به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

ali reza bakhshayesh

  • اسما آزادی*، سعیده سنجرانی، علیرضا بخشایش
    مقدمه

    سوءاستفاده جنسی در کودک یکی از مشکلات عمده بهداشت عمومی و از مهم ترین عوامل تهدید کننده سلامت روان در کودکان است. کودکی که سوءاستفاده جنسی را تجربه می کند، در معرض خطر بیشتری برای سایر تجارب منفی در دوران کودکی است.

    روش

    پژوهش حاضر با هدف بررسی تجربه زیسته دختران از سوءاستفاده جنسی در دوران کودکی انجام گرفته است. در همین راستا، 8 نفر از دخترانی که سوءاستفاده جنسی را در دوران کودکی تجربه کرده بودند به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و با استفاده از مصاحبه های نیمه ساختاریافته مورد مطالعه قرار گرفتند. لازم به ذکر است که نمونه گیری تا زمان اشباع داده ها ادامه یافت. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها. ابتدا داده ها، ثبت شدند و با استفاده از روش گلایزری کدگذاری شدند و مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند.

    نتایج

    نتایج تحلیل تجربه زیسته دختران در مورد سوءاستفاده جنسی در چهار مضمون: خیانت، خودسرزنش گری، انگ زدن و آسیب روانی جای گرفت.

    بحث و نتیجه ‏گیری: 

    این مطالعه بر اهمیت اقدامات پیشگیرانه و توجه بیش ازپیش خانواده ها و نهاد های اجتماعی در حمایت از کودکان و پیشگیری از سوءاستفاده جنسی در دختران تاکید دارد.

    کلید واژگان: تجربه زیسته, سوءاستفاده جنسی, کودکان, دختران
    Asma Azadi *, Saeede Sanjarany, Alireza Bakhshayesh
    Introduction

    Child sexual abuse is a significant public health issue and a major threat to the mental well-being of children. A child who experiences sexual abuse is at a greater risk of facing other negative childhood experiences. Understanding the risk factors and effects of sexual abuse is crucial for accurately assessing and preventing this issue.

    Method

    The present study aimed to investigate the lived experience of girls who have experienced childhood sexual abuse. In this study, 8 girls who had experienced childhood sexual abuse were selected using purposive sampling and were interviewed using semi-structured interviews. It should be noted that sampling continued until data saturation was achieved. The data were initially recorded, coded, and then analyzed using the Colaizzi method in order to conduct the analysis.

    Result

    The analysis of girls' experiences of sexual abuse yielded four themes: lack of betrayal, self-blame, stigmatization, and psychological trauma.

    Discussion and Conclusion

    This study emphasizes the importance of preventive measures and increasing the attention of families and social institutions in supporting children and preventing sexual abuse in girls.

    Keywords: lived experience, Sexual Abuse, Children, Girls
  • محمد جاودانی*، علیرضا بخشایش، محمدحسین محمودی

    هدف پژوهش تدوین و اعتباریابی چارچوب برنامه درسی آموزش اقتصاد مقاومتی برای دوره ابتدایی بود. رویکرد پژوهش ترکیبی از نوع اکتشافی متوالی است. در بخش کیفی 15 نفر از متخصصان به شیوه نمونه گیری هدفمند از نوع ملاکی انتخاب شدند. از مصاحبه فردی نیمه ساختمند ، بررسی پیشینه و اسناد بالادستی برای دستیابی به مفاهیم، عبارات و واژه های کلیدی مرتبط با برنامه درسی اقتصاد مقاومتی استفاده گردید. با روش تحلیل مضمون، چارچوب اولیه شکل گرفت و با روش های کیفی اعتبار یابی شد. در بخش کمی، جامعه آماری متخصصان در حوزه ی اقتصاد مقاومتی و برنامه درسی و معلمان دوره ابتدایی بودند. تعداد 30 نفر از متخصصان و 100 نفر از معلمان به شیوه تصادفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه تدوین شده در مرحله کیفی استفاده شد. برای سنجش روایی از روایی صوری و محتوایی و تحلیل عامل و برای محاسبه پایایی از آلفای کرونباخ استفاده شد. نتایج نشان داد که این چارچوب از روایی و پایایی لازم برخوردار است و در نتیجه چارچوب نهایی با ابعاد منطق و چرایی، محتوا، مواد و منابع آموزشی، روش های تدریس و روش های ارزشیابی مورد تایید قرار گرفت.

    کلید واژگان: چارچوب برنامه درسی, اقتصاد مقاومتی, دوره ابتدایی
    Mohammad Javdani *, Alireza Bakhshayesh, MohammadHossain Mahmoodi

    The purpose of study was Developing and Validating a Curriculum Framework of Resistance Economy Education in Elementary Education.Research approch is a sequential expeloratory mixed method. . In the qualitative section, 15 experts were selected using a purposeful criterion sampling method. Semi-structured individual interviews, literature review and upstream documents were used to obtain concepts, phrases and key words related to the resistance economy curriculum . Using thematic analysis method, the initial framework was formed and validated with qualitative methods. In the quantitative section, the statistical population was experts in the field of resistance economy and curriculum and elementary school teachers. 30 experts and 100 teachers were randomly selected. To collect data, a questionnaire that developed in the qualitative phase was used. face and content validity and factor analysis were used to confirm validity and calculate the reliability by Cronbach's alpha. . The results showed that this framework has the necessary validity and reliability, and as a result, the final framework was approved with the dimensions of logic and why, content, educational materials and resources, teaching methods and evaluation methods.

    Keywords: Curriculum Framework, Resistance Economy, Elementary Education
  • زینب نوروزی زاد، مرجان ترک زاده*، علیرضا بخشایش
    با شیوع ویروس کرونا، تعطیل شدن مدارس و محدود شدن کودکان در خانه به دلیل کاهش امکان تخلیه هیجانی، بازی و سرگرمی و محدودیت در استفاده از شرایط درمانی و بهداشتی، چالش های زیادی برای کودکان بیش فعال به وجود آمده است. با توجه به اهمیت این موضوع، هدف از این پژوهش، بررسی حالات خلقی و رفتاری در کودکان دبستانی با اختلال کمبود توجه/ بیش فعالی، در دوران شیوع کرونا بود. این پژوهش مطالعه ای کیفی از نوع پدیدارشناسی بود که جامعه آماری آن را مادران کودکان بیش فعال ساکن شهر گلدشت اصفهان تشکیل دادند. در این مطالعه 15 نفر از مادران کودکان بیش فعال، با روش نمونه گیری گلوله برفی انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از روش مصاحبه نیمه ساختاریافته استفاده شد و این روند تا مرحله اشباع داده ها ادامه یافت و در نهایت داده ها با استفاده از روش تحلیل پدیدارشناسی ون منن تجزیه وتحلیل شد. مضامین به دست آمده شامل 8 مقوله اصلی سستی و عدم انگیزه، کاهش کنترل هیجانی، تاثیر انگیختگی روانی مادر، مشکلات محیطی، کاهش تفریح و بازی، افت پیشرفت تحصیلی، تغییرات در میزان خواب و تغذیه و کاهش تعاملات اجتماعی بود. نتایج یافته ها نشان دهنده تشدید علایم بیش فعالی در دوران شیوع کروناست. با توجه به یافته ها، این پژوهش در شناخت بیشتر عوامل تاثیرگذار بر اختلال بیش فعالی، می تواند راهگشا باشد.
    کلید واژگان: کودکان بیش فعال, دبستانی, حالات خلقی, رفتاری, کرونا
    Zeinab Norouzi Zad, Marjan Torkzadeh *, Alireza Bakhshayesh
    With the Coronavirus outbreak, closure of schools and the restriction of children to the house, several challenges have been encountered due to fewer possibilities of releasing excitement, playing, entertainment and limited use of therapeutic and hygienic facilities. Loss of daily routine life and social interaction can act as potentially dangerous factors in regards with mental health problems, and exacerbate ADHD symptoms. Due to the significance of this matter, the goal of this study was to examine the behavioral, communicational, and environmental conditions in primary school children with ADHD during the Covid-19 outbreak. This project was a qualitative study of the phenomenology type in which statistical population consisted of mothers of hyperactive children living in Goldasht, Isfahan. in this study  15 mothers with hyperactive children were chosen in a targeted manner with the snowball sampling method. Data was collected using the semi-structured interview method, and this procedure continued to the point of data saturation and finally, the data were analyzed using the Van Manen Phenomenology Data Analysis method. The obtained contents consist of the following eight main items: lethargy and lack of motivation, decreased control of excitement, mental affect arousal of the mother, environmental problems, reduced fun and games, slumping in educational progress, changes in the amount of sleeping and eating, and reduction in social interactions.The obtained results show an exacerbation of ADHD symptoms during the Corona outbreak. According to the results, this project can facilitate better understanding of the factors affecting hyperactivity.
    Keywords: Hyperactive children, primary school, Mood, behavioral conditions, COVID-19
  • جواد اردشیرپی، علیرضا بخشایش*، مریم دهقان
    مقدمه

    بیماری سرطان ریه یکی از مهم ترین عوامل مرگ و میر در جهان است. در سال های اخیر نقش عوامل روان شناختی در میزان پایبندی به درمان این بیماران پیش از پیش مورد توجه قرار گرفته است. بنابراین هدف پژوهش حاضر پیش بینی پایبندی به درمان بر اساس سرسختی روانشناختی، تحمل ابهام و حمایت اجتماعی ادراک شده در بیماران مبتلا به سرطان ریه شهر یزد بود.

    روش بررسی

    پژوهش حاضر از نوع مقطعی با روش توصیفی - همبستگی بود. جامعه آماری کلیه بیماران مبتلا به سرطان ریه مراجعه کننده به مرکز پرتودرمانی شهید رمضان زاده شهر یزد در سال 1399-1400 بودند که با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 120 بیمار مرد مورد مطالعه قرار گرفتند. ابزار گردآوری داده ها؛ پرسشنامه های پایبندی به درمان، سرسختی روان شناختی، تحمل ابهام و حمایت اجتماعی ادراک شده بود که روایی و پایایی آنها تایید شده بود. اطلاعات با کمک نرم افزار SPSS نسخه 23 و با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چند متغیره مورد ارزیابی قرار گرفت.

    یافته ها

    ‎نتایج نشان داد که بین سرسختی روانشناختی با پایبندی به درمان (47/0=R)، تحمل ابهام با پایبندی به درمان (61/0=R) و حمایت اجتماعی ادراک شده با پایبندی به درمان (68/0=R) همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت (001/0<p). نتایج نشان داد که متغیرهای پیش‎بین 3/46 درصد از واریانس پایبندی به درمان در آنها را تبیین می کنند.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های به دست آمده می توان اینگونه نتیجه گیری کرد که پیش بینی به درمان در بیماران مبتلا به سرطان ریه توسط سرسختی روانشناختی، تحمل ابهام و حمایت اجتماعی ادراک شده قابل پیش بینی است.

    کلید واژگان: پایبندی به درمان, سرسختی روانشناختی, تحمل ابهام, حمایت اجتماعی ادراک شده, سرطان ریه
    Javad Ardeshirpey, AliReza Bakhshayesh*, Maryam Dehghan
    Introduction

    Lung cancer is the leading cause of cancer mortality worldwide. In recent years, the role of psychological factors in adherence to medication in patients with lung cancer has attracted more attention. This study aimed to investigate the prediction of medication adherence based on dispositional resilience, tolerance for ambiguity and perceived social support in patients with lung cancer in Yazd.

    Method

    This descriptive-correlational study was conducted using a cross-sectional design. The statistical population consisted of all patients with lung cancer visiting Shahid Ramezan Zadeh Radiation Therapy Center in Yazd in 2020-2021, and 120 male patients were selected using convenience sampling. Data were collected using Medication Adherence Report Scale (MARS-8), Dispositional Resilience Scale (HARDY), Ambiguity Tolerance Scale-I (MSTAT-I) and Multidimensional Scale of Perceived Social Support (MSPSS), whose validity and reliability were confirmed. Then, they were analyzed in SPSS 23 using Pearson correlation coefficient and multiple regression.

    Results

    Results suggested a significant positive correlation between dispositional resilience and medication adherence (R=0/47), ambiguity tolerance and medication adherence (R=0/61), as well as perceived social support and medication adherence (R=0.68) (P<0/001). According to the results, the predictor variables generally explained 46.3% of the variance of medication adherence.

    Conclusion

    Based on the results, medication adherence in patients with lung cancer is predictable using dispositional resilience, ambiguity tolerance and perceived social support.

    Keywords: Medication Adherence, Dispositional Resilience, Ambiguity Tolerance, Perceived Social Support, Lung Cance
  • Alireza Bakhshayesh, Roghayeh Eslami Farsani, Reihaneh Seyedebrahimi, Shima Ababzadeh, Fatemeh Heidari, Mohsen Eslami Farsani
    Background

    Due to the high prevalence of addiction in society and the need to its attention, various methods are used for addiction withdrawal. The side effects of some methods restrict their use and increase the risk of recurrence. One of the Iranian useful methods is consumption of opium tincture (OT) that may cause brain structure and memory defects. Hence, this study aimed the effects of different doses of OT on memory and hippocampal neurons with the use of an antioxidant such as various concentrations chicory.

    Materials and Methods

    In the present study, 70 Wistar rats were randomly divided into 10 groups and the effect of various doses of chicory extract and OT were assessed on memory by the passive avoidance test. The neurons and astrocyte cells numbers in dentate gyrus were investigated, using histological examination.

    Results

    In passive avoidance test, the total time in dark compartment was significantly more in groups with 100 and 75 µl OT compared with control and normal saline groups (P < 0.001). Traffic number results showed that there was a significant difference between T100 and control groups (P > 0.05). Moreover, initial latency time was significantly shorter in groups with 75 and 100 µl of OT compared with control and normal saline groups (P < 0.05). However, the presence 250 mg/kg of chicory increases granular layer thickness of dentate gyrus and number of neurons.

    Conclusion

    The use of 250 mg/kg of chicory extract may be promising strategy for inducing neurogenesis and this dose could prevent neural damage.

    Keywords: Chicory, hippocampus, memory, opium tincture
  • زینب نوروزی زاد، علیرضا بخشایش*، مریم صالح زاده
    زمینه

    اعمال محدودیت و قرنطینه خانگی با هدف کاهش سرایت پذیری طی بیماری های همه گیر می تواند به کاهش تعاملات اجتماعی و مشکلات بهداشت روان ازجمله افسردگی و اضطراب منجر شود. 

    هدف

    هدف از پژوهش حاضر، بررسی نقش ویژگی های شخصیتی و سبک زندگی در پیش بینی اضطراب و افسردگی طی پاندمی کووید-19 در میان ساکنان نجف آباد است.

    روش ها

    این پژوهش از نوع مقطعی است. در فروردین سال 1400 در موج چهارم شیوع کووید-19 انجام شد. جامعه آماری را افراد بالای 18 سال ساکن نجف آباد تشکیل دادند. با استفاده از نمونه گیری دردسترس نمونه ای متشکل از 225 نفر به صورت اینترنتی در پژوهش شرکت کردند و داده های 217 پرسش نامه تحلیل شد. برای گردآوری داده ها از مقیاس های، ویراست دوم افسردگی بک، اضطراب بیماری کرونا، فرم کوتاه ویژگی های شخصیتی پنج عامل بزرگ شخصیت مک کری و کاستا و سبک زندگی ارتقادهنده سلامت والکر استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از رگرسیون خطی چندگانه و با نرم افزار آماری SPSS نسخه 24 انجام شد.

    یافته ها

     یافته ها نشان داد ویژگی های شخصیتی روان آزرده گرایی (r=0/176, r=0/343) و برون گرایی (r=0/375, r=0/503) با افسردگی  و اضطراب کووید-19 به ترتیب همبستگی مثبت و منفی دارند و پیش بینی کننده افسردگی و اضطراب هستند (05/P>0). ویژگی موافق بودن (0/233-=r) نیز با اضطراب کووید-19 همبستگی منفی دارد و پیش بین معنادار آن است (05/P>0). بین خرده مقیاس های سبک زندگی، خودشکوفایی (0/489-=r) و ورزش (0/348-=r) با افسردگی و مسیولیت پذیری در سلامت (285/0-=r) با اضطراب کووید-19 همبستگی منفی دارد و پیش بینی کننده های افسردگی و اضطراب کووید-19 معنادار هستند (05/P>0).

    نتیجه گیری

     با توجه به تاثیر متغیرهای شخصیتی و سبک زندگی بر افسردگی و اضطراب کووید-19 در دوران شیوع بیماری، آزمایشات متمرکز بر این مولفه ها می تواند جهت ارتقای سطح سلامت روان جامعه موثر واقع شود.

    کلید واژگان: ویژگی های شخصیتی, سبک زندگی, اضطراب, افسردگی, کووید-19
    Zeinab Norouzi Zad, Alireza Bakhshayesh*, Maryam Salehzadeh Abarghoui
    Background

     Social gathering restrictions and quarantine for reducing the spread of coronavirus can reduce social interactions and cause mental health problems such as depression and anxiety.

    Objective

    This study aims to investigate the role of personality traits and health-promoting lifestyles in predicting anxiety and depression during the COVID-19 pandemic in Najafabad, Iran

    Methods

     This is a cross-sectional study conducted in April 2021 during the fourth wave of the COVID-19 outbreak. The study population consisted of people aged >18 years old living in Najafabad. Using a convenience sampling method, 225 people were selected and completed questionaries online. Of these, the data of 217 questionnaires were analyzed. Beck Depression Inventory, Corona Disease Anxiety Scale, short form of Big-Five-Factor Inventory, and Walker’s Health Promoting Lifestyle Profile were used to collect data. Data analysis was performed using Multiple Linear Regression and SPSS v. 24 statistical software.

    Results

    The personality traits of neuroticism (r=0.343, r=0.176) and extraversion (r=-0.503, r=-0.375) were positively and negatively correlated with depression and anxiety, respectively, and were the predictive of depression and anxiety (P<0.05). The agreeableness trait (r=0.233) was also negatively correlated with anxiety, and was its significant predictor (P<0.05). Among the health-promoting lifestyle domains, self-fulfillment (r=-0.489) and physical activity (r=-0.348) had a negative correlation with depression, while health responsibility (r=-0.285) had a negative correlation with anxiety; they were the significant predictors of depression and anxiety (P<0.05) during the COVID-19 pandemic.

    Conclusion

    Given the effect of personality traits and health-promoting lifestyles on depression and anxiety during the COVID-19 outbreak, the interventions focused on these components can be effective in improving the mental health of people.

    Keywords: Personality traits, Lifestyle, Anxiety, Depression, COVID-19
  • Marjan Kalatian*, Maryam Salehzadeh, Alireza Bakhshayesh
    Introduction

    Hopelessness and negative rumination are among issues the older adults cope with it. Examining effective therapy strategies to decrease them are of great importance. The current study was conducted with regard to understanding the importance of this issue. It aims at examining the effectiveness of mindfulness-based compassion therapy on hopelessness and rumination among the female elderly.

    Methods

    It was a semi-experimental study with pre-test and post-test and a control group. Statistical population was 70 elderly females of over 60 and above in nursing home in Bojnurd City, North Khorasan Province, Iran, in 2020. Among these people, 30 individuals willing to participate in the study were introduced by the center’s psychologist and randomly assigned into two experimental (15) and control (15) groups. Instrument for collecting data was Beck Hopelessness Scale and Hooksma rumination questionnaire. Data obtained from the questionnaires were analyzed by the covariance analysis test.

    Results

    Results suggested that mindfulness-based compassion therapy led to a significant decrease on mean scores of hopelessness regarding the experimental group in comparison with the control group (p < 0.01). However, it did not have a significant effect on rumination.

    Conclusion

    Mindfulness-based compassion therapy may be used for decrease of hopelessness regarding aging, but it is not effective for rumination.

    Keywords: Compassion, Mindfulness, Hopelessness, Rumination, Female Elderly
  • محمد کوچکی، علیرضا بخشایش*، سمانه اسعدی
    مقدمه و هدف

    هدف پژوهش تاثیر آموزش هدف گذاری بر خودتنظیمی و انگیزش تحصیلی در دانش آموزان نوجوان پسر شهر اصفهان بوده است.

    روش شناسی

     جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان پسر پایه اول متوسطه شهر اصفهان بودند که از میان دانش آموزان متوسطه شهر اصفهان در سال 97 مراجعه کننده به موسسه سلامت اندیشان مهر، به طور تصادفی ساده انتخاب شده و تعداد 40 نفر از دانش آموزان با خودتنظیمی پایین و انگیزش تحصیلی پایین انتخاب شدند که از طریق پرسشنامه خودتنظیمی بوفارد و همکاران که در سال 1995 طراحی و توسط کدیور در سال 1380 در ایران هنجاریابی شده است و نیز مقیاس انگیزش تحصیلی AMS (2009) شناسایی شدند و به صورت تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل جایابی شدند. نوع پژوهش نیمه آزمایشی است. پس از انجام پیش آزمون گروه آزمایشی 8 جلسه آموزش هدف گذاری دریافت کرد ولی گروه کنترل هیچ آموزشی دریافت نکرد. برای بررسی تفاوت میانگین ها از آزمون تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) با استفاده از نرم افزارSPSS ویراست21تحلیل شد

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد که آموزش هدف گذاری بر خودتنظیمی و انگیزش تحصیلی در دانش آموزان نوجوان پسر شهر اصفهان تاثیر معنی داری داشته و باعث افزایش خودتنظیمی و افزایش انگیزش تحصیلی گردیده است.

    کلید واژگان: هدف گذاری, خود تنظیمی, انگیزش تحصیلی, دانش آموزان, نوجوانان
    Mohammad Kouchaki, AliReza Bakhshayesh *, Samane Asadi
    Background and Aim

    The objective behind conducting this research was the effect of goal-setting instruction on self-regulation and educational motivation in Isfahan adolescent students.

    Methodology

    The population of the current study was all the students at the first grade of Esfahan high schools who were simple randomly selected in (2018) referring to Salamat Andishan-e-Mehr40 students with low self-regulation and low educational motivation were selected based on the self-regulation questionnaire designed by Boffard et al. in 1995 and which was standardized by Kadivar in Iran in 1380 and also educational motivation scale AMS (2009) was identified and were randomly assigned in experimental and control groups. The study is semi-experimental in type. After administering the pretest, the experimental group received 8 goal-setting teaching session but the control group received no specific training. So as to examine the difference in averages due to a diffraction source and also regarding the presence of some dependent variables, using SPSS version 21, MANCOVA was conducted

    Results

    The results of the analysis indicated that goal-setting instruction has a significant effect on Isfahan adolescent students' self-regulation and educational motivation and has increased self-regulation

    Keywords: Goal-setting instruction, Self-regulation, educational motivation, Students, Adolescent
  • Javad Ardeshirpey, AliReza Bakhshayesh*, Maryam Dehghan, Hassan Zareei Mahmood Abadi
    Objective

    Type 2 diabetes (T2DM) is a chronic disease associated with many psychological complications, which require psychological interventions. This study aimed to examine the effect of mindfulness-based cognitive therapy (MBCT) on cognitive emotion regulation, perseverative thinking, and glycemic index in patients with T2DM

    Materials and Methods

    This quasi-experimental study was done on T2DM patients visiting Yazd diabetes center in 2019, 30 men and women were randomly divided into experimental (n=15) and control (n=15) groups. The experimental group received 8 sessions (90 minutes) of MBCT and the control group received no interventions. In the pretest and posttest phase, data were collected using the cognitive emotion regulation questionnaire (CERQ), Perseverative Thinking Questionnaire and fasting blood sugar test. Data were analyzed in statistical package (SPSS 21) using multivariate analysis of covariance.

    Results

    Results showed a significant difference in mean scores of cognitive emotion regulation (F= 9.866 & P-value= 0.0001), perseverative thinking (F= 13.745 & P-value= 0.0001), and fasting blood sugar (FBS) (F= 3.679 & P-value= 0.034) in the experimental group before and after the intervention.

    Conclusion

    Based on findings of the study MBCT by specialists in public and private centers can help improve cognitive emotion regulation strategies, perseverative thinking, and ultimately blood sugar control in patients with T2DM.

    Keywords: Mindfulness-based cognitive therapy, Cognitive emotion regulation, Perseverative thinking, Fasting blood Sugar, Type 2 diabetes
  • حامد سیفی زاده، حسن زارعی محمود آبادی*، علیرضا بخشایش

    سازگاری زناشویی کیفیت روابط زوجی را اندازگیری می کند بنابراین شناسایی متغیر های مرتبط با سازگاری زناشویی می تواند در پیش برد اهداف مربوط به ارتقاء سطح کیفی روابط زوجین موثر باشد. هدف تحقیق حاظر شناسایی رابطه بین طرحواره های ناسازگار اولیه و سازگاری زناشویی وهمچنین تعیین نقش واسطه ای ترس از صمیمیت در رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه و سازگاری زناشویی بود. پژوهش حاضر یک مطالعه غیرآزمایشی از نوع همبستگی (تحلیل مسیر) بود. جامعه آماری این پژوهش مشتمل بر تمام متاهلین(زن و مرد) بود، که در سال های 1395- 1396 در شهر کاشان مشغول به زندگی بوده و حداقل سه سال از زندگی مشترک آن ها گذشته باشد. بدین منظور 250 نفر از متاهلین به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها شامل پرسشنامه سازگاری زناشویی اسپانیر (DAS)، پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (YSQ-SF)، مقیاس ترس از صمیمیت دسکاتنر و تلن (FIS) ، بود. داده ها با استفاده از نرم افزار Spss و Amos 21 تحلیل شد. یافته ها نشان داد که بین طرحواره های ناسازگار اولیه و سازگاری زناشویی برای مردان (31/0=-r) و زنان (53/0- =r)، رابطه منفی و معنادار وجود دارد. بین نمره کل طرحواره های ناسازگار اولیه و نمره ترس از صمیمیت برای مردان (43/0 =r) و زنان (58/0 =r)، رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین بین ترس از صمیمیت و سازگاری زناشویی برای مردان (78/0- =r) و زنان (76/0- =r) رابطه منفی و معناداری وجود دارد. همچنین یافته های مربوط به تحلیل مسیر نشان داد که ترس از صمیمیت میانجی گر رابطه طرحواره های ناسازگار اولیه و سازگاری زناشویی است. بر اساس یافته های این پژوهش می توان نتیجه گرفت که طرحواره های ناسازگار اولیه نقش عمده ای در سازگاری زناشویی از طریق ترس از صمیمیت دارد. بنابراین لزوم توجه به متغیر هایی همچون طرحواره های ناسازگار اولیه و ترس از صمیمیت در کار با زوجین بیش از پیش احساس می شود.

    کلید واژگان: طرحواره های ناسازگار اولیه, ترس از صمیمیت, سازگاری زناشویی
    hamed seyfizadeh, hasan Zareei Mahmodabadi*, alireza Bakhshayesh

    Marital adjustment measures the quality of couple relationships. so, finding variables relative to marital adjustment can affect the development of related goals in improving quality level of couple relationships. The aim of this study was to determine the relationship between early maladaptive schemas and marital adjustment and to study the meditational role of fear of intimacy in relationship between early maladaptive schemas and marital adjustment. The method of this research was correlation (path analysis). The population of this research was married people in kashan in 2017. 250 married people were selected by accessible sampling. The instruments of this research was Dyadic Adjustment Scale Of Spanier (DAS), Short Form Of Yaung Early Maladaptive Schemas Questionnaire (YSQ-SF) and Fear Of Intimacy Scale (FIS). Data analysed by pearson correlation with Amos 21 Gruphic and Spss 21 softwares. Results showed that there was a negative significant correlation between early maladaptive schemas and marital adjustment for men (r= -./31) and women (r= -./53). There was a positive significant correlation between total score of early maladaptine schemas and fear of intimacy for men ( r= ./43) and women ( r= ./58). Moreover there was a negative significant correlation between fear of intimacy and marital adjustment for men (r= -./78) and women (r= -./76). the, path analysis also showed that fear of intimacy is a significant mediator for the relationships between early maladaptive schemas and marital adjustment. Therefore, early maladaptive schemas and fear of intimacy have a major role in marital adjustment. Thus, attention to early maladaptive schemas and fear of intimacy variables feels in tasking with couple.

    Keywords: Early maladaptive schemas- Fear of intimacy- Marital adjustment
  • Zahra Rahimi, Ali Reza Bakhshayesh*, Maryam Salehzadeh
    Background

    Music therapy as a scientific approach plays an important role in the treatment of some psychopaths. Therefore, the present study aims at investigating the effectiveness of music therapy on the quality of life and improvement of syndrome in women suffering from dysthymia.

    Methods

    The research project was quasi-experimental study with pre-test, post-test and control group. All the women suffering from dysthymia who approached to psychological clinics of Yazd in 2018 contained the statistical population of the study. 30 of them were selected by purposive sampling method and were randomly categorized into experimental and control groups (15 persons). Quality of Life Questionnaire (WHOQOL-BREF) and Beck Depression Inventory (BDI-II) were filled before and after intervention by people. Music therapy has been experimented on experimental group for 4 weeks and during 1 month. The findings were analyzed by SPSS-21 and covariance analysis.

    Results

    Findings showed that the scores of subjects in the variables of life quality were significantly different from those in the variables of syndrome development and music therapy had a significant effect on quality of life and the improvement of syndrome among women in experimental group.

    Conclusion

    As a result, participating in music therapy sessions could increase the level of life quality and syndrome improvement among women suffering from dysthymia.

    Keywords: Quality of Life, Music Therapy, Women, Disorder Dysthymic
  • فاطمه ماه آورپور، سمانه اسعدی*، علیرضا بخشایش
    هدف این پژوهش، تعیین سیر تحول توانمندی های شخصیتی از دوره بزرگسالی در حال پیدایش تا بزرگسالی میانه در زنان و مردان شهر اصفهان بود. پژوهش در چارچوب پژوهش های تحولی مقطعی و در قالب طرح علی مقایسه ای برنامه ریزی شد. نمونه پژوهشی 340 نفر (170 زن و 170 مرد) در 4 گروه سنی 18 تا 29 ساله، 30 تا 39 ساله، 40 تا 49 ساله و 50 تا 59 ساله بودند که به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و با استفاده از سیاهه توانمندی ها و ارزش ها در عمل (پیترسون و سلیگمن، 2003) مورد ارزیابی قرار گرفتند. یافته ها نشان داد میزان اکثر توانمندی های شخصیتی با گذر زمان دچار تغییر می شود. به عبارتی خلاقیت، روشن بینی و عشق به یادگیری، صداقت، پشتکار و سرزندگی، هوش اجتماعی، خودتنظیمی، آینده نگری و تواضع، امید، شوخ طبعی و قدرشناسی، انصاف و برابری و شهروندی در گروه سنی 30 تا 39 ساله افزایش یافته اما در گروه 50 تا 59 ساله کاهش یافت. همچنین میان توانمندی های شخصیتی در زنان و مردان تفاوت معنادار بود و زنان میانگین نمرات بالاتری داشتند. یافته ها نشان داد زنان به طورکلی در همه گروه های سنی نمرات بالاتری نسبت به مردان در توانمندی های شخصیتی کسب کردند. نتایج آزمون t مستقل در زنان و مردان نشان داد توانمندی های شخصیتی دلیری، آینده نگری و قضاوت (تفکر انتقادی) در گروه 18 تا 29، خودتنظیمی در گروه 30 تا 39 و دلیری، پشتکار، صداقت، عشق و بخشش در گروه 40 تا 49 ساله از لحاظ آماری معنی دار بود.
    کلید واژگان: تحول, فضائل و توانمندی های شخصیتی, بزرگسال, بزرگسالی در حال پیدایش, جنسیت
    Fateme Mahavarpoor, Samane Asadi *, Ali Reza Bakhshayesh
    Development of changes in virtues and character strengths in Adulthood: Regarding gender differencesAbstractThe purpose of this study was investigating development of virtues and character strengths in adults during emerging adulthood through middle adulthood in women and men of Isfahan. Research was planned in the framework of cross-sectional research in the form of a comparative causal research design. Using available sampling method a sample of 340 (170 females and 170 males) was selected from four age groups (18-29, 30-39, 40- 49 and 50-59 year-olds) and completed the Valuse In Action Inventory of Strengths(Peterson and Seligman, 2003). Findings revealed that the majority of character strengths changed over time. In terms of creativity, perspective and love of learning, honesty, perseverance and zest, social intelligence, self-regulation, prudence and humility, hope, humor and gratitude, fairness and citizenship increased in the age group of 30-39, but decreased in the 50-59 year olds. Also, there was a significant difference between men and women; women had higher mean scores. The results showed that in all character strengths, women of all age groups scored higher than men. Independent t-test results showed that courageous, prosperity and judgment (critical thinking) were significant in 18-29 year olds, self-regulation in 30 to 39 year olds, bravery, perseverance, honesty, love and forgiveness in 40-49year olds.
    Keywords: Development, virtues, personality character strengths, adulthood, emerging adulthood, gender
  • منصوره نصیریان، علیرضا بخشایش، مرجان خسروی اصل *
    مقدمه
    زن سرپرست خانوار، یک واقعیت اجتماعی است که امروز در تمام جوامع به چشم می خورد و به دلایل مختلف به وجود می آید. این زنان، از آسیب پذیرترین افراد جامعه هستند و از آنجا که این قشر درجاتی از پریشانی هیجانی، نشانه های عمومی اضطراب و افسردگی را تجربه می کنند، این مطالعه با هدف اثربخشی درمان هیجان مدار بر اضطراب و افسردگی زنان سرپرست خانوار انجام شد.
    روش تحقیق: این مطالعه یک پژوهش نیمه تجربی و با طرح پیش آزمون- پس آزمون و گروه آزمایش و کنترل است که بر روی 30 نفر از زنان سرپرست خانوار تحت پوشش کمیته امداد شهرستان یزد بصورت تصادفی در سال 1395 انجام گردید. پرسشنامه های مورد بررسی در این پژوهش شامل اضطراب و افسردگی بک می باشد. در نهایت، داده های جمع اوری شده با استفاده از نرم افزار spss (نسخه 20) مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفته است.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که روش درمان هیجان مدار توانسته است میزان اضطراب زنان سرپرست خانوار را کاهش دهد. همچنین اندازه اثر برابر با 522/0 گزارش شده که نشان می دهد 52 درصد از تغییرات واریانس ناشی از متغیر مستقل می باشد. همچنین روش درمان هیجان مدار توانسته است میزان افسردگی زنان سرپرست خانوار را کاهش دهد. همچنین اندازه اثر برابر با 734/0 گزارش شده که نشان می دهد 73 درصد از تغییرات واریانس ناشی از متغیر مستقل می باشد. بنابراین می توان نشان داد که روش درمانی هیجان مدار بر اضطراب و افسردگی زنان سرپرست اثر معناداری دارد. (001/0>p)
    نتیجه گیری
    مطابق با نتایج به دست آمده از مطالعه حاضر، مدل چند متغیری تحلیل کوواریانس پژوهش حاضر بیانگر آن است که تغییرات ایجاد شده در گروه ها می تواند در اثر مداخله ی ایجاد شده باشد. از این رو می توان نتیجه گرفت که روش درمانی هیجان مدار بر اضطراب و افسردگی زنان سرپرست موثر بود. بنابراین روش درمانی هیجان مدار می تواند بر کاهش اضطراب و افسردگی زن سرپرست خانوار مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: درمان هیجان مدار, اضطراب, افسردگی, خصوصیات خانوادگی
    Mansoureh Nasirian, Alireza Bakhshayesh, Marjan Khosravi Asl *
    Introduction
    The female-headed householdsare the most vulnerable members of society and since this population statum experiences a degree of emotional distress, the common signs and symptoms of anxiety and depression, Emotion-focused therapy, an empirically supported, neo-humanistic approach that integrates and updates person-centered, Gestalt, and existential therapy with a focus on emotional processing processes, has received condiferable ecperimental support.
    Methods
    the aim of this study was to investigate the effect of emotion-focused therapy on the anxiety and depression of female-headed households.
    Results
    The results indicated that the emotion-focused therapy was effective on anxiety and depression among female- headed households (P <0.001). It was also observed that emotion-focused therapy can be used to reduce anxiety and depression.
    Conclusion
    research was carried out by adopting a semi-experimental method and was administered through a pre-test post-test control group design. The statistical population consisted of all female-headed households in Imam Khomeini Relief Committee of Yazd in 2016. Among women who agreed to participate in the study (ranging from 25 to 50 years old), a number of women who gained a high score in the Beck Anxiety and Depression Inventory were selected by convenient sampling method. Then, 30 subjects were selected randomly and were assigned into two experimental groups (n=15) and a control group (n=15). This study employed instrument along with sociological information of subjects. The data were analyzed using covariance analysis.
    Keywords: Emotion-Focused Ttherapy [MeSH], Anxiety [MeSH], Depression [MeSH], Family Characteristics [MeSH]
  • مریم پاسیار*، علیرضا بخشایش، محسن سعید منش
    مقدمه
    قشر نوجوان، قشر اصلی و آسیب پذیر جامعه بوده که آینده جوامع را می سازند، از همین رو روانشناسان و متخصصان تعلیم و تربیت از دیرباز به بررسی عوامل موثر در بهداشت روانی آن ها پرداخته اند. یکی از عوامل موثر و اساسی در سلامت روان نوجوانان افسردگی است. بر همین اساس این پژوهش با هدف بررسی تاثیر فعال سازی رفتاری بر کاهش افسردگی نوجوانان انجام شده است.
    روش بررسی
    این پژوهش به روش آزمایشی با استفاده از گروه کنترل بود. جامعه موردمطالعه این پژوهش شامل کلیه دختران سال اول دبیرستان دوره متوسطه دوم در سال تحصیلی 94-1393 بود که با استفاده از نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای از بین دانش آموزان سال اول متوسطه دور دوم 30 نفر (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه گواه) انتخاب شده اند. در این پژوهش از پرسشنامه بک (BDI-II) استفاده شده است. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس (آنکوا) استفاده شده است.
    یافته ها
    نتایج پژوهش نشان داد، 15 جلسه درمان فعال سازی رفتاری متناسب با نوجوانان توانسته در علائم افسردگی نوجوانان بین گروه آزمایشی و گواه پس از تعدیل اثر متغیر همپراش (پیش آزمون) در پس آزمون تفاوت معناداری (30/0=2௰، 001/0 ˂P، 52/61=(1،27)F) ایجاد کند. نمرات میانگین تعدیل شده نشان می دهد که گروه آزمایشی بهبود معناداری را در نشانه های افسردگی داشته اند.
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های پژوهش، درمان مبتنی بر فعال سازی رفتاری به عنوان یک روش کاربردی می تواند به کاهش نشانه های افسردگی نوجوانان کمک کند و به عنوان یک روش موثر در جلسات درمانی مورد استفاده درمانگران قرار گیرد. با استفاده از این روش می توان نوجوانان افسرده را به عضوی فعال در جامعه تبدیل کرد و مشارکت آنها را در فعالیت های اجتماعی بهبود بخشید
    کلید واژگان: افسردگی, نوجوانی, فعال سازی رفتاری
    Maryam Pasyar *, Alireza Bakhshayesh, Mohsen Saeedmanesh
    Introduction
    teenagers, the main stratum of society and vulnerable communities build the future; therefore, psychologists and educators have long studied the factors affecting their mental health. One of the major factors in adolescents is depression.
    Methods
    This study is a pilot study using a control group. The study population consisted of all high school (2th cycle) girls secondary school in the academic year 2014-2015. Using the example of cluster of secondary school students in the second round included 30 patients (15 in experimental group and 15 control group). In this study, Beck Inventory (BDI-II) is used. For data analysis, multivariate analysis of covariance (MANCOVA) is used.
    Results
    The results showed that 15 sessions of behavioral activation therapy tailored to adolescents have symptoms of depression in adolescents between the experimental and control groups after adjustment for covariate (pretest) to test a significant difference (F(1,27)= 61.52, P
    Conclusion
    Based on these findings, based on behavioral activation treatment can reduce symptoms of depression as a practical way to help young people and as an effective method of treatment is used in therapy sessions. Using this method can be depressed adolescents to become an active member of society and improve their participation in the fields.
    Keywords: Depression, Adolescence, Behavioral Activation
  • حجت افتخاری *، علیرضا بخشایش، مهدی رحیمی
    هدف اصلی پژوهش حاضر مدل یابی رابطه کیفیت زندگی کاری با تعهد سازمانی با واسطه گری رضایت شغلی در معلمان دوره ابتدایی شهرستان نی ریز بود. روش پژوهش توصیفی همبستگی و از حیث هدف در زمره پژوهش های کاربردی قرار می گیرد. جامعه آماری پژوهش تمامی معلمان ابتدایی شهرستان نی ریز بود (304 نفر) ، که با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای بر اساس جدول کرجسی و مورگان 170 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت جمع آوری داده ها از پرسش نامه کیفیت زندگی کاری ریچارد والتون (1973) ، پرسش نامه تعهد سازمانی آلن و می یر (1990) و پرسش نامه رضایت شغلی اسمیت،کندال و هیولین (1969) ، استفاده شد. در تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی (میانگین، انحراف استاندارد و…) و آمار استنباطی (آزمون همبستگی، رگرسیون و تحلیل مسیر) با استفاده نرم افزار Amos و SPSS استفاده گردید. یافته های پژوهش نشان داد کیفیت زندگی کاری و ابعاد آن با تعهد سازمانی و ابعاد آن، کیفیت زندگی کاری و ابعاد آن با رضایت شغلی و ابعاد آن و رضایت شغلی و ابعاد آن با تعهد سازمانی و ابعاد آن رابطه معنادار دارند. کیفیت زندگی کاری پیش بینی کننده مثبت رضایت شغلی و تعهد سازمانی است. رضایت شغلی نیز پیش بینی کننده مثبت تعهد سازمانی است. هم چنین یافته های پژوهش نقش واسطه گری رضایت شغلی در ارتباط بین کیفیت زندگی کاری و تعهد سازمانی را مورد تایید قرار داد. بنابراین توسعه کیفیت زندگی کاری در سازمان ها می- تواندگام مهمی در جهت افزایش تعهدسازمانی و رضایت شغلی باشد.
    کلید واژگان: کیفیت زندگی کاری, رضایت شغلی, تعهد سازمانی, تبریز و معلمان دوره ابتدایی
    Hojjat Eftekhari *, Ali Reza Bakhshayesh, Mehdi Rahimi
    The main purpose of this research was examination quality of work life with organization commitment with job satisfaction intermedation in Neyriz township primary school teachers. The research method was explanation-corelation and its aim type is applied research. The statiscal community of this research was all Neyriz township primary school teachers, About 304 people. The sample volume was assigned according to Kerjcie and Morgan, about 170 people. The sample was chosen by using cluster-random sampling method. In this research we used Richard Valtone quality of work life questionnaire (1973), Alen and Meyer organization commitment questionnaire (1990) and, Smith, Kendall, & Hulin job satisfaction questionnaire (1969). The reliability of the research equipments also was confirmed by cronbath alpha coefficient. In data inter pretation we used explanation statistical (average, standard deviation and so on) and deduction statistical (correlation test, regression and phat analysis) by using of Amous and SPSS soft wares.The results showed that there is a meaningful relation among quality of work life and its dimentions with organizational commitment and its dimentions, quality of work life and its dimentions with job satisfaction and its dimentions and job satisfaction and its dimentions with organizational commitment and its dimentions. The quality of work life is the positive predictor of and organizational commitment. And also, The job satisfaction is the positive predictor of organizational commitment. The research finding showd that the job satisfaction intecmedition role was contirmed between quality of work life and organizational commitment. There fore, Quality of Work Lif development in the organizations can be a very important step in increasing the organizational commitment and job satisfaction.
    Keywords: Quality of Work Life, Organizational Commitment, Job Satisfaction, Primary School Teachers
  • زهرا افرا، علیرضا بخشایش*، حسین یعقوبی
    مقدمه
    پژوهش حاضر با هدف مقایسه بین تاب آوری و رضایتمندی زندگی در زنان عادی و زندانی انجام شده است.
    روش کار
    روش پژوهش حاضر علی-مقایسه ای است. جامعه آماری این تحقیق شامل کلیه زنان زندانی و غیر زندانی شهر اصفهان در سال 1395 می باشد. 280 نفر (140 زن زندانی و 140 زن عادی) به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. برای جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه های تاب آوری کانر و دیویسون (2003) و رضایت از زندگی داینر (1985) استفاده گردید. داده ها از نظر توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون و تحلیل واریانس) و با کمک نرم افزار SPSSتحلیل شدند.
    یافته ها
    بین تحمل عاطفه منفی با رضایت از زندگی در زنان زندانی و بین زیرمقیاس کنترل و شایستگی فردی با رضایت  از زندگی در زنان عادی رابطه ی معنی داری یافت گردید (05/0P<). یافته های تحلیل واریانس نشان داد که در مولفه ی شایستگی فردی، تحمل عاطفه منفی و پذیرش تغییر مثبت و مولفه ی رضایت از زندگی بین دو گروه زنان زندانی و عادی تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0P<).  
    نتیجه گیری
    بنا بر نتایج در مولفه ی شایستگی فردی، تحمل عاطفه منفی و پذیرش تغییر مثبت و مولفه ی رضایت از زندگی بین دو گروه زنان زندانی و عادی تفاوت معنی داری وجود دارد.
    کلید واژگان: تاب آوری, رضایت از زندگی, زنان, زندانی
    Zahra Afra, Ali Reza Bakhshayesh *, Hossein Yaghoubi
    Introduction
    This study aimed to compare between resilience and life satisfaction in normal and prisoner women.
    Materials and Methods
    The statistical population of this causal-comparative study included all of prisoner and normal women in Isfahan in the year of 2016. The sample of this research contains of 280 women (140 prisoners and 140 normal women) is who were selected with available sampling. To collect the required data this study from Connor and Davidson resilience (2003) and Diener Life Satisfaction (1985) questionnaire were used. In this research the data were analyzed in descriptive and deductive (Pearson correlation and ANOVA) statistics by using SPSS-21 software.
    Results
    The findings indicated that negative emotions tolerate have significant relationship with life satisfaction in prisoner women, also subscales of control and personal competence have significant relationship with life satisfaction in normal women (P<0.05). The results of analysis of variance showed significant difference between the category of personal competence, negative emotions tolerate and positive change acceptance in prisoners and normal women (P<0.05). Finally, these findings showed significant difference between the mean score of component life satisfaction between the two groups of prisoners and normal women (P<0.05). 
    Conclusion
    It seems that there are significant difference in personal competence, negative emotions tolerate, positive change acceptance and life satisfaction in prisoners and normal women.
    Keywords: Life Satisfaction, Prisoner, Resilience, Women
  • علیرضا بخشایش، کاظم برزگر بفروی، وجیهه مرادی عجمی*
    این پژوهش با هدف بررسی تاثیر آموزش حافظه کاری بر عملکرد خواندن دانش آموزان با ناتوانی یادگیری خواندن اجرا شد. پژوهش از نوع شبه آزمایشی و جامعه آماری شامل دانش آموزان پسر پایه سوم ابتدایی دارای ناتوانی خواندن در شهر یزد بودند که از میان آن ها 32 دانش آموز به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ایچند مرحله ای انتخاب و به روش تصادفی در گروه های آزمایش و کنترل گمارده شدند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس هوش تجدیدنظر شده وکسلر کودکان (WISC-R)، آزمون خواندن و نارساخوانی نما و فرم مصاحبه بالینی بود. داده ها از طریق تحلیل کواریانس مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش حافظه کاری می تواند عملکرد خواندن دانش آموزان با ناتوانی خواندن را بهبود بخشد (001/0>p). با توجه به نتایج پژوهش، آموزش حافظه کاری می تواند به عنوان یک روش مداخله ای در بهبود عملکرد خواندن در این دانش آموزان مورد استفاده قرار گیرد.
    کلید واژگان: ناتوانی یادگیری, ناتوانی خواندن, حافظه کاری, عملکرد خواندن
    Alireza Bakhshayesh, Kazem Barzegar, Vajihe Moradi Ajani*
    This study was aimed to investigate the effect of working memory training on reading performance among students with learning disability. The research method was quasi- experimental and the statistical population included boys’ elementary school students (3rd grade) with reading disability residing in Yazd, among them 32 students were selected via cluster multistage random sampling and then divided into experimental and control groups. The assessment tools included Wechsler Intelligence Scale for Children-Revised (WISC-R), Reading and Dyslexia Test and the Clinical Interview Form. Data were analyzed through covariance analysis. The results showed that working memory training can improve reading performance of students with reading disability (p
    Keywords: learning disability, Reading disability, working memory, reading performance
  • علیرضا بخشایش، سیده سمانه جسمانی، سید علیرضا افشانی
    هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر مدارس هوشمند بر اضطراب رایانه، خودتنظیمی و عملکرد تحصیلی دانش آموزان دبیرستانی و مقایسه آن با مدارس غیر هوشمند بود. بدین منظور با بهره گیری از روش علی- مقایسه ای، اطلاعات با استفاده از 3 پرسشنامه اضطراب رایانه CARS، خودتنظیمی بوفارد و عملکرد تحصیلی درتاج جمع آوری شد. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان پایه اول دبیرستان شهر یزد در سال تحصیلی92-1391 بود. نمونه پژوهش شامل 102 دانش آموز مدارس هوشمند بودند که به روش تمام شماری و 102 دانش آموز مدارس غیرهوشمند که به شیوه همتاسازی (بر اساس جنس، تحصیلات والدین و وضعیت اقتصادی) انتخاب شدند. تجزیه و تحلیل داده ها در دو سطح توصیفی و استنباطی انجام شد. در سطح توصیفی با استفاده از مشخصه های آمار توصیفی و در سطح استنباطی از آزمون t و ضریب همبستگی پیرسون استفاده شد. یافته ها نشان دادند که بین مدارس هوشمند و غیر هوشمند در متغیرهای اضطراب رایانه، خودتنظیمی و عملکرد تحصیلی تفاوت وجود دارد. بین متغیرهای خودتنظیمی و عملکرد تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد، بین متغیرهای خودتنظیمی و اضطراب رایانه رابطه منفی و معناداری وجود دارد و بین اضطراب رایانه و عملکرد تحصیلی رابطه معناداری به دست نیامد. در نتیجه کاربرد فناوری جدید در مدارس هوشمند می تواند بسیاری از مشکلات آموزشی را حل کند.
    کلید واژگان: مدارس هوشمند, اضطراب رایانه, خودتنظیمی, عملکرد تحصیلی, دانش آموزان دبیرستان
    Alireza Bakhshayesh, Samane Jesmani, Jesmani Afshani
    The present research aimed at investigating the effect of smart schools on computer anxiety، self-regulation and academic performance of high school students comparing with that of non-smart schools. Causal-comparative method of research was used. The instruments used for collecting the data were computer anxiety (CARS)، self-regulation and Dortaj academic performance. The population was all Yazd first grade high school students in the academic year of 2012-2013. The sample consisted of 102 smart school students that were selected through complete enumeration method and 102 non-smart students selected by matching (matched by gender، parental education and socioeconomic status). Data analysis was performed via both descriptive (descriptive statistics indicators) and inferential statistics (t-test and Pearson’s correlation coefficient). The results showed that there was a difference between smart and non-smart schools in computer anxiety، self-regulation and academic performance. There was a positive significant correlation between self-regulation and academic performance variables، a negative correlation between self-regulation and computer anxiety and no significant correlation between computer anxiety and academic performance. Concluding، the application of new technologies in smart schools can solve many educational problems
    Keywords: Smart schools, Computer anxiety, Self, regulation, Academic performance, High school students
  • علیرضا بخشایش
    مقدمه
    تولد و حضور کودکی با کم توانی ذهنی در هر خانواده می تواند رویدادی نامطلوب و چالش زا تلقی شود. در چنین موقعیتی همه اعضای خانواده به ویژه مادران در معرض خطر ابتلا به مشکلات مربوط به سلامت عمومی قرار می گیرند. هدف پژوهش حاضر بررسی تاثیر باورهای مذهبی در سلامت عمومی وشادکامی مادران کودکان کم توان ذهنی و عادی بود.
    مواد و روش ها
    پژوهش حاضر از نوع پژوهش های همبستگی بود. نمونه پژوهش شامل 131 مادر کودک کم توان ذهنی بود که به روش تمام شماری انتخاب شدند و 131 مادر کودک عادی که از طریق همتاسازی با گروه نمونه انتخاب شدند و در نهایت، پرسشنامه های سلامت عمومی، شادکامی آکسفورد و باورهای اساسی مذهبی برای استخراج داده ها مورد استفاده قرار گرفت و داده های به دست آمده با استفاده از نرم افزار SPSS و آزمون های رگرسیون و همبستگی تحلیل شد.
    یافته ها
    یافته های این پژوهش نشان داد بین باورهای مذهبی و سلامت عمومی مادران کودکان کم توان ذهنی و عادی به ترتیب (r=0/817) و (r=0/932) همبستگی معناداری وجود دارد و نمرات باورهای مذهبی مادران کودکان کم توان ذهنی کمتر از مادران کودکان عادی بود (p<0/01). همچنین بین باورهای مذهبی و شادکامی مادران کودکان کم توان ذهنی همبستگی مثبت و معنادار وجود داشت (r=0/907). مادران دو گروه در میزان باورهای مذهبی، شادکامی و سلامت عمومی با هم تفاوت معنادار داشتند (p<0/01).
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که، مادران کودکان کم توان ذهنی نسبت به مادران کودکان عادی در یافتن معنای شادکامی در زندگی، سلامت عمومی و تحکیم اعتقادات مذهبی خود دچار مشکلات بیشتری هستند.
    کلید واژگان: باورهای مذهبی, سلامت عمومی, شادکامی, کودکان کم توان ذهنی, مادران کودکان کم توان ذهنی
    Alireza Bakhshayesh
    Introduction
    Birth of a child with intellectual disability can be considered as an adverse event by families. On this occasion all family members, especially mothers, are at risk for general health problems. The aim of this study was to investigate the effect of religious beliefs on general health and happiness among mothers who has or has nor children with intellectual disability.
    Materials And Methods
    The current research was a correlation study. 131 children with intellectual disability and also 131 normal children, matched in characteristics rather than mental ability, were recruited for this study and their mother completed such questionnaires as the general health, the Oxford happiness, and the basic religious beliefs questionnaire. Finally, the data were analyzed using thecorrelation and regression tests by SPSS software.
    Results
    The results showed that there was a significant correlation between religious beliefs and mental health of intellectually disabled children and normal children’s mothers at and, respectively. Religious beliefs in mothers of intellectually disabled children was less than mothers of normal children (p<0/01). A positive significant correlation was also found between religious beliefs and happiness in intellectually disabled children’s mothers (r=0/907). Mothers of the two groups were different in terms of religious beliefs, happiness and mental health, as these factors were lower in mothers of intellectually disabled children (p<0/01).
    Conclusion
    Based on research findings, it can be concluded that mothers of intellectually disabled children might have more issues in finding happiness in life, their mental health and their religious beliefs compared to mothers of normal children.
    Keywords: religious beliefs, general health, happiness, children with intellectual disability, mothers of children with intellectual disability
  • اسماعیل بی باک*، علیرضا بخشایش، کاظم برزگر بفرویی
    هدف اصلی پژوهش حاضر پیش بینی نگرش به حرفه معلمی دانشجومعلمان بر اساس ویژگی های شخصیتی، کیفیت آموزشی و توانمندی فردی بوده است. کلیه دانشجومعلمان شاغل به تحصیل در دانشگاه فرهنگیان استان یزد، به تعداد 608 دانشجومعلم پسر و دختر، جامعه آماری مورد نظر را تشکیل داده اند. بدین منظور، 255 دانشجومعلم، به شیوه نمونه گیری طبقه ای تصادفی با انتخاب متناسب -130 دانشجومعلم پسر و 125 دانشجومعلم دختر- در نظرگرفته شدند. برای سنجش متغیرهای پژوهش، از چهار پرسشنامه فرم کوتاه ویژگی های شخصیتی نئو (NEO – FFI)، کیفیت آموزشی شریف زاده و عبدالله زاده (1390)، توانمندی فردی پترسون و سلیگمن (2004)، و نگرش به حرفه معلمی استنر (2009) استفاده شد. داده ها با استفاده از شاخص های آمار توصیفی، ضریب همبستگی پیرسون و رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان تحلیل شدند. نتایج پژوهش آشکار کرد که بین نمره مولفه های توانمندی فردی، ویژگی های شخصیتی (به غیر از روان نژندی) و مولفه های کیفیت آموزشی (به غیر از کیفیت امکانات، زیرساخت ها و امور پشتیبانی) با نگرش به حرفه معلمی دانشجومعلمان رابطه مستقیم و معنادار وجود دارد. همچنین، نتایج تحلیل رگرسیون چندگانه نشان داد که متغیرهای مذکور می توانند در مجموع 80/24 درصد از واریانس متغیر نگرش نسبت به حرفه معلمی را تبیین کنند و دلپذیر بودن بهترین پیش بینی کننده نگرش نسبت به حرفه معلمی است. بر اساس یافته های این پژوهش، به دانشگاه فرهنگیان پیشنهاد می شود تا ضمن توجه به شخصیت و توانمندی های فردی متقاضیان حرفه معلمی در هنگام ورود، با فراهم آوردن کیفیت آموزشی مطلوب در مراکز تربیت معلم، زمینه های نگرش مثبت نسبت به حرفه معلمی را در آن ها پرورش دهد.
    کلید واژگان: ویژگی های شخصیتی, کیفیت آموزشی, توانمندی فردی, نگرش به حرفه معلمی
    Esmail Bibak *, Alireza Bakhshayesh, Kazem Barzegarbfrooee
    The main purpose of the present study was to predict the pre-service teacher's attitudes towards teaching profession based on personality traits, quality of education and individual strengths. The statistical population is formed of 608 student-teachers studying at the Farhangian University of Yazd. The final sample consisted of 255 student-teachers (130 male and 125 female) were considered by stratified random sampling method to select proportional. In order to collect data from four questionnaires of short form personality traits (neo–ffi), educational quality by Sharifzade & Abdollahzade (1390), individual strengths by Peterson and Seligman (2004), and the attitude towards teaching profession by Stiner (2009), were used. Data were analyzed by using descriptive statistical indexes, Pearson correlation coefficient and multiple simultaneous regression method. The research results revealed that there is a significant positive relationship between individual strengths components, personality traits (aside from neuroticism) and educational quality components (other than the quality of facilities, infrastructure and the support) with the attitude of the student teachers to teaching profession. Furthermore, the results of multiple regression analysis showed that mentioned variables in total can be explain %24.80 of the variance in attitudes toward teaching profession and the pleasant is the best predictor towards teaching profession. On the basis of findings of this study, it could be recommended that the Farhangian University according to the personality and individual strengths of the teacher job applicants on arrival, providing optimum educational quality in teacher training institutions, develop in them positive attitude background towards teaching profession.
    Keywords: personality traits, quality of education, individual strengths, the attitude toward teaching profession
  • علیرضا بخشایش*
    این پژوهش با هدف بررسی رابطه سبک های تفکر و راهبردهای یادگیری با عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه آزاد یزد انجام گرفت. روش پژوهش، توصیفی همبستگی بود و سه پرسشنامه سبک های تفکر استرنبرگ واگنر (Sternberg-Wagner)، راهبردهای یادگیری ASSIST و عملکرد تحصیلی درتاج (Dortaj)، توسط 350 نفر از دانشجویان (220 پسر و 130 دختر) که به صورت نمونه گیری طبقه ای انتخاب شده بودند، تکمیل و بررسی شد. داده ها با استفاده از روش ضریب همبستگی پیرسون(Pearson)، رگرسیون چندگانه مدل ورود(ENTER) و آزمون t تجزیه و تحلیل شد. نتایج نشان دادند که بین سبک های تفکر و راهبردهای یادگیری عمیق و راهبردی با عملکرد تحصیلی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد و تنها بین راهبرد یادگیری سطحی با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری به دست نیامد. از متغیر سبک های تفکر سه سطح و از متغیر راهبردهای یادگیری یک سطح در پیش بینی عملکرد دانشجویان سهیم بودند. دو جنس در متغیرسبک های تفکر قانونی، محافظه کار، سلسله مراتبی، آنارشی و درونی تفاوت معنادار نشان دادند.
    کلید واژگان: راهبردهای یادگیری, سبک های تفکر, عملکرد تحصیلی, دانشجویان
    Ali Reza Bakhshayesh*
    This research was carried out with the purpose of investigating the relationship between thinking styles and learning strategies with student’s academic performance of Azad University. Research method was descriptive-correlation and three questionnaires (Sternberg-Wagner Thinking Styles, Learning Strategies ASSIST & Dortaj Academic Performance) were completed by 350 students (220 males and 130 females) that were selected with stratified sampling method. Data was analyzed by using Pearson correlation, multiple regression logs model (ENTER) and t-test. The obtained results showed that there was positive and significant correlation between thinking styles and deep & strategic learning strategies with academic performance. However, there was no significant relationship between learning strategy and academic performance. In predicting student’s performance, three level of thinking styles and one level of learning styles were involved. Both genders showed a significant difference in legal, conservative, hierarchical, anarchy & internal thinking styles.
    Keywords: Learning strategies, Thinking styles, Academic performance, University students
  • علیرضا بخشایش*، راضیه دهقان زردینی
    مقدمه
    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارت حل مساله بر کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان انجام شد.
    روش
    روش پژوهش حاضر، آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پی گیری با گروه کنترل و پلاسیبو بود. جامعه مورد مطالعه دانش آموزان ارجاعی به کلینیک امام حسین (ع) یزد در سال تحصیلی 91-90 بودند. تعداد 85 نفر از دانش آموزان به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه جایگزین شدند (29 دانش آموز گروه آزمایش، 28 دانش آموز گروه کنترل و 28 دانش آموز گروه پلاسیبو). جهت سنجش آزمودنی ها از پرسشنامه علائم مرضی کودکان (CSI-4) استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر نشان داد که آموزش مهارت حل مساله بر کاهش مشکلات رفتاری دانش آموزان تاثیر داشت. بر اساس یافته های این پژوهش، آموزش مهارت حل مساله به دانش آموزان مبتلا به این نوع اختلالات موجب پرورش مهارت های اجتماعی و رفتاری لازم در آنها می گردد، توانایی موثر بودن، غلبه بر مشکل، توانایی برنامه ریزی و رفتار هدفمند و متناسب با مشکل را در آن ها افزایش می دهد.
    نتیجه گیری
    آموزش مهارت حل مساله در کاهش ابتلای دانش آموزان به انواع ناهنجاری های رفتاری آنان نقش موثری دارد.
    کلید واژگان: حل مساله, مشکلات رفتاری, اختلال کاستی توجه, بیش فعالی, اختلال نافرمانی مقابله ای, اختلال سلوک
    Ali Reza Bakhshayesh*, Raziye Dehghan Zardini
    Introduction
    The present study aimed to investigate the effectiveness of problem solving skill training on reducing behavioral problems among students referred to the Yazd Education Counseling Center.
    Methods
    The method of research was experimental with pre-test، post-test and follow-up tests along with placebo and control group. The subjects of this study were the students who had referred to Imam Hossein Clinic in Yazd at the academic year 2011- 2012. The sample of this study were 85 students selected by available sampling method and substituted randomly to three groups (29 students in experimental group، 28 students in control group and، 28 students in placebo group). In order to survey the subjects، Children Symptom Inventory (CSI) was used.
    Findings
    The results of variance analyses with repeated measures showed that problem solving skill training could reduce behavioral problems among students. According to study''s results، problem solving skill training could help the students with behavioral disorders to develop their social skills، and also، it increased their abilities to be effective and to plan. Besides، it helped them to overcome the problem. Therefore، problem solving skill increases appropriate behavior in students.
    Conclusion
    problem solving skill training has an effective role in reducing student''s behavioral disorders.
    Keywords: Problem Solving Skill, Behavioral Problems, Attention Deficit, Hyperactivity Disorder, Oppositional Defiant Disorder, Conduct Disorder
  • مهناز مرتضوی *، علیرضا بخشایش، مریم فاتحی زاده، سعیده امامی نیا
    پیش زمینه و هدف
    اختلالات جنسی، زوجین و به خصوص زنان خانواده را با مشکلات متعددی از جمله تعارض زناشویی و ناسازگاری مواجه می سازد، از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه بین سردمزاجی جنسی و تعارض زناشویی در زنان ساکن شهر یزد و به دنبال عوامل چندی که بر تعارضات زناشویی موثرند صورت گرفت.
    مواد و روش کار
    پژوهش از نوع توصیفی همبستگی بود. جامعه آماری شامل همه زنان متاهل مراجعه کننده به مراکز بهداشت شهر یزد در سال 1390 بودند که از این بین 100 نفر نمونه به صورت در دسترس انتخاب شد. ابزار پژوهش نیز شامل دو پرسشنامه: تعارض زناشویی (MCQ) و سردمزاجی جنسی عشقی و بهرامی بود. داده های بدست آمده از آزمودنی ها پس از اجرا نمره گذاری شد و به منظور تجزیه و تحلیل از نرم افزار 18spss، روش های آمار توصیفی (میانگین، انحراف معیار) و ضریب همبستگی پیرسون در سطح 05/0 استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد بین سردمزاجی جنسی زنان و تعارض زناشویی رابطه معنی داری وجود دارد (05/0P<) هم چنین بین مدت ازدواج و تعارض زناشویی رابطه معکوس و معنی دار (05/0P<) وجود دارد.
    نتیجه گیری
    بر اساس این یافته ها زنان دارای تعارض زناشویی بالاتر، سردمزاجی بالاتری از خود نشان داده اند، هم چنین تعارض زناشویی در زنان، با گذشت سال های بیشتری از ازدواج کاهش می یابد.
    کلید واژگان: سردمزاجی جنسی, تعارض زناشویی, اختلالات جنسی, زنان
    Mahnaz Mortazavi *, Alireza Bakhshayesh, Maryam Fatehizadeh, Saeede Emaminiya
    Background and Aims
    Sexual dysfunction brings about numerous problems including marital conflict and incompatibility for couples especially women. Thus، the present study aims to expose the relationship between sexual frigidity and marital conflict among women residing in Yazd; and accordingly to survey some of the influential elements in these marital conflicts.
    Materials and Methods
    The method of this study is descriptive solidarity. The statistical society includes all married women who went to Yazd Health Centers in 2011، among whom one hundred available samples were selected. Research instruments included two questionnaires: Marital Conflict Questionnaire (MCQ) and Sexual Frigidity Questionnaire of Eshghi and Bahrami. The obtained data from the subjects were graded and in order to analyze them، we used the SPSS software (version 18)، descriptive statistical methods (mean، standard deviation)، and Pierson correlation coefficient at 0. 05.
    Results
    The results show that there was a significant relationship between women’s sexual frigidity and marital conflict (p<0. 05)، and also there was a significant and opposite relationship between marriage duration and marital conflict (p<0. 05).
    Conclusion
    According to these findings، women with higher marital conflict show higher sexual frigidity; and also marital conflict in women reduces as more years pass.
    Keywords: Sexual frigidity, Marital conflict, Sexual dysfunction, Women
  • علیرضا بخشایش
    زمینه و هدف
    از عوامل موثر در رضایت شغلی افراد، میزان سلامت عمومی و نوع تیپ شخصیتی آنان می باشد. هدف اصلی پژوهش حاضر بررسی رابطه سلامت عمومی و تیپ های شخصیت با رضایت شغلی کارکنان بود.
    روش بررسی
    تعداد 71 نفر از کارمندان زن و مرد 21 تا 56 ساله مرکز بهداشت شهرستان یزد با روش نمونه گیری تمام شماری و با استفاده از پرسشنامه های سلامت عمومی28 GHQ –، رضایت شغلی JDI و شخصیتی پنج عاملی NEO مورد بررسی قرار گرفتند. روش مطالعه از نوع توصیفی- همبستگی بود و داده ها، با استفاده از آزمون های آماری همبستگی پیرسون، t مستقل، تحلیل واریانس یکراهه و رگرسیون گام به گام مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که ارتباط سلامت عمومی با تیپ روان نژندی، مستقیم(542/0= r) و با برونگرایی و دلپذیربودن، معکوس(34/0- و 38/0- = r) است و با انعطاف پذیری و مسئولیت پذیری ارتباطی ندارد. ارتباط سلامت عمومی با سه مولفه رضایت شغلی(ماهیت کار، ارتقاء شغلی، حقوق و نمره کل رضایت شغلی) معکوس بود و با رضایت از همکاران و سرپرست رابطه ای نداشت. سلامت عمومی پایین با شخصیت روان نژندی همراه بود و سلامت عمومی خوب با تیپ شخصیتی برونگرا و دلپذیربودن ارتباط داشت. همچنین سلامت عمومی پایین با رضایت شغلی پایین همراه بود و برعکس. در تحقیق حاضر، در مورد ارتباط تیپ های شخصیتی و رضایت شغلی، فقط بین رضایت از ماهیت کار و برونگرایی همبستگی در سطح(01/0= p) وجود داشت.
    نتیجه گیری
    بنابراین می توان نتیجه گرفت که با کاهش یا افزایش سلامت عمومی و تاثیر ویژگی های شخصیتی، میزان رضایت شغلی نیز کاهش یا افزایش می یابد.
    کلید واژگان: سلامت عمومی, رضایت شغلی, تیپ های شخصیت
    Ali Reza Bakhshayesh
    Background And Aim
    One of the effective factors on staffs’ job satisfaction is their general health and personality types. This study is aimed to study the relationship between general health and personality types with the staffs’ job satisfaction.
    Materials And Methods
    Seventy One women and men employee, aged 21 to 56 years working at Yazd health center were examined with full enumeration and by using General Health Questionnaire(GHQ), Job Descriptive Index(JDI) and the five-factor personality inventory(NEO). Research method was descriptive-correlation type and data were analyzed by using statistical tests like Pearson correlation, independent t test, ANOVA and stepwise regression.
    Results
    The results showed that the relationship of the staffs’ general health with their neuroticism was direct (r=0/542) and with extraversion and agreeableness was reverse(r=-0/38, -0/34). But, it was not correlated with flexibility and responsibility. General health is inversely related to the three job satisfaction components(nature of work, job promotion, salary & job satisfaction total score) and it was irrelevant with the satisfaction of coworkers and supervisors. Lower general health was associated with neuroticism and good general health was associated with extraversion and agreeableness. Lower general health was also associated with lower job satisfaction and vice versa. Also there was a correlation between nature of work satisfaction and extraversion(p=0/01).
    Conclusion
    We conclude that by decreased or increased general health of staffs and effect of their personality traits, job satisfaction would decrease or increase. Many cause decreased or increased of job satisfaction
    Keywords: General Health, Job Satisfaction, Personality Types
  • علیرضا بخشایش*، مهسا کازرانی نژاد، مهسا دهقان منگابادی، ملیحه راغبیان
    مقدمه
    ناباروری جنبه های مختلف شخصیتی و روانشناختی، کارکردهای خانوادگی، شغلی و ارتباطی را متاثر می سازد. مطالعات نشان داده اند که ناباروری با استرس، اضطراب، نارضایتی از زندگی و دیگر مشکلات روانشناختی همراه است. مساله ناباروری، آزمایشهای مربوطه و درمان آن تنش زا بوده و ممکن است سبب اضطراب و افسردگی شده و اثرات مخربی بر روابط زوجین داشته باشد.
    هدف
    مطالعه حاضر با هدف بررسی سلامت عمومی و راهبردهای مقابله ای در زنان بارور و نابارور انجام گردید.
    مواد و روش ها
    این مطالعه از نوع تحلیلی- مقطعی است و با روش نمونه گیری تصادفی روی 70 زن بارور و 70 زن نابارور مراجعه کننده به مراکز درمانی شهر یزد انجام شد. افراد مورد بررسی زنان 40-20 ساله بودند. بعد از توضیح در مورد اهداف و چگونگی انجام پژوهش و کسب رضایت نسبت به شرکت در پژوهش، پرسشنامه سلامت عمومی (GHQ) و پرسشنامه راهبردهای مقابله ای (WOCQ) توسط آزمودنی ها تکمیل گردید. در مرحله بعد داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی و آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل واقع شد و سطح معنا داری 05/0 p< در آزمون های انجام شده مد نظر قرار گرفت.
    نتایج
    یافته ها تفاوت معناداری (p<0.05) را بین دو گروه از نظر میزان سلامت عمومی نشان دادند (p<0.05) ولی در زمینه راهبردهای مقابله ای مساله-مدار، هیجان-مدار، افسردگی و اضطراب، تفاوت معنا داری مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    مطالعه حاضر نشان می دهد که سلامت عمومی هر دو گروه پایین تر از حد متوسط است که این نشان دهنده عدم توجه زنان به مساله سلامت عمومی است. لذا پیشنهاد می شود با فراهم آوردن امکان مشاوره و دوره های آموزشی در افزایش سلامت عمومی زنان برنامه ریزی گردد.
    کلید واژگان: سلامت عمومی, راهبردهای مقابله ای, باروری و ناباروری
    Ali Reza Bakhshayesh*, Mahsa Kazeraninejad, Mahsa Dehghan Mongabadi, Malihe Raghebian
    Background
    Infertility affects various aspects of personality and psychology, familial and career performances, and relationships. Studies show that stress, anxiety, life dissatisfaction, and other psychological problems follow infertility. Infertility issue, its tests and remedy are stressful and may lead to anxiety and depression and have destructive effects on couple relationships.
    Objective
    The present study was done in order to comparison general health and coping strategies in fertile and infertile women.
    Materials And Methods
    This is an analytic cross-sectional study and was done through random sampling on 70 fertile women and 70 infertile women who visited Yazd’s clinics. The age range of participants was between 20-40 years. General Health Questionnaire (GHQ) and Ways of coping questionnaire (WOCQ) were filled by women who were agreed to participate in the study, following some explanations about aims and ways of doing the study. In the next step, data were analyzed through statistic methods and independent t-test. We considered a significant level p<0.05 in all tests.
    Results
    The results indicated a significant difference (p<0.05) with respect to general health in two groups, but no significant difference was found in problem-centered and emotion centered coping strategies and depression anxiety.
    Conclusion
    This study shows that general health in both groups is below average which means women are not sensitive about their general health. So planning on improving women’s general health by providing consultation and training courses is suggested.
    Keywords: General health, Coping strategies, Fertility, infertility
نمایش عناوین بیشتر...
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال