moslem heydari
-
هدف
پیش تیمار بذر ساده ترین و در عین حال بهترین روش برای افزایش سرعت جوانه زنی بذرهاست.
روش پژوهش:
بر این اساس مطالعه ای با هدف تاثیر پیش تیمار بذرهای ارقام مختلف جو (Hordeum vulgare L.) بر شاخص های مختلف سبزشدن به صورت آزمایش فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در چهار تکرار در گلخانه تحقیقاتی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان همدان در سال 1401 اجرا گردید. تیمارها شامل پیش تیمار بذر با کودهای 1- کود مایع ویژه بذر مال بیوزر، 2- سیفول آمینو زینک، 3- سبزینه، 4- کود بذرمال رویش، 5- اکوبوستر و 6- شاهد (عدم کاربرد کود) به عنوان فاکتور اول و ارقام مختلف جو آبی (جلگه، بهمن و آذران) و دیم (آبیدر، قافلان و سهند) به عنوان فاکتور دوم بود.
یافته هانتایج حاکی از تاثیر معنی دار پیش تیمار بذرها بر شاخص های مورد ارزیابی در مقایسه با تیمار شاهد بود. بیش ترین فعالیت آنزیم کاتالاز (Unit/ml 117/0) و پراکسیداز (Unit/ml 08/85) در گیاهچه های حاصل از بذرهای پیش تیمار شده با سیفول آمینوزینک به دست آمد که به ترتیب 72 و 33 درصد بیش تر از گیاهچه های حاصل از بذرهای شاهد بود. بیش ترین شاخص بنیه گیاهچه ها مربوط به پیش تیمار بذرهای با کود سیفول آمینوزینک (55/26) بود که به طور معنی داری بیش تر از بذرهای شاهد (84/22) و سایر پیش تیمارها به دست آمد. هم چنین درصد سبزشدن بذرهای پیش تیمارشده با کود سیفول آمینوزینک به طور معنی داری (5/3 درصد) بیش تر از تیمار شاهد بود.
نتیجه گیریدر بین تیمارها کود بذرمال سیفول آمینوزینک و در بین ارقام نیز رقم آبی آذران بیش ترین تاثیرگذرای را در شاخص های مختلف نشان دادند. با توجه به این که پیش تیمار بذر روشی آسان و مقرون به صرفه بوده و درعین سادگی و عدم نیاز به دانش فنی پیچیده، به آسانی می تواند توسط کشاورزان اجرا گردد. بنابراین این روش جهت بهبود سبزشدن و استقرار گیاهچه، رشد گیاهچه، افزایش کیفیت و قدرت بذرهای جو توصیه می شود.
کلید واژگان: اسقرار گیاهچه, آنزیم پراکسیداز, آنزیم کاتالاز, درصد سبزشدن, سرعت سبزشدنObjectiveSeed priming is the simplest and the best method to increase seed germination speed.
MethodsTo address this, in a study aimed at the effect of priming of different barley (Hordeum vulgare L.) cultivars on various germination characteristics, in the form of a factorial experiment was conducted using a completely randomized design with four replications in the research greenhouse of the Agricultural and Natural Resources Research Center of Hamadan province in 2022. Treatments including priming of seeds with fertilizers 1. Biozar, 2. Seafull amino zinc, 3. Sabzine, 4. Royesh, 5. Ecobooster, and 6. control (no fertilizer application), and different barley cultivars including Jolgeh, Bahman, Azaran, Abidar, Ghaflan, and Sahand.
ResultsThe results indicated a significant effect of seed priming on the evaluated characteristics compared to the control treatment. The highest enzyme activities of catalase (0.117 Unit/ml) and peroxidase (85.08 Unit/ml) were obtained in seedlings obtained from seeds priming with Seafull amino zinc, which were 72 and 33% more than control treatments, respectively. The highest seedling vigor index was related to the seeds priming with seafull amino zinc fertilizer (26.55), which was significantly higher than the control treatment (22.84) and other treatments. Also, the germination percentage of seeds priming with seafull amino zinc fertilizer was significantly higher (3.5%) than the control.
ConclusionConsidering that seed priming is a cost-effective and easy method and at the same time it is simple and does not require complex technical knowledge, it can be easily implemented by farmers. Therefore, this method is recommended to improve germination, seedling growth, and the quality and strength of barley seeds.
Keywords: catalase enzyme, Germination percentage, germination speed, Peroxidase enzyme, Seedling establishment -
جوانه زنی یکی از مهم ترین، حساس ترین و اصلی ترین مراحل فنولوژیکی در چرخه زندگی گیاه و یک فرایند کلیدی در سبزشدن گیاهچه است. به این منظور مطالعه ای با هدف تاثیر پرایمینگ بذر بر شاخص های مختلف سبزشدن در ارقام مختلف گندم (Triticum aestivum) به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در سه تکرار در گلخانه تحقیقاتی مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی استان همدان در سال 1401 اجرا شد. تیمارها شامل پیش تیمار بذر با کودهای 1- کود مایع ویژه بذر مال بیوزر، 2- سیفول آمینوزینک، 3- سبزینه، 4- کود بذرمال رویش 5- اکوبوستر و 6- شاهد (عدم کاربرد کود) و ارقام مختلف گندم آبی (پیشگام، زرینه و حیدری) و دیم (صدرا، هشترود و باران) بود. نتایج نشان داد که پیش تیمار بذرها باعث افزایش طول کلیوپتیل، طول ریشه و ساقه، وزن ریشه و ساقه، درصد و سرعت سبزشدن، شاخص بنیه، فعالیت آنزیم های کاتالاز و پراکسیداز در گیاهچه های گندم در مقایسه با شاهد گردید. بیش ترین فعالیت آنزیم کاتالاز (Unit/ml 129/0) و پراکسیداز (Unit/ml 58/88) در گیاهچه های حاصل از بذرهای پیش تیمار شده با سیفول آمینوزینک به دست آمد که به ترتیب 8/65 و 32 درصد بیش تر از گیاهچه های حاصل از بذرهای شاهد بود. با توجه به این که پیش تیمار بذر روشی ساده و مقرون به صرفه بوده و درعین سادگی و عدم نیاز به دانش فنی پیچیده، به آسانی می تواند توسط کشاورزان اجرا گردد، بنابراین این روش جهت بهبود سبزشدن، رشد گیاهچه و افزایش کیفیت و قدرت بذرهای گندم توصیه می شود.کلید واژگان: درصد سبزشدن, سرعت سبزشدن, شاخص بنیه, فعالیت آنزیم, گندمGermination is one of the most critical, sensitive, and main phenological stages in the life cycle of a plant and a key process in plant growth. To investigate the effects of seed priming on different germination characteristics of different wheat cultivars (Triticum aestivum L.), a factorial experiment is conducted in the form of a completely randomized design in the research greenhouse of the Agricultural and Natural Resources Research Center of Hamadan Province in 2022. The treatments include priming of seeds with fertilizers 1. Biozar, 2. Seafull amino zinc, 3. Sabzine, 4. Royesh, 5. Ecobooster, and 6. Control (no fertilizer application) and different wheat cultivars include Pishgam, Zarineh, Heydari, Sadra, Hashtrood, and Baran. The results show that seed priming have increased the coleoptile length, root and stem length, root and stem weight, percentage, speed of germination, vigor index, and activity of catalase and peroxidase enzymes in wheat seedlings in comparison with the control. The highest enzyme activities of catalase (0.129 Unit/ml) and peroxidase (88.58 Unit/ml) are obtained in seedlings obtained from seeds priming with Seafull amino zinc, being 65.8% and 32% more than the control, respectively. Considering that seed priming is a simple and cost-effective method and at the same time it is simple and does not require complex technical knowledge, it can be easily implemented by farmers. Therefore, this method is recommended to improve germination and seedling growth and increase the quality and strength of wheat seeds.Keywords: Emergence percentage: Emergence speed, Enzyme activity, vigor index, Wheat
-
کاربرد بی رویه کودهای شیمیایی موجب آلودگی خاک و منابع آب سطحی و زیرزمینی شده است. به این منظور آزمایشی با هدف بررسی امکان کاهش آلودگی آب های سطحی به نیترات و هم چنین تاثیر نیتروژن بر ویژگی های کمی و کیفی لوبیا به صورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با چهار تکرار در مرکز تحقیقات کشاورزی و منابع طبیعی همدان در سال زراعی 94-93 به صورت گلدانی به اجرا در آمد. عامل اول شامل چهار نوع کود نیتروژن دار، X1 (زیولیت- EN)، X2 (زیولیت- AcAcEN)، X3 (زیولیت-HED)، X4 (کود اوره) و X0(نمونه شاهد- عدم استفاده از کود) و عامل دوم دو گونه لوبیا شامل لوبیا قرمز (Phaseolus vulgarize L.) رقم درخشان و لوبیا چشم بلبلی (Vigna unguiculata L.) از ژنوتیپ 29005 بودند. کاربرد نانو کودهای زیولیت عامل دار شده باعث کاهش آب شویی نیترات از واحدهای آزمایشی (گلدان ها) شدند. در این میان، کود زیولیتی X3 توانست در مقایسه با کود اوره، آب شویی نیترات را 48 درصد کاهش دهد. مقدار نیتروژن خاک در گلدان حاوی کود X3، 115/0 قسمت در میلیون بود و در مقایسه با تیمار کود اوره 30 درصد حفظ و نگهداری این عنصر را درخاک بهبود بخشید. کود زیولیت X3 توانست باعث بهبود ویژگی های رشد در گیاه لوبیا شود. بر این اساس کود X3، موجب افزایش شاخص های کلروفیل، پروتئین و عملکرد دانه به ترتیب به میزان 44، 64 و 56 درصد در مقایسه با تیمار شاهد شد. به طورکلی کاربرد نانوزیولیت های عامل دار شده نقش مفیدی در کاهش آب شویی نیترات و بهبود خصوصیت های کمی و کیفی گیاه لوبیا دارد.
کلید واژگان: حبوبات, عملکرد دانه, نانو فناوری, نیتروژنExcessive use of chemical fertilizers has caused contamination of soil as well as surface and groundwater resources. For this purpose, an experiment has been conducted to investigate the possibility of reducing surface water pollution with nitrate and also the effect of nitrogen on quantitative and qualitative characteristics of beans as a factorial based on completely randomized design (CRD) with four replications in Hamadan Agricultural and Natural Resources Research Center between 2013 and 2014. The first factor includes four types of nitrogen fertilizers, X1 (zeolite - EN), X2 (zeolite - AcAcEN), X3 (zeolite - HED), X4 (urea fertilizer), and X0 (control sample - no fertilizer use) and the second one involves two bean species, namely red beans (Phaseolus vulgarize L.) of Derakhshan cultivar and genotype 29005 of Cowpea (Vigna unguiculata L.). Applying functionalized zeolite nanofertilizers reduces nitrate leaching from the experimental units (pots). Meanwhile, zeolite X3 fertilizer is capable of reducing nitrate leaching by 48% in comparison with urea fertilizer. The amount of soil nitrogen in pots, containing X3 fertilizer, is 0.115 ppm and, compared to the urea fertilizer treatment, it improves this element’s maintenance in the soil by 30%. Accordingly, X3 fertilizer increases chlorophyll, protein, and grain yield by 44%, 64%, and 56%, respectively, in comparison with the control. In general, the application of functionalized nano zeolites has a beneficial role in reducing nitrate leaching and improving the quantitative and qualitative characteristics of bean plants.
Keywords: Cereals, Clinoptilolite, Nanotechnology, nitrogen, Seeds -
به منظور بررسی تاثیر کودهای زیستی بر شاخص های رشدی گیاه ذرت (Zea mays L.) در خاک های آلوده به سرب، آزمایشی در گلخانه گروه خاک شناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان در سال 1394 به صورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در 3 تکرار به اجرا درآمد. تیمارهای موردبررسی عبارت بودند از عامل اول: سطوح آلودگی خاک به سرب (0، 50، 100، 200 و 400 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و عامل دوم: بدون مایه زنی (C)، مایه زنی با باکتری حل کننده فسفات (Pseudomonas putida)(P)، مایه زنی با قارچ Funneliformis mosseae (M)، مایه زنی با قارچ میکوریز Funneliformis mosseae+ باکتری حل کننده فسفات (M+P)، مایه زنی با قارچ میکوریز Rhizophagus intraradices (I)، مایه زنی با قارچ میکوریز Rhizophagus intraradices+ باکتری حل کننده فسفات (I+P) بود. پارامترهای مورد اندازه گیری شامل: سرب، آهن و مس در ریشه و اندام هوایی، شاخص سبزینگی برگ و ارتفاع گیاه بود. مایه زنی خاک با قارچ های میکوریزی و باکتری در شرایط عدم وجود عنصر سرب سبب بهبود شاخص های رشد و عملکرد گیاه گردید. بر این اساس تیمار مایه زنی با قارچ میکوریز Funneliformis mosseae + باکتری حل کننده فسفات (I+M) توانست فاکتور انتقال (TF) را 28/67 درصد نسبت به تیمار شاهد کاهش دهد. همچنین کودهای زیستی توانستند میزان سرب جذب شده را در ریشه گیاه در مقایسه با تیمار شاهد9/61 درصد افزایش دهند؛ به بیان دیگر توانستند سرب جذب شده از خاک توسط گیاه را در ریشه گیاه حفظ کنند. با توجه به نتایج حاصل در غلظت بحرانی سرب (400 میلی گرم بر کیلوگرم خاک)، کودهای زیستی نتوانستند تاثیر مفید و فزاینده ای بر شاخص سبزینگی برگ و ارتفاع در این رقم از ذرت (رقم ماکسیما) داشته باشند. با این حال در غلظت های کم تر از فلز سنگین سرب، کود های زیستی می توانند اثرات مضر و سوء این فلزات سنگین را در اندام های هوایی و ریشه گیاه ذرت (رقم ماکسیما) کاهش دهند.
کلید واژگان: باکتری حل کننده فسفات, عملکرد گیاه, فلزات سنگین, قارچ های میکوریزیIn order to investigate the effect of biofertilizers on growth indices of maize (Zea mays L.) in lead-contaminated soils, a factorial experiment based on a completely randomized design with three replications was conducted in the greenhouse of soil science department at Zanjan University in 2015. Factor I included: soil contamination levels of lead (0, 50, 100, 200 and 400 mg/kg soil) and Factor ΙΙ, No inoculation (C), inoculation with soluble bacteria, Phosphate (Pseudomonas putida) (P), inoculation with Funneliformis mosseae (M), inoculation with mycorrhizal fungus Funneliformis mosseae + phosphate solubilizing bacterium (M + P), inoculation with Rhizophagus intraradices mycorrhizal (I), inoculation with mycorrhizal fungi Rhizophagus intraradices + phosphate-solubilizing bacterium (I + P). The measured parameters were leaf chlorophyll index, plant height, lead of shoot and root, Copper and Iron of root and shoot. Inoculation of soil with mycorrhizal fungi and bacteria improved plant growth and yield indices in the absence of lead. Inoculation with mycorrhizal fungus Funneliformis mosseae + phosphate-solubilizing bacterium (I + P) increased leaf chlorophyll index 11.65% compared to the no-inoculation treatment (control). Also, biofertilizers were able to increase the amount of absorbed lead in the plant root compared to the control treatment by 61.9%. In other words, they are able to retain the absorbed lead from the soil by plant root. According to the obtained results at the critical concentration of lead (400 mg/kg soil), biofertilizers could not have a beneficial and increasing effect on chlorophyll index and plant height. However, at lower concentrations of Pb, biofertilizers can decrease the harmful and adverse effects of these heavy metals on shoot and root of plant.
Keywords: Heavy metals, Mycorrhizal fungi, plant yield, Phosphate solubilizing bacteria -
به منظور بررسی تاثیر کودهای زیستی بر شاخص های رشدی گیاه ذرت (Zea mays L.) در خاک های آلوده به سرب، آزمایشی در گلخانه گروه خاک شناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان در سال 1394 بصورت فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در 3 تکرار به اجرا درآمد. تیمارهای مورد بررسی عبارت بودند از سطوح آلودگی خاک به سرب (0، 50، 100، 200 و 400 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و تلقیح با کودهای زیستی مختلف شامل: باکتری حل کننده ی فسفات، قارچ میکوریز گلوموس موسه آ و قارچ میکوریز گلوموس اینتراردیس بود. فاکتورهای مورد اندازه گیری شامل: شاخص کلروفیل برگ، ارتفاع گیاه، وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی، فسفر و پتاسیم ریشه و اندام هوایی بود. نتایج حاکی از آن بود که کاربرد کودهای زیستی شاخص های کلروفیل برگ، ارتفاع گیاه، ، فسفر و پتاسیم ریشه و اندام هوایی ذرت را نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری افزایش داد. تیمار قارچ گلوموس و باکتری حل کننده فسفر (M+P) توانست میزان کلروفیل برگ و ارتفاع گیاه را به ترتیب 93/11 و 89/21 درصد نسبت به تیمار شاهد بهبود دهد. با افزایش سطوح آلودگی خاک به سرب، میزان شاخص کلروفیل برگ به طور معنی داری کاهش یافت به طور کلی نتایج حاکی از آن بود که تلقیح خاک با کودهای زیستی می تواند، اثرات سوء و مضر سرب بر رشد و عملکرد گیاه را هر چند اندک اما کاهش دهد.
کلید واژگان: باکتری های حل کننده فسفات, خاک های آلوده, ذرت, سرب, قارچ های میکوریزیIn order to investigate the effect of biofertilizers on growth characteristics of maize (Zea mays L.) in lead contaminated soils, a experiment was conducted in a greenhouse of Faculty of Agriculture, Zanjan University in 2015, Factorial experiment based on a completely randomized design (CRD) in 3 Replication. The treatments included soil contamination levels of lead (0, 50, 100, 200 and 400 mg / kg soil), and inoculation with different bio-fertilizers was including phosphate solubilizing bacteria, Glomus museae mycorrhiza and the Glomus Intardis mycorrhiza. The measured factors included: leaf chlorophyll index, plant height, fresh and dry weight of root and shoot, and phosphorus and potassium of root and shoot. The results indicated that application of bio-fertilizers significantly increased leaf chlorophyll index, plant height, potassium, phosphorus, and weight of root and shoot significantly compared to control treatment. Glomus fungus and + solubilizing bacteria (M + P) improved the leaf chlorophyll content and plant height by 11.93% and 21.89%, respectively. With increasing levels of soil contamination to lead, leaf chlorophyll index significantly decreased. In general, the results showed that soil inoculation with biological fertilizers can be reduce the harmful effects of lead in plant growth.
Keywords: Contaminated soils, Lead (Pb), Mycorrhizal fungi, Phosphate solubilizing bacteria, Zea mays -
به منظور بررسی تاثیرکود های زیستی بر میزان آلودگی گیاهان به فلزات سنگین، آزمایشی در گلخانه گروه خاک شناسی دانشکده کشاورزی دانشگاه زنجان در سال 1394 در قالب فاکتوریل بر پایه طرح کاملا تصادفی در 3 تکرار به اجرا درآمد. تیمارهای مورد بررسی عبارت بودند از فاکتور اول: سطوح آلودگی خاک به کادمیوم (0، 10، 25، 50، 100 میلی گرم بر کیلوگرم خاک) و فاکتور دوم: تلقیح با قارچ های میکوریز و باکتری حل کننده فسفات شامل: باکتری حل کننده ی فسفات Pseudomonas putida، قارچ میکوریز Funneliformis mosseaeو قارچ میکوریز Rhizophagus intraradices بود. فاکتورهای مورد اندازه گیری شامل: شاخص کلروفیل برگ، ارتفاع گیاه، وزن تر و خشک ریشه و اندام هوایی، فسفر و پتاسیم ریشه و اندام هوایی و غلظت کادمیوم در گیاه بود. نتایج حاکی از آن بود که کاربرد کودهای زیستی شاخص های کلروفیل برگ، ارتفاع گیاه، وزن تر و خشک ریشه و اندام های هوایی، فسفر و پتاسیم ریشه و اندام هوایی ذرت را نسبت به تیمار شاهد به طور معنی داری افزایش داد. تیمار قارچ Funneliformis mosseae و باکتری حل کننده فسفات (M+P) توانست میزان کلروفیل برگ و ارتفاع گیاه را به ترتیب 93/11 و 89/21 درصد نسبت به تیمار شاهد (بدون تلقیح) بهبود دهد. با افزایش سطوح آلودگی خاک به کادمیوم، شاخص کلروفیل برگ به طور معنی داری کاهش یافت. اعمال توام تیمار قارچ Funneliformis mosseae و باکتری حل کننده فسفر (M+P) و کادمیوم به گلدان های حاوی ذرت توانست وزن خشک ریشه و بخش هوایی گیاه را به ترتیب 6 و 7 درصد نسبت به تیمار 100 میلی گرم بر کیلو گرم خاک کادمیوم افزایش دهد. به طور کلی نتایج حاکی از آن بود که تلقیح خاک با کودهای زیستی می تواند اثرات سوء و مضر کادمیوم بر رشد و عملکرد گیاه را کاهش دهد.کلید واژگان: قارچ های میکوریزی, باکتری های حل کننده فسفات, کادمیوم, خاک های آلودهIn order to investigate the effect of bio-fertilizers on contamination rate of plants to heavy metals, a factorial experiment based on completly randomized design with three replications was carried out in greenhouse of soil science department at agriculture faculty of Zanjan University in 2015. The proposed treatments were: contamination levels of soil to cadmium (0, 10, 25, 50 and 100 mg of cadmium per Kg of soil) and inoculation with bio-fertilizers including; phosphate solubilizing bacteria Pseudomonas putida, mycorhiza fungi Funneliformis mosseae and Rhizophagus intraradices. The measured factors were leaf chlorophyll index, plant height, shoot and root fresh and dry weight, phosphorus and potassium of shoot and root and cadmium concentration in plant. The results indicated that the use of bio-fertilizers increased the leaf chlorophyll index, plant height, shoot and root fresh and dry weight, phosphorus and potassium of shoot and root significantly as compare to the control. The treatment of Funneliformis mosseae and Pseudomonas putida (M+P) could improve leaf chlorophyll index and plant height by 11.93 and 21.89 % in comparing whit control respectively. The chlorophyll index was significantly decreased by increasing cadmium levels in the soil. Simultaneous application of Funneliformis mosseae and Pseudomonas putida (M+P) and cadmium increased the shoot and root dry weight by 6 and 7 % as compared to treatment of 100 mg cadmium per Kg of soil. Totally, the results indicated that the inoculation of soil whit bio-fertilizers could reduce the harmful effects of cadmium on plants growth and yield.Keywords: Mycorrhizal fungi, Phosphate solubilizing bacteria, Cadmium, Contaminated soils
-
افزایش دما، کاهش بارندگی، شوری خاک، افت شدید سطح سفره های آب زیرزمینی و خشکسالی های طولانی مدت، بازنگری در الگوی کشت گیاهان زراعی و جایگزینی محصولات سازگار با شرایط حال حاضر را به امری اجتناب ناپذیر بدل کرده است. بر این اساس، پژوهش حاضر با هدف مکان یابی مناطق مستعد کشت زعفران و با در نظر گرفتن نیازهای اکولوژیک این محصول انجام شد. در این زمینه برمبنای روش تحلیل سلسله مراتبی (AHP) در محیط نرم افزار ARC/GIS10.3 مدل سازی صورت گرفت و سپس اطلاعات تحلیل فضایی شد. شاخص ها و داده های استفاده شده شامل اطلاعات مربوط به زمین و خاک و داده های اقلیمی با طول دوره آماری مشترک 30ساله (1364- 1394) از ایستگاه های سینوپتیک و کلیماتولوژی مناطق مختلف استان همدان گردآوری شد؛ سپس براساس اهمیت هر شاخص با استفاده از مدل AHP، معیارها در سطح منطقه پژوهش وزن دهی شد. برای تحلیل فضایی، اطلاعات به نرم افزار Expert choice وارد و خوشه بندی، ارزش گذاری معیارها و تلفیق اطلاعات انجام و درنهایت لایه نهایی تولید شد.نتایج نشان داد 59/56 درصد از اراضی استان همدان برای کاشت زعفران در کلاس های کاملا مناسب و مناسب، 7/27 درصد در شرایط نسبتا مناسب و 69/15 درصد در کلاس نامناسب قرار گرفتند. دشت های کاملا مناسب کاشت محصول زعفران شامل کبودرآهنگ، همدان و بخشی از رزن است و اسدآباد، تویسرکان و بخشی از ملایر و نهاوند در کلاس های نامناسب قرار دارند. براساس نقشه نهایی هر میزان از سمت جنوب، جنوب غرب و جنوب شرق به سمت شمال استان پیش برویم، به میزان استعداد مناطق برای کشت زعفران افزوده می شود و این شرایط تا جایی ادامه می یابد که به دلیل وجود عوامل اکولوژیکی، کشت این محصول توجیه پذیرتر است.
کلید واژگان: استان همدان, پهنه بندی, تغییر اقلیم, سیستم اطلاعات جغرافیایی, زعفرانIncreasing temperature, decreasing rainfall, soil salinity, a severe decline in groundwater aquifers, prolonged droughts, revising the crop cultivation pattern, and replacing products that are compatible with the current conditions have become inevitable. Accordingly, the present study was conducted to locate areas susceptible to cultivating saffron and taking into account the ecological needs of this product. In this regard, based on the Analytical Hierarchy Process (AHP) analysis method in the ARC/GIS10.3 software environment, modeling was performed and then the information was spatially analyzed. The parameters and data used included earth and soil data and climatic data with the duration of a 30-year common statistical period (1985-1015) were collected from synoptic and climatological stations in different regions of Hamedan province. Then, based on the importance of each parameter, using the AHP model, the weight of the criteria was measured at the study area level. For spatial analysis, the information was entered into the Expert Choice Software, and clustering, criterion evaluation, and data integration were performed and finally, the final layer was produced.The results showed that 56.56% of the land in Hamedan Province was used for saffron cultivation in perfectly suitable and suitable classes, 27.7% was in relatively suitable conditions, and 15.69% was in unsuitable classes. Plains suitable for planting saffron included Kaboudar Ahang, Hamedan, and part of Razan. And Asadabad, Tuyserkan, and parts of Malayer and Nahavand were in inappropriate classes. According to the final map, as we move from the south, southwest, and southeast to the north of the province, the potential of the regions for saffron cultivation will increase and this situation will continue until the cultivation of this crop is more justifiable due to ecological factors
Keywords: Hamedan Province, Zoning, climate change, Geographic Information System, Saffron -
سابقه و هدفدر چند دهه گذشته، مدل های متعددی از جمله مدل برنامه ریزی خطی برای مدیریت و برنامه ریزی در حوزه های آبخیز و تعیین الگوی کشت بهینه در برنامه ریزی های کشاورزی استفاده شده است. روش های مدیریت و برنامه ریزی برای تخصیص بهینه منابع برای به دست آوردن بیشترین منافع، از مهم ترین ابزارهای کاربردی در زمینه های مختلف علوم محیطی از جمله منابع طبیعی، منابع آب و…هستند. هدف از این پژوهش توسعه مدل بهینه استفاده از اراضی با رویکرد زیست محیطی با استفاده از ترکیب روش های بهینه سازی ریاضی برنامه ریزی خطی برای تعیین مساحت بهینه کاربری های اراضی با روش بهینه سازی مکانی تخصیص چند هدفه اراضی برای تعیین محل بهینه کاربری های اراضی است.مواد و روش هادر این پژوهش تلاش شده که با استفاده از روش های بهینه سازی مدل زیست محیطی که سازگار با شرایط اجتماعی و اقتصادی حاکم بر حوزه آبخیز است برایاستفاده بهتر، حفظ و احیای منابع طبیعی موجود ارائه شود. به همین منظور از یک مدل تک هدفه برنامه ریزی خطی با رویکرد زیست محیطی برای بهینه سازی کاربری اراضی و از یک مدل بهینه سازی چند هدفه برای تخصیص بهینه منابع استفاده شد. نتایج و بحث: پس از جمع آوری و تجزیه و تحلیل داده ها و ورود آنها به مدل بهینه سازی تک هدفه برنامه ریزی خطی، ابتدا یک مدل ریاضی که مساحت بهینه کاربری های اراضی در حوضه را تعیین می کند توسعه داده شد و سپس با استفاده از مدل بهینه سازی مکانی چند هدفه تخصیص چندهدفه اراضی موقعیت بهینه کاربری های اراضی تعیین شد. مدل ترکیبی ارائه شده یک مدل کارآمد است زیرا قادر به تعیین همزمان مساحت و موقعیت مکانی کاربری های اراضی است.نتیجه گیرینتایج به دست آمده نشان می دهند که مدل ترکیبی ارائه شده می تواند مبنایی برای مدیریت صحیح منابع باشد و تا حدود 12 درصد فرسایش خاک را کاهش و حدود 96 درصد سود را افزایش دهد.کلید واژگان: بهینه سازی, برنامه ریزی خطی, تخصیص چند هدفه, منابع زیست محیطیIntroductionOver the past few decades, several models such as the LP model have been used for watershed management and planning as well as determining optimal cultivation patterns for agricultural planning. Management and planning methods are the most important applied management tools for optimal allocating of environmental resources, in order to gain the most profits in the different fields including natural resources, water resources and etc. The purpose of this study was to develop an optimal land use model with an environmental approach using a combined linear programming mathematical optimization method to determine the optimal land use area through spatial optimization of multi-objective land allocation to determine the best location of land uses.Materials and methodsIn this study, by using optimization methods, we tried to produce an environmental model which is compatible with the social and economic conditions of the watershed for determining the better use, conservation and rehabilitation of existent natural resources. For this purpose, a single objective linear programming model with an environmental approach was used for land use optimization and a multi-objective optimization model for optimal allocation of resources.Results and discussionAfter collecting and analyzing the data and entering them into the single-objective optimization model of linear programming, a mathematical model was first developed that determines the optimal area of land uses in the basin and then, using the spatial optimization model for multi-objective land allocation, the optimal land uses location was determined. The proposed combined model is an efficient one because it can simultaneously determine the optimized area and location of land uses.ConclusionsThe results showed that the proposed combined model can be the base for correct management of resources and decrease the degree of soil erosion to nine percent and increase the amount of profit to 96 percent.Keywords: Optimization, Linear programming, Multi-objective allocation, Environmental resources
-
در سال های اخیر روش های مختلف برای تعیین الگوی بهینه بهره برداری از منابع آب و خاک به کار رفته است. با توجه به اهمیت منابع طبیعی، مدیریت حوزه آبخیز از طریق اصلاح کاربری اراضی و استفاده صحیح از زمین ضروری است. اما برنامه ریزی خطی تک هدفه یک روش کارا در این مورد محسوب نمی شود. در این تحقیق روش چندهدفه برنامه ریزی آرمانی به کار رفته و مدل های بهینه استفاده از زمین در حوزه آبخیز چلگرد ارائه گردیده است. روش پیشنهادی مبتنی بر تعیین مساحت بهینه در کاربری های مختلف شمامل کشت دیم، مرتع، کشت آبی، باغات و بیشه ها و همچنین موقعیت مکانی بهینه آنها می باشد. در تحقیق حاضر دو مدل ارائه شده است. در این مدل ها حداکثر سود و حداقل فرسایش خاک به ترتیب در اولویت می باشند. همچنین محدودیت های مدل های فوق منابع تولید شامل آب و زمین و همچنین مسائل اقتصادی و اجتماعی است. نتایج به دست آمده نشان می دهد که روش ارائه شده روشی کارآمد در بهینه سازی کاربری اراضی و توسعه پایدار منطقه بوده و می تواند موجب افزایش سود تا 97% و کاهش فرسایش تا 12% شود. همچنین نتایج نشان داد که در شرایط بهینه و در مدل 1، سطح اختصاص یافته به اراضی کشت دیم 33 درصد کاهش و سطح اراضی مرتعی، کشت آبی، باغات و بیشه ها به ترتیب 0، 9، 906 و 82 درصد افزایش و در مدل 2، سطح اختصاص یافته به اراضی کشت دیم 54 درصد کاهش و سطح اراضی مرتعی، کشت آبی، باغات و بیشه ها به ترتیب 1، 9، 906 و 82 درصد افزایش می یابد.کلید واژگان: بهینه سازی, برنامه ریزی آرمانی, تخصیص چند هدفه, کاربری اراضیIn recent years, deferent methods for determination of optimal pattern of using water and soil resources have been applied. Due to importance of natural resources, watershed management through land use modification and correct application of land is necessary. However, single objective linear programming is not an efficient method in this matter. In this study, multi objective method of goal programming was applied and optimal models of land use were proposed in Chelgerd watershed. Suggestive procedure is based on optimum area determination in various land uses including, dry farming, rangeland, irrigated agriculture, gardens and forest plantation and also their optimum local position. In current research, two models have been proposed. In this models, maximization of benefit and minimization of soil erosion are in first priority respectively. More over limitations of mentioned models are production resources involving water and land as well as economic and social problems. Results obtained show that proposed method is an efficient method in land use optimization and sustainable area development and can increase benefit to 97% and decrease erosion to 12%, respectively. Also, the results indicated that under optimized condition, the area allocated to dry farming lands will decrease about 33% and the area of rangelands, irrigated agricultures, gardens and forest plantation will increase about 0%, 9%, 906% and 82% in model 1 and the area allocated to dry farming lands will decrease about 54% and the area of rangelands, irrigated agricultures, gardens and forest plantation will increase about 1%, 9%, 906% and 82% in model 2 respectively.Keywords: Goal Programming, Land Use, Multi Objective Allocation, Optimization
-
به منظور بررسی تاثیر نانوزئولیتهای عامل دار شده با دو ترکیب آلی در آزادسازی فسفر و اثر آن بر خصوصیات رشدی گیاه لوبیا، آزمایشی بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی در مرکز تحقیقات کشاورزی شهرستان همدان به اجرا در آمد. تیمارهای کودی شامل P0 (زئولیت بدون گروه عاملی (نمونه شاهد))، P1 (زئولیت + لیگاند AcAcEN)، P2 (زئولیت + با لیگاند (HED) و P3 (سوپر فسفات تریپل) و همچنین دو نوع لوبیا شامل لوبیا قرمز رقم درخشان (Phaseolus vulgaris L.) و لوبیا چشم بلبلی ژنوتیپ 29005 (Vigna unguiculata L.) بودند. نتایج نشان داد که کاربرد کود نانوزئولیت عاملدارشده با لیگاند HED بیشتر از دو کود زئولیتی دیگر موجب بهبود ویژگی های کمی و کیفی گیاه لوبیا شده است . کود P2 در مورد عملکرد دانه و میزان جذب فسفات گیاه نتایج بهتری را نسبت به کود سوپر فسفات تریپل نشان داد و علاوه بر این، میزان آبشویی فسفاته در این کود کمتر بود. نتایج کلی نمایانگر نقش مفید و موثر نانوزئولیت عاملدار شده با لیگاند HED در بهبود ویژگی های رشد و خصوصیات کیفی و کمی گیاه لوبیا میباشد.کلید واژگان: فسفر, نانوزئولیت, لوبیا, کلروفیل, خصوصیات رشدی, گیاهTo investigate the effect of nanofertilizers functionalized with two organic compounds in phosphorus releasing and its influence on the growth parameters of bean plant, a factorial experiment was conducted based on a completely randomized design in 3 replications at the Agriculture Research Center of Hamadan. Fertilizer treatments including P0 (zeolite without functional group (control sample)), P1 (zeolite AcAcEN ligand), P2 (zeolite HED ligand) and P3 (triple super phosphate) and also two bean plant types including red beans (Phaseolus vulgaris L) and cowpea (Vigna unguiculata L.) were used. Results showed that in comparison with two other zeolite fertilizers, using nanozeolite functionalized with HED ligand resulted in improving the quantitative and qualitative parameters of bean. Compared with triple super phosphate, P2 fertilizer showed better results in the case of grain yield and plant phosphorus uptake and moreover, phosphorus leaching was lower in this fertilizer. The general results of this report is representative of the useful and effective role of nanozeolite functionalized with HED ligand in improving the growth parameters as well as qualitative and quantitative characteristics of bean plant.Keywords: Phosphorus, Nanozeolite, Bean, chlorophyll, Growth Characteristics, Plant
-
در چند دهه گذشته از مدل های متعددی مانند مدل برنامهریزی خطی برای مدیریت حوضه های آبخیز و تعیین الگوی کشت بهینه در برنامهریزی های کشاورزی استفاده شده است. روشهای مدیریت و برنامهریزی برای تخصیص بهینه منابع به منظور به دست آوردن بیشترین منافع از مهم ترین ابزارهای کاربردی در زمینه های مختلف از جمله منابع طبیعی مانند منابع آب هستند. در این تحقیق با استفاده از روش های بهینه سازی، از یک مدل تک هدفه برنامه ریزی خطی فازی برای بهینه سازی کاربری اراضی و از یک مدل بهینه سازی چند هدفه برای تخصیص بهینه منابع استفاده شد. براساس نتایج مدل ترکیبی ارائه شده می تواند مبنایی برای مدیریت صحیح منابع باشد و تا حدود 12 درصد فرسایش خاک را کاهش دهد. همچنین نتایج نشان داد در شرایط بهینه سطح اختصاص یافته به اراضی کشت دیم 59 درصد کاهش و سطح اراضی مرتعی، کشت آبی، باغ ها و بیشه ها به ترتیب 1، 9، 94 و 229 درصد افزایش می یابد. شایان یادآوری است که مدل جدید ارائه شده، نوعی مدل سازگار با شرایط اجتماعی و اقتصادی حوضه آبخیز است و می توان از آن برای استفاده بهتر و نیز حفظ و احیای منابع طبیعی موجود استفاده کرد و آن را به عنوان نوعی مدل مبتنی بر شرایط زیست محیطی معرفی کرد.کلید واژگان: برنامه ریزی خطی فازی, بهینه سازی, تخصیص چند هدفه اراضی, منابع طبیعیOver the past few decades, several models such as the LP model have been used for managing watersheds and determining optimal cultivation pattern for agricultural planning. Management and planning methods are the most important applied tools of management science for optimal allocating resources in order to gain the most profits in the different fields including natural resources, water resources. In this research, using optimization methods, a single objective fuzzy linear programming model was used to land use optimization and a multi objective optimization model for optimal allocation of resources. The results showed that the proposed combined model can be the base for correct management of resources and decrease the amount of soil erosion to 12 percent.Also, the results indicated that under optimized condition, the area allocated to dry farming lands will decrease about 59% and the area of rangelands, irrigated agricultures, gardens and forest plantation will increase about 1%, 9%, 94% and 229% respectively. It is mentioned that the new produced model is a model which is compatible with social and economic condition of watershed and can apply for better use, conservation and rehabilitation of existent natural resources and can be introduce as model which is on the basis of environmental approach.Keywords: optimization, Fuzzy Linear Programming, Multi Objective Land Allocation, natural resources
-
همزیستی قارچ های میکوریزا با ریشه گیاهان از طریق بهبود صفات مورفولوژیک و فیزیولوژیک گیاه می تواند سبب واکنش مثبت گیاهان، به ویژه در شرایط نامساعد محیطی، گردد. آزمایشی برای مطالعه تاثیر قارچ های میکوریزا در سطوح تنش خشکی بر رشد و عملکرد شنبلیله، به صورت کرت های خردشده در قالب بلوک های کامل تصادفی در گلخانه دانشگاه زابل در سال 1392 انجام شد. تیمارها شامل تنش خشکی در سه سطح شاهد (70 درصد رطوبت قابل استفاده)، تنش ملایم (50 درصد رطوبت قابل استفاده) و تنش شدید (30 درصد رطوبت قابل استفاده)، به عنوان عامل اصلی و سه گونه قارچ میکوریزا (Glomus intraradices، versiform G.، G. mosseae) و بدون قارچ به عنوان عامل فرعی در نظر گرفته شدند. تاثیر تنش خشکی بر تمام خصوصیات مورد مطالعه معنی دار بود، به طوری که تنش شدید تعداد برگ در گیاه، ارتفاع ساقه، طول ریشه، محتوی کلروفیل b را به ترتیب 22.22، 2.9، 26.3، 3.1 درصد نسبت به شاهد (بدون تنش) کاهش و پرولین و کربوهیدرات برگ را به ترتیب به میزان 36.04 و 20.98 درصد نسبت به شاهد افزایش داد. قارچ های میکوریزا بر میزان کربوهیدرات و پرولین برگ تاثیر معنی داری نداشتند. اثر متقابل قارچ و تنش خشکی بر برخی صفات از جمله غلظت کلروفیل a و کل، عملکرد دانه و همچنین درصد کلون سازی (کلونیزاسیون) معنی دار بود. در بین سه گونه قارچ مورد استفاده، گونه G. mosseae عملکرد بهتری در بهبود صفات در شرایط تنش خشکی داشت. در نتیجه می توان چنین بیان داشت که در شدت های مختلف تنش خشکی، استفاده از قارچ های میکوریزا با افزایش درصد کلونیزاسیون و رنگیزه های فتوسنتزی می تواند در کاهش اثرات تنش خشکی و افزایش عملکرد دانه در گیاه موثر واقع گردد.
کلید واژگان: تنش کم آبیاری, رنگیزه های فتوسنتزی, عملکرد دانه, کودهای بیولوژیک, گیاه داروییTo study the effects of mycorrhizal inoculation of fenugreek (Trigonella foenum-graecum L.) plants and on its growth and yield under drought stress conditions a greenhouse experiment was carried out in split plot using a randomized complete block design at Zabol University green house in 2013. Treatments were three drought stresses: control, mild stress and severe stress (70, 50 and 30% FC) assigned to main plots, and three species of mycorrhizal treatments (Glomus intraradices, G. versiform, G. mosseae and non-inoculation as control) to sub-plots. The effects of drought on all traits under study were significant, and reduced number of leaves per plant, plant height, root length, chlorophyll b and total chlorophyll by 15.6, 7.6, 10.7, 2.5 and 8.4 % and increased proline and carbohydrates by 38.6 and 17.7 % as compared with the control. Mycorrhizal treatments did not affect the amount of carbohydrates and proline content significantly. Interaction of mycorrhiza and drought stress was significant on grain yield, chlorophyll a and total chlorophyll. Among the mycorrhizal strains G. mosseae affected the traits significantly under drought conditions. The results suggested that mycorrhizal treatments of plants at different drought stresses could improve grain yield of fenugreek and reduce the negative effects of drought by increasing photosynthetic pigments and other quantitative and qualitative traits.
Keywords: Partial irrigation, Photosynthetic pigments, Grain yield, Biofertilizers, medicinal plants -
به منظور بررسی اثر نانو عنصر سیلیکون بر جوانه زنی و رشد گیاهچه ارقام مختلف بومی و اصلاح شده گندم تحت شرایط آزمایشگاهی، آزمایشی بصورت فاکتوریل در قالب طرح کاملا تصادفی با 4 تکرار در آزمایشگاه تحقیقات دانشگاه زابل انجام گرفت. عوامل مورد بررسی شامل غلظت های مختلف نانو عنصر سیلیکون (0، 1/0، 2/0و 3/0 میلی مولار) و ارقام مختلف گندم کلک افغانی و بولانی (بومی) و هامون و ارگ (اصلاح شده) بود. با اعمال تیمار سیلیکون در واحد های آزمایشی خصوصیات اولیه رشد گندم از جمله طول ریشه چه، ساقه چه، درصد جوانه زنی، سرعت جوانه زنی و وزن گیاهچه تغییر محسوسی داشت. نتایج آزمایش نشان داد که با افزایش غلظت سیلیکون تا 2/0 میلی مولار شاهد افزایش خصوصیات رشدی و قابل اندازه گیری در گیاه گندم بودیم. بر این اساس بیشترین طول گیاهچه، وزن تر و خشک ریشه چه و گیاهچه ، شاخص ویگور ، قدرت جوانه زنی و سرعت جوانه زنی در تیمار [1]2/0 میلی مولار سیلیکون بدست آمد. در رابطه با اثر متقابل سیلیکون × ارقام گندم می توان گفت که بیشترین تاثیر را درغلظت 2/0 میلی مولار سیلیکون و گندم رقم هامون بدست آمد و کمترین آن در عدم استفاده از سیلیکون و رقم بولانی بدست آمد. حال آنکه در بین ارقام مختلف گندم بیشترین و کمترین شاخص های مورد اندازه گیری به ترتیب در رقم های هامون و بولانی بدست آمد به طور کلی نتایج آزمایش نشان داد که عنصر سیلیکون باعث افزایش قدرت و همچنین سبز شدن یکنواخت تر گیاهچه ی گندم می شود.
کلید واژگان: گندم, گیاهچه, سیلیکون, سرعت جوانه زنی, مراحل اولیه رشدThis study was conducted to evaluate the effects of nano-silicon on germination and early growth of native and improved variety of wheat at laboratory research of Zabol University. Experimental design was randomized factorial design with four replications. Factors were different concentrations of nano-silicon (0, 0.1, 0.2 and 0.3 mM) and different varieties of wheat including Kalak, Afghani and Bolani (native) and Hamoun and Erg (improved). Nano-silicon application influenced early growth parameters of wheat including root and shoot length, germination percentage, germination rate andseedlingweight. Results indicated that silicon concentration increasing up to 0.2 mM increased studied parameters. Accordingly the greatest seedling length, fresh and dry weight of root and seedlings, vigor index, germinations percentage and germination rate was observed at 0.2 mM silicon. Interaction of silicon and wheat variety was significant and the greatest influence and the least parameters was achieved at 0.2 mM silicon and Hamoun, and no silicon application and Bolani, respectively. Among wheat variety the greatest and the least parameters was observed in Hamoun and Bolani, respectively. These results suggested that silicon improved germination percentage and evenness of wheat varieties.
Keywords: Wheat, Seedling, Silicon, Mean Germination Time, Early growth stages -
یکی از خطرات طبیعی در مناطق کوهستانی که همواره منجر به بروز تلفات جانی و خسارات مالی فراوان می شود سقوط بهمن می باشد لذا بررسی مناطق بهمن خیز به خصوص زمانی که مسیرهای بهمن مناطق مسکونی و یا جاده ها را تحت تاثیر قرار می دهند جهت جلوگیری از خسارات احتمالی به طور قابل توجه ای اهمیت دارد. در این تحقیق براساس اطلاعات محلی، یکی از مناطق بهمن خیز در استان چهارمحال و بختیاری شناسایی شده است. سپس درعملیات میدانی، همه بخش های آن از نزدیک مورد بازدید قرار گرفت و خصوصیات مختلف ژئومورفولوژی و کاربری اراضی بررسی شد. در مرحله بعد با استفاده از سیستم اطلاعات جغرافیایی نقشه های ارتفاع، شیب و جهت تولید شد. با استفاده از این نقشه ها و اطلاعات بدست آمده از عملیات میدانی، منطقه تجمع بهمن، گذرگاه های بهمن، منطقه توقفگاه بهمن، مناطق شروع بهمن و پروفیل مسیر اصلی حرکت بهمن استخراج شده است.
کلید واژگان: بهمن, کنترل بهمن, منطقه بهمن خیز, گذرگاه بهمن, سقوط بهمنGeographical Research, Volume:30 Issue: 1, 2015, PP 225 -238One of the natural hazards in mountainous areas, which always cause great losses of life and financial damages, is the avalanche fall. Since, survey the avalanche-prone areas for prevention the probable damages is considerably important, especially when the avalanche paths affect the residential areas or roads. In this research, based on local information, one of the avalanche paths in the Chaharmahal and Bakhtiari province is identified. Then in the field works, all parts of it visited and the geomorphology and land use characteristics investigated. After that, using geographical information system, hypsometry, slope and aspect maps produced. Using these maps and the information obtained from the field works, the avalanche accumulation zone, the avalanche tracks, run-out zone of the avalanche, starting zone of the avalanche and profile of the main track are extracted.Keywords: Avalanche, Avalanche Control, Avalanche, Prone Area, Avalanche Track, Avalanche fall -
زمان تاخیر حوزه آبخیز یک فاکتور مهم در مدلسازی واکنش حوزه آبخیز است. در این مطالعه مدلسازی زمان تاخیر با استفاده از رگررسیون فازی انجام شده است. برای این منظور، داده های بارش - رواناب حوزه آبخیز خانمیرزا جمع آوری و تحلیل شدند. سپس وقایع (9 واقعه) به دو گروه شامل یک گروه برای ساخت روابطی برمبنای رگرسیون فازی و گروه دیگر برای ارزیابی این روابط تقسیم شدند. نتایج بدست آمده از این تحقیق برمبنای معیارهای آماری خطای نسبی و ریشه میانگین مربع خطا نشان دادند که روابط جدید توسعه یافته برمبنای رگررسیون فازی نسبت به دیگر روابط موجود برای محاسبه زمان تاخیر مناسب تر هستند.کلید واژگان: زمان تاخیر, رگرسیون فازی, هیدرولوژیRiver basin lag time is an important factor in the linear modelling of river basin response. In this study, the modelling of lag time using fuzzy regression is applied. For this purpose, the data for rainfall-runoff events of Khanmirza basin (nine events) were collected and analysed. Following on, events were divided into two groups: one for formulas based on fuzzy regression and another for the validation of these formulas. The results obtained from this study, based on RE and RMSE statistical measures, showed that the efficiency of newly developed formulas based on fuzzy regression methods is higher than for other formulas used for the calculation of time of concentration.Keywords: Lag time, Fuzzy Regression, Hydrology
-
زمان تاخیر پارامتری است که اغلب در مدل های تئوری و مفهومی مرتبط با حوزه آبخیز نمایان است. زمان تاخیر حوزه آبخیز یک عامل مهم در مدل سازی خطی ناشی از واکنش حوزه آبخیز است. به طور کلی همه تحلیل های هیدرولوژیکی حداقل به یکی از پارامترهای زمانی حوزه آبخیز نیاز دارند که در اکثر مواقع از زمان تمرکز یا زمان تاخیر استفاده می شود. در این تحقیق، داده های رگبار شش ایستگاه در حوزه کارون شمالی مورد تحلیل قرار گرفتند. از این تحلیل 23 واقعه انتخاب شدند. سپس در یک زیرحوضه آزمایشی واقع در این حوضه، زمان تاخیر با استفاده از روش میدانی محاسبه شد. در این روش که درمنطقه مورد مطالعه دره بید سمسامی انجام شد زمان تاخیر از یک هیدروگراف تولید شده بوسیله اندازه گیری دبی ناشی از یک سرریز مثلثی مدرج محاسبه شد. بعد از آن 23 واقعه به دوگروه یکی برای توسعه یک مدل تجربی جدید(70درصد) و گروه دیگر برای ارزیابی آن(30درصد) تقسیم شدند. نتایج بدست آمده از این تحقیق برمبنای معیار های آماری R2، RMSEو %RE نشان داد که مطابقت داده های محاسبه شده(از مدل تجربی جدید) با داده های اندازه گیری شده خوب است.
کلید واژگان: زمان تاخیر, سیلاب, هیدرولوژی, مدل تجربی, کارون شمالیLag time is a parameter that appears often in theoretical and conceptual models associated with river basin. The river basin lag time is an important factor in linear modeling of river basin response. Generally, all hydrologic analyses require at least one of the time parameters of river basin and, in the majority of cases, time of concentration or lag time are used. In this research, storm data from 6 stations in the North Karoon river basin (in Iran) were analyzed. From this analysis, 23 events were selected. Then, in one experimental sub-basin located in this river basin, the lag time was calculated using field method. In this method, performed in the Darehbeed-Samsami study area, lag time was computed from a hydrograph generated by discharge measurement of a triangular scaled spillway. After that, 23 events were divided into two groups, including, one for a newly developed empirical model (70 percent) and another for validation of this model (30 percent). The results obtained from this research based on coefficient of determination (R2), root mean square error (RMSE) and relative error (%RE) statistical measures showed that the agreement between the computed(from new empirical model) and measured data is good.
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.