به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mitra namazi

  • سید مجتبی عقیلی*، مهدی سلطان زاده، آرزو اصغری، میترا نمازی
    این پژوهش با هدف اثربخشی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر استرس پس از سانحه، تحمل پریشانی و نگرش های ناکارآمد مادران کودکان مبتلا به سرطان انجام شد. روش پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون_پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری شامل کلیه مادران دارای کودک مبتلا به سرطان شهر مشهد در بهار سال 1398 بود که با روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) گمارده شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های اختلال استرس پس از سانحه (ویدرز و همکاران، 1993)، تحمل پریشانی (سیمونز و گاهر، 2005) و نگرش های ناکارآمد (وایزمن و بک، 1978) بود. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل شد. نتایج حاکی از تاثیر شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر علائم اختلال استرس پس از سانحه (95/14=F، 001/0>P)، تحمل پریشانی (32/21=F، 001/0>P) و نگرش های ناکارآمد (25/19=F، 001/0>P) مادران دارای کودک مبتلا به سرطان بود. بنا بر نتایج این پژوهش، می توان از شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در بهبود استرس پس از سانحه، تحمل پریشانی و نگرش های ناکارآمد مادران کودکان مبتلا به سرطان بهره برد.
    کلید واژگان: ذهن آگاهی, استرس پس از سانحه, تحمل پریشانی, نگرش های ناکارآمد, سرطان
    Seyed Mojtaba Aghili *, Mehdi Soltanzadeh, Arezou Asghari, Mitra Namazi
    This research was conducted with the aim of effectiveness of cognitive therapy based on mindfulness on post-traumatic stress, distress tolerance and dysfunctional attitudes of mothers of children with cancer. The research method was semi-experimental with pre-test-post-test and control group. The statistical population of mothers with a child with cancer was in Dr. Sheikh Hospital in Mashhad in 2019, 30 of them were selected by purposeful sampling and randomly assigned to two experimental and control groups (15 people in each group). Research tools were PTSD questionnaires (Withers et al., 1993), distress tolerance (Simmons and Gaher, 2005) and dysfunctional attitudes (Weizman and Beck, 1978). The experimental group received eight 90-minute sessions of mindfulness-based cognitive therapy intervention (Siegel et al., 2000). Research data were analyzed using multivariate analysis of covariance test. The results indicated the effect of mindfulness on post-traumatic stress disorder symptoms, distress tolerance and dysfunctional attitudes of mothers with children with cancer. According to the results of this research, cognitive therapy based on mindfulness can be used to improve the psychological problems of mothers of children with cancer.
    Keywords: : Mindfulness, Post Traumatic Stress, Distress Tolerance, Dysfunctional Attitudes, Cancer
  • سید مجتبی عقیلی *، آرزو اصغری، سیمین مخیری، میترا نمازی

    این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی واقعیت درمانی بر نشانگان افسردگی و احساس درد مزمن زنان دارای همسر جانباز و سلامت روان دختران 18 تا 20 سال آنها بود. پژوهش نیمه آزمایشی به صورت پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمامی زنان دارای همسر جانباز و فرزند دختر 18 تا 20 سال شهر گرگان در سال 1398 بود. که از میان همسران و فرزندان جانبازان مراجعه کننده به مرکز مشاوره شاهد گرگان به شیوه نمونه گیری در دسترس تعداد 60 نفر انتخاب شده و به صورت تصادفی در گروه آزمایش 1 (15 نفر مادران)، آزمایش 2 (15 نفر فرزندان)، کنترل 1 (15 نفر مادران)، کنترل 2 (15 نفر فرزندان) جایگذاری شدند. گروه های آزمایش تحت آموزش واقعیت درمانی (8 جلسه 90 دقیقه ای) قرار گرفته و گروه های کنترل تا پایان پژوهش مداخله ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش عبارت از پرسشنامه افسردگی (Beck, 1988) پرسشنامه درد مزمن (McGill, 1997) و پرسشنامه سلامت عمومی (Goldberg & Hiller, 1979) بود. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس تک متغیره در نرم افزار spss.22 تحلیل شدند. نتایج نشان داد که واقعیت درمانی بر کاهش افسردگی درد مزمن زنان و افزایش سلامت عمومی فرزندان تاثیر معناداری دارد (001/0>p). واقعیت درمانی می تواند به عنوان روش های مداخله ای موثری برای کاهش افسردگی و درد مزمن زنان دارای همسر

    کلید واژگان: واقعیت درمانی, افسردگی, درد مزمن, زنان دارای همسر جانباز, سلامت عمومی
    Mojtaba Aghili *, Arezou Asghari, Simin Mokhayeri, Mitra Namazi

    The aim of this study was to evaluate the the effect of reality therapy on depression symptoms and chronic pain in women with a veteran spouse and the mental health of girls aged 18 to 20 years. The quasi-experimental study was a pretest-posttest with a control group. The statistical population of the study includes all women with veteran spouses and daughters aged 18 to 20 years in Gorgan in 2019. Among the spouses and children of veterans referring to the Gorgan Shahed Counseling Center, 60 people were selected by available sampling method and randomly selected in experimental group 1 (15 mothers), experiment 2 (15 children), control 1 (15 mothers), control 2 (15 children) were placed. The experimental groups received reality therapy training (8 sessions of 90 minutes) and the control groups did not receive any intervention until the end of the study. The research instruments were Depression Inventory (Beck, 1988), Chronic Pain Questionnaire (McGill, 1997) and General Health Questionnaire (Goldberg & Hiller, 1979). Data were analyzed using univariate analysis of covariance in spss.22 software. The results showed that reality therapy has a significant effect on reducing depression, chronic pain in women and increasing the general health of children (p<0.001). Reality therapy can be used as an effective intervention method to reduce depression and chronic pain in women with a veteran spouse and increase the mental health of their children.

    Keywords: Reality Therapy, Depression, Chronic Pain, Women With A Veteran Spouse, General Health
  • آرزو اصغری*، میترا نمازی
    مقدمه

    قلدری سایبری تبدیل به یک نگرانی رو به افزایش در رویکردهای نظری و روش شناختی شده است. هدف از انجام این پژوهش بررسی اثربخشی آموزش شناخت اجتماعی بر همدلی و بی تفاوتی اخلاقی نوجوانان با قلدری سایبری بود.

    روش

    روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه دانش آموزان پسر دوره دوم متوسطه شهر گرگان در سال تحصیلی 1403-1402 بودند که 30 نفر به روش نمونه گیری خوشه ای تصادفی انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش 8 جلسه 60 دقیقه ای مهارت شناخت اجتماعی را آموزش دیدند و گروه گواه در این مدت هیچ گونه آموزشی دریافت نکردند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های همدلی اورگاوو و همکاران (2017)، بی تفاوتی اخلاقی کاپرارا و کاپانا (2006) و قلدری سایبری آنتیاد و همکاران (2016) بود.

    یافته ها

    نتایج نشان داد بین دو گروه آزمایش و گواه پس از آموزش شناخت اجتماعی از نظر تاثیر بر متغیرهای همدلی و بی تفاوتی اخلاقی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>p).

    نتیجه گیری

    با توجه به اثربخشی آموزش شناخت اجتماعی بر همدلی و بی تفاوتی اخلاقی نوجوانان با قلدری سایبری شایسته است که این رویکرد به عنوان یکی از ابزارهای جدید و کاربردی مورد توجه پژوهشگران قرار گیرد.

    کلید واژگان: شناخت اجتماعی, همدلی, بی تفاوتی اخلاقی, قلدری سایبری
    Arezou Asghari *, Mitra Namazi
    Introduction

    Cyberbullying has emerged as a significant issue in both theoretical and practical realms. The present study sought to investigate the efficacy of social cognition training on the empathy and moral indifference of adolescents who engage in cyberbullying.
     

    Method

    The research design was a quasi-experimental, pre-test-post-test control group design. The statistical population consisted of all male students in the second year of middle school in Gorgan during the academic year 2023-2024. Thirty participants were randomly selected using cluster sampling and allocated to experimental (n = 15) and control (n = 15) groups. The experimental group received eight 60-minute sessions of social cognition skills training, while the control group did not receive any training during this period. The instruments used for data collection were Orgavo et al.'s Empathy Questionnaire (2017) to measure empathy, Caprara and Capana's Moral Indifference Questionnaire (2006) to assess moral indifference, and Antiad et al.'s Cyberbullying Questionnaire (2016) to determine cyberbullying behaviors.

    Findings

    The results showed that there was a significant difference between the experimental and control groups after social cognition training in terms of the effect on empathy and moral indifference variables in favor of the experimental group (p < 0.05).

    Conclusion

    The findings demonstrate that social cognition training is a promising approach to increase empathy and reduce moral indifference among adolescents who engage in cyberbullying. Given the importance of these factors in preventing cyberbullying, researchers and educators must consider incorporating social cognition training as a practical tool in their efforts to address this issue.

    Keywords: Social Cognition, Empathy, Moral Indifference, Cyberbullying
  • Afsaneh Rahimian *, Mitra Namazi, Seyed Mojtaba Aghili
    Objective

     Sexual abuse in its various forms leaves irreversible damages on the physical and psychological development of children and adolescents. This study aimed to compare the effectiveness of Compassion-Focused Therapy (CFT) and Cognitive-Behavioral Therapy (CBT) on experiential avoidance and post-traumatic growth in sexually abused girls.

    Methods and Materials: 

    The present research was quasi-experimental with a pre-test, post-test design and a control group. The statistical population included sexually abused girls studying in Western Tehran during the 2023-2024 academic year. Forty-five individuals were selected through purposive sampling and randomly assigned to experimental and control groups (each group consisting of 15 individuals). The first experimental group received Gilbert's Compassion-Focused Therapy (2010) and the second experimental group received Hofmann and Otto's Cognitive-Behavioral Therapy (2008) in eight 60-minute sessions. The control group did not receive any psychological treatment. Research instruments included Lisak's Sexual Abuse Questionnaire (2005), Bond's Experiential Avoidance Questionnaire (2011), and Tedeschi and Calhoun's Post-Traumatic Growth Inventory (1996). Data were analyzed using covariance analysis, Bonferroni post hoc test, and SPSS software version 26.

    Findings

     The results showed that Compassion-Focused Therapy was more effective than Cognitive-Behavioral Therapy on experiential avoidance (F=24.91, P=0.001) and post-traumatic growth (F=51.26, P=0.001) in sexually abused girls (p<0.05).

    Conclusion

     Compared to Cognitive-Behavioral Therapy, Compassion-Focused Therapy can play an effective role in reducing experiential avoidance and increasing post-traumatic growth in sexually abused girls.

    Keywords: Compassion-Focused Therapy, Cognitive-Behavioral Therapy, Experiential Avoidance, Post-Traumatic Growth, Sexual Abuse
  • مقایسه ادراک از نحوه فرزندپروری، طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی در دختران با و بدون والدین مطلقه
    سید مجتبی عقیلی*، عاصمه مهینی، انسیه بابایی، میترا نمازی
    مقدمه
    خانواده کوچکترین واحد اجتماعی است ثبات یا ناپایداری آن بر اعضای خانواده و جامعه اثر می گذارد. هدف پژوهش حاضر، مقایسه ادراک از نحوه فرزندپروری، طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی در دختران با و بدون والدین مطلقه شهر گرگان بود.
    روش
    این مطالعه، یک پژوهش توصیفی از نوع علی_مقایسه ای بود. جامعه آماری کلیه دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر گرگان در سال تحصیلی 1402-1401 بودند. تعداد 150 دانش آموز (75 دانش آموز با والدین مطلقه و 75 دانش آموز دیگر) با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. ابزارهای پژوهش پرسشنامه های ادراک از نحوه فرزندپروری بامریند (1972)، طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1998) و هوش معنوی کینگ (2008) بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش آماری تحلیل واریانس چندمتغیری و نرم افزار SPSS نسخه 24 استفاده شد.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که بین دختران با و بدون والدین مطلقه از لحاظ ادراک از نحوه فرزندپروری، طرحواره های ناسازگار اولیه و هوش معنوی تفاوت معناداری وجود دارد (05/0>P).
    نتیجه گیری
    بر اساس یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که دانش آموزان با والدین مطلقه در طرحواره های حوزه بریدگی و طرد، محدودیت های مختل و گوش به زنگی مفرط؛ سبک فرزندپروری سهل گیرانه و مستبدانه و هوش معنوی کمتری نسبت به سایر دانش آموزان داشتند و توجه به اصلاح آنها بایستی مدنظر متخصصین روان درمانی قرارگیرد.
    کلید واژگان: ادراک از نحوه فرزندپروری, طرحواره های ناسازگار اولیه, هوش معنوی, والدین مطلقه
    Comparison of Perceptions of Parenting Style, Early Maladaptive Schemas and Spiritual Intelligence in Girls with and Without Divorced Parents
    Mojtaba Aghili *, Asemeh Mahini, Ensiyeh Babaee, Mitra Namazi
    Introduction
    Family is the smallest social unit, its stability or instability affects family members and society. The purpose of this research was to compare the perception of parenting style, early maladaptive schemas and spiritual intelligence in girls with and without divorced parents in Gorgan city.
    Method
    This study was a causal-comparative descriptive research. The socio-statistics were all female students of the second year of secondary school in Gorgan in the academic year 2022-2023. 150 students (75 students with divorced parents and 75 other students) were selected by purposive sampling method. The research tools were Baumrind's (1972) parenting perception questionnaires, Yang's (1998) early maladaptive schemas, and King's spiritual intelligence (2008). To analyze the data, the statistical method of multivariate variance analysis and SPSS version 24 software were used.
    Findings
    The results showed that there is a significant difference between girls with and without divorced parents in terms of perception of parenting style, primary incompatible schemas and spiritual intelligence (P<0.05).
    Conclusion
    Based on the findings of the research, it can be concluded that students with divorced parents in the schemas of cut and rejection, impaired limits and listening to excessive noise; They had permissive and authoritarian parenting style and less spiritual intelligence than other students, and attention to their correction should be taken into consideration by psychotherapy specialists.
    Keywords: Perception Of Parenting Style, Primary Maladaptive Schemas, Spiritual Intelligence, Divorced Parents
  • سید مجتبی عقیلی*، آرزو اصغری، مرجان حاج حسینی، میترا نمازی
    هدف

    هدف پژوهش حاضر اثربخشی آموزش کارکردهای اجرایی بر بهبود سازگاری اجتماعی و مدیریت کنترل کودکان کم شنوای کاشت حلزون شنوایی شده 8 تا 10 ساله شهر تهران انجام شده است.

    روش

    پژوهش حاضر از نوع پژوهش های نیمه آزمایشی با پیش آزمون_پس آزمون و گروه گواه است. بر این اساس از میان کودکان کم شنوای کاشت حلزون شنوایی شده بیمارستان لقمان شهر تهران در سال 1398، تعداد 30 کودک به صورت هدفمند انتخاب و به روش تصادفی در 2 گروه 15 نفره (گروه آزمایش و گروه گواه) جایدهی شدند. از پرسشنامه رفتار سازشی (وایلند، 1968) و پرسشنامه ادراک کنترل (ویز، 1999) برای جمع آوری داده ها در دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون استفاده شد. بسته آموزش کارکردهای اجرایی برای شرکت کنندگان گروه آزمایش در طی 8 جلسه آموزش داده شد، اما شرکت کنندگان گروه گواه هیچ گونه مداخله ای را در این زمینه دریافت نکردند.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که مداخله مبتنی بر کارکرهای اجرایی بر سازگاری اجتماعی و مدیریت ادراک کودکان کم شنوای کاشت حلزون شنوایی شده به طور کلی تاثیر معناداری دارند (05/0>p).

    نتیجه گیری

    با توجه به اثربخش بودن مداخله مبتنی بر کارکردهای اجرایی در کودکان کم شنوای کاشت حلزون شنوایی شده می توان این گونه تبیین کرد که مولفه های کارکردهای اجرایی از قبیل حافظه فعال، برنامه ریزی و سازماندهی ذهنی می توانند سازگاری اجتماعی و در نتیجه مدیریت ادراک را نیز افزایش دهند.

    کلید واژگان: کارکردهای اجرایی, سازگاری اجتماعی, مدیریت ادراک, کاشت حلزون
    Mojtaba Aghili*, Arezou Asghari, Marjan Haj Hosseini, Mitra Namazi
    Objective

    The aim of this study was to evaluate the effectiveness of executive function training on improving social adjustment and management control of hearing-impaired children with cochlear implants aged 8 to 10 years in Tehran.

    Method

    The present study is a quasi-experimental research with pre-test-post-test and control group. Based on this, among hearing-impaired children with cochlear implantation at Loghman Hospital in Tehran in 1398, 30 children were purposefully selected and randomly placed in 2 groups of 15 people (experimental group and control group). The Adaptive Behavior Questionnaire (Wilde, 1968) and the Control Perception Questionnaire (Weiss, 1999) were used to collect data in two stages: pre-test and post-test. The executive function training package was taught to the experimental group participants during 8 sessions, but the control group participants did not receive any intervention in this regard.

    Results

    The results of analysis of covariance showed that the intervention based on executive functions has a significant effect on social adjustment and perception perception of hearing-impaired children with cochlear implants in general (p <0.05).

    Conclusion

    Considering the effectiveness of executive function-based intervention in hearing-impaired children with cochlear implantation, it can be explained that the components of executive functions such as working memory, planning and mental organization can also improve social adjustment and thus perception management. Increase.

    Keywords: executive functions, social adjustment, perception management, cochlear implantation
  • سید مجتبی عقیلی*، آرزو اصغری، سعیده اقبالی، میترا نمازی
    زمینه

    کودکان کم توان ذهنی، کودکانی هستند که با کودکان عادی حداقل در یکی از زمینه های ذهنی، حسی، ارتباطی، رفتار اجتماعی و ویژگی های جسمی تفاوت دارند.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف اثربخشی آموزش شادکامی فوردایس بر تاب آوری و بهزیستی روان شناختی والدین دارای فرزند کم توان ذهنی انجام شد. روش پژوهش: طرح پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون_ پس آزمون با گروه گواه و دوره پیگیری یک ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه والدین دارای فرزند با کم توانی ذهنی شهرستان گنبد کاووس بود که تعداد 30 والد دارای فرزند کم توان ذهنی با روش نمونه گیری داوطلبانه و به صورت تصادفی در گروه های آزمایشی و گواه گمارده شدند، در هر گروه 15 والد. گروه آزمایشی به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای، طی 2 ماه تحت آموزش شادکامی فوردایس قرار گرفت. در این پژوهش از پرسشنامه تاب آوری کونور و دیویسون  2003  و بهزیستی روان شناختی ریف   1988  استفاده شد. داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه و تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش شادکامی فوردایس بر تاب آوری و بهزیستی روان شناختی والدین دارای فرزند کم توان ذهنی تاثیر معنادار دارد. بدین صورت آموزش شادکامی فوردایس توانسته منجر به افزایش تاب آوری و بهبود بهزیستی روان شناختی این والدین شود.

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج پژوهش حاضر، آموزش شادکامی فوردایس با بهره گیری از فن ابراز احساسات، دوری از افکار نگران کننده، زندگی در حال و آشنایی با شخصیت سالم و آموزش شایستگی والدینی می تواند یک روش کارآمد جهت افزایش تاب آوری و بهزیستی روان شناختی والدین دارای فرزند کم توان ذهنی به شمار رود.

    کلید واژگان: بهزیستی روان شناختی, تاب آوری, شادکامی فووردایس, کم توان ذهنی
    Mojtaba Aghili*, Arezou Asghari, Saeedeh Eghbali, Mitra Namazi
    Background

    Mentally retarded children are children who differ from normal children in at least one area of mental characteristics, sensory abilities, communication skills, social behavior, and physical characteristics.

    Objective

    The aim of this study was to the effectiveness of Fordyce Happiness Education on resilience and psychological well-being of parents with mentally retarded children.

    Method

    The present study was a quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group and a one-month follow-up period. The statistical population of the study included all parents with children with mental disabilities in Gonbad Kavous. 30 parents with children with mental disabilities were assigned to the experimental and control groups by voluntary sampling method (15 parents in each group). The experimental group underwent Fordyce Happiness training for 8 sessions of 90 minutes for two months. In this study, Connor and Davison (2003) Resilience Questionnaire and Reef Psychological Welfare Questionnaire (1988) were used. The data were analyzed by repeated measures analysis of variance.

    Results

    The results showed that Fordyce happiness training has a significant effect on resilience and psychological well-being of parents with mentally retarded children. Thus, Fordyce Happiness Education has been able to increase resilience and improve the psychological well-being of these parents.

    Conclusion

    According to the results of the present study, Fordyce happiness training by using the technique of expressing emotions, avoiding worrying thoughts, living and getting acquainted with a healthy personality and parenting competency training can be an effective way to increase resilience and well-being. Psychology of parents with mentally retarded children.

    Keywords: Fordyce happiness, mental retardation, psychological well-being, resilience
  • اثربخشی معنادرمانی بر میزان درد و امید به زندگی در زنان مبتلا به سرطان سینه
    سید مجتبی عقیلی*، آرزو اصغری، سکینه یافتیان، میترا نمازی
    افزایش شیوع سرطان در سال‏های اخیر و تاثیر آن بر ابعاد مختلف جسمی‏ روانی و اجتماعی زندگی بشر سبب شده است سرطان، مشکل اصلی بهداشتی قرن شناخته شود. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی معنادرمانی بر میزان درد و امید به زندگی در زنان مبتلا به سرطان سینه انجام شده است. این مطالعه نیم ه‏آزمایشی با طرح پیش ‏آزمون - پس ‏آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، بیماران زن مبتلا به سرطان سینه در شهر تهران بود. از این میان با روش نمونه‏ گیری در دسترس، 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل (15 نفر گروه آزمایش و 15 نفر گروه کنترل) جایگزین شدند. ابزار استفاده ‏شده پرسش‏نامه چندبعدی درد و پرسش‏نامه امید به زندگی بود. گروه آزمایش 10 جلسه تحت معنادرمانی قرار گرفت و در این مدت گروه کنترل هیچ مداخله ‏ای دریافت نکرد. تجزیه و تحلیل اطلاعات با آزمون کواریانس چندمتغیری انجام شد. یافته ها نشان داد در تمام خرده‏ مقیاس‏های درد و امید به زندگی، پس از کنترل نمرات پیش ‏آزمون، تفاوت معناداری بین میانگین نمرات پس ‏آزمون گروه آزمایش و کنترل وجود دارد. بر اساس نتایج این مطالعه، معنادرمانی موجب کاهش میزان درد و افزایش امید به زندگی در زنان مبتلا به سرطان سینه شده است.
    کلید واژگان: معنادرمانی, درد, امید به زندگی, سرطان سینه
    The effectiveness of meaning therapy on pain and life expectancy among women with breast cancer
    Mojtaba Aghili *, Arezoo Asghari, Sakineh Yaftian, Mitra Namazi
    The increased prevalence of cancer in the last decade and effects of this illness on various aspects of physical, psychological, and social life of people made cancer a major health problem of the century. The present study aimed to investigate the effectiveness of meaning therapy on the level of pain and life expectancy among women with breast cancer. This was a semi-experimental study with a pre- and post-tests design with a control group. The statistical population of the current study included female patients with breast cancer in Tehran. Among these through convenient sampling, 30 people were selected and randomly divided into two experimental and control groups (15 individuals per groups). Multidimensional Pain Questionnaire and Life Expectancy Questionnaire were applied. The experimental group underwent meaning therapy for 10 sessions, and the control group did not receive any intervention during this period. Multivariate Covariance test was used to analyze the data. The findings showed that in all subscales of pain and life expectancy scales, after controlling for the pre-test scores, there was a significant difference between the average post-test scores of the experimental and control groups. Based on the results of this study, we conclude that meaning therapy has reduced pain and increased life expectancy in women with breast cancer.
    Keywords: meaning therapy, pain, life expectancy, breast cancer
  • سید مجتبی عقیلی*، آزاده سیف حسینی، آرزو اصغری، میترا نمازی

    امروزه موضوع سلامت کارکنان بسیار مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است. انگیزش یک حالت درونی است که رفتار انسان را انرژی بخشیده، فعال ساخته، به حرکت درآورده و به سوی اهداف معینی هدایت می کند. هم چنین خودکارآمدی، قضاوت شخصی فرد از توانایی های خود برای سازماندهی و انجام یک فعالیت می باشد. از این رو پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش شادکامی بر خودکارآمدی و انگیزش شغلی کارکنان اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گلستان انجام شد. طرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون_ پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری در این تحقیق عبارت بودند از کلیه کارکنان اداره کل میراث فرهنگی، صنایع دستی و گردشگری استان گلستان؛ که 30 نفر از آن ها که نمره انگیزش شغلی و خودکارآمدی پایین تری داشتند به صورت هدفمند انتخاب و در دو گروه آزمایش و گواه (هر گروه 15 نفر) جایگزین شدند. ابزار پژوهش عبارت بود از پرسش نامه انگیزش شغلی کیچنر و پرسش نامه خودکارآمدی شرر و همکاران که در مراحل پیش آزمون و پس آزمون توزیع شد. سپس گروه آزمایش طی مدت 8 جلسه (هر جلسه 120 دقیقه) تحت آموزش شادکامی فوردایس قرار گرفت. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس در نرم افزار SPSS-22 استفاده شد. یافته های حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که بین دو گروه آزمایش و گواه از نظر انگیزش شغلی تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0>P). هم چنین در دو گروه آزمایش و گواه از نظر خودکارآمدی تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0>p). با توجه به نتایج پژوهش حاضر، آموزش شادکامی با بهره گیری از فنون ابراز احساسات، دوری از افکار نگران کننده، زندگی در حال و آشنایی با شخصیت سالم می تواند یک روش کارآمد جهت افزایش خودکارآمدی و انگیزش شغلی کارکنان به شمار رود.

    کلید واژگان: شادکامی, خودکارآمدی, انگیزش شغلی
    Mojtaba Aghili *, Azadeh Seyf Hosseni, Arezou Asghari, Mitra Namazi
    Introduction

    Today the issue of employee health has received much attention from researchers. Motivation is an inner state that energizes, activates, moves human behavior and leads to certain goals. Self-efficacy is also a person's personal judgment of their ability to organize and perform an activity. Therefore, the present study was conducted with the aim of the effectiveness of happiness training on self-efficacy and work motivation in employees’ of General Directorate of Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism of Golestan Province.

    Method

    The research design was a quasi-experimental pretest-posttest with control group. The statistical population in this study included all employees of the General Directorate of Cultural Heritage, Handicrafts and Tourism of Golestan Province; Thirty of them who had lower work motivation and self-efficacy scores were selected by purposive sampling method and assigned in two experimental and control groups (15 people in each group). The research instruments included Kitchener’s work Motivation and Sherer’s Self-Efficacy Questionnaires.The experimental group then recieved Fordyce Happiness training program for 8 sessions (120 minutes each session). Analysis of covariance in SPSS-22 software was used for data analysis.

    Results

    Findings from analysis of covariance showed that there was a significant difference between the experimental and control groups in terms of work motivation (P<0.05). There is also a significant difference between the experimental and control groups in terms of self-efficacy (p<0.05).

    Discussion

    According to results of the present study, happiness training by using the art of expressing emotions, avoiding worrying thoughts, living in the present and getting acquainted with a healthy personality can be an effective way to increase self-efficacy and work motivation.

    Keywords: Happiness, Self-Efficacy, Job motivation
  • سید مجتبی عقیلی، آرزو اصغری، میترا نمازی

    هدف از پژوهش حاضر بررسی اثربخشی آموزش گروهی والدگری‌ مثبت به مادران و تاثیر آن بر پرخاشگری و مهارت‌های اجتماعی کودکان بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش‌آزمون_پس‌آزمون با گروه گواه و پیگیری 3 ماهه بود. جامعه آماری پژوهش کلیه مادران کودکان پیش‌دبستانی مدارس منطقه یک شهر گرگان در سال 1397 بودند. روش نمونه‌گیری خوشه‌ای چندمرحله‌ای بود، بدین ترتیب که از بین مدارس مقطع پیش‌دبستان، منطقه یک شهر گرگان، به‌تصادف 2 مدرسه انتخاب شد و در مرحله بعدی از هر مدرسه 2 کلاس به‌صورت تصادفی انتخاب شدند و از جامعه آماری، 60 مادر انتخاب شدند و به‌صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (30 نفر) و کنترل (30 نفر) جای‌دهی شدند. گروه آزمایش به مدت 4 هفته، هفته‌ای 2 جلسه مورد آموزش قرار گرفتند و در گروه گواه مداخله‌ای انجام نشد. در پایان پس‌آزمون اجرا و 3 ماه بعد پیگیری انجام شد. داده‌ها با آزمون تحلیل کوواریانس و آزمون تعقیبی بنفرونی مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. یافته‌ها نشان‌دهنده آن است که برنامه آموزشی والدگری ‌مثبت بر هر چهار مولفه پرخاشگری و مهارت‌های اجتماعی کودکان پیش‌دبستانی اثربخش بوده است (05/0>P). نتایج نشان داد که آموزش والدگری مثبت از کارایی لازم برای کاهش پرخاشگری و افزایش مهارت‌های اجتماعی کودکان پیش‌دبستانی برخوردار است.

    کلید واژگان: والدگری مثبت, پرخاشگری, مهارت های اجتماعی
    mojtaba aghili, Arezou Asghari, mitra namazi

    This study aimed to investigate the effectiveness of positive parenting group training for mothers and its effect on children's aggression and social skills. The research method was semi-experimental with a pre and post-test design, a control group, and a 3-month follow-up. Socio-statistics were all mothers of preschool children in district one of Gorgan city in 2018. The sampling method was a multi-stage cluster, in which 2 schools were randomly selected from among preschool schools in district one of Gorgan city. In the next stage, 2 classes from each school and 60 mothers from the statistical community were randomly selected. They were placed in two groups of experimental (30 people) and a control (30 people). The experimental group was trained for 4 weeks, 2 sessions per week, and no intervention was performed in the control group. A follow-up was conducted 3 months later at the end of the post-test. The data were analyzed by covariance analysis and Bonferroni's post hoc test. Based on the results, the positive parenting training program was effective in all four components of aggression and social skills of preschool children (P<0.05). The results showed that positive parenting training has the necessary efficiency to reduce aggression and increase the social skills of preschool children.

    Keywords: Positive Parenting, Aggression, Social Skills
  • سید مجتبی عقیلی*، آرزو اصغری، سعید کفاش صدقی، میترا نمازی
    زمینه و هدف

    والدین کودکان با اختلال طیف اتیسم با چالش های خاص و منحصر به فردی در زندگی در زمینه های فرزندپروری، مسایل خانوادگی، عاطفی، اجتماعی و اقتصادی مواجه می شوند. هدف پژوهش حاضر اثربخشی طرح واره درمانی بر کاهش علایم افسردگی مزمن مادران این کودکان می باشد.

    روش

    روش پژوهش نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی مادران دارای کودک با اختلال طیف اتیسم شهر گرگان در سال 1397 بود که به روش نمونه گیری هدفمند تعداد 30 نفر  15 نفر گروه آزمایشی  و 15 نفر گروه گواه به عنوان نمونه انتخاب شدند. گروه آزمایشی طی 8 جلسه به صورت گروهی تحت آموزش قرار گرفتند و گروه گواه در فهرست انتظار برای آموزش قرار گرفتند. ابزار پژوهش پرسشنامه استرس، اضطراب و افسردگی  1995  بود. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از تحلیل واریانس استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش طرح واره درمانی در کاهش افسردگی مزمن مادران کودکان اتیستیک تاثیر معنادار داشت (000 / p ≥ 0).

    نتیجه گیری

    با توجه به یافته ها، نتیجه گرفته می شود که جهت درمان افسردگی مزمن مادران دارای کودک با اختلال طیف اتیسم می توان از طرح واره درمانی استفاده نمود.

    کلید واژگان: اختلال طیف اتیسم, افسردگی مزمن, طرح واره درمانی, مادران
    Mojtaba Aghili*, Arezou Asghari, Saeeid Kafash Sedghi, Mitra Namazi
    Background and Aim

    Parents with children diagnosed with autism face special and unique challenges in life in the areas of parenting, family, emotional, social and economic issues. The aim of this study was to evaluate the effectiveness of schema therapy on reducing the symptoms of chronic depression in mothers with children with autism.

    Method

    The method of quasi-experimental research was pre-test, post-test with control group. The statistical population included all mothers with autistic children in Gorgan in 2018. 30 people (15 in the experimental group) and (15 in the control group) were selected as the sample by purposive sampling. The experimental group was trained in groups for 8 sessions and the control group was placed on a waiting list for training. The research instrument was the Stress, Anxiety and Depression Questionnaire (1995). Analysis of variance was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that schema therapy training had a significant effect on reducing chronic depression in mothers with children with autism (p≤ 0.000).

    Conclusion

    Therefore, according to the findings, it can be concluded that the treatment scheme can be used to treat chronic depression in mothers with children with autism.

    Keywords: Autism, Chronic Depression, Schema Therapy
  • سید مجتبی عقیلی، آرزو اصغری، میترا نمازی

    پژوهش حاضر با هدف اثربخشی طرح‌واره درمانی بر افزایش خودکارآمدی و امید به زندگی زنان مطلقه و تاثیر آن بر کاهش الگوهای ناسازگار اولیه فرزندان دختر آنان انجام شد. طرح این پژوهش آزمایشی از نوع پیش‌آزمون_ پس‌آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه زنان مطلقه و فرزندان دخترشان در شهر ارومیه در سال 96 بود. نمونه پژوهش شامل 30 نفر از زنان مطلقه و فرزندان دخترشان بود که به کلینیک سلامت خانواده، تحت نظر بهزیستی استان آذربایجان غربی مراجعه کردند که به روش هدفمند انتخاب شدند و در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گروه کنترل (15 نفر) به‌صورت تصادفی گمارده شدند. بر گروه آزمایش، مداخله مبتنی بر طرح‌واره درمانی، طی 8 جلسه 90 دقیقه‌ای به‌صورت گروهی انجام شد؛ اما برای گروه کنترل، هیچ‌گونه مداخله‌ای اعمال نشد. ابزار پژوهش حاضر، عبارت بودند از پرسشنامه خودکارآمدی شی یر (1982)، پرسشنامه امید به زندگی اشنایدر (1991) و فرم کوتاه پرسشنامه طرح‌واره‌های ناسازگار اولیه یانگ (1998). داده‌های پژوهش با آزمون تحلیل کوواریانس مورد تجزیه‌وتحلیل قرار گرفت. یافته‌های پژوهش نشان داد که طرح‌واره درمانی بر افزایش خودکارآمدی، امید به زندگی زنان مطلقه و تعدیل طرح‌واره‌های ناسازگار فرزندان دخترشان موثر واقع شده (000/0>P). طرح‌واره درمانی به‌عنوان یک تکنیک می‌تواند در بهبود خودکارآمدی و امید به زندگی این زنان مطلقه و تعدیل طرح‌واره‌های ناسازگار فرزندان دخترشان موثر باشد.

    کلید واژگان: طرح واره درمانی, خودکارآمدی, امید به زندگی, زنان مطلقه
    mojtaba aghili, Arezou Asghari, mitra namazi

    This study aimed to evaluate the effectiveness of schema therapy on increasing self-efficacy and life expectancy of divorced women and its effect on reducing the initial maladaptive patterns of their daughters. The scheme of this experimental study was pretest-posttest with a control group. The statistical population was considered all divorced women and their daughters in Urmia in 2017. The sample consisted of 30 divorced women and their daughters who were referred to the family health clinic under the supervision of the Welfare of West Azerbaijan Province. These women were purposefully selected and divided into two experimental groups (15 people), and a control group (15 people) were randomly assigned. In the experimental group, the intervention was performed in groups of 8 sessions of 90 minutes based on schema therapy, but no intervention was applied to the control group. The instruments were Schier's self-efficacy questionnaire (1982), Schneider's life expectancy questionnaire (1991), and the short form of Young's early maladaptive schemas questionnaire (1998). Research data were analyzed by covariance. Findings showed that schema therapy has effectively increased self-efficacy, the life expectancy of divorced women, and modulating maladaptive schemas of their daughters (P<0.000). Schema therapy as a technique can effectively improve the self-efficacy and life expectancy of these divorced women and modify the maladaptive schemas of their daughters.

    Keywords: Schema Therapy, Self-Efficacy, Life Expectancy, Divorced Women
  • سید مجتبی عقیلی*، آرزو اصغری، میترا نمازی
    هدف

    هدف پژوهش اثربخشی موسیقی درمانی بر پرخاشگری و رفتارهای کلیشه ای کودکان اوتیسم 9 تا 11 سال و تاثیر آن بر سلامت روان والدین آنها بوده است.

    روش

    پژوهش حاضر نیمه آزمایشی، با طرح پیش آزمون _ پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تما می کودکان مبتلا به اوتیسم شهر گرگان به تعداد 137 نفر که از این میان 30 نفر به شیوه نمونه گیری هدفمند از مدرسه یارا انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) قرار گرفتند. گروه آزمایش در 16 جلسه تحت موسیقی درمانی قرار گرفت و گروه گواه تا پایان پژوهش مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش عبارت بودند از مقیاس گارز (1994)، پرسشنامه پرخاشگری آشکار و پنهان کودکان (1996) و پرسشنامه سلامت روان گلدبرگ (1979). برای آزمون فرضیه پژوهش از تحلیل واریانس استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج پژوهش نشان داد که موسیقی درمانی بر رفتارهای کلیشه ای، پرخاشگری جسمانی، پرخاشگری کلامی، پرخاشگری رابطه ای کودکان مبتلا به اوتیسم و سلامت روان والدینشان اثربخش است (005/0>P).

    نتیجه گیری

    استفاده از موسیقی درمانی می تواند رفتارهای پرخاشگرانه و کیلشه ای کودکان مبتلا به اوتیسم را کاهش دهد و سلامت روان والدینشان را بهبود ببخشد.

    کلید واژگان: موسیقی درمانی, رفتارهای کلیشه ای, پرخاشگری, اوتیسم, سلامت روان
    Mojtaba Aghili*, Arezo Asghari, Mitra Namazi
    Objective

    The purpose of this study was to investigate the effectiveness of music therapy on aggression and general behaviors of 9 - 11 years old autistic children and its impact on their parents' mental health.

    Method

    The present study was semi-experimental with pre-test design with the control group. The statistical population consisted of all children with autism in Gorgan (No.137). out of them, 30 people were secreted using a targeted sampling method and randomly divided into two groups (15 experimental) and (15 control) The experimental group was subjected to 16 sessions and the control group did not receive any intervention until the end of the research. The research instrument included Garz Scale (1994), Obvious and Hidden Aggression Questionnaire (1996) and Goldberg's Mental Health Questionnaire (1979). Analysis of variance (An oval) was (used to test the hypothesis.

    Results

    The results showed that music therapy was effective on the stereotypical behaviors, physical aggression, and verbal aggression, relational aggression of children with autism and mental health (P<0.005).

    Conclusion

    Using music therapy can reduce aggressive and stereotypical behaviors and kilosy children with autism and improve their parents’ mental health.

    Keywords: Music therapy, Stereotypical behaviors, Aggression, Autism, Mental health
  • سید مجتبی عقیلی*، آرزو اصغری، مهدیه عظمایی، میترا نمازی

    تحقیق حاضر با هدف بررسی اثربخشی آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس بر میل به طلاق،  فشار خون و احقاق جنسی در زنان خیانت دیده دارای فشارخون بالا انجام شد. روش تحقیق نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل می باشد. جامعه آماری شامل زنانی بود که در سال 1397 جهت مشکلات زناشویی و خیانت همسر به مراکز خدمات مشاوره روان شناختی در منطقه 1 شهر تهران مراجعه کرده اند. تعداد 30 نفر نمونه به صورت در دسترس انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. افراد هر دو گروه آزمایش و کنترل، به پرسشنامه های میل به طلاق روزلت و همکاران (1986)، و پرسشنامه احقاق جنسی هالبرت (1992) پاسخ دادند و میزان فشار خون با استفاده از دستگاه فشار سنج یکسان ثبت شد. سپس برنامه درمان ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس در طی 8 جلسه و هر جلسه به مدت 90 دقیقه برای گروه آزمایش اجرا شد ولی گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای را دریافت نکردند. بعد از پایان دوره، مجددا افراد هر دو گروه آزمایش و کنترل، توسط همان پرسشنامه ها مورد آزمون قرار گرفتند و میزان فشار خون با استفاده از همان دستگاه فشار سنج اندازه گیری شد. داده های حاصل به روش تحلیل کوواریانس جهت آزمون فرضیه ها استفاده شد. نتایج نشان داد آموزش ذهن آگاهی مبتنی بر کاهش استرس، موجب کاهش میل به طلاق، فشار خون و افزایش احقاق جنسی در زنان خیانت دیده دارای فشارخون بالا می شود (01/0>p). آموزش ذهن آگاهی موجب افزایش احقاق جنسی، و کاهش میل به طلاق و فشارخون شد. لذا پیشنهاد می شود از آموزش ذهن آگاهی برای ارتقاء سلامت، بهبود عملکرد جنسی و روابط بین فردی زنان خیانت دیده استفاده شود.

    کلید واژگان: ذهن آگاهی, میل به طلاق, فشار خون, احقاق جنسی, خیانت زناشویی
    Mojtaba Aghili*, Arezou Asghari, Mahdiyeh Ozmaee, Mitra Namazi

    The present study was conducted to investigate the effectiveness of mindfulness training based on reducing stress on the desire for divorce, blood pressure and sexual fulfillment in unfaithful women with high blood pressure. The research method is quasi-experimental with pre-test and post-test design with control group. The statistical population included women who referred to psychological counseling services in District 1 of Tehran in 2018 for marital problems and infidelity. Thirty samples were randomly selected and randomly divided into experimental and control groups. Subjects in both the experimental and control groups answered the Roosevelt Divorce Questionnaires and the Halbert Sexual Realization Questionnaire, and blood pressure was measured using the same sphygmomanometer. Then, a mindfulness treatment program based on stress reduction was performed for 8 minutes for each session for 90 minutes, but the control group did not receive any intervention. At the end of the course, the subjects of both experimental and control groups were tested again by the same questionnaires and blood pressure was measured using the same sphygmomanometer. The data were used by analysis of covariance to test the hypotheses. The results showed that stress-based mindfulness training reduces the desire for divorce, blood pressure and increases sexual fulfillment in betrayed women with high blood pressure (p<0.01). Mindfulness training increased sexual fulfillment and decreased desire for divorce and blood pressure. Therefore, it is suggested to use mindfulness training to promote health, improve sexual function and interpersonal relationships of betrayed women.

    Keywords: stress reduction mindset, desire for divorce, blood pressure, sexual fulfillment, marital infidelity
  • سید مجتبی عقیلی*، آرزو اصغری، صغری حق شناس، میترا نمازی

    مدل درمان متمرکز بر طرحواره یانگ تلفیقی ابتکاری از رفتاردرمانی شناختی با گشتالت و روابط موضوعی رویکردهای روان کاوی محسوب می شود. پژوهش حاضر با هدف شناسایی اثر آموزش گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره بر تعدیل طرحواره های ناسازگار اولیه در دختران نوجوان از خانواده طلاق انجام پذیرفت. پژوهش در چارچوب طرح نیمه آزمایشی پیش آزمون_پس آزمون با گروه گواه اجرا گردید. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه دختران نوجوان از خانواده طلاق در بهزیستی قایم شهر در سال 1397 بود که از بین آن ها 40 نفر به صورت نمونه در دسترس انتخاب گردیده و به تصادف در دو گروه آزمایش و گواه جایگزین شدند. جهت گردآوری اطلاعات در این پژوهش از پرسشنامه طرحواره های ناسازگار اولیه یانگ (1988) استفاده شد و مطابق با طرح آزمودنی ها در دو مرحله قبل و بعد از اجرای آموزش گروهی به سنجش درآمدند. برنامه اجرایی به مدت 8 جلسه آموزش گروهی 90 دقیقه ای برای گروه آزمایش اجرا شد اما گروه گواه، آموزشی دریافت نکرد. جهت تحلیل داده ها از تحلیل واریانس تک متغیری استفاده شده و یافته ها حاکی از آن بود که گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره، بر حوزه های بریدگی/ طرد، خودگردانی و عملکرد مختل، محدودیت های مختل و دیگرجهت مندی در دختران نوجوان از خانواده طلاق قایم شهر تاثیر دارد. نتیجه پژوهش تاید کننده اثربخشی طرحواره درمانی در اصلاح طرحواره های ناسازگار بوده و قادر است دختران نوجوان از خانواده طلاق را در تعدیل طرحواره ها یاری نماید و می تواند به عنوان الگویی ثمربخش در مشاوران روان شناختی دختران مقیم بهزیستی مورد استفاده قرار بگیرد.

    کلید واژگان: گروه درمانی شناختی متمرکز بر طرحواره, طرحواره های ناسازگار اولیه, طلاق
    Mojtaba Aghili *, Arezou Asghari, Soghra Haghshenas, Mitra Namazi

    Yang schema-based treatment model is an innovative combination of cognitive behavioral therapy with Gestalt and thematic relationships of psychoanalytic approaches. The aim of this study was to identify the effect of schema-focused cognitive group therapy training on modulating early maladaptive schemas in adolescent girls from divorced families. The research was conducted within the framework of a quasi-experimental pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the study included all adolescent girls from the divorce family in Ghaemshahr welfare in 2018, from which 40 people were selected as the available sample and were randomly assigned to the experimental and control groups. To collect information in this study, Yang (1988) early maladaptive schemas questionnaire was used and according to the subjects' designs were measured in two stages before and after group training. The executive program was performed for 8 sessions of 90-minute group training for the experimental group, but the control group did not receive any training. Univariate analysis of variance was used to analyze the data and the findings indicated that the cognitive group therapy focused on schema, on the areas of cut / exclusion, self-management and impaired function, impaired constraints and other orientation in adolescent girls from Ghaemshahr divorce family is affected. The result of the study confirms the effectiveness of schema therapy in correcting maladaptive schemas and is able to help adolescent girls from the divorce family to adjust the schemas and can be used as a fruitful model in psychological counseling of girls living in welfare.

    Keywords: schema-focused cognitive group therapy, Early Maladaptive Schemas, Divorce
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال