به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

emad yuzbashian

  • Maryam Zarkesh, Zahra Nozhat, Mahdi Akbarzadeh, Maryam S Daneshpour, Behnaz Mahmoodi, Golaleh Asghari, Mehdi Hedayati, Afsoon Daneshafrooz, Rani Fedoruk, Emad Yuzbashian, Parvin Mirmiran, Alireza Khalaj
    Background

    Peroxisome proliferator-activated receptor gamma (PPARγ) has recently been studied for its potential influence on the functional response of the human body to exercise. We aimed to investigate the association of habitual physical activity (PA) with PPARγ mRNA level in the visceral and subcutaneous adipose tissues (VAT and SAT) in non-obese and obese non-diabetic adults.

    Methods

    VAT and SAT were obtained from 95 individuals, including 40 non-obese (BMI<30kg/m2) and 55 obese (BMI≥30kg/m2) who underwent elective abdominal surgery (Tehran, Iran, 2012-2015). The assessment of habitual PA was performed by a valid and reliable International PA Questionnaire-long form, and the metabolic equivalent of task (MET) was evaluated. Real-time quantitative reverse transcriptase-PCR evaluated the PPARγ expression in VAT and SAT.

    Results

    PPARγ expression in both VAT (1.18 vs. 0.37 fold change, P<0.001) and SAT (2.07 vs. 0.29 fold change, P=0.004) among obese subjects was higher than the non-obese group. After controlling for age, sex, and total energy intake, a positive association was found between total METs and PPARγ expression in both VAT and SAT among obese participants (β=0.22, P=0.007 and β=0.12, P<0.001, respectively). Among obese participants, there was a direct association between leisure time-related METs with VAT PPARγ expression (β=0.05, P=0.026). Moreover, in this group, an association was observed between occupation-related METs with PPARγ in both fat tissues (β=0.11, P=0.002 and β=0.17, P=0.013, respectively), and household work-related METs with SAT PPARγ (β=0.21, P=0.011).

    Conclusion

    High PA as an indispensable part of a healthy lifestyle may exert its beneficial effect by regulating PPARγ expression.

    Keywords: Adipose tissue, Exercise, Non-diabetic
  • نازنین سادات عقیلی مقدم، عماد یوزباشیان، مریم زرکش، محمد نصرتی اسکوئی، مهدی هدایتی، محمد صفریان، پروین میرمیران*، علیرضا خلج
    مقدمه

    واسپین آدیپوکینی است که منجر به کاهش مقاومت به انسولین و چاقی می گردد. مطالعات اندکی به بررسی ارتباط رژیم غذایی با سطح پلاسمایی واسپین پرداخته اند، اما تاکنون مطالعه ای در سطح بیان این ژن انجام نشده است. هدف از این مطالعه بررسی ارتباط بین بیان ژن واسپین در بافت چربی احشایی و زیرجلدی با اسیدهای چرب رژیم غذایی در افراد چاق و غیرچاق بود.

    مواد و روش ها

    بافت چربی احشایی و زیرجلدی از 50 فرد چاق و 47 فرد غیرچاق که تحت عمل جراحی شکم قرار داشتند به دست آمد. دریافت های غذایی با استفاده از پرسش نامه بسامد خوراک جمع آوری و مصرف روزانه اسیدهای چرب (کل چربی رژیم غذایی، اسیدهای چرب اشباع، تک و چند غیراشباع) محاسبه شد. میزان بیان نسبی ژن واسپین در بافت چربی با روش Real-Time PCR تعیین شد.

    یافته ها

    میانگین نمایه توده بدنی برای افراد چاق و غیرچاق به ترتیب 5/87±41/4 و 2/86±24/8 بود. مقایسه ی بیان ژن واسپین بافت در چربی احشایی و زیرجلدی افراد چاق و غیرچاق نشان داد که در بافت چربی زیرجلدی افراد چاق سطح بیان ژن به طور معنی داری بالاتر بود (0/034˂P). در افراد چاق بیان ژن واسپین در بافت چربی احشایی با اسیدهای چرب چند غیراشباع رژیم غذایی ارتباط نزدیک به معنی داری مثبت (0/28=r با 0/05=P) نشان دادند.

    نتیجه گیری

    نتایج مطالعه حاضر نشان داد که بیان ژن واسپین تنها در بافت چربی زیرجلدی افراد چاق بیشتر از افراد غیرچاق بود. هم چنین ارتباطی بین اسیدهای چرب رژیم غذایی با بیان ژن واسپین یافت نشد. بنابراین مطالعات گسترده تری لازم است تا مکانیسم عمل واسپین در اثرگذاری بر مقاومت به انسولین و نقش احتمالی اسیدهای چرب رژیم غذایی را در این فرایند نشان دهد.

    کلید واژگان: ژن واسپین, اسیدهای چرب رژیم غذایی, نوتریژنومیک, آدیپوکاین, بافت چربی
    Nazanin Sadat Aghili-Moghaddam, Emad Yuzbashian, Maryam Zarkesh, Mohammad Nosrati-Oskouie, Mahdi Hedayati, Mohammad Safarian, Parvin Mirmiran*, Alireza Khalaj
    Introduction

    Vaspin is an adipokine that reduces insulin resistance and obesity. There is little evidence suggesting an association between diet and plasma vaspin levels, and no studies have investigated the vaspin gene expression. The current study aimed to investigate the association of dietary fatty acid (FAs) intake with vaspin gene expression in visceral and subcutaneous adipose tissues (ATs) among obese and non-obese individuals.

    Materials and Methods

    Visceral and subcutaneous ATs were obtained from 50 obese and 47 non-obese individuals with a body mass index (BMI) ≥30 and BMI <30kg/m2, respectively, who underwent open abdominal surgery. The dietary intake was evaluated using a validated food frequency questionnaire, and the daily intake of FAs, including total dietary fat, saturated FAs, monounsaturated FAs, and polyunsaturated FAs, was calculated. The relative expression of vaspin gene in ATs was measured by real-time polymerase chain reaction (PCR) using SYBR® Green.

    Results

    The mean±SD of BMI in obese and non-obese subjects was 41.4±5.87 and 24.8±2.86 kg/m2, respectively. Comparison of vaspin gene expression in visceral and subcutaneous ATs of obese and non-obese individuals. showed higher expression leveles in the subcutaneous AT of obese individuals (P<0.034). In obese subjects, the dietary intake of polyunsaturated FAs (r=0.28, P=0.05) had a marginally significant positive association with vaspin gene expression in the visceral AT.

    Conclusion

    The results of the present study showed that vaspin gene expression was only higher in the subcutaneous AT of obese individuals as compared to non-obese subjects. There was no significant association between dietary FAs and vaspin gene expression. Therefore, further extensive studies are necessary to determine the underlying mechanism of the effect of vaspin on insulin resistance and to illustrate the possible role of dietary FAs in this regard.

    Keywords: Vaspin gene, Dietary fatty acids, Nutrigenomics, Adipokine, Adipose tissue
  • بهناز محمودی، گلاله اصغری، عماد یوزباشیان، پروین میرمیران*، فریدون عزیزی
    سابقه و هدف

    مطالعات در زمینه ارتباط بین فعالیت بدنی با بروز بیماری مزمن کلیوی (CKD) نتایج متناقصی گزارش کرده اند. هدف از انجام این پژوهش بررسی ارتباط فعالیت بدنی با بروز بیماری مزمن کلیوی در زنان و مردان در یک مطالعه مبتنی بر جمعیت است.

    مواد و روش ها:

     در مطالعه آینده نگر حاضر، 4226 شرکت کننده (1872 مرد و 2354 زن) بدون CKD در قالب مطالعه قند و لیپید تهران به مدت 6 سال از فاز3 (1386-1384) تا فاز 5 (1394-1391) پیگیری شدند. اطلاعات پایه فعالیت بدنی برای اندازه گیری معادل متابولیکی (MET) بر حسب ساعت در هفته مورد بررسی قرار گرفت. تخمین فیلتراسیون گلومرولی با استفاده از معادله اصلاح رژیم غذایی در بیماری های کلیوی (MDRD) محاسبه وCKD به صورت
    eGFR < 60 ml/min/1.73 m2 تعریف شد. برای بیان ارتباط بین بروز CKD با طبقه بندی های معادل متابولیکی، شانس خطر و 95 درصد فاصله اطمینان با استفاده از رگرسیون لجستیک محاسبه شد.

    یافته ها: 

    میانگین MET در مردان و زنان به ترتیب 913 و 683 دقیقه در هفته و بروز  CKDبه ترتیب برابر 7/10 و 4/15 درصد بود.پس از تعدیل عوامل مخدوش کننده، در مردان با فعالیت بدنی سنگین تر نسبت به مردان با فعالیت بدنی سبک تر شانس بروز CKDبه میزان 30 درصد (فاصله اطمینان 95 درصد: 95/0-51/0) کاهش یافته بود (012/0=P). هیچ رابطه معنی داری بین سطوح مختلف فعالیت بدنی و بروز CKD در زنان ملاحظه نشد (059/0=p).

    استنتاج

    فعالیت بدنی بیش تر با خطر بروز کم تر بیماری مزمن کلیوی بین مردان پس از 6 سال پیگیری در ارتباط است.

    کلید واژگان: فعالیت بدنی, بیماری مزمن کلیه, معادل متابولیکی
    Behnaz Mahmoodi, Golaleh Asghari, Emad Yuzbashian, Parvin Mirmiran*, Fereidoun Azizi
    Background and purpose

    There is controversy over the association between habitual physical activity and incidence of chronic kidney disease (CKD). The aim of this research was to investigate the association between physical activity and incidence of CKD in a population-based cohort study.

    Materials and methods

    In Tehran Lipid and Glucose Study (TLGS) a prospective investigation was performed in 4226 individuals (1872 males and 2354 females) with no known CKD who were followed-up for six years (from phase 3 (2005-2007) to phase 5 (2012-2015). Baseline physical activity was accessed, and the metabolic equivalent of task (MET) hours per week was calculated. Glomerular filtration estimation (eGFR) was done using Modification of Diet in Renal Disease (MDRD) and CKD was determined as eGFR <60 ml/min/1.73 m2. Logistic regression was used to evaluate the association between CKD and MET categories by reporting odds ratio (OR) and 95% confidence intervals (95%CI).

    Results

    The average MET values in males and females were 913 and 638 min/week, respectively. The incidence of CKD was 10.7% in men and 15.4% in women. After adjusting for potential confounders, men with high physical activity had a 30% (95% CI: 0.51-0.95) lower risk of incident of CKD than those with light physical activity (P=0.012). There was no significant association between levels of physical activity and CKD in women (P=0.059).

    Conclusion

    In this study, higher physical activity levels were associated with lower risk of CKD among men.

    Keywords: physical activity, chronic kidney disease, metabolic equivalent of task
  • مریم زرکش، کیمیا طبائی، بهناز محمودی، عماد یوزباشیان، گلاله اصغری، مهدی هدایتی*، پروین میرمیران، علیرضا خلج
    مقدمه

    بافت چربی با ترشح پروتئین هایی به نام آدپیوکین، بر هموستاز بدن اثر دارد. سطح پلاسمایی آپلین بعد از ورزش کاهش می یابد؛ هر چند شواهد در تنظیم این ژن در سلول های چربی نادر است. هدف از مطالعه ی حاضر، بررسی ارتباط بین فعالیت بدنی روزانه با بیان ژن آپلین و سطح سرمی آن در بافت چربی احشایی و زیرجلدی افراد غیرچاق و چاق مفرط است. 

    مواد و روش ها:

    در مطالعه ی مقطعی حاضر، چربی احشایی و زیرجلدی از 64 فرد که تحت جراحی شکمی بودند، جمع آوری شد. فعالیت بدنی با استفاده از پرسش نامه ی بین المللی فعالیت بدنی فرمت بلند (IPAQ) ارزیابی شد و معادل متابولیکی (MET) محاسبه گردید. بیان ژن آپلین با استفاده از روش qRT-Real Time PCR ارزیابی شد.

    یافته ها

    میانگین سنی برای گروه غیرچاق و چاق مفرط به ترتیب 45/6 و 39/6 سال و مجموع فعالیت بدنی به ترتیب 1093 و 894 (معادل متابولیکی بر هفته) بود. بیان آپلین در چربی زیرجلدی افراد چاق مفرط در مقایسه با افراد غیرچاق به صورت معنی داری بالاتر بود (0/038=p). پس از کنترل سن، اندازه دور کمر و سطح انسولین، MET کل به طور معنی داری در هر دو گروه غیرچاق و چاق مفرط با سطح mRNA آپلین چربی زیرجلدی ارتباط داشت (0/519=β و 0/395=β). در میان افراد چاق مفرط، فعالیت بدنی مرتبط با شغل و پیشه با بیان ژن آپلین در بافت چربی زیرجلدی ارتباط داشت (0/391=β).

    نتیجه گیری

    وجود ارتباط بین فعالیت بدنی و بیان ژن آپلین بافت چربی در افراد چاق مفرط و غیرچاق حاکی از اثرات مثبت سبک زندگی فعال بر آدیپوکین های ترشحی از بافت چربی است.

    کلید واژگان: ورزش, بیان ژن, آپلین, بافت های چربی
    Maryam Zarkesh, Kimia Tabaei, Behnaz Mahmoodi, Emad Yuzbashian, Golaleh Asghari, Mehdi Hedayati*, Parvin Mirmiran, Alireza Khalaj
    Introduction

    Adipose tissue affects body hemostasis by secreting a variety of proteins named adipokines. Plasma levels of apelin decreases after exercise; however, the evidence on gene regulation in adipocytes is rare. The aim of this study was to investigate the association of daily physical activity and applein gene expression and its serum levels in visceral and subcutaneous adipose tissues in non-obese and morbid obese subjects.

    Materials and Methods

    In this cross-sectional study, samples of visceral and subcutaneous adipose tissues were collected from patients (64) undergoing abdominal surgery. Data on physical activity was gathered using a valid and reliable International Physical Activity Questionnaire (IPAQ) and the metabolic equivalent (MET) was calculated. Apelin expression in fats was evaluated using the qRT-Real Time PCR method.

    Results

    Mean age for non-obese and morbid obese groups was 45.6 and 39.6 years, and total physical activity was 1093 and 894 (MET), respectively. The expression of apelin was significantly higher in subcutaneous fat in morbid obese subjects, compared to non-obese adults (P=0.038). After controling age, waist circumference and insulin levels, total MET was significantly associated with subcutaneous adipose tissue (β=0.519 and β=0.395) in both, the non-obese and obese groups. Among obese individuals, occupational-related activity was associated with apelin expression in subcutaneous adipose tissue (β=0.391).

    Conclusion

    The association of physical activity and adipose tissue gene expression in non-obese and obese individuals indicates the positive effects of active lifestyles on adipokines secreted from adipose tissues.

    Keywords: Exercises, Gene expressions, Apelin, Fatty tissuess
  • مریم آقایان، عماد یوزباشیان، گلاله اصغری*، پونه دهقان، مریم جوادی، پروین میرمیران
    مقدمه

    انتخاب نوع میان وعده ی غذایی با عوامل خطر بیماری های قلبی عروقی در ارتباط است. این مطالعه با هدف بررسی ارتباط بین مصرف میان وعده های غذایی با ضخامت اینتیما مدیا شریان کاروتید (CIMT) در میان کودکان و نوجوانان دچار اضافه وزن یا چاقی انجام شد.

    مواد و روش ها

    در مطالعه توصیفی تحلیلی حاضر، 339 کودک و نوجوان 6 تا 13 ساله دارای اضافه وزن یا چاقی با کمک معیار امتیاز Z نمایه توده بدن≥1 انتخاب شدند. اندازه گیری های تن سنجی، وضعیت بلوغ، و CIMT جمع آوری گردید. دریافت های غذایی با کمک پرسش نامه روا و پایای بسامد خوراک جمع آوری و ارزیابی شدند. آنالیز آماری داده ها با استفاده از رگرسیون خطی و لجستیک انجام گردید. 

    یافته ها: 

    میانگین سنی افراد شرکت کننده در مطالعه 9/3 سال و درصد افراد چاق  68/4 بود. پس از کنترل عوامل مخدوش گر سن، جنس، دریافت انرژی، وضعیت بلوغ، فعالیت بدنی و نمایه توده بدن به ازای افزایش یک انحراف معیار از گروه مغز ها، 0/126 میلی متر کاهش در میزان CIMT مشاهده شد (0/019=P-value). افراد در سهک پایانی دریافت گروه مغز ها، نسبت به افراد در سهک اول، 63 درصد خطر کمتر برای ابتلا به CIMT بالا داشتند (0/006=P روند). جایگزینی یک واحد از گروه مغز ها با همین میزان از گروه میان وعده های شیرین سبب کاهش 0/15 میلی متری در CIMT گردید.

     نتیجه گیری:

    مصرف گروه مغز ها به عنوان میان وعده غذایی سالم می تواند اثرات موثری بر مراحل غیر بالینی بیماری تصلب شراین بگذارد. مطالعه های کارآزمایی بالینی می تواند اثر مصرف انواع گروه مغز ها را برCIMT  و سایر عوامل خطر بیماری قلبی عروقی بررسی نماید.

    کلید واژگان: مغز ها, میوه های خشک, میان وعده, جایگزینی, ضخامت اینتیما مدیا شریان کاروتید, کودک, نوجوان, چاقی
    Maryam Aghayan, Emad Yuzbashian, Golaleh Asghari*, Pooneh Dehghan, Maryam Javadi, Parvin Mirmiran
    Introduction

    Snack consumption is associated with cardiovascular disease (CVD) risk factors in children and adolescents. The aim of this study is to investigate the association of snack consumption and carotid intima media thickness (CIMT) among overweight and obesity children and adolescents.

    Material and Methods

    In this cross sectional study, a total of 339 participants, aged 6 to 13 years with the body mass index Z score ≥1 enrolled in this study. Data on anthropometric measurements, pubertal status, and CIMT were documented. Food intakes of participants were measured by a valid and reliable food frequency questionnaire (FFQ). Linear and logistic regression were estimated. 

    Results

    Mean age of study participants was 9.3 years and with 68.4% of obesity. After controlling for confounders, including age, sex, energy intake, puberty status, physical activity, and body mass index, one SD increase in intake of nuts decreased the CIMT, by 0.126 mm (P value=0.019). Moreover, participants in the last tertile of nuts intake had 63% lower risk of high CIMT in comparison with those who consumed less than 1.74 serving/wk of nuts (P for trend=0.006). When nuts intake was replaced by the sweet unhealthy snacks the CIMT decreased by 0.15 mm.

    Conclusion

    Our findings emphasize the positive impact of nuts consumption as a healthy snack on subclinical stages atherosclerosis. Clinical trial studies could examine the effect of different kinds of nuts consumption on CIMT and complications of CVD risk factors.

    Keywords: Nuts, Dried fruit, Snacks, Substitution, CIMT, Children, Adolescent, Obesity
  • محمد نصرتی اسکویی، محمد صفریان، عماد یوزباشیان، گلاله اصغری، مریم زرکش، نازنین سادات عقیلی مقدم، مهدی هدایتی، پروین میرمیران*، علیرضا خلج
    مقدمه

    امنتین آدیپوکینی است که دارای اثرات ضدالتهابی بوده و منجر به کاهش مقاومت به انسولین می گردد، بنابراین، می تواند در پیشگیری از بیماری های قلبی عروقی و دیابت نقش مهمی داشته باشد. هدف مطالعه ی حاضر، بررسی ارتباط غلظت پلاسمایی و دریافت اسیدهای چرب با بیان ژن امنتین در بافت چربی احشایی و زیرجلدی بود.

    مواد و روش ها

    بافت چربی احشایی و زیرجلدی و خون ناشتا از 50 فرد چاق و 47 فرد غیرچاق بزرگ سال که تحت جراحی شکم قرار گرفته بودند، جمع آوری شد. دریافت های غذایی از طریق پرسش نامه بسامد خوراک ارزیابی گردید. میزان بیان نسبی ژن امنتین در بافت های چربی با روش Real-Time PCR و اسیدهای چرب پلاسما با روش کروماتوگرافی گازی تعیین شد.

    یافته ها

    بیان ژن امنتین در بافت چربی احشایی افراد غیرچاق بالاتر از افراد چاق بود، درحالی که در بافت چربی زیرجلدی تفاوتی مشاهده نشد. بیان ژن امنتین در بافت چربی احشایی با اسیدهای چرب تک غیراشباع رژیم غذایی (0/394β= و 0/011P=) در افراد چاق و نسبت پلاسمایی اسیدهای چرب امگا-6 به امگا-3 (0/385β= و 0/029P=) در افراد غیرچاق پس از تعدیل مخدوشگرها ارتباط مستقیم نشان داد. ارتباطی بین اسیدهای چرب دریافتی و پلاسمایی با بیان ژن امنتین در بافت چربی زیرجلدی مشاهده نشد.

    نتیجه گیری

    دریافت غذایی اسیدهای چرب تک غیراشباع افراد چاق و نسبت پلاسمایی اسیدهای چرب امگا-6 به امگا-3 افراد غیرچاق با بیان ژن امنتین در بافت چربی احشایی ارتباط مستقیم داشت. بنابراین، به نظر می رسد که افزایش دریافت اسیدهای چرب تک غیراشباع به واسطه ی افزایش بیان ژن امنتین می تواند در بهبود چاقی و عوارض مرتبط با آن در ارتباط باشد.

    کلید واژگان: امنتین, اسید چرب اشباع (SFA), اسید چرب تک غیراشباع (MUFA), اسید چرب چند غیراشباع (PUFA), نسبت امگا-6 به امگا-3, بافت چربی احشایی, بافت چربی زیرجلدی
    Mohammad Nosrati Oskouie, Mohammad Safarian, Emad Yuzbashian, Golaleh Asghari, Maryam Zarkesh, Nazanin Sadat Aghili Moghaddam, Mahdi Hedayati, Parvin Mirmiran*, Alireza Khalaj
    Introduction

    Omentin, an adipokine, with anti-inflammatory effects reduces insulin resistance, and can hence, play an important role in prevention of cardiovascular disease and diabetes. The present study aimed to investigate the association of plasma and dietary fatty acids with gene expression of omentin in visceral and subcutaneous adipose tissues.

    Materials and Methods

    Visceral and subcutaneous adipose tissues and fasting blood samples were obtained from 50 obese and 47 non-obese participants, who had undergone elective abdominal surgery. Dietary intakes were assessed using a food frequency questionnaire. Relative gene expression of omentin in visceral and subcutaneous adipose tissues was measured by Real-Time PCR and plasma fatty acids were measured using gas chromatography.

    Results

    Omentin gene expression in visceral adipose tissue was higher in non-obese participants, compared to obese ones; however, no difference was found in subcutaneous adipose tissue. A significant direct association was observed between omentin gene expression in visceral adipose tissue with dietary monounsaturated fatty acid (MUFA) (P=0.011, β=0.394) in obese subjects and the plasma omega 6: omega 3 ratio (P=0.029, β=0.385) in non-obese subjects after adjustment for confounders. No association was observed between omentin gene expression in subcutaneous adipose tissue and plasma and dietary fatty acids.

    Conclusion

    Dietary intakes of MUFA in obese participants and plasma omega 6: omega 3 ratio in non-obese ones were directly associated with omentin gene expression in visceral adipose tissue. Therefore, higher omentin gene expression by increasing dietary MUFA may be related to improvement of obesity and its associated comorbidities.

    Keywords: Omentin, Saturated fatty acids, Monounsaturated fatty acids, polyunsaturated fatty acids, Omega-6: Omega-3 ratio, Visceral adipose tissue, Subcutaneous adipose tissue
  • حسین رستمی، حمیدرضا توکلی، عماد یوزباشیان، مریم زرکش، مریم آقایان، مهدی هدایتی، رضا فروزانفر، پروین میرمیران*، علیرضا خلج
    مقدمه
    لپتین، آدیپوکینی است که در تنظیم متابولیسم بدن نقش داشته و بیان آن می تواند تحت تاثیر رژیم غذایی قرار گیرد. هدف مطالعه حاضر، بررسی ارتباط بین دریافت انواع روغن های مصرفی متداول در رژیم غذایی با بیان ژن لپتین در بافت چربی زیر جلدی و احشایی در بزرگسالان بود.
    مواد و روش ها
    بافت چربی احشایی و زیر جلدی از 97 فرد بزرگسال بالای 20 سال که تحت جراحی شکم قرار گرفته بودند، جمع آوری شد. روغن های رژیم غذایی شامل روغن زیتون، روغن نباتی جامد، روغن مایع و روغن حیوانی، از طریق پرسش نامه بسامد خوراک روا و پایا ارزیابی شد. بیان ژن لپتین در بافت چربی با استفاده از روشPCR Real-time اندازه گیری گردید.
    یافته ها
    ارتباط معکوس معنی داری بین دریافت روغن زیتون با بیان ژن لپتین در بافت چربی زیر جلدی (017/0=P و 417/0-=β) و احشایی (001/0>P و 552/0-=β) ملاحظه شد. هم چنین، ارتباط مستقیمی بین مصرف روغن حیوانی با بیان ژن لپتین در بافت چربی زیر جلدی (020/0=P و 328/0=β) و احشایی (015/0=P و 305/0=β) مشاهده گردید. هم چنین دریافت روغن مایع ارتباط معکوسی با بیان ژن لپتین در بافت چربی احشایی داشت (031/0P= و 348/0-β=).
    نتیجه گیری
    دریافت روغن زیتون ارتباط معکوس و دریافت روغن حیوانی ارتباط مستقیمی با بیان ژن لپتین در بافت چربی احشایی و زیر جلدی داشت که مستقل از نمایه توده بدنی و انسولین بود که نشان دهنده اهمیت منابع تامین چربی رژیم غذایی بر تنظیم بیان ژن لپتین در بافت چربی می باشد.
    کلید واژگان: لپتین, روغن زیتون, بافت چربی احشایی, بافت چربی زیر جلدی
    Hosein Rostami, Hamidreza Tavakoli, Emad Yuzbashian, Maryam Zarkseh Dr, Maryam Aghayan, Mehdi Hedayati Dr, Reza Forouzanfar Dr, Parvin Mirmiran Dr*, Alireza Khalaj Dr
    Introduction
    Leptin, as an adipokine, plays a role in the regulation of metabolism and could be affected by dietary intake. The purpose of the current study was to investigate the association of usual dietary intakes of fats with leptin gene expression in visceral and subcutaneous adipose tissues in adults.
    Materials and Methods
    Visceral and subcutaneous adipose tissues were gathered from 97 participants aged ≥20, who had undergone elective abdominal surgery. Dietary fats including olive oil, hydrogenated oil, non-hydrogenated oil, and animal fat were collected using a valid and reliable food-frequency questionnaire. Leptin gene expression in adipose tissues was measured using Real-Time PCR.
    Results
    A significant inverse relation was observed between olive oil intake and leptin gene expiration in subcutaneous (β=-0.441, P=0.017) and visceral (β=-0.552, P<0.001) adipose tissue. In addition a direct association was also observed between dietary animal fat and leptin gene expression in subcutaneous (β=0.328, P=0.020) and visceral (β=0.305, P=0.015) adipose tissue. Furthermore, non-hydrogenated oil consumption was inversely associated with leptin gene expression visceral adipose tissue (β=-0.348, P=0.031).
    Conclusion
    Dietary intake of olive oil was inversely and animal fat was directly associated with leptin gene expression in visceral and subcutaneous adipose tissues independent of body mass index and insulin indicating the importance of fat sources on adipose tissue leptin gene expression.
    Keywords: Leptin, Olive oil, Visceral adipose tissue, Subcutaneous adipose tissue
  • Firoozeh Hosseini, Esfahani, Zahra Bahadoran, Nazanin Moslehi, Golaleh Asghari, Emad Yuzbashian, Somayeh Hosseinpour, Niazi, Parvin Mirmiran *, Fereidoun Azizi
    Context: In recent decades, investigations have been focused on the definition, incidence and predictors of metabolic syndrome (MetS) in Iranians. This study aimed to review systematically investigations on MetS, conducted among the Tehran lipid and glucose study (TLGS) participants. Evidence Acquisition: Literature on MetS documented by TLGS studies published from 2000 to 2017 were searched using Pubmed and Scopus database in English language with a combination of following keywords: Metabolic syndrome, TLGS.
    Results
    The harmonized definition of MetS was confirmed, based on the estimated cut point of waist circumference (WC) ≥ 95 cm for both genders in Iran. The incidence rate was 550.9/10000 person/years, lower among women (433.5/10000) than men (749.2/10000). The prevalence of abdominal obesity, high triglycerides (TG), low high density lipoprotein cholesterol (HDL-C), high blood pressure (BP), and high fasting blood glucose (FBG) was 30, 46, 69, 34, and 12%, respectively. The prevalence of MetS in adolescents was 10.1% with no significant difference between boys and girls (10.3% in boys and 9.9% in girls). A strong association of WC (OR: 2.32, CI: 2.06 - 2.59) and TGs (OR: 1.95, CI: 1.65 - 2.11) with development of MetS was found. In adolescent boys, WC had the highest OR for MetS risk. WHO-defined MetS was a significant predictor of total and cardiovascular mortality both in men (HR: 1.66, CI: 1.23 - 2.24; HR:1.93, CI: 1.26 - 2.94) and women (HR: 2.01, CI: 1.39 - 2.88; HR:2.71, CI: 1.44 - 5.09).
    Conclusions
    Our results indicate high incidence of MetS in Tehranian adults and adolescents; high WC also appears to be a strong predictor of MetS. All definitions of MetS predicted cardiovascular disease.
    Keywords: Metabolic Syndrome, Obesity, Hypertension, Hyperlipidemia, HDL-C, LDL-C, Tehran Lipid, Glucose Study
  • Firoozeh Hosseini, Esfahani, Nazanin Moslehi, Golaleh Asghari, Somayeh Hosseinpour, Niazi, Zahra Bahadoran, Emad Yuzbashian, Parvin Mirmiran *, Fereidoun Azizi
    Context: The high prevalence of chronic diseases can be prevented or managed by specific changes in lifestyle patterns of individuals of which dietary factors is emphasized. The objective of this study was to review all findings of the Tehran Lipid and Glucose Study regarding validity and reliability of food frequency questionnaire (FFQ), evaluating dietary quality and association of dietary factors in relation to diabetes, dysglycemia, cardiovascular (CVD) and chronic kidney disease (CKD). Evidence Acquisition: Related documents were searched through PubMed and Scopus databases, in English language from 2000 to 2017. Finally, 52 relevant documents were eligible for inclusion in this review.
    Results
    The FFQ proved to be an acceptable tool for assessing nutrient and food group intakes and rank individuals accurately according to the levels of their dietary intakes. After 8 years of follow-up, the western dietary pattern (DP) was fairly stable but there was instability of traditional Iranian DP. DPs of over two-thirds of Tehranian populations were not in accordance with the dietary recommendations. Higher dietary scores of variety and healthy DPs were also associated with reduced odds of dysglycemia. The main dietary factor related to increased risk of CVD in our population was western DP. Patterns of amino acid intakes may contribute to the development of CVD. Higher intakes of several micronutrients and macronutrients, DPs and some vegetables decrease the risk of CKD. In conclusion DPs of most Tehranian adults need improvement.
    Conclusions
    This review showed that higher adherence to healthy food choices was associated with reduced odds of dysglycemia and CVD. Dietary sources of renal-protective nutrients should be encouraged among the general population.
    Keywords: Chronic Kidney Disease, Diabetes, Cardiovascular Disease, Diet, Nutrients, Tehran Lipid, Glucose Study
  • Parvin Mirmiran, Emad Yuzbashian, Zahra Bahadoran, Golaleh Asghari, Fereidoun Azizi
    Introduction. The objective was to examine whether dietary acid load was associated with chronic kidney disease (CKD) in adults.
    Materials and Methods. The cross-sectional analyses included 4564 participants, aged 20 years and older, who participated in the 4th phase of the Tehran Lipid and Glucose Study and had complete dietary and serum creatinine data. Dietary data were obtained from using a 147-item food-frequency questionnaire. Dietary acid load was calculated as the potential renal acid load (PRAL). Anthropometrics, blood pressure, and fasting plasma glucose, and lipids were measured. Chronic kidney disease was defined as an estimated glomerular filtration rate (GFR) less than 60 mL/min/1.73 m2 calculated using the Modification of Diet in Renal Disease equation. Risk of CKD was obtained in quartiles of PRAL with logistic recreation.
    Results. The mean dietary PRAL of the participants was -22.0 mEq/d. After adjustment for age, sex, and body mass index, the odds ratio for CKD in the highest compared to the lowest quartile of PRAL was 1.38 (95% confidence interval [CI], 1.02 to 1.83). After additional adjustment for energy intake and smoking, the odds ratio for CKD in the 4th quartile of PRAL compared to the 1st was 1.42 (95% CI, 1.06 to 1.91). In the final model, after additional adjustment for dietary intake of total fat, carbohydrate, dietary fiber, fructose, sodium, diabetes mellitus, and hypertension, the risk of CKD in the highest dietary PRAL category, compared to the lowest, increased by 42%.
    Conclusions. After adjusting for possible confounding factors, we found that higher PRAL (more acidic diet) was associated with higher prevalent CKD in Iranian adults.
    Keywords: diet, acid, base load, chronic kidney disease
  • Hanieh, Sadat Ejtahed, Mohammad Mahdi Sarsharzadeh, Parvin Mirmiran, Golaleh Asghari, Emad Yuzbashian, Fereidoun Azizi
    Background
    Leemoo is a user-friendly software designed for nutritional planning and dietary assessment applications by cooperation of Research Institute for Endocrine Sciences of Shahid Beheshti University of Medical Sciences, which uses fuzzy logic for the first time. It provides a range of recommended servings for food groups, which are easier for people to follow..
    Objectives
    The aim of this research was to describe the applications of this newly introduced software..Methods and Materials: Leemoo contains the following databases: food, nutrients, MyPyramid equivalents and physical activity. These databases facilitate diet analysis and planning. The food composition database includes 2920 Iranian food items, with the nutrient composition for up to 64 nutrients..
    Results
    All databases are flexible for updating. The program can calculate the amounts of nutrients and food group intakes and compare these with Dietary Reference Intakes and MyPyramid recommendations. This software has the ability of nutritional planning and estimates normal intake ranges of seven food groups based on person need..
    Conclusions
    This software was envisaged for use by health professionals, researchers and ordinary people and can be recommended for educational purpose and nutrition research in Iran. Future studies must be conducted to evaluate the effects of this software on users’ dietary habits and nutrition knowledge..
    Keywords: Nutrition Software, Leemoo, Fuzzy Logic, Food Groups
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال