای دوران کودکی Bernstein et al (2003)، انعطاف پذیری روان شناختی Dennis and Vander (2010) و نسخه تجدید نظر شده پرسشنامه نشانگان روانی Derogatis (1994) صورت گرفت. تجزیه و تحلیل اطلاعات بااستفاده از نرم افزار spss25 و liserel8.8 صورت گرفت. نتایج نشان داد تجربه تروما در دوران کودکی با علایم روان شناختی بیشتر (01/0>p) و انعطاف پذیری روان شناختی پایین تر (01/0>p) مرتبط است؛ علاوه بر این نتایج حاصل از تحلیل مسیر نشان داد، انعطاف پذیری روان شناختی در رابطه میان ترومای دوران کودکی و علایم روان شناختی نقش میانجی گری دارد. نتایج حاصل از این مطالعه نشان می دهد که انعطاف پذیری روان شناختی می تواند به عنوان یک مداخله درمانی در افرادی که تروما را تجربه کرده اند در مطالعات آینده مورد توجه قرار گیرد.کلید واژگان: ترومای دوران کودکی, علائم روان شناختی, انعطاف پذیری روان شناختی, دانشجویان دختر 20 تا 29 سالThe aim of this study was to investigate the effect of childhood trauma on psychological symptoms with the mediating role of psychological resilience. The research is applied in terms of purpose and descriptive in terms of descriptive nature. The statistical population of the study includes all female undergraduate and graduate students (in the age range of 20 to 29 years) of Shams Gonbad Higher Education Institute in the academic year 2020-2021 with 752 people, which according to Krejcie and Morgan table, 254 people as Research data were selected. Online data collection using Bernstein et al's Child Trauma Questionnaires. (2003), Dennis and Vander's Cognitive Flexibility Inventory(2010) and Derogatis's self-reported symptom checklist (1994). Data analysis was performed using spss25 and liserel 8.8 software. The results showed that the experience of childhood trauma was associated with more psychological symptoms and lower psychological flexibility; in addition, the results of path analysis showed psychological flexibility in the relationship between childhood trauma and psychological symptoms play a mediating role. The results of this study show that psychological resilience can be considered as a therapeutic intervention in people who have experienced trauma in future studies.Keywords: childhood trauma, Psychological symptoms, Psychological flexibility, students Female 20 - 29 years
-
زمینه و هدف
ثبات در تعاملات زناشویی، به درجه ثبات در عواطف منفی و مثبت در روابط بین زوجین اشاره دارد. هدف از انجام پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت (CFT) با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT) بر ثبات تعاملات زناشویی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره طلاق شهرستان گنبد کاووس بود.
روش کاربرای انجام پژوهش نیمه تجربی حاضر که با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه های آزمایش و گواه انجام شد از بین کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره طلاق شهرستان گنبدکاووس در سال1400 به تعداد 716 نفر (358 زوج) به روش نمونه گیری در دسترس 45 زوج به عنوان نمونه انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 زوج)، آزمایش(15 زوج) جایگزین شدند.گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای در معرض آموزش قرار گرفتند و برای گروه کنترل (گروه سوم) هیچگونه مداخله ای صورت نگرفت. ابزارهای پژوهش پرسشنامه ثبات تعاملات زناشویی گاتمن (1999) بود. داده ها با روش تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بونفرونی و با استفاده از نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر ثبات تعاملات زناشویی زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهرستان گنبد کاووس اثر بخش است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج استفاده از درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد توصیه می شود.
کلید واژگان: درمان متمرکز بر شفقت, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, ثبات تعاملات زناشویی زوجینBackground &
AimsGutman (1993) states that stability in marital interactions refers to the degree of stability in negative and positive emotions in relationships between couples. To have a stable marital relationship, there should be at least five times as many positive interactions as negative interactions. In some approaches, the stability of marital interactions is defined due to several processes including restrained conflict, collaborative decision-making, quality of communication, sexual and psychological intimacy, and valuing trust, respect, empathic understanding, and equality in the relationship between the two parties. In such relationships, two categories of active, conscious and strategic behaviors such as confidence, positivity, openness, as well as usual maintenance behaviors including shared tasks, joint activities and use of social networks are involved (7).
In this regard, studies show that there are various treatment methods to reduce the consequences of fear of intimacy and improve couples' interactions. Among these therapies is group therapy, in which exchanges between group members are considered as an effective means of creating this change and transformation and support (10). Acceptance and Commitment Therapy (ACT) is one of the new and effective treatments for solving psychological problems and disorders. Its underlying principles include accepting or willing to experience pain or other disturbing events without trying to control them and value-based action or commitment combined with the desire to act as meaningful personal goals before eliminating unwanted experiences (11). In therapy based on acceptance and commitment, the main goal is to create psychological flexibility; It means creating the ability to choose an action among different options that is more appropriate, rather than doing an action just to avoid disturbing thoughts, feelings, memories or desires or actually imposing it on a person (12). The fundamental processes of therapy based on acceptance and commitment are: acceptance, mindfulness, living in the present moment, cognitive dissonance, self-observation of values and committed action (13).
However, many studies have been conducted and have examined the effect of compassion-based therapy and acceptance-based therapy in different groups and have focused more on the impact of compassion-based therapy on general health and psychological well-being, but in the context of the usefulness of each Of these treatment methods, no research has been done on improving married life in Iran. For this reason, the logical necessity of conducting a research that examines the role of these treatments in the lives of couples and improving their relationships is felt. Therefore, the question of the current research is whether there is a significant difference between the effectiveness of therapy focused on compassion and therapy based on acceptance and commitment on marriage regret, stability of marital interactions and fear of intimacy of couples referring to divorce counseling centers in Gonbad Kavus city?MethodsIn order to carry out the present semi-experimental and practical research method, which consisted of pre-test, post-test and follow-up with a control group, 45 of the couples who referred to the divorce counseling centers of Gonbad city in 1400 were 716 people using the available method and 45 were eligible to be selected. They were randomly divided into two experimental and control groups. Also, this research followed the ethics code number IR.IAU.AK.REC.1395-2 from Islamic Azad University, Aliabad branch. In addition and in the pre-test stage, all the subjects completed Gutman's (1999) stability of marital interactions questionnaire Then both experimental groups were exposed to training for 8 sessions of 90 minutes and no intervention was done for the control group (third group). Then the post-test was performed for all three groups. Finally, descriptive statistics (mean and standard deviation) and analysis of covariance tests and Bonferroni's post hoc test using SPSS-26 software were used for statistical analysis of the data.
ResultsThe results show that the intra-group effects of pre-test and group interaction are significant at a level less than 0.01 (F=60.993, P=0.0001, Eta=0.51). This means that compassion group therapy had a significant effect on the stability of marital interactions. The inter-group effects also show that the group effect is significant at a level less than 0.01 (F=113.404, P=0.0001, Eta=0.66) and this means that the group treatment of compassion between the experimental group and control has a significant difference (Table 2). A look at the table of averages shows that the average stability of marital interactions has increased in the post-test and follow-up. Therefore, it can be said that compassion group therapy has increased the stability of marital interactions. The eta coefficient also shows that 66% of the changes in the post-test of the stability of marital interactions are due to compassion group therapy.
