kiumars beshlideh
-
هدف از این پژوهش، مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر روان شناسی مثبت و درمان شناختی- رفتاری بر اعتیاد به اینترنت و رفتارهای پر خطر دانش آموزان پسر شهر یاسوج بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر یاسوج در سال تحصیلی 1400-1399 بود. در ابتدا، پرسشنامه اعتیاد به اینترنت توسط دانش آموزان تکمیل گردید و 45 دانش آموز که نمره اعتیاد به اینترنت آنان بالاتر از نقطه برش (برابر با 46) بود، به صورت تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. پیش از اجرای مداخلات، پرسشنامه اعتیاد به اینترنت و مقیاس خطرپذیری نوجوانان ایرانی توسط آزمودنی ها تکمیل شد. پس از آن، گروه آزمایشی 1 (درمان شناختی- رفتاری) و گروه آزمایشی 2 (درمان مبتنی بر روان شناسی مثبت) در 10 جلسه 90 دقیقه ای، تحت مداخله قرار گرفتند، در حالی که گروه گواه هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. پس از آخرین جلسه، پس آزمون اجرا شد و داده های به دست آمده با استفاده از تحلیل کوواریانس چندمتغیری تحلیل شدند. نتایج نشان داد که هر دو درمان شناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر روان شناسی مثبت می توانند بر کاهش اعتیاد به اینترنت و رفتارهای پر خطر موثر باشند (0/001>p). همچنین تفاوت معناداری بین دو درمان مشاهده نشد (0/05<p). با توجه به نتایج، درمانگران و متخصصان بالینی می توانند از درمان شناختی- رفتاری و درمان مبتنی بر روان شناسی مثبت به عنوان رویکردهای درمانی موثر در زمینه اعتیاد به اینترنت و پیشگیری از رفتارهای پرخطر استفاده کنند.
کلید واژگان: اعتیاد به اینترنت, دانش آموزان, درمان شناختی رفتاری, درمان مبتنی بر روانشناسی مثبت, رفتارهای پرخطرThe purpose of this study was to compare the effectiveness of treatment based on positive psychology and cognitive-behavioral therapy on internet addiction and high risk behaviors of second course male students in Yasouj city. The research method was a semi-experimental study with pretest and posttest design and control group. The statistical population included all male students of the second course of high schools in Yasouj city in the academic year of 2020-2021. At first, the Internet Addiction Test was completed by the students and 45 students whose internet addiction score was above the cut-off point (equal to 46) were randomly selected and divided into two experimental groups and one control group (15 subjects in each group) was assigned. Before the implementation of the interventions, the Internet Addiction Test and the Iranian Adolescents Risk-taking Scale were completed by the subjects. After that, experimental group 1 (cognitive-behavioral therapy) and experimental group 2 (therapy positive psychology) were treated in 10 sessions of 90 minutes, while the control group received no intervention. After the session, the post-test was performed and the obtained data were analyzed using multivariate covariance analysis. The results showed that both cognitive-behavioral therapy and therapy positive psychology can be effective in reducing internet addiction and high risk behaviors (p<0.001). Also, no significant difference was observed between the two treatments (p>0.05). According to the results, therapists and clinical experts can use cognitive-behavioral therapy and therapy positive psychology as effective treatment approaches in the field of Internet addiction and prevention of risky behaviors.
Keywords: Internet Addiction, Students, Cognitive-Behavioral Therapy, Therapy Based On Positive Psychology, High Risk Behaviors -
The purpose of this study was to test a model of some outcomes of perceived supervisor need support based on Deci and Ryan's Self-Determination Theory (SDT). The participants of this study consisted of 193 employees of Marun Oil and Gas Producing Company in Khuzestan, who were selected by stratified random sampling method. The instruments used in the study were Need Support at Work Scale (Tafvelin & Stenling, 2018), Need Satisfaction at Work Scale (Tafvelin & Stenling, 2018), Multidimensional Work Motivation Scale (Gagné et al., 2015), Employee Well-being Scale (Zheng et al., 2015), and Utrecht Work Engagement Scale–9 (Schaufeli et al., 2006). Structural equation modeling (SEM) through AMOS-24 was used for data analysis. The bootstrap procedure also used for testing the significance of the indirect effects. Results indicated that the proposed model fit the data properly. Better fit and more meaningful results obtained by omitting 1 non-significant path (controlled motivation to job engagement) and correlating the errors of 2 paths. Findings showed that all direct paths except controlled motivation to job engagement were significant. Results also supported the mediating role of need satisfaction and autonomous motivation in these relationships. Based on findings, SDT is a useful framework for predicting employee well-being and job engagement through need support, need satisfaction and motivation.Keywords: need support, need satisfaction, Motivation, Well-Being, Job Engagement
-
پیش زمینه و هدف
افسردگی بزرگ ترین اختلال روانی قرن حاضر است، که به عنوان سرماخوردگی روان پزشکی شناخته می شود و مهم ترین عامل مستعدساز اقدام به خودکشی است. بنابراین این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی درمان پردازش مجدد هولوگرافیک و رفتاردرمانی دیالکتیکی بر کنترل عواطف و سازگاری اجتماعی بیماران افسرده اقدام کننده به خودکشی انجام گرفت.
مواد و روش کارروش پژوهش حاضر آزمایشی و از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه بیماران افسرده اقدام کننده به خودکشی شهر ایلام در سال 1397 بودند. که با روش نمونه گیری تصادفی ساده، نهایتا 45 نفر به عنوان اعضاء نمونه انتخاب شدند و به صورت کاملا تصادفی در سه گروه درمان پردازش مجدد هولوگرافیک، گروه رفتاردرمانی دیالکتیکی و گروه کنترل گمارده شدند. ابزار پژوهش شامل مقیاس کنترل عواطف (ویلیامز و چمبلز)، پرسشنامه سازگاری (بل)، پکیج درمان پردازش مجدد هولوگرافیک (کاتز) و پکیج رفتاردرمانی دیالکتیکی (لینهان) بودند.
یافته هانتایج آزمون تحلیل کواریانس چند متغیری نشان داد که بین کنترل عواطف و سازگاری اجتماعی در گروه های آزمایشی (گروه پردازش مجدد هولوگرافیک و رفتاردرمانی دیالکتیکی) و گروه کنترل تفاوت معنی داری به لحاظ آماری مشاهده می شود (141/132 F=، 000/0P<). همچنین نتایج آزمون بونفرونی نشان داد که گروه درمان پردازش مجدد هولوگرافیک نسبت به گروه رفتاردرمانی دیالکتیکی میزان سازگاری اجتماعی بیماران افسرده اقدام کننده به خودکشی را بیشتر افزایش داده است (000/0P<). ولی در میزان کنترل عواطف بین دو گروه آزمایشی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (534/0P>).
بحث و نتیجه گیریطبق نتایج این پژوهش هر دو درمان پردازش مجدد هولوگرافیک و رفتاردرمانی دیالکتیکی نسبت به گروه کنترل، موجب افزایش کنترل عواطف و سازگاری اجتماعی در بیماران افسرده اقدام کننده به خودکشی می شوند. همچنین درمان پردازش مجدد هولوگرافیک میزان سازگاری اجتماعی را بیشتر افزایش داده است. درنهایت، هر دو درمان می توانند برای درمان اختلالات طیف افسردگی و مداخله در شرایط بحرانی نظیر اقدام به خودکشی سودمند و کارآمد باشند.
کلید واژگان: درمان پردازش مجدد هولوگرافیک, رفتاردرمانی دیالکتیکی, کنترل عواطف, سازگاری اجتماعی, افسردگی, اقدام به خودکشیBackground & AimsDepression is the greatest psychological disorder of the present century, which is known as the common cold of psychiatry. And it is the most important risk factor for the suicide attempts. Therefore, this study aimed to compare the effectiveness of holographic reprocessing and dialectical behavioral therapy on affective control and social adjustment of depressed suicidal patients.
Materials & MethodsThe present research is a pre-test and post-test type with control group. The statistical population of this study included all depressed patients who attempted suicide in Ilam in 2018. By simple random sampling, 45 subjects were selected as sample members and they were randomly assigned to three groups: holographic Reprocessing, dialectical behavior therapy group, and control group. Research instruments included affective control scale (Williams & Chambles), compatibility questionnaire (Bell), holographic reprocessing package (Katz), and dialectical behavioral therapy package (Lynn).
ResultsThe results of multivariate analysis of covariance showed that there was a statistically significant difference between affective control and social adjustment in experimental groups (holographic reprocessing group and dialectical behavioral therapy group) and control group (F=132.141, p<0.000). Also, the results of the Bonferroni test showed that the holographic reprocessing group, in comparison with the dialectic behavioral therapy group, increased the level of social adjustment of depressed patients who attempted suicide (p <0.001). However, there was no significant difference in affective control between the two experimental groups (p> 0.534).
ConclusionAccording to the results of this study, both holographic reprocessing and dialectical treatment therapy have increased the affective control and social adjustment in depressed patients with attempted suicide. Also, holographic reprocessing has further increased the level of social compatibility. Ultimately, both treatments can be used effectively to treat depression and also they can be employed as interventions in critical situations such as suicidal attempts.
Keywords: Holographic Reprocessing, Dialectical Behavioral Therapy, Affective Control, Social Adjustment, Depressive patients with attempted suicide -
هدف تحقیق حاضر طراحی الگویی از برخی پیشایندها و پیامدهای زایندگی در کار برای کارکنان شرکت ملی حفاری ایران بود. روش تحقیق به لحاظ هدف، کاربردی، به لحاظ نحوه جمع آوری داده ها از نوع پیمایشی و از نظر تجزیه و تحلیل داده ها از نوع همبستگی بود. از بین کلیه کارکنان این شرکت 211 نفر به عنوان نمونه آماری در تحقیق حاضر شرکت کردند. تحلیل داده های پژوهش با استفاده از الگویابی معادلات ساختاری و با نرم افزارهای SPSS ویرایش 21 و AMOS ویرایش 21 انجام گرفت. شاخص های برازندگی نشان داد که الگوی فرضی پژوهش از برازش خوبی با داده ها برخوردار است. یافته های دیگر نشان دادند که در سطح اطمینان 95% متغیرهای جو اعتماد/ احترام، با ضریب 0/168، تصمیم گیری اختیاری با ضریب 0/397و بازخورد عملکرد با ضریب 0/193 با خودتعیینی رابطه مثبت دارند. همچنین، تصمیم گیری اختیاری و بازخورد عملکرد به ترتیب با ضرایب 0/333 و 0/215 با زایندگی در کار رابطه مثبت داشتند. نتایج بعدی نشان دادند که زایندگی در کار با ضریب تاثیر 0/302 با عملکرد شغلی و با ضریب تاثیر 0/239 با رفتارهای شهروندی سازمانی رابطه مثبت دارند. تحلیل های مربوط به روابط میانجی نشان دادند که متغیرهای جو اعتماد/ احترام، تصمیم گیری اختیاری و بازخورد عملکرد از طریق خودتعیینی و زایندگی در کار بر عملکرد شغلی و رفتارهای شهروندی سازمانی تاثیر می گذارند.
کلید واژگان: جو اعتماد و احترام, تصمیم گیری اختیاری, بازخورد عملکرد, زایندگی در کار, عملکرد شغلیThe aim of this study was designing a model of some antecedents and consequences of thriving at work for the employees of National Iranian Drilling Company(NIDC). In terms of objective, the research method was applied, in terms of data collection has been consumed a survey and in terms of data analysis was a descriptive study. Among employees of NIDC, 211 employees participated in the study. Data were analyzed through structural equation modeling (SEM) and using SPSS-21 and AMOS-21 software. Fit indices showed that the proposed model was fitted to the data. The other findings with confidence interval of %95 indicated that variables including: trust/respect climate with coefficient of .168, discretionary decision making with coefficient of .397, and performance feedback with coefficient of .193 were positively correlated with self-determination. In addition, discretionary decisions making with coefficient of .333, and performance feedback with coefficient of .215 had a positive correlation with thriving at work. More analyses revealed that thriving at work was correlated with both job performance, with coefficient of .302 and organizational citizenship behaviors, with coefficient of .239. Mediation analyses indicated that trust/respect climate, discretionary decision making, and performance feedback had an indirect effect on job performance and organizational citizenship behaviors through self-determination and thriving at work.
Keywords: Climate of trust, respect, Discretionary decision-making, Performance feedback, Thriving at work, Job performance -
این پژوهش با هدف بررسی تاثیر هوش معنوی و قدردانی بر رفتار شهروندی سازمانی و رفتار ضد تولید و همچنین رابطه غیر مستقیم آن ها از طریق تعهد سازمانی و اشتیاق شغلی بود. جامعه آماری پژوهش را همه کارکنان دانشگاه شهید چمران اهواز تشکیل می دهند که از این تعداد 195 نفر با استفاده از روش نمونه گیری تصادفی ساده انتخاب شدند. ابزار این پژوهش شامل پرسشنامه های هوش معنوی، قدردانی، رفتار شهروندی سازمانی، رفتار ضد تولید، تعهد سازمانی و اشتیاق شغلی بودند. داده ها از طریق الگویابی معادلات ساختاری (SEM) و تحلیل واسطه ای تحلیل شدند. تحلیل های الگویابی معادلات ساختاری برازندگی الگوی پیشنهادی را با داده ها مورد حمایت قرار دادند. نتایج، حاکی از اثر هوش معنوی و قدردانی بر اشتیاق شغلی ، تعهد سازمان ، رفتار شهروندی سازمانی و رفتار ضد تولید و اثر تعهد سازمانی و اشتیاق شغلی بر رفتار شهروندی سازمانی و رفتار ضد تولید و اثر غیرمستقیم هوش معنوی و قدردانی از طریق تعهد سازمانی و اشتیاق شغلی بر رفتار شهروندی سازمانی و رفتار ضد تولید بود. (05/0>p) بر مبنای نتایج به دست آمده ارزش ها و رفتارهایی همانند بخشش، انفاق و فروتنی در سازمان بسط و توسعه می یابد که این کار مستلزم الگویی در سازمان است که همه بتوانند از آن پیروی کنند؛ بنابراین مدیران باید توجه ویژه ای به این موضوع داشته باشند.کلید واژگان: هوش معنوی, قدردانی, تعهد سازمانی, اشتیاق شغلی, رفتار شهروندی سازمانی, رفتار ضد تولید, کارکنان دانشگاهThe aim of this study was to investigate of the effect between spiritual intelligence and appreciation, and organizational citizenship behavior and counterproductive behavior, as well as the indirect relationship through organizational commitment and job engagement. The population included all staffs in Shahid Chamran University. One hundred ninety five staffs were selected through simple random sampling. Data collection instruments included Spiritual Intelligence Scale (King 2008), Appreciation Scale (Mac Kalluk Tsang & Vamans, 2002), Organizational Citizenship Behavior Scale (Smith, Oregon & veneer, 1988), Counterproductive Work Behavior Scale (Bennett, Vrabynsvn, 2000), Organizational Commitment Scale (Maud, Steers & Porter, 1979), and Job Engagement Scale (Askafly & Vbakr, 2003). Data were analyzed through structural equation modeling (SEM). Structural equation modeling analysis supported the proposed model-data fit. The results showed the effect of spiritual intelligence and appreciation on job engagement, organizational commitment, organizational citizenship behavior, and counterproductive behavior, as well as the effect of organizational commitment and job engagement on organizational citizenship behavior and counterproductive behavior (p<0.05), and the indirect effect of spiritual intelligence and appreciation (through organizational commitment and job engagement) on organizational citizenship behavior and counterproductive behavior (p<0.05). Based on the results, values and behaviors such as forgiveness, charity and humility in the organization are expanded, which requires a model in the organization that everyone can follow. Therefore, managers should pay special attention to this issue.Keywords: spiritual intelligence, appreciation, commitment, job engagement, organizational citizenship behavior, counterproductive behavior, university personal
-
سابقه و هدفسازگاری با دانشگاه از عوامل مهم در ابعاد مختلف زندگی دانشجویان مانند بهداشت جسمی-روانی و سازگاری اجتماعی در حوزه های خارج از دانشگاه است. هدف این پژوهش بررسی نقش واسطه یی تحمل پریشانی در رابطه ی بلوغ عاطفی و هوش معنوی با سازگاری بادانشگاه است.روش کاردر یک طرح همبستگی و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه یی از بین دانشجویان پسر مجتمع خوابگاهی وابسته به دانشگاه شهید چمران اهواز، با استفاده از جدول کرجسی و مورگان، تعداد 273 دانشجوی پسر در سال تحصیلی 95-96 انتخاب شدند. در پژوهش حاضر از پرسش نامه های بلوغ عاطفی، هوش معنوی، تحمل پریشانی و سازگاری با دانشگاه برای جمع آوری داده ها استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده ها نیز از ضریب همبستگی پیرسون و الگویابی معادلات ساختاری (SEM) استفاده شد. در این پژوهش همه ی مسائل اخلاقی رعایت شده است و نویسندگان مقاله هیچ گونه تضاد منافعی گزارش نکرده اند.یافته هابر اساس یافته های به دست آمده، بلوغ عاطفی و هوش معنوی با سازگاری با دانشگاه ارتباط مثبت معنادار داشت. همچنین بین تحمل پریشانی و سازگاری با دانشگاه؛ و بین بلوغ عاطفی و هوش معنوی با تحمل پریشانی نیز ارتباط مثبت معنادار وجود داشت. نتایج نشان داد که مدل پیشنهادی با یک اصلاح و حذف مسیر مستقیم هوش معنوی به سازگاری با دانشگاه دارای برازش پذیرفتنی بود. علاوه براین، مسیر مستقیم بلوغ عاطفی به سازگاری با دانشگاه نیز معنی دار بود. همچنین، نتایج ضرایب غیرمستقیم با استفاده از بوت استراپ نشان داد که همه ی مسیرهای غیرمستقیم نیز معنی دار بود.نتیجه گیرینتایج نشان می دهد که هوش معنوی و بلوغ عاطفی از طریق تحمل پریشانی موجب افزایش سازگاری با دانشگاه می شود. بنابراین، پیشنهاد می شود به منظور افزایش سازگاری با دانشگاه در دانشجویان، برنامه های آموزشی هوش معنوی و بلوغ عاطفی با تاکید بر افزایش تحمل پریشانی آنان تدوین شود.Background and Objective
Adjustment to university is an important factor in different dimensions of students’ life such as mental- physical health and social adjustment in the fields outside the university. The aim of this study was to determine mediating role of distress tolerance in the relationship of spiritual intelligence and emotional maturity with adjustment to university.MethodIn this correlation study, based on Krejsi and Murgan table, 273 students of Shahid Chamran University in Ahvaz city were selected via multistage cluster sampling method during the fall semester of the academic year of 2016-2017. The participants completed the items of Emotional Maturity Scale, Distress Tolerence Scale, Spiritual Intelligence Inventory and Adjustment to College Scale. The data were then analyzed using Pearson correlation coefficient, structural equation modeling. All ethical issues were observed in this study and the researchers declared no conflict of interests.ResultsThe findings showed that emotional maturity, spiritual intelligence, and distress tolerance had positive significant correlation with adjustment to college. There was also a positive significant correlation between emotional maturity as well as spiritual intelligence and distress tolerance. The proposed model for relationship between these variables has acceptable fit with a correction and removal of direct path of spiritual intelligence with adjustment to college. Direct path of emotional maturity to adjustment to college was significant. The analysis based on Bootstrapping indicated that all indirect paths were significant.ConclusionIt is proposed that to raise adjustment to university, educational programs for emotional maturity and spiritual intelligence with an emphasis on enhancing distress tolerance should be developed.Keywords: Adjustment, Intelligence, Distress, Students -
سردرد میگرنی یکی از شایع ترین دردهاست و به دلیل فراوانی آن از مهم ترین انواع سردرد به حساب می آید. هدف از پژوهش حاضر آزمون شناسایی پیشایندها و پیامدهای سردردهای میگرنی در جمعیت غیربالینی دانشجویان بود. نمونه ی پژوهش را، 310 دانشجو تشکیل می دادند که به صورت تصادفی طبقه ای چند مرحله ای انتخاب شدند. به منظور جمع آوری داده ها از پرسشنامه های تشخیص میگرن، اضطراب-افسردگی-استرس، حالت-صفت بیان خشم، مقیاس باورهای وسواسی، فهرست 90 نشانه مرضی، مقیاس سنجش شدت خستگی و پرسشنامه کیفیت زندگی استفاده شده است. نتایج نشان داد که تمام ضرایب مسیرهای مستقیم بین متغیرهای پژوهش از لحاظ آماری معنی دار بودند. از سوی دیگر، طبق نتایج پژوهش، رابطه غیر مستقیم خشم، اختلال وسواسی- اجباری و اضطراب با کیفیت زندگی، افسردگی و خستگی از طریق میانجی گری میگرن معنی دار به دست آمد. هم چنین رابطه باورهای وسواسی با میگرن از طریق میانجی گری اختلال وسواسی-اجباری نیز معنی دار بود. بنابر یافته های پژوهش حاضر علاوه بر عوامل فیزیولوژیک، عوامل روان شناختی نیز می توانند شروع کننده، تداوم بخش و تشدید کننده سردردهای میگرنی باشند و به دنبال آن میگرن نیز می تواند پیامدهایی به همراه داشته باشد و با بهبود عوامل روان شناختی می توان از شروع حمله های میگرنی و پیامدهای آن جلوگیری کردکلید واژگان: اختلال وسواسی-اجباری, افسردگی, اضطراب, باورهای وسواسی, خستگی, خشم, سردرد میگرنی, کیفیت زندگیMigraine headache is one of the most common forms of pain and due to its frequency, it is one of the most important types of headache.The purpose of this study was to identify the precedents and consequences of migraine headaches in a non-clinical population. we selected a set of 310 students as our samples by the use of multi-stage stratified random sampling. We collected Data using questionnaires Migraine Screen, Depression Anxiety Stress, State-Trait Anger Expression, Obsessive Beliefs Questionnaire , Symptom Checklist-90-Revised, Fatigue severity scale and Quality of life scale. The results showed that all the coefficients of direct paths between the research variables were statistically significant. On the other hand, based on the results of the study, the indirect relation of anger, obsessive-compulsive disorder, and anxiety with the quality of life, depression, and fatigue were significant through migraine mediation. Also, the relationship between obsessive beliefs, and migraine was mediated by obsessive-compulsive disorder. According to the findings of this study, in addition to physiological factors, psychological factors may be the initiators, extenders, and exacerbations of migraine headaches, and consequently, migraine can have mental implication and simultaneous improvement in psychological factors, prevents migraine attacks and their implications.Keywords: Anger, Anxiety, Depression, Fatigue, Migraine headache, Obsessive beliefs, Obsessive-compulsive disorder, Quality of life
-
مقدمه
تجربه نزدیک به مرگ (Near-death experience یا NDE) پدیده ای با عناصر فرامادی است که با تغییرات عمیق و پایدار در زندگی فردی و اجتماعی بیمار تجربه کننده همراه می باشد. آشنایی کادر درمان با مولفه های این پدیده و واکنش مناسب آن ها به صحبت های بیمار، می تواند مسیر درک و فرایند یکپارچه سازی NDE را برای بیماران تسهیل نماید. به دلیل تاثیرات مهم واکنش کادر پزشکی به تجربه فرد و فقدان پژوهشی در ایران که مولفه های NDE را تشریح نماید، تحقیق حاضر با هدف تبیین عناصر تجارب نزدیک به مرگ بیماران ایرانی صورت گرفت.
روشاین مطالعه از نوع کیفی بود که با رویکرد پدیدارشناسی توصیفی انجام شد. مشارکت کنندگان، 10 نفر از افراد تجربه کننده مرگ بودند که از طریق نمونه گیری هدفمند وارد پژوهش شدند. داده ها از طریق مصاحبه های عمیق فردی جمع آوری گردید و هم زمان با استفاده از روش آنالیز هفت مرحله ای Colaizzi مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.
یافته هاپس از تجزیه و تحلیل داده ها، 113 کد استخراج و در قالب 11 کد معنایی دسته بندی شد و سپس 4 درون مایه اصلی مولفه های شناختی، معنوی- مذهبی، هیجانی- عاطفی و فراهنجار و غیر مادی را در تجارب مشارکت کنندگان پدیدار ساخت. نتیجهگیری: برخی از بیماران حین ایست قلبی و طی عملیات احیا، تجاربی را پشت سر می گذارند که بیان آن ها در بیشتر موارد واکنش نامناسب اطرافیان به خصوص کادر پزشکی را به دنبال دارد. بنابراین، آگاهی صحیح از تجارب نزدیک به مرگ و آگاهی از مداخله درست و مناسب می تواند منجر به ارایه پاسخ های کمک کننده و یاری بخش به بیماران تجربه کننده شود.
کلید واژگان: پژوهش کیفی, تجربه نزدیک به مرگ, ایست قلبی, کادر درمانیIntroductionNear-death experience (NDE) is a phenomenon with paranormal elements which follows pervasive and deep personal and social changes for patients. The familiarity of medical staff with the components of this phenomenon, and their appropriate response to patients’ experiences could facilitate understanding and integration process of NDEs for patients. Due to the impact of medical staff reaction to patients’ experiences, and the lack of research on NDEs which described the elements, this study aimed to explain the elements of Iranian patients’ NDEs.
MethodThis qualitative study was performed using a descriptive phenomenological approach. The subjects of the study consisted of 10 people with NDE. They were selected through purposive sampling method. Data were collected via individual tape-recorded interviews, and simultaneously analyzed using Colaizzi’s seven-step analysis method.
ResultsThrough data analysis, 113 codes were extracted which were classified under 11 semantic codes. Then, the 4 main themes of cognitive, spiritual, emotional, and paranormal were extracted from the experiences of the participants.
ConclusionThe findings suggest that some patients, during cardiac arrest and resuscitation operation, have experiences which usually follow inappropriate reactions of medical staff. So, accurate knowledge about the NDEs, and appropriate interventions can help patients in coping with their NDEs.
Keywords: Qualitative research, Near-death experiences, Cardiac arrest, Medical staff -
This study examined the a theoretical model of direct and indirect relationships of physical perceptions latent construct including body attractiveness and physical self-worth on perceived stress of athlete employees (through mediating role of work-family conflict and its components containing work to family conflict and family to work conflict). The population included all athlete employees at Tehran Province Gas Company (TPGC) from which 187 were selected with simple random method. The applied instruments were reliable and valid. Data analysis was performed using AMOS-20 software. From the findings, it was deduced that that some modifications were needed by the proposed model and after applying these modifications, the model’s fitness parameters were optimized. According to the data of this research, it can be concluded that one of the mechanisms of the impact of exercise on perceived stress of employees is first, it improves physical perceptions and then, physical perceptions have an influence on perceived stress both directly and through increasing work-family conflict components. Theoretical explanations and future directions are outlined.Keywords: physical perceptions, Stress, work-family conflict
-
هدف پژوهش، تعیین نقش بلوغ عاطفی، خودتاب آوری و هوش معنوی در پیش بینی سازگاری با دانشگاه با کنترل «انعطاف پذیری شناختی» بود. در یک طرح همبستگی و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای از بین دانشجویان پسر دانشگاه شهیدچمران اهواز، تعداد 277 دانشجوی پسر در سال تحصیلی 1396-1395 انتخاب شدند. شرکت کنندگان به پرسشنامه های بلوغ عاطفی سینگ و بهارگاوا، خودتاب آوری کلاهنن، هوش معنوی کینگ، سازگاری با دانشگاه بیکر و سیریک و انعطاف پذیری شناختی دنیس و واندروال پاسخ دادند. داده های حاصل از پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی تجزیه و تحلیل شدند. نتایج ضریب همبستگی پیرسون نشان دادند بین همه متغیرهای پیش بین و متغیر ملاک، همبستگی معنی داری وجود دارد. همچنین بین انعطاف پذیری شناختی و متغیر ملاک همبستگی مثبت و معنی داری وجود داشت. به علاوه، نتایج نشان دادند بلوغ عاطفی، خودتاب آوری و هوش معنوی با کنترل انعطاف پذیری شناختی به تبیین و پیش بینی 28 درصد از واریانس سازگاری با دانشگاه قادر است. همچنین در تحلیل رگرسیون سلسله مراتبی بلوغ عاطفی و هوش معنوی نقش معنی داری در پیش بینی سازگاری با دانشگاه داشتند؛ بنابراین با توجه به نقش مهم بلوغ عاطفی، هوش معنوی در پیش بینی سازگاری دانشجویان، تمرکز بیشتر بر این متغیرها برای افزایش سازگاری دانشجویان، امری ضروری است و باعث بهبود عملکرد فرد در حوزه های فردی - اجتماعی و بهزیستی روانشناختی فرد می شود.کلید واژگان: سازگاری با دانشگاه, بلوغ عاطفی, خودتاب آوری, هوش معنوی, انعطاف پذیری شناختیThe aim of the present study was to investigate the role of emotional maturity, ego-resiliency andspiritual intelligence in prediction ofadjustment to college with control of cognitive flexibility on students. In a correlation study 277 students of shahidchamran university in Ahvaz city were selected via multistage cluster sampling method during the fall semester of the 2016-2017 academic year. The participants completed the items of Emotional Maturity Scale(Sing and Bahargava), Ego-Resiliency Scale(Block and Kreman), Spiritual Intelligence Scale(King), Adjustment to CollegeScale(Baker and Siryk) and Cognitive Flexibility Inventory(Dennis and Vander). To analysis the data, statistical methods of Pearson correlation coefficient and Analytical Hierrarchy Process were conducted. The results showed that emotional maturity, ego resiliency, spiritual intelligence and cognitive flexibility had a significant positive correlation with adjustment to college. Moreover Analytical Hierrarchy Process showed that emotional maturity, ego-resiliency and spiritual intelligencewith control of cognitive flexibility were able to predict 28./. variance of adjustment to college scors. Therefore emotional maturity and spiritual intelligence were important predictors of adjustment to college, so in education programs for increase adjustment to college , emotional maturity, ego-resiliency and spiritual intelligence requires more attention.Keywords: emotional maturity, ego-resiliency, spiritual intelligence, cognitive flexibility, adjustment with university
-
هدف از پژوهش حاضر تعیین نقش اجتناب شناختی رفتاری و سبک هویت اجتنابی آشفته در پیش بینی سازگاری با دانشگاه با کنترل انعطاف پذیری شناختی است.روش کاردر یک طرح همبستگی و با استفاده از روش نمونه گیری خوشه ایچندمرحله ای از بین دانشجویان مجتمع علم الهدی وابسته به دانشگاه شهید چمران اهواز، تعداد 285 دانشجوی پسر، در سال تحصیلی 96-1395 به پرسش نامه های اجتناب شناختی رفتاری، سبک هویت اجتنابی آشفته، انعطاف پذیری شناختی و سازگاری با دانشگاه پاسخ دادند. داده ها با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان با SPSS نسخه 22 تحلیل شدند.
نتایج نشان داد که تمام خرده مقیاس های اجتناب شناختی رفتاری و سبک هویت اجتنابی آشفته، همبستگی منفی و معنی داری با سازگاری با دانشگاه دارند. هم چنین بین انعطاف پذیری شناختی و سازگاری با دانشگاه، همبستگی مثبت دیده شد. به علاوه، نتایج رگرسیون چندگانه به شیوه همزمان نشان داد که اجتناب شناختی رفتاری و سبک هویت اجتنابی آشفته با کنترل انعطاف پذیری شناختی قادر به تبیین و پیش بینی 28 درصد از واریانس سازگاری با دانشگاه هستند.کلید واژگان: اجتناب شناختی رفتاری, انعطاف پذیری, سازگاری, سبک هویت اجتنابی آشفتهIntroductionThe aim of the present study was to investigate the role of cognitive behavioral avoidance and diffuse avoidance style in predicting of the adjustment to college with control of cognitive flexibility.Materials And MethodsIn a correlation study, 285 students of Allam-ol-Hodda complex of Shahid Chamran University of Ahvaz city were selected via multistage cluster sampling method during the fall semester of the 2016-2017 academic year. The participants completed the items of Cognitive Behavioral Avoidance Inventory, Diffuse Avoidance Style Subscale, Cognitive Flexibility and Adjustment to College Questionnaire. To analysis the data, statistical methods of Pearson correlation coefficient and simultaneous multiple regression analysis were conducted through SPSS software version 22.ResultsThe results showed that the total cognitive behavioral avoidance subscales and diffuse avoidance style subscale had a significant negative correlation with adjustment to college. Also there were positive correlation between cognitive flexibility and adjustment to college. Moreover simultaneous multiple regression analysis showed that cognitive behavioral avoidance and diffuse avoidance with control cognitive flexibility were able to predict 0.28 of variance of adjustment college scores.ConclusionTherefore, regarding to the important role of cognitive behavioral avoidance and diffuse avoidance style in reducing adjustment to college, concerning these variables as goals can be effective in predicting and reducing maladaptive behaviors in college environmentKeywords: Adjustment, Cognitive behavioral avoidance, Diffuse avoidance style, Flexibility -
The psychological evaluation of exercise effect on perceived stress of athlete staff: Presenting a theoretical modelBackgroundThe study is intended to examine a model of direct and indirect effects (through mediating role of self-assessment latent variable containing self-efficacy and self-esteem components) of sports mental toughness construct (including the components of confidence, consistency and control) on perceived stress of athlete employees.MethodThe researchdesign of study was correlational and its approach was structural equations. The population were all of athlete employees at National Iranian Gas Company (NIGC) that 400 of them were selected with simple random method. The applied instruments were reliable and valid. Data analysis was performed using macro program of Preacher and Hayes in SPSS-19 software and also using AMOS-20 software.ResultsThe results indicated that the directpath of the proposed model should be eliminated and after eliminating this path, themodelsfitnessparameterswere optimized.ConclusionAccording to the data of this research it can be concluded that one of the mechanisms of sports impact on perceived stress of employees is that first, it influences the three aspects of sports mental toughness and then, a mixture of these variables effects improve this employees perceived stress through increasing the self- assessment construct of them (and its components).Keywords: Sports mental toughness, Perceived stress, Self-assessment, Athlete employees
-
منابع معنوی یکی از عوامل مهمی است که می توانند پیامدهای شغلی را تحت تاثیر قرار دهد، با این وجود اگرچه پژوهش های قبلی به دیگر متغیرهای تاثیر گذار از قبیل منابع شغلی و شخصی روی پیامدهای شغلی توجه کرده اند، لیکن به تاثیر منابع معنوی توجه نشده است. پژوهش حاضر به منظور آزمون الگویی از فرسودگی عاطفی شغلی، اشتیاق شغلی، قصد ترک شغل و بهزیستی شغلی به عنوان پیامدهای شغلی منابع معنوی (مقدس دانستن کار، دلبستگی ایمن به خدا، راهبردهای مقابله مذهبی مشارکتی) در کارکنان شرکت فولاد خوزستان انجام شد. به این منظور 315 نفر از کارکنان این شرکت با روش نمونه گیری تصادفی انتخاب شدند و پرسشنامه های پژوهش توسط آنان تکمیل شد. ابزارهای استفاده شده در این پژوهش عبارت بودند از مقیاس های منابع معنوی، اشتیاق شغلی، قصد ترک شغل، فرسودگی عاطفی شغلی و بهزیستی شغلی کارکنان. تحلیل داده ها با روش آماری الگویابی معادلات ساختاری و با استفاده از نرم افزارهای SPSS ویراست 18 و AMOS ویراست 22 انجام گرفت. روابط واسطه ای با استفاده از روش بوت استراپ آزمون شدند. نتایج نشان دادند که منابع معنوی هم به طور مستقیم و هم به طور غیر مستقیم از طریق فرسودگی عاطفی شغلی و اشتیاق شغلی روی بهزیستی شغلی کارکنان و قصد ترک شغل تاثیر دارند.کلید واژگان: منابع معنوی, فرسودگی عاطفی شغلی, اشتیاق شغلی, قصد ترک شغل, بهزیستی شغلیSpiritual resources is one of the important factors that could affect job outcomes. The purpose of this research was to design and test the effect of spiritual resources (sacred calling to the work, secure attachment to God, and collaborative religious coping) on turn-over intention and work-place well-being with the mediation of emotional exhaustion and work engagement. turnover intention and work well-being as job outcomes of spiritual resource in Khuzestan Steel Company employees. Therefore, through convenient sampling, 315 employees were selected and and asked to complete the following qustionnaires: Dik, Eldridge and Steger Calling and Vocation Scale, Beck and McDonald Attachment to God Scale, Pargament, Kennell, Hathaway, Grevengoed, Newman, and Jones Religious Problem Solving Scale, Schaufeli, Bakker, and Salanova Work Engagement Scale, Bozeman and Perrewé Turnover Intention Scale, Schaufeli, Leiter, Maslach, and Jackson Emotional Exhaustion Scale, and Zheng, Zhu, Zhao, and Zhang Workplace Well-being of Employee Scale. Statistical data was analyzed using structural equation modeling. Mediator effects were tested using the bootstrap method. The results showed that the spiritual resources both directly and indirectly through emotional exhaustion and work engagement have significant effects on the work well-being of employees and turnover intention. The results also indicated that spiritual resources, despite cultural and religious differences, can increase the perception of control, the sense of meaning and calling and flexibility in the employees, thereby reducing emotional exhaustion and increasing work engagement.Keywords: spiritual resources, emotional exhaustion, work engagement, turnover intention, work well-being
-
The present study is aimed at investigating the relationship between servant leadership and organizational commitment by considering the mediating role of psychological empowerment and organizational justice. This study uses a correlative research method through structural equation modeling (SEM). 250 employees of Maroun Oil and Gas Operating Company were selected by the simple random sampling method. Measures of this research include servant leadership questionnaires, psychological empowerment questionnaire, organizational justice questionnaire, and organizational commitment questionnaire. Data is analyzed through structural equation modeling (SEM) and intermediate analysis. Analyses of structural equation modeling supported the fitness of the proposed model with the data. The results indicated the positive effect of servant leadership on organizational commitment and indirect positive effect of this relationship through psychological empowerment and organizational justice. It can be concluded that organizations may increase a sense of capability and perceived organizational justice in employees through the servant leadership style in the organization and enjoy the final result, i.e. committed employees.Keywords: servant leadership, organizational commitment, psychological empowerment, organizational justice
-
This study aimed at the analysis of the relationship of organizational trust and organizational justice with organizational citizenship behavior of teachers with chain mediation of job stress and emotional exhaustion. To this end, 170 female teachers were selected from public schools in Ilam using the multistage random sampling method. Research instruments were as follow: teachers organizational citizenship behavior questionnaire, organizational trust questionnaire, organizational justice, job stress and emotional exhaustion. Results using structural equation modeling confirmed the fitness of the hypothesized model and revealed that organizational trust ( =.46, p= .04), and organizational justice ( = .70, p= .03) directly influence the organizational citizenship behavior of teachers. Analysis of mediating relationships using the bootstrap method indicated that, job stress and emotional exhaustion do not play a chain mediation role in the relationship between organizational trust ( = .019, p= .12) and organizational justice ( = .04, p= .15) with organizational citizenship behavior of teachers. Finally, these findings based on theories such as social exchange and equity have been discussed.Keywords: teacher's organizational citizenship behavior, organizational trust, organizational justice, job stress, emotional exhaustion
-
هدف از این پژوهش بررسی تاثیر درمان مبتنی بر مهرورزی بر افسردگی و خودانتقادی دانشجویان دختر بود. بدین منظور یک طرح نیمه تجربی از نوع پیش آزمون پس آزمون پیگیری با گروه آزمایش و گواه، اجرا گردید. جامعه آماری همه دانشجویان دختر دانشگاه فرهنگیان اهواز در سال 941393 بودند که از بین 200 نفر داوطلب، تعداد 40 نفر که نمره آنها در پرسشنامه افسردگی بک، یک انحراف معیار بالاتر از میانگین بود، به عنوان نمونه نهایی انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (20 نفر) و گواه (20 نفر) قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه افسردگی بک ویرایش دوم (بک و همکاران، 1996) و پرسشنامه خودانتقادی (تامسون و همکاران، 2004) بود. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه تحت درمان مبتنی بر مهرورزی قرار گرفتند. نتایج حاصل از تحلیل کواریانس نشان داد که درمان مبتنی بر مهروزی بر کاهش افسردگی و خودانتقادی (خودانتقادی درونی و خودانتقادی مقایسه ای) دانشجویان تاثیر دارد (0001/0P≤).این نتایج در دوره پیگیری نیز تداوم یافته بود (0001/0P≤). در مجموع مشخص شد که درمان مبتنی بر مهرورزی ممکن است به عنوان روشی جدید و موثر در کاهش افسردگی و خودانتقادی دانشجویان مورد استفاده روان شناسان قرار گیرد.کلید واژگان: درمان مبتنی بر مهرورزی, افسردگی, خودانتقادیThe aim of this study was to investigate the effect of compassion-based therapy on depression and self criticism of female students. This study employed a semi-experimental method and used a pre-test, post-test and follow up design with experimental and control groups. The population included all female students of university of Farhangian in Ahvaz in 2014 (1393-94s.c.). From among 200 students who were registered to participate in the study, 40 students who had received one standard deviation above the mean in the test of depression, were selected randomly and assigned in the experimental (20 students) and control (students) groups. The tools of this study were Beck Depression Inventory (Beck, et al, 1996) and Levels of Self-Criticism Scale (Thompson, 2004). The experimental group received 8 sessions of the compassion-based therapy. The analysis of covariance showed that compassion-based therapy decreased students depression and self criticism (internalizing self-criticism and comparative self-criticism). (PKeywords: Compassion Focus Therapy, depression, self criticism
-
مقدمههدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه فشار روانی ادراک شده میان کارکنان ورزشکار و غیر ورزشکار یک شرکت صنعتی با توجه به نقش کنترلی خودکارامدی و عزت نفس بود.روشجامعه مورد مطالعه متشکل از تمام افراد شاغل در شرکت ملی گاز ایران اعم از مدیران، سرپرستان، کارشناسان و کارگران بود که از میان آن ها 192 ورزشکار و 208 غیر ورزشکار به صورت تصادفی ساده انتخاب شدند. به منظور جمع آوری اطلاعات از پرسش نامه فشار روانی ادراک شده، پرسش نامه خودکارامدی کلی و پرسش نامه عزت نفس استفاده گردید.یافته هابر اساس آزمون تحلیل واریانس یک طرفه، کارکنان ورزشکار نسبت به کارکنان غیر ورزشکار از لحاظ فشار روانی ادراک شده وضعیت بهتری داشتند. آزمون کوواریانس نشان داد که تفاوت موجود در فشار روانی ادراک شده این دو دسته از کارکنان پس از کنترل اثر خودکارامدی و عزت نفس، معنی دار نبود.نتیجه گیرینتایج مطالعه نشان داد که ورزش کردن به طور عمده، از طریق بهبود باورهای ارزشمند و ارتقا دهنده خودکارامدی در افراد، می تواند منجر به رساندن فشار روانی ادراک شده به سطح بهینه (فشار روانی مثبت) گردد. نتایج مطالعه به گسترش مدل های فشار روانی ادراک شده کمک می نماید و در نهایت، برای کسانی که در حیطه ورزش کارکنان و یا کارمندان کار می کنند، پیشنهادهای مدیریتی، آموزشی و کاربردی ارایه می دهد.کلید واژگان: فشار روانی, کارکنان ورزشکار, کارکنان غیر ورزشکار, خودکارامدی, عزت نفسBackground And AimsPresent study aimed to compare the individual psychological antecedents of perceived stress (self-efficacy and self-esteem) among the athlete and non-athlete staff in an industrial company.MethodsStatistical society was all persons employed in the company including managers, supervisors, experts and workers; 192 athletes and 208 non-athletes were selected randomly. Data was collected using three questionnaires including perceived stress, overall self-efficacy, and self-esteem.ResultsAlthough findings of ANOVA test showed that the condition of perceived stress in athlete employees was better than non-athletes, after controlling the impacts of self-efficacy and self-esteem, the results of ANCOVA test revealed that the difference of perceived stress between these two groups was not significant.ConclusionThe findings of this research suggest that the exercise can lead to gaining perceived strss to an optimized level (positive stress) mainly by improving valuable beliefs and promoting self-efficacy in individuals. The study extends the models of perceived stress literature and offers managerial, educational and practical suggestions for practitioners working about staff or employees exercise.Keywords: Perceived stress, Athlete staff, Non, athlete staff, Self, efficacy, Self, esteem
-
Stress has become an ingredient of the modern life. This study aimed to examine a model composed of direct and indirect effects with regard to the mediating role of self-assessment latent variable which includes self-efficacy and self-esteem components of physical perceptions construct including physical attractiveness and physical self-worth on perceived stress in athlete employees. This study was conducted using structural equation modeling. The statistical population included all the athlete employees at Tehran Province Gas Company. Among the population, a sample of 187 individuals was selected using simple random sampling method. The reliable and valid instruments were employed. The findings indicated that the direct path in the proposed model should be eliminated and after removing this path, the models fitness parameters were optimized. According to the data of this research, it can be concluded that exercise effects perceived stress positively in employees primarily due to the improvement of physical perceptions and consequent effect of physical perceptions on perceived stress through increasing the self-assessment construct and its components.Keywords: Athlete, Employees, Physical, Self, assessment, Stress
-
The present study aimed at investigating the impact of proactive personality, conscientiousness, and perceived supervisor support on job satisfaction and performance mediated by proactive behavior. The statistical population of this survey consisted of the official staff and contractual personnel of Bid Boland gas refinery from whom 260 people were selected using hierarchical random sampling method. The data collection tools were Proactive Personality Scale (Batman and Crant, 1993), NEO Personality Inventory (Conscientiousness dimension), Perceived Supervisor Support Scale (Kottke & Sharafiniski, 1998), Proactive Behavior Questionnaire (Ashford and Black, 1996), Job Satisfaction Questionnaire (Brayfield & Rothe, 1951) and Job Performance Questionnaire (Paterson, 1992). The assessment of the proposed pattern was conducted through path analysis. The results supported the suitability of the relationship between the patterns and the collected data. Significant and better relationship could be achieved by eliminating two insignificant paths and coordinating their errors. The results revealed that proactive behavior mediated theeffect of proactive personality and perceived supervisor support on job satisfaction and performance.Keywords: proactive personality, conscientiousness, perceived supervisor support, job satisfaction, performance, proactive behavior
-
The aim of this research isto compare different kinds of employees in terms of their job motivation and job performance. Our statistical population consists of 320 employees of various parts of an industrial organization who were selected through the stratified random sampling. We employed valid tools and scales for assessing the variables of this study. The analysis of variance was used for data analysis. Findings show that there are significant differences between various followers in their job motivation and job performance and Scheffe follow-up tests revealed that exemplary and conformist followers had substantially higher numbers of these job outcomes than other followers. Therefore, we conclude that leaders and mangers of an organization should regard the worthwhile roles of their followers in the achievement and productivity of the organization.Keywords: followership styles, job motivation, job performance
-
هدفیکی از الگوهای مهم درزمینه بررسی کارکردخانواده، الگوی کارکردخانواده مک مستراست، پژوهش حاضر با هدف تعیین رابطه عملکرد خانواده بر اساس این الگو با اختلالات شخصیت در یکی از اعضای خانواده انجام گرفت.
روشپژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی بود. در این پژوهش 300 نفر از دانشجویان دانشگاه رازی کرمانشاه به شیوه نمونه گیری تصادفی طبقه ای انتخاب شدند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه شخصیتی میلون و پرسشنامه عملکرد خانواده استفاده شد. به منظور آزمون فرضیه های پژوهش از تحلیل رگرسیون خطی چندگانه، همبستگی پیرسون و تحلیل همبستگی بنیادی استفاده گردید.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد که بین همه خرده مقیاس های عملکرد خانواده خانواده (ارتباط، ایفای نقش، آمیزش هیجانی، حل مشکل، همراهی هیجانی، کنترل رفتار و عملکرد کلی) با اختلالات شخصیت رابطه منفی و معناداری وجود دارد.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج می توان گفت که روان درمانگران و مشاورانی که از خانواده درمانی برای درمان اختلالات شخصیت بهره می گیرند بر اصلاح کارکردهای خانواده تاکید داشته باشند.
کلید واژگان: عملکرد خانواده, الگوی مک مستر, احتلالات شخصیتPurposeOne important model for examining family functioning is family functioning McMaster model; the present study aims to determine the relationship between family functioning on the basis of this model, and personality disorders in students.MethodsThis study was a descriptive correlative one. The study sample included 300 students from Razi University in Kermanshah which were selected using stratified random sampling. To gather data, Millon Personality questionnaire and family functioning questionnaire were used.FindingsResults showed that there is a negative and significant relationship between all the subscales of family functioning and family (relationship, role playing, emotional intercourse, problem solving, emotional accompaniment, behavioral control and overall performance), with personality disorders.ConclusionAccording to the results, it can be said mental therapists and counselors who can benefit from family therapy for the treatment of personality disorders, must emphasis on the improvement of family functions.Keywords: Family functioning, McMaster Model, Personality disorders -
هدف از پژوهش حاضر آن است تا اعتبار و روایی ساختار تک عاملی و دو عاملی مقیاس عزت نفس روزنبرگ را در میان دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز ارزیابی کند و علاوه بر آن، جهت مطالعه اثر آمادگی سوگیرانه آزمودنی ها، به بررسی نقش واژه پردازی مثبت، منفی و نیمی از ماده ها مثبت و نیم دیگر منفی در برازش ساختار عاملی این مقیاس بپردازد. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دانشجویان دانشگاه شهید چمران اهواز بوده است که از میان آن ها 660 نفر به شیوه نمونه گیری خوشه ایچند مرحله ای انتخاب شدند. با توجه به اهداف پژوهش سه شکل واژه پردازی متفاوت در پرسشنامه های جداگانه به عمل آمد و به طور تصادفی در اختیار آزمودنی ها قرار داده شد. از میان نمونه پژوهش 218 نفر به صورت مثبت، 214 نفر به صورت منفی و 209 نفر به صورت مثبت و منفی به ماده های مقیاس عزت نفس پاسخ دادند و 19 پرسشنامه دیگر وصول نشد. نتایج حاصل از مدل یابی معادلات ساختاری (انجام سه تحلیل عوامل تاژییدی مجزا) به وسیله نرم افزار (Amos 16) بر روی این سه شکل واژه پردازی ماده ها نشان داد که بهترین برازش در ساختار دو عاملی و با واژه پردازی نیمی از ماده ها مثبت و نیمی دیگر منفی وجود دارد. برازش ساختار تک عاملی و دو عاملی این آزمون در نمونه هایی که به صورت یک دست مثبت و یا منفی به ماده ها پاسخ داده بودند از لحاظ آماری تایید نشد. نتایج این پژوهش همسو با برخی دیگر از مطالعات، از ساختار دو عاملی عزت نفس مثبت و عزت نفس منفی این مقیاس حمایت می کند.
کلید واژگان: عزت نفس, ساختار عاملی, واژه پردازیThe aim of this research was to evaluate validity and reliability of one and two factorial structure of Rosenberg self-esteem scale in students. The statistical population of this research consisted of all students in Shahid Chamran University in Ahvaz city, from which 660 subjects were selected with multi–ph University of Sistan and Baluchestan asic random sampling. And more over, effect of item wording and response bias set were planned to be investigated on factorial structure of Rosenberg self-esteem scale. With regard to the aims of this research, three different questionnaires with different item wording (all items positive, all items negative and half positive and half negative) were distributed randomly to subjects. Among the samples, 218 students positively, 214 students negatively and 209 students half positively and half negatively replied to the questionnaire. The results of structural equation modeling (three separate confirmatory factor analysis) which was carried out with AMOS 16, showed a good fitness only in form of half positive and half negative item wording. No fitness was found in any other forms of the scale. Therefore, two factorial structure of this scale in this research was consistent with some studies.Keywords: Self esteem, Factorial Structure, Item Wording -
with pay, satisfaction with promotion, satisfaction with coworkers and supervisors, and satisfaction with work with respect to the moderating role of four demographic variables (i. e., gender, age, marital status, and tenure). To this end, 477 teachers (113 males and 365 females) were selected using convenience sampling from all teachers teaching at different-school levels (primary, secondary, and high school) in the city of Isfahan, Iran, to respond to the research questionnaires. The questionnaires were Golparvar and Nadi’s (2010) management support of ethical behaviors and Viswesvaran et al’s(1998) job satisfaction questionnaire (including payment, promotion, coworkers, supervisors and work itself). For each of the participants, four variables of gender (male & female), age (up to 40 & 41 and above), marital status (single & married), and tenure (up to 15 years & 16 years and above) were also considered. A moderated hierarchical regression analysis was employed to analyze data drawn from the questionnaires. Results indicated that gender moderates the relationship between the management support of ethical behaviors and satisfactions with supervisor. Age also played a moderator role in the relationship between the management support of ethical behaviors pay, promotion and coworkers. Finally, tenure also moderates the relationship between management support of ethical behaviors and satisfaction with pay. The salient findings of this research are that, the management support of ethical behaviors at work settings is a necessity for some job satisfaction facets of younger teachers with less tenure.
-
مقدمهبا توجه به نقش عوامل شناختی و الگوهای اسنادی در درک پویایی های تعاملات و روابط زناشویی، پژوهش حاضر به بررسی اثر بخشی مداخلات بازآموزی اسنادی به شیوه ی گروهی در کاهش فرسودگی زناشویی و کاهش احتمال وقوع طلاق در زوجین متقاضی طلاق می پردازد.روشاین پژوهش به روش نیمه تجربی و با استفاده از گروه کنترل، اجرای پیش آزمون و پس آزمون می باشد. برای نمونه گیری ابتدا از بین زوجین متقاضی طلاق در شهرستان فلاورجان، تعداد 20 زوج به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب گردیده، سپس به شیوه گمارش تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. مقیاس های فرسودگی زوجین و بی ثباتی ازدواج توسط همه شرکت کنندگان تکمیل شد. سپس گروه آزمایش در 8 جلسه بازآموزی اسنادی گروهی شرکت کرد. درپایان، پس آزمون ها در هر دو گروه تکمیل و تفاضل پیش آزمون ها و پس آزمون ها بین دو گروه، توسط آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری و تک متغیری مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت.یافته هانتایج به دست آمده نشان داد که میانگین نمرات فرسودگی زوجین و بی ثباتی ازدواج در پس آزمون گروه آزمایش به طور معناداری از میانگین نمرات پس آزمون ها در گروه کنترل پایین تر است.نتیجه گیرییافته های این پژوهش، اثربخشی بازآموزی اسنادی زوجین در کاهش فرسودگی زناشویی و کاهش احتمال وقوع طلاق را مورد تایید قرار می دهد و می تواند در تعیین راهبردهای زوج درمانی نقش موثری داشته باشد.
کلید واژگان: اسنادهای زناشویی, بازآموزی اسنادی, فرسودگی زناشویی, طلاقBackground And AimConsidering the role of cognitive factors and attribution patterns in understanding of marital relationships, interactions and dynamics, the present study investigates the effectiveness of group attribution- retraining in reducing couple burnout and divorce probability in divorce seeking couples.Materials And MethodsThe study is semi-experimental including control group, pre- and post- test. 20 divorce-seeking couples in Iran’s Flawerjan province were selected via purposive samplings and were randomly distributed into two groups of control and experimental. All the participants completed Marital Instability Index (MII) and couple burnout questionnaire. Then, the experimental group was asked to participate in 8 sessions for attribution retraining. At the end, both groups completed post –tests and results between 2 groups were compared via running independent T- test and multivariate analysis.ResultsThe results showed that the mean of scores for both post-tests in the experimental group were significantly lower than that of the control group.ConclusionThe findings of this research confirmed the effectiveness of attribution retraining in reducing divorce probability and couple burnout and it could be effective for determining marital- therapy strategiesKeywords: Marital attributions, attribution retraining, Couple burnout, Divorce -
هدفطلاق از استرس زاترین فقدان ها می باشد و موجب آشفتگی های هیجانی و مشکلات رفتاری در افراد می شود،دراین میان آسیب پذیری زنان از پیامدهای طلاق بیشتر از مردان است. هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی شناخت درمانی مذهب محور برافسردگی زنان مطلقه بوده است.روشپژوهش حاضراز نوع آزمایشی با پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل و دوره ی پیگیری بوده است.جامعه ی آماری این پژوهش شامل 30 زن مطلقه است که با استفاده از روش نمونه گیری در دسترس به طور همتاسازی انتخاب شدند. این افراد از نظر سن، وضعیت اقتصادی- اجتماعی، عدم ابتلا به بیماری های جسمانی، دارا بودن یک انحراف معیار بالاتر از میانگین در پرسشنامه افسردگی بک وسایر متغیرهای مورد نظر در پژوهش کاملا همگون بودند. سپس آزمودنی ها به طورتصادفی به دو گروه آزمایش وکنترل تقسیم شدند. در مورد گروه آزمایش 12 جلسه 45 دقیقه ای روان درمانی شناختی- رفتاری مذهب محور اجرا گردید اما در مورد گروه کنترل هیچ مداخله ای صورت نگرفت. ابزار جمع آوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه ی افسردگی بک ویراست دوم بود.
یافته هانتایج حاصل آشکار ساخت که بین گروه آزمایش و کنترل پس ازاجرای روان درمانی شناختی- رفتاری مذهب محور تفاوت معنی داری وجود داشت) 001/0(p<. همچنین میزان افسردگی گروه آزمایش نسبت به پیش آزمون و گروه کنترل به طور معنی داری کاهش یافته بود. این نتایج در دوره ی پیگیری کماکان پایدار بود.نتایجدرمان شناختی- رفتاری مذهب محور باعث کاهش افسردگی در زنان مطلقه شده است.
کلید واژگان: روان درمانی شناختی, رفتاری مذهب محور, افسردگی, زنان مطلقهAim andBackgroundDivorce, as one of the most stressful events, leads to some mental and emotional problems, especially in divorced women. The aim of the present research was to study the effectiveness of religion-based cognitive-behavior therapy on depression in divorced women.MethodThe research is a quasi-experimental method with pre-post test, fallow-up and control group. The sample consisted of 30 divorced women selected by in-reach sampling and matched by age, educational status, physical health and other criteria considered in this research. They were randomly divided into two groups (n=12) of experimental and control. We administered 12 45-minute weekly sessions of religion-based cognitive- behavior therapy for the experimental group, but the control group did not receive any intervention. The instrument was Beck Depression Inventory II (BDII).ResultsThe results revealed significant difference between the two groups regarding depression (P<0/001). Also, the rate of depression significantly decreased as compared to pre-test and control group.ConclusionThe results proved that religion-based cognitive-behavior therapy decreases the rate of depression in divorced women.Keywords: Religion, based cognitive, behavior therapy, depression, divorced women
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.