فهرست مطالب نویسنده:
hassan din panah
-
برخی از پرسش ها مانند مسئله «شر» در متون علمی وجود دارد که پاسخ گویی کامل به آنها از عهده علم تجربی برنمی آید، و تنها دین و فلسفه می توانند در این امور نقش شایسته ای ایفا کنند. نوشتار حاضر با روش «تحلیل اسنادی»، دیدگاه های علامه جعفری در باب «شر» را بررسی کرده است. حاصل دیدگاه ایشان آن است که برای حل مسئله شرور، تبیین دو مسئله، «حیات و فلسفه آن»، و «عدالت و حکمت خداوند در جریان خلقت و سرنوشت انسان ها» ضروری است. از دیدگاه ایشان حکم انسان ها به وجود نقص ها و شرور در عالم طبیعت، مستند به قضاوت در حوادث جهان و زندگی از منظر «حیات محوری» است. اگر انسان به درک مجرد و خالصی از نظام هستی برسد و گرایش او به «حیات معقول» هم بیشتر باشد، به طور قطع، تفسیر طبیعی از عدالت الهی را رها کرده و از سلطه خود طبیعی نیز بیرون آمده است و دیگر مسئله «شر» برای وی مطرح نخواهد شد.کلید واژگان: علامه جعفری, شر, ناملایمات, حیات طبیعی, حیات معقول, عدالتIn scientific texts, there are some questions such as the problem of evil, which empirical science cannot fully answer, and only religion and philosophy can play a role in these matters. Using a documentary analysis, the present paper examines the views of late Allameh Jafari on evil. He believes that in order to solve the problem of evil, it is necessary to explain two issues: life and its philosophy, and the justice and wisdom of God in the creation and destiny of humans. From his point of view, the judgment of human beings about the defects and evil in the natural world depend on their judgement about world and life events through a life-oriented outlook. If man reaches an immaterial and clear understanding of the system of being, and his tendency to a "reasonable life” is increased, he definitely abandons the natural interpretation of divine justice, is freed from the natural self, and the issue of evil will no longer pose a problem for him.Keywords: Allameh Ja’fari, evil, hardships, natural life, reasonable life, justice
-
استدلال برای آموزه «توحید» / بررسی، تحلیل و مقایسه دیدگاه علامه طباطبائی و ابن میمونآموزه «توحید» از جمله اصل های مورد تاکید همه ادیان الهی بوده و در میان آنها، تنها یهودیت و اسلام دارای توحید خالص و ناب هستند. ازآنجاکه ابن میمون در یهودیت و علامه طباطبائی در امامیه، نقش بسزایی در شکوفا کردن تعالیم دینی داشتند، این مقاله به روش تطبیقی تحلیلی، پس از ارائه دیدگاه های این دو دانشمند بزرگ از براهین توحید، نقاط اتفاق و اختلاف آنان را بیان، مورد بررسی و تحلیل قرار داده است. تنها استدلال ابن میمون برای توحید، بساطت ذات الهی است. اما با وجود اینکه مهم ترین برهان علامه طباطبائی، صرافت وجود الهی است، ولی برهان بساطت و براهین دیگر را نیز برای توحید اقامه کرده است. ابن میمون، اشکالاتی بر براهین توحید وارد کرده است که این تحقیق بیانگر آن است که هیچ یک از آنها، بر تقریرهای علامه طباطبائی از برهان تمانع و تغایر وارد نیست.کلید واژگان: توحید, علامه طباطبائی, ابن میمون, براهین توحید, صرافت, بساطت, تمانعMarifat, Volume:27 Issue: 5, 2018, PP 15 -26The doctrine of "monotheism" is among the principles emphasized by all divine religions, among which only Judaism and Islam have pure monotheism. Since Ibn Meimoon, in Judaism, and Allamah Tabatabai, in Imamiyah, played a significant role in the advancement of religious teachings, after presenting the views of these two great scholars about the arguments for monotheism, the present paper uses a comparative -analytical method to express, study and analyze their agreements and disagreements. The only argument of Ibn Meimoon for monotheism is the simplicity of divine essence, whereas the most important argument of Allamah Tabataba'i is the purification of divine existence, which he has proposed besides the argument of simplicity and other proofs for monotheism. Regarding the criticisms that Ibn Meimoon has made about the arguments for monotheism, this paper indicates that none of them can be directed at the statements of Allamah Tabatabai about the arguments of hindrance and contradiction.Keywords: monotheism, Allameh Tabatabai, Ibn Meimoon, arguments for monotheism, purification, simplicity, hindrance
-
از جمله موضوعات مبهم در عهد جدید، ترابط اخلاق و شریعت است و بررسی آن در مسیحیت کاتولیک مهم است. کاتولیک ها برای رفع این ابهام و چالش از عهد جدید، به تبیین دیدگاه خود پرداختند. این مقاله به بررسی، تحلیل و مقایسه رابطه اخلاق و شریعت در آیین کاتولیک در مسیحیت می پردازد. آنان اخلاق را شاخه ای از الهیات می دانند و به گونه ای تبیین و تفسیر می کنند که شریعت انجیل در درون آن قرار می گیرد. کاتولیک، تفسیری جدید از شریعت ارائه می کند که بر فیض استوار است، و فرد مسیحی را از رعایت اعمال و مناسک شریعت قدیم می رهاند. حاصل تحقیق بیانگر آن است که در تعالیم کاتولیک، از لحاظ مبانی، منابع و جایگاه، نمی توان شریعت را از اخلاق جدا کرد، بلکه میان آن دو، اتحاد کامل برقرار است. به همین دلیل، عنوان «شریعت اخلاقی» برای شریعت کاتولیکی درست به نظر می رسد.کلید واژگان: اخلاق, الهیات اخلاقی, شریعت, قانون طبیعی, شریعت اخلاقی, مسیحیت کاتولیکThe relationship between morality and religious law is among the ambiguous issues in the New Testament. Catholic Church explains his view on this issue to resolve this ambiguity in the New Testament. This paper analyzes and examines the relationship between morality and religious law in Catholicism. Morality is considered a branch of theology. Catholic offers a new interpretation of the law based on grace and makes Christians to enjoy the freedom of not having to perform the traditional religious laws. The result of the research implies that according to Catholic teachings it is impossible to separate law from morality in as far as principles, sources and position are concerned, and the two are absolutely inseparable from one another. Therefore, it seems that giving the Catholic religion law the title of "moral code" will be alright.Keywords: morality, moral theology, law, natural law, moral law, Catholic
-
در نگاه برخی ادیان، کشتار جمعی و فراگیر از مقدمات ظهور منجی به شمار میرود. چنین رخدادی پیش از ظهور مسیح(ع) ، در قسمت های مختلف عهدین، به ویژه مکاشفه یوحنا در عهد جدید، پیش گویی شده است. برخی گروه های مسیحی (کاتولیک ها و ارتدوکس ها)، از فقرات عهدینی مربوط به این پیش گویی، تفسیر روحانی و غیرتحت اللفظی دارند و اساسا مخالف کشتار جمعی اند و برخی دیگر (پروتستان پیوریتان)، تفسیر عینی و تحت اللفظی دارند و بر این باورند که رنج عظیم کشتار گسترده، بخشی از طرح آسمانی برای فراهم آمدن بازگشت دوباره مسیح است. از این رو، دعا و تلاش برای رخ دادن و تسریع در این نبرد همه جانبه و منع صلح را در دستور کار دارند. نوشتار حاضر با رویکردی تحلیلی، این موضوع را بررسی می کند. تحقیق نشان می دهد، هرچند عهدین از وقوع کشتار جمعی پیش از ظهور مسیح (ع) خبر می دهند، این اما اندیشه که فراهم کردن مقدمات وقوع این نبرد، تکلیف فردی یا گروهی باشد، با فقرات عهدین سازگار نیست.کلید واژگان: بازگشت مجدد مسیح, حارمجدون, کشتار جمعی, دجال, پیش گویی های عهدین, پیوریتان, صهیونیسم مسیحیFor some religions, mass destruction and extensive killing is predicted as a precursor of the coming of promised Savior. The advent of such events is predicted in different parts of the Bible, especially Revelations and in the New Testament. Catholics and Orthodox are among the sects of Christianity that have a spiritual and non-literal interpretation of such predictions and openly disagree with mass destruction and killing. However, some protestant groups such as Puritans have an objective and literal interpretation of these predictions. They believe the massive destruction and suffering is inevitable and disagree with the attempts for global peace as futile and have considered such events as a part of the divine plan for the provision of the return of Christ. This paper uses an analytical method, to review and assess the above issue. And found out that most previous studies show that although the occurrence of mass destruction before the Messiah is reported in the Bible, the idea that the preparation of this battle might be a task of individual or group assignment is not compatible with Bible passages.Keywords: re-Christ, Armageddon, mass destruction, the Antichrist, the prophecies of the Bible, puritanical, Christian Zionism
-
صهیونیسم، اندیشه ای است که از سال 70 میلادی ریشه در یهودیت داشته و تا قرن 19 به صورت فرهنگی مطرح بوده است. پس از آن به صورت سیاسی در جهان غرب ظاهر شده است. تحلیل دقیق صهیونیسم سیاسی، بیانگر این است که به هیچ وجه نمی توان آن را با صهیونیسم فرهنگی مرتبط دانست. مهم ترین گام در فرمول بندی صهیونیسم فرهنگی این است که استقلال سیاسی، بنای معبد و بازگشت به فلسطین، باید به دست خود ماشیح و پس از ظهور او صورت گیرد. در حالی که صهیونیسم سیاسی، به صورت گام به گام در تلاش است تا این دستورالعمل پروتستان های پیوریتان را، که همه این امور باید پیش از بازگشت مجدد مسیح محقق شود، اجرایی کند. این تحقیق در تلاش است تا با رویکردی تحلیلی، ریشه ها و خاستگاه های صهیونیسم فرهنگی و سیاسی و عدم همسویی آن دو را بیان کند. واقعیت این است که صهیونیسم فرهنگی ریشه در خود یهودیت دارد، اما صهیونیسم سیاسی ریشه در تفکر یهودیت ناسیونالیسم و در فرقه مسیحی پیوریتان انگلستان و آمریکا دارد.کلید واژگان: یهودیت, صهیونیسم, صهیونیسم فرهنگی, صهیونیسم دینی, صهیونیسم سیاسی, صهیونیسم مسیحی, پروتستان پیوریتانZionism had its roots in Judaism since the year 70 AD and it was culturally raised until the 19th century. Then it was raised politically in the west. Accurate analysis of the political Zionism indicates the fact that it is not related to the cultural Zionism. The most important step in formulating the cultural Zionism is that political independence, temple establishment and returning to Palestine must be done by Messiah and after his advent. While political Zionism, executes the principle of Puritan Protestants that all these affairs must be manifested before the advent of the Jesus. Using an analytic approach, this paper tries to clarify the roots and origins of cultural and political Zionism and their inconsistency. The fact remains that cultural Zionism has its roots in Judaism, but political Zionism is rooted in nationalist Judaism and Puritan of England and America.Keywords: Judaism, Zionism, Cultural Zionism, Religious Zionism, Political Zionism, Christian Zionism, Puritan Protestant
-
آیین مسیحیت پس از هفتاد میلادی، توانست لباس یهودیت را از تن خارج کند. اندیشه استقلال و جدایی از یهودیت، این آیین را وادار به بکارگیری تمدن، فکر و فرهنگ یونانی رومی کرد. پولس و بیشتر از وی، دفاعیه نویسان و پدران کلیسا به جهت شکل گیری و تبیین آموزه های مسیحی، محتوا یا ساختار مهم ترین شاخصه های اعتقادی را از اندیشه های یونانی رومی عصر خود وام گرفتند. این جستار، با تحلیل اسنادی به تبیین منشا یونانی رومی تثلیث، تجسد، فدیه و گناه نخستین، که از شاخص ترین آموزه های مسیحی به شمار می روند، پرداخته است. حاصل یافته ها نشان می دهد که مسیحیت هم محتوا و هم ساختار «الوهیت(تثلیث)» و «تجسد» را در مقوله های یونانی تفسیر کرد. مسیحیت دارای محتوای «فدیه» و «گناه نخستین» بود، اما فرم و ساختار آنها را از فرهنگ یونانی رومی تاثیر پذیرفت.کلید واژگان: الوهیت, تثلیث, تجسد, فدا, گناه نخستین, یونانی, رومیAfter AD 70, Christianity managed to dispense with Judaism. The idea of independence and separation from Judaism made Christianity tend towards Greco-Roman civilization, thoughts and culture. For explaining the Christian teachings, Paulus and some vindicators and Church fathers borrowed the content or structure of the basic religious characteristics of Christianity from the Greco-Roman ideas of their age. Using documentary analysis, the present paper explains the Greco-Roman origin of the Trinity, Incarnation, the Atonement and original sin, which are considered as the central Christian doctrines. The results of this research show that Christianitys interpretation of the content and structure of "the Trinity" and "incarnation" is based on the Greek categories. The content of "atonement" and "original sin" exist in Christianity, but their form and structure have been influenced by Greco-Roman culture.Keywords: divinity, the Trinity, incarnation, atonement, original sin, Greco, Roman
-
رابطه لطف و فیض با تکلیف، از مباحث قابل تامل در دو مذهب امامیه و مسیحیت کاتولیک است. هرچند دو اصل «لطف» در امامیه، و «فیض» در مسیحیت کاتولیک، در جهت دستیابی انسان ها به سعادت و رستگاری مطرح شده اند، اما در ارتباط با تکلیف، نتایج یکسانی نداشته و راه متفاوتی را طی کردند. مقاله حاضر به روش تطبیقی و با رویکرد اسنادی، درصدد است نشان دهد در کلام امامیه، عمل به تکلیف و شریعت، تحقق بخش موضوع قاعده لطف است، اما در الهیات کاتولیک، محوریت با اصل فیض است، و عمل به شریعت، بسیار کم رنگ است. در واقع، اصل ثابت موردنظر در قاعده لطف، مسئله تکلیف است و تحقق لطف الهی برای هدایت و راهنمایی به تکلیف است، اما رکن ثابت موردنظر در آموزه فیض، خود فیض مسیح است که ظهور آن، الغای تکلیف و شریعت انبیا را به همراه داشت. اعمال، احکام اخلاقی و آیین های صادرشده از سوی مسیح و کلیسای کاتولیک در واقع برای کسب فیض الهی مقرر شده اند.
کلید واژگان: لطف, فیض, تکلیف, شریعت, کلیسا, آیین های مقدسThe relationship of favour and grace with duty is one of the considerable debates in Imamiyah school of thought and Catholic Christianity. Although the two principles of Lutf (favour) in Imamiyah and fayd(grace) in Catholic Christianity are intended to achieve welfare and salvation, they have different effects and take different ways in relation to duty. The present paper shows through a comparative method and documental approach that, according to Imamiyah theology, fulfilling the duty and following Sharia contribute to realizing the principle of Lutf. In Catholic theology, the principle of fayd is pivotal, but Divine Law receives little attention in practice. In reality, the intended permanent principle in the rule of favour(lutf) is duty and the aim of realizing divine favour leads to duty, but the intended cornerstone of grace is the very grace of Jesus whose appearance leads to the revocation of prophets’ duty and Divine Law. The acts and moral precepts and faiths taught by Jesus and Catholic Church are intended to achieve divine grace.Keywords: favour, grace, duty, sharia, Church, sacred faiths -
اساس دین داری، تعقل و عقلانی بودن آموزه های اساسی هر دین است. یکی از آموزه های کلیدی امامیه و آیین کاتولیک، ضرورت «لطف» یا «فیض» خداوند برای رسیدن انسان به سعادت و رستگاری است. این مقاله، با روش تحلیل اسنادی به بررسی معقولیت آموزه لطف در کلام امامیه و الهیات کاتولیک می پردازد. ازاین رو، پس از طرح و بررسی دلایل ضرورت لطف در هر دو مذهب، به این نتیجه دست یافت که قاعده لطف در امامیه بر استدلال های عقلی محکم استوار است، درحالی که آموزه «فیض» در مسیحیت کاتولیک، بر مجموعه ای از پیش فرض های درون دینی محض، که پولس و پدران کلیسا وجود آنها را مسلم گرفته اند، مبتنی است. ازاین رو اثبات عقلانی آن دشوار است.
کلید واژگان: قاعده لطف, آموزه فیض, امامیه, کاتولیک, معقولیتThe soundness and rationality of the essential doctrines of any religion represent the basis of religiously. One of the central doctrines of Imamites and Catholics is the necessity of Divine mercy or bounty for bringing welfare and salvation to mankind. This paper investigates the rationality of the doctrine of God's mercy in the theology of Imamites and theology of Catholics using a documentary analysis method. Thus, after investigating the reasons for the necessity of divine mercy in each of these two faith, the paper concludes that, according to Imamites the principle of Divine mercy is based on firm rational evidence, whereas according to Catholics the doctrine of divine bounty is based on a set of pre-assumptions absolutely viewed from inside religion the existence of which is confirmed by Pauls and Christian fathers. Thus, it is very difficult to prove its rationality.Keywords: the principle of divine mercy, the doctrine divine bounty, Imamites, Catholics, rationality -
از موضوع های مشترک قابل بررسی میان امامیه و مسیحیت کاتولیک، ضرورت «فیض» یا «لطف» خداوند برای دستیابی انسان به سعادت و نجات است. در این راستا دو مذهب به اصل لطف خداوند توجه کامل دارند، اما طرحی که از آن ارائه می کنند، کاملا متفاوت است؛ به گونه ای که امامیه در ضمن طرح قاعده لطف، بر اختیار و اراده آزاد انسان برای رسیدن به رستگاری تاکید می ورزد، اما آیین کاتولیک در راستای طرح همه جانبه حمایت از آموزه فیض، بر ضعف و ناتوانی اراده انسان، که بر اثر گناه نخستین سقوط کرده، برای رسیدن به سعادت تاکید می کند، و عامل تعیین کننده در امر نجات را فیض خداوند می دانند. مقاله پیش روی با رویکرد نظری و اسنادی تلاش می کند رابطه اصل «لطف» با «اختیار» انسان را در مذهب امامیه و آیین کاتولیک به روش تطبیقی واکاوی کند، و در ادامه نتایج اصلی بیان شوند. مهم ترین نتیجه به دست آمده آن است که جزء اخیر علت تامه اعمال ارادی انسان از نگاه امامیه، «اختیار» و از دیدگاه کاتولیک، «فیض» الهی است.
کلید واژگان: امامیه, کاتولیک, لطف, فیض, اختیارOne of the common researchable issues between Imamiyyah and Catholic Christianity is the necessity of divine "grace" or "effluence" for man to achieve felicity and salvation. In this regard, these two sects pay complete attention to the principle of God's grace, with, no doubt, different presentations. While proposing the principle of grace, Imamiyyah emphasizes on man's choice and free will to achieve felicity. On the contrary, Catholic sect, along with an all-comprehensive scheme of the doctrine of grace, emphasizes on the weakness of man's will- who has descended due to the Original Sin- with regard to achieving felicity, and holds that divine effluence is the decisive factor in salvation. Using a theoretical-documentary approach, the present paper seeks to comparatively reanalyze the relationship between the principle of "grace" and man's "choice" from the view of Imamiyyah and Catholic sects. The most important research finding is that the last element of perfect cause of man's volitional acts is "choice" and " divine "grace" from the view of Imamiyyah and Catholic sects, respectively.Keywords: Imamiyyah, Catholic, grace, effluence, choice -
یکی از آموزه هایی که در امامیه و مسیحیت کاتولیک دارای اسمی مشترک است، آموزه grace، لطف یا فیض الهی است. همان گونه که قاعده لطف، از مهم ترین قواعد در کلام امامیه است، از مسئله فیض نیز به عنوان هسته مرکزی، برای اثبات سایر آموزه های الهیات کاتولیک، استفاده می شود. از منظر دو مذهب، لطف و فیض الهی نوعی مداخله و تدبیر خداوند در زندگی انسان است که موجب دوری فرد از گناه، و رساندن او به رستگاری و نجات می شود. با وجود این، دو آموزه مبانی واحدی ندارند. برای بررسی این ادعا لازم است نسبت میان این دو، مورد تامل قرار گیرد. این مسئله ابعاد گوناگونی دارد.
این مقاله با رویکرد نظری و بررسی اسنادی به بیان مبانی، شباهت ها و تفاوت های این دو قاعده به صورت بررسی تطبیقی می پردازد. در این پژوهش نشان دادیم که آن دو، از حیث مبانی و پیش فرض ها تفاوت بنیادین دارند هرچند اندک شباهتی در میان مبانی آن دو مشاهده می شود.
کلید واژگان: قاعده لطف, آموزه فیض, امامیه, کاتولیک, حکمت, رحمتImamiyyah School and Catholic Christianity have a doctrine with the same conceptual name, that is, the doctrine of "divine grace or effusion". As the principle of grace is one of the most important doctrines in Imamiyyah theology so the doctrine of effusion is the central theme in Catholic theology, which is used to prove its other doctrines. According to these two schools, divine grace and effusion is type of intervention and management by God in man's life, which avoids him from sin and takes him to salvation and deliverance. However, these two doctrines have not the same principles. It is necessary to reflect on the relationship between these two doctrines in order to investigate this claim. This issue has different dimensions. Using a theoretical approach and a documentary survey, the present paper elaborates on the principles, similarities and differences of these two principles in the form of a comparative review. The research findings indicate that these two doctrines, despite their little similarity, are different in terms of their principles and presuppositions.Keywords: the principle of grace, the doctrine of effusion, Imamiyyah, Catholic, wisdom, benevolence
بدانید!
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.