s.d. hosseini nasab
-
هدف پژوهش حاضر تعیین رابطه میان هیجان تحصیلی و اشتیاق تحصیلی با میانجیگری خودپنداره در فرزندان ایثارگران دوره متوسطه استان آذربایجان شرقی بود. طرح پژوهش توصیفی و از نوع همبستگی بود. جامعه آماری شامل 1180 نفر از فرزندان ایثارگران استان آذربایجان شرقی بود که در سال تحصیلی 98-1397 در مدارس دوره متوسطه مشغول به تحصیل بودند. از میان آنان 332 نفر برای نمونه به شیوه تصادفی چندمرحله ای انتخاب شدند. برای گرد آوری داده ها از پرسشنامه اشتیاق تحصیلی فردریکز و همکاران (2004)، پرسشنامه هیجانهای تحصیلی پکران و همکاران (2005) و پرسشنامه خودپنداره بک (1978) استفاده شد. برای تجزیه و تحلیل داده های پژوهش از همبستگی پیرسون، رگرسیون چندمتغیره و تحلیل مسیر استفاده شد. روابط میانجی با روش بوت استرپ آزموده شدند. داده ها از طریق نرم افزارهای SPSS-24 و AMOS-24 مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. براساس نتایج به دست آمده، الگوی نهایی برازش خوبی بر داده ها نشان داد. نتایج آزمون بوت استرپ نشان داد که خودپنداره در رابطه میان هیجان تحصیلی و اشتیاق تحصیلی نقش میانجی دارد، بنابراین هیجان تحصیلی مثبت به صورت مستقیم و با میانجیگری خودپنداره با اشتیاق تحصیلی رابطه مثبت و معنادار دارد. میان اشتیاق تحصیلی و هیجان منفی، رابطه منفی معنادار وجود دارد که 23 درصد از واریانس اشتیاق تحصیلی به واسطه متغیرهای هیجان تحصیلی پیش بینی می شود. بنابراین هیجانهای تحصیلی مثبت در میان فرزندان ایثارگران دوره متوسطه اول و دوم استان آذربایجان شرقی با میانجیگری خودپنداره توانسته است اشتیاق تحصیلی آنان را افزایش دهد.
کلید واژگان: اشتیاق تحصیلی, هیجان تحصیلی, خودپنداره, ایثارگرانThe purpose of this study was to examine the relationship between academic emotions and academic engagement mediated by self-concept among children of veterans in East Azerbaijan Province. This research had a descriptive, correlational design. The statistical population of the study comprised 1180 children of veterans studying in junior and senior secondary schools in East Azerbaijan Province in 2018-2019 school year from among whom 332 students were selected as the sample using multistage random sampling method. The research instruments included the Academic Engagement Questionnaire (Fredricks et al., 2004), the Academic Emotions Questionnaire (Pekrun et al., 2005) and the Beck Self-Concept Scale (1978). Pearson correlation, multivariate regression, and path analysis were used to analyze the data. Mediation relationships were tested using the bootstrap method. Data were analyzed via SPSS-24 and AMOS-24 software. According to the results, the final model fitted the data. The results of the bootstrap test revealed that self-concept mediated the relationship between academic emotions and academic engagement. Therefore, positive academic emotions have a direct positive relationship with academic engagement and self-concept mediates this association. There was a significant, negative relationship between academic engagement and negative emotions. Twenty-three percent of the variance in academic engagement was predicted by academic emotions. Consequently, positive academic emotions in children of veterans in East Azerbaijan Province could promote the students' academic engagement through the mediation of self-concept.
Keywords: academic engagement, academic emotions, self-concept, veterans -
هدف این پژوهش مقایسه اثربخشی آموزش پذیرش و تعهد با رویکرد مبتنی بر تنظیم هیجان (مدل گراس) بر تعلل ورزی تحصیلی، تاب آوری و افسردگی دانش آموزان پسر دوره متوسطه مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی بود. طرح پژوهش شبه آزمایشی بود. جامعه آماری را دانش آموزان پسر دوره متوسطه مبتلا به اختلال نقص توجه/ بیش فعالی تشکیل می دادند که در سال تحصیلی 98-1397 در مدارس شهرستان تبریز مشغول به تحصیل بودند. از این تعداد 40 نفر به عنوان نمونه به شیوه هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (آموزش پذیرش و تعهد و تنظیم هیجان) و گروه کنترل جایگزین شدند (گروه پذیرش و تعهد 13نفر، گروه تنظیم هیجان 12 نفر و گروه انتظار 15 نفر). گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. برای گردآوری داده ها از مقیاس افسردگی بک(1967)، مقیاس تعللورزی تحصیلی سولومون و راث بلوم (1984) و مقیاس تاب آوری کانر و دیویدسون (2003) استفاده شد. برای تحلیل داده ها از تحلیل کوواریانس با به کارگیری نرم افزار SPSS نسخه 21 استفاده شده است. در هر سه متغیر، میان سه گروه تفاوت معنادار آماری وجود داشت (افسردگی: 0/01>p ؛ 14/81=F؛ تاب آوری: 0/01>p ؛ 9/84=F؛ و تعلل ورزی: 0/01> p ؛ 15/15=F). مقایسه زوجی نشان داد که هر دو آموزش نسبت به گروه کنترل اثربخشی بهتری داشتند. در هر سه متغیر گروه پذیرش و تعهد عملکردی بهتر داشتند. آموزش پذیرش و تعهد نسبت به روش آموزش تنظیم هیجان بیشتر سبب کاهش افسردگی و تعلل ورزی تحصیلی و افزایش تاب آوری دانش آموزان پسر مبتلا به نقص توجه/ بیش فعالی می شود.
کلید واژگان: پذیرش و تعهد, تنظیم هیجان, تاب آوری, افسردگی, تعلل ورزی تحصیلیThe present research sought to compare the impact of Acceptance and Commitment Therapy (ACT) with emotion regulation training (Gross Model) on academic procrastination, resilience, and depression in students with Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD). This study had a quasi-experimental design. The population of this research was comprised of all male high school students with Attention Deficit Hyperactivity Disorder (ADHD) in Tabriz in 2018-19 school year. Purposive sampling method was utilized and the sample was drawn (N= 40). The subjects were randomly assigned to one control (N=15) and two experimental groups (ACT group, N= 13; ER group, N= 12). The control group did not receive any treatment. The research instruments included Procrastination Assessment Scale-Students (Solomon & Rothblum, 1984), the Connor-Davidson Resilience Scale (Connor & Davidson, 2003), and the Beck Depression Inventory (1967). Data were analyzed using ANCOVA. The results revealed that after controlling the covariate variable (pre-test scores), there were significant differences among the three groups (depression: F=14.81, p<0.01; resilience: F=9.84, p<0.01; academic procrastination: F=15.15, p<0.01). Pairwise comparison demonstrated that both interventions were more effective compared with the control group. ACT group had a better performance in resilience, depression and academic procrastination. Compared with emotion regulation training, ACT reduced academic procrastination and depression and increased resilience to a higher extent in students with Attention Deficit Hyperactivity Disorder.
Keywords: acceptance, commitment, emotion regulation, resilience, depression, academic procrastination -
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای شناختی- فراشناختی بر میزان بار شناختی و حافظه کاری دانش آموزان دوره دوم ابتدایی دارای مشکلات ویژه یادگیری از نوع خواندن به روش نیمه آزمایشی و با استفاده از طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل انجام شده است. جامعه آماری پژوهش را دانش آموزان دوره دوم ابتدایی شهر میاندوآب در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل می دادند که با روش نمونه گیری تصادفی چندمرحله ای 30 دانش آموز با مشکلات ویژه یادگیری از نوع خواندن انتخاب شده و به روش تصادفی در گروه های آزمایشی و کنترل گمارده شدند. برای گرد آوری داده ها از آزمون هوشی وکسلر4 که روایی محتوایی آن را متخصصان تایید کرده اند و دارای ضرایب پایایی تنصیف از 0/71 تا 0/86 است، نمون برگ(چک لیست) نشانگان نارساخوانی(میکاییلی و فراهانی، 1384) که روایی آن را متخصصان تایید کرده اند و پایایی آن 0/92 است، آزمون بار شناختی پاس(1994) که روایی آن را متخصصان تایید کرده اند و پایایی آن 0/89 است و آزمون حافظه کاری ان- بک که روایی آن را متخصصان تایید کرده اند و پایایی آن 0/78 است، استفاده شده است. آزمودنیهای گروه آزمایش برنامه آموزش راهبردهای شناختی- فراشناختی را در 18 جلسه 45 دقیقه ای دریافت کردند، درحالی که آزمودنیهای گروه کنترل فقط آموزشهای مدرسه را دریافت کردند. نتایج تحلیل کوواریانس نشان داد که پس از پایان آموزش راهبردهای شناختی- فراشناختی تفاوتی معنادار (p<0/001) میان نمرات بار شناختی و حافظه کاری دو گروه وجود داشت. در نتیجه، آموزش راهبردهای شناختی- فراشناختی می تواند به عنوان یک روش مداخله ای در کاهش بار شناختی نامطلوب و افزایش ظرفیت حافظه کاری دانش آموزان با مشکلات ویژه یادگیری از نوع خواندن مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: راهبردهای شناختی- فراشناختی, بار شناختی, حافظه کاری, مشکلات ویژه یادگیریThis research has aimed to study the effectiveness of training in cognitive-metacognitive strategies upon the cognitive load and working memory of senior primary school students with specific learning difficulties in reading by means of a semi-experimental method and using pre-tests and post-tests with a control group. The statistical population consisted of senior primary school students from the city of Miandoab in the school year of 2018-2019; using a random multi-stage sampling method, 30 students with specific learning difficulties in reading were selected and randomly divided into test and control groups. To collect data, The Wechsler Adult Intelligence Scale (Fourth Edition), whose content validity has been verified by experts and shown to have a split-half reliability coefficient of 0.71 to 0.86, the Dyslexia Symptoms Checklist devised by Mikaili and Farahani (2005), whose validity has been verified by experts and has a reliability of 0.92, the Paas Cognitive Load Test (1994), whose validity has been confirmed by experts and has a reliability of 0.89, and the N-back Working Memory Test, whose validity has been verified by experts and shows a reliability of 0.78, were used. The examinees in the test group received eighteen 90-minute sessions of training on cognitive-metacognitive strategies, while the examinees in the control group just received ordinary school training. Covariance analysis indicated a significant difference (p<0.001) between cognitive load and working memory grades between the two groups after training. Therefore, training on cognitive-metacognitive strategies as an intervention method can lead to reduced undesirable cognitive load and increased capacities of working memory in students with specific learning difficulties in reading.
Keywords: cognitive-metacognitive strategies, cognitive load, working memory, specific learning difficulties -
مقدمه
دانشآموزان دارای مشکلات رفتاری، به دلیل خودپنداره تحصیلی ضعیف، اغلب قضاوت بسیار منفی نسبت به تواناییها و ارزشهای خود دارند و هیجانات تحصیلی منفی را تجربه میکنند. این امر لزوم ارایه آموزشهای روان شناختی به این افراد را ضروری می سازد. پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی آموزش مهارتهای اجتماعی مبتنی بر نظریهTimothy Campbell-Comorford بر خودپنداره تحصیلی و هیجانات تحصیلی دانشآموزان دختر دارای مشکلات رفتاری انجام شد.
مواد و روش هاجامعه آماری این پژوهش آزمایشی دربرگیرنده کلیه دانشآموزان دختر دوره ششم ابتدایی شهر تبریز در سال تحصیلی 1399-1398 بود. تعداد 30 دانشآموز مطابق با نمره برش در مقیاس درجهبندی مشکلات رفتاری Conners-فرم معلم و والدین، دارای مشکلات رفتاری تشخیص داده شدند و با روش نمونهگیری تصادفی خوشهای چندمرحلهای انتخاب و به صورت تصادفی ساده در گروههای آزمایش و گواه (15 نفر در هر گروه) جایگزین شدند. گروهها پرسش نامههای خودپنداره تحصیلیYu و Wang (2005) و هیجانات تحصیلی Pekrun و همکاران (2002) را تکمیل کردند. پس از اتمام 14 جلسه آموزش مهارتهای اجتماعی مبتنی بر نظریه Timothy Campbell-Comorford (هفته ای دو جلسه) در گروه آزمایش، ابزارهای مذکور توسط گروهها تکمیل شد. داده ها با استفاده از تحلیل کواریانس چندمتغیره تحلیل شدند.
یافته هاآموزش مهارتهای اجتماعی مبتنی بر نظریه Timothy Campbell-Comorford موجب افزایش معنی دار خودپنداره تحصیلی (047/0=p) گردید؛ گرچه این آموزش باعث کاهش هیجانات تحصیلی دانشآموزان دارای مشکلات رفتاری شد، ولی اختلاف بین دو گروه معنی دار نبود.
نتیجه گیریبا توجه به تاثیر آموزش مهارتهای اجتماعی مبتنی بر نظریه Timothy Campbell-Comorford بر افزایش خودپنداره تحصیلی استفاده از این رویکرد آموزشی توصیه می شود.
کلید واژگان: آموزش, مهارتهای اجتماعی, تیموتی کمپبل-کامرفورد, خودپنداره تحصیلی, هیجانات تحصیلی, مشکلات رفتاریIntroductionDue to their poor academic self-concept, students with behavioral problems often make very negative judgments about their abilities and values and experience negative academic emotions, which makes it necessary to provide them with psychological training. This study aimed to determine the effectiveness of social skills training based on Timothy Campbell-Comerford theory on academic self-concept and academic emotions of female students with behavioral problems.
Materials and MethodsThe statistical population of this experimental research included all sixth-grade female students in Tabriz in the academic year 2019-2020. 30 students who were diagnosed as having behavioral problems based on the cutoff score in the Conners’ Behavioral Problem Rating Scale (the parent and teacher forms) were selected by multi-stage random cluster sampling and were randomly assigned to experimental and control groups (15 people in each group). Both groups completed the Liu & Wang (2005) Academic Self-Concept Questionnaire and Pekrun et al (2002) Achievement Emotions Questionnaire. Having attended 14 sessions of social skills training based on Timothy Campbell-Comerford (two sessions a week for 7 weeks) in the experimental group, the mentioned questionnaires were completed by the two groups. The results were analyzed using a multivariate analysis of covariance.
ResultsSocial skills training based on Timothy Campbell-Comerford increased academic self-concept significantly (p=0.047). Although the training reduced the academic emotions of students with behavioral problems, the difference between the two groups was not significant (p=0.050).
ConclusionSince social skills training based on Timothy Campbell-Comerford increased academic self-concept and reduced academic emotions, it is recommended that this educational approach be applied.
Keywords: Education, social skills, Timothy Campbell-Comerford, academic self-concept, Academic Emotions, Behavioral problems -
هدف مطالعه حاضر بررسی اثربخشی آموزش راهبردهای تنظیم هیجان بر اشتیاق تحصیلی، کمک طلبی یادگیری و اهمال کاری دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه شهر گرگان بوده است. به این منظور 30 دانش آموز به صورت هدفمند از میان جمعیت مذکور انتخاب شدند، سپس به روش تصادفی در یک گروه آزمایش (15 دانش آموز) و یک گروه کنترل (15نفر) گماشته شدند. برای گروه آزمایش بسته آموزشی راهبردهای تنظیم هیجان گراس(2002) اجرا شد. شایان ذکر است که دانش آموزان در مرحله پیش و پس از اجرا به پرسشنامه های اشتیاق تحصیلی فردریکز، بلومنفلید و پاریس (2004)، کمک طلبی رایان و پینتریچ (1997) و اهمال کاری تحصیلی سالامون و راث بلوم (1984) پاسخ دادند. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس یک راهه و تحلیل کوواریانس چندمتغیره مورد بررسی قرار گرفتند. یافته ها نشان دادند که آموزش راهبردهای تنظیم هیجان بر کمک طلبی یادگیری و اهمال کاری دانش آموزان دختر اثری مثبت داشته است. از مولفه های اشتیاق تحصیلی، افزایش اشتیاق رفتاری (10/95=F و 0/003= P) و اشتیاق عاطفی (6/97=F و 0/014= P) معنا دار، ولی اشتیاق شناختی (3/15=F و 0/088= P) معنادار نبوده است. در مورد افزایش کمک طلبی تحصیلی، مولفه اجتناب از کمک (3/65=F و 0/06= P) غیرمعنادار، اما پذیرش کمک (4/60=F و 0/04= P) معنادار بود. در زمینه کاهش اهمال کاری تحصیلی هر سه مولفه آمادگی برای امتحانات (175/65=F و 0/01= P)، آمادگی برای تکالیف (37/22=F و 0/01= P) و آمادگی پایانی (28/54=F و 0/01= P) معنادارشده اند. بنابراین، می توان با به کارگیری روش آموزش راهبردهای تنظیم هیجان، متغیرهای انگیزشی مرتبط با یادگیری را احتمالا افزایش داد.
کلید واژگان: اشتیاق تحصیلی, اهمال کاری تحصیلی, تنظیم هیجان, کمک طلبی یادگیریThis study sought to investigate the effectiveness of teaching emotion regulation strategies in academic engagement, academic help-seeking, and academic procrastination among female senior high school students in Gorgan. To this end, 30 students were selected through purposive sampling method and then were randomly assigned to an experimental (N=15) and a control group (N=15). The experimental group received training in Gross (2002) emotion regulation strategies package. It should be noted that both groups were pre- and post-tested using School Engagement Questionnaire (Fredricks, Blumenfeld & Paris, 2004), Academic Help-Seeking Scale (Ryan & Pintrich, 1997) and Procrastination Assessment Scale for Students (Solomon & Rothblum, 1984). Data were analyzed using ANCOVA and MANCOVA. Results showed that teaching emotion regulation strategies had a positive effect on academic help-seeking and procrastination of female students. Regarding the components of academic engagement, increase in behavioral engagement (F=10.95, P=0.003) and emotional engagement (F=6.97, P=0.014) was significant; however, increase in cognitive engagement was not significant (F=3.15, P=0.088). As to the components of academic help-seeking, increase in refusing help was not significant (F=3.65, P=0.06), while increase in accepting help was significant (F=4.60, P=0.04). With regard to academic procrastination, decrease in all three components of exam preparation (F=175.65, P=0.01), homework preparation (F=37.22, P=0.01), and final preparation (F=28.54, P=0.01) was significant. As a result, teaching emotion regulation strategies can possibly increase learning-related motivational variables.
Keywords: academic engagement, academic procrastination, emotion regulation, academic help-seeking -
هدف پژوهش حاضر، تعیین اثربخشی آموزش راهبرد های تنظیم هیجان بر پرخاشگری و مولف ه های عملکرد تحصیلی فام و تیلور(خودکارآمدی، تاثیرات هیجانی، برنامه ریزی، انگیزش و فقدان کنترل پیامد) دانش آموزان دختر دوره دوم متوسطه بوده است. با بهره گیری از روش نمونه گیری در دسترس، تعداد 200 دانش آموز انتخاب شدند. با پیش آزمون پرسشنامه پرخاشگری باس و پری(1992) و عملکرد تحصیلی فام و تیلور(1999) و بر اساس آزمون غربالگری 30 نفر از دانش آموزانی که دارای بالاترین نمره پرخاشگری و عملکرد تحصیلی ضعیفی بودند به عنوان نمونه انتخاب شدند، سپس به روش تصادفی در دو گروه، یک گروه آزمایش (15 دانش آموز) و یک گروه کنترل (15 دانش آموز) جایگزین شدند و بسته آموزش تنظیم هیجان گراس فقط برای گروه آزمایش اجرا شد. سپس پس آزمون پرسشنامه پرخاشگری و عملکرد تحصیلی از هر دو گروه گرفته شد. داده ها به روش تحلیل کوواریانس یک راهه و کوواریانس چند متغیره مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان دادند که مداخله آموزشی راهبردهای تنظیم هیجان احتمالا سبب کاهش میانگین پرخاشگری و مولفه های آن در گروه آزمایشی شد و در گروه آزمایش میانگین مولفه های عملکرد تحصیلی (خودکارآمدی، برنامه ریزی و انگیزش) نیز افزایش و در مقابل میانگین تاثیرات هیجانی و فقدان کنترل پیامد کاهش یافت. این تغییرات در سطح 0/001 >P معنادار بودند. مطالعه حاضر در حالت کلی نشان داد که برنامه آموزشی راهبردهای تنظیم هیجان بر بهبود هیجانات دانش آموزان از جمله پرخاشگری و نیز عملکرد تحصیلی آنها احتمالا موثر است.
کلید واژگان: عملکرد تحصیلی, پرخاشگری, راهبردهای تنظیم هیجانAssuming that aggressive behavior negatively affects all aspects of school performance (i.e. self-efficacy, affects, planning, motivation, and lack of outcome control) it would be logical to conclude that learning strategies to control affects can lead to improvements in school performance. To explore this hypothesis a group of 200 accessible students were given a questionnaire on aggressive behaviors and another on school performance, and then 30 of them with highest score on aggression and lowest on school performance were selected and randomly divided into two groups of experimental and control. Following the treatment of the experimental group with a course on affect control strategies, both groups were given the same set of questionnaires again. Data analyses show that the educational intervention has probably reduced aggression and improved some of the components of school performance (self-efficacy, planning, and motivation) while lowering scores on the other two components (p<0.001). Thus, the use of such effective interventions is recommended.
Keywords: school performance, aggression, affect control strategies -
پژوهش حاضر به منظور بررسی اثربخشی برنامه همکاری خانه و مدرسه بر خودکارآمدی تربیتی، عمومی و اجتماعی والدین دانش آموزان پایه اول ابتدایی مدارس دولتی شهر تبریز انجام شده است. طرح پژوهش بر پایه پژوهشهای نیمه تجربی از نوع پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه استوار است. جامعه آماری پژوهش شامل تمام خانواده های دانش آموزان پایه اول ابتدایی شهر تبریز بود که در سال تحصیلی 98-1397 در مدارس دولتی مشغول به تحصیل بودند. با توجه به مداخله ای بودن پژوهش و اهمیت رضایت شرکت کنندگان، برای انتخاب نمونه آماری از روش نمونه گیری غیر تصادفی هدفمند استفاده شد، سپس، نمونه ای شامل 40 خانواده انتخاب و در دو گروه (20 خانواده گروه آزمایش و 20 خانواده گروه کنترل) قرار داده شدند. برنامه همکاری خانه و مدرسه به مدت 8 جلسه 2 و نیم ساعته (هر هفته یک جلسه) برای گروه آزمایش اجرا شد. در این مدت هیچ برنامه ای برای گروه کنترل اجرا نشد. داده های هر دو گروه با استفاده از آزمون تحلیل کوواریانس تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد که خودکارآمدی تربیتی، عمومی و اجتماعی گروه آزمایش نسبت به گروه گواه به طور قابل ملاحظه ای تغییر یافته است و در جهت مثبت افزایش معنا دار نشان می دهد (0/05>p). با توجه به نتیجه مداخله ارایه شده، نتایج حاکی از آن است که شرکت در برنامه همکاری خانه و مدرسه می تواند میزان خودکارآمدی تربیتی، عمومی و اجتماعی والدین را افزایش دهد.
کلید واژگان: برنامه همکاری خانه و مدرسه, خودکارآمدی تربیتی, خودکارآمدی عمومی, خودکارآمدی اجتماعیThe purpose of this research was to examine the effects of Families and Schools Together Program (FAST) on social, general and parenting self-efficacy of first graders’ parents in Tabriz. This quasi-experimental study had a pretest-posttest control group design. The statistical population of the study consisted of the parents of all first graders enrolled in public schools in Tabriz in 2018-19 school year. For the purpose of sampling, purposive sampling method was utilized and 40 families were selected. These families were assigned to an experimental (20 families) and a control group (20 families). During the study, the experimental group took part in the Families and Schools Together Program for eight 2.5-hour sessions and the control group did not receive any intervention. The analysis of covariance showed that the experimental group’s social, general and parenting self-efficacy increased dramatically (p<0.05). Hence, it can be concluded that participating in Families and Schools Together Program has the potential to increase social, general and parenting self-efficacy.
Keywords: Families, Schools Together Program (FAST), social, general, parenting self-efficacy -
زمینه و هدف
مطالعات نشان داده است که عملکرد شناختی در بیماران دچار رتینوپاتی دیابتی دچار نقص می باشد. هدف از این پژوهش تعیین و مقایسه حافظه فعال، بازداری پاسخ و ابعاد سرشت و منش در بیماران رتینوپاتی دیابتی نوع 2 و همتایان عادی شهرستان تبریز بود.
روش بررسیاین مطالعه یک پژوهش توصیفی مقطعی از نوع پژوهش های مقایسه ای بود. جامعه آماری این پژوهش 160 بیمار رتینوپاتی دیابتی نوع دو با دامنه سنی 32 تا 55 سال مراجعه کننده به مرکز دیابت شهر تبریز در سال 1397 بودند که بر اساس نمونه گیری در دسترس تعداد 80 بیمار رتینوپاتی دیابتی نوع 2 در بیمارستان های شهر تبریز انتخاب شدند و با 80 فرد عادی همتا شدند، علاوه بر پرسشنامه ابعاد سرشت و منش کلونینجر به تکالیف حافظه کاری و بازداری پاسخ دادند. داده ها با استفاده از آزمون های آماری آنالیز واریانی چند متغییره، لون و کالموگراف اسمیرنوف تجزیه و تحلیل شدند.
یافته هاتحلیل داده ها نشان داد که بین نمرات بیماران رتینوپاتی دیابتی نوع 2 و افراد عادی تفاوت معنی داری در حافظه فعال، بازداری پاسخ و ابعاد سرشت و منش وجود داشت. بدین معنی که در حافظه و بازداری پاسخ عملکرد گروه عادی بهتر از وضعیت بیماران رتینوپاتی نوع 2 می باشد و هم چنین در مولفه های پاداش وابستگی، پشتکار، همکاری و خود فراروی نیز عملکرد گروه عادی بهتر از گروه رتینوپاتی نوع 2 می باشد (01/0>p)، ولی در مولفه آسیب پذیری بیماران رتینوپاتی نمره بالاتری نسبت به افراد عادی کسب کرده اند (01/0>p) و در مولفه نوجویی و خودراهبری نیز بین دو گروه تفاوت معنی داری پیدا نشد (05/0<p).
نتیجه گیریبا توجه به نتایج پژوهش حاضر می توان گفت بیماران رتینوپاتی دیابتی از نظر شخصیتی منفعل تر و از نظر حافظه نسبت به همتایان خود ضعیف تر بوده و در رفتارهای خود بازداری کمتری داشته و تکانشی تر رفتار می کنند. در نتیجه پیشنهاد می شود که برای این بیماران آموزش توانبخشی شناختی در نظر گرفته شود.
کلید واژگان: حافظه, بازداری, شخصیت, رتینوپاتیArmaghane-danesh, Volume:25 Issue: 2, 2020, PP 368 -380Background & aimStudies have shown that cognitive function is impaired in patients with diabetic retinopathy. The aim of this study was to determine and compare active memory, inhibition of response and dimensions of nature and character in patients with type 2 diabetic retinopathy and normal counterparts in Tabriz.
MethodsThe present investigation was a cross-sectional descriptive-comparative study. The statistical population of this study were 160 patients with type 2 diabetic retinopathy with an age range of 32 to 55 years referred to Tabriz Diabetes Center in 2019. Based on the available sample, 80 patients with type 2 diabetic retinopathy were selected in Tabriz hospitals and with 80 Ordinary people became equal, in addition to the questionnaire of the dimensions of nature and the character of Cloninger, they answered the tasks of memory and inhibition. Data were analyzed using multivariate, Levene's Test and Kolmogorov-Smirnov analysis of variable statistical tests.
ResultsData analysis indicated that there was a significant difference between the scores of patients with type 2 diabetic retinopathy and normal people in active memory, response inhibition and the dimensions of nature and character. This means that in memory and inhibition, the response of the normal group is better than the condition of patients with type 2 retinopathy, and also in the components of reward dependence, perseverance, cooperation and self-care, the performance of the normal group is better than the retinopathy type 2 (p<0.01). However, retinopathy patients scored higher than normal subjects (p<0.01) and no significant differences were observed between the two groups in the component of regression and self-guidance (p<0.05).
ConclusionAccording to the results of the present study, it can be said that diabetic retinopathy patients are more passive in terms of personality and weaker in terms of memory than their counterparts and have less inhibition and more impulsive behavior in their behaviors. As a result, it is recommended that cognitive rehabilitation training be considered for these patients.
Keywords: Memory, Inhibition, Personality, Retinopathy -
بر اساس گزارش سازمان های جهانی حدود یک سوم جمعیت امروزی جهان با فقر غذایی مواجه هستند. آمار موجود این واقعیت را روشن می سازد که سیستم های مرسوم کشاورزی در دستیابی به تامین نیاز غذایی بشر ناکارآمد بوده اند. از این رو کشاورزی پایدار به عنوان کارآمدترین راه حل از سوی متخصصان مد نظر قرار گرفته است. به سبب نقش و اهمیت بخش کشاورزی در اقتصاد و اشتغال شهرستان جیرفت و جایگاه سبزیجات در سلامتی مصرف کنندگان، تحقیق حاضر با هدف مقایسه پایداری عملیات کشاورزی سه محصول پیاز، سیب زمینی و گوجه فرنگی در سال زراعی 88-1387 در شهرستان جیرفت صورت پذیرفته است. به این منظور تعداد 197 کشاورز به روش نمونه گیری تصادفی طبقه ای نسبتی متناسب از بین جامعه آماری انتخاب گردید. نتایج تحقیق نشان داد که 3/52 درصد بهره برداران در گروه با عملیات کشاورزی ناپایدار و نسبتا ناپایدار قرار دارند و تنها 31 و 7/16 درصد آنها به ترتیب در طبقه نسبتا پایدار و پایدار قرار می گیرند. نتایج آزمون تجزیه واریانس چند متغیره نشان داد که به طور کلی مزارع سیب زمینی نسبت به مزارع پیاز و گوجه فرنگی در وضعیت نامناسب تری از نظر پایداری عملیات کشاورزی قرار دارند. نتایج همچنین نشان داد که علت پایداری عملیات کشاورزی در گوجه فرنگی کاران نسبت به پیاز و سیب زمینی کاران در مدیریت بهتر کنترل علف های هرز، کشت و مدیریت خاک می باشد، و از سوی دیگر نیز برتری پایداری پیاز کاران نسبت به سیب زمینی کاران در مدیریت کنترل آفات و بیماری ها می باشد.
کلید واژگان: پایداری عملیات کشاورزی, پیاز, تجزیه واریانس چند متغیره, جیرفت, سیب زمینی, گوجه فرنگیAccording to FAO statistics of the one-third of the world population still are envisaging with food deficiency. Hence, it clearly shows this fact that the conventional agricultural systems in achieving the human needs of food is relatively unsuccessful, yet, with some furthers adverse environmental effects. Thus, sustainable agriculture has been considered as the most effective solution for this matter by experts. Because of the roles and importance of agriculture in the economy and in employment of Jiroft County and due to the vegetable's place in consumer's health, this study has been accomplish with the aim of comparing the sustainable agricultural practices in onions, potatoes and tomatoes produced in Jiroft in 2008-2009 production year. For this purpose 197 farmers were selected throught the appropriate stratified random sampling from their population. The results showed that 52/3 percent of producers perform unsustainable and relatively unsustainable agricultural practices and only 31 and 16/7 percent of them are within the relatively sustainable and sustainable classes respectively. The results of multivariate analysis of variance show that potatoes farms are located in some more unsuitable circumstances than the onions and tomatoes farms. The results also showed that the causes of sustainability in agricultural operations of tomatoes producers compared with onions and potatoes producers is in their better management of weed control, cultivation and soil fertility. On the other hand superior sustainability of onions producers is in their pests and diseases control management as compared with that of potatoes producers.Keywords: Jiroft, Multivariate analysis of variance, Onions, Potatoes, Sustainable agriculture practices, Tomatoes
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.