arefe kiani
-
این پژوهش با هدف بررسی مدل یابی کاهش ریسک طلاق بر اساس صمیمیت زناشویی، مثلث سازی و دلبستگی با نقش میانجی پیوستگی و انطباق در افراد متاهل بود. روش پژوهش همبستگی و از نوع تحلیل مسیر بود. جامعه آماری این پژوهش را کلیه افراد متاهل شهر نکا بود و دامنه سنی بین آزمودنی ها از 22 تا 40 است. نمونه آماری پژوهش حاضر 186 نفر به روش نمونه گیری غیر تصادفی در دسترس بر اساس فرمول (Klein, 1998) انتخاب شدند. ملاک ورود به پژوهش افراد متاهل با سابقه 2 تا 5 سال و دامنه سنی بین 22 تا 40 سال بود. برای سنجش کاهش ریسک طلاق، صمیمیت زناشویی، مثلث سازی، دلبستگی، پیوستگی و انطباق پذیری به ترتیب از پرسشنامه شاخص بی ثباتی ازدواج (Johansson & Booth, 1987)، پرسشنامه صمیمیت زناشویی (1983 Walker & Thompson,)، پرسشنامه مثلث سازی Yousefi & Bahrami, 1391))، پرسشنامه ی دلبستگی (Collins & Reid, 1990)و پرسشنامه ی پیوستگی و انطباق پذیری (Elsonet at al., 1985) استفاده شد. نتایج تحلیل داده ها نشان داد صمیمیت زناشویی، دلبستگی، انطباق پذیری و پیوستگی بر کاهش ریسک طلاق (بی ثباتی ازدواج) اثر منفی و مستقیمی دارد. همچنین به ترتیب 32 و 24 درصد از تاثیر صمیمیت زناشویی و دلبستگی بر کاهش ریسک طلاق (بی ثباتی ازدواج) از طریق پیوستگی می تواند تبیین گردد. به علاوه به ترتیب 58 و 32 درصد از تاثیر مثلث سازی و دلبستگی بر کاهش ریسک طلاق (بی ثباتی ازدواج) از طریق انطباق پذیری می تواند تبیین گردد.بنابراین می توان گفت که بین صمیمیت، دلبستگی و کاهش ریسک طلاق با در نظر گرفتن نقش میانجی پیوستگی رابطه وجود دارد. همچنین بین مثلث سازی و دلبستگی بر کاهش ریسک طلاق با در نظر گرفتن نقش میانجی انطباق پذیری رابطه وجود دارد.کلید واژگان: کاهش ریسک طلاق, صمیمیت زناشویی, مثلث سازی, دلبستگی, پیوستگی, انطباق پذیریThe present study sought to propose a divorce risk reduction model based on marital intimacy, triangulation, and attachment with a focus on the mediating role of cohesion and adaptability in married people. This study was conducted using a correlational and path analysis design. The participants were 186 married people residing in Neka, a city in Mazandaran Province, Iran. The participants’ ages ranged from 22 to 40 years, and they were selected through non-random convenience sampling based on Klein's formula (1998). The criteria for enrollment in the study were being married for 2 to 5 years and the age range of 22 and 40 years. The instruments used to collect the data were the Marital Instability Index (Edwards, Johnson & Booth, 1987), the Intimacy Scale (IS) (Walker & Thompson, 1983), the Triangulation Questionnaire (Yousefi & Bahrami, 2012), the Adult Attachment Scale (Collins & Reed, 1990), and the Family Adaptability and Cohesion Evaluation Scale (FACES) (Elson, Portner, & Bell, 1985). The findings revealed that marital intimacy, attachment, adaptability, and cohesion have a negative and direct effect on reducing the risk of divorce (marriage instability). In addition, 32% and 24% of the impact of marital intimacy and attachment on reducing the risk of divorce (marriage instability) can be explained through cohesion. Furthermore, 58% and 32% of the effects of triangulation and attachment on reducing the risk of divorce (marriage instability) can be explained through adaptability. The data in this study showed a relationship between intimacy, attachment, and divorce risk reduction mediated by cohesion. In addition, triangulation and attachment can reduce the risk of divorce through the mediating role of adaptability.Keywords: Divorce Risk Reduction, Marital Intimacy, Triangulation, Attachment, Cohesion, Adaptability
-
نشریه اخلاق پژوهی، پیاپی 17 (زمستان 1401)، صص 123 -142
هدف پژوهش حاضر، بررسی، شناسایی و اولویت بندی عوامل موثر بر توسعه اخلاق تحصیلی در دانشجویان بود. این پژوهش از منظر هدف کاربردی، از منظر ماهیت داده ها کیفی۔کمی (آمیخته)، از منظر گردآوری داده ها توصیفی پیمایشی، با رویکرد مصاحبه و از منظر استراتژی میدانی است. با توجه به ماهیت اکتشافی موضوع تحقیق از طرح پژوهش آمیخته اکتشافی متوالی استفاده شد که در دو فاز کیفی و کمی به انجام رسید. داده ها و اطلاعات در این تحقیق بر اساس مصاحبه با خبرگان (دانشجویان استعداد تحصیلی و اخلاقی) تا رسیدن به اشباع نظری جمع آوری شده و بر اساس این داده ها پرسش نامه مربوط طراحی شد و مورد ارزیابی و نظر خواهی مشارکت کنندگان قرار گرفت. در این مطالعه تعداد 24 نفر (به مرور) انتخاب شدند. حجم نمونه بر اساس فرمول کوکران 186 نفر انتخاب شد. نتایج در بخش کیفی نشان داد چهار عامل موثر بر توسعه اخلاق تحصیلی در دانشجویان شناسایی شد.
کلید واژگان: اخلاق تحصیلی, دانشجو, عوامل فردی۔رفتاری, عوامل سازمانی, عوامل زمینه ای, عوامل فراسازمانیThis research is from the point of view of practical purpose, from the point of view of qualitative-quantitative (mixed) nature of data, from the point of view of descriptive survey data collection, with an interview approach and from the point of view of field strategy. Due to the exploratory nature of the research subject, a sequential exploratory mixed research design was used, which was carried out in two qualitative and quantitative phases. Data and information in this research were collected based on interviews with experts until reaching theoretical saturation, and based on these data, a related questionnaire was designed and the participants were evaluated and asked for their opinions. In this study, 24 people were selected (overall). In fact, from the interview of the 16th person onwards, repetition was observed in the received information, but to be sure, it continued until the 24th person, and from the interview of the 20th person onwards, the data became completely repetitive and reached theoretical saturation. The sample size was selected based on Cochran's formula of 186 people. The results in the qualitative section showed that 4 factors affecting the development of academic ethics in students were identified.
Keywords: Academic ethics, student, university, individual-behavioral factors, organizational factors, contextual factors, extra-organizational factors -
پرستاران به دلیل فشار روانی بالای کاری همواره در معرض فرسودگی شغلی قرار دارند. پژوهش حاضر با هدف بررسی رابطه ی بین نیاز به نمایشگری و محتوای شغلی با فرسودگی شغلی در پرستاران انجام گرفت. روش پژوهش، توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه ی آماری پژوهش را همه ی پرستاران شهر اردبیل تشکیل دادند که از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس تعداد 247 پرستار به عنوان نمونه انتخاب شدند. از پرسش نامه ی فرسودگی شغلی (ضریب آلفای کرونباخ 76/0)، پرسش نامه ی محتوای شغلی (ضریب آلفای کرونباخ 83/0) و مقیاس نیاز به نمایشگری (ضریب آلفای کرونباخ 81/0) برای جمع آوری داده ها استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی ضریب همبستگی پیرسون و تجزیه و تحلیل رگرسیون چندگانه به روش هم زمان استفاده شد. یافته ها نشان داد بین محتوای شغلی و مولفه های آن با فرسودگی شغلی (01/0>p) رابطه ی منفی و معنادار و بین نیاز به نمایشگری و مولفه های آن با فرسودگی شغلی (01/0>p) رابطه ی مثبت و معنادار وجود دارد. نتایج نشان داد نیاز به نمایشگری و محتوای شغلی دو عامل اثرگذار بر فرسودگی شغلی هستند که توجه بیشتر به این شاخص ها می تواند باعث کاهش فرسودگی شغلی در پرستاران شهرستان اردبیل شود.
کلید واژگان: فرسودگی شغلی, محتوای حرفه ای, نیاز به نمایشگریNurses are always exposed to job burnout due to high workload. This research was performed to investigate relationship between need for drama and work context with job burnout in nurses. The study was a descriptive survey. The whole nurses Ardabil city, comprised the statistical population of this research. From this population, 247 nurses were selected by convenience sampling method. For data collection the following questionnaires were used: job burnout questionnaire (Cronbach's alpha coefficient0.76), work context questionnaire (Cronbach's alpha coefficient 0.83) and need for drama scale (Cronbach's alpha coefficient 0.81). For data analysis, descriptive statistics and statistics from Pearson correlation coefficient and multiple regression were used. Results showed that between work context and job burnout (p<0.01) there is a significant negative relationship and between need for drama and job burnout (p<0.01) there is a significant positive relationship. The results showed that the relationship between need for drama and work context are two factors that affect the job burnout, which more attention to these indicators can reduce burnout in nurses.
Keywords: Job burnout, Work context, Need for drama -
BackgroundThis study investigated the association between occupational ethics and job engagement with the mediating role of career adaptability among employees of Ardabil University of Medical Sciences, Ardabil, Iran, in 2017-2018 academic years.Materials and MethodsThis is a descriptive and correlational study. The statistical population of the study consisted of all employees of Ardebil University of Medical Sciences (300 people), of which 160 employees were selected by simple random sampling method. Work ethics, job engagement questionnaire, and career adapt-abilities scale were used for data collection. Pearson’s correlation coefficient and Kolmogorov-Smirnov test were used by SPSS software, and Lisrel software was also applied to examine the appropriateness of conceptual model of research.ResultsBased on our findings, the direct effect of work ethics on job engagement was significant (P < 0.05) with beta 0.41, on career adaptability with beta 0.30, and also the career adaptability showed a direct effect on job engagement with beta 0.24. The mediating role of the career adaptability in the association between work ethics and job engagement was statistically significant with the beta 0.07 (P < 0.05(.Conclusionswe concluded that work ethics and career adaptability are significant variables in association with job engagement in Ardabil medical university employees, and it might be taken into consideration among managers.Keywords: Employees , Job , Engagement , Ethics , Iran
-
مقدمهتفکر انتقادی مجموعه ای از نگرش ها و عادات ذهنی است که موجب توسعه توانایی پژوهش، حل مسئله، خود راهبری، تصمیم گیری و یادگیری مادام العمر در دانشجویان می شود. پژوهش حاضر باهدف پیش بینی گرایش به تفکر انتقادی و یادگیری خودگردان بر اساس باورهای معرفت شناختی در دانشجویان دندانپزشکی انجام گرفت.روش بررسیروش پژوهش توصیفی از نوع همبستگی بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه ی دانشجویان دندانپزشکی دانشگاه علوم پزشکی (221 نفر) در سال تحصیلی 1397-1396 تشکیل می دادند که از میان آن ها با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای تعداد 150 دانشجو (62 پسر و 88 دختر) به عنوان نمونه انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه 63 سئوالی باورهای معرفت شناختی شومر (1998)، پرسشنامه 22 سئوالی راهبردهای یادگیری پینتریچ و دی گروت (1990) و مقیاس 75 سئوالی گرایش به تفکر انتقادی بدری (1386) استفاده شد. برای تجزیه وتحلیل داده ها از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون استفاده شد.نتایجیافته ها نشان داد بین باور های معرفت شناختی و گرایش به تفکر انتقادی و بین یادگیری خودگردان و مولفه های آن با تفکر انتقادی رابطه مثبت و معناداری وجود دارد. همچنین نتایج رگرسیون نشان داد که مولفه های باورهای معرفت شناختی 41 درصد و یادگیری خودگردان 45 درصد قدرت پیش بینی را دارد.نتیجه گیریدرنتیجه می توان گفت یادگیری خودگردان و باورهای معرفت شناختی از عوامل تاثیرگذار و مرتبط با گرایش به تفکر انتقادی دانشجویان هستند.کلید واژگان: یادگیری خودگردان, باورهای معرفت شناختی, گرایش به تفکر انتقادیIntroductionCritical thinking is a set of mental attitudes and habits that promote the ability to research, problem solving, self-management, decision-making and lifelong learning in students.The purpose of this study was to predict the tendency toward critical thinking and self-learning based on epistemological beliefs in dentistry students. The research method was cross sectional descriptive. The statistical population of the study was all enrolled dentistry students of University of Medical Sciences (221 people) in the academic year 2018-2017MethodsAmong them, 150 students (62 boys and 88 girls) were selected by random sampling method. In order to collect data, the Schumer's Epistemological Beliefs Questionnaire (1998), Pintrich and De Groot Learning Strategies Questionnaire (1990) and Badri's Critical Thinking Scale (2007) were used.ResultsTo analyze data, Pearson correlation coefficient and regression analysis were used. Findings showed that there is a positive and significant relationship between epistemological beliefs and the tendency to critical thinking and between self-learning and its components with critical thinking. Also, regression analysis showed that the epistemological beliefs predict 41% and self-learning predicts 45% of critical thinking.ConclusionLearning autonomy and epistemological beliefs can be considered as influential factors on the student's critical thinkingKeywords: Self learning, Epistemological beliefs, Tendency to critical thinking
-
مطالعات مختلف درباره ارتباط کمال گرایی و عملکرد تحصیلی نتایج ناهماهنگی را گزارش کرده اند. با این وجود، کمال گرایی می تواند از طریق تاثیرگذاری بر باورهای توانمندی تحصیلی و نیز راهبردهای یادگیری خودنظم بخشی بر عملکرد تحصیلی تاثیر بگذارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی نقش میانجی خودنظم بخشی و خودکارآمدی تحصیلی در رابطه بین کمال گرایی و عملکرد تحصیلی دانشجویان انجام شد. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانشجویان دانشگاه بجنورد بود که با روش نمونه گیری خوشه ای، نمونه ای به حجم 351 نفر انتخاب گردید. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه کمال گرایی اهواز (1378)، پرسشنامه خودنظم بخشی بوفارد (1995)، پرسشنامه خودکارآمدی تحصیلی مک ایلروی و بانتینگ (2002) بود و برای اندازه گیری عملکرد تحصیلی از معدل دانشجویان استفاده شد. داده های جمع آوری شده از طریق الگویابی معادلات ساختاری و با استفاده از روش حداقل مجذورات جزئی (PLS-SEM) تحلیل شد. نتایج نشان داد که کمال گرایی به طور غیرمستقیم و از طریق متغیرهای خودکارآمدی تحصیلی و خودنظم بخشی بر عملکرد تحصیلی اثر معنی داری داشت. مدل پیشنهادی دارای شاخص های برازش مناسبی بود. مداخلات روان شناختی بر کمال گرایی می تواند تاثیرات مثبتی بر عملکرد تحصیلی داشته باشد.کلید واژگان: کمال گرایی, خودنظم بخشی, خودکارآمدی تحصیلی, عملکرد تحصیلیThe various studies have reported inconsistent results about the relationship between perfectionism and academic performance. However, the perfectionism can influence academic performance through effecting on believes of academic ability and also self- regulated learning strategies. The present research was conducted to investigate mediating role of the self-regulation and academic self-efficacy in the relationship between students' perfectionism and the academic performance. The statistical population included all of the students of university of Bojnord that sample of 351 students was selected by cluster sampling method. Instruments of the study included Ahvazʼs perfectionism questionnaire (1999), Boufard’s self -regulation questionnaire (1995) and academic self-efficacy of McIlroy and Bunting (2002) and the average grades of students were for measurement of the academic performance. The collected data was analyzed by Structural Equation Modeling using the partial least squares method (PLS). Results showed that the perfectionism indirectly through academic self-efficacy and self-regulation variables affected significantly on the academic performance. The proposed model had good fitness indexes. Psychological interventions on the perfectionism can have a positive influence on the academic performance.Keywords: : perfectionism, Self-Regulation, academic self-efficacy, Academic Performance
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.