به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

marziyeh shahroudi kolour

  • مرضیه شاهرودی کلور، علی اکبر حیدری*

    مهارت های شناختی، راهبردها و علائم اختصاری هستند که در رمزگذاری و رمزگشایی محیط در خدمت کاربر بوده و به فرآیند شناختی وی سرعت می بخشند. با توجه به این که سطوح اولیه شناخت فضایی در سنین پایین تر انعطاف پذیری بالاتری دارد، این پژوهش نخست با شناسایی کدهای مشترکی که کودکان برای شناخت محیط و تبیین نقشه های شناختی به کار می برند و سپس درک روابط میان آن ها، راهبردهایی برای بهبود عملکرد معماری در تقویت مهارت های شناخت فضایی کودکان ارائه می دهد. برای این منظور، از روش تحقیق ترکیبی دلفی، پیمایشی و موردپژوهی استفاده شده است. پس از مطالعه پژوهش های پیشین، با بررسی نظرات 18 متخصص، معیارهای پژوهش شناسایی، و با فرآیند تحلیل سلسله‏مراتبی (AHP) اولویت بندی شدند. سپس این عوامل با مطالعه ای تطبیقی در نمونه‏های موردی، و سنجش نظرات 412 کودک 9 تا 12 سال، توسط نرم‏افزار SPSS نسخه 24 مورد بررسی قرار گرفتند. یافته‏ها نشان داد مهارت‏های شناخت فضایی در سه مرحله جمع‏آوری، بازگشت‏پذیری و طبقه‏بندی اطلاعات تقویت می‏شود. نتیجه آزمون رگرسیون نشان می‏دهد که میزان تغییرات مهارت‏های شناختی کودکان در رابطه با جمع آوری و ذخیره سازی ذهنی اطلاعات (داده های فیزیکی محیط) 0.875 است. این وابستگی برای بازیابی و تجسم اطلاعات 0.809 (داده های نمادین محیط) و برای طبقه بندی اطلاعات (تعامل انعطاف پذیر با محیط، کنترل و تغییر آن) 0.808 خواهد بود. برای این منظور تعامل با محیط و انعطاف پذیری آن، عامل موثری است. همچنین، درگیری حواس متعدد، هم برای جمع آوری و هم بازگشت پذیری اطلاعات و تصویرسازی محیط دارای اهمیت می باشد. تامین شرایط آسایش محیطی، انجام فعالیت‏های گروهی، توجه به قابلیت‏های فرم و نشانه‏های کانونی از دیگر راهبردهای طراحانه موثر می‏باشند.

    کلید واژگان: نقشه های ذهنی, کودکان, تعامل با محیط, مهارت های شناختی
    Marziyeh Shahroudi-Kolour, Ali-Akbar Heidari *

    Cognitive skills refer to strategies that enable the user to encode and decode the environment and facilitate his mental process. Because the primary levels of understanding the space at lower ages involve greater flexibility, this study firstly aimed to identify the codes shared by children to understand the environment and to explain cognitive maps, and secondly to address their interrelations to provide strategies that would improve architectural performance and help strengthen children’s skills of understanding the space. For this, a research method combining Delphi, survey, and case study was used. Following a review of past research, the views of 18 experts were investigated to identify the research criteria, which were prioritized by the Analytic Hierarchical Process (AHP). These factors were then analyzed by comparative case studies and evaluating the views of 412 9-12-years-old children using the SPSS software (version 24). Findings showed that spatial understanding skills were strengthened in three stages of the collection, reversibility, and classification of information. Regression test results indicated that children’s cognitive skill variations in the mental collection and storage of information (the environment’s physical data) were 0.875. This variation was 0.809 for the reversibility and visualization of information (the environment’s symbolic data) and 0.808 for information classification (flexible interaction with and controlling and changing the environment). For this purpose, interaction with the environment and its flexibility were effective factors.  Also, the involvement of multiple senses is critical for the collection and reversibility of information and the visualization of the environment. Other effective designing strategies include the provision of environmental comfort conditions, collective activities, attention to form capabilities, and focal signs.

    Keywords: Mental Maps, Children, Interaction With The Environment, Cognitive Skills
  • مرضیه شاهرودی کلور، خسرو موحد*، حجت الله رشیدکلویر، ملیحه تقی پور
    مقدمه

    با توجه به اهمیت رفتار افراد در تحقق اهداف پایداری، مدل های رفتاری به نحوی سعی در شناخت مولفه هایی داشته اند که پیش بینی کننده رفتار پایدار باشد. علی رغم تحقیقات بی شماری که رفتارها و ساختارهای فضایی را مورد مطالعه قرار داده اند، تاکنون تحقیقی در زمینه تاثیر رفتار فضایی بر رفتار پایدار انجام نشده است. پژوهش حاضر با افزودن رفتار فضایی به مولفه های مدل رفتار برنامه ریزی شده (انگیزش، نگرش، هنجار و کنترل رفتاری درک شده) به بررسی تاثیر این عامل پرداخته است.

    هدف پژوهش: 

    هدف نهایی دستیابی به دیدگاه مشخص تری در رابطه بین محیط فیزیکی مسکن و رفتار انسان با تاکید بر فضامحوری معماری معاصر است.

    روش شناسی تحقیق:

     516 پرسشنامه محقق ساخته که توسط محققان حوزه رفتار و روان شناسی مورد تایید قرار گرفته بود توزیع شد. چگونگی این تاثیرگذاری مستلزم بررسی ساختارهای فضایی و ویژگی های آن ها بود. به همین دلیل، الگوهای ساختاری و نحوی مسکن شهروندان مورد آزمون قرار گرفته نیز برداشت شد. مدل معادلات ساختاری، آزمون تحلیل واریانس و آزمون های نحوی محاسبه شاخص دید، هم پیوندی، عمق و ارزش فضایی ابزارهای تحلیلی این پژوهش بوده اند.قلمرو جغرافیایی پژوهش: شهر شیراز و مناطق 11 گانه آن محدوده مورد مطالعه تحقیق را تشکیل می دهند.

    یافته ها و بحث: 

    رفتار فضایی دارای ارتباط مثبت و متقابل با همه فاکتورهای رفتار برنامه ریزی شده می باشد و بیشترین تاثیر را بر رفتار همیشگی و هنجارها داشته است. آزمون مقایسه میانگین نشان داد میان رفتار فضایی و رفتار پایدار افراد در دو الگوی مرکزگرا و محورگرا تفاوت معناداری وجود دارد. این تفاوت ناشی از ارزش فضایی قلمروهای مختلف و امکانات محیطی و فضایی بود که در اختیار ساکنان خود قرار می دهند. الگوی مرکزگرا، قلمروی عمومی را با یکپارچگی و دید بالاتر در معرض استفاده بیشتر قرار می دهد و الگوی محورگرا قلمروهای خصوصی را مورد اهمیت بیشتری قرار داده و خلوت گزینی را تشویق کرده است.

    نتایج

    نتیجه تحقیق، با توجه به تاثیر استفاده پذیری و میدان های دید و عمق متوسط هر فضا که کنترل کننده ارتباطات و تعاملات بین اعضای یک جامعه کوچک مانند خانواده هستند، مدل هنجار فضایی نام گذاری شده است.

    کلید واژگان: مسکن, نحو فضا, رفتار فضایی, رفتار پایدار, هنجار فضایی
    Marziyeh Shahroudi Kolour, Khosro Movahed *, Hojjatollah Rashid Kolvir, Malihe Taghipour
    Introduction 

    Due to the importance of individuals' behavior in achieving the goals of sustainability, behavioral models have somehow tried to identify components that predict sustainable behavior. Despite numerous studies that have studied spatial behaviors and structures, so far no research has been done on the effect of spatial behavior on sustainable behavior. The present study investigates the effect of this factor by adding spatial behavior to the components of the planned behavior model (motivation, attitude, norm, and perceived behavioral control).

    Methodology

    516 researcher-made questionnaires were distributed that were approved by researchers in the field of behavior and psychology. How this affected was required to examine spatial structures and their characteristics. For this reason, the structural and syntactic patterns of the citizens' housing were also examined. Structural equation model, analysis of variance test, and syntactic tests for calculating the index of visibility, integration, depth, and spatial value have been the analytical tools of this research.Geographical area of research The city of Shiraz and its 11 regions constitute the study area.

    Results and discussion

    Spatial behavior has a positive and interactive relationship with all factors of planned behavior and among them, it has had the greatest impact on usual behavior and norms. F test showed that there is a significant difference between spatial behavior and sustainable behavior of individuals in both central and axial patterns. This difference was due to the spatial value of the different territories and the environmental and spatial facilities they provide to their inhabitants. The central pattern exposes the public realm to greater use with greater integrity and visibility, and the axial model places more importance on the private realm and encourages privacy.

    Conclusion

    The result of the research is the spatial norm model named according to the impact of usability and the fields of visibility and mean depth of each space that control the communication and interactions between members of a small community such as family.

    Keywords: Housing, Space Syntax, Spatial Behavior, Sustainable Behavior, Spatial Norm
  • مرضیه شاهرودی کلور، خسرو موحد*، حجت الله رشیدکلویر، ملیحه تقی پور

    رفتار انسانی نقشی عمده در پیدایش و تداوم انواع مشکلات محیطی دارد. مدل های پیشنهادی برای اصلاح الگوهای رفتاری بر مولفه ای به نام انگیزه تاکید دارند که زمینه اولیه برای اتخاذ تصمیمات پایدار افراد می باشد. با توجه به اهمیت مسکن در توسعه پایدار، الگوهای جدید سکونت در مساکن جمعی و تاکید طراحان بر حریم خصوصی و خلوت در چیدمان های فضایی، پژوهش حاضر با هدف بررسی تاثیر قلمروپایی در مسکن بر تقویت انگیزه های رفتاری در تحقق پایداری انجام شده است. برای این منظور، نخست الگوهای چیدمان و انتظام فضای داخلی مسکن به لحاظ نحوی بررسی شده و سپس با توزیع 384 پرسشنامه فرضیه تحقیق مورد آزمون قرار گرفت. مشاهدات نشان داد مسکن معاصر دارای دو الگوی مرکزی و محوری است که ارزش فضایی قلمروهای عمومی، نیمه عمومی و خصوصی در هر یک از آن ها دارای ویژگی های نحوی متفاوتی است. در الگوی مرکزی عرصه های عمومی دارای یکپارچگی، دید، نفوذپذیری و استفاده پذیری بالاتری هستند؛ در حالی که در الگوهای محوری تفکیک های فضایی بیشتر و عرصه های خصوصی استفاده پذیری بالاتری دارند. علاوه بر تحلیل های نحوی، آزمون تحلیل واریانس نیز تفاوت رفتار قلمروپایی میان ساکنان دو الگوی نام برده را تایید کرد. نتایج با تایید رابطه مثبت میان چیدمان فضایی، قلمروپایی و انگیزه رفتارهای پایدار، نشان داد طراحی مرکزگرا و تقویت محرک های فضایی برای استفاده از فضاهای جمعی، می تواند به میزان 28 درصد پیش بینی کننده رفتارهای پایدار باشد. در حالی که داشتن قصد و نیت رفتاری در زمینه پایداری 29 درصد پیش بینی کننده انگیزه است، قلمروپایی و چیدمان فضایی با 28 درصد پیش بینی کنندگی فاکتور مهم و قابل کنترلی خواهد بود.

    کلید واژگان: مسکن, رفتار پایدار, قلمروپایی, ارزش فضایی, انگیزش
    Marziyeh Shahroudi Kolour, Khosro Movahed *, Hojjatollah Rashid Kolvir, Malihe Taghipour

    Human behavior plays a major role in the creating and persistence of various environmental problems. Proposed models for modifying behavioral patterns emphasize a component called motivation, which is the primary basis for sustainable decisions. Given the housing importance in sustainable development, new patterns of life in communal housing, and designers' emphasis on privacy in spatial arrangements, the present study aims to investigate the impact of territorial behavior on strengthening behavioral motivations in achieving sustainability. For this purpose, first, the configuration patterns and order of the interior space of housing were examined syntactically, and then the research hypothesis was tested by distributing 516 questionnaires. Observations showed that contemporary housing has two central and axial patterns that the spatial value of public, semi-public, and private realms has different syntactic features in each of them. In the central pattern, public arenas have higher integrity, visibility, permeability, and usability; while in axial patterns, they have more spatial separations and higher usability in private areas. In addition to syntactic analysis, the analysis of variance test also confirmed the difference in territory behavior between residents of the two mentioned models. The results confirmed the positive relationship between spatial configuration, territory, and motivation of sustainable behaviors, and showed that central oriented design and strengthening of spatial stimuli for the use of collective spaces, can predict 28% of motivation of sustainable behaviors. While having a behavioral intent in sustainability is 29% predictive of motivation, territory and spatial configuration with 28% predictability will be an important and controllable factor.

    Keywords: Housing, Sustainable Behavior, Territory, Spatial Value, Motivation
  • مرضیه شاهرودی کلور، خسرو موحد*، حجت الله رشید کلویر، ملیحه تقی پور

    علی رغم انتقادات پراکنده از مبانی فلسفی و ریاضی نظریه نحو فضا و بحث های مداوم درباره کاربرد آن، این روش یک ابزار مفهومی قدرتمند برای تحلیل محیط ساخته شده است. مسیله اصلی تحقیق حاضر پاسخ به این پرسش است که انتظام فضایی مسکن معاصر شهر شیراز به لحاظ نحوی دارای چه ویژگی هایی است و تاثیرگذاری این ویژگی ها در بازدهی عملکردی مسکن به چه صورت است؟ بنابراین، تشخیص ترکیب بندی فضا ازطریق مطالعه پلان های معماری یکی از منابع مهم است. برای این منظور، 384 پلان مسکونی برداشت و بر اساس آن الگوهای انتظام فضایی مسکن به لحاظ شکلی (دارای دو وجه انتظام مرکزی و انتظام محوری) و فضایی شناسایی شد. سپس از هر الگو 15 نمونه مورد تحلیل نرم افزاری قرار گرفت و گراف های توجیهی آن ارایه شد. در مرحله سوم تحلیل نهایی بر اساس متغیرهای (پیوستگی و عمق) و درنهایت ارزش فضایی در هر نمونه مبنا انجام شد. نتایج حاصل از تجزیه وتحلیل های انجام شده در این پژوهش، رابطه مثبت بین الگوی پیکربندی فضایی و سطح کارایی عملکرد چیدمان های مسکن معاصر را ازطریق یک روش مقایسه ای تحلیلی اثبات می کند. بررسی های تحقیق حاضر نشان داد با وجود فضاهای تقسیم و گره های میانی، ساختار بوته ای، و با توالی عملکردی فضاها، ساختار درختی نحو آغاز می شود. ازنظر فضایی، جنبه مهمی از نظریه نحو فضا معتقد است که ازنظر منطقی و ریاضی، چیدمان فضاها می تواند بر کارایی عملکردی فضا تاثیرگذار باشد. با توجه به داده های به دست آمده می توان نتیجه گرفت که چیدمان خانه های مرکزی ازنظر کمی و آماری کارآمدتر در نظر گرفته می شوند. بر این اساس، چنانچه رفتارهای مشارکتی و تعاملات اجتماعی بالا مدنظر باشد، نظام های مرکزی که دارای گره های متعدد و حلقه های فضایی بیشتر، عمق کمتر و یکپارچگی بالاتری هستند، از رفتارهای مشارکتی بیشتری حمایت می کنند که این ویژگی با فرهنگ خانواده ایرانی سازگاری مطلوبی دارد.

    کلید واژگان: انتظام فضایی, مسکن, عامل تفاوت فضا, ارزش فضایی, نحو فضا
    Marziyeh Shahroudi Kolour, Khosro Movahed*, Hojjatollah Rashid Kolvir, Malihe Taghipour

    Despite sporadic critiques of the philosophical and mathematical foundations of space syntax theory and the ongoing debate over its application, it has become a powerful conceptual tool for analyzing the environment. The main issue of the present study is the answer to the questions: What are the characteristics of the spatial organization of contemporary housing in Shiraz and how do these characteristics affect its functional efficiency? In this regard, identifying the composition of the space by studying architectural plans is one of the important resources. For this purpose, 384 residential plans were taken and the patterns of the spatial arrangement of housing were identified in terms of spatial and formal (with two aspects of central and axial arrangement). Then, 15 samples of each model were analyzed by software and their justified graphs were presented. In the third stage, the final analysis was performed based on the variables (integration and depth) and relative difference factor. The results of the analysis performed in this study prove the positive relationship between the spatial configuration pattern and the level of functional efficiency of contemporary housing arrangements through an analytical comparison method. The investigations of the present research showed that with the existence of dividing spaces and intermediate nodes, a bush structure, and with the functional sequence of spaces, a syntactic tree structure is formed. In terms of space analysis, an important aspect of space syntax theory believes that logically and mathematically, the arrangement of spaces can affect the functional efficiency of the space. According to the obtained data, it can be concluded that the layout of central houses is considered quantitatively and statistically more efficient. Accordingly, if participatory behaviors and high social interactions are considered, central systems that have more nodes and more spatial loops, less depth, and higher integration, support more participatory behaviors that This feature is well compatible with the Iranian family culture.

    Keywords: Spatial Configuration, Housing, Relative Difference Factor, Spatial Value, Space Syntax
  • حجت الله رشید کلویر*، مرضیه شاهرودی کلور

    دل بستگی به مکان، نقطه تلاقی عناصر کالبدی، فعالیت ها و مفاهیم ذهنی نسبت به مکان است و در نتیجه ارزیابی آن ها توسط بهره برداران محیط ایجاد می شود. به نظر می رسد ارتقای راندمان عملکردی فضاهای باز مجتمع های مسکونی، می تواند به ارتقای سطح دل بستگی افراد کمک کند. به منظور آزمون این فرضیه، پرسشنامه ای با 30 سوال طراحی شد و در اختیار 393 نفر از ساکنان مجتمع های مسکونی در منطقه 6 شیراز قرار گرفت. نتایج با استفاده از نرم افزار SPSS24 مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. آلفای کرونباخ با ارایه ضریب 910/0 نشان می دهد که ابزار تحقیق قابلیت اطمینان قابل قبولی دارد و نتایج را می توان قابل اعتماد ذکر کرد. نتیجه بررسی ها نشان می دهد میان راندمان عملکردی فضای باز و دل بستگی ساکنین، رابطه مثبت وجود دارد؛ به نحوی که فعالیت و ارتباطات دارای بیشترین همبستگی با دل بستگی هستند؛ ادراک و خوانایی محیط اولویت دوم، و زمینه و چیدمان و رفاه و آسایش محیطی در رتبه های بعد قرار دارند.

    کلید واژگان: دل بستگی به مکان, راندمان عملکردی, مجتمع های مسکونی, فضاهای باز
    Hojjatollah Rashid Kolvir*, Marziyeh Shahroudi Kolour
    Introduction

    Place attachment is the intersection of physical elements, activities, and mental concepts concerning place, formed from the environmental characteristics and individualschr('39') mental patterns and evaluation. Based on the available resources, it seems that improving the functional efficiency of residential open spaces can help to improve the level of peoplechr('39')s attachment.

    Methodology

    The present research is applied in terms of purpose, descriptive in terms of nature and method, and documentary in terms of the data collection method. A 30-question questionnaire was designed and, after the pilot study, distributed among 393 residents of Shiraz district six residential complexes. The results were analyzed by SPSS24 software. Cronbachchr('39')s alpha and validity and reliability test of the proposed structure with coefficients presented at specified intervals show that the research instrument has acceptable reliability.

    Results

    The results show that there is a relationship between open space functional efficiency and place attachment, that activity and communication are the most critical factors affecting place attachment; Comfort is in the Second level, and the context and perception of the environment are in the next ranks. Regarding the direct relationship between the attachment variable and the components of residential outdoor functional efficiency, the effect of each component was evaluated by regression test. The result shows that all independent research variables have direct and indirect simultaneous effects on the dependent variable. The results show that perception and readability of environment, directly affected by 0.271, and an indirect effect of 0.258, will lead to the attachment of residents in residential complexes. The proximity of the direct and indirect effect of this component indicates the importance of this factor. Because both alone and in combination with other variables and facilitating their performance, it plays a significant role in enhancing the outdoor efficiency of the residential complex and, consequently, increasing residentschr('39') spatial attachment. Activity and communication can make people more connected to the outdoor complex of the residential complex and lead to emotional communication with the environment and lead to the attachment of residents. Also, context and layout is another factor that directly affects 0.326 and an indirect effect of 0.059 on attachment. Environmental well-being has a direct impact of 0.164 and an indirect impact factor of 0.075, which is less effective than other factors.

    Conclusion

    The present study results show that the functional efficiency of open spaces of residential complexes affects the degree of residentschr('39') attachment to the place. Structuring shows that the perception and readability of the environment is the most critical predictor factor in improving performance efficiency and, consequently, increasing the level of residentschr('39') attachment to the place. Users have reported the activities and communication of people with each other and in interaction with the open space, layout, and context, and environmental welfare and comfort as other practical components in this field.

    Keywords: Place Attachment, Functional Efficiency, Residential Complexes, Open Spaces
  • مرضیه شاهرودی کلور، ملیحه تقی پور*، فائزه گریست
    بیان مساله

    حس مکان و احساس هویت و تعلق مکانی، از مهم ترین بحران های معماری معاصر است. با توجه به تحولات رخ داده در طراحی مساجد و نوآوری-های پیشنهادی در طرح کالبدی، عناصر و نشانه های این بنا، و نظر به جایگاه ویژه این کاربری در فرهنگ ایرانی – اسلامی، این پژوهش به دنبال کشف نقش عناصر کالبدی آشنای سنتی ساختار مسجد در ارتقای حس مکان و به دنبال آن، ایجاد حس دلبستگی و تعلق به مکان مسجد بوده است.

    سوال تحقیق

     ساختار اساسی در تحقیق حاضر بر این دو سوال استوار بوده که مولفه های کالبدی تاثیرگذار در ارتقای حس مکان در مساجد معاصر و سنتی کدامند و تاثیرگذاری آن ها در هر یک از ساختارهای سنتی و معاصر در شهر شیراز به چه صورت است؟

    اهداف تحقیق

    مقاله حاضر بر مبنای بررسی نقش مولفه های کالبدی در خلق حس مکان و ارتقای سطوح آن، با هدف ارایه تصویری مطلوب از نتیجه تقابل تفکرات معاصر و سنتی در طراحی مساجد، نگاشته شده است. دستاورد این پژوهش می تواند در ارایه راهکار جدید طراحی و یا جایگزینی المان های سنتی با نشانه های جدید و موثر در تقویت حس مکان مسجد مورد استفاده قرار گیرد.

    روش تحقیق

     این تحقیق از نوع کیفی - کمی و از لحاظ هدف کاربردی می باشد که اطلاعات مورد نیاز در مرحله اول به صورت کتابخانه ای گردآوری شده و سپس معیارهای به دست آمده توسط پرسشنامه محقق ساخت در معرض ارزش گذاری توسط مخاطبین قرار داده شده اند. برای اثبات فرضیات تحقیق، از آزمون های تحلیل عاملی اکتشافی، میانگین، همبستگی و رگرسیون استفاده شده است. مقادیر بالای 0.7 ضریب آلفای کرونباخ برای متغیرهای تحقیق نشان داد نتایج، قابل استناد و معتبر هستند.

    مهم ترین یافته ها و نتیجه گیری تحقیق

    نتایج این پژوهش نشان می دهد که مولفه های کالبدی در ساختار مسجد سنتی و معاصر سطوح مختلف حس مکان را تامین می کنند و تفاوت تنها در اولویت بندی آن هاست. ذکر این نکته ضروری است که با وجود اهمیت انکار ناشدنی عناصر نمادین و کالبدی، وجود این عناصر بدون فعالیت، سطوح بالاتر حس مکان که منجر به حفظ حیات یک مکان می شود را پاسخ نخواهد داد. از طرف دیگر حذف کلی این عناصر هویت ساز نیز، احساس تعلق و دلبستگی را تامین نخواهد کرد. بررسی ضرایب مسیر رگرسیونی به دست آمده، نشان می دهد که غیر از مناره و گنبد، همه مولفه های کالبدی در ساختار مساجد شیراز، دارای تاثیر مستقیم بر حس مکان می باشند. تاثیرات مستقیم و غیرمستقیم این مولفه ها، در مجموع، در مساجد سنتی، بیشتر از مساجد معاصر می باشد.

    کلید واژگان: حس مکان, عوامل کالبدی, نشانه های بصری, هویت و دلبستگی, مسجد
    Marziyeh Shahroudi Kolour, Malihe Taghipour *, Faezeh Gerist

    Statement of the problem: A place, is an identity indicator with a specific (objective-subjective) structure that adds sense to the surrounding environment. But the sense of place is not just a simple way of explaining how one perceives a place by an individual, but rather a meaningful and multi-dimensional concept, and relates to the symbolic and emotional identification of a person relative to the place. So the sense of place is based on the experience of the individual in interacting with the place that defines the relation of one's person to his environment, which is resulted from understanding his position in his place and his perceptive functions. So it goes beyond formal-physical structures and is affected by the images and mental associations of the individual over time. The sense of place is one of the most important factors in creating a demanded and positive relationship between man and the environment. The physical elements as one of the defining factors of this concept, are of particular importance because they are controllable by the designer. Research question: This paper sought to answer the question that what are the structural components in promoting the sense of place in contemporary and traditional mosques in Shiraz and what are their effects? Research

    purposes

    The present article is based on the study of the role of physical components in creating a sense of place and improving its levels, with the aim of providing a favorable image of the contrast between contemporary and traditional thinking in the design of mosques. The achievement of this research can be used in presenting a new design solution or replacing traditional elements with new and effective signs in strengthening the sense of place of the mosque. Research

    Methods

    Effective criterias were formulated in theoretical framework based on the opinions of the experts. After introducing the physical elements that define the abstract concept of the mosque, they are exposed to value by the audience and the results of the studies are set for each of the traditional and contemporary examples in the tables and analyzed with the help of SPSS software. Factor analysis has been done to identify the main variables affecting the sense of place, and the correlation pattern between the observed variables. For confirmation of research hypothesis, correlation test, T-test and regression test have been used. The value of 0.918 for the Cronbach's Alpha coefficient showed that the results can be cited and valid. The most important findings and conclusions of the research: The findings show that the physical components of the structure of the traditional and contemporary mosques provide different levels of sense of place, and the difference is only in their prioritization. The physical elements in traditional mosques are more closely associated with the identity of the sense of place, and in contemporary mosques, they attach to commitment and dependence on the place. It is necessary to note that despite the undeniable importance of symbolic and physical elements, like dome and minaret, the existence of these elements without activity, the higher levels of sense of place that lead to the preservation of the life of a place, will not be answered. On the other hand, eliminating the overall identity of these identity elements will not provide a sense of belonging and attachment. Investigation of regression path coefficients shows that except for minarets and dome, all physical components in the structure of Shiraz mosques have a direct impact on sense of place. The direct and indirect effects of these components are, in general, more prevalent in traditional mosques than in contemporary mosques. In this study, it was found that the physical structures are of particular importance in both samples. The resulting difference is due to the different functionality of each physical element in the structure of the mosque, commensurate with the needs of worshipers.

    Keywords: Sense of place, Physical components, Visual signs, Identity, attachment, mosque
  • حجت الله رشیدکلویر*، فاطمه عباس زاده دیز، حسن اکبری، مرضیه شاهرودی کلور

    حس تعلق از مهم ترین ابعاد رابطه انسان و مکان است. انسان هنگامی که در تعامل با مکان قرار می گیرد، بدان معنا بخشیده، نسبت به آن احساس تعلق کرده و دل بسته آن می شود. پژوهش حاضر، به بررسی ابعاد کالبدی و غیرکالبدی حس تعلق به مکان و شاخص های موثر آن در خانه های مستقل (حیاط دار) در مقایسه با مجتمع های آپارتمانی شهر تبریز پرداخته و در پی پاسخگویی به این سوال است که عوامل موثر بر ایجاد حس تعلق در فضاهای مسکونی مستقل و آپارتمانی کدام است؟ و نقش عناصر کالبدی در ایجاد این حس چگونه است؟ نوع تحقیق پژوهشی و روش تحقیق پیمایشی است که ضمن به کارگیری اسناد و مدارک از 273 پرسشنامه محقق ساخته جهت بررسی دیدگاه های ساکنین استفاده شد و مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج تحقیق نشان می دهد عناصر کالبدی نظیر (فرم و ابعاد عناصر، دسترسی و چینش فضا، مصالح و تزیینات، محرمیت و اشرافیت) از مهم ترین شاخصه های ایجاد حس تعلق به مکان هستند که در سه ویژگی فرم و ابعاد عناصر، مصالح و تزیینات و همچنین محرمیت و اشرافیت در خانه های مستقل بیشتر نمود می یابد، اما ویژگی دسترسی و چینش فضا در مجتمع های آپارتمانی دارای میانگین بالاتری است. از منظر شاخص های غیر کالبدی، مجتمع های آپارتمانی دارای عملکرد بهتری بوده اند. فعالیت و آسایش در هر دو گونه مسکن موردبررسی، دارای تاثیر نسبتا یکسانی است. در مجتمع های آپارتمانی، ابعاد اجتماعی و فردی و در خانه های مستقل، معانی و نمادها، پیش بینی کننده های مطمین تری در افزایش احساس تعلق ساکنین می باشند.

    کلید واژگان: حس مکان, تعلق مکانی, خانه های مستقل, مجتمع های آپارتمانی
سامانه نویسندگان
  • مرضیه شاهرودی کلور
    مرضیه شاهرودی کلور
    دانش آموخته دکتری گروه معماری و شهرسازی، دانشگاه ملی مهارت، تهران، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال