به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

naser barakpour

  • آرش صادقیان*، ناصر برک پور

    در سال های اخیر ایجاد مناطق آزاد به یکی از ابزارهای توسعه در برنامه ریزی منطقه ای تبدیل شده است. اگرچه موفقیت مناطق آزاد تحت تاثیر عوامل مختلفی قرار دارد، اما این مناطق بر سکونت گاه های درون خود نیز تاثیرگذار هستند و می توانند منجر به افزایش یا کاهش کیفیت آن ها شوند. تجربه سی ساله احداث مناطق آزاد در نقاط مختلف ایران بیانگر آن است که این مناطق بر رشد جمعیتی و کالبدی شهرهای درون خود اثر گذار بوده اند. از منظر دستیابی به اهداف ایجاد، مناطق آزاد ایران علیرغم تاثیر بر نواحی درونی به اهداف اولیه خود دست نیافته اند. از اینرو هدف این تحقیق، تحلیل تحقق اهداف احداث مناطق آزاد تجاری و همچنین تاثیر این اهداف بر شدت رشد شهری در سه منطقه آزاد اروند، قشم و ماکو بوده است که برای تحلیل نیز از روش های آماری- پارامتری استفاده گردیده است. نتایج پژوهش نشان می دهد که ایجاد مناطق آزاد تا حدی منجر به افزایش صادرات و سرمایه گذاری و ایجاد اشتغال شده اند، اما این میزان به حدی نیست که بتواند مطابق با اهداف تاسیس در شکوفایی اقتصاد ملی موثر باشد. همچنین در شهرهای واقع در این مناطق، با افزایش حجم سرمایه گذاری، ، توزیع متناسب تر اشتغال و افزایش بودجه های عمرانی شهری، شدت رشد شهری نیز افزایش یافته است و به بهبود کیفیت زندگی و ایجاد اشتغال در شهرهای درون خود منجر شده اند اما فاصله زیادی با ایجاد محیط شهری مناسب برای جلب سرمایه گذاری بیشتر و رقابت پذیری در عرصه جهانی دارند.

    کلید واژگان: برنامه ریزی منطقه ای, شدت رشد شهر, مناطق آزاد, منطقه آزاد قشم, اروند و ماکو
    Arash Sadeghian *, Naser Barakpour

    In recent years, developing free zones has become as one of the development tools in regional planning. the objectives of the establishment of free zones" carrying out infrastructure, civil and economic development "," economic growth and development "," investment and increase public revenue "," creation of healthy employment and It has been the productive "active presence in global and regional markets", the "production and export of industrial and convertible goods" and the "provision of public services" that they have not achieved some objectives. In this regard, it seems that analyzing each zone in order to solve the current problems, is necessary. So the objective of this research is analyzing the objectives realization of building free zones and also their impacts on urban growth intensity in three Iranian zones: Arvand, Qeshm and Maku. The method of this research is descriptive – analytical based on documental studies. Quantitative methods in SPSS software specially measuring correlation are used in analysis. The results show that succeed in achieving the goals of building these zones is relative but there is a positive correlation between increasing urban growth and increasing investment, decreasing imports, appropriate distribution of jobs and increasing financial resources. The negative correlation of export growth factors with urban growth is also due to increased export of goods (industrial or agricultural, ...) and not services in these areas, the establishment and growth of activities outside urban areas Overall, urban development in free zones has led to improved quality of life and employment in their cities

    Keywords: Regional Planning, Intensity Of Urban Growth, Maku, Arvand, Qeshm Free Zones
  • ملیکاسادات امیرزاده، ناصر برک پور*
    زمینه و هدف

    زاینده رود بزرگ ترین رود ناحیه مرکزی ایران است که در طول تاریخ نقش مهمی در رشد شهر اصفهان و ایجاد منظری سبز برای این شهر در اقلیم گرم و خشک ایفا نموده است. یکی از مهم ترین وقایعی که در دهه های اخیر، شهر اصفهان و اجتماعات محلی ساکن در آن را تحت تاثیر قرار داده است، خشک شدن رودخانه زاینده رود و مادی هاست. مادی ها که در ابتدا برای اهداف کشاورزی احداث شده بودند، با توسعه شهر به تدریج به مسیرهای سبز داخل بافت محله ها تبدیل شدند. این آبراه ها همواره به عنوان یکی از اجزای اصلی زیرساخت محله ها با نقش کلیدی اکولوژیک و اجتماعی محسوب می شدند. خشک شدن مادی ها تاثیرات نامطلوبی بر حس مکان محله ها و زندگی اجتماعات محلی داشته است. بنابراین هدف از پژوهش حاضر دستیابی به میزان تاب آوری دو اجتماع محلی همجوار با مادی ها (محله عباس آباد و محله برازنده) در برابر خشک شدن رودخانه زاینده رود و مادی ها در شهر اصفهان است.

    روش بررسی

    به منظور ارزیابی تاب آوری، تکنیک پیمایش و تحلیل داده های ثانویه با اتکا بر چارچوب اجتماعات محلی تاب آور تدوین شده در سال 1397مد نظر قرار گرفت. در مجموع، 22 نفر از مدیران و کارشناسان شهری و 379 نفر از ساکنان دو اجتماع محلی مورد مطالعه، مورد پیمایش قرار گرفتند. تحلیل داده ها، با استفاده از روش های کمی و نرم افزار تحلیل داده های آماری SPSS صورت پذیرفت.

    یافته ها

    نتایج، نشا ن دهنده این است که به طور کلی امتیاز تاب آوری دو محله عباس آباد و برازنده، در سطح زیر متوسط قرار دارد. کمترین میزان تاب آ وری مربوط به عوامل نهادی/حکمروایی محلی در محله ها در حدود 7/1 است و بیشترین آن مربوط به عوامل کالبدی- فضایی در محله عباس آباد، 25/3 از مجموع 5 امتیاز است.

    بحث و نتیجه گیری

    مفهوم تاب آوری اجتماعات محلی صرفا به معنای توانایی مواجه شدن و مقابله با شرایط نامساعد توسط اجتماعات نیست. درحالی که به نظر می رسد اجتماعات محلی شهر اصفهان با وضعیت موجود کنار آمده اند، نتایج ارزیابی تاب آوری اجتماعات محلی موردنظر در برابر خشک شدن رودخانه زاینده رود و مادی ها از سطح متوسط پایین تر است. بنابراین نیاز به راهکارهایی در زمینه تقویت تاب آوری اجتماعات محلی شهر اصفهان وجود دارد.

    کلید واژگان: ارزیابی تاب آوری, تاب آوری اجتماعات محلی, اصفهان, رودخانه زاینده رود, مادی
    Melikasadat Amirzadeh, Naser Barakpour *
    Background and Objective

    Zayandehrood River is the largest river of central Iran, which passes through the city of Isfahan. This river has constantly contributed to the growth of Isfahan and, throughout the history, has provided the city with a green landscape, despite the hot and arid climate of the region. Moreover, Madies are neighborhood aqua-ducts from Zayandehrood, initially developed for agricultural purposes and, as the city developed, turned into greenways for urban fabric. These aqua-ducts have been one of the major infrastructural elements of neighborhoods with key ecological and social roles. Recently, Zayandehrood’s drying up has become one of the most important incidents with devastating impacts on Isfahan and its local communities. Madies’ drying up has had negative impacts on the neighborhoods’ sense of place as well as local communities’ lives. Thus, the aim of this study is to evaluate the resilience of two local communities in the vicinity of Madies in Isfahan, namely Abbas Abad and Barazandeh districts.

    Material and Methodology

     This research incorporated survey and secondary data analysis to evaluate the resilience of these communities. The research was conducted based on a pre-developed community resilience framework. Overall, 22 authorities and experts from the Municipality of Isfahan and 379 residents from the two local communities were surveyed. Afterwards, the resulting data was analyzed quantitatively through SPSS software.

    Findings

    The findings show that the overall community resilience level is below the moderate level. The lowest score, belonging to local institutional/governance factors, is 1.7 and the highest score is 3.25, a few points higher than the moderate level. The latter score belongs to spatio-physical factors in Abbas Abad district.

    Discussion and Conclusion

     Community resilience is not limited to the ability of communities in withstanding  adverse situations. Although the local communities of Isfahan are apparently accustomed to the status quo, the overall score of community resilience of these communities is below the moderate level. Therefore, there should be strategies to enhance the resilience of local communities in the city.

    Keywords: Resilience Evaluation, community resilience, Isfahan, Zayandehrood River, Madi
  • ناصر برک پور*

    "شهر" تاکنون بارها در آثار مختلف موضوع تشبیه یا نفی تشبیه بوده است. منظور کریستوفر الکساندر (1965) از  "شهر، درخت نیست"در مقاله معروف خود، این بود که شهرهای طبیعی به تدریج و در طول تاریخ شکل گرفته اند و از این رو ساختاری پیچیده و شبکه - مانند دارند. در این شهرها، تنوع، کثرت و هم پوشانی فضاها و فعالیت ها موجب سرزندگی حیات شهری می شود، اما شهرهایی که به طور مصنوعی طراحی و ساخته می شوند ساختاری ساده و درختی دارند و ازاین رو بی روح و کسل کننده اند. کوین لینچ (1960) در کتاب "تصویر ذهنی از شهر"، تحت نفوذ رو به گسترش زبان شناسان و ساختارگرایان، شهر را به نوعی متن چاپی و نوشتاری تشبیه کرد و خود او از اولین کسانی بود که الفبای این متن را شناسایی و معرفی کرد. از نظر او شهر نیز همچون متن نوشته شده می تواند از نظر افراد روشن و خوانا و یا برعکس، مبهم و آشفته باشد. خوانایی، به خاطر سپاری و بازشناسی اجزای محیط شهر در ذهن، مفاهیم کلیدی در نظریه او بودند. اما پیش از آن دو و به احتمال زیاد الهام بخش آنان، لودویگ ویتگنشتاین (1986)، از شهر برای تشبیه موضوع پیچیده تر و انتزاعی تر زبان استفاده کرد و تعبیر "زبان همچون شهری قدیمی" را به کار برد. او در این تعبیر، زبان را به شهری قدیمی تشبیه می کند، هزارتویی از کوچه پس کوچه ها، میدانچه ها و خانه هایی با الحاقاتی از دوره های مختلف که خیابان ها و خانه های جدید آن را احاطه کرده اند.تعابیر فوق در برنامه ریزی و طراحی شهری و همچنین فلسفه تحلیلی زبان بسیار شناخته شده و جاافتاده اند. اما تعبیر "شهر، هتل نیست" جان فریدمن (1999) اگرچه نسبتا جدید و ناشناخته است در حوزه مدیریت شهری و جامعه شهری ایران معنادار و بهنگام است. بر اساس این تشبیه، ممکن است تصور شود شهر هم مثل هتل جایی برای اقامت ساکنانی و تحت اداره مدیرانی است. در این هتل که معمولا هتلی طبقاتی است ساکنان و میهمانان پردرآمد طبقات بالایی و گران قیمت را اشغال می کنند و بقیه به تدریج در سایر طبقات ساکن می شوند. حتی عده ای در  بیرون از هتل و در گوشه و کنار خیابان جایی برای خود دست وپا می کنند. مدیریت هتل نیز در هنگام ارائه گزارش به سهام داران، بیش از هر چیز در اندیشه تراز مالی، سودآوری و افزایش سهم از بازار هتل داری منطقه است. به طور کلی و با این تلقی، بسیاری از مردم تمایل دارند طوری در شهر زندگی کنند که گویی در هتل به سر می برند. مدیران شهری نیز خود را همچون مدیران هتل و مردم را ساکنان هتل- شهر تلقی می کنند و هدف خود را بهبود خدمات، کاهش هزینه ها و افزایش سود می دانند.به نظر واضع این تشبیه، سه نکته یا ایراد مهم و اساسی در این طرز تلقی وجود دارد. نخست این که مردم، به مفهومی که در مورد بنگاه های اقتصادی به کار می رود مالک شهر نیستند. دوم، شهرها سودآور نیستند و سوم، که تفاوتی پنهان ولی عمیق دربردارد این است که ساکنان شهر به گوشه ای از شهر دلبسته اند و به آن احساس تعلق دارند. شهر، تصویری از هویت جمعی آنان را تشکیل می دهد. اما اگر شهر، موسسه اقتصادی و انتفاعی نیست و مدیران شهری هم هیات مدیره آن نیستند پس چیست؟ گروه مدیریت شهر باید به چه کسی گزارش دهد؟ اگر ساکنان شهر میهمانانی نیستند که فقط باید پول بپردازند و در آن اقامت کنند پس کیستند؟شهر برخلاف هتل، یک سیستم اجتماعی و نوعی جامعه سیاسی است. یکی از مواردی که شهر را از هتل متمایز می کند مفهوم شهروندی و حقوق و تکالیف مترتب بر آن است. بر این اساس، شهر یا جامعه سیاسی دارای مقتضیاتی است که بدون آنها به محلی مانند هتل تبدیل می شود. در تلقی "شهر همچون هتل"، انتظار مدیریت شهری آن است که ساکنان شهر مالیات و عوارض بپردازند و مدیران هم به ازای آن خدمات شهری ارائه دهند. در حالی که شهر، هویتی جمعی است که مدیریت آن باید پاسخگوی ساکنان درازمدت، یعنی شهروندان آن باشد. در تحلیل نهایی، شهروندان هستند که هیات مدیره شهر را تشکیل می دهند و باید قدرت روی کار آوردن و برکنار کردن مدیریت شهر را داشته باشند.

    Naser Barakpour *

    “A city is not a Hotel”, a metaphor which has been used by John Friedmann (1999) to describe transformations of local governance, is relatively new and unknown, but in relation with urban society and management of Iran today is timely and meaningful. Based on this metaphor, it is assumed that the city would be like a hotel. As a hotel, well- paying guests occupy the top floors of the tower, whilst numbers of homeless people jostle in the alleys. According to Friedmann, there are three fatal flaws in this metaphor. No one can be said to “own” the city in the sense that stockholders own a capitalist enterprise. Cities are not supposed to be “profitable” and many of the city’s inhabitants harbor strong attachments to the small corner of the earth. But if the city is not a capitalist enterprise, and there is no distinguished Board of Directors, then what is it? ...The city is not a “hotel”, because it is, potentially at least, a political community, a collective entity whose management is ultimately accountable to its long- term residents, its “citizens”. It is citizens who constitute its “putative” Board of Directors”, with the implicit power to “hire and fire” the city’s management.

    Keywords: Local Governance, Political Community, Citizenship
  • محمدرضا انصاری، ناصر برک پور*
    در عصر کنونی افزایش نابرابری ها و محرومیت های شهری به یکی از مهم ترین مسایل در میان مشکلات و چالش های نوظهور شهری تبدیل شده است و شکاف بین ثروتمندان و فقرا در بسیاری از کشورها در 30 سال گذشته به بالاترین سطح خود رسیده است. از سوی دیگر برنامه های توسعه به عنوان یکی از مهم ترین ابزار مدیریت و برنامه ریزی شهر ها می توانند با بهره گیری از جامع ترین و کارآمدترین رویکرد ها نظیر پایداری اجتماعی در جهت مقابله با این مشکلات و چالش ها تهیه و تدوین شوند. شهر زنجان در سال های گذشته شاهد افزایش انواع نابرابری ها و محرومیت های شهری بوده است. از این رو هدف اصلی این تحقیق بررسی و ارزیابی میزان توجه برنامه های توسعه شهری و منطقه ای زنجان به پایداری اجتماعی شهری است. در این تحقیق با بهره گیری از روش ارزیابی کیفیت برنامه ها از طریق تکنیک تحلیل محتوا و با استفاده از 14 بعد و 47 متغیر پایداری اجتماعی به ارزیابی برنامه های توسعه شهری و منطقه ای زنجان پرداخته شده است. نتایج حاصل از یافته های تحقیق نشان     می دهد، این برنامه ها در دهه های گذشته نتوانستند بصورت مطلوب و دقیق راهکارها و سیاست های پایداری اجتماعی را در محتوای خود منعکس کنند. همچنین در ارزیابی این برنامه ها مشخص گردید موضوع پایداری اجتماعی در برنامه های شهری بیشتر از برنامه های منطقه ای منعکس گردیده است. علاوه بر این ها در بررسی میزان توجه به ابعاد پایداری اجتماعی و اولویت بندی آن ها در این تحقیق مشخص شد که ابعاد و موضوعات اساسی و نوین پایداری اجتماعی از جمله سرزندگی، انسجام اجتماعی، سرمایه اجتماعی، حکمروایی و مشارکت کمتر از موارد دیگر در مجموع برنامه ها منعکس گردیده است.
    کلید واژگان: ارزیابی, برنامه های توسعه شهری و منطقه ای, پایداری اجتماعی, شهر زنجان
    Mohammadreza Ansari, Naser Barakpour *
    In the current era, inequality, deprivation, and exclusion have become one of the most important issues among emerging urban problems and challenges, and the gap between rich and poor in most countries has reached its highest level in the last thirty years. On the other hand, development plans as one of the most important tools for urban management and planning can be prepared using the most comprehensive and efficient approaches such as social sustainability to address these problems and challenges. In recent years, Zanjan city has witnessed an increase in various inequalities and deprivation. Therefore, the main purpose of this study is to investigate and evaluate the tendency of Zanjan urban and regional development plans to urban social sustainability. In this research, the Plans Quality Evaluation method and Content Analysis technique have been utilized to evaluate Zanjan urban and regional development plans with regards to 14 dimensions and 47 variables of social sustainability. The results showed that in the past decades these plans have not been able to adequately reflect the strategies and policies of social sustainability in their content. Also, in the evaluation of these plans, it was determined that the issue of social sustainability is reflected more in urban plans rather than regional plans. In the review of the dimensions of social sustainability and their prioritization, it was found that the fundamental dimensions and novel issues of social sustainability, including vitality, social cohesion, social capital, governance and participation, and equality were reflected less than other items in various plans.
    Keywords: evaluation, Urban, Regional Development Plans, social sustainability, Zanjan City
  • الهه کشیری*، ناصر برک پور
    کولی ها یا جوکی ها علی رغم گذشت سالیان متمادی، به دلیل برخی ویژگی های اجتماعی-فرهنگی، همواره از سوی جامعه میزبان طرد شده و با یک هویت ویژه در تصور جامعه میزبان شکل گرفته اند، به طوری که در شهرهای مختلف از جمله در شهر ساری، تجربه جابه جایی اجباری و ترک محل سکونت خود را داشته اند. ازهمین رو، در این پژوهش از روش مردم نگاری و تحلیل محتوای کیفی به منظور فهم بسترها، شرایط و تجارب کولی های ساکن در شهرک نوبنیاد در ارتباط با پدیده طرد در سطح شهر و محله استفاده شده است. یافته های این پژوهش نشان می دهد طرد کولی های ساکن در شهرک نوبنیاد ناشی از دو عامل اصلی فرهنگ متمایز و استمرار محرومیت اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و قانونی است که علی رغم آنکه هریک از این موارد منجر به تشدید دیگری می گردد، اما تاثیرگذاری توامان این دو عامل برای همه کولی ها صدق نمی کند. درواقع تنوع وضع درآمدی و دسترسی به منابع قدرت در میان اجتماع مورد مطالعه، باعث می گردد برخی افراد محرومیت در ابعاد اقتصادی و سیاسی و قانونی را تجربه نکنند. بدین ترتیب تفاوت در ارزش ها و نگرش های فرهنگی و گاه محرومیت در ابعاد اقتصادی، سیاسی و قانونی، از طریق ایجاد تفاوت میان کولی ها و سایرین منجر به ایجاد ترس می گردد که دیگری سازی و تعمیم تصورات ذهنی منفی را به جریان می اندازد. بدین ترتیب به منظور غلبه بر این احساس ترس از دیگری، فرآیندهایی چون عدم پذیرش دیگری (به صورت دوسویه)، تقویت سرمایه اجتماعی درون گروهی، کاهش مواجهه و روابط برون گروهی موثر و افتراق فضایی آغاز می گردند که در کنار وجود تبعیض ها و محرومیت ها، منجر به طرد کولی ها در ابعاد و عرصه های مختلف زندگی روزمره می گردد.
    کلید واژگان: تفاوت قومی و فرهنگی, جداشدگی, ساری, طرد, کولی ها
    Elahe Kashiri *, Naser Barakpour
    In spite of the fact that Kolys live for many years in Iran, they have always been excluded by the majorities and have been recognized by a special identity in the imagination of them, so that in different cities, including the city of Sari, they have experienced displacement and leaving their place of residence. Therefore, this research has been done by using ethnographic method and qualitative content analysis with the aim of understanding the contexts, conditions, and experiences of Kolys living in the Nobonyad town about exclusion,. The results of this study show that exclusion of Kolys living in the Nobonyad town is due to two main factors which are different culture and continuous social, economic, political, and legal deprivation. Although each of these factors exacerbates the other, the simultaneous effects of these two factors do not apply to all Kolys. These factors lead to generating fear through othering and generalizing negative imaginations. Overcoming this fear, enables a different set of processes such as rejecting the other, strengthening social capital within the group, reducing exposure and effective out-group relationships, and spatial segregation to take place, which lead to the exclusion of Kolys in various dimensions and domains of everyday life.
    Keywords: ethnic, cultural difference: exclusion :Kolys: Spatial segregation: Sari
  • ناصر برک پور*، ایرج اسدی

    نتایج تحقیقات مختلف در دهه‏ های اخیر درباره ابعاد نهادی، مالی و کارکردی مدیریت شهری ایران، بیانگر تداخل مسیولیت ‏ها و اختیارات سازمان‏های دولتی و عمومی، ناهماهنگی در ارایه خدمات شهری، محدود بودن گستره وظایف و اختیارات نهادهای محلی، ناپایداری منابع مالی، اغتشاش قلمرویی و مشکلات دیگر در نظام مدیریت محلی است. در پاسخ به این مشکلات، راه‏‏حل مناسب در افزایش یکپارچگی در نظام تصمیم‏گیری و اقدام و در قالب «مدیریت شهری یکپارچه» جست‏وجو شده است. در این مقاله از روش‏های مرور تحقیقات و اسناد، مصاحبه و تحلیل محتوا در گردآوری و تحلیل داده‏ها استفاده شده است. عواملی که مدیریت یکپارچه شهری را از مدیریت متفرق متمایز می‏کنند، متنوع هستند و ابعاد مختلف قلمرویی، کارکردی، حقوقی، مالی و غیره دارند. در میان این ها، شیوه توزیع یا تخصیص کارکردها و وظایف، صلاحیت‏ها و مسیولیت‏ها میان دولت مرکزی و مراجع محلی یکی از عرصه‏های مهم تحلیل از نظر یکپارچگی و استقلال عمل در اداره امور محسوب می‏شود. این مقاله نشان می‏دهد چند اصل بنیادین در عرصه کارکردی باید مورد تاکید قرار گیرد: نخست) واگذاری وظایف و کارکردهای بیشتر به شورا و شهرداری، به یکپارچگی بیشتر مدیریت شهری و در نتیجه، افزایش کارایی، اثربخشی و پاسخ گویی منجر خواهد شد. دوم) شورا و شهرداری، نزدیک‏ترین سطح مدیریت به شهروندان است و از این رو، مشروعیت و کارایی بیشتر نسبت به دیگر نهادها و سازمان‏های دولتی در خدمات‏رسانی دارد. سوم) شورا و شهرداری به دلیل مکان مبنا بودن، چندکارکردی بودن و انتخابی ‏بودن، بهترین گزینه برای به عهده گرفتن نقش سازمان رهبر، در مدیریت شهری است.

    کلید واژگان: شورای شهر, شهرداری, عرصه کارکردی, مدیریت شهری یکپارچه
    Naser Barakpour *, Iradj Asadie
    Introduction

    Our country’s cities and municipalities face numerous social, economic, and environmental problems. According to many experts, the root of an essential part of these problems lies in the inefficiency of the urban planning and management system. The results of various research in recent decades on the institutional, financial, and functional dimensions of urban management in Iran indicate the overlap and interference of responsibilities of state and public organizations, lack of coordination in the provision of municipal services, limited scope and power of local institutions, financial instability, territorial fragmentation, and other problems. Naturally, in response to various institutional, policy, and functional fragmentations, the appropriate solution to increase the integration and coherence in decision-making and action, in the form of “integrated urban management,” has been sought.

    Materials and methods

    In general, two rational and comprehensive strategies can be adopted to deal with functional fragmentation within cities: a) Merger and integration of all active organizations in cities and the establishment of a large and unified organization that has all responsibilities for planning and management; B) Designation of a significant organization (among organizations active in urban planning and management) to coordinate all plans, programs, and activities of organizations involved in urban planning and management based on a plan which is accepted by all of them. The first strategy, which is radical, requires very large organizational consolidations that are not politically feasible and will face many organizational resistances and legal obstacles. In contrast, the second strategy has a higher capacity for implementation because the existing organizational power structure is largely maintained. Only activities centered on a single agreed plan will be monitored by a significant (lead) organization. Suppose this significant and coordinating organization is called the lead organization due to its role in inter-organizational interactions. In that case, the critical question in implementing this strategy is which organization can or must play the leading role of organizations active in the city to achieve integrated urban management. Based on the arguments presented in this article, compared to all existing organizations, the city council, and the municipality have the most appropriateness for the leadership role of organizations active in urban planning and management. For the current research, we reviewed the existing studies and legal documents and conducted in-depth interviews with city and government managers and executives. These sources were used to obtain data and test the analytical model. Our analytical model is based on an ideal type model.

    Findings

    This article, which studied the dimension of functional integration in detail, shows that some fundamental principles in this field need to be emphasized: First, delegating more tasks and functions to the council and the municipality will lead to greater integration of urban management and, as a result, greater efficiency, effectiveness, and accountability. Second, the council and the municipality are the closest management level to the citizens and therefore have more legitimacy and efficiency than other state organizations in providing services. Third, it is evident that due to the centralized and sectoral structure of government in Iran and due to the lack of understanding of mutual interests between the municipality and other service institutions, the possibility of automatic formation of coordinating mechanisms and relevant institutions- based on the strategy of the lead organization or voluntary delegation of functions from state organizations to municipalities- will not be possible. Therefore, the only way to achieve this goal is to convince the central government (cabinet and parliament) to change their attitude and issue political and administrative mandates at the highest level to form this type of inter-organizational coordination mechanism. Fourth, a pilot transition to integrated urban management, either through the transfer of responsibilities to municipalities or through the assumption of the role of the lead organization by the council and the municipality, is better to start with metropolitan municipalities due to the need for high organizational capacity. 

    Conclusion

    Based on the arguments presented in this article, compared to all existing organizations, the city council, and the municipality have the most appropriateness for the leadership role of organizations active in urban planning and management.

    Keywords: City Council, municipality, functional area, Integrated Urban Management
  • مصطفی مومنی*، ناصر برک پور

    شهرنشینی و تغییرات اقلیمی، دو پدیده جهانی هستند و به لحاظ ذاتی دارای همبستگی می‌باشند. کاربری زمین نیز به عنوان یکی از مهم ترین عوامل در این حوزه به شیوه‌های مختلف تغییرات اقلیمی را تحت تاثیر قرار می‌دهد. یکی از راهکارهای مدیریت این مسئله بکارگیری حکمروایی اقلیمی چندسطحی است که یک چهارچوب مفهومی انعطاف پذیر برای درک روابط بین شهرها، مناطق و دولت‌های ملی در مسایل مربوط به راهبردهای کاهش و سازگاری را فراهم می‌آورد. هدف از این پژوهش ارزیابی قوانین مربوط به کاربری زمین با توجه به معیارهای شیوه اختیارات در چهارچوب حکمروایی اقلیمی چندسطحی در منطقه شهری قزوین بوده است. در این مطالعه از روش پژوهش اسنادی و فن بازبینی نظام مند متون و به منظور انطباق معیارهای شیوه اختیارات و مواد قانونی در قوانین و مقررات مورد بررسی، از روش تطبیقی–تحلیلی استفاده شده است. در این راستا 10 قانون ناظر به وجود موادی که در آن‌ها به مسیولین نهادهای محلی وظایف و اختیاراتی را در حوزه برنامه‌ریزی کاربری زمین اعطا کرده است، مورد ارزیابی قرار گرفتند. نتایج مطالعه حاکی از آن است که چالش‌هایی همچون تاثیر سیاست‌ها و راهبردهای اسناد توسعه‌ای بر تصمیمات، اختلاف میان تصمیمات و اسناد بالادستی، تفاوت در ماهیت مراجع بررسی و صدور مجوزها، خلاء‌های قانونی در ارتباط با قانون‌های مرتبط و تناقض در اجرا در حوزه برنامه‌ریزی کاربری زمین در منطقه شهری قزوین وجود دارد و برخی تصمیم گیری‌ها در سطوح محلی بر اساس اختیارات واگذار شده کمتری اتخاذ شده و اقدامات منتج از آن بیشتر در معرض آسیب است.

    کلید واژگان: منطقه شهری قزوین, حکمروایی اقلیمی چندسطحی, کاربری زمین, حکمروایی از طریق اختیارات, قوانین و مقررات
    mostafa momeni*, naser barakpour

    Urbanization and climate change are two global phenomena and are inherently correlated. Land use, as one of the most important factors in this field, affects climate change in various ways. One way to manage this issue is to use multilevel climate governance, which provides a flexible conceptual framework for understanding the relationship between cities, regions, and national governments related to mitigation and adaptation strategies. The purpose of this study was to evaluate the laws related to land use according to the criteria of the governing by authority in the framework of multilevel climate governance in Qazvin urban region. In this study, the method of documentary research and the technique of systematic review of texts and in order to comply with the criteria of the governing by authority and legal materials in the laws and regulations, the comparative-analytical method has been used. In this way, 10 laws regarding the existence of legal articles were evaluated, in which local government officials have been given authority in the field of land use planning. The results of the study indicate that ther are different challenges such as the impact of policies and strategies of development documents on decisions, differences between decisions and upstream documents, differences in the type of reference review and licensing, legal gaps in related laws and inconsistencies in implementation in the field of land use planning in Qazvin urban region, and some decisions are based on less delegated authority at the local level, and the resulting actions are more vulnerable.

    Keywords: Qazvin urban region, Multilevel climate governance, Land Use, Governance by authorities, Laws, regulations
  • ناصر برک پور*، رامین کیوانی

    بیش از یکصد سال از شکل گیری و استقرار نظام مدرن مدیریت محلی/ شهری در ایران می گذرد. در طول این مدت، نظام مدیریت شهری تحولات مهمی را از نظر رهبری سیاسی و اجرایی در سطح محلی از سر گذرانده است. هدف این مقاله، بررسی گونه شناختی نظام مدیریت شهری در ایران و تغییرات آن با رویکرد نهادگرایی تاریخی و کنشگرمدار است. مطابق با این رویکرد، سه دوره اصلی در تاسیس و تحول نظام مدیریت محلی در ایران قابل تشخیص است. در هر یک از این دوره ها اشکال مختلفی از توزیع قدرت میان سطوح مرکزی و محلی حکومت از یک سو و همچنین روابط میان ارکان قانون گذاری و اجرایی مشاهده می شود. تحلیل روابط میان کنشگران اصلی قدرت در سطوح مرکزی و محلی نشان دهنده ویژگی های عمومی نظام مدیریت محلی در هر دوره است. نتایج بررسی نشان می دهد نظام مدیریت شهری در ایران از منظر گونه شناسی نهادگرایانه به مدل صلاحیت دوتایی، مدل تقلیل یافته وظایف یکدست و مدل اختلاط گرا شبیه است. همچنین تحلیل ساختار و روابط قدرت حاکی از ثبات نسبی در روابط افقی و نوسان فراوان در روابط عمودی قدرت، مداخله گسترده دولت مرکزی در امور محلی و فقدان عزم سیاسی در تمرکززدایی قدرت در اداره امور محلی است. واژه های کلیدی: حکومت محلی، مدیریت شهری، روابط قدرت، شهرداری، شورای شهر

    کلید واژگان: حکومت محلی, مدیریت شهری, روابط قدرت, شهرداری, شورای شهر
    Naser Barakpour *, Ramin M-Keivani

    Since the 1980s, local government systems in Europe have undergone significant institutional changes and territorial reforms. According to Wollmann (2008; 2012), these reforms seek to address two main issues, namely the lack of accountability and transparency (democratic deficit) and the inability to deal with social, economic and environmental problems (functional deficit). Some also believe that the expansion of local government reforms is due to the fact that this level of government is most affected by the continuation of the global financial crisis and austerity policies (Bouckaert and Kuhlmann, 2016; Gardner, 2017). The bulk of these reforms in European countries with different political and administrative systems, whether federal or unitary, as well as transitional systems in Eastern European countries, have focused on strengthening local executive and political leadership through the reforms of administrative structures, decentralization and increase of local autonomy (Ladner et al, 2016; Ladner et al, 2015). To this must be added changes in the local government types. In Iran, above-mentioned democratic and functional deficits have led to various debates and research on the institutional, financial and operational dimensions of the local government in recent decades. These include Barakpour and keivani, 2016; Barakpour and Asadie, 2011 and show different and complicated problems in the country’s local management and leadership. Political, functional and territorial fragmentation, unsustainability of municipalities’ revenues and, generally, inefficiency of local leadership are regarded as instances of these problems. The main purpose of this article is to investigate the typology of urban management system in Iran and the trend of its changes utilising historical and actor-centered institutionalism. According to this approach, three main stages in the establishment and development of the local government system in Iran can be distinguished and differentiated. The first period (1905-1930) returns to the Constitutional Revolution more than a century ago and the transition from traditional government to rule-based government and the formation of modern political institutions. The second period (1930-1978), shortly after the Constitutional Revolution, begins with the establishment of the Pahlavi regime and lasts about five decades. The third period (from 1979 to present) relates to Iran’s revolution of the 1970s and the establishment of the Islamic Republic four decades ago. Each one of these periods highlight different forms of the distribution of power between the central and local levels of government as well as the relations between legislative and Executive bodies. Analysis of the relationship between the main actors of power at the central and local levels indicates the general characteristics of the local government system in each period. The results show that stability in the horizontal dimension and fluctuation in the vertical dimension of power relations, central government interference in local affairs, the lack of political resolve in decentralization, The Vague Prospect of Reforms in the Local Government System and Continued Procedural and Substantive Problems are the most important points in relation with urban management in Iran, especially in the contemporary era. 

    Keywords: Local government, Urban Management, Power Relations, Municipality, City council
  • مرجان شرفی*، مصطفی بهزادفر، سید عبدالهادی دانشپور، ناصر برک پور، حمیدرضا خانکه
    مشارکت، مفهومی محلی، متنوع، پیچیده و پویا است. از این رو نظریه ها و دیدگاه های موجود در زمینه مشارکت در برنامه ریزی شهری که اغلب در ساختار کشورهای غربی ارایه شده اند، در سایر کشورها اثربخشی لازم را ندارند. این در حالی است که تاکید اغلب پژوهش های انجام شده در این حوزه در محیط برنامه ریزی شهری کشور، بر سنجش نظریه های موجود معطوف و هدف آن ها تعیین سهم متغیرهای شناسایی شده از مشارکت و ارزیابی فرایند های مشارکتی بوده است. اما با توجه به ماهیت ذهنی و تعاملی این پدیده، ادراک آن توسط کنشگران مختلف می تواند با دیدگاه های نظری جهانی، متفاوت باشد. بنابراین محدود کردن آن در ساختار نظریه های موجود، تامل برانگیز است. هدف این پژوهش، شناخت ادراک مردم و برنامه ریزان از فرایند مشارکت در محیط برنامه ریزی شهری است. چراکه تحقق مشارکت تنها مستلزم به کارگیری فرایند و شیوه های مناسب مشارکتی نیست، بلکه نیازمند شرایطی است که صرفا عینی و متاثر از ساختارهای رسمی محیط برنامه ریزی نیستند و لازمه کشف آن ها، درک تجربه و معنای تجربه کنشگران از فرایند مشارکت است. این پژوهش در دسته پارادایم تفسیرگرایی قرار می گیرد. در این پژوهش از تحلیل محتوای کیفی استقرایی آشکار به منظور تفسیر داده ها استفاده شده است. یافته ها بیانگر آن است که مهم ترین مفهوم در حوزه ادراک برنامه ریزان و مردم از مشارکت در محیط برنامه ریزی شهری، مشارکت گریزی مردم و برنامه ریزان است.
    کلید واژگان: مشارکت عمومی, تجربه مشارکت, مشارکت گریزی مردم, مشارکت گریزی برنامه ریزان, محیط برنامه ریزی شهری
    Marjan Sharafi *, Mostafa Behzadfar, Seyed Abdolhadi Daneshpour, Naser Barakpour, Hamidreza Khankeh
    Public Participation is a local, diverse, complicated and dynamic concept. So, the existing theories in the field of public participation in urban planning which has been developed in the global North countries are not in the line with the characteristics of the planning environments of developing countries, moreover they have not enough efficiency in these countries. Whereas, in theory, most of the research noticing to public participation in the urban planning environment in Iran have adopted the positivist approach to evaluate the existing theories and have aimed to determine the Importance of known variables and their impact on public participation. In the other part of these researches have been tried to evaluate the consequences of participatory processes. These researches attempt to deal with this complicated and abstract phenomenon through shrinking it to numbers and figures within the framework of existing theories, without considering the characteristics of planning environment. Accordingly, there is a contradiction in understanding that is riddled with misunderstandings and ambiguity about the concept of participation and its effectiveness in the urban planning environment in Iran. From an empirical point of view, due to the essence of this concept and the variety of its understanding and practice in different structures, the contemporary experiments that are based on the theories, models and experiences of other countries, over-reliance on the techniques of participation and merely emphasized on the objective conditions of the formal structure of the planning environment, not only have not decreased the gap between theory and practice, but also have resulted in practice in trapping participation into a vicious and faulty cycle. Therefor this research tries to recognize the informal structures of urban planning environment which affect public participation, through discovering the experience of people and planners in public participation and the meaning of it in the urban planning environment of Iran. This research can be categorized within the interpretive paradigms. Epistemologically, it emphasizes on the interaction between the researcher and the participants and the closest possible objective distance. This research uses ‘manifest inductive qualitative content’ analysis methodology. Data gathering has been done using in-depth unstructured interviews. Choosing participants (interviewees) has been targeted towards developing the concepts and continued until theoretical saturation. 22 individual in-depth interviews and 2 group interviews have been conducted with planners and people who had experience in participation. Being aware of the interactive characteristic of the concept of participation, some field surveys have been conducted during the procedure of the study in order to develop the concepts further. The findings of the study demonstrate that the most important concept in the understanding and practicing of participation for the people and the planners, simultaneously, is “refusal from participation”, which is a different concept than the concept of refusal argued in former theories in the field of social sciences. Finally, by achieving an in-depth understanding of the components of the participatory planning environment, this research, that has considered the current conditions of the planning environment of the country, underscores the areas requiring intervention to fill the gap between theory and practice in participation.
    Keywords: Public Participation, the experience of participation, planners’ refusal to participation, people’s refusal to participation, urban planning environment
  • ناصر برک‏پور، سیامک مسعودی*
    از نظر نویسندگان این مقاله، تفرق سیاسی و عملکردی، ضعف سازوکار هماهنگی و همکاری بین مدیران و مسئولان، بی‏توجهی به کارایی و اثربخشی اقتصادی، ابهام قانونی در نظام تقسیمات کشوری، ضعف در حوزه مشارکت مردمی و از همه مهم‏تر فقدان سیاست مشخص و برنامه‏ریزی‏شده در تصمیم‏گیری ها درباره تجزیه یا ادغام قلمروها ازجمله پیامدهای سیاست قلمرویی وضع موجود ایران است. براین‏اساس، اگر سیاست ادغام قلمروها به‏صورت برنامه‏ریزی‏شده و با واگذاری برخی اختیارات به سطوح محلی و کاهش رایزنی های سیاسی و تاثیر عوامل غیررسمی همراه باشد، می‏تواند برای برخی از حوزه های قلمرویی ایران مناسب باشد.
    کلید واژگان: اصلاحات قلمرویی, تقسیمات کشوری, ادغام, تجزیه, مدیریت محلی, کارایی
    Naser Barakpour, Siamak Masoudi *
    The authors of this article maintain that the current territorial policy in Iran has resulted in a number of issues, including political and functional divisions, flawed mechanisms for coordination and cooperation between managers and officials, disregard for economic efficiency and effectiveness, legal ambiguity in the system of administrative divisions in the country, lack of public participation, and, most importantly, lack of a clear and well-crafted policy for making decisions about dividing or merging territories. In light of the above-mentioned issues, it can be said that the merger of territories could contribute positively to some territorial divisions in Iran if it is carried out in a well-planned manner, some authority is delegated to local bodies, fewer political consultations are made, and the influence of unofficial factors becomes less strong.
    Keywords: Territorial Reforms, Administrative divisions, Merger, Dividing, Local management, Efficiency
  • مهسا حاجی محمودی، ناصر برک پور، پویان شهابیان*
    چکیده
    زمینه و هدف
    رشد روزافزون جمعیت و در پی آن بحران های روبه تزاید زندگی شهری، اصل توسعه پایدار را بیش از پیش در کانون توجه قرار می دهد، ضمن آن که مشاهده عدم تعادل ها در زندگی شهری نشان از عدم تحقق شاخص های پایداری دارد. آن چه که در اغلب نگرش ها و روش های ارزیابی پایداری دیده می شود، توجه صرف به ابعاد محتوایی یعنی شاخص های زیست محیطی، اجتماعی و اقتصادی است. اما در بسیاری از جوامع با وجود منابع غنی و کیفیت بالای زیست محیطی و هم چنین سطح مطلوب اجتماعی و اقتصادی باز هم شاهد ناکامی ها و کمبودهایی در دستیابی به اهداف توسعه پایدار بوده ایم. لذا به نظر می رسد، بازبینی مجدد ابعاد و شاخص های پایداری و جامع نگری بیش تر در این زمینه، بتواند راهکاری تازه پیش روی جوامع بگشاید. هدف این مقاله، ارزیابی پایداری توسعه شهری در دو منطقه 7 و 22 تهران با رویکردی متفاوت و با در نظرگیری ابعاد و جوانب پایداری در دو بخش محتوایی و رویه ای است. بخش محتوایی شامل شاخص های زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی است که در واقع این شاخص ها در بطن جامعه بوده و وابسته به عوامل دیگری در جامعه تغییر می کنند و متاثر از سیاست های توسعه پایدار هستند. گروه دیگر شاخص ها که اغلب در ارزیابی توسعه پایدار مورد غفلت واقع شده اند گروه شاخص های رویه ای هستند که در واقع متشکل از مجموعه شاخص هایی بوده که به صورت مستقل عمل کرده و مبین فرایند سیاست ها در یک جامعه می باشند.
    روش بررسی
    در این زمینه از روش های مطالعات کتابخانه ای و اسنادی، مشاهدات میدانی، پرسش نامه و مصاحبه استفاده شده و داده های گردآوری شده با استفاده از نرم افزار SPSS و روش های آماری مورد تحلیل و بررسی قرار گرفتند.
    یافته ها
    یافته های پژوهش نشان می دهد، منطقه 22 از نظر هر دو گروه شاخص های محتوایی و رویه ای نسبت به منطقه 7 در وضعیت مطلوب تری قرار دارد.
    بحث و نتیجه گیری
    منطقه 22 با برخورداری از سرمایه گذاری های نسبتا گسترده مدیریت محلی (شهرداری منطقه) در زمینه توسعه پایدار به پشتیبانی از ظرفیت های موجود منطقه پرداخته و لذا علاوه بر ارتقاء سطح کیفی مدیریت و حکومت محلی در منطقه، ظرفیت سازی های گوناگون و در نتیجه ارتقاء سطح جامعه مدنی را سبب گردیده است.
    کلید واژگان: توسعه پایدار, ارزیابی پایداری, شاخص های محتوایی, شاخص های رویه ای, جامعه مدنی, حکومت محلی, مناطق 7 و 22 تهران
    Mahsa Hajimahmoudi, Naser Barakpour, POOYAN SHAHABIAN *
    Abstract
    Background and Objective
    Population increases day to day and causes some difficulties which are more noticeable, especially in urban areas such as Tehran as one of the most populated cities in the world. Nowadays, these difficulties highlights the role of sustainable development. Needless to say, inequality in urban life is sign of failure in fulfilling of sustainability development. Based on multidimensional features of sustainable development paradigms and existence of different attitudes, it is difficult to have a perfect and multidimensional consensus in this field. Different attitudes and evaluation of sustainability methods signify the substantive dimensional issues such as environmental, social and economic features. In many societies, despite the resources, high-quality environment and high rate of social and economic features, failure in reaching sustainable development goals can be observed. Thus, it seems that investigation of of dimensions and indexes of sustainability and holistic attitude in this field can provide a new attitude towards societies. Attaining sustainability in this field needs a holistic cognition of the existing condition of the society for planning and giving strategies to reach advance rate of sustainable development in society. The aim of this study is to investigate the sustainability of urban life in Districts 7 and 22 of Tehran municipality with different attitudes by considering dimensions of sustainability in terms of substantive and procedural criteria. Substantive criterion includes environmental, social and economic indexes and these features not only exist in deep layers of society but also can change according to other conditions and are affected by sustainable development policy. Another criterion which is normally ignored in the evaluation of sustainable development, is procedural index which is formed by the indexes acting independently as a political process in society.
    Method
    In this regard, library and ocumentary studies, field observation, questionnaire and interviews were employed. The collected were analyzed by SPSS software and statistical method.
    Findings
    The results show that District 22 is better in terms of both procedural and substantive indexes compared to District 7.
    Conclusion
    Analyses show that District 22 not only receive high amount of investment in sustainable development by the local government (district municipality) but also supports some capacities which exist in the region. In addition to heightening the quality of management and local government, this district creates new capacities and helps in increasing the level of society.
    Keywords: Sustainable development, Sustainability evaluation, Substantive Index, Procedural Index, Civil society, Local government, District s7, 22 of Tehran
  • ملیکاسادات امیرزاده، ناصر برک پور*
    یکی از جدیدترین رهیافت ها در عرصه پژوهش های مرتبط با تاب آوری، تاب آوری اجتماعات محلی است. اما با وجود تدوین چارچوب های متعدد تاب آوری اجتماعات محلی، ملاحظه می گردد که پژوهشگرانی اندک بر اتخاذ دیدگاه ذی نفعان در اجتماعات محلی و در برابر مخاطرات آهسته و تدریجی، نظیر خشکسالی و خشک شدن رودخانه ها و آبراه ها متمرکز بوده اند. این در حالی است که از دیدگاه بسیاری از پژوهشگران تاب آوری، پدیده ای پیچیده، چندبعدی، محدود به زمینه و وابسته به فرهنگ است. به همین دلیل پژوهش حاضر بر آن است تا از طریق تشریح نظرات و تجربه های ذی نفعان و متخصصان، به مفهوم سازی و تدوین چارچوب ارزیابی تاب آوری دو اجتماع محلی همجوار با مادی ها در شهر اصفهان (محله عباس آباد و محله برازنده) بپردازد. بدین منظور در این پژوهش، پارادایم تفسیری و طرح پژوهش کیفی مد نظر قرار گرفته است. به منظور گردآوری داده ها از تکنیک مصاحبه استفاده شد و تحلیل داده ها با روش تحلیل محتوای کیفی و با بهره گیری از نرم افزار ATLAS-ti صورت گرفت. در مجموع 32 مصاحبه با ساکنان و متخصصان مختلف در دو اجتماع محلی مورد نظر در شهر اصفهان انجام شد. نتایج به دست آمده نشان می دهد که تاب-آوری در این دو محله، قابل مفهوم سازی در دو سطح اصلی جامعه و اجتماع محلی است.
    کلید واژگان: تاب آوری اجتماعات محلی, مفهوم سازی تاب آوری, تحلیل محتوای کیفی, ATLAS-ti, اصفهان
    Melikasadat Amirzadeh, Naser Barakpour *
    Introduction
     Over the past few decades, studies on local communities have been increasingly developed. In these studies, there is an emphasis on the role of social interactions between community members and the bottom-up approaches to encourage local communities’ participation and identify human agents on community level. Amongst the most recent approaches is community resilience. Despite considerable progress in defining community resilience and its attributes, there are several ambiguities in the theorization of this concept. Due to the nature of resilience as a complicated and multi-dimensional concept, which is strongly linked to the cultural context of a society, the investigation of the beliefs, attitudes, and values of stakeholders is essential in its conceptualization. Thus, this study conceptualizes community resilience and develops a framework for resilience assessment through the qualitative analysis of various stakeholders’ viewpoints and experiences in regard to the matter. Although, before entering the research field, diverse studies related to this concept were reviewed. After reviewing the literature on community resilience and its conceptualizations, research method is presented. Then, the findings are discussed, and lastly, conclusion is presented.
    Materials and Methods
    The current literature on community resilience mostly focuses on the reaction of communities to the external risks, pressures, changes, and stresses that threaten their welfare, physical and mental health, and identities. The majority of these studies examine the local and small communities with limited geographical extent, such as neighborhoods or small towns. Finding appropriate indicators for resilience assessment highly relies on developing an appropriate conceptual model for conducting the research on community resilience. Thus, after reviewing the prior conceptualizations, an initial conceptual model was extracted. However, this diagram is merely a primary model and, due to the exploratory nature of the study, it is modifiable, and its components can be eliminated or added during the study process. Since community resilience is a complex and multi-dimensional phenomenon, which is significantly affected by the stakeholders’ attitudes, it can be defined differently in diverse communities. Therefore, it is essential to target the identification of participants’ beliefs, attitudes, and values. It is also necessary for the researcher to develop a close relationship with the participants, and he/she has to consider the participants as collaborators. In order to achieve this goal, this study utilized the interpretive paradigm and qualitative research method. *Corresponding author: Email address: melika.amirzadeh@gmail.com Several in-depth semi-structured interviews were conducted with key stakeholders including local residents, government officials, non-government organizations, consulting firms, university lecturers, and researchers. The residents were recruited via available sampling technique and other participants were recruited via purposive sampling technique based on an initial list that was developed including key stakeholder categories. This was followed by sequential sampling to identify more participants relevant to each stakeholder group on the list. The snowball sampling began with the recommendations of the first group of respondents. Lastly, to be able to include stakeholders outside the social network of the first respondents all key stakeholders on the initial list were also contacted. Each interview was completely recorded and during interviews notes and memos were written. The gathered data were analyzed through qualitative content analysis using ATLAS-ti software. ATLAS-ti was mainly used for accuracy and comfort of data analysis process. There were three main steps in data analyses: 1) the initial coding of interviews’ texts, 2) the concepts’ categorization and themes’ identification, 3) the reduction/ modification of codes and themes to achieve the research model. Case studies were two local communities in the vicinity of Madies (neighborhood aqua-ducts from Zayandehrood River) in Isfahan, namely Abbasabad and Barazandeh districts.
    Discussion of Results
    Overall, 32 interviews were conducted from May to September 2018. The average time of each interview was 57 minutes. After initial content analysis, 96 codes were extracted. Following several reviews and modifications, some of these codes were combined and integrated into mutual categories. The study conceptualized the resilience of both cases in two major social and communal levels. Additionally, 48 sub-themes and 10 major themes were identified. Therefore, this study confirms the prior conceptual frameworks. However, some other themes and sub-themes also were identified in two selected communities. The main themes of social level include urban governance, economic situation, sustainable development, and laws. The major themes of local community level consist of economic, socio-cultural, political (local governance-institutions), natural, spatio-physical, and informational and communicational. The main difference between the final model and the initial model involves the addition of social level and its sub-themes. In addition, social and cultural domains were combined, and according to the data analysis, spatio-physical domain was added to the model. Finally, due to the critical role of informational and communicational domain, it is placed in the center of the final model. Fig. 1. Isfahan’s Resilient Communities Framework
    Conclusion
    Recently, many studies have examined conceptualization of different natural and urban systems’ resilience. One of the recent approaches in the resilience literature is community resilience. Despite developing various community resilience frameworks, few studies have highlighted the role of stakeholders and just few of them have focused on a unique slow-onset hazard, such as drought or rivers and aqua-ducts’ drying up. Whereas, resilience is a complicated and multi-dimensional concept that is strongly linked to the cultural context of a society. Thus, this study studied the stakeholders’ beliefs, attitudes, and experiences about the main contributing factors to the resilience of two diverse communities in Isfahan. The study conceptualized the community resilience of the selected communities in two major levels. These levels included society and local community. Additionally, 48 sub-themes and 10 major themes were identified. The main themes of social level critical for community resilience include urban governance, economic situation, sustainable development, and laws, and the major themes of local community level consist of economic, socio-cultural, political (local governance-institutions), natural, spatio-physical, and informational and communicational factors. Amongst all of the identified themes in this study, the most contributing factor to the resilience of selected communities in Isfahan is socio-cultural domain. This domain included 16 sub-themes and 289 quotations of all the 32 conducted interviews. Lastly, it is suggested that the qualitative research methods be utilized by researchers working on development of urban and community resilience frameworks. Keywords: Community Resilience, Resilience Conceptualization, Qualitative Content Analysis, ATLAS-ti, Isfahan
    Keywords: community resilience, resilience conceptualization, content analysis, ATLAS-ti, Isfahan
  • سیدعبدالهادی دانشپور *، مصطفی بهزادفر، ناصر برک پور، مرجان شرفی
    نتایج مثبت پیوستن شهروندان به فرایند برنامه ریزی انکارناپذیر است. در سال های اخیر موضوع مشارکت شهروندان در برنامه ریزی در اغلب کشورها بسیار مورد توجه قرار گرفته و سعی شده است امکان مشارکت عمومی در سطوح گوناگون برنامه ریزی و تصمیم سازی فراهم شود. اما زمانی که تلاش می شود مفهومی که به تدریج و هماهنگ با ساختارهای اجتماعی، اقتصادی، سیاسی و فرهنگی کشورهای توسعه یافته شکل گرفته است، در کشورهای در حال توسعه و بدون توجه به ویژگی های محیط های برنامه ریزی این جوامع - به همراه انبوهی از مسائل و مشکلات نظیر فقر، شهرنشینی سریع، ناکارآمدی در ارائه خدمات و ضعف های زیرساختی و نهادی و جز آن – به کار گرفته شود، موفقیت های قابل توجهی حاصل نمی شود. امکان مشارکت در ساختار چنین محیط های به تعبیر کانلی1 دشوار، مستلزم اصلاح رویه ها و ساختارهای موجود است که راهکاری بلندمدت محسوب می شود و یا اینکه با تکیه بر نقش کلیدی برنامه ریزان، استفاده حداکثری از ظرفیت های مشارکت شهروندان در ساختارها و رویه های کنونی امکان پذیر شود. هدف این تحقیق ارائه مدل مفهومی برای تحلیل عوامل موثر بر برنامه ریزی مشارکتی در محیط برنامه ریزی است. مدل پیشنهادی دربرگیرنده ساختارهای رسمی و غیررسمی در دو عرصه محیط بیرونی برنامه ریزی شامل حکومت و مشارکت کنندگان و سه عرصه محیط درونی برنامه ریزی شامل برنامه ریزان و نهادهای برنامه ریزی، قوانین و مقررات و ابزارها و رویه ها است. عرصه ششم تحلیل در مدل پیشنهادی دربرگیرنده تغییر و تحولات بیرونی است.
    کلید واژگان: محیط برنامه ریزی, فرهنگ برنامه ریزی, محیط برنامه ریزی مشارکتی, مشارکت شهروندان, نقش برنامه ریز
    Seyyed Abdolhadi Daneshpour*, Mostafa Behzadfar, Naser Barakpour, Marjan Sharafi
    Positive consequences of citizen participation in planning process are irrefutable. Over the last few years, most countries have been considering citizen participation in planning, as they attempt to provide the grounds for public participation at different levels of planning and decision-making. While the concept of public participation has been developed in a piecemeal fashion in developed countries and while it is in line with their social, economic, political and cultural structure, its application to developing countries with numerous planning-related problems (e.g. poverty, rapid urban development, inefficiencies in service provision, infrastructure and institutional frailty, etc.) without due consideration to the characteristics of their planning environments, may not lead to much significant success. Achieving public participation in these hostile contexts requires either a reform in existing procedures and structures (i.e. a long-term strategy) or maximization in application of citizen participation capacities in existing planning procedures and structures with an emphasis on the role of planners as the key players. This research aims to introduce a conceptual model for analyzing the effective factors of participatory planning in the planning environment. In this regard this work is an attempt to study the models and theories related to planning environment, decision environment, planning system, and planning culture in general. It further offers a primary and temporary framework for effective participatory planning factors by surveying two kinds of research: (1) research that directly or indirectly mentions the effective factors on success or failure of public participation, and (2) research that introduces some criteria for evaluating participatory planning (from process- or result- viewpoint or both). In order to identify the effective factors in participation realization, and to better unite practice and theory in this matter, the proposed framework of basic factors seeks to incorporate normative and instrumental benefits of participation to provide a pragmatic, moderate, and genuine understanding of citizen participation in the form of contextual variables and potential impacts. Finally, to reconsider the primary conceptual framework and offer a conceptual model of participatory planning, the effective factors on the realization of public participation have been examined in the planning environment model. Based on the nature of participation and the influences it attains from informal structures, the submitted conceptual framework emphasizes both formal and informal structures of planning environment at six analytical levels: external planning environment consists of two analytical levels of: (1) government (e.g. political sustainability and stability of politics, commitment to public participation processes, economic structure, etc.), and (2) participants (e.g. motivation, skills, knowledge and experiment, social capital, etc.). Internal planning environment consists of three analytical levels of: (3) planners and planning institutions (such as professional ethics and commitments, norms and cognitive frameworks, accountability, etc.), (4) legislations (e.g. incentives and deterrent policies, rules and regulations in the field of public participation, etc.), and (5) mechanism and procedures (such as representativeness, accountability, providing sufficient information, timing, etc.). The sixth level implies (6) external changes, like globalization, the impact of technological changes in information and communication. This conceptual framework can lead to identification of the limitations in Iran’s planning environment in the field of citizen participation. The components of the model can further be reviewed according to Iran’s planning environment specifications.
    Keywords: Planning environment, planning culture, participatory planning environment, citizen participation, planner's role
  • نگین مظفری، بیتا لطیفی، ناصر برکپور
    سنجش رضایتمندی سکونتی، که به عنوان جز مهم کیفیت محیط زندگی افراد شناخته شده، به مثابه ابزاری برای ارزیابی تصمیمات و سیاستگذاری های شهری است تا با مشخص کردن بازخورد آن‏ها، زمینه‏ای برای اقدامات و پیشنهادات آینده فراهم نماید. در همین راستا، پژوهش حاضر با هدف شناسایی عوامل موثر بر رضایتمندی سکونتی و سنجش میزان آن در دو محله از شهر تهران صورت گرفته است. برای این منظور از طریق بررسی رویکردهای پژوهشگران مختلف مدل عملیاتی سنجش رضایتمندی استخراج گردید، در این مدل معیارهای موثر بر رضایتمندی در پنج دسته معیارهای عینی فرد، عینی محیط، عینی مسکن، ذهنی فرد و ذهنی محیط طبقه بندی شده‏اند و از طریق روش پیمایشی و تبدیل این معیارها به سوالات پرسشنامه، میزان رضایتمندی محله1 (واقع در منطقه سه) و محله2 (واقع در منطقه 11) با یکدیگر مقایسه شده است. بررسی های صورت گرفته نشان می‏دهد که در محله1 بیشترین و کمترین میزان رضایتمندی مربوط به معیارهای عینی مسکن و عینی محیط است و در محله2 مربوط به معیارهای ذهنی محیط و ذهنی فرد می‏باشد و بطور کلی میزان رضایتمندی در محله1 (بین سطح متوسط و راضی) بیشتر از محله2 (بین سطح ناراضی و متوسط) می‏باشد.
    کلید واژگان: رضایتمندی سکونتی, کیفیت زندگی, واحد همسایگی, واحد سکونتی
    Negin Mozafari, Bita Latifi, Naser Barakpour
    Residential satisfaction has been a major and popular research topic for the following reasons. First, individual's evaluations of housing and neighborhoods determine the way they respond to residential environment and form the basis for public policy feedback. Second, residential satisfaction is recognized as important components of an individual's quality of life. Furthermore, high satisfaction among residents encourages them to stay on and induces others to move in, and low satisfaction with the neighborhood environment urges current residents to move out.
    On the other hand, although physical characteristics of housing units are known to be very effective in the residential satisfaction rating by many scholars, it should be noted that the dwelling unit itself is not the only factor of satisfaction but it is only a subsystem of the whole residential livability system. In this sense, humans interact with multiple components in their living environment, and continuously influence the environment and are affected by it. This interaction alters an individual’s feeling toward their residential environment. thus, this interaction can be examined in the form of a system that includes residential units, neighborhood and neighbors. In regards to neighborhood satisfaction, although some researches find that the physical characteristics are the most important factors and planners support the importance of physical characteristics, residents consider social factors more important in judging a neighborhood. The current study assesses the level of residential satisfaction in two neighborhoods of Tehran and compares them to create a basis for evaluating urban policies and decisions in recent years and shows the effectiveness of different factors on the satisfaction of residents of different neighborhoods by comparing them. For this purpose, the operating model to measure satisfaction was derived by examining studies of different researchers in the form of approaches (including the belief-affect approach, the commitment approach and the availability approach), factors (individual's characteristics, characteristics of residential environment, feeling and perception of residents etc.) and models (Amerigo model, comparing the level of satisfaction in culturally homogeneous and heterogeneous neighborhoods model etc.). In the proposed model, attention has been paid to all three levels of person, dwelling unit and residential environment and factors which affect satisfaction have been classified under five categories: objective criteria related to the individual, objective criteria related to the environment, objective criteria related to the dwelling unit, subjective criteria related to the individual and subjective criteria related to the environment through a survey questionnaire. Satisfaction levels of residents of neighborhood 1 (located in region three of Tehran municipality) and residents of neighborhood 2 (located in region 11 of Tehran municipality) were compared with each other. A total of 100 questionnaires were completed for each neighborhood. Findings of the study show that the highest and lowest satisfaction in neighborhood 1 were linked to the objective criteria related to the dwelling unit and objective criteria related to the environment and in neighborhood 2, to subjective criteria related to the environment and subjective criteria related to the individual. Overall satisfaction in neighborhood 1 (between moderate and satisfied) was higher than neighborhood 2 (between dissatisfied and moderate).
    Keywords: residential satisfaction, Quality of Life, Neighborhood, dwelling unit, residential environment
  • نسیم بزرگمهر، میترا حبیبی، ناصر برک پور
    امروزه شهرهای بسیاری در سطح جهان در اثر رشد پراکنده، منابع طبیعی خود را مورد بهره برداری نادرست قرار داده اند. در ایران نیز کرج که تا سال 1345 سیمای یک باغ شهر را داشت با رشد مهاجرت، تخریب باغات و اراضی سبز، اتصال روستاهای پیرامون در حاشیه شهر و... به کرج امروزی با رشدی لجام گسیخته تبدیل شده است. یکی از راه هایی که برای مقابله با چنین رشد نابسامانی در دنیا مطرح شده، بهره گیری از الگوی «رشد هوشمند» در تهیه طرح های توسعه شهر است. رشد هوشمند با تمرکز بر تجدید حیات شهری و گسترش گزینه های حمل و نقل عمومی به دنبال ایجاد جوامعی است که مردم به زندگی در آن رغبت نشان دهند. این مقاله با هدف ارزیابی آخرین طرح تفصیلی شهر کرج بر مبنای معیارهای رشد هوشمند تهیه شده و به ارزیابی و تعیین اولویت های برنامه ریزی در طرح تفصیلی شهر کرج با هدف بهره گیری از اصول رشد هوشمند، پرداخته است. در کل نتایج تحقیق حاکی از آن است که طرح مذکور 84/52 درصد نمره از کل را کسب نموده و با رویکرد رشد هوشمند انطباق نسبی دارد. عمده ترین موضوعاتی که در طرح مذکور نیازمند تاکید بیشتر است مربوط به مسایلی از قبیل نظارت بر اجرای طرح، دسترسی مساوی به اطلاعات و جلب مشارکت اجتماعی در تهیه طرح است که اکثرا ریشه در نظام تهیه طرح های توسعه شهری در ایران دارد.
    کلید واژگان: ارزیابی, رشد هوشمند, رشد پراکنده, طرح توسعه شهر, طرح تفصیلی شهر کرج
    Nasim Bozorgmehr, Mitra Habibi, Naser Barakpour
    Sprawl is a form of fast and scattered growth of urban and metropolitan areas that in some cases even connects the city to rural areas. In current times, there are many cities throughout the world that have missed a substantial amount of their natural resources and valuable open spaces due to improper utilization of land and sprawl. Hence, not only the life conditions of their dwellers have been degraded, but rather the opportunity of their future generations for taking advantage of city resources have been diminished. This sort of growth that has many adverse effects on ecological, economical and social aspects of a society could be seen in some cities of Iran as well. One of the cities in Iran that suffers from sprawl is the city of Karaj. Until 1966, this city had a “Garden City-like” appearance. However, because of the growth of immigration and demolition of gardens and green areas from one side and also conveyance of agricultural water to the city of Tehran, collapse of gardens and emergence of new neighborhoods, uncontrolled construction along the Tehran-Ghazvin Connecting Road, and finally joining of several peripheral urban systems of the city of Karaj, it has been transformed to the today city of Karaj. One of the main challenges of this city is its physical growth that has caused its gardens and agricultural lands to demolish and the cost of urban services to increase. Its other problems are scattered construction sites, heavy traffic, loss of identity and social characteristics of neighborhoods, pollution, destruction of natural sceneries, decrease in quality of life and so forth. One way of confronting this unorganized growth is taking Smart Growth principles into consideration while preparing city development plans. Smart Growth is one of the most significant forms of development against sprawl and with its focus on city revitalization and expanding transportation alternatives; it pursues creating social places in a way that people show inclination to live in. This paper has been prepared with the aim of assessing the proposed development plan of the city of Karaj based on Smart Growth indicators, and results in designating of planning priorities for the city of Karaj by applying Smart Growth principles. In order to assess the aforementioned plan, at the phase of determining the Significance Coefficients of criteria and sub criteria, the AHP technique has been used and at the phase of determining the extent to which this plan has brought sub criteria into consideration and as a result of this, determining the planning priorities based on smart growth criteria, a simple Ranking Method (Ranks from 0 to 7) has been utilized. This research reveals that the above-mentioned plan has obtained 52.84 percent of the total score. In other words, the plan relatively conforms to the principles of Smart Growth in terms of the development of the city. However, it is clear that this plan shows more strength in some indicators and sub-indicators, and less in others which demonstrate the planning priorities. The most important weak points of this plan are mainly related to the subjects like: plan monitoring, equal access to information, and social participation in the process of making decisions, and almost all of these have roots in the system of preparing development plans in Iran.
    Keywords: Assessment, Smart Growth, Sprawl, Development Plan, Development plan of the city of Karaj
  • ناصر برک پور، صدیقه بهرامی
    کمبود فضا برای توسعه، خصوصا در بافت های میانی و متراکم شهرهای بزرگی چون تهران، یکی از چالش های مهم برنامه ریزی شهری است. در شرایط کمیابی فضا، استفاده از تمام توانمندی های موجود و بهینه سازی بهره برداری فضا، اصلی اساسی است که در قالب توسعه درونزا مطرح می شود. منطقه 11 تهران یکی از مناطق میانی شهر تهران است که با مشکل کمیابی فضا و ناکارآمدی بافت های درونی مواجه است. در این مقاله، امکان توسعه مجدد فضاهایی از این منطقه که کارایی مناسب ندارند، بررسی شده است. برای نیل به این هدف، ابتدا معیارهای شناسایی این فضاها مشخص شدند و پس از وزندهی معیارها توسط گروهی از متخصصان، کل بافت منطقه 11 بر اساس این معیارها در قالب نرم افزار ArcGIS مورد بررسی قرار گرفتند. سپس از بین محله های منطقه، محله ای که بیشترین فضای ناکارآمد را دارد و نیازمند توسعه مجدد است، انتخاب شد. در مرحله دوم، این محله بر اساس معیارهای تعیین مکان بهینه برای کاربری های مختلف بررسی و نوع توسعه آن اولویت بندی شد. در این مرحله معیارهای مکانیابی، برمبنای مدل AHP در قالب برنامه Marinoni (یکی از برنامه های جانبی GIS) وزن دهی شدند. نتایج تحقیق نشان می دهد کاربری های خدماتی- اداری و تجاری، اولویت های اول و دوم توسعه مجدد در محله انبار نفت است. با توجه به معیارهای مکانیابی، وجود فعالیت های بزرگمقیاس، شبکه های شریانی و فعالیت های ناسازگار، کاربری مسکونی از نظر قابلیت توسعه مجدد، در مقام چهارم کاربری ها قرار گرفته است.
    کلید واژگان: توسعه مجدد, قابلیت سنجی, بافت های ناکارآمد شهری
    Naser Barakpour, Sedigheh Bahrami
    The shortage of space for development, especially in central and dense textures of large cities such as Tehran, is an important challenge for urban planning. Using complete existing potentials and optimizing the space use in the condition of shortage of space is a basic rule which is put forth within the framework of endocrine development. The zone 11 is one of the central districts of Tehran, which is facing the problem of shortage of space and inefficiency of its textures. The present article examines the redevelopment possibility of inefficient textures of zone 11 of Tehran. To achieve this target, first, the identification criteria of these spaces were specified. Then, giving weight to the standards by a group of experts, the whole textures(fabrics) of zone 11 were studied based on these standards within the framework of ArcGIS software. Afterwards, out of the quarters of the zone, a quarter with the highest rate of inefficient space and in need of red development was selected. In the second phase, that quarter was studied and prioritized based on the standards of determining the optimal location for different uses and types of development. In this phase, criteria of place selection were weighted based on AHP model within the framework of Marinoni program(one of the side GIS programs).The results of the research show that service-administrative and commercial land uses are the first and second priorities of redevelopment in Anbar-e Naft quarter. With regard to the standards of location finding, the existing of macro scale activities, arterial networks and incompatible activities, the residential land use is the fourth priority as far as redevelopment capability is concerned.
    Keywords: Redevelopment, Feasibility Study, Inefficient Urban Textures
  • ناصر برک پور، حامد گوهری پور، مهدی کریمی
    بررسی و سنجش عملکرد شهرداری و نحوه ارائه خدمات از دو منظر عینی و ذهنی می تواند صورت گیرد. از منظر عینی، کیفیت ارائه خدمات شهری بر پایه سنجش آنها نسبت به استانداردهای بیرونی صورت می گیرد. اما در منظر ذهنی، احساس مردم و میزان رضایت آنان از خدمات شهری، تعیین کننده «کیفیت عملکرد شهرداری» است. در تحقیق حاضر، مدلی برای ارزیابی عملکرد شهرداری ها طراحی شده و به طور نمونه در سه محله از دو منطقه تهران اجرا شده است. هدف اصلی از انجام این تحقیق، سنجش رضایت شهروندان از عملکرد شهرداری در سطح محله و عوامل مؤثر بر آن است. در این تحقیق، رضایت به عنوان یک متغیر وابسته و متغیرهای مستقل یا شاخص های عملکرد شامل 17 وظیفه عمرانی، فرهنگی و خدماتی شهرداری است که کیفیت انجام آنها تاثیر مستقیم بر کیفیت محیط شهر و از آن طریق بر میزان رضایت مردم می گذارد. روش این پژوهش، روش پیمایشی با استفاده از پرسشنامه است. نتایج تحقیق نشان می دهد سطح رضایت عمومی شهروندان از عملکرد شهرداری در هر دو منطقه نزدیک به متوسط است، اما از نظر ویژگی های اجتماعی پاسخ دهندگان مانند جنسیت، سن، تحصیلات و میزان آگاهی از وظایف شهرداری، تفاوت های معناداری میان نظرات ساکنان دو منطقه وجود دارد.
    کلید واژگان: ارزیابی عملکرد, شهرداری, رضایت شهروندان, شهر, تهران
    Naser Barakpour, Hamed Ghoharpour, Mehdi Karimi
    Municipality performance measurement and evaluation for services delivery can be done in two ways, based on objective and subjective perspective. In objective view, quality of services measured according to the certain standards and criteria. While in subjective view, citizen satisfaction and their feelings are determinant for quality of municipality performance. In present research, a model for evaluating municipality performance has been designed and implemented in two districts of Tehran, based on literature review and examination of other countrie's experiences. The main purpose of this study is assessing the citizen satisfaction with municipal services and also evaluating factors affecting it. In this research, satisfaction will be examined as a dependent variable. Urban public services including 17 municipality tasks and their quality are considered as independent variables which have direct impact on overall living environment quality and citizen satisfaction. In this survey research, the main and necessary data has been gathered by questionnaire. In this study, the impact of various factors on citizen satisfaction has been considered. The results indicate that citizen satisfaction level in both districts is close to average, but there are differences between two district residents based upon social characteristics such as age, education and gender on citizen satisfaction.
  • مرجان شرفی*، فاطمه رشیدی فر، ناصر برک پور

    عصر حاضر می تواند نقطه عطف و آغاز دورهای باشد که در آن مشارکت مردم در فرایند برنامه ریزی، تصمیم گیری و آینده جامعه شهری به سمتی سوق داده شود که در آن زمینه همیاری برنامه ریزان شهرو مردم در تهیه طرح ها و برنامه های توسعه شهری فراهم آید. با توجه به این امر، در این مقاله پس از بررسی اجمالی نظریه های مشارکت، عملیاتی کردن آن ها از طریق معرفی تکنیک های رایج و روزآمد در کشورهای پیشرو در امر مشارکت، مورد توجه قرار گرفته است؛ زیرا تبدیل دیدگاه ها و نظریه های مشارکتی در شهرسازی به روش ها و تکنیک های عملی، اهمیت ویژهای دارد. تا زمانی که این نظریه ها عملیاتی نشده ا ند امکان تحقق آن ها وجود ندارد. علاوه بر این، با توجه به ملاحظات نهادی و قانونی مختلف در کشورهای گوناگون، چگونگی استفاده از این روش ها نیز باید متناسب با ملاحظات فوق مورد توجه قرار گیرد. در ادامه، روند تهیه طرح ساماندهی بخشی از محله هشت شهرداری منطقه شش (محله امیرآباد گلها) تهران با رویکرد مشارکت به اختصار آمده است. در این طرح سعی گردیده برخی از تکنیک های مشارکتی معرفی شده، با توجه به شرایط زمانی، مکانی و همچنین محدودیت های پیش رو، در عمل به کار گرفته شود. آنچه در این طرح اهمیت بیشتری داشته، طی کردن فرایندی صحیح و مشارکتی بوده است.

    کلید واژگان: مشارکت مردمی, تکنیک های مشارکت, کیفیت زندگی, مکان سنجی
    Marjan Sharafi *, Fatemeh Rashidifar, Naser Barakpour

    The present era can become an epoch in which public participation in planning and decision-making process and the future of urban community leads to a situation in which urban planners and public cooperate together in urban planning and community development plans. Turning ideas and participation theories in urban planning into practical techniques and approaches is very crucial because as long as these theories do not be objectified, they can’t be implemented. Moreover, according to diverse institutional and legal considerations in different countries, application of these techniques must be proportionate with these conditions. However, in Iran, practical approaches capable of turning theories and ideals into reality are not present yet. Accordingly, studying different aspects of public participation and trying to implement them is essential. In this paper after a brief investigation of participation theories, it has been tried to implement these theories introducing and benefiting from current techniques in pioneer countries in the field of participation. The main goal of the project selected as our case study, namely Amir-Abad, Golha neighborhood, is increasing quality of life using participatory approaches. The proposed factors are: safety and security, efficient transportation system, access to services, walk-able urban space and identity. It has been tried to use different methods to achieve participatory approaches. These are utilized in various steps of the project, filling questionnaires, interviewing with stakeholders and etc. in cognition step, using SWOT matrix in analysis step and setting up public hearings in designing process. The questionnaires were based on place check technique and quality of life criteria because place check can provide a focus for bringing people together to work in collaboration and can identify what is needed to be done in order to improve the place. This research shows that public participation is based on a non-elitist view of social progress. Good ideas are always generated from community, so ignoring people in urban plans leads to alienated public which feel that their views has been ignored and the plan has been imposed upon them. Successful participation process in urban plans in different environmental, social and economical conditions requires applying various levels and techniques of participation. The most important role of a planner in leading public participation in an urban plan is selecting the appropriate approaches and implementing them according to context and cultural terms. One of the findings of this research is that some of participation techniques cannot be implemented in our case study, so we tried to find out which approach is the best so that we can carry out a good participatory process. To achieve the mentioned goals, this paper has been presented in four sections. In the first section important theories in public participation will be investigated. In the second section three theories about levels of participation will be expressed. The third section offers prevalent techniques for benefiting from public participation in urban plans. At the end the outcomes of a practical experience in preparing community development plan in Amir- Abad, Golha Neighborhood will be presented.

    Keywords: Public Participation, Participation Techniques, Quality of Life, Place Check
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال