seyed ahmad hosseini
-
زمینه و هدف
تخلیه فاضلاب های حاوی ترکیبات نیتروژن به آب های سطحی منجر به یوتریفیکاسیون رودخانه و دریاچه میشود. هدف از این مطالعه امکان سنجی حذف ترکیبات نیتروژن با استفاده از جاذب معدنی کلینوپتیلولایت اصلاح شده و زدایش توسط هوا و بهینه سازی آن به روش طراحی آزمایش توسط روش ترکیب مرکزی (CCD) است.
روش بررسیدر این مطالعه به منظور آماده سازی جاذب از کلرورفریک استفاده شد. طراحی آزمایش ها با استفاده از طراحی مرکب مرکزی (CCD) به روش سطح پاسخ (RSM) با در نظر گرفتن پارامترهای موثر در جذب مانند pH، دوز جاذب، غلظت اولیه آمونیوم و زمان تماس توسط خاک کلینوپتیلولایت اصلاحی و همچنین زمان تماس، pH و مقدار هوادهی انجام و در سال 1399 مورد بررسی قرار گرفت.
یافته هاحداکثر جذب آمونیوم روی خاک اصلاح شده به ترتیب در pH، دوز جاذب، غلظت اولیه و زمان تماس برابر 5، 10 گرم در لیتر، 9/56 میلی گرم در لیتر و 5 ساعت حاصل شد که راندمان حذف برابر با 18/84 % بود. علاوه بر این، در روش زدایش توسط هوا، در مقدار هوادهی 4 میلی لیتر در دقیقه، pH برابر با 64/11، زمان تماس 99/3 ساعت و غلظت 3/10 میلی گرم بر لیتر، راندمان حذف برابر با 4/96 % بود.
بحث و نتیجه گیریطبق نتایج به دست آمده با توجه به راندمان بالای حذف، این نتایج حاصل شد که از خاک کلینوپتیلولایت اصلاحی و زدایش توسط هوا می توان به عنوان جاذبی نسبتا کارآمد و ارزان قیمت برای جذب ترکیبات نیتروژن استفاده نمود.
کلید واژگان: یوتریفیکاسیون, سینتیک واکنش, بهینه سازی, CCD, نیتروژن آمونیاکی.Background and ObjectiveRecharge of wastewater contains nitrogen compounds into surface water led to excessive alga growth and eutrophication in lakes and rivers. This study aimed to investigate nitrogen compound removal from aqueous solution by modified clinoptilolite and air stripping and optimize the process using experimental design and central composite design (CCD).
Material and MethodologyIn this study, adsorbent (clinoptilolite) were modified ferric chloride. The experiment was designed using the CCD method and the effect of pH, adsorbent doses, contact time, ammonium initial concentration was surveyed by modified clinoptilolite. In addition, contact time, pH, and aeration rate were studied through air stripping.
FindingsAccording to obtained results, the maximum ammonium adsorption through modified clinoptilolite as obtained at pH, contact time, initial concentration, and adsorbent dose which removal efficiency was 84.16%. In addition, the optimum condition using air stripping was obtained at an aeration rate of 4 mL/min, time of 3.99 h, and initial concentration of 10.3 that removal efficiency was 96.4%.
Discussion and conclusionaccording to the results obtained and the high efficiency of the processed studied in this work, modified clinoptilolite can be used as low cost and effective absorbent for nitrogen compound removal.
Keywords: Eutrophication, Adsorption Kinetic, Optimization, CCD, Ammonia Nitrogen -
مقدمه
تب و تشنج یک بیماری بسیار شایع در دوران کودکی می باشد. اختلال در تعادل الکترولیت های سرم نقش مهمی در بروز تب و تشنج باشد. هدف از پژوهش حاضر بررسی اختلالات الکترولیتی سرم در کودکان بستری مبتلا به تب و تشنج بود.
مواد و روش هادر این مطالعه مقطعی تمامی کودکان بستری شده با تشخیص تب و تشنج در بیمارستان طالقانی گرگان در سال 1399 و 1400 به صورت سرشماری مورد بررسی قرار گرفتند. اطلاعات دموگرافیک بیماران، نوع تشنج، عود تشنج و نتایج آزمایشات بیماران با استفاده از چک لیست طراحی شده بر اساس اطلاعات موجود در پرونده های بستری بیماران و سیستم اطلاعات بیمارستان جمع آوری گردید. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از آزمون های همبستگی اسپیرمن و من ویتنی انجام شد.
نتایجنتایج مطالعه نشان داد میانگین سن بیماران 9/13±6/22 ماه و 117 نفر (7/54 درصد) آنها پسر بودند. تب و تشنج در 163 بیمار (2/76 درصد) از نوع ساده بود و 28 بیمار (1/13 درصد) نیز دچار عود تشنج شدند. طبق نتایج به دست آمده، سن با سطح سرمی پتاسیم، کلسیم و منیزیم ارتباط معکوس و معنی دار دارد. ولی ارتباطی بین سن و سطح سرمی سدیم وجود نداشت. همچنین ارتباطی بین جنسیت، نوع تب و تشنج و عود تشنج با سطح سرمی سدیم، پتاسیم، کلسیم و منیزیم وجود نداشت.
نتیجه گیریبه نظر می رسد اندازه گیری الکترولیت های سرم در کودکان با تب و تشنج بهتر است به صورت موردی و با تشخیص پزشک صورت گیرد.
کلید واژگان: تب, تشنج, کودکان, الکترولیت هاIntroductionA febrile seizure is a convulsion in a child that's caused by a fever. Disruptions in the balance of serum electrolytes significantly contribute to the onset of these issues. This study aimed to investigate serum electrolyte abnormalities in hospitalized children experiencing fever and seizures.
MethodsIn this cross-sectional study, a census was conducted to examine all children hospitalized with fever and convulsions at Taleghani Hospital in Gorgan during the years 2013 and 2014. Demographic information, seizure type, recurrence, and test results of patients were gathered using a checklist developed from the data available in the patients' inpatient records and the hospital's information system. Spearman and Mann-Whitney correlation tests were performed using software for statistical analysis.
ResultsThe study's results indicated that the average age of the patients was 22.6 ± 13.9 months, with 117 of them (54.7%) being boys. Fever and convulsions were classified as simple in 163 patients (76.2%), while 28 patients (13.1%) experienced recurrent convulsions. The findings revealed an inverse and significant relationship between age and serum levels of potassium, calcium, and magnesium; however, no such relationship was found between age and sodium serum levels. Additionally, there was no correlation between gender, type of fever and seizures, or the recurrence of seizures with serum levels of sodium, potassium, calcium, and magnesium.
ConclusionIt appears that measuring serum electrolytes in children with fever and convulsions should be conducted on a case-by-case basis, guided by a physician's assessment.
Keywords: Fever, Convulsions, Children, Electrolytes -
دستیابی به توسعه پایدار روستایی در گروی ایجاد کارآفرینی روستایی است، این پژوهش با هدف کاوش الگوی کارآفرینی اجتماعی پایدار روستایی در زمینه دامپروری با استفاده از نظریه داده بنیاد انجام شد. مشارکت کنندگان در این پژوهش از میان اساتید اقتصاد و مدیریت دانشگاه های کشور و کارآفرینان و مدیران شرکت های کارآفرینی و مدیران دولتی با حجم نمونه 20 نفر انتخاب شدند و جمع آوری اطلاعات تا زمان اشباع نظری ادامه یافت.به منظور انجام نمونه گیری، از نمونه گیری نظری استفاده شد؛ نمونه گیری نظری، نوعی نمونه گیری هدف مند است که پژوهشگر را در خلق یا کشف نظریه یا مفاهیمی که ارتباط نظری آنها با نظریه در حال تکوین به اثبات رسیده است، یاری می-کند.مجموعه ای از مفاهیم اولیه (514 مفهوم) طی فرایند کدگذاری باز گردآوری شدند. از دل آنها مقوله هایی (33 مقوله) استخراج گردید؛ سپس در مرحله کدگذاری محوری، پیوند میان این مقوله ها ذیل عناوین شرایط علی، پدیده محوری ، راهبردهای کنش و کنش متقابل، بستر ، شرایط مداخله گر و پیامدهای کارآفرینی اجتماعی در قالب پارادایم کدگذاری تعیین شد؛ در ادامه و در مرحله کدگذاری انتخابی، یکایک اجزای پارادایم کدگذاری تشریح، سیر داستان ترسیم و نظریه خلق شد.این تحقیق نشان داد کارآفرینی اجتماعی پایدار روستایی شامل مولفه های تعهدات اخلاقی و فرهنگی و تمدنی-تاریخی، تعهدات زیست محیطی، پایبندی به مولفه های مسئولیت اجتماعی در همه جنبه های عملیات کسب و کار و مدیریت پایدار محور است.
کلید واژگان: کارآفرینی, کارآفرینی اجتماعی, توسعه پایدار, نظریه داده بنیادExplore the Pattern of Sustainable Social Entrepreneurship in Animal Uusbandry Using Grounded TheoryThe achievement of sustainable rural development is dependent on the creation of rural entrepreneurship. This research aimed to explore the pattern of sustainable social entrepreneurship in animal husbandry using grounded theory. Participants in this study were selected from among the country's economics and management professors, entrepreneurs and managers of entrepreneurial companies, and government officials, with a sample size of 20 individuals. Data collection continued until theoretical saturation was reached. Theoretical sampling was used for sampling purposes, a type of purposive sampling that helps the researcher create or discover theories or concepts that have a theoretical relationship with the evolving theory. In theoretical sampling, the sampling is deliberate (not probabilistic) and focuses on theory development. In the next step, a set of primary concepts (514) were collected through coding. From these, a set of themes (33 themes) were extracted. Then, in the axial coding stage, the links between these themes were categorized under the headings of causal conditions phenomenon-centered, action and interaction strategies‚context, intervening conditionsand social entrepreneurship consequences. These themes were determined in the form of a coding paradigm. In the next step, in the selective coding stage, each component of the coding paradigm was explained, the story was illustrated, and the theory was created.
Keywords: Entrepreneurship, Social Entrepreneurship, Grounded Theory, Sustainable Development -
کاملینا یک گیاه دانه روغنی است که می تواند در مناطق خشک و نیمه خشک با مصرف آب کم، عملکرد مناسبی تولید نماید. به منظور بررسی واکنش کاملینا (رقم سهیل) به کاربرد مقادیر مختلف آب آبیاری، این مطالعه در سال زراعی 1401-1402 در شهرستان خاتم استان یزد انجام شد. تیمارهای رطوبتی به ترتیب شامل آبیاری مزرعه به روش تیپ 100% (آبیاری کامل به عنوان شاهد)، 75% و 50% آبیاری کامل) بود. نتایج نشان داد که تاثیر تیمارهای آبیاری بر عملکرد بیولوژیک، عملکرد دانه، شاخص برداشت، ارتفاع بوته و درصد پروتئین کاملینا معنی دار بود (p<0.05) و با کاهش حجم آب آبیاری میزان عملکرد بیولوژیک بطور معنی دار کاهش یافت با مصرف آب آبیاری به میزان 75% و 50% آبیاری کامل، عملکرد بیولوژیک به ترتیب 18/3% و 46/0% در مقایسه با تیمار شاهد کاهش نشان داد. بیشترین عملکرد دانه به میزان 2373/3 کیلوگرم در هکتار با کاربرد 2384 مترمکعب آب آبیاری در هکتار (تیمار شاهد) بدست آمد. با کاهش میزان آب آبیاری به میزان 75% و 50% آبیاری کامل، عملکرد دانه به ترتیب به میزان 31/4% و 40% کاهش یافت. میزان های شاخص برداشت در تیمارهای 100%، 75% و 50% به ترتیب 22/6%، 19% و 25% بود. حداکثر ارتفاع گیاه مربوط به تیمار شاهد و 90 سانتی متر بود. میزان بهره وری آب بین 0/88 کیلوگرم بر متر مکعب برای تیمار 75% آبیاری کامل تا 1/04 کیلوگرم بر متر مکعب در تیمار کاربرد آبیاری کامل بود. بیشترین میزان پرولین گیاه در تیمارهای کاهش حجم آب آبیاری مشاهده شد، بطوریکه با کاهش حجم آب آبیاری، میزان پرولین در مقایسه با شاهد به میزان 1/4 برابر افزایش یافت. نتایج نشان داد که در مقایسه با گیاهان زراعی رایج زمستانه، حجم آب آبیاری مورد نیاز برای گیاه کاملینا به ویژه با روش آبیاری تیپ بسیار کم می باشد. از این رو، این گیاه می تواند به عنوان یک گیاه کم آبخواه در کشت های تاخیری در فصل زمستان استفاده شود.
کلید واژگان: کم آبیاری, بهره وری آب, کاملینا رقم سهیل, دانه روغنی, گیاه کم آبخواهCamelina is an oilseed plant that could produce proper yield in arid and semi-arid areas with low water consumption. To investigate camelina response (Sohail cv.) to application of different amounts of irrigation water, this study was conducted in 2022-23 in Khatam District, Yazd Province. Treatments included drip tape irrigating based on 100% (full irrigation as control), 75% and 50% of full irrigation. Results showed that the effect of irrigation treatments on biological yield, grain yield, harvest index, plant height and protein percentage of camelina was significant (p<0.05). However, by reducing the volume of irrigation water, biological yield decreased significantly, such that biological yield of 75% and 50% treatments decreased by, respectively, 18.3% and 46% compared to the control treatment. The highest grain yield (2373.3 kg ha-1) was obtained with the application of 2384 m3 ha-1 irrigation water (control). By reducing the amount of irrigation water by 75% and 50%, grain yield decreased by 31.4% and 40.0%, respectively. The harvest indices were 22.6%, 19.0% and 25.1% for 100%, 75%, and 50% treatments, respectively. The highest plant height was 90 cm for the control treatment. The water productivity ranged from 0.88 kg m-3 for 75% treatment to 1.04 kg m-3 for the full irrigation. The highest proline content was observed for the treatments of reducing the volume of irrigation water, in which the amount of proline increased by 1.4 times compared to the control treatment. The results showed that the amount of irrigation water required for camelina was lower compared to the common winter crops, especially in tape irrigation method. Therefore, this plant could be used as a low water-demanding for delayed planting in winter season.
Keywords: Deficit Irrigation, Low Water-Demanding Crop, Camelina Soheil Cultivar, Water Productivity -
برآورد بار رسوب رودخانه ها از مسائل مهم و کاربردی در مطالعات و طراحی پروژه های مهندسی آب، مانند طراحی و توسعه شبکه های آبیاری و زهکشی، آبگیری از رودخانه و غیره است. مدل های آماری و رگرسیونی از معمول ترین روش های تحلیل هستند که اغلب با توجه به حل خطی این پدیده ها، نتایجی همراه با خطا ارائه داده اند. مدل های هیدرولیکی به دلیل نیاز به داده های زیاد و گاهی در دسترس نبودن داده های مورد نیاز و دقیق نبودن داده ها به علت خطای انسانی برای شبیه سازی رسوبات، همیشه نمی توان به آن ها اعتماد کرد. امروزه سیستم هادی هوشمند فازی و عصبی با توجه به توانایی در حل پدیده های غیرخطی و پیچیده، کاربردهای فراوانی در مسائل مختلف مهندسی آب از جمله رسوب پیدا کرده اند. هدف از پژوهش حاضر نیز ارزیابی و مقایسه چهار روش مدل های فازی-عصبی تطبیقی (ANFIS)، ماشین بردار پشتیبان (SVM)، برنامه ریزی بیان ژن (GEP) و روش گروهی کنترل داده ها GMDH در برآورد بار رسوب ایستگاه حسن آباد رودخانه تیره استان مرکزی است. بدین منظور به عملکرد چهار نوع مدل در شبیه سازی بار رسوبی رودخانه ها پرداخته، سپس نتایج چهار روش با یک دیگر و با نتایج منحنی سنجه مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج بیان گر عملکرد قابل قبول مدل ها نسبت به منحنی سنجه است. هم چنین، نتایج برتری مدل (GMDH) با بیش ترین ضریب تبیین (R2) با مقدار 99/0 و کم ترین ریشه میانگین مربعات خطا (RMSE) بر حسب تن در روز با مقدار 0038/0 نشان داد. در این خصوص کارآیی مدل (GEP) تا حدی بهتر از مدل های SVM و ANFIS بود. در مرحله بعد، از بهترین الگوی انتخابی مدل های ANFIS، SVM و GEP به عنوان ورودی مدل GMDH استفاده شد. نتایج بیان گر عملکرد قابل قبول مدل GMDH با بیش ترین ضریب تبیین (R2) برابر 99/0 و 98/0 و کم ترین ریشه میانگین مربعات خطا به ترتیب برابر 0038/0 و 0045/0 تن در روز شد. نتایج به دست آمده نشان داد هر چهار روش داده کاوی بررسی شده به مراتب نتایج بهتری نسبت به منحنی سنجه رسوب ارائه می کنند.
کلید واژگان: بار معلق, برنامه ریزی بیان ژن, رسوب, شبکه فازی-عصبی, ماشین بردار پشتیبانIntroductionRivers are always faced with erosion and sediment transport. Sediment transport in rivers is one of the most complex topics in river engineering and is always the focus of experts and water engineers. This phenomenon is one of the important hydrodynamic processes that affect many hydraulic systems and water facilities and is considered one of the basic problems in the exploiting surface water resources globally. Estimating the sediment load of rivers is one of the important and practical issues in the studies and design of water engineering projects, such as the design and development of irrigation and drainage networks, water extraction from rivers, etc. Sediment concentration can be calculated by direct or indirect methods, which are usually expensive and time-consuming direct methods. Various factors affect this phenomenon, which makes their analysis difficult. Therefore, they cannot model the sedimentation phenomenon with acceptable accuracy. Hydraulic models cannot always be trusted due to the need for a lot of data, unavailability of the required data, and the inaccuracy of the data due to human error for simulating sediments. Nowadays, fuzzy and neural intelligent conductor systems, due to their ability to solve complex and nonlinear phenomena, have found many applications in various water engineering problems, including sedimentation. The purpose of this research is to evaluate and compare adaptive neural fuzzy models (ANFIS), support vector machine (SVM), gene expression programming (GEP), and group model of data handling (GMDH) in estimating the sediment load of Tirah River, Markazi Province.
Materials and MethodsIn this research, first, the long-term daily statistics of temperature, rainfall, average flow rate, and sediment concentration of Hasan Abad hydrometric and sediment measuring station located on the main branch of the Tirah River were collected. Then, the data sufficiency test for analysis, checking the correlation between parameters of river discharge, precipitation, temperature with sediment discharge, and determining the long-term average of suspended sediment in the studied stations were performed. In the next step, a suitable combination of input variables was selected. The design of the input parameter pattern can be based on the relationship between flow and sediment flow parameters, rainfall, temperature, flow, and sediment flow. Of course, considering that the mentioned parameters have a historical course, therefore, the design of the input patterns of soft computing models should be done based on time delays (like what is discussed in the analysis and forecasting of time series). Determining the most appropriate time delay of the input parameters in the modeling of discharge, sediment, temperature, and rainfall, then the appropriate design of the structure of the used soft calculation models was done. In the next step, the estimation of sediment discharge using an SVM, GEP, and ANFIS group method of GMDH data control and comparison of three data mining methods, and also with the sediment rating curve and observational data. About 70 % of the research data was used as training and between 20 to 30 % for validation and testing.
Results and DiscussionBased on the statistical indicators of optimal model selection, the best performance of the SVR model has been obtained for model number one. In this model, the R2 and RMSE obtained from the model are 0.96 and 0.0047, respectively. Besides, the R2 and the RMSE error of the models in predicting suspended sediment values in the test stage are 0.95 and 0.014, respectively for the ANFIS model, and 0.50 and 4.97, respectively for the GEP model. The best performance of the ANFIS model has been obtained for model number one. In this model, the R2 and the RMSE obtained from the model are 0.95 and 0.014. The R2 and RMSE of the models in predicting suspended sediment values in the test stage are 0.96, 0.0047 for the SVR model, and 0.50, 4.97 for the GEP model, respectively. The best performance of the GEP model has been obtained for pattern number nine. In this model, the R2 and RMSE obtained from the model are 0.99 and 0.010, respectively. The R2 and the RMSE of the models in predicting the amount of suspended sediment in the test stage are respectively equal to 0.70, 0.015 for the ANFIS model and 0.78, 0.0185 tons respectively for the SVR model.
ConclusionIt can be seen that the performance of the GEP model was better compared to other models. SVR and ANFIS models are ranked second and third. In the next step, the best-selected pattern of ANFIS, SVM, and GEP models was used as the input of the GMDH model. First, input pattern one, which was selected as the best pattern for ANFIS and SVM models, was introduced as the input of the GMDH model. In the training and test, the values of R2 statistical indices are 0.94 and 0.99, respectively, the RMSE error value is 0.0079 and 0.0038, respectively, the MSE value is 0.000062 and 0.000015, respectively, and the MAPE values are respectively 0.007 and 0.003. In the next step, input pattern nine, which was selected as the best pattern for the GEP model, is introduced as GMDH input. In the training and test steps, the value of R2 is equal to 0.95 and 0.98 respectively, the RMSE error value is equal to 0.0077 and 0.0045 respectively, and the MSE value is equal to 0.0006 and 0.00002 respectively, and MAPE value is equal to 363 and 502. The results showed the acceptable performance of the GMDH model with the highest R2 equal to 0.99 and 0.98 and the lowest RMSE equal to 0.0038 and 0.0045, respectively.
Keywords: Fuzzy Neural Network, Gene Expression Programming, Suspended Load, Sedimentation, Support Vector Machine -
نخود زراعی (Cicer arietinum L.) یکی از مهم ترین بقولات به شمار می رود. به منظور بررسی تاثیر علف کش های مختلف بر کنترل علف های هرز در مزرعه نخود، آزمایشی در قالب طرح بلوک های کامل تصادفی با 8 تیمار و چهار تکرار در مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی جنوب کرمان در سال 1400 انجام شد. تیمارهای آزمایش شامل کاربرد علف کش های بنتازون (بازاگران ام® 3 لیتر در هکتار)، بن سولفورون متیل (لونداکس® 3 لیتر در هکتار)، بنتازون (بازاگران ام® 3 لیتