به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

saeed bakhtiarpoor

  • سالار دوستی، فرزانه هومن*، سعید بختیارپور، ساسان باوی
    مقدمه

    تولد کودک ناتوان کانون خانواده را با مسائل متعددی رو به رو می سازد . کودکان ناتوان نگرش منفی بیشتری دریافت کرده و ذهن افراد نسبت به آنها منفی تراست از این رو پژوهش حاضر با هدف هنجاریابی و اعتباریابی آزمون نگرش به ناتوانی که یک ابزار مناسب، پایا و دقیق برای سنجش باشد، تدوین شده است.

    روش

    روش پژوهش، توصیفی و اکتشافی است و نمونه آماری این پژوهش شامل کلیه مادران دارای فرزند مبتلا به ناتوانی شهر کرمانشاه در سال 1400 بود. که تعداد 379نفر به صورت تصادفی انتخاب شد. روش گردآوری اطلاعات نیز به صورت تصادفی بود.

    نتایج

    برای بدست آوردن روایی محتوا پرسشنامه از نظرات استاد راهنما و چندین تن از دیگر اساتید و متخصصین و کارشناسان استفاده شد،که پس از جمع آوری داده های مربوط به قضاوت متخصصین در مورد آیتم های پرسشنامه، ابتدا میزان پایایی ارزیابان با استفاده از ضریب کاپای کوهن مورد بررسی قرار گرفت که نتایج آن نشان داد که همه 27 سوال از ضریب کاپا بالاتر از 6/0 برخوردار بودند. پایایی آزمون دو روش ضریب آلفای کرونباخ استفاده گردید. نتایج حاصل عدد 0/96 برای آلفای کرونباخ را نشان داد که بیانگر پایایی بسیار خوبی برای پرسشنامه بود، بعد از آن تک آلفای تک تک سوالات نیز با نمره کلی بررسی و تمامی سوالات نیز نمرات خیلی خوبی داشتند که نیاز به حذف سوالات نبود. در شاخص HTMT نیز با توجه به اینکه برای ضرایب مقادیر کمتر از 0/90 به دست آمد.

    نتیجه گیری

    می توان گفت روایی واگرا برای پرسشنامه نگرش به ناتوانی تایید شد. لذا پرسشنامه فوق از روایی و پایای مناسبی برخوردار است و می توان در سنجش نگرش به ناتوانی از آن استفاده نمود.

    کلید واژگان: اعتبار سازی, هنجاریابی, نگرش به ناتوانی
    Salar Doosti, Farzaneh Hooman*, Saeed Bakhtiarpoor, Sasan Bavi
    Introduction

    The birth of a disabled child makes the family center face many issues. Disabled children receive a more negative attitude and people's minds are more negative towards them, therefore, the present study was developed with the aim of standardizing and validating the disability attitude test, which is a suitable, reliable, and accurate tool for measurement.

    Method

    The research method is descriptive and exploratory, and the statistical sample of this research included all mothers with children with disabilities in Kermanshah city in 1400. 379 people were randomly selected. The data collection method was random.

    Result

    In order to obtain the content validity of the questionnaire, the opinions of the supervisor and several other professors and experts were used, and after collecting the data related to the experts' judgments about the questionnaire items, first the reliability of the evaluators was determined using Cohen's kappa coefficient. was investigated, the results of which showed that all 27 questions had a Kappa coefficient higher than 0.6. Cronbach's alpha coefficient was used for the reliability of the two-method test. The results showed Cronbach's alpha value of 0.96, which indicated a very good reliability for the questionnaire, after that, the single alpha of each question was also checked with the overall score and all the questions had very good scores, so there was no need to remove the questions. In the HTMT index, due to the fact that for the coefficients, values ​​less than 0.90 were obtained.

    Conclusion

    It can be said that the divergent validity of the disability attitude questionnaire was confirmed. Therefore, the above questionnaire has good validity and reliability and can be used to measure the attitude towards disability.

    Keywords: Validation, Normalization, Attitude Towards Disability
  • مژگان وطنخواه، سعید بختیارپور*
    هدف از این پژوهش اثربخشی مهارت آموزی کودک راه حل محور بر مهارت های زندگی و ارتباطی کودکان کم توان ذهنی می باشد. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی دارای پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش شامل تمام کودکان ن کم توان ذهنی 9-13 ساله مراجعه کننده به آموزشگاه استثنایی امید در بازه زمانی 02-1401 واقع در شهر ساری بود. حجم نمونه پژوهش شامل 30 کودک که به طور تصادفی به دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15 نفر) از جامعه آماری به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شده و در دو گروه آزمایش و گواه جای گماری شدند. گروه آزمایش در هشت جلسه 60 دقیقه ای، هفته ای دو جلسه با پروتکل طراحی شده آموزش دیدند. ابزار استفاده شده، مقیاس رفتارسازشی وایلند می باشد. نتایج نشان داد که در کارایی این پروتکل، گروه گواه و آزمایش در دو مولفه مهارت ارتباطی و مهارت زندگی دارای تفاوت معنادار بودند (001/0>P) و برای دستیابی به این تفاوت از تحلیل کوواریانس و تحلیل واریانس ولچ استفاده شد؛ که نتایج به دست آمده حاکی از اثربخشی پروتکل طراحی شده برای روش مهارت آموزی کودک راه حل محور بر مهارت ارتباطی و مهارت زندگی کودکان کم توان ذهنی می باشد که می توان نتیجه گرفت رویکرد مهارت آموزی کودک راه حل محور در جهت گسترش مهارت های ارتباطی و زندگی کودکان کم توان ذهنی موثر می باشد.
    کلید واژگان: مهارت های ارتباطی, مهارت های زندگی, مهارت آموزی کودک راه حل محور, کم توانی ذهنی.
    Mozhgan Vatankhah, Saeed Bakhtiarpoor *
    The purpose of this research is to investigate the effectiveness of the solution-focused kids' skill method on the life and communication skills of mentally retarded children. The statistical population of the research included all mentally retarded children aged 9-13 who were referred to Omid Exceptional School in the period of 1401-02, located in Sari city. The sample size of the study includes 30 children who were randomly selected from the statistical population using the available sampling method and were placed into two experimental (15 people) and control (15 people) groups. The experimental group was trained in eight 60-minute sessions, twice a week with the designed protocol. The instrument used is Wayland's compromising behavior scale. The results showed that in the effectiveness of this protocol, the control and experimental groups had significant differences (P>0.001) in the two components of communication skills and life skills, and covariance analysis and Welch's analysis of variance were used to achieve this difference. This indicates the effectiveness of the protocol designed for the solution-oriented child skill training method on the communication skills and life skills of mentally challenged children. It can be concluded that the child's skill training approach is effective in expanding the communication skills and lives of mentally disabled children.
    Keywords: Communication skills, Life skills, Solution-Focused Kids' Skills, mentally disabled
  • فرح مملکت دوست، رضا پاشا*، سعید بختیارپور، مرضیه طالب زاده شوشتری

    هدف از تحقیق حاضر بررسی اثربخشی و تداوم اثر آموزش ادراکی حرکتی بر اختلال ریاضی و اضطراب امتحان در دانش آموزان دبستانی دارای اختلال یادگیری در شهر تهران بود. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه دانش آموزان دارای اختلال یادگیری مراجعه کننده به مراکز اختلال یادگیری در سال 98-1397 در شهر تهران بودند که تعداد 30 دانش آموز از افراد واجد شرایط با روش در هدفمند به عنوان نمونه آماری انتخاب شدند و به طور تصادفی در گروه آزمایش ادراک حرکتی (15 نفر) و گروه گواه (15 نفر) قرار گرفتند. همچنین برحله پیگیری یک ماه پس از اتمام آزمون اجرا گردید . جهت تکمیل داده ها از پرسشنامه های آزمون هوشی (وکسلر، 2003)، اختلال یادگیری ریاضی (کانلی، 1988) و پرسشنامه استاندارد اضطراب امتحان (ساراسون، 1957) استفاده شد. به منظور تجزیه وتحلیل داده ها از نرم افزار Spss استفاده شد. یافته ها آزمون های آماری تحلیل کواریانس چندمتغیری در گروه های آموزش ادراکی حرکتی و کنترل در مرحله پس آزمون و پیگیری نشان می دهد که این گروه ها حداقل در یکی از متغیرهای وابسته با یکدیگر تفاوت معنی داری دارند. به طوری که در هر دو مرحله مذکور در متغیرهای اختلال ریاضی و اضطراب امتحان بین گروه های آموزش ادراکی حرکتی و کنترل تفاوت معنی دار دیده می شود که نشان دهنده تداوم اثر آموزش ادراکی حرکتی در گروه آزمایش می باشد. بنابراین می توان نتیجه گرفت، از آموزش های ادراکی حرکتی در جهت کاهش اختلال ریاضی و اضطراب امتحان در دانش آموزان بهره برد.

    کلید واژگان: ادراکی حرکتی, اختلال ریاضی, اضطراب امتحان, اختلال یادگیری, دانش آموز
    Farah Mamlekat Dust, REAZ PASHA *, Saeed Bakhtiarpoor, Marzieh Talebzade Shoushtari

    The main of this study was to evaluate the effectiveness of motor perception training on math disorder and test anxiety in primary school students with learning disabilities in Tehran. The present study was a quasi-experimental study including a pretest-posttest design with a control group. 40 qualified students with learning disabilities who referred to learning disabilities centers between years 1397-1398 in Tehran were selected through available and purposeful sampling methods and were assigned in motor perceptual experimental group (n=20) and the control group (n=20). The follow-up stage was also performed one month after the test. To complete the data, IQ test questionnaires (Wechsler, 2003), math learning disorder (Conley, 1988) and standard test anxiety questionnaire (Sarason, 1957) were used. SPSS software was used to analyze the data. Findings of the statistical tests of multivariate analysis of covariance in the groups of motor perception and control training in the post-test and follow-up stages show that these groups are significantly different from each other in at least one of the dependent variables. Thus, in both of these stages, there is a significant difference in the variables of math disorder and test anxiety between the groups of motor perception training and control indicating the continuation of the effect of motor perception training in the experimental group. Therefore, it can be concluded that motor perception training is used to reduce math disorders and test anxiety in students.

    Keywords: Motor Perception, Math disorder, Exam AnxietyLearning disability, Student
  • رحمن یوسفی، فریبا حافظی*، سعید بختیارپور، بهنام مکوندی

    هدف :

    بی تردید سرطان پستان یکی از پر استرس ترین رخ داد ها برای زنان است که بیماران معمولا در رو برو شدن با تشخیص سرطان دچار ضربه و شوک شدیدی خواهند شد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی درمان مبتنی بر هیپنوتیزم شناختی-رفتاری و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی روی ادراک درد و خودکارآمدی درد در زنان مبتلا به سرطان پستان انجام گرفت.

    روش پژوهش: 

    طرح تحقیق نیمه آزمایشی و از نوع پیش آزمون-پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش حاضر کلیه زنان مبتلا به سرطان پستان مراجعه کننده به مرکز رادیوتراپی و انکولوژی میرداماد شهر گرگان در نیمه دوم سال 1398 بود . به همین منظور 45 نفر انتخاب شده، و به صورت تصادفی در سه گروه قرار گرفتند. در گروه آزمایش اول، از پروتکل درمانی هیپنوتراپی شناختی-رفتاری دونالد رابرتسون (2012) استفاده شد. در گروه آزمایش دوم، جلسات درمان مبتنی بر ذهن آگاهی بر اساس راهنمای درمان مبتنی بر حضور ذهن سگال و همکاران (2002) طی 8 جلسه اجرا شد. گروه گواه، مداخله ای دریافت نکرد. ابزار پژوهش شامل مقیاس خودکارآمدی درد نیکلاس (1998)، و پرسشنامه ادراک درد مک گیل (1997) بودند. داده های پژوهش با استفاده از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر تجزیه وتحلیل شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل داده ها نشان داد که در مقایسه با گروه گواه، هر دو روش درمانی تاثیر معناداری بر ادراک درد (19/55=F، 001/0>P) و خودکارآمدی درد (16/7=F، 001/0>P) در زنان مبتلا به سرطان پستان داشته است (05/0>P). درمان مبتنی بر هیپنوتیزم شناختی-رفتاری و درمان ذهن آگاهی اثربخشی متفاوتی در کاهش ادراک درد و افزایش خودکارآمدی درد بیماران نداشته است (05/0<P).

    نتیجه گیری

    می توان نتیجه گرفت درمان مبتنی بر هیپنوتیزم شناختی-رفتاری و درمان مبتنی بر ذهن آگاهی روی ادراک درد و خودکارآمدی درد در زنان مبتلا به سرطان پستان موثر بود.

    کلید واژگان: شناختی-رفتاری, درمان مبتنی بر ذهن آگاهی, ادراک درد, خودکارآمدی درد
    Rahman Yusefi, Fariba Hafezi *, Saeed Bakhtiarpoor, Behnam Makvandi
    Aim

    Without a doubt, breast cancer is one of the most stressful events for women, and patients usually experience a severe shock when faced with a cancer diagnosis. The present study was conducted with the aim of comparing the effectiveness of cognitive-behavioral hypnosis-based therapy and mindfulness-based therapy on pain perception and pain self-efficacy in women with breast cancer.

    Methods

    The design of the research was semi-experimental and pre-test-post-test and follow-up with the control group. The statistical population of the present study was all women with breast cancer who referred to Mirdamad Radiotherapy and Oncology Center in Gorgan city in the second half of 2018. For this purpose, 45 people were selected and randomly divided into three groups. In the first test group, Donald Robertson's (2012) cognitive-behavioral hypnotherapy treatment protocol was used. In the second experimental group, mindfulness-based therapy sessions were conducted based on the mindfulness-based therapy guide of Segal et al. (2002) during 8 sessions. The control group did not receive any intervention. The research tools included Nicholas Pain Self-Efficacy Scale (1998) and McGill Pain Perception Questionnaire (1997). The research data were analyzed using the analysis of variance test with repeated measurements.

    Results

    The results of data analysis showed that compared to the control group, both treatment methods had a significant effect on pain perception (F=55.19, P<0.001) and pain self-efficacy (F=7.16, P/001). P<0) in women with breast cancer (P<0.05). Treatment based on cognitive-behavioral hypnosis and mindfulness-based therapy did not have different effectiveness in reducing pain perception and increasing pain self-efficacy of patients (P>0.05).

    Conclusion

    It can be concluded that the treatment based on cognitive-behavioral hypnosis and the treatment based on mindfulness were effective on pain perception and pain self-efficacy in women with breast cancer.

    Keywords: cognitive behavioral therapy, mindfulness therapy, Pain perception, self-efficacy
  • فاطمه شاه کرمی، فرح نادری*، سعید بختیارپور
    هدف از انجام پژوهش حاضر، بررسی نقش میانجی‏گری سازگاری تحصیلی در رابطه بین خودتفسیری و بهره هوشی با عملکرد کنکور در دانشجویان بود. در این مطالعه توصیفی همبستگی، جامعه آماری را کلیه دانشجویان دختر و پسر سال اول کارشناسی زیرگروه تجربی ورودی مهرماه دانشگاه‏های دولتی شهر خرم‏آباد (دانشگاه لرستان و علوم پزشکی) در سال تحصیلی 1401-1400 تشکیل دادند که به روش نمونه‏گیری در دسترس تعداد 300 نفر به‏عنوان نمونه انتخاب شدند. جهت ارزیابی عملکرد دانشجویان در کنکور، از میانگین درصدهای کسب‏شده در دروس کنکور سال 1399-1400 و از پرسش‏نامه‏های خود تفسیری Hardin و همکاران (2004)، آزمون بهره هوشی ریون بزرگ‏سالان و سازگاری تحصیلی Anderson و همکاران (2016) استفاده شد. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد تمامی مسیرهای مستقیم به‏جز مسیر بهره هوشی به عملکرد کنکور معنادار شدند. هم‏چنین، مسیرهای غیرمستقیم خودتفسیری با عملکرد کنکور با نقش میانجی‏گری سازگاری تحصیلی و نیز رابطه بهره هوشی با عملکرد کنکور با نقش میانجی‏گری سازگاری تحصیلی معنادار شدند. بر اساس نتایج این پژوهش، الگوی پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار است و گام مهمی در جهت شناخت عوامل موثر بر عملکرد کنکور دانشجویان محسوب می‏شود.
    کلید واژگان: بهره هوشی, خودتفسیری, سازگاری تحصیلی, عملکرد کنکور
    Fatemeh Shahkarami, Farah Naderi *, Saeed Bakhtiarpoor
    The purpose of this study was to investigating the mediating role of academic adjustment in the relationship between self- construal and IQ with entrance exam performance in students. In this descriptive correlational study, the statistical population consisted of all first year male and female undergraduate students in the experimental subgroup of October entrance of Khorramabad State Universities (Lorestan University and Medical Sciences) in the academic year 2021-2022. 300 people were selected as a sample. To evaluate the performance of students in the entrance exam, from the average percentages obtained in the entrance exam courses in 2019-2020, from the level score of students in the entrance exam and from a questionnaire Self- construal of Hardin, Leong & Bhagwat (2004), Adult Raven IQ test & Academic adjustment of Anderson, Guan & Koc (2016) were used for data collection in this study. The proposed model was evaluated using a path analysis. The results showed that all of the direct paths, except IQ path whit entrance exam performance, were significant. Also indirect pathways were significant IQ and self- construal with entrance exam performance with mediating role of academic adjustment and also, self- construal with entrance exam performance with mediating role of academic adjustment. Based on the results of this study, the proposed model has a good fit and is an important step in identifying the factors affecting students' entrance exam performance.
    Keywords: entrance exam performance, IQ, self- construal & academic adjustment
  • الهام شمسی زاده*، زهرا افتخارصعادی، حمدالله جایروند، سعید بختیارپور، بهنام مکوندی
    مقدمه

    اعتیاد به تلفن همراه در کیفیت رابطه والدین با فرزندان اثرات منفی می گذارد. هدف این مطالعه مقایسه و آزمون مدل رابطه علی بهزیستی اجتماعی، خودآگاهی هیجانی با والدین به واسطه اعتیاد به تلفن هوشمند در دانش آموزان تیز هوش بود.

    روش

    جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان تیزهوش البرز بود که در سال تحصیلی 1400- 1399 داوطلب ورود به دانشگاه بودند. 372نفر به روش نمونه برداری در دسترس از طریق فراخوان اینترنتی انتخاب شدند و به صورت آنلاین به پرسشنامه بهزیستی اجتماعی، پرسشنامه اعتیاد به تلفن هوشمند، پرسشنامه خود آگاهی هیجانی و پرسشنامه کیفیت رابطه با والدین پاسخ دادند.

    نتایج

    بین بهزیستی اجتماعی با اعتیاد به تلفن هوشمند در دانش آموزان تیزهوش رابطه مستقیم وجود دارد. در ادامه، یافته ها نشان داد بین بهزیستی اجتماعی با اعتیاد به تلفن هوشمند در دانش آموزان تیزهوش، رابطه منفی و معنی دار میباشد(0/01 >p  و 0/29- = β). بین خودآگاهی هیجانی با اعتیاد به تلفن هوشمند در دانش آموزان تیزهوش رابطه مستقیم وجود دارد. بین خودآگاهی هیجانی با اعتیاد به تلفن هوشمند در دانش آموزان تیزهوش، رابطه منفی و معنی دار می باشد(0/01 > p  و 0/15- = β) . مطابق با یافته ها رابطه مستقیم بین کیفیت رابطه با والدین با اعتیاد به تلفن هوشمند در دانش آموزان تیزهوش، منفی و معنی دار میباشد (0/01 > p  و 0/13- = β).

    نتیجه گیری

    می توان با بهبود کیفیت بهزیستی اجتماعی و خود آگاهی هیجانی و افزایش کیفیت رابطه نوجوانان تیز هوش با والدین، اعتیاد به تلفن هوشمند را کاهش داد.

    کلید واژگان: اعتیاد به تلفن هوشمند, بهزیستی اجتماعی, خودآگاهی هیجانی, دانش آموزان تیزهوش
    Elham Shasizadeh*, Hamdollah Jayrvand, Saeed Bakhtiarpoor, Behnam Makvandi
    Introduction

    Instant and easy access to smartphones and the internet has become the cause of addiction. Mobile phone addiction has a negative effect on the quality of the relationship between parents and children. The aim of this study was to compare and test the causal relationship model of social well-being, emotional self-awareness with parents due to smartphone addiction in high-intelligence students.

    Method

    The statistical population included all high-intelligence students of Alborz province, who volunteered to enter the university in the academic year 2020-2021. 372 people were selected by convenience sampling method through online call and answered online to Social Welfare Questionnaire, Smartphone Addiction Questionnaire (SPAQ), Emotion Awareness Questionnaire (EAQ), and Child-Parent Relationship Scale (CPRS).

    Results

    There was a direct relationship between social welfare and smartphone addiction in high-intelligence students.. Furthermore, the findings showed that there was a negative and significant relationship between social welfare and smartphone addiction in high-intelligence students (p <0.01 and β = -0.29). There was a direct relationship between emotional self-awareness and smartphone addiction in high-intelligence students. There is a negative and significant relationship between emotional self-awareness and smartphone addiction in high-intelligence students. (p <0.01 and β = -0.15). According to the findings, the direct relationship between the quality of the relationship with parents and smartphone addiction in high-intelligence students was negative and significant (p <0.01 and β = -0.13).

    Conclusion

    Smartphone addiction can be reduced by improving the quality of social welfare and emotional self-awareness and increasing the quality of the relationship between high-intelligence students and their parents.

    Keywords: Social Well-Being, Emotional Self-Awareness, Quality of Relationship, Parents, Smartphone, Addiction, High-Intelligence Students
  • هوشنگ خشنود، سعید بختیارپور*، ساسان باوی، رضا پاشا
    هدف

    پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی کلاس درس معکوس و کلاس درس مبتنی بر شبکه های اجتماعی، برخلاقیت و یادگیری خود راهبر هنرجویان پسر هنرستان های شهرستان آبدانان در درس دانش فنی کامپیوتر انجام شد.

    روش

    روش پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون- پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه پژوهش کلیه دانش آموزان متوسطه دوم شهرستان آبدانان بودند. دراین طرح 60 دانش آموز به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و به طور تصادفی در 3 گروه: کلاس درس معکوس، کلاس درس مبتنی بر شبکه های اجتماعی و کلاس درس سنتی (گروه کنترل) قرار گرفتند، پرسشنامه های خلاقیت تورنس و یادگیری خودراهبر فیشر به صورت پیش آزمون و پس آزمون برای گروه ها اجرا شد.

    یافته ها

    نتایج تحلیل کواریانس چند متغیره بیانگر تاثیر معنی دار و مثبت آموزش به روش کلاس درس معکوس وکلاس درس مبتنی برشبکه های اجتماعی روی متغیرهای خلاقیت و یادگیری خودراهبر می باشد. همچنین نتایج نشان داد که کلاس درس معکوس در مقایسه با کلاس درس مبتنی بر شبکه های اجتماعی، موجب اثرگذاری مثبت بیشتری بر خلاقیت و یادگیری خودراهبر شده است.

    کلید واژگان: کلاس درس معکوس, کلاس درس مبتنی بر شبکه های اجتماعی, یادگیری خودراهبر, خلاقیت و هنرستان
    Hoshang Khoshnood, Saeed Bakhtiarpoor *, Sasan Bavi, Reza Pasha
    Aim

    The aim of this study was to compare the effectiveness of a reverse classroom and a classroom based on social networks on students' creativity and self-directed learning.

    Method

    The method of the present study is a quasi-experimental pretest-posttest with a control group. The study population was all high school students in Abdanan city. In this project, 60 students were selected by purposive sampling method and randomly divided into 3 groups: reverse classroom, classroom based on social networks and traditional classroom (control group). Torrance Creativity Questionnaire and Questionnaires were administered as pre-test and post-test for the groups.

    Findings

    The results of multivariate analysis of covariance indicate a significant and positive effect of reverse classroom and classroom based on social networks, classroom education on creativity and self-directed learning variables. The results also showed that the reverse classroom compared to the classroom based on social networks, has a more positive effect on creativity and self-directed learning.

    Keywords: Reverse Classroom, classroom based on social networks self-directed learning, Creativity, vocational schools
  • لیلا برون*، فرح نادری، علیرضا حیدری، سعید بختیارپور، پروین احتشام زاده
    مقدمه

    مرگ یکی از عزیزان از رایج ترین رویدادهای تنش زا است. قبول آن بخصوص در رابطه با کودکان، پیچیدگی های خاصی دارد. پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی نمایش درمانی و موسیقی درمانی بر تنهایی، اضطراب، کودکان مبتلا به سوگ مراجعه کننده به کلینیک های اهواز انجام شد.

    روش کار

    پژوهش حاضر از نوع  نیمه تجربی از نوع پیش آزمون، پس آزمون با گروه کنترل و پیگیری بود. جامعه آماری پژوهش حاضر، شامل همه کودکان مبتلا به سوگ مراجعه کننده به کلینیک های روانشناختی شهر اهواز در مقطع زمانی 4 ماه چهارم در سال 1397 به تعداد 93 کودک بودند. تعداد 45 کودک دختر و پسر 9 تا 12 سال دارای علایم سوگ یکی از چهره های دلبستگی دیگر (مانند مادر یا پدر) انتخاب و به شیوه هدفمند انتخاب شدند. سپس به صورت تصادفی از نوع قرعه کشی در گروه های نمایش درمانی، گروه موسیقی درمانی و گروه کنترل (هرگروه 15کودک) جایگزین شدند.جمع آوری داده های پژوهش با پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس تنهایی کودکان"(Children's Loneliness Scale) " و "مقیاس چندبعدی اضطراب کودکان" (Multidimensional Anxiety Scale for Children) انجام گرفت. روایی محتوا به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفای کرونباخ انجام شد. سپس برای گروه های مداخله، 12 جلسه 90 دقیقه ای نمایش درمانی و 15 جلسه 45 دقیقه ای موسیقی درمانی (هفته ای 2 جلسه برای هر گروه) انجام شد. برای گروه کنترل مداخله ای انجام نگرفت. پس از اتمام مداخله پس آزمون و به فاصله یک ماه بعد پیگیری انجام شد. داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 23 تحلیل شد. 

    یافته ها

     بین 2 گروه مداخله و گروه کنترل در 2 متغیر ‎تنهایی و اضطراب، در مرحله پس آزمون و هم در مرحله پیگیری تفاوت معنا دار وجود داشت. همچنین هر 2 گروه نمایش درمانی و موسیقی درمانی و در متغیر ‎تنهایی و اضطراب در پس آزمون و پیگیری تفاوت معنا داری وجود ندارد. بنابراین، هر 2 گروه مداخله در کاهش ‎تنهایی و اضطراب در کودکان مبتلا به سوگ اثربخش بودند (01/0>P). 

    نتیجه گیری

     نمایش درمانی و موسیقی درمانی باعث کاهش ‎احساس تنهایی و اضطراب در کودکان مبتلا به سوگ می شود. پیشنهاد می شود از 2 روش درمانی فوق به عنوان روش های درمانی کمک به مشکلات روانشناختی کودکان مبتلا به سوگ بکار گرفته شود.

    کلید واژگان: تنهایی, اضطراب, موسیقی درمانی, نمایش درمانی, کودکان مبتلا به سوگ
    Lila Broon*, Farah Naderi, Alireza Haidarei, Saeed Bakhtiarpoor, Parvin Ehtesham Zadh
    Introduction

    The death of a loved one is one of the most common stressful events. There are certain complexities to accepting it, especially in the case of children. The present study was conducted to compare the effectiveness of Drama Therapy and Music Therapy on loneliness, anxiety, and children with grief referred to Ahvaz clinics.

    Methods

    The present study was a quasi-experimental pretest, posttest with control and follow-up groups. The statistical population of the present study included all children with grief referred to psychological clinics in Ahvaz during the fourth 4 months in 2018 with 93 children. A total of 45 girls and boys aged 9 to 12 years with symptoms of grief of one of the other attachment figures (such as mother or father) were selected and purposefully selected. Then, they were randomly selected by lottery in the drama-therapy, music-therapy and control groups (15 children in each group). Research data were collected using a demographic questionnaire, "Children's Loneliness Scale" and "Multidimensional Anxiety Scale for Children". Content validity and reliability by internal consistency with Cronbach's alpha coefficient was calculated. Then for the subjects of the experimental groups, 12 sessions of 90 minutes of Drama Therapy and 15 sessions of 45 minutes of Music Therapy (two sessions per week for each group) were performed and no intervention was performed for the control group. One month later, the follow-up was performed. The collected data were analyzed in SPSS. 23.

    Results

    There is a significant difference between the intervention and control groups in the two variables of loneliness and anxiety, both in the post-test stage and in the follow-up stage. Also, there is no significant difference between the two groups of Music Therapy and Drama Therapy in the variables loneliness and anxiety after the test and follow-up. Therefore, both intervention groups were effective in reducing loneliness and anxiety in children with grief (P<0.01).

    Conclusions

    Both Drama Therapy and Music Therapy reduced loneliness and anxiety in children with grief. It is suggested that the above two therapies be used to help the psychological problems of children with grief.

    Keywords: Loneliness, Anxiety, Music Therapy, Drama Therapy, Children with Grief
  • پیش بینی قلدری سایبری در دانش آموزان تیز هوش بر اساس کیفیت ارتباط با والدین با نقش میانجی اعتیاد به تلفن هوشمند
    الهام شمسی زاده، زهرا افتخار صعادی*، حمدالله جایروند، سعید بختیارپور، بهنام مکوندی
    زمینه و هدف

    هدف از این پژوهش، پیش‌بینی قلدری سایبری در دانش‌آموزان تیزهوش بر اساس کیفیت ارتباط با والدین به‌واسطه اعتیاد به تلفن هوشمند بود.

    روش پژوهش

     جامعه آماری پژوهش، شامل همه دانش‌آموزان تیزهوش تهران و البرز است که در سال تحصیلی 1400- 1399 داوطلب ورود به دانشگاه بودند. 372 نفر از این افراد، به روش نمونه‌برداری در دسترس از طریق فراخوان اینترنتی انتخاب شدند و به‌صورت آنلاین (برخط) به پرسش نامه ارزیابی رابطه والد - فرزند، پرسش نامه اعتیاد به تلفن هوشمند، پرسش نامه تجربه قلدری - قربانی سایبری، پاسخ دادند. برای تحلیل داده‌ها از روش تحلیل مسیر استفاده شد.

    یافته‌ ها

    نتایج نشان دادند که رابطه مستقیم و معناداری میان کیفیت ارتباط با والدین و اعتیاد به تلفن هوشمند، با قلدری سایبری وجود دارد و بین کیفیت ارتباط با والدین، با اعتیاد به تلفن هوشمند رابطه مستقیم و معناداری برقرار است. همچنین اعتیاد به تلفن هوشمند، نقش واسطه جزیی میان کیفیت رابطه والدین با قلدری سایبری در دانش‌آموزان تیزهوش دارد.

    نتیجه‌ گیری

     با توجه به پژوهش انجام‌شده، می‌توان گفت با بهبود کیفیت ارتباط نوجوان با والدین میزان وابستگی و اعتیاد به تلفن هوشمند و به‌واسطه آن، رفتارهای قلدری سایبری در دانش‌آموزان تیزهوش کاهش می یابد.

    کلید واژگان: قلدری سایبری, اعتیاد به تلفن هوشمند, کیفیت ارتباط با والدین
    Predicting Cyber Bullying in Gifted Students Based on Quality of Communication with Parents and Mediating Role of Smartphone Addiction
    elham shamsizadeh, zahra eftekhar saadi *, hamdollah jayer vand, saeed bakhtiar poor, behnam makvandi
    Background and Aim

    The aim of this study was to predict cyber bullying in gifted students based on the quality of communication with parents through smartphone addiction. Research

    Method

    The statistical population of the study includes all gifted students in Tehran and Alborz who volunteered to enter the university in the academic year 1399-1400. 253 of these individuals were selected by available sampling method through online call and online (online) to the Parent-Child Relationship Assessment Questionnaire, Smartphone Addiction Questionnaire, and Bullying Experience Questionnaire - Cyber ​​Victim. Path analysis method was used to analyze the data.

    Results

    The results showed that there is a direct and significant relationship between the quality of communication with parents and smartphone addiction with cyber bullying and there is a direct and significant relationship between the quality of communication with parents and smartphone addiction. Smartphone addiction also plays a partial mediator between the qualities of the parent-cyber bullying relationship in gifted students.

    Conclusion

    According to the research, it can be said that by improving the quality of adolescent communication with parents, the rate of dependence and addiction to smartphones and through it, cyber bullying behaviors in gifted students is reduced.

    Keywords: Cyber bullying, Smartphone addiction, Quality of communication with parents
  • حمید محی الدینی، سعید بختیارپور*، رضا پاشا، پروین احتشام زاده
    مقدمه

    اختلال وسواس-اجبار یکی از شایع ترین و ناتوان کننده ترین اختلال های روانشناختی است که به شدت بر سلامت تاثیر منفی می گذارد. با توجه به لزوم درمان های روانشناختی در کنار درمان های دارویی، پژوهش حاضر با هدف مقایسه اثربخشی گروه درمانی شناختی رفتاری و دارو درمانی (فلوکستین) بر علایم اختلال وسواس-اجبار انجام شد.

    روش کار

    این مطالعه نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل است. جامعه پژوهش افراد مبتلا به اختلال وسواس- اجبار مراجعه کننده به مراکز مشاوره و خدمات روانشناختی شهر بندرعباس در سال 1396 بودند. 45 تن با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به طور تصادفی در سه گروه مساوی جایگزین شدند. گروه های مداخله به ترتیب 12 جلسه 90 دقیقه ای گروه درمانی شناختی رفتاری و سه ماه دارو درمانی (فلوکستین) دریافت کردند و گروه کنترل مداخله ای دریافت نکردند. داده ها با استفاده از پرسشنامه جمعیت شناختی، "مقیاس وسواس-اجبار ییل-براون" (Yale-Brown Obsessive-Compulsive Scale) جمع آوری شد. روایی محتوا به روش کیفی و پایایی به روش محاسبه ضریب آلفا کرونباخ انجام شد. داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 22 تحلیل شد.

    یافته ها

    میانگین و انحراف معیار پس آزمون وسواس در گروه درمانی شناختی رفتاری (41/1±57/6)، دارو درمانی (83/1±19/8) و کنترل (59/2±05/12) و میانگین و انحراف معیار پس آزمون اجبار در گروه درمانی شناختی رفتاری (96/0±84/5)، دارو درمانی (15/1±38/7) و کنترل (13/2±27/10) بود. هر دو روش گروه درمانی شناختی رفتاری و دارو درمانی (فلوکستین) باعث کاهش معنادار علایم وسواس و اجبار شدند. همچنین، روش گروه درمانی شناختی رفتاری در مقایسه با روش دارو درمانی (فلوکستین) در کاهش وسواس و اجبار موثرتر بود (05/0>P). 

    نتیجه گیری

    دو روش گروه درمانی شناختی رفتاری و دارو درمانی در کاهش وسواس و اجبار در افراد مبتلا به اختلال وسواس-اجبار موثر بود. اثربخشی روش گروه درمانی شناختی رفتاری در کاهش وسواس و اجبار بیشتر از روش دارو درمانی (فلوکستین) بود.  بنابراین، مشاوران و درمانگران می توانند از هر دو روش به ویژه روش گروه درمانی شناختی رفتاری برای مداخله در اختلال وسواس-اجباری استفاده کنند.

    کلید واژگان: گروه درمانی شناختی رفتاری, دارو درمانی, فلوکستین, اختلال وسواس-اجباری
    Hamid Mohyadini, Saeed Bakhtiarpoor*, Reza Pasha, Parvin Ehteshamzadeh
    Introduction

    Obsessive-compulsive disorder is one of the most common and debilitating psychological disorders that severely affects health. Due to the need for psychological therapies along with drug therapies, the present study was conducted to compare the effectiveness of Cognitive-Behavioral Group Therapy and pharmacotherapy (Fluoxetine) on the symptoms of obsessive-compulsive disorder.

    Methods

    This is a quasi-experimental study with pre-test and post-test design with control group. The study population was people with obsessive-compulsive disorder who referred to counseling centers and psychological services in Bandar Abbas in 2017. 45 people were selected by convenience sampling method and randomly assigned to three equal groups. The intervention groups received 12 sessions of 90 minutes of cognitive-behavioral training and three months of drug therapy (Fluoxetine), respectively, and the control group did not receive any intervention. Data were collected using the demographic questionnaire, and the “Yale-Brown Obsessive-Compulsive Scale”. The Qualitative content validity and Cronbachchr('39')s alpha coefficient were calculated. Data were analyzed in SPSS. 22.

    Results

    Mean and standard deviation of post-test obsession in cognitive-behavioral group therapy (6.57±1/41), drug therapy (8.19 ± 1.83) and control (12.05±2/59) and mean and standard deviation of post-test compulsion in the groups were Cognitive-Behavioral Group Therapy (5.84±0/96), drug therapy (7.38±1/15) and control (10.27±2/13). Both Cognitive-Behavioral Group Therapy and drug therapy (Fluoxetine) significantly reduced obsession and compulsion. Also, Cognitive-Behavioral Group Therapy was more effective in reducing obsession and compulsion compared to drug therapy (Fluoxetine) (P <0.05).

    Conclusions

    The two methods of Cognitive-Behavioral Group Therapy and drug therapy (Fluoxetine) reduced obsession and compulsion in people with obsessive-compulsive disorder. The effectiveness of Cognitive-Behavioral Group Therapy in reducing obsession and compulsion was higher than drug therapy (Fluoxetine). Therefore, counselors and therapists can use both methods, especially Cognitive-Behavioral Group Therapy for obsessive-compulsive disorder.

    Keywords: Cognitive Behavioral Group Therapy, Drug Therapy, Fluoxetine, Obsessive-Compulsive Disorder
  • آیدا اعتمادی*، علیرضا حیدری، غلامرضا پاشا، سعید بختیارپور، بهنام مکوندی
    این پژوهش با هدف اثر بخشی آموزش مهارت های زندگی در محیط کار بر فرسودگی شغلی  و شادکامی در کارکنان شرکت نفت اهواز انجام شد. طرح پژوهش، تجربی میدانی از نوع پیش آزمون – پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه کارکنان شرکت نفت اهواز بودند. نمونه تحقیق نیز شامل 30 نفر از کارکنان بودند که بعد از غربال گری اولیه به صورت  تصادفی انتخاب و در گروه آزمایش و کنترل جایگزین شدند. جهت اندازه گیری متغیر ها از  پرسشنامه فرسودگی شغلی مسلش و پرسشنامه شادکامی آکسفورد استفاده شد. ابتدا هر دو گروه مورد پیش آزمون قرار گرفتند و سپس مداخله آزمایشی بر روی گروه آزمایش به صورت 5 جلسه 6 ساعتی آموزش مهارت های زندگی در محیط کار بر روی کارکنان گروه آزمایش اجرا شد، بعد از آن از هر دو گروه پس آزمون گرفته شد. برای تحلیل داده  ها نیز از روش تحلیل کوواریانس چند متغیری (MANCOVA) با استفاده از نرم افزار  SPSS ویراست 21 استفاده شده است. نتایج تحلیل کوورایانس نشان داد که بین گروه آزمایش و کنترل در پس آزمون فرسودگی شغلی و شادکامی تفاوت معناداری وجود دارد(0001/0 > p). مقایسه میانگین ها نشان داد اثر بخشی آموزش مهارت های زندگی در محیط کار باعث کاهش فرسودگی شغلی و افزایش شادکامی در کارکنان شده است.
    کلید واژگان: آموزش مهارت های زندگی در محیط کار, برقراری ارتباط موثر, خودآگاهی, مدیریت استرس, فرسودگی شغلی, شادکامی
    Aida Etemadi *, Alireza Heidari, Gholamreza Pasha, Saeed Bakhtiarpoor, Behnam Makvandi
    The aim of this study was to investigate the effectiveness of life skills training in workplace on job burnout & happiness for employees of company in Ahwaz. The design of the study was quasi-experimental (pre-test-post-test with-control group). The population of the study included all employees of National Iranian Oil Company (NIOC) and the sample included 30 employees who were selected randomly and were assigned randomly in two experimental and control groups, which contained 15 employees in each group. The experimental group received the training while the control group was in waiting list. The instruments were the Oxford happiness questionnaires& Maslash burnout index (MBI). Data was analyzed by multivariate analysis of covariance (MANCOVA) method. Result indicated significant difference between pretest and posttest experimental group, and effect of life skill training in workplace on the employees. On the other hand, results found no significant difference between pretest and posttest of the control group. Finding showed that life skills training in workplace was efficient on reducing burnout symptoms and increasing happiness in employees.
    Keywords: Life skills training in workplace, Effective communication, Stress management, Job burnout, Happiness
  • زینب کاویانی، سعید بختیارپور*، علیرضا حیدرئی، پرویز عسکری، زهرا افتخارصعادی

    هدف پژوهش، بررسی اثربخشی درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد، بر تاب آوری و نگرش های ناکارآمد زنان مبتلا به ام اس شهر تهران بود. روش پژوهش آزمایشی با پیش آزمون و پس آزمون و جامعه آماری این پژوهش، همه زنان مبتلا به ام اس با نگرش ناکارآمد بالا و تاب آوری پایین که در سال 1396 به بخش بیماران سرپایی کهریزک مراجعه داشتند بود. روش نمونه گیری هدفمند بود. ابزارهای پژوهش شامل پرسشنامه تاب آوری (,2003 Cooner & Davidson) و پرسشنامه نگرش ناکارآمد داس، (Waisman & Beck, 1997) بود. آزمودنی ها به طور تصادفی به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش با 8 جلسه 90 دقیقه ای روان درمانی اکت قرار گرفت؛ اما گروه کنترل مداخله ای دریافت نکرد. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیری (مانکوآ) تجزیه وتحلیل شدند. یافته ها نشان دهنده تفاوت معنادار (000/0 <p) در گروه آزمایش بعد از اجرای روان درمانی بود. نتایج نشان دهنده تاثیر درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد در افزایش تاب آوری 001/0>p) و کاهش نگرش های ناکارآمد (001/0>p) زنان مبتلا به ام اس بودند.

    کلید واژگان: درمان مبتنی بر پذیرش و تعهد (ACT), نگرش های ناکارآمد, تاب آوری, زنان, مولتیپل اسکلروزیس (ام اس)
    Zeinab Kaviani, Saeed Bakhtiarpoor *, Alireza Heidari, Parviz Askary, Zahra Eftekhar

    The aim of this study was to investigate the effectiveness of acceptance and commitment therapy on the resilience and dysfunctional attitudes of women with MS in Tehran. The research method was pre-test and post-test and the statistical population of this study was all women with MS with high dysfunctional attitude and low resiliency referred to the department of ambulatory patients in Kahrizak in 2017. The sampling method was purposive. Research tools included Conner and Davidson Resiliency Questionnaire (2003) and Dys, Weisman & Beck Dysfunctional Attitude Questionnaire (1997).Subjects were randomly divided into two experimental and control groups. the experimental group underwent 8 sessions of 90 minutes of psychotherapy. But the control group received no intervention. Data were analyzed using multivariate analysis of covariance (MANCOVA). The results showed a significant difference (p <0.000) in the experimental group after the implementation of psychotherapy. The results showed the effect of acceptance and commitment therapy on increasing resilience and reducing inefficient attitudes of MS patients.

    Keywords: treatment based on acceptance_commitment ( ACT )_resiliency_Dysfunctional attitude_Women_multiple sclerosis (MS)
  • سعید بختیارپور*، لاله مهری، زهرا افتخارسعادی، رضوان همایی

    هدف از انجام پژوهش حاضر طراحی و آزمون الگویی از اثر خودباوری تحصیلی و هیجانات تحصیلی بر عملکرد تحصیلی با در نظر گرفتن نقش واسطه ای انگیزش تحصیلی در دانشجویانبود. در این مطالعه توصیفی- همبستگی، جامعه آماری را کلیه دانشجویان دانشگاه آزاد اسلامی واحد اهواز در سال تحصیلی 98-1397 تشکیل دادند که به روش نمونه گیری خوشه ای چند مرحله ای تعداد 210 نفر به عنوان نمونه انتخاب شدند. ارزیابی مدل پیشنهادی با استفاده از روش تحلیل مسیر انجام گرفت. نتایج پژوهش نشان داد رابطه های مستقیم خودباوری تحصیلی به عملکرد تحصیلی (0.169=β, p<0.01)؛ خودباوری تحصیلی با انگیزش تحصیلی (0.145=β, p<0.05)؛ هیجانات مثبت تحصیلی با انگیزش تحصیلی (0.139-=β, p<0.05)؛ هیجانات منفی تحصیلی به عملکرد تحصیلی (0.462-=β, p<0.01)؛ هیجانات منفی تحصیلی به انگیزش تحصیلی (0.413-=β, p<0.01) و انگیزش تحصیلی با عملکرد تحصیلی (0.169-=β, p<0.01) معنادار شدند، اما رابطه هیجانات مثبت تحصیلی با عملکرد تحصیلی (0.096=β, p0.05) معنادار نشد. همچنین، رابطه غیرمستقیم خودباوری تحصیلی با عملکرد تحصیلی با نقش واسطه ای انگیزش تحصیلی (0.002=β, p<0.05)، رابطه غیرمستقیم هیجانات مثبت تحصیلی با عملکرد تحصیلی با نقش واسطه ای انگیزش تحصیلی (0.002=β, p<0.05) و رابطه غیرمستقیم هیجانات منفی تحصیلی با عملکرد تحصیلی با نقش واسطه ای انگیزش تحصیلی (0.002-=β, p<0.05) معنادار شدند. بر اساس نتایج این پژوهش، الگوی پیشنهادی از برازش مطلوبی برخوردار است.

    کلید واژگان: خودباوری تحصیلی, هیجانات مثبت تحصیلی, هیجانات منفی تحصیلی, عملکرد تحصیلی و انگیزش تحصیلی
    Saeed Bakhtiarpoor *, Laheg Mehri, Zahra Eftekharsoadi, Rezvan Homaie

    The aim of this study was to design and test the pattern of the effect of academic self-steem and academic excellence on academic performance by considering the intermediate role academic motivation of students. In this descriptive-correlational study, all students of Islamic Azad University of Ahvaz in the academic year 2018-19 constituted. From this population, 210 people were selected through multy-stage cluster sampling method. The proposed model was evaluated using a path analysis method.The results of this study showed that the direct relationships between academic self-steem whit academic performance (p<0.01,=β0.169); academic self-steem whit academic motivation (p<0.05,=β0.145); positive academic excellence whit academic motivation (p<0.05,=β-0.139), negative academic excellence whit academic performance (p<0.01,=β-0.462) negative academic excellence whit academic motivation (p<0.01,=β-0.413);  academic  motivation  whit  academic  performance (p<0.01,=β-0.169) were significant. But the relationships positive academic excellence whit academic performance (p>0.05,=β-0.096) was not significant. Also, the indirect relationships self-steem whit academic performance considering the mediating role of academic motivation (p<0.05,=β0.002), positive academic excellence on academic performance considering the mediating role of academic motivation (p<0.05,=β0.002), and negative academic excellence on academic performance  considering  the  mediating  role  of  academic  motivation (p<0.05,=β-0.002) were significant. The proposed model had an acceptable fitness to the result.

    Keywords: academic self-steem_positive academic emotions_negative academic emotions_academic performance & academic motivation
  • زینب کاویانی، سعید بختیارپور*، علیرضا حیدری، پرویز عسگری، زهرا افتخار صعاد
    Zeynab Kaviani, Saeed Bakhtiarpoor *, Alireza Heidarie, Parviz Askary, Zahra Eftekhar
  • سعیده صادقی نژاد*، سعید بختیارپور، علیرضا حیدری، بهنام مکوندی
    هدف

    هدف از انجام این پژوهش تاثیر بازآموزی اسنادی بر افسردگی دانش آموزان دوره ابتدایی بود. در این پژوهش آموزش بازآموزی اسنادی به عنوان متغیر مستقل و افسردگی به عنوان متغیر وابسته بودند. پژوهش حاضر یک روش آزمایش میدانی با طرح پیش آزمون - پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. ابزار این پژوهش پرسشنامه افسردگی کودکان (CDI) بود. جامعه آماری شامل کلیه دانش آموزان دختر (3672 نفر) پایه ششم ابتدایی شهر دزفول بود که از بین آنها 300 نفر به خاطر مسئله افسردگی در سال تحصیلی 95-1394 به مشاور مدرسه ارجاع داده شده بودند. پس از بررسی و اجرای پرسشنامه افسردگی بروی این عده، بررسی نتایج نشان داد که 30 نفر نمره افسردگی شان یک انحراف استاندارد بالاتر از میانگین بود، که به شیوه هدفمند نمونه برداری شدند و به طور تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه گواه گمارده شدند. قبل از آموزش بازآموزی اسنادی از هر دو گروه پیش آزمون افسردگی گرفته شد، سپس به گروه آزمایشی آموزش بازآموزی اسنادی ارایه شد و به گروه گواه ارایه نشد. پس از اتمام دوره آموزش بلافاصله از دو گروه پس آزمون هایی از پرسشنامه افسردگی گرفته شد. حدود دو ماه بعد از دوره آموزشی مجددا از هر دو گروه آزمون پیگیری گرفته شد.

    یافته ها

     نتایج نشان داد که آموزش باز آموزی اسنادی بر افسردگی در پس آزمون (033/0=P و 65/21=df و 93/5-= t) در سطح (01/0<p) معنادار است. همچنین آموزش باز آموزی اسنادی بر افسردگی در مرحله پیگیری (039/0=P و 25/22 =df و 70/4-= t) در سطح (01/0<p) معنادار است.

    کلید واژگان: باز آموزی اسنادی, افسردگی, دانش آموزان دوره ابتدایی
    Saeedeh Sadeghinezhad *, Saeed Bakhtiarpoor, Alireza Heydari, Behnam Makvandi

    The purpose of this study was attribution retraining on depression in primary school students.

    Methods

    This research is a field-tested method of pretest - posttest, and follow-up with the control group. The research tools Children's Depression Inventory (CDI) Maria Kovacs (1981), The population included all female students (n = 3672) were the sixth grade of elementary schools in Dezful, that between them 300 persons for the academic year 95-1394 depression were referred to the school counselor, And after the review and implementation on this group depression questionnaire, results showed that 30 of their depression score one standard deviation above the mean Which were sampled by purposive sampling and randomly assigned 15 patients in the experimental group and 15 in the control group were assigned

    Results

    The results showed that determination casting skills on the depression test (p = 0/033 and df = 21/65 and t = -5/93) in (p<0.01) is significant. attribution retraining as well as skills training on depression at follow-up (p = 0.039 and df = 22/25 and t = -4/70) in (p < 0.01) is significant.

    Keywords: attribution retraining, Depression, Students
  • پروانه نهروانیان، پرویز عسگری*، فریبرز درتاج، فرح نادری، سعید بختیارپور
    هدف از پژوهش حاضر، تعیین اثراث آموزش شناختی بر حافظه کاری و توجه متمرکز کودکان مضطرب است. روش پژوهش حاضر شبه آزمایشی است که جامعه پژوهش کلیه دانش آموزان مقطع دبستان شهر تهران در سال تحصیلی 94-95 بود. نمونه گیری در دو مرحله و با توجه به ملاک های ورود ، 44 دانش آموز پسر 9-8 ساله مضطرب انتخاب گشتند، روش نمونه گیری به این صورت بود که در مرحله اول از طریق نمونه گیری خوشه ای358 نفر انتخاب شدند و آزمون اضطراب بر روی آن ها اجرا گردید که 137 نفر با اضطراب بالا انتخاب شدند و در مرحله دوم نمونه گیری، با توجه به ملاک های ورود 76 دانش آموزانتخاب شده و آزمون هوش ریون برای همسان سازی هوش اجرا و تعداد 44 نفر انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی (نفر22) و گواه (نفر22) قرار گرفتند و درنهایت داده های 36 نفر از شرکت کنندگان مورد تجزیه وتحلیل قرار گرفت. برای همسان سازی شرکت کنندگان از مصاحبه بالینی، آزمون هوش ریون (ریون و همکاران،1993) و آزمون اضطراب آشکار کودکان رینولدز و ریچموند (1987) ، استفاده شد و ابزارهای پژوهش آزمون حافظه کاری ان- بک کرچنر (1985) ، آزمون دقت متمرکز و پراکنده (خدادادی، یزدی و امانی، 1393) می باشد. در شروع برای همه شرکت کنندگان پیش آزمون حافظه کاری و دقت متمرکز و پراکنده اجرا شد. سپس شرکت کنندگان گروه آزمایش به مدت 5 هفته و در قالب 10 جلسه 45 دقیقه ای آموزش شناختی دریافت کردند و در پایان برای شرکت کنندگان هر دو گروه پس آزمون اجرا گردید.
    کلید واژگان: آموزش شناختی, توجه متمرکز, حافظه کاری, کودکان مضطرب
    Parvaneh Nahravanian, Parviz Asgari *, Fariborz Dortaj, Farah Naderi, Saeed Bakhtiarpoor
    The purpose of this study is to determine the effect of cognitive training on working memory and sustain attention of children with anxiety. A pseudo-experimental study was performed among students aged 8 to 9 years old and selection was based on research criteria by two-stage sampling. In the first step, using cluster sampling, 358 students were selected and anxiety test was performed on them, which 137 students with high anxiety were selected. In the second stage, 76 students were selected according to the entry criteria, and Raven''s intelligence test was used to match the intelligence of subjects; finally, 44 students were selected as a sample of study and were randomly placed in two experimental and control groups and at the end, the data of 36 subjects were analyzed. In order to match the participants, Raven''s intelligence test (Rayon et al., 1993) and Reynolds and Richmond''s (1987) Manifest Anxiety were used and the research tools were, Kirchner''s N-back Memory Test (1985), concentration & diffuse attention test of (Khodadadi, Yazdi and Amani, 1393). At the beginning, a pre-test of working memory and precise, focused and scattered execution was performed for all participants. Then, the test group received 10 sessions of 45-minutes training in 5 weeks and at the end, both groups completed the post-test.The multivariate covariance analysis was used to test the hypotheses in the study and the analysis of the result indicates the effect of cognitive training on the improvement of accuracy and concentration of working memory.
    Keywords: cognitive training, sustain attention working memory, Anxious children
  • پروانه نهروانیان، پرویز عسکری *، فریبرز درتاج، فرح نادری، سعید بختیارپور
    هدف از پژوهش حاضر، تعیین تاثیر آموزش شناختی بر عملکرد اجرایی و توجه تقسیم شده ی کودکان مضطرب است. پژوهش حاضر از نوع نیمه آزمایشی است که با استفاده از نمونه گیری تصادفی هدفمند و با توجه به معیارهای پژوهش، 38 کودک پسر هشت تا نه ساله دارای اضطراب انتخاب شدند و به صورت تصادفی در گروه آزمایشی و گروه کنترل قرار گرفتند. ابزارهای پژوهش شامل مصاحبه بالینی، آزمون هوش ریون برای همسان سازی آزمودنی ها، اضطراب آشکار کودکان، آزمون عملکرد اجرایی برج لندن، آزمون دقت متمرکز و تقسیم شده بود. در شروع برای همه ی آزمودنی ها پیش آزمون عملکرد اجرایی و دقت متمرکز و تقسیم شده اجرا شد. سپس آزمودنی های گروه آزمایشی به مدت پنج هفته و در قالب ده جلسه ی 45 دقیقه ای آموزش دریافت کردند و در پایان برای آزمودنی های هر دو گروه پس آزمون اجرا گردید. تحلیل نتایج حاکی از تاثیر معنی دار آموزش شناختی بر زمان کل، زمان برنامه ریزی، زمان آزمایش و خطای ارائه پاسخ در عملکرد اجرایی بود، همچنین نتایج تاثیر معناداری را بر خطای ارائه پاسخ، پاسخ حذف، پاسخ درست و زمان پاسخ دهی توجه تقسیم شده بود. با توجه به نتایج به دست آمده، روش آموزش شناختی تاثیر معناداری بر بهبود عملکرد اجرایی و توجه تقسیم شده ی دانش آموزان مضطرب داشته است و نقش مداخلات مبتنی بر بازی های توجهی بر فرایندهای شناختی بیش از پیش روشن می شود.
    کلید واژگان: آموزش شناختی, عملکرد اجرایی, توجه تقسیم شده
    Parvaneh Nahravanian, Parviz Askari *, Fariborz Dortaj, Farah Naderi, Saeed Bakhtiarpoor
    The aim of the present study was to investigate the effectivenessof cognitive training on the executive function and divided attention of anxious children. The present study was designed as a semi-experimental research design, using the purposeful randomized sampling method. According to the research criteria, 38 anxious children whose age was from 8 to 9 years old, were selected and randomly divided into two experimental and control groups. The research instruments included Clinical Interviewing, Raven's Intelligence Test, to match the participants, Apparent Anxiety of the Children, London Tower Executive Function Test and Selective and Divided Attention. At the beginning, the Executive Function, Focused and Divided Attention Test, were administered to all the participants. The experimental group received training in 10 sessions of 45 minutes in 5 weeks. At the post-test the instruments were administered to both groups. The results of the study showed a significant effect of cognitive training on the total time, planning time, and experimental time. Total results also showed that there was a significant impact on commission, omission, correct response, and response time of attention. According to the results, cognitive training had a significant effect on the improvement of the executive function and divided attention of anxious children. The results also clarified the role of intervention-based games in cognitive processes
    Keywords: cognitive training, executive function, divided attention
  • نسترن چرمچی، پرویز عسگری*، فریبا حافظی، بهنام مکوندی، سعید بختیارپور

    پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی مداخلات شناختی رفتاری به شیوه ی گروهی بر میزان افسردگی و امید به زندگی زنان یایسه بود، که به روش نیمه آزمایشی در یک طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه کنترل انجام شد. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان یایسه مراجعه کننده به کلینیک های زنان و زایمان شهر رامسر در بهار 1394 بودند که از میان آنها 32 زن که مطابق معیارهای ورود و خروج مطالعه بودند به شیوه دردسترس انتخاب و به شیوه تصادفی در دو گروه 16 نفری (آزمایش و گواه) قرار گرفتند . همه شرکت کنندگان ابزارهای سنجش شامل پرسشنامه افسردگی بک (BDI -II) و امید به زندگی میلر را در پیش آزمون و پس آزمون تکمیل کردند . گروه آزمایش طی 8 جلسه تحت مداخلات شناختی - رفتاری قرار گرفتند ولی گروه گواه مداخله ای دریافت نکرد . داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس چند متغیره تحلیل شدند . نتایج به دست آمده ، تغییرات معناداری را در تمام متغیرها نشان داد . طبق یافته های این مطالعه می توان گفت مداخلات شناختی رفتاری روش مناسبی برای کاهش افسردگی و افزایش امید به زندگی زنان یایسه بوده است .

    کلید واژگان: مداخلات شناختی رفتاری, افسردگی, امید به زندگی, یائسه
    Nastaran Charmchi, Parviz Asgari *, Fariba Hafezi, Behnam Makvandi, Saeed Bakhtiar Poor

     The current study investigated the effect of group cognitive behavioral intervention on depression and life expectancy of menopausal women.The study was performed in a semi experimental design by  pretest, post test and control group.Statistical population of this study was consist of all menopausal women visiting gynecology clinics in the city of Ramsar in the spring of 1394.Among them 32 women were chosen according to the input and output criteria of the study by convenience sampling and they were randomly divided in groups of 16( treatment and control group).All participants completed assessment tools including Beck's depression inventory and Miller life expectancy in pretest and Post test.Experimental group was treated by cognitive behavioral interventions in 8 sessions;however, the control group did not receive any intervention.Data analysed by covariance analysis.The results showed a meaningful variations for all the variables.According to the results of this study cognitive behavioral interventions were a proper method for decreasing depression and increasing  life expectancy in menopausal women.

    Keywords: cognitive behavioral intervention, depression, life expectancy, menopause
  • عاطفه بشیری نژادیان، علیرضا حیدرئی، سعید بختیارپور
    پژوهش حاضر به منظور مقایسه نظام های مغزی-رفتاری و عاطفه مثبت و منفی در مبتلایان به سردردهای میگرنی و افراد سالم صورت گرفته است. بدین منظور120 نفر (زن و مرد) مبتلا به سردردهای میگرنی از بین بیماران مراجعه کننده به کلینیک ها و مراکز درمانی شهرهای دزفول و اندیمشک، به روش نمونه برداری در دسترس انتخاب شدند و 120 نفر (زن و مرد) سالم از همراهان بیماران که از نظر سن، جنس و تحصیلات با گروه بیمار همتا شده و ملاک های ورود به گروه شامل آنها می شد به عنوان گروه مقایسه انتخاب شدند. هر دو گروه پرسشنامه شخصیتی گری ویلسون (ویلسون، بارت وگری، 1989) و مقیاس عاطفه مثبت و منفی (واتسون، کلارک و تلجن، 1988) را تکمیل کردند. نتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری نشان دادند هر دو گروه سالم و بیمار در نظام بازداری رفتاری و مولفه های اجتناب منفعل و گریز و عاطفه منفی تفاوت معناداری دارند، در حالی که تفاوت ها در سایر متغیرهای نظام روی آوری، اجتناب فعال، خاموشی، جنگ و عاطفه مثبت معنا دار نبود.
    کلید واژگان: میگرن, نظام های مغزی, رفتاری, عاطفه مثبت و منفی
    Atefeh Bashirinejadian, Alireza Heidari, Saeed Bakhtiarpoor
    This study aimed to compare brain-behavioral systems and positive and negative affects in patients with migraine and healthy individuals. One hundred and twenty males and females suffering from migraine headache were selected from medical centers of Dezful and Andimeshk cities using available sampling. The comparison group consisted of 120 healthy males and females who were matched for age, sex and education. Both groups completed the Gray-Wilson Personality Questionnaire (Wilson, Barrett, &Gray, 1989) and the Positive and Negative Affect Scale (Watson, Clark, & Tellegen, 1988). The results of multivariate variance indicated that patient and healthy individuals had significant differences in behavioral inhibition systems, passive avoidance, flight, and negative affect. There were no significant differences between groups in the other approach system variables, including active avoidance‚ extinction‚ fight‚ and positive affect.
    Keywords: migraine, brain, behavioral systems, positive, negative affect
  • سارا برون، علیرضا حیدریی*، سعید بختیار پور، سیما برون
    زمینه
    خلاقیت یکی از موضوع های بسیار جالب و بحث برانگیز در حوزه های مختلف علمی به ویژه علوم تربیتی و روان شناسی است این موضوع در هر دوره از تاریخ، به عنوان قدرت اساسی ذهن بشر، هدف اصلی مدارس و مراکز آموزشی بوده است.
    هدف
    هدف این پژوهش، بررسی تاثیر روش حل خلاقانه مساله بر مولفه های خلاقیت (سیالی، بسط، انعطاف پذیری و ابتکار) دانش آموزان پایه سوم راهنمایی شهر اهواز است.
    روش
    این پژوهش از روش تحقیق آزمایشی طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه گواه استفاده کرده است. نمونه این پژوهش 50 نفر از دانش آموزان دختر پایه سوم راهنمایی ناحیه دو شهر اهواز در سال تحصیلی 91-90 بود که به صورت نمونه گیری تصادفی خوشه ایچند مرحله ای انتخاب و در دو گروه آزمایش و کنترل قرار گرفتند. برای اندازه گیری مولفه های خلاقیت، از آزمون خلاقیت تصویری تورنس - فرم ب استفاده شد. پس از انتخاب تصادفی گروه های آزمایش و کنترل، ابتدا برای هر دو گروه پیش آزمون اجرا شد. سپس مداخله آزمایشی در 6 جلسه 90-70 دقیقه ای به گروه آزمایش ارائه گردید و پس از اتمام برنامه آموزشی، از هر دو گروه، پس آزمون گرفته شد.
    یافته ها
    تجزیه و تحلیل داده ها به روش کوواریانس یک راهه (آنوا) در سطح 05/0< Pانجام شد. نتایج نشان داد که تفاوت معناداری بین گروه آزمایش و کنترل در مولفه های خلاقیت (سیالی، انعطاف پذیری و ابتکار) وجود دارد.
    بحث و نتیجه گیری
    با آموزش حل خلاقانه مساله می توان خلاقیت (سیالی، ابتکار و انعطاف پذیری) دانش آموزان را افزایش داد.
    کلید واژگان: آموزش, حل خلاقانه مساله, مولفه های خلاقیت, دانش آموزان
    Sara Boroon, Alireza Heidarie*, Saeed Bakhtiar Poor, Sima Boroon
    Background
    Creativity is one of the most interesting and challenging topic in different scientific fields, especially in education and psychology. In this period of history as a major power in the human mind, the main purpose of schools and educational centers.
    Objective
    This research examines the effect of creative problem solving method to creativity components (fluid, expansion, flexibility and originality) Third-grade students Ahwaz.
    Method(s)
    The study sample of 50 third grade secondary school students in Ahvaz city in the 90-91 school year as a cluster random sampling, which divided into two groups of experimental and control group. The dependent variable to measure creativity, Torrance Tests of Creative Thinking (TTCT) is used. The research design was experimental of the type pre and post test with control group. After random selection of experimental and control group, first for all two groups, pre test was performed, than the pilot intervention in 8 sessions of 70-90minutes to the test group were presented and after the training program, post-test was taken for both groups.Result (s): One-way analysis of covariance method (Ancova) at the level of p<0.05 was used. Results showed that there is a significant difference between control and treatment groups in components of creativity (fluid, flexibility and originality).
    Conclusion
    Accordingly we can conclude that the training of creative problem solving can be creative component (fluid, originality and flexibility) students increased.
    Keywords: training, creative problem solving, creative components, students
  • سعید بختیارپور *، شکوه سادات بنی جمالی

    نقش استرس در شروع و تشدید اختلالات روانی، سال هاست که هدف بسیاری از تحقیقات بوده است. از این رو محور چهار DSM-IV-TR به این نوع حوادث، اختصاص داده شده است. با این وجود، مسائل ذکر شده در این محور، اولا بسیار کلی است، ثانیا ممکن است قابل تعمیم به تمام فرهن گها نباشد. در این تحقیق به روش نمونه گیری تصادفی ساده، پرسش نامه ادراک حوادث استرس آور در میان گروهی از دانشجویان دانشگاه های شهرستان اهواز، توزیع شد. بعد از جمع آوری داده ها، با استفاده از آزمون تحلیل عوامل به روش چرخش واریماکس، عواملی که در جامعه دانشجویان ایرانی(دانشجویان دانشگاه های شهرستان اهواز) وجود دارند، پیدا شدند. نتیجه تحلیل عاملی نشان داد که در جامعه دانشجویان ایرانی، علاوه بر عوامل ذکر شده در محور چهار DSM-IV-TR عوامل استرس آور دیگری از جمله مسائل مربوط به شکل ظاهری، مسائل مربوط به رسیدن به اهداف مطلوب، مسائل مربوط به سربازی، مسائل مربوط به حاملگی، مسائل مربوط به تصادفات رانندگی نیز وجود دارد.

    کلید واژگان: استرسورهای روانی, اجتماعی و محیطی محور چهار DSM, IV, TR
    Saeed bakhtiarpoor *, Shokouhsadat BaniJamali

    The role of stress in the development and the intensity of mental disorders has been the topic of considerable research in the last few years. Thus, DSM-IV-TR has devoted Axis IV to these types of factors. In this research 382 university students,from various regions of Ahvaz province were randomly selected and Perception of Stressful Life Events were completed by each student.Data was analysed by factor analysis, through varimax rotation and the stressful events among the student body of Ahvaz universities were found out. The result of factor analysis showed that in addition to the stressful events listed on DSMIV- TR, Iranian students experience other events such as physical appearance, achievement of optimal goals,military service, care accidents and pregnancy as stressful events.

    Keywords: Environmental, social, psychological stressors, Axis IV of DSM IV
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال