kourosh soleiman nejad
-
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 117 (آذر 1401)، صص 1833 -1850زمینه
سندرم روده تحریک پذیر، یک اختلال عملکردی دستگاه گوارش و یکی از شایع ترین علت های دردهای مزمن شکمی است که بر کیفیت خواب این بیماران تاثیر می گذارد. اما آیا مداخله های پذیرش و تعهد و شناختی رفتاری عدم تحمل بلاتکلیفی می تواند بر بهبود تیپ شخصیتی D و کیفیت خواب بیماران با سندرم روده تحریک پذیر دارای اختلال اضطراب فراگیر کمک کند؟
هدفهدف پژوهش بررسی اثربخشی مداخله های پذیرش و تعهد و شناختی رفتاری عدم تحمل بلاتکلیفی بر تیپ شخصیت D و کیفیت خواب بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر با سندرم روده تحریک پذیر بود.
روشاین مطالعه شبه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری، تمامی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر شهر تهران در سال 1398-99 بود. 60 نفر بیمار به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (20 نفره) قرار گرفتند. گروه های آزمایش 12 جلسه 90 دقیقه ای مداخلات شناختی رفتاری (داگاس و رابی چاوود، 2007) و پذیرش و تعهد (آیفرت و فورثایث، 1396) را دریافت کردند و گروه گواه در این مدت هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه های کیفیت خواب پیتزبورک (1989) و پرسشنامه تیپ شخصیت D دنولت (2005) در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری ارزیابی و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد هر دو مداخله اثر معناداری بر بهبود کیفیت خواب بیماران سندرم روده تحریک پذیر و تیپ شخصیت D داشتند (0/01 >P) و در طول دوره پیگیری، هر دو مداخله شناختی رفتاری و اکت بر کیفیت خواب و مداخله اکت بر تیپ شخصیتی D دارای پایداری اثر بودند (0/01<P).
نتیجه گیری:
بر اساس نتایج این مطالعه می توان گفت هر یک از مداخله های شناختی - رفتاری و پذیرش و تعهد به عنوان یک مداخله موثر، می تواند در مراکز درمانی و بهداشتی در جهت بهبود کیفیت خواب و اصلاح ویژگی های شخصیت D بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر با سندرم روده تحریک پذیر به کار برده شود. همسران شهید و جانباز مطرح باشد و لذا آگاهی و استفاده از این روش جهت بهبود احساس معنای زندگی می تواند کمک کننده باشد.
کلید واژگان: اختلال اضطراب فراگیر, تیپ شخصیت D, سندرم روده تحریک پذیر, عدم تحمل بلاتکلیفی, کیفیت خواب, مداخله پذیرش و تعهد, مداخله شناختی رفتاریBackgroundIrritable bowel syndrome (IBS) is a functional gastrointestinal disorder that can be stimulated and intensified by psychological factors such as anxiety and negative imotions and affects the quality of life of these patients. But can help the behavioral cognitive and acceptance and commitment interventions on improve the qulailty of life and emotional schemas in patients with irritable bowel syndrome with generalized anxiety disorder?
AimsThe aim of study was the efficacy of behavioral cognitive and acceptance and commitment interventions on qulailty of life and emotional schemas in patients with irritable bowel syndrome with generalized anxiety disorder.
MethodsThis study was a quasi-experimental study with a pretest and posttest design with a control group and follow up for three months. The statistical population included patients with irritable bowel syndrome and generalized anxiety disorder in Tehran. 60 patients were selected through targeted sampling and were assigned randomly into two experimental groups and one control group (n= 20 each). Experimental groups received twelve 90-minute sessions of behavioral cognitive (Dugas & Robichaud, 2007) and acceptance and commitment (Eifert & Forsyth, 1396) interventions, and the control group received no intervention during this period. Participants were assessed by Patrick & Drossman's IBS Specific Quality of Life Questionnaire (1998) and Jiang & et.al emotional schemas questionnaire (2019) in pre-test and post-test. The results were analysed using multivariate analysis of variance.
ResultsBoth interventions had a significant effect on improve the quality of life and emotional schemas (P<0.01), this effect was stable during follow-up period (P <0.01). Also, there was no significant difference between the two treatments in terms of efficacy and both treatments are equally effective.
ConclusionEach of the behavioral cognitive and acceptance and commitment interventions as an effective intervention can be used in medical centers to improve the quality of life and emotional schemas of patients with irritable bowel syndrome and generalized anxiety disorder.
Keywords: Generalized Anxiety Disorder, Personality type D, Irritable Bowel Syndrome, Uncertainty Intolerance, Sleep Quality, Acceptance, Commitment Intervention, Cognitive Behavioral Intervention -
زمینه و هدف
سندرم روده تحریک پذیر یکی از شایع ترین علت های درد های مزمن شکمی است، بنابراین هدف بررسی اثربخشی مداخله شناختی رفتاری عدم تحمل بلاتکلیفی و پذیرش و تعهد بر اضطراب، شدت علایم گوارشی و سطح کورتیزول بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر با سندرم روده تحریک پذیر بود.
مواد و روش هااین مطالعه نیمه تجربی با طرح پیش آزمون/ پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری، بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر مراجعه کننده در اواخر زمستان 1398 تا اواسط تابستان 1399 به بیمارستان پارسیان و مطب های متخصصان داخلی شهر تهران بود. 60 نفر بیمار به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مداخله شناختی رفتاری و پذیرش و تعهد و کنترل (20 نفره) قرار گرفتند. داده ها با استفاده از پرسشنامه های شدت سندرم روده تحریک پذیر، شدت علایم گوارشی و پرسشنامه اضطراب و سطح کورتیزول خون جمع آوری و در نرم افزار SPSS-25 با استفاده از تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.
یافته هاهر دو مداخله اثر معناداری بر کاهش شدت سندرم روده تحریک پذیر و علایم گوارشی و سطح کورتیزول خون داشت (01/0 <p) و این اثر در طول دوره پیگیری پایدار بود (01/0 >p). در خصوص اضطراب تنها مداخله شناختی رفتاری اثر معناداری داشت (01/0 <p).
نتیجه گیریمداخله شناختی رفتاری و پذیرش و تعهد به عنوان یک مداخله موثر، می تواند در مراکز درمانی و بهداشتی در جهت کاهش شدت علایم گوارشی و سطح کورتیزول بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر با سندرم روده تحریک پذیر بکار برده شود.
کلید واژگان: عدم تحمل بلاتکلیفی, مداخله پذیرش و تعهد, شدت علایم گوارش, کورتیزول, اضطراب فراگیرAim & BackgroundIrritable bowel syndrome is one of the most common causes of chronic abdominal pain, therefore the aim was the effectiveness of behavioral cognitive intervention based uncertainty intolerance and acceptance and commitment intervention on anxiety, severity of gastrointestinal symptoms and cortisol level in patients with irritable bowel syndrome with generalized anxiety disorder.
Materials and MethodsThis study was a quasi-experimental study with a pretest and posttest design with a control group and follow up for three months. The statistical population included patients with irritable bowel syndrome and generalized anxiety disorder who referred to Parsian Hospital between late winter 1398 to mid-summer 1399 and internal medicine in Tehran. 60 patients were selected through targeted sampling and randomly assigned in Behavioral Cognitive Intervention based Intolerance of uncertainty, acceptance and commitment Intervention and control (n= 20 each). Data were collected analyzed using the Irritable Bowel Syndrome, Severity of Gastrointestinal Symptoms, Anxiety and blood cortisol level test and by SPSS-25 and using analysis of variance were performed by repeated measures.
ResultsBoth interventions had a significant effect on reducing the severity of irritable bowel syndrome and gastrointestinal symptoms and blood cortisol levels (P <0.01, this effect was stable during follow-up period (P <0.01). Regarding anxiety, only cognitive-behavioral intervention had a significant effect (P <0.01)
ConclusionBehavioral cognitive and acceptance and commitment interventions as an effective intervention can be used in medical centers to reduce severity of gastrointestinal symptoms and blood cortisol levels of patients with irritable bowel syndrome and generalized anxiety disorder.
Keywords: Intolerance of Uncertainty, Acceptance, Commitment Intervention, Severity of Gastrointestinal Symptoms, Cortisol, Generalized Anxiety Disorder -
فصلنامه علوم روانشناختی، پیاپی 104 (آبان 1400)، صص 1403 -1422زمینه
سندرم روده تحریک پذیر، یک اختلال عملکردی دستگاه گوارش است که عوامل روانشناختی از جمله اضطراب و هیجانات منفی، در تحریک و تشدید آن نقش بسزایی دارند و بر کیفیت زندگی این بیماران تاثیر می گذارد. اما آیا مداخله های پذیرش و تعهد و شناختی رفتاری می تواند بر بهبود طرحواره های هیجانی و کیفیت زندگی بیماران با سندرم روده تحریک پذیر دارای اختلال اضطراب فراگیر کمک کند؟
هدفهدف پژوهش بررسی اثربخشی مداخله های پذیرش و تعهد و شناختی رفتاری بر طرحواره های هیجانی و کیفیت زندگی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر با سندرم روده تحریک پذیر بود.
روشاین مطالعه شبه تجربی با طرح پیش آزمون / پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری، بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر مبتلا به سندرم روده تحریکپذیر شهر تهران بود. 60 نفر بیمار به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (20 نفره) قرار گرفتند. گروه های آزمایش 12 جلسه 90 دقیقه ای مداخلات شناختی رفتاری (داگاس و رابی چاوود، 2007) و پذیرش و تعهد (آیفرت و فورثایث، 1396) را دریافت کردند و گروه گواه در این مدت هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. آزمودنی ها با استفاده از پرسشنامه های کیفیت زندگی بیماران سندرم روده تحریک پذیر پاتریک و دروسمان (1998) و پرسشنامه طرحواره های هیجانی جیانگ و همکاران (2019) در مراحل پیش آزمون و پس آزمون ارزیابی و داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس مختلط تحلیل شد.
یافته هاهر دو مداخله اثر معناداری بر بهبود کیفیت زندگی بیماران سندرم روده تحریک پذیر و طرحواره های هیجانی داشت.0/01 < P و این اثر در طول دوره پیگیری پایدار بود .0/01 <P. همچنین، بین دو درمان از نظر میزان اثربخشی تفاوت معنی داری مشاهده نشد و هر دو درمان به یک میزان اثربخش است.
نتیجه گیریهر یک از مداخله های شناختی رفتاری و پذیرش و تعهد به عنوان یک مداخله موثر، می تواند در مراکز درمانی و بهداشتی در جهت بهبود کیفیت زندگی و اصلاح طرحواره های هیجانی بیماران دارای اختلال اضطراب فراگیر با سندرم روده تحریک پذیر به کار برده شود.
کلید واژگان: مداخله پذیرش و تعهد, مداخله شناختی رفتاری, طرحواره هیجانی, کیفیت زندگی, سندرم روده تحریک پذیر, اختلال اضطراب فراگیرBackgroundIrritable bowel syndrome (IBS) is a functional gastrointestinal disorder that can be stimulated and intensified by psychological factors such as anxiety and negative imotions and affects the quality of life of these patients. But can help the behavioral cognitive and acceptance and commitment interventions on improve the qulailty of life and emotional schemas in patients with irritable bowel syndrome with generalized anxiety disorder?
AimsThe aim of study was the efficacy of behavioral cognitive and acceptance and commitment interventions on qulailty of life and emotional schemas in patients with irritable bowel syndrome with generalized anxiety disorder.
MethodsThis study was a quasi-experimental study with a pretest and posttest design with a control group and follow up for three months. The statistical population included patients with irritable bowel syndrome and generalized anxiety disorder in Tehran. 60 patients were selected through targeted sampling and were assigned randomly into two experimental groups and one control group (n= 20 each). Experimental groups received twelve 90-minute sessions of behavioral cognitive (Dugas & Robichaud, 2007) and acceptance and commitment (Eifert & Forsyth, 1396) intervention's, and the control group received no intervention during this period. Participants were assessed by Patrick & Drossman's IBS Specific Quality of Life Questionnaire (1998) and Jiang & et.al emotional schemas questionnaire (2019) in pre-test and post-test. The results were analysed using multivariate analysis of variance.
ResultsBoth interventions had a significant effect on improve the quality of life and emotional schemas (P <0.01), this effect was stable during follow-up period (P <0.01). Also, there was no significant difference between the two treatments in terms of efficacy and both treatments are equally effective.
ConclusionEach of the behavioral cognitive and acceptance and commitment interventions as an effective intervention can be used in medical centers to improve the quality of life and emotional schemas of patients with irritable bowel syndrome and generalized anxiety disorder.
Keywords: Acceptance, Commitment Intervention, Behavioral Cognitive Intervention, Emotional Schemas, Qulailty of Life, Irritable Bowel Syndrome, Generalized Anxiety Disorder -
Introduction
The involvement of secreted frizzled-related protein5 (SFRP5) and adiponectin, two important adipokines produced by adipocytes, in cardiovascular diseases demand further assessment. Therefore, in this study the relation of the adipokines and atherosclerosis was evaluated in Rat.
Materials and methodsFor the study, thirty male Wistar rats were divided into 2 groups (each group contain 15 rats): Control group, received a normal diet and the high cholesterol diet (HCD) group which received an additional 2% cholesterol and 0.5% cholic acid for 15 weeks. At the end of treatment, HCD-induced atheroma plaques were observed by hematoxylin and eosin staining of aortic tissue sections. Furthermore, serum levels of SFRP5 and adiponectin in the two groups of rats were measured by immunoassay and their relationships with the development of atherosclerotic plaques in the experimental group were analyzed.
ResultsThe serum level of SFRP5 and adiponectin was significantly decreased in HCD rats compared with the control group (P<0.05). There was also an inverse relation between the serum level of the two adipokines and atherosclerotic plaque formation (P<0.05).
ConclusionSerum levels of SFRP5 and adiponectin are decreased in rats fed with high cholesterol diet, highlighting the involvement of the two adipokines in atherosclerosis.
Keywords: High cholesterol diet, Atherosclerotic plaque, Adiponectin, SFRP5, Rat -
Introduction
Job stress is one of the main characteristics of modern life which is increasing and has been recognized as an important risk factor of cardiovascular diseases. The present study was conducted to determine the association between job stress at work environment and cardiovascular diseases.
Materials and methodsA number of 300 persons including 150 cases and 150 controls were considered in the present study. The participants were diagnosed as patient or healthy persons, based on the cardiologist visits. Then, ERI and demographic questionnaires were completed by interview with subjects. After data collection, the data was interpreted, scored and analyzed using SPSS-16 (chi-square and independent sample T tests).
ResultsMean age of subjects was 54.2±11.3 years. There was a significant difference between case and control groups in term of extrinsic effort and esteem reward (p=0.05). No significant difference was also observed between case and control groups in term of effort and reward imbalance (p=0.059). Mean fasting blood sugar and triglycerides in patients with effort-reward imbalance was higher than in patients with effort-reward balance (p=0.05).
ConclusionCardiovascular disease has a close association with risk factors including job stress. Health education and screening of risk factors of cardiovascular diseases are recommended to early diagnosis of such diseases.
Keywords: Job stress, cardiovascular disease, case-control study -
BackgroundExercise and rehabilitation are important methods for decreasing the risk factors of coronary artery disease (CAD). We aimed to evaluate the effect of the cardiac rehabilitation (CR) exercise program on the cardiac structure and physiology in patients undergoing percutaneous coronary intervention (PCI).MethodsIn this randomized controlled study, 146 patients with CAD were divided equally into two groups: case group (undertaking CR after PCI) and control group (without rehabilitation after PCI). All the patients in the case group underwent echocardiography (before and after CR), and echocardiography was performed for the control group simultaneously. The CR exercise program encompassed 24 sessions, twice or three times a week, with each session lasting between 15 and 45 minutes, depending on the individual patient’s tolerance. Left ventricular (LV) ejection fraction, LV diastolic function, LV end-systolic and diastolic diameter, and right ventricular (RV) end-diastolic diameter were measured in the CR group before and after rehabilitation and compared to those in the control group at the same times.ResultsIn this study, 146 patients (46 female and 100 male) were evaluated: 73 in the rehabilitation group and 73 in the control group. The mean age of the patients in the CR and control groups was 58.05 ± 10.27 and 56.76 ± 10.07 years, respectively. The CR exercise program had useful effects on LV diastolic function after PCI. The distribution of LV diastolic dysfunction after the CR exercise program was changed significantly only in the CR group (p value = 0.043). In the CR group, normal, grade I, grade II, and grade III LV diastolic dysfunction were observed in 20.5%, 69.8%, 6.8%, and 2.7%, respectively. This distribution was changed respectively to 30.1%, 61.6%, 5.4%, and 2.7% following CR, which showed a significant improvement due to CR in LV diastolic function, most prominently in the patients with grade I diastolic dysfunction (p value = 0.390). There was no significant change in LV and RV diameter before and after rehabilitation, while the ejection fraction increased significantly (p value < 0.05) in both groups.ConclusionThe RC exercise program can be effective in the augmentation of LV diastolic dysfunction after PCI, without significant changes in LV diameters.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.