hassan rafiee
-
سابقه و هدف
با توجه به کمبود آب، استفاده از آب های نامتعارف در کشور به خصوص پساب فاضلاب تصفیه شده شهری برای آبیاری محصولات کشاورزی اجتناب ناپذیر می باشد. با این حال نگرانی هایی در زمینه آلودگی های احتمالی این منابع و ورود این آلودگی ها به زنجیره غذایی انسان وجود دارد. ذرت علوفه ای به دلیل احتمال کاهش آلودگی میکروبی در مراحل مختلف سیلو کردن، به عنوان یکی از محصولات مناسب برای آبیاری با پساب فاضلاب مطرح است. هدف از مطالعه حاضر، بررسی تاثیر آبیاری با پساب فاضلاب تصفیه شده و آب چاه بر ترکیب شیمیایی و ویژگی های کیفی سیلاژ ذرت بود.
مواد و روش هابرای این منظور، نمونه های سیلاژ 11 گله گاو شیری که علوفه ذرت مورد نیاز خود را از مزارع واقع در محدوده تصفیه خانه شمال اصفهان تهیه می کردند، به همراه 11 گله دیگر که منبع خرید علوفه ذرت آن ها از مزارع تحت آبیاری با آب چاه بود، جمع آوری شدند. ترکیبات شیمیایی نمونه های سیلاژ شامل ماده خشک، خاکستر، پروتئین خام و عصاره اتری با استفاده از روش تجزیه تقریبی و الیاف نامحلول در شوینده خنثی و الیاف نامحلول در شوینده اسیدی براساس روش ون سوست اندازه گیری شد. همچنین انرژی خالص شیردهی و کربوهیدرات های غیرالیافی به ترتیب با استفاده از معادله آدامز و روش تفریق محاسبه گردید. اسیدهای چرب فرار و جمعیت میکروبی به ترتیب با استفاده از دستگاه گاز کروماتوگرافی و روش های استاندارد میکروبیولوژی اندازه گیری شد. میانگین ترکیب شیمیایی و ویژگی های کیفی دو گروه سیلاژ به وسیله نرم افزار آماری SAS و رویه Ttest مقایسه گردید.
یافته هاتفاوت معنی داری در میزان ماده خشک، عصاره اتری، الیاف نامحلول در شوینده خنثی، الیاف نامحلول در شوینده اسیدی، انرژی خالص شیردهی و خاکستر بین دو گروه سیلاژهای ذرت آبیاری شده با پساب فاضلاب تصفیه شده و آب چاه مشاهده نشد. با این حال درصد پروتئین خام و مقدار اسید استیک موجود در سیلاژهای ذرت آبیاری شده با پساب فاضلاب کمتر از گروه شاهد بود (01/0>P). در مقابل، نمونه های آبیاری شده با پساب فاضلاب دارای مقدار بیشتری کربوهیدرات غیر الیافی به همراه اسیدهای چرب فرار پروپیونیک و بوتیریک بودند که در نهایت باعث کاهش معنی دار pH گردید (01/0>P). از لحاظ شاخص های بهداشتی، علی رغم عدم مشاهده تفاوت معنی دار در مقدار کلنی های اشرشیاکلی و سالمونلا بین دو گروه، تعداد باکتری های گرم منفی، لاکتوباسیل و کل شمارش باکتری در سیلاژ آبیاری شده با پساب فاضلاب بیشتر بود (05/0>P).
نتیجه گیریاستفاده از پساب فاضلاب تصفیه شده برای آبیاری ذرت علوفه ای منجر به تغییر نوع تخمیر سیلاژ ذرت و افزایش اسید پروپیونیک و بوتیریک و کاهش اسید استیک می شود که در نهایت منجر به کاهش بیشتر pH سیلو می گردد. بر اساس یافته های حاضر به نظر می رسد با توجه به اثرات مخرب استفاده از پساب فاضلاب تصفیه شده در کیفیت تخمیر، کاهش پروتئین خام و افزایش برخی از فاکتورهای میکروبی، بایستی تمهیداتی جهت بهبود فرآیند تصفیه فاضلاب شهری به ویژه کاهش غلظت نیتروژن آمونیومی انجام گیرد.
کلید واژگان: اسیدهای چرب فرار, پساب فاضلاب تصفیه شده, سیلاژ ذرت, شاخص های کیفی, عوامل میکروبیBackground and objectiveAs a result of the water scarcity, the use of unconventional water in the country, especially municipal wastewater, is inevitable. However, worries have always been existing about the possible contamination of these sources and the entry of these contaminants into the human food chain. Corn silage is regarded as one of the candidate products for irrigation with wastewater due to the possible reduction of microbial contamination resulting from various processing steps. The objective of this study was to investigate the quality and hygienic characteristics of corn silage irrigated by well water and treated wastewater.
Materials and methodsFor this purpose, information of 11 industrial dairy herds that provided their corn forage from lands located around of northern Isfahan water treatment plant were compared with 11 other dairy herds whit source of purchased corn forage from lands irrigated with well water. The chemical composition of the silage samples, including dry matter, ash, crude protein, and ether extract, were measured using the approximate degradation. Also, neutral detergent fiber and acid detergent fiber were measured based on the Van Soest method. Furthermore, the net energy for lactation and non-fiber carbohydrates were calculated using Adams’ equation and the subtraction method, respectively. Volatile fatty acids were measured using gas chromatography, while microbial population were measured according to the instructions of microbiological tests. The comparison of the mean values of the two groups of corn silage irrigated with the well water and treated wastewater was performed using SAS statistical software and the T-test procedure.
ResultsThere was no significant difference between the two groups of corn silage in dry matter, ether extract, neutral detergent fiber, acid detergent fiber, net energy for lactation and ash. However, the percentage of crude protein and the amount of acetic acid in the corn silage irrigated with treated wastewater were significantly lower than the control group (P<0.01). In contrast, samples irrigated with treated wastewater had higher levels of non-fiber carbohydrates, along with propionic and butyric volatile fatty acids, which ultimately decreased the pH of silage (P<0.01). In terms of hygienic indicators, despite no significant difference in the amount of E. coli and Salmonella colonies between the two groups, the number of gram-negative bacteria, lactobacilli and the total bacterial count in the silage irrigated with treated wastewater were higher (P<0.05).
ConclusionWhen treated sewage wastewater is utilized for irrigating corn forage, it alters the type of fermentation that takes place in the corn silage, leading to an increase in the levels of propionic and butyric acids, while decreasing the levels of acetic acid. As a result, the pH of the corn silage decreases further. According to this research, using treated sewage wastewater can negatively impact the quality of corn silage fermentation. This can result in a reduction of crude protein levels and an increase in certain microbial components. Therefore, it is crucial to improve the urban wastewater treatment process by reducing the concentration of ammonium nitrogen.
Keywords: Corn Silage, Microbial Factors, Quality Indicators, Treated Wastewater, Volatile Fatty Acids -
با توجه به محدودیت منابع و لزوم تخصیص صحیح آنها و همچنین برای پایش و ارزشیابی برنامه ها و فعالیت های مرتبط با کاهش بار مشکلات اجتماعی، در درجه اول نیازمند اولویت بندی خود مشکلات اجتماعی هستیم. مطالعه حاضر با هدف شناسایی مهم ترین مشکلات اجتماعی دارای اولویت ایران در سال 1398 انجام شد. این مطالعه در دو مرحله شامل مرور مطالعات قبلی و نظرسنجی از صاحبنظران انجام گرفت. در مرحله اول با مرور منابع، چارچوبی برای طبقهبندی مشکلات اجتماعی تدوین شد و بر اساس این چارچوب، فهرستی از زیرطبقه های مشکلات اجتماعی تهیه گردید و در اختیار متخصصان سلامت اجتماعی قرار گرفت. در مرحله دوم مطالعه با مرور بر مقاله ها و کتاب های منتشرشده در حوزه سلامت اجتماعی، بیست نفر از صاحب نظران این حوزه انتخاب شدند و با روش دلفی از آنها خواسته شد که فهرست مزبور را بر اساس سه معیار شیوع، شدت و اهمیت درجهبندی کنند. نظرهای آنها در سه دور گرفته شد و مجموع مشکلات اجتماعی کشور به ترتیب اولویت در سه طبقه دسته بندی شد. هرچند مشکلات اجتماعی زیادی در جامعه وجود دارد، ده مشکلی که بیشترین اولویت را دارد، به ترتیب عبارتند از بیکاری، فساد اداری و مالی، نابرابری درآمدی، گرانی مسکن، کمبود اعتماد، فقر، کاهش سرمایهگذاری مولد، اعتیاد، جرم و ناامیدی از آینده. برنامهریزی برای مداخلات و نیز پژوهشهای سلامت اجتماعی در سال های پیش رو را باید به نحوی هدفمند انجام داد تا مشکلاتی که بیشترین بار را بر جامعه تحمیل میکنند، در اولویت تخصیص منابع و امکانات محدود کشور قرار گیرند.
کلید واژگان: سلامت اجتماعی, رفاه اجتماعی, مشکلات اجتماعی, اولویت و ایرانPriority setting helps maintain a clear focus, and according to the limitation of resources, it is necessary for reducing and controlling the burden of social problems better resource allocation. The present study aimed to identify and prioritize Iran's most critical social problems. This study was conducted in two steps. In the first step, a framework for classifying social problems was developed by reviewing the literature. Based on this framework, a list of social problems was prepared and categorized. In the second step, by studying the articles and books published in the field of social health, 20 experts in this field were selected and provided with the framework. Utilizing the Delphi method, the experts were asked to rank the mentioned list based on the three criteria including; prevalence, severity, and importance. Expert opinions were taken in three rounds. The country's social problems were categorized into three categories in order of priority. Although problems in society are numerous, the ten problems that have been assigned the highest priority in the present study are unemployment, corruption, income inequality, expensive housing, mistrust, poverty, reduction of productive investment, addiction, crime, and desperation. Planning for interventions and conducting social health research in the coming years should consider the aforementioned high-priority social problems that impose the most significant burden on society. The diverse social problems prioritized do not have exactly the same causes, consequences, and ways of control; therefore, identifying specific solutions to control them should be the next step in the process of social health planning.
Keywords: Social Health, Social Welfare, Social Problems, Priority Setting, Iran -
سابقه و هدف
هدف پژوهش حاضر بررسی عوامل مربوط به مادر (اثرات مادری) شامل طول دوره خشکی، تعداد شکم زایش، نوع زایش، تعداد گوساله در زایش و نمره وضعیت بدن گاو در زمان زایش بر وزن تولد، غلظت پروتیین تام سرم خون و فراسنجه های رشد اسکلتی گوساله های ماده شیرخوار هلشتاین بود.
مواد و روش ها152 راس گاو شیری هلشتاین و گوساله های ماده آنها در این پژوهش مورد بررسی قرار گرفتند. گوساله ها در بدو تولد وزن کشی شدند. نمونه آغوز تازه از 152 گاو شیری هلشتاین جمع آوری شد. اثرات مادری شامل: تعداد شکم زایش از 2 تا 5. نوع زایش: یک قلو یا چندقلو، طبیعی یا سخت زایی، طول دوره خشکی که شامل: گروه 1- زیر 45 روز. گروه 2- 46 تا 60 روز. گروه 3- 61 تا 75 روز و گروه 4- بالای 75 روز تقسیم بندی گردید. همچنین در روز 30 و 60 آزمایش وزن بدن گوساله ها اندازه گیری و ثبت شدند.
یافته هاوزن بدن گوساله ها در زمان تولد تحت تاثیر شکم زایش مادر قرار نگرفت. شکم زایش گاو بر وزن بدن گوساله ها در 30 روزگی و 60 روزگی اثر داشت، بطوریکه وزن گوساله های متولد شده از مادران با 5 شکم زایش در 30 روزگی در مقایسه با گوساله های مادران با شکم 2، 3 و 4 کمتر بود (05/0<P). همچنین در 60 روزگی نیز گوساله های متولد شده از مادران با شکم زایش 2 در مقایسه با سایر گوساله ها وزن بیشتری داشتند (05/0<P). وزن گوساله ها در تولد، 30 و 60 روزگی تحت تاثیر نوع تولد گوساله و نوع زایش قرار گرفت (05/0<P)، بطوریکه گوساله های تک قلو و گوساله های متولد شده از زایمان طبیعی وزن بیشتری داشتند. کمترین و بیشترین وزن 60 روزگی به ترتیب در گوساله های مادران با طول دوره خشکی کمتر از 45 و بیشتر از 75 روز مشاهده گردید. پروتیین تام سرم تحت تاثیر شکم زایش، تعداد گوساله در هر زایش، نوع زایش و نمره وضعیت بدنی گاو در زمان زایش قرار گرفت (05/0<P). به علاوه اثر نوع زایش بر غلظت پروتیین تام سرم گوساله ها در تولد و 10 روزگی تمایل به معنی داری داشت، درحالیکه در 35 روزگی در گوساله های متولد شده با زایش طبیعی در مقایسه با گوساله های حاصل از سخت زایی بیشتر بود. فراسنجه های ارتفاع جدوگاه و طول بدن در گوساله-های متولد از مادران با شکم زایش 2، 3 و 4 بیشتر از 5 بود (05/0P<). دور سینه در بدو تولد و ارتفاع هیپ در 60 روزگی در گوساله-های مادران با طول دوره خشکی بیشتر از 75 روز بیشتر بود (05/0<P). فراسنجه های رشد اسکلتی در تولد و 60 روزگی برای گوساله-های تک قلو نسبت به دوقلو و گوساله های متولد شده با زایش طبیعی بیشتر بود (05/0P<).
نتیجه گیریبه طور کلی نتیجه آزمایش نشان داد عوامل مربوط به وضعیت فیزیولوژیک مادر و نحوه زایش بر وضعیت ایمنی و عملکرد گوساله های شیرخوار اثر دارد.
کلید واژگان: عوامل مادری, وزن تولد, پروتئین تام, رشد اسکلتی, گوساله شیرخوارBackground and objectiveThe aim of this study was to investigate maternal factors including dry period length, parity, calving type, calf number per calving, and calving body condition score on body weight (BW), serum total protein (STP) concentration, and body structure growth of female Holstein dairy calves.
Materials and methods152 Holstein dairy cows and their female calves were studied in this experiment. The calves were weighed at birth and moved to individual pens bedded with sawdust, Fresh colostrum samples were collected from 152 Holstein dairy cows. Maternal effects include: number of births from 2 to 5. Type of childbirth: single or multiple, natural or hard birth. Dry period length which includes: Group 1 - under 45 days. Group 2- 46 to 60 days. Group 3 - 61 to 75 days and group 4- Over 75 days. Calves' BW was also measured on days 30 and 60 of the study.
ResultsBirth BW was not affected by the mother's parity. The parity had an effect on the BW of calves at day 30 and 60, whereas, the lowest calves BW at day 30 was revealed in the five lactation cows. Also, the calves that were born to mothers who entered their second lactation were heavier than other calves at day 60 (P <0.05). Calf BW at birth, 30, and 60 days of age was affected by the number of calves at birth and the type of calving (P <0.05) so that singleton calves and normal birth calves had more BW. day 60 (P <0.05) was significant so that the mothers with dry period length less than 45 and more than 75 days had the lowest and highest 60-day calves BW. Serum total protein was affected by parity, calves’ number per calving, type of calving, and calving body condition score (P <0.05). In addition, the effect of calving type on STP concentration at birth and day 10 tended to be significant, while at day 35 normal birth calves had greater STP than dystocia birth calves. Withers height and body length in calves born to five lactations mothers were lower than other parities (P <0.05). Heart girth at birth and hip height at day 60 of age was higher in calves were born to mother with a dry period length more than 75 days (P <0.05). Body structure at birth and day 60 was higher for singleton calves than for twin calves and calves born with normal calving than calves born with dystocia (P <0.05).
ConclusionThe results of the current experiment showed that factors related to the physiological status of dams and calving type affect the immunity status and performance of infant's calves.
Keywords: Maternal factors, birth weight, serum total protein, body structure growth, Dairy calf -
سابقه و هدف
گاوهای یک بار زایش نسبت به چند بار زایش عموما به pH پایین، غلظت بیشتر اسیدهای چرب فرار و ایجاد اسیدوز شکمبه ای پس از زایش حساسیت بیشتری دارند که احتمالا به علت تفاوت در الگوی تغذیه ای و تنوع در مصرف مواد مغذی می باشد. هدف از این مطالعه ارزیابی نسبت اسیدهای چرب امگا-6 و امگا-3 در جیره ها با یا بدون پوسته انار به عنوان یک منبع غنی از آنتی اکسیدان، بر مصرف مواد مغذی، رفتار تغذیه ای و جداسازی گاوهای یک بار زایش هلشتاین است.
مواد و روش هاگاوهای هلشتاین یک بار زایش (تعداد = 12) به طور تصادفی به یک طرح مربع لاتین با ترتیب فاکتوریل 2×2 از تیمارها تقسیم شدند. هر دوره 28 روز با 21 روز عادت دهی به جیره و 7 روز برای جمع آوری داده و نمونه ها به طول انجامید. جیره (5/1 درصد ماده خشک) حاوی چربی کلسیمی روغن ماهی (CaFO) یا چربی پالم (PAF) همراه با پوسته انار (+PP، 7/8 درصد ماده خشک) یا بدون پوسته انار (-PP) بود.
یافته هابرای گاوهای تیمار PAF، مصرف کربوهیدرات های غیرالیافی و چربی بالاتر از تیمار CaFO بود. همچنین مصرف ماده خشک، انرژی، ماده آلی، پروتیین، الیاف نامحلول در شوینده خنثی، کربوهیدرات های غیرالیافی و چربی در گاوهای مصرف کننده جیره های +PP نسبت به گاوهای -PP بالاتر بود. مصرف ذرات باقیمانده بر الک 8 میلی متر، سینی، peNDF8 در گاوهای تیمار +PP نسبت به تیمار -PP بالاتر بود. گاوهای تغذیه شده با تیمار PAF نسبت به CaFO زمان نشخوار کمتری بر اساس دقیقه بر کیلوگرم الیاف شوینده خنثی، peNDF8 و peNDF1.18 مصرفی داشتند. همچنین گاوهای تیمار PAF زمان جویدن کمتری بر اساس دقیقه بر کیلوگرم peNDF8 و peNDF1.18 مصرفی نسبت به تیمار CaFO داشتند. در گاوهای تیمار -PP نسبت به تیمار +PP جداسازی بر علیه قطعات بلند و peNDF1.18 و به نفع ذرات متوسط بیشتر بود. گاوهای تیمار -PP تعداد دفعات مصرف خوراک بیشتر و طول و فاصله هر وعده مصرف خوراک کمتر داشتند. زمان نشخوار و جویدن بر اساس دقیقه بر کیلوگرم peNDF1.18 مصرفی در گاوهای تیمار -PP کمتر از تیمار +PP بود.
نتیجه گیریدر شرایط این آزمایش و در گاوهای یک بار زایش، گاوهای مصرف کننده PAF زمان جویدن و نشخوار کمتری بر اساس دقیقه بر کیلوگرم peNDF مصرفی نسبت به تیمار CaFO داشت اما رفتار جداسازی و الگوی خوردن تحت تاثیر قرار نگرفت. افزودن پوسته انار باعث افزایش مصرف مواد مغذی، کاهش جداسازی بر علیه قطعات بلند و الیاف جیره، و همچنین کاهش تعداد وعده ها و افزایش مدت زمان هر وعده مصرف خوراک گردید.
کلید واژگان: پوسته انار, منبع اسید چرب, رفتار تغذیه ای, گاوهای شیریBackground and objectivePrimiparous cows are generally more sensitive to low pH, higher concentrations of volatile fatty acids, and postpartum ruminal acidosis than multiparous cows, possibly due to differences in feeding patterns and variation in nutrient intake. The aim of this study was to evaluate the ratio of omega-6 and omega-3 fatty acids in diets with or without pomegranate peel as a rich source of antioxidants, on nutrient intake, chewing behavior, and sorting activity of primiparous Holstein cows.
Materials and methodsPrimiparous Holstein cows (n = 12) were randomly divided into a Latin square design with a 2 × 2 factorial arrangement of treatments. Each period lasted 28 days with 21 days of adaptation to the diet and 7 days for data collection and sampling. The diet (1.5% dry matter) contained calcium salts of fish oil (CAFO) or palmitic acid-enriched fat (PAF) with (+ PP, 8.7% dry matter) or without (-PP) pomegranate peel.
ResultsFats and nonstructural carbohydrate intakes were greater in palmitic acid-enriched fat -fed cows thancalcium salts of fish oil -fed cows. Also, intake of dry matter, energy, organic matter, protein, neutral detergent fiber, nonstructural carbohydrate and fats in cows supplemented with +PP diets were greater than cows fed –PP diets. Consumption of particles retained on 8-mm sieve, pan, peNDF8 in cows on +PP diets were greater than those in -PP cows. Cows fed palmitic acid-enriched fat treatment had less rumination time per kg of neutral detergent fiber, peNDF8 and peNDF1.18 than calcium salts of fish oil -fed cows. Also, palmitic acid-enriched fat treated cows had less chewing time per kg of peNDF8 and peNDF1.18 than cows in calcium salts of fish oil treatments. Sorting activity against long particle and peNDF1.18 and in favor of medium particle were higher in cows fed –PP diets than those in cows fed +PP treatments. Eating meal number per day increased and time between meals and duration of each meal decreased in –PP-fed cows than those in +PP-fed cows. Rumination and chewing time per kg of peNDF1.18 intakes were greater in –PP cows than +PP cows.
ConclusionUnder the conditions of this experiment and in primiparous cows, palmitic acid-enriched fat -fed cows had less chewing and rumination times per kg of peNDF intake than calcium salts of fish oil treatment however, the sorting activity and chewing pattern were not affected. Pomegranate peel increased nutrients intake, reduced sorting against long portions and fiber, as well as reduced the meals number and increased the duration of each meal.
Keywords: Pomegranate peel, fatty acids sources, chewing behavior, lactation cows -
سابقه و هدف
آینده هر مزرعه پرورش گاوشیری به موفقیت در امر پرورش گوسالههای ماده بستگی دارد. در سالهای اخیر جنبه های جدید استفاده از علوفه در خوراک آغازین مورد بحث قرار گرفته است. مطالعات گزارش کردهاند که خوراک آغازین فاقد علوفه منجر به توسعه پرزهایی با اشکال غیرطبیعی در شکمبه گوساله میشود که رشد و توسعه شکمبه را بهطور منفی تحت تاثیر قرار خواهد داد. با این حال، امروزه نظرات گوناگونی در رابطه با استفاده از علوفه در خوراک آغازین برای گوسالههای شیرخوار وجود دارند، بطوریکه برخی از محققین معتقد هستند حضور علوفه در خوراک آغازین باعث کاهش عملکرد گوسالههای شیرخوار میگردد. در این مطالعه اثر سطح 15 درصد علوفه یونجه در جیره آغازین آردی بر پاسخهای عملکردی و صفات رشد اسکلتی گوسالههای شیرخوار تغذیه شده با الگوی شیردهی کاهش تدریجی بررسی شد.
مواد و روشها:
آزمایش در قالب طرح کاملا تصادفی با استفاده از 30 راس گوساله ماده هلشتاین (15 گوساله در هر تیمار) طراحی و انجام شد. تیمارهای آزمایشی به صورت 1- جیره آغازین آردی بدون وجود علوفه (شاهد)، 2- جیره آغازین آردی شامل 15 درصد علوفه یونجه بودند. الگوی تغذیه شیر برای هر دو تیمار یکسان و به صورت روش نوین کاهشی تدریجی (6 لیتر تا 30 روزگی، 4 لیتر تا 45 روزگی و 2 لیتر تا 56 روزگی) بصورت دو وعده در روز بود. همه گوساله ها در روز 56 آزمایش از شیر گرفته شدند و در 70 روزگی از طرح خارج شدند. در این آزمایش مصرف خوراک و وزنکشی به صورت هفتگی اندازهگیری و ثبت شد. صفات رشد اسکلتی در روزهای 1، 56 و 70 آزمایش اندازهگیری شد. مایع شکمبه در روز 60 آزمایش اندازهگیری شد. آنالیز آماری با رویه Mixed به صورت اندازهگیریهای تکرار شونده برای 3 دوره (قبل از شیرگیری، بعد از شیرگیری و کل دوره) انجام شد.
یافتهها:
نتایج این پژوهش نشان دادند که افزودن 15 درصد علوفه یونجه به خوراک آغازین تاثیر معنیداری بر میانگین افزایش وزن روزانه، بازده خوراک و صفات رشد اسکلتی گوسالههای شیرخوار نداشت. گوسالههایی که تیمار حاوی علوفه یونجه دریافت کردند، در دوره بعد از شیرگیری مصرف خوراک آغازین بالاتری نسبت به تیمار جیره آغازین آردی بدون علوفه داشتند (05/0 <p). غلظت استات برای تیمار 15 درصد علوفه یونجه و غلظت پروپیونات برای تیمار شاهد بالاتر بود (05/0 <p). همچنین میزان pH شکمبه نیز در گوسالههای مصرف کننده علوفه تمایل به افزایش داشت.
نتیجهگیری:
تغذیه 15 درصد علوفه یونجه همراه با خوراک آغازین آردی سبب بهبود مصرف خوراک گوسالههای شیرخوار در بعد از شیرگیری شد. این نتایج نشان میدهد که استفاده از علوفه یونجه در جیره آغازین آردی باعث کاهش تنش از شیرگیری و بهبود توسعه شکمبه آنها میشود.
کلید واژگان: گوساله شیرخوار, عملکرد, علوفه یونجه, شیردهی کاهش تدریجیBackground and objectivesThe future of any dairy farm depends on the success of the female calf rearing. In recent years, new aspects the use of forage in the starter feed has been discussed. Studies have reported that a starter without forage leads to the development of abnormally shaped villi in the calf's rumen, which will negatively affect rumen growth and development. However, today there are different opinions about the use of forages in the starter feed for dairy calves so that some researchers believe that the presence of forages in the starter feed reduces the performance of dairy calves. In this study, the effect of 15% alfalfa forage level in the ground starter diet on functional responses and skeletal growth traits of dairy calves fed a step-down milk feeding procedure was investigated.
Materials and methodsThe experiment was designed and conducted in a completely randomized design using 30 Holstein female calves (15 calves per treatment). Experimental treatments were as follows: 1- ground starter diet without forage (control) 2- ground starter diet consisted of 15% alfalfa hay. The milk feeding pattern was the same for both treatments and was a step-down procedure as 2 times per day(6 liters to 30 days, 4 liters to 45 days, and 2 liters to 56 days). All calves were weaned on day 56 of the experiment and keep until day 70 in the experiment. Feed intake and weight gain were measured and recorded weekly. Skeletal growth traits were measured on days 1, 56, and 70 of the experiment. Rumen fluid was measured on day 60 of the experiment. Statistical analysis was performed using the Mixed procedure as repeated measures for 3 periods (before weaning, after weaning, and the whole period).
ResultsThe results of this study showed that adding 15% alfalfa hay to the starter feed did not have a significant effect on the mean daily weight gain, feed efficiency, and skeletal growth traits of dairy calves. Calves that received the forage treatment had higher starter feed intake in the post-weaning period than the starter diet without forage (P <0.05). Acetate concentration was higher for 15% forage and propionate concentration was higher for the control treatment (P <0.05). Rumen pH also tended to increase in calves consuming forage.
ConclusionFeeding 15% of alfalfa forage mixed with the ground starter feed improved their feed intake after weaning. These results indicate that the use of alfalfa forage in the ground starter diet reduces the stress of weaning and improves rumen development.
Keywords: Dairy calves, Performance, alfalfa forage, step-down milk feeding procedure -
تغییر اقلیم جهانی که در کره زمین در حال رخ دادن است اکوسیستم، محیط زیست، سلامت گونه ها، حیوانات و انسان ها را تحت تاثیر قرار داده و یکی از بزرگترین چالش هایی است که انسان و طبیعت عصر حاضر با آن رو به روست. در این مطالعه به بررسی رابطه فاکتورهای اقلیمی و دیسانتری در اقلیم های مختلف ایران و در گروه های سنی در بین مردان و زنان پرداخته ایم. این مطالعه از انواع مطالعات کوهورت گذشته نگر است. نتایج مطالعه نشان می دهد که دیسانتری در زنان و مردان و گروه های سنی مختلف با فاکتورهای اقلیمی رابطه دارد. نتایج مطالعه ما نشان داد در هر پهنه اقلیمی، فاکتورهای اقلیمی بصورت متفاوت بر مقدار بیماری دیسانتری تاثیر گذار است. نتایج مطالعه ما نشان می دهد که برای مطالعه پیامدهای سلامت تغییر اقلیم لازم است ویژگی های اقلیم و دسته بندی های اقلیمی مناطق مورد توجه قرار بگیرد.کلید واژگان: تغییر اقلیم, سلامت, بیماری های معدوی و رودی, دیسانتری, ایرانNivar, Volume:44 Issue: 108, 2020, PP 110 -116The global climate change that is currently happening on earth is affecting the ecosystem, environment, and the health of animals, humans and other species. Today, the climate change is one of the greatest challenges that mankind and natural world are faced with. The purpose of this study is to identify the health consequences of climate change on human health such dysentery disease in different climate zone in Iran. The research is a retrospective cohort study which uses secondary data. In data analysis, tests of Poisson regression model were used for longitudinal data. According to the current study, the average monthly maximum temperature and rainy days have the highest correlation with the incidence of dysentery disease in men and women. It also shows that there is a significant correlation between climate and dysentery disease in children and adults over the age of 65 years. The results of current study indicated that climate factors in each climatic zone have different effects on the health.Keywords: climate change, Temperature, Precipitation, Dysentery disease, Gastrointestinal, intestinal diseases
-
BackgroundNowadays, research about quality of life in breast cancer patients is so important, because of progress in treatment procedure in health science. Brest cancer influences quality of life aspects and disrupts social relationships. This creates recluse lifestyle and speeds up disease trend.ObjectivesThe aim of this study was to investigate the effect(s) of social capital on quality of life, treatment compliance, and pain in patients with breast cancer.Materials And MethodsIn a clinical trial, 29 patients with breast cancer (who referred to Kashany hospital in Shahrekord during 2010 - 2012) through non-probability (available) sampling were selected and randomly divided into two groups. The intervention group received some interventions to promote social capital and the non-intervention group took routine treatment.ResultsBefore the intervention, both groups were similar in terms of the study variables. But after the intervention, in the intervention group social capital, Qol and treatment compliance increased and in the non-intervention group, these variables decreased. Pain in both groups was reduced, but this reduction was more noticeable in the intervention group.ConclusionsIncreasing the social capital results in promoting Qol, health behaviors, treatment compliance and pain relief. Then methods of promoting social capital can be used as a way to improve Qol and treatment compliance and relieve pain.Keywords: Breast Cancer, Pain, Quality of Life, Social Capital, Treatment Compliance
-
زمینهپژوهش های زیاد روی فرایند اعتیاد صورت گرفته اما کم تر مطالعه ای به بررسی فرایند تاب آوری در برابر اعتیاد پرداخته است، مطالعه حاضر به شناسایی عوامل تسهیل گر و بازدارنده فرایند تاب آوری جوانان از طریق تحلیل تجارب زیسته آن ها می پردازد.روش هامطالعه کیفی حاضر به روش مطالعه پایه ای با رویکرد استراوس و کوربین انجام شد. داده ها تحت کدگذاری باز، محوری و انتخابی قرار گرفت. محیط مطالعه، محله دروازه غارشهر تهران بود. برای جمع آوری اطلاعات، از تکنیک های مصاحبه عمیق و بحث گروهی متمرکز استفاده شد. در مجموع 21 مصاحبه با 19 نفر و بحث گروهی متمرکز با حضور 7 نفر از جوانان که در معرض خطر مصرف مواد بودند، انجام شد. از معیارهای لینکلن و گوبا (1985) جهت اطمینان پذیری مطالعه استفاده شد.یافته هاکدهای به دست آمده در 19 زیرطبقه ویژگی های فردی، حمایت های خانوادگی و درون گروهی، فرهنگ، معنویت، باورهای معنوی، محیط زندگی و مداخلات اجتماعی دسته بندی شدند. این طبقه ها برحسب ماهیتشان سبب تسهیل یا ممانعت در فرایند تاب آوری در برابر اعتیاد به مواد مخدر می شدند.نتیجه گیریجوانانی که اعتقادات مذهبی،آگاهی، اعتماد به نفس، مثبت اندیشی و تنفر بیشتر نسبت به مواد مخدر دارند تاب آوری بیشتری در مقابل اعتیاد به مواد مخدر دارند. همچنین اعضای خانواده هایی که نسبت به فرزندانشان احساس مسئولیت دارند، به آن ها اعتماد داشته و بر فعالیت هایشان نظارت می کنند باهم در مورد مسایل مختلف مشورت می کنند و از دوران کودکی آموزش های مناسب می بینند، نسبت به اعتیاد تاب آورتر هستند.
کلید واژگان: مطالعه کیفی, تاب آوری, سوء مصرف مواد, عوامل تسهیلگر, عوامل بازدارندهBackgroundMany researches have been done on the addiction process، but few studies have examined the process of resiliency against addiction. This study was aimed to identify the facilitating and inhibiting factors in the young people’s resiliency process by analyzing their living experiences.MethodologyThis qualitative study was based on grounded theory with Strauss and Corbin’s approach. The data underwent open، axial and selective coding. The study focused on Darvaze Ghar neighborhood of Tehran. Data were collected through open unstructured interviews and focus group discussion. In total، 21 interviews were conducted with 12 respondents and a focus group discussion was held with 7 participants. Lincoln and Guba (1985) scales were used to ensure the trustworthiness of the study.ResultsThe obtained codes were classified into 19 categories، including personal characteristics، family support، culture، spirituality، spiritual beliefs، environment، and social interventions. According to their nature، these categories were facilitating or inhibiting the process of resiliency against substance abuse.ConclusionThe youth with more religious beliefs، awareness، self-confidence، optimism and hatred towards drugs are more resilient against substance abuse. Moreover، the families with a higher sense of responsibility trust and monitor their children’s activities، talk to them about different issues and provide them with good trainings from the very childhood; therefore their children will be more resilient against addiction.Keywords: qualitative research, resiliency, substance abuse, facilitating factors, inhibiting factors
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.