به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

omid hamidi

  • احمد امانی*، سمیرا سالارآبادی، امید حمیدی
    پژوهش حاضر با هدف بررسی تجارب زیسته زوجین با ضربه دلبستگی (دلبستگی ناایمن) بر روابط زناشویی انجام گرفت. روش پژوهش کیفی بود و با استفاده از راهبرد پدیدارشناسی تفسیری و روش تحلیلی فان مانن انجام شد. جامعه هدف شامل کلیه زوجین مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر کرمانشاه در سال 1399 بود و نمونه به روش نمونه گیری هدفمند ملاک محور انتخاب شد. بدین صورت که مراجعه کنندگان، پرسشنامه دلبستگی کارور (MAQ) را تکمیل کردند و کسانی که دارای دلبستگی ناایمن بودند و تمایل به شرکت در پژوهش را داشتند، تا حد اشباع و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته بررسی شدند. درنهایت تعداد مشارکت کنندگان به 14 نفر (8 زن و 6 مرد) رسید. داده ها پس از جمع آوری، ثبت، کدگذاری و در قالب مضمون های اصلی و فرعی طبقه بندی شدند. تحلیل داده ها به روش تحلیل مضمون فان مانن و استخراج مضامین برمبنای سه رویکرد کلی، انتخابی و جزیی صورت گرفت. این تحلیل به شناسایی 30 زیرمضمون و 5 مضمون اصلی انجامید که عبارت اند از: الگوهای ارتباطی مختل، وجود اختلالات روانی و دشواری تنظیم هیجان، خشونت و پرخاشگری خانگی، روابط جنسی مختل، روابط عاشقانه و بین فردی آشفته. زوجین با ضربه دلبستگی، دارای الگوهای ارتباطی مختلی هستند که زندگی آن ها را به سمت طلاق عاطفی سوق داده است؛ بنابراین آموزش و برگزاری دوره های غنی سازی مبتنی بر روش دلبستگی بزرگسالان در پیشگیری از تعارضات زوجین ضروری می نماید.
    کلید واژگان: تجارب زیسته, دلبستگی ناایمن, روابط زناشویی, زوجین
    Ahmad Amani *, Samira Salarabadi, Omid Hamidi
    The aim of this study was to investigate the lived experiences of married couples who have undergone attachment trauma (insecure attachment). It employed a qualitative methodology, specifically utilizing interpretive phenomenology and the Van Mannen analytical method. All couples referred to counseling centers in Kermanshah in 2020 constituted the target population, and criterion-based purposive sampling was used to select the sample. The clients completed the Carver Measure of Attachment Qualities. Those who exhibited insecure attachment and were more likely to participate in the study were interviewed in a semi-structured format until saturation was reached. The final tally of participants was fourteen, comprised of eight females and six males. Data were collected, recorded, coded, and classified into main themes and sub-themes. The data were analyzed utilizing Van Manen’s method of theme analysis, which extracted themes in accordance with three distinct approaches—general, selective, and fragmentary. Thirty subthemes and five overarching themes are discerned through this analysis: disturbed communication patterns, the presence of mental disorders and emotional regulation difficulties, domestic violence and aggression, disrupted sexual relations, and troubled romantic and interpersonal relationships. The emotional dissolution of a married couple’s existence is the result of communication patterns that have been disrupted by attachment trauma. Therefore, it is imperative to implement training programs and conduct enrichment courses that are grounded in the adult’s attachment style in order to mitigate couple conflicts.
    Keywords: Couples, Insecure Attachment, Lived Experiences, Marital Relationships
  • هاجر فلاح زاده، مهران اسعدی، وفا مصطفی، امید حمیدی *

    پژوهش حاضر با هدف پیش بینی حسادت زناشویی بر اساس مولفه های خود-متمایزسازی و سبک های دلبستگی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری شامل افراد متاهل مناطق 2 و 5 شهر تهران در سال 1399 می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 200 نفر از آنها انتخاب و به ابزارهای مقیاس چندبعدی حسادت زناشویی، مقیاس تجدیدنظر شده دلبستگی بزرگسالان و پرسشنامه خود-متمایزسازی پاسخ دادند. پس از اجرای پرسشنامه ها، اطلاعات جمع آوری شده به وسیله شاخص های آمار توصیفی و همچنین روش های همبستگی پیرسون و تحلیل رگرسیون مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج نشان داد که بین حسادت زناشویی با دلبستگی ایمن همبستگی منفی و با دلبستگی اجتنابی و اضطرابی همبستگی مثبت وجود دارد، و در سطوح خود-متمایزسازی، جایگاه خود با حسادت زناشویی رابطه مثبتی داشت و سه بعد دیگر یعنی واکنش پذیری عاطفی، هم آمیختگی با دیگران و گریز هیجانی با حسادت زناشویی رابطه منفی داشتند و از بین سبک های دلبستگی، سبک دلبستگی اضطرابی پیش بینی کننده معناداری برای بعد شناختی حسادت زناشویی بود. می توان نتیجه گرفت که حسادت زناشویی به وسیله ابعاد دلبستگی و خود-متمایزسازی قابل پیش بینی است. بنابراین اقدام در جهت بهبود خود-متمایزسازی و سبک های دلبستگی می تواند باعث کاهش اثرات منفی حسادت زناشویی در زندگی زوجین شود.

    کلید واژگان: حسادت زناشویی, خود-متمایزسازی, سبک های دلبستگی
    hajar falahzade, Mehran Asaadi, Vafa Mostafa, Omid Hamidi*

    The present study was conducted to predicting marital jealousy based on self-differentiation components and attachment styles. This is a descriptive correlational study. The statistical population of this study is all married people in 2nd and 5th areas of Tehran in 2020, That 200 of them were selected by available sampling method and they completed the Multidimensional Scale of Marital Jealousy (Pfeiffer & Wong, 1989), Revised Adult Attachment Scale (Collins & Reid, 1990), and Self-Differentiation Questionnaire (Skowron & Friedlander, 1998). The data were analyzed by Pearson Correlation and Regression Analysis. The results of this study showed that the Marital Jealousy have a negative relationship with Secure Attachment, and have a positive relationship with Avoidance and Anxiety Attachment. In Self-Differentiation levels, I position was positively associated with Marital Jealousy, and three other dimensions, namely Emotional Reactivity, Fusion with others, and Emotional Cutoff, were negatively associated with Marital Jealousy. Among Attachment Styles, Anxiety Attachment Style is a significant predictive for the cognitive dimension of Marital Jealousy. It can be concluded that the Marital Jealousy is predictable by the dimensions of Attachment and Self-Differentiation. Therefore, by improving Self-Differentiation and Attachment Styles, can be reduced negative effects of Marital Jealousy in Couples.

    Keywords: Attachment Styles, Marital Jealousy, Self-Differentiation
  • وفا مصطفی*، هاجر فلاح زاده، شهلا آمره ئی برچلویی، امید حمیدی

    پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای تاب آوری در ارتباط بین مولفه های تمامیت خواهی زوجی و مولفه های طلاق عاطفی انجام شد. این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی است. جامعه آماری، شامل کلیه زنان متاهل ساکن منطقه 13 شهر تهران در سال 1399 می شود که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 360  نفر از آن ها انتخاب شدند. ابزارهای به کار برده شده شامل پرسش نامه طلاق عاطفی، پرسش نامه تمامیت خواهی زوجی و پرسش نامه تاب آوری بود. داده های جمع آوری شده به وسیله شاخص های آمار توصیفی و همچنین روش های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر بررسی شدند. یافته ها نشان داد که بین تمام مولفه های طلاق عاطفی، تاب آوری و مولفه های تمامیت خواهی زوجی ارتباط معناداری وجود دارد (05/0<p). همچنین تاب آوری در ارتباط بین تمام مولفه های تمامیت خواهی زوجی با تمام مولفه های طلاق عاطفی نقش واسطه ای ایفا می کند. نتایج نشان داد تاب آوری می تواند در کنترل تمامیت خواهی زوجی و نیز طلاق عاطفی نقش مثبتی ایفا کند.

    کلید واژگان: طلاق عاطفی, تاب آوری, تمامیت خواهی زوجی, زنان
    Vafa Mostafa *, Hajar Falah Zade, Shahla Amerehei Borcheloei, Omid Hamidi

    The purpose of this study was to investigate the mediating role of resilience between the components of dyadic Perfectionism and emotional divorce components. This research is descriptive and correlational. The statistical population includes all married women living in the 13th district of Tehran in 2020, of which 360 were selected by available sampling method and they completed the Emotional Divorce Scale, Dyadic Perfectionism Scale and Resilience Questionnaire. The data were analyzed by descriptive statistics, Pearson correlation and Path analysis. The findings showed that there is a significant relationship between all components of emotional divorce, resilience and all components of dyadic perfectionism (p<0.05), Also, resilience mediates the relationship between all components of marital dyadic perfectionism and all components of emotional divorce. The results showed that resilience can play a positive role in controlling marital dyadic perfectionism as well as emotional divorce.

    Keywords: emotional divorce, resilience, Dyadic Perfectionism. women
  • Omid Hamidi, Seyed Reza Borzu, Saman Maroufizadeh, Payam Amini
    Introduction

    One of the complications of hemodialysis treatment is hypotension, which can increase morbidity and mortality and compromise dialysis efficacy. Dialysate temperature is an important factor that contributes to hemodynamic stability during hemodialysis. This study investigated the effect of dialysate temperature on the patients' blood pressure and pulse rate. Model-based approaches were used to produce more reliable results compared with traditional methods.

    Methods

    A total of 30 patients were studied during 9 dialysis sessions. Dialysate temperatures were 37°C,36°C and 35° C. A joint longitudinal model was used to analyze both responses of blood pressure and pulserate, simultaneously.

    Results

    The results showed that low-dialysate temperature was not significantly associated with higher systolic blood pressure (p>0.05) or a higher pulse rate (p>0.05) either during or after dialysis. Pulse rate and blood pressure were higher for women during dialysate (p<0.001). However, increasing age was associated with higher blood pressure and a lower pulse rate (p<0.001).

    Conclusion

    Using several separate, repeated measure analysis of variances may produce misleading results, when there is more than one response variable measured over time, Multivariate statistical methods (including joint longitudinal models), should be used.

    Keywords: Dialysis solutions, Multivariate analysis, Renal dialysis, Inpatients, Joint models, Longitudinal
  • وفا مصطفی، هاجر فلاح زاده، سرور احمدی، امید حمیدی*
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل معادلات ساختاری روابط سبک های دلبستگی و خودمتمایزسازی با عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه با نقش واسطه ای سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت انجام شد.

    روش

    روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی (1554 نفر) در سال تحصیلی 98-1397 بود که تعداد گروه نمونه بر اساس فرمول کوکران حدود 308 نفر برآورد شد که برای حذف اثر پرسشنامه های بی اعتبار تعداد 350 نفر در نظر گرفته شد. در نهایت، تعداد 305 پرسشنامه مورد تحلیل نهایی قرار گرفتند. ابزارهای تحقیق شامل پرسشنامه خودمتمایزسازی اسکورون و اسمیت (2003)، سیاهه دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1987)، نیمرخ سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت (واکر، سیچریست و پندر، 1995) و پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) بود که جهت تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری) با کمک نرم افزارهای آماری SPSS 23 و 26 AMOS استفاده شده است. .یافته ها: نتایج نشان داد که بین سبک دلبستگی (10/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (09/1= ، 01/0 >p) با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد و این متغیرها قادرند عملکرد تحصیلی را مستقیما پیش بینی نمایند.. همچنین سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت می تواند بین سبک دلبستگی (03/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (64/0= ، 01/0 >p) و عملکرد تحصیلی نقش میانجی داشته باشد. نتیجه گیری: با توجه به ارتباط سبک های دلبستگی و خودمتمایزسازی و نیز سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت با عملکرد تحصیلی، توجه ویژه به این متغیرها جهت بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان، ضروری می نماید.

    هدف

    پژوهش حاضر با هدف آزمون مدل معادلات ساختاری روابط سبک های دلبستگی و خودمتمایزسازی با عملکرد تحصیلی دانشجویان دانشگاه با نقش واسطه ای سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت انجام شد.

    روش

    روش این پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل کلیه دانشجویان کارشناسی دانشگاه شهید بهشتی (1554 نفر) در سال تحصیلی 98-1397 بود که تعداد گروه نمونه بر اساس فرمول کوکران حدود 308 نفر برآورد شد که برای حذف اثر پرسشنامه های بی اعتبار تعداد 350 نفر در نظر گرفته شد. در نهایت، تعداد 305 پرسشنامه مورد تحلیل نهایی قرار گرفتند. ابزارهای تحقیق شامل پرسشنامه خودمتمایزسازی اسکورون و اسمیت (2003)، سیاهه دلبستگی بزرگسالان هازن و شیور (1987)، نیمرخ سبک زندگی ارتقاء دهنده سلامت (واکر، سیچریست و پندر، 1995) و پرسشنامه عملکرد تحصیلی فام و تیلور (1999) بود که جهت تحلیل داده ها از روش های آمار توصیفی و استنباطی (همبستگی پیرسون، تحلیل مسیر و مدل معادلات ساختاری) با کمک نرم افزارهای آماری SPSS 23 و 26 AMOS استفاده شده است. .

    یافته ها

    نتایج نشان داد که بین سبک دلبستگی (10/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (09/1= ، 01/0 >p) با عملکرد تحصیلی رابطه معناداری وجود دارد و این متغیرها قادرند عملکرد تحصیلی را مستقیما پیش بینی نمایند.. همچنین سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت می تواند بین سبک دلبستگی (03/0-= ، 01/0 >p) و تمایزیافتگی (64/0= ، 01/0 >p) و عملکرد تحصیلی نقش میانجی داشته باشد.

    نتیجه گیری

    با توجه به ارتباط سبک های دلبستگی و خودمتمایزسازی و نیز سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت با عملکرد تحصیلی، توجه ویژه به این متغیرها جهت بهبود عملکرد تحصیلی دانشجویان، ضروری می نماید.

    کلید واژگان: سبک دلبستگی, خودمتمایزسازی, سبک زندگی ارتقاء بخش سلامت, عملکرد تحصیلی, دانشجویان
    Vafa Mostafa, Hajar Falahzadeh, Sorur Ahmadi, Omid Hamidi*
    Aim

    The aim of this study was to test the structural equation model of relationships between attachment styles and self-differentiation with academic performance of university students with the mediating role of health-promoting lifestyle.

    Methods

    The method of this research was descriptive and correlation type. The statistical population consisted of all undergraduate students of Shahid Beheshti University (1554 people) in the academic year of 2018-2019. The sample size was estimated to be 308 based on Cochran formula. Eventually 305 questionnaires were finalized. Research tools included the Self-Distinction Questionnaire (Skowron & Schmitt, 2003), the Adults Attachment Inventory (AAI) (Hazen and Shaver, 1987), the Health Promoting Lifestyle Profile (Walker, Sichrist & Pender, 1995) and the Educational Performance Test (Pham and Taylor, 1999) were used and data were analyzed by descriptive and inferential statistical methods (Pearson correlation, path analysis and structural equation modeling) using SPSS 23 and AMOS 26 statistical softwares.

    Findings

    The results showed that attachment styles and self-differentiation have a significant relationship with academic performance and these variables are able to directly predict academic performance (p<0.01). Promotional lifestyles can also play a mediating role between attachment styles and self-differentiation with academic performance (p<0.01).

    Conclusion

    Regarding the relationship between attachment styles, self-differentiation and health-promoting lifestyle with academic performance, special attention to these variables is necessary to improve student performance.

    Keywords: Attachment styles, self-differentiation, health promoting lifestyle, academic performance, students
  • داود افشاری*، امید حمیدی

    هدف از این مطالعه بررسی تجربی و عددی شکست اتصال جوش نقطه ای مقاومتی آلومینیم Al 6061-T6 تحت آزمون کششی-برشی با استفاده از روش مکانیک آسیب می باشد. امروزه استفاده از آلیاژهای آلومینیمی در بدنه خودروها بعنوان یک فلز سبک جهت کاهش وزن خودرو و مصرف سوخت رو به افزایش می باشد. استحکام بدنه یک خودرو بطور کامل وابسته به استحکام و کیفیت اتصال های جوش نقطه ای آن می باشد. لذا بررسی و تحلیل جوش نقطه ای در بدنه خودرو ها دارای اهمیت بسیار زیادی می باشد. در این مطالعه جهت بررسی شکست اتصال جوش نقطه ای از روش مکانیک آسیب گارسون-تورگارد-نیدلمن استفاده شده است. بدین منظور ابتدا یک مدل المان محدود جهت شبیه سازی شکست اتصال جوش تحت بارگذاری کششی-برشی ایجاد شده و از روش مکانیک آسیب برای تحلیل شکست استفاده شده است. جهت صحت سنجی مدل، 7 نمونه اتصال جوش نقطه ای با قطر های دگمه جوش متفاوت، حداقل 72/5 میلیمتر و حداکثر 41/8 میلیمتر، جوشکاری شده و استحکام شکست آنها تحت آزمون کششی-برشی اندازه گیری شده است. مقایسه میان نتایج مدل مکانیک آسیب و آزمون تجربی نشان می دهد که اختلاف نتایج بدست آمده درحدود 2% می باشد و مدل ارایه شده دارای قابلیت اعتماد مطلوبی در پیش بینی نیروی شکست می باشد. همچنین نتایج بدست آمده نشان می دهد که از مدل المان محدود ارایه شده می توان بخوبی برای پیش بینی نقطه شروع و چگونگی شکست در اتصال جوش نقطه ای استفاده نمود.

    کلید واژگان: جوش مقاومتی نقطه ای, مکانیک آسیب, گارسون-تورگارد-نیدلمن, AA6061-T6, مدل المان محدود
    Davood Afshari *, Omid Hamidi

    The main purpose of this study is experimental and numerical investigation on failure of resistance spot welded Al6061-T6 joint under tensile-shear test using damage model. Today using aluminum alloys in automobiles’ structure is increases to reduce weight and fuel consuming. The strength of an automobile’s structure completely depends on the quality of the strength and the quality of the welded joints. So, study the strength of these welded joints is very essential to obtain safe structures. In this study Gurson-Tevergaard-Needleman (GTN) model is utilized to study the failure of welded joint. A finite element (FE) model is developed to simulate failure of the welded joint under tensile-shear test. To validate the FE model, 7 series of samples are welded with different welding parameters (minimum 5.72 mm and maximum 8.41 mm) to obtain altered nugget size. The comparison between experimental and FE model results’ shows that the different between results is approximately 2% and the GTN model has a good reliability to predict the failure force. In addition the results show that the FE model can predict truly the starting of failure in the welded joint.

    Keywords: Resistance spot weld, Damage model, Gurson-Tevergaard-Needleman, AA6061-T6, Finite element model
  • وفا مصطفی، هادی میرزاپور، هاجر فلاح زاده، امید حمیدی*

    یکی از مشکلاتی که خانواده ها با آن درگیر هستند تجربه خشونت در ابعاد مختلف آن بخصوص آزار عاطفی است. پژوهش حاضر با هدف بررسی نقش واسطه ای خودمتمایزسازی در ارتباط بین مولفه های هم وابستگی و مولفه های آزار عاطفی انجام شد. پژوهش حاضر توصیفی از نوع همبستگی می باشد. جامعه آماری پژوهش حاضر شامل کلیه دانشجویان زن متاهل دانشگاه شهید بهشتی تهران در سال 98-97 می باشد که به روش نمونه گیری در دسترس تعداد 250 نفر از آنها انتخاب شده و به ابزارهای مقیاس آزار عاطفی، مقیاس هم وابستگی هالیوک و پرسشنامه تمایزیافتگی خودپاسخ دادند. پس از اجرای پرسشنامه ها، اطلاعات جمع آوری شده به وسیله شاخص های آمار توصیفی و همچنین روش های همبستگی پیرسون و تحلیل مسیر مورد تحلیل قرار گرفت. نتایج پژوهش حاضر نشان داد که بین تمام مولفه های هم وابستگی، خودمتمایزسازی و مولفه-های آزار عاطفی ارتباط معناداری وجود دارد (05/0p <) و همچنین خودمتمایزسازی در ارتباط بین تمام مولفه های هم وابستگی با تمام مولفه های آزار عاطفی به استثنای مولفه واکنش گری نقش واسطه ای ایفا می کند. خودمتمایزسازی به عنوان یک متغیر واسطه ای می تواند ارتباط بین هم وابستگی و آزار عاطفی را تعدیل کند. بنابراین، تاکید بر آموزش خودمتمایزسازی به جهت کاهش اثرات هم وابستگی و آزار عاطفی می تواند مورد توجه قرار گیرد.

    کلید واژگان: هم وابستگی, خودمتمایزسازی, آزار عاطفی, دانشجویان زن متاهل
    Vafa Mostafa, Hadi Mirzapour, Hajar Falahzade, Omid Hamidi *

    One of the problems that families are involved with is the experience of violence, especially Emotional Abuse. The purpose of this study was to investigate the mediating role of Self-Differentiation between the components of Co-Dependency and Emotional Abuse components. This is a Descriptive Correlational study. The Statistical Population of the present study was all married female students of the Shahid Beheshti University of Tehran in 2018. That 250 of them were selected by available sampling method and they completed the Emotional Abuse Scale, Holyoake Co-Dependency Scale and Self-Differentiation Questionnaire. the data were analyzed by Pearson Correlation and Path Analysis. The results showed that there is a significant relationship between all components of Co-Dependency, Self-Differentiation and all components of Emotional Abuse (p < 0.05), as well as Self-Differentiation in the relationship between all components of Co-Dependency with all components of Emotional Abuse, except the Emotional Reactivity component, play a mediating role. Self-Differentiation as a mediator can modify the relationship between Co-Dependency with Emotional Abuse. Therefore, the emphasis on Self-Differentiation training can be considered in order to reduces the effects of Co-Dependency and Emotional Abuse.

    Keywords: Co-Dependency, Self-differentiation, Emotional Abuse, Married female students
  • هادی میرزاپور، وفا مصطفی، امید حمیدی*، شهلا آمره ئی برچلویی
    زمینه و هدف

    پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی برنامه ی تاب آوری پنسیلوانیا بر بهزیستی ذهنی)رضایت از زندگی و عواطف مثبت-منفی(و فشار روانی ناشی از انتظارات تحصیلی دانش آموزان با آسیب بینایی شهر تهران انجام شد.

    روش

    این پژوهش از نوع تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با آزمون پیگیری بود. جامعه ی آماری پژوهش حاضر را کلیه ی دانش آموزان پسر دوره ی متوسطه ی اول (12 - 15 سال) دارای آسیب بینایی مجتمع آموزشی شهید محبی شهر تهران در سال 1397 تشکیل دادند که به شیوه ی غیرتصادفی انتخاب شدند. تعداد 32 نفر از دانش آموزان با آسیب بینایی این آموزشگاه، به صورت نمونه گیری تصادفی انتخاب و در دو گروه آزمایشی و گواه (هر گروه 16 نفر) گمارده شدند. سپس برنامه ی تاب آوری پنسیلوانیا در قالب 7 جلسه، هر هفته دو جلسه به صورت گروهی به گروه آزمایشی آموزش داده شد. برای جمع آوری اطلاعات از مقیاس عواطف مثبت-منفی، مقیاس رضایت از زندگی و مقیاس فشار روانی ناشی از انتظارات تحصیلی استفاده شد. جهت تحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و نرم افزار آماری SPSS23 استفاده گردید.

    یافته ها

    نتایج نشان داد که آموزش برنامه ی تاب آوری پنسیلوانیا به صورت معناداری موجب افزایش رضایت از زندگی و عواطف مثبت و نیز موجب کاهش میزان عواطف منفی و فشار روانی تحصیلی در گروه آزمایشی گردید(01 / p> 0). این نتایج در دوره ی پیگیری نیز حفظ شد(01 /p> 0).

    نتیجه گیری

    با توجه به نتایج به دست آمده می توان گفت که برنامه ی تاب آوری پنسیلوانیا بر بهزیستی ذهنی و فشار روانی تحصیلی دانش آموزان با آسیب بینایی موثر است.

    کلید واژگان: آسیب بینایی, برنامه ی تاب آوری پنسیلوانیا, بهزیستی ذهنی, فشار روانی ناشی از انتظارات تحصیلی
    Hadi Mirzapour, Vafa Mostafa, Omid Hamidi*, Shahla Amerehei Borcheloei
    Background & Purpose

    The purpose of this study was to determine the effectiveness of Pennsylvania resilience program on mental well-being (satisfaction of life and positive-negative emotions) and academic expectations stress in students with visual impairment in Tehran.

    Materials and Method

    This experimental study was a pretest-posttest design with a follow-up test. The statistical population of the present study consisted of all first grade high school male students (12-15 years) with visual impairment in Tehran in 2019 that Shahid Mohebbi School was selected non-randomly. Thirty two students with visual impairment at the school were randomly selected and assigned to two experimental and control groups (16 in each group). Then the Pennsylvania Resilience Program was conducted in 7 sessions per week for two sessions. The Positive-Negative Affective Program, Life Satisfaction Scale and the Academic Expectations Stress Inventory were used as the research instruments. .Analysis of covariance and SPSS23 statistical software were used to analyze the data.

    Results

    The results showed that education of Pennsylvania’s Resilience program significantly increased Life Satisfaction and Positive Emotions while it reduced Negative Emotions and Academic Stress in the experimental group (P< 0/01). These results were also preserved in the follow-up test (P< 0/01).

    Conclusion

    The results of the present study show that Pennsylvania’s Resiliency Program can be used to improve the mental health of individuals against stress and improve their mental well-being.

    Keywords: Academic Expectations Stress, Mental Well-being, Pennsylvania Resilience Program, VisualImpairment
  • Behnaz ALAFCHI, Leili TAPAK*, Omid HAMIDI, Jalal POOROLAJAL, Hossein MAHJUB
    Background

    Breast cancer is the first non-cutaneous malignancy in women and the second cause of death due to cancer all over the world. There are situations where researchers are interested in dynamic prediction of survival of patients where traditional models might fail to achieve this goal. We aimed to use a dynamic prediction model in analyzing survival of breast cancer patients.

    Methods

      We used a data set originates from a retrospective cohort (registry-based) study conducted in 2014 in Tehran, Iran, information of 550 patients were available analyzed. A method of landmarking was utilized for dynamic prediction of survival of the patients. The criteria of time-dependent area under the curve and prediction error curve were used to evaluate the performance of the model.

    Results

    An index of risk score (prognostic index) was calculated according to the available covariates based on Cox proportional hazards. Therefore, hazard of dying for a high-risk patient with breast cancer within the next five years was 2.69 to 3.04 times of that for a low-risk patient. The value of the dynamic C-index was 0.89 using prognostic index as covariate.

    Conclusion

    Generally, the landmark model showed promising performance in predicting survival or probability of dying for breast cancer patients in this study in a predefined window. Therefore, this model can be used in other studies as a useful model for investigating the survival of breast cancer patients.

    Keywords: Breast neoplasms, Survival analysis, Landmarking, Dynamic prediction, Cohort studies
  • احمد امانی*، سرور احمدی، امید حمیدی
    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی معنادرمانی به شیوه گروهی بر عزت نفس و بهزیستی روانشناختی دانشجویان دختر دارای نشانگان ضربه عشق انجام شده است. روش این پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری با گروه کنترل بود. جامعه آماری در این تحقیق را کلیه دانشجویان دختر دانشگاه کردستان تشکیل داده اند که در سال تحصیلی 97- 96 مشغول به تحصیل بوده اند. نمونه گیری با استفاده از روش هدفمند بوده که در مجموع 24 نفر از دانشجویان مراجعه کننده که نمرات بالایی را در پرسشنامه نشانگان ضربه عشق کسب کردند به طور تصادفی در دو گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند (هر گروه 12 نفر)، سپس پرسشنامه های عزت نفس روزنبرگ و بهزیستی روانشناختی ریف توسط دو گروه تکمیل شد. گروه آزمایش به مدت 10 جلسه تحت روش معنادرمانی گروهی قرارگرفت و گروه کنترل آموزشی دریافت نکرد. پس از اتمام دوره درمانی از هر دو گروه پس آزمون و پس از یک ماه آزمون پیگیری به عمل آمد. در نهایت داده های گردآوری شده با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس چندمتغیره تجزیه و تحلیل گردید. نتایج حاصل از تحلیل کوواریانس نشان داد که بین نمرات پس آزمون عزت نفس و بهزیستی روانشناختی دو گروه آزمایشی و کنترل تفاوت معناداری وجود دارد. و معنادرمانی بر گروه آزمایشی تاثیر مثبتی داشت. این نتایج در مرحله پیگیری نیز حفظ گردید. نتایج نشان داد که معنادرمانی به شیوه گروهی می تواند به عنوان درمان موثری در افزایش عزت نفس و بهزیستی روانشناختی دانشجویان به کار برده شود.
    کلید واژگان: معنادرمانی گروهی, عزت نفس, بهزیستی روانشناختی, نشانگان ضربه عشق, دانشجویان دختر
    Ahmad Amani *, Sorur Ahmadi, Omid Hamidi
    The purpose of this research was to investigate the efficacy of group logotherapy on self- esteem and psychological well-being of female students with love trauma syndrome. The semi-experimental design: pre-post test and follow-up with control group was used in this study. Populations were all female students of Kurdestan Univesity in 2017 and were selected through purposive sampling method. Sample numbers were 24 students that gained high scores on Love Trauma Inventory and randomly assigned to control and experiment groups (each group included 12 students).Also the Rosenberg self-esteem scale and Ryff's Scales of Psychological Well-being was completed by both groups.The experiment group exposed to 10 instruction sessions of group logotherapy and the control group received no intervention.By ending the therapeutic period, both groups were examined by mentioned inventory in post-test stage and follow-up was performed after 1 month. Finally, the results were analyzed with using multivariate analysis of covariance. The results showed that there is significant difference between posttest scores of self- esteem and psychological well-being at experimental and control groups and the logotherapy had positive effect on experimental group.These results were also preserved in the follow-up stage. The overall results indicate that group logotherapy can be used as an effective treatment on the increases of self- esteem and psychological well-being.
    Keywords: group logotherapy, self- esteem, psychological well-being, love trauma syndrome, female students
  • غلامرضا رجبی، امید حمیدی *، عباس امان الهی، خالد اصلانی
    ازدواج های بین فرهنگی به واسطه فراگیر بودن وسایل ارتباط جمعی رو به افزایش است. بررسی رضایت زناشویی به عنوان مهم ترین و اساسی ترین عامل پایداری و دوام زندگی مشترک در این ازدواج ها دارای اهمیت است. بر این اساس، هدف پژوهش حاضر بررسی تجارب زیسته رضایت زناشویی زوج هایی از فرهنگ های کرد، عرب و بختیاری بود که به روش کیفی و با استفاده از راهبرد پدیدارشناسی توصیفی- نمود شناختی کلایزی (1978) انجام شد. 16 زوج (32 نفر/ 16 زن و 16 شوهر) با ازدواج های بین فرهنگی و روش نمونه گیری مبتنی بر هدف از نوع گلوله برفی تا حد اشباع انتخاب و با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته موردبررسی قرار گرفتند. سپس داده ها جمع آوری، ثبت، کدگذاری و در قالب مضمون های اصلی و فرعی طبقه بندی گردیدند. تحلیل تجارب مشارکت کنندگان منجر به شناسایی 750 کد اولیه، 20 زیر مضمون و 6 مضمون اصلی گردید که عبارت اند از: فرایندهای قبل از ازدواج، ادراک حضور خانواده ها، تصمیم گیری در مورد فرزند، ادراک ابعاد ارتباطی و زناشویی، ادراک نیازهای کلی ازدواج های بین فرهنگی و ادراک چالش های ازدواج بین فرهنگی. با توجه به یافته ها می توان بیان کرد که مضمون ادراک ابعاد ارتباطی و زناشویی با مضامین فرعی مانند نقش حیاتی حمایت و درک همسر، راهبردهای تسهیل کننده ارتباطی و زناشویی و تجربه ادراک یا عدم ادراک تفاوت ها و شباهت های شخصیتی، در مرکز تجربه رضایت زناشویی زوج های با ازدواج بین فرهنگی قرار دارد. این مطالعه مفاهیم مهمی برای مشاوران خانواده دارد و در برنامه های غنی سازی و ارتقای روابط زوجین بین فرهنگی، توجه به این مضامین سودمند خواهد بود. همچنین، این پژوهش می تواند اطلاعات کاربردی و مفیدی برای پژوهش های آتی درزمینه ازدواج های بین فرهنگی باشد.
    کلید واژگان: رضایت زناشویی, ازدواج بین فرهنگی, پدیدارشناسی, تجربه زیسته
    Gholamreza Rajabi, Omid Hamidi *, ABAS AMANELAHI, Khaled Aslani
    Intercultural marriages are rising due to the growing global connections and mass media, and to consider marital satisfaction is important as the most basic factor in the sustainability and durability of common life in these marriages. So the aim of the present research was studying of lived experiences of couples' marital satisfaction from Kurdish, Arab, and Bakhtiari cultures cultures that was conducted in a qualitative method and using a phenomenological approach. 16 couples (32 people / 16 women and 16 men) with intercultural marriages, were selected by purposive sampling method and voluntary to saturation and were studied using semi-structured interviews. Then data were collected, registered, encoded and classified in fram main and sub theme. By analyzing the participants' experiences, was identified 750 primary codes, 20 subthemes, and 5 main themes, including premarriage processes, perceiving the presence of families, decisions about children, perception of communication and marital dimensions, perception of the general needs of intercultural marriages and perception of the challenges of intercultural marriage. The findings showed that the perception of communication and marital dimensions with sub-themes such as the vital role of support and understanding' spouse, communication and marital facilitating strategies, and the experience of perceiving the differences and similarities in personality was in center of marital satisfaction' experience. This study will have important concepts for family counselors and will be useful in enriching and promoting intercultural couples' relationships.
    Keywords: marital satisfaction, intercultural marriage, phenomenology, lived experience
  • زهرا مرتضوی، سعیده سادات مرتضوی*، امید حمیدی، سحر نورانی قرابرقع
    مقدمه
    مشارکت اجتماعی از مفاهیم قابل در بیماری ها می باشد. باتوجه به عوارض بیماری فنیل کتونوری و نقش مادر به عنوان یکی از ارکان خانواده؛ مطالعه حاضر با هدف مقایسه مشارکت اجتماعی در مادران کودکان مبتلا به فنیل کتونوری و مادران کودکان سالم شهر همدان انجام شد.
    روش کار
    در این پژوهش توصیفی-مقایسه ای، 65 مادر دارای کودک فنیل کتونوری و 122 مادر دارای کودک سالم در شهر همدان در سال 1395 شرکت کردند. نمونه گیری به صورت در دسترس از بین مادران دارای کودک مبتلا به فنیل کتونوری و به روش نمونه گیری تصادفی ساده از میان مادران کودکان سالم، انتخاب شدند. ابزار شامل اطلاعات جمعیت شناختی و پرسشنامه «عوامل مشارکت اجتماعی زنان» (Social Participation Factors of Woman) بود. پایایی پرسشنامه به روش آزمون بازآزمون و با همبستگی درون کلاسی به دست آمد. داده ها با استفاده از نرم افزار اس پی اس نسخه 23 تحلیل شد.
    یافته ها
    مشارکت اجتماعی مادران در 5/98 درصد موارد متوسط ودر 5/1 درصد موارد مناسب بود. میانگین مشارکت اجتماعی در مادران کودکان فنیل کتونوریا با مادران کودکان سالم دارای تفاوت معنی داری از نظر آماری بود (043/0 = P). سطح تحصیلات در مشارکت اجتماعی مادران کودکان فنیل کتونوری همبستگی معنی داری داشت (045/0 = P) اما تاثیر متغیرهای درآمد، وضعیت زناشویی، جنسیت فرزند وچندمین فرزند فنیل کتونوریا در مشارکت اجتماعی مادران تاثیر معنی داری نداشت (05/0 < P).
    نتیجه گیری
    مشارکت اجتماعی مادران کودکان فنیل کتونوری در سطح پایین است. پیشنهاد می شود مداخلات توانبخشی و روانشناختی جهت ارتقاء سطح مشارکت اجتماعی مادران در کنار برنامه درمانی کودکان گنجانده شود.
    کلید واژگان: مشارکت اجتماعی, فنیل کتونوری, مادر
    Zahra Mortazavi, Saideh Sadat Mortazavi *, Omid Hamidi, Sahar Nurani Gharaborghe
    Introduction
    Social participation is one of the most important concepts in diseases. Considering the complications of phenylketonuria and the role of mothers as one of the family members, this study aimed at comparing the social participation of mothers of children with phenylketonuria and mothers of healthy children in Hamadan.
    Methods
    In this descriptive-comparative study, 65 mothers with phenylketonuria and 122 healthy mothers in Hamedan in during year 2016 participated. Convenience samples were selected from mothers with phenylketonuria and simple sampling was used to select from mothers of healthy children. The instruments used included demographic information and the questionnaire of “Social Participation Factors of Woman”. Reliability of the questionnaire was obtained by the test-retest method and with intra-class correlation. Data was analyzed using SPSS 23 software.
    Results
    Social participation in 98.5% of mothers was at a moderate level and in 1.5% it was satisfactory. Social participation in mothers of phenyl ketoneuria children with healthy mothers was statistically significant (P = 0.043). There was a significant correlation between the level of education and social participation of mothers of phenylketonuria children (P = 0.045), yet the effect of income variables, marital status, and gender of the child and the child of phenylketonuria had no significant effect on the social participation of mothers (P > 0.05). The social participation of mothers of phenylketonuria children was low. It is suggested that rehabilitation and psychological interventions should be included to promote the level of social participation of mothers alongside the children's treatment plan.
    Conclusions
    Social partnerships for mothers of phenyl ketanoric children was at a low level. It is suggested that rehabilitation and psychological interventions should be included to promote the level of social participation of mothers alongside the children's treatment plan.
    Keywords: Social Participation, Phenylketonuria, Mother
  • Omid Hamidi, Jalal Poorolajal, Maryam Farhadian, Leili Tapak
    Background
    Kidney transplantation is the best alternative treatment for end-stage renal disease. Several studies have been devoted to investigate predisposing factors of graft rejection. However, there is inconsistency between the results. The objective of the present study was to utilize an intuitive and robust approach for variable selection, random survival forests (RSF), and to identify important risk factors in kidney transplantation patients.
    Methods
    The data set included 378 patients with kidney transplantation obtained through a historical cohort study in Hamadan, western Iran, from 1994 to 2011. The event of interest was chronic nonreversible graft rejection and the duration between kidney transplantation and rejection was considered as the survival time. RSF method was used to identify important risk factors for survival of the patients among the potential predictors of graft rejection.
    Results
    The mean survival time was 7.35±4.62 yr. Thirty-seven episodes of rejection were occurred. The most important predictors of survival were cold ischemic time, recipient's age, creatinine level at discharge, donors’ age and duration of hospitalization. RSF method predicted survival better than the conventional Cox-proportional hazards model (out-of-bag C-index of 0.965 for RSF vs. 0.766 for Cox model and integrated Brier score of 0.081 for RSF vs. 0.088 for Cox model).
    Conclusion
    A RSF model in the kidney transplantation patients outperformed traditional Cox-proportional hazard model. RSF is a promising method that may serve as a more intuitive approach to identify important risk factors for graft rejection.
    Keywords: Random survival forest, Kidney transplantation, Cox proportional hazards
  • Iraj Mohammadfam, Hossein Mahjub, Omid Hamidi, Leili Tapak
    Accidents and their resulting losses are one of the critical public health issues. Identification the near misses offer the opportunity to improve safety by developing effective prevention approach. The main objective of this study was to investigate the effects of two types of intervention in increasing the participation of first line managers in reporting near misses. In order to increase the participation, the Green Card System (GCS) was implemented. After preliminary studies, in order to increase the participation rate, the decision was taken to implement the intervention program. In this program, first line managers were divided into two groups. For the control group, the bonus was increased to double whereas, for the experimental group, in addition to the two-fold increasing remuneration (bonus), appropriate feedback and actions carried out in the context of reported near misses, were presented through regular collaborative meetings. The results showed that six months after the stop of the intervention, the rate of participation in both groups showed a significant increase. After 18 months of intervention, the participation trend in both groups was downward. However, this reduction was only significant in the control group. The findings highlight the long-term effects of the intervention of financial payments along with providing appropriate feedback.
    Keywords: Accident, Near miss, Participation, Safety Culture
  • سید جواد سیفی قوزلو، امید حمیدی، گشاو شریفی، شیوا خلیلی
    هدف
    هدف این پژوهش بررسی رابطه بین اخلاق، ارزش های شخصی زوجین و رضایت زناشویی آنها در شهرمغان بود.
    روش
    در این پژوهش 125 زوج (که یکی از همسران به عنوان معلم در مدارس شهر مغان اشتغال داشتند) به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ایانتخاب شدند و به پرسشنامه رضایت زناشویی انریچ، پرسشنامه بنیان های اخلاقی هایت و گراهام (MFQ30) و زمینه یاب ارزشی شوارتز (SVS) پاسخ دادند. اطلاعات به وسیله روش های آماری (ضریب همبستگی پیرسون، آزمون t و رگرسیون گام به گام) تجزیه و تحلیل شدند.
    یافته ها
    نتایج نشان داد که رابطه مثبت و معناداری بین اخلاق و ارزش های شخصی (به جز خوشی/ لذت گرایی) وجود داشت. همچنین نتایج نشان داد که در ابعاد اخلاقی (انصاف و مراقبت/ آسیب)، بین زنان و مردان تفاوت معناداری وجود داشت. همچنین تفاوت معناداری بین مردان و زنان در رضایت زناشویی مشاهده شد. تمام ابعاد اخلاقی رابطه مثبتی با تمام ارزش های شخصی به جز ارزش های خوشی/ لذت گرایی داشتند. زنان و مردان در ریخت های ارزشی همنوایی، جهان شمول نگری و امنیت تفاوت معناداری نشان دادند.
    نتیجه گیری
    در بافت سنتی مذهبی در منطقه مغان ایران برای طبقه متوسط زوجین معلم، به نظر می رسدکه زنان و مردان در اولویت اخلاقی و ارزش های خود متفاوت هستند.این مقاله در مورد روابط بین این متغیرهای در مردان و زنان و نقش این متغیرها در رضایت زناشویی آنها با توجه به این زمینه فرهنگی خاص بحث می کند.
    کلید واژگان: اخلاق, ارزش های شخصی, رضایت زناشویی, معلمان
    Seyed Javad Seifi Ghozlu, Omid Hamidi, Gashav Sharifi, Shiva Khalili
    Purpose
    The purpose of this study was to explore the relationships between the morality and personal values of Couples and their marital satisfaction in city of Moghan.
    Methods
    In this study 125 couples (with one partner occupied as public school teacher in the city of Moghan) were selected by cluster random sampling and administered with the Enrich marital satisfaction, Moral foundations questionnaire and Schwartz’s values scale.
    Findings
    Data was analyzed with statistical methods (Pearson correlation, t-test and stepwise regression).
    Findings
    The results showed that there was a significant positive relationship between morality and personal values (except hedonistic/pleasure oriented values). Also the results showed that in the moral dimensions (fairness and care/harm), there was a significant difference between men and women Also there was significant difference between men and women in marital satisfaction. The moral foundations were positively associated to all personal values except of the hedonistic/pleasure oriented values.Women and men showed significant differences in their value priorities of conformity, universalism and security.
    Conclusion
    In the traditional religious context of the Moghan region of Iran for middle class niveau couples with teacher status, sexes seem to differ in their moral and values priorities. The paper discusses the relationships between the variables for men and women and their role in the marital satisfaction in regard to this specificcultural context.
    Keywords: Morality, Personal Values, Marital Satisfaction, Teachers
  • امید حمیدی*، سید جواد سیفی قوزلو، گشاو شریفی، مسعود غلامعلی لواسانی
    هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه ارزش های شخصی با اضطراب مرگ در زنان و مردان مبتلا به ام اس در شهر تهران می باشد. بدین منظور تعداد 167 نفر (103 زن و 64 مرد) از بین بیماران مراجعه کنندگان به انجمن ام اس با روش نمونه گیری در دسترس به عنوان نمونه پژوهش انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این تحقیق عبارت بودند از: مقیاس زمینه یاب ارزشی شوارتز(SVS)، و مقیاس اضطراب مرگ (DAS). داده های پژوهش با استفاده از روش های رگرسیون چندمتغیره، ضریب همبستگی پیرسون و آزمون t مستقل مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت. یافته ها نشان داد که بین ارزش-های شخصی با اضطراب مرگ رابطه معنادار وجود دارد و نیز بین مولفه های ارزش های شخصی (به جز قدرت) با اضطراب مرگ رابطه معناداری بدست آمد. در اولویت بندی ارزش ها بین زنان و مردان تفاوت معناداری وجود دارد. همچنین از بین ریخت های ارزشی، همنوایی، پیشرفت، جهان شمول نگری و سنت گرایی می توانند اضطراب مرگ را به طور معناداری پیش بینی کنند.
    کلید واژگان: ارزش, ارزش های شخصی, اضطراب مرگ, بیماران ام اس
    Omid Hamidi*, Javad Seifi Ghozlu, Gashav Sharifi, Masoud Gholamali Lavasani
    The purpose of this research was to explore the relationship between the personal values, and death anxiety among MS patients in Tehran. For this purpose 167 patients (103 female, 64 male) from the Tehran MS Society were selected by random sampling. The instruments used in this study were the Schwartz Value Scale (SVS) and the Death Anxiety Scale (DAS). Multivariable regression, Pearson correlation coefficient, and t-test for comparisons between female and male patients were used for data analysis. The results showed that there are significant correlation between personal values and death anxiety and there are significant negative correlations between all subscales of personal values (except for power) with death anxiety.In the prioritization of values, there are significant differences between men and women. Also from thr morphological values, conformity, achievement, universalism, and tradition can significantly predict death anxiety.
    Keywords: value, personal values, death anxiety, MS patients
  • گریتچن کاریگان، آدریان گ. بارنت، آنتی ج. داسون، گیتا میشرا
    مترجم: لیلی تاپاک، امید حمیدی
    داده های گم شده مشکلی رایج در پژوهش های مبتنی بر آمارگیری است. بسته های بسیاری وجود دارند که داده های گم شده را جبران می کنند اما تعداد کمی می توانند به راحتی اطلاعات طولی گم شده را جبران کنند. WinBUGS داده های گم شده را با استفاده از جانهی چندگانه جبران می کند و قادر است ساختار طولی را با استفاده از اثرات تصادفی یکپارچه کند. ما برتری جانهی طولی بر جانهی مقطعی را با استفاده از WinBUGS نشان می دهیم. ما از اطلاعات مثالی مربوط به مطالعه ی طولی استرالیا درباره ی سلامت زنان استفاده می کنیم. همچنین نتایج نرم افزار SAS را ارائه می دهیم که از WinBUGS برای تحلیل مدل های طولی با اطلاعات گم شده ی متغیر کمکی استفاده می کند و استفاده از آن را در مطالعه ی طولی بیماران سرطانی لاعلاج و پرستاران آن ها نشان می دهیم.
    کلید واژگان: جانهی چندگانه, داده های طولی, داده های گم شده, SAS, WinBUGS
    Leili Tapak*, Omid Hamidi
    Missing data is a common problem in survey based research. There are many packages that compensate for missing data but few can easily compensate for missing longitudinal data. WinBUGS compensates for missing data using multiple imputation, and is able to incorporate longitudinal structure using random effects. We demonstrate the superiority of longitudinal imputation over cross-sectional imputation using WinBUGS. We use example data from the Australian Longitudinal Study on Woman’s Health. We give a SAS macro that uses WinBUGS to analyze longitudinal models with missing covariate data, and demonstrate its use in a longitudinal study of terminal cancer patients and their carers.
    Keywords: missing data, multiple imputation, longitudinal data, WinBUGS, SAS
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال