m. rafiei
-
در این پژوهش اتصال فاز مایع گذرای فولاد ساده کربنیSt52 به سرمت کاربید تنگستن- کبالت با استفاده از لایه میانی مس با ضخامت 50 میکرومتر مورد بررسی قرار گرفت. برای این منظور نمونه هایی در دمای 1100 درجه سانتی گراد و زمان های نگهداری 1، 15، 30 و 45 دقیقه به یکدیگر متصل شدند. ریزساختار اتصالات ایجاد شده با استفاده از میکروسکوپ نوری و میکروسکوپ الکترونی روبشی مجهز به سیستم آنالیز تفکیک انرژی بررسی شد. همچنین برای بررسی اثر اتصال بر تغییرات فازی ناحیه اتصال از آنالیز پراش پرتو ایکس استفاده شد. آزمایش های ریزسختی سنجی و تنش کششی برشی نیز جهت مطالعه خواص مکانیکی روی نمونه ها انجام شدند. بررسی های ریزساختاری نشان داد. سه منطقه مختلف انجمادی هم دما و غیرهم دما و منطقه متاثر از نفوذ سمت ماده پایه WC-Co وجود دارد که ویژگی نمونه ها را تعیین می کنند. منطقه انجماد همدما حاوی محلول جامد غنی از آهن و منطقه انجماد غیرهمدما حاوی فاز محلول جامد غنی از مس بود. در منطقه متاثر از نفوذ سمت سرمت WC-Co در زمان های 1 و 15 دقیقه فاز η ایجاد نگردید در حالی که با افزایش زمان اتصال به 30 و نهایتا 45 دقیقه فاز η در منطقه متاثر از نفوذ سمت سرمت WC-Co تشکیل شد. پروفیل ریز سختی برای تمامی نمونه ها دارای یک روند بود و حداکثر سختی مربوط به سرمت پایه WC-Co به میزان 1100 ویکرز و کمترین سختی مربوط به فلزپایه فولادی و حدود 220 ویکرز بود. همچنین حداکثر استحکام کششی برشی مربوط به نمونه متصل شده در زمان 15 دقیقه و حدود 180 مگاپاسکال بود که به دلیل افزایش در کسر حجمی محلول جامد غنی از آهن و همچنین پیوستگی ریزساختاری مناسب و وجود مقدار بهینه فاز غنی از مس در ریزساختار بدست آمد.
کلید واژگان: اتصال فاز مایع گذرا, فولاد St52, سرمت WC-Co, ریزساختار, خواص مکانیکیIn this research, the transient liquid phase bonding of St52 carbon steel to WC-Co cermet using a copper interlayer with 50 μm thickness was done. For this purpose, samples were jointed to each other at a constant temperature of 1100 ºC and bonding times of 1, 15, 30, and 45 min. The microstructure of the joints was examined using an optical microscope and scanning electron microscope equipped with energy-dispersive X-ray spectroscopy. XRD analysis was also used to investigate the effect of bonding on the phase changes of the bonding area. Microhardness and tensile shear tests were also conducted to study the mechanical properties of the samples. Microstructural investigations showed the formation of three different zones including isothermal and athermal solidification zones and DAZ in the WC-Co base material side, which determine the characteristics of the samples. The isothermal solidification zone contained a Fe-rich solid solution and the athermal solidification zone contained a Cu-rich solid solution. η phase was not formed in the DAZ of WC-Co cermet at bonding times of 1 and 15 min. This phase was formed in the DAZ of WC-Co cermet by increasing the bonding time to 30 and 45 min. The microhardness studies showed that all samples had the same trend. Maximum microhardness was 1100 HV which was related to WC-Co base cermet and the lowest microhardness was about 220 HV which was related to steel base metal. Also, the maximum tensile-shear strength of the bonded samples was about 180 MPa for a bonded sample at a bonding time of 15 min, which was due to the increase in the volume fraction of iron-rich solid solution, as well as proper microstructural continuity and the presence of an optimal amount of copper-rich phase in the microstructure.
Keywords: Transient Liquid Phase, St52, WC-Co, Microstructure, Shear Tensile Strength -
با افزایش تقاضای جهانی و همچنین توسعه سریع صنایع آهن و فولاد، مقدار باطله های تولید شده ناشی از معدنکاری و فرآوری این فلز، افزایش یافته است. بازفرآوری باطله های کارخانه های فرآوری سنگ آهن، از دیدگاه اقتصادی (به عنوان منبع ثانویه آهن) و محیط زیستی حایز اهمیت است. هدف از تحقیق حاضر تعیین روشی بهینه برای بازیابی آهن از باطله های کارخانه فرآوری سنگ آهن دانه بندی بالستان است. بدین منظور پس از نمونه برداری از دپوهای مختلف باطله کارخانه فرآوری سنگ آهن بالستان (واقع در شمالغرب ایران) یک نمونه معرف انتخاب و بر روی آن آنالیزهای شیمیایی، کانی شناسی، توزیع دانه بندی و تعیین اندیس کار باند انجام گرفت. عیار آهن کل در باطله حدود 10 درصد اندازه گیری شد که 5/8 درصد از آن در قالب کانی مگنتیت (با درجه آزادی کمتر از 40 درصد) شناسایی شد. مقدار d80 نمونه 7 میلی متر و اندیس باند (Kwh/ton) 84/11 اندازه گیری شد. برای تعیین روش مناسب بازیابی آهن، آزمایش های پیش فرآوری مغناطیسی، خردایش و دیویس تیوب انجام گرفت. با پیش فرآوری مغناطیسی باطله با اندازه ذرات 10-0 میلی متر، تحت میدان 2000 گاوس و به روش خشک، حدود 80 درصد از بار ورودی به درام با عیار آهن کل 5 درصد به باطله منتقل می شود. 20 درصد از بار ورودی با عیار آهن تقریبا 24 درصد به کنسانتره بازیابی می شود. برای حذف کانی های باطله و پرعیارسازی کنسانتره پیش فرآوری شده، خردایش و جدایش مرحله ای بهترین نتیجه را داشته است. خردایش در دو مرحله برای تولید محصولاتی به ترتیب با ابعاد کمتر 250 و 45 میکرون انجام گرفت. جدایش مغناطیسی نیز در سه مرحله با شدت میدان های 3000 و دو مرحله جدایش با میدان 1000 گاوس انجام شد که در نهایت کنسانتره با عیار آهن کل بیش از 66 درصد و بازیابی آهن 88/44 درصد حاصل گردید.
کلید واژگان: باطله های آهن, پیش فرآوری, پرعیارسازی مرحله ای, خردایش, مصرف انرژیThe reprocessing tailings of iron ore processing plants is important from economic (as a secondary source of iron) and environmental points of view. The aim of the present study is to determine the appropriate method for recovery iron from the tailings of Balestan iron ore processing plant (located in the northwest of Iran). For this purpose, after taking samples from the tail piles of this plant, a representative sample was selected, and chemical, mineralogical, size distribution, and bond’s work index analyses were performed on it. The total iron grade in the tailings was measured to be about 10%, of which 8.5% was identified as magnetite mineral (with a degree of liberation less than 40%). The d80 value of the sample was 7 mm, and the bond index was measured as 11.84 (kWh/ton). To determine the appropriate method for iron recovery, pre-processing with magnetic drum, grinding, and Davis tube tests were performed. With the magnetic pre-processing of tailings with a particle size of 0-10 mm, under a field of 2000 G and in a dry method, about 80% of the load entering the drum with a total iron grade of 5% was transferred to the tailings. 20% of the input load with an iron grade of approximately 24% was recovered to the concentrate. In order to remove the gangue minerals and enrich the pre-processed concentrate, stepwise grinding and separation had the best results. Comminution was done in two stages to produce products with smaller dimensions of 250 and 45 microns, respectively. Magnetic separation was also done in three stages with 3000 G, and two stages of separation with 1000 G, which finally resulted in a concentrate with a total iron grade of more than 66% and iron recovery of 44.88%.
Keywords: Iron tailings, Pre-treatment, stepwise concentration, Grinding, Energy Consumption -
Journal of Research in Dental and Maxillofacial Sciences, Volume:7 Issue: 4, Autumn 2022, PP 194 -201Background and Aim
The present study aimed to evaluate the materials, methods, and equipment used by general dentists in southeastern Iran for endodontic treatments in 2021.
Materials and MethodsIn this cross-sectional study, 121 standard questionnaires were distributed among general dentists in Rafsanjan city, Iran. The questionnaire included demographics and questions regarding the type of materials, methods, and equipment selected by general dentists. The collected data were analyzed by SPSS version 22 using the Chi-square test and ANOVA.
ResultsThe response rate of the participants was 83%(n=100); of which, 55% were females and 45% were males. Only 28% of dentists performed pulp vitality tests, and 46% performed sinus tract tracing in case of infection. Cotton rolls were used by 71% for further isolation, apex locator and radiography were used concurrently to determine the working length by 62%, and canal preparation was done by rotary and manual files by 48%. Rotary M3 and ProTaper files were more commonly used by dentists. Electric rotary handpieces were used for canal instrumentation by 64%, and rotary orifice shapers were more commonly used for canal flaring (61%). The most commonly used obturation method was lateral compaction. Most general dentists used formocresol-impregnated cotton pellets for pulpotomy (43%). Half of the dentists used saline for canal irrigation. Calcium hydroxide was the most commonly used intracanal medicament (87%), and 53% used polymerized sealers.
ConclusionGeneral dentists evaluated in this study violated some of the standards and need to take more training courses.
Keywords: Dental Materials, Dentists, Equipment, Supplies, Root Canal Ther-apy, Iran -
با تشکیل جبهه مقاومت در کشورهای عراق، سوریه، لبنان و یمن و گسترش عمق راهبردی انقلاب اسلامی، اقدامات تقابلی دشمنان علاوه بر ج.ا.ایران، این کشورها را نیز در بر گرفته است. یکی از این اقدامات استفاده از توان مسلمانان سنی مذهب با گرایش های سلفی گری و وهابی و تشکیل گروههای تروریستی مانند داعش در منطقه است. این موضوع بیانگر این مهم است که ج.ا.ایران بایستی مراقبت نماید تا علاوه بر محدوده سرزمینی خود، در کشورهای حوزه مقاومت نیز غافلگیر نشود. در این مقاله به دنبال پاسخ عالمانه به این سوال اصلی هستیم: که "آیا ج.ا.ایران در زمان ظهور داعش در عراق و سقوط موصل دچار غافلگیری شد؟" در صورت تایید غافلگیری ج.ا ایران در زمان سقوط موصل، سوالات فرعی مطرح می گردد: 1- علل و عوامل غافلگیری ایران در سقوط موصل چه بود ه اند؟ 2- راه کارهای پیشگیری از غافلگیری نظامی- امنیتی از منظر رویکردی، ساختاری و روشی در آینده کدام اند؟ این پژوهش در زمره تحقیقات کاربردی توسعه ای بوده و از ترکیب داده های کمی و کیفی شامل مصاحبه و پرسش نامه باز و بسته استفاده شده و روش تحقیق آن آمیخته (توصیفی - تحلیلی) است. قلمرو این پژوهش ازلحاظ زمانی از ابتدای انقلاب اسلامی تاکنون و ازلحاظ مکانی حوزه قلمرو نفوذ انقلاب اسلامی و ازلحاظ موضوعی ارایه راهکار پیشگیری از غافلگیری نظامی امنیتی است. به منظور پاسخ گویی به سوالات پژوهش، ضمن مطالعه اسناد بالادستی، مصاحبه با نخبگان و مطالعه تطبیقی، 9 مولفه و 60 گویه در حوزه غافلگیری احصاء گردید و در قالب سه پرسشنامه و برگزاری هییت های اندیشه ورز نظرات خبرگان امر اخذ گردید و معین شد که جمهوری اسلامی ایران در سقوط موصل دچار غافلگیری از جنس غفلت و خیانت شده است. در ادامه علل و عوامل غافلگیری موردبررسی قرارگرفته به روش AHP رتبه بندی و درنهایت برای رفع ضعف ها و علل غافلگیری، راهکارهای رویکردی، ساختاری و روشی ارایه شده است.
کلید واژگان: غافلگیری, داعش, جبهه مقاومت, پیشگیری, موصلBy formation of the resistant front in Iraq, Syria and Yemen, and by developing strategic depth of Islamic Revolution, reciprocal actions of enemies have engulfed mentioned countries as well. One of those actions is enjoying the Sunni Muslim’s potentials with Salafi and Vahhabi approach. The topic states that I.R of Iran must take care until not being faced with surprised failure not only in its territory but also in the resistant country. In this article the researchers are following to answer the main question as: Has I.R of Iran been faced with surprised failure in Iraq and collapse of Mosul? If yes, the following subordinate questions are being answered: 1- What where the reasons of Iran’s surprised failure in collapse of Mosul? 2- What are the preventive ways of military-security surprised failure by approach, structural and methodical in the future? The following research has been raised as developing and practical and by merging qualitative and quantitative inputs, as well as 3 open-ended questionnaires and mixed method has been used. The time territory is from resuming Islamic Revolution. To answer the questions, by studying upstream/high level documents, expert interviews and comparison studies 9 components and 60 attributes from surprised failure field have been discovered. By arranging expert meeting and 3 questionnaires all the ideas have received, so that we found the essence of the failure in Mosul was ignorance and treason. Reasons and factors of surprised failure have been studied and analyzed by AHP method. Finally, weaknesses and reasons of surprised failure have structural, methodical and logical approach as course of actions.
Keywords: surprise, ISIL, Resistance Front, Prevention, Mosul -
امروزه آلومینیوم و آلیاژهای آن به دلیل خواص ویژهای که دارند، کاربرد زیادی در صنایع دریایی و هوایی دارند. آلیاژهای سری xxx5 نیز از این قاعده مستثنی نیستند و به دلیل مقاومت به خوردگی عالی، چقرمگی و استحکام بالا و همچنین جوشپذیری مناسب بسیار مورد توجه قرار گرفته اند. یکی از مشکلات موجود در جوشکاری ذوبی این آلیاژها، کاهش تنش تسلیم و استحکام نهایی کششی در اثر رشد دانه در منطقه متاثر از حرارت می باشد. در این پژوهش به مقایسه دو حالت جوشکاری قوسی تنگستن - گاز (GTAW) با جریان مستقیم و جریان پالسی به منظور تعیین تاثیر آن بر ریزساختار، خواص مکانیکی و خواص خوردگی پرداخته شد. همچنین با تغییر زمان برقراری قوس در جریان پیک و جریان زمینه، در جوشکاری با فرآیند جوشکاری قوسی تنگستن - گاز پالسی بر روی خواص مکانیکی و متالورژیکی این آلیاژ مطالعه شد. جهت بررسی ریزساختار و سطح مقطع شکست به ترتیب از میکروسکوپ نوری و میکروسکوپ الکترونی روبشی استفاده شد، نتایج نشان داد که شکست تمام اتصالات به صورت کاملا نرم بوده است. همچنین برای بررسی خواص مکانیکی آزمایش کشش و برای بررسی مقاومت به خوردگی آزمایش پلاریزاسیون و امپدانس انجام شد.
کلید واژگان: آلومینیوم های سری 5000, فلز پرکننده, جوشکاری قوسی تنگستن- گاز, خوردگی, ریزساختارNowadays, aluminum and its alloys have extensive applications in marine and aerospace industrious owing to their excellent properties. Among these alloys, 5xxx series of aluminum alloys have also excellent corrosion resistance, high toughness and strength and also good weldability. Decrease in yield strength and also tensile strength due to the grain growth in the heat affected zone is of the main problems in the welding of these series of Al alloys. In this research work, gas tungsten arc weld joints in two modes i. e. direct current and pulsed current were compared in order to study the effect of this parameter on the microstructure, mechanical properties and corrosion resistance of weld joints. Also, the effect pulsed current parameters such as peak current and basic current were investigated. Microstructural evolutions and fracture surfaces of weld joints were examined by optical microscope and scanning electron microscope, respectively. It was found that the fracture behavior of all joints is in a ductile manner. Also, tensile test and electrochemical polarization were conducted in order to study the mechanical properties and corrosion behavior of weld joints.
Keywords: 5xxx series Al alloys, Filler metal, Gas tungsten arc welding, Corrosion, Microstructure -
در این پژوهش، تاثیر دما و زمان بر خواص اتصال غیرمشابه فولاد زنگ نزن مارتنزیتی 420 AISI به فولاد زنگ نزن سوپردوفازی 2507 SAF ایجاد شده توسط فرایند فاز مایع گذرا بررسی شد. لایه میانی پایه نیکلی از نوع BNi-2 با ضخامت 25 میکرومتر در بین نمونه های آماده شده قرار گرفت و فرایند اتصال دهی در دماهای 1050 و 1100 درجه سانتی گراد و زمان های مختلف انجام شد. بررسی ریزساختار اتصال، توسط میکروسکوپ نوری، میکروسکوپ الکترونی روبشی و آزمون طیف سنجی توزیع انرژی پرتو ایکس انجام شد. همچنین آزمایش ریزسختیسنجی و آزمایش استحکام کششی برشی روی نمونه ها انجام گرفت. نتایج بیانگر تکمیل انجماد همدما در نمونه های اتصال یافته در دمای 1050 درجه سانتی گراد با زمان 45 دقیقه و در دمای 1100 درجه سانتی گراد با زمان 30 دقیقه بود. ارزیابی ریزسختی نمونه ها نشان داد که ناحیه انجماد غیرهمدما دارای بالاترین میزان سختی (520 ویکرز) و ناحیه انجماد همدمای کامل دارای کمترین میزان سختی (300 ویکرز) در دمای 1050 درجه سانتی گراد بود. همچنین ارزیابی استحکام کششی برشی نمونه ها نشان داد که نمونه اتصال یافته به مدت زمان یک دقیقه در دمای 1050 درجه سانتی گراد، دارای کمترین مقدار استحکام، یعنی 196 مگاپاسکال و نمونه اتصال یافته با زمان 60 دقیقه در دمای 1100 درجه سانتی گراد دارای بیشترین مقدار استحکام، یعنی 517 مگاپاسکال بودند.
کلید واژگان: فولاد زنگ نزن سوپردوفازی, فولاد زنگ نزن مارتنزیتی, اتصال TLP, انجماد همدما, استحکام کششی برشیIn this research, the effect of temperature and time on the properties of AISI420/SAF2507 dissimilar joint produced by transient liquid phase bonding process was investigated. A BNi-2 interlayer with 25 μm thickness was inserted between two dissimilar steel samples. The bonding process was performed at 1050 oC and 1100 oC for different bonding times. The microstructures of the joints were studied using optical microscope, scanning electron microscope and energy dispersive X-ray spectroscopy. Microhardness and tensile shear strength of bonded samples were investigated. Isothermal solidification was completed for the joints bonded at 1050 oC and 1100 oC for 45 min and 30 min, respectively. ASZ and ISZ areas of the bonding zone at the bonding temperature of 1050 oC indicated the highest (520 HV) and the lowest (300 HV) microhardness values, respectively. Sample bonded at 1050 oC for 1 min indicated the lowest tensile strength (196 MPa) and sample bonded at 1100 oC for 60 min indicated the highest tensile strength (517 MPa).
Keywords: Super-duplex stainless steel, Martensitic stainless steel, TLP bonding, Isothermal solidification, Tensile shear strength -
بررسی میزان پایبندی به قرنطینه و پروتکل های بهداشتی مرتبط با کووید 19 و پاره ای از عوامل مرتبط با آنزمینه و هدف
پاندمیک های مصیبت بار در طی تاریخ زندگی بشر به صورت منظم صورت پذیرفته اند. اختلال ویروسی کرونای 2019 یا کوید یکی از وسیع ترین و فراگیرترین پاندمیک صده اخیر بوده است. پایبندی به اصول قرنطینه و رعایت پروتکل های بهداشتی اعلام شده به وسیله سازمان های مسیول سلامت جامعه از مهم ترین شاخصه های کنترل کننده انتشار عفونت و ویروس و در نتیجه تضمین کننده سلامت عمومی و در بیماری های پاندمیک می باشد. بنابراین شناخت عوامل مرتبط با میزان تقید به این دو امر، یکی از مهم ترین اهداف سیستماهی بهداشت و درمان کشورها می باشد.هدف این پژوهش، تعیین و بررسی میزان پایبندی به قرنطینه و پروتکل های بهداشتی مرتبط با کووید 19 و پاره ای از عوامل مرتبط با آن می باشد.
روش بررسیاین مطالعه، یک مطالعه توصیفی تحلیلی می باشد که در طی دوره قرنطینه دو هفته ای اسفند 1398 به صورت اینترنتی بر روی 202 نفر از اعضای شبکه های اجتماعی صورت پذیرفته است. در این پژوهش دو پرسشنامه محقق ساخته با 6 سوال و پرسشنامه فرم بلند نیو 5 فرم بلند به وسیله افراد تکمیل و از طریق اینترنت باز گردانده شد. داده ها با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و تحلیلی تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها:
بر اساس نتایج پژوهش، نزدیک به 67 درصد افراد بالای 75 به اصول قرنطینه و 72 درصد در همین حد به رعایت دستورالعمل های بهداشتی پایبند بوده اند. از طرف دیگر نتایج این نشان می دهد که در هر دو زمینه (تقید به قرنطینه در سطح 06/ و رعایت دستورالعمل ها 001/0 معنی داری) زنان نسبت به مردان نمره بالاتری داشته اند. بر همین اساس جمعیت شهری در میزان سرمایه گذاری برای مبارزه با کرونا و تبعیت از اعلام متولیان نمره بالاتری نسبت به جمعیت روستایی داشته اند. در امر سرمایه گذاری نیز متاهلین از نمره بالاتری (معنی داری 04/0) برخوردار بوده اند. در مورد سن فقط میزان شرکت در فعالیت های جهادی به وسیله گروه 20 تا 35 سال در حد نزدیک به معنی داری (06/0) تفاوت داشته است. نتایج هم چنین نشان می دهد که متغیر سواد در این رفتارها ویژه تمایل به سرمایه گذاری (03/ 0معنی داری) و تبعیت از دستورات متولیان (04/0) تفاوت معنی داری داشته است که در هر دو سواد دکترا و بالاتر نمره بالاتری داشته اند. در زمینه متغیر شغلی، نتایج نشان می دهد که کادر درمان در تقید و رعایت اصول بالاترین نمره را گزارش کرده اند. در ضمن رابطه معنی داری بین ویژگی های شخصیتی و تقید به دو امر ذکر شده مشاهده نشد.
نتیجه گیری:
این مطالعه نشان می دهد که میزان قرنطینه و رعایت اصول بهداشتی بیشتر از گزارش های اکثر نقاط بوده است. از طرف دیگر میزان تقید به قرنطینه و رعایت اصول بهداشتی با متغیرهای جنسیت، سکونت، سن، شغل، تحصیلات و تاهل رابطه معنی داری داشته و در زمینه ویژگی های شخصیتی رابطه قابل توجهی دیده نمی شود. کوید 19، کرونا، قرنطینه، ریسک فاکتور، عوامل جمعیت شناسی.
کلید واژگان: کوید 19, کرونا, قرنطینه, ریسک فاکتور, عوامل جمعیت شناسیArmaghane-danesh, Volume:25 Issue: 1, 2020, PP 903 -920Background & aimTraumatic pandemics have been repeated periodically in human kind history. Covid 19 or coronavirus is one of the last and most pervasive until yet. Adherence to quarantine and attention to health related protocols are the most effective strategies for prevention from this pandemic and therefore warranting the social health. Therefore the recognition of effective and associated factors in this area is important. The present study was designed to assess quarantine and health related protocols adherence and some related factors.
MethodsThe present study was conducted by internet questionnaires via social networks on 202 participants during quarantine days in January 2020.In the present study, one researcher made questionnaire and NEO5 personality questionnaire were used to assess aimed factors. Data were analyzed using SPSS.
ResultsAccording to the results of the study, about 67% of people over 75 adhered to the principles of quarantine and 72% adhered to the same guidelines. On the other hand, the results showed that in both fields (adherence to quarantine at the level of 0.06 and observance of instructions 0.001 were significant) women had higher scores than men. Accordingly, the urban population had a higher score than the rural population in the amount of investment to fight the corona and follow the announcement of the trustees. In terms of investment, married people had a higher score (significance 0.04). Regarding age, only the rate of participation in voluntary activities by the group of 20 to 35 years was almost significantly different (0.06). The results correspondingly revealed that the literacy variable in these behaviors, especially the willingness to invest (significant 0.03) and following the instructions of trustees (0.04) had a significant difference which had higher scores in both doctoral and higher literacy. In the field of job variability, the results indicated that the treatment staff reported the highest score in adherence to the principles. In addition, no significant relationship was observed between personality traits and adherence to the two mentioned issues.
ConclusionsThis study revealed that the rate of quarantine and observance of hygienic principles was higher than most reports elsewhere. On the other hand, the degree of quarantine adherence and observance of health principles had a significant relationship with the variables of gender, residence, age, occupation, education and marriage and there was no significant relationship in terms of personality traits.
Keywords: Covid 19, Coronavirus, Quarantine, Adherence, Risk Factors -
Background
Coronary artery disease (CAD) risk factors are increasing in developing counties.Previous studies have shown a high prevalence of CAD risk factors in Iran but geographical prevalence is not uniform. We performed this study to determine the prevalence of these risk factors in Yazd province, central Iran.
MethodIn this cross-sectional study, a total of 2000 participants, 1000 men and 1000 women among Yazd citizens, were surveyed and data was recorded in a 500-item questionnaire.
ResultsAbout 85% of Yazd citizens had at least one and 61.1% had at least two coronary artery disease risk factors. The present study showed that 16.38% of Yazd citizens were obese (9.2% in men and 24.2% in women), and 43.3% of men and 62.05% of women had excess weight.Prevalence of hypercholesterolemia was 12.1% (10.6% in men and 13.8% in women, respectively), dyslipidemia 58.5% (59% and 57.6%, respectively), high blood pressure (HTN) 25.6% (27.5% and 23.5%, respectively), diabetes mellitus (DM) 11% (10.48% and 11.5%, respectively), impaired glucose tolerance 8.5% (7.9% and 9.1%, respectively) and cigarette smoking 13.12% (24.45% and 0.5%, respectively). The prevalence of hypercholesterolemia, dyslipidemia, DM, HTN, and abdominal obesity increased significantly with age (p<0.005).The prevalence of obesity, abdominal obesity, hypercholesterolemia and DM was significantly higher in women.
ConclusionExcess weight, dyslipidemia and HTN were the most prevalent risk factors in Yazd.Although Yazd did not have the highest levels of risk factors in Iran, but the findings showed that Yazd is one of the “at risk” cities with regard to prevalence of risk factors. Preventive and therapeutic programs should thus be considered as a major health priority in Yazd.
Keywords: Coronary Artery Disease, risk factor, Prevalence, Yazd, Iran -
مقدمه
نارسایی احتقانی قلبی مهمترین علت بستری شدن در بیمارستانهای اکثر کشورهای جهان است. این مطالعه با هدف بررسی علل، علایم کلینیکی و پاراکلینیکی، طبقه بندی و درمانهای انجام شده در مورد این بیماری انجام گرفته است.
روش بررسیاین مطالعه از نوع مشاهده ای ، توصیفی- تحلیلی بوده و به روش مقطعی بر روی 258 بیمار مبتلا به نارسایی قلب بستری شده در بخش های قلب و عروق بیمارستانهای شهر یزد طی سالهای 80-1379 انجام شده است روش نمونه گیری سرشماری تا حصول تعداد نمونه کافی صورت گرفت. اطلاعات از طریق مصاحبه، مشاهده و معاینه بر اساس معیار فرامینگهام جمع آوری و به صورت پرسشنامه تکمیل گردید. اطلاعات بیماران شامل: علل، علایم کلینیکی، پاراکلینیکی، طبقه بندی و درمانهای انجام شده بود. نتایج توسط نرم افزار SPSS 9.01 و با استفاده از آزمونهای آماری T-test , ANOVA و Chi-square تجزیه و تحلیل و نتایج به صورت Mean ± SEM گزارش گردید.
نتایجمیانگین سنی افراد مبتلا به CHF 73/0 ±59/67 (16 تا 95 سال) بود. 8/0درصد از افراد مورد بررسی زیر 35 سال، 8/70% بالای 65 سال و بیشتر داشتند. میزان مرگ و میر 258 بیمار مورد بررسی به دلیل نارسایی قلبی 5/7% بود. میانگین سنی افراد فوت شده 75/71 سال بود. تمامی بیماران فوت شده در کلاس III و IV طبقه بندی NYHA بودند. از 240 بیمار باقیمانده 9/57% مرد و 1/42% زن بودند. شایع ترین علت را بیماری ایسکمیک قلبی تشکیل می داد که در 1/65% موارد عامل CHF بود. فشار خون بالا، کاردیومیوپاتی و ضایعات دریچه ای به ترتیب: 6/4 ، 5 و 8/5 درصد از موارد را شامل شدند. میانگین تعداد دفعات بستری در سال 1/0±2/2 مرتبه ، متوسط زمان بستری 8/3 ± 25/7 روز و متوسط هزینه بیمارستانی 8/89874 ±1122439 ریال بود.
نتیجه گیرینارسایی قلبی هزینه قابل توجهی بر بودجه بهداشتی مملکت تحمیل می نماید در حالی که بسیاری از عوامل زمینه ای و تشدید کننده نارسایی قلبی قابل پیشگیری و کنترل هستند، اهمیت برنامه ریزی و تحقیقات در جهت آموزش، درمان و پیشگیری بیماری در کشور ما، از ضروریات بهداشتی و درمان محسوب می گردد.
کلید واژگان: نارسایی احتقانی قلب, مشخصات بالینی و پاراکلینیکی, بیماری ایسکمیک قلبی, یزد, اتیولوژی, معیار فرامینگهامIntroductionThe Clinical and Paraclinical Characteristics of patients with congestive heart failure (CHF) have been described by a number of previous studies, but very little information is available on this issue in Iran. This study aimed to delineate the clinical and paraclinical characteristics of Iranian patients hospitalized with CHF.
MethodsDuring an observational, analytical, descriptive, cross-sectional study, 258 consecutive patients were interviewed and examined at 5 hospitals in Yazd, Iran from January to December 1999.Questionnaire comprised of information regarding etiology, signs, symptoms, paraclinical data, etc. Results were analyzed by SPSS9.01 and EPI6 programs using ANOVA, Chi-Square and T-TEST and reported as Mean ± SD.
ResultsThe study population had a high mean age (67.59 ± 0.73), 0.8% were less than 35 years old and 70.80% were older than 65 years. Mortality rate due to heart failure was 7.5%. Major causes of CHF were ischemia (65.1%), valvular lesions (5.8%), cardiomyopathy (5%) and hypertensive heart diseases (4.6%). Mean number of hospitalizations per year was 2.2 ± 0.1, while mean hospitalization time was 7.25 ± 3.8 days and mean cost was 1122439 ± 89874.8 rials.
ConclusionEven though many background and aggravating factors of heart failure are preventable, this disease incurs a lot of expenditure on our country’s health system. Therefore, there is a requirement for programming and research in the fields of education, treatment and prevention of this disease for all members of the community.
Keywords: Congestive heart failure, Clinical, paraclinical characteristics, Ischemic heart disease, Yazd, Framingham criteria, Etiology -
RELATIONSHIP BETWEEN MYOCARDIAL INFARCTION AND DIABETIC RETINOPATHYBackgroundThe relationship between microalbuminuria and coronary events has been established. In the case of retinopathy; however, the issue is controversial. The aim of this study was to determine the relationship between diabetic retinopathy and myocardial infarction as a major presentation of CAD.Methods180 diabetic patients with and without myocardial infarction were studied in this analytical case-control study. Each group consisted of 38 females and 52 males with a mean age (SD) of 58.27 (11.38) years in the case group and 56.85 (11.11) years in the control group. The two groups were matched except for history of myocardial infarction.ResultsSPSS analysis of the data showed no significant differences between the two groups in terms of age and duration of diabetes (DM) [10.34 (8.17) years in the case vs. 10.54 (8.22) years in control group]. There was a significant relationship between the severity of retinopathy and duration of DM (p=0.05), but no significant relation between sex and retinopathy severity was obtained (p=0.1 in case vs. p=0.3 in control group). Although no significant difference between the two groups in terms of the severity of retinopathy (p=0.5) was detected, in the subgroup of the diabetic patients with MI and less than 5 years' duration of DM, retinopathy was more common (p=0.05).ConclusionPremature retinopathy can predict coronary events. Immediate CAD screening of all diabetic patients with retinopathy is recommended.Keywords: Myocardial Infarction, Diabetic retinopathy
-
مقدمه
مطالعات مختلفی جهت بررسی ارتباط بین قند خون بدو ورود و مرگ و میر کوتاه مدت (28 روزه) و یک ساله پس از انفارکتوس حاد میوکارد Myocardial Infarction (MI) انجام شده که نتایج متفاوتی دربرداشته است. هدف از انجام این مطالعه ارزیابی ارتباط موجود بین قند خون بدو ورود و مرگ و میر بیمارستانی و یکساله در بیماران غیردیابتی با MI می باشد.
روش بررسیاین مطالعه از نوع کوهورت و به روش آینده نگر از اردیبهشت 1380 تا آبان 1381 انجام گرفت. در این مطالعه اطلاعات دموگرافیک، کلینیکی و پاراکلینیکی 120 بیمار غیردیابتی مبتلا به MI در هنگام بستری جمع آوری گردید و نمونه خون وریدی بیماران بلافاصله بعد از بستری برای بررسی قند خون آنالیز شد. سپس بیماران به مدت یکسال پیگیری شدند. هیپرگلیسمی بدو ورود به صورت قند خون بدو ورود بیشتر یا مساوی mg/dl140 تعریف شد.
نتایج78% بیماران مرد بودند. میانگین سنی و میانگین قند خون بدو ورود بیماران به ترتیب 13±63 سال و mg/dl76±146 بود. 20% بیماران در بیمارستان و 8/9% در طی دوره پیگیری یک ساله در اثر علل قلبی عروقی فوت شدند. میانگین قند خون بدو ورود در بیماران فوت شده در بیمارستان به طور معنی داری بالاتر از بیماران زنده بود و به طور معنی داری بر سرانجام داخل بیمارستانی بیماران تاثیر داشت. همچنین مشخص شد که افزایش هر mg/dl100 در قند خون با %11 افزایش ریسک مرگ داخل بیمارستانی در بیماران غیردیابتی همراه است.
نتیجه گیرینتایج حاصل از مطالعه نشان داد که سطح گلوکز پلاسمای بدو ورود نشانگر مفیدی جهت تشخیص بیماران با پیش آگهی بدتر بعد از MI است. مطالعات بعدی باید بر کنترل مطلوب هیپرگلیسمی در بیماران با MI متمرکز گردد.
IntroductionSeveral studies have evaluated the association of admission blood glucose levels and short and long term mortality after myocardial infarction and have had different results. The aim of this study was evaluation of association between admission blood glucose levels and in-hospital and one year mortality in non-diabetic patients with AMI.
MethodsIn this study, demographic, clinical and Para clinical data of 120 non-diabetic patients with AMI on admission was collected and analyzed. The patients were followed for one year. Blood glucose level ≥ 140 mg/dl was defined as hyperglycemia.
Results78% of patients were men. The mean age and admission blood glucose level was 63+13 years and 146+76mg/dl, respectively. Death due to cardio vascular causes was seen in 20% of patients in hospital and 9.8% during the one year follow up. The mean admission blood glucose level in patients who died in hospital was significantly more than live patients and also had an influence on the in-hospital outcome. Every 100mg/dl increase in blood glucose level was associated with 11% increase in in-hospital mortality risk in non-diabetic patients.
ConclusionOur results demonstrate that admission blood glucose level is a good marker for diagnosing patients with worse prognosis after AMI. We suggest that later studies should focus on optimal control of hyperglycemia with insulin in patients with AMI.
Keywords: Acute Myocardial Infarction, Admission blood glucose level, Diabetes, Mortality -
مقدمه
مطالعات قبلی نشان دادهاند که عوامل گوناگون نظیر استرسهای روانی میتواند زمینه ساز شروع انفارکتوس میوکارد(MI) در افراد مستعد باشد و مطالعات بیشتری مورد نیاز است تا شرایط بیماران قبل از بروزMI مانند استرس روانی، کار سنگین، فعالیتهای معمول روزانه، عفونت فعال، استراحت و خواب و عوامل موثر بر آنها را ارزیابی کند.
روش بررسیاین مطالعه بر روی 608 بیمار که از اردیبهشت 1380 تا آبان 1381 به علت انفارکتوس قلبی در بخش CCU بیمارستان افشار یزد بستری شده بودند به روش مقطعی اجرا شده است. برای بیماران پرسشنامهای شامل مشخصات دموگرافیک، کلینیکی و پاراکلینیکی تکمیل شد و نتایج حاصله آنالیز گردید.
IntroductionPrevious studies have shown that various factors such as emotional stress can trigger of MI in susceptible persons. More studies are needed to evaluate the characteristics of patients regarding to emotional stress, heavy work, routine activity, infection or rest before occurrence of MI.
MethodsWe studied 608 consecutive hospitalized in CCUs from May 2000 to October 2001. For patients, questionnaires including demographic, clinical and paraclinical characteristics were completed and data analyzed.
ResultsIn this study rest (33.4%) and ordinary activity (32.4%) were more prevalent among the MI situations and infection had the lowest prevalence (0.7%). In patients higher than 45 years we had similar results, but in age group younger than 45 year ordinary activity (30.6%) and after heavy work (20.8%) had the highest prevalence before occurring of MI. In Diabetic patients, MI developed in sleep situation more frequently.(17.8%),(P=0.03) 52.5% of MI mortality occurred in rest situation.(P=0.009)
ConclusionRest had the highest prevalence of MI compared to other situations but in age group younger than 45 years MI after heavy work had the highest prevalence. Autonomic neuropathy may be one of the reason of higher prevalence of MI in sleep situation.
Keywords: Myocardial Infarction, Emotional stress, Heavy work, Heavy meal, ordinary activity, sleep, rest, infection -
مقدمه
روزانه میلیونها نفر در سرتاسر جهان مورد فلبوتومی قرار میگیرند که دو هدف اصلی اهداء خون به نیازمندان و دیگر مقاصد درمانی مورد توجه هستند. مهمترین دلواپسی در مورد فلبوتومی تغییرات همودینامیکی میباشد. در این مطالعه تغییرات همودینامیکی در اثر اهدای خون افراد سالم بررسی گردید تا مبنایی برای تحقیقات بعدی باشد.
روش بررسیاین مطالعه از نوع توصیفی و به روش آیندهنگر بر روی 300 نفر از کارگران کارخانجات یزد که داوطلبانه خون اهداء میکردند در سال 1379 انجام گرفت و در مجموع 242 نفر قبل از اهداء خون ، فشار خون طبیعی داشتند و 58 نفر فشار خون بالاتر از حد طبیعی نشان دادند. فشار خون و نبض 10 دقیقه بعد از فلبوتومی و یک هفته بعد از آن اندازهگیری شد. همچنین Hb وHct یک هفته بعد از اهداء خون با قبل مقایسه گردید.
نتایجمتوسط فشار سیستولیک قبل از اهداءخون ده دقیقه و یک هفته بعد به ترتیب : 120، 117، 122 میلی متر جیوه و متوسط فشار دیاستولیک در همان موقعیتها به ترتیب : 77، 78 و 78 میلی متر جیوه محاسبه گردید. تعداد ضربان قلب در همان موقعیتها به طور متوسط به ترتیب : 80، 82 و 76 ضربه در دقیقه بود میزان Hb بطور متوسط 3/0 گرم درصد و میزان هماتوکریت به طور متوسط 7/1 کاهش نشان داد. در 46 نفر از اهداءکنندگان که فشار دیاستولیک بالاتر از طبیعی داشتند بعد از یک هفته کاهشی در حدود mmHg 7 در فشار دیاستولیک آنها دیده شد.
نتیجهگیریتغییرات همودینامیکی در افراد سالم اهداءکننده خون ، از نظر کلینیکی ناچیز بوده و مشکلی ایجاد نمیکند. به نظر میرسد در افراد هیپرتنسیو کاهش فشار خون دیاستولیک بطور مطلوب اتفاق میافتد کیفیت این موضوع نیاز به مطالعه دیگری دارد.
کلید واژگان: اهداء خون, تغییرات همودینامیک, هموگلوبین هماتوکریتIntroductionEveryday, millions of people around the world go through phlebotomy, either to donate blood or for therapeutic intention. The most important worrisome adverse effects are hemodynamic alterations. In this study, hemodynamic changes following blood donation were assessed. Methods & Materials: Three hundred laborers who donated blood voluntarily were enrolled in this study. Blood pressure (BP) and pulse rate were measured before the procedure, ten minutes afterwards, and one week following phlebotomy. Hemoglobin (Hgb) and hematocrit (Hct) were also determined prior to and one week after phlebotomy. Finally, results before and after donation were compared with each other.
Results242 volunteers had normal BP and 58 were hypertensive. The mean systolic blood pressures (SBP) before phlebotomy, ten minutes after the procedure, and one week later were 120, 117, and 122 mmHg, respectively. During the same periods of time, the mean of diastolic blood pressures (DBP) were 77 , 78 and 78 mmHg , in order , while pulse rates on average were 80 , 82 and 76 beats/minute . None of the aforementioned changes were clinically significant. After one week, Hgb decreased by about 0.3 g/dl (P<0.001) and Hct declined on average of 1.7 (P<0.001). Forty six individuals had high DBP and one week after donation, their DBP was reduced by 7 mmHg. Age, body mass index and smoking did not have any significant effect on hemodynamic status.
ConclusionHemodynamic changes in healthy blood donors were not clinically significant. It seems that DBP drops desirably in hypertensive individuals. This needs to be evaluated more carefully in future studies.
Keywords: Phlebotomy, Hemodynamic Changes, Hematocrit, Hemoglobin -
ANKLE/BRACHIAL INDEX AS A PREDICTOR OF CORONARY ARTERY DISEASES IN DIABETIC PATIENTS: WHAT IS THE BEST CUTOFF POINT?
Background:
Cardiovascular diseases are the main cause of death in diabetic patients. Various studies have shown simultaneous involvement of coronary artery disease along with peripheral artery diseases (PAD). The aim of this study is to evaluate the ability of Ankle/Brachial Index (ABI) to foretell the possibility of ischemic heart diseases in diabetic patients .
Methods:
The diabetic patients, who visited our diabetes research center between May 2000 and May 2001 and were, confirmed diabetics for the previous 2 or more years, were enrolled in the study. The ABI was calculated for all of the patients and their Demographic specifications and ischemic heart disease risk factors were recorded. All the patients referred to perform an exercise test according to the Bruce protocol.
Results:
Four hundred ninety- seven patients (52.4%) were women, and 451 patients (47.6%) were men. The mean age was 55.25 ± 10.08 years. 10.2%of the patients had an ABI <_ 1. ABI showed a significant reduction in patients > 60 years (P = 0.02). Two hundred thirty- eight patients were in group I (25.1 %), 625 patients in group II (65.9 %) and 85 patients in group III (9%). 52.8% of the 125 patients in Group I, 19.6% of the 107 patients in group II and 44.7% of the 47 patients in Group III had positive exercise test. I, II (P=~ 0.00) - II, III (P = 0.05).A total of 108 patients out of the 279 patients had positive exercise test (38%) and most of them were from groups I &III. 72.2% of group I and 52.5% of group II had high blood pressure (P - 0.00(.
Conclusion:
Ankle Brachial Index (ABI) with cutoff point 51.1 & >_ 1.4 is an independent predictor of coronary artery diseases in diabetic patients, especially in those who are hypertensive (Iranian Heart Journal 2002, 2003; 3(4) & 4(1): 47-55).
Keywords: ANKLE, BRACHIAL INDEX-CORONARY ARTERY DISEASE, PERIPHERAL ARTERIAL DISEASE, Exercise test, Diabetes
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.