ali zadehmohamadi
-
هدف از این پژوهش، تعیین نقش پیش بینی کنندگی صفات تاریک شخصیت و الگوهای ارتباطی زوجین، در بی ثباتی ازدواج در افراد متاهل بوده است. مطالعه حاضر از نوع همبستگی است و جامعه آماری آن زوجین ساکن شهرهای تهران و کرج بودند. به این صورت که 246 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و پرسش نامه های شاخص بی ثباتی ازدواج (MII)، فرم کوتاه مقیاس سه گانه تاریک (SD3) و پرسش نامه الگوهای ارتباطی (CPQ) را تکمیل کردند. داده ها با استفاده از روش رگرسیون چندگانه گام به گام مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفتند. یافته ها نشان داد که متغیر بی ثباتی ازدواج به ترتیب با صفات شخصیت خودشیفته رابطه منفی و معنادار و با صفات شخصیت جامعه ستیز رابطه مثبت و معنادار دارد و با صفات شخصیت ماکیاولیستی ارتباط معناداری ندارد. به همین ترتیب، متغیر بی ثباتی ازدواج با متغیر ارتباط سازنده متقابل رابطه منفی و معنادار و با سایر متغیرهای کناره گیری/توقع، مرد متوقع/زن کناره گیر، زن متوقع/مرد کناره گیر و اجتناب متقابل رابطه مثبت و معناداری را نشان می دهد. علاوه بر این، رابطه منفی و معناداری بین مدت طول ازدواج و بی ثباتی ازدواج وجود دارد. همچنین سه متغیر ارتباط سازنده، اجتناب متقابل و زن متوقع/مرد کناره گیر، بی ثباتی ازدواج را پیش بینی می نمایند. از این پژوهش می توان نتیجه گرفت که با توجه به نقش الگوهای ارتباطی در بی ثباتی ازدواج می توان با آموزش آن ها به زوجین، بی ثباتی ازدواج را کاهش داد.کلید واژگان: بی ثباتی ازدواج, صفات تاریک شخصیت, الگوهای ارتباطی زوجینThe purpose of this research is to determine the predictive role of the dark Triad of personality traits and couples' communication patterns in marriage instability. This study is of correlational type and the statistical population was couples living in Tehran and Karaj cities. 246 people were selected by available sampling method, and the Marital Instability Index (MII), short form of the dark triad scale (SD3) and communication patterns questionnaire (CPQ) were administered. The data were analyzed using the stepwise multiple regression method. The findings showed that the variable of marriage instability has a negative and significant relationship with narcissistic personality traits and a positive and significant relationship with antisocial personality traits and has no significant relationship between marital instability and Machiavellian personality traits. Similarly, the variable of marriage instability shows a negative and significant relationship with the variable of mutual constructive communication and with other variables of withdrawal/demand, demanding man/withdrawn woman, demanding woman/withdrawn man and mutual avoidance, and a positive and significant relationship with other variables of communication patterns. Also, the three variables of constructive communication, mutual avoidance and demanding woman/withdrawn man predict the instability of marriage. In addition, there is a negative and significant relationship between the duration of marriage and the instability of marriage. From this research, it can be concluded that considering the role of communication patterns in marriage instability, marriage instability can be reduced by teaching them to couples.Keywords: Marital Instability, Dark Traits Of Personality, Couples' Communication Patterns
-
فصلنامه خانواده پژوهی، پیاپی 74 (تابستان 1402)، صص 217 -235یکی از مهم ترین تعیین کننده های عملکرد مطلوب خانواده، سازگاری زناشویی است. عوامل مختلفی با سازگاری زناشویی مرتبط هستند؛ از جمله آن ها می توان به احساس تنهایی، اضطراب مرگ و معنای زندگی اشاره کرد. هدف پژوهش حاضر نیز پیش بینی سازگاری زناشویی براساس احساس تنهایی، اضطراب مرگ و معنای زندگی می باشد.
روش این مطالعه از نوع همبستگی و جامعه آماری این پژوهش، همه افراد متاهل ساکن در شهر تهران هستند. به این صورت که 231 نفر به روش نمونه گیری در دسترس برای تکمیل پرسش نامه ها در فضای مجازی به صورت آنلاین انتخاب شدند. پرسش نامه ها عبارت بود از سازگاری زناشویی (MAT)، احساس تنهایی (UCLA)، اضطراب مرگ (DAS) و معنای زندگی (MLQ). داده ها با استفاده از روش رگرسیون چندگانه مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. نتایج این پژوهش نشان داد که سازگاری زناشویی به ترتیب با احساس تنهایی رابطه منفی و معنادار و با معنای زندگی رابطه مثبت و معنادار دارد و با اضطراب مرگ ارتباط معناداری ندارد. همچنین متغیرهای احساس تنهایی و معنای زندگی سازگاری زناشویی را پیش بینی می کرد. به این ترتیب می توان نتیجه گیری کرد که احساس تنهایی و معنای زندگی نقش بسزایی در سازگاری زناشویی همسران دارند.کلید واژگان: احساس تنهایی, اضطراب مرگ, سازگاری زناشویی, معنای زندگیOne of the most important determinants of optimal family performance is marital adjustment. There are several factors associated with marital adjustment, including loneliness, death anxiety, and the meaning of life. The study aims to predict marital adjustment based on loneliness, death anxiety and the meaning of life. The method of this study is correlational. The statistical population of this study is all married people living in Tehran. For this purpose, 231 people were selected by available sampling method to complete the online questionnaires in cyberspace and completed the Marital Adjustment (MAT), Loneliness (UCLA), Death Anxiety (DAS) and Meaning of Life (MLQ) questionnaires. Data were analyzed using multiple regression method. The results of this study showed that marital adjustment has a negative and significant relationship with loneliness and a positive and significant relationship with meaning of life and no significant relationship with death anxiety. It also predicted variables of loneliness and meaning of life in marital adjustment. Thus, it can be concluded that the loneliness and the meaning of life play an important role in the marital adjustment of spouses.Keywords: loneliness, Death Anxiety, Marital adjustment, Meaning of Life -
هدف
هدف این پژوهش تعیین نقش تعدیل کنندگی جهت گیری در رابطه جنسی مردان، با بی ثباتی ازدواج بود.
روش پژوهشپژوهش حاضر از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش مردان ساکن شهر تهران بودند که حداقل یک سال از زندگی مشترکشان گذشته بود. به این ترتیب، 150 نفر به روش نمونه گیری در دسترس از نقاط مختلف شهر تهران با مراجعه به مکان های عمومی و با توزیع پرسشنامه در فضای مجازی انتخاب شدند. ابزارهای اندازه گیری در این پژوهش شامل پرسشنامه های بی ثباتی ازدواج بوث و همکاران (1983)، نقش های جنسیتی بم (1974) و جهت گیری در رابطه جنسی هاگز و اسنل (1990) بودند.
یافته هانتایج نشان داد که جهت گیری در رابطه جنسی، نقش تعدیل کنندگی در رابطه نقش های جنسیتی با بی ثباتی ازدواج دارد. بالا بودن جهتگیری مشارکتی در رابطه جنسی، کاهش بی ثباتی ازدواج را به همراه دارد. جهت گیری مبادلهای در رابطه جنسی، بالا بودن آن سبب افزایش بیثباتی ازدواج در مردان می شود. همچنین در جهت گیری توقع در رابطه جنسی، بالا رفتن آن افزایش بی ثباتی ازدواج در مردان را به همراه دارد (01/0=P).
نتیجه گیرینتایج پژوهش نشان داد در مردانی که جهتگیری توقع، مبادلهای و توقع در رابطه جنسی بالا بوده، افزایش نقشهای جنسیتی باعث کاهش بیثباتی می شود؛ اما در مردانی که جهتگیری مشارکتی و مبادلهای پایین بوده، افزایش نقشهای جنسیتی تغییری در میزان بیثباتی ازدواج ندارد.
کلید واژگان: بی ثباتی ازدواج, نقش های جنسیتی, جهتگیری در رابطه جنسیThe aim of this study was to determine the moderating role of orientation in men's sexual relationship with marital instability. The method of the present study is correlational. The statistical population of the study was men living in Tehran who had lived together for at least one year. Thus, 150 people were selected by available sampling method from different parts of Tehran by referring to public places and distributing a questionnaire in cyberspace. Measurement tools in this study included MII Marriage Instability Questionnaire, BSRI Gender Maps and SRS Sexual Orientation. The results showed that sexual orientation has a moderating role in the relationship between gender roles and marital instability. High levels of participatory sexual orientation reduce marital instability. The high exchange rate of sexual intercourse increases the instability of marriage in men. Also, in the direction of expectation in sexual intercourse, its increase leads to an increase in marital instability in men. In men with high expectations of exchange, exchange, and expectation in sex, increased gender roles reduce instability; But in men with low participatory and exchange orientations, increased gender roles do not change the degree of marital instability.
Keywords: marital instability, gender maps, sexual orientation -
جنبش پست مدرن در دهه 1960 به عنوان واکنشی علیه مدرنیسم پدید آمد که مهم ترین وجهه تمایز آن با دوران های قبل، نوع نگاه آن به واقعیت و نگرش انتقادی نسبت به قطعیت علوم و حقایق بود. فرهنگ پست مدرن بیان گر یک نظریه نظام مند و فراگیر نیست، در این دیدگاه، واقعیت برای افراد، متفاوت بوده و بر اساس ادراک، فرهنگ و زبان آنها مشخص می شود. بر این اساس، شالوده شکنی از مهم ترین مظاهر پست مدرن به شمار می رود که نه تنها در گفتمان زیبایی شناسی، بلکه در علومی چون روان شناسی تاثیر گذاشته است. هدف این پژوهش، مطالعه نظری و بررسی تاثیر ویژگی های پست مدرنیسم در هنر درمانی پست مدرن به شیوه توصیفی- تحلیلی است. پرسش اصلی پژوهش این است که هنر درمانی پست مدرن تا چه میزان با مفاهیم مطرح در جهان بینی پست مدرن ارتباط دارد.در این پژوهش، فرض بر آن است که مفاهیم مطرح در پست مدرن، به طور مشخص به هنر درمانی پست مدرن راه یافتند. نتایج حاصل از این پژوهش موید آن است که ساختارشکنی سازه های اجتماعی، اهمیت واقعیت های چندگانه، اهمیت وجهه اجتماعی هنر، فعالیت گروهی و مبتنی بر گفتمان، کثرت گرایی، اهمیت تاویل مخاطب، استفاده از استعاره، ایهام و کاربرد رسانه های مختلف در خلق آثار هنری از مهم ترین ویژگی هایی است که در هنر درمانی پست مدرن مطرح و به کار گرفته شدند.کلید واژگان: پست مدرن, هنر درمانی, ساختارشکنی, سازه های اجتماعی, واقعیت های چند گانهJournal of Fine Arts, Volume:26 Issue: 2, 2021, PP 105 -114Postmodern movement emerged in the 1960s as a reaction against modernism, the most important differences which distinguished it from previous periods were its attitude to the reality and critical attitude towards the certainty of science and truth. In this view, reality differs for individuals and is determined by the perception, culture and language. In this view, each person's perception of reality is the product of his attitude to the life, so the existence of an absolute reality is rejected. Postmodern culture does not represent a systematic and pervasive theory because every individual or culture measures reality in its own way; so they can be understood by their own criteria, not by a standard and objective one. People also use language to construct their inner realities, so each person's words and manner of speech reflect the internalized realities and their perceptions of reality. Based on what has been said, deconstruction can be considered one of the most important postmodern manifestations that has influenced not only on aesthetics discourses but also in the sciences such as psychology in the last three decades of the twentieth century. This approach seeks to eliminate and abolish universal principles and emphasizes diversity, plurality, differences, contradiction and relativity. Accordingly, postmodern psychotherapy also came under the influence of postmodern philosophy. Social constructivism is a postmodern view of therapy that believes reality is not outside to be found; it is built within each of us and socially constructed through the interaction of culture, perception, and language. So everyone is personally and actively involved in making his own reality. The purpose of this paper is to study and investigate the impact of the features proposed in postmodernism on postmodern art therapy in an analytical and theoretical way. The main question is to find in what extent postmodern art therapy is related to the concepts in postmodernism. In this study, it is assumed that the concepts discussed in postmodern philosophy are specifically applied to the postmodern art therapy. The results of this study confirm that the deconstruction of social structures and internalized narratives, the importance of multiple realities, the importance of social aspect of art, group and discourse-based activities, pluralism, the importance of audience interpretation, the use of metaphor and etchings as well as the use of different medias in creation of artworks are among the most important features that have been introduced and applied in postmodern art therapy. Postmodern art therapy began as a means of combating social conditions, with the idea that individuals are influenced not only by their childhood experiences in the family, but also by culture, ethnic, race, gender, politic and other issues in the life. In this context, art was used as a means of expressing multiple realities to establish mutual discourses and communication as well as identifying and eliminating the dominant narratives of life. In this way according to post modern art therapy all people have the ability to lead their own lives in ways that are both satisfying and socially productive.Keywords: Postmodern, Art Therapy, Deconstruction, Social constructivism, Multiple Realities
-
زمینهبا توجه به اهمیت خلاقیت و رشد اجتماعی و از آنجا که یکی از زمینه های رشد این دو در دوران کودکی، نقاشی است می توان از آن برای پرورش خلاقیت و بهبود روابط کودکان بهره گرفت.هدفهدف اصلی در این پژوهش، بررسی تاثیر نقاشی درمانی بر خلاقیت و رشد اجتماعی کودکان 4 تا 6 سال است.روشروش مورد استفاده در این پژوهش، روش نیمه آزمایشی است و نمونه گیری به صورت تصادفی انجام گرفته است. در ابتدا از بین مراکز پیش دبستانی منطقه دو بهزیستی تهران، دو مرکز و سپس از این دو مرکز، تعداد 30 کودک به صورت تصادفی در هریک از گروه های آزمایش و گواه جایگزین شدند. سپس از کودکان هر دو گروه، آزمون های خلاقیت تورنس و رشد اجتماعی واینلند به عمل آمد. بعد از اجرای نقاشی درمانی به مدت 12 جلسه بر روی گروه آزمایش، میزان خلاقیت و رشد اجتماعی هر دو گروه کنترل و آزمایش مجددا مورد بررسی قرار گرفت. به منظور تجزیه و تحلیل اطلاعات به دست آمده از آمار توصیفی و استنباطی استفاده شد.یافته هانتایج حاصل از پژوهش نشان داد که در سطح معناداری 05/0P ≤ نقاشی درمانی بر خلاقیت (در ابعاد ابتکار، سیالی و انعطاف پذیری) و رشد اجتماعی کودکان 4 تا 6 سال تاثیر معناداری دارد.نتیجه گیرینقاشی درمانی از جمله روش های جذاب و موثر در افزایش خلاقیت (در ابعاد ابتکار، سیالی و انعطاف پذیری) و رشد اجتماعی کودکان 4 تا 6 سال است.کلید واژگان: رشد اجتماعی, خلاقیت, نقاشی درمانیBackgroundDue to the importance of creativity and social maturity and since one of the growth backgrounds in childhood is painting, it can be used for improvement of creativity and children relationships.PurposeThe main aim of this study is evaluation the effectiveness of painting therapy to creativity and social maturity of 4-6 year old kids.MethodThe method in this study is semi-experimental and sampling has been done randomly. 30 children were replaced in experimental and control groups. Both groups received Torrance Test of Creativity and Vinland Test of Social Maturity. After performing 12 sessions of group painting therapy on experimental group, creativity and social maturity of both groups were determined again.ResultsThe results showed that painting therapy has meaningful effect on creativity (originality, fluency, flexibility) and social maturity of 4-6 year old kids (P ≤ 0.05).ConclusionPainting therapy is an attractive approach on improvement of creativity (originality, fluency, flexibility) and social maturity of 4-6 year old kids.Keywords: Painting therapy, Creativity, Social maturity
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.