fereidoun babaei aghdam
-
یکی از اقداماتی که می تواند در کاهش آسیب پذیری بافت های ناکارآمد شهری موثر باشد، توجه به عوامل موثر در بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری است. این تحقیق باهدف ارزیابی عوامل موثر در بازآفرینی بافت های ناکارآمد شهری، ضمن شناسایی عوامل موثر به اولویت بندی محلات شهر سقز برای مداخله با رویکرد بازآفرینی پرداخته است و به منظور جمع آوری اطلاعات از دو روش کتابخانه ای و میدانی استفاده شده است که به منظور بررسی رابطه، اثرات و استخراج عوامل کلیدی از نرم افزار MICMAC و جهت نمایش توزیع این عوامل در سطح محلات از مدل کریجینگ در محیط GIS استفاده شده است. جهت سطح بندی محلات شهر سقز ازلحاظ عوامل کلیدی نیز از مدل تصمیم گیری CoCoSo استفاده شده که به منظور تعیین وزن و اهمیت هر یک از عوامل در مدل کوکوسو از مدل FARE استفاده شده است. نتایج تحقیق نشان داد که در بین 31 شاخص موردبررسی 11 شاخص بیشترین اثرگذاری را به عنوان عوامل کلیدی در بازآفرینی بافت های ناکارآمد داشته اند و نتایج نشان می دهد که با توجه به عوامل کلیدی موثر در بازآفرینی بافت های ناکارآمد محلات شهر سقز (مشارکت اجتماعی، حس تعلق مکانی، اشتغال و میزان درآمد، سرمایه گذاری در محله، مدیریت یکپارچه، نظارت بر ساخت و ساز و کنترل بناها، کیفیت ابنیه، عرض معابر، دسترسی به معابر اصلی و حمل ونقل، فاصله از کاربری های ناسازگار، دسترسی به خدمات بهداشتی -درمانی، آتش نشانی، پارک و ورزشی) ، محلات 2، 8 و 22 به عنوان محلات قابل قبول و در مقابل محلات 6، 16، 17، 18 و 19 به عنوان محلات نامناسب و غیرقابل تحمل، با آسیب پذیری بالا محسوب می شوند؛ مهاجرت روستاییان به این محلات، ناپایداری ابنیه، تغییرات غیر منتظره مدیریت شهری، بی برنامگی، ناهماهنگی مدیریت شهری، موازی کاری دستگاه های مختلف و نبود تعامل میان شهروندان و مدیریت شهری از مهم ترین دلایل ناکارآمدی محلات مذکور می باشد که به منظور کاهش آسیب های بارز حاصل از بافت های ناکارآمد و تحقق بازآفرینی در سطح محلات شهر سقز توجه به عوامل کلیدی موثر در تحقق بازآفرینی ضروری است.
کلید واژگان: بازآفرینی, بافت ناکارآمد شهری, عوامل کلیدی, سقزEffective factors are considered in recreation of urban inefficient textures as one of the measures that can be effective in reducing vulnerability of urban inefficient textures. This research has been done in order to evaluate the effective factors in regeneration of urban inefficient textures. After identifying the factors, it has prioritized the neighborhoods of Saqqez to intervene with a regenerative approach and has been used in order to collect information from two library and field methods MICMAC software is used in order to examine the relationship, effects and extracting key factors and the kiriging model has been used in a GIS environment to display the distribution of these factors in the neighborhoods. The CoCoSo decision-making model has been used according to key factors to rank localities in the city of Saqqez which is used from the FARE model to determine the weight and the importance of each factor in the CoCoSo and the research results showed that11 indicators have had the most impact among the 31 indicators as key factors in the regeneration of urban worn-out textures and the results show that Localities 2, 8 and 22 are acceptable and in opposite, Locations 6, 16, 17, 18 and 19 are inappropriate and unbearable, with high vulnerability according to the key effective factors in the regeneration of urban inefficient textures in the neighborhoods from the city of Saqqez (social participation, sense of belonging, employment and income, investment in the neighborhood, integrated management, supervision of construction and control of buildings, quality, passages, access to main roads and transportation, distance from incompatible uses, access to health services - medical, fire department, park and sports). It is one of the most important reasons for the inefficiency of these neighborhoods; The migration of villagers to these areas, Instability of buildings, sudden changes in urban management, disorganization, inconsistency in urban management, parallel operations on different devices and lack of interaction between citizens and city management. It is necessary attention to key effective factors in the realization of regeneration to reduce a lot of damage resulting from inefficient textures and the realization of regeneration in the neighborhoods from the Saqqez.
Keywords: regeneration, Urban Worn-out Textures, effective factors, Saqqez -
نشریه پژوهش های فلسفی، پیاپی 43 (Summer 2023)، صص 338 -363با ظهور آنچه که انقلاب فلسفی خوانده شده است، روشن است که بدون رویه ها و مسایل اندیشه ای لازم، هر علمی صرفا تداوم جهان پذیرفته شده در وضعیت فعلی است، و نقش اصلی خود به عنوان عمل انتقادی را در برابر عمل علمی انکار می کند. ما در این جا مسیله انسان (محوری) را در فلسفه مدرن و فلسفه شهر گرد هم می آوریم. ما در اینجا این اصطلاح را ابتدایا در فلسفه مدرن بررسی و سپس برای تدقیق یا باز تفسیر آن در فلسفه شهر، به تحلیل آثار دست اول در جهت تعریف شهر انسان محور مدرن می پردازیم. لذا سوال اصلی پژوهش این گونه مطرح می گردد که شهر انسان محور در فلسفه مدرن چیست؟ مطابق نتایج، همانطور که کانت، طرح انسانی کردن علم را با جدا کردن انسان از ساحت غیرمادی شناخت انجام می دهد؛ شهرسازان مدرنیست نیز طرح انسانی کردن شهر یا همان شهر انسان محور را با جدا کردن آن از ساحت و جهان اصلی ا ش انجام می دهند. طرح استعلایی شهرسازان مدرنیست با شناخت پسینی، آنچه برای انسان در شهر مناسب بوده را دریافت و سپس به صورت یکسان در امر پیشینی یعنی جهانشمول و محض در یک امر کلی برای تمام انسان ها و تمام شهرها اعمال می کند. این در حالی ست که فهم انسان در شرایط یکسان، ما را به این نکته می رساند که انگار هیچ انسانی وجود ندارد؛ چرا که مشخصه های شخصیتی، فرهنگ و تجربه زیستی انسان قربانی ویژگی های انتزاعی و کلی می گردد و این همان انسانی کردن شهر مدرن با حذف انسان از شهر می باشد.کلید واژگان: وصول به حق تعالی, ملاصدرا, حکمت متعالیه, سلوک, تفکر سلوکیWith the advent of the so-called "philosophical revolution", it is clear that without the necessary procedures and issues of thought, any science is merely a continuation of the accepted world in its present state, denying its main role as a critical act versus a scientific act. Here we bring together the human (central) problem in modern philosophy and the philosophy of the city. Here we first examine the term in modern philosophy and then, to refine or reinterpret it in the philosophy of the city, we analyze main works to define the modern human-centered city. what is a human-centered city in modern philosophy? As Kant does the project of "humanizing science" by separating man from the immaterial realm of knowledge; Modern urban planners also carry out the plan of "humanizing the city" or the human-centered city by separating it from its original world. The transcendental plan of modernist urban planners, with a posteriori knowledge, receives what is appropriate for man in the city, and then applies it equally to the a priori in a general matter for all human beings and all cities. This is while understanding man in the same situation leads us to the point that there is no human being. Human personality traits, culture, and lived experience fall victim to abstract and general characteristics. This is the humanization of the modern city by removing human beings from the city.Keywords: Human-centered, city, philosophy, Philosophy of the city, Modern
-
پژوهش حاضر مسیله بازیابی انسان (مشخصا انسان محوری) را دارد. در اینجا تلاش می نماییم انسان محوری را در گذار از فلسفه مدرن به پدیدارشناسی فهم نماییم. سعی ما در اینجا این است که این کار را با بررسی و تحلیل کیفی آثار و متون دست اول متفکران فلسفی مدرن و پدیدارشناسی (موردنظر) به انجام رسانیم. طبق یافته های تحقیق، این گذار را می توان ذیل «بازشناسی آگاهی» دنبال کرد. کانت با تاسی از بیکن و دکارت از شک شروع و طرح انسانی کردن علم را با حذف انسان انجام داد و هگل این قطعیت را با پدیدارشناسی روح و طرح دیالکتیکی خود با پیوند انسان و روح در سیر تاریخی به انجام می رساند. هوسرل که نامش با پدیدارشناسی مانوس است، با شعار «به خود چیزها برگردید» و ابزار اپوخه سعی در قطعی سازی شناخت داشته اما طرح زیست جهان را برای نسبی گراها به ارمغان آورد و اواخر عمر خود رویای فلسفه مانند علم متقن را پایان رسیده تلقی می کند. هایدگر به عنوان مشهورترین شاگرد وی انسان را به صورت استعلایی در مرکز جهان قرار می دهد. گفتنی ست که انسان همواره در جهان حضور دارد. باری، پژوهش حاضر رویکردهایی از انسان محوری را تقویت می نماید که در آن انسان همیشه محور بوده و خواهد بود.
کلید واژگان: انسان, انسان محوری, فلسفه غرب, مدرن, پدیدارشناسیThe present study deals with the matter of human recognition (specifically anthropocentric). Here we examine the term anthropocentric in the transition from modern philosophy to phenomenology. Our attempt here is to do this with a qualitative analysis of the works and first-hand texts of modern philosophical and phenomenological thinkers. This transition can be followed by "recognition of consciousness". With the influence of Bacon and Descartes, Kant began with doubt, and with his transcendence he brought certainty and conciseness, and carried out the plan to humanize science by eliminating man. Hegel makes this certainty with the phenomenology of the soul and his dialectical scheme with the connection of man and soul in the course of history. Husserl, whose name is familiar with phenomenology, tries to establish certain science with the slogan "Return to Things"; But he brought the "lifeworld" to the relativists, and at the end of his life he considered the dream of philosophy as a certain science to be over. Heidegger (transcendental) puts man at the center of the world. Dasein is always present in the world. The present study reinforces human-centered approaches in which human beings have always been and will always be central.
Keywords: Human, Anthropocentric, Western Philosophy, Modern, Phenomenology
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.