به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

mohammad reza jalilvand

  • محمدرضا جلیلوند*، محمدمعین ضیادوست
    هدف

    اخیرا سبک های پوشش حرفه ای و مد در میان قشر مذهبی و محجبه نفوذ کرده است، و شاهد آن هستیم که بانوان مذهبی جامعه هم در کنار آنکه دغدغه پوشیدگی لباس خود را دارند، به دنبال ست کردن روسری، ساق دست و کیف و کفش خود هستند؛ این پدیده گاهی اوقات شکل افراطی به خود می گیرد. ریشه آن را می توان در جریان حجاب استایل ها و بلاگرهای حجاب جستجو کرد. جریانی که موجب شده بخشی از اقشار مذهبی هم از فلسفه حجاب فاصله بگیرند. حجاب استایل ها و بلاگرهای حجاب علاوه بر برنامه ریزی برای استحاله چادر و حجاب قشر مذهبی، اهداف سیاسی را نیز دنبال می کنند. بر این اساس، هدف از انجام مطالعه حاضر، واکاوی کنش ها و چالش های حجاب استایل ها در رسانه اجتماعی اینستاگرام است.

    روش شناسی:

     این مطالعه با رویکرد تفسیرگرا، از استراتژی پژوهش مردم نگاری شبکه ای (نتنوگرافی) برای واکاوی کنش ها و چالش های حجاب استایل های اینستاگرامی بهره می برد. در این راستا، کامنت ها و پست های منتشر شده در 6 ماه اخیر توسط 5 حجاب استایل اینستاگرامی با استفاده از نمونه گیری قضاوتی هدفمند گردآوری و تحلیل شد. افزون بر این، با 6 نفر از فعالین حوزه حجاب و عفاف نیز مصاحبه های بدون ساختاری صورت گرفت.   

    یافته ها

    مضامین شناسایی شده برای آسیب های حجاب استایل های اینستاگرامی مشتمل بر تغییر در مفهوم حجاب، استفاده ابزاری از حجاب، ترغیب به مصرف غیرعقلایی، استانداردسازی نامناسب، و شکل گیری تقابل و تفرقه بود. به علاوه، مضامین احصاء شده برای راهکارهای مواجهه موثر با حجاب استایل های اینستاگرامی شامل ارائه الگوی مناسب حجاب مطابق با ارزش های اسلامی، توسعه زیرساخت های اجتماعی و فرهنگی و قانون گذاری مناسب برای فضای مجازی بود.

    نتیجه گیری

    در ابتدا بلاگرهای حجاب، درصدد معرفی بعد اجتماعی حجاب بودند اما در عمل نه تنها این اتفاق نیفتاد بلکه تبلیغی نادرست از پوشش حجاب در عرف جامعه شکل گرفت. حجاب استایل ها با تبدیل حجاب به استایل و استفاده از عبا به جای چادر، به دنبال عادی سازی این نوع از پوشش هستند و فعالیت این بلاگرها نه تنها تاثیر مثبتی در پذیرش حجاب نداشته است بلکه ارزش های حجاب را دچار تغییرات منفی کرده است.

    کلید واژگان: اینستاگرام, حجاب استایل, مد حجاب, مردم نگاری شبکه ای, رسانه اجتماعی, تحلیل مضمون
    Mohammadreza Jalilvand *, Mohammadmoein Ziadost
    Purpose

    Recently, professional and fashion styles of clothing have become prevalent among religious and veiled women. Alongside their concern for modest dressing, religious women in society are also coordinating their headscarves, sleeves, handbags, and shoes. Sometimes, this phenomenon takes on an extremist form. Its roots can be traced back to trends in hijab styles and hijab bloggers, leading some religious groups to distance themselves from the philosophy of hijab. Additionally, hijab styles and bloggers pursue political goals. Based on this, the aim of this study is to explore the actions and challenges of hijab styles on the social media platform Instagram.

    Methodology

    This study adopts an interpretive approach and utilizes netnography to investigate the actions and challenges of hijab styles on Instagram. Comments and posts from the last 6 months by 5 Instagram hijab style influencers were collected and analyzed through purposive judgmental sampling. Additionally, unstructured interviews were conducted with 6 activists in the field of hijab and modesty.  

    Findings

    Themes identified for the damage of hijab styles on Instagram included changes in the concept of hijab, instrumental use of hijab, incitement to irrational consumption, inappropriate standardization, and the formation of confrontation and division. Additionally, topics identified for solutions to effectively address hijab styles on Instagram included presenting a suitable pattern of hijab in accordance with Islamic values, developing social and cultural infrastructure, and implementing appropriate legislation for the virtual space.

    Conclusions

    Initially, hijab bloggers aimed to introduce the social dimension of the hijab. However, this aim was not achieved, and instead, an erroneous promotion of hijab coverage emerged within society. Hijab styles aim to normalize this form of attire by transforming the hijab into a fashion statement and substituting the chador with the abaya. However, the activities of these bloggers have not only positively influenced hijab acceptance but have also negatively altered hijab values

    Keywords: Instagram, Hijab Style, Hijab Fashion, Netnography. Social Media, Thematic Analysis
  • میثم مظفر، محمدرضا جلیلوند*

    سیاستگذاری با هدف تغییر رفتار شهروندان، توسط دولت ها و حکومت ها در حوزه های مختلف اقتصادی، اجتماعی، محیط زیستی و... انجام می گیرد. این سیاست ها در سه حوزه ایجاد نظم و امنیت اجتماعی (مانند پیشگیری از جرم و جنایت، بهبود رفتارهای ترافیکی، حفظ محیط زیست و...)، ایجاد رفتارهای عام المنفعه (مانند آموزش، رفتارهای والدینی، و...) و بهبود سبک زندگی فردی و اجتماعی شهروندان جامعه (مانند ترک اعتیاد، حفظ سلامت فردی، بهبود رفتارهای غذایی، و...) در بسیاری از مداخلات حاکمیت دولت های جدید بروز یافته اند. همچنین، توجه ویژه به ابعاد رفتاری کلیه سیاست ها، مورد مطالبه برخی از نظام های سیاسی جهان قرار گرفته است. بر این اساس، هدف اساسی این تحقیق واکاوی مکانیزم های اجرایی سیاستگذاری عمومی با رویکرد رفتاری می باشد و در این راستا از مرور سیستماتیک ادبیات و تحلیل مضمون استفاده شد. به این منظور در مجموع 376 پژوهش/مقاله طی 4 مرحله غربالگری شد و در انتها، 191 پژوهش باقی ماند. این مقالات از 6 پایگاه داده معتبر بین المللی استخراج گردید. در پاسخ به سئوال پژوهش، 134 گزاره معنی دار، 181 کد اولیه، 57 کد نهایی و 16 تم به عنوان مولفه های سیاستگذاری رفتاری شناسایی گردید: 1) بازاریابی اجتماعی، 2) ارائه اطلاعات، 3) هنجارهای اجتماعی، 4) مشوق ها، 5) استفاده از عواطف و احساسات، 6) ترکیب مکانیزم های رفتاری و غیررفتاری، 7) تدوین قوانین و مقررات، 8) ایجاد زنجیره نگرش-ترجیح-رفتار، 9) چارچوب/قالب بندی، 10) برجسته سازی، 11) پیش فرض ها، 12) ساده سازی، 13) شبکه سازی، 14) طراحی محیط، 15) اطلاعیه های زمان بندی شده و 16) تعهدات.

    کلید واژگان: تغییر رفتار, سیاستگذاری عمومی, سیاستگذاری رفتاری, مکانیزم اجرایی
    Meisam Mozafar, Mohammad Reza Jalilvand *

    Policy-making with the aim of changing the behavior of citizens is carried out by governments in various economic, social, environmental, etc. fields. These policies are in the three areas of creating order and social security (such as preventing crime, improving traffic behavior, preserving the environment, etc.), creating beneficial behaviors (such as education, parenting behaviors, etc.) and improving The individual and social lifestyle of the citizens of the society (such as quitting addiction, maintaining personal health, improving eating habits, etc.) have been revealed in many interventions of the government of new governments. Also, special attention to the behavioral dimensions of all policies has been demanded by some political systems in the world. Based on this, the main goal of this research is to analyze the executive mechanisms of public policy with a behavioral approach. Systematic literature review and theme analysis were used. A total of 376 researches/articles were screened during 4 stages and at the end, 191 researches remained. These articles were extracted from 6 valid international databases. In response to the research question, 134 meaningful propositions, 181 initial codes, 57 final codes and 16 themes were identified as behavioral policy components: 1) social marketing, 2) providing information, 3) social norms, 4) incentives, 5) use of emotions and feelings, 6) combination of behavioral and non-behavioral mechanisms, 7) formulation of rules and regulations, 8) creation of attitude-preference-behavior chain, 9) framework/patterning, 10) highlighting, 11) default , 12) simplification, 13) networking, 14) environment design, 15) scheduled notifications, and 16) commitments.

    Keywords: Behavioural Insight, Public Policy, Behavioural Policy, Behaviour Change
  • بهزاد محمدیان*، محمدرضا جلیلوند، محمدامین رحیمی
    هدف

    شکست نقش کلیدی در یادگیری کارآفرینانه دارد و مسئله ای رایج در بین کارآفرینان است. اگرچه، یادگیری از شکست، موفقیت کارآفرینان را پس از شکست تضمین می کند، اما در برخی از اکوسیستم ها مانند ایران، توجه زیادی به این موضوع نشده است. فهم علل و ریشه های ذهنی شکست به طور ویژه در بین کارآفرینان سریالی می تواند جامعه علمی و اجرایی را به سمت راهکارهایی ببرد تا بازیابی هویتی و شخصیتی کارآفرینان پس از شکست را تسهیل کند. این فقدان دانش علمی و اجرایی باعث شد تا این مطالعه به بررسی ریشه های شناختی یادگیری از شکست بپردازد تا فهم بهتری در رابطه با یادگیری از شکست حاصل شود.

    روش

    این مطالعه از منظر هدف کاربردی، از منظر اطلاعات گردآوری شده آمیخته و از منظر ماهیت با رویکرد استقرایی-قیاسی و به طور خاص از طریق فراترکیب 40 مقاله اقدام به شناسایی عوامل شناختی موثر در یادگیری از شکست کرده است. سپس این عوامل از طریق نظرسنجی از 10 کارآفرین سریالی که با رویکرد نمونه برداری هدفمند انتخاب شده بودند مورد اولویت بندی قرار گرفت. داده های نظرسنجی خبرگان برای تجزیه و تحلیل داده های کمی و درک عوامل کلیدی موثر در یادگیری از شکست در میان کارآفرینان سریالی، به روش بهترین-بدترین مورد استفاده قرار گرفت.

    یافته

    نتایج بر اساس بررسی مبانی نظری این بینش را ارائه داد که یادگیری از شکست کارآفرینان تحت تاثیر 24 عامل شاختی است. سپس با اولویت بندی عوامل مذکور، «تجربه قبلی» به عنوان مهم ترین (بهترین) عامل و «وسوسه فرصت» به عنوان کم اهمیت ترین (بدترین) عامل شناسایی شد. طبق یافته ها شکست می تواند در نقش سرمایه برای کارآفرینان ظاهر شود، اگر کارآفرینان با اشتباهات خود کنار بیایند و از آنها درس بگیرند، به سمت موفقیت حرکت خواهند کرد. در این راستا نقش عواملی مثل ترس از شکست، هوشیاری کارآفرینانه و تواضع کارآفرینانه نیز حائز اهمیت بود.

    نتیجه گیری

    نتایج حاکی از آن است که دستاوردهای پس از شکست تحت تاثیر تجربیات جدید و اطلاعات جدید است. تجربه قبلی کارآفرینان و ترس از شکست تاثیر مهمی بر یادگیری از شکست دارد. از آنجایی که تجربه و دانش پیشین به کارآفرینان کمک می کند تا در شناسایی فرصت های جدید واقع بین باشند، ترس آنها از شکست را کاهش می دهد و باعث موفقیت بعدی می شود. از سوی دیگر یادگیری کارآفرینان تحت تاثیر تواضع کارآفرینانه نیز می باشد. به طور کلی هر چقدر فرد متواضع تر باشد تمایل بیشتری به رفتار واقع بینانه با رویدادهایی مثل شکست خواهد داشت و با پذیرش موارد قابل بهبود اقدام به رفع آنها خواهد کرد که این موضوع به نوبه خود زمینه ساز موفقیت کارآفرین در ورودهای مجدد بعدی خواهد شد. این مقاله رویکردی شناختی به فرآیند یادگیری از شکست کارآفرینان سریالی ارائه داد. این بینش جدید نقشی را که تجارب قبلی در توسعه نگرش کارآفرینان نسبت به یادگیری از شکست ایفا می کند، را پر رنگ تر کرد. از سوی دیگر فهم روابط بین این عوامل می تواند نقش به سزایی در موفقیت کارآفرینان در ورودهای مجدد بعد از شکست و نیز بازیابی هویتی و عاطفی آنها داشته باشد.

    کلید واژگان: شکست کارآفرینانه, یادگیری از شکست, شناخت کارآفرین, کارآفرین سریالی
    Behzad Mohammadian *, Mohammad Reza Jalilvand, Mohammadamin Rahimi
    Objective

    Failure plays a crucial role in entrepreneurial learning and is a common issue among entrepreneurs. However, in ecosystems like Iran, insufficient attention has been given to this matter. Understanding the causes and mental underpinnings of failure, particularly among serial entrepreneurs, can guide the scientific and business communities towards solutions that facilitate the recovery of entrepreneurs' identity and emotion after failures. This lack of scientific and practical knowledge prompted this study to investigate the cognitive origins of learning from failure to gain a deeper understanding.

    Method

    In this study, we adopted an inductive-deductive approach and, specifically, employed a meta-synthesis of 40 articles to identify the cognitive factors that influence learning from failure. We then prioritized these factors through a survey of 10 serial entrepreneurs selected using a purposive sampling method. Expert survey data were used to analyze the quantitative data and comprehend the key factors affecting learning from failure among serial entrepreneurs, utilizing the best-worst method.

    Results

    The results, based on the theoretical foundation, reveal that learning from entrepreneurial failure is influenced by 24 distinct factors. After prioritizing these factors, "previous experience" emerged as the most significant (best) factor, while "opportunity temptation" was identified as the least important (worst) factor. According to the findings, failure can serve as a valuable capital for entrepreneurs, provided they confront their mistakes and learn from them. Factors like the fear of failure, entrepreneurial Alertness, and entrepreneurial humility also play essential role.

    Conclusion

    The results suggest that post-failure achievements are influenced by new experiences and information. Entrepreneurs' prior experiences and their fear of failure have a substantial impact on learning from failure. Prior experience and knowledge help entrepreneurs identify new opportunities realistically, reducing their fear of failure and leading to subsequent success. Additionally, entrepreneurs' learning is influenced by entrepreneurial humility. In general, individuals who are humbler are more willing to face failures realistically, accepting areas that need improvement and subsequently enhancing their chances of success in future endeavors.This paper introduces a cognitive approach to understanding the process of learning from the failures of serial entrepreneurs. This fresh perspective highlights the significant role of prior experiences in shaping entrepreneurs' attitudes towards failure. Furthermore, comprehending the relationships between these factors can greatly contribute to the success of entrepreneurs in re-entering the entrepreneurial arena after Failures, as well as aiding in their emotional and identity recovery.

    Keywords: Entrepreneurial Failure, Learning From Failure, Entrepreneurs Cognition, Serial Entrepreneur
  • محمدرضا جلیلوند*، مهدی نبی لو
    هدف

    جنگ شناختی، سلاحی کردن یا سلاح سازی از افکار عمومی، از طریق یک نهاد خارجی، به منظور تاثیرگذاری بر سیاست های عمومی و دولتی و بی ثبات کردن نهادهای عمومی است. جنگ شناختی مانند جنگ روانی و جنگ اطلاعاتی، به شدت بر فناوری های ارتباطی و اطلاعاتی جدید، به ویژه هوش مصنوعی متکی است. این مطالعه با هدف تدوین نقشه راه جنگ شناختی در رسانه های نوین اجرا شده است و در این راستا، به چهار سوال اساسی در زمینه اهداف، فعالیت های اساسی، تاکتیک ها و ابزارها و همچنین، زیرساخت های کلیدی لازم پاسخ داده می شود.

    روش

    این پژوهش از نظر فلسفی از نوع تفسیرگرایی، از نظر رویکرد از نوع استقرایی و از نظر استراتژی، مبتنی بر مرور روایتی ادبیات است. علت استفاده از مرور روایتی، غنی نبودن ادبیات موجود در زمینه جنگ شناختی در فضای سایبری بود. در مجموع، 30 گزارش پژوهشی، مشتمل بر مقاله، فصل کتاب، پایان نامه و رساله و گزارش های موردی منتشر شده توسط سازمان ها که با جنگ شناختی مرتبط بود، شناسایی و با استفاده از تکنیک تحلیل مضمون، واکاوی شد.

    یافته ها

    بر اساس نتایج، اهداف مهم جنگ شناختی در فضای سایبری عبارت اند از: نفوذ، بی ثباتی، مشروعیت زدایی، تخریب سرمایه اجتماعی، اعتمادزدایی، تفرقه افکنی، اعتبارزدایی، از پای درآوردن حریف و دست کاری قوه شناخت عموم مردم و نخبگان. در سطح دوم، طرح ریزی عملیات شناختی، رصدشناختی، مهندسی شناختی، پویش شناختی، طراحی کمپین شناختی، تحلیل شناختی و تاب آوری، مهار و دفاع در برابر حملات شناختی، به عنوان فعالیت های بسیار مهم و اساسی جنگ شناختی مطرح شد. در سطح سوم، یعنی ابزارها و تاکتیک های جنگ شناختی، هشت مضمون احصا شد که عبارت اند از: فضای سایبری و رسانه های اجتماعی، تولید و انتشار محتوای منفی غیرواقعی، بهره برداری از خطاهای شناختی، جریان سازی اجتماعی، تبلیغات، عملیات روانی، تحریف داده ها و هجوم شناختی. در نهایت، سه مضمون مشتمل بر فناوری های جنگ شناختی، علوم اعصاب شناختی و متخصصان عملیات شناختی، به عنوان زیرساخت های اساسی جنگ شناختی شناسایی شد.

    نتیجه گیری

    با توجه به اهداف مخرب جنگ شناختی، می توان از طریق آموزش های بعد از پایان حمله، برای برطرف کردن اثر افراد تاثیرپذیر برای حفظ روان در برابر تحریکات عاطفی و اصلاح خطاهای شناختی و نیز برخوردهای قانونی و امنیتی برای پیدا کردن و مجازات دست اندرکاران جنگ شناختی، جهت عبرت گیری عناصر بعدی دشمن در جامعه، در برابر جنگ های شناختی مقابله اثربخشی کرد.

    کلید واژگان: جنگ شناختی, رسانه های نوین, فضای سایبری, نقشه راه, مرور روایتی
    Mohammad Reza Jalilvand *, Mahdi Nabiloo
    Objective

    Cognitive warfare is the art of using technological tools to alter the cognition of human targets, who are often unaware of any such attempt - as are those entrusted with countering, minimizing, or managing its consequences, whose institutional and bureaucratic reactions are too slow or inadequate. Cognitive warfare is to weaponize or weaponize public opinion, through a foreign institution, in order to influence public and government policies and destabilize public institutions. Cognitive warfare, such as psychological warfare and information warfare, relies heavily on new communication and information technologies, especially artificial intelligence. This study has been carried out with the aim of compiling a cognitive war road map in technological media, and in this regard, answers to four basic questions in the field of goals, basic activities, tactics and tools as well as the necessary key infrastructures are provided.

    Research Methodology

    Philosophically, this research is interpretive, inductive approach, and strategy based on narrative literature review. A narrative review is the type first-year college students often learn as a general approach. Its purpose is to identify a few studies that describe a problem of interest. Narrative reviews have no predetermined research question or specified search strategy, only a topic of interest. They are not systematic and follow no specified protocol. No standards or protocols guide the review. Although the reviewers will learn about the problem, they will not arrive at a comprehensive understanding of the state of the science related to the problem. The reason for using a narrative review was the lack of richness of existing literature in the field of war science in cyber space. In total, 30 research reports, including articles, book chapters, dissertations and treatises, and case reports published by organizations related to warfare, were identified and analyzed using thematic analysis technique.

    Findings

    According to the results, the important goals of cognitive warfare in the cyber space are: infiltration, instability, delegitimization, destruction of social capital, loss of trust, division, discrediting, destroying the opponent and manipulation of the public's cognition and Elite. In the second level, cognitive operation planning, cognitive monitoring, cognitive engineering, cognitive campaign planning, cognitive campaign design, cognitive analysis and resilience, containment and defense against cognitive attacks were found to be the key and fundamental activities in a cognitive war. In the third level, that is, cognitive war tools and tactics, eight themes were extracted from the literature, which are as follow: cyberspace and social media, production and dissemination of unrealistic negative content, exploitation of cognitive biases, propaganda, psychological operations, data distortion and cognitive invasion. Finally, three topics including cognitive war technologies, neuroscience and operational experts were identified as basic cognitive war infrastructures.

    Discussion & Conclusion

    A war that requires a weapon called media literacy for all members of the society to be able to recognize and stand against such a war of inequality. Media literacy, in the sense of an act of thinking, whose main role is to recognize the situation, criticize, analyze and understand media messages. For example, cultural differences as well as ethnic differences are phenomena that can be improved with media literacy. In some countries, due to discrimination, cultural differences and political conflicts, they are placed together with false facts and information, which are reduced by media literacy training and training people with an analytical perspective. If the masses of people know media literacy and can distinguish between false and true messages, they can defeat the enemy and thwart his plans for chaos and subversion from within. In addition, with regard to the destructive goals of war science, it is possible through training after the end of the attack, to remove the effect of impressionable people, to protect the psyche against emotional stimulation and correct cognitive errors, as well as legal encounters, in order to find and punish the perpetrators of cognitive warfare, the security forces effectively countered cognitive warfare in order to teach the next elements of the enemy in the society.

    Keywords: Cognitive War, New Media, Cyberspace, Road Map, Narrative Review
  • مهدی شریفی، محمدرضا جلیلوند*، فاطمه عابدی
    هدف

    هویت اجتماعی آن قسمت از برداشت شخصی از خود است که از شناخت فرد از عضویتش در یک گروه یا گروه های اجتماعی، به همراه ارزش و شاخص های احساسی ای که با این عضویت همراه شده باشد، نشئت می گیرد. هویت اجتماعی کاربران، بر تمایلات رفتاری آن ها در شبکه های اجتماعی، نقش و تاثیرگذاری چشمگیری دارد. در این راستا، هدف اساسی این پژوهش، تحلیل نقش هویت اجتماعی کاربران در واکنش به برند با تاکید بر نقش میانجی اشاعه تبلیغات شفاهی الکترونیکی و استفاده از شبکه های اجتماعی تعیین شده است.

    روش

    مدل پژوهش بر اساس مطالعه وانگ (2017) و جورج و همکاران (2013) است. جامعه آماری پژوهش، کلیه دانشجویان تحصیلات تکمیلی دانشگاه تهران، در سال تحصیلی 1398 تا 1399 بوده است. به منظور جمع آوری داده ها با استفاده از روش نمونه گیری طبقه ای متناسب با حجم، از 448 نفر نمونه گیری به عمل آمد. داده های پژوهش از طریق پرسش نامه جمع آوری و با استفاده از مدل معادلات ساختاری و آزمون سوبل با به کارگیری نرم افزارهای اس پی اس اس 18 و لیزرل 54/8 تحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد: الف. هویت اجتماعی (عاطفی، شناختی، ارزیابانه) کاربران، بر استفاده از شبکه های اجتماعی موثر است؛ ب. هویت اجتماعی (عاطفی، شناختی، ارزیابانه) کاربران، بر اشاعه تبلیغات شفاهی الکترونیکی موثر است؛ ج. هویت اجتماعی (عاطفی، شناختی، ارزیابانه) کاربران، بر واکنش به (قصد خرید) برند موثر است؛ د. استفاده از شبکه های اجتماعی، در اثرگذاری هویت اجتماعی (عاطفی، شناختی، ارزیابانه) کاربران بر قصد خرید برند نقش میانجی ایفا می کند؛ ه. اشاعه تبلیغات شفاهی الکترونیکی در اثرگذاری هویت اجتماعی (عاطفی، شناختی، ارزیابانه) کاربران، بر قصد خرید برند نقش میانجی ایفا می کند.

    نتیجه گیری

    هویت اجتماعی به ویژگی هایی اشاره دارد که یک جامعه را از جوامع دیگر متمایز می کند. این مقوله که با ورود شبکه های اجتماعی مجازی، دچار تحولات عمده ای شده است، بیش از هر گروهی، در ارتباط با جوانان اهمیت می یابد؛ چرا که جوانی، مرحله تکوین هویت مستقل و استقلال یابی آنان است. هویت اجتماعی در تعاملی دوسویه با رسانه های اجتماعی، کنش های مصرف کنندگان جوان را نسبت به برندها تحت تاثیر قرار می دهد.

    کلید واژگان: شبکه اجتماعی, هویت اجتماعی, تبلیغات شفاهی الکترونیکی, واکنش نسبت به برند
    Seyed Mehdi Sharifi, Mohammadreza Jalilvand *, Fatemeh Abedi
    Objective

    Based on statistics and predictions, it has been determined that by 2025, the number of social network users will reach 4.4 billion people. The average duration of users' use of social networks is about 144 minutes per day. This trend, which has caused a change in consumer behavior due to the potential of social media to attract users, is well-known by marketers. The importance of examining social networks doubles as a tool that people in different groups or demographics, whether consciously or unconsciously, are involved in for many hours of the day; because people's social identity is formed by the norms of these groups, and based on their social identity, people decide to engage in different social networks and rely on this social identity to determine their usage of social networks, and finally, according to consumer behavior, people's reactions to brands are formed. It is worth mentioning that so far, few studies have examined these relationships and there is a research gap in this regard. This research seeks to help and complete the literature in this field. According to what has been stated, the research question is raised as follows: Does the social identity of the users affect the reaction to the brand regarding the use of electronic word-of-mouth advertising in social networks?

    Research Methodology

    The research model is based on the studies of Wang (2017) and George et al. (2013). From the perspective of research philosophy, the current research is positivist (environmental authenticity). The survey strategy has been taken to investigate the causal relationships between the research variables. The statistical population of the research included all graduate students of Tehran University in the academic year 2018-2019. In order to collect data, 448 people were sampled using the stratified sampling method according to the volume. The tool for collecting data from the statistical sample was a standard questionnaire. The questions were designed based on the scales considered for social identity constructs (emotional, cognitive, and evaluative), user's willingness to buy the brand, use of social networks, and spread of electronic word of mouth. The questionnaire consisted of 21 questions, which were designed based on the questionnaires of previous studies and adjusted according to the purpose of the research, forming the foundation of the work. A five-point Likert scale was used to measure the research variables.

    Findings

    The results showed that: a. The social identity (emotional, cognitive, evaluative) of users is effective in the use of social networks; b. The social identity (emotional, cognitive, evaluative) of users is effective on the spread of electronic word of mouth advertisements; c. The social identity (emotional, cognitive, evaluative) of users is effective on the reaction to (purchase intention) of the brand; d. The use of social networks plays a mediating role in influencing the social identity (emotional, cognitive, evaluative) of users on the brand purchase intention; e. The spread of electronic word-of-mouth advertising plays a mediating role in influencing the social identity (emotional, cognitive, evaluative) of users on the intention to buy a brand.

    Discussion & Conclusion

    Based on the findings, suggestions can be made to social media managers and digital marketers: First, it is suggested that the managers of social networks, by providing unique facilities and features for users, create favorable feelings in them and a sense of emotional belonging and dependence on the network. This work can be achieved through measures such as easy and wide access, and also by using data analysis, it is possible to gain more knowledge about the interests of the audience and, accordingly, create more facilities and access in the social network. Second, it is suggested that managers of social networks create a favorable mental image in the minds of their users so that they feel more aligned between their personal identity and what is perceived by other users in social networks. This can be done through measures such as creating a safe space in the network, after which users share their real identity. This process leads to the feeling of alignment of the audience's identity with the social network. Third, it is suggested that managers of social networks seek to create a sense of importance in their network members. This work can be done through measures such as using users as opinion leaders and playing the role of influencers by them, arranging the influence of users' opinions to improve the level of satisfaction in the social network. Fourth, it is suggested that digital marketing managers should create dynamic, attractive, and useful advertising content for social network users. Additionally, they can take actions such as considering the needs of users in using networks, such as the need for entertainment, the need for knowledge and information, etc., in content production, involving users in the production of the content.

    Keywords: Social Network, Social Identity, Electronic Word Of Mouth Advertising, Brand Reaction
  • محمدرضا جلیلوند*
    هدف

    تاب آوری رسانه ای به معنای توانایی سازمان های رسانه ای در حفظ بقا و عملکرد، هنگام وقوع فجایع و حوادث استرس زاست. تاب آوری رسانه ای خبرگزاری ها، به مثابه سازمان های رسانه ای، به دلیل نقش پررنگی که در مدیریت بحران ایفا می کند، اهمیت ویژه ای دارد. هدف از انجام این مطالعه بررسی نقش مدیریت تحولگرا و عدالت توزیعی، در ارتقای سطح تاب آوری شغلی کارکنان است که در قالب مطالعه ای موردی، روی کارکنان خبرگزاری های اینترنتی صورت گرفته است.

    روش

    پژوهش حاضر از نظر هدف کاربردی، از نظر طرح پژوهش توصیفی و از نظر روش پژوهش پیمایشی به حساب می آید. مدل مفهومی بر اساس ادبیات پژوهش طراحی شد. ابزار گردآوری داده ها پرسش نامه ای برگرفته از پیشینه تجربی پژوهش بود. جامعه آماری پژوهش مشتمل بر کلیه کارکنان سه خبرگزاری اینترنتی در محدوده شهر تهران است. به کمک نمونه گیری در دسترس، نمونه ای متشکل از 184 کارمند از این خبرگزاری ها برای نمونه آماری در نظر گرفته شد. برای تجزیه وتحلیل آماری داده ها نیز، از آزمون هم بستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون خطی در نرم افزار آماری اس پی اس اس بهره گرفته شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بروز رفتارهای تحولگرای مدیران و سرپرستان و نیز، جاری بودن عدالت توزیعی در سازمان، سطح تاب آوری شغلی کارکنان خبرگزاری های اینترنتی را ارتقا می دهد. مطابق با نتایج، رهبری تحولگرای مدیران خبرگزاری های اینترنتی و نیز برقراری عدالت توزیعی در خبرگزاری، حدود 76 درصد از واریانس تاب آوری شغلی کارکنان این سازمان های خبری را تبیین می کند.

    نتیجه گیری

    رهبری تحولگرا به عنوان یکی از پاردایم های رهبری برای بهبود عملکرد خبرگزاری های اینترنتی در محیط متلاطم با قابلیت برانگیختن کارکنان و توسعه فرهنگ سازمانی که رویه های اخلاقی در آن نوعی هنجار رفتاری تلقی می شود، سعی در پیش بینی تغییرات محیطی دارد و تصویری از چشم انداز آینده روشن و مورد نیاز را شکل می دهند. عدالت توزیعی با برقراری عدالت در پیامدهای شغلی متفاوت، از جمله درآمد و برنامه شغلی و مسئولیت شغلی، به افزایش تاب آوری کارکنان خبرگزاری ها در شرایط متلاطم و دشوار منجر خواهد شد.

    کلید واژگان: تاب آوری شغلی, عدالت توزیعی, رهبری تحولگرا, تنش های شغلی, خبرگزاری اینترنتی
    Mohammadreza Jalilvand *
    Objective

    News organizations are among the service organizations in which employees are trained to provide various services to the beneficiaries and with proper service delivery, they meet the needs of the beneficiaries. Beneficiaries should focus. However, employees of news organizations face psychological tensions in their work environment. The employees of news agencies, due to the need to provide diverse services to different stakeholders as well as the pressures of promotion and receiving job benefits according to the volume of their activities, are prone to be affected by the effects of job challenges. For example, when the workload is high and budget cuts occur, employees are forced to perform a large number of tasks with minimal budget. In such a situation, there is a lot of pressure on the employees and they may not be able to deal with this situation. For this reason, in order for employees to be able to deal with problems and issues in their career path in uncertain conditions, it is necessary to equip them with new personal and psychological capacities that help in stressful situations. Resilience causes employees to use their capacities to achieve individual success in difficult situations and despite risk factors. Considering the importance of job resilience in media organizations, including internet news agencies, identifying and strengthening factors affecting it as a psychological capacity is very important. Media resilience means the ability of media organizations to maintain survival and performance during disasters and stressful events. Media resilience of news agencies as media organizations is of particular importance due to the prominent role, they play in crisis management. The purpose of this study is to examine the role of transformational management and distributive justice in improving the level of job resilience of employees, which was conducted in the form of a case study on the employees of Internet news agencies.

    Research Methodology

    The current research is considered "applied" in terms of its purpose, "descriptive" in terms of research design, and "survey" in terms of research method. A conceptual model was designed based on research literature. The data collection tool was a questionnaire taken from the experimental background of the research. The statistical population of the research includes all the employees of three internet news agencies in Tehran. With the help of available sampling, a sample consisting of 184 employees of these news agencies was considered. In addition, for the statistical analysis of data, Pearson's correlation test and linear regression analysis were used using SPSS statistical software.

    Findings

    Results showed that the occurrence of transformational behavior of managers and supervisors and the current distributive justice in the organization can improve the level of job resilience of internet news agency employees. According to the results, the transformational leadership of the managers of Internet news agencies and the establishment of distributive justice in the news agency explain about 76% of the variance of the job resilience of the employees of these news organizations.

    Discussion & Conclusion

    Since high resilience increases media employees’ ability to cope with work stresses and increases their job satisfaction, it was vital to study media employees’ resilience and perceptions of transformational leadership. Transformational leadership is one of the leadership paradigms to improve the performance of Internet news agencies in a turbulent environment with the ability to motivate employees and develop an organizational culture in which ethical procedures are considered a behavioral norm, tries to predict environmental changes. And they form an image of a clear and needed future vision. Transformational leadership is a style of leadership in which the leader influences the beliefs, values and goals of the followers, is recognized as a hero, and has a great impact on his followers. Transformational leaders motivate subordinates by providing the necessary ground for the emergence of their abilities and skills and by increasing their self-confidence.  Distributive justice by establishing justice in different job outcomes including income, job schedule and job responsibility, will lead to increasing the resilience of news agency employees in turbulent and difficult conditions. Distributive justice refers to the understanding of the fairness of the results in the organization and it is judged in this way whether the rewards are suitable for the costs. Do the results meet expectations? Is the ratio of people equal compared to others? Distributive justice refers to the attitudes and thoughts of employees regarding the appropriateness of outputs and receipts. Distributive justice is predicted according to values. Resilience is the ability to successfully adapt to threatening conditions. It shows that organizational justice can affect increasing the level of organizational resilience. To our knowledge, no studies in Iran have investigated the relationship between self-reported resilience among employees of media organizations and their perceptions of transformational leadership as well as distributive justice.

    Keywords: Job Resilience, Distributive Justice, Transformational Leadership, Job Tensions, Online News Agencies
  • محمدرضا جلیلوند*
    هدف

    گردشگری قومی نقشی مهم در توسعه گردشگری اجتماع محور ایفا می کند. به دلیل تنوع اقوام مختلف در ایران اسلامی، تقویت گردشگری قومی می تواند به توسعه همه جانبه این مناطق از مناظر اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی منجر گردد.  ترکیب نژاد و اقوام در ایران یکپارچه نیست و تنوع جمعیتی که قرن‎ها در اثر اختلاط نژادها و مهاجرت‏ها به وجود آمده است موجب پیدایش اقوام فارس، آذری، کرد، لر، بلوچ، بختیاری، تالشی، ترکمن، قشقایی، شاهسون و عرب شده ‏است که هر یک دارای آیین و رسوم مختلفی در زمینه هایی چون موسیقی، جشن (تولد، ختنه سوران، جشن تکلیف و...) مراسم عروسی یا عزا و ماتم، نیایش، مهمانداری و مهمانپذیری، صنایع دستی، غذا و خوراکی، برپایی خیمه، شکار و غیره هستند که قابلیت های زیادی برای جذب گردشگر دارند. ترکمن صحرا یکی از مناطق بکر و کم نظیر در شمال شرقی کشور است که با جاذبه های گردشگری بی نظیرش هر ساله هزاران مسافر را به سمت خود جذب و پذیرای آن ها است. علت محبوبیت این منطقه، موقعیت جغرافیایی جذاب و باب طبع گردشگران می باشد. در این پژوهش تلاش می شود با نگاهی مردم نگارانه به پدیده گردشگری قومی و با تمرکز بر منطقه ترکمن صحرا پرداخته شود.

    روش شناسی

    این پژوهش از منظر فلسفه، از نوع تفسیرگرا، از منظر رویکرد از نوع استقرایی، از منظر استراتژی از نوع قوم نگاری، از منظر گزینش روش از نوع کیفی تک روشی و از منظر افق زمانی از نوع تک مقطعی است. در تحقیق قوم نگاری پژوهشگر به توصیف علمی گردشگری قومی در منطقه ترکمن صحرا خواهد پرداخت تا مولفه ها و ویژگی های فرهنگی جذاب این منطقه برای جذب گردشگران قومی مشخص گردد. ابزار مورد استفاده، مصاحبه های بدون ساختار با 38 نفر از مردم بومی و بومگردی های منطقه ترکمن صحرا بود. شیوه نمونه گیری به صورت ترکیبی از در دسترس و گلوله برفی می باشد و تا حد اشباع نظری اجرا شد. 

    یافته های پژوهش

    412 گزاره کلامی معنادار حاصل از مصاحبه ها، 312 کد استخراج شد که پس از کنارگذاشتن کدهای تکراری 246 مفهوم و هشت مضمون سازمان دهنده استخراج شد. مضامین شناسایی شده شامل هشت مولفه گردشگری قومی در منطقه ترکمن صحرا از جمله اکوتوریسم به واسطه وجود جاذبه های طبیعی متعدد و منحصر به فرد در منطقه، گردشگری غذا به دلیل تنوع غذاهای محلی، گردشگری هنری به دلیل آثار و صنایع خلاق منطقه، گردشگری میراث به دلیل وجود آثار تاریخی متعدد، گردشگری ورزشی به دلیل وجود بازی ها و ورزش های سنتی منطقه، و گردشگری فرهنگی به دلیل وجود مولفه های فرهنگی و آداب و رسوم خاص و منحصر به فرد منطقه ترکمن صحرا بود.علیرغم وجود مولفه ها و ویژگی های خاص در منطقه ترکمن صحرا که می تواند منجر به جذب تعداد هر چه بیشتری از گردشگران می گردد، به دلایل مختلفی همچون عدم توجه ویژه دولت به بخش گردشگری قومی، نبود زیر ساخت های اقتصادی، عدم تبلیغات مناسب از فرهنگ قوم ترکمن، و... به خوبی نتوانسته است از این مولفه ها در راستای توسعه اقتصادی استان گلستان بهره گرفته شود

    کلید واژگان: گردشگری قومی, توسعه گردشگری, مردم نگاری, ترکمن صحرا, قوم ترکمن
    Mohammad Reza Jalilvand *
    Purpose

    Ethnic tourism plays an important role in the development of community-oriented tourism. Due to the diversity of different ethnic groups in Islamic Iran, the strengthening of ethnic tourism can lead to the all-round development of these regions from social, cultural and economic landscapes. The composition of races and ethnicities in Iran is not uniform and the diversity of the population that has been created for centuries due to the mixing of races and migrations has led to the emergence of Persian, Azeri, Kurdish, Ler, Baloch, Bakhtiari, Talshi, Turkmen, Qashqai, Shahson and It has become Arab that each of them has different rituals and customs in fields such as music, celebration (birthday, circumcision, obligation celebration, etc.), wedding ceremony or mourning and mourning, prayer, hospitality, handicrafts, food , setting up a tent, hunting, etc., which have many capabilities to attract tourists. Turkmen Sahara is one of the rare and pristine regions in the northeast of the country, which attracts and welcomes thousands of travelers every year with its unique tourist attractions. The reason for the popularity of this area is its attractive geographical location and the nature of tourists. In this research, an attempt is made to look at the phenomenon of ethnic tourism with an ethnographic perspective, focusing on the Turkmen region of the Sahara.

    Methodology

    This research is interpretive from the perspective of philosophy, inductive from the perspective of approach, ethnographic from the perspective of strategy, qualitative single-method from the perspective of method selection, and cross-sectional from the perspective of time horizon. In the ethnographic research, the researcher will deal with the scientific description of ethnic tourism in the Turkmen Sahara region in order to determine the attractive cultural features and components of this region to attract ethnic tourists. The tool used was unstructured interviews with 38 indigenous people and ecotourists of the Turkmen Sahara region. The sampling method is a combination of convenience and snowball and it was carried out up to theoretical saturation.

    Findings

    412 meaningful verbal statements from the interviews, 312 codes were extracted, after discarding the duplicate codes, 246 concepts and eight organizing themes were extracted. The themes identified include eight components of ethnic tourism in the Turkmen Sahara region, including ecotourism due to the presence of numerous and unique natural attractions in the region, food tourism due to the variety of local foods, art tourism due to the works and creative industries of the region, heritage tourism to The reason for the existence of numerous historical monuments was sports tourism due to the existence of traditional games and sports of the region, and cultural tourism due to the existence of cultural components and special and unique customs of the Turkmen Sahara region.Despite the presence of special components and features in the Turkmen Sahara region that can lead to the attraction of more and more tourists, due to various reasons such as the lack of special attention of the government to the ethnic tourism sector, lack of economic infrastructure, lack of adequate advertising of the culture of the Turkmen people, etc., has not been able to use these components in line with the economic development of Golestan province

    Keywords: Ethnic tourism, Tourism Development, Ethnography, Turkmen Sahara, Turkman people
  • سید مهدی شریفی، محمدرضا جلیلوند*، سعید شیدایی
    هدف

    اغلب پژوهش های صورت گرفته در حوزه نگهداشت نیروی انسانی، به عوامل درون سازمانی ای اشاره کرده اند که باعث می شود کارکنان در سازمان بمانند؛ اما پژوهش هایی که به بررسی تاثیر روابط غیرکاری بر محیط کار بپردازند، زیاد نیستند. این پژوهش با هدف تحلیل پیشایندهای نگهداشت نیروی انسانی در سازمان های رسانه ای انجام شده و به بررسی تاثیر دو دسته عوامل غیرکاری و کاری بر قصد ترک خدمت کارکنان پرداخته است.

    روش

    این پژوهش از نظر فلسفی اثبات گرا، از نظر رویکرد قیاسی، از نظر استراتژی پیمایشی، از نظر گزینش روش کمی تک روشی و از نظر افق زمانی، تک مقطعی است. جامعه آماری پژوهش کارکنان خبری سازمان صداوسیما و ابزار گردآوری داده ها نیز پرسش نامه ای استاندارد، برگرفته از ادبیات پژوهش بود. حجم نمونه بر اساس جدول مورگان به دست آمد و 127نفر در نظر گرفته شد. به منظور تحلیل داده های حاصل پرسش نامه، از تکنیک مدل سازی معادلات ساختاری با رویکرد حداقل مربعات جزئی استفاده شد.

    یافته ها

    نتایج آزمون فرضیه های پژوهش بدین شرح است: پیوندهای خانوادگی، بر درهم تنیدگی اجتماعی تاثیر معنادار و مستقیم دارد. درهم تنیدگی اجتماعی، تاثیری معنادار و معکوس بر قصد ترک جامعه می گذارد. قصد ترک جامعه، بر قصد ترک خدمت تاثیری معنادار و مستقیم دارد. درهم تنیدگی سازمانی بر ترک خدمت تاثیری معنادار و معکوس می گذارد. به علاوه، فرضیه مربوط به تاثیر پیوندهای دوستی بر درهم تنیدگی اجتماعی، در بین کارکنان خبر سازمان صداوسیما تایید نشد. متغیرهای جنسیت کارکنان، وضعیت شغل همسر کارکنان، وضعیت مالکیت خانه و مدت اقامت کارکنان خبری سازمان صداوسیمای جمهوری اسلامی ایران، به عنوان متغیرهای تعدیلگر در نظر گرفته شدند. با توجه به نتایج، این متغیرها رابطه بین درهم تنیدگی اجتماعی و قصد ترک جامعه را تعدیل نمی کنند؛ بنابراین تفاوتی بین کارکنان خبری زن و کارکنان خبری مرد و همچنین، برای وضعیت شغل همسر کارکنان در درهم تنیدگی آن ها وجود ندارد؛ یعنی نمی توان گفت کارکنانی که همسران آن ها کارمندند، درهم تنیدگی بیشتری با جامعه دارند و همچنین، کمتر احتمال دارد جامعه را ترک کنند. بر اساس نتایج به دست آمده وضعیت مالکیت خانه نیز، حالت مشابهی با سایر متغیرهای تعدیلگر دارد؛ یعنی تفاوتی بین کسانی که صاحب خانه یا مستاجرند، در درهم تنیدگی اجتماعی آن ها وجود ندارد. به بیان دیگر، نمی توان ادعا کرد کارکنانی که صاحب خانه اند با جامعه شان بیشتر درهم تنیده شده اند و احتمال ترک جامعه و در نهایت ترک سازمان بیشتری دارند.

    نتیجه گیری

    اغلب مطالعات انجام شده در حوزه سنجش عوامل درون شغلی یا درهم تنیدگی سازمانی و عوامل برون شغلی یا هر دو عامل منجر به جابه جایی کارکنان، روی افرادی صورت گرفته است که به عنوان کارکنان صنایع خلاق شناخته نمی شدند؛ از این رو در مطالعه حاضر مدلی برای تحلیل عوامل موثر بر قصد ترک خدمت کارکنان صنایع خلاق ارائه و آزمون شد. نتایج این پژوهش با برخی از نتایج پژوهش های قبلی هم سو و با برخی دیگر ناهم سو بود که علل دستیابی به چنین نتایجی به تفصیل بیان شده است.

    کلید واژگان: نگهداشت نیروی انسانی, دل بستگی اجتماعی, درهم تنیدگی سازمانی, درهم تنیدگی اجتماعی, تمایل به ترک جامعه, پیوندهای خانواده و پیوندهای دوستی
    Seyed Mehdi Sharifi, Mohammadreza Jalilvand *, Saeed Sheidaei
    Objective

    Maintenance Involves looking after staff well-being, health and safety, effectively managing communications and complying with legal responsibilities. HR maintenance is the process of designing safety, medical care plans, and welfare actions for employees. It works to meet employees' tangible and intangible needs and expectations that naturally vary from one organization to another, which in turn enhances job commitment. Most of the research conducted in the field of human resource maintenance has pointed to internal organizational factors that make employees stay in the organization, but few researches have examined the impact of non-work relationships on the work environment. This research has been conducted to develop a model for maintaining human resources in media organizations, which has investigated the effect of non-work factors as well as work factors on the intention of employees to leave the service.

    Research Methodology

    The statistical population of the research included the news staff of the Broadcasting Organization. Philosophically, this research is positivist, comparative in terms of approach, survey in terms of strategy, and in terms of method selection, it is somewhat single-method and in terms of time horizon, single-section. The data collection tool is also a standard questionnaire taken from the research literature. A 15-minute pen-and-paper survey was conducted in a face-to-face strategy to collect data from the news staff of the Islamic Republic of Iran Broadcasting using a convenience sampling plan. The sample size was determined based on the Morgan table and was considered equal to 127, and to analyze the data from the questionnaire, the structural equation modelling technique with the partial least squares approach was used.

    Findings

    The results of the research hypothesis test are as follows: family ties have a significant and direct effect on social cohesion. In social integration, it has a significant and opposite effect on the intention to leave society. The intention to leave society has a significant and direct effect on the intention to leave the service. Organizational intertwining has a significant and opposite effect on leaving the service. In addition, the hypothesis related to the effect of friendship ties on social entanglement among the news staff of Islamic Republic of Iran Broadcasting was not confirmed. The variables of employees' gender, employment status of employees' spouses, home ownership status, and length of stay of news department employees of the Islamic Republic of Iran Broadcasting Organization were considered as moderator variables. According to the results, these variables do not moderate the relationship between social entanglement and intention to leave society. Therefore, there is no difference between female news workers and male news workers in their entanglement, and the same for the job status of the employees' spouses. That is, it cannot be said that employees whose spouses are employees are more intertwined with society and are less likely to leave society. Based on the obtained results, the state of home ownership is similar to other moderator variables. In the sense that there is no difference between those who own houses and those who are tenants in their social entanglement. In other words, it cannot be claimed that the employees who own a house are more intertwined with their society and are more likely to leave the society and ultimately leave the organization.

    Discussion & Conclusion

    The majority of studies carried out in the field of measuring intra-occupational factors or organizational entanglement and extra-occupational factors or both factors leading to displacement have been carried out on employees who were not known as employees of creative industries. Therefore, in the present study, a model was presented and tested to analyze the factors affecting the intention to leave the service of employees of creative industries. The results of this research were aligned with some of the previous research results and inconsistent with others, and the reasons for achieving such results have been discussed in detail. The media industry is known for its high turnover rates, making it essential for HR departments to work hard to retain top talent. HR should create a positive work culture that promotes work-life balance, job satisfaction, and employee engagement. Broadcast media organizations should also provide competitive compensation packages and benefits to attract and retain top talent. HR departments should conduct regular employee surveys to get feedback from employees and identify areas where improvements can be made. Finally, HR departments should also have a succession plan in place. Succession planning ensures that the organization is prepared for any changes in key positions. It also ensures that employees are aware of their career progression opportunities, which can increase employee retention rates

    Keywords: Human Resource Maintenance, Social Attachment, Organizational Entanglement, Social Entanglement, Desire To Leave Society, Family Ties, Friendship Ties
  • لیلا نصرالهی وسطی، محمدرضا جلیلوند*
    شهرنشینی سریع منجر به تغییر در کاربری زمین در مناطق شهری شده است. هدف این پژوهش بررسی تاثیر شهرنشینی بر تغییر کاربری در شهر تهران با استفاده از تفکر سیستمی است تا بتوان به درک بهتری از پیامدهای شهرنشینی دست یافت. شهر یک سیستم پیچیده، باز، و پویا است که بررسی آن مستلزم یک رویکرد میان رشته ای می باشد. روش پویایی شناسی سیستم، این الزامات را برای پرداختن به شهر فراهم می آورد. لذا مدلی دینامیکی طراحی شد که با استفاده از رویکرد پویایی شناسی سیستم مورد ارزیابی کمی قرار گرفت. این مطالعه نشان داد که با افزایش جمعیت شهر تهران، کاربری زمین های کشاورزی و باز به تدریج تا سال 1404 تغییر کرده و پیش بینی می شود که زمین های با کاربری ساخت و ساز افزایش خواهد یافت.
    کلید واژگان: شهرنشینی, کاربری زمین, برنامه ریزی شهری, مدلسازی, رویکرد سیستمی
    Leila Nasrolahi Vosta, Mohammad Reza Jalilvand *
    Rapid urbanization has led to changes in land use in urban areas. The purpose of this research is to investigate the impact of urbanization on land use change in Tehran using systemic thinking in order to gain a better understanding of the consequences of urbanization. The city is a complex, open, and dynamic system, the study of which requires an interdisciplinary approach. The system dynamics approach provides these requirements to address the city. Therefore, a dynamic model will be designed, which will be quantitatively evaluated using the system dynamics approach. This study showed that with the increase in the population of Tehran, the use of agricultural and open land gradually changed until 1404 and it is predicted that the land used for construction will increase. This is the first study that examines the relationship between the phenomenon of urbanization and land use change in Tehran metropolis and is innovative in this respect.
    Keywords: urbanization, land use, Urban Planning, Modeling, systems approach
  • درسا مومنی خواه، سید مهدی شریفی، محمدرضا جلیلوند*
    هدف

    استفاده از اینترنت و امکانات رو به توسعه آن، به گونه ای با زندگی انسان ها عجین شده است که بسیاری از کارها، فقط از طریق استفاده از این فضا انجام می شود. جنبه دیگر استفاده از اینترنت و فضای مجازی، ذخیره سازی دست کم بخشی از اطلاعات افراد در سرورهای مختلف است که این مهم، برای ایجاد اعتماد کاربران فضای اینترنت است تا از داده های آنان حفاظت شود. در پژوهش حاضر تلاش شده است تا به این سوال پاسخ داده شود: «مولفه های تاثیرگذار محافظت از داده ها در اعتمادزایی کاربران رسانه های اجتماعی کدامند؟».

    روش

    مشارکت کنندگان این پژوهش، 27 نفر از خبرگان حوزه فضای مجازی و رسانه های اجتماعی بوده است که از طریق نمونه گیری های قضاوتی و گلوله برفی انتخاب شده اند. روش تحلیل داده، تئوری داده بنیاد با رویکرد تحلیل موقعیت کلارک است.

    یافته ها

    مولفه های محافظت از داده ها در رسانه های اجتماعی و عاملان انسانی/ غیرانسانی محافظت از داده های موثر بر اعتماد کاربران رسانه های اجتماعی شناسایی شد. طبق نتایج، مولفه های فنی و سخت افزاری، پشتیبان رسانه اجتماعی برای طی کردن این مسیر خواهند بود. از موضوعات مهمی که اعتماد به رسانه های اجتماعی را کاهش می دهد و سبب واپس زدگی جامعه به آن ها می شود، می توان به کیفیت نامطلوب، صعبوت کاربری، دسترسی نهادهای اطلاعاتی و امنیتی نظام جمهوری اسلامی ایران به داده های کاربران و به دنبال آن، بازاریابی نابرابر رسانه های اجتماعی ایرانی در قبال رسانه های اجتماعی خارجی و انحصارطلبی رسانه های اجتماعی ایرانی با انجام فیلترینگ گسترده نسبت به اغلب رسانه های اجتماعی خارجی، اشاره کرد.

    نتیجه گیری

    یکی از چالش های پیش روی هر رسانه آنلاین، جلب اعتماد مخاطبان است. رسانه های آنلاین باید تلاش کنند که مخاطبان را راضی کنند تا اطلاعات خود را با آن ها در میان بگذارند و این امر، بر  پایه اعتماد بنا می شود. در فضای مجازی، افراد آزادانه اطلاعات روزانه خود را در اختیار دیگران می گذارند، بدون توجه به اینکه این پلتفرم ها قادرند علایق و سرگرمی هایی را که آن ها به اشتراک می گذارند، تحت نظارت قرار دهند. این امر می طلبد که پلتفرم ها در حفظ حریم خصوصی کاربران کوشا باشند تا اثر شبکه ای آن ها افزایش یابد.

    کلید واژگان: رسانه های اجتماعی, اعتماد آنلاین, حفاظت از داده ها, کاربر
    Dorsa Momeni Khah, Seyed Mahdi Sharifi, Mohammadreza Jalilvand *
    Objective

    Using the Internet and its developing facilities has become intertwined with people's lives so that many things are done only through this space. Data storage on different servers is another aspect of using the Internet and social media, which requires building trust between internet users and implementing data protection policies. This paper investigates the influential factors in data protection regarding social media's trustworthiness for users.

    Research Methodology

    The participants consisted of 27 cyberspace and social media experts, who were selected through judgmental and snowball sampling. The method of data analysis is Grounded Theory with Clark's situational analysis approach. In this method, all data is obtained from coding interviews with media industry professionals.

    Findings

    The components of data protection in social media and human/non-human factors of data protection affecting the trust of social media users were identified. As a result of code analysis, social media will be able to take this path with the support of the technical and hardware components. Poor quality and usability, access of the information and security institutions of the Islamic Republic of Iran to users' data, unequal marketing of Iranian social media platforms in comparison with international peers, and monopolization of Iranian social media through extensive governmental filtering of some international social media platforms are some of the crucial factors that have led society to distrust social media. This study has identified the factors affecting data protection on the trust of social media users with the grounded theory approach, which is innovative in terms of method.Undoubtedly, studying different aspects of social media extension has been got vital. One of these aspects which recently has been highlighted in social studies is user personal data protection. Social media platforms request their users to create a profile at first and this would result in sharing personal information. Users give data usage permission to social media companies voluntarily to communicate with others worldwide. Although social media expansion has developed social communications, it can put users in danger. Considering the previous studies, no research was found about recognizing the effective elements of users’ trust, and problems regarding user rights protection. Furthermore, identifying the elements is useful for creating a new social media or understanding the cause of the prevalence of a particular social platform among users in comparison with others. In this research, we are evaluating the data protection policies in social media to gain an in-depth understanding of the reasons behind trusting social networks. The research results can contribute to the research literature in the field of trust in social networks.According to studies, there are several key suggestions for active players in the field of social media. First, the social media managers are recommended to pay special attention to enhancing the quality and performance of these networks, regularly developing and updating the server’s security, and providing proper support for a significant amount of registration. Second, several interviews have pointed out the creativity in national social networks’ terms of service along with equal marketing opportunities and preventing monopolization. Social media managers are recommended to focus their efforts on creativity, updating their knowledge, and creating equal marketing opportunities. Finally, some of the participants stated that the clarity of the amount of access of social networks to users’ data and building mental trust regarding the data protection in these networks are among the other important factors that social media managers must consider.

    Conclusion

    In this research, some other factors related to the components of protection of social media users also human and non-human factors that affect social media users' trust were identified using grounded theory and Clarke's approach. If social media management takes steps to develop secure servers, it can create operational assurance for users to ensure the protection of servers. The ease of use and desirable quality of social media can automatically increase the trust and acceptance of users towards that media.The key factors decreasing the trust in Iranian social media can be blamed on the lack of desirable quality, user-unfriendliness, and access of Iranian government security agency to users ' data and unfair marketing of Iranian social media with extensive filtering of some foreign social media. Creating trust for users in a society is a long-term process and requires practical persuasion with diverse methods. One of the consequences of selling user data for advertising is the lack of faithful representation of information by the user that it can disrupt the full and accurate protection of data and support and counter criminal action. The universality of social media and global trust is the other component of data protection. that is, on the one hand, when social media is global or pervasive in society, and the trusted people of the community and the celebrities are social media members, the possibility of data protection is reinforced increase in their minds and make it possible to select that social media. On the other hand, creating a framework by the user to limit access to personal data, the relationship between user trust and the amount of data value, and the type of social media usage of data and authorization to use user’s data affect their trust. Whatever the extent to which the number of users in social media is greater; causes more value, then acceptance by other people will be easier. Whether which social media belongs to which country as owned, and where it is managed, is an indication of who has access to users' data or at least has easier access. For this reason, users have less willingness to use some social networks that increase their concern over stakeholders about accessing their data.

    Keywords: Social Media, Online Trust, Data Protection, User
  • زینب قاسم نژاد، نسیم مجیدی قهرودی*، محمدرضا جلیلوند

    پژوهش حاضر با هدف ارایه مدلی برای برندسازی مقصدهای گردشگری با تاکید بر بازاریابی دیجیتال می باشد.لذا 45 مقاله را بین سال های 2010 تا 2020 با استفاده از روش مرور سیستماتیک و تکنیک روش دلفی بررسی نموده است. جامعه آماری شامل 25 نفر از خبرگان این حوزه بود. در دور اول روش دلفی، میانگین نظرات خبرگان از بین 57 سوال تعداد 11 سوال میانگین کمتری از میانگین طیف بودند که به عنوان معیارهای کم اهمیت شناخته و از پرسشنامه حذف گردید. در دور دوم روش دلفی، پرسشنامه دارای 46 سوال بود که براساس میانگین نظرات خبرگان از بین 46 سوال تعداد 6 سوال از پرسشنامه حذف شد. در دور سوم روش دلفی، پرسشنامه دارای40 سوال بود که میانگین نظرات خبرگان مقدار دی فازی همه سوالات بیشتر از میانگین طیف می باشند. بنابراین همه سوالات باقی مانده از اهمیت زیادی برخوردار هستند. با توجه به نظرات خبرگان، دستیابی سوالات به سطح اجتماع مشخص شده و عدم حذف یا اضافه شدن شاخص جدید به پژوهش مشخص شد که شرط توقف پژوهش فراهم شده است.

    کلید واژگان: برندسازی, مقاصد گردشگری, بازاریابی دیجیتال, خبرگان, روش دلفی
    Zeynab Ghasem Nezhad, Nasim Majidi Ghahroodi *, MohammadReza Jalilvand

    The present study aims to provide a model for branding tourist destinations with emphasis on digital marketing. Therefore, 45 articles between 2010 to 2020 using the systematic review method and Delphi technique have been reviewed. The statistical population included 25 experts in this field. In the first round of the Delphi method, the average of the experts' opinions out of 57 questions, 11 questions were lower than the mean of the spectrum, which was recognized as a minor criterion and was removed from the questionnaire. In the second round of the Delphi method, the questionnaire had 46 questions, which based on the average opinions of experts, out of 46 questions, 6 questions were removed from the questionnaire. In the third round of the Delphi method, the questionnaire had 40 questions that the average opinions of experts on the fuzzy value of all questions are higher than the average of the spectrum. So all the remaining questions are very important. According to the opinions of experts, the achievement of questions to the community level and the lack of removal or addition of new indicators to the research, it was determined that the condition for stopping the research has been provided.

    Keywords: Branding, Tourism destinations, Digital marketing, experts, Delphi method
  • مایسا مرادی، علی یعقوبی*، محمدرضا جلیلوند
    مقدمه

    هدف از انجام مطالعه‌ی حاضر، بررسی اثر تمرینات تداومی و تناوبی شدید بر سطح Brain-derived neurotrophic factor (BDNF) و Tumor necrosis factor (TNF-α) در هیپوکامپ موش‌های صحرایی سالمند بود.

    روش‌ها

    30 سر موش سالمند نر Wisatr (سن 18 ماه) به‌طور تصادفی و بر اساس وزن به سه گروه تمرین تناوبی، تمرین تداومی و شاهد تقسیم شدند. تمرین تداومی به مدت 8 هفته با شدت 70-65 درصد VO2maxو شیوه‌نامه‌ی تمرین تناوبی نیز به مدت 8 هفته با اجرای 8-5 مرحله فعالیت 2 دقیقه‌ای با شدت معادل 100-80 درصد VO2max و با دوره‌های استراحتی فعال 2 دقیقه‌ای، اجرا شد. نمونه‌های بافت هیپوکامپ 48 ساعت پس از آخرین جلسه‌ی تمرین استخراج شد. از آزمون One-way ANOVA برای تحلیل داده‌ها استفاده شد.

    یافته‌ها

    سطح پروتئین BDNF هیپوکامپ در گروه تمرین تداومی (002/0 > P) و تناوبی (003/0 > P) به طور معنی‌داری نسبت به گروه شاهد بالاتر بود، اما بین سطح پروتئین BDNF هیپوکامپ در گروه تمرین تداومی و تمرین تناوبی تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد (361/0 = P). سطح پروتئین TNF-α هیپوکامپ در گروه تمرین تداومی و تناوبی به طور معنی‌داری نسبت به گروه شاهد بالاتر بود (001/0 = P برای هر دو). بین سطح پروتئین TNF-αهیپوکامپ در گروه تمرین تداومی و تمرین تناوبی تفاوت معنی‌داری مشاهده نشد (639/0 = P).

    نتیجه‌گیری

    تمرین تداومی و تناوبی روی نوار گردان از طریق افزایش سطوح TNF-α، محتوای BDNF هیپوکامپ موش‌های صحرایی نر سالمند را افزایش می‌دهد و بنابراین، تمرینات ورزشی تداومی و تناوبی شدید، می‌تواند از تحلیل سیستم عصبی ناشی از سالمندی، از طریق بهبود سطح BDNF جلوگیری کند.

    کلید واژگان: تمرینات تداومی و تناوبی شدید, عامل رشد عصبی مشتق از مغز, عامل نکروز تومور آلفا, موش های صحرایی
    Maysa Moradi, Ali Yaghoubi, Mohammad-Reza Jalilvand
    Background

    The present study aimed to evaluate the effect of intense continuous and interval training on the levels of Brain-Derived Neurotrophic Factor (BDNF) and Tumor Necrosis Factor Alpha (TNF-α) in hippocampus of old rats.

    Methods

    30 old male Wistar rats (18 weeks old) were divided into 3 groups of interval training, continuous training, and control. Continuous training was performed for 8 weeks with 65% to 70% VO2max and interval training was performed 8 weeks with 5-8 repetitions of 2 minutes of working with 80%-100% VO2max and 2 minutes active rest with 50% of VO2max. Hippocampal samples were extracted 48 hours after the last training session to measure protein levels of BDNF and TNF-α. One-way ANOVA and Tukey post hoc tests were used for data analysis.

    Findings

    Hippocampus BDNF levels in continuous (P = 0.002) and interval training (P = 0.003) groups were significantly higher than the control group. But no significant differences were found in BDNF levels between continuous and interval training groups (P = 0.361). TNF-α levels in continuous and interval training groups were significantly higher than the control group (P = 0.001 for both). But no significant differences were found in TNF-α levels between continuous and interval training groups (P = 0.639).

    Conclusion

    Intense continuous and interval training increase BDNF levels in the hippocampus of the elderly rats through increasing TNF-α levels; thus, intense continuous and interval training can prevent aging of the nervous system by improving BDNF levels.

    Keywords: High-intensity interval training, Brain-derived neurotrophic factor, Tumor necrosis factor-alpha, Rats
  • محمدرضا جلیلوند، ضیاء فلاح محمدی*، علی یعقوبی
    مقدمه

    اتصال فاکتور نوروتروفیک مشتق از مغز) BDNF (بالغ با گیرنده تیروزین کیناز B (TrkB) به بقای سلولی منجر میشود، در حالی که اتصال proBDNF به گیرنده 75 p به مرگ سلولی منتهی میگردد. هدف از تحقیق حاضر بررسی تاثیر حفاظتی تمرین استفامتی بر BDNF ، TrkB ، proBDNF و 75 p در هیپوکامپ موشهای صحرایی نر به دنبال ایسکمی ریپرفیوژن مغزی بود.

    روش کار

    40 سر موش صحرایی نر با سن 12 هفته و میانگین وزنی 98 / 16 ± 56 / 236 گرم، در 4 گروه سالم کنترل، سالم تمرین، ایسکمی کنترل و ایسکمی تمرین قرار گرفتند. گروه های تمرین سالم و ایسکمی با سرعت 30 متر در دقیقه به مدت 30 دقیقه در هر جلسه و 5 روز در هفته و به مدت 8 هفته روی نوار گردان تمرین کردند. سپس در گروه های ایسکمی، شریان کاروتید با استفاده از گیره های میکروسرجری به مدت 45 دقیقه مسدود شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که سطح BDNF هیپوکامپ در گروه ایسکمی کنترل نسبت به گروه سالم کنترل به طور معناداری پایینتر بود (001 / 0 = P). همچنین سطح BDNF هیپوکامپ در گروه ایسکمی تمرین نسبت به ایسکمی کنترل به طور معنادار بالاتر بود (002 / 0 = P). از طرفی سطح TrkB هیپوکامپ در گروه ایسکمی کنترل نسبت به گروه سالم کنترل به طور معناداری پایینتر بود (026 / 0 = P) ولی با وجود افزایش سطح TrkB در گروه ایسکمی تمرین نسبت به ایسکمی کنترل، این تفاوت از نظر آماری معنادار نبود (556 / 0 = P). سطح proBDNF هیپوکامپ در گروه ایسکمی کنترل نسبت به گروه سالم کنترل به طور معناداری بالاتر بود (001 / 0 = P) ولی بین سطح proBDNF هیپوکامپ در گروه ایسکمی تمرین نسبت به ایسکمی کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (418 / 0 = P .)

    نتیجه گیری

    به نظر میرسد که تمرین ورزشی از طریق بهبود سطح BDNF ، TrkB و proBDNF هیپوکامپ میتواند از آپوپتوز و مرگ نورونی پیشگیری کند. بنابراین میتوان بیان داشت تمرین استقامتی به عنوان یک روش محافظتی در پیشگیری از عوارض جانبی ایسکمی مورد مطالعه قرار گیرد.

    کلید واژگان: تمرین استقاومتی حفاظتی, عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF), تیروزین کیناز B (TrkB) proBDNF75p, ایسکمی
    MohammadReza Jalilvand, Ziya Fallahmohammadi*, Ali Yaghoubi
    Introduction

    Binding of mature brain derived neurotrophic factor (BDNF) to tyrosine kinase B (TrkB) receptor leads to cell survival, while proBDNF binding to p75 receptor leads to cell death. Thus the aim of the present study was to investigate the effects of eight weeks pre-conditioning endurance training on BDNF, TrkB, proBDNF and p75 levels in the hippocampus male rats following ischemic reperfusion.

    Methods

    40 male wistar rats (12 weeks old and 236.56 ± 16.98g) were divided into four groups, including: ischemic control, ischemic training, healthy control, healthy training. Training groups (healthy and ischemic), trained with 30m/min (70% VO2max), 30min/day, and 5 days/week for 8 weeks on the treadmill. To induce ischemia (in ischemic groups), carotid artery is clamped with microsurgery clamp for 45 minutes. For data analysis, one-way ANOVA and post hoc Tukey tests were performed at a significance level of P ˂ 0.05.

    Results

    The results showed that BDNF levels in hippocampus of ischemic control group were significantly lower than healthy control group (P = 0.001). Also BDNF levels in hippocampus of ischemic training group were higher than ischemic control group (P = 0.002). TrkB levels in control group were significantly lower than healthy control group (P = 0.026). But despite increasing in TrkB levels of ischemic training group than ischemic control group wasn’t significant (P = 0.556). proBDNF levels in ischemic control group were significantly higher than healthy control group (P = 0.001). No significant difference were found in proBDNF levels of ischemic training group than ischemic control (P = 0.418). No significant difference were found in p75 levels in difference were found in different group (P = 0.071).

    Conclusions

    Based on these results, it seems that pre-conditioning endurance training can have neuroprotective effect through improving BDNF, TrkB and proBDNF levels in hippocampus and can prevent apoptosis and neuronal death following ischemic reperfusion and can be studied as a complementary therapy in ischemic disease.

    Keywords: Pre-Conditioning Endurance_Training_Brain Derived Neurotrophic_Factor (BDNF)_Tyrosine Kinase B (TrkB)_proBDNF_P75_Ischemia
  • محمدرضا جلیلوند، ضیاء فلاح محمدی*، علی یعقوبی
    مقدمه

    عامل نوروتروفیک مشتق از مغز (BDNF) با اتصال به گیرنده تیروزین کیناز B (TrkB) میتواند اثرات محافظت کننده عصبی داشته باشد. بنابراین هدف از تحقیق حاضر بررسی اثر 8 هفته تمرین استقامتی بر BDNF و TrkB در هیپوکامپ موشهای صحرایی نر ایسکمی شده بود.

    روش کار

    48 سر موش صحرایی نر نژاد ویستار (با سن 12 هفته و میانگین وزنی 18 / 21 ± 19 / 228 گرم)، در 4 گروه سالم کنترل، ایسکمی کنترل، سالم تمرین، ایسکمی تمرین قرار گرفتند. برای القای ایسکمی، شریان کاروتید با استفاده از گیره های میکروسرجری به مدت 45 دقیقه مسدود شد. گروه های تمرین) سالم و ایسکمی (با سرعت 30 متر در دقیقه) معادل 70 درصد max2VO (به مدت 30 دقیقه در هر جلسه و 5 روز در هفته روی نوار گردان تمرین کردند. سطح BDNF و TrkB هیپوکامپ با استفاده از روش الایزا مورد سنجش قرار گرفت. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون تحلیل واریانس یک طرفه و آزمون تعقیبی توکی انجام شد (05 / 0 ˂ P .)

    یافته ها

    سطح BDNF در هیپوکامپ موش های گروه ایسکمی کنترل نسبت به گروه سالم کنترل و سالم تمرین به طور معناداری پایینتر بود (مقادیر P به ترتیب 002 / 0 و 001 / 0) ولی سطح این شاخص در گروه ایسکمی تمرین نسبت به گروه ایسکمی کنترل و سالم کنترل تفاوت معناداری مشاهده نشد (مقادیر P به ترتیب 54 / 0 و 091 / 0). بین سطح TrkB در گروه ایسکمی کنترل نسبت به گروه سالم کنترل و ایسکمی تمرین، تفاوت معناداری مشاهده نشد (05 / 0 < P) ولی سطح این شاخص در گروه سالم تمرین نسبت سالم کنترل و ایسکمی تمرین به طور معناداری بالاتر بود (001 / 0 = P .)

    نتیجه گیری

    به نظر میرسد تمرین استقامتی می تواند از طریق بهبود سطح BDNF و TrkB در هیپوکامپ موشهای ایسکمی شده، به بازیافت نورونهای عصبی متعاقب ایسکمی کمک کند و به عنوان یک روش درمانی مکمل در بیماران ایسکمی مورد مطالعه قرار گیرد.

    کلید واژگان: تمرین استقاومتی, عامل نوروتروفیک مشتق از مغز(BDNF), تیروزین کیناز B (TrkB), ایسکمی
    Mohammad Reza Jalilvand, Ziya Fallah Mohammadi*, Ali Yaghoubi
    Introduction

    Brain derived neurotrophic factor (BDNF) have neuroprotective effect through binding with tyrosine kinase B (TrkB). Thus the Aim of the present study was to investigate the effects of eight weeks endurance training on BDNF and TrkB levels in the hippocampus of ischemic induced male rats.

    Methods

    40 Male wistar rats (12 weeks old and 228.19±21.18g) were divided into four groups, including: ischemic control, ischemic training, healthy control, healthy training. To induce ischemia, carotid artery is clamped with microsurgery clamp for 45 minutes. Training groups (healthy and ischemic), trained with 30m/min (70% VO2max), 30min/day, and 5 days/week on the treadmill. BDNF and TrkB levels of the hippocampus were measured using ELISA method.For data analysis, one-way ANOVA and post hoc Tukey tests were performed at a significance level of P˂0.05.

    Results

    The results showed that BDNF levels in hippocampus of ischemic control group were significantly lower than healthy control and healthy training group (P values 0.001, 0.002 respectively). No significant differences were found between BDNF levels in ischemic training with ischemic control and healthy control group (p values 0.54, 0.091 respectively) and No significant differences were found between TrkB levels in ischemic control with healthy control and ischemic control group (p values 0.675, 0.821 respectively). TrkB level in healthy training group was significantly higher than healthy control, healthy training groups (P=0.001).

    Conclusions

    Based on these results, it seems that endurance training can have neuroprotective effect through increasing the level of BDNF and TrkB level in hippocampus of ischemic rats and can be studied as a complementary therapy in ischemic disease.

    Keywords: Endurance Training_Brain Derived Neurotrophic Factor (BDNF)_Tyrosine Kinase B (TrkB)_Ischemia
  • فروزان شکوه*، رضوان رجب زاده، سید حمیدحسینی، حسن نامدار احمدآباد، حامد قاسم زاده، محمدرضا جلیلوند، علیرضا ایزدفر
    مقدمه

     باورهای ساده اندیشانه معرفت شناختی در واقع خستگی، نبود انگیزش و بی اعتمادی به توانمندی شخصی را به دنبال دارد، چرا که این افراد دانش را شامل اجزای بی ارتباط، مبهم، در احاطه مرجع و تلاش برای یادگیری را بی فایده تلقی میکنند. در این مطالعه رابطه بین باورهای معرفت شناختی و راهبردهای یادگیری خودنظم دهنده در دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی مورد بررسی قرار گرفت.

    روش کار

    در این مطالعه توصیفی- تحلیلی، 625 نفر از دانشجویان دانشگاه علوم پزشکی خراسان شمالی به روش سرشماری در مطالعه شرکت نمودند. داده ها با استفاده از سه پرسشنامه مشخصات دموگرافیکی، باورهای معرفت شناختی شومر و راهبردهای یادگیری خودتنظیمیMSLQ (جمع آوری گردید. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آمار استنباطی تحلیل همبستگی، تحلیل واریانس وآزمون t گروه های مستقل)با استفاده از نرم افزار 18 SPSS استفاده شد.

    یافته ها

    دراین مطالعه بین مولفه های باورهای معرفت شناختی دانشجویان و راهبردهای یادگیری خودنظم دهنده رابطه معناداری دیده شد. بین راهبردهای یادگیری خودنظم دهنده و مولفه ساده بودن دانش رابطه مثبت و معنی داری وجود داشت) 160 / 0 = r و 001 / 0 P < (. همچنین بین راهبردهای یادگیری خودنظم دهنده و مولفه توانایی ذاتی) 361 / 0 = - r و 001 / 0P<  و یادگیری سریع (266 / 0 = - r و 001 / 0 P < رابطه منفی و معنی داری وجود داشت. بین مولفه های قطعیت دانش و منبع دانش با راهبردهای یادگیری خودنظم دهنده رابطه معناداری مشاهده نشد(05 / 0 < P .)

    نتیجه گیری

    در این مطالعه غالب مولفه های باورهای معرفت شناختی دانشجویان تاثیری معناداری بر استفاده از راهبردهای یادگیری خودنظم دهنده داشتند

    کلید واژگان: باورهای معرفت شناختی, راهبردهای یادگیری خودنظم دهنده, دانشجویان
    Foroozan Shokooh*, Rezvan Rajabzadeh, Seyed Hamid Hosseini, Hassan Namdar Ahmadabad, Hamed Ghasemzadeh Moghadam, Mohammad Reza Jalilvand, Alireza Izadfar
    Introduction

    Poor epistemological beliefs are among the reasons which will lead a person to tiredness, lack of motivation and distrust to personal abilities. This is usually resulted from the fact that individuals with such beliefs image the knowledge as unrelated and confusing elements which surrounded by references and they will never try for learning it. In the recent years, there are high interest for studying the relation between the epistemological beliefs and self-regulated strategies. In the current study, the possible relation between epistemological beliefs and Self-regulating learning strategies among students in North Khorasan University of Medical Sciences was investigated.

    Methods

    In this descriptive-analytic study, a group of volunteer NKUMS students (n=625) whom selected based on the census results were investigated. Data on demographic information, Schumer's Epistemological Beliefs and Self-Regulated Learning Strategies (MSLQ) collected by using three questionnaires. SPSS software (version 18) was used for running descriptive and inferential statistical analysis.

    Results

    In the current study, a significant statistical relation between the epistemological beliefs and Self-regulating learning strategies among NKUMS students was observed. There was a positive significant statistically relation among Self-regulating learning strategies and simplicity of Knowledge (r=0.160, P<0.001). There was statistically significant negative relation among component like the inborn talents(r=-0.361, P<0.001) and fast learning ability(r=-0.266, P<0.001) with self-regulating learning strategies, while no statistically significant relation among source of knowledge and certainty of knowledge with self-regulating learning strategies was determined (P>0.05).

    Conclusions

    The results of the current study on NKUMS students showed that epistemological beliefs have a positive influence on self-regulating learning strategies among students.

    Keywords: Epistemological Beliefs, Self-regulating Learning Strategies, Students
  • محمدرضا جلیلوند، آمنه محمدی، کتایون روغنی، میترا هاشمی، ناهید قدرتی، پویان فیضی، پیمان آل شیخ، پرستو ضرغامی مقدم*
    مقدمه
    در سالهای اخیر تولید کنندگان مواد غذایی توجه زیادی به استفاده از نگهدارنده های طبیعی با منشا گیاهی به جای نگهدارنده های شیمیایی در محصولات خود نمودهاند که این امر موجب تمایل زیاد مصرف کنندگان به استفاده از مواد غذایی فرآوری شده بدون نگهدارنده یا حتی المقدور با نگهدارنده های طبیعی شده است. هدف از مطالعه حاضر بررسی اثر ضد باکتریایی عصاره اتانولی گیاه قان تپر بر رشد باکتری های مولد فساد مواد غذایی بر پنیر سفید است.
    روش کار
    پس از جمع آوری گیاه، عصاره اتانولی آن تهیه و بعد از اطمینان از عدم آلودگی میکروبی شیر، تلقیح باکتریایی، کلرید کلسیم، عصاره گیاه قان تپر و نهایتا آنزیم (قرص مایه پنیر) به شیر انجام شد و ظرفهای حاوی پنیر به پنج گروه کنترل مثبت و منفی و تیمار تقسیم بندی و از لحاظ افزایش میزان رشد باکتری های تلقیحی در طی 60 روز مورد بررسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که در نمونه حاوی عصاره کاهش تعداد باکتری های رشد یافته در تمامی مدت زمان مورد بررسی در مقایسه با نمونه فاقد عصاره مشاهده گردید و بیشترین تاثیر ضد باکتری عصاره در حذف یا ممانعت از رشد باکتری در 24 ساعت اول مشاهده شد ولی به مرور زمان این خاصیت ضد باکتریایی عصاره کاهش پیدا کرده و تعداد باکتری رشد یافته افزایش پیدا کرد.
    نتیجهگیری
    علی رغم اینکه تاثیر ممانعت از رشد باکتریایی عصاره گیاه قان تپر در 24 ساعت اولیه مثبت بوده، ولی مشاهده ناپایداری اثر عصاره در پنیر در مراحل بعدی آزمایش موجب رشد باکتری های مولد فساد مواد غذایی شده و نمیتواند به عنوان جایگزین نگهدارنده های شیمیایی بکار رود.
    کلید واژگان: نگهدارنده طبیعی, قان تپر, پنیر, ضدباکتری
    Mohammad Reza Jalilvand, Ameneh Mohammadi, Katayoun Roghani, Mitra Hashemi, Nahid Ghodrati, Pouyan Feyzi, Peiman Alesheikh, Parastoo Zarghami Moghaddam*
    Introduction
    In recent years, food manufacturers have taken a lot of attention to the use of natural preservatives instead of chemical preservatives in their products, which has led consumers to prefer to use processed food without preservatives or even with natural preservatives. The aim of the present study was to investigate the antibacterial effect of ethanolic extract of Biebersteinia multifida on the growth of food-borne bacteria on white cheese.
    Methods
    After the plant gathering, the ethanolic extract of plant prepared, after ensuring the milk is not microbial contamination, Bacterial inoculation, Calcium chloride, extract and Enzyme added to milks and divided to five groups (control negative, positive and treatment). Survey of growth rate of bacteria did in 60 days.
    Results
    The results indicated that in the specimen containing the extract, the number of bacteria decreased throughout the study period compared to the non-extracting specimen. The most antibacterial effect of the extract was observed in removing or inhibiting bacterial growth in the first 24 hours. But over time, the antibacterial properties of the extract decreased and the number of developed bacteria increased.
    Conclusions
    Despite the fact that the effect of inhibiting bacterial growth of the Biebersteinia multifida extract in the first 24 hours was positive, the observation of the instability of the effect of the extract of the cheese in the next stages of the experiment led to the growth of food-borne bacteria and could not be used as substitutes for chemical preservatives.
    Keywords: Natural Preservatives, Biebersteinia multifida, White Cheese, Antibacterial
  • محمدرضا جلیل وند، سیمین نصرالهی، علی یاسینی
    این مقاله به بررسی تجربی نحوه برانگیخته شدن سوت زنان، بازیگران انفرادی یا اعضای یک گروه، برای گزارش اقدام های ناشایست و تخلفات در سازمان های دولتی می پردازد. سوت زنی در سازمان های دولتی (عمومی) عمدتا از رسانه ها برای جلب توجه مردم به اقدامات متضمن فساد استفاده می کند تا سوءاستفاده از دارایی های دولتی را مستقیما افشا کند. این مطالعه شواهدی را ارائه می دهد که سوت زنی تحت تاثیر جهت گیری شخصی و فرهنگی در خصوص فساد سازمانی است. بر اساس تاریخچه موجود، مدلی رگرسیونی برای عوامل تعیین کننده سوت زنی در سازمان طراحی و آزمون شد. پرسشنامه محقق ساخته به کار رفت. جامعه هدف، کارکنان سه سازمان دولتی گمنام در شهر تهران است. اندازه نمونه 287 برآورد شد. به کمک رویکرد نمونه گیری در دسترس، داده ها از جامع مورد نظر انتخاب شد. نتایج تحلیل ساختاری نشان داد که جهت گیری فرهنگی، ویژگی های شخصیتی، و موضع اخلاقی از مهم ترین عوامل انگیزاننده رفتار سوت زنی در سازمان های ایرانی است. این مطالعه حاکی از آن است که سوت زنان به افشای اقدام های غیرقانونی، غیراخلاقی، یا نامشروع کارفرمایان خود می پردازند و ممکن است از طریق سیاسی کرن عمل سوت زنی منشا اثر واقع شود.
    کلید واژگان: بخش دولتی, سوت زنی, مسائل اخلاقی, مسائل فرهنگی, ویژگی های شخصیتی
    Mohammad Reza Jalilvand, Simin Nasrolahi Vosta, Ali Yasini
    This paper empirically explores how whistle-blowers, as members of a collective or as individual actors, are motivated to report a wrongdoing in public service organizations of Iran. Whistle-blowing in the service organizations of public sector utilizes the mass media to call the attention of public to corruption activities that are associated to the misuse of public funding in a direct way. The current research provides the empirical evidence that whistle-blowing can be motivated with personal and cultural orientation regarding organizational corruption. Drawing on existing literature, this paper examines a structural model of whistle-blowing determinants. A paper-based survey was employed and the statistical population are the employees who work in three anonymous public service organizations in Tehran, Iran. The sample size was estimated at 287. A convenience sampling approach was utilized to collect the required sample. The results of structural analysis indicated that cultural orientation, personal traits and ethical position are significant antecedents of whistle-blowing behaviour. This research suggests that the whistle-blowers have contributed to the disclosure of illegitimate, immoral, and/or illegal practices under their employers’ control that may affect action through their participation in the politicization of whistle-blowing and through their communal and personal transformations.
    Keywords: cultural issues, Ethical issues, Personal traits, public sector, Whistle-blowing
  • غلامرضا بهروزی لک، محمدرضا جلیلوند
    آینده پژوهی را باید اقدامی فرارشته ای و علمی اجتماعی دانست؛ فرارشته ای، به دلیل آنکه هم در راه رسیدن به یافته ها و گزاره های خود و هم برای توجیه آن ها از رشته های گوناگون بسیاری استفاده می کند و علمی عمل گرا، به دلیل آن که می خواهد اطلاعات موردنیاز برای اقدام های بشری را فراهم آورد؛ اقدام هایی که برای شکل دادن به آینده طراحی می شوند. آینده پژوهی برخلاف روند تخصصی شدن و تفکیک رشته ها و حرفه های گوناگون، به مثابه علمی فرارشته ای در حال تکوین و تکامل است. قلمرو موضوعی آینده پژوهی، تمام بخش های فرهنگ، اقتصاد، سیاست، تکنولوژی و هنر را در بر گرفته و نظر به تغییرات پیش رو، موضوعات آن رو به افزایش است. این مطالعه که دارای جهت گیری اکتشافی-توصیفی می باشد، با مروری بر مقالات و کتب موجود در حوزه آینده پژوهی، تلاش دارد سیر تحولات فرارشته آینده پژوهی را در دهه های 1960 و 1970 بررسی نماید و ضمن شناسایی موسسات و اندیشمندان تاثیرگذار بر این روند، پارادایم هایی را که پس از جنگ جهانی دوم و جنگ سرد شکل گرفته، برشمرد. نتایج نشان می دهد که تاکنون دو پارادایم در سیر تحول آینده پژوهی وجود داشته است و نشانه هایی از ظهور یک پارادایم نیز جدید به چشم می خورد.
    کلید واژگان: فرارشته, سیر تحولات آینده پژوهی, پارادایم, جنگ جهانی دوم, جنگ سرد
    Gholam Reza Behroozi Lak, Mohammad Reza Jalilvand
    Futures Studies are transdiciplinary research field that explain social phenomena and change processes، and provide a broader perspective on them. Further، it develops various fields of human activity. Futures studies thematic territory is all sectors of culture، economics، politics، technology and the arts، and in the view of the changes ahead، its topics are rising. It is believed that human societies are able not to control the future، but the future is able to influence the path of history. I this study، we reviewed books and papers published in futures studies to illustrate American sutures studies movement in 1960s and 1970s. We start with World War II and Cold War. Then، organizations and future thinkers affecting futures studies would be discussed. Finally، the paradigms that have formed after World War II and the Cold War in the field of futures studies would be defined. Generally، futurists believe that so far there have been two paradigms in the evolution of futures studies and there are signs of the emergence of a new paradigm.
    Keywords: Transdiciplinary, Evolution of futures Studies, Paradigm, World War II, Cold War
  • هوشنگ نظامی وند چگینی، محمدرضا جلیلوند
    مدت هاست که استادان و کارشناسان کوشش های بسیاری برای توسعه تفکر مدیریت اسلامی به عمل آورده اند. این کوشش ها اکنون در قالب کتاب ها و مقالات عمده ای قابل دسترس اند، اما امروزه ثابت شده است که بدون طرح مبانی نظری متناسب با تئوری های علم مدیریت نمی توان سیستم های عملیاتی اداره سازمان ها را براساس مبانی اسلامی طرح ریزی مجدد کرد. برای این منظور، نیاز است تا ترکیب نگرش اسلامی با دیگر نگرش های حاکم بر تئوری های مدیریت مورد مداقه قرار گیرد. این مقاله بر آن است تا با طرح نوعی گروه بندی نگرش های حاکم بر تئوری های مدیریت نتایج حاصل از ادغام نگرش اسلامی با نگرش های خاص مدیریت را ارائه و معرفی کند. بدین ترتیب، از مقوله «اسلامی کردن مدیریت» که بیشتر جنبه دستوری دارد، فاصله گرفته، به طرح وجوه اثباتی مدیریت اسلامی پرداخته می شود. نگرش اسلامی کمک می کند تا محور توجه مدیران به توسعه ارزش های اخلاقی برای تکامل نیروی انسانی سازمان تغییر یافته و نیز هدف فعالیت های سازمان رضایت الهی، یا تقرب به بالاترین حد کمال تعیین شود. بدین ترتیب، ویژگی هایی برای فرایند مدیریت (شامل برنامه ریزی، پاداش و کنترل) یا ارکان سازمان (مانند مدیران و کارمندان) تعیین می شود که چارچوب مدیریت اسلامی را شکل می دهند.
    کلید واژگان: نگرش های خاص, نگرش های عمومی, فرایند مدیریت, گروه های انسانی سازمان
    Dr. Hooshang Nezamivand Chegini, Mohammad Reza Jalilvand
    Over many years professors and experts have been done many efforts for the development of Islamic management thought. These efforts are available in the form of books and articles. But it has been proved that without establishment of theoretical bases consistent with the theories of management re-designing practical systems of managing organizations based on Islamic principles is not possible. For this purpose combination and examination of Islamic approaches with the prevailing point of views of management theories is necessary. This article by classification of the prevailing approaches of management theories aimed to show the results of the combination of Islamic approaches with specific management approaches. Thus, we left behind the concept of Islamization of management that is mostly normative and the positive aspects of Islamic management were discussed. Islamic approaches help managers to change their focus toward the development of moral values and the evolution of manpower in organizations. Also God's consent and achievement of highest degree of perfection should be determined as the goal of organization. Thus, some features for the management processes (including planning, reward and control) and the elements of the organization (consist of managers and employees) were pointed out that form the framework of Islamic management.
    Keywords: specific approach, public approach, management process, human groups of organization
  • مهدی فاتح راد، محمدرضا جلیلوند
    پژوهش را می توان جستجوی نظام یافته وقایع و پدیده ها برای کشف حقایق و دستیابی به داشته های جدید معرفی کرد. فرآیند پژوهش و مدیریت این فرآیند در هر سه سطح فردی، گروهی و سازمانی به ویژه اگر تحقیقات دانشگاهی مدنظر باشد از مسائل پراهمیت و بحث برانگیز است. بر کسی پوشیده نیست که دانشگاه کارآمد، آموزش، پژوهش، فرهنگ سازی و ارائه خدمات کارآمد و در نهایت توسعه پایدار را در پی دارد. مطالعه حاضر براساس ماهیت اکتشافی خویش قصد دارد در دانشکده های مدیریت، اقتصاد و روانشناسی و علوم تربیتی دانشگاه تهران و به کمک مصاحبه و تحلیل سلسله مراتبی (AHP) به بررسی و نقد وضعیت مدیریت پژوهشی به خصوص سنجش حد تمایل مدیریت به اعتماد یا کنترل پژوهشگران و فرآیند پژوهش بپردازد. نتایج نشان داد که مدیران و خبرگان پژوهشی معتقدند که مدیریت پژوهشی در دانشکده های مذکور پیش از کنترل پژوهشگران گرایش زیادی به اعتماد به آنها دارد. در این دانشکده ها حد مطلوب این بود که بیشتر از استفاده از فرآیندهای کنترلی، باید به پژوهشگر اعتماد کرد. یک معیار اعتماد را می توان رتبه علمی پژوهشگر دانست یعنی هرچه رتبه علمی پژوهشگر بالاتر باشد، بیشتر می توان به او اعتماد نمود.
    کلید واژگان: مدیریت پژوهش, اعتماد, کنترل, دانشگاه تهران, تکنیک تحلیل سلسله مراتبی
    Mehdi Fateh Rad, Mohammad Reza Jalilvand
    Research can be considered as a systematic search for the events and phenomenon to discover certain facts and to achieve a range of new materials. Research process and its management are important issues at the levels of individual, group and organization; particularly when academic research is implied. It is clear that teaching, research, cultural infrastructures, the provision of effective services and sustainable development all are the major consequences of an effective university. Current exploratory study aims to investigate and to criticize the status of research management in three departments of University of Tehran including Management, Economics, and Psychology in terms of the tendency to trust or control of the researchers and research process by the management using interview and AHP techniques. Results indicated managers and experts believed that research management in the selected departments has a tendency to high trust and low control. Furthermore, in the departments, it is preferred that the higher level of trust rather than control should be employed. A measure of trust was known as the academic rank of the researcher. It means that the higher academic rank, the higher trust can be made.
    Keywords: Research management, Trust, Control, University of Tehran, AHP
  • لیلا نصرالهی وسطی، محمدرضا جلیلوند، مهدی فاتح راد
    تبلیغات شفاهی به ابزار تبلیغی قدرت مند و منبع اطلاعاتی مهم و تاثیرگذار بر نگرش ها و رفتار خرید مصرف کننده بدل شده است. تبلیغات شفاهی در صنعت گردشگری اهمیت خاصی دارد، چون محصولات ناملموس را نمی توان قبل از مصرف به راحتی بررسی کرد. تحقیق حاضر میزان استفاده گردشگران از منبع اطلاعاتی تبلیغات شفاهی را بررسی می کند. جامعه آماری پژوهش تمامی گردشگرانی اند که در بازه زمانی انجام پژوهش به خارج از کشور سفر می کردند. پس از انجام مطالعه ای مقدماتی در بخش کوچکی از جامعه آماری، حجم نمونه 138 نفر برآورد شد. به منظور جمع آوری داده ها از روش نمونه گیری در دسترس بهره گرفته شد. برای آزمون فرضیه ها، از آزمون t تک نمونه ای، آزمون همبستگی پیرسون، تحلیل رگرسیون و تحلیل واریانس استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS بود. یافته ها نشان می دهد تبلیغات شفاهی بر تصمیم گردشگران برای سفر به کشورهای خارجی موثر است. جنسیت، سن، تحصیلات و تجربه سفر بر استفاده از تبلیغات شفاهی تاثیر معناداری داشت. با این حال، هدف سفر تاثیر معناداری بر استفاده از تبلیغات شفاهی نداشت.
    کلید واژگان: تبلیغات شفاهی, تصمیم سفر, رفتار مصرف کننده, گردشگر
    Leila Nasrolahi Vosta, Mohammad Reza Jalilvand, Mehdi Fateh Rad
    Word of mouth (WOM) is a powerful promotional instrument and an important information source influencing on attitudes and purchasing decision of consumers. It plays a critical role in services in which quality of consumers’ beliefs affects their choice. WOM has a particular importance in tourism industry because intangible products cannot be used before consumption. The current study aims to investigate using WOM as an information source among tourists. Population is Iranian tourists who have travelled to foreign countries during the period of the research. Conducting a pilot test، sample size was estimated 138 people. Convenience sampling plan was employed to collect data. To test hypotheses، one-sample t-test، Pearson correlation، regression analysis and analysis of variance was used. Results revealed that word of mouth has a significant impact on tourists’ decision for travelling inbound countries. Further، age، gender، education، and travel experience had a significant impact on using word of mouth. However، Trip purpose had not significant effect on using word of mouth.
    Keywords: Tourist, Word of mouth, Consumer behavior, Travel decision
  • حجت الله حاجی حسینی، محمدرضا جلیل وند *، مهدی الیاسی، بیتا کمالی

    هدف از انجام این مطالعه، بررسی تاثیر فناوری اطلاعات بر کیفیت عملکرد سازمان های تولیدی است. برای دستیابی به هدف پژوهش، با مرور ادبیات پژوهشی موجود در حوزه ی فناوری اطلاعات، مدلی ساختاری برای بررسی تاثیر فناوری اطلاعات بر کیفیت عملکرد یک شرکت تولیدی ارائه شد. مدل پیشنهادی پژوهش براساس روابط متغیرهای پژوهش و براساس یافته های پژوهشگران پیشین ارائه شد. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه مدیران و کارکنان دوایر بازاریابی و فروش، تولید و کنترل کیفیت شرکت های خودروسازی سایپا و ایران خودرو بوده است. برای جمع آوری داده ها، مطالعه ای میدانی روی نمونه ای شامل 128 نفر از جامعه و با استفاده از نمونه گیری دردسترس انجام شد. فرضیه های پژوهش با استفاده از ضریب همبستگی پیرسون و مدل سازی معادلات ساختاری مورد آزمون قرار گرفت. داده-های حاصل نیز با استفاده از نرم افزارهای آماری SPSS و AMOS تحلیل شد. یافته ها نشان می دهد، منابع فناوری اطلاعات (تبادل الکترونیکی داده ها، طراحی و تولید به کمک رایانه و برنامه ریزی منابع سازمان) تاثیر معناداری بر کیفیت عملکرد دارد.

    کلید واژگان: معادلات ساختاری, طراحی و تولید به کمک رایانه, برنامه ریزی منابع سازمان, عملکرد شرکت, تبادل الکترونیکی داده ها
    Hojjaltollah Haji Hoseini, Mohammad Reza Jalilvand, Mehdi Elyasi, Bita Kamali

    This study aims to investigate the effect of information technology on quality performance. The research model has been proposed based on relationships among research variables and previous studies on information technology. Population was all of department’s managers and personnel of marketing and sale, manufacturing and quality control in Iran Khodro and SAIPA companies. To collect data, a field survey was performed on 128 people using convenience-sampling plan. Research hypotheses were tested by Pearson’s correlation and structural equation modeling. Data was analyzed using SPSS and AMOS software. Results indicated that information technology sources (electronic data exchange, computer-aided design and manufacturing, enterprise resource planning) has significant impact on quality performance.

    Keywords: Company Performance, Structural Equation Modeling., Computer, aided Design, Manufacturing, Enterprise Resource Planning, Electronic Data Exchange
  • محمدرضا جلیلوند، ابوالقاسم ابراهیمی
    هدف از مطالعه ی حاضر، بررسی تاثیر ارتباطات دهان به دهان مشتریان بر خرید خودروهای داخلی است. این پژوهش در شهر اصفهان و در مورد خودروی سمندانجام شده است. جامعه-ی آماری پژوهش، خریداران(متقاضیان) خودروی سمند در شهر اصفهان است و روش نمونه-گیری خوشه ایبوده است. نتایج بیانگراز آن است که ارتباطات دهان به دهان مشتریان یکی از منابع اصلی تامین اطلاعات مورد نیاز خریداران خودروی سمند بوده است. همچنین، استنباط از تخصص منبع اطلاعات و شباهت او با گیرنده اطلاعات، میزان تاثیر این اطلاعات را تحت الشعاع قرار می دهد. در این رابطه ریسک کارکردی محصول، اهمیت تخصص و ریسک روانشناختی، اهمیت تشابه منبع با گیرنده پیام را تعدیل می کنند.
    کلید واژگان: ریسک کارکردی, ریسک روا‎ن‎شناختی, _ شباهت, ارتباطات دهان به‎دهان, تخصص
    Mohammad Reza Jalilvand, Abolghasem Ebrahimi
    The purpose of current study is to explore the influence of word of mouth (WOM) on the purchase of local made cars. This study has been done about Samand from Iran Khodro Company in the city of Isfahan. The statistical population of the study is purchasers of Samand automobile in city of Isfahan. Data gathering method was cluster sampling approach. Results indicated that¬ WOM is the main information source for purchasers of Samand. Further, the influence of WOM is determined by perceived source expertise and similarity with source. Perceived psychological and functional risks moderated the effects. Findings of this paper can help¬ Iran khodro and other carmaker companies to position messages of WOM¬ in their favor.
    Keywords: Functional Risk., Word of Mouth, Psychological Risk, Expertise, Similarity
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال