maryam peyravi
-
دریچه های کشویی از جمله سازه های هیدرولیکی هستند که در شبکه های آبیاری و زهکشی و سدسازی کاربردهای فراوانی دارند. مهمترین کاربرد آن ها افزایش تراز سطح آب به منظور آبگیری کانال های بالادست و افزایش ارتفاع سرریز سدها به منظور ذخیره سازی بیشتر آب و همچنین اندازه گیری دبی جریان می باشد. تحقیقات فراوانی در خصوص تعیین ضریب دبی (Cd) این دریچه ها انجام گرفته که همگی برای دریچه های عمود بر محور کانال بوده است. در این تحقیق که از داده های مدل هیدرولیکی دریچه کشویی جانبی لبه تیز آزمایشگاه هیدرولیک دانشکده عمران دانشگاه رورکی هندوستان استفاده شده است که شامل 121 داده آزمایشگاهی مربوط به حالت رژیم جریان آزاد با سه نسبت عرض دریچه به عرض فلوم 60/0، 83/0، 00/1 و محدوده دبی 25 تا 120 لیتر در ثانیه و 80 داده آزمایشگاهی مربوط به رژیم جریان مستغرق با نسبت عرض دریچه به عرض فلوم 1متر و محدوده دبی 25 تا 85 لیتر در ثانیه می باشد. داده های آزمایشگاهی شامل مقادیر دبی جریان Q، عمق آب قبل از دریچه ، عمق جریان در پایاب و بازشدگی دریچه می باشد که با استفاده از روش تحلیلی و استفاده از عدد بدون بعد ، مقدار عمق بحرانی زیر دریچه کشویی برای رژیم جریان آزاد و ضریب استغراق برای رژیم جریان مستغرق، مقدار دبی عبوری را بصورت مستقیم محاسبه شد. نتایج صحت سنجی روابط استخراج شده نشان می دهد که استفاده از پارامتر عمق بحرانی در تعیین مقدار دبی عبوری، از دقت بالایی برخوردار است.
کلید واژگان: دبی جریان, مدل آزمایشگاهی, عمق بحرانی, خطوط جریانSliding valves are among the hydraulic structures that have many applications in irrigation and drainage and dam networks. Their most important application is to increase the water level in order to drain the upstream canals and increase the height of the dam weir in order to store more water and also to measure the flow discharge. Many researches have been done to determine the flow coefficient (Cd) of these valves, all of which have been for valves perpendicular to the channel axis. In this research, the data of the hydraulic model of the side sliding gate of the sharp edge of the hydraulic laboratory of the Faculty of Civil Engineering, Rourke University of India have been used, which includes 121 laboratory data related to the free flow regime with three valve width to flume width ratios of 0.60, 0.83 , 1.00 and the flow discharge is 25 to 120 liters per second and 80 laboratory data are related to the submerged flow regime with a ratio of valve width to flume width of 1 meter and flow range of 25 to 85 liters per second. Laboratory data include flow rates Q, water depth before valve y1, flow depth at the bottom yt and opening of valve a. Using the analytical method and dimensionless number a / y1, the critical depth value under the sliding valve ycs For free flow regime and immersion coefficient For submerged flow regime, the amount of flow discharge was calculated directly. The results of validation of the extracted relationships show that the use of the critical depth parameter in determining the amount of flow discharge has a high accuracy.
Keywords: Flow discharge, Laboratory model, Critical depth, Flow Streamlines -
هدف
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی امیددرمانی و معنویت درمانی بر کیفیت زندگی، قند خون و فشار خون زنان میانسال مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روشپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون- پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمام زنان میانسال مبتلا به دیابت نوع 2 مراجعه کننده به مرکز تحقیقات دیابت، متابولیسم و غدد شهر تهران در سال 1399 بودند که 45 نفر به شیوه نمونه گیری در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه کوتاه کیفیت زندگی بالینی دیابتی بروس و همکاران (2004) و آزمایش خون جهت اندازه گیری فشارخون و قند خون ناشتا بود. بعد از 8 جلسه 90 دقیقه ای برای هفته ای 1 بار، امیددرمانی و معنویت درمانی برای گروه های آزمایش، داده های پژوهش حاضر با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها:
نتایج نشان داد معنویت درمانی و امیددرمانی بر کیفیت زندگی (038/0=P) اثر افزاینده داشتند.
نتیجه گیری:
از جمله تلویحات کاربردی پژوهش حاضر ارایه درمان های روان شناختی برای بیماران مبتلا به دیابت نوع 2 است. پیشنهاد می شود درمان هایی نظیر امید و معنویت در کنار درمان های دارویی بر بیماران مبتلا به دیابت نوع دو انجام گیرد.
کلید واژگان: امیددرمانی, دیابت, فشار خون, قند خون, کیفیت زندگی, معنویت درمانیAimThis study aimed to compare the effectiveness of hope therapy and spiritual therapy on quality of life, blood sugar, and blood pressure in middle-aged women with type 2 diabetes.
MethodThe present study was quasi-experimental with a pretest-posttest-follow-up design with a control group. The statistical population included all middle-aged women with type 2 diabetes referred to the Diabetes Research Center, Endocrinology and Metabolism Clinical Sciences Institute in Tehran city in 2020 which 45 people were selected by convenience sampling method and randomly assigned in two experimental groups and one control group (15 people in each group). The research instruments included the Diabetes Quality of Life Brief Clinical Inventory by Burroughs et al., (2004) and a blood test to measure fasting blood pressure and blood sugar. After 8 sessions of 90 minutes, once a week of hope therapy and spiritual therapy for the experimental groups, the data of the present study were analyzed using repeated-measures analysis of variance.
ResultsThe results showed that spiritual therapy and hope therapy had an increasing effect on the quality of life (P=0.038).
ConclusionOne of the practical implications of the present study is the provision of psychological therapies for patients with type 2 diabetes. It is suggested that therapies such as hope and spirituality along with drug therapies be performed on patients with type 2 diabetes.
Keywords: Blood pressure, Blood Sugar, diabetes, Hope Therapy, Quality of life, Spiritual Therapy -
زمینه و هدف
مداخلات روان شناختی در مدیریت متغیرهای بیولوژیک، افسردگی و کیفیت زندگی بیماران مبتلا به دیابت موثر هستند؛ بنابراین هدف از انجام این پژوهش، مقایسه اثربخشی امیددرمانی و معنویت درمانی بر رفتار خودمراقبتی، افسردگی و HbA1c در زنان میانسال مبتلا به دیابت نوع دو بود.
روش بررسیپژوهش حاضر، نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری تمامی بیماران زن مبتلا به دیابت نوع دو مراجعه کننده به مرکز تحقیقات دیابت، متابولیسم و غدد تهران در سال 1399 بودند. به روش نمونه گیری دردسترس 45 نفر از داوطلبان واجد شرایط وارد پژوهش شدند. سپس به طور تصادفی در دو گروه آزمایشی امیددرمانی و معنویت درمانی و یک گروه گواه قرار گرفتند (هر گروه پانزده نفر). صرفا برای گروه های آزمایش امید درمانی و معنویت درمانی هرکدام در هشت جلسه نوددقیقه ای برگزار شد. برای جمع آوری داده ها پرسشنامه افسردگی بک (بک و همکاران، 1961)، پرسشنامه خودمراقبتی (توبرت و همکاران، 2000) و آزمایش HbA1c خون به کار رفت. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر و آزمون تعقیبی بونفرونی در نرم افزار SPSS نسخه 20 در سطح معناداری 0٫05 تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هاامیددرمانی و معنویت درمانی بر افسردگی (0٫001>p) و HbA1c با (0٫024=p) اثر کاهنده و بر خودمراقبتی (0٫001>p) اثر افزاینده داشتند. تفاوت معنادار بین دو نوع درمان صرفا برای متغیر افسردگی وجود داشت (0٫038=p). بین مراحل پیش آزمون با پس آزمون و پیش آزمون با پیگیری برای سه متغیر مذکور تفاوت معنادار وجود داشت (0٫001>p)؛ اما بین مراحل پس آزمون و پیگیری برای این متغیرها تفاوت معنادار مشاهده نشد که بیانگر ماندگاری تاثیر مثبت امیددرمانی و معنویت درمانی در مرحله پیگیری بود.
نتیجه گیریبراساس یافته های این پژوهش، امیددرمانی و معنویت درمانی بر کاهش افسردگی و HbA1c و افزایش خودمراقبتی در بین زنان میانسال مبتلا به دیابت نوع دو تاثیر دارند، اما برای متغیر افسردگی، امیددرمانی درمقایسه با معنویت درمانی اثربخش تر است.
کلید واژگان: امیددرمانی, معنویت درمانی, خودمراقبتی, افسردگی, HbA1c, دیابت نوع دوBackground & ObjectivesA highly prevalent problem in patients with type 2 diabetes is depression; it can directly affect patients’ biologically derived substances, e.g., fasting blood glucose and HbA1c. Depressive symptoms significantly impact self–care and wellbeing. Multiple demographic, socioeconomic, and social support factors can facilitate self–care activities in diabetic patients; however, a health psychologist’s role in promoting self–care is vital. Psychological interventions, such as Hope Therapy (HT) and Spiritual Therapy (ST) might be effective in managing biological variables, depression, and quality of life in patients with diabetes. Thus, this study aimed to compare the effects of HT and ST on depression, self–care, and HbA1c in patients with type 2 diabetes.
MethodsThis was a quasi–experimental study with pretest–posttest–follow–up and a control group design. The statistical population included all middle–aged women with type 2 diabetes referring to Diabetes Research Center, Endocrinology and Metabolism Clinical Sciences Institute in Tehran City, Iran, in 2020. In total, 45 eligible volunteers were selected by the convenience sampling method. They completed Beck Depression Inventory (BDI; Beck et al., 1961) before and after the interventions. Individuals with a depression score of >11 were randomly assigned into 3 research groups (n=15/group). The inclusion criteria of the study included having a minimum literacy to complete the questionnaires, providing an informed consent form, willingness to participate in the study, obtaining a minimum depression score of 11, and being in the 45–60 years age range. The exclusion criteria of the study included receiving psychological therapies during the study, severe physical illnesses due to diabetes, such as kidney failure, vision, etc., consuming psychiatric drugs during the study, increasing the dose of related drugs due to diabetes, and the patient's unwillingness to continue treatment. The experimental groups received HT according to Snyder’s treatment protocol (2002) in 8 weekly sessions and ST according to Richards et al.’s treatment protocol (2007) in 8 weekly sessions; however, the controls received no intervention. The necessary data were collected using the BDI, the Self–Care Questionnaire (Tobert et al., 2000), and the HbA1c blood test. Pretest and posttest steps were performed in all research groups. A month after the posttest, all measures were repeated (follow–up). Descriptive statistics, such as mean and SD were used to describe the obtained data. The collected data were analyzed using repeated–measures Analysis of Variance (ANOVA) and Bonferroni posthoc test in SPSS at the significance level of 0.05.
ResultsThe present study data indicated that HT and ST reduced depression (p<0.001) and HbA1c (p=0.024), and enhanced self–care (p<0.001). The mean score of depression (p<0.001), HbA1c (p<0.001), and self–care (p<0.001) significantly reduced over time. The significant time*groups interaction effect was observed for depression (p<0.001), HbA1c (p<0.001), and self–care (p<0.001) in the experimental groups, compared to the controls. Bonferroni posthoc test data revealed a significant difference between the intervention groups and the controls concerning depression (p<0.001 & p<0.001, respectively), HbA1c (p=0.046 & p=0.034, respectively), and self–care (p<0.001 & p<0.001, respectively); however, there was a significant difference between HT and ST in depression (p=0.038). There was a significant difference between pretest and posttest phases and the follow–up phase respecting depression (p<0.001), HbA1c (p<0.001), and self–care (p<0.001); however, there was no significant difference between posttest and follow–up phases for depression (p=1.000), HbA1c (p=0.974), and self–care (p=0.143), highlighting the positive and persisting (until follow–up) effects of HT and ST.
ConclusionBased on the current research findings, HT and ST reduced depression and HbA1c, and increased self–care among the explored middle–aged women with type 2 diabetes; however, there was a significant difference between the effects of HT and ST concerning depression where ST was more effective than HT.
Keywords: Hope therapy, Spiritual Therapy, Self–Care, Depression, HbA1c, Type 2 diabetes -
سازند کنگان به سن تریاس زیرین، مهمترین سنگ مخزن هیدروکربنی در جنوب باختری ایران و خلیج فارس بوده که در گروه دهرم جای دارد. مطالعات پتروگرافی مغزه و خرده های حاصل از حفاری این سازند در میدان کیش واقع در خلیج فارس حاکی از آن است که سازند کنگان از چهارده رخساره میکروسکوپی تشکیل شده که در کمربندهای رخسارهای پهنه کشندی، تالاب پشت سد و سد االیتی نهشته شده اند. مجموعه رخساره ها و کمربندهای رخسارهای نشاندهنده رسوب گذاری در بخش داخلی یک پلاتفرم کربناته از نوع رمپ هوموکلینال است. تغییرات عمودی رخساره ها و بررسی لاگ های ژئوفیزیکی به ویژه لاگ گاما نشان دهنده سه سکانس رسوبی رده سوم است. مرز بین سکانس ها ناپیوستگی نوع دو است. هر سکانس از دسته رخسارهای (TSTدر برگیرنده رخساره های تالاب پشت سد و پهنه کشندی) و (HSTدربردارنده رخساره های سدی) ساخته شده است.کلید واژگان: سازندکنگان, پهنه کشندی, تالاب پشت سد, سد, رمپ کم شیبThe Kangan Formation (Lower Triassic) is one of the most important petroleum reservoirs in SW Iran and Persian Gulf that belong to the Dehram Group. Facies analysis from core and cuttings of this formation in theKish Field led to the recognition of 14 facies, indicating deposition in tidal flat, lagoon and oolithic barrier facies belts. Facies types and their facies belts reveal deposition in the inner part of a homoclinal ramp platform. Vertical variations of microfacies and well log analysis especially Gamma Ray log demonstrate that the Kangan Formation consists of three third order depositional sequences. Each sequences consisting of transgressive systems tract (lagoonal and tidal flat facies) and highstand systems tracts (barrier/ shoal facies) which are bounded by a type 2 unconformity.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.