به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

malek shojaei jeshvaghani

  • مالک شجاعی جشوقانی*
    داریوش شایگان از معدود اندیشوران معاصر ایران است که طی پنج دهه کوشش فکری، به طرح مباحث غرب شناسی فلسفی و تطبیقی پرداخته است. او از سویی، در مقابل تجددستیزان و طرفداران نسبیت فرهنگ ها، موضع گرفته و در مقام فردی شرقی و جهان سومی که خطر از دست رفتن ارزش های روشنگری را در تجربه زیسته خود آزموده، مدافع نظم تمدنی اجتماعی و دستاوردهای مدرنیته است، و از سوی دیگر، به دلیل تشخیص فقدان معنا و روح در کالبد تجربه تجدد غربی، در تکاپوست میان این مراتب در الگوی انسان سیاره ای مورد نظر خود، جمع و آشتی برقرار کند. برخی رویکردها ادوار مختلف فکری وی را به سه دوره، و بعضی به پنج دوره تقسیم کرده اند. این مقاله با مبنا قرار دادن شایگان متقدم (دوره فکری مابین دهه چهل تا اواخر دهه پنجاه هجری شمسی)، و شایگان متاخر (دوره فکری مابین دهه شصت تا نود هجری شمسی)، درون مایه های اصلی غرب شناسی فلسفی تطبیقی شایگان متقدم را بررسی و تبیین می کند.
    کلید واژگان: غرب شناسی فلسفی, آسیا در برابر غرب, هویت, داریوش شایگان
    Malek Shojaei Jeshvaghani *
    Dariush Shayegan (1935-2018) is one of the contemporary philosophers in Iran who, during five decades of his intellectual life discussed philosophical and comparative Occidental studies. During the five decades of his intellectual life, on the one hand, Shayegan has taken a serious position against radical modernity opponents and cultural relativism advocates, and as an Eastern-Third World thinker who has lived- experience the danger of losing enlightenment values in efforts, Shayegan is a defender of social-civilized order and achievements. It is modernity, and on the other hand, due to the recognition of the lack of meaning and spirit in the whole of the Western modernity experience, in the struggle between these levels in the model of planetary human, some approaches to the three stages and some to the three stages (looking at the periods his intellectual differences) have mentioned. This article, based on the early advocates (from 1940 to 1980) and the late advocates (from 1980 to 2017), has tried to deal only with the Early advocates and the main topics of his philosophical-comparative Occidental studies.
    Keywords: Philosophical Occidentalism Studies, Asia Against The West, Identity, Dariush Shayegan
  • Malek Shojaei Jeshvaghani *

    Serious considerations of the relationship between religion and human sciences, and the formulation of human sciences as adapted to the cultural context of Islamic Iran, should be traced back to the intellectual context prior to the Islamic Revolution (1979) and in the thoughts of intellectuals such as ʿAllāma Ṭabāṭabāʾī, Muṭahharī, ʿAlī Sharīʿatī, and others. In the Seminary of Qom, efforts have been made in 1960s and 1970s to confront the ideas in modern Western philosophy and human sciences from the perspective of the Islamic culture and philosophy. In the post-revolutionary strands, however, there is no consensus on the possibility and necessity as well as methodology of indigenization (or Islamization) of human sciences. Even those who advocate the Islamization of sciences do not agree over the grounds, the method, and the strategy. The relationship between religion and human sciences can be studied at three levels: 1. The epistemological level: considering human sciences as epistemic fields—this can be referred to as an epistemological-propositional conception of human sciences.‌2. The institutional level: The institutional level is concerned with sociological studies of the institution of science as a major and crucial institution of a society. Émile Durkheim (1858-1917), as a key intellectual in human sciences, refers to sociology as a “science of institutions, their genesis and their functioning” (Durkheim 1964, 45). This level can be referred to as the academic conception of human sciences. 3. The discursive level: how human sciences have been experienced and understood by intellectual, cultural, social, religious and even political currents, what actions and reactions it has provoked, and how effective it has been in the field of policy-making and development plans. This level can be referred to as the discursive‌ conception of human science. The main issues in contemporary Iran have been epistemic and conceptual, whereas institutionalization and discourse were not equally appreciated. In recent years, there have been attempts, particularly by the Council for Transformation in Human Sciences, to tie the epistemic level to both institutional and discursive levels. This article provides an analytical-critical review of this experience and concludes with suggestions for improving the experience.

    Keywords: religion, Human Sciences, contemporary Iran, Council for Transformation in Human Sciences, the epistemic level, the institutional level, the discursive level
  • مالک شجاعی جشوقانی*
    این مقاله ضمن اشاره به انواع رویکردها به فلسفه و حکمت اسلامی در عالم معاصر، به بررسی رویکرد متفاوت عبدالجواد فلاطوری می پردازد . فلاطوری بر خلاف خوانش های عمدتا شرق شناسانه از فلسفه اسلامی ،که این سنت را ذیل سنت نوافلاطونی در فلسفه فهم می کنند ، می کوشد تا نقش آفرینی قرآن در فلسفه اسلامی را با توجه به مطالعات تطبیقی و زبانی معاصر تبیین کند . از سوی دیگر در تقابل با خوانش صدرایی و نوصدرایی معاصر و از قضا همسو با هایدگر ، فلسفی شدن کلام و الاهیات اسلامی را مورد نقادی جدی قرار می دهد. طبق تحلیل فلاطوری ، فلسفه و حکمت اسلامی حاصل برخورد دو جهان بینی از اساس متفاوت یعنی جهان بینی حاکم بر فلسفه و علوم یونانی و جهان بینی قرآنی است.آنچه از برخورد این دو جهان بینی به وجود آمد فلسفه ای بود که اگر چه در صورت بیشتر یونانی ولی در محتوا عمدتا قرآنی بود .بنابراین این فلسفه نه یونانی صرف ، نه قرآنی صرف و نه آمیزه و التقاطی از این دو بلکه جریانی مستقل و ویژه بود که از سنتز و برآیند آن دو به وجود آمد.
    کلید واژگان: قرآن, فلسفه و حکمت اسلامی, فلاطوری, هیدگر, نقد نو افلاطونی, نقد نوصدرایی, فلسفه تطبیقی
    Malek Shojaei Jeshvaghani *
    This Paper, By referring to the different approaches to Islamic philosophy and wisdom in the contemporary world, examines Abdul Javad Falaturi's different approach to Islamic philosophy. Contrary to the predominantly Orientalist readings of Islamic philosophy, which understand this tradition under the Neo-Platonic tradition, Falatouri seeks to explain the role of the Qur'an in Islamic philosophy through contemporary comparative and linguistic studies. According to his analysis, Islamic philosophy and wisdom resulted from the fusion of two different worldviews, namely, the worldview of Greek science  and philosophy and the Qur'anic worldview. So this philosophy was neither purely Greek nor purely Qur'anic nor a mixture of the two, but rather a separate and distinctive process arising from their synthesis and consequence.
    Keywords: Qur'an, ISLAMIC PHILOSOPHY, WISDOM, FALATOURI, HEIDGER, NEO-PLATOAN CRITICISM, NEOSDERIAN CRITICISM, Comparative Philosophy
  • مالک شجاعی جشوقانی*

    ترجمه فرهنگی، ترجمه ای است که پیام متن و فرهنگ مبدا را با فرهنگ مقصد سازگار می کند. چنین ترجمه ای غالبا افزایش و کاهش هایی به همراه دارد و ترجمه ای وفادارانه نیست. در ترجمه فرهنگی مترجم برای انتقال مفاهیم و حتی تجارب فکری فراتر از معنای مفردات، به بافت و زمینه فرهنگی(Context) مبدا و ظرائف و اقتضائات مختصات فرهنگ مقصد توجه جدی می کند. اگر بخواهیم با اصطلاحات رایج در سنت اسلامی سخن بگوییم، ترجمه فرهنگی فلسفه و اندیشه اروپایی مستلزم نوعی اجتهاد فکری اندیشه ای است. این فرایند اجتهاد محتاج پیش نیازهایی چون تسلط به روح فرهنگ و اندیشه مبدا از سویی و توجه به ظرفیت و ظرائف فرهنگ مقصد از سوی دیگر است. نمی توان گفت که محمدعلی فروغی در سیر حکمت در اروپا تمام پیش شرط ها و اقتضائات ترجمه فرهنگی را داشته و در کاروبار فکری خود لحاظ کرده، اما می توان این ادعا را به مسند تبیین و توضیح نشاند که سیر حکمت در اروپا، فراتر از یک ترجمه مکانیکی صرف و به نوعی در آستانه ترجمه فرهنگی فلسفه و اندیشه غربی به زبان فارسی و فرهنگ ایرانی قرار دارد. این مقاله در خدمت توضیح همین مدعاست. این مقاله با تاکید بر خوانش فروغی از کانت به مثابه فیلسوف تجدد و مدرنیته گامی کوچک در این جهت برداشته است.

    کلید واژگان: فلسفه, ترجمه, ترجمه فرهنگی, سیر حکمت در اروپا, ایران معاصر
    Malek Shojaei Jeshvaghani*

    cultural translation is a translation that adaptsthe text message and the source culture to the target culture. Such a translation often increases and decreases and is not a verbal translation. In cultural translation, the translator transcends the meaning of the material, the context, and the context of the source, paying attention to the specifics and requirements of the coordinates of the target culture for the transfer of concepts and even intellectual experiences. According to the common terminology of the Islamic tradition, the cultural translation of European philosophy and thought requires a kind of ijtihād. this process requires prerequisites such as mastering the spirit of culture and thought of origin on the other hand, and paying attention to the capacities and specifications of the target culture on the other. We can not claim that Foroughi, in the Seyr-e Hekmat dar Oroupa (Development of wisdom in Europe), has all the preconditions and requirements for cultural translation. In his work and his mind, it can be argued that the development of wisdom in Europe is beyond mere mechanical translation and is somewhat in the midst of the cultural translation of Western philosophy and thought in Persian and Iranian culture.

    Keywords: philosophy_Translation_Cultural Translation_Seyr-e Hekmat dar Oroupa ( Development of wisdom in Europe)_contemporary Iran
  • مالک شجاعی جشوقانی*

    اگر این استعاره نسبتا مشهور و البته تا حدی قابل دفاع را بپذیریم که «فلسفه، مادر علوم است» و علوم در بسط تاریخی خود آهسته از فلسفه جدا شده و عزم سلوک تخصصی کرده اند، می توان به نوعی از تقدم معرفتی، تاریخی، ارزشی و حتی سیاست گذارانه فلسفه نسبت به سایر علوم انسانی مدرن، سخن گفت. به نظر می‎رسد نوع نگاه پیشگامان طراحی آموزش فلسفه غربی در ایران به این حوزه معرفتی و انتظارات و تلقی های بعضا متفاوت و گاه متعارضی که از ماهیت و کارکرد علمی معرفتی و گفتمانی فلسفه جدید غربی داشته اند در برخی حوزه ها هم چون شیوه سیاست گذاری این رشته، تاثیر آن در شکل دهی به جریان های فکری فرهنگی و حتی سیاسی اجتماعی ایران معاصر جدی بوده است. اگر چه در خاستگاه های اولیه ورود فلسفه غربی (دانشکده ادبیات و نه الهیات) به دانشگاه تهران، لزوما نوعی خودآگاهی انتقادی در نسبت ما و این حوزه معرفتی نداشته است اما آهسته در مسیر توسعه رشته و به ویژه در اواخر دهه چهل و با شکل گیری زمینه های انقلاب اسلامی ایران و به ویژه پس از انقلاب این وضعیت متفاوت شده است. این مقاله ضمن تاکید بر تحولات برنامه ریزی آموزش فلسفه در ایران، تحلیلی انتقادی از سیر تحولات برنامه ریزی آموزش فلسفه و منابع درسی آن ارائه می دهد.

    کلید واژگان: برنامه ریزی آموزشی, فلسفه, دانشگاه ایرانی, منابع درسی, ایران معاصر
    Malek Shojaei Jeshvaghani*

    If we accept this relatively well-known and to some extent Justified metaphor that "philosophy is the mother of sciences", and sciences, in their historical expansion, have been slowly separated from philosophy and specialized, one can say that philosophy has a kind of epistemic, historical, value-oriented and even policy-making primacy over other modern Human sciences. It seems that the special approach of the pioneers of Western philosophy teaching in Iran to this epistemic field and their different and sometimes conflicting expectations and perceptions about the nature and function of the epistemic and discursive scientific function of Western philosophy, in some areas such as policy-making in this field, its influence in shaping the intellectual, cultural, and even the socio-political trends of contemporary Iran has been serious. Although in the early entrance of Western philosophy (through Faculty of Literature and Theology) to Tehran University, there was no critical self-awareness in our relationship with this epistemic field, but this situation developed slowly, especially in the late 1960s, with the formation of the grounds of Islamic revolution of Iran, and especially after the Islamic revolution. This paper, while emphasizing the developments in the planning of philosophy education in Iran, provides a critical analysis of the evolution of philosophical teaching planning curriculum developments.

    Keywords: Educational Planning, philosophy, Iranian university, Curriculum, Contemporary Iran
  • مالک شجاعی جشوقانی*

    در این مقاله درصدد هستیم تا ضمن نگاهی به خاستگاه بحث از علوم انسانی اسلامی و بومی در غرب و جهان اسلام، بر کارنامه تلاش های صورت گرفته در ایران معاصر (با تاکید بر سه دهه پس از پیروزی انقلاب اسلامی) مروری داشته باشیم. با توجه به اینکه معضل اصلی در وضع کنونی را تنقیح نکردن مبانی نظری بحث تحول در علوم انسانی از افق سنت فکری اسلامی تشخیص داده ایم، در بخش دوم با مطالعه ای تطبیقی ضمن بازخوانی طرح فکری موسس علوم انسانی مدرن غربی (ویلهلم دیلتای آلمانی)، به تامل در باب امکانات و محدودیت های سنت فکری اسلامی با تاکید بر بحث حکمت عملی و سیر تاریخی آن تا علامه طباطباییره و نظریه ادراکات اعتباری ایشان می پردازیم. در گام نهایی تفاوت های پارادایمیک این دو طرح بیان خواهد شد؛ تفاوت هایی که تامل در باب آن، راه برون رفت از وضع کنونی علوم انسانی در ایران معاصر را هموارتر خواهد کرد.

    کلید واژگان: کلیدواژه ها: علوم انسانی-اسلامی, فلسفه علوم انسانی, ویلهلم دیلتای, حکمت عملی, علامه طباطباییره, ادراکات اعتباری
    Malek Shojaei Jeshvaghani*

    this essay review  the origins of  problem of possibility of Islamic And indigenous human sciences and Literature of this issue in in the West , Muslim world, and contemporary Iran (with an emphasis on three decades after the Islamic Revolution).Given that the Basic problem in the current Discussion is Theoretical questions from the islamic philosophical tradition point of view, in the second part, by a comparative study of philosophy of Human Sciences in Wilhelm Dilthey (1833-1911), a German Philosopher  and one of the Founders of The continental philosophy of Humanities with the possibilities and limitations of the Islamic intellectual tradition , Review the short History of practical Wisdom in Islamic philosophy and Analyse the possibilities and Limitations of Theory of conventional perceptions (I tibariat) in regard to Diltheys philosophical Grounding for the Human sciences.

    Keywords: Islamic Human Sciences, philosophy of Human Sciences, Wilhelm Dilthey, AllamehTabatabai, practical wisdom, conventional perceptions (I tibariat)
  • رضا داوری اردکانی، مالک شجاعی جشوقانی*
    روشنگری قرن هجدهم یکی از مهم ترین بنیادهای فرهنگ مدرن است و می توان فلسفه معاصرغرب را دیالکتیک و گفت وگوی روشنگری و جریان های منتقد آن دانست.گرچه سابقه مضامین فکری روشنگری را در اواخر قرون وسطی و حتی قبل از آن ریشه یابی کرده اند، برای نخستین بار در جستار روشنگری چیست؟ (و البته به نحو تلویحی در نقد های سه گانه و آثار سیاسی) کانت است که روشنگری و وضع مدرن صورت بندی فلسفی خود را می یابد. میشل فوکو،فیلسوف پست مدرن فرانسوی در باب رساله روشنگری کانت، سهجستار منتشر کرده که نشانگر نوعی چرخش قابل ملاحظه در نگاه او به روشنگری است؛ نقد چیست؟(1978) کانت، روشنگری و انقلاب (1983) و روشنگری چیست؟(1984). این مقاله کوشیده تا از راه تحلیل و مقایسه چیستی روشنگری نزد کانت و فوکو به تبیین این چرخش بپردازد. فوکو روشنگری به مثابه یک دوره با اصول و مبانی جهانشمول را نفی کرده، اما روشنگری به مثابه تداوم سنت انتقادی و هستی شناسی زمان حال (به عنوان یکی از جریان های مهم سنت فلسفی غرب) را می پذیرد.
    کلید واژگان: کانت, فوکو, روشنگری سنت انتقادی, هستی شناسی زمان حال
    Reza Davari Ardakani, Malek Shojaei Jeshvaghani*
    The eighteenth century enlightenment is one of the most important foundations of the modern culture and thecontemporary Western philosophy can be regarded as a dialogue between the Enlightenment and its critics. Although the roots of the Enlightenment can be traced to the Late Middle Ages and even before، but it is in Kant’s “What is Enlightenment?” (and implicitly in his critical trilogy and political works) that the Enlightenment and the modern situation are formulated philosophically. Foucault، French postmodern philosopher، has written three essays on kant''s “What is Enlightenment?” They are as follows: “What is Critique?” (1978)، “Kant on Enlightenment and Revolution” (1983)، and “What is Enlightenment?” (1984). These works indicate a considerable shift in his approach to the Enlightenment. This essay tries to explain this shift by analyzing and comparing Kant’s and Foucault’s views of the Enlightenment. For Foucault، the Enlightenment is not a historical period which has its own general principles but is a continuation of the critical tradition، philosophical ethos and ontology of the present and، as such، has been one of the main currents of Western philosophy from Kant until the present time.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال