به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

فهرست مطالب dr. hekmatollah molla salehi

  • حمیدرضا ولی پور*، حکمت الله ملاصالحی، آرتمیسم بختیار وند بختیاری، سیده معصومه فاضلی، جید ویتلم، آنا گرزاک

    یکی از موضوعات مهم دوره نوسنگی، تغییر در اقتصاد معیشتی جوامع این دوره نسبت به ادوار پیش از خود است. بقایای گیاهی و جانوری در داخل بافت های باستان شناختی، از جمله مدارک مستقیم مرتبط با معیشت محسوب می شوند. در این زمینه سایر مواد فرهنگی همچون سفال، معماری، توکن ها و نظایر آنها مدارک غیرمستقیم به شمار می روند. در این مقاله بر مبنای مدارک حاصل از کاوش باستان شناختی در محوطه نوسنگی تپه خالصه، تلاش شده است تا حدودی وضعیت غذایی و معیشتی جوامع ساکن در این محوطه مورد بررسی و تحلیل قرار گیرد. بر این اساس علاوه بر مطالعه استخوان های جانوری و بقایای گیاهی، ظروف سفالی، توکن ها، ابزارهای استخوانی و سنگی و فضاهای معماری نیز در راستای درک اقتصاد معیشتی جامعه نوسنگی تپه خالصه به کار گرفته شده است. نتایج حاصله حاکی از این است که مردمان دوره نوسنگی تپه خالصه هم به کشاورزی به ویژه کشت غلات و در مقادیر اندک حبوبات مبادرت نموده اند و هم با نگهداری حیوانات اهلی به ویژه بز و گوسفند به دامداری مشغول بوده و از رژیم غذایی مطلوبی برخوردار بوده اند. با توجه به منابع غذایی غنی زیست محیطی در این منطقه، متکی بر اقتصادی خودبسنده بوده اند و به نظر می رسد طی سه مرحله استقراری در دوره نوسنگی جدید از جامعه ای با ساختار برابر در مرحله اول به جامعه ای با رتبه های فردی در مرحله سوم تطور یافته اند، به طوری که شاهد تطور سازمان تولید از تولید خانگی به صنایع خانگی هستیم.

    کلید واژگان: اقتصاد معیشتی, نوسنگی جدید, تپه خالصه, خرم دره, بقایای گیاهی و جانوری}
    HamidReza Valipour *, Hekmatollah Mollasalehi, Artism Bakhtiyarvand Bakhtiary, Seyedeh Masoumeh Fazeli, Jade Whitlam, Anna Gręzak

    One of the most important subjects regarding the Neolithic period is the change of the subsistence economy in the societies of this period compared to the previous periods. The most direct evidence of subsistence economy within the archaeological contexts are plant and animal remains. Regarding this specific subject, other cultural materials such as pottery, architecture, and tokens are considered indirect evidence. In this article, we studied and analyzed the food consumption of the people living in the Neolithic site of Tepe Khaleseh in the Zanjan Province of northwest Iran (Valipour et al., 2012, 2013) based on direct and indirect evidence obtained from archaeological excavations. Analysis of the archaeobotanical assemblage has also permitted a reconstruction of the subsistence economy at the site and the results presented here, have significantly broadened our understanding of plant and animal management in northern Iran during the Late Neolithic. Tokens, lithic, bone tools, and architectural spaces also have been used in addition to animal bones and plant remains. It seems due to the rich environmental food resources in this region and based on a self-sufficient economy during the three phases of settlement in the late Neolithic period they have evolved from a society with an equal structure in the first stage, to a society with individual ranks in the third stage, therefore, the production organization has evolved from household production to household industries.

    Keywords: Subsistence economy, Late Neolithic, Tepe Khaleseh, Khorram Darreh, plant, animal remains}
  • حکمت الله ملاصالحی

    در وصف و معرفی آیین‌های نوروزی سخن بسیار گفته‌اند و بسیار نوشته‌اند. منابع غنی و گرانبهای فراوان از روزگاران گذشته در باب نوروز و آیین‌های نوروزی، درباره اسطوره‌های جشن نوروز، یزدان‌شناسی، کیهان‌شناسی، اخترشناسی، رسوم و سنت‌های منتسب و مرتبط با آیین‌های نوروزی و مناسبتشان با ایرانشهر و شهریاری روزگار ساسانیان، در دست است. در دوره جدید نیز مدارک و شواهد مکشوف باستان‌شناختی و پژوهش‌های باستان‌شناسان، درکنار مطالعات تطبیقی مورخان، اسطوره‌شناسان، متخصصان زبان‌ها و نظام‌های نوشتاری باستانی و ایران‌شناسان غربی و ایرانی اطلاعات علمی موثق و مفیدی را درباره آیین‌های نوروزی در اختیار ما قرار داده‌اند. در نوشتار پیشرو بررسی آیین‌ها و رسوم نوروزی، مسئله و موضوع بحث نیست بلکه رویکرد و نحوه نگاه این نوشتار از صدر تا ذیل صبغه‌ای نظری و فلسفی دارد و از این منظر به آیین‌های نوروزی و مناسبتشان با هویت ملی و دینی ایرانیان توجه شده و در بابشان سخن رفته است. گمان می‌رود جای این نوع و نحوه نگاه نظری و فلسفی به آیین‌های نوروزی در قیاس با پژوهش‌های تاریخی، تطبیقی و میدانی انجام شده اندکی خالی‌ست.

    کلید واژگان: آیین های نوروزی, هویت, ماهیت, پیوستگی, استمرار, ماندگاری}
    Hekmatollah Mollasalehi

    Many people have spoken or written about Nowruz rituals. There are numerous and invaluable old sources available on Nowruz and the related myths and rituals; the theological, cosmological, and astronomical views in relation to Nowruz, and the customs and traditions related to this occasion and the Sassanid Iran and kingdom. In the modern era, several archeological findings, documents, and studies, alongside the comparative studies conducted by historians, mythologists, linguists, experts studying ancient scripts, and Iranian and non-Iranian Iranologists have provided plenty of useful and reliable scientific data about Nowruz. The present study does not discuss Nowruz-related customs and rituals; rather, it follows a theoretical and philosophical approach to investigating Nowruz rituals and their connection with Iranians’ national and religious identity. The author believes that, in comparison to the huge number of historical, comparative, and field studies conducted in this regard, this approach to Nowruz customs has been to some extent neglected by researchers in this field.

    Keywords: Nowruz rituals, identity, nature, continuity, connection, subsistence}
  • حکمت الله ملاصالحی*

    مسئله نوع رابطه و حدود مناسبت میان کلنگ و قلم، منطق تصور و تصدیق، ماده و متن، امرمشهود و مفقود، مدرک و معنا و مراحل متن پذیر شدن ماده ها و مدارک باستان شناسی و معضل دوپارگی موضوعی و شکاف و شقاق (Dichotomy) در پیکره و منابع موضوعی موردمطالعه باستان شناسان طی دهه های اخیر به طورجدی در محافل باستان شناسی به ویژه محافل باستان شناسی غرب موردبحث و نقد و تحلیل قرارگرفته و پیگیری شده است. مسئله تکرارناپذیری و درجه و دامنه اهمیت کاوش های باستان شناسی به مثابه فرصت بی بدیلی که امکان تکرار و عمل و اجرای دوباره شان نیست و بازگشت ناپذیری زمان و حساس و بیدار شدن ذهن باستان شناسان به جنبه های نامادی منابع و شواهد موردمطالعه در باستان شناسی و توجه به «باستان شناسی امرنامادی» (Archaeology of Immaterial) اگر زمانی درحاشیه مطالعات و مباحث نظری باستان شناسی بود اینک در هسته و ثقل مسئله ها و مباحث کلیدی فلسفه و معرفت شناسی دانش باستان شناسی مطرح است و با دقت و مراقبت و حساسیت دنبال می شود.

    کلید واژگان: کلنگ, قلم, ماده, متن, باستان شناسی امرمادی, باستان شناسی امرنامادی}
    Hekmatollah Mollasalehi*

    The central question and the difficult problem in archaeology as an academic discipline are rational bridging between material and immaterial aspects of subject matters which are addressed by archaeologists. In a general sense, a fundamental dilemma in any process of archaeological studies and historical discipline that are involved with human past is a dichotomy between present and past, and between material and immaterial aspects of their subject matters. Archaeological excavation can only be conducted once as it is an unrepeatable experiment. Conceptualization of archaeological data and adoption of texts are likewise inevitable in any archaeological fieldwork. All topics addressed in this article, from top to down, are about clarifying the same issue.

    Keywords: Hammer, Pen, Material, Immaterial, Text}
  • حکمت الله ملا صالحی
    Dr. Hekmatollah Molla Salehi
  • حکمت الله ملا صالحی *
    Dr. Hekmatollah Molla Salehi *
  • حکمت الله ملاصالحی*
    Dr. Hekmatollah Molla Salehi *
  • حکمت الله ملاصالحی*
    اسم حسن یک اسم جامع و بسیار مهم وکلیدی ست که در قرآن شریف هم بر جامعیت آن انگشت تاکید نهاده شده هم بر اهمیت آن مهر تایید زده شده است. به رغم اهمیت و جامعیت این اسم الله مهم وکلیدی در کلام وحیانی قرآن وقتی به منابع و متون کلامی و فلسفی و عرفانی عهد اسلامی رجوع می کنیم احساس می شود به لحاظ نظری هم جنبه های زیبا شناختی هم لایه های عمیق معنایی و اهمیت هستی شناختی و معرفت شناختی و زیباشناختی آن مغفول و محجوب مانده است. هدف نوشتار پیش رو به صورت فشرده و کوتاه این است که به پاره ای از لایه های معنوی وجنبه های زیباشناحتی این مفهوم مهم، کانونی، کلیدی، جامع و ترجمه ناپذیر پرداخته شود. سوال های این تحقیق عبارت اند از: مراد از حسن چیست؟ چرا همه اسماء و خداوند در قرآن کریم به اسم حسن باز می گردد؟ چرا همه اسماء باریتعالی در قرآن شریف اسماءالحسنایند؟ روش تحیقیق در این پژوهش روش پدیدار شناسانه است که با آن لایه های معنوی و جنبه های زیبایی شناسی اسم حسن را شفاف سازی نماید و روش جمع آوری اطلاعات آن کتابخانه ای است. عبور از معانی لفظی یا لغوی مفهوم کلیدی اسم حسن و ردیابی و رصد پدیدارشناختی لایه های معنوی و باطنی ترآن و مهم تر از همه توجه به جنبه های نظری واژه اعم از ابعاد زیبا شناختی آن در فلسفه هنر و زیبایی به مثابه یک مفهوم پوششی «جنس» که زیر خیمه خود طیف وسیعی از انواع و اطوار مقوله های زیباشناختی را به مانند «مقوله زیبا شناختی جمال» و «جلال یا امر والا» و یا «ظرافت و لطافت و ملاحت» و«شیک» و «تراژیک» و «کمیک» و «زشتی» و مانند آن جای داده است محصول خرمن مباحث نوشتار حاضر است.
    کلید واژگان: اسم, حسن, قرآن, زیبا شناختی, جامعیت, وحدت, کثرت}
    Hekmatollah Mollasalehi *
    In different chapters, sections, statements of Holy Quran we meet a very multifarious and fundamental concept as catholic and unique name of god (Allah). A Holy name that includes and recovers or reveals all other Holy names ofGod(Allah).Fore example in surah “Ta Ha/8 as well as in some other chapters or Surah and verses of Holy Quran God(Allah) say:" Allah-there is no god but he; His are the very best names. In my point of view thevery catholic and fundamental name of “Hosn” in the Holy Quran with its deeply ontological and unique as well as aesthetic aspects has been overlooked .In this article has been effort to explain very briefly some of this different overlooked aspects of catholic and unique Allah name of "Hosn".Hosn” as catholic and unique name of Allah includes all other his Holy names. Every name of God(Allah) is the very best name. Has been Emerged and dawn from the name of “Hosn” as unique and catholic name of God (Allah).This key name includes all Islamic thesis about every things. About "Aletheia "(Truth), "Agathon" (goodness) and "Kalos" (beautiful).
    Keywords: total name of Hosn, Koran, aesthetic, totality, unity, multiplicity}
  • Dr. Hekmatollah Molla Salehi
  • حکمت الله ملاصالحی
    Dr. Hekmatollah Molla Salehi
  • حکمت الله ملاصالحی
    Dr. Hekmatollah Molla Salehi
  • حکمت الله ملاصالحی، علیرضا خسروزاده، محمد اسماعیل اسمعیلی جلودار
    در عصرامپراطوری پارتیان، کرانه های خلیج فارس میان چند ایالت یا استان ایرانی تقسیمبندی شده بود. کرانه های جنوبی آن بخشی از شبه جزیره عربستان را شامل میشد. کرانه های غربی در ایالت یا استان مسن یا میسان قرار گرفته بود. کرانه های شمالی خلیج فارس نیز به سه ایالت یا استان کارمانیا (کرمان)، پارس (فارس) و خوزستان تعلق داشت. در این کرانه ها یا مناطق ساحلی خلیج فارس بنادر در خور توجه و مهمی نیز در این دوره وجود داشت. ازجمله مهمترینشان بنادر پارتی که پلینی و پریپلوس به آن اشاره کرده اند؛ اماناست که به احتمال در کرانه های تنگه هرمز قرار داشته است. در بررسی های انجام شده در کرانه های شمالی و جنوبی تنگه هرمز شماری محوطه باستانی که مرتبط با بنادر تجاری و متعلق به عصر پارتیان نیز شناسایی و ثبت و گزارش شده که بندر باستانی امانا میتواسته ازجمله آنها بوده باشد. نام این محوطه ها چنینند: کهور لنگر چینی (نخل ابراهیمی) در سواحل میناب، اددور در سواحل شارجه امارات و سوهار در سواحل کشور عمان. در نوشتار حاضر سعی کرده ایم با استناد هم به منابع نوشتاری کلاسیک و هم شواهد باستان شناختی، جای نام بندر باستانی امانا که در منابع مکتوب و مستندات تاریخی از آن به عنوان یکی از بنادر اصلی و شاخص خلیج فارس در عصر امپراطوری پارتیان یاد شده، مشخص شود. روش شناسی پژوهش پیش رو هم متکی بر منابع نوشتاری است و هم مبتنی بر پژوهشهای میدانی و یافته های باستان شناختی که باستان شناسان خارجی در مناطق سواحل جنوبی خلیج فارس و باستان شناسان ایرانی در کرانه های شمالی انجام داده اند. شایان ذکراست که در میان سه تن از نگارندگان نوشتارحاضر دو تن (خسروزاده و اسمعیلی جلودار) خود کاوشگران این محوطه ها در سواحل شمالی خلیج فارس در مناطق مشرف به تنگه هرمز بوده اند.
    کلید واژگان: امانا, پارتی, خلیج فارس, بندر, تنگه هرمز}
    Hekmatollah Mollasalehi, Alireza Khosrozadeh, Mohammad Ismail Ismaili Jelodar
    During the reign of the Parthian Empire, the coasts of the Persian Gulf were divided among some Iranian states or provinces. Its southern coasts comprised a part of the Arabian Peninsula; its western coasts were a part of the Maysan state or province, and its northern coasts belonged to the three Karmania )Kerman(, Pars )Fars(, and Khuzestan Provinces. There were also some important ports on the coasts or in the coastal regions of the Persian Gulf. One of the most important Parthian ports which Pliny the Elder and Periplus have referred to is Omana, which was probably located on the coasts of the Strait of Hormuz. In the course of investigations on the northern and southern coasts of this Strait, a number of ancient sites which were associated with the trade ports belonging to the Parthian period were identified, inscribed, and reported. The ancient port of Omana could have been one of them. The names of the sites mentioned above are as follows: Kahur Langar Chini )Nakhl-e Ebrahimi( on the coasts of Minab, al-Duur on the coasts of Sharjah in the United Arab Emirates, and Sahar on the coasts of Oman. In this paper, the authors have tried to shed some light on the place of the ancient port of Omana, which has been mentioned in historical sources and documents as one of the major ports of the Persian Gulf during the reign of Parthian Empire. In doing so, they have collected a part of the required data with reference to classical written sources following the method of library research. They have also collected some of their data through field research and by resorting to archeological findings of foreign archeologists in the southern coastal regions of the Persian Gulf and those of Iranian archeologists on its northern coasts. It is worth noting that two of the three authors of the present paper )Khosrozadeh and Esma’ili Jelodar( were actively involved in the exploration of these sites on the northern coasts of the Persian Gulf in the regions near the Strait of Hormuz.
    Keywords: Omana, Parthian, Persian Gulf, port, Strait of Hormuz}
  • حکمت الله ملاصالحی
    نوشتار حاضر بر محور سه مفهوم کلیدی بازخوانی حافظه و هویت در معماری یادمانی ایران تدوین شده است. مفهوم بازخوانی در مباحث پیش رو نه به تصادف و نه از سر ذوق بلکه با اتکاء به هدفی مشخص و با ابتناء به روش شناسی و رویکردی معین گزیده شده و مورد بحث قرارگرفته است.
    هر اثر یادمانی در بستر جاری و شرایط تاریخی و مقتضیات و ملزومات فرهنگی، اجتماعی، اعتقادی، اقتصادی و سیاسی دوره ای که در آن پدید می آمده برای گروه های اجتماعی و مردمانی که آن را پدید می آورده اند در زمانه خود چونان واقعیتی زنده و فعال بر صحنه تاریخ و فرهنگ و زندگی مردم آن جامعه حضور داشته، نقش خود را بر شانه می کشیده و ایفا می کرده است. تاثیر این بناهای یادمانی نیز بر روان و رفتار و اندیشه و خرد و خیال و ذوق و ذایقه گروه های اجتماعی و مردم جامعه ای که با چنین آثاری هم عصر بوده اند بلاواسطه بوده است. لیکن همان اثر یادمانی برای مردمان جامعه و تاریخ عصری که هزاره های بعد آن را به حضور دوباره فرا خوانده اند، موضوعیتی از جنس دیگر می پذیرفته که اصطلاحا از آن به بازخوانی و بازاندیشی و بازنمایی تعبیر شده است. به سخن دیگر، آنچه برای مردمان یک دوره چونان واقعیتی زنده و زیستنی و خواندنی تجربه و زیسته می شده برای مردمان اعصار و ادوار بعدی که وارد سپهر دیگری از مناسبت ها و رابطه ها و مقتضیات و شرایط دیگر تاریخی می شده اند هم بازخوانی می طلبیده هم بازنمایی از نوعی و از منظری دیگر. لکن نسبت ذوقی و زیباشناختی مشمول این قاعده نمی شود. زیبا همیشه زیباست و فراسوی زمان تاریخی ایستاده است. مصریان عهد باستان، هم طراحان هم معماران و مهندسان و آفرینندگان معماری یادمانی اهرام بودند هم آنکه نسبتی زنده و فعال با آثارشان داشتند و در بستر جاری فرهنگ و زندگی خود، آنها را فعال بر صحنه می دیدند و می زیستند. بر همین سیاق ایلامیانی (عیلامیان) که معبد چغازنبیل و ایرانیانی که معماری پرشکوه تخت جمشید و آتنیانی که معماری معبد پارتنون و مجموعه های پیرامون آن را روی آکروپولیس در قلب شهر آتن عهد پریکلس پدید آورده بودند، حضور زنده و فعال آنها را بر صحنه فرهنگ وزندگی خویش احساس می کردند و می زیستند. آنچه بود خوانش بود و گفتمان زنده و نسبت و رابطه بلاواسطه. آنچه ما می کنیم بازخوانی و بازنمایی است از منظری دیگر. مصداق این نوع و نحوه رابطه زنده و فعال را در حرم های مطهر مسلمانان شیعه یا در اجرای مراسم حج و طواف مسلمانان برگرد کعبه به خوبی می توان مشاهده کرد. نه معبد چغازنبیل دیگر آشیانه ایزدستان عیلامیان است، نه معبد پارتنون دیگر پرستشگاه الهه آتنا و نه تخت جمشید کانون فعال امپراطوری هخامنشی. آنها یادمان هایی هستند که در دوره جدید بار دیگر به حضور فراخوانده شده اند تا بازخوانی و بازاندیشی و بازنمایی های آرکئولوژیک شوند. البته از منظر «آرخه» و«لوگوس» دوره جدید،که مبادی و مبانی فکری و نظام معرفتی اش متفاوت از مبانی و مبادی فکری پدیدآورندگان چنین آثاری است.
    معماری یادمانی که در نوشتار حاضر کانون توجه و بحث قرارگرفته به طور اخص و معماری به طور کلی و اعم، یک پدیده چندوجهی و چندگون و چندکارکردی است که با جنبه های دیگر فرهنگ و زندگی و روان و رفتار و نحوه نگاه و نحوه بودن و نوع بیان و گفتمان و در یک کلام جهان بینی و هستی شناسی جوامع در ادوار مختلف سخت و استوار درهم تنیده است. لذا وقتی از معماری چونان نوعی زبان در گروه و چارچوب زبان فرهنگ مادی سخن گفته می شود، به دنبال قواعد و دستور زبان خوانش یا بازخوانی و نشانه شناسی و تفسیر آن نیز باید رفت. هر بنای یادمانی طومار و متن مادی و کالبدی شده ای است که بر روی ما گشوده است. زمانی می توان آن را خوانش و تفسیر کرد که با قواعد و دستور زبان خاص آن زبان و نحوه بیان و گفتمان آشنا باشیم.
    کلید واژگان: بازخوانی, حافظه, تداعی, تذکر, هویت, معماری یادمانی ایران}
    Hekmatollah Mollasalehi
    This article tries to represent very briefly multiform and multifarious or multi functional aspects of monumental architecture of Iran. Every work of art in general and every monumental architecture particularly as a material text produces uniquely its own message and its own identity or its own context. We can put the issue very geometrically by employing the method of classification and categorization of monumental architecture of Iran according to its structure and its content. As we know every monumental work of art or architecture produce historic memory and socio-cultural identity of this or that period، this or that group of people in this or that geography or environment that has been created. One probably has been created for representation of political power other for expressing ritual or aesthetic values. In monumental work of art of Iran in general and monumental architecture particularly from ancient times to contemporary period we can find all these multifarious aspects. To reread and reunderstand monumental architecture as a part of material culture language، or iconic language implies not only rereading and reundrestanding how monumental architecture comes to a different category of communication or discourse but also invites us to recall or memorize and participate to divers circles، levels، aspects and as well as stages of our cultural heritage. Concern with the nature of such material culture language is of long standing in related to different category of language with its own grammar and rules of decode. Monumental architecture as material or as iconic language includes its own metaphorical act of mind particularly and man as polyglot being in general. In each process of foundation and structural activity of monumental architecture as language paralleling metaphorical with visualizing and memorizing of whole our way or mode of being in this or that period as well as in this or that historic geography in its multifarious aspects. Monumental architecture as iconic or as material language includes uniquely both verbal and textual aspects as well as conceptual language in its own way of expression very actively and very expressively. Another fundamental focus of the underlying discussion concerns multifarious associations of monumental architecture and collective memory particularly and memory in general. Each act of structuring monumental architecture naturally intertwined to active shaping identity. Obviously، active role and participation of collective memory in micro and macro scale to discuss about founding and structuring of monumental architecture as well as shaping identity is quite difficult.
    Keywords: Rereading, Memory, Associate, Remind, Identity, Monumental architecture of Iran}
  • فرشید مصدقی امینی، حکمت الله ملاصالحی
    برهم کنش های کثیرالاضلاع و کثیرالافعال گروه های انسانی و زیست بوم، از جمله موضوعات مهم و محوری است که دانش های میان رشته ای زیست بوم شناسی و باستان شناسی محیطی به طور اخص و دانش باستان شناسی به طریق اولی، دهه هاست که به آن حساس شده اند و درباره واقعیت اجتناب ناپذیر تاثیر متقابل انسان و محیط کنکاش می کنند. با توجه به همین پیش فرض ها باستان شناسان در طی دهه های اخیر، بسیاری از دانش های میان رشته ای و متخصصان زیست بوم را برای توصیف، تحلیل، تبیین و تفسیر جامع و عمیق تر یافته های مورد مطالعه خود به همکاری و خدمت فراخوانده اند. در نوشتارحاضر کوشیده ایم جنبه هایی از همین اندرکش های کثیرالاضلاع را بین گروه های انسانی و زیست بومشان، در جغرافیا و مقطع زمانی مشخص (دوره روستانشینی در شمال مرکز فلات ایران) از منظر باستان شناختی و با راهکارها و داده های باستان شناسانه توضیح دهیم.
    کلید واژگان: زیست بوم شناسی فرهنگی, دوره روستانشینی, مرکز فلات ایران, البرز مرکزی, انطباق}
    Farshid Mosadeghi Amini, Hekmatollah Molla Salehi
    Human- environment interaction is among the subject matters explored by human ecology with the help of natural sciences based on anthropological and archaeological perspectives in an eclectic fashion. The present paper offers exploring the framework and concepts used in ecology, the terminology pertaining to and geographical boundaries of Central Plateau of Iran and its northern part will be discussed. After reviewing the ecological features of the region, variables determining the adaptive process of the settlements with the natural environment in ancient and recent time - especially the village period- will be assessed. Identifying adaptive strategies and behaviors and technologies involved therein form the base of the human ecological approach and its subject matter. This approach has previously been applied in especially in western Iran. But in other parts of the country, archaeological research has rarly progressed beyond description of sites, introduction of finds and rudimentary explanation of cultural change. The distinct ecological features of the Central Plateau of Iran and its internal variation on one hand, and a series of recent archaeological field projects in the region on the other, demands a fresh look of the region from ecological point of view and utilizing new finds in assessing enduring archaeological questions.
    Keywords: Cultural Ecology, Village Settlement Period, Northern Central Plateau of Iran, Central Alborz, Adaption}
  • حکمت الله ملاصالحی، مصطفی ده پهلوان
    «بافت» یک مفهوم مهم کلیدی، نظری و متاخر، وام ستانده شده از سپهر رشته ها و دانش های دیگر در باستان شناسی است. موارد استفاده آن در پژوهش های باستان شناختی هم در میدان عمل، هم در مقام نظر به تدریج و با گذشت زمان بیشتر شده و توسعه معنایی یافته است. طی دهه های اخیر باستان شناسان، از این مفهوم کلیدی استقراض شده، هم به مثابه یک رویکرد، هم به معنای یک سرمشق پژوهشی یا پارادیم در مقام نظر، هم یک اصل یا قاعده یا پیش فرض پایه در میدان عمل در نحوه مواجهه، مشاهده و توصیف بیرونی و درونی (تحلیل، تبیین، تفسیر، تقریر و تاویل) یافته های مورد مطالعه خود سعی کرده اند هرچه بیشتر استفاده برده و ظرفیت های مفهومی آن را به خدمت بگیرند. آنها ترکیبات و مشتقات متعددی نیز از آن برساخته و اخذ و استخراج کرده و جامه ی معنای باستان شناختی بر قامت آن پوشانده اند. اینک باستان شناسان بیش از پیش به این واقعیت پی برده و آن را به عنوان یک اصل پذیرفته اند که مشاهده و مطالعه منفرد و منزوی یافته ها و بقایا و ماده های فرهنگی صامت، متفرق و بی نام و تغییر صورت و سیرت داده گذشته را می باید برای همیشه به کناری نهاد و آن را منسوخ شده اعلام کرد و منابع، ماده ها، بقایا و شواهد باستان شناختی را می بایست در درون بافت هایشان نهاد و نخست حلقه های مفقود بیرونی و درونی آنها را ردیابی و رصد کرد و بافت و سپس دست به بازسازی، تبیین، تفسیر، تقریر و ارجاع تاویل شان زد. این یک گام بلند و مهمی است که در باستان شناسی برگرفته می شود.
    کلید واژگان: بافت, یافته, باستان شناسی بافتی, تبیین, بازسازی}
    Hekmatollahmollasalehi, Mostafadehpahlavan
    “Context” is a key theoretical and a neoteric concept that archaeology has adopted from other disciplines. Its usages and semantic scopes have gradually developed in both field studies and theory. In recent decades, the archaeologists have increasingly used this key concept both as a paradigm theory and as a practical principle in the field that defines their field approach, observations and exterior and inner descriptions (analysis, explanation, interpretation). In addition, the archaeologists have made new combination and derivative terms from the concept, and situate it in the archaeological semantic context. At the present, there is a consensus among the archaeologists that isolated study and observation of silent and diffused reminders of the cultural materials are not justified anymore. Instead, the archaeologists put emphasis on locating archaeological materials, data and evidence in their respective contexts. First, they should detect the hidden exterior and inner chains, and then reconstruct, explain and interpret them. This process of contextualization is a very important step toward a contextual archaeology.
    Keywords: Context, Archaeological Find, Contextual Archaeology, Explanation, Reconstruction}
  • حکمت الله ملاصالحی
    در هیچ دوره ای، تاریخ و حضور تاریخی انسان در جهان چونان وجودی تاریخی شده و تاریخ مند، گسترده، فراگیر و جهان شمول تر از دوره جدید، موضوعیت شناخت نداشته و ماده و موضوع معرفت نبوده است. هیچ دوره ای کنجکاو و حساس و گشاده دست تر از دوره جدید، سرمایه عمر نسل هایی از سخت کوش ترین فرزندانش را هزینه به کف آوردن و به دست دادن معرفت و فهمی قابل قبول از موقعیت و معنای حضور و تقدیر تاریخی انسان در جهان به کمک و به وساطت منابع و ماده های تاریخی نکرده است. درهیچ دوره ای عقبه تاریخی و پیشینه فرهنگی و سابقه اجتماعی و مواریث مدنی و معنوی مردمان از هر تیره و تبار و قومیت و ملیتی و متعلق به هر دوره ای این چنین ماده و موضوع دانش و دانایی انسان نبوده است که در دوره جدید. در همین دوره شگفتی ها و خلاف آمدها و تناقض های عقلانیت مدرن و عصر سیطره و سیادت یکی از آتشناک ترین و جنجالی ترین تمدن های تاریخ، جامعه و جهان بشری ما شاهد رویداد بزرگ و بی سابقه دیگری نیز بوده ایم؛ کشفی از جنس دیگر و کلنگی بر نوک قلم اندیشه ای از جنس دیگر. برای نخستین بار قلم مورخان را می بینیم که سر از کلنگ باستان شناسان برکشیده است. اینک کلنگ و کمچه دانش نوبنیاد باستان شناسی چابک و چالاک تر و جهانی و جهان شمول تر از قلم مورخان، وجب به وجب و لایه به لایه و دوره به دوره ارض تاریخ و پیشینه تاریخی آدمیان را زیر جراحی های بی امان خود گرفته و می کاود و درباره اش داوری می کند. در همین عصر به غایت طوفانی و منقلب و متحول و متورم و ملتهب است که مشاهده می کنیم آثار و اثقال و اجساد و اجسام ارض تاریخ آدمی چونان ماده و منبع شناخت و موضوع معرفت، لایه به لایه نبش و کشف و گردآوری شده و زیر سقف های بلند و ترک خورده موزه های عالم مدرن به تماشا نهاده می شود. در سلسله مباحثی که از محضر خواننده گرامی می گذرد سعی شده برخی از ابعاد این رویداد بسیار مهم و بی سابقه از منظری تاریخی فلسفی غوررسی و واکاوی شود.
    کلید واژگان: قلم مورخان, کلنگ باستان شناسان, تاریخ, باستان شناسی, دوره جدید, اندیشه و آگاهی تاریخی}
    Hekmatollah Molla Salehi
    Archaeology and history might have many things to do with each other in historical past and present field. Both of them belong to the same category of our historical knowledge. Pickax of archaeologists have been raised from the pen of historians after the fundamental and revolutionary changes occurred in the historical thoughts and understanding of history. The main task of both as an academic discipline turned toward deeper understanding about our historical “Parousia” in the world. This article aims at giving a brief analytical view of homogeneity of two disciplines.
    Keywords: Historical Knowledge, óHistorical Thoughts, óRelations of Archaeology, History, Historians Pen, Archaeologists Pickax}
  • حکمت الله ملاصالحی، سیما یدالهی
    شکاف موضوعی (Dichotomy)‎ از جمله معضلات جدی در مطالعات باستان شناختی است؛ معضلی که بیش و کم، همه رشته ها و دانشهای انسانی و اجتماعی و تاریخی و حتی برخی از دانشهای طبیعی نیز با آن رویارویند. لیکن این معضل در باستان شناسی، به ویژه باستان شناسی پیش از تاریخ، دشواری های عملی و ناکامی های معرفتی دیگری را نیز در پی داشته است. آنچه اصطلاحا شواهد باستان شناختی اطلاق شده، یکسر صامت اند و مخدوش و شقه شده که می باید باستان-شناسانه، ساماندهی، مفصل بندی، پیکربندی، ترمیم، توصیف، تحلیل، تقریر، تفسیر، معناکاوی، بازنمایی، بازسازی و یا باز آفرینی مفهومی و ذهنی و مجازی شوند تا بتوان از پیکر مادی آنها نوعی آگاهی و معرفت باستان شناختی با همه محدودیت ها و نارسائی هایش برکشید؛ معرفتی که چندان بی ربط و فارغ ازانطباق نسبی با رخدادهای گذشته نباشد. نوشتار حاضر با دامن زدن به مسئله مهم و کلیدی سبک و نماد، سعی می ورزد امکان یا عدم امکان دستیابی به چنین هدف و مقصدی را در پژوهشهای باستان شناسی مورد بررسی و ارزیابی قرار دهد.
    بقایای باستان شناختی، هنگامی که در چارچوب روش شناسی اصولی و متناسب با نوع موضوعات مورد مطالعه، تحلیل و معناکاوی و تفسیر بشوند این امکان وجود دارد که بتوان به وساطت آنها پلی به سوی سامانه های ادراکی و کنشهای ذهنی و رفتارهای مفقود و متروک جامعه ها و جمعیت های گذشته زد. به همین دلیل نیز در نوشتار حاضر، سبک ونماد راهمچون پلی میان شواهد یا داده های مشهود باستان شناختی و ادراکات ورفتارهای منجمد گذشته به عنوان موضوع محوری بحث برگزیده ایم.
    کلید واژگان: رفتار نمادین, _ سامانه های ادراکی, سبک, بقایای باستان شناختی, نماد}
    Hekmatollah Mollasalehi, Sima Yadollahi
    Dichotomy is a serious obstacle in archaeological studies; it is a problem all fields of human, social and historical knowledge and even natural sciences are faced with. However, in archaeology, especially prehistoric archaeology, this problem is followed with practical difficulties and epistemological failures as well. What is referred to as archaeological evidences are all wordless, distorted, and shattered into pieces which must be archaeologically organized, joined, structured, repaired, described, written, interpreted, analyzed, represented, reconstructed or conceptually, mentally and virtually reconstructed so that we can extract some kind of archaeological meaning and significance out of its material body despite its limitations and imperfections; an understanding that is not quite unrelated with the past events. By raising the key issue of style and symbol, the present paper attempts to study the possibility or impossibility of obtaining this goal in archaeological researches. The archaeological relics, when interpreted and analyzed semantically within a systematic methodology suitable to the subjects under study, can help build a bridge over to the conceptual systems, mental performances and forgotten desolate behaviours of ancient societies and populations. For this reason, the present paper has chosen the style and symbol like a bridge between the archaeological visible evidences and data and the past frozen conceptions and behaviours as its main topic.
    Keywords: symbol, style, symbolic behaviour, archaeological relics, conceptual systems}
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال