به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mehrdad malekzadeh

  • سامان بابازاده، مصطفی ده پهلوان*، مهرداد ملکزاده

    قره تپه سگزآباد تنها محوطه عصر آهن دشت قزوین است که در آن کاوش های گسترده ای انجام شده  است. متاسفانه به دلیل تخریب لایه های فوقانی این تپه، اطلاعات از اواخر هزاره دوم و اول پیش ازمیلاد منطقه بسیار اندک است. کمبودی که برطرف شدن آن کمک شایانی به درک درست تر چگونگی ادغام مناطق مختلف فلات ایران در حکومت های پسین خواهد نمود. در کاوش های باستان شناختی سال 1395، گورستان جدیدی متعلق به نیمه نخست هزاره اول و اواخر هزاره دوم پیش ازمیلاد در شرق قره تپه کشف گردید. با توجه به اهمیت گورستان ها در مطالعه جنبه های مختلف اجتماعی ، فرصت پاسخ به پرسش هایی در زمینه نوع ساختار اجتماعی جوامع منطقه و تطبیق نتایج حاصل از مطالعه این یافته ها با منابع آشوری فراهم گردید. فرضیات اولیه ای در ارتباط با وجود جامعه ای از نوع خا ن سالار در منطقه و اشاره به آن در منابع آشوری مطرح  است. براساس تحلیل یافته های باستان شناختی گورستان شرقی قره تپه سگزآباد و مطالعات کتابخانه ای معتقدیم جامعه ای سلسله مراتبی با انتقال جایگاه اجتماعی موروثی دست کم از اواخر هزاره دوم پیش ازمیلاد در منطقه شکل گرفته است. هم چنین یافته های متعلق به نیمه نخست هزاره اول پیش ازمیلاد بیانگر وجود شواهدی از تفکیک فضای گورستان، تاکید بر شجره، رشد جمعیت، ظهور سازه خشتی بزرگ، گسترش روابط فرامنطقه ای و تشدید تولید اشیائ فلزی (آهن و مفرغ) است. این یافته ها گواهی بر رشد پیچیدگی های اجتماعی با آغاز هزاره اول پیش ازمیلاد در منطقه هستند. افزون بر این، در برخی از منابع مکتوب برجای مانده از پادشاهان آشور نو، به محلی با نام «بیت - کپسی» اشاره شده است؛ این محل توسط برخی از پژوهشگران، در منطقه دشت قزوین جایابی شده است. براساس منابع آشور نو «بیت- کپسی» نوعی سازمان سیاسی منطقه ای یا جامعه خان سالار در سده 8 پ.م. در منطقه است. اگر جایابی بیت- کپسی در دشت قزوین صحیح باشد، یافته های باستان شناختی این گورستان که حاکی از رشد پیچیدگی های اجتماعی در منطقه است، از روند ظهور آن حمایت می کند.

    کلید واژگان: قره تپه, سگزآباد, دشت قزوین, عصر آهن, پیچیدگی اجتماعی, بیت-کپسی
    Saman Babazadeh, Mostafa Dehpahlavan *, Mehrdad Malekzadeh

    Qareh Tepe in Sagzabad is the only Iron Age site in the Qazvin Plain that has been extensively excavated. Unfortunately, due to the destruction of the upper layers of this mound, the information from the end of the second and first millennia BC of the area is insufficient. A new cemetery, in the east of Qareh Tepe, was found in the archeological excavations during 2016. The graves in this cemetery belonged to the first half of the first millennium and the end of the second millennium BC. Since cemeteries are valuable archaeological contexts to study various social aspects, the finds from this new cemetery could provide valuable information on the social structure of the resident society in the area during the timeframe mentioned. According to the existing theoretical models about social evolution, the present study aimed to evaluate the archaeological findings and compare them with the information obtained from the Neo-Assyrian accounts. The results revealed the existence of a hierarchical society with the transmission of hereditary social status at least since the end of the second millennium BC in the area. Furthermore, the finds from the first half of the first millennium BC indicated evidence of the separation of the cemetery space, emphasis on genealogy, population growth, sizeable mud-brick buildings, extensive trans-regional relations, and the intensification of metal production in the area. These findings indicated the increasing social complexities at the beginning of the first millennium BC. In addition, in their accounts, some Neo-Assyrian kings mentioned a place called “Bit- Kapsi”; this place was probably in the Qazvin Plain. “Bit- Kapsi” was a kind of regional polity or chiefdom during the 8th century BC in the area. The archaeological evidence indicates increasing social complexities at the beginning of the first millennium BC in the area, which could be associated with the emergence of “Bit- Kapsi”.

    Keywords: Qareh Tepe, Sagzabad, Qazvin Plain, Iron Age, Social Complexity, Bit-Kapsi
  • منصور حمدالله زاده، مهرداد ملکزاده*، مریم دارا

    سال‏ های پایانی حکومت اورارتو به دلیل نا آرامی‏ های میانه قرن هفتم پیش ‏از میلاد و به رغم وجود آثار و بقایا و نهشته‏ های بسیار از آن دوره، ابهام‏ هایی دارد و در مواردی اختلاف نظر بین پژوهشگران این حوزه را باعث شده است. دلایل و چگونگی سقوط این حکومت بعد از دو سده حکومت و سیطره به نواحی بین سه دریاچه اورمیه، سوان و وان که گاهی مرزهای آن به سواحل دریای مدیترانه نیز کشیده می‏ شد، از نکات تاریک بوده و نیازمند بررسی‏های بیشتری داشته است. هجوم اقوام مختلف در اواخر قرن هشتم و اوایل قرن هفتم پ. ‏م. از قفقاز و شمال دریای سیاه که به لحاظ فرهنگی و زبانی، هم‏نژاد ایرانی‏ ها محسوب می شوند، توازن قوا را در قرن هفتم پ. ‏م. در آسیای غربی را بر هم زده و در نهایت در این قرن فروپاشی حکومت‏ های بزرگی مانند اورارتو و آشور و برآمدن مادها، به عنوان قدرتی جدید رخ می دهد. به دلیل وجود خط و دسترسی به کتیبه‏ های اورارتو و آشور تا اواسط این قرن، اطلاعات ارزشمندی در دست نیست، اما این اطلاعات در ناحیه اورارتو از سال 640 پ. ‏م. قطع ‏شده و کتیبه‏ های آشوری تنها منابع هم عصر در سه دهه بعد مورد رجوع می‏گردد. در اواخر قرن مذکور، بابل تنها حکومت نزدیک به آن دوره است که قسمتی از اطلاعات و روشنگری سالیان پایانی حکومت اورارتو را بر ما روشن می‏نماید. در این پژوهش با بررسی منابع این دوره، با استفاده از روش تاریخی- تحلیلی - توصیفی، سال‏ های پایانی اورارتو به‏دقت بررسی و با بیان مستندات و نشانه‏ های موجود در متون این فرضیه مطرح شده است که به نظر می‏رسد مادها عامل اصلی اضمحلال حکومت اورارتو در سال‏ های پایانی قرن هفتم‏ پ.م؛ و موجودیت سیاسی آن نیز در سال‏ های ابتدایی قرن ششم‏ پ.م. همچون آشور، بوده است.

    کلید واژگان: ماد, اورارتو, آشور, متون آشوری, سقوط اورارتو
    Mansour Hamdollahzadeh, Mehrdad Malekzadeh *, Maryam Dara

    The last years of Urartu's rule due to the unrest in the middle of the 7th century BC. Despite the existence of many works and deposits from that period, it has some ambiguities and in some cases it has caused disagreements between researchers in this field. Cimmerians due to lack of resources or other social problems, in the late 8th and early 7th century BC. From the Caucasus and the north of the Black Sea to the south, followed by the Scythians, who ruled the Caucasus, entered the Anatolian plateau. Culturally and linguistically, they are the same race as Iranians. The arrival of these tribes changed the balance of power in the seventh century BC. broke up and finally in this century the collapse of great governments such as Urartu and Assyria and the emergence of the Medes as a new power in Western Asia occurred. Due to the existence of writing and access to the Urartu and Assyrian inscriptions, we have valuable information until the middle of this century, but this information in the Urartu area from 640 BC. is interrupted, the only contemporary source is the Assyrian inscriptions, which were also written for a short time, around 612 BC. It disappears. The Babylonian government is the only government that owns script, language, and inscriptions close to that era, so part of the information of the period that is in the dark is illuminated by the Babylonian inscriptions. In this research, by examining the sources of this period using the historical, analytical and descriptive method, the final years of Urartu were carefully examined and by stating the documents and signs in the texts, this hypothesis has been proposed that it seems that ethnic groups The Medes ended the rule of Urartu as well as Assyria.

    Keywords: Media, Urartu, Assyria, Assyrian texts, fall of Urartu
  • منصور حمدالله زاده، مهرداد ملکزاده*، مریم دارا
    پژوهش درباره تمدن اورارتو از اوایل قرن نوزدهم میلادی و با اعزام شولتز از سوی انجمن آسیایی در اطراف دریاچه وان صورت جدی به خود گرفت. نتیجه کشفیات شولتز و مطالعات دیگر موجب شد تا اورارتو از زیر قرن ها خاموشی سربلند کند. رمزگشایی از خطوط میخی توسط پژوهشگران سایر حوزه ها به خواندن کتیبه های اورارتویی کمک نمود. پژوهش های اورارتویی در شمال غربی ایران، با کشف کتیبه ای مربوط به روسای دوم (680-646 پ.م) در نزدیکی روستای بسطام واقع در شمال دریاچه اورمیه، توجه جامعه پژوهشگران اورارتو را متوجه ایران کرد. کاوش های باستان شناسی توسط ولفرام کلایس از سال 1967 شروع گردید و تا 1978 ادامه داشت. مطالعه روی نهشته های پسااورارتویی در محوطه بسطام و همچنین، سنجش آن با نهشته های سایر محوطه های اورارتویی از جمله شرق آناتولی نشان می دهد که فروپاشی اورارتو تقریبا از زمان سقوط آشور توسط ماد و بابل و حتی قبل از آن شروع شده بود و سرزمین های اورارتویی در شمال غربی فلات ایران در آن زمان توسط مادها اشغال شده بودند. میزان تاثیر نهشته های پسااورارتویی یافت شده در محوطه های مورد کاوش از اهداف این پژوهش است. برای این پژوهش از روش تاریخی، تحلیلی و توصیفی استفاده شده و شیوه گردآوری اطلاعات نیز کتابخانه ای بوده است. در نهایت، بنابه بررسی نهشته های پسااورارتویی و تحلیل تاریخی، نتیجه گرفته شد که فروپاشی اورارتو از حدود 635 پ.م شروع شده و بر طبق آثار فرهنگی و معماری یافت شده از بسطام و نیز سنجش آن با محوطه های دیگر در شرق آناتولی، سرزمین های شرقی اورارتو از این زمان در اشغال مادها و اقوام ایرانی بوده است.
    کلید واژگان: اورارتو, ماد, نهشته های پسااورارتویی, بسطام, فروپاشی اورارتو
    Mansour Hamdollahzadeh, Mehrdad Malekzadeh *, Maryam Dara
    Studies on the Urartu Civilization took a serious form from the beginning of the 19th century when Schulz was sent by the Asian Society around Lake Van. As a result of Schulz’s discoveries and other studies, Urartu rose from silence for centuries. Decoding cuneiform lines helped researchers in other fields read Urartu inscriptions. Urartu research in Northwest Iran, with the discovery of an inscription related to the second rulers (680-646 BC) near the village of Bastam, located in the north of Lake Urmia, drew the attention of the Urartu research community to Iran. Archaeological excavations by Wolfram Kleiss started in 1967 and continued until 1978. The study of the post-Urartian deposits in the Bastam area and its comparison with the Urartian deposits in other Urartian sites, including eastern Anatolia, indicate the Urartian collapse from the time of the collapse of Assyria by the Medes, and even before that. The Urartian lands in Northwest Iran were occupied by the Medes at that time. The impact of the post-Urartian deposits found in the investigated sites is one of the objectives of this research. Historical, analytical, and descriptive methods were used for this research, and the information collection method was the library. Finally, based on the investigation of the post-Urartian deposits and historical analysis, it was concluded that the collapse of Urartu started in about 635 BC, and according to the cultural and architectural works found from Bastam and Sansem Along with other sites in eastern Anatolia, the eastern lands of Urartu were occupied by Medes and Iranian tribes.
    Keywords: urartu, Media, post-Urartian deposits, Bastam, the collapse of Urartu
  • محمدحسن طالبیان*، مهرداد ملکزاده، علیرضا طاهری
    مادها به عنوان اولین حکومت یکپارچه و مرکزی ایران شناخته می شوند. معماری این حکومت به واسطه کاوش های محدود و تاریخ گذاری های مبهم، دچار ابهاماتی است. بخش عمده معماری ماد را تالارهای ستوندار، مجموعه انبارها و فضاهای نیایشگاهی تشکیل می دهند. فضاهای نیایشگاهی به واسطه اطلاعات ناکافی از آیین مادها به عنوان پر ابهام ترین بخش معماری ماد شناخته می شوند. نیایشگاه مرکزی نوشیجان مهم ترین فضای نیایشگاهی ماد است که در جریان کاوش های آن مشخص شد که این نیایشگاه بدون کوچک ترین آسیبی مهر و موم شده است. با کاوش های بیشتر در قلمرو حکومتی ماد، محوطه های دیگری با شرایط یکسان با نوشیجان آشکار شدند که گمان می رود سرنوشت یکسانی با این نیایشگاه داشتند. در این پژوهش با روش توصیفی _تحلیلی و مطالعه موردی و با هدف خوانش معماری از کانسپت طراحی و کارکرد فضاهای نیایشگاهی ماد، سنجشی معمارانه بین نیایشگاه مرکزی نوشیجان تپه، نیایشگاه زاربلاغ و تپه ازبکی صورت گرفته است، این سنجش در انتها دستیابی به یک الگوی مفهومی دو بخشی در طراحی این نیایشگاه ها را میسر می سازد. در بخش نتیجه گیری، همانندی های این نیایشگاه ها در زمینه کانسپت و ساختار معماری، بستر محیطی و مصالح ساختمانی ذکر خواهد شد. در نهایت به شباهت های ساختاری و عملکردی بناهای مذکور با نیایشگاه غربی نوشیجان تپه، بنای سنگی واسون کهک، نیایشگاه تخچرآباد بیرجند و نیایشگاه حاجی خان فامنین نیز اشاره ای خواهد شد.
    کلید واژگان: معماری ماد, فضای نیایشگاهی, نوشیجان تپه, زاربلاغ, تپه ازبکی, کانسپت معماری
    Mohammad Hassan Talebian *, Mehrdad Malekzadeh, Alireza Taheri
    The Medes are known as the first unified and central government of Iran. The historiography of this government faces many uncertainties, but there is no doubt that they were able to establish a unified government in Iran for the first time. The Median period is one of the least well defined periods of Iranian Archeology and Architecture. To speak of Median Art means, first of all, mentioning the huge gaps in our knowledge of Median history. However, architecture in the Medes Dynasty is surrounded with ambiguity due to limited explorations and ambiguous dates. An important part of the Medes architecture is devoted to places of worship. The central shrine of Noushijan Tappe is one of the most important ritual spaces of the Medes, and as a result of excavations and observation of the fillings, it was found that this shrine was sealed without the slightest damage. Further excavations in the territory of the Medes, revealed other sites with the same conditions as Noushijan Tappe. It was believed that these shrines had a similar fate as the central shrine of Noushijan Tappe. In this research, which is based on a descriptive-analytical method and a case study, with the aim of studying architecture from the concept of design to the function of ritual spaces of the Medes, an architectural comparison is made between  the central shrine of  Noushijan in Malayer, Zarbolagh shrine in Aliabad Qom and Ozbaki shrine in Nazarabad, in order to reach a design pattern specific to  these places of worship. The research concludes that most of the religious buildings built at the time of the Medes Empire were blocked during the Achaemenid rule. The Achaemenids only hindered access to the Medes places of worship and did not destroy them. It seems that the (XPh) inscription of Xerxes and the law against atheistic religions in the Achaemenid period caused these shrines to be blocked. We find that these religious buildings used a special architectural pattern and this pattern is repeated in different forms in most of the religious buildings constructed under the rule of the Medes. It is understood that while the function and architectural concepts remain the same in these buildings, each shows a different architectural design. The architects of that period designed the building in such a way that the sacred space is separated from the main building. Not everybody was allowed into the sacred parts, and those who wished to enter had to wait beforehand in a spare room.  Some constructs had a window built in the spare room that gave the person-in-waiting a view to the sacred room.  Unfortunately, some of the religious buildings of this historical period were destroyed after many years, which made it difficult to identify this architectural concept in them. Finally, the paper will highlight similarities between the western shrine of Noshijan Tappe and Vasun stone building in Kahak and Takhcharabad shrine in Birjand and Hajikhan shrine in Famenein with the above sites.
    Keywords: medes architecture, Places of Worship, Noushijan Tappe, Zarbolagh, Tappe Ozbaki, Architectural concept
  • اسماعیل همتی ازندریانی*، مهرداد ملکزاده، حسین ناصری صومعه
    با توجه به احداث پتروشیمی ابن سینای فامنین در استان همدان، محوطه ی باستانی حاجی خان در بخش میانی آن قرار گرفته بود. به دلیل اهمیت احداث پروژه و هم چنین قرار گرفتن محوطه ی باستانی در بخش میانی آن ضروری بود تا پژوهش های باستان شناختی در آن انجام گیرد؛ بنابراین برنامه ی پژوهشی فصل اول کاوش نجات بخشی در محوطه ی حاجی خان در زمستان 1395 و بهار 1396 انجام گرفت. محوطه ی باستانی حاجی خان در فاصله ی 2 کیلومتری روستای زرقان قرار دارد و دیوارهای پتروشیمی ابن سینای فامنین آن را محصور کرده اند و در فاصله ی 17 کیلومتری از شهر فامنین در استان همدان واقع گردیده است. اهداف اصلی این پژوهش ارائه ی نتایج کاوش و بحث در مورد کاربری و گاهنگاری است. پژوهش حاضر دارای رویکرد توصیفی-تحلیلی است و گردآوری اطلاعات به روش میدانی و کتابخانه ای انجام گرفته است. انجام کاوش در این محوطه منجر به شناسایی معبد و نیایشگاهی از دوره ی مادها گردید. این سازه ی خشتی دارای نقشه ی کاملا چلیپایی است که با نقشه ای از پیش طراحی شده، 7 فضای معماری را دربر گرفته است که از طریق درگاهی و ورودی ها به همدیگر متصل می شوند. از مهم ترین اجزاء و عناصر معماری یافت شده از این معبد می توان به سکوی آتشدان مطبق، دیوارک جداکننده و سکوهای خشتی گرداگرد فضاهای شماره ی یک و دو اشاره کرد. در این معبد طاقچه های تزیینی، اثر انگشتان سازندگان معبد برروی تمام سطوح دیواره ها و خشت ها، پوشش کاهگل و اندود سفید رنگ برروی آن شناسایی شده است. معبد مادی نویافته حاجی خان از نظر عناصر و اجزاء معماری و یافته های سفالی قابل مقایسه با سایر محوطه های دوره ی ماد و آهن III از جمله: تپه نوشیجان، گونسپان تپه، تپه یلفان، موش تپه، باباجان تپه و گودین تپه است.
    کلید واژگان: همدان, معبد, محوطه ی حاجی خان, آهن III, دوره ی ماد
    Esmail Hemati Azandaryani *, Mehrdad Malekzadeh, Hossein Naseri Someeh
    Due to the construction of the Ibn Sina Petrochemical Company in Hamadan province, Haji Khan Tape is located in the middle of this complex. As a matter of fact, it was necessary to carry out archaeological researches in this area. The first exploration season in the Haji Khan area in the vicinity of the Ibn Sina Petrochemical was conducted under the supervision of Esmail Hemati Azandaryani in the winter of 2016 and the spring of 2017. The Haji Khan Tape, 17 km from the city of Famenin in Hamadan province, is located at geographical coordinates of N 35˚01 '58.11 "and E 49˚01'16.85", and is considered a part of the cultural domain of western Iran. The site is at 2 km from Zaraqan, a village close to the walls of the Ibn Sina Petrochemical Complex. In the following excavations, traces of architectural remains with a 165 cm wide wall was discovered, which led to several extended trenches in varying sizes and in the west, east and south of the above trenches. The site is at 2 km from Zaraqan, a village close to the walls of the Ibn Sina Petrochemical Complex. In the following excavations, traces of architectural remains with a 165 cm wide wall was discovered, which led to several extended trenches in varying sizes and in the west, east and south of the above trenchesThese all help identify several architectural spaces and findings including, a systematic and coherent architecture with chelepa (cross) plan with 7 spaces. Likewise, among other architectural elements of Haji Khan Temple, including the upright stepped fireplace (altar), the middle of the altar, the partition wall, niches in the walls (in Spaces 1, 2 and 3), and gateways between spaces, have a very close similarity with the other sites of median period such as: Nush-i Jan Tape, Gunepan Tape, Yalfan Tape, Moush Tape, Baba Jan Tape and Godin Tape.
    Keywords: Hamadan, Temple, Haji Khan, Iron III, Median Period
  • مصطفی ده پهلوان *، مهرداد ملکزاده، ذبیح الله چهارراهی
    باستان شناسی، افزون بر گذشته ی جای ها و نقاط، به پیشینه ی راه ها هم می پردازد؛ به خط میان دو یا چند نقطه، به مسیر میان دو یا چند جای. چندوچونی راه های باستانی، از موضوعات محل توجه باستان شناسان بوده و هست، و در باستان شناسی ایران، یکی از مهم ترین راه های باستانی پیونددهنده ی میان شرق و غرب فلات ایران، «شاهراه خراسان بزرگ» بوده است؛ و بخشی بسیار کلیدی، در مسیر شاهراه خراسان بزرگ، «گردنه ی پاطاق» کنونی است. خراسان بزرگ از یک سوی، و میانرودان از سوی دیگر، مبدا و مقصد بسیاری از رهگذران این راه و این گردنه بوده است. منابع تاریخی و شواهد باستان شناختی، بر اهمیت بالای این گردنه در طول تاریخ گواهی می دهند. در این مقاله تلاش داریم تا با تکیه بر نتایج بررسی های میدانی متعدد و جستجویی بیشتر در منابع تاریخی از قبیل: نوشته های جغرافیون باستان، سفرنامه های سیاحان و یادگارهای شاهان و شاهنشاهان، اهمیت گردنه ی پاطاق را به همراه جزئیات آن، بار دیگر یادآور شویم؛ همچنین سعی مان بر این بود که با کمک گرفتن از تحلیل عکس های هوایی قدیم و جدید به درک بهتری از تغییرات روزگار نوین و معاصر در گردنه ی پاطاق دست یابیم؛ در پایان از تحلیل های نرم افزار GIS نیز برای بازسازی مسیر اصلی روزگار باستان (خصوصا پیش از اسلام) این مسیر بهره برده ایم. با استناد بر شواهد باستان شناختی برجای مانده در محدوده ی گردنه ی پاطاق کنونی، و نیز منابع تاریخی، می توان از انطباق این گردنه با گذرگاه موسوم به «دربند مادی» (Μηδικὴ πύλη) یا «دربند(های) زاگرس» (Ζάγρου πύλαι) در متون جغرافیایی کلاسیک (یونانی و لاتین) و «عقبه حلوان» جغرافیون دوران اسلامی سخن گفت. در پژوهش ما مسیر باستانی (پیش از اسلام) در گردنه ی پاطاق، که محور اصلی این مقاله است، شناسایی و بازیابی شد؛ دو مسیر دیگر که از دوره ی صفوی به بعد در گردنه ی پاطاق مورد استفاده قرار گرفته است نیز بررسی و زمان تقریبی ایجاد هریک شناسایی شد.
    کلید واژگان: شاهراه خراسان بزرگ, دربند مادی, دربند زاگرس, عقبه حلوان, گردنه ی پاطاق, طاق گرا, زیچ منیژه
    mostafa dehpahlavan *, Mehrdad Malekzadeh, Zabih Allah Chaharrahi
    One of the main parts of the Great Khorasan Road is the road leading through the Pataq defile. The Great Khorasan and Mesopotamia were origin and destination of the travelers who passed the defile. Archaeological evidence and historic sources about the defile point out its high importance through history. Pataq Defile is the same Median (Μηδικὴ πύλη or Zagros Gates (Ζάγρου πύλαι) of classic historians. There are evidences from passengers’ traffic at Pataq Defile. Heavy traffic and strategic position of the Defile made a context to construct a monument as Garra Arch. Thorough look at Pataq Defile and Median Gate lead us to better understanding of application of Garra Arch, which is unknown and should be discussed in another place. Pataq Defile. Path 1: it is compared to pre Islamic to Safavid road. Evidences of pavement (stone blocks), hand dug path, foundation and so on, imply the significance and activities for ultra-regional road. As the evidences imply connections between Garra Arch and the road, it is probable that the arch is a structure in relation to road, traffic, or a borderline of to land. Path 2: as conclusion, considering Flandin’s scheme, there is a caravan passing in front of the arch. As mentioned earlier, remained evidences indicate pre Islamic and even Islamic road (before Flandin) passes from lower part of the arch. Path 3: it is not seen in aerial photos of geographical Organization of armed Forces at 1956, however it is obvious Corona’s photos of 1969. Considering photos of Jalili Kirmanshahi and Golzari, and Kleiss’s documentation one can conclude that the road constructed between 1956 and 1965 at Pahlavi II’s reign. Finally, there are millennia’s efforts of Iranian people at Pataq Defile of constructing road in order to political, economic, and cultural exchanges between east and west.
    Keywords: Great Khorasan Road, Median Gate, Zagros Gate, Aqabeh-e-Holvan, Pataq Defile, Taq-i-Garra, Zeidj-e-Manizheh.
  • مهرداد ملکزاده*، سولماز احمدزاده خسروشاهی
    یکی از راه های جاودان ساختن اعمال و کردارهای پادشاهان در روزگار باستان، خصوصا در آسیای غربی، برپا ساختن سنگ یادمان ها و برنوشتن کتیبه های سنگی و نقوش برجسته در مکان های خاص و نمایان بوده است. برپایی این یادمان ها در مناطق مهم برای بزرگداشت پیروزی های نظامی و یا ادعای تسلط سیاسی و اقتصادی در مناطق مختلف، یک سنت رایج در شرق نزدیک باستان بوده است. پاشاهان امپراتوری آشور (934 تا 605 ق .م.) که بارهای بار به لبه ی غربی فلات ایران لشکر کشیدند و گه گاه به مناطق درون ایران و سرزمین های شرقی تر راه یافتند از خویش یادمان ها و یادگارهای سنگی متعددی برجای گذاردند و خاطره ی کشورگشایی های خود را جاودان ساختند. امروزه در ایران 5 سنگ یادمان و نقش برجسته ی آشوری بازشناخته شده است؛ به گونه ای دقیق تر دو سنگ یادمان و سه نقش برجسته. سطح هنری و میزان دقت و ظرافت مصروف در تولید چنین آثار هنری یادمانی، نشان دهنده ی میزان اهمیت این نواحی در نگاه کشورگشایانه پادشاهان آشور نو است. در پژوهش حاضر، سعی گردیده با سنجش میان سبک هنری این 5 اثر، به بازسازی انگیزه های کشورگشایی آشوریان پرداخته شود و به این پرسش که آیا از طریق تحلیل هنری این آثار می توان به میزان اهمیت مناطق پیرامونی در نگاه راهبردی امپراتوری آشور پی برد، پاسخ داده شود. این پژوهش از نوع تحقیقات بنیادی و از منظر روش تحقیق به صورت تاریخی و توصیفی-تحلیلی است. نتایج حاصل از این پژوهش بیانگر این نکته است که این 5 اثر از نگاه سطح هنری ابدا با یکدیگر برابر نیستند؛ در دو سنگ یادمان تیگلت پیلسر سوم (744 تا 727 ق. م.) و سارگن دوم (721 تا 705 ق. م.)، با سبکی برتر، رسمی و شاهانه و در سه نقش برجسته ی تنگ ور، میشخاص و اشکفت گل گل با نقوشی کنده شده در دل کوه و لاجرم سبک هنری آفریده شده در محل، مواجه ایم که شباهت ها و تفاوت هایی در اجرا با هم دارند. این پژوهش از این منظر می تواند مورد اهمیت باشد که یادمان های آشوری یافت شده در ایران را باهم و با نمونه های مشابه در مناطق همجوار مورد ارزیابی سبک هنری قرار داده است.
    کلید واژگان: سنگ یادمان, نقوش برجسته, آشور نو, نجف آباد, تنگور, اشکفت گلگل, میشخاص
    Mehrdad Malekzadeh *, Solmaz Ahmadzadeh Khosroshahi
    One way immortalizing the works and deeds of the king in the ancient world, especially in Western Asia, was to erect memorial stones or rock and stone inscriptions in visible and notable places. The erection of stone steles and the carving of rock reliefs at strategic locations to commemorate military conquests and to assert claims of political and/or economic control over on area is a tradition well attested in the ancient Near East. The Neo-Assyrian kings (605-934 B.C.) frequently led military campaigns into Western Iran and at times into the places located in central and eastern parts; creating numerous memorial stones to depict their conquests in the process. Currently, there are five Neo-Assyrian Steles and rock reliefs are known from Iran. Two memorials in the Museums of Iran and Jerusalem and three reliefs in the mountains. The first memorial, attributed to Luristan, is from Tiglath-Pileser III (744-727 B.C.) and its origin is unknown, and currently lies in the Museum of Jerusalem. The second, from Sargon II (721-705 B.C.), called Najafehabad memorial, was discovered in Najafehabad village, Hamedan province and is kept in the National Museum of Iran. The third, the relief of Sargon II, was first discovered in 1347 in the Tang-i Var pass near the village of Tang-i Var in the district of Sanandaj. The fourth, called the relief of Shikaft-i Gulgul, was first discovered in Pusht-i Kuh and the last, the newly found Mishkhas relief, was discovered by Sadjad Alibaigi in 1387 in Southeast of Ilam Province. In the two mentioned stone memorials, from Tiglath-Pileser III and Sargon depict a royal and qualified artistic style. In the three mentioned reliefs, one from Sargon II and the two others from later Assyrian kings-possibly Esarhaddon (680-669 B.C.) or Ashurbanipal (668-627 B.C.), we see mountain-carved reliefs with a local style with differences regarding their execution. These five memorials are not at all equal to one another in their artistic level. Tiglath-Pileser’s memorial has the royal artistic level of that era with very fine details. Based on the fact that Tiglath-Pileser had two major military campaigns to the East, the fine detail of this stone memorial reflects the importance of the conquest of this area through the king’s eyes. Sargon’s Najafehabad memorial has a high level of artistic execution as well, reflecting the political and administrative importance of its place of erection, the conquered region. But in the reliefs of Tang-i Var we encounter a coarse and rudimentary style, showing us that this cannot be a royal and standard work of art.The low quality of Tang-i Var reliefs reflects their secondary importance. This relief, regarding artistic aspects like details and execution, in not comparable at all to any other Assyrian works of art in Iran or any other region. It can be theorized that this work has been executed by local artists without any superb artistic ability. The Tang-i Var relief, with its low artistic quality, narrates an unimportant event- the conquest of the small kingdom of Karalla. The two other works are not artistically important- they are not as magnificent as Tiglath-Pileser’s Luristan and Sargon’s Najafehabad memorials, and not as low quality as Tang-i Var relief; they are something in between, a sign of the artistic fall of Neo-Assyrian Empire. Shikaft-i Gulgul is a royal declaration, but no effort has been carried out to make it magnificent; and Mishkhas has no text at all and seems to be no more than a visual coding attempt. They clearly demonstrate the fading of the military and artistic resources of Assyria for holding these territories. In this study, the artistic quality of these five works has been assessed to reconstruct the concerns and motivations of Assyrians for their conquests, as they have been reflected in their stone memorials and reliefs.
    Keywords: Stele, Reliefs, Neo-Assyrian, Najafehabad, Tang-i Var, Shikaft-i Gulgul, Mishkhas
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال