fatemeh nazari
-
مقدمه
با ورود به دوره سالمندی امکان بروز مشکلاتی همچون انزوا، تنهایی در سالمندان شایع می شود. احساس تنهایی به عنوان یکی از مشکلات روان شناختی مهم در سالمندان، می تواند پیامدهای منفی قابل توجهی بر سلامت جسمی و روانی آنها داشته باشد. فاکتورهای مختلفی می توانند احساس تنهایی سالمندان ساکن خانه های سالمندان را پیش بینی نمایند. هدف از این مطالعه تعیین نقش راهبردهای مقابله ای در پیش بینی احساس تنهایی در سالمندان ساکن در خانه سالمندان بود.
روشمطالعه حاضر یک مطالعه توصیفی - تحلیلی بود. 194 نفر از سالمندان ساکن خانه سالمندان شهر شیراز در سال 1402 با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس وارد مطالعه شدند. از سه پرسشنامه پرسشنامه تنهایی UCLA، پرسشنامه استراتژی های مقابله ای CISS و پرسشنامه افسردگی سالمندان GDS برای گردآوری اطلاعات استفاده شد. از تمام سالمندان شرکت کننده در مطالعه حاضر، رضایت نامه کتبی اخذ گردید. برای تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار 23SPSS v. استفاده شد.
یافته هامیانگین سنی سالمندان شرکت کننده در مطالعه 46/5 ± 76/67 سال بود. بیشتر سالمندان، زن (52%)، همسرفوت شده بودند. تعداد بیشتری از سالمندان (2/70%)، احساس تنهایی پایین (نمره 21تا 39) را تجربه می کردند. این مطالعه نشان داد که اکثر سالمندان (48%)، راهبردهای هیجان مدار را به کار می گیرند. نتایج نشان داد با افزایش هر نمره از مقیاس مساله مدار و مقیاس اجتناب مدار، نمره احساس تنهایی به ترتیب 23/0 و 387/0 واحد افزایش می یابد. با افزایش هر نمره از مقیاس هیجان مدار، نمره احساس تنهایی 390/0 واحد کاهش می یابد.
نتیجه گیریسطح احساس تنهایی در سالمندان این مطالعه پایین بود. استفاده از استراتژی های مسئله مدار و اجتناب مدار با افزایش احساس تنهایی، و استفاده از استراتژی هیجان مدار با کاهش احساس تنهایی مرتبط بود. برنامه ریزی مداخلات موثر جهت کاهش احساس تنهایی در سالمندان، مانند آموزش استراتژی های مقابله سالم و ارتقای حمایت اجتماعی می تواند منجر به کاهش احساس تنهایی در سالمندان شود.
کلید واژگان: سالمند, تنهایی, راهبردهای مقابله ایIntroductionThe possibility of problems such as isolation and loneliness become common in the elderly entering old age. Loneliness, as one of the most important psychological problems in the elderly, can have significant negative consequences on their physical and mental health. Various factors can predict the feeling of loneliness of elderly people living in nursing homes. This study aimed to determine the role of coping strategies in predicting the feeling of loneliness in older adults living in nursing homes.
MethodsThis was a descriptive-analytical study. 194 older people living in nursing homes in Shiraz city were included in the study in 1402 using the convenience sampling method. UCLA Loneliness Questionnaire, CISS Coping Strategies Questionnaire, and GDS Geriateric Depression Scale were used to collect information. Written consent was obtained from all old participants in this study. SPSS v. 23 software was used for data analysis..
Resultshe mean age of the elderly participants in the study was 67.76 ± 5.46 years. Most of the elderly, women (52%), had lost their spouses. More elderly people (70.2%) experienced low loneliness (score 21-39). This study showed that most of older adults (48%) use emotion-oriented strategies. The results showed that with the increase of each score of the problem-oriented scale and the avoidance-oriented subscale, the loneliness score increased by 0.23 and 0.387 units, respectively. With the increase of each score on the emotion-oriented scale, the loneliness score decreases by 0.390 units.
ConclusionThe level of loneliness in the elderly in this study was low. The problem-oriented and avoidance-oriented strategies were associated with increasing feelings of loneliness, and the emotion-oriented strategies were associated with decreasing feelings of loneliness. Planning effective interventions to reduce the feeling of loneliness in the elderly, such as teaching healthy coping strategies and promoting social support, can lead to reducing the feeling of loneliness in older adults.
Keywords: Aged, Loneliness, Coping Strategies -
مجله دانشکده بهداشت و انستیتو تحقیقات بهداشتی، سال بیست و یکم شماره 3 (پیاپی 83، پاییز 1402)، صص 321 -330زمینه و هدف
نظام سلامت، در تلاش است با ارائه خدمات بصورت سطح بندی از مراجعات غیر ضروری به سطوح بالاتر جلوگیری کرده و بدین ترتیب از هزینه مراقبت های سلامت بکاهد. لذا مطالعه حاضر با هدف یافتن علل ارجاع به سطوح بالاتر در مناطق روستایی طراحی و اجرا شد.
روش کاراین مطالعه مقطعی بر روی 458 نفر از بیماران روستایی ارجاع داده شده به سطح دو در مناطق روستایی شهرستان زاهدان انجام گرفت. از پرونده های بهداشت خانواده موجود در سامانه سیب جهت جمع آوری اطلاعات استفاده شد. به منظور تجزیه و تحلیل داده ها از نرم افزار آماری SPSS16 استفاده گردید. داده ها با استفاده از آمار توصیفی (درصد فراوانی) و آزمون Chi-square تحلیل شدند.
نتایجبیشترین درصد ارجاع به سطح دوم ارائه خدمات (6/57%) مربوط به سال 1397 و کمترین درصد آن (1/4%) مربوط به سال 1395 می باشد. از بین بیماران ارجاع داده شده نزدیک به 50% آن ها به دلیل نیاز به تخصص بالاتر ارجاع داده شده اند و به تبع آن بیشترین مقصد ارجاع، پزشکان متخصص (2/67%) می باشند. از بین تمامی افراد ارجاع داده شده به سطح بالاتر تنها 6/23% دارای پسخوراند به سطح اول می باشند.
نتیجه گیریاز عوامل مهم ارجاعات پزشک خانواده به سطوح بالاتر نیاز به تخصص بالاتر و اصرار بیمار می باشد. همچنین ثبت پسخوراند به سطح اول ارائه خدمات مورد توجه قرار نگرفته استبا برقراری تعامل بین پزشک و سایر سطوح، آموزش پزشکان، تاکید بر اهمیت ارائه پسخوراند و آگاهی بخشی به بیماران تا حدود زیادی می توان ارجاعات غیر مقتضی را کاهش دهد.
کلید واژگان: سیستم ارجاع, خدمات سلامت, مناطق روستایی, زاهدانBackground and AimThe health system is trying to prevent unnecessary referrals to higher levels by providing tiered services and thus reduce the cost of health care. Therefore, this study was conducted in Zahedan City, Iran with the aim of finding the causes of referrals from level 1 to higher tiers in rural areas.
Materials and methodsThis cross-sectional study was conducted on 458 rural patients referred to the second level in the rural areas of Zahedan City, Iran. Data were collected from the family health files available in the Sib system and analyzed using the SPSS-16 statistical software, the statistical tests being descriptive statistics (percentage, frequency) and Chi-square test.
ResultsThe highest (57.6%) and lowest (4.1%) proportions of referrals to the second level of service provision were found to have been in 2018 and 2016, respectively. From among the referred patients nearly 50% had been referred due to the need for a higher expertise, thus most referrals (67.2%) were to specialists. Further analysis of the data showed that only in 23.6% of the cases there was a feedback from the higher level to the first level.
ConclusionThe findings show that referrals from family physicians to higher levels in the health system requires higher medical expertise and patient insistence. In addition, feedback to the first level of service provision has not received proper attention. Establishing interactions between physicians and other health service levels, refresher training of physicians, emphasizing the importance of providing feedback and promoting the awareness of patients can reduce to a large extent inappropriate referrals.
Keywords: Referral System, Health Services, Rural Areas, Zahedan City, Iran -
BackgroundThe harmful effects of drug relapse have always been one of the major challenges in addiction treatment. The present study aimed to predict drug relapse in addicted men under treatment based on experiential avoidance, integrative self-knowledge, and basic psychological needs.MethodsThe present study was a correlational one. The statistical population included all addicted men in Choubindar prison in Qazvin in 2021, among whom 200 individuals were selected randomly. Then, the participants filled out the Relapse Prediction Scale (RPS), Multidimensional Experiential Avoidance Questionnaire (MEAQ), Integrative Self-Knowledge Scale (ISK), and Basic Psychological Needs Scale (BPNS). Data were analyzed using stepwise regression via SPSS software (version 25).FindingsThe results of the study demonstrated that some of the components of experiential avoidance including distraction, distress endurance, behavioral avoidance, and distress aversion could account for 14.0% of the variance of the relapse in the addicts (P<0.05). Moreover, the obtained results considering the reflective self-knowledge component and the overall score of integrative self-knowledge could explain 15.0% of the variance in relapse in the addicts. Among the basic psychological needs, communication could predict 3.8% of the variance in relapse.ConclusionBased on the results of the present study, it is suggested that through addiction treatment and prevention of relapse programs, psychologists reduce drug relapse in addicts by decreasing distractions and behavioral avoidance, increasing distressendurance, enhancing self-knowledge, and improving efficient relationships.Keywords: Drug Use Relapse, Experiential Avoidance, Integrative Self-Knowledge, Basic Psychological Needs
-
در این مطالعه آلودگی انگلی دو گونه تجاری از تون ماهیان شامل ماهی شیر (Scomberomorus commerson) و هوور (Thunnus tonggol) در سواحل بندرعباس به ترتیب در دو فصل تابستان و پاییز مورد بررسی قرار گرفت. در کل 84 قطعه ماهی از هر دو گونه صید شدند و از نظر آلودگی انگلی مورد مطالعه قرار گرفتند. براساس نتایج به دست آمده، ماهیان شیر به انگل های منوژن آلوده بودند، در صورتیکه که ماهیان هوور هیچ نوع آلودگی به این انگل ها نداشتند. منوژن های شناسایی شده شامل گونه های Gotocotyla acanthura، G. bivaginalis، G. queenslandici، Cathucotyle cathuaui، Pseudothoracocotyla ovalis، Thoracocotyle crocea و Pricea multae بودند. انگل های دیژن جدا شده از هر دو گونه ماهی میزبان متعلق به جنس های Plerurus، Lecithochirium، Ectenurus و Erilepturus بودند. کرم های نواری جدا شده از ماهی شیر و هوور متعلق به جنس Callitetrarhynchus و کرم های لوله ای یافت شده از جنس های Goezia ، Hysterothylacium و Camallanus بودند. در ماهی شیر بیشترین درصد آلودگی مربوط به منوژن ها (72/98 درصد) و کمترین درصد آلودگی مربوط به کرم های نواری (26/0 درصد) بود. درصد آلودگی ماهی شیر به انگل های دیژن و کرم-های لوله ای 6/5 درصد بود. در ماهی هوور بیشترین درصد آلودگی مربوط به کرم های لوله ای (59/59 درصد) و کمترین درصد آلودگی مربوط به کرم های نواری (95/12 درصد) بود.کلید واژگان: منوژن, دیژن, کرم نواری, کرم لوله ای, تون ماهیانParasites of two commercial tuna fish including Scomberomorus commerson and Thunnus tonggol were investigated in Bandar Abbas coast during summer and autumn. A total of 84 fish of both species were captured. Based on the results, samples of S. commerson were infected with manogenean parasites, while T. tonggol did not show any of infection. The identified monogeneans include Gotocotyla acanthura, G. bivaginalis, G. queenslandici, Cathucotyle cathuaui, Pseudothoracocotyle ovalis, T. crocea and Pricea multae. Digenean parasites isolated from both hosts belong to the genera Plerurus, Lecithochirium, Ectenurus and Erilepturus. Callitetrarhynchus sp. was the only cestode observed in studied fishes. Obtained nematodes belong to Goezia, Hysterothylacium and Camallanus genera. The highest prevalence of contamination in S. commerson is related to monogenan parasites with 98.72% and the lowest is in cestodes with 0.26%. The prevalence of infection in S. commerson with digenea and nematoda is 5.6%. In T. tonggol, the highest percentage of infection was related to nematods and the lowest in cestode, 59.59% and 12.95% respectively.Keywords: Monogenea, Digenea, Cestoda, Nematoda, tuna fish
-
بیانیه گام دوم انقلاب از عالی ترین مضامینی است که مطالعه آن برای شناخت انقلاب اسلامی ضروری است. این بیانیه به گذشته چهل ساله انقلاب پرداخته، نقاط قوت و ضعف آن را تفسیر کرده و به آینده انقلاب نیز توجه نموده و گام های اساسی آن در چله دوم انقلاب را بیان کرده است. معرفی ماهیت انقلاب اسلامی و حفظ آن در ضمن طراحی گام های بعدی از مهمترین مسئولیتی است که رهبر فرزانه انقلاب بر دوش خود احساس کرده و به انجام آن قیام کرده است. نکته قابل توجه در این بیانیه، وجود رویکرد تمدنی در توصیه های آن است. نظر به اهمیت آینده انقلاب و ضرورت بررسی این بیانیه، پژوهش حاضر می کوشد مبانی فقهی بیانیه را استخراج کرده و رویکرد تمدنی آن را آشکار سازد و بنا به اهمیت مقوله علم و پژوهش از میان توصیه های هفتگانه بیانیه، به تبیین آن بپردازد.نتایج ارزیابی در این پژوهش نشان می دهد که اولا، رویکرد تمدنی به صورت واضح در روح بیانیه نقش ایفا کرده است؛ ثانیا، از منظر فقه تمدنی، علم و پژوهش واجب است؛ ثالثا، وجوب علم و پژوهش از آیه شصت سوره مبارکه انفال با چهار روش اطلاق، تلازم، غرض شارع و مناسبت حکم و موضوع استنباط می شود.
کلید واژگان: مبانی, فقه, تمدن, فقه تمدنی, مقام معظم رهبریThe statement of the second step of the revolution is one of the most excellent topics, which is necessary to study to understand the Islamic revolution. This statement deals with the past forty years of the revolution, interprets its strengths and weaknesses, pays attention to the future of the revolution, and states its basic steps in the second phase of the revolution. Introducing the nature of the Islamic revolution and preserving it while designing the next steps is one of the most important responsibilities that the wise leader of the revolution felt on his shoulders and rose to fulfill. The noteworthy point in this statement is the existence of a civilizational approach in its recommendations. Considering the importance of the future of the revolution and the necessity of examining this statement, the present study tries to extract the jurisprudential foundations of the statement and reveal its civilizational approach and explain it according to the importance of science and research among the seven recommendations of the statement. The evaluation results in this research show that firstly, the civilizational approach has clearly played a role in the spirit of the statement; Secondly, from the point of view of civilized jurisprudence, science and research and its multiplicity are obligatory; Thirdly, the necessity of science and research is inferred from verse 60 of Surah Mubarakah Anfal with four methods of application, necessity, legal purpose and appropriateness of the ruling and subject
Keywords: Basics, Jurisprudence, Civilization, Civilized Jurisprudence, Position Of Supreme Leader -
هدف از این مطالعه بررسی آلودگی Portunus segnis به موجودات همزیست، تعیین فراوانی، درصد فراوانی و شدت آلودگی به آنهاست. در مجموع، 86 خرچنگ آبی شناگر طی دو فصل تابستان و پاییز 1396 از سواحل بندرعباس جمع آوری گردید. مجموعا تعداد 473 همزیست شامل Lepas anserifera، Chelonibia testudinaria، Philometra sp.، Microstella norvegica، دو گونه شناسایی نشده از cyclopoida، گونه های شناسایی نشده Ostracoda و Bivalvia به ترتیب با فراوانی 59/66، 47/1، 53/13، 91/5 و 47/12 درصد از این میزبان جداسازی شدند. به جز گونه C. testudinaria، سایر گونه ها برای اولین بار از P. segnis و خلیج فارس گزارش می شوند. شدت آلودگی در دو جنس نر و ماده تفاوت معنی داری نشان نداد. بنابراین، می توان نتیجه گرفت که فراوانی همزیست ها در خرچنگ آبی شناگر از عامل جنسیت تاثیر نمی پذیرد. شدت آلودگی در فصل پاییز حدود چهار برابر فصل تابستان (به ترتیب 21 و 84/5) بود. علت این اختلاف احتمالا شرایط مناسب برای حضور همزیست ها و اندازه بزرگتر میزبان در فصل معتدل نسبت به فصل گرم است. شدت آلودگی در کلاسه عرضی 2 تقریبا چهار برابر کلاسه 1 بود که نشان می دهد، تفاوت در اندازه، اثر مستقیم و مثبتی بر فراوانی همزیست ها در P. segnis دارد.
کلید واژگان: خرچنگ شناگر آبی, Portunus segnis, خلیج فارس, همزیست, انگلThe purpose of this study was to investigate the infestation of Portunus segnis with symbiotic organisms to determine the abundance, prevalence, and intensity of the infestation. A total of 86 blue swimming crabs were collected from Bandar Abbas coast during Summer and Autumn, 2018. Totally, 473 symbionts including Lepas anserifera, Chelonibia testudinaria, Philometra sp., Microstella norvegica, two unidentified species of order Cyclopoida, unidentified species of Ostracoda and Bivalvia were isolated. The prevalence of infection was 66.59, 1.47, 53, 13.5, 5.91, and 12.47%, respectively. Except for C. testudinaria, other taxa are reported for the first time in P. segnis and the Persian Gulf during this study. The intensity of infestation in both males and females did not show a significant difference, therefore, it can be concluded that this factor is not affected by gender in blue swimming crab. The intensity of infestation in autumn was approximately, four times more than summer (21 and 5.84, respectively). It is probably because of the suitable conditions and the larger size of the host in this season. Moreover, intensity of infestation in cluster 2 was almost four times more than in cluster 1, confirming the positive effect of size on the abundance of symbionts in P. segnis.
Keywords: Blue swimming crab, Portunus segnis, Persian Gulf, Symbiont, Parasite -
زمینه و هدف
ناتوانی جسمی ناشی از بیماری مولتیپل اسکلروزیس، نیاز این بیماران را به حمایت از سوی دیگران افزایش می دهد و پایبندی به درمان دارویی، از عوامل اصلی موفقیت در درمان بیماری های مزمن است که تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد. این مطالعه به منظور تعیین ارتباط حمایت اجتماعی درک شده با پایبندی به درمان دارویی در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس انجام شد.
روش بررسیاین مطالعه توصیفی تحلیلی روی 110 بیمار (70 زن و 40 مرد) در محدوده سنی 39±9 سال مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس مراجعه کننده به دو مرکز آموزشی درمانی کاشانی و الزهرا دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1400 انجام شد. پس از نمونه گیری به روش تصادفی سیستماتیک، داده ها به روش مصاحبه و با استفاده از پرسشنامه های حمایت اجتماعی درک شده زیمت (MSPSS) و موریسکی (MMAS-8) جمع آوری شدند.
یافته هامیانگین و انحراف معیار نمرات پایبندی به درمان دارویی و حمایت اجتماعی درک شده به ترتیب 6.10±1.72 و 62.83±14.97 تعیین شد. حمایت اجتماعی درک شده با پایبندی به درمان دارویی با توجه به ضریب همبستگی پیرسون ارتباط معنی داری نشان نداد (r=0.185, P=0.053). حمایت اجتماعی درک شده با میزان رضایت از درآمد (F=4.54, P=0.01)، الگوی سیر بالینی (F=2.95, P=0.03)، مشکل دسترسی به مراقبت درمانی (t=-2.29, P=0.02)، علایم بالینی شامل اختلالات حرکتی (t=-3.72, P=0.001)، تعادلی (t=-3.23, P=0.002) و ادراری (t=-2.53, P=0.01) ارتباط آماری معنی داری نشان داد.
نتیجه گیریحمایت اجتماعی درک شده در بیماران مبتلا به مولتیپل اسکلروزیس سبب پایبندی به درمان دارویی نشد.
کلید واژگان: مولتیپل اسکلروزیس, حمایت اجتماعی درک شده, پایبندی به درمان داروییBackground and ObjectivePhysical disability caused by multiple sclerosis (MS) increases MS patients' need for support from others. Medication adherence is one of the main success factors in the treatment of chronic diseases, which is influenced by various factors. This study aimed to determine the relationship between perceived social support and medication adherence in patients with MS.
MethodsThis descriptive-analytical study was conducted on 110 patients (70 women and 40 men) aged 39±9 years with MS who visited the 2 medical training centers of Isfahan University of Medical Sciences (Kashani and Al-Zahra), Isfahan, Iran during 2021. After sampling by the systematic random method, the data were collected by interviews and using Zimmet's Perceived Social Support Scale (MSPSS) and the Morisky Medication Adherence Scale (MMAS-8).
ResultsThe mean and standard deviation of the scores of medication adherence and perceived social support were 6.10±1.72 and 62.83±14.97, respectively. According to the Pearson correlation coefficient, perceived social support did not show any significant relationship with medication adherence (r=0.185, P=0.053). Perceived social support showed a statistically significant relationship with income satisfaction (F=4.54, P=0.01), the pattern of clinical course (F=2.95, P=0.03), difficulty in accessing medical care (t=-2.29, P=0.02), and clinical symptoms, including motor (t=-3.72, P=0.001), balance (t=-3.23, P=0.002), and urinary disorders (t=-2.53, P=0.01).
ConclusionPerceived social support in patients with MS did not cause medication adherence.
Keywords: Multiple Sclerosis, Perceived Social Support, Medication Adherence -
Background
Heel pain is commonly caused by chronic plantar fasciitis, associated with pain and activity limitation in patients. Although steroid injection is a popular method to treat this disease, it has side effects and provides short-term pain relief. The study was designed to investigate the effects of dexmedetomidine and corticosteroid injection in treating chronic plantar fasciitis.
Materials and MethodsA total of 70 participants were divided into two groups. The intervention group received a mixture of dexmedetomidine (1μg/kg) with 1 ml of lidocaine 2%. The control group received a combination of 1ml of corticosteroid (40mg triamcinolone) with 1ml of lidocaine 2%. Outcome measures were evaluated with Numerical Rating Scale (NRS) and Maryland foot score (MFS) before, one, and three months after the intervention.
ResultsSignificant improvements in NRS and MFS were observed in both groups at 1 and 3 months of follow-up compared to baseline(P<0.001). NRS score improvement in the first month was more significant in the corticosteroid group compared to the dexmedetomidine group. However, after three months, the dexmedetomidine group experienced greater pain reduction (P=0.012) and higher functional ability (P<0.001) than the corticosteroid group.
ConclusionLocal injection of dexmedetomidine provided significant and long-term effects on pain severity and physical activity. Corticosteroids caused an immediate but short‑term effect, whereas sustained improvement in the dexmedetomidine group was observed during the follow-up.
Keywords: Plantar Fasciitis, Dexmedetomidine, Corticosteroid, Numerical Rating Scale, Maryland Foot Score -
مجله روانپزشکی و روانشناسی بالینی ایران، سال بیست و هشتم شماره 4 (پیاپی 111، زمستان 1401)، صص 466 -479اهداف
علایم وسواس فکری عملی معمولا در یک پیوستار رخ می دهند که ازنظر شدت شناخت و علایم متفاوت هستند، اما ازنظر کیفی ماهیت یکسانی دارند. می توان گفت باتوجه به شیوع بالای علایم وسواس فکری عملی، بررسی سبب شناسی آن ها از اهمیت بالایی برخوردار است. بباتوجه به اینکه تاکنون مطالعه ای مشابهی که مدلی جامع از متغیرهای دخیل در شکل گیری و تداوم نشانه های وسواس فکری عملی باشد، انجام نشده است، هدف از پژوهش حاضر بررسی نقش میانجی بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و اجتناب تجربی در ارتباط بین طرح واره های هیجانی و علایم وسواس فکری عملی است.
مواد و روش هادر مطالعه حاضر که یک مطالعه توصیفی همبستگی است، جامعه آماری متشکل از دانشجویانی بود که در نیم سال تحصیلی 1400-1401 در دانشگاه های مستقر در شهر تهران مشغول به تحصیل بودند. یک نمونه 344 نفری با استفاده از روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و داده های حاصل با استفاده از روش مدل سازی معادلات ساختاری و با نرم افزارهای lisrel و SPSS به ترتیب با نسخه21 و 8/8 تحلیل شدند.
یافته هاباتوجه به مقادیر برازندگی می توان گفت که مدل پیشنهادی از برازش خوبی برخوردار است (شاخص برازش=0/91، ریشه میانگین مربعات خطای تقریب=0/57، شاخص برازش افزایشی=0/97). باتوجه به اینکه در سطح خطای 0/05، مقدار سطح معناداری برای هر 3 متغیر بدتنظیمی هیجانی، اجتناب تجربی و نشخوار فکری کمتر از 05/0 است، می توان گفت که نقش میانجی آن ها ازنظر آماری معنادار است.
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گیری کرد مداخلاتی که هدف آن ها افزایش پذیرش در برابر تجربیات خصوصی، کاهش بدتنظیمی هیجانی، نشخوار فکری و اصلاح طرح واره های هیجانی است، پیامدهای درمانی بهتری برای افراد دارای علایم وسواس فکری عملی خواهند داشت.
کلید واژگان: علائم وسواس فکری عملی, طرح واره هیجانی, نشخوار فکری, اجتناب تجربی, اختلال در تنظیم هیجانObjectivesObsessive-compulsive disorder (OCD) symptoms differ in severity, but are the same in nature. Due to the high prevalence of OCD symptoms, their ethological study is important. Given that no study has been conducted on finding the factors involved in development and continuation of these symptoms, this study aims to examine the mediating role of emotion dysregulation, experiential avoidance, and rumination in the relationship of emotional schemas with OCD symptoms.
MethodsThis is a descriptive-correlational study. Participants were 349 college students in Tehran, Iran in the academic year of 2021-2022, who were selected by a convenience sampling method. Data analysis including structural education modeling (SEM) were conducted in SPSS software, verion 22 and LISREL v. 8.8 applications.
ResultsThe SEM model had a good fit (GFI=0.91, RMSEA=0.57). The three variables of emotion dysregulation, rumination, and experiential avoidance had a significant role in mediating the relationship between emotional schemas and OCD symptoms (P<0.05).
ConclusionThe interventions focusing on increasing acceptance of private experiences, reducing emotional dysregulation and rumination, and modifying emotional schemas can have better therapeutic outcomes for people with OCD.
Keywords: Emotion dysregulation, Emotional schemas, Rumination, Experiential avoidance, Obsessive-compulsive disorder -
این پژوهش با هدف، مدل یابی خودناتوان سازی براساس دلبستگی به مدرسه بامیانجی گری تنظیم هیجان و سبک زندگی دینی معنوی دردانش اموزان پسر سطح متوسط شهرستان خدابنده انجام شد. روش پژوهش مقطعی از نوع همبستگی است. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانش آموزان مقطع دوم متوسطه شهرستان خدابنده در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند، تعداد 420 نفر را روش نمونه گیری تصادفی خوشه ای انتخاب شدند. در این پژوهش از ابزارهای خودناتوان سازی (جونز و رودوالت، 1982)، دلبستگی به مدرسه (موتون و همکاران، 1993) و تنظیم هیجان (گارنفسکی و کرایج، 2006) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار SPSS-V23 و Lisrel-V8.8 استفاده گردید. همچنین به منظور پاسخگویی به فرضیه های پژوهش از مدل یابی معادلات ساختاری استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که مدل از برازش مناسبی برخوردار است. نتایج نشان داد خودناتوان سازی بر اساس دلبستگی به مدرسه با میانجی گری تنظیم شناختی هیجان در دانش آموزان پسر مقطع متوسطه دوم شهرستان خدابنده از برازش مطلوبی برخوردار است. به طور کلی نتایج حاکی از اهمیت نقش متغیرهای دلبستگی به مدرسه و تنظیم شناختی هیجان در پیش بینی خودناتوان سازی تحصیلی بود. بنابراین چنان چه با استفاده از روش های آموزشی بتوان میزان دلبستگی به مدرسه و تنظیم شناختی هیجان را افزایش داد می توان سطح خودناتوان سازی تحصیلی را به میزان قابل ملاحظه ای پایین آورد. لذا توجه به متغیرهای مذکور در پیشگیری و طراحی درمان های مناسب تر به پژوهشگران و درمانگران یاری می رساند.
کلید واژگان: خودناتوان سازی, دلبستگی به مدرسه, تنظیم شناختی هیجان, سبک زندگی دینی معنویThis research was conducted with the aim of modeling of Self-Handicapping based on School Attachment with the Mediating Role of Emotional Cognitive Regulation in High School Male Students in Khodabandeh city. The cross-sectional research method is correlational. The statistical population of the present study included all the second grade secondary school students of Khodabande city in the academic year of 1401-1400, 420 people were selected by cluster random sampling method. In this research, the tools of self-handicapping (Jones and Rudwalt, 1982), attachment to school (Moton et al., 1993) and emotion regulation (Garnefski & Kraaij, 2006) were used. In order to analyze the data, SPSS-V23 and Lisrel-V8.8 software were used. Also, in order to respond to the research hypotheses, structural equation modeling was used. The research findings showed that the model has a good fit. The results showed that Self-Handicapping based on attachment to school with the mediation of cognitive regulation of emotion has a good fit in the second secondary school boys of Khodabande city. In general, the results indicated the importance of the variables of attachment to school and cognitive regulation of emotion in predicting academic self-handicapping. Therefore, if the level of attachment to school and the cognitive regulation of emotion can be increased by using educational methods, the level of academic self-handicapping can be significantly reduced. Therefore, paying attention to the mentioned variables helps researchers and therapists in prevention and designing more suitable treatments.
Keywords: self-handicapping, attachment to school, cognitive emotional regulation, spiritual religious lifestyle -
زمینه و هدف
استفاده فزاینده از اینترنت و شبکه های اجتماعی به طور بالقوه ای با پیامدهای نامطلوبی در سطح جسمانی، روانی، اجتماعی و عملکردی همراه است؛ ازاین رو پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی درمان شناختی رفتاری بر منزلت هویت من و بهزیستی ذهنی در افراد وابسته به شبکه های مجازی انجام شد.
روش بررسیروش این پژوهش نیمه آزمایشی بود که با استفاده از طرح پیش آزمون و پس آزمون همراه با گروه های آزمایش و گواه انجام شد. جامعه آماری پژوهش را افراد وابسته به شبکه های مجازی مراجعه کننده به کلینیک های مشاوره و روان شناسی شهر تهران در سال 1400 تشکیل دادند. از بین آن ها سی نفر داوطلب واجد شرایط به صورت دردسترس وارد مطالعه شدند و به تصادف در گروه های آزمایش و گواه (هر گروه پانزده نفر) قرار گرفتند. پرسش نامه منزلت هویت من (بنیون و آدامز، 1986) و پرسش نامه بهزیستی ذهنی (مولوی و همکاران، 1389) توسط هر دو گروه در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل شد. گروه آزمایش درمان شناختی رفتاری را در دوازده جلسه نوددقیقه ای دریافت کرد؛ اما برای گروه گواه هنگام اجرای پژوهش هیچ برنامه درمانی ارایه نشد. تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS نسخه 24 صورت گرفت. سطح معناداری آزمون ها 0٫05 در نظر گرفته شد.
یافته هانتایج تحلیل کوواریانس برای هریک از متغیرهای منزلت هویت من و بهزیستی ذهنی نشان داد، در خرده مقیاس های منزلت هویت من شامل بحران زدگی (0٫005=p) و دنباله روی (0٫001>p) بین گروه های آزمایش و گواه در پس آزمون، بعد از حذف اثر پیش آزمون تفاوت معناداری وجود داشت؛ همچنین در خرده مقیاس های بهزیستی ذهنی شامل سرزندگی (0٫024=p) و اراده (0٫001>p) و روان رنجوری (0٫004=p) بین گروه های آزمایش و گواه در پس آزمون، بعد از حذف اثر پیش آزمون تفاوت معناداری مشاهده شد.
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش، درمان شناختی رفتاری درمان شناختی رفتای با اصلاح افکار ناکارآمد موجب بهبود بهزیستی ذهنی و منزلت هویت من در افراد وابسته به شبکه های مجازی می شود.
کلید واژگان: درمان شناختی رفتاری, منزلت هویت من, بهزیستی ذهنی, شبکه های مجازیBackground & ObjectivesVirtual social networks consist of sites where users can share their interests, thoughts and activities with other people. Among the users of virtual networks, teenagers may be extremely attracted to its use. Therefore, considering the negative consequences of addiction to virtual networks and because addiction to virtual networks is a new disorder, its treatment methods have not yet expanded much, but research has shown that cognitive behavioral therapy for users who are obsessed with Virtual network use is effective. In cognitive behavioral therapy, a well–known treatment method, it is assumed that thoughts determine emotions, and by controlling ineffective thoughts and managing behavior, the amount of dependence on virtual networks can be reduced. Therefore, the research aimed to determine the cognitive behavioral therapy program on ego identity status and mental well–being in people dependent on virtual networks.
MethodsThe current research was semi–experimental and conducted with a pre–test–post–test design with control and experimental groups. The study's statistical population included people affiliated with virtual networks who referred to counseling and psychology clinics in Tehran in 2021. Among the statistical population, 30 qualified volunteers entered the study as available and were randomly assigned to two experimental and control groups (each group included 15 people). Inclusion criteria were: 1. a higher–than–average score on the Questionnaire of Addiction to Mobile–Based Social Networks; 2. at least a diploma level of education; 3. not participating in other therapeutic interventions simultaneously. Exclusion criteria were: 1. absenteeism more than out of three sessions; 2. it was non–observance of group therapy rules. Both groups completed the pre–test and post–test of the Ego Identity Status Questionnaire (Bennion & Adams, 1986) and the Subjective Well–Being Questionnaire (Molavi et al., 2010). The experimental group received cognitive behavioral therapy in twelve ninety–minute sessions; However, the control group did not receive any treatment program during the research. Data analysis was carried out in two parts: descriptive statistics and inferential statistics. At the level of descriptive statistics, frequency, mean and standard deviation were used, and at the level of inferential statistics, covariance analysis was used in SPSS software version 24. The significance level was 0.05 for the tests.
ResultsThe results of the analysis of covariance for each of the variables of ego identity status and mental well–being showed that there was a significant difference in the subscales of ego identity status including diffusion (p=0.005) and achievement (p<0.001) between the experimental and control groups in the post–test, after removing pre–test effect; Also, after removing the effect of the pre–test, there was a significant difference in the mental well–being subscales including vitality (p=0.024), life determination (p<0.001) and neuroses (p=0.004) between the experimental and control groups in the post–test.
ConclusionAccording to the results, cognitive–behavioral therapy can enhance the ego identity status and mental wellness of individuals who rely heavily on virtual networks by correcting their dysfunctional thoughts.
Keywords: Cognitive behavioral therapy, Ego identity status, Mental well–being, Virtual networks -
مقدمه
طلاق عاطفی نوعی نابهنجاری در نظام خانواده است که اگرچه به جدایی زوج ها منجر نمی شود، اما زندگی زناشویی آن ها فاقد عشق، مصاحبت و دوستی است و پیامدهای منفی برای کارکرد خانواده دارد. هدف پژوهش تعیین نقش سرمایه روانشناختی و تمایز یافتگی در پیش بینی طلاق عاطفی در معلمان زن شهر زنجان می باشد.
روش کارمطالعه حاضر به روش توصیفی- همبستگی انجام شد. جامعه آماری شامل تمام معلمان زن ناحیه 2 آموزش و پرورش شهر زنجان در سال 1398 بود. نمونه آماری بر اساس فرمول Krejcie & Morgan 274 تن بودند که به صورت در دسترس انتخاب شدند. در این مطالعه از پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس طلاق عاطفی (Emotional Divorce Scale)"، "مقیاس تمایز یافتگی (Differentiation of Self Scale) " و "مقیاس سرمایه روانشناختی" (Psychological Capital Scale) استفاده شد. روایی محتوا به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ برایپرسشنامه ها بررسی شد. داده های جمع آوری شده در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 25 تحلیل شد.
یافته هابین سرمایه روانشناختی (36/0- =R، 05/0>P) و زیر مقیاس های آن شامل خودکارآمدی (46/0- =R، 05/0>P)، امیدواری (46/0- =R، 05/0>P)، تاب آوری (37/0- =R، 05/0>P) و خوش بینی (50/0- =R، 05/0>P) با طلاق عاطفی همبستگی منفی وجود داشت. بین تمایز یافتگی (43/0- =R، 05/0>P) و مولفه های آن شامل واکنش پذیری عاطفی (25/0 =R، 05/0>P)، جایگاه من (48/0 =R، 05/0>P)، با طلاق عاطفی همبستگی مثبت و بین قطع عاطفی (44/0 =R، 05/0>P) و آمیختگی با دیگران (43/0- =R، 05/0>P) با طلاق عاطفی همبستگی منفی وجود داشت. نتایج نشان داد که سرمایه روانشناختی و تمایزیافتگی در مجموع قادرند 30 درصد از واریانس طلاق عاطفی را در زنان تبیین کنند (05/0>P).
نتیجه گیریطلاق عاطفی در زنان توسط سرمایه روانشناختی و تمایز یافتگی پیش بینی شد. بنابراین، به مشاوران و روانشناسان خانواده پیشنهاد می شود ضمن توجه به نقش این متغیرها در طلاق عاطفی، با کمک به زوج ها برای افزایش سرمایه روانشناختی و تعدیل تمایز یافتگی آن ها، از طلاق عاطفی پیشگیری کنند.
کلید واژگان: سرمایه روانشناختی, تمایزیافتگی خود, طلاق عاطفیIntroductionEmotional divorce is an abnormality in the family system that, although it does not lead to the separation of couples, but their married life lacks love, companionship and friendship and has negative consequences for the functioning of the family. The aim of this study was to determine the role of psychological capital and differentiation self in predicting emotional divorce in female teachers in Zanjan.
MethodsThe present study was performed by descriptive-correlation method. The statistical population included all female teachers in education district 2 of Zanjan in 2019. The statistical sample was 274 people based on Krejcie & Morgan formula which was selected by convenience sampling method. In this study, demographic questionnaire, "Emotional Divorce Scale", "Differentiation of Self Scale" and "Psychological Capital Scale" were used. Content validity by qualitative method, and reliability by internal consistency method were evaluated by calculating Cronbach's alpha coefficient. The collected data were analyzed in SPSS. 25.
ResultsBetween psychological capital (R= 0.36, P<0.05) and its components including self-efficacy (R= -0.46, P<0.05), hopefulness (R= -0.46, P<0.0), resilience (R= 0.37, P<0.05) and optimism (R= 0.50, P <0.05) were negatively correlated with emotional divorce. Between differentiation (R= -0.43, P<0.05) and its components including emotional reactivity (R= 0.25, P<0.05), My position (R= 0.48, 05 P <0.0), positive correlation with emotional divorce and correlation between emotional divorce (R= 0.44, P <0.05) and fusion with others (R= -0.43, P<0.05) with emotional divorce there was a negative. The results showed that psychological capital and differentiation together could explain 30% of the variance of emotional divorce in women (P<0.05).
ConclusionsEmotional divorce in women was predicted by psychological capital and differentiation. Therefore, it is recommended to counselors and family psychologists, considering the role of these variables in emotional divorce, with the help of couples to increase psychological capital and adjust differentiation. They should prevent emotional divorce.
Keywords: Psychological Capital, Differentiation of Self, Emotional Divorce -
سازوکار تعیین رهبر توسط خبرگان منتخب مردم در اصل 107 قانون اساسی، ویژگی ها و اوصافی ترجیحی را در تعیین رهبر مقرر کرده است که این مرجحات، بدون تصریح یا بیان ضمنی دال بر وجود اولویت میان آن ها، در عرض یکدیگر بیان شده اند. بنابراین منطوق اصل، حاکی از تساوی جایگاه این مرجحات است؛ حال آنکه مرجح «مقبولیت عامه» در کنار سایر مرجحات جایگاهی متزلزل داشته و امکان مغفول ماندن آن وجود دارد، چراکه ذکر سایر مرجحات تحت عنوان ویژگی های رهبر در اصول 109 و 5 پایگاهی استوار برای آن ها ایجاد کرده و از دیگر سو عموم آرای فقها اولویت این مرجحات را به سبب وجود ملاک شرعی مورد تاکید قرار داده است. با این وصف سوال آن است که جایگاه حقیقی «مقبولیت عامه» چیست و قانونگذار اساسی چه هدفی را از افزودن این مفهوم به اصل 107، پس از بازنگری در قانون اساسی دنبال کرده است؛ آیا این هدف با نحوه نگارش و جایگذاری آن در این اصل سازگار است. آیا مقبولیت عامه صرفا مرجحی در سازوکار تعیین رهبر است یا می توان آن را از ویژگی های ماهوی رهبر برشمرد. این مقاله در راستای ابهام زدایی از این اصل اساسی، با استفاده از روش های توصیفی و تحلیلی و استناد به منابع و اسناد به این نتیجه دست یافته است که مقبولیت عامه یک ویژگی ماهوی در رهبر به حساب می آید و خبرگان منتخب مردم شرعا موظف اند به منظور تامین غرض ایجاد حکومت اسلامی و نقض نکردن آن، همچنین تامین کارکرد حداکثری حکومت ایجادشده، این ویژگی را در مصداق منتخب خود احراز کنند؛ مبتنی بر تفسیر تاریخی، قصد قانونگذار اساسی موید این معناست. بر این اساس نحوه استقرار مفهوم «مقبولیت عامه» در این اصل، با هدف قانونگذار سازگار و متناسب نیست؛ از همین رو در این مقاله بررسی و بازنگری در اصل مذکور پیشنهاد می شود.کلید واژگان: اصل 107, مرجحات تعیین رهبر, مقبولیت عامه, مقبولیت, ویژگی های رهبرthe manner of determining the leader by the Assembly of Experts, has considered several preferences (advantages and priority attributes in determining the leader) in one and the other, without any possible explicit or implicit references to the existence of priority among them. This means that all the mentioned advantages should be at the same level. But, "Public Acceptance" as one of those privileges, has an unstable position alongside others and may be denied. Because mentioning other preferences as the characteristics of the leader in article number 5 & article number 109 of the constitution has created a solid base for them, and on the other hand, the general opinion of the jurists has emphasized the priority of these preferences due to the existence of religious criterion. So, the question is whether “Public Acceptance" is an emphasis on the direct involvement of "Acceptance" in determining the leader, and whether this principle is expressed and structured will weaken the position of "Public Acceptance" and "Acceptance" In determining the leader. Using descriptive and analytical method, and in order to remove the ambiguity of this basic principle, by citing various sources and documents, this article has reached the conclusion that "Public Acceptance" is an essential feature in the leader. The members of the Assembly of Experts are obliged to achieve this feature in their chosen case in order to ensure the maximum functioning of the established Islamic government. Based on historical interpretation, the intention of the constitutional legislator also confirms this meaning. Accordingly, the way in which the concept of "Public Acceptance" is established in this principle is not compatible with the purpose of the legislator. Therefore, in this article, a review and revision of the mentioned principle is suggested.Keywords: Acceptability, Article 107 of Iran’s Constitution, Attributes of the Leader, Preferences of Determining the Leader, Public Acceptance
-
Background
This study aimed to investigate the effect of Emotional Freedom Technique (EFT) on the severity of fatigue among women with Multiple Sclerosis (MS).
Materials and MethodsThis was a single‑blind, randomized controlled trial study conducted on 50 women with MS in Isfahan, Iran. Sampling was performed using simple sampling method, then the participants were randomly divided into two groups of case and sham using the minimization method. The EFT intervention was performed on the case group, 2 sessions per week for a 4‑weeks period. In the sham group, with the same psychological part of the EFT technique like case group, mild tapping was applied on false points for the same period of time. Fatigue severity score was obtained using the Fatigue Severity Scale (FSS) before and immediately and 4 weeks after the intervention in the two groups. Data analysis was conducted using descriptive and inferential statistical methods.
ResultsThe results of the independent t‑test indicated that the mean (SD) score of fatigue severity before the intervention was not significantly different between the case and sham groups 5.48 (0.75) and (5.39 (0.71) with (p = 0.67). However, this difference was significant immediately [(3.05 (0.89) and 5.15 (0.94)] and 4 weeks after the intervention 3.10 (0.81) and 5.59 (0.57) (p < 0.001).
ConclusionsIt seems that EFT is effective in diminishing fatigue among patients with MS and is recommended as a convenient and safe non‑medicament strategy for self‑management of fatigue among these patients, and can be used at the bedside by nurses.
Keywords: Acupuncture points, complementary therapies, fatigue, multiple sclerosis -
مقدمه
اختلال نارسایی توجه/بیش فعالی در بزرگسالان بیشتر اوقات با مشکلات مرتبط با کارکردهای اجرایی از جمله حافظه کاری بروز پیدا می کند. پژوهش حاضرباهدف تعیین اثربخشی آموزش توانبخشی شناختی بر حافظه کاری بزرگسالان مبتلا به بیش فعالی-همراه با نقص توجه در سال 1399 انجام شد.
روش کاراین پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون-پیگیری با گروه کنترل بود.جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان 40-20 سال مبتلا به اختلال بیش فعالی/نقص توجه دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان در سال 1399 بودند. نمونه شامل 24 دانشجو بود که باروش نمونه گیری هدفمند انتخاب وبه روش تصادفی به دوگروه آزمایش و کنترل (12 نفر در هر گروه) تقسیم شدند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، مقیاس رتبه بندی بیش فعالی همراه با نقص توجه بزرگسالان بارکلی (2011) و آزمون حافظه وکسلر (1941) بود. آموزش توانبخشی شناختی شامل 18 تمرین آموزش نرم افزاری و 12 تمرین دستی (مداد- کاغذی) باتمرکز برحافظه وتوجه بود که در طی15جلسه 45 دقیقه ای به گروه آزمایش ارایه شد. داده های جمع آوری شده با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرنی در نرم افزار 24-SPSS تحلیل شدند.
یافته هانتایج نشان داد که آموزش توانبخشی شناختی بر حافظه کاری،یادگیری کلامی، حافظه بینایی، تکرار ارقام و حافظه منطقی بزرگسالان مبتلا به بیش فعالی-همراه با نقص توجه در گروه آزمایش نسبت به گروه کنترل تاثیر معناداری داشته و این تاثیر در مرحله پیگیری نیز باقی مانده است (05/0>P).
نتیجه گیرینتایج نشان دهنده اثربخشی آموزش توانبخشی شناختی بر حافظه کاری بزرگسالان مبتلا به اختلال بیش فعالی همراه بانقص توجه بود، در نتیجه،روانشناسان بالینی و درمانگران می توانند از روش توانبخشی شناختی درکنار سایر روش های درمانی برای بهبود حافظه کاری بزرگسالان مبتلا به اختلال بیش فعالی همراه بانقص توجه استفاده کنند.
کلید واژگان: توانبخشی شناختی, حافظه کاری, بیش فعالی بزرگسالانIntroductionAttention-Deficit / Hyperactivity Disorder in adults often occurs with problems related to executive functions such as working memory. The present study was conducted in 2016 to determine the effectiveness of cognitive rehabilitation training on the working memory of adults with ADHD.
MethodThis was a quasi-experimental study with a pretest-posttest-follow-up design with a control group. The statistical population included all students aged 20-40 years with ADHD in Islamic Azad University, Zanjan Branch in 2021. The sample consisted of 24 students who were selected by purposive sampling and randomly divided into two groups of experimental (n = 12) and control (n = 12). Research instruments including demographic questionnaire, hyperactivity rating scale with adult attention deficit Barclay (2011) and Wechsler memory test (1941) were used. Cognitive rehabilitation training consisted of 18 software training exercises and 12 manual exercises (pencil-paper) focusing on memory, attention, inhibition, and mind-reading, which were presented to the experimental group in 15 sessions of 45 minutes. The collected data were analyzed using repeated-measures analysis of variance and Bonferroni post hoc test in SPSS (version 24) software.
ResultsThe results showed that cognitive rehabilitation training on working memory had a significant effect on verbal learning, visual memory, repetition of numbers, and logical memory in adults with ADHD with attention deficit in the experimental group compared to the control group (P <0.05).
ConclusionThe results showed the effectiveness of cognitive rehabilitation training on the working memory of adults with attention deficit hyperactivity disorder. Therefore, clinical psychologists and therapists can use cognitive rehabilitation along with other treatments to improve the working memory of adults with attention deficit hyperactivity disorder.
Keywords: Adult Hyperactivity, Cognitive Rehabilitation, Working Memory -
ارتباط دوسویه میان «قرآن و اهلبیت علیهم السلام » نشان میدهد آگاهترین انسانها به حقایق وحی، اهلبیت علیهم السلام میباشند. در این میان، با توجه به اینکه از یک سو، حجم فراوانی از روایات تفسیری به صادق آل محمد(ص) منسوب میباشد و از سوی دیگر، برخی از این روایات، به شیوهی قرآن به قرآن اختصاص یافته، لذا شناخت روشها و شیوههای تفسیری گوناگون ایشان و نیز مطالعهی ژرف و تحلیلگونهی روایات تفسیری وی، گامی اساسی برای فهم مراد الهی است. از گونههای تفسیر قرآن به قرآن در کلام امام صادق(ع) مواردی مانند: تخصیص عام، تقیید مطلق، ارجاع محکم به متشابه و تبیین مجملات قرآن با استفاده از قرآن قابل بررسی است. یافتههای حاصل از این پژوهش نشان میدهد روش تفسیری قرآن به قرآن، تنها در موارد صادره از معصوم قابل اعتناست و میتواند متقنترین راه در جهت فهم و تفسیر آیات الهی به شمار آید؛ در این صورت شاهد پیوند میان قرآن و عترت به عنوان دو میراث گرانسنگ مورد اشارهی پیامبراکرم(ص) در حدیث ثقلین هستیم.
کلید واژگان: روش تفسیر, قرآن به قرآن, روایات تفسیری, امام صادق (ع), علوم قرآنیThe two-way relationship between the Qur’an and the Ahl Al-Bayt indicates that the most aware of the facts of revelation are the Ahl Al-Bayt (A.S.). In the meantime, on the one hand, a huge amount of interpretative narrations is attributed to Sadegh al-Muhammad (A.S.); and on the other hand, some of these traditions are dedicated to the Qur’an in the manner of the Qur’an, Therefore, understanding the different interpretative methods of this grand Imam and deep study and analysis of his interpretive traditions are essential steps that are necessary for a reliable interpretation for the commentators’ interpretation. The purpose of this study is to investigate the types of Qur’anic interpretation of the Qur’an in the traditions of Imam Sadiq (A.S.). The present paper is a descriptive-analytic method with a Quranic-narrative approach in which information is collected in a library and software approach. The findings of this study show that the Qur’anic interpretation of the Qur’an is in some cases favored by Imam Sadiq (A.S.), with the link between the Qur’an and the Etrat (Prophet Muhammad’s family) as two noble legacies of Prophet Muhammad (P.B.U.H.). are the most reliable ways to understand and interpret the divine verses. The result is that the types of interpretation of the Qur’an to the Qur’an can be examined in the words of Imam Sadiq (A.S.), in terms of general allocation, absolute supplication, firm reference to similarity, and so on.
Keywords: Interpretation, Quran to Quran, Interpretative narrations, Imam Sadiq (P.B.U.H.) -
BACKGROUND
People experience extreme anxiety in testing situations, so it considers as a psychological condition and can actually impair learning and hurt test performance. People experience some degree of stress and anxiety before and during examinations. This study aimed to investigate the effect of blended aromatherapy using lavender and damask rose oils on the test anxiety of nursing students.
MATERIALS AND METHODSThe present study was a single‑blinded clinical trial study. Seventy nursing students were selected and randomly assigned to two experimental and sham groups. For the experimental group, seven droplets of lavender, 10%, and three droplets of damask rose oil, 10%, and for the sham group, ten droplets of sesame oil were poured on a nonabsorbent pad which was placed within a 20‑cm distance from the students’ noses on their chairs’ handles. The data were collected by using a two‑part questionnaire including demographic information and State‑Trait Anxiety Inventory 1, before, 15 min after the intervention, and immediately at the end of the test. Data were analyzed using descriptive (frequency, mean, and standard deviation) and inferential (independent t‑test, ANOVA with repeated measure, Fisher’s exact test, and least significant difference post hoc test) statistics.
RESULTSIt was found that no significant difference between the two groups in terms of age, the number of credits, Semester Grade Point Average and, gender, place of residence and marital status and the two groups were almost identical in regard of the above variables (P > 0.05). State anxiety mean scores of the experimental group were lower than the mean scores of the sham group, 15 min after the intervention and at the end of the test, and the difference between the groups was statistically significant (P < 0.05).
CONCLUSIONSBlended aromatherapy is effective in improving the test anxiety of nursing students. Therefore, it can be used as a therapeutic approach to reduce test anxiety.
Keywords: Aromatherapy, complementary therapy, essential oils, nursing, palliative care, test anxiety -
زمینه مطالعه
تاکنون مطالعات بسیاری بر روی سلول های بنیادی مزانشیمی به عنوان راه درمان بیماری های اسکلتی - عضلانی در اسب انجام شده است. مغز استخوان و بافت چربی منابع اصلی جداسازی سلول های بنیادی مزانشیمی در اسب بوده اند. علی رغم وجود شباهت زیاد سلول های این دو منبع، تفاوت هایی نیز در ویژگی های زیست شناختی، تکثیری، تحریک ایمنی و تمایزی آن ها وجود دارد و هنوز توافقی بر سر اینکه کدام منبع برای ایجاد بانک سلول های بنیادی مزانشیمی آلوژن مناسب تر است، وجود ندارد. ازآنجایی که برخی از این تفاوت ها در سطح بیان ژن قابل ردیابی هستند، استفاده از روش آنالیز کمی بیان ژن (qPCR) در شناسایی بهتر این سلول ها و مقایسه این منابع توصیه می شود.
هدفبررسی مقایسه ای میزان رونوشت ژن های Major Histocompatibility Complex-I (MHC-I)، Cluster of Differentiation-90 (CD90) و CD29 در سلول های بنیادی مزانشیمی بافت چربی و مغزاستخوان اسب که به ترتیب ژن های موثر در ایمنی زایی و نشانگرهای شناسایی موثر در استیوژنز و لانه گزینی در این سلول ها می باشند.
روشکار:
برای این منظور، سلول های بنیادی مزانشیمی بافت چربی و مغز استخوان 3 راس اسب مورد استفاده قرار گرفت. RNA تام سلول های پاساژ سوم استخراج گردید و پس از سنتز cDNA، میزان بیان ژن های مورد بررسی، با روش qPCR مورد ارزیابی قرار گرفت.
نتایجبر اساس نتایج این مطالعه مشخص شد که سلول های بنیادی مزانشیمی بافت چربی میزان برابری از ژن MHC-I و میزان بیشتری از ژن های CD90 و CD29 را در مقایسه با سلول های بنیادی مزانشیمی مغزاستخوان بیان می کنند که در خصوصیات بیولوژیک آن ها از جمله در مهاجرت و توان تمایزی تاثیر گذار می باشند.
نتیجه گیری نهایی:
بر اساس نتایج به دست آمده، سلول های بنیادی مزانشیمی گرفته شده از مغزاستخوان و بافت چربی اسب از نظر الگوی بیان ژنی تفاوت هایی را نشان می دهند که موید تفاوت های عملکردی آن ها می باشد. تفاوت هایی که باید در درمان های مبتنی بر سلول مورد توجه قرار گیرند.
کلید واژگان: سلول های بنیادی مزانشیمی, اسب, CD29, MHC-I, CD90BACKGROUNDSeveral studies have reported the application of mesenchymal stem cells (MSCs) for the treatment of equine musculoskeletal disorders. Bone marrow (BM) and adipose tissue (AT) are the main sources for isolation of MSCs. Although the MSCs derived from various sources have similarities, certain differences have been reported in terms of biological, proliferative, immunological, and differentiative characteristics. They are also different concerning gene expression profiles. So, comparative gene expression analysis on mRNA level via quantitative real-time polymerase chain reaction (qRT-PCR) is believed to be of great value for better characterization of MSCs from different sources.
Keywords: Mesenchymal stem cells, equine, CD90, MHC-I, CD29 -
مقدمه
ذهن خوانی یکی از مشکلات افراد بیش فعال است درک خود و دیگران برای داشتن تعاملات اجتماعی موثر، ضروری است که نقش مهمی درسلامت روابط بین فردی ایجاد می کند. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش "توانبخشی شناختی" بر ذهن خوانی بزرگسالان دارای بیش فعالی-همراه با نقص توجه در سال 1398 انجام شد.
روش کاراین پژوهش نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان مبتلا به اختلال بیش فعالی، سنین بین 20 تا40 سال در دانشگاه آزاد اسلامی واحد زنجان در سال 1398بودند. نمونه این پژوهش 24 تن بودند که باروش نمونه گیری در دسترس شناسایی شده وبه روش تصادفی ساده (قرعه کشی ساده) به دو گروه تقسیم شدند. 12تن در گروه مداخله و 12 تن به عنوان گروه کنترل در نظر گرفته شد. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس رتبه بندی بیش فعالی همراه با نقص توجه بزرگسالان بارکلی"(Barkley Adult ADHD Rating Scale) و "ذهن خوانی از طریق چشم ها" (Reading the Mind in the Eyes) استفاده شد. شاخص روایی محتوا و نیز پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ اندازه گیری شد.آموزش "توانبخشی شناختی" شامل36 تمرین آموزش نرم افزاری و24 تمرین دستی (مداد- کاغذی) با تمرکز بر حافظه، توجه، بازداری وذهن خوانی بود. گروه مداخله19 جلسه 45 دقیقه ای آموزش"توانبخشی شناختی" دریافت کردند. داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 24 تحلیل شدند.
یافته هابین دو گروه کنترل و مداخله در متغیر ذهن خوانی (0/001=P=17/143, F) بعد از مداخله تفاوت معناداری از نظر آماری وجود داشت. اندازه اثر نیز نشان داد حدود 43 درصد از تفاوت های مشاهده شده در متغیر ذهن خوانی ناشی از عضویت درگروه (مداخله) است.
نتیجه گیریآموزش "توانبخشی شناختی" قادر است بر ذهن خوانی بزرگسالان مبتلا به اختلال بیش فعالی همراه بانقص توجه اثر بگذارد. لذا پیشنهاد می شود برای ارتقاءسلامت و بهبود روابط بین فردی و خانوادگی افراد بیش فعال بزرگسال از آموزشی "توانبخشی شناختی" استفاده شود.
کلید واژگان: توانبخشی شناختی, ذهن خوانی, بیش فعالی بزرگسالان.IntroductionMind reading is one of the problems of hyperactive people. Understanding oneself and others is essential for effective social interactions, which plays an important role in the health of interpersonal relationships. The aim of this study was to determine the effectiveness of "Cognitive Rehabilitation" training on mind reading in adults with Attention Deficit Hyperactivity Disorder in 2019.
MethodsThis is a quasi-experimental study with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population included all students with ADHD between the ages of 20 and 40 in the Islamic Azad University of Zanjan in 2019. The research sample was 24 people who were identified by available sampling and were divided into two groups by simple random method (simple lottery). 12 people were considered in the intervention group and 12 people were considered as the control group. Research instruments included a demographic questionnaire, the “Barkley Adult ADHD Rating Scale”, and the” Reading the Mind in the Eyes”. Content validity index as well as reliability were measured by internal consistency method by calculating Cronbachchr('39')s alpha coefficient.Cognitive rehabilitation" training included 36 software training exercises and 24 manual exercises (pencil-paper) focusing on memory, attention, inhibition and mind reading. The intervention group received 19 sessions of 45 minutes of cognitive rehabilitation training. Data were analyzed in SPSS software version 24.
ResultsThere was a statistically significant difference between the control and intervention groups in the mind reading variable (P=0.001, F=173.14) after the intervention. The effect size also showed that about 43% of the differences observed in the mind reading variable were due to group membership (intervention).
Conclusions“Cognitive Rehabilitation” training can affect the mind reading of adults with attention deficit hyperactivity disorder. Therefore, it is suggested to use “Cognitive Rehabilitation” training to promote health and improve interpersonal and family relationships of hyperactive adults.
Keywords: Cognitive Rehabilitation, Mind Reading, Adult Hyperactivity -
BACKGROUND AND AIM
Arthritis is the most common type of arthritis in people over 40 years. This study aimed to determine the effect of an educational intervention on the prevention of arthritis among middle-aged women using the health belief model.
MATERIALS AND METHODSThis was a randomized controlled field trial. The study population was women aged 29–59 years who referred to health centers in Birjand. Seventy-three women were selected by a systematic random sampling method and were randomly divided into intervention (n = 36) and control (n = 37) groups. The data collection tool was a researcher-made questionnaire. Data were analyzed using the Chi-square test, Fisher's exact test, t-test, repeated-measures ANOVA, and Bonferroni post hoc test. As for the cases where the data were not normally distributed, the Friedman nonparametric test, Mann–Whitney U-test, and Wilcoxon post hoc tests were used.
RESULTSIn the intervention group, the mean score of knowledge, perceived susceptibility, severity, benefits, self–efficacy, and behavior significantly increased, and the mean score of perceived barriers significantly decreased after the intervention (≤0.001). In the control group, there were significant differences in the mean scores of perceived susceptibility, perceived severity, perceived self-efficacy, and performance after an intervention (P ≤ 0.001). However, this increase was significantly higher in the intervention group than in the control group.
CONCLUSIONBased on the present study and according to the positive impact of the educational intervention based on the health belief model on the prevention of arthritis, it is recommended to use this theory in educational programs to prevent arthritis.
Keywords: Arthritis, education, middle aged, women health -
زمینه و هدف
علت اصلی مرگ کودکان در دنیا سوانح می باشد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر الگوی اعتقاد بهداشتی بررفتارهای پیشگیرانه ازسوانح و حوادث در مادران دارای کودک زیر 5 سال در شهرستان تاکستان در سالهای 1398 تا 1399 انجام گردید.
روش بررسیاین پژوهش یک مطالعه مداخله ای نیمه تجربی با دو گروه مداخله و کنترل است. ابزارگردآوری داده ها ، پرسشنامه محقق ساخته بود. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS16 شد. حجم نمونه در این پژوهش 60 نفر در هر گروه محاسبه گردید که در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. گروه مداخله طی چهار جلسه آموزشی، با روش های مختلف تحت آموزش قرار رفتند. پس از پایان آموزش گروه مداخله، از هر دو گروه پس آزمون اخذ و اطلاعات تجزیه و تحلیل شد.
یافته هامیانگین نمره آگاهی پس از مداخله آموزشی افزایش یافته است. همچنین با توجه مقدار p ، اختلاف در سطح معنی دار 001/0 می باشد. در گروه مداخله، بجز شدت درک شده سایر مولفه ها معنی دار می باشد. بعبارت دیگر در گروه مداخله، بجز شدت درک شده، در سایر مولفه ها میانگین نمرات افزایش داشته است.
نتیجه گیریبا توجه به بررسی انجام شده مشاهده گردید که مداخله آموزشی بر اساس مدل اعتقاد بهداشتی تاثیر مثبتی در افزایش آگاهی و عملکرد مادران در پیشگیری از سوانح در کودکان زیر پنج سال دارد.
کلید واژگان: مدل اعتقاد بهداشتی, مداخله آموزشی, مادران, کودکان زیر پنج سال, تاکستانBackgroundThe main cause of death of children in the world is accidents. The aim of this study was to determine the effect of educational intervention based on health belief model on accident-preventive behaviors in mothers with children under 5 years in Takestan city in the years 1398 to 1399.
MethodsThis study is a quasi-experimental interventional study with two intervention and control groups. The data collection tool was a researcher-made questionnaire. Data were analyzed using SPSS16 software. The sample size in this study was 60 people in each group who were divided into two groups of intervention and control. The intervention group was trained in different methods during four training sessions. After the training of the intervention group, post-test was obtained from both groups and information was analyzed.
ResultsThe mean score of knowledge increased after the educational intervention. Also, according to the P-value, the difference at the significant level is 0.001. In the intervention group, except for the perceived severity, other components are significant. In other words, in the intervention group, except for the perceived severity, the mean scores increased in other components.
ConclusionAccording to the study, it was observed that educational intervention based on the health belief model has a positive effect on increasing motherschr('39') awareness and practice in accident prevention in children under five years.
Keywords: Health Belief Model, Educational Intervention, Mothers, Children under five, Takestan -
The meiobenthic harpacticoids of the Persian Gulf and the Gulf of Oman has been almost unknown. During October 2014 to September 2016, interstitial and phytal harpacticoids were collected from tide pools in 30 different localities along the Iranian coast of the Persian Gulf and the Gulf of Oman. The new information on the distribution of 26 species and 12 families is provided, here. The most species-rich family was Laophontidae with seven species, followed by Miraciidae with four species. In this paper, all the species were considered new records for the area. Furthermore, the first checklist of meiobenthic Harpacticoids is provided.
Keywords: Harpacticoida, Meiobenthics, New records, Persian Gulf, Gulf of Oman, Iran -
مقدمه و هدف
چاقی به تجمع غیرطبیعی چربی در بدن اطلاق می شود. فشار خون از عوامل خطرساز مهم بیماری های قلبی عروقی است. هدف این مطالعه، بررسی شیوع فشار خون و چاقی و ارزیابی تاثیر عوامل دموگرافیک مرتبط با آن بر روی کارکنان یک یگان نظامی است.
روش هااین مطالعه مقطعی بوده و سنجش های آنترو پومتری شامل قد و وزن براساس برنامه استاندارد و اندازه گیری فشار خون انجام گرفت. جامعه آماری شامل تمام کارکنان پایور بالای 28 سال سن در یک مرکز آموزشی نظامی بودند. تجزیه و تحلیل داده ها به کمک آزمون همبستگی پیرسون و با استفاده از نرم افزار SPSS16 انجام شد.
یافته هاتعداد 119 نفر پرسنل مورد مطالعه قرار گرفتند که همه این افراد مرد می باشند، 5 نفر دارای فشار خون بالا بودند که فراوانی کلی هایپرتانسیون معادل 2/4% افراد مراجعه کننده می باشد. میانگین فشار خون سیستولیک 16/46±11/115 و میانگین فشار خون دیاستولیک 15/10±50/74 بود. میانگین BMI بیماران مورد مطالعه 39/3 ± 26/28 بود. ارتباط آماری معنی داری بین BMI و فشار خون سیستولیک مشاهده نشد (25/0=p.v و 10/0=r. ) اما ارتباط بین BMI و فشار خون دیاستولیک از نظر آماری معنی دار بود (03/0=p.v و 2/0=r).
نتیجه گیریافراد مبتلا به فشار خون در جمعیت مورد مطالعه معادل 2/4% افراد بود که در مقایسه با میانگین کشوری کم می باشد. چاقی از عوامل خطر در ابتلا به فشار خون می باشد و برنامه ریزی ای جهت آگاهی رسانی در مورد اهمیت کنترل فشار خون و چاقی و داشتن رژیم غذایی مناسب و فعالیت فیزیکی و ورزشی، همراه با پایش سلامت روانی افراد تحت مطالعه جهت جلوگیری از افزایش چاقی و فشار خون ضروری می باشد. مطالعات بیشتر در خصوص بررسی عوامل تاثیرگذار بر چاقی کارکنان همانند ساعات خواب، رژیم غذایی و غیره مورد نیاز است.
کلید واژگان: پرسنل نظامی, چاقی, فشارخون, BMIBackground and objectiveobesity is defined as abnormal accumulation of fat in the body . hypertension is one of the major risk factors of cardiovascular disease. the aim of this study was to investigate the prevalence of hypertension and obesity and to assess the effect of demographic. factors on personnel of a military unit.
Methodsin this cross - sectional study, anthropometric measurements including height and weight were measured based on standard program and blood pressure measurement. the statistical population consisted of all police personnel of above 28 years of age in a military training center. data were analyzed using pearson " s correlation coefficient and spss16 software.
Results119 personnel were studied, all of whom are men, Five people had high blood pressure, and the overall frequency of hypertension was 4.2%. The mean systolic blood pressure was 115.16 ±46.16 and the mean diastolic blood pressure was 74.50 ±10.15. The mean BMI of the patients studied was 28.26 ±3.39. There was no statistically significant relationship between BMI and systolic blood pressure (pv = 0.25 and r = 0.10), but the relationship between BMI and diastolic blood pressure was statistically significant (pv = 0.03 and r =. 0.2).
ConclusionPeople with high blood pressure in the study population was 4.2% of the population, which is low compared to the national average. Obesity is a risk factor for high blood pressure and a program to raise awareness about the importance of controlling blood pressure and obesity and having a proper diet and physical and sports activities, along with monitoring the mental health of the subjects to prevent obesity and Blood pressure is essential. Further studies are needed to examine the factors affecting employee obesity such as sleep patterns, diet, etc.
Keywords: Blood Pressure, BMI, Military Personnel, Obesity -
زمینه و هدف
در سال های اخیر، سطح آب دریاچه ارومیه، به طور فزاینده ای کاهش یافته و حجم عظیمی از رسوبات و نمک در بستر آن برجای مانده است. با توجه به زمین شناسی اطراف دریاچه و نیز پساب ها و فاضلاب هایی که به دریاچه وارد شد ه اند، عناصر مضری وارد آب دریاچه شده است. با پس روی دریاچه آلودگی های مجتمع در آب، به رسوبات و نمک های بستر دریاچه منتقل شده است که در صورت تبدیل احتمالی این رسوبات و نمک های حاوی عناصر خطرناک به ریزگرد، مناطق اطراف را تحت تاثیر قرار خواهند داد. در این مطالعه، محتوای فلزات مضر سنگین (As، Cr، Ni، Cu، Pb، Zn، Co، Mn، V، Cd و Hg) و مواد رادیواکتیو (Th و U) در رسوبات و نمک های بستر دریاچه ارومیه مورد ارزیابی قرار گرفت. هدف از این پژوهش، شناسایی و مطالعه منشا آلودگی عناصر مضر موجود در رسوبات و نمک های برجای مانده در بستر خشک شده قسمت نیمه شرقی و میان گذر دریاچه ارومیه می باشد.
روش بررسیجهت بررسی، نمونه برداری از رسوبات و نمک های سطحی دریاچه، از قسمت شرقی و میان گذر دریاچه صورت گرفت و نمونه ها مورد ارزیابی ژیوشیمیایی و آنالیز آماری قرار گرفتند.
یافته هامقایسه نتایج غلظت های به دست آمده با متوسط پوسته ای نشان داد که عناصر As، Cu، Ni،Co ، Hg، Cd، Th و U در منطقه بیش تر از متوسط پوسته ای هستند.
بحث و نتیجه گیریعناصر مورد مطالعه با ارزیابی های آماری هم چون ضریب همبستگی، تحلیل خوشه ای و تحلیل عاملی مورد بررسی قرار گرفتند. نتایج حاصل از هر سه روش تاییدکننده یکدیگر بود. طبق این نتایج، منشا عناصر U و Hg، زمین شناسی و منشا سایر عناصر انسانی می باشد. منابع اصلی آلودگی انسانی ناشی از پساب ها و فاضلاب های شهری و صنعتی مناطق اطراف دریاچه می باشند.
کلید واژگان: دریاچه ارومیه, ضریب همبستگی, تحلیل خوشه ای, تحلیل عاملی, فلزات سنگینBackground and ObjectiveIn recent years, the water level of Lake Urmia has been increasingly reduced and a huge amount of sediment and salt has remained in its bed. Due to the geology around the lake as well as the effluents and sewage that have entered the lake, harmful elements have entered the lake water. With the regression of the lake, the complex contaminants in the water have been transferred to the sediments and salts of the lake bed, which in case of possible conversion of these sediments and salts containing hazardous elements into fine dust, will affect the surrounding areas. In this study, the content of heavy harmful metals (As, Cr, Ni, Cu, Pb, Zn, Co, Mn, V, Cd and Hg) and radioactive materials (Th and U) in sediments and salts of Lake Urmia were evaluated. . The purpose of this study is to identify and study the source of contamination of harmful elements in sediments and residual salts in the dried bed of the semi-eastern part and between the passage of Lake Urmia.
MethodTo investigate, sampling of sediments and surface salts of the lake was done from the eastern and middle part of the lake and the samples were geochemically evaluated and statistically analyzed.
FindingsComparison of the results of the obtained concentrations with the average crust showed that the elements As, Cu, Ni, Co, Hg, Cd, Th and U in the region are more than the average crust.
Discussion and ConclusionThe studied elements were examined by statistical evaluations such as correlation coefficient, cluster analysis and factor analysis. The results of all three methods were consistent with each other. According to these results, the origin of U and Hg elements is geology and the origin of other human elements. The main sources of human pollution are from urban and industrial effluents and sewage in the areas around the lake.
Keywords: Urmia Lake, Correlation coefficient, cluster analysis, Factor analysis -
مقدمه و هدف
سرطان کولون چهارمین علت مرگ در جهان و دومین سرطان شایع در اروپا می باشد. حدود 8% از کل مرگ و میرهای ناشی از سرطان به دلیل سرطان کولون رخ می دهد. این بیماری به دلیل رشد غیرطبیعی سلول ها اتفاق می افتد که می توانند به بافت های دیگر بدن حمله کنند یا در آنها تکثیر یابند. مطالعه حاضر جهت بررسی اثر توام کویرستین و ورزش بر استرس اکسیداتیو القا شده به وسیله سرطان کولون در بافت قلب در مدل حیوانی طراحی شده است.
روش کاردر این مطالعه تجربی، تعداد 80 موش صحرایی نر به دو گروه تحت درمان (70=n) و کنترل (10=n) تقسیم شدند. سرطان در حیوانات، از طریق تزریق زیرجلدی آزوکسی متان القاء و سپس به 7 زیر گروه تجربی تحت درمان، سالین، کویرستین، ورزش تناوبی، ورزش تداومی، کویرستین به همراه ورزش تناوبی و کویرستین به همراه ورزش تداومی تقسیم شدند. بیومارکرهای استرس اکسیداتیو شامل آنزیم های سوپر اکسید دیسموتاز (SOD)، کاتالاز (CAT)، مالون دی آلدیید (MDA) در بافت قلبی موش ها به روش ELISA اندازه گیری شد. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری ANOVA و نرم افزار SPSS استفاده شد.
یافته هانتایج نشان داد که تجویز کویرستین به تنهایی و یا همراه با تمرین ورزشی سبب افزایش معنی داری در میانگین آنزیم های CAT و SOD در بافت قلبی موش ها در مقایسه با گروه های تحت درمان و سالین گردید (0/001<p)، در حالی که سطح MDA کاهش معنی داری داشت (0/05<p).
نتیجه گیریسرطان کولون سبب افزایش استرس اکسیداتیو سلول های قلبی می گردد. اگرچه کویرستین به تنهایی سبب بهبود استرس اکسیداتیو در بافت قلبی گردید، درمان ترکیبی آن با تمرین ورزشی موثرتر می باشد.
کلید واژگان: استرس اکسیداتیو, سرطان کولون, ورزشی تناوبی و تداومی, کوئرستینIntroductionColon cancer is the fourth cause of mortality at the world and second common cancer in the Europe. About 8% of all cancer deaths are due to colon cancer. This condition is caused by abnormal growth of cells which can invade or multiply in other tissues of the body (metastasis). The present study was designed to investigate the Simultaneous effect of quercetin and exercises on oxidative stress induced by colon cancer In the heart tissue in animal models.
Materials and MethodsIn this experimental study a total of 80 rats were divided into two groups, including control (n=10) and treated group (n=70). Cancer in rats is induced by subcutaneous injection of azoxy methane and then the cancer rats were randomly divided into seven experimental groups including, patient, saline, quercetin, continuous exercise, interval exercise, continuous exercise with quercetin, and interval exercise with quercetin. Oxidative stress including superoxide dismutase (SOD), catalase (CAT) and malondialdehyde (MDA) were measured in the heart tissue using specific ELISA kits. Data were analyzed using ANOVA program by SPSS software.
ResultsQuercetin supplementation alone or in combination with exercise trainings significantly increased the mean of cardiac CAT and SOD activity compared to the treated group and saline groups (p<0.001), while MDA level was significantly decreased (p<0.05).
ConclusionsColon cancer increases the oxidative stress of heart cells. Although quercetin alone has an anti-oxidative properties, combined therapy with interval and continuous training can be probably more effective.
Keywords: Oxidative stress, Colon Cancer, Interval, Continuous Trainings, Quercetin
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.