Table 3 shows that there is a difference of 6.74 units between the experimental and control groups and this difference is significant. In this way, it can be said that compassion group therapy has been effective on the stability of marital interactions and has increased it.ConclusionThe results showed that CFT compassion-focused therapy is effective on the stability of marital interactions of couples referring to counseling centers in Gonbad Kavus city. In the explanation of this finding, it can be said that teaching self-compassion because it causes self-compassion, acceptance, kindness and non-judgment of the spouse, causes couples to be more intimate with each other in times of failure and incapacity, positive self-regulation of show themselves and instill high sincere attitudes. People learn to have a proper emotional release with compassion, to identify the way of thinking and behavior towards themselves, and this causes their knowledge, feelings and reactions to their emotional state and relationship with their spouse. self-improvement and by looking at the bright side of marital issues and interpersonal problems and more understanding of the spouse, establish a more intimate relationship with their spouse, and this type of training improves the perception of the spouse's behavior and higher understanding, the emergence of happiness and the reduction of conflicts in married life It has been effective. Therefore, self-compassion can be considered an emotion regulation strategy, in which the experience of annoying and unpleasant emotions is not prevented, but an effort is made to accept the emotions in a kind manner. Therefore, negative feelings change to positive feelings and a person finds a new solution to deal with it (17).
The results confirm the greater effect of the treatment based on acceptance and commitment on the stability of marital interactions in couples referring to divorce counseling centers, so it is recommended to use this treatment to reduce divorce and stabilize the family under the supervision of an expert.Keywords: Compassion-Focused Therapy, Acceptance, Commitment-Based Therapy, Stability Of Couples' Marital Interactions -
زمینه و هدف
مالتیپل اسکلروزیس یک بیماری مزمن پیشرونده سیستم اعصاب مرکزی است که مشکلات عدیدهای را برای فرد بیمار به وجود میآورد؛ بنابراین هدف پژوهش حاضر، مقایسه اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت و درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد بر خودشفقتی زنان مبتلا به مالتیپلاسکلروزیس بود.
روش بررسی:
روش پژوهش نیمهآزمایشی با طرح پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری یکماهه همراه با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را تمامی بیماران زن مبتلا به اماس عضو انجمن اماس استان گلستان در سال 1398 تشکیل دادند. نمونه پژوهش شصت بیمار واجد شرایط و داوطلب شرکت در مطالعه بودند که با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه جایگزین شدند. گروه آزمایش اول، درمان متمرکز بر شفقت و گروه آزمایش دوم، درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد را بهشیوه گروهی دریافت کردند؛ اما در طی ارایه بستههای درمانی برای گروههای آزمایش، گروه گواه درمانی دریافت نکرد. برای جمعآوری دادهها، مقیاس خودشفقتی (نف، 2003) بهکار رفت. تحلیل دادهها با استفاده از آزمون کروسکالوالیس، روش تحلیل واریانس با اندازهگیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرمافزار SPSS نسخه 24 در سطح معناداری 0٫05 صورت گرفت.
یافته ها:
در اثر گروه بین گروههای آزمایش با گروه گواه در متغیر خودشفقتی و مولفههای آن تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p). در اثر زمان بین سه مرحله پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری در متغیر خودشفقتی و مولفههای آن در گروههای آزمایش و گروه گواه تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p)؛ همچنین بین مراحل پیشآزمون، پسآزمون و پیگیری بین گروههای درمانی و گروه گواه در متغیر خودشفقتی و مولفههای آن تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p). در مراحل پسآزمون و پیگیری بین دو گروه آزمایش با گروه گواه (0٫001>p) و بین گروههای آزمایش (0٫001>p) در متغیر خودشفقتی و مولفههای آن تفاوت معنادار مشاهده شد.
نتیجه گیری:
براساس یافتههای پژوهش نتیجه گرفته میشود، هم درمان متمرکز بر شفقت و هم درمان مبتنیبر پذیرش و تعهد بر بهبود خودشفقتی زنان مبتلا به مالتپیلاسکلروزیس اثربخشی دارند؛ اما در مقام مقایسه، درمان متمرکز بر شفقت بهطور معناداری اثربخشی بیشتری دارد.
کلید واژگان: ودشفقتی, درمان متمرکز بر شفقت, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, مالتیپل اسکلروزیسBackground & ObjectivesMultiple Sclerosis (MS) is a chronic and progressive disease of the central nervous system with various and disabling physical–psychological symptoms, which brings about numerous problems for the patient. One of the factors that seems to affect the improvement of the psychological health of patients with MS is the level of self–compassion of these patients. This construct, defined as self–kindness and non–judgmental acceptance of responses to perceived challenges and failures, shows favorable continuous relationships with various psychological characteristics. Today, in addition to drug treatments, other treatments such as complementary treatments are considered and used to treat MS. Compassion–Focused Therapy (CFT) is one of the therapeutic approaches that has drawn the attention of modern therapists for treating certain diseases. Another psychological therapy that seems beneficial in improving the psychological health of patients with MS is Acceptance and Commitment Therapy (ACT). So, this study aimed to the effectiveness of CFT and ACT on self–compassion of women with MS.
MethodsThe research method was quasi–experimental with a pretest–posttest design and a one–month follow–up with the control group. The statistical population of the present study consisted of all female patients with MS who are members of the MS Association of Golestan Province in 2019. There were 60 patients selected by the available sampling method and randomly assigned to two experimental groups and one control group (each group with 20 people). All three groups were evaluated in the pretest, posttest, and follow–up stages using Self–Compassion Scale (Neff, 2003). The inclusion criteria were as follows: female gender, definitive laboratory diagnosis and confirmation of the MS by a neurologist according to the patient's file, age range from 20 to 50 years, having at least primary education, not suffering from severe and acute stages of the disease (relapsing–recovery type patients), at least one year of history of suffering from the disease, completing the informed consent form stating that participation in the study is voluntary, not receiving psychological services outside of therapy sessions. The exclusion criteria were having diagnostic criteria for obvious psychiatric disorders based on a clinical interview, suffering from acute or chronic physical disorders (such as debilitating heart, respiratory, liver, musculoskeletal, and kidney diseases), addiction or alcohol consumption, and a history of participating in treatment programs in relation with CFT and ACT was within the last six months. Data in pretest, posttest and follow–up was gathered via Self–Compassion Scale (Neff, 2003). After assigning subjects to groups, for the first experimental group, CFT for eight sessions (two sessions per week for 45 minutes), and the second experimental group, ACT in eight sessions of one and a half hours. During the treatment packages in the experimental groups, the patients in the control group did not receive any treatment. To analyze the data at the level of descriptive statistics, average and standard deviation indices were used. At the level of inferential statistics, the Kruskal–Wallis test, analysis of variance with repeated measures and Bonferroni post hoc were used in SPSS version 24 software. The significance level of all tests was set at 0.05.
ResultsRegarding the group effect, there was a significant difference between the experimental groups (CFT & ACT) and the control group in the self–compassion variable and its components (p<0.001). Regarding the time effect, between the three stages of pretest, posttest and follow–up, there was a significant difference in the self–compassion variable and its components in the experimental groups (CFT & ACT) and the control group (p<0.001). Also, there was a significant difference between the pretest, posttest, and follow–up stages between the treatment groups (CFT & ACT) and the control group in the self–compassion variable and its components (p<0.001). Regarding the posttest and follow–up stages, there was a significant difference between the two experimental groups (CFT & ACT) and the control group (p<0.001) and between the experimental groups (p<0.001) in the self–compassion variable and its components.
ConclusionBased on the findings of the research, both CFT and ACT are effective in improving self–compassion in women with multiple sclerosis. However, by analogy, CFT is significantly more effective.
Keywords: Self–compassion, Compassion–Focused therapy, Acceptance, commitment therapy, Multiple sclerosis -
هدف تحقیق حاضر، طراحی الگوی درسی سبک زندگی سلامت - محور برای دانش آموزان دوره متوسطه اول بود. روش پژوهش، کیفی و با رویکرد داده بنیاد بود. بدین منظور 16 نفر از متخصصان پزشکی کودک و نوجوان علوم تربیتی به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با استفاده از روش مصاحبه مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج کدگذاری و تحلیل داده ها منجر به شناسایی مقوله ها و زیر مقوله های پژوهش شد. همچنین این پژوهش نیز به صورت هدفدار از اسناد و مدارکی استفاده شد که با موضوع مرتبط هستند که تعداد اسناد مورد بررسی 15 مورد می باشد. در این پژوهش نیز ملاک پایان نمونه گیری اشباع نظری بود. بر اساس یافته ها، مدل مفهومی پژوهش، توسط داده های تجربی در بخش کیفی حمایت شد. همچنین، نتایج حاصل از تحلیل و کدگذاری حاصل از مصاحبه با مشارکت کنندکان به استخراج 22 مقوله، 38 زیرمقوله و 121 مفهوم منتهی شد. پس از بررسی اسناد و انجام مصاحبه ها، این موارد تحلیل محتوا شد تا مولفه ها استخراج شوند. این تحلیل ها بیان گر طراحی و اعتبار یابی الگوی برنامه درسی در سبک زندگی سلامت محور برای دانش آموزان دوره متوسطه اول بودند. در نتیجه عوامل درسی می توانند سبک زندگی سلامت - محور را تحت تاثیر قرار دهند. بنابراین آموزش و ارتقای این عوامل در دانش آموزان می تواند تا حدودی سبک زندگی آن ها را تحت تاثیر قرار دهد. همچنین، انجام پژوهش برای بررسی نقش آموزش این عوامل به دانش آموزان در تغییر سبک زندگی سلامت - محور آ ن ها، کاربردی خواهد بود.
کلید واژگان: مدیریت درسی, سبک زندگی, سلامت-محور, الگو, دوره متوسطه اولAbstract The aim of the present study was to design a health-oriented lifestyle model for junior high school students. The research method was qualitative and based on the data approach. For this purpose, 16 pediatric and adolescent medical specialists in educational sciences were selected by purposive sampling and were interviewed. The results of coding and data analysis led to the identification of categories and subcategories of research. Also, this research purposefully used documents that are related to the subject, which is 15 documents. In this study, the criterion was the end of theoretical saturation sampling. Also, the results of analysis and coding from interviews with participants led to the extraction of 22 categories, 38 subcategories and 121 concepts. After reviewing the documents and conducting the interviews. Analysis of the design and validation of the curriculum model in the future for junior high school students. As a result, academic factors can affect a health-centered lifestyle. Therefore, teaching and promoting these factors in students can affect their lifestyle to some extent. Also, conducting research to investigate the role of teaching these factors to students in changing their health-centered lifestyle will be useful.Keywords: academic management, lifestyle, health-oriented, model, students, junior high school.
Keywords: academic management, lifestyle, health-oriented, Model, students junior high school -
زمینه و هدفموضوع سلامت به عنوان یک سرمایه فردی و اجتماعی با توجه به اهمیتی که برای رشد و شکوفایی فرد و جامعه دارد، از دیرباز مورد توجه اندیشمندان در حوزه های مختلف بوده است. هدف پژوهش حاضر شناسایی مولفه های سبک زندگی سلامت محور با تاکید بر دوره نوجوانی بود.مواد و روش هااین پژوهش با رویکرد کیفی و روش تحلیل محتوا انجام گرفت. جامعه پژوهش شامل اسناد و مدارک علمی معتبر مرتبط با سبک زندگی سلامت محور بودند که با استفاده از روش نمونه گیری هدفمند 47 مقاله (35 مقاله فارسی و 12 مقاله لاتین) مربوط به بعد از سال 2000 به عنوان نمونه انتخاب شدند. برای انجام پژوهش از طریق مطالعه مقالات علمی مربوط به سبک زندگی سلامت محور ابتدا مفاهیم اولیه استخراج شده و به زیرمقوله ها و زیرمقوله ها به مقوله های اصلی اختصاص پیدا کردند. ابزار تحقیق شامل فیش های یادداشت برداری بود. شیوه تجزیه و تحلیل داده ها بر اساس تحلیل محتوای کیفی از نوع قراردادی (استقرایی) انجام شد و در سه مرحله مفاهیم اولیه، زیرمقوله ها و مقوله های اصلی به صورت دستی استخراج شدند.یافته هانتایج نشان داد که مقوله های سبک زندگی سلامت محور شامل چهار مقوله اصلی و 12 زیرمقوله شامل سلامت جسمی (تحرک، تغذیه، الگوی خواب مناسب، کاهش رفتارهای پرخطر، مسئولیت پذیری در قبال سلامت، پیشگیری از حوادث و مراقبت از خود)، سلامت روانی (مدیریت استرس، خودشکوفایی، مثبت اندیش و ذهن آگاهی)، سلامت اجتماعی (روابط بین-فردی) و سلامت معنوی (رشد معنوی) است. تعداد مفاهیم اولیه، 62 مورد بود.نتیجه گیریامید می رود با آموزش این زیرمقوله ها به نوجوانان بتوان سبک زندگی سلامت محور را برای آنان ایجاد کرد و از این طریق به بهبود سلامت نوجوانان کمک کرد.کلید واژگان: سبک زندگی, مطالعه کیفی, نوجوانیBackground and ObjectiveThe issue of health as an individual and social capital, considering its importance for the growth and prosperity of the individual and society, has long been considered by thinkers in various fields. The aim of this study was to identify the components of a healthy lifestyle with emphasis on adolescence.Materials and MethodsThis research was conducted with a qualitative approach and content analysis method. The study population consisted of valid scientific documents related to healthy lifestyle that 47 articles (35 Persian articles and 12 Latin articles) related to the year 2000 were selected as the sample using purposive sampling method. To conduct research through the study of scientific articles related to healthy lifestyle, first the basic concepts were extracted and assigned to subcategories and subcategories to the main categories. The research tool included note-taking slips. Data analysis method was performed based on contractual (inductive) qualitative content analysis and in three stages, basic concepts, subcategories and main categories were extracted manually.
ResultsThe results showed that healthy lifestyle categories include four main categories and 12 sub-categories including physical health (mobility, nutrition, proper sleep pattern, reduction of high-risk behaviors, health responsibility, accident prevention and Self-care). Mental health (stress management, self-fulfillment, positive thinking and mindfulness), social health (interpersonal relationships) and spiritual health (spiritual growth). The number of initial concepts was 62.
ConclusionIt is hoped that by teaching these subcategories to adolescents, a healthy lifestyle can be created for them and thus help improve adolescentschr('39') health.Keywords: life style, Qualitative Study, adolescence -
مقدمه اختلالات شخصیت یکی از مهم ترین عوامل گرایش به سوء مصرف مواد است که برای درمان افراد معتاد بسیار مهم است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی روان درمانی گروهی مبتنی بر طرحواره درمانی گروهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علایم اختلال شخصیت مرزی مبتلایان به سوء مصرف مواد مخدر انجام شد.
مواد و روش هااین پژوهش یک مطالعه نیمه آزمایشی با گروه های پیش آزمون -پس آزمون، پیگیری و کنترل بود. جامعه آماری شامل کلیه معتادان مقیم در دو کمپ ترک اعتیاد شهر گنبدکاووس، ایران در نیمه اول سال 1397 بود که از میان آن ها نمونه ای به حجم 30 نفر به شیوه در دسترس انتخاب شد که به صورت تصادفی به دو گروه آزمایش و یک گروه کنترل تقسیم شدند. ابزار گردآوردی داده ها پرسشنامه بالینی چند محوری میلون 3 بود. گروه آزمایش اول، مداخله طرحواره درمانی و گروه آزمایش دوم، درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در 12 جلسه 90 دقیقه ای دریافت کردند و گروه کنترل هیچ نوع مداخله ای دریافت نکردند. آزمون پیگیری نیز پس از گذشت یک ماه از پس آزمون صورت گرفت.
یافته هاداده ها نشان داد که هر دو مداخله درمانی در کاهش علایم اختلال شخصیت مرزی موثر واقع شدند در حالی که گروه کنترل تغییر معنی داری نداشت. همچنین بین اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در پایان درمان و پس از پیگیری یک ماهه تفاوت معنی داری وجود داشت. طرحواره درمانی در کاهش علایم اختلال شخصیت مرزی در مقایسه با گروه های دیگر موثرتر بود.
نتیجه گیرینتایج این مطالعه می تواند الهام بخش متخصصان حوزه ترک اعتیاد در استفاده از روش های روان درمانی مذکور در درمان اختلال شخصیت مرزی افراد دارای سوء مصرف مواد و بهبود توانمندی روانشناختی آن ها در ترک موفق و پیشگیری از عود آن ها باشد.
کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, اختلال شخصیت مرزی, روان درمانی, اختلالات مرتبط با موادIntroductionPersonality disorders are one of the most important causes of drug abuse and improvement that is crucial for the treatment of subjects with addiction. This study aimed to compare the effectiveness of group psychotherapy based on schema therapy versus acceptance and commitment therapy on symptoms of borderline personality disorder among patients with substance abuse.
Materials and MethodsThe study was a semi-experimental investigation with a pretest-posttest and follow-up and control groups. The population included all addicted residing in two addiction treatment campuses in Gonbad-e-Kavoos city, Iran, in the first half of 2018, among which a sample of 30 individuals was selected by available sampling methods which were assigned into two experimental groups and one control group randomly. Instruments were Millon Clinical Multiaxial Inventory (MCMI-III). The first experimental group received the schema therapy intervention and the second experimental group received acceptance and commitment therapy in twelve 90-minute sessions in groups The control group did not receive any intervention. A follow-up test was performed one-month after the post-test.
ResultsThe data indicated that both therapeutic interventions were effective in reducing the symptoms of borderline personality disorders, while the control group did not change significantly. Furthermore, there was a significant difference between the effectiveness of schema therapy and acceptance and commitment therapy at the end of the treatment and in a one-month follow-up. Schema therapy was more effective in reduction of the symptoms of borderline personality disorder compared to the other groups.
ConclusionThe results of this study can inspire addiction specialists to use the aforementioned psychotherapy for treatment of borderline personality disorder of substance abusers and improving their psychological ability to successfully quit and prevent their relapse.
Keywords: Acceptance, Commitment Therapy, Borderline Personality Disorder, Psychotherap, Substance-Related Disorders -
هدف از پژوهش حاضر پیش بینی طلاق عاطفی بر اساس سبک های تصمیم گیری و ساختار قدرت در خانواده در زنان شاغل شهر شاهرود می باشد. در این پژوهش توصیفی- همبستگی، کلیه زنان شاغل شهر شاهرود به عنوان جامعه آماری در نظر گرفته شدند که از میان آن ها با استفاده از جدول مورگان و نیز به روش نمونه گیری خوشه ای چندمرحله ای، تعداد 384 نفر به عنوان نمونه آماری در نظر گرفته شدند. جهت جمع آوری داده ها نیز از پرسشنامه های استاندارد سبک های تصمیم گیری اسکات و بروس (1995)، ساختار قدرت مهدوی و صبوری خسروشاهی (1382) و همچنین طلاق عاطفی گاتمن (1995) بهره برده شد. پس از جمع آوری پرسشنامه ها، داده های خام با استفاده از آزمون های آماری همبستگی و رگرسیون تجزیه و تحلیل شدند. نتایج پژوهش نشان داد که از میان ابعاد مختلف سبک های تصمیم گیری، سبک های تصمیم گیری شهودی و عقلانی، از مهم ترین پیش بینی کننده های طلاق عاطفی می باشند و ضریب بتا برای سبک های تصمیم گیری آنی، اجتنابی، شهودی و وابستگی مثبت، اما برای سبک تصمیم گیری عقلانی منفی می باشد. همچنین، هر سه بعد «شیوه اعمال قدرت»، «ساخت روابط قدرت» و «حوزه ها و قلمرو اعمال قدرت» توانایی پیش بینی طلاق عاطفی را دارند. با توجه به اینکه سبک های تصمیم گیری و ساختار قدرت در خانواده، طلاق عاطفی را پیش بینی می کنند، می توان با بهبود وضعیت تصمیم گیری و اصلاح ساختار قدرت در خانواده به کاهش طلاق عاطفی در زنان شاغل شهر شاهرود کمک کرد.
کلید واژگان: سبک های تصمیم گیری, ساختار قدرت, طلاق عاطفیThe aim of current study was predicting emotional divorce based on decision- making styles and power structure of the family among employed women of the Shahrood city. In this descriptive-correlational study, all employed women in Shahrood city were considered as statistical population and among them 384 people were considered as statistical sample using Morgan table and also multi-stage sampling. Data were collected using standard questionnaires of decision making styles of Scott and Bruce (1995), Power Structure of Mahdavi and Khosroshahi (2003), as well as Gottman's emotional divorce (1995). After collecting questionnaires, data was analyzed using correlation and regression tests. The results of this study showed that The results of this study showed that the beta coefficient for immediate, avoidance, intuitive and dependent decision making styles is positive, but negative for rational decision making style. Also, the outcomes revealed that among the various dimensions of decision making styles, intuitive and rational decision-making styles are one of the most important predictors of emotional divorce. It was also founded that there is a meaningful relationship between the subsystems of power structure and emotional divorce, and all three dimensions of "method of exercising power", "building power relations" and "domains and scope of power" have ability of predicting emotional divorce. Considering the high average score in emotional divorce, appropriate measures are needed to reduce the effects and symptoms of emotional divorce to improving the marital relationships of employed women in Shahrood
Keywords: decision- making styles, power Structure, emotional divorce -
هدف این پژوهش، بررسی رابطه بین هوش معنوی و باورهای فراشناختی با اضطراب در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر بود. این تحقیق از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر در سال تحصیلی 95-94 بود. حجم نمونه با توجه به جنسیت و دانشکده به وسیله نمونه گیری سهمیه ای 180 مرد و 180 زن مشخص شد. ابزار گردآوری داده ها، پرسش نامه های هوش معنوی عبدالله زاده و همکاران، پرسش نامه باورهای فراشناختی ولز و پرسش نامه اضطراب کتل بود. برای تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل رگرسیون استفاده شد. نتایج آزمون تحلیل رگرسیون چندگانه به منظور قدرت پیش بینی اضطراب دانشجویان از روی نمرات هوش معنوی و باورهای فراشناختی آنها نشان داد که تقریبا 92/18 درصد از تغییرات واریانس نمرات اضطراب دانشجویان از روی نمرات هوش معنوی و باورهای فراشناختی آنها قابل تبیین است. متغیرهای هوش معنوی و باورهای فراشناختی در این معادله معنادار است.
کلید واژگان: هوش معنوی, باورهای فراشناختی, اضطرابThe purpose of this study was to investigate the relationship between spiritual intelligence and metacognitive beliefs with anxiety in students of Islamic Azad University, Azadshahr Branch. This was a correlational study. The statistical population of the study consisted of all students of Islamic Azad University Azadshahr Branch in the academic year of 94-95. Sample size was determined by sex and college by quota sampling of 180 men and 180 women. Data gathering tools were Abdullah Zadeh et al. spiritual intelligence, Wells meta-cognitive beliefs, and Cattell anxiety questionnaires. Regression analysis was used to analyze the data. The results of multiple regression analysis in order to predict students' anxiety based on their spiritual intelligence and their metacognitive beliefs showed that approximately 18.92% of the variance of students' anxiety scores can be explained by their spiritual intelligence and their metacognitive beliefs. The variables of spiritual intelligence and metacognitive beliefs are significant in this equation.
Keywords: Spiritual Intelligence, Metacognitive Beliefs, Anxiety -
هدف این پژوهش، بررسی تاثیر آموزش هوش معنوی بر مهارت های اجتماعی و سازگاری کودکان معلول جسمی حرکتی شهرستان گنبدکاووس بود. در این پژوهش نیمه آزمایشی، تمام 60 کودک 5 تا 10 ساله (40 دختر و 20 پسر) معلول جسمی حرکتی از مراکز بهزیستی و توان بخشی شهرستان گنبدکاووس انتخاب و به طور تصادفی در گروه های 30 نفره گواه و آزمایش (هر یک شامل 20 دختر و 10 پسر) گمارده شدند. پس از انجام پیش آزمون بر روی گروه های آزمایش و گواه، گروه آزمایشی طی 10 جلسه 1 ساعته (در مدت زمان سه ماه) تحت مداخله آموزش مهارت های هوش معنوی قرار گرفتند و در نهایت، پس آزمون برای هر دو گروه انجام شد. داده ها، به وسیله دو پرسش نامه مهارت های اجتماعی ماتسون و سازگاری کودکان راتر در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون گردآوری شد. نتایج به دست آمده از تحلیل کواریانس نشان داد که آموزش هوش معنوی بر مهارت های اجتماعی و سازگاری کودکان معلول جسمی حرکتی تاثیر معناداری دارد. بنابراین، می توان گفت: آموزش هوش معنوی، می تواند مهارت های اجتماعی و سازگاری کودکان معلول جسمی حرکتی را بهبود بخشد.
کلید واژگان: هوش معنوی, مهارت های اجتماعی, سازگاری, معلول جسمی حرکتیThe purpose of this study was to investigate the effect of spiritual intelligence training on social skills and adaptation of children with physical and motor disabilities in Gonbadkavus city. In this quasi-experimental study, all 60 children 5 to 10 years old (40 girls and 20 boys) with physical-motor disability were selected from welfare and rehabilitation centers of Gonbadkavus city and randomly assigned to control and experimental groups (each containing 20 girls and 10 boys). After pre-test on experimental and control groups, experimental group received 10 sessions of 1 hour (for three months) intervention on spiritual intelligence skills training. Finally, post-test was performed for both groups. Data were collected by two questionnaires of Matson Social Skills and Rutter Child Adaptation in two stages of pre-test and post-test. The results of covariance analysis showed that spiritual intelligence training had a significant effect on social skills and adaptation of children with physical and motor disability. Therefore, it can be said that spiritual intelligence training can improve social skills and adaptation of children with physical and motor disabilities.
Keywords: Spiritual Intelligence, Social Skills, Adaption, Physically-Disabled Children -
زمینه و هدف
پسوریازیس یک بیماری شایع، التهابی و مزمن است که مشکلات روان شناختی زیادی را برای بیماران مبتلا به همراه دارد. تاکنون مداخلات روان شناختی اندکی جهت کاهش مشکلات روان شناختی و ارتقاء سلامت روان این بیماران طراحی و انجام شده است. درمان متمرکز بر شفقت شیوه درمانی نوینی است که با هدف کاهش میزان خودانتقادی و شرم در افراد شکل گرفت. با توجه به اینکه بیماران مبتلا به پسوریازیس به دلیل اثرات نامطلوب بیماری بر زیبایی فرد، احساس شرم زیادی دارند، لذا مطالعه حاضر با هدف بررسی اثربخشی درمان متمرکز بر شفقت به شیوه گروهی بر شرم درونی شده در بیماران مبتلا به پسوریازیس انجام شد.
روش بررسیدر قالب یک مطالعه نیمه آزمایشی به شیوه پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه کنترل، 40 بیمار مبتلا به پسوریازیس مراجعه کننده به کلینیک تخصصی پوست بیمارستان حکیم جرجانی و بیمارستان شهید صیاد شیرازی شهر گرگان در سال 1397 به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در گروه های 20 نفره آزمایش و کنترل جایگزین شدند. برای جمع آوری داده ها از مقیاس شرم درونی شده کوک استفاده شد که در مراحل پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری یک ماهه توسط آزمودنی های هر دو گروه تکمیل شد. آزمودنی های گروه آزمایش به مدت 8 جلسه دو ساعته در معرض درمان متمرکز بر شفقت قرار گرفتند، در حالیکه شرکت کنندگان گروه کنترل تا پایان مرحله پیگیری، درمانی دریافت ننمودند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر با بهره گیری از نرم افزار SPSSV20 استفاده شد.
یافته هامیانگین و انحراف معیار نمرات شرم درونی شده آزمودنی های گروه آزمایش در مرحله پیش آزمون 53/3± 40/77، در مرحله پس آزمون 37/3± 75/62 و در مرحله پیگیری 63/3± 50/60 بود. در گروه کنترل نیز، میانگین و انحراف معیار نمرات شرم درونی شده در مرحله پیش آزمون 04/5± 25/77، در مرحله پس آزمون 20/4± 65/78 و در مرحله پیگیری 67/4± 85/76 بدست آمد. نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که درمان متمرکز بر شفقت به طور معناداری موجب کاهش شرم درونی شده در بیماران گروه تحت مداخله در مراحل پس آزمون و پیگیری شده بود (0/01> P).
نتیجه گیریبا توجه به یافته های این مطالعه توضیه می شود از شیوه درمانی متمرکز بر شفقت جهت کاهش مشکلات روان شناختی و افزایش سلامت روان بیماران پوستی در مراکز و کلینیک های تخصصی پوست استفاده گردد.
کلید واژگان: شرم درونی شده, درمان متمرکز بر شفقت, پسوریازیس, بیمارArmaghane-danesh, Volume:24 Issue: 5, 2019, PP 998 -1012Background & AimPsoriasis is a prevalent, inflammatory and chronic disease which is accompanied by various psychological problems for the patient. So far, few psychological interventions have been designed and conducted for reducing mental problems and enhancing mental health among these patients. Compassion-focused therapy is a new therapeutic method which was formed with the aim of reducing self-criticism and shame in individuals. According to the fact that patients with psoriasis experience great shame due to undesirable effects of this disease on their beauty, therefore, the present study was conducted by the aim of investigating the effectiveness of group compassion-focused therapy (CFT) on internalized shame in patients with psoriasis.
MethodsIn the frame of a semi-experimental study with pretest-posttest-follow up with control group design, 40 patients with psoriasis referring to the specialized dermatology clinics of Hakim Jarjani hospital and Shahid Sayad Shirazi hospital in Gorgan, Iran, in 2018, were selected by available sampling method, and then, they were assigned into two experiment and control groups (20 subjects per group). For gathering the data, Cook’s internalized shame scale was used which was completed by the subjects of both groups in pretest, posttest and one-month follow up stages. The subjects of the experiment group received eight 2-hour sessions of compassion focused therapy while the control group received no therapy until the end of the follow up stage. For analyzing the data, the Variance analysis test with repeated measures in SPSSv20 were used.
ResultsMean and standard deviation of the scores of internalized shame in subjects of the experiment group was 77.40 ± 3.53 in pretest, 62 ± 3.37 in posttest, and 60.50 ± 3.63 in follow up. In the control group, mean and standard deviation of the scores of internalized shame was 77.25 ± 5.04 in pretest, 78.65 ± 4.20 in posttest and 76.85 ± 4.67 in follow up. Results of the variance analysis with repeated measures indicated that compassion focused therapy led to significant reduction in internalized shame among patients of the intervention group in posttest and follow up stages (P < 0.01).
ConclusionAccording to the findings of the present research, it is recommended that compassion focused therapy would be used in specialized dermatology clinics for the purpose of reducing mental problems and improving mental health among dermatological patients.
Keywords: Internalized Shame, Compassion Focused Therapy, Psoriasis, Patient -
فصلنامه اعتیاد پژوهی، پیاپی 52 (تابستان 1398)، صص 137 -162هدف
پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی طرحواره درمانی گروهی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر علائم اختلال شخصیت ضد اجتماعی در معتادان ساکن در کمپ انجام شد.
روشدر قالب یک مطالعه شبه آزمایشی به شیوه پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه گواه، از میان معتادان ساکن در دو کمپ ترک اعتیاد شهرستان گنبدکاووس در نیمه اول سال 1397، نمونه ای به حجم 30 نفر به شیوه در دسترس انتخاب و با تخصیص تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 10 نفر) گمارش شدند. برای گردآوری داده ها از پرسش نامه بالینی چند محوری میلون 3 استفاده شد که توسط افراد هر سه گروه در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری یک ماهه تکمیل شد. گروه آزمایشی اول مداخله طرحواره درمانی و گروه آزمایشی دوم درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در 12 جلسه 90 دقیقه ای به شیوه گروهی دریافت کردند.
یافته هایافته های پژوهش نشان داد که هر دو مداخله درمانی در کاهش علائم اختلال شخصیت ضداجتماعی در پایان درمان و بعد از پیگیری یک ماهه موثر واقع شدند. همچنین میزان اثربخشی طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در پایان درمان و پس از پیگیری یک ماهه متفاوت بود. گروه طرحواره درمانی در مقایسه با درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در کاهش علائم اختلال شخصیت ضداجتماعی اثربخشی بیشتری داشت (0/01 > p).
نتیجه گیرینتایج این پژوهش اثربخشی دو روش طرحواره درمانی و درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد را در کاهش علائم اختلال شخصیت ضداجتماعی مورد تائید قرار داد.
کلید واژگان: طرحواره درمانی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, اختلال شخصیت ضد اجتماعی, معتادانAimOne of the important and effective factors in the outcomes of substance dependence treatment is the high prevalence of simultaneous occurrence and comorbidity of known psychiatric disorders, especially antisocial personality disorder, with substance dependence disorder. Antisocial personality disorder is one of the most prevalent axis 2 mental disorders among individuals with substance addiction. The present research was conducted by the aim of comparing the effectiveness of group psychotherapy by schema therapy and acceptance and commitment therapy approaches on symptoms of antisocial personality disorder among addicts residing in treatment camps.
MethodsIn the frame of a semi-experimental study conducted by pretest-posttest-follow up with control group design, among the addicts residing in two addiction treatment camps in Gonbad-e-Kavoos city in the first half of 2018, a sample of 30 subjects were selected by purposeful sampling method and, then, they were assigned into two experiment groups and one control group (10 subjects per group) by random assignment method. For gathering the data, the Millon Clinical Multiaxial Inventory (MCMI-III) was used which was completed by the subjects of all the three groups in pretest, posttest, and one-month follow up stages. The first the second experiment groups respectively received schema therapy and the acceptance and commitment therapy in twelve 1.5-hour sessions in groups and with a sequence of one session per week, while the subjects of the control group didn’t receive any intervention until the follow up stage. The research data were analyzed through multivariate analysis of covariance in SPSSv25.
ResultsFindings of the research indicated that both therapy interventions were effective on reducing symptoms of antisocial personality disorder in the end of the treatment and after one-month follow up. Also, the effectiveness level of schema therapy and acceptance and commitment therapy was different in the end of the treatment and after one-month follow up. Schema therapy was more effective in reducing symptoms of antisocial personality disorder than acceptance and commitment therapy (P < 0.01).
ConclusionResults of the present research confirmed the effectiveness of schema therapy and acceptance and commitment therapy approaches on reducing symptoms of antisocial personality disorder. Results highlight the importance of adopting these interventions for psychological symptoms among addicts and providing new perspectives in clinical interventions
Keywords: Schema Therapy, Acceptance, Commitment Therapy, Antisocial Personality Disorder, Addicts -
سابقه و هدفاهمال کاری تحصیلی از موضوعات مهم در حیطه تحصیلی دانشجویان است؛ از این رو پژوهش حاضر با هدف پیش بینی اهمال کاری تحصیلی براساس جهت گیری مذهبی و سوءاستفاده از فناوری های ارتباطی دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر انجام شد.مواد و روش هادر این پژوهش که از نوع مطالعات همبستگی است، 343 نفر از دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر به روش نمونه گیری تصادفی- طبقه ای انتخاب شدند و پرسشنامه جهت گیری مذهبی Allport و Ross (1950)، پرسشنامه استفاده مفرط از اینترنت و تلفن همراه (COS: Cell-phon Over-use Scale) Jenaro (2007) و آزمون اهمال کاری سواری (1390) را تکمیل نمودند. نتایج حاصل از بررسی با نرم افزار SPSS 19 تجزیه و تحلیل شدند.یافته هانتایج حاصل از تحلیل داده ها نشان می دهند که جهت گیری مذهبی بیرونی و سوء استفاده از فناوری های ارتباطی 18 درصد از اهمال کاری تحصیلی را پیش بینی می کنند.
استنتاج: با توجه به نتایج این پژوهش به نظر می رسد که با آموزش مناسب و تغییر در جهت گیری مذهبی و استفاده صحیح از فناوری های ارتباطی می توان به کاهش اهمال کاری تحصیلی کمک کرد.کلید واژگان: اهمال کاری تحصیلی, جهت گیری مذهبی, دانشجویان, فناوری های ارتباطیBackground andPurposeAcademic procrastination is an issue of fundamental importance among students. Regarding this, the purpose of this research was to predict academic procrastination based on religious orientation and communication technology overuse among the students of Islamic Azad University of Azadshahr, Iran.Materials And MethodsThis correlational study was conducted on 343 students of Islamic Azad university of Azadshahr, selected by means of the cluster sampling technique. The data were collected using the demographic form, Religious Orientation Scale by Alport and Roth (1950), Cell-phone Overuse Scale by Jenaro (2007), and Academic Procrastination Questionnaire by Savari (2011). Data analysis was performed in SPSS 19 software.ResultsThe results showed that external religious orientation and communication technology overuse predicted 18% of academic procrastination.ConclusionBased on the findings of the present study, it seems that academic procrastination could be decreased with suitable training and change of religious orientation, as well as the normal use of communication technology.Keywords: Academic procrastination, Communication technology, Religious orientation, Students -
زمینه و هدفرابطه گرم و عاطفی والدین و مدیریت تنش در خانواده می تواند نقش مهمی در سازش یافتگی فرزندان داشته باشد. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه شوخ طبعی و سبک های مقابله پدر با سازش یافتگی دانش آموزان انجام شد.روشپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود و جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان مقطع ابتدایی شهرستان گالیکش در سال تحصیلی 96-95 بود. نمونه مورد مطالعه شامل 250 دانش آموز (122 پسر و 128 دختر) بود که به شیوه نمونه گیری طبقه ای انتخاب شده اند. سپس آزمودنی ها به پرسش نامه سبک های مقابله با تنیدگی (اندلر و پارکر،1990)، پرسش نامه سازش یافتگی اجتماعی (پی کل و ویسمن، 1999) و مقیاس شوخ طبعی (مارتین و لفکورت، 1983) پاسخ دادند. داده ها از طریق ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندمتغیره تحلیل شدند.یافته هانتایج نشان دهنده آن بود که شوخ طبعی با سازش یافتگی دانش آموزان رابطه مثبت و معنادار دارد (0/05p ≤). همچنین سبک مقابله ای مسئله مدار با سازش یافتگی، رابطه مثبت و سبک های مقابله ای اجتنابی و هیجان مدار با سازش یافتگی، رابطه منفی معنادار دارد. بین شوخ طبعی با سبک مقابله ای مسئله مدار نیز رابطه مثبت معنادار، و بین شوخ طبعی با سبک های مقابله ای اجتنابی و هیجان مدار رابطه منفی معنادار وجود دارد.نتیجه گیریبا توجه به یافته های پژوهش حاضر می توان نتیجه گرفت که با افزایش سطح شوخ طبعی و سبک های مقابله ای مسئله مدار در پدران، سازش یافتگی فرزندان را افزایش داد.کلید واژگان: شوخ طبعی, سازش یافتگی, سبک های مقابله ایBackground andPurposeThe warm and emotional relationship between parents with children and the management of tension in the family can play an important role in children's reconciliation. The purpose of this study was to investigate the relationship between fathers humor and coping styles with adaptation of students.MethodThe present study was a descriptive-correlational study. Statistical population of this study consisted of all elementary students have been studying in Galikesh city in the academic year of 2016 -2017. The sample consisted of 250 students (122 boys and 128 girls) selected by sampling method. The participants responded to coping inventory for stressful situation (Endler & Parker, 1990), social adjustment scale (Paykel and Weissman, 1999) and sense of humor scale (Martin & Lecfort, 1983). The data were analyzed by correlation coefficient and multiple regression analysis.ResultsThe results showed that there is a significant positive correlation between fathers humor with student's adjustment. Also, there is a positive correlation between problem-oriented coping style with adaptation of children, and avoidant and emotional coping styles with adaptation have a significant negative relationship (P ≤ 0/05). There is also a significant positive correlation between problem-oriented coping style with humor, and a significant negative correlation between humor with avoidant coping styles.ConclusionAccording to the findings of this study, it can be concluded that increasing the level of humor and problem-solving styles in fathers leads to improvement of childrens.Keywords: Humor, adjustment, coping styles
-
هدفهدف پژوهش حاضر، بررسی میزان شیوع اختلالات شخصیت و رابطه آن با سبک های دلبستگی در مراجعین به کلینیک های روانشناختی شهر تهران بود.روشدر این پژوهش پیمایشی 463 نفر از جامعه مراجعین به کلینیکهای روان-شناختی شهر تهران به صورت نمونه گیری خوشه ایانتخاب شدند و برگه های اطلاعات جمعیت شناختی، پرسشنامه بالینی چندمحوری میلون 3 (MCMI-III) و پرسشنامه سبک دلبسنگی کولینز و رید را تکمبل کردند . در پایان، نتایج تجزیه و تحلیل شد.یافته هانتایج نشان میدهند که میزان شیوع اختلالات شخصیت وابسته 1/1 ، نمایشی 4/35 ، اسکیزوئید 7/1 ، دوریگزین 4/0 ، افسرده 9/6 ، خودشیفته 3/4 ، دگرآزار 4/0 ، وسواسی 6/15 و منفیگرا 9/0 درصد است. میزان شیوع در مورد اختلال شخصیت ضد اجتماعی، خودآزار، اسکیزوتایپال، مرزی و پارانوئید صفر درصد است. همچنین بین سبک دلبستگی ایمن، ناایمن اجتنابی و ناایمن دوسوگرا و اختلالات شخصیت رابطه معنادار وجود دارد.نتیجه گیریتوجه به میزان شیوع این اختلالات و سبک های دلبستگی در تشخیص و درمان اختلالات شخصیت موثر است.کلید واژگان: شیوع شناسی (همه گیرشناسی), اختلالات شخصیت, سبک های دلبستگیIntroductionThe purpose of this study was to assess the prevalence rate of personality disorders and its relationship with demographic factors and attachment styles among patients referring to the psychological clinics in Tehran.MethodThis survey used cluster sampling to enrol 463 subjects from the patients referring to psychological clinics in Tehran. Subjects were asked to complete the demographic datasheet, Millon Multiaxial Inventory-III (MCMI-III) and Collins& Reid Attachment Style Questionnaire.Resultsbased on our analysis, the prevalence of dependent, histrionic, schizoid, avoidant, depressed, narcissistic, sadistic, obsessive, and negativistic personality disorders turned to be 1.1%, 35.4%, 1.7%, 0.4%, 6.9%, 4.3%, 0.4%, 15.6% and 0.9%, respectively. Our records included no case with antisocial, masochistic, and schizotypal, borderline, and paranoid personality disorder. In addition, there was a significant relationship between secure, insecure avoidant and ambivalent insecure attachment styles with personality disorders.ConclusionThe prevalence of personality disorders and attachment styles needs to be taken into account for the diagnosis and treatment of such disorders.Keywords: Prevalence, Personality disorders, Attachment styles
-
زمینه و هدفسلامت روان می تواند متاثر از سلامت عمومی و باورهای غیر منطقی باشد. این مطالعه با هدف تعیین رابطه بین سلامت عمومی و باورهای غیرمنطقی با سلامت روان در دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر انجام شد.روش بررسیدر یک مطالعه مقطعی تعداد403 دانشجو در بهار 1393 به روش نمونه گیری خوشه ایانتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه سلامت روانSCL-25، پرسشنامه سلامت عمومی کلبرگ و پرسشنامه باورهای غیرمنطقی جونز بود. داده ها وارد نرم افزار آماری 18 شد و از طریق آماری توصیفی و آزمون های رگرسیون و ضریب همبستگی اسپیرمن تجزیه و تحلیل شد.یافته هامیانگین و انحراف معیار سن افراد مورد مطالعه 79/6 ± 62/25 سال بود. بین سلامت عمومی و باورهای غیر منطقی با سلامت روان همبستگی مثبت و معنی داری مشاهده شد. مدل رگرسیونی نشان داد که 59 درصد واریانس سلامت روان بر اساس مولفه های سلامت عمومی قابل پیش بینی است. همچنین 24 درصد واریانس سلامت روان بر اساس مولفه های باورهای غیرمنطقی قابل پیش بینی است. میانگین نمرات باورهای غیرمنطقی، سلامت روان و سلامت عمومی در دانشجویان دختر به طور معنی داری بیشتر از دانشجویان پسر بود (P<0.05).نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان داد که می توان با افزایش سلامت عمومی و تغییر در باورهای غیرمنطقی، بر سلامت روان تاثیر گذاشت. همچنین سن بالا و جنسیت مونث بر متغیرهای مورد مطالعه موثر است.
کلید واژگان: سلامت روان, سلامت عمومی, باورهای غیر منطقیBackground And AimMental health could be influenced by general health and irrational beliefs alike. The aim of the current study was to investigating relationship of general health as well as irrational beliefs with mental health among Azadshahr Islamic Azad University students.MethodsIn a cross-sectional design, 403 college students were selected through cluster sampling method in spring, 2014. Data gathered by SCL-25, GHQ-28, and Jones Irrational Belief scale. Gathered data were analyzed using descriptive statistics and regression test as well as Spearman rank correlation in SPSS ver.18.FindingsThe mean and SD of the subjects was 25.62±6.79 years. There was positive significant correlation between general health and irrational beliefs with mental health. Regression model demonstrated that 59% of mental health could be predicted by general health. Besides, 24% of mental health could be predicted by irrational beliefs. The mean scores of irrational beliefs, mental health and general health were significantly high in female college students.Conclusionhe results of study revealed that improving in general health and modifying of irrational belief affect the mental health condition. Furthermore, female gender and older age are the important variables of the study.Keywords: Mental Health, General Health, Irrational Beliefs -
هدفهدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر آموزش گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد (ACT) بر استرس شغلی و فرسودگی شغلی کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر بود.روشتعداد 96 نفر از کارکنان دانشگاه آزاد اسلامی واحد آزادشهر به صورت نمونه گیری در دسترس برای شرکت در پژوهش نام نویسی کردند و به طور تصادفی، به سه گروه آزمایش، گفت وگو و شاهد اختصاص یافتند. گروه آزمایش در چهار جلسه 5/1 ساعته آموزش گروهی مبتنی بر ACT، با استفاده از الگوی باند و هیس، شرکت کرد. در گروه گفت وگو، آزمودنی ها در چهار جلسه 5/1 ساعته درباره تغذیه و ورزش (نامربوط به موضوع اصلی مورد پژوهش) آموزش دیدند. گروه سوم هیچ آموزشی ندید. سه ماه پس از آموزش اصلی، در مرحله پی گیری گروه های آزمایش و گفت وگو دو جلسه 5/1 ساعته را گذراندند. در این جلسه ها نیز همان مطالب قبلی مرور و تمرین شد. آزمودنی ها پیش و پس از مداخله ها و در مرحله پی گیری به پرسش نامه های استرس شغلی اسیپو (OOSI) و فرسودگی شغلی ماسلاخ و جکسون (MJJBI) پاسخ دادند. برای تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری های مکرر استفاده شد.یافته هاآموزش گروهی مبتنی بر ACT، افزون بر کاهش نمره کلی استرس شغلی (001/0p<)، به کاهش برخی از مولفه های استرس شغلی، شامل اضافه بار نقش (05/0p<)، ابهام نقش (001/0p<)، مرز نقش (01/0p<) و مسئولیت (001/0p<)، منجر شد. هم چنین، آموزش مبتنی بر ACT مولفه احساس کاهش دستاورد شخصی را کاهش داد (05/0p<).نتیجه گیریآموزش گروهی مبتنی بر ACT به کاهش استرس شغلی منجر می شود، اما بر فرسودگی شغلی اثر قابل توجهی ندارد.
کلید واژگان: آموزش گروهی مبتنی بر درمان پذیرش و تعهد, استرس شغلی, فرسودگی شغلیObjectivesThe aim of this study was to investigate the effects of group acceptance and commitment therapy (ACT) on job stress and burnout among personnel of Islamic Azad University، Azadshahr branch.MethodNinety-six personnel of Islamic Azad University، Azadshahr branch were selected by volunteer available sampling method and assigned randomly to three experimental، let’s talk and control groups. During four 1. 5-hour sessions، the experimental group received acceptance and commitment therapy (ACT) based on the Bond and Hayes model. Let’s talk group received nutrition and sports instructions (irrelevant to ACT) during four sessions of 1. 5 hours. Control group received no training. Three months after the main training and in the follow-up stage، experimental and let’s talk groups had two sessions of 1. 5 hours. During these sessions previous contents were reviewed again. Before and after interventions and during follow-up stage، the examinees completed Osipow’s Occupational Stress Inventory and Maslach and Jackson Job Burnout Inventory. Data analysis was done using repeated measures analysis of variance.ResultsGroup training based on the ACT not only decreased total job stress (p<0. 001) but also diminished job stress factors، including role overload (p<0. 05)، role ambiguity (p<0. 001)، role boundary (p<0. 01)، and responsibility (p<0. 001). Besides، ACT-based training decreased personal achievement (p<0. 05).ConclusionGroup ACT-based training decreases job stress but has no considerable effect on job burnout.Keywords: group acceptance, commitment therapy (ACT), job stress, job burnout
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.