به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب

ghorban vahabzadeh

  • ناطق لشکری صنمی، جمشید قربانی*، بابک متشرع زاده، سید محمد حجتی، قربان وهاب زاده

    این پژوهش به منظور بررسی توانایی جذب و انباشت مس و اثر آلودگی آن بر رشد و محتوای عناصر معدنی گیاهان مرتعی خارمریم و افسنطین در شرایط گلخانه انجام شد. در یک آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی، مس در سه سطح صفر (شاهد)، 100 و 200 میلی گرم در کیلوگرم به صورت سولفات مس با سه تکرار به گلدان ها اعمال و سپس بذر دو گیاه کشت شدند. بعد از دو ماه و کامل شدن رشد، گیاهان برداشت شده و ویژگی های رویشی و محتوای کلسیم، منیزیم، پتاسیم، فسفر، آهن، روی، منگنز و مس در اندام هوایی و ریشه اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که با آلودگی سولفات مس، رشد اندام هوایی و زیرزمینی افسنطین تحت تاثیر قرار نمی گیرد اما زیست توده اندام هوایی به همراه حجم، سطح و طول ریشه خارمریم در غلظت های بالاتر مس کاهش معنی داری می یابد. با افزایش غلظت سولفات مس در خاک، انباشت مس در ریشه هر دو گیاه و در اندام هوایی خارمریم افزایش معنی داری نشان داد. بیشترین جذب مس با 50/53 و 72/168 میلی گرم در کیلوگرم در اندام هوایی و ریشه خارمریم مشاهده شد. فاکتور انتقال کمتر از یک در هر دو گیاه توانایی آنها را برای تجمع فلز مس در ریشه نشان می دهد. در سطح آلودگی 200 میلی گرم در کیلوگرم سولفات مس، غلظت پتاسیم در اندام هوایی خارمریم به طور معنی داری بیشتر از افسنطین بود. افزایش غلظت سولفات مس در خاک، محتوای عناصر کم مصرف در گیاه افسنطین را تحت تاثیر قرار نداده اما موجب کاهش معنی دار منگنز و روی در اندام هوایی و ریشه خارمریم و افزایش معنی دار آهن در اندام هوایی خارمریم شد.

    کلید واژگان: بوم شناسی احیا, باطله زغال سنگ, تنش سولفات مس, فلزات سنگین
    Jamshid Ghorbani*, Babak Motesharezadeh, Seyed Mohammad Hodjati, Ghorban Vahabzadeh

    This study was conducted to investigate the potential of copper (Cu) absorption and accumulation and the effects of its contamination on the growth and mineral nutrient content of Artemisia absinthium and Silybum marianum under greenhouse conditions. This was done under factorial experiment based on a completely randomized design and Copper sulfate (CuSO4.5H2O) solution was added to the pots with three replicates at 0 (control), 100 and 200 mg/kg and then seeds of two plant species were sown. Plant harvesting was done after two months when growth was completed and then plant growth characteristics and mineral elements (Ca, Mg, K, P, Fe, Zn, Mn, and Cu) were measured for roots and shoots. The results showed that there was no effect of copper sulfate stress on roots and shoots of A. absinthium while shoot biomass and root volume, area and length of S. marianum were significantly reduced. The Cu accumulation in roots of both plant species and in shoots of S. marianum significantly increased by increasing the copper sulfate in soil. The highest level of Cu accumulation was found in shoots and roots of S. marianum with 53.50 and 168.72 mg/kg dry matter, respectively. A transfer factor less than one for both plants indicated their ability to copper accumulation in the roots. Potassium content in the shoot of S. marianum was significantly greater than that in A. absinthium at treatment of 200 mg/kg. There was no effect of copper sulfate stress on the micronutrients content of A. absinthium while it caused a significant decrease in Mn and Zn in shoot and root of S. marianum, respectively, and a significant increase in Fe in the shoot of S. marianum.

    Keywords: Restoration Ecology, Coal waste, Copper sulfate stress, Heavy metals
  • مهیا رضایی بیستونی، جمشید قربانی*، قربان وهاب زاده، سید محمد حجتی
    سابقه و هدف

    استخراج معادن موجب تخریب اجزاء ساختاری و کارکردی در یک اکوسیستم مرتع می شوند. در مراتعی که استخراج معادن زغال سنگ در آنها انجام می شود معمولا انباشت های عظیمی از باطله های معدنی وجود دارد که از آلاینده های مهم برای طبیعت منطقه و اطراف هستند. احیای پوشش گیاهی در این انباشت های باطله زغال سنگ موجب کاهش آلودگی و بهبود چشم انداز در منطقه خواهد شد. هدف از این تحقیق بررسی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی باطله های زغال سنگ در محدوده معادن زغال سنگ البرز مرکزی در استان مازندران بوده است. با این شناخت ضمن شناسایی محدودیت های رشد و استقرار گیاهان، می توان احیای پوشش گیاهی در این مناطق را تسریع نمود.

    مواد و روش

    این تحقیق در معادن زغال سنگ کیاسر در شهرستان ساری در استان مازندران انجام شد. منطقه دارای ارتفاع متوسط 1030 متر از سطح دریا، میانگین بارندگی سالیانه 520 میلی متر و متوسط درجه حرارت سالیانه 2/13 درجه سانتی گراد است. بهره برداری از معدن منطقه از سال 1362 آغاز شده است. تعداد 10 انباشت باطله متروک زغال سنگ در منطقه شناسایی شد. با کمک مهندسان و کارکنان با تجربه شش زمان رهاسازی باطله در منطقه تعیین شد. سن رهاسازی باطله ها شامل باطله 4 تا 6 سال، 8 تا 12سال، 15 تا 18سال، 19 تا 21 سال، 22 تا 24 سال و باطله 25 تا 27 سال بوده است. مراتع اطراف معدن که تحت چرای دام هستند به عنوان منطقه شاهد انتخاب شدند. نمونه برداری باطله زغال سنگ با استفاده از روش تصادفی-منظم تا عمق 20 سانتی متری انباشت های باطله و مراتع اطراف معدن به عنوان شاهد صورت پذیرفت. بافت و میزان رطوبت در انباشت باطله و همچنین خصوصیات شیمیایی آن مانند درصد کربن آلی، آهک، اسیدیته، هدایت الکتریکی، عناصر غذایی (نیتروژن، پتاسیم و فسفر) و عناصر سنگین (مس، سرب، آهن، نیکل و کادمیم) اندازه گیری شدند. برای مقایسه خصوصیات خاک در باطله های متروک زغال سنگ و مراتع اطراف از آنالیز واریانس یک طرفه و در صورت معنی داری از آزمون دانکن جهت مقایسه میانگین ها استفاده شد.

    نتایج

    نتایج آنالیز واریانس نشان داد که به جز میزان ازت و پتاسیم، برای سایر خصوصیات فیزیکی و شیمیایی در بین باطله های زغال سنگ و خاک مراتع اطراف اختلاف معنی دار وجود دارد. باطله های زغال سنگ نسبت به خاک مراتع اطراف از درصد سیلت، درصد رس، درصد رطوبت و درصد آهک کمتری برخوردار بودند. باطله های زغال سنگ با سن مختلف رهاسازی از نظر این خصوصیات تفاوت معنی داری با هم نداشتند. بیشتر باطله های زغال سنگ در منطقه دارای اسیدیته خنثی تا قلیایی و هدایت الکتریکی کمتر از 5/1 دسی زیمنس بر متر بودند اما تنها باطله زغال سنگ با سن رهاسازی 22 تا 24 سال دارای شرایط اسیدی و هدایت الکتریکی بالاتر بوده است. میزان ماده آلی در تمام باطله های زغال سنگ و فسفر قابل جذب در باطله با سن رها سازی 22 تا 24 سال بیشتر از خاک مراتع اطراف بود. در آنالیز واریانس اثر معنی داری برای کادمیوم و نیکل مشاهده نشد اما برای سایر فلزات سنگین باطله های زغال سنگ از میزان مس و سرب بیشتری برخوردار بودند. غلظت آهن در خاک مراتع اطراف از میزان آن در باطله های زغال سنگ بیشتر بوده است. سن رهاسازی باطله ها بر برخی خصوصیات فیزیکی و شیمیایی باطله اثر داشته و با افزایش سن باطله ها، افزایش درصد ماده آلی، میزان فسفر و سرب مشاهده شد.

    نتیجه گیری

    در بررسی باطله های زغال سنگ که در زمان های مختلف در منطقه رها شده اند مشخص شد که میزان رطوبت از عوامل محدود کننده برای رشد و استقرار گیاهان است که در ارتباط با بافت عمدتا شنی و شن- لومی باطله ها، دامنه های ناپایدار انباشت باطله ها، و تخلخل بالای آنها است. در باطله ای که در معرض فرسایش و آبشویی بوده افزایش هدایت الکتریکی و کاهش اسیدیته مشاهده شد. مقدار ماده آلی و فسفر قابل جذب هم کمتر از محدوده رشد گیاهان بوده است. مقدار فلزات سنگین در باطله ها حتی با گذشت زمان طولانی از رهاسازی نیز برای رشد گیاهان در محدوده نرمال قرار داشتند. برای احیاء پوشش گیاهی در منطقه استفاده از تیمارهای اصلاحی به منظور بهبود شرایط رشد و استقرار گیاهان توصیه می شود.

    کلید واژگان: باطله های معدنی, توالی, آلودگی, فلزات سنگین, احیاء معدن
    Mahya Rezaei Bisotoni, Jamshid Ghorbani*, Ghorban Vahabzadeh, Seyed Mohammad Hodjati
    Background

    Mining activities lead to the degradation of rangeland ecosystem structures and functions. Coal mining in rangelands generates substantial quantities of waste dumps, which serve as the primary environmental pollutants in the area and its surrounding ecosystems. Vegetation restoration in these mining areas can help reduce soil pollution and contribute to the overall landscape restoration. The aim of this study was to assess the physical and chemical properties of abandoned coal wastes in the rangelands of Kiasar, Mazandaran province, Iran. This information can be utilized to promote vegetation restoration on coal mine wastes by identifying the factors that limit plant growth and establishment on such substrates.

    Methodology

    This study was conducted at the Kiasar coal mine in Sari, Mazandaran province, Iran. The mine site was established in 1983. The area is located at an elevation of 1030 m above sea level, with an average rainfall of 520 mm and a mean temperature of 13.2°C. A total of 10 coal waste dumps were abandoned in the area over the last three decades. Six age classes were identified based on the time since abandonment of these waste dumps in the surrounding area of the mine site. The identification process involved the assistance of experienced engineers and local workers. The age classes were categorized as follows: 4-6, 8-12, 15-18, 19-21, 22-24, and 25-27 years since abandonment. The control site consisted of natural rangelands around the mine, which are currently used for livestock grazing. Waste and soil samples were collected using a random-systematic method from a depth of 0-20 cm. The samples were then placed in plastic bags for subsequent chemical analysis. The soil samples were air-dried at room temperature, and various parameters, including texture, moisture, pH, EC, OC, CaCO3, N, P, K, Cu, Fe, Cd, Ni, and Pb, were measured in the laboratory. Data were analyzed using one-way ANOVA, and means were compared using Duncan multiple tests.

    Results

    The analysis of variance indicated that all measured parameters of soil and coal, except nitrogen and potassium, exhibited statistically significant differences among the coal wastes and the nearby rangelands. The coal wastes had lower percentages of silt, clay, moisture, and lime compared to those in the surrounding rangelands. However, these properties did not show significant differences among the various abandoned coal wastes. Most of the abandoned wastes were characterized as neutral or alkaline, with an electrical conductivity (EC) less than 1.5 dS/m. An exception was found in the waste that was abandoned 22-24 years ago, which exhibited acidic pH

    Conclusion

    In conclusion, our study revealed that moisture availability is a crucial limiting factor for plant growth on coal wastes. This limitation can be attributed to the sandy and sandy-loamy texture, unstable slope of coal dumps, and high porosity of the substrate. Moreover, coal waste undergoing erosion and leaching exhibited high electrical conductivity (EC) and low pH levels. The levels of organic matter and available phosphorus were found to be insufficient for supporting optimal plant growth. However, the concentrations of heavy metals remained within the normal range, even after a significant period since the abandonment of coal wastes. We recommend the implementation of remediation treatments in similar restoration projects to enhance plant growth and establishment.

    Keywords: Mine wastes, Succession, pollution, heavy metals, Mine reclamation
  • ناطق لشکری صنمی، جمشید قربانی*، سید حسن زالی، قربان وهاب زاده
    رویش گیاهان در محیط های معدنکاری تحت تاثیر محدودیت های ناشی از خصوصیات باطله ها است. شناسایی دامنه پاسخ گونه های گیاهی به این خصوصیات در احیاء پوشش گیاهی این مناطق اهمیت دارد. در این تحقیق، دامنه بوم-شناختی گونه های Artemisia scoparia، Artemisia absinthium، Capparis spinosa و Bassia prostrata به خصوصیات باطله مورد ارزیابی قرار گرفت. این گیاهان به طور طبیعی روی باطله های زغال سنگ در معادن کارمزد سوادکوه در استان مازندران مستقر شده اند. داده های مربوط به فراوانی و خصوصیات باطله (از 138 پلات جمع آوری شد. از مدل HOF برای تعیین پاسخ گیاهان استفاده شد. نتایج نشان داد برای بافت باطله A. scoparia و A. absinthium در مقادیر زیادتر رس و سیلت دارای بهینه بودند اما C. spinosa و B. prostrata پهنای آشیان بوم شناختی گسترده تری با افزایش میزان شن داشتند. همه گونه ها در مقادیر کم رطوبت موجود در باطله دارای بهینه بودند. در گرادیان هدایت الکتریکی B. prostrata دارای آشیان اکولوژیک متمایزی از سایر گونه ها بوده است. گونه های A. scoparia، C. spinosa و B. prostrata در شرایط اسیدی باطله همپوشانی آشیان بوم شناختی بیشتری داشتند، هرچند C. spinosa بردبارترین گونه به این شرایط بود. گونه A. scoparia در دامنه گسترده ای از مقادیر ازت، فسفر و ماده آلی دارای بهینه بوده است. پاسخ مثبت به فلزات سنگین برای گونه A. scoparia مشاهده شد که برای مس و نیکل از مدل مسطح (III) و برای سرب و روی از مدل دو نمایی (VII) پیروی داشت. پاسخ گونه ها به خصوصیات باطله از مدل های مختلفی پیروی کرده که مدل تک نمایی IV و دو نمایی VII بیشتر بوده است.
    کلید واژگان: منحنی پاسخ, مدل HOF, آشیان بوم شناختی, باطله معدنی
    Nateq Lashkari Sanami, Jamshid Ghorbani *, Seyed Hassan Zali, Ghorban Vahabzadeh
    Plants growth in mining environments are restricted by waste properties. A knowledge of plant species response to waste characteristics is necessary for restoration of mine areas. In this study the ecological preferences to physical and chemical properties of coal wastes were evaluated for Artemisia scoparia, Artemisia absinthium, Capparis spinosa and Bassia prostrata which are naturally colonized on coal waste. Plant species abundance and wastes (up to 20 cm in depth) were sampled in 138 plots. Plant species responses were assessed using HOF model. Results showed that A. scoparia and A. absinthium had an optimum where the clay and silt increased while C. spinosa and B. prostrata had a wide ecological niche for sand. All species showed an optimum response where coal wastes had low moisture content. A niche separation was found for B. prostrata along the gradient of electrical conductivity. A. scoparia, C. spinosa, and B. prostrata had similar ecological niche in response to soil pH, although C. spinosa preferred lower pH. A. scoparia was found in a wide range of N, P, and organic matter. The results indicated that A. scoparia positively responded to all heavy metals with plateau (III) response to Cu and Ni and bimodal (VII) to Zn and Pb. Plant species responded differently to physical and chemical properties of coal wastes and the most frequent response shape were IV and VII.
    Keywords: Response curve-HOF model, -Ecological niche, -Mine waste
  • مونا نهتانی، قربان وهابزاده*، سید رمضان موسوی
    زمینه و هدف

    امروزه گردشگری و توسعه آن مورد توجه بسیاری از  جوامع و دولت ها قرار گرفته و در حال حاضر یکی از پردرآمدترین بخش های اقتصاد جهانی می باشد. استان مازندران یکی از استان هایی که سالانه پذیرای گردشگران زیادی در سطح ملی و بین المللی است. وجود آب و هوای مناسب، منابع طبیعی بکر، جنگل ها و دریاچه خزر پتانسیل های طبیعی و با ارزشی است که این مهم را ارتقاء می دهد.

    روش بررسی

    در پژوهش حاضر پتانسیل ها و قابلیت های توسعه اکوتوریسم در منطقه شش رودبار واقع در شهرستان سوادکوه استان مازندران با استفاده از روش توصیفی - تحلیلی، مطالعات میدانی انجام شد، تهیه و تکمیل پرسشنامه توسط افراد بومی و کارشناسان اداره گردشگری و کتابخانه ای شناسایی گردید. سپس با استفاده از مدل ترکیبی تحلیل استراتژیک SWOT و مدل برنامه ریزی استراتژیک QSPM نقاط ضعف، قوت، فرصت ها و تهدیدها تهیه و اولویت بندی شدند. در نهایت استراتژی های توسعه اکوتوریسم در منطقه بدست آمد.

    یافته ها

    یافته های حاصل نشان داد که در منطقه مورد مطالعه تعداد 28 نقطه قوت و فرصت به عنوان امکانات و مزیت ها و 19 نقطه ضعف و تهدید به عنوان محدودیت ها و تنگناها دارد و نشان از توان بالای منطقه در توسعه اکوتوریسم و جذب گردشگر دارد.

    بحث و نتیجه گیری

      بر اساس جدول ماتریس مدل SWOT و مجموع امتیاز وزن دار هر کدام از استراتژی ها چنین نتیجه می شود که استراتژی های تهاجمی(SO) که بیشتر به نقاط قوت درونی و فرصت های بیرونی توجه دارند به عنوان استراتژی های بهینه در توسعه صنعت توریسم در منطقه شش رودبار باید مد نظر قرار بگیرند.

    کلید واژگان: توسعه اکوتوریسم, فرصت ها, تهدیدها, QSPM, منطقه شش رودبار
    Mona Nohtani, Ghorban Vahabzadeh *, Seyed Ramzan Mousavi
    Background and Objective

    Today, tourism and its development have attracted for of many societies and governments and are now one of the most profitable sectors of the global economy. Mazandaran Province is one of the provinces that annually accept many tourists nationally and internationally. The existence of suitable climate, pristine natural resources, forests and the Caspian Sea have natural and valuable potential to upgrade this.

    Material and Methodology

    In this research, the potentials and capabilities of ecotourism development in Shash Rudbar region, located in Savadkuh city of Mazandaran province, were performed using descriptive-analytical method and field studies. The questionnaire was prepared and completed by local people and experts from the Tourism and Library Department. Then, using the combined strategy of strategic analysis of SWOT and the QSPM strategic planning model, the weaknesses, strengths, opportunities and threats were prepared and prioritized. Ultimately, ecotourism development strategies were developed in the region.   

    Findings

    The results showed that in the study area there are 28 strengths and opportunities as facilities and advantages and 19 weaknesses and threats as constraints and bottlenecks and indicate the high ability of the region to develop ecotourism and attract tourists.

     Discussion and Conclusion

    According to the matrix table of the SWOT model and the total weighting factor of each of the strategies, it follows that aggressive strategies (SO) that focus more on internal strengths and external opportunities as optimal strategies In the development of tourism industry in the area of ​​six Roodbar should be considered.

    Keywords: ecotourism development, Opportunities, Threats QSPM, Shosh Roudbar
  • قربان وهاب زاده*، شمیم احمدی

    رسالت این مقاله تعیین انواع و شدت هوازدگی و مناطق موفوژنیتک با توجه به اقلیم حاکم در حوزه آبخیز تالار استان مازندران است. به علت موقعیت خاص استان مازندران و واقع شدن بین دریا و سلسله جبال البرز، تنوع اقلیمی از جنوب به شمال در حوزه آبخیز تالار حاکم است. از طرف دیگر در حوزه آبخیز تالار هوازدگی سنگ ها با هیچ روشی مطالعه نشده است؛ درنتیجه شناخت دقیقی از نوع فرایند هوازدگی و مناطق مورفوژنیک در این حوضه وجود ندارد. به منظور پهنه بندی وضعیت هوازدگی و مناطق ژیومورفوژنتیک بر اساس مدل های لویس پلتیر، داده های اقلیمی شامل: میانگین بارش و دمای سالانه 8 ایستگاه هواشناسی که دارای داده و طول دوره آماری 1345 - 1395 بودند، از سازمان هواشناسی تهیه شد و در پایگاه داده در محیط Arc GIS ثبت گردید. سپس روند دما و بارش حوضه آبخیز تالار مربوط به هر ایستگاه تعیین گردید. در ادامه رژیم های هوازدگی و مورفوژنتیکی در آبخیز تالار از روی نمودارهای مربوط تعیین گردیدند. پس از تعیین ارزش وزنی به آن ها، در پایگاه داده ثبت و نقشه های مربوط در محیط Arc GIS تولید شد. نتایج نشان داد حوزه آبخیز تالار ازنظر مورفوژنتیکی در سه منطقه نیمه خشک، ساوان و معتدل قرار می گیرد. در این میان بیشترین مساحت مربوط به منطقه ساوان (50%) و کمترین به منطقه معتدل (15%) است. ازنظر وضعیت هوازدگی، سه نوع هوازدگی شیمیایی متوسط، مکانیکی کم و خیلی کم در حوزه آبخیز تالار اتفاق می افتد که هوازدگی شیمیایی متوسط دارای بیشترین مساحت (56%) است.

    کلید واژگان: حوزه آبخیز تالار, رژیم های هوازدگی, مدل پلتیر, مناطق مورفوژنتیک
    Ghorban Vahabzadeh *, Shamim Ahamdi

    This study aims to identify the types and intensity of weathering and morphogentic zones in the Talar watershed of Mazandaran Province following the local climate. Climate diversity is present from south to north in the Talar watershed due to the unique location of Mazandaran Province which is between the sea and the Alborz Mountain range. On the other hand, no method of studying the weathering of rocks has been used in the Talar watershed; hence, the weathering process and morphogentic regions in this watershed are unknown. To zonate the state of weathering and geomorphogentic regions based on Lewis Peltier models, climatic data including average annual precipitation and temperature of 8 weather stations with appropriate data and length of the statistical period of 1966-2016, were collected from the Meteorological Organization and registered in the Arc GIS database environment. Then, the Talar watershed's temperature and precipitation trends were found for each station. These maps were used to determine the weathering and morphogenetic regimes in the Talar watershed. A weight value was assigned to each station. Then, they were recorded in the database and were used to build the relevant maps in the Arc GIS environment. The results demonstrated that the Talar watershed is morphogenetically situated in semi-arid, savannah, and temperate zones. Most of these regions are associated with the Savan region (50%) and the fewest are linked with the temperate region (15%). Regarding the weathering process, the Talar watershed contains three types: moderate chemical weathering, low mechanical weathering, and extremely low weathering, with moderate chemical weathering covering the most area (56%).

    Keywords: The telar watershed, Weathering regime, Peltier model, Morphogenetic regions
  • ابراهیم یوسفی مبرهن، کریم سلیمانی*، قربان وهاب زاده
    مدل های رگبار-آبگرفتگی مبتنی بر هیدرولوژی و هیدرودینامیک به تعداد زیادی داده (جزییات زمین، سیستم فاضلاب و داده کاربری اراضی) نیازمند است. در این مقاله به منظور تعیین سریع وضعیت آبگرفتگی تنها با چند داده ورودی و معمولا در دسترس، یک روش شبیه سازی رگبار- آبگرفتگی شهری (USISM) مبتنی بر سامانه اطلاعات جغرافیایی ارایه شده است. روش USISM یک نوع مدل هیدرولوژیکی توزیعی ساده شده بر اساس مدل ارتفاع رقومی می باشد. در این روش، فرورفتگی ها در زمین به عنوان سطوح اصلی آبگرفتگی در نظر گرفته می شوند. مقدار آبی که می تواند در هر فرورفتگی ذخیره شود توزیع نهایی آبگرفتگی را نشان می دهد. سطح رواناب حوضه و حداکثر حجم ذخیره برای هر فرورفتگی و جهت جریان بین این فرورفتگی ها همه در شبیه سازی نهایی آبگرفتگی در نظر گرفته شده اند. روش سازمان حفاظت خاک امریکا برای محاسبه رواناب رگبار، و یک معادله بیلان آبی برای محاسبه ذخیره آب در هر فرورفتگی استفاده شده است. نتیجه نشان می دهد که در هر 4 واقعه رگباری، متوسط خطاهای نسبی عمق در کلیه مکان های آب گیر کمتر از 20٪ می باشد، در حالی که متوسط خطاهای نسبی مساحت و حجم بیش از 60% هم می باشد لذا روش USISM قابلیت بالاتری در شبیه سازی عمق نهایی آب گرفتگی نسبت به سطح و حجم آب گرفتگی دارد همچنین روش USISM می تواند مکان های نهایی آبگرفتگی در منطقه شهری را تعیین و عمق و سطح آبگرفتگی را به سرعت محاسبه نماید و لذا در مدیریت بحران شهری نقش بسزایی را ایفا کند.
    کلید واژگان: مدل ارتفاع رقومی, مدیریت بحران, روش شبیه سازی رگبار- آبگرفتگی شهری
    Yousefi Mobarhan, Karim Solaimani *, Ghorban Vahabzadeh
    Storm-inundation models based on hydrology and hydrodynamics require a large amount of input data (detailed terrain, sewer system and land use data). In this paper, in order to determine inundation conditions quickly with only a few usually available input data is proposed an urban storm-inundation simulation method (USISM) based on Geographic Information System (GIS). The USISM is a simplified method of distributed hydrological model based on DEM, in this method depressions in terrain are regarded as the basic inundated area. The amount of water that can be stored in a depression indicates the final inundation distribution. The runoff and maximum storage volume for each depression and the flow direction between these depressions are all considered in the final inundation simulation. The SCS method is used to calculate storm runoff and a water balance equation is used to calculate the water storage in each depression. The result shows that in all four-storm event, the average relative depth errors of depth in all inundation sites are less than 20%, while the average relative errors of area and volume are more than 60% Therefore, the USISM method has a higher ability to simulate the final depth of inundation than the surface and volume of inundation. The result reveals that the USISM method could find the inundation locations in the Damghan Urban Watershed and calculate inundation depth and area quickly and therefore display a significant role in the management of the urban crisis.
    Keywords: Digital Elevation Model, Management of Crisis, urban storm-inundation simulation method
  • ناطق لشکری صنمی، جمشید قربانی*، سید حسن زالی، قربان وهاب زاده
    سابقه و هدف

    استخراج مواد معدنی از جمله عوامل مهم در تخریب بوم سازگان مرتعی در کشور است. گیاهان بومی در احیای مناطق معدن کاری شده در اولویت هستند به ویژه گیاهانی که به تنش ناشی از فلزات سنگین و کمبود مواد غذایی و شرایط سخت این مناطق سازگارتر باشند. در احیای پوشش گیاهی در محیط های آلوده معدنی لازم است به چگونگی پاسخ گونه های گیاهی به خصوصیات فیزیکی و شیمیایی باطله ها توجه شود. در این تحقیق به پاسخ چند گونه گیاهی پیشگام شامل Glaucium fimbrilligerum، Melica persica، Hordeum vulgare، Polygonum aviculare و Silybum marianum در توالی ثانویه در محیط معدنی به خصوصیات فیزیکی و شیمیایی باطله های زغال سنگ پرداخته شد.

    مواد و روش

    این تحقیق در انباشت متعددی از باطله زغال سنگ در محدوده معادن کارمزد در شهرستان سوادکوه در استان مازندران انجام شد. این معادن از بزرگترین و قدیمی ترین نواحی تولیدکننده زغال سنگ در حوضه زغالی البرز مرکزی هستند. باطله هایی که در ارتفاع از سطح دریا و جهت جغرافیایی مشابه قرار داشته و سه دهه از متروک ماندن آنها گذشته بوده، شناسایی و انتخاب شدند. یک باطله که در طول زمان باطله ها روی هم انباشت و تسطیح شده و دو باطله دیگر در خروجی دهانه تونل ها قرار داشته و عملیات مکانیکی خاصی روی آنها انجام نشده بود. نمونه گیری پوشش گیاهی در 138 پلات های یک مترمربعی و به صورت تصادفی-منظم در امتداد ترانسکت انجام شد. در هر پلات درصد تاج پوشش هر گونه گیاهی تخمین زده شد. نمونه گیری خاک در مرکز هر پلات و از عمق صفر تا 20 سانتی متر انجام شد. نمونه ها به آزمایشگاه منتقل و بافت، اسیدیته، قابلیت هدایت الکتریکی، کربن آلی، نیتروژن کل، فسفر قابل جذب و فلزات سنگین (مس، روی، نیکل و سرب) اندازه گیری شدند. به منظور برازش هر یک از مدل های هفتگانه HOF، تعیین مقدار بهینه و دامنه بوم شناختی گونه ها از بسته eHOF نسخه 1.8 در نرم افزار R  نسخه 3.5.3 استفاده شد. مبنای انتخاب بهترین مدل، شاخص آکاییک بوده است.

    نتایج

    نتایج این تحقیق نشان داد که تنوعی از پاسخ گونه های گیاهی به خصوصیات فیزیکی و شیمیایی باطله زغال سنگ وجود داشته که پاسخ متقارن تک نمایی و پاسخ دونمایی با دو بهینه نابرابر متداول تر از بقیه مدل ها بودند. همه گونه های گیاهی به جزء H. vulgare در محدوده 49 تا 88 درصد شن دارای وضعیت بهینه حضور بودند. گونه S. marianum در مقدار کم رس و P. aviculare و H. vulgare در دامنه وسیع تری از گرادیان رس حضور داشتند. گونه های G. fimbrilligerum و H. vulgare در پاسخ به اسیدیته باطله زغال سنگ پهنای آشیان گسترده تری را نسبت به سایر گونه های گیاهی داشتند. پاسخ گیاهان به عناصر غذایی باطله زغال سنگ بیشتر به صورت دونمایی با دو بهینه نابرابر بوده است. بالاترین بهینه نیتروژن کل برای گونه P. aviculare و بالاترین بهینه فسفر قابل جذب برای گونه P. aviculare و H. vulgare مشاهده شد. گونه S. marianum و M. persica نسبت به تمام فلزات سنگین موجود در باطله زغال سنگ رفتار تک نمایی متقارن داشتند و سایر گونه ها دارای تنوعی از مدل بهینه بودند. S. marianum با افزایش سطوح فلزات سنگین بهینه بالاتری نسبت به سایر گونه ها داشت که بهینه آن در مس، سرب، روی و نیکل به ترتیب 24/255، 74/53، 59/180 و 87/151 پی پی ام بوده است.  

    نتیجه گیری

    در این تحقیق سه گونه گیاهی از پهن برگ علفی نسبت به دو گونه گندمیان در پاسخ به خصوصیات فیزیکی و شیمیایی باطله زغال سنگ از مدل های متنوع تری پیروی کردند. این پنج گونه گیاهی دارای طول عمر و فرم رویشی متفاوت بوده و پاسخ آنها نشان داد که از پتانسیل خوبی جهت استقرار بر روی باطله های متروک زغال سنگ و احیاء پوشش گیاهی بر روی آنها برخوردار هستند. از بین آنها S. marianum و  M. persica می توانند در اولویت قرار گیرند. انجام مطالعات بعدی در استفاده از تیمارهای مختلف به منظور تسریع در رشد و استقرار این گیاهان توصیه می شود.

    کلید واژگان: آشیان اکولوژیکی, احیاء معدن, مدل HOF, منحنی پاسخ
    Nateq Lashkari Sanami, Jamshid Ghorbani*, Seyed Hassan Zali, Ghorban Vahabzadeh
    Background and objectives

    Mineral exploration is an important factor in rangeland ecosystem degradation in Iran. The first priority in mine site restoration is to use native plants as they can resist the stress caused by heavy metals and nutrients deficiency and also the harsh environmental situation. Vegetation restoration in polluted mining area depends on how plants can respond to phisyco-chemical properties of mine waste. This study aimed to assess the responses of five pioneer species (Glaucium fimbrilligerum, Melica persica, Hordeum vulgare, Polygonum aviculare and Silybum marianum) in secondary succession to the phisyco-chemical properties of coal mine waste in Karmozd coal mine, Mazandaran, Iran.

    Methodology

    The waste generated from the coal mining was heaped into different dumps in Karmozd coal mine site in Savadkoh county, Mazandaran province, Iran. This mine is one of the oldest and major coal mining site in central Alborz coal zone. Three dumps of coal waste were selected which were abandoned for more than three decades. All dumps had similar elevation above sea level and geographical aspect. During underground mining large volumes of coal wastes were heaped in one of the waste dump but in the other two dumps waste materials were deposited outside of tunnels. Plant species were sampled in 138, 1 m2 plots using random-systematic methods along transects. In each plot the cover percentage of each plant species were estimated visually. A soil sample was taken from the center of each plot up to a depth of 20 cm. Then soil samples were put in plastic bags until chemical analysis. The soil samples were air-dried at room temperature. Then Soil texture, pH, EC, OC, N, P, Cu, Zn, Ni, and Pb were measured in the laboratory. Plant species responses and the ecological niches were determined using eHOF model in R 3.5.3. The best model was selected using AIC index.

    Results

    Results of this study showed that plant species responded to coal wastes properties in a variety of models. Among them the sysmetrical unimodal and bimodal with unequal two optima were more common. In response to the amount of sand in the soil all plant species except H. vulgare had an optimum in 49-88%. S. marianum showed an optimum in the lowest amount of clay while P. aviculare and H. vulgare had a broad ecological niche along the gradient of clay. G. fimbrilligerum and H. vulgare had a broad ecological niche than other plant species in response to the soil pH even with an optima in low soil pH. For soil minerals the dominant response was bimodal with unequal two optima. The upper optima for soil total nitrogen was found for P. aviculare and the upper optima for soil available P was detected for P. aviculare and H. vulgare. Two plant species (S. marianum and M. persica) responded to all heavy metals with symmetrical unimodal while the other species showed a verity of responses. S. marianum showed optimum in greater amount of heavy metal levels and its optima was 255.24, 53.74, 180.59, and 151.87 for Cu, Pb, Zn, and Ni, respectively.

    Conclusion

    In this study the three forb species showed more divers responses to the measured coal waste properties than that in two grass species. The studied plant species had different life spans and life forms. According to their responses and the ecological niches it can be concluded that all of these plant species have the potential for establishment and growth on coal waste dumps. Therefore, they can be used for mine site restoration with a priority to S. marianum and M. persica. Further studies are needed to assess the facilitation of these plant species growth and establishment under different remediation treatments.

    Keywords: Ecological niche, Mine reclamation, HOF model, Response curve
  • ناطق لشکری صنمی، جمشید قربانی*، سید محمد حجتی، قربان وهاب زاده، بابک متشرع زاده
    شناخت پاسخ های مورفوآناتومیکی، فیزیولوژیکی و بیوشیمیایی گیاهان در معرض فلزهای سنگین، از اهمیت بالایی برای احیای پوشش گیاهی مناطق معدنی برخوردار است. در این پژوهش اثر سرب بر رشد و مقادیر عناصر غذایی در گیاه خارمریم و افسنطین بررسی شد. آزمایش فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی با سه تکرار در شرایط گلخانه ای و با اعمال محلول نیترات سرب در غلظت های صفر (شاهد)، 300 و 600 میلی گرم در لیتر انجام شد. پس از رسیدن به رشد مطلوب، گیاهان برداشت شده و ویژگی های رویشی و مقدار کلسیم، منیزیم، پتاسیم، فسفر، آهن، روی، منگنز، سرب و مس در اندام هوایی و ریشه اندازه گیری شدند. نتایج نشان داد که با افزایش غلظت سرب، رشد اندام هوایی و زیرزمینی افسنطین تحت تاثیر قرار نگرفت اما زیتوده ریشه و حجم ریشه خارمریم به طور معنی داری در غلظت بالای سرب کاهش یافت. با افزایش غلظت سرب، انباشت سرب در ریشه هر دو گیاه و در اندام هوایی خارمریم افزایش معنی داری نشان داد. بیشترین سرب جذب شده در اندام هوایی و ریشه به ترتیب با 73/14 و 16/57 میلی گرم در کیلوگرم برای خارمریم بود. فاکتور انتقال سرب در هر دو گیاه کمتر از یک به دست آمد. غلظت آهن در اندام هوایی خارمریم به طور معنی داری در تیمار سرب افزایش یافت. غلظت منگنز در اندام هوایی خارمریم در تنش سرب بیشتر از افسنطین بود. با توجه به حضور طبیعی این گیاهان در باطله های زغال سنگ و توانایی رشد و انباشت سرب در غلظت های سمی این فلز، می توان از آنها برای اصلاح مناطق مشابه یا با آلودگی سرب استفاده کرد.
    کلید واژگان: احیاء معادن, باطله زغال سنگ, فلزهای سنگین, گیاه پالایی
    Nateq Lashkari Sanami, Jamshid Ghorbani *, Seyyed Mohammad Hojjati, Ghorban Vahabzadeh, Babak Motesharezadeh
    Identifying morphoanatomica, physiological and biochemical responses of plants exposed to heavy metals is important for the vegetation restoration on coal mine sites. In this study, the effects of lead (Pb) were assessed on the growth and mineral nutrient content of Artemisia absinthium and Silybum marianum. A factorial experiment based on a completely randomized design was conducted with three replicates in a glasshouse using Pb(NO3)2 at 0 (control), 300 and 600 mg/L as treatment. After two months of the growth period, plants were harvested and their growth characteristics and mineral elements were measured for roots and shoots. The results showed that there was no effect of Pb stress on roots and shoots of A. absinthium while root biomass and volume of S. marianum significantly reduced under Pb treatments. The Pb content in roots of both plant species and in shoots of S. marianum increased. The maximum level of Pb accumulation was found in shoots and roots of S. marianum with 14.73 and 57.16 mg/kg dry matter, respectively. The Pb translocation factor was less than one for both plant species. Fe content in the shoot of S. marianum significantly increased under Pb stress. Mn concentration in the shoot of S. marianum was significantly greater than that in A. absinthium. According to the presence of these plants on coal mine waste and their abilities to grow and accumulate Pb in high concentrations, they can be used for soil remediation in a similar situations or in Pb-contaminated soils.
    Keywords: Coal waste, Heavy metals, Phytoremediation, reclamation
  • ابراهیم یوسفی مبرهن*، کریم سلیمانی، قربان وهاب زاده

    حوضه شهری دامغان در سال های اخیر دچار تحولات زیادی ازجمله افزایش شدیدجمعیت شهرنشین،گسترش فیزیکی سکونت گاه های شهری و روستایی،از بین رفتن فضای های سبز و تبدیل آن به کاربری های مسکونی شده است که این امر منجر به سیلاب و آب گرفتگی متعدد در محدوده شهری شده است. تغییرات کاربری اراضی در اثر فعالیت های انسانی یکی از موضوعات مهم در برنامه ریزی منطقه ای و توسعه ای می باشد. با توجه به مزیت ها و قابلیت هایی که داده های ماهواره ای دارند، این تکنولوژی می تواند کمک شایانی به شناسایی و کشف این تغییرات نماید. لذا جهت آشکارسازی تغییرات کاربری اراضی از تصاویر سال 2003 سنجنده ETM+  و 2015 سنجده OLI ماهواره ای لندست و برای محاسبه وضعیت آب گرفتگی حوضه شهری دامغان از روش USISM استفاده شده است. ارزیابی ها نشان داد که صحت کلی و ضریب کاپای نقشه طبقه بندی شده ETM+به ترتیب 75 و 0.67 درصد و OLI برابر 80 و 0.74 درصد می باشد. نتایج مشخص کرد که بسیاری از اراضی فضای سبز به اراضی مسکونی و تجاری تبدیل شده اند، به گونه ای که بر وسعت اراضی مسکونی و تجاری طی 12 سال 28 درصد افزوده شده است. همچنین وسعت اراضی کشاورزی افزایش و وسعت مناطق بایر کاهش یافته است.

    کلید واژگان: روش شبیه سازی رگبار-آبگرفتگی شهری, داده های ماهواره ای, فرورفتگی, تغییرات کاربری اراضی
    Ebrahim Yousefi Mobarhan *, Karim Solaimani, Ghorban Vahabzadeh

    Land use change due to human activities is one of the most important issues in regional planning and development. Damghan urban basin has in recent years undergone many changes of the sort, including intensely increased urban population, physical expansion of urban and rural settlements, and disappearance of green spaces converted into residential areas. These changes have resulted in many flooding and inundation events within the urban area. The satellite technology can be exploited to identify such changes and the areas affected. For the purposes of this study, use was made of the ETM+ images of 2003 and the OLI images of 2015 obtained from Landsat to calculate the inundation conditions in Damghan urban basin using the USISM method. The ETM+ results showed a kappa coefficient of 75% and an overall accuracy of 0.67% while those of OLI images were 80% and 0.74%, respectively. The images revealed that green spaces had been converted to residential and commercial sites at a rate of 28% in 12 years. Meanwhile, agricultural land was found to have increased during the same period but barren lands to have decreased.

    Keywords: Urban watershed, USISM, satellite data, depression, Land use change
  • عبدالخالق آروین، قربان وهاب زاده *، سید رمضان موسوی، مسعود بختیاری کیا

    دشت میناب در استان هرمزگان، در دهه های اخیر رشد جمعیت را در کنار توسعه کشاورزی داشته است. بارش کم سال های اخیر، خشک سالی های متوالی و محدودیت منابع آب سطحی، موجب حفر بی رویه چاه های آب در منطقه شده است. برداشت بی رویه از این چاه ها، موجب عدم تعادل آبخوان منطقه شده و پایین رفتن سطح آب زیرزمینی را به دنبال داشته است. پیامدهای این روند، باعث ایجاد و گسترش فرونشست زمین در منطقه شده است. هدف از این تحقیق، استفاده از تصاویر ماهواره ای راداری Semtinel-1 سال های 1393 و 1397 و روش تداخل سنجی تفاضلی راداری در بررسی میزان و گسترش فرونشست زمین است. نتایج پردازش های انجام شده بر روی این تصاویر نشان داد که در دوره مطالعاتی، حدود 13سانتی متر فرونشست داشته است. بعد از صحت سنجی پهنه بندی انجام شده با واقعیت های زمینی (شهریور 1397)، به منظور تشخیص رابطه فرونشست با میزان تغییرات و افت سطح آب زیرزمینی، ارتفاع سطح زمین و شیب، تحلیل های فضایی انجام و میزان همبستگی هر یک از فاکتورهای مذکور با تراکم رخداد فرونشست محاسبه گردید. تحلیل خودهمبستگی فضایی و شاخص موران خوشه ‏ای بودن رخداد فرونشست تحت تاثیر تغییرات سطح آب در منطقه موردمطالعه را به میزان 0.925 نشان داد. همچنین بالا بودن امتیاز توزیع نرمال استاندارد (z) و پایین بودن مقدار سطح معنی داری (p_value) نشان دهنده رابطه خودهمبستگی قوی 1.89 و 0.06 بین عناصر موردمطالعه است.

    کلید واژگان: تداخل سنجی راداری, فرونشست, تحلیل مکانی, آب زیرزمینی, تصاویر رادار, حوزه آبخیز میناب
    Abdolkhalegh Arvin, Ghorban Vahabzadeh *, Seyed Ramazan Mousavi, Masoud Bakhtyari Kia

    Minab plain in Hormozgan province has experienced population growth with agricultural development in recent decades. Low rainfall in recent years, successive droughts, and limited surface water resources, irregular irrigation practices in the agricultural sector in the study area, along with inappropriate cultivation patterns, have caused the extraction of water wells in the region. The extraction of these wells and groundwater resources has led to an imbalance in the aquifer in the area and a decline in groundwater levels. The consequences of this trend have caused the creation and expansion of subsidence in the region. This research, by investigating radar, satellite images and using differential radial interferometry, has been used to detect and determine the amount of subsidence in order to investigate the extent of this phenomenon in the study area. In this study, data from the Sentinel-1 refer to the dates 2014 and 2018 were used. The results showed it had 13-centimeter subsidence in the study period. After verifying the results by control points (in September 2018), in order to find the relationship of subsidence with changes in groundwater level, elevation, and slope, a spatial analysis was performed and the correlation of each of these factors with subsidence event density was calculated. Spatial autocorrelation analysis and Moran's index showed that climatic event due to water level changes in the study area was 0.925. The values ​​of 1.89 and 0.06 for standard normal distribution (z) and the p_value respectively, confirm a strong autocorrelation between the studied factors.

    Keywords: InSAR, Subsidence, Spatial analysis, Groundwater, Radar images, Minab basin
  • جمشید قربانی*، آرزو علی زاده، جواد معتمدی، قربان وهاب زاده، نادر مظاهری، رضا ناصح، عصمت اسمعیل زاده

    شناسایی فلور در محیط های معدن کاری به منظور حفظ تنوع زیستی و احیای پوشش گیاهی این مناطق ضروری است. در پژوهش حاضر، فلور و گروه های کارکردی گیاهان محدوده معدن مس سونگون، یکی از مهم ترین منابع مس ایران، در استان آذربایجان شرقی بررسی شد. پوشش گیاهی در محدوده فعالیت مجتمع مس سونگون شامل باطله های رهاشده، منطقه تحت تاثیر زه آب اسیدی معدن و مناطق شاهد بررسی شد. نتایج نشان دادند مناطق شاهد با تعداد 73 گونه متعلق به 21 تیره، بیشترین تعداد گونه و تیره های گیاهی را دارند و دو تیره Poaceae (20/55درصد) و Asteraceae (16/43درصد) تیره های غالب گیاهی اند. در منطقه تحت تاثیر زه آب اسیدی معدن، Asteraceae (20/93درصد) و Poaceae (55/20 درصد) بیشترین فراوانی را داشتند و در باطله های معدن Asteraceae (23/64درصد) و Fabaceae (14/55درصد) تیره های غالب گیاهی بودند. گونه های Rhamnus cathartica، Fumaria bracteosa و Equisetum flviatile منحصرا در منطقه عبور زه آب اسیدی معدن و گونه های Chenopodium album، Atriplex tararica و Hyoscyamus arachnoideus منحصرا در باطله های معدن حضور داشتند. در مناطق شاهد نیز Carex stenophylla، Hypericum dogonbadanicum و Allium kotschyi گونه های انحصاری شناسایی شدند. همی کریپتوفیت بیشترین فراوانی را در هر سه منطقه داشت و باطله های معدن فانروفیت نداشتند. فلور منطقه به طور عمده متشکل از پهن برگان علفی و گونه های چندساله بود و عناصر رویشی ایرانی - تورانی بیشترین فراوانی را در هر سه منطقه داشتند. پتانسیلی از گونه های گیاهی به ویژه تثبیت کننده نیتروژن در فلور منطقه وجود دارد که در احیای پوشش گیاهی این منطقه مفید است.

    کلید واژگان: ایرانی- تورانی, پوشش گیاهی, شکل رویشی, شکل زیستی, معدن کاری
    Jamshid Ghorbani *, Arezo Alizadeh, Javad Motamedi, Ghorban Vahabzadeh, Nader Mazaheri, Reza Naseh, Esmat Esmailzadeh

    Abstract Identification of the flora in mining area is necessary for biodiversity conservation as well as vegetation restoration. In this study, flora and functional groups of plants were evaluated in Sungun copper mine, East Azarbayjan province, one of the most important sources of copper in Iran. The vegetation was assessed in the mining area including mine wastes, the area that affected by acid mine drainage and outcrops. The results showed that the greatest number of species and plant families were found in outcrops with 73 species from 21 families. The most frequent plant families were Poaceae (20.55%) and Asteraceae (16.43%). In the area that was affected by acid, mine drainage Astraceae (20.93%) and Poaceae (20.55%) were dominant but in waste dumps the Asteraceae (23.64%) and Fabaceae (14.55%) were the main plant families. Some species were restricted to specific area such as Rhamnus cathartica, Fumaria bracteosa, Equisetum flviatile in acid drainage affected site, Chenopodium album, Atriplex tararica, Hyoscyamus arachnoideus in mine wastes. Carex stenophylla, Hypericum dogonbadanicum and Allium kotschyi were also found to be unique. It was also found that in all three sites the most dominant life forms were hemicryptophytes. There was not any species from phanerophyte in waste dumps. Forbs and perennials were the dominant species of the area and the most of the flora belonged to Iran-Turanian region. We found a potential of species particularly nitrogen fixing species in this area that could be beneficial for vegetation restoration.

    Keywords: Iran – Turanian_Vegetation_Growth Form_Life Form_Mining Activity
  • قربان وهابزاده *، حجت دلاور، جمشید قربانی، محمدرضا اشرافی
    زمینه و هدف
    تغییر کیفیت آب های زیرزمینی و شور شدن منابع آب، در حال حاضر خطری بزرگ برای توسعه کشاورزی کشور به خصوص در اراضی خشک و نیمه خشک می باشد. تهیه نقشه های هم مقدار شوری و املاح، گام مهمی در بهره برداری از منابع آب است. مطالعه حاضر با هدف ارزیابی فرآیند های هیدروژئوشیمی موثر در کیفیت آب زیرزمینی در دشت فیروزآباد واقع در غرب استان فارس انجام شد.
    مواد و روش ها
    رسم نقشه های هم مقدار پارامترهای شیمیایی نظیر هدایت الکتریکی، تغییرات مقادیر هدایت الکتریکی و نقشه هم مقدار کلر و تغییرات آن، روند تغییرات مواد محلول موجود، نقشه تغییرات سختی کل و نقشه تغییرات نسبت جذب سدیم در دشت فیروزآباد استان فارس صورت گرفت که این امر با مطالعه پارامترهایی نظیر هدایت الکتریکی، اسیدیته، نیترات و مواد جامد محلول و استفاده از داده های هیدروشیمیایی چاه های اندازه گیری در شرق و غرب دشت و استفاده از روش های شولر و ویلکوکس جهت تهیه خطوط هم میزان و تحلیل آنها صورت گرفت.
    یافته ها
    بر اساس نقشه های هم مقدار پارامترهای شیمیایی در مناطق مورد مطالعه و نمودار تغییرات و کلاسه بندی داده ها بر اساس نمودار شولر و ویلکوکس، طبقه بندی آب آبیاری طبق نظر ویلکوکس در دو دوره 1383 و 1390 نشان دهنده کاهش کیفیت از نظر کشاورزی بود. بر اساس نتایج طبقه بندی آب شرب به طور کلی تغییرات زیادی از نظر کیفیت شرب به جز در سال 1390 به مقدار کم مشاهده نشد.
    نتیجه گیری
    مقادیر کلر و هدایت الکتریکی دشت فیروزآباد از شمال و شمال غرب به سمت مرکز و بخش شرقی دشت و از شرق به سمت مرکز افزایش یافته بود. از نظر شرب، آب های زیرزمینی منطقه بر اساس دیاگرام شولر در سه طبقه خوب، قابل قبول و متوسط قرار داشت و کیفیت، جهت استفاده در کشاورزی در سال 1390 در کلاس های C2S1، C1S1، C3S1، C3S3، C3S4 و C3S2 و در دوره اول یعنی سال 1383 در کلاس هایC2S1 ، C1S1 و C3S1 قرار داشتند. به طور کلی تغییرات زیادی از نظر کیفیت شرب مشاهده نشد و فقط در سال 1390 به مقدار کمی کاهش کیفیت اتفاق افتاد. طبقه بندی آب آبیاری طبق نظر ویلکوکس در دو دوره 1383 و 1390 نشان دهنده کاهش کیفیت از نظر کشاورزی بود.
    کلید واژگان: هدایت الکتریکی, کلر, باقیمانده خشک, شولر, ویلکاکس
    Ghorban Vahabzadeh *, Hojat Delavar, Jamshid Ghorbani, Mohammad Reza Ashrafi
    Background and
    Purpose
    Changing the quality of groundwater and saltinating of water resources are Concerning a major threat for country's agricultural development, especially in arid and semi-arid lands. Preparing maps of both Same amount maps for salinity and salts can be an important step in the proper utilization of water resources. This research was carried out in Firoozabad plain in west of Fars province to evaluate the hydrogeochemical processes affecting groundwater quality.
    Method
    Preparation of the map of the chemical parameters (isochromic) of Firoozabad plain using hydrodynamic data of wells measured in East and West of Firoozabad plain. Preparation of similar maps using Shooler and Wilcox methods to produce coincidence lines it placed.
    Findings : Based on the maps of the chemical parameters in the studied areas and the diagrams of the changes and classification of the data based on the Schuler and Wilcox diagrams, the irrigation water classification according to Wilcox's diagram in 2004 and 2011 showed a decline trend in agricultural quality. Based on the results of the classification of drinking water, there were generally no significant changes in drinking quality except in 2011.
    Conclusion
    The amount of chlorine and electrical conductivity parameters in the west and east of the Firoozabad plain increased from north and northwest to the center and eastern plain from east to center, respectively, in the east and west of the plain, the highest values ​​were observed. Also, the results showed that the groundwater of the area based on the Schuler diagram was classified into three classes: good, acceptable and moderate, and quality, for use in agriculture in 2011 in C3S1, C1S1, C2S1 C3S2, C3S4, C3S3 and in the first period, 2004, in C3S1, C1S1, and C2S1 classes. The irrigation water classification according to Wilcox, in terms of 2004 and 2010, indicates a decrease in agricultural quality. The results of the classification of drinking water (Shooler classification) show that overall there is no significant change in the quality of drinking water and only in 2011, reduced quality.
    Keywords: electrical conductivity, chlorine, dry residue, Schuler, wilcox
  • رضا تمرتاش *، فاطمه منتظری، محمدرضا طاطیان، قربان وهاب زاده
    سابقه و هدف
    آلودگی خاک به فلزات سنگین به دلیل پایداری درازمدت در خاک و تاثیرات مضر اکولوژیکی، به یک معضل زیست محیطی تبدیل شده است. در بررسی پوشش گیاهی در مناطق آلوده به فلزات سنگین، گیاهانی که توانایی رشد، سازگاری و جذب فلزات را دارند، از جنبه های علمی، کاربردی و اقتصادی از اهمیت زیادی برخوردار هستند.  9252 و 2222 متر از مرکز کارخانه سیمان کیاسر ساری واقع در استان مازندران، از خاک ،
    مواد و روش ها
    در این تحقیق در فواصل 522 و پوشش گیاهی به روش سیستماتیک نمونه برداری تصادفی انجام شد. تعداد 3 گونه گیاهی از قبیل گون، درمنه و پیچک با 3 تکرار و 3 تیمار )در مجموع 22 نمونه از گیاه و 22 نمونه از خاک ریزوسفری (در غالب طرح آزمایشی بلوک های کاملا تصادفی آزمایش شد. نمونه های جمع آوریشده برای انجام آزمایشات به آزمایشگاه منتقل و برای تعیین غلظت عناصر سرب، مس و روی از دستگاه ICP-OES استفاده شد. نتایج و بحث: نتایج آنالیز واریانس این تحقیق نشان داد که میزان عناصر سنگین با سطح اختلاف معنیدار) (p ≤ 0. 05 در خاک بیشتر از گونه های مورد بررسی است. همچنین مقایسه میانگین داده ها نشان میدهد که در خاک و گونه های مورد بررسی منطقه با افزایش فاصله از کارخانه مقدار مس و سرب دارای اختلاف معنی داری) (p ≤ 0. 05 است. این در حالی است که مس با افزایش فاصله روند افزایشی و سرب روند کاهشی را نشان میدهد. عنصر روی با تغییرات فاصله در خاک اختلاف معنی داری را نشان نداد ولی در گونه های گیاهی معنیدار شد و از روند منظمی پیروی نکرد. همبستگی عناصر سنگین گونه های مورد بررسی با عناصر خاک نشان میدهد که گون و درمنه همبستگی معنی داری با عناصر مس) r= 0. 7 (و سرب) r=0. 5 ( دارند ولی گونه پیچک فقط با عنصر روی همبستگی مثبت و معنی داری را نشان داد.
    نتیجه گیری
    با توجه به پتانسیل بالای گونه های گون و درمنه در جذب فلزات سنگین میتوان از این گونه ها در پالایش مناطق آلوده با شرایط اکولوژیکی یکسان استفاده کرد.
    کلید واژگان: فلزات سنگین, آلودگی خاک, کارخانه سیمان, کیاسر مازندران
    Reza Tamartash*, Fatemeh Montazeri, Mohamadreza Tatian, Ghorban Vahab Zadeh
    Introduction
    Soil pollution by heavy metals has become an environmental problem due to their long-term sustainability and ecologically harmful effects. In soils contaminated by heavy metals, establishing plants with the ability to grow in affected areas, adapt and uptake heavy metals is both scientifically and economically beneficial.
    Materials and methods
    In the current study, soil and plant samples were taken using a systematic random sampling approach within a 500, 1250 and 2000 meter radius of the centre of Kiasar cement factory in Mazandaran Province. For each distance, three plant species (such as Astragalus, Artemisia and Convolvulus) and their adjacent soils were sampled in three replications resulting 54 samples (27 plant and 27 soil samples). The concentrations of Pb, Cu, and Zn in the samples were determined using an ICP-OES Device and data analyzed statistically using a randomized complete block design.
    Results and discussion
    Analysis of variance results in this study showed that the amount of heavy metals in the soil was higher than those obtained in plant species tissues (p ≤ 0. 05). The mean comparison of data showed that distance from factory had a significant affect on copper and lead concentrations in both soil and plant tissues (p≤ 0. 05). While the copper concentration increased in both the soils and plant tissues, the amount of lead decreased with the increasing distance. The distance had no significant effect on zinc concentration in soil samples, but there were significant differences in plant species tissues and they do not follow the regular process. The correlation of heavy elements between plant species and soils showed that Astragalus and Artemisia had a significant correlation with copper (r = 0. 7) and lead (r = 0. 5), but convolvulus only had a significantly positive correlation with Zn.
    Conclusion
    Due to the high potential of Astragalus and Artemisia species in up-taking the heavy metals, these species can be used in refining contaminated areas with same ecological conditions.
    Keywords: Heavy metals, Soil pollution, Cement factory, Kiasar, Mazandaran Province
  • اسماعیل سیلاخوری*، قربان وهاب زاده
    از مهمترین چالش های بشر در قرن حاضر در ابعاد گوناگون بیابان زایی بوده که از آن تحت عنوان تخریب اراضی نه تنها در مناطق خشک، نیمه خشک و نیمه مرطوب بلکه در مناطق مختلف به ویژه کشورهای در حال توسعه یاد می شود. مناسب ترین روش برای بررسی عوامل موثر در تخریب اراضی و شدت بیابان زایی از نظر متخصصان استفاده از مدل های ارزیابی بیابان می باشد. روش های متعددی برای شناسایی مناطق حساس و تهیه نقشه خطر بیابان زایی وجود دارد که از میان آن ها روش MICD انتخاب و بر اساس آن نقشه وضعیت فعلی بیابان زایی برای منطقه روداب سبزوار با وسعت 14/64900 هکتار تهیه شد. در این تحقیق ابتدا بر اساس تلفیق اطلاعات مربوط به نقشه های توپوگرافی، زمین شناسی، تصاویر ماهواره ای و بازدیدهای صحرایی، منطقه مورد مطالعه به 10 رخساره تفکیک گردید که هر رخساره ژئومورفولوژی به عنوان واحد اصلی ارزیابی بیابانزایی مد نظر گرفته شد؛ سپس در هر کدام از واحدهای همگن بیابانی، ارزش شاخص های تعریف شده تکمیل شد و در نهایت با جمع ارزش های مربوط به هر شاخص و بر پایه جداول مبنا، شدت بیابان زایی تعیین و نقشه مربوط به وضعیت کنونی در هر یک از کاربری ها ترسیم شد. نتایج نشان داد که منطقه مورد بررسی از نظر وضعیت کنونی بیابانزایی، در دو کلاس متوسط و زیاد قرار گرفت. از کل منطقه مورد مطالعه؛ کلاس زیاد (IV) با مساحت 93/109003 هکتار (77/65 درصد)، بیشترین سطح منطقه و کلاس کم (II) با مساحت 24/10225 هکتار (17/6 درصد) کمترین سطح منطقه را پوشاند.
    کلید واژگان: روداب سبزوار, بیابانزایی, مدل MICD
    Esmaeil Silakhori*, Ghorban Vahabzadeh
    Desertification as a great problems affect most of the countries in the world especially developing countries. Desertification phenomenon that occurs in arid, semiarid and semi-wet regions will reduce the land potential. For evaluation and mapping of desertification many researches have been conducted leading to regional and local models. From among the many methods of identification of areas susceptible to desertification the Modified Iranian Classification of Desertification (MICD) was chosen. Based upon MICD the map for the present status of desertification for Roudab Sabzevar area with an area of 64900.14 ha was prepared. In this research, at first by combining information from topographic and geologic maps, satellite images and field survey, the area was divided into 10 geomorphological facies, each of which was considered as the main unit for evaluation of desertification. That, through it the working units of this region were prepared as the base map for evaluating to consider the factors and indices by geomorphology method. Also, in order to prepare the desertification intensity condition of this region, the desertification intensity of various applications was determined and relative plans to current desertification of each land use were prepared after evaluating wind erosion indices and accumulating their scores for each working unit based on reference tables. The results indicate that the studied region is divided into the two following classes: 1- high desertification intensity class, of 10900.93 ha (% 65.77) area. 2- Low desertification intensity class, with an expansion of 10255.24 ha (%6.17) area.
    Keywords: Roudab Sabzevar area, Desertification, MICD Model
  • ایوب خسروی فرد، قربان وهاب زاده*، لیلا غلامی
    زمینه و هدف
    آب، یکی از عناصر حیاتی در چرخه حیات به شمار می رود، بنابراین اطمینان از سلامت آب مورد مصرف در زمینه های کشاورزی و شرب، یکی از ضروریات جوامع جهت حفظ سلامت انسان ها و محیط زیست است. مطالعه حاضر با هدف طبقه بندی و بررسی کیفیت آب در دو ایستگاه قورباغستان و دوآب مرک در استان کرمانشاه به دلیل اهمیت آن در مصارف شرب و کشاورزی و نیز خشکسالی های اخیر در استان کرمانشاه و حوضه آبخیز قره سو و در نتیجه کاهش دبی آب رودخانه قره سو انجام شد.
    مواد و روش ها
    پارامترهای کیفیت شیمیایی آب بررسی شده در این مطالعه شامل باقی مانده املاح، اسیدیته، هدایت الکتریکی، بی کربنات، کلر، سولفات، منیزیم، کلسیم، سدیم، پتاسیم، نسبت جذب سدیم و سختی کل بودند. در این مطالعه داده های به دست آمده در نرم افزار XLSTAT قرار گرفت، سپس با استفاده از آزمون یکنواختی و پتیت اعداد مربوط به همگنی و من کندال در یک بازه زمانی 40 ساله ترسیم شد. هم چنین نمودارهای پایپر، دورو، شولر و ویلکاکس در ایستگاه های قورباغستان و دوآب مرک با استفاده از نرم افزار Aqua Chem به دست آمد.
    یافته ها
    نتایج حاصل از طبقه بندی ویلکاکس ایستگاه های قورباغستان و دوآب مرک نشان داد که نمونه ها در کلاس کمی شور (C2S1) قرار گرفته، بنابراین آب رودخانه در این ایستگاه ها برای کشاورزی تقریبا مناسب است. دیاگرام شولر نشان داد که کیفیت آب در ایستگاه های قورباغستان و دوآب مرک جهت شرب نامناسب است.
    نتیجه گیری
    به منظور ارتقاء کیفیت آب رودخانه و استفاده بهینه، باید با برنامه ریزی های درازمدت از ورود آلاینده های نقطه ای و غیر نقطه ای، به ویژه آلاینده های فاضلاب های شهری و غیر شهری به آن جلوگیری شود.
    کلید واژگان: پارامترهای شیمیایی, رودخانه قره سو, کیفیت آب, مصارف شرب و کشاورزی
    Ayoub Khosravi Fard, Ghorban Vahabzadeh*, Leila Gholami
    Background
    Water is considered as a vital element in the life cycle. Therefore, water safety in drinking and agricultural fields is one of the communities’ necessities to protect health of humans and environment.
    Objective
    The main objective of the present study was to evaluate and classify the water quality of Ghorbaghestan and Doab Merk Stations in Kermanshah Province owing to the importance of their drinking and agricultural uses as well as recent droughts in Kermanshah province and Gharasoo watershed resulting in discharge reduction of Gharasoo river.
    Material &
    Methods
    The studied parameters of water chemical quality in this study were salts residual, acidity, electrical conductivity, bicarbonate, chloride, sulfate, magnesium, calcium, sodium, potassium, sodium absorption ratio and total hardness. In this study, the obtained data placed in the XLSTAT software. Then, the homogeneity and Mankendal numbers were drawn using Homogeneity and Petit tests in a period of 40 years. Also, the Paiper, Duru, Shuler and Wilcox diagrams were drawn in Ghorbaghestan and Doabmerck stations using the Aqua Chem software.
    Results
    The classification results of Wilcox in Ghorbaghestan and Doabmerck stations showed that the samples placed in the class slightly salty (C2S1);therefore, the river water in these stations was almost suitable for agricultural. The Shuler diagram showed that the water quality was inappropriate for drinking in Ghorbaghestan and Doabmerck stations.
    Conclision: For improving the quality of river water and its efficient use, point and non-point pollutants entry into the river water especially urban and non-urban sewage should be prevented with long-term plans.
    Keywords: Agricultural, Drinking Expenditure, Chemical Parameters, Gharasoo River, Water Quality
  • ناطق لشگری، جمشید قربانی *، سید حسن زالی، قربان وهاب زاده
    باطله های زغال سنگ مهم ترین چالش محیط زیستی در مناطق معدن کاری شده به شمار می روند. حضور گونه های گیاهی در شروع احیای این مناطق اهمیت بسیاری دارد. در این تحقیق از ترکیب گیاهی، تنوع و غنای گونه ای و خصوصیات گروه های کارکردی برای ارزیابی پتانسیل احیای طبیعی باطله های زغال سنگ استفاده شد. مطالعه در باطله های زغال سنگ در ذخایر زغال سنگ البرز مرکزی در شهرستان سوادکوه در استان مازندران انجام شد. سه انباشت از باطله که از نظر وسعت و مدت زمان انباشت متفاوت بودند، انتخاب شدند. درصد تاج پوشش گونه های گیاهی در پلات یک متر مربعی برآورد شد. از 43 گونه گیاهی ثبت شده، 22 گونه منحصرا در باطله با وسعت و سن بیشتری رویش داشتند. شاخص های غنا و تنوع گیاهی در باطله جوان تر به طور معنی داری کمتر از سایر مناطق بودند و منطقه مرتعی اطراف بیشترین تنوع و غنا را دارا بوده است. تنوع و غنای گونه ای با افزایش سن متروک ماندن باطله ها افزایش یافت. استقرار اولیه تعداد زیادی از گونه های گیاهی روی باطله ها نشان داد که پتانسیلی از گونه های بومی در منطقه وجود دارد که می تواند در احیای باطله های متروک زغال سنگ استفاده شود. باطله های زغال سنگ که مدت زمان طولانی تری متروک مانده اند از پتانسیل بیشتری برای احیا برخوردار بوده اند.
    کلید واژگان: باطله زغال سنگ, توالی گیاهی, تنوع و غنای گونه ای, گونه های پیشگام
    Nateq Lashgari, Jamshid Ghorbani *, Seyed Hassan Zali, Ghorban Vahabzadeh
    Introduction
    Mining is traditionally regarded as the world’s oldest and the most important activity after agriculture. Despite being an important economic activity, mining causes substantial damage to the environment worldwide. The environmental impact of mining includes erosion, formation of sinkholes, dust, noise and water pollution, vegetation degradation, loss of local biodiversity, and contamination of soil, groundwater, and surface water by chemicals from mining processes. Mine reclamation is the process of restoring land that has been mined to a natural or economically usable state. Establishment of a vegetation cover is essential to stabilize the bare area and to minimize the pollution problem. Mine restoration can aid in maintaining native wildlife populations while providing other valuable ecosystem services, such as erosion control, carbon sequestration, wood production, water-quality improvement, and watershed protection. Area under mining are often characterized by high bulk density, low pH, low nutrient availability, poor structure, low water holding capacity, and low biomass productivity. Basically, there are two approaches to reclamation or restoration of a disturbed site: (1) allowing spontaneous succession or (2) using technical reclamation with sowing or planting target species, accompanied by restoration or improvement of site conditions. There is also a third approach when spontaneous (natural) succession is reasonably directed with the aim to reach a target community. However, until now most restoration projects have relied on technical measures more than on spontaneous natural processes. Main technical methods include the use of mycorrhiza, remediation, fly ash, hydroseeding, top soil, and compost.
    The main aim of mine restoration is the permanent establishment of vegetation and soil quality improvement in order to increase the ecosystem function. In the first step it is very important to identify the early successional species which can colonize on coal wastes. Spoil heaps after coal mining are an important component of the landscape in several parts of Alborz mountains, where lignite coal is mined deeply or in open-cast mining. Therefore, we studied the potential of plant establishment on spoil heaps and compared the natural vegetation recovery on these heaps with nearby rangelands.
    Materials And Methods
    This study was carried out in Karmozd area in Savadkoh county, Mazandaran provice (52º57'38" to 52º58'12" E and 36º05'57" to 36º06'53" N). This area has been one of the most important mining areas in central Alborz mountains. The climate of the area is cold humid (536.5 mm annual rainfall, 10.9 ◦C annual average temperature). Three spoil heaps were selected regarding age and the amount of spoil. Spoil heap 1 was the oldest and biggest one while spoil heap 3 was the youngest. Vegetation was samples in all three heaps and the rangeland nearby. Sampling was done along transects using 138 plots of 1 m2. The cover (%) of each species was estimated in each plot. Data were transformed using ASIN(SQRT(x/100)) and then a combination of analysis of variance and t-test were performed for individual species response. Also, we compared the species diversity and richness indices among these sites.
    Results And Discussion
    A total of 43 species from 20 families were identified in study area. Gramineae, Asteraceae and Lamiaceae were the most common plants. About 60% of species were perennials. In spoil heap 1 there were 35 species of which 22 species were unique (Table 1). Greater number of annuals and prennials were found in spoil heap 1. It seems that the seeds of 22 unique species were dispersed from surrounding area to spoil heap 1. The germination and establishment of new arrived seeds in spoil heap 1 is possible as this spoil heap is in the vicinity of river and also it had been longer existed than other heaps. The pioneer species in spoil heap 1 are those reported in other studies worldwide. There were 10 species common between spoil heaps and nearby rangelands. Alyssum linifolium, Artemisia scoparia, Bromus briziformis, Colutea persica, ¡Hordeum vulgare and Rumex acetosella were found only in spoil heap 1 and spoil heap 2. Artemisia scoparia was the dominant species in rangeland. In spoil heap 1 the dominant species were Hordeum vulgare¡Glaucium fimbrilligerum and Artemisia scoparia. The common species in spoil heap 2 were Glaucium fimbrilligerum, Melica persica and Artemisia scoparia while Kochia prostrata was the main dominant species in spoil heap 3. Greater EC was found in soil heap 3 and this is the main reason for the establishment of K. prostrata.
    Spoil heap 3 significantly had the least species richness and diversity (Fig. 1). There was no significant differences among spoil heap 1, spoil heap 2 and rangeland regarding species diversity while species richness was significantly greater in rangeland than that in spoil heap 1 and spoil heap 2. The greater values of species richness and diversity indices were expected for rangeland as it has a thin layer of developed soil. The soil heap 3 is the youngest coal waste, so this can be the main reason for having less species richness and diversity indices.
    The harsh environmental situation made this heap only suitable for K. prostrata establishment. Artemisia scoparia, Bromus briziformis and Stachys laxa significantly showed greater cover values in rangeland than that in spoil heaps. In contrast, greater cover (%) of Melica persica and Hordeum vulgare were found significantly in spoil heaps than that in rangeland. The greatest cover (%) of annuals was found in soil heap 1 and 2 while spoil heap 3 had the least cover (%) of annuals. The maximum and minimum cover (%) of perennials was found in rangeland and spoil heap 3, respectively.
    Conclusion
    Native species are recommended for long-term restoration of mine wastes as they have more potential for establishment. The establishment of early successional species is related to their seed dispersal from surrounding area. Thereafter, their potential for producing persistent seed bank is very important. The results of this study showed that there is a potential of early successional species to establish on coal wastes. The amount of natural colonization was different among spoil heaps and we found this was related to spoil heap area and age after abandonment.
    Keywords: Coal mine waste, Vegetation succession, Species richness, diversity, Pioneer species
  • بهرام چوبین*، قربان وهاب زاده، اسماعیل دودانگه، فرزانه ساجدی حسینی
    شناخت کیفیت آب زیرزمینی که بیشترین نقش را در تامین آب شرب و کشاورزی به ویژه در مناطق خشک دارد، ضروری است. در این مطالعه وضعیت هیدروشیمیایی آبخوان دشت سمنان طی مرداد 1387 با استفاده از نمودارهای کیفی (نمودارهای پایپر، رادیکال، کولینز، شولر و ویلکوکس) ترسیم و تحلیل شد. سپس پهنه بندی کیفی آب زیرزمینی (تیپ آبی، مصارف شرب و کشاورزی) به کمک نرم افزار ArcGIS تهیه شد. نتایج نشان داد که تیپ غالب آب زیرزمینی دشت سمنان از نوع کلروره سدیک است. همچنین کیفیت آب زیرزمینی از نظر شرب در حاشیه شمال و شمال شرق و پهنه اندکی از غرب دشت در حد متوسط تا قابل قبول و در سایر مناطق به ویژه در نواحی جنوب و جنوب غربی دشت نامناسب است. بر اساس نمودار ویلکوکس نیز اغلب منابع آب زیرزمینی منطقه مورد مطالعه در گروه های C4S1 تا C4S3 قرار دارند. این منابع بسیار شور و تقریبا قلیایی هستند و برای مصارف کشاورزی مناسب به شمار نمی آیند. تعدادی از منابع این دشت در نواحی شمالی و شمال غربی دشت در کلاس های C3S1 و C3S2 قرار می گیرند. این منابع دارای آب های شور، ولی در کشاورزی قابل استفاده هستند.
    کلید واژگان: هیدروشیمی, آب زیرزمینی, نمودارهای کیفی
    Bahram Choubin*, Ghorban Vahabzadeh, Smaeel Dodangeh, Farzaneh Sajedi, Hosseini
    Recognizing of groundwater quality، which have the most important role in preparing of the drinking and agriculture water particularly in arid regions، is essential. In this study، the hydrochemical status of Semnan aquifer was drawn and analyzed using qualitative diagrams (Piper، radical، Collins، Schuler and Wilcox diagrams) during August 2008. Then، groundwater quality zonation (water type، drinking and agriculture purposes) were prepared using Arc GIS software. The results showed that the groundwater dominant type is chlorure sodium in Semnan plain. Also، groundwater quality for drinking in northern and northeast and a small area in west of plain is medium to acceptable، and in other regions especially in south and southwest of plain is low. According to Wilcox diagram، the most groundwater resources of the study area located in C4S1 to C4S3 classes. These resources are very saline and almost alkaline water and are not suitable for agriculture. Some groundwater resources in northern and northwestern of plain located in C3S1 and C3S2 classes. These resources are saline water، but can be used in agriculture.
    Keywords: Hydrochemistry, Groundwater, Qualitative Diagrams
  • قربان وهاب زاده کبریا، یزدان برسان، سید مسعود مسعودی
    در حوزه آبخیز سرد آبرود کلاردشت مازندران سازندهای رسوبی کربناتی، با سن پرمین و کرتاسه و سازند حساس به فرسایش شمشک، سنگ های بازیک و اسیدی خروجی و نیز سنگ های دگرگونی مجاورتی در بالادست این حوزه آبخیز رخنمون دارند. برای بررسی تاثیر واحدهای زمین شناسی و لیتولوژی های مختلف بر تمرکز فلزات سنگین شامل: عناصر کرم، منگنز، جیوه، کبالت، مس، نیکل، سرب، قلع و روی در رسوبات، 33 نمونه از رسوبات سطحی رودخانه حوزه آبخیز سردآبرود برداشت گردید. این نمونه ها پس از آماده سازی در شرکت Amdel در کشور استرالیا به روش ICP_MS آنالیز عنصری شدند و سپس به روش های آماری و بخصوص آنالیز خوشه ایبررسی گردیدند. بر اساس نوع سنگ بالادست، 4 جامعه متفاوت سنگی، شناسایی شد. علاوه بر واحدهای زمین شناسی، تمام نمونه ها به علت قرارگیری آغل های متعدد و بعضا مناطق مسکونی تحت تاثیر مواد آلی قرار دارند. این نمونه ها برای 10 عنصر از فلزات سنگین آنالیز شدند. سپس غلظت هر یک از فلزات در جوامع مختلف مورد بررسی قرار گرفت. بر این اساس، انتشار بیشترین مقدار Cr، Mn در محیط از سازند شمشک، انتشار بیشترین مقدار Pb از سازندهای کربناته و بیشترین مقدار Sn از سنگ های آذرین می باشد. در مورد سایر عناصر تفاوت معنی داری مشاهده نگردید.
    کلید واژگان: فلزات سنگین, رسوبات رودخانه ای, واحدهای زمین شناسی, رودخانه سردآبرود
    Ghorban Vahabzadeh, Yazdan Barsan, Seyed Masoud Masoudi
    Geological formation in Sardabrood river basin are carbonate sedimentary (with ageof cretaceous and Permian)، shamshak formation، basic and acidic and metamorphicrocks in upstream of the basin. To study effect of lithologic and geologic units on heavymetals concentration in sediments، 33 samples from surface water were analysed byICP_MS method in Amdel Company in Australia. This analysis was done using clusteranalysis technique after preparing. The results show that based on type of upstreamrocks، 4 different rock clusters were determined. In addition to geologic units، allsamples shown some organic matter due to rural area in upstream. The results indicatemax. Distribution rate of Mn and Cr is from shamshak formation، Pb originates fromcarbonate formation and Sn is due to magmatic rocks.
    Keywords: Heavy metals, Sediments, Geologic units, Sardabrood river basin
  • کیوان خرمی *، قربان وهاب زاده، کریم سلیمانی، رضا طلایی
    یکی از راه های برطرف کردن کمبود های فصلی آب، استفاده از آب های زیرزمینی است. از شیوه های ذخیره سازی و استفاده از آب های زیرزمینی، می توان به سد زیرزمینی اشاره داشت که از جمله تکنیک هایی است که به کمک آن می توان مدیریت منابع آبی موجود را بهبود بخشیده و بهره وری از این منابع را افزایش داد. سد زیرزمینی یک روش ساده و کاربردی برای جمع آوری و ذخیره سازی آب در مناطق خشک و نیمه خشک می باشد. در این پژوهش به بررسی و انتخاب مناطق مناسب احداث سد زیرزمینی در حوزه آبخیز قره سو پرداخته شد. عوامل زیادی در تعیین مناطق مناسب سد زیرزمینی تاثیرگذار هستند که در این جا شرایط فیزیوگرافی، زمین شناسی، هیدرولوژی، هیدروژئولوژی و کاربری اراضی حوضه مورد نظر با استفاده از اطلاعات، نقشه ها، داده های مورد نیاز، گزارشات و سیستم اطلاعات جغرافیایی مورد بررسی و تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. سپس نقشه های حاصل از مراحل مختلف تلفیق شده و در نتیجه نقشه مناطق و آبراهه های مناسب احداث سد زیرزمینی در حوزه آبخیز قره سو ایجاد شدند. نتایج نشان داد که حدود 30 درصد از سطح حوزه آبخیز مورد بررسی مناسب احداث سد زیرزمینی می باشد.
    کلید واژگان: توپوگرافی, زمین شناسی, سیستم اطلاعات جغرافیایی, کاربری اراضی, هیدروژئولوژی, هیدرولوژی
    Keivan Khorrami*, Ghorban Vahab Zadeh, Karim Soleimani, Reza Talaei
    The use of groundwater is one of the ways to overcome the seasonal shortages of water.Underground dam that can be noted as one of the techniques to help the improvement of water resources management and increase the efficiency of these resources, is one of the water storage practices to use the groundwater.. It is a simple method for the collection and storage of water in arid and semi-arid areas. In this study, selection of suitable areas of underground dam in Gharasou watershed is investigated. Many factors are influenced in determining the suitable areas of underground dam. In this research, physiography, geology, hydrology, hydrogeology and land use of the watershed were investigated and analyzed with the use of information, maps, reports, required data and geographic information system. Then, derived maps from different stages were combined and finally suitable areas and streams for construction of underground dam were mapped. Results showed that about 30 percent of Gharasou watershed is suitable for construction of underground dam.
    Keywords: Geology, GIS, Hydrogeology, Hydrology, Land use, Topography
  • کیوان خرمی*، قربان وهاب زاده، کریم سلیمانی، رضا طلایی
    برای تعیین خصوصیات هیدرولوژیکی یک حوزه نمی توان کلیه عوامل را در نظر گرفت؛ بلکه بایستی خصوصیات مهمی که می توانند از دیگر عوامل، اهمیت بیش تری داشته باشند را انتخاب کرد. بررسی ویژگی های فیزیوگرافی و هیدرولوژیکی از مهم ترین پارامترها در بررسی وضعیت حوزه آبخیز هستند. در این پژوهش به بررسی خصوصیات فیزیوگرافی و هیدروگرافی حوزه آبخیز قره سو از جمله سطح حوزه، محیط حوزه، شکل حوزه، شیب، جهت شیب، هیپسومتری، شبکه آبراهه ها و رتبه بندی آبراهه ها یا استفاده از سامانه اطلاعات جغرافیایی پرداخته شده است. نتایج نشان می دهد که علاوه بر وسعت زیاد حوزه، شکل آن کشیده بوده و به تبع آن زمان تمرکز بالا و فرصت نفوذ نیز بیش تر می باشد و این موضوع از لحاظ مدیریت رواناب مهم است همچنین سامانه اطلاعات جغرافیایی به عنوان یک ابزار سودمند در بالا بردن دقت و سرعت و کاهش هزینه مطالعات مفید می باشد.
    کلید واژگان: فیزیوگرافی, هیدروگرافی, سامانه اطلاعات جغرافیایی, حوزه آبخیز قره سو
    Keivan Khorrami*, Ghorban Vahabzadeh, Karim Soleimani, Reza Talaei
    To determine the hydrologic characteristics of a basin, all factors cannot be taken into consideration, but the key factors that are considered to be more influential than others should be taken into account. Physiographic and hydrologic features of the watershed are important parameters to evaluate the watershed condition. The present study aimed to investigate the physiographic and hydrographic characteristics of Gharesou watershed. Among the features are: area, perimeter, slope, aspect, hypsometry, stream network and stream order using GIS. The results showed that in addition to the vastness of the area, the shape of the watershed was stretched which subsequently will increase the time of concentration and chance of infiltration.this is an important issue in runoff management. GIS is an effective and useful tool in improving the accuracy and speed and reducing the costs of studies.
    Keywords: Physiography, Hydrography, GIS, Gharesou Watershed
  • حسین روشان، قربان وهاب زاده*، کریم سلیمانی، رسول فرهادی

    پیش بینی رفتار هیدرولیکی رودخانه در مقابل سیلابهای احتمالی جهت کاهش خسارات وارده به مناطق شهری، تاسیسات در حال ساخت، مزارع و سایر کاربری ها در اطراف رودخانه از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. از طرفی برآورد جریان در نقطه ای از رودخانه به منظور کاربردهای مختلف هیدرولوژیکی همچون پیش بینی سیل حیاتی است. اثرات تخریبی انسان در محدوده حریم و بستر رودخانه های کشور به شکلهای گوناگون رخ داده که شدت و ضعف آن در رودخانه های مختلف متفاوت می باشد. لذا شبیه سازی رفتار هیدرولیکی رودخانه ها، برای پیش بینی خسارات ناشی از سیل در شرایط مختلف، اجرای طرحهای مهندسی رودخانه، مطالعات توجیهی اقتصادی- اجتماعی برنامه های کنترل و مهار سیل و دیگر مطالعات وابسته به سامانه ی رودخانه ها ضرورت دارد. هدف این تحقیق تلفیق مدل هیدرولیکی HEC-RAS با نرم افزار Arc View از مجموعه نرم افزارهای ArcGIS از طریق الحاقیه HEC-GeoRAS به منظور شبیه سازی پارامترهای هیدرولیکی رودخانه بشار واقع در استان کهگیلویه و بویراحمد می باشد. نتایج حاصل از این تحقیق نشان می دهد که مدل HEC-RAS می تواند مقادیر عددی مناسبی را جهت مطالعه خصوصیات هیدرولیکی جریان در رودخانه ها ارائه دهد و جهت پهنه بندی سیلاب با دقت بالا و هزینه اندک مورد استفاده قرار گیرد.

    کلید واژگان: سامانه رودخانه, شبیه سازی هیدرولیکی, رودخانه بشار, HEC, RAS, GeoRAS
    Hossein Roshun, Ghorban Vahabzadeh, Karim Solaimani, Rasoul Farhadi

    Prediction of river hydraulic behavior for probable flood is most important in flood mitigation in the urban area and for installation has been make، farmland and other land use in river environs. In the other hand، flow estimation at a point in a river is vital for a number of hydrologic applications include flood forecasting. The human impacts on river channel limitation occur in various forms، which its intensity and weakness are different in various rivers. Therefore، simulating the hydraulic behavior of the rivers، in order to predict the damage caused by floods in various conditions، river engineering projects، feasibility study، economic and social programs and flood control and other studies related to the river system is necessary. The purpose of this study is to combination the hydraulic model HEC-RAS software and Arc View GIS software using HEC-GeoRAS extension for simulating the hydraulic parameters of river Basher located in the Kohgiloyeh & Boyerahmad province. The results of this study indicate that the HEC-RAS model can provide the appropriate numerical values for investigating the hydraulic characteristics of flow in rivers and for flood hazard mapping with more accuracy and low cost used.

    Keywords: River System, Hydraulics Simulation, Beshar, HEC, RAS, GeoRAS
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال