amirehsan karbasizadeh
-
یکی از مهم ترین جنبه های حیات روانی ما از نظر کیفیت و معنای وجودمان عواطف [1] است؛ زیرا عواطف می توانند ادراکات، افکار و کنش های ما را در مسیری معین هدایت کنند. برای توضیح این مقوله، لازم است تمایز انفعالات [2]، تمایلات عقلانی، غرایز و نقش هر یک در کنش های انسانی بررسی شوند. لایب نیتس [3] در فلسفه ذهن خود، این تمایلات [4] مختلف ذهن را به خوبی برجسته و با تمرکز بر نیروهای پویا، درک ذهن انسان را به شیوه ای ویژه دگرگون می کند. او تلاش می کند چگونگی تاثیر این نوع عواطف بر بدن و ذهن را مبتنی بر رویکرد موازینگری روان تنی خود و تجربه حالاتی مانند لذت و درد را مبتنی بر زمینه متافیزیکی خود توضیح دهد. اگرچه لایب نیتس هیچگاه مانند دکارت رسالهای جداگانه در رابطه با انفعالات ننوشت، عمیقا به بعد آرزومند و مشتاق ذهن انسان اهمیت می داد و ایده های او در این باب را می توان در اثر جستارهای جدید در فهم بشری [5] دریافت. در این مقاله تلاش می شود با تمرکز بر این اثر، رویکرد او را در رابطه با عواطف و به طور ویژه انفعالات انسانی توضیح داد.
کلید واژگان: عاطفه, انفعالات, کنش, لایب نیتسMetaphysic, Volume:16 Issue: 2, 2024, PP 43 -58One of the most important aspects of our mental life, in terms of the quality and meaning of our existence, is emotions; Because emotions can guide our perceptions, thoughts, and actions in a certain direction. To explain this category, the differentiation of passions, rational tendencies, instincts, and the role of each in human actions should be investigated. Leibniz in his philosophy of mind highlights these different inclinations of the mind well and by focusing on dynamic forces, transforms the understanding of the human mind specially. He tries to explain how these types of emotions affect the body and mind based on the approach of psychophysical parallelism and the experience of states such as pleasure and pain based on his metaphysical background. Although Leibniz never wrote a separate treatise on passions like Descartes, he deeply cared about the appetent dimension of the human mind, and his ideas in this regard can be found in the work new essays on human understanding. In this article, an attempt is made to explain his approach to emotions and, more specifically, human passions by focusing on new essays on human understanding.
Keywords: Emotion, Passion, Action, Leibniz -
ملاحظاتی روش شناختی در آزمایش های علوم شناختی: موردکاوی تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی از کارکرد هیجانی ترسمقدمه
در مسیر شکلگیری علوم، همواره نقش کلیدی و تضمین کننده معرفتی برای اتکای دانشمندان به تجربه یا مشاهده در نظر گرفته شده است. دانشمندان تجربی همواره ادعا داشته اند که برای نظریه های خود شواهد قابل اعتمادی دارند. از آن رو که روان شناسی شناختی مدعی است می تواند با استفاده از روش های نوین تصویربرداری مبتنی بر روش های فیزیک و ریاضی به مسیله شناخت بپردازد، این پژوهش سعی دارد تا نشان دهد ثبت تصویرهای عصبی و فعالیت های کمی و آماری به تنهایی نمی تواند منجر به استنتاج های قابل اعتماد شود.
روش کاراستفاده از تحلیل مفهومی و استدلال فلسفی جهت بررسی نظریه بار بودن استنتاج های حاصل از تصویربرداری می باشد.
یافته هادر این مقاله نشان داده شده است که پیش فرض های نظری برای تفسیر تصاویر تصویربرداری تشدید مغناطیسی کارکردی (Functional magnetic resonance imaging (fMRI)) می تواند نقشی سرنوشت ساز برای پیشرفت و گسترش عمیق تر روان شناسی شناختی فراهم نماید، زیرا قابلیت اطمینان استنتاج های حاصل از تصویربرداری با چالشی جدی مواجه است.
نتیجه گیریبه عنوان یکی از مصادیق، مطالعه موردی روی تفسیر تصاویر fMRI ترس صورت گرفته و نشان داده شده است که استنتاج های دانشمندان از تصویرهای مغز به شدت نظریه بار است و تفسیرهای موجود یگانه راه نگریستن به این تصویرها نیستند. بنابراین، وجود سوال های بی پاسخ روش شناختی، جایگاه معرفتی و درجه اطمینان به تفسیر داده های حاصل از این تصویربرداری را متزلزل می سازد.
کلید واژگان: تصویربرداری تشدید مغناطیسی عملکردی, نظریه بار- بودن, کارکرد هیجانی, استنتاج ها, ترسMethodological Considerations in Cognitive Science Experiments: A case study on the functional magnetic resonance imaging of the emotional function of fearIntroductionModern scientific research relies heavily on scientific experiments to produce valid results. Scientists often claim that their work is based on empirical evidence. A common assumption in the scientific community is that many discoveries in each field are the direct result of quantitative methods and the mathematical modeling of the data collected by scientists. This study will focus on the theoretical assumptions and their implications for the outcomes of cognitive science. The main question is how and to what extent fMRI pictures can help scientists to justify their claims. So, the epistemic status of the fMRI pictures and their role in affirming theories in cognitive science should be addressed.
MethodUsing conceptual analysis and philosophical reasoning to examine the Theory-ladenness of observation in neuroimaging.
ResultsIn this paper, I have shown that interpretation of fMRI pictures from other points of view is still possible and cannot be dismissed by mere experiments. The conclusions do not entail from their conceptual theories, essentially.
ConclusionThe fMRI pictures and observations in cognitive science are theory-laden. It can support many perspectives for looking at the fMRI pictures. It can have many profound impacts on the evolution of this discipline and help to use in different domains of human life. Thinking about the concepts used in cognitive science may open new horizons to this immature discipline.
Keywords: fMRI, Theory-Ladenness, Emotional Function, Inferences, Fear -
واقع گرایی کورنل به موج جدید طبیعت گرایی اخلاقی متعلق است. آن چیزی که واقع گرایی کورنل را از دیگر مکاتب طبیعت گرایی متمایز می کند موضع ضد فروکاست گرایانه این دیدگاه در مورد واقعیات اخلاقی است. هدف ما در این جستار بررسی معنی شناسی این مکتب فکری بر پایه آرای شاخص ترین چهره آن در این زمینه، ریچارد بوید است. تلاش می کنیم تا نشان دهیم معنی شناسی ارایه شده توسط بوید هم استدلال پرسش گشوده مور بر ضد طبیعت گرایان را بی اثر می کند و هم دفاعی از واقع گرایی اخلاقی در برابر رویکردهای نسبی گرایانه برساختی در فرااخلاق به دست می دهد. در حین بررسی استدلال بوید، لوازم و پیش فرض های موردنیاز وی همچون مفهوم نوع طبیعی، اینهمانی های مصداقی و یا نشانگر جزیی و هم ارجاعی را موردبحث و بررسی قرار خواهیم داد.
کلید واژگان: معنی شناسی واقع گرایی اخلاقی, واقع گرایی کورنل, ریچارد بوید, پرسش گشوده مور, نسبی گرایی برساختیCornell realism belongs to the new wave movements in ethical naturalism debates. What distinguishes Cornell realism from other ethical naturalism is that the thesis adopts an anti-reductionist approach towards ethical facts. Our aim in this paper is to consider the thesis based on Richard Boyd’s views who is the most well-known defender of the thesis. We try to show that Boyd’s proposal on the semantics of ethical terms can defuse both Moore’s open-question argument and constructivist relativism arguments. Along with considering Boyd’s thesis, we will consider the required premises of his argument like the idea of the natural kind, extensional identities, co-referentiality, and partial denotation.
Keywords: Semantics of Moral Realism, Cornell Realism, Richard Boyd, Open question argument, Constructivist Relativism -
واقعگرایی کورنل بهصورت گستردهای در متون فلسفی چند دهه اخیر بحث و بررسی شده است. یکی از تاثیرگذارترین راهکارهای دفاعی برای واقعگرایان کورنل در حوزه معرفتشناسی، نظریهای است که جکسون و پتیت در دهه 90 میلادی با عنوان «تبیین برنامهای» ارایه دادهاند. این تبیین، نقش ویژگیهای مرتبه بالایی مانند خصایص اخلاقی را در بهترین تبیین از جهان، بهروش علمی و طبیعتگرایانه حفظ میکند. در بخش نخست، به شرح این تبیین پرداخته میشود و سپس کاربرد آن در اخلاق پی گرفته میشود. بخش دوم به بررسی انتقادهای لایتر در استفاده واقعگرایان کورنل از تبیین برنامهای اختصاص داده میشود. در قسمت سوم، انتقاد میلر بر مواضع لایتر و همچنین تبیین برنامهای نقد و بررسی میشود. این جستار با بررسی دفاع نلسون از تبیین برنامهای در برابر انتقاد میلر به پایان میرود.
کلید واژگان: تبیین برنامه ای, واقع گرایی کورنل, ویژگی های مرتبه پایین تر (اول) و بالاتر (دوم), ویژگی مرتبط علی, تز پیوستگیMetaphysic, Volume:13 Issue: 2, 2022, PP 137 -153Cornell realism has been widely discussed in contemporary literature of philosophy. Jackson and Pettit (1990) propose an influential defensive argument called “program explanation” pro-Cornell realism. This explanation bestows moral higher-order properties a place in the best explanation of the natural world. We begin by specification of the proposal and its explanatory role in moral endeavors. In part two, Leiter’s criticisms against program explanation will be assessed. In part three, we consider Miller’s criticisms against both Leiter’s argument as well as program explanation. We end by proposing a new defence of program explanation based on Nelson’s argument.
Keywords: Program explanation, Cornell realism, Lower (first) -order, higher (second) -order properties, Causally relevant property, Continuity thesis -
در مقاله حاضر ابتدا به بررسی دلایل مخالفت با متافیزیک می پردازیم. قصد داریم ضمن بررسی این دلایل به موضعی مناسب در قبال جایگاه و نقش و اهمیت متافیزیک برسیم. دیدگاه های مختلفی درباره مسئله قدیمی نسبت متافیزیک و علم وجود دارد. با کمک شواهد تاریخی استدلال می کنیم که تعامل متافیزیک و علم تعامل پیچیده ای است که تنها در پرتو رویکرد نقادانه قابل دفاع است. در این نگرش نقادانه هم باید به نقش و اهمیت متافیزیک در علم توجه داشت و هم در خصوص انتظارات خود از آن تواضع معرفتی داشت.کلید واژگان: متافیزیک, فلسفه علم, متافیزیک علمی, متافیزیک تحلیلی, هستی شناسی, واقع گراییIn this paper, we first examine the reasons for opposing metaphysics. While assessing these reasons, we intend to reach a plausible stance regarding the relationship between science and metaphysics and its role and importance in scientific activity. There are different views on this old question. We argue that the interaction of metaphysics and science is a complex interaction that can only be defended in the light of a critical approach. In this critical attitude, one should not only pay attention to the role and importance of metaphysics in science but also should have an epistemic humility about his expectations of it.Keywords: metaphysics, philosophy of science, Scientific Metaphysics, Analytical Metaphysics, Ontology, Realism
-
چکیده نظریه شناخت سنت گرایان، به لحاظ فلسفی، ریشه در شناخت شناسی و هستی شناسی افلاطون دارد. بر این مبنا، و هماهنگ با عوالم معقول و محسوس، عقل انسان در دو سطح یا مرتبه، کار شناخت را انجام می-دهد. عقل کلی در بالاترین مرتبه شناختی قرار دارد و قادر به ادراک حقایق کلی است. در مرتبه پایین تر، عقل جزوی است که خود یکی از وجوه جزئی عقل کلی به شمار می رود. متناظر با این دو نوع عقل، دو گونه شناخت وجود دارد، یکی شناخت مابعدالطبیعی و دیگری شناخت استدلالی. عقل کلی، حقایق مابعدالطبیعی را به نحو شهودی و بی واسطه و به یکباره درک می کند اما ادراک عقل جزوی، تدریجی و باواسطه و به کمک فرایند استدلال صورت می گیرد. شناخت حاصل از عقل کلی، حقیقی و کامل است و شناخت حاصل از عقل جزوی، محدود و ناقص است. عقل جزوی با مفاهیم سروکار دارد اما در عقل کلی، فاعل شناسایی و موضوع شناسایی با یکدیگر اتحاد دارند. شناختهای حسی و ادرکات عقل جزوی، به شرط آمادگی فاعل شناسایی، می توانند علت معده بیداری عقل کلی و به یادآوردن حقایق کلی باشند.کلید واژگان: سنت گرایان, نظریه شناخت, عقل کلی, عقل جزوی, گنون, شوانMetaphysic, Volume:11 Issue: 1, 2019, PP 61 -78Abstract The Traditionalists’ theory of knowledge is philosophically grounded in Plato's epistemology and ontology. Based on this, and in harmony with the intelligible and the tangible realms, human intelligence acquires knowledge at two levels or two degrees. The intellect is at the highest cognitive level and is capable of perceiving universal truths. At a lower level, there is reason that is itself a partial aspect of the intellect. According to these two forms of intelligence, there are two types of knowledge: one, of the metaphysical knowledge, and the other, of the reasoning. The intellect comprehends metaphysical truths intuitively, immidiately and at once, but the perception of reason is partial, gradual and intermediate, and through the process of reasoning. Recognition arising from the intellect, is true and complete, but the recognition resulting from reason is limited and incomplete. Reason deals with concepts, but in intellection, the subject and object of knowledge are united. The sensory knowledge and the rational cognition, can cause to awaken the intellect and recall univresal ideas, if the subject has certain qualifications.Keywords: traditionalists, epistemology, intellect, reason, Guenon, Schuon
-
پس از انتشار مقاله پرنفوذ هیلاری پاتنم در سال 1967 با عنوان «زمان و هندسه فیزیکی»، بحث از نظریه نسبیت خاص در مناقشه میان دیدگاه ایستانگرانه و دیدگاه پویانگرانه به شکلی جدی در فلسفه زمان معاصر مطرح شد. پاتنم در این مقاله با استفاده از این نظریه استدلالی به سود دیدگاه ایستانگرانه طرح می کند. او در استدلال خویش مبتنی بر نظریه نسبیت خاص رابطه همزمانی را رابطه ای نامتعدی در نظر می گیرد. از این رو، برخی فلاسفه (برای نمونه بورن Bourn 2006 و کریک Craig 2008) تلاش کردهاند که از طریق دفاع از فرض وجود چهارچوبی به عنوان چهارچوب ارجح، و بنابراین وجود رابطه همزمانی همارزی، از دیدگاه پویانگرانه دفاع کنند. در این مقاله تلاش می شود پس از بررسی استدلال پاتنم و نیز استدلالات به سود فرض وجود چنین چهارچوبی، از طریق تمایز میان دیدگاه ایستانگرانه ضعیف و دیدگاه ایستانگرانه قوی، استدلال شود که فرض وجود چنین چهارچوبی هیچ سودی برای دیدگاه پویانگرانه ندارد.کلید واژگان: رابطه همزمانی, چهارچوب مرجع ارجح, نظریه نسبیت خاص, دیدگاه پویانگرانه, دیدگاه ایستانگرانه1967, time and physical geometry, discussion about implications of the Special Theory of Relativity (STR) for the debate between Static vs. Dynamic models of temporal reality became serious in contemporary philosophy of time. In this article, Putnam provided an argument in favor of Static model by assuming the STR. By virtue of the STR, he assumed that the relation of simultaneity between events is a non-transitive relation. For this reason, some philosophers (e.g. Bourn 2006 and Craig 2008) have tried to defend the Dynamic model through defending a privilege frame of reference (and so, a transitive relation of simultaneity) in relativistic setting. In this paper, by distinguishing between weak static model and strong static model I will try to argue that why assuming a privileged frame of reference, even if exists, could not have any advantage for advocates of the dynamic mKeywords: Simultaneity, Privileged frame of reference, Special Theory of Relativity, Dynamic Model, Static Model
-
مورخان امروزه علم درباره مفهوم انقلاب علمی تردیدهای فراوانی کرده اند. در این مقاله به بررسی مفهوم انقلاب علمی در نزد کوهن و بررسی دو چالش مهم تاریخ نگاری علم می پردازیم. چالش اول ناظر به ناآشنا بودن مقوله انقلاب برای بازیگران قرن هفدهم است. چالش دوم مبهم بودن معیارهای تشخیص انقلاب است. واژه انقلاب در مورد تحول اساسی در فلسفه طبیعی قرن هفدهم معیارهای تاریخ نگاران را برآورده نمی سازد. با وجود این به نظر می رسد که بتوان از آن به مثابه استعاره ای مفید در بیان تحولات قرن هفدهم استفاده کرد.کلید واژگان: انقلاب علمی, پارادایم, تاریخ نگاری, کوهنRevolution is an essential element of Kuhn's analysis of the evolution of science. Inspired by Koyré and his contemporary philosophers and historians, Kuhn depicts history of science as epochs of different paradigms separated by big revolutions. In the light of new historiography of science, Historians themselves voice substantial grounds for unease about the coherence and historical validity of the notion of a Scientific Revolution and thereby casting doubts on revolutions in science generally. They note how local and specialized studies of the sciences in the period have led to "impatience" with the grand narrative of Thomas Kuhn. Contrary to what Kuhn believes, recent studies undermine notions of a unitary revolution conceived in terms of transformation of methodology and metaphysical presupposition or of massive advance in knowledge achieved on many disciplinary fronts. Despite this grand skepticism, I will argue that revolution remains to be an appropriate metaphor specially in the historical narrative of the seventeenth century.Keywords: historiography, Kuhn, Paradigm, Scientific revolution
-
We show a lot of respect for science today. To back up our claims, we tend to appeal to scientific methods. It seems that we all agree that these methods are effective for gaining the truth. We can ask why science has its special status as a supplier of knowledge about our external world and our bodies. Of course, one should not always trust what scientists say. Nonetheless, epistemological justification of scientific claims is really a big project for philosophers of science. Philosophers of science are interested in knowing how science proves what it does claim and why it gives us good reasons to take these claims seriously. These questions are epistemological questions. Epistemology is a branch of philosophy which deals with knowledge claims and justification. Besides epistemological questions, metaphysical and ethical issues in science are worthy of philosophical scrutiny. This paper gives a short survey of these intellectually demanding issues.Keywords: Philosophy, Medicine, Science
-
هدف از این پژوهش صورت بندی رهیافت وحدت گرایانه در سیر تحول مکانیک کوانتوم استاندارد در خلال سال های 1913 - 1927، با تمرکز بر دو فیزیک دان بنیان گذار این نظریه، بور و هایزنبرگ، است. به این منظور پس از ارائه تقریری از رهیافت وحدت گرایانه و بر شمردن انواع آن، به صورت بندی این رهیافت در سیر تحول مکانیک کوانتوم استاندارد که مشتمل بر ریشه ها، روش ها، و محتوای فیزیکی و پیامدهای آن در این دوره است می پردازیم.
کلید واژگان: وحدت گرایی, بور, هایزنبرگ, مکانیک کوانتوم استاندارد (کپنهاگی)This paper aims toward the formulation of unificationist approach in the development process of standard quantum mechanics (SQM) during the years 1913-1927، focusing on Bohr and Heisenberg as the two prominent founder scientists of ‘Copenhagen’ quantum mechanics. In this investigation، we formulate various types of unificationist approaches involving reductionist، analogist، and holistic forms of unificationism، within Bohr’s and Heisenberg’s main works. Thus، one part of this paper is devoted to description and articulation of several kinds of unificationism from philosophical point of view. Another part is devoted to the conceptual and philosophical analysis of main works of Bohr (including atomic model، correspondence principle، and complementarily) and Heisenberg (Matrix mechanics and indeterminacy relations). This analysis includes origins، methods، contents، and consequences of their works on physics، in the specific period of SQM development.Keywords: unificationism, Bohr, Heisenberg, standard (copenhagen) quantum mechanics -
Science often seems to issue statements about probability of some occurrence. In this paper, we will take a look at three different interpretations of probability. What all of these interpretations share is that they satisfy the Kolmogorov axioms of probability. Briefly discussing each interpretation and its problems, we will focus on the subjective or Bayesian interpretation. Many philosophers have tried to understand evidence using probability. When there is uncertainty about a scientific hypothesis, observational evidence can sometimes raise or lower the probability of the hypothesis. Bayesianism is the most available version of this idea. According to the Bayesians, a probability measures a person’s degree of confidence in the truth of some proposition relative to available evidence.
-
در این مقاله به بررسی نظر غزالی در مورد علیت می پردازم. ابتدا نگاهی به کتاب التهافت می اندازم و خلاصه ای از انتقادات غزالی را بر علیت ارسطویی ذکر می کنم. پس از آن با مراجعه به دیگر آثار غرالی ریشه های تمایز علیت عاملی و علیت وقایع را جستجو می کنم و علاوه بر آن، آرای دیگر غزالی را مورد بررسی قرار می دهم که چندان با موضع اشعری ای که به او نسبت می دهند سازگار نیست. برای رفع ناسازگاری موضع غزالی، راه حل او را مبنی بر این که جهان ما به عنوان بهترین جهان ممکنی است که می توانسته است خلق شود؛ تا اندازه ای بسط و شرح می دهم.
کلید واژگان: غزالی, علیت رخدادی, علیت عاملی, کفایت علی, ضرورت علی, بهترین جهان ممکنThe idea of causal efficacy, which can be found in Aristotle’s works, has proved to be a very controversial character in the history of philosophy. This paper is a consideration of Ghazali’s (1058-1111) views about the causal efficacy theory and his epistemological concern regarding this issue, arguing that the widely held view that Ghazali rejects causality can be modified through a careful re-examination of Tahåfut al-Falåsifah and his other works. The paper begins with a consideration of Ghazali's presentation and critique of Avicenna's view of causality in the Tahåfut al-Falåsifah. In particular, Ghazali's distinction between 'event causation' and 'agent causation' is given close attention. During this presentation Ghazali's views are contrasted with traditional Asharite beliefs on the issue. The paper then considers Ghazali's views on causation as presented in his other works. Finally, the author tries to resolve the apparent contradictions between these views by explaining Ghazali's theory of the best of all possible worlds. -
دفاع از یک نظریه انباشتی در پیشرفت علم برای واقع گرایان اهمیت زیادی دارد، چرا که قسمتی از استدلال واقع گرایان این است که نشان دهند جایگزین شدن نظریات گذشته با نظریات جدید همراه با پیشرفت بوده است. شاید جدی ترین چالشی که برای این دیدگاه وجود دارد توسط تامس کوون و بعد از او پاول فایرابند مطرح شده باشد. طبق تز قیاس ناپذیری کوون که فایرابند نیز مدافع آن است، راهی وجود ندارد که به وسیله آن بتوانیم طبقه بندی های مفهومی گذشته را با طبقه بندی هایی که امروز وجود دارد (و با قبلی ها جایگزین شده است) مقایسه کنیم. در انقلابات علمی در ترجمه واژه های نظری، مشکلی دیده می شود. اگر هر سنت نظری یا پارادایم یا شمای مفهومی، طبقه بندی خاص خودش را خلق کند و راهی نداشته باشیم که یک طبقه بندی را با دیگری مقایسه کنیم، شاید بهتر باشد که کار دانشمند را نه بریدن جهان به طبقات طبیعی بلکه ایجاد طبقاتی جدید بدانیم. بنابراین برای واقع گرا اهمیت دارد که استدلالی بر این مبنا که مفاهیم موجود در پارادایم های جایگزین قابل مقایسه هستند ارائه کند. چنین استدلالی باید قادر باشد نشان دهد که معنا و یا مرجع این واژه ها در طول تاریخ علم به نحوی حفظ می شوند و یا اگر تحول در معنای مفاهیم کلیدی علمی در طول تاریخ امری اجتناب ناپذیر باشد، آنگاه در این تحولات مفهومی نوعی پیوستگی مشاهده می شود.
در این مقاله یکی از این تلاش ها برای به وجود آوردن چنین نظریه ای (توسط فیلیپ کیچر) مورد بررسی قرار می گیرد و نقد وارد شده بر آن مطرح می شود و در نهایت استدلال می شود که چنین نظریه ای نمی تواند انتظارات لازم را برآورده کند. در بخش اول نظریه علی ارجاع به عنوان جایگزینی برای نظریه توصیفی به عنوان راه حلی برای مشکل مطرح شده بررسی می شود و مشکلات پیش روی آن، که منجر به تلاش برای بدست آوردن نظری های علی - توصیفی (مانند نظریه کیچر) شد، مطرح میگردد. در بخش دوم مروری خواهد شد بر نمونه ای تاریخی یعنی نظریه فلوژیستن و آزمایش های جوزف پریستلی و هنری کاوندیش در پیشبرد این نظریه که امروز ابطال شده است. در بخش سه، نظریه ارجاعی فیلیپ کیچر شرح داده خواهد شد و تغییر نظریه فلوژیستن به نظریه اکسیژن لاووازیه در پرتوی نظریه کیچر قرائت می شود. در بخش چهارم نقدی که سیلوس به این دیدگاه وارد می داند بررسی می شود و در نهایت با بررسی زمینه تاریخی این دیدگاه به نتیجه گیری پرداخته خواهد شد.
کلید واژگان: واقع گرایی, ارجاع, فلوژیستن, واژه نظری, فیلیپ کیچرCausal theories of reference in the philosophy of language and philosophy of science have suggested that it could resolve lingering worries about incommensurability between theoretical claims in different paradigms, to borrow Kuhn’s terms. If we co-refer throughout different paradigms, then the problems of incommensurability are greatly diminished. This paper reconsiders the challenge presented to scientific realism by the semantic incommensurability thesis. The realist may dispose of this challenge on the basis of a modified causal theory of reference, as argued by Philip Kitcher. Having Kitcher's theory of reference discussed, we will argue that it fails to distinguish genuine case of continuity of reference and cases of discontinuity.Keywords: Realism, Reference, Phlogiston, Theoretical Term, Philip Kitcher -
علیت هیومیزبان عادی و علمی آکنده از واژه هایی است که بار علی دارند. بسیاری از توضیحات و تبیین های ما علی هستند. اما هنگامی که سعی در تحلیل مفهومی علیت می کنیم دچار مشکل می شویم. اولین تحلیل جدی در باب علیت تحلیل هیومی است. طرفه اینجاست که با وجود اهمیت و شهرت هیوم هنوز هیچ اجماعی در مورد تفسیر صحیح آرای این فیلسوف اسکاتلندی صورت نگرفته است. آنچه در این نوشته می خوانید بازسازی انتقادی مجموعه نظریاتی است که در ادبیات فلسفی به آن ها نظریات انتظام گرایانه در باب علیت می گویند. وجه مشترک تمامی این نظریات تقلیل دادن مفهوم علیت به مفهوم قانون و یا انتظام است. اما از آنجا که این نظریات عمیقا ریشه های هیومی دارند آموزه های اصلی آن ها در آثار هیوم نیز بازشناسی می گردد.
کلید واژگان: علیت, رابطه, اقتران دائم, انتظامHumean Causation ReconsideredIn this paper, I will try to give a brief account of what Hume noticed about causation. The upshot of Hume's theory is that cause and effect are "constantly conjoined." Regular sequences of events of one type all followed by events of the other type. The Humean then analyzes causation as derivative on such regular sequences. What are fundamental to causation are the general regularities. A particular sequence is causal by virtue of being an instance of a general pattern: c causes e on this occasion because on lots and lots of other occasions (in fact on all), when events like c occur, they are followed by events like e. I will show that this approach rests on two fundamental dogmas which I dub ontological Supervenience and Epistemological Reduction respectively. At the end, I will summarize the main objections to these dogmas.Keywords: Causation, Regularities, Constant Conjunction, Ontological Supervenience
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.