narges mohammadi
-
نشریه عرفان اسلامی، پیاپی 77 (پاییز 1402)، صص 191 -204
نادر ابراهیمی از بزرگترین نویسندگان معاصر ایران در آثار خود سبک شخصی و خاصی را دنبال می کند. کتاب«صوفیانه ها و عارفانه ها» از یادگارهای ارزشمند او در حوزه ادبیات عرفانی و رمان «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» از درخشان ترین آثار وی در حوزه ادبیات داستانی است. بررسی درونمایه دو اثر مذکور، موضوع اصلی این پژوهش است. نویسنده در«صوفیانه ها و عارفانه ها» در نقش یک منتقد ادبی ظاهرمی گردد و کتاب را مورد تحلیل ساختاری و محتوایی قرارمی دهد؛ این اثر تنها نوشته ابراهیمی درباره صوفیه و درواقع، تاریخ تحلیلی پنج هزار سال ادبیات داستانی ایران و نمونه بارز گره خوردگی ادبیات عرفانی و هنر داستان پردازی است. رمان «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» نیز با زاویه دید درونی و از منظر قهرمان و شخصیت محوری داستان، پسر کشاورز، روایت می شود. ابراهیمی در کتاب «صوفیانه ها و عارفانه ها» نگاه عملی به عرفان پویا دارد و «بار دیگر شهری که دوست می داشتم» نیز پس از رمان«شازده احتجاب» هوشنگ گلشیری از نظر کاربرد شیوه جریان سیال ذهن از درخشان ترین و موفق ترین رمان ها به حساب می آید و ابراهیمی را نویسنده ای توانمند و صاحب سبک معرفی می کند. مطالعه و مقایسه دو اثر متفاوت نادر ابراهیمی تقابل اندیشه نویسنده را در حالات مختلف وگستردگی اندیشگی وی و تسلط برفرهنگ ایرانی وعرفانی را نشان می دهد.
کلید واژگان: عرفان, ساختار داستانی, تقابل اندیشه, نادر ابراهیمیNader Ebrahimi, one of Iran's greatest contemporary writers, follows a personal and special style in his works. The book "Sufianehā and Arefanehā" is one of his valuable monuments in the field of mystical literature and the novel "The City I Loved Again" is one of his most brilliant works in the field of fiction. Examining the content of the two mentioned works is the main subject of this research. The author appears in the role of a literary critic in "Sufianehā and Arefanehā" and analyzes the book's structure and content. This work is Ebrahimi's only writing about Sophia and, in fact, the analytical history of five thousand years of Iranian fiction literature and a clear example of the connection between mystical literature and the art of storytelling. The novel "The City I Loved Again" is narrated from the perspective of the hero and the main character of the story, the farmer's son. Although this novel has a logical plot, the author's neglect of some points weakens the plot to some extent. Ebrahimi has a practical view of dynamic mysticism in the book "Sufianehā and Arefanehā" and "Once again the city that I loved" is one of the most brilliant and successful after Hoshang Golshiri's novel "Shāzdeh Ehtejāb" in terms of using the flow of mental fluid. The novels are considered and introduce Ebrahimi as a powerful writer and a master of style. The study and comparison of Nader Ebrahimi's two different works shows the confrontation of the author's thought in different states and the breadth of his thinking and his mastery of Iranian and mystical culture, and finally shows the fluid flow and school of mysticism in this culture.
Keywords: mysticism, narrative structure, confrontation of thought, Nader Ebrahimi -
این مطالعه با هدف تعیین رژیم غذایی کوسه چاک لب Rhizoprionondon acutus در آب های خلیج فارس محدوده استان هرمزگان صورت گرفت. تعداد کل نمونه های صید شده از آب های استان هرمزگان 45 قطعه شامل 17 نمونه نر و 28 نمونه ماده با نسبت جنسی نر به ماده 1/65: 1 در جمعیت بود. براساس تجزیه و تحلیل های آماری اختلاف معنی داری بین نسبت جنسی نر و ماده در جمعیت این گونه کوسه وجود نداشت (X2=2.69, p>0.05). نتایج درصد فراوانی و وزنی محتویات معده کوسه ماهی چاک لب نشان داد بیش ترین درصد فراوانی و وزنی به ترتیب با 47/44 و 63/88 درصد مربوط به طعمه ماهیان شکار شده بود و سخت پوستان به ترتیب با 33/33 و 23/30 درصد، سرپایان به ترتیب با 6/41 و 7/13 درصد، سایر طعمه ها به ترتیب با 8/97 و 3/71 درصد و دوکفه ای ها به ترتیب با 3/85 و 1/98 درصد در رتبه های بعدی قرار داشتند. نتایج مربوط به شاخص ارجحیت غذایی نشان داد که گروه غذایی ماهیان در مجموع با 83/72 به عنوان اولین غذای ترجیحی کوسه ماهی چاک لب را به خود اختصاص داده بودند. نتایج شاخص خالی بودن معده در کوسه ماهی چاک لب نشان داد که هر دو جنس نر و ماده و جمعیت این گونه در سواحل استان هرمزگان جزو گونه های پرخور می باشند. برای هر دو جنس نر و ماده و جمعیت کوسه چاک لب طعمه ماهیان استخوانی به ترتیب با 76/53، 67/73 و 73/71 درصد بیش ترین اهمیت نسبی طعمه (IRI) را داشت. بیش ترین شاخص تنوع زیستی شانون- وینر ('H) برای جمعیت و جنس ماده کوسه چاک لب از طعمه سخت پوستان و ماهیان استخوانی به دست آمد (به ترتیب با 0/159 و 0/153) اما در جنس نر بالاترین مقدار این شاخص در طعمه ماهیان استخوانی (0/138) و سپس سخت پوستان (0/114) مشاهده شد. شاخص معدی - بدنی (GSI) در کوسه ماهی چاک لب R. acutus در سواحل استان هرمزگان برای جنس نر 2/62 درصد، جنس ماده 2/10 درصد و جمعیت این گونه 2/30 درصد به دست آمد. نتایج کلی یک الگوی رایج در ترجیح رژیم غذایی کوسه چاک لب را روشن می کنند که در آن ماهیان استخوانی کوچک به عنوان ترجیح دهنده ترین طعمه ها و پس از آن سخت پوستان دیده می شوند.کلید واژگان: R. acutus, رژیم غذایی, خلیج فارس, دریای عمان, کوسه, استان هرمزگانThe aim of this study was to determine the diet of the milk shark in waters of the Persian Gulf and the Oman Sea in Hormozgan province. Total number of samples collected from the waters of Hormozgan province was 45, of which, 17 and 28 were male and female, respectively. The sex ratio of male to female was 1:1.65 in the studied population, which showed no statistically significant difference between the sex ratio of male and female (X2=2.69, p>0.05). The results of frequency and weight percentage of the stomach contents showed that the highest frequency and weight percentage (47.44 and 63.88%, respectively) were related to teleost fish and then crustaceans (33.33 and 23.30%, respectively). Cephalopods (6.41% and 7.13%, respectively), other prey (8.97% and 3.71%, respectively) and bivalves (3.85% and 1.98%, respectively) were in the next ranks. Results of food preference index showed that the fish food group had a total of 83.72 as the first preferred food of the milk shark. Results of Empty Stomach Index in the milk shark indicated that both males and females and the whole populationin the coasts of Hormozgan province is considered as a gluttonous species. Teleost fish had the highest relative importance of prey (IRI) for both males and females and the whole population of milk sharks, (76.53, 67.73 and 73.71%, respectively). For the population and female sharks, crustaceans and bony fish had the highest Shannon-Wiener biodiversity index with 0.159 and 0.153, respectively, but in male sharks, Shannon-Wiener biodiversity index showed the highest biomass index of bony fish (0.138) compared to crustaceans (0.114). Gastrointestinal index (GSI) in R. acutus shark off the coast of Hormozgan province was 2.62% for males, 2.10% for females and 2.30% for the whole population of this species. The overall results show that a common pattern in the milk shark diet preference is elucidated, in which small bony fish are seen as the most preferred prey, followed by crustaceans.Keywords: R. acutus, Diet, Persian Gulf, Oman Sea, Shark, Hormozgan province
-
Background
The quality of nursing care can be affected by various factors. This study aims to determine the correlation between the quality of nursing care and the Severity of Illness (SOI) in patients admitted to the Intensive Care Units (ICUs).
MethodsThis descriptive-correlational study was performed from November 2018 to January 2019 in Ayatollah Mousavi Hospital, Zanjan City, Iran. The sample included 50 ICU patients who were recruited by convenience sampling. The data were collected using the ICU quality of nursing care scale and the sequential organ failure assessment score within the first seven days of hospitalization. They were analyzed by descriptive and non-parametric statistical tests (the Friedman, Wilcoxon signed-rank, and Spearman’s rho) using SPSS v. 22 software. The significance level was set as 0.05.
ResultsThe Mean±SD score of quality of nursing care was 86.62±2.19, and there was a significant difference among the seven days (P<0.001). Also, the Mean±SD score of SOI was 6.4±2.31, and it was constant in the first to third days of hospitalization and decreased by the fourth day of admission. There was a significant indirect correlation between the quality of nursing care and SOI from the fourth day onwards (P<0.05).
ConclusionThere was a significant inverse relationship between quality of nursing care and SOI from the fourth to the seventh day of hospitalization. It seems that nursing care delivery in the ICU is mainly routine and does not follow the holistic model of care. Therefore, the severity of the illness and the changing needs of ICU patients require that care models be tailored to these changes.
Keywords: Quality of health care, Severity of illness, Intensive Care Unit (ICU), SOFA Score -
زمینه و هدف
یکی از مسایل مهم در همه سازمان ها، ارتقای عملکرد نیروی انسانی برای دستیابی به اهداف سازمان است. در همین راستا، تدوین راهکارهایی برای کاهش استرس شغلی و سپس افزایش رفتارهای شهروندی سازمانی، کیفیت زندگی کاری و سلامت سازمانی کارکنان، از مهم ترین اقدامات برنامه ریزان و تصمیم گیران سازمانی است. هدف از این مطالعه، بررسی تاثیر تنش و استرس شغلی بر کیفیت زندگی کاری و سلامت سازمانی کارکنان خدمات بهداشت و درمان (پزشکان، پرستاران، بهیاران، کارکنان اداری و خدماتی) با نقش میانجی رفتار شهروندی سازمانی می باشد.
روش بررسیاین پژوهش ازنظر هدف کاربردی و ازنظر نحوه گردآوری داده ها توصیفی- همبستگی است. این مطالعه بر روی یک نمونه غیرتصادفی 318 نفره از کارکنان بهداشت و درمان بیمارستان های آموزشی شهر اهواز انجام شده است. ابزار گردآوری داده ها پرسشنامه های استاندارد و معتبر دارای روایی و پایایی، و تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از تکنیک مدلسازی معادلات ساختاری با نرم افزار Smart PLS بوده است.
یافته هایافته های حاصل از آزمون فرضیه ها نشان داد که استرس شغلی بر کیفیت زندگی کاری، سلامت سازمانی و رفتار شهروندی کادر درمان به ترتیب با ضرایب 71/0- ؛ 69/0- و 60/0- و آماره t معناداری، 81/10؛ 62/8 و 88/9 تاثیر منفی معنادار دارد. همچنین رفتار شهروندی نقش میانجی معناداری در رابطه استرس شغلی با کیفیت زندگی کاری و سلامت سازمانی ایفا می نماید.
نتیجه گیرینتایج نشان داد افزایش استرس شغلی کادر درمان منجر به کاهش رفتارهای شهروندی و در نتیجه کاهش کیفیت زندگی کاری و سلامت سازمانی آنها شده است و بالعکس. همچنین وضعیت استخدام افراد به دلیل امنیت شغلی حاصل از آن می تواند این اثرگذاری را تعدیل نماید.
کلید واژگان: استرس شغلی, کیفیت زندگی کاری, سلامت سازمانی, رفتار شهروندی سازمانی, وضعیت استخدام, کادر بهداشت و درمانBackground and aimsOne of the most critical subjects in all organizations is Improvement of human resources performance for achieving goals. Therefore it's necessary schematization of plans and solutions for decreasing strain and then increasing Organizational Citizenship Behaviors, quality of work-life, and satisfaction. The purpose of this study is to investigate the effect of job stress on the quality of work-life and organizational health of health care personnel (physicians, nurses, paramedics, administrative and service staff) with the mediating role of organizational citizenship behavior.
MethodsThis study is an applied research in terms of purpose and descriptive-correlation in terms of data collection. This study was conducted on a non-random sample of 318 health care personnel in Ahvaz teaching hospitals. Data were collected by standard questionnaires with validity and reliability, and analyzed using structural equation modeling with SmartPLS software.
ResultsThe results of testing the research hypotheses showed that job stress has a negative effect on the quality of work-life, organizational health and organizational citizenship behavior with path coefficients of -0.71, -0.69 and -0.60 and t-statistic, 10.81, 8.62 and 9.88. Also, organizational citizenship behavior plays an effective mediator in influencing job stress on the quality of work-life and organizational health.
ConclusionThe results illustrated that increasing the job stress of health staff leads to a decrease in organizational citizenship behaviors, quality of work-life and organizational health and vice versa. Also, the employment status and job security that it provides can modify this impact.
Keywords: Job Stress, Quality of Work-Life, Organizational Health, Organizational Citizenship Behavior, Employment Status, Health care personnel -
Fabry disease is an X-linked disorder due to deficiency of the lysosomal hydrolaseagalactosidase A and the resultant accumulation of glycosphingolipids throughout the body, such as in the heart. Cardiac manifestations in Fabry disease are due to glycosphingolipid deposition in the myocardium, valves, and conduction system. Fabry cardiomyopathy, characterized by progressive severe concentric left ventricular hypertrophy. We, as a result of this, have reported a case of Fabry disease with left ventricular hypertrophy. He was admitted with dyspnea and also dizziness, general weakness, and acroparesthesias. Physical examination showed Angiokeratoma on the skin. The electrocardiography revealed ST-segment depression in leads V3–V6, and changes related to left ventricular hypertrophy. Echocardiography showed concentric left ventricular hypertrophy.
Keywords: Fabry's Disease, Cardiac Involvement, Left Ventricular, Hypertrophy -
نشانه معناشناسی گفتمانی یکی از نقدهای جدید بوده که با بررسی فرایندهای عاطفی در متن به نقد روان کاوانه یاری می رساند. درخت انجیر معابد آخرین رمان احمد محمود است که نویسنده ضمن نقل داستان، درونیات شخصیت ها را بیان کرده است. برخی شخصیت های رمان تحت تاثیر محیط خانوادگی و نابرابری های اجتماع، برآمده از جدال سنت و مدرنیته، دچار عقده حقارت و اضطراب می شوند که اعمال، گفتار و سبک زندگی آنان را تحت تاثیر قرار می دهد؛ از این رو می توان جنبه های مختلف آن را طبق نشانه معناشناسی گفتمانی و نظریه روان کاوانه آدلر و هورنای که بر نقش موثر فرهنگ و اجتماع در ایجاد عقده حقارت تاکید داشتند، بررسی کرد. در این پژوهش، نگارندگان با استفاده از روش توصیفی تحلیلی به واکاوی رفتار و گفتار سه شخصیت اصلی رمان یعنی تاج الملوک، فرامرز و فرزانه پرداخته اند که طبق گفتمان عاطفی و نظریه کارن هورنای در مرحله بیداری هیجانی با نقص پوستی و اضطراب هایی همچون تنهایی، ناامیدی و تاثیر محیط (تبعیض اجتماع) مواجه می شوند و برای جبران، از پرخاشگری، کینه و انتقام بهره می گیرند و هویت عاطفی خود را بروز می دهند. گفتمان عاطفی در این رمان نمود بیشتری دارد و باعث به وجود آمدن گفتمان های کنشی از نوع القایی و مرام مدار در شخصیت های داستان می شود.
کلید واژگان: روایت, نشانه معناشناسی گفتمانی, اضطراب درونی, کارن هورنای, گفتمان عاطفی, درخت انجیر معابدDiscourse-semantic sign is one of the new critiques that help psychoanalytic critique by examining emotional processes in the text. "The fig tree of temples" is the last novel by Ahmad Madameh, the author, while narrating the story, deals with the personality's internalization. Some characters in this novel, influenced by the family environment and social inequalities, stemming from the struggle of tradition and modernity, are subject to humiliation and anxiety that affects their actions, speeches, and lifestyles, Thus, various aspects of it can be examined according to the discourse-semantics and the theory of Adler and Horney, which emphasized the effective role of culture and society in creating the complex of humiliation. In this research, the author uses the descriptive-analytical method to characterize the behavior and speech of the three main characters of "Taj al-Muluk", "Faramarz" and "Farzaneh", which, according to discourse-semantics, in the emotional awakening due to skin defects and Anxieties such as loneliness and frustration and the impact of the environment (community discrimination), according to Adler's theory, use aggression, grudness, and revenge and show their emotional identity. The emotional discourse in this novel is more intense and leads to the emergence of inductive and discursive discourses in the characters of the story.on.
Keywords: Narration, sign-discourse semantics, inner anxiety, karenhornay, emotional discourse -
مقدمه
فرایند انتخاب گرایش تحصیلی دانشجویان می تواند با توجه به شرایط زمانی و مکانی از عوامل مختلفی تاثیر پذیرد. هدف این مطالعه تعیین عوامل موثر بر انتخاب گرایش تحصیلی در مقطع کارشناسی ارشد پرستاری دانشجویان دانشگاه های علوم پزشکی شهر تهران در سال 1397 می باشد.
روش کارمطالعه ی حاضر یک مطالعه ی توصیفی- تحلیلی از نوع مقطعی می باشد که جامعه پژوهش شامل کلیه ی دانشجویان مقطع کارشناسی ارشد پرستاری دانشگاه های علوم پزشکی شهر تهران (470نفر) در سال تحصیلی 97-96 بودند. از طریق روش نمونه گیری در دسترس و بر اساس معیارهای ورود 190 دانشجو وارد مطالعه شدند. برای جمع آوری داده ها از دو پرسشنامه ی مشخصات جمعیت شناختی و پرسشنامه ی محقق ساخته ی تعیین عوامل مرتبط بر انتخاب گرایش تحصیلی استفاده گردید. داده ها با نرم افزار آماری SPSS19 و با استفاده از آزمون های آماری توصیفی و استنباطی تجزیه و تحلیل شدند.
یافته ها157 نفر از دانشجویان (6/82 درصد) مورد پژوهش زن بوده و میانگین سنی آنها 69/29سال بود. 3/65 درصد از آنها (124 نفر) مجرد و 44 نفر در رشته پرستاری داخلی- جراحی تحصیل می کردند. میانگین سابقه ی کاری 9/6 سال داشته اند و از نظر مشورت قبل از انتخاب رشته 3/36درصد برای انتخاب رشته با اساتید خود مشورت نموده بودند. از نظر دانشجویان بیشترین عامل تاثیرگذار بر انتخاب گرایش تحصیلی مربوط به عوامل فردی (24%)، است و بعد از آن به ترتیب عوامل حرفه ای(21 درصد)، عوامل محیطی _ اجتماعی(20 درصد)، عوامل فرهنگی(18 درصد) و عوامل خانواده و دوستان(17 درصد) بوده اند.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج تحقیق عوامل فردی و حرفه ای بیشترین تاثیر را بر انتخاب گرایش داشتند. توجه به علایق دانشجویان و بکارگیری آنها در زمینه ی تخصص خود می تواند به مراقبت بهتر از بیماران کمک نماید. همچنین مشورت با اساتید متخصص و با تجربه می تواند در راهنمایی دانشجویان برای انتخاب گرایش تحصیلی مفید باشد لذا پیشنهاد می شود دانشکده ها و مدیران پرستاری در انتخاب دانشجویان خود عوامل فردی را بیشتر مدنظر قرار دهند.
کلید واژگان: عوامل موثر, کارشناسی ارشد پرستاری, گرایش تحصیلیIntroductionStudents Academic tendency can affect different factors depending on time and place conditions. The purpose of this study was to determine Investigation factors affecting Academic tendency in Master student of Nursing in Students of Tehran University of Medical Sciences in 2017-2018 .
MethodsThis study is a cross-sectional descriptive-analytic study consists Master students of nursing in Tehran University of Medical Sciences (470 number) in 2017-2018 Academic year. 190 students were included using Target-based sampling method and based on inclusion criteria. To collect data we used two questionnaires: demographic and Researcher-made questionnaire to determine the factors influencing the Academic tendency. Data analysis by using SPSS19 statistical software, and using Descriptive and inferential tests.
Findings157 students (82.6%) were female and their mean age was 29.69 years. 65.3% (N=124) of them were single and 44 student were studying in medical-surgical nursing. The average work experience was 6.9 years and in consultation with 36.63% of them, they had consulted their professors before choosing a field. According to the students, the most important factor influencing the Academic tendency was individual factors (24%), followed by professional factors (21%), socio-environmental (20%), cultural (18%) and family and friends (17%).
ConclusionAccording to the results of the research, it can be noted that individual and professional factors have the greatest impact on the Academic tendency and paying attention to these two, the student's interests and their application in their field of expertise, can both students and patients in care help. Also, consulting with professors due to expertise and experience can be helpful in student guidance. Therefore, it is suggested that faculties and nursing directors consider these issues in choosing their students and staff.
Keywords: Effective Factors, Master student of Nursing, Academic tendency -
Context: Neural tube defects (NTDs) are one of the most common birth defects with a high rate of mortality. Several studies have shown the reduction of the rate of NTD due to preconceptional usage and flour fortification with folic acid.ObjectivesThe aim of this systematic literature review was to assess the appropriate information about the prevalence of Neural Tube Defects among the Iranian population, geographic areas of Iran.
Data Sources: We searched PubMed, Embase, Scopus, and data banks in Iran, such as the scientific information database (SID), Magiran, and Barekat knowledge network system from January 1969 to February 2017. The following keywords were used to search all fields in the above databases (Neural Tube Defects OR NTD AND Iran).
Study Selection: NTDs were classified as given by Moore to include anencephaly, spina bifida, encephalocele, iniencephaly, and craniorachischisis. Primary outcomes of interest for estimating the prevalences were the total number of births (including live and stillbirths if available separately) and the total number of NTD affected births (including live and stillbirths if available separately).
Data Extraction: Data extracted from selected studies, included: first author, study design, city, sample size, duration of studies, and the prevalence of NTDs and subtypes of neural tube defects.ResultsA total of 429 studies were initially identified in the databases. After excluding duplicate studies, 244 articles were retrieved and reviewed based on their titles and abstracts; 221 articles were excluded. Twenty-three articles were selected for a more detailed review. There were some publications of the same study, data were extracted from the most complete and up-to-date publication. Four articles were added by reference searching and one forthcoming article was added. Finally, 21 articles have been included in the study.ConclusionsThe surveillance of NTD in Iran is currently limited due to the fact that provinces have established systems to report national and local NTD prevalence. However, when data are available, reported NTD prevalence, which varies by geographic region from 1.01 to 8.29 per 1000 live births, is in some areas of Iran.Keywords: Neural Tube Defects, Prevalence, Iran -
زمینه و هدفمطالعه حاضر با هدف مقایسه عوامل روانی مثبت و منفی بین دو گروه بیماران کرونری قلبی مبتلا و غیر مبتلا به سندرم متابولیک و بررسی رابطه این عوامل روان شناختی با میزان خطر سندرم متابولیک انجام شد.مواد و روش هااین پژوهش از نوع علی- مقایسه ای و جامعه آماری آن متشکل از کلیه بیماران کرونری قلبی میانسال (35 تا60 سال) بود که از سال 1391 تا 1395 در مرکز بازتوانی قلبی پژوهشکده قلب و عروق دانشگاه علوم پزشکی اصفهان ثبت نام شده بودند. 61 بیمار در شهریور سال 1395 به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. اطلاعات با استفاده از پرسش نامه های جهت گیری زندگی (Life Orientation Test-Revised یا LOT-R)، شادکامی آکسفورد (Oxford Happiness Questionnaire یا OHQ)، امید بزرگسالان (Adult Hope Questionnaire)، رضایت زندگی (Satisfaction With Life Scale با SWLS) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (Positive and Negative Affect Scales یا PANAS) جمع آوری گردید. ارزیابی های فیزیولوژیک مرتبط با سندرم متابولیک نیز انجام شد. داده ها با استفاده از روش های آمار توصیفی، آزمون های Independent t، ANOVA و Mann-Whitney و ضریب همبستگی Pearson در نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هاتفاوت معنی داری بین دو گروه بیماران کرونری با و بدون سندرم متابولیک از نظر افسردگی، خوش بینی، امید و شادکامی وجود داشت. همچنین، افسردگی، خوش بینی، امید و شادکامی، ارتباط معنی داری را با میزان خطر سندرم متابولیک نشان داد.نتیجه گیرینتایج به دست آمده از ارتباط بین متغیرهای روان شناختی و سندرم متابولیک حمایت می کند.کلید واژگان: عوامل روان شناختی, سندرم متابولیک, بیماری کرونری قلبAim andBackgroundThe purpose of this study was to compare positive and negative psychological states between the two groups of patients with coronary heart disease with and without metabolic syndrome, and to investigate the relationship between these psychological factors and the risk of metabolic syndrome.
Methods and Materials: In this comparative study, the study population consisted of all patients with middle-aged coronary artery disease (35-60 years old) who were enrolled at the Rehabilitation Center of the Cardiology Research Institute, Isfahan University of Medical Sciences, Iran, from 2012 to 2016. Totally, 61 patients were selected through purposive sampling in September, 2016. They participated in the research by completing some questionnaires including Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS), Life Orientation Test-Revised (LOT-R), Oxford Happiness Questionnaire (OHQ), Adult Hope Scale (AHS), the Satisfaction with Life Scale (SWLS), and Positive and Negative Affect Scale (PANAS), and performing physiological assessments related to metabolic syndrome. Data were analyzed using analysis of variance (ANOVA), Mann-Whitney, and Pearson correlation tests.
Findings: There were significant differences between the two groups of patients with coronary heart disease with and without metabolic syndrome in terms of depression, optimism, hope, and happiness. Moreover, depression, optimism, hope, and happiness had significant relationship with the risk of metabolic syndrome.ConclusionsThe research findings support the link between psychological variables and metabolic syndrome.Keywords: Psychological factors, Metabolic syndrome, Coronary heart disease -
Within this paper a sub-group of ambient ionization mass spectrometry namely direct ionization mass spectrometry techniques are reviewed. They are characterized by the generation of an electrospray directly from the sample investigated. Prominent representatives include paper spray mass spectrometry, tissue spray mass spectrometry, probe electrospray ionization or thin-layer chromatography mass spectrometry. Applications of all major direct ionization techniques within different fields such as biomedical analysis, analysis of natural products, analysis of technical products and food analysis
Keywords: Ambient ionization mass spectrometry, direct ionization methods, Paper spraymass spectrometry, Tissue spray ionization -
مقدمه و اهداف
اختلال مهارت دست از شایعترین عوارض همی پلژی ناشی از سکته مغزی در بزرگسالان می باشد و نقصان آن باعث اختلال در فعالیت های روزمره زندگی می گردد. لذا پژوهش حاضر با هدف مقایسه دو روش توانبخشی حرکت درمانی و الکتروتراپی در مهارت دست بیماران انجام شد.
مواد و روش هادر مطالعه حاضر کارآزمایی بالینی دو گروهی از نوع قبل و بعد، 16 بیمار همی پلژی ناشی از سکته مغزی در مرحله 4 به بالای بهبودی برانستروم واجد شرایط به روش نمونه گیری غیراحتمالی در دو گروه تحت درمان قرار گرفتند. مداخله گروه اول به روش حرکت درمانی و گروه دوم تحریکات الکتریکی فانکشنال به مدت 36 جلسه در هر یک انجام گردید. ارزیابی مهارت درشت دست بیماران در هر گروه با ابزار مینه سوتا، در سه جلسه اول و 18 و 36 درمان انجام گرفت. در تحلیل داده ها آزمون شاپیروویلک، آزمون تی زوجی و ضریب همبستگی پیرسون انجام شد.
یافته هایافته ها نشان داد میانگین نمره های مهارت درشت دست بیماران در گروه حرکت درمانی بین قبل و بعد درمان در هر سه حالت؛ قبل با جلسه 18 و جلسه 18 با جلسه 36 و نیز قبل با جلسه 36 بعد از مداخله تفاوت معناداری داشتند (0001/0>P)، اما در گروه الکتروتراپی تنها در دو حالت؛ قبل با جلسه 18 (002/0>P) و جلسه 18 با جلسه 36 بعد از مداخله (001/0>P) تفاوت معناداری داشتند.
نتیجه گیرینتایج نشان داد که در روش حرکت درمانی روند میانگین مهارت درشت دست سیر صعودی داشت و معنادار بودن نتایج درمان با افزایش تعداد جلسات درمانی امیدواری به بهبودی را افزایش می داد، اما در روش الکتروتراپی بهبودی تا اواسط جلسه نتایج خوبی داشته، ولی تداوم آن سیر نزولی در پی داشت.
کلید واژگان: سکته مغزی, همی پلژی, حرکت درمانی, الکتروتراپی, مهارت درشت دستBackground And AimHemiplegia after stroke is the most common cause of dexterity disorder in adults, which is associated with impairment in daily life activities. The aim of the present study was comparative assessment of the effects of movement therapy and electrotherapy on dexterity.
Materials And MethodsIn the present clinical trial with before-after design, 16 patients with post-stroke hemiplegia received 36 sessions of treatment. Hand gross dexterity was measured using Minnesota instrument prior to, and 18th and 36th sessions after the intervention. Shapiro Wilk test, paired t-test, and Pierson correlation were used to analyze the data.
ResultsThe significant increase of hand gross dexterity was noticed between before and 18th, 18th and 36th, and also before and 36th sessions after intervention in movement therapy group (p
ConclusionThe present study showed that movement therapy is effective in increasing hand dexterity all the time. But the continuation of electrotherapy has reverse effects on it.
Keywords: Stroke, Hemiplegia, Movement Therapy, Electrotherapy, Hand gross dexterity -
امروزه شناسایی نقش عوامل روانشناختی در گسترش بیماری های قلبی عروقی موضوعی است که بسیاری از پژوهشگران به آن توجه ویژه ای دارند. این پژوهش نیز با هدف بررسی نقش شاخص های بهزیستی روانشناختی در عوامل خطر متابولیکی بیماران کرونر قلبی مزمن انجام شد؛ بنابراین 61 بیمار میان سال واجد شرایط (47 مرد و 14 زن) به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند. آنها با تکمیل پرسشنامه های جهت گیری زندگی (LOT- R)، شادکامی آکسفورد (OHQ)، امید بزرگسالان (AHS)، رضایت زندگی دینر (SWLS) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (PANAS) و انجام اندازه گیری های فیزیولوژیک شامل فشارخون سیستولیک و دیاستولیک، دور کمر، شاخص توده بدنی، قندخون ناشتا، تری گلیسیرید، کلسترول کلی، کلسترول LDL، کلسترول HDL و نسبت HDL / LDL در پژوهش شرکت کردند. داده های پژوهش با آزمون همبستگی پیرسون و رگرسیون گام به گام تحلیل شد. نتایج تحلیل رگرسیون گام به گام نشان دادند خوش بینی 7 درصد از تغییرات در فشارخون سیستولیک، 11 درصد در شاخص توده بدنی و 10 درصد در اندازه دور کمر را به طور معناداری پیش بینی کرد؛ درحالی که 7 درصد تغییرات میزان تری گلیسیرید رضایت از زندگی پیش بینی شد و درنهایت، امید می تواند 7 درصد از تغییرات قندخون ناشتا، 8 درصد کلسترول کلی، 14 درصد کلسترول LDL و 12 درصد نسبت LDL /HDL را به طور معنادار پیش بینی کند؛ بنابراین شاخص های بهزیستی خوش بینی، امید و رضایت از زندگی می توانند در کاهش عوامل متابولیکی مضر برای سلامت قلبی نقش داشته باشندکلید واژگان: بهزیستی روانشناختی, عوامل خطر متابولیکی, بیماری کرونر قلبیToday, the identification of factors contributing to the link between psychological factors and cardiovascular outcomes is a subject of interest to many researchers. The aim of the this study was to investigate the role of psychological well-being indicators in metabolic risk factors in the patients with chronic coronary artery disease. Sixty one patients (47 males and 14 females) were selected through purposeful sampling, and were asked to complete questionnaires including: Life Orientation Test- Revised (LOT- R), Oxford Happiness Questionnaire (OHQ), Adult Hope Scale (AHS), Dinner Life Satisfaction Scale (SWLS), and Positive and Negative Affect Scale (PANAS). Physiological evaluations were systolic and diastolic blood pressure, waist circumference, body mass index (BMI), blood glucose, triglyceride, total cholesterol, LDL cholesterol, HDL cholesterol and HDL / LDL ratios. The data analyzed by Pearson correlation test and stepwise regression. The results of stepwise regression analysis showed that optimism was able to predict 7% significant changes in systolic blood pressure, 11% for BMI and 10% for waist circumference. While 7% significant changes in triglyceride levels was predicted by life satisfaction; and finaly 7% significant changes in fasting blood glucose, 8% for total cholesterol, 14% for LDL cholesterol and 12% for LDL / HDL were predicted by hope. The findings indicated that, some psychological well-being indicators, including optimism, hope and life satisfaction, have a role in reducing metabolic risk factors for cardiovascular health.Keywords: psychological wellbeing, metabolic risk factors, coronary artery disease
-
Background
Solitary rectal ulcer syndrome (SRUS) is a chronic disorder of the gastrointestinal tract and its etiology is not well understood. There is no specific treatment for this syndrome and patients with SRUS may, for years, experience many complications. The aim of the present research was the biopsychosocial study of patients with SRUS.
MethodsThe study participants consisted of 16 patients with SRUS (7 men and 9 women). Their medical records were reviewed retrospectively to evaluate the clinical spectrum of the patients along with the endoscopic and histological findings. Moreover, psychiatric and personality disorders [based on Diagnostic and Statistical Manual of Mental Disorders, 4th ed, Text Revision (DSM IV-TR)], psychosocial stressors, early life traumas, and coping mechanisms were assessed through structured interviews.
ResultsAt presentation, mean age of the patients was 39 years (16 to 70). Common symptoms reported included rectal bleeding (93.8%), rectal self-digitations (81.2%), passage of mucous (75%), anal pain (75%), and straining (75%). Endoscopically, solitary and multiple lesions were present in 9 (60%) and 4 (26.7%) patients, respectively, and 87% of lesions were ulcerative and 13.3% polypoidal. The most common histological findings were superficial ulceration (92.85%) and intercryptic fibromuscular obliteration (87.71%). Common psychosocial findings included anxiety disorders (50%), depression (37.5%), obsessive-compulsive personality disorder (OCPD) or traits (62.5%), interpersonal problems (43.75%), marital conflicts (43.75%), occupational stress (37.5%), early life traumas, physical abuse (31.25%), sexual abuse (31.25%), dysfunctional coping mechanisms, emotional inhibition (50%), and non-assertiveness (37.5%).
ConclusionGiven the evidence in this study, we cannot ignore the psychosocial problems of patients with SRUS and biopsychosocial assessment of SRUS is more appropriate than biomedical evaluation alone.
Keywords: Solitary rectal ulcer syndrome (SRUS), Biopsychosocial assessment, Psychosocial factors -
High performance Thin-layer chromatography, thin layer chromatography improved form which is automatically done with chromatographic steps increases the separation and measurement of quality and quantity with a higher accuracy.This is not another alternative chromatographic methods.Compared with other chromatographic techniques, time and cost analysis with this method is very low And the unique capabilities of the stake is in place.
Keywords: Chromatography, Thin Layer Chromatography, High Performance Thin LayerChromatography, Mass Spectrometry -
به دلیل اثرات جانبی ناشی از مصرف نگهدارنده های شیمیایی و همچنین افزایش روز افزون مقاومت باکتری ها نسبت به آنتی بیوتیک ها، شناسایی ترکیبات ضد میکروبی با منشاء طبیعی در سالهای اخیر مورد توجه فراوان قرار گرفته است. لذا مطالعه حاضر به منظور ارزیابی اثرات ضد باکتریایی عصاره های آبی و اتانولی بیلهر، آویشن شیرازی و چویل انجام شد. از آزمون انتشار از دیسک برای ارزیابی فعالیت ضدمیکروبی استفاده گردید. همچنین حداقل غلظت مهارکنندگی (MIC) و حداقل غلظت کشندگی (MBC) با استفاده از روش رقت لوله ای تعیین شد. با توجه به نتایج، عصاره ی آویشن شیرازی دارای اثر ضدباکتریایی قوی می باشد. بطوریکه در رقت µg/ml 10 رشد Listeria monocytogenes و Staphylococcus aureusرا متوقف نمود و در غلظت µg/ml 20 دارای اثر کشندگی بر Staphylococcus aureusبود. همچنین عصاره ی اتانولی بیلهر در غلظت های پایین برListeria monocytogenes وStaphylococcus aureus اثر ضدباکتریایی نشان داد و در غلظت µg/ml 40 نیز بر Escherichia coliموثر بود. عصاره ی اتانولی چویل نیز در غلظت های مورد استفاده بر باکتری های مورد آزمایش موثر بود. بیشترین قطر هاله عدم رشد مربوط به عصاره ی اتانولی بیلهر بر L. monocytogenes بود. طبق نتایج این مطالعه، عصاره های این گیاهان را می توان به عنوان یک منبع بالقوه از ترکیبات ضدمیکروبی در صنایع غذایی و پزشکی مورد استفاده قرار داد.کلید واژگان: فعالیت ضدباکتریایی, عصارههای آبی و اتانولی, گیاهان بیلهر, آویشن شیرازی, چویلDue to the side effects of resulting from the consumption of chemical preservatives and also over increasing of bacterial resistance to the antibiotic, identification of natural origin antimicrobial compounds are very important. Therefore, the present study was performed to evaluate the antibacterial activity of aqueous and ethanolic extracts of Dorema aucheri, Zataria multiflora Boiss and Ferulago angulate. The antimicrobial activity of extracts evaluated by Disc diffusion. The Minimum Inhibitory Concentrations (MIC) and Minimum Bactericidal Concentration (MBC) were determined by using the dilution method. The Z. multiflora Boiss extract had a strong antibacterial activity and stopped the growth of both Listeria monocytogenes and Staphylococcus aureus in MIC of 10 & 20 μg/ml in respectively. Also Dorema aucheri ethanolic extract had antimicrobial activity against Listeria monocytogenes at less concentration andalso it was effective on Escherichia coli in concentration of 40μg/ml. Moreover, Ferulago angulata ethanolic extract was effective on bacteria tested in concentration used. The highest diameter of inhibition zone was related to Dorema aucheri ethanolic extract on Listeria monocytogenes. According to the results, these extracts can be used as a potential sources of antibacterial compounds for food and pharmaceutical industries.Keywords: Medicinal plants, Antibacterial activity, Aqueous, ethanol extracts
-
مقدمهدر پی علاقه افزاینده به روان شناسی مثبت گرا، در سال های اخیر، پژوهش های مربوط به بخشودگی و ارتباط آن با سلامت، رشد سریعی داشته اند. هم راستا با این مطالعات، هدف مطالعه ی حاضر نیز بررسی نقش بخشودگی بین فردی در پیش بینی تاب آوری و شدت درد بیماران مبتلا به درد مزمن بود.روش کاردر این پژوهش توصیفی-همبستگی 218 بیمار مبتلا به درد مزمن از چند مرکز درمانی وابسته به دانشگاه علوم پزشکی اصفهان در سال 1393 با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش، سه پرسش نامه ی مقیاس بخشودگی بین فردی (IFI)، مقیاس تاب آوری کانر و دیویسون (CD-RISC) و سیاهه ی چندوجهی درد مزمن (MPI) بود. داده ها با روش آماری ضریب همبستگی و رگرسیون چندگانه با نرم افزار SPSS نسخه ی 20تحلیل شدند.یافته هابخشودگی بین فردی با تاب آوری در بیماران مبتلا به درد مزمن، رابطه ی مثبت و معنی داری داشته (05/0>P)در حالی که با شدت دردو سن این بیماران ارتباط معنی داری نداشت. هم چنین نتایج تحلیل رگرسیون نشان داد که مولفه های بخشودگی بین فردی می توانند 42 درصد نمرات تاب آوری را بیماران مبتلا به درد مزمن پیش بینی کنند.نتیجه گیریبنا بر نتایج این مطالعه، گسترش فهم مفاهیم سازگاری مثبت هم چون بخشودگی بین فردی و تاب آوری در بیماران مبتلا به درد مزمن، کمک کننده است.کلید واژگان: بخشودگی, تاب آوری, درد مزمنIntroductionFollowing the growing interest in positive psychology, in recent years, research has been rapid growth in forgiveness and its relationship to health. In line with these studies, the purpose of the present study was to assess the role of interpersonal forgiveness in predicting of resilience and pain severity in chronic pain patients.Materials And MethodsIn this descriptive-correlational study, 218 patients with chronic pain from several medical centers affiliated to Isfahan University of Medical Sciences in 2014 were selected by convenience sampling. The research instrument was three questionnaires: Interpersonal Forgiveness Inventory (IFI), Connor-Davidson Resilience Scale (CD-RISC) and Multidimensional Pain Inventory (MPI). Data was analyzed using correlation and multiple regressions by SSPS-20.ResultsThe results showed that interpersonal forgiveness had significantly positive relationship with resilience in chronic pain patients (PConclusionBased on the results of this study development in understanding of concepts in positive adaptability such as interpersonal forgiveness and resilience can help chronic pain patients.Keywords: Chronic pain, Forgiveness, Resilience
-
مقدمهنوع ریتم های شبانه روزی فرد در حفظ سلامتی و همچنین بهبودی از بیماری اهمیت زیادی دارد.هدف از پژوهش حاضر بررسی تاثیر ریتم های شبانه روزی بر مشکلات رفتاری و کیفیت خواب دانش آموزان می باشد.روشپژوهش حاضر یک مطالعه توصیفی- تحلیلی و از نوع مقطعی- مقایسه ای می باشد. این مطالعه در سال تحصیلی 94-93 در شهرستان شهرکرد و بر روی 100 نفر از دانش آموزان سنین 12-10 سال در مقطع تحصیلی چهارم تا ششم ابتدایی که به روش نمونه گیری تصادفی از نوع خوشه گیری چند مرحله ای انتخاب شدند انجام گرفت. ابزار مورد استفاده مقیاس ریتم های شبانه روزی هورن و اشتنبرگ(1976)، مقیاس کیفیت خواب اونز و همکاران(2000) و پرسشنامه علائم مرضی کودک CSI-4 بود. پرسشنامه ها توسط والدین این دانش آموزان تکمیل گردید.همچنین داده های حاصل به وسیله نرم افزار SPSS18مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند.یافته هادر خرده مقیاس های اختلال ضدیت و نافرمانی، اختلال بیش فعالی، اختلال رفتار، اختلال اضطراب فراگیر، اختلال افسردگی و افسرده خویی بین سه تیپ شبانه روزی صبحگاهی، شامگاهی و میانی در سطح کمتر از (0/05> P) تفاوت ها معنادار بود و میزان این اختلالات در تیپ شامگاهی بالاتر بود. همچنین میزان مقاومت در برابر خواب و تاخیر در شروع خواب و خواب آلودگی روزانه در تیپ شامگاهی بالاتر بود(0/05> P).نتیجه گیرینوع ریتم های شبانه روزی در مشکلات رفتاری و کیفیت خواب افراد تاثیر دارد و لازم است اقدامات لازم جهت فراهم کردن نیازهای پرورشی این افراد در زمینه شکل گیری نوع ریتم های شبانه روزی آنها در سنین حساس رشد انجام شود.کلید واژگان: ریتم های شبانه روزی, مشکلات رفتاری, کیفیت خوابIntroductionCircadian rhythms of a person's health and recovery from illness is important. The aim of this study was to examine the effect of circadian rhythms on quality of sleep and behavioral problems in primary school students.MethodsThe present study is descriptive- analytical type. The statistical population of the study were all 10-12 year old students In the fourth to sixth grade elementary school in shahrekord city in academic year of 2014- 2015 that among them 100 students were selected by multi- stage cluster random sampling method. Data gathering tools include circadian rhythms questionnaire, owens et al (2000) quality sleep quastionnaire and CSI-4 quastionnaire. The questionnaires were completed by parents of these students. Descriptive and inference statistics method multi- variable variance analysis and spss18 software were used to analyze data.ResultThe subscales hostility and defiance disorder, hyperactivity disorder, conduct disorder, generalized anxiety disorder, major depressive disorder and dysthymic between the three types of circadian rhythms(Morning, evening and intermediate) in less than (pCoclusions: Circadian rhythms impact in behavioral problems and quality sleep. Necessary steps to provide the educational needs of individuals in shaping their circadian rhythms at an early age is critical to growth.Keywords: Circadian rhythms, quality sleep, behavioral problems
-
BackgroundThe somatosensory amplification scale (SSAS) is a 10-item self-report instrument designed to assess a tendency to experience normal somatic and visceral sensations as intense, noxious, and disturbing.ObjectivesThe present study investigated the reliability and validity of the SSAS, developed by Barsky et al. (1988), in the Iranian population.Materials And MethodsThe study was carried out on 240 patients with functional gastrointestinal disorders and 30 healthy persons selected by convenience sampling from 2013 to 2014. The patients completed the SSAS, the somatization subscale of the symptom checklist-90-revised (SCL-90-R som), and the modified somatic perception questionnaire (MSPQ), whereas the healthy persons completed just the SSAS.ResultsExploratory factor analysis indicated that the one-factor solution, accounting for 29.42% of the variance, explained that the SSAS items were represented by one global dimension. The SSAS had acceptable internal consistency (α = 0.78) and good test-retest reliability (r = 0.80). The item-to-scale correlations varied from 0.17 to 0.55. Item 2 had the lowest item-total score correlation (r = 0.17), and the α coefficient for the SSAS exceeded when this item was deleted. The convergent validity of the SSAS with somatization was shown with a significant correlation between the SSAS, SCL-90-R som (r = 0.36), and MSPQ scores (r = 0.52). Discriminant validity analysis showed no significant difference in the SSAS between the patient and control groups (P > 0.05) and non-specificity of the SSAS for patients.ConclusionsIn sum, the SSAS has acceptable reliability and validity for the Iranian population and the scale measures the same the original scale, namely somatosensory amplification.Keywords: Functional Gastrointestinal Disorders, Reliability, Somatoform Disorders, Somatosensory Amplification, Validity
-
پایداری اکسیداتیو روغنها، چربی ها و فراورده های غذایی پرچرب می تواند تحت تاثیرعوامل مختلفی ماننداکسیژن، نور، حرارت، یون های فلزی و آنزیم ها قرارگیرد ودرنهایت فساد اکسیداتیو را در پی داشته باشد. این تحقیق به منظور بررسی نقش عصاره ی بیلهر در پایداری اکسیداتیو روغن ماهی (تحت حرارت مایکروویو) و مقایسه آن با آنتی اکسیدان سنتزیBHTانجام شده است. غلظت های ppm250و ppm 500 عصاره ی بیلهر و ppm 200 BHT به روغن ماهی افزوده شدو یکنمونهروغنماهیبدونافزودنآنتی اکسیدانبهعنوانشاهددرنظرگرفتهشد، سپس در دوره های زمانی0، 3، 6، 9 و 12دقیقه پس از قرار گرفتن در مایکروویو از آنها نمونه برداری شد. شاخص های اکسیداتیوشیمیایی (پراکسید، اسید های چرب آزاد و تیوباربیتوریک اسید) مورد بررسی قرار گرفت.با توجه به نتایج، در تمام زمان های قرارگیری در مایکروویو میزان پراکسید، اسید های چرب آزاد و تیوباربیتوریک اسید تیمارهای حاوی عصاره نسبت به تیمار شاهد کمتر بود اما نسبت به تیمار حاوی BHT بیشتر بود. بین تیمار حاوی ppm250 عصاره و تیمار حاوی BHT اختلاف معنی دار مشاهده نشد. باتوجه به نتایج، به دلیل تفاوت معنی دار نمونه های حاوی عصاره با نمونه شاهد و عدم تفاوت معنی دار نمونه ی حاوی ppm 250 عصاره با،BHT می توان انتظار داشت که عصاره ی بیلهر به عنوان آنتی اکسیدان در صنایع غذایی در حفظ و نگهداری روغن ماهی قابل استفاده باشد.کلید واژگان: مایکروویو, روغن ماهی, عصاره بیلهر, پایداری اکسیداتیوOxidative stability of oils, fats and fatty food products can be affected by many factors such as oxygen, light, heat, metal ions and enzymes used and finally it brings about oxidative corruption. This study has been done to survey the role of Dorema aucheri extract in oxidative stability of fish oil (under microwave heating) and comparising that with BHT synthetic antioxidant. Concentrations of 250 and 500 ppm extracts of Dorema auchri and BHT 200 ppm were added to fish oil and a fish oil sample without the addition of antioxidant was considered as control, Then they were sampled after putting in microwave at time periods 0, 3, 6, 9, and 12 minutes. Chemical oxidative indicators (peroxide, free fatty acids and thiobarbituric acid) were surveyed. According to the results, in all times putting in microwave the amount of peroxide, free fatty acids and thiobarbituric acid in the treatments that contained extract, were lower than the control treatment, but were higher than the treatment that contained BHT. A significant difference wasnt seen among the treatment that contained 250 ppm of extract and the treatment that contained BHT (p>0/05). According to the results, because of significant difference of samples contained extract with control sample and the lack of significant difference sample containd 250 ppm extract with BHT, it would be expected that Dorema aucheri extract as antioxidant can be used in food industry in maintenace of fish oil.Keywords: Microwave, Fish oil, Dorema aucheri extract, Oxidative stability
-
Background
The unified treatment approach (UP) is an emotion-focused cognitive-behavioral therapy in which the main object of treatment is emotional processes. The aim of the present research was to examine the effectiveness of The Unified Protocol (UP) on emotional dysregulation and cognitive emotion regulation strategies in patients with psychosomatic disorders.
MethodsEmotion-focused cognitive behavioral therapy (ECBT), a unified treatment, with 12 weekly group sessions of 2 hours, was presented to 14 patients with psychosomatic complaints at the Subspecialty Center of Psychiatry in Isfahan in 2013. Pre- and post-intervention assessments were done by means of the self-report tests of Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS) and Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ).
ResultsSignificant reductions in post-test scores of total emotional dysregulation (p < 0.01) as well as the factors of non-acceptance (p < 0.05) and strategy (p < 0.01) were seen, while the other factors (goal, impulse, awareness, and clarity) did not change. Moreover, a significant reduction was observed in the catastrophizing strategy score (p < 0.05), in comparison with other cognitive strategies.
ConclusionThis pilot study including 14 patients with psychosomatic disorders indicates that the Uni8ed treatment approach is an effective treatment in improvement of emotional dysregulation and in reduction of utilizing maladaptive cognitive strategies.
Keywords: The unified protocol, Emotional dysregulation, Cognitive emotion regulation strategies, Psychosomatic disorders -
مقدمه
امروزه، بهترین مدل ارزیابی و درمان اختلالات گوارشی عملکردی، مدل زیستی- روانی- اجتماعی است. هدف پژوهش حاضر، بررسی الگوی ساختاری روابط بین دشواری های تنظیم هیجانی، مشکلات روان شناختی نظیر اضطراب و افسردگی، جسمانی سازی و شدت علایم گوارشی در بیماران مبتلا به اختلالات گوارشی عملکردی بود.
روش ها240 بیمار مبتلا به اختلالات گوارشی عملکردی به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. این افراد، با پاسخ دادن به چهار پرسشنامه ی مقیاس دشواری های تنظیم هیجان (DERS یا Difficulties in emotion regulation scale)، مقیاس اضطراب و افسردگی بیمارستانی (HADS یاHospital anxiety and depression scale)، پرسشنامه ی ادراک جسمی تعدیل شده (MSPQ یاModified somatic perception questionnaire) و مقیاس شدت علایم گوارشی (GSRS یا Gastrointestinal symptom rating scale) در پژوهش شرکت کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون مدل سازی معادلات ساختاری استفاده شد.
یافته هادشواری های تنظیم هیجانی بر اضطراب، افسردگی و جسمانی سازی اثر مستقیم و بر شدت علایم گوارشی اثر غیرمستقی معنی داری داشت (001/0> P). همچنین، از نقش واسطه ای اضطراب و جسمانی سازی در رابطه ی بین دشواری های تنظیم هیجانی و شدت علایم گوارشی در بیماران مبتلا به اختلالات گوارشی عملکردی حمایت شد؛ در حالی که، نقش واسطه ای افسردگی در این ارتباط، تایید نشد.
نتیجه گیرینتایج این پژوهش بر نقش دشواری های تنظیم هیجان از طریق افزایش اضطراب و جسمانی سازی در ایجاد علایم گوارشی این بیماران تاکید دارد.
کلید واژگان: دشواری های تنظیم هیجانی, مشکلات روان شناختی, جسمانی سازی, علایم گوارشی, اختلالات گوارشی عملکردیBackgroundNowadays, bio-psycho-social model is the best model for the assessment and treatment of functional gastrointestinal disorders. This study aimed to evaluate the structural pattern of the relationships between the difficulties in emotion regulation, psychological problems (anxiety and depression), somatization and gastrointestinal symptoms intensity in patients with functional gastrointestinal disorders.
Methods240 patients with functional gastrointestinal disorders were selected using convenience sampling method. They participated in the research by filling four questionnaires: Difficulties in Emotion Regulation Scale (DERS), Hospital Anxiety and Depression Scale (HADS), Modified Somatic Perception Questionnaire (MSPQ) and Gastrointestinal Symptom Rating Scale (GSRS). Data were analyzed using structural equation modeling method.
FindingsThe difficulties in emotion regulation had significantly direct effects on anxiety, depression and somatization, and indirect effect on gastrointestinal symptoms intensity (P < 0.001). Besides, the mediatory roles of anxiety and somatization in the relationship between the difficulties in emotion regulation and gastrointestinal symptoms intensity were supported.
ConclusionIn sum, the results of the study emphasize the role of difficulties in emotion regulation in development of gastrointestinal symptoms intensity in these patients by increasing anxiety and somatization.
Keywords: Difficulties in emotion regulation, Psychological problems, Somatization, Gastrointestinal symptoms, Functional gastrointestinal disorders -
هدف این پژوهش بررسی نقش رضایت زناشویی مادران در پیش بینی خودپنداره و اضطراب دختران نوجوان آنان بود. این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری آن را همه دانش آموزان دختر پایه سوم مدارس راهنمایی شهر تهران در سال تحصیلی 911390 تشکیل می دادند. به شیوه نمونه گیری تصادفی خوشه ای، 144 نفر از دانش آموز دختر منطقه 4 آموزش و پرورش انتخاب شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه اضطراب (کتل، 1960) و پرسشنامه خودپنداره (راجرز، 1957) و پرسشنامه کوتاه مقیاس رضایت زناشویی انریچ (اولسون، 1989) بود. تحلیل داده ها با روش آماری همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون انجام شد. یافته های پژوهش نشان داد که رضایت زناشویی، ارتباطات، حل تعارض و تحریف آرمانی در مادران، اضطراب دختران را پیش بینی می کند (05/0>P). همچنین، رضایت زناشویی (01/0>P)، ارتباطات (05/0>P)، حل تعارض (05/0>P) و تحریف آرمانی (01/0>P) در مادران، می توانند خودپنداره دختران نوجوان را پیش بینی کنند افزون بر این، زیرمقیاس های رضایت زناشویی می توانند 25 درصد تغییرات در اضطراب و33 درصد تغییرات در خودپنداره دختران نوجوان را پیش بینی کنند (01/0>P). به طور کلی، نتایج پژوهش نشان داد که رضایت زناشویی مادران در پیش بینی اضطراب و خودپنداره دختران نوجوان نقش دارد.
کلید واژگان: رضایت زناشویی, اضطراب, خودپنداره, دختران نوجوانThe aim of this study was to investigate the role of mothers'' marital satisfaction on the prediction of self-concept and anxiety of female adolescents. The study was a descriptive and correlation research. The population of the study consisted of all female students in the third grade of guidance schools of Tehran in the academic year 2011-2012 (1390-91s. c.). 144 students of fourth education region in Tehran were selected through cluster random sampling. Research instruments included Cattell''s Anxiety Questionnaire (1960)، Carl Rogers’ Self-concept Questionnaire (1957) and short form of ENRICH Marital inventory (Olson، 1989). The data were analyzed by Pearson correlation and regression analysis. The results of the study indicated that mothers'' marital satisfaction، communication، conflict resolution and idealistic distortion can predict anxiety in female adolescents (P<0. 05). Also، mothers'' marital satisfaction (P<0. 01)، communication (P<0. 05)، conflict resolution (P<0. 05)، and idealistic distortion (P<0. 01) can predict self-concept in female adolescents. Moreover، subscales of Marital satisfaction can predict 25% of variation in anxiety and 33% of variation in self-concept of female adolescents (P<0. 01). In sum، the results of the study indicate that mothers'' marital satisfaction has a role in predicting anxiety and self-concept of female adolescents.Keywords: marital satisfaction, anxiety, self–concept, female adolescents -
هدف
هدف از پژوهش حاضر، بررسی اثربخشی مداخله ی تعدیل شده ی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر فاجعه پنداری، پذیرش و شدت درد در بیماران مبتلا به فیبرومیالژیا بود.
روشدر یک پژوهش نیمه تجربی 24 نفر از بیماران زن مبتلا به فیبرومیالژیا بطور تصادفی در دو گروه مداخله و کنترل قرار گرفتند. مقیاس فاجعه پنداری درد، پرسشنامه درد مزمن و سیاهه ی چند وجهی درد مزمن توسط آزمودنی های دو گروه در مرحله قبل و بعد از مداخله کامل شد. داده ها توسط آزمون آماری تحلیل کواریانس چند متغیره (مانکوا) نجزیه و تحلیل شد.
یافته هانتایج تحلیل کواریانس نشان داد که دو گروه مداخله و کنترل از نظر فاجعه پنداری، پذیرش و شدت درد (p< 0/01)
نتیجه گیرییافته های حاضر از تاثیر درمان تعدیل شده ی شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی برای درد در کاهش فاجعه پنداری و شدت درد و افزایش پذیرش درد بیماران مبتلا به سندرم فیبرومیالژیا حمایت می کند.
کلید واژگان: ذهن آگاهی, فاجعه پنداری, پذیرش, شدت درد, سندرم فیبرومیالژیاAimThe aim of present study was to investigate the effectiveness of modified Mindfulness-Based Cognitive Therapy (MBCT) in catastrophizing, acceptance and severity of pain in Fibromyalgia patients.
MethodThis was a semi-experimental study in which 24 women with Fibromyalgia were randomly allocated to mindfulness intervention and control groups. The Pain Cataststrophizing Scale, Chronic Pain Acceptance Questionnaire and Multidimensional Pain Inventory were completed by subjects in both groups before and after the intervention. Data were analyzed using analysis of multi covariance (MANCOVA).
ResultsThe result of multi covariance analysis showed that cataststrophizing, acceptance and severity of pain have significant differences between two groups (p< 0/01). Moreover, there are significant differences in subscales of pain cataststrophizing (rumination, magnification and helplessness) and pain acceptance (Activities engagement and Pain willingness) between groups in significant level of 99%.
Conclusionthe present Results support of Effectiveness of modified mindfulness-based cognitive therapy for pain in reducing cataststrophizing and severity of pain and increasing pain acceptance in Fibromyalgia patients.
Keywords: Mindfulness, Cataststrophizing, Acceptance, Pain Severity, Fibromyalgia Syndrom -
زمینه و هدفبیشتر از 90% زنان از انواع داروها در دوران بارداری استفاده می کنند. هدف از این مطالعه، بررسی تغییرات بافتی کبد جنین موش صحرایی (رت) نژاد ویستار در اثر مصرف مورفین خوراکی توسط مادر باردار می باشد.روش کاررتها پس از بارداری به چهار گروه تقسیم شدند در گروه های تجربی از روز 8 بارداری تا روز 20 بارداری با دوزهای mg/ml 0/1، mg/ml 0/2 و mg/ml 0/3 مورفین سولفات در ml25 آب مصرفی روزانه رت ها ریخته شد. در روز 21 بارداری جنین ها طی عمل جراحی خارج و با استفاده از استریومیکروسکوپ کبد جنین ها برداشته شد. نمونه های بافتی با روش هماتوکسیلین- ائوزین (H&E) رنگ آمیزی شده وبا توسط میکروسکوپ نوری مورد بررسی قرار گرفتند. داده ها توسط نرم افزار SPSS ارزیابی شدند.یافته هابخش های کبدی از نظر پارامترهایی مانند هپاتوسیت های واکوئله، اتساع سینوزوئیدی و افزایش تعداد سلول های کوپفر، لنفوسیت ها و نوتروفیل ها بررسی شدند. هرچند تاثیر کمترین دوز مورفین (mg/ml 0/1) با گروه کنترل معنی دار بود (05/0≥p)، اما دوز های میانی mg/ml 0/2 و دوز بالا mg/ml 0/3 اختلاف بسیار معنی داری را نسبت به گروه کنترل نشان دادند (0/001≥p).نتیجه گیرینتایج این مطالعه نشان می دهد که کمترین دوز مورفین (mg/ml 0/1) در جنین تاثیرات کمتری دارد، ولی دوز های میانی mg/ml 0/2 و دوز بالا mg/ml 0/3 باعث ایجاد ناهنجاری و آسیب های بافتی قابل توجهی در جنین می شود. این اثرات مضر تابع میزان دوز مصرفی، دوره و مدت زمان استفاده از دارو می باشدکلید واژگان: مورفین, داروهای ضددرد اوپیوئیدی (Opioids), کبد جنین, هیستوپاتولوژیBackgroundMore than 90% of women use drugs during pregnancy. The aim of this study was to investigate oral morphine-induced histopathological changes in Wistar rat fetuses’ liver.MethodsAnimals were divided to 1 control and 3 drug level induced groups. 0. 1، 0. 2 and 0. 3 mg/ml of morphine sulphate (99. 98%) in drinking water (25 ml) were administered orally to pregnant rats from day 8 to 20. On gestation day 21، fetuses were removed surgically and after removing liver of fetuses، samples of tissue stained by hematoxylin and eosin (H&E) method and studied under light microscope. The data evaluated by SPSS software، ANOVA and analysis varieties.ResultsIn the experimental groups with dose 0. 1، 0. 2 and 0. 3 mg/ml of morphine، liver sections appeared with vacuolated hepatocytes، dilated sinusoids، and increased number of kupffer cells، lymphocytes and neutrophils. The results in experimental groups with doses 0. 2 and 0. 3mg/ml of morphine were significant comparing with control group (p≤ 0. 001).ConclusionThe results indicate that the lowest dose of morphine (0. 1mg/ml) induced very low toxicity in fetuses but the middle dose (0. 2mg/ml) and the high dose of morphine (0. 3mg/ml) induced adverse reactions. It is concluded that oral morphine sulphate induces significant histopathological changes in the liver tissue، and the severity of these changes increases with time، period and dosageKeywords: Morphine, Opioids, Fetus liver, Histopathology
-
Govaresh, Volume:19 Issue: 4, 2015, PP 250 -256Background
Today investing about the role of contributing emotional factors in etiology and treatment of functional gastrointestinal disorders was an interesting subject for many researches. The purpose of the present study was to assess the relationship between emotional intelligence and somatization in patients with functional gastrointestinal disorders.
Materials And MethodThis study was descriptive and correlation. In this study 240 patients with functional gastrointestinal disorders (42 male and 198 female) were selected by the convenience sampling and participated in the study by filling baron emotional intelligence scale (1970) and Modified somatic Perception Questionnaire (MSPQ). Data was analyzed and used Pearson correlation and multiple regressions.
ResultsThe results show that emotional intelligence had significant relationship in patients with functional gastrointestinal disorders. There was an association between increasing in scores of emotional intelligence and decreasing in scores of somatization. Also، adaptability and stress management among dimensions of emotional intelligence had significant and contrary relationship with somatization. The results of regression analysis show that emotional intelligence predicts 10 percentages of somatization scores in these patients.
ConclusionThe results of the study highlight the protective role of emotional intelligence in physical and psychological health and provide useful information for medical and psychological treatment of patients with functional gastrointestinal disorders.
Keywords: Emotional intelligence, Somatization, Functional gastrointestinal disorders
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.