amirabbas vaezi
-
زمینه وهدف
در پژوهش های مختلفی اثربخشی آموزش ذهن مشفق بر کیفیت زندگی مبتلایان به بیماری های مزمن بررسی شده است، اما در خصوص احتمال اثربخشی این آموزش بر کیفیت زندگی افراد مبتلا به کولیت اولسراتیو شکاف تحقیقاتی وجود دارد. این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش ذهن مشفق برکیفیت زندگی افراد مبتلا به کولیت اولسراتیو (UC) صورت گرفت.
مواد و روش هااین پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه و پیگیری یک ساله بود. جامعه آماری شامل افراد مبتلا به کولیت اولسراتیو شهر کرج بودند که جهت درمان در نیمه دوم سال 1397 به کلینیک گوارش بیمارستان باهنر مراجعه داشتند. نمونه ای به حجم 34 نفر از افراد مبتلا به کولیت اولسراتیو به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه (17نفردرگروه آزمایش و 17نفر در گروه گواه) جایگزین شدند. گروه آزمایش، 12 جلسه ی 180 دقیقه ای آموزش ذهن مشفق را دریافت کردند و برای گروه گواه یک کارگاه آموزشی 180 دقیقه ای برگزار گردید که در آن اطلاعات اولیه ای راجع به بیماری کولیت اولسراتیو ارایه گردید ولی هیچ مداخله ای انجام نشد. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه کیفیت زندگی بیماران التهابی روده - فرم کوتاه در سه مرحله پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری یک ساله ارزیابی شدند و سپس داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تک متغیره و t وابسته تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که آموزش ذهن مشفق بر بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به کولیت اولسراتیو در پایان مداخله (0/01>p) و پیگیری (0/01>p) موثر بوده است.
نتیجه گیریآموزش ذهن مشفق به عنوان یک مداخله موثر و درمان مکمل می تواند درکنار درمان های پزشکی در جهت بهبود کیفیت زندگی افراد مبتلا به کولیت اولسراتیو به کار برده شود.
کلید واژگان: آموزش ذهن مشفق, کولیت اولسراتیو, کیفیت زندگیBackgroundSeveral studies have demonstrated the efficacy of compassionate mind training for the quality of life in patients with chronic diseases. However, it remains to evaluate the effectiveness of this approach on patients with Ulcerative Colitis (UC). This study set out to assess the efficacy of compassionate mind training on improving patients' quality of life with Ulcerative Colitis.
MethodsThis research was a quasi-experimental study with a pretest-posttest-follow-up design with a control group and a one-year follow-up. The statistical population included UC patients who visited the Gastrointestinal Clinic at Bahonar Hospital in Fall 2018 and Winter 2019. 34 UC patients were selected using purposeful sampling and were randomly assigned to two equal-size control and experimental groups. The experimental group attended twelve 180-mins sessions of compassionate mind training and the Control group had a 180-min workshop on UC with no psychological interventions. Patients were assessed using inflammatory Bowel Disease Questionnaire-short form in 3 stages: pre-test, post-test and 1-year follow-up. Data were analyzed by single factor covariance analysis and dependent t-test.
ResultsResults showed compassionate mind training was significantly effective in improving the quality of life in UC patients, both at the end of the interventions (P < 0.01) and at the end of the 1-year follow-up (P < 0.01).
ConclusionCompassionate mind training can be used as an effective psychological intervention and a complementary therapy to improve the quality of life in UC patients in addition to medical treatments.
Keywords: Compassionate mind training, Ulcerative Colitis, Quality of life -
Background
Glioma is a type of the primary tumors that progresses in the spinal cord and brain. Probiotics have probably a protective impact against the disease, especially when treated as a microbial flora in the gut.
ObjectivesGiven the effective role of microbiota in body function, this study aimed to investigate the frequency of Lactobacillus plantarum, Lactobacillus acidophilus, and Enterococcus faecalis in patients suffering from glioma compared to healthy subjects.
Materials and MethodsTo achieve our study objectives, 20 patients with glioma tumors as well as 20 healthy individuals were enrolled. Stool samples were taken from the subjects and stored at minus 20 degrees after processing. Real-Time PCR technique was employed to assess the change in the copy number of L. acidophilus, L. plantarum, and E. faecalis in patients with glioma in comparison to healthy individuals.
ResultsThe results showed significant difference between the population of L. plantarum in the patients and healthy individuals (P=0.0004). The patients with glioma were in the 35-60 age range and the mean age of healthy individuals was 45 years (P=0.48).
ConclusionIt was concluded that L. plantarum had potential for tumor induction.
Keywords: Lactobacillusacidophilus, Lactobacillusplantarum, Enterococcusfaecalis, Glioma, Real-time PCR -
زمینه و هدف
این پژوهش با هدف بررسی رابطه ساختاری رشد پس از آسیب، تاب آوری، سازگاری، انعطاف پذیری روانشناختی و کیفیت زندگی در بیماران مبتلا به سرطان در یک مدل علی انجام شد.
مواد و روش هابرای انجام این پژوهش 304 نفر از بیماران مبتلابه سرطان استان البرز با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. شش مقیاس معتبر شامل: مقیاس رشد پس از آسیب تدسچی و کالهون، مقیاس تاب آوری کانر-دیویدسون، مقیاس سازگاری با سرطان مینی مک، مقیاس کیفیت زندگی بیماران مبتلابه سرطان و مقیاس انعطاف پذیری و انعطاف ناپذیری روان شناختی، جهت سنجش متغیرهای مدل مورد استفاده قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها در این پژوهش با روش تحلیل مسیر از نوع مدل یابی معادلات ساختاری انجام شد.
یافته هانتایج تحلیل داده ها نشان داد که مدل با داده های این پژوهش، برازش مناسبی دارد (76/7= χ2، 94/0 GFI=، 99/0 CFI= و 073/0RMSEA= ) و رشد پس از آسیب، کیفیت زندگی بیماران مبتلابه سرطان را به صورت مستقیم پیش بینی نمود (اثر کل: 50/0) همچنین انعطاف پذیری روان شناختی هم به صورت مستقیم (اثر مستقیم 58/0) هم غیرمستقیم (اثر غیرمستقیم 16/0) از طریق تاب آوری و سازگاری، رشد پس از آسیب را پیش بینی نمود، نتایج این پژوهش نتایج نشان دهنده آن است انعطاف پذیری روان شناختی نقش معناداری در تبیین واریانس رشد پس از آسیب دارد و رشد پس از آسیب نقش معناداری در تبیین واریانس کیفیت زندگی دارد (01/0> P).
نتیجه گیریانعطاف پذیری روان شناختی علاوه بر اینکه می تواند تاثیر مثبتی بر رشد پس ازآسیب داشته باشد، سازگاری را نیز افزایش می دهد و خود رشد پس از آسیب و سازگاری نیز می توانند کیفیت زندگی بیماران مبتلابه سرطان را افزایش دهند؛ بنابراین رویکرد درمان میتنی بر تهعد و پذیرش که باعث افزایش انعطاف پذیری روان شناختی می شود می تواند ضمن افزایش رشد پس از آسیب و سازگاری در بیماران مبتلابه سرطان، کیفیت زندگی آنها را نیز افزایش دهد.
کلید واژگان: رشد پس از آسیب, انعطاف پذیری روان شناختی, تاب آوری, سازگاری, کیفیت زندگی, سرطانBackground and AimsThe purpose of this research was to investigate the structural relationship between post-traumatic growth, resilience, adjustment, psychological flexibility and quality of life in patients with cancer in a causal model.
Method350 cancer patients from Alborz province were selected based on study inclusion criteria. Data were collected using Tedeschi and Calhoun PTG scales, Conner-Dodsonchr('39')s Resilience Scale, Mini-Mc Cancer Adjustment Scale, Functional Assessment of Cancer Therapy General (FACT-G) Scale, and psychological flexibility and psychological Inflexibility Scale.
ResultsData analysis using path analysis method indicated that the proposed model is well-fitted with data. Based on the findings, PTG predicted the quality of life in patients with cancer. Also, psychological flexibility also directly predicted PTG through resiliency and adjustment. Furthermore, adjustment predicted patientschr('39') quality of life both directly and indirectly through post-traumatic growth. In this regard, the direct path of resilience to adjustment, and adjustment to PTG was statistically significant. The results of this study indicate that psychological flexibility predicts PTG not only directly but also indirectly through resilience and adjustment, while PTG itself can predict the quality of life in patients with cancer. Resilience can indirectly improve PTG in patients with cancer through adjustment.
ConclusionThis study was the first structural equation modeling of Post Traumatic Growth based on Psychological flexibility The model showed that in addition positive effect of psychological flexibility on post traumatic growth, it can improve adjustment in cancer patients and both of them can improve quality of life in them. So, the Acceptance and Commitment Therapy (ACT), that improve Psychological flexibility can use for improving the Post Traumatic Growth, adjustment and quality of life in cancer patients and can provide a supportive care for them.
Keywords: Post Traumatic Growth, Acceptance, Commitment Therapy, Cancer, Quality of Life, Adjustment, Resilience -
مقدمه
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر رشد پس از آسیب و کیفیت زندگی در بیماران مبتلابه سرطان پستان انجام شد.
روشپژوهش حاضر از نوع آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری همراه با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلابه سرطان پستان مراجعه کننده به بیمارستان های استان البرز در تابستان 1397 است و نمونه این پژوهش 30 نفر از بیمارانی بود که واجد ملاک های ورود به پژوهش بودند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. سپس پروتکل درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد طی 10 جلسه روی گروه آزمایش اجرا شد و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس اندازه گیری با نرم افزار SPSS استفاده شد.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد بین دو گروه آزمایش و کنترل در انعطاف پذیری روان شناختی، رشد پس از آسیب و کیفیت زندگی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0p <).
نتیجه گیریدرمان مبتنی بر پذیرش و تعهد بر افزایش رشد پس از آسیب و کیفیت زندگی موثر است و متخصصان حوزه سلامت می توانند به منظور ارتقاء کیفیت زندگی در بیماران مبتلابه سرطان پستان از آن استفاده کنند.
کلید واژگان: رشد پس از آسیب, انعطاف پذیری روان شناختی, درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد, کیفیت زندگی, سرطانIntroductionBreast cancer is the most common cancer and the second leading cause of death among women with many physical and psychological complications, decreasing the patient’s quality of life. Therefore, the aim of this study was to evaluate the efficacy of acceptance and commitment therapy on the psychological flexibility, post-traumatic growth and quality of life in patients with breast cancer.
MethodIn a randomized clinical trial design with pre-test - post-test - fallow up paradigm, a sample of 30 breast cancer patients referred to the Alborz province hospitals selected (summer 2018) and randomly were divided into experiment and control groups after gaining inclusion criteria. Acceptance and commitment based treatment protocol was performed in 10 sessions for the experimental group and the control receive no intervention. The psychological flexibility (MFPI), post-traumatic growth (PTG) and quality of life (FACT-B) questionnaires completed by patients before and after therapeutic interventions and in the follow-up phase.
ResultsThe results of mixed analysis of variance showed that the experimental group participants had a significantly higher scores of psychological flexibility, post-traumatic growth and quality of life than the control group. Also, the scores of these variables changed significantly over time from pre-test to follow-up. The interaction of the group in time showed that the participants of the experimental group obtained significantly higher scores in all variables than the control group in the post-test and follow-up stages, which indicated a regular interaction.
ConclusionAcceptance and commitment therapy is effective on psychological flexibility, posttraumatic growth and quality of life in the breast cancer patients and can be used to improve the quality of life in these patients.
Keywords: Post Traumatic Growth, Psychological Flexibility Acceptance, Commitment Therapy, cancer, Quality of life, breast Cancer -
مقدمه
پیشرفت در تکنولوژی باعث ارتقای کیفیت و دسترسی به موقع به خدمات آزمایشگاهی و از طرفی، افزایش هزینه ها شده است. هفتاد درصد تصمیم گیری های بالینی براساس نتایج آزمایشگاهی صورت می گیرد. در مدیریت هزینه در نظام سلامت، اهمیت تعداد آزمایش های درخواستی در کیفیت سلامت نامشخص است؛ بنابراین هدف مطالعه ی حاضر، بررسی نسخ آزمایشگاهی از نظر تعداد آزمایش های درخواستی در استان البرز بود.
روش کاردر مطالعه ی توصیفی-تحلیلی حاضر، تعداد آزمایش های درخواست شده از آزمایشگاه در نسخ بیمه های تامین اجتماعی و سلامت استان البرز در فاصله ی سال های 1390 تا 1395 به تفکیک جمع آوری و آنالیز شد. در مطالعه ی حاضر، تعداد نسخه های بررسی شده ی تامین اجتماعی و سلامت به ترتیب 3,846,291 و 1,471,942 بود.
یافته هانتایج نشان داد که طی سال های 1390 تا 1395، تعداد آزمایش های درخواست شده از آزمایشگاه برای دو بیمه ی اصلی تامین اجتماعی و سلامت، که بیش ترین جمعیت تحت پوشش را دارند، روندی افزایشی داشته است. به طوری که در سال های 1390 و 1395، میانگین تعداد آزمایش درخواستی به ازای هر نسخه به ترتیب 4/3 و 6/5 بوده است.
نتیجه گیریدلایل مختلفی می تواند باعث افزایش درخواست یا تجویز غیر منطقی آزمایش ها شود؛ در این میان می توان به مواردی چون ناآگاهی، تنبلی، ترس، طمع و تقاضای القایی اشاره کرد. در نهایت پیشنهاد می گردد با بهره گیری از نتایج مطالعه ی حاضر و پژوهش های مشابه، راهنما و دستورالعملی استاندارد جهت درخواست آزمایش ها برای پزشکان تنظیم شود.
کلید واژگان: آزمایشگاه پزشکی, تست های آزمایشگاهی, کیفیت, تقاضای القاییIntroductionThe advance in technology has improved the quality and timely access to laboratory services, besides increased costs. Approximately, 70% of clinical decisions are made based on laboratory results. For cost management in the health system, the role of the number of requested tests is unclear in health quality. Therefore, this study aimed to investigate the number of laboratory tests in medical prescriptions in the Alborz province of Iran.
MethodsIn a descriptive-analytic study, the number of requested laboratory tests was extracted from medical prescriptions issued to the Social Security Organisation and the Iranian Health Insurance in the province of Alborz between 2011 and 2016. The data were analyzed by Excel.
ResultsThe results showed that between 2011 and 2016, the number of laboratory tests issued to the two main health insurance schemes of Iran, with the highest population coverage, was increasing. In 2011 and 2016, the average number of tests requested per person was 3.4 and 5.6, respectively.
ConclusionThe requests for laboratory tests or irrational administrations may increase for various reasons, including lack of knowledge, laziness, fear, greed, and induced demand. It is suggested that standard guidelines be developed using the results of this study and similar studies for requesting laboratory tests by doctors.
Keywords: Clinical Laboratory, Laboratory Tests, Quality, Induced Demand -
International Journal of Community Based Nursing and Midwifery, Volume:1 Issue: 3, Jul 2013, PP 173 -181BackgroundOsteoporosis and related fractures due to discomfort, disability, decreased quality of life and death is a major health problem in the world. According to the importance of recording and reporting osteoporosis, lifestyle in growth duration, during teenage, is the most risk factor that determines osteoporosis in adolescents and the elderly. The aim of this study was assessing adolescence lifestyle and its relation with osteoporosis among adolescents in Qazvin, IranMethodsIn this descriptive-analytical study, 300 teenagers were selected by stratified cluster sampling. The scale for data collection was a self-administered questionnaire containing 15 items related to life style. Using SPSS 16, the data were analyzed by Chi-square and Fisher’s exact tests.ResultsThe results showed that the majority of teenagers (71.3%) don’t regularly have physical activity. There were significant differences between physical activity patterns of male and female teenagers (P=0.001). It was shown that female teenagers (66.7%) use more foods containing vitamin D, cola-type beverages and caffeine than male teenagers (34.7%).Only, 26.9% the female teenagers and 33.5% of the male teenagers drink one cup of milk daily. The results showed that 29.3% of male teenagers and 24.3% of female teenagers haven’t used any method for facilitating calcium absorption in the body.ConclusionThe findings of this study showed that Iranian teenagers had several known risk factors and unfavorable behaviors. Therefore, modifying teenagers‘ lifestyle by preventive educational strategies on osteoporosis can help to prevent osteoporosis in adolescents.
-
BackgroundEarly diagnosis of albuminuria and the prevention of its progression to macroalbuminuria and diabetic nephropathy are crucial. Angiotensin converting enzyme inhibitors (ACEIs) and antagonists of angiotensin II receptors type I (ARBs) are currently used as first-line treatment for albuminuria in these patients. The present study was conducted to assess the efficacy of addition of spironolactone to ACEIs or ARB in the prevention of diabetic nephropathy.MethodsSixty patients were selected from the patients who referred to a Diabetes Clinic in this randomized clinical trial study. The control group received enalapril and the case group took additive therapy with spironolactone for 12 weeks. Blood pressure, concentrations of creatinine and albumin in the serum and urine, urinary albumin/creatinine ratio, serum potassium were determined for each patient in the beginning of and every 4-6 weeks until the end of the study. This clinical trial was registered in the Iranian Registry of Clinical Trials (www.irct.ir) with registration number ID: IRCT201105084849N2.ResultsThere was statistically significant difference in albumin/creatinine ratio between the two groups (p<0.001). Albuminuria reduced more significantly in case group compared to control group. It was measured 66.6±26.8 mg/mmol and 45.7±19 mg/mmol in control and case groups, respectively. The patients did not develop any significant adverse effect including reduction in GFR, hyperkalemia, and hypotension.ConclusionLow to moderate doses of spironolactone can augment the effect of ACEIs in the prevention of diabetic nephropathy.Keywords: Diabetic nephropathy, Albuminuria, Spironolactone, Angiotensin Converting, Enzyme Inhibitors (ACEIs)
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.