ebrahim haddadi
-
تحقیق حاضر با هدف ارایه الگوی رهبری هوشمند اسلامی ایرانی مبتنی بر قدرت نرم در سازمان های دولتی منتخب استان سیستان و بلوچستان انجام شد. دراین پژوهش سعی شده است ضمن حرکت در مرزهای دانش علم مدیریت و رهبری با تکیه برفرهنگ غنی اسلامی ایرانی ،الگویی بومی ،جامع و به روز ارایه گردد.پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت گردآوری داده ها آمیخته (کیفی - کمی) با رویکرد اکتشافی متوالی است. جامعه آماری این تحقیق در بخش کیفی شامل خبرگان و در بخش کمی 200 نفر از مدیران سازمان های دولتی منتخب استان سیستان و بلوچستان بوده است که با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند در بخش کیفی تعداد 20خبره و به روش تصادفی طبقه ای در بخش کمی 132 نفر از مدیران سازمان های دولتی منتخب استان سیستان و بلوچستان به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. پژوهشگر در بخش کیفی پژوهش ابتدا با مصاحبه با خبرگان و اسناد موجود شاخص های الگوی رهبری هوشمندایرانی اسلامی مبتنی بر قدرت نرم در سازمان های دولتی را از روش تحلیل تم احصا نمود. خروجی این مرحله شناسایی 102 شاخص در قالب 17 مولفه اصلی و 28 ریز مولفه بود. بر اساس نظرات خبرگان و تجزیه و تحلیل های صورت گرفته، مدل رهبری هوشمندایرانی اسلامی مبتنی بر قدرت نرم احصاء و پرسشنامه پژوهش جهت استفاده در بخش کمی طراحی گردید. نتایج تحلیل داده های پژوهش نشان داد ، عوامل علی و زمینه ای رهبری هوشمند بر قدرت نرم در سازمان های دولتی تاثیر ندارد، اما عوامل ساختاری رهبری هوشمند بر قدرت نرم تاثیر دارد.
کلید واژگان: مدل رهبری هوشمند اسلامی ایرانی, رویکرد قدرت نرم, سازمانهای دولتی, سیستان و بلوچستانThe aim of this study was to provide a model of Iranian intelligent Islamic leadership based on soft power in selected government organizations in Sistan and Baluchestan province. In this research, while moving within the boundaries of management science and leadership knowledge, relying on the rich Iranian Islamic culture, an indigenous, comprehensive and up-to-date model is presented. It is a sequential exploratory approach. The statistical population of this research in the qualitative section includes experts and in the quantitative section 200 managers of selected government organizations in Sistan and Baluchestan province. A small number of 132 managers of selected government organizations in Sistan and Baluchestan province were selected as the sample size. In the qualitative part of the research, the researcher first, by interviewing experts and existing documents, calculated the indicators of the Iranian-Islamic intelligent leadership model based on soft power in government organizations from the theme analysis method. The output of this step was to identify 102 indicators in the form of 17 main components and 28 micronutrients. Based on the opinions of experts and analyzes, the model of Islamic Iranian intelligent leadership based on soft statistical power and research questionnaire was designed for use in the quantitative part. The results of quantitative data analysis with smart PLS software showed that the causal factors and contexts of intelligent leadership do not affect soft power in government organizations, but the structural factors of intelligent leadership affect soft power in government organizations
Keywords: Iranian Islamic intelligent Leadership Model, Soft Power Approach, Government Organizations, Sistan, Baluchestan -
پژوهش حاضر با هدف تبیین ابعاد و مولفه های پیشران های توسعه شرکت های دانش بنیان انجام شده است. پایدارترین اقتصادها در عصر حاضر مربوط به اقتصادهای دانشی است. در گذر از اقتصادهای پیشین به اقتصاد دانش بنیان در تیوری سازمانی تغییراتی ایجاد شده است و بر اساس نقش اساسی شرکت های دانش بنیان در توسعه فناوری و رشد اقتصادی و ایجاد اشتغال، بقا و رشد آنها از اهمیت ویژه ای برخوردار است. این مطالعه به روش کیفی و بر مبنای استراتژی پدیدارشناسی انجام شد. جهت جمع آوری داده ها از مصاحبه های نیمه ساختاریافته و عمیق و جهت تجزیه وتحلیل آنها از رویکرد کلایزی استفاده گردید. جامعه موردمطالعه پژوهش نخبگان مرتبط با موضوع شامل نخبگان دانشگاهی و پارک های علم و فناوری و نخبگان اجرایی و بروکرات های نظام اداری ایران که مشغول سیاست گذاری بودند، تشکیل دادند که با توجه به نمونه گیری هدفمند و کفایت آن 13 مورد مصاحبه قرار گرفتند. درنتیجه مدل اولیه پیشران های توسعه شرکت های دانش بنیان در دو سطح استخراج شد و 41 زیرمولفه در قالب 11 مولفه برای پیشران های توسعه شرکت های دانش بنیان شناسایی شدند. سپس در قسمت کمی تحقیق جهت سنجش و برازش مدل، پرسشنامه ای در میان 107 مدیر شرکت های دانش بنیان جنوب شرق کشور قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تاییدی گویای آن بود که تمامی مولفه ها و زیر مولفه ها مورد تایید قرار گرفتند.
کلید واژگان: پیشران های توسعه, شرکت های دانش بنیان, روش کلایزیThe organizational theory has changed through a transmission from prior economies to knowledge-based economies which are currently considered as the most sustainable economies. Due to the basic role these companies in technological development and economic growth, it has become vitally important to maintain and develop them. The objective of the present study was therefore to scrutinize the components of development drivers at knowledge-based companies in the southeast of Iran using a phenomenological approach. Semi-structured and in-depth interviews were employed to collect the research data which were analyzed via Colaizzi's Phenomenological Method. The research population consisted of experts at universities and science parks, executive elites, and bureaucrats of the Iranian administrative system involved in policy-making from whom a purposive sample of 13 was selected and interviewed. The initial model of the development drivers of knowledge-based companies was thus extracted in two levels. Further, 41 subcomponents of the model were identified under 11 components. Then, the questionnaires were distributed among 107 managers of knowledge-based companies in southeast Iran during the quantitative phase of the research. The results of the confirmative factor analysis indicated that all components and subcomponents were verified
Keywords: Development drivers, Knowledge-Based Companies, Colaizzi's method -
نقش اساسی شرکت های دانش بنیان بعنوان موتور توسعه اقتصادی کشورهای در حال توسعه به خصوص در مناطق کم برخوردار که دارای ظرفیت های خاصی هستند بسیار مهم است. هدف از این تحقیق ارایه مدل پیشران های توسعه شرکت های دانش بنیان در مناطق کم برخوردار می باشد. روش تحقیق مورد استفاده در این پژوهش، روش آمیخته اکتشافی است. جامعه آماری در بخش کیفی این تحقیق، نخبگان مرتبط با موضوع شامل نخبگان دانشگاهی و پارک های علم و فناوری و نخبگان اجرایی و بروکرات های نظام اداری ایران که مشغول سیاست گذاری بودند است؛ با توجه به کفایت داده ها، با سیزده نفر مصاحبه صورت گرفت. برای تحلیل مصاحبه ها، از روش پدیدار شناسی کلایزی استفاده گردید و در نتیجه مدل اولیه در دو سطح که شامل، 41 زیر مولفه درقالب 11 مولفه فرهنگ سازمانی، فعالیت های بازاریابی، فضای کسب و کار، منابع انسانی، توانمندی فنی، تکنولوژی، زیرساخت ها، فرهنگ جامعه، سیاست های حمایتی، بسترهای قانونی و مدیریت دانش شناسایی شدند. در بخش کمی، از بین 148 نفر مدیران شرکت های دانش بنیان در مناطق کم برخوردار با نمونه گیری تصادفی طبقه ای، داده ها از مدیران 107 شرکت جمع آوری شد و جهت سنجش و برازش مدل، پرسشنامه ای در اختیار این مدیران قرار گرفت. نتایج حاصل از تحلیل عاملی تاییدی گویای آن بود که تمامی مولفه ها و زیر مولفه ها مورد تایید قرار گرفتند.
کلید واژگان: پیشران های توسعه شرکت های دانش بنیان, مناطق کم برخوردار, روش کلایزیThe basic role of knowledge-based companies as the engine of economic development of developing countries is very important in deprived areas which have special capacities. The purpose of this study is to provide a model for the development drivers of knowledge-based companies in deprived areas. The research method used in this research is exploratory mixed method. The statistical population in the qualitative part of this study is the relevant elites including academic elites and science and technology parks and executive elites and bureaucrats of the Iranian administrative system who were engaged in policy making; 13 people were interviewed due to the adequacy of the data. To analyze the interviews, Colaizzi's phenomenological analysis method was used and as a result, the initial model was extracted at two levels, & 41 subcomponents out of 11 components of organizational culture, marketing activities, business space, human resources, technical capability, technology, infrastructures, community culture, supportive policies, legal contexts and knowledge management were identified. In the quantitative section, data were collected from managers of 107 companies among 148 managers of knowledge-based companies in deprived areas by stratified random sampling and a questionnaire was provided to these managers to measure and fit the model. The results of confirmatory factor analysis showed that all components and subcomponents were confirmed.
Keywords: Colaizzi's method, deprived areas, Development drivers of knowledge-based companies -
شناخت مزیت های نسبی استان سیستان و بلوچستان و ایجاد زیرساخت ها جهت هدایت صحیح سرمایه ها و منابع برای تولید ثروت و ارزش افزوده یکی از وظایف اصلی سیاست گذاری است که اهمیت این بخش را دوچندان می نماید. لذا طراحی مدلی در جهت توسعه کارآفرینی معدنی می تواند به طور مستقیم و غیرمستقیم در توسعه اقتصادی، علی الخصوص در مناطق محروم، نقش تاثیرگذاری داشته باشد که این مقاله با یک رویکرد ترکیبی به این مهم پرداخته است. روش تحقیق مقاله حاضر، رویکردی ترکیبی از نوع اکتشافی داشته که با استفاده از نظریه داده بنیاد به تحلیل مصاحبه ها و تکنیک تحلیل مسیر ساختاری به آزمون روابط مدل تبیینی پرداخته است. طبق تحلیل داده ها، الگویی فرآیندی و چندبعدی برای نخستین بار در سطح کسب وکارهای معدنی جهت تبیین سیاست گذاری کارآفرینی در حوزه معادن استان سیستان و بلوچستان ارایه گردیده است. یافته های تحقیق نشانگر آن است که راهبردهای پیشنهادی توسعه کارآفرینی در حوزه معادن استان به ترتیب اولویت عبارت از: متحول سازی تحقیق و توسعه در بخش معادن (78/0)، خصوصی سازی بخش معادن (17/0) و یکپارچه سازی دانش و فعالیت های معدنکاری (16/0) هستند. همچنین نتایج حاصل از کارآفرینی در حوزه معادن نیز به ترتیب اولویت شامل: رقابت پذیری در جذب سرمایه گذاران (65/0)، ارتقای بهره وری فعالیت های معدنی (34/0)، برندسازی در حوزه معادن (08/0) و جایگاه سازی برای معدنکاری (07/0) می باشند.
کلید واژگان: طراحی, الگوی سیاست گذاری, کارآفرینی, معادن, سیستان و بلوچستانJournal of Aalytical and Numerical Methods in Mining Engineering, Volume:11 Issue: 26, 2021, PP 1 -12The mining sector in many countries, including Iran, is one of the most important paths for achieving sustainable development. The significant correlation between the mining sector and other sectors of the national economy doubles the importance of this sector. Therefore, identifying and expanding the entrepreneurial opportunities in this field can, directly and indirectly, provide a very important path for employment, especially in the deprived regions, such as Sistan and Baluchestan province. Thus, this article tries to provide a model for identifying and developing entrepreneurial opportunities in the mining sector in Sistan and Baluchestan, using a compound approach. The presented methodis a combined exploratory approach that analyzes the interviews using data-based theory technique to examine this explanatory model. According to the data analysis, a process and multidimensional model has been presented for the first time at the level of mining businesses to explain the reasons and consequences of entrepreneurial development. According to the data analysis, 321 final codes were extracted through open coding, and then, using axial coding, they were classified into 151 concepts and 18 categories. Finally, in the selective coding stage, a process and multidimensional model is presented for the first time at the level of mining businesses. The findings indicate the proposed strategies in identifying entrepreneurial opportunities are: integration of knowledge and mining activities, privatization of the mining sector, and transformation of research and development. Also, the results of strategies in the development sector are: promoting mining, improving the efficiency of mining activities, competitiveness in attracting investors, and branding in the field of mining. and finally, some suggestions were proposed for experts in this field.
Keywords: Design, policy, Entrepreneurship, mines, Sistan, Baluchestan -
پژوهش حاضر با هدف شناسایی و اولویت بندی ابعاد جبران خدمات و پاداش کارکنان و مدیران گمرک جمهوری اسلامی ایران در منطقه جنوب شرق کشور انجام شده است. روش پژوهش متوالی- اکتشافی بود. برای جمع آوری داده ها در بخش کیفی از روش مطالعه و مصاحبه نیمه ساختاریافته و جهت تحلیل داده ها از روش تحلیل محتوای کیفی و در بخش کمی از پرسشنامه محقق ساخته استفاده شد. روش نمونه گیری در بخش کیفی از نوع هدفمند و تکنیک گلوله برفی و در بخش کمی تصادفی طبقه ای بود. جامعه آماری در بخش کیفی 30 نفر از مدیران، معاونان، روسای اداره ها و کارشناسان اداری و مالی و در بخش کمی شامل کلیه کارکنان و مدیران گمرک های منطقه جنوب شرق کشور هستند. نتایج حاصل از این پژوهش مدلی از جبران خدمات و پاداش کارکنان و مدیران گمرک بود که در دو دسته عوامل برون سازمانی و عوامل درون سازمانی طبقه بندی گردید، در مقوله عوامل برون سازمانی مهم ترین بعد به ترتیب عبارت از عوامل محیطی- اقتصادی، عوامل فرهنگی-اجتماعی و اسناد بالادستی است. در مقوله عوامل درون سازمانی مهم ترین ابعاد به ترتیب عبارت از عوامل غیر مالی-شغلی و عوامل غیرمالی-محیط شغلی، عوامل مالی-غیرمستقیم، عوامل سازمانی، عوامل مالی مستقیم، عوامل مربوط به شاغل (فردی) و چشم انداز سازمان هستند. مهم ترین گویه در مقوله عوامل برون سازمانی، گویه تحریم های پولی و مالی بوده است. مهم ترین گویه در عوامل درون سازمانی گویه فوق العاده بهره وری و پاداش انگیزشی بوده است.
کلید واژگان: جبران خدمات و پاداش کارکنان و مدیران, سیستم پاداش, گمرک ایران, آینده پژوهیINTRODUCTIONThe compensation is a thing beyond the living needs of employees. compensation affects the characteristics of employees who are hired and stay in the organization, their competency and expertise, the probability of accepting a job by them, and the level of their motivation and performance. compensation is capable of determining the employees’ behavior and the organization’s productivity in all respects. accordingly, with a futuristic approach, the main purpose of the present research is to identify prioritize the components of compensation for employees and managers of the southeast islamic republic of Iran’s customs administration (IRICA).
THEORETICAL FRAMEWORK
The present research has conducted several interviews and analyzed them by the qualitative content analysis technique to determine the affecting factors of compensation for understudy employees and managers. In this regard, it attributed the codes to concepts and then categorized the concepts by adapting the thoughts in Memarzadeh Tehran et al., Nemati et al., Jazani, Towers Perrin, Doaei, Abili and Moafaghi, and Mirsepassi.
METHODOLOGYThis research is an applied study in terms of purpose, and in regard to the procedure, it is a mixed-methods study with an exploratory-consecutive approach. in the qualitative phase, the sample size was 30 which was finalized based on the theoretical saturation rule, and participants were selected by a purposeful sampling method implemented using the snowball technique. since the population size was 1153, in the quantitative phase, 291 persons were selected based on krejcie and morgan’s table by conducting a proportional stratified sampling method. the validity of the qualitative study was assessed by the relative content analysis, and the holsti coefficient used to evaluate its reliability. the validity of the quantitative study was assessed by confirmatory factor analysis, and its reliability also evaluated using cronbach’s alpha and composite reliability coefficients. the qualitative research data were analyzed by content analysis, and for quantitative data analysis, structural equation modeling was used.
RESULTS & DISCUSSIONResearch results revealed 72 factors affecting the staff compensation in the form of two main components (extra- and intra-organizational factors) and 10 sub-components (economic-environmental, social-cultural, direct financial, indirect financial, job non-financial, job environment non-financial, personal, and organizational factors along with organizational vision and upstream documents). No research was found as comprehensive as the current one in exploring the components of compensation in customs administration offices. However, the obtained results are consistent with that of Zafari in regard to direct and indirect financial factors and job environment; with Ozma et al. regards to job non-financial and job environment non-financial factors; with Patnaik and Suar regards to personal and environmental factors; with Memarzadeh Tehran et al. regards to organizational and social factors; with Jazani regards to direct financial, indirect financial, job non-financial, and job environment non-financial factors; with Seyed Javadin regards to direct and indirect factors; with Goh and Gupta regards to personal and organizational factors; with Mphil et al. regards to the direct and indirect compensation.
CONCLUSIONS & SUGGESTIONS
Research results reached a compensation model for customs administration comprised of two components, 10 categories, and 72 factors. it is suggested to both the customs and the government to simultaneously examine the appropriate policies in order to reduce the negative effects of monetary and financial sanctions on government revenues and subsequently on the public organizations’ budget. the customs managers are recommended to interact with clients and provide them with information on problems not necessarily caused by customs. they are also recommended to provide employees with proper feedback to motivate them and improve their performance. if possible, it is better for employees to perform all the stages of a job process on their own instead of doing only an insignificant part of it. Finally, it is suggested to design a mechanism in order to relate employees’ productivity reward with their share of customs revenues and serving the clients. the productivity reward should not be constant and or based on the supervisors' taste.
Keywords: Compensation, Reward System, Islamic Republic of Iran Customs Administration, Futuristic Approach -
INTRODUCTION
In recent years, competency has emerged as a major issue which plays a significant role in responding to challenges facing organizational management in a rapidly changing environment. In this regard, the competency-based approach puts emphasis on individuals and highlights the importance of human resources to achieve organizational goals. The Red Crescent Society of the Islamic Republic of Iran is a human-centered organization; that is to say, most of the services provided to the target communities rely on the capabilities of human resources. Therefore, the current study aimed to design a model for the development of key human resource competencies in the Red Crescent Society of the Islamic Republic of Iran.
METHODSThis applied qualitative study was conducted based on an exploratory approach and used mixed-type data. Data collection was performed in two qualitative and quantitative phases. The first phase was conducted based on grounded theory, while a quantitative research method was used in the next phase. The statistical population of the study in the qualitative section included managers and human resource experts of the Red Crescent Society, as well as university professors and experts, who were selected using purposive sampling and were interviewed until saturation data (25 interviews). The statistical population of the quantitative section included 8,451 managers and employees of the Red Crescent Society of all provinces of Iran. The sample size was calculated at 361 cases using Krejcie and Morgan sample size determination table.
FINDINGSIn the present study, among the seven principles of the Red Cross and Red Crescent Movement, the five principles of humanity, impartiality, neutrality, independence, and voluntary service were regarded as infrastructure requirements for the development of human resource competencies and were axially coded in causal conditions. Thereafter, the relationship between these principles and human resources competencies in the Red Crescent Society was determined using PLS software.
CONCLUSIONAs evidenced by the obtained results, the employment of appropriate strategies for evaluating and developing key human resource competencies resulted in the following consequences: human resource efficiency, provision of desirable social services, community health improvement, enhancement of human values, reinforcement of trust and public participation, and improvement of the financial capacity of the Red Crescent Society. The results indicated that competency development among Red Crescent staff is positively and significantly correlated with the principles of humanity, neutrality, impartiality, and independence.
Keywords: Competence, Human Resources, Red Crescent Society -
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه بین حمایت سازمانی با عزت نفس و رضایت شغلی در کارکنان دانشگاه زابل بود. روش پژوهش از نوع توصیفی – پیمایشی، مبتنی بر معادلات ساختاری و جامعه آماری شامل کلیه کارکنان دانشگاه زابل به تعداد 500 نفر بودند، برای تعیین حجم نمونه از جدول مورگان استفاده شد و تعداد 217 نفر به روش نمونه گیری تصادفی ساده به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند. برای جمع آوری داده ها از پرسشنامه های استاندارد حمایت سازمانی آلن و همکاران (2008)، عزت نفس کوپر اسمیت (1990) و رضایت شغلی مینه سوتا (2009) استفاده شده که روایی محتوایی به تایید متخصصان و روایی سازه از طریق تحلیل عاملی تایید گردید و پایایی نیز با استفاده از ضریب آلفای کرونباخ ترکیبی به ترتیب برابر با 96/0، 77/0 و 95/0 محاسبه شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزارهای آماری Spss23 و SmartPLS3 استفاده شده است. یافته های پژوهش نشان داد بین حمایت سازمانی با عزت نفس کارکنان و رضایت مندی شغلی ایشان رابطه معناداری (p <0.05) وجود دارد و ویژگی های شغلی و فعالیت سازمانی دارای رابطه مثبت و معنادار و تنش های شغلی دارای رابطه منفی و معناداری با عزت نفس کارکنان و رضایت شغلی آنان می باشد.
کلید واژگان: حمایت سازمانی, رضایت مندی شغلی, عزت نفس, کارکنان, دانشگاه زابلThe purpose of the present study was to determine the relationship between organizational support, self-esteem and job satisfaction in Zabol University staff. The covariate method was used to determine 3 samples from the Zabul University staff, and 217 individuals were selected using simple random sampling method. Were. Data were collected from standard organizational support programs of Alan et al. (2008), Cooper Smith Self-esteem (1990) and Minnesota Job Satisfaction (2009), which assess the relevance of job placement and validity. Also by using the combined Mr Cronbach's equation 0.96, 0.77 and 0.95 were calculated respectively. For both data, SpSS23 and SmartPLS3 statistical software was developed. There was a significant relationship (P <0.05) between organizational support and employees 'self-esteem and job satisfaction, and job characteristics and organizational activity had a positive and significant relationship and job stress had a negative and significant relationship with employees' self-esteem. And it's their job satisfaction.
Keywords: Organizational support, job satisfaction, self-esteem, staff, university of zabol -
INTRODUCTION
The Red Crescent Society of the Islamic Republic of Iran is a human-centered organization. Therefore, the competencies of its employees must be improved to make it possible for them to have their best performances. In this regard, the present study aimed to investigate and identify the factors that affect the development of key human resource competencies in the Iranian Red Crescent Society and design an appropriate model for its evaluation.
METHODSThe present applied qualitative research used an exploratory approach. The statistical population of this study consisted of managers and experts in the field of human resources of the Red Crescent Society who were selected using the snowball sampling method. Moreover, the required data were collected through semi-structured in-depth interviews and we reached saturation after 26 interviews. The collected data were analyzed using the Straussian version of grounded theory. Finally, the collected data were analyzed in the MAXQDA software (version 10). In total, 72 concepts, 568 sub-concepts, and 19 categories were identified in this research.
FINDINGSFive out of the seven fundamental principles of the Red Crescent Society and the International Committee of the Red Cross, including the principle of humanity, voluntary service, neutrality, impartiality, and independence are among the foundational factors and necessities of the development of human resources competencies and were axially coded in causal conditions. Improvement and development of individual, organizational, social, and professional competencies were the four main categories of this research that were selected as the main strategies for the development of human resource competencies.
CONCLUSIONAccording to the results of data analysis, employing appropriate strategies for the evaluation and development of key human resources competencies can have beneficial consequences. More specifically, these categories include human resource efficiency, provision of desirable social services, enhancement of the community health, improvement of human values, increase of public trust and participation, and improvement of the financial position of the organization.
Keywords: Competence, Grounded Theory, Human Resource Development, Red Crescent Society -
تحقیق حاضر با هدف اریه الگوی رهبری هوشمند مبتنی بر قدرت نرم در سازمان های دولتی منتخب استان سیستان و بلوچستان انجام شد. روش انجام تحقیق بصورت طرح ترکیبی از نوع کثرت گرایی در داده ها بوده است. جامعه آماری این تحقیق در بخش کیفی شامل خبرگان(کارشناسان ارشد ادارات دولتی شهر زاهدان و اساتید دانشگاه) و در بخش کمی 200 نفر از مدیران سازمان های دولتی منتخب استان سیستان و بلوچستان بوده است که با استفاده از شیوه نمونه گیری هدفمند تعداد 20 خبره و 132 نفر از مدیران سازمان های دولتی منتخب استان سیستان و بلوچستان به عنوان حجم نمونه انتخاب شدند. پژوهشگر در بخش کیفی پژوهش ابتدا با مطالعه عمیق اسناد موجود و سپس مصاحبه با خبرگان اقدام به شناسایی شاخص های الگوی رهبری هوشمند مبتنی بر قدرت نرم در سازمان های دولتی را از روش تحلیل تم نمود. خروجی این مرحله شناسایی 114 شاخص در قالب 19 بعد اصلی و 32 زیر بعد اصلی بود. در گام دوم به جهت برقراری ارتباط و توالی بین ابعاد بدست آمده و ارایه مدل ساختاری ، از روش مدل سازی ساختاری تفسیری (ISM) استفاده گردید که بر اساس نظرات خبرگان و تجزیه و تحلیل های صورت گرفته، مدل رهبری هوشمند مبتنی بر قدرت نرم احصاء گردید. نتایج تحقیق نشان داد که، عوامل علی رهبری هوشمند مبتنی بر قدرت نرم در سازمان های دولتی بر راهبرد سازمانی تاثیر ندارد، اما عوامل زمینه ای و ساختاری رهبری هوشمند مبتنی بر قدرت نرم در سازمان های دولتی بر راهبرد تاثیر دارد .
کلید واژگان: رهبری هوشمند, قدرت نرم, راهبردهای سازمانی رهبری, سازمان های دولتی منتخب استان سیستان و بلوچستانSoft Power, Volume:9 Issue: 20, 2019, PP 207 -241This study aimed to present a model of smart leadership based on soft power in selected government organizations in Sistan and Baluchestan province. The research method has been a combination of multidimensional data design. The statistical population of this research in the qualitative section includes experts (senior experts of government departments of Zahedan city and university professors) and in the quantitative section of 200 managers of selected government organizations in Sistan and Baluchestan province, which uses 30 targeted sampling methods. 132 managers of selected government organizations in Sistan and Baluchestan province were selected as the sample size. In the qualitative section of the research, the researcher first interviewed the experts and available documents to calculate the indicators of the soft leadership model based on soft power in government organizations through the method of thematic analysis. The output of this stage was the identification of 114 indicators in the form of 19 main dimensions and 32 sub-main dimensions. In the second step, to establish communication and sequence between the obtained dimensions and present the structural model, the method of interpretive structural modeling (ISM) was used. Based on the opinions of experts and analyzes, the smart leadership model based on soft power was calculated. The results showed that causal factors of soft leadership based on soft power in government organizations do not affect organizational strategy, but the underlying and structural factors of soft leadership based on soft power in government organizations affect strategy.
Keywords: Smart Leadership, Soft power, Organizational Strategies of Leadership, Selected Government Organizations of Sistan, Baluchestan Province -
PurposeThe aim of the current study was to explain the impact of organizational citizenship behavior on organizational agility Customs staff of Zahedan city, the present study in terms of purpose is functional and in terms of collection method of data is descriptive survey based on correlation method.Materials and MethodsThe statistical societies of this study are all employees of Zahedan customs surveillance area in 1395 that the number of them is 200 people. 131 people were selected as sample to determine the sample size using Morgan table, sampling method is simple random method. Padsakf Citizenship Behavior Questionnaire (2000) and organizational agility questionnaire of Sharif and Zhang (2008) was used to collect data to test hypotheses.
Findings: Results of step by step regression shows that, work ethic, courtesy and chivalry as the component of organizational citizenship can significantly predict organizational agility. Work ethic explains higher prediction for organizational agility. After that Courtesy and chivalry had the higher prediction respectively.Discussionimproving organizational citizenship through work ethic of organizations personnel can strengthen the organizations goal and agility. At the second level courtesy and chivalry can be considered on the part of managers for achieving more agility in organizations.Keywords: organizational citizenship behavior, organizational agility -
مقدمهاخلاق در همه مشاغل ضروری است اما در حرفه پرستاری ضرورت بیشتری دارد، چرا که رفتار اخلاقی و توام با مسئوولیت پرستاران نقش موثری در بهبود و بازگشت سلامتی بیماران دارد. هدف پژوهش حاضر، بررسی تاثیراخلاق حرفه ای بر مسئولیت اجتماعی پرستاران بیمارستان علی ابن ابیطالب شهرستان زاهدان می باشد.روش کاراین پژوهش از نظر هدف کاربردی و از نظر اجرا توصیفی- پیمایشی با رویکرد همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل کلیه پرستاران بیمارستان علی ابن ابیطالب شهرستان زاهدان، به تعداد 685 نفر می باشد. حجم نمونه، بر اساس فرمول کوکران شامل 312 نفر از پرستاران شاغل می باشد که به روش تصادفی ساده انتخاب شده اند. جهت جمع آوری اطلاعات از دو روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است. ابزار گرد آوری داده ها شامل پرسش نامه های استاندارد اخلاق حرفه ای پرستاری و مسئولیت اجتماعی می باشد که روایی پرسشنامه ها به تایید صاحب نظران رسیده و پایایی آنها با استفاده از آزمون آلفای کرونباخ برابر با 72/0 و87/0 محاسبه گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار 22 spss در دو سطح آمار توصیفی و آمار استنباطی استفاده شد .یافته هانتایج پژوهش نشان داد ضریب همبستگی چندگانه بین متغیرهای اخلاق حرفه ای و مسئولیت اجتماعی پرستاران بیمارستان علی ابن ابیطالب شهرستان زاهدان برابر با R=0.293 می باشد و ضریب تعیین محاسبه شده برابر با R2=0.086 می باشد. بر اساس نتایج پژوهش مولفه های احترام به حیات انسان ها(0.158)، عدم آسیب و صدمه به بیماران(0.076) و صداقت (0.052)بیشترین تاثیر را بر مسئولیت اجتماعی پرستاران دارد.نتیجه گیریبر اساس نتایج پژوهش می توان گفت مولفه های رازاری ، اختیار ، نیکو کاری و عدالت در پژوهش حاضر بر مسئولیت اجتماعی پرستاران تاثیر گذار نبوده است و با توجه به اینکه رعایت مولفه های اخلاق حرفه ای در بین پرستاران به آنها کمک می کند تا وظایف محوله خود را با مسئولیت اجتماعی بالاتر و بهتری انجام دهند لذا بررسی و شناسایی و ارائه راهکارهای مناسب جهت بهبود وضعیت اخلاق حرفه ای در پرستاران ضروری به نظر می رسد.کلید واژگان: اخلاق حرفه ای, اخلاق پرستاری, مسئولیت اجتماعی, پرستارانIntroductionEthical behavior, along with nursing responsibility, plays an effective role in improving and restoring the health of patients. The purpose of this study was to investigate the effect of professionalism on social responsibility of nurses of Ali ibn Abi Talib hospital in Zahedan.Materials And MethodsThis research is functional in terms of purpose and, from the viewpoint of implementation, is descriptive-survey. The statistical population consisted of all nurses of Ali ibn Abi Talib hospital in Zahedan, 685 people. The sample size, based on Cochran formula, consists of 312 employed nurses who were selected by simple random sampling method. Two standard questionnaires namely Nursing Professional Ethics and Social Responsibility were used for data collection. For data analysis, SPSS 22 software was used at descriptive statistics and inferential statistics.ResultsThe results showed that multi-correlation coefficient between professional ethics and social responsibility variables of nurses of Ali ibn Abi Talib hospital in Zahedan city was R = 0.293. The coefficient of determination is R2 = 0.086. According to the results, the components of respect for human life (0.158), refraining from doing any harm to patients (0.076) and honesty (0.052) have the greatest impact on social responsibility of nurses.ConclusionBased on the results, the components of secrecy, authority, beneficence and justice in this study have not influenced social responsibility of nurses. Considering the fact that compliance with professional ethics components among nurses helps them to fulfill the assigned duties, therefore, it is necessary to investigate and identify appropriate strategies to improve the status of professional ethics in nurses.Keywords: Professional Ethics, Nursing Ethics, Social Responsibility, Nurses
-
تاثیر مولفه های مدیریت دانش بر پدافند غیرعامل مطالعه موردی: جمعیت هلال احمر استان سیستان و بلوچستان)مقدمهمحیط پیرامونی بشر همواره مستعد وقوع انواع بحران ها و تهدیدات است و ضرورت اتخاذ تصمیم صحیح در این شرایط که مستلزم به کارگیری دانش می باشد امری انکارناپذیر است. با توجه به اینکه امروزه پدافند غیرعامل نقش مهمی در کاهش آسیب پذیری ایفا کرده است هدف این پژوهش بررسی تاثیرمولفه های مدیریت دانش بر پدافند غیرعامل در سازمان جمعیت هلال احمر استان سیستان و بلوچستان به عنوان یکی از سازمان های تاثیرگذار در این حوزه است.روشاین پژوهش با داشتن یک رویکرد علی، از نظر هدف کاربردی و از نظر ماهیت گردآوری اطلاعات از نوع توصیفی است. ابزار گردآوری اطلاعات پرسشنامه است که روایی و پایایی آن به ترتیب با نظرخواهی از متخصصان امر و محاسبه آلفای کرونباخ (8/0) تایید شد. 310 نفر از جامعه 1600 نفری امدادگران به روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. از آزمون آماری کولموگروف- اسمیرنوف، ضریب همبستگی پیرسون و مدل معادلات ساختاری با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS19 وAMOS استفاده شد.یافته هابا توجه به مطلوب بودن سطوح معناداری و تایید فرضیه های پژوهش مشخص شد که مدیریت دانش بر پدافند غیرعامل در سازمان جمعیت هلال احمر استان سیستان و بلوچستان تاثیر معناداری دارد و مقدار ضریب این تاثیر برابر با 843/0 است و مولفه های مدیریت دانش نیز به ترتیب با ضرایب خلق دانش (749/0)، جذب دانش (809/0)، سازماندهی دانش (808/0)، ذخیره دانش (804/0)، انتشار دانش (918/0) و به کارگیری دانش (717/0) بر پدافند غیرعامل تاثیر معناداری دارند. به بیان دیگر در ازای هر واحد افزایش یا کاهش در مدیریت دانش و مولفه های آن، پدافند غیرعامل به اندازه ضرایب فوق تاثیر می پذیرد.نتیجه گیریدر پایان مشخص شد که مدیریت دانش و مولفه های آن بر پدافند غیرعامل تاثیر معناداری دارند به گونه ای که تقویت هر کدام از عوامل فوق باعث اجرای بهتر پدافند غیرعامل می شود، از این رو، مدیران سازمان ها باید همواره سعی کنند مدیریت دانش را (که امروزه جزئی جدایی ناپذیر از وظایف مدیریتی آنها در تمام سطوح است) همواره مد نظر قرار دهند و محیط و ابزار را به گونه ای پای کار آورند که تمام مولفه های مدیریت دانش در سازمان اجرایی شود. از طرفی امروزه توجه به پدافند غیرعامل درتمام دنیا رشد چشمگیری داشته است و با گذشت زمان نیاز بیشتری به این علم احساس می شود، لذا وجود یک رویکرد دانشی باعث اجرای بهتر پدافند غیرعامل می شود.
کلید واژگان: مدیریت دانش, مدیریت بحران, پدافند غیرعامل, پدافند عاملBackgroundThe human being always prone environment of the threat and the need to make the right decision is in these circumstances that require the application of knowledge is irrefutable. Given that today's passive defense has played an important role in reducing the vulnerability of KM initiatives aim of this study examined the effects of passive defense in Sistan and Baluchistan Red Crescent society organizations as one of the most influential organizations in this field.MethodIn this causal approach and applied research, data gathered using questionnaire. The validity and reliability was confirmed due to the experts’ opinions and Cronbach's alpha coefficient (0/8). However, about 310 out of 1600 relief workers were selected by using random sampling and it is used Kolmogorov-Smirnov (K-S) test, Pearson correlation, Structural Equation Modeling, SPSS-19 and AMOS.FindingsAccording to the desirability of significant levels and confirmation of research hypothesis, knowledge management has a significant impact on passive defense in Red Crescent society of Sistan & Baluchistan (0/843). The components of KM coefficient are as follows: knowledge creation (0/749), absorbing knowledge (0/809), organizing knowledge (0/808), storage knowledge (0/804), diffusion of knowledge (0/918) and knowledge application (0/717) have a significant impact on passive defense. However, with the increase or decrease in knowledge management and its components, passive defense is affected by the mentioned factors.ConclusionThe results showed that knowledge management and its components have a significant impact on passive defense so that strengthening each of the mentioned factors can improve implementation of passive defense. Therefore, managers should always try to consider KM (which is now an integral part of their duties at all levels); and provide opportunities for all KM initiatives to execute in the organization. Since, passive defense has grown dramatically all over the world; there is a greater need for KM with the passing of time; however, a scientific approach improves the passive defense.Keywords: knowledge management, crisis management, defense, passive defense platforms
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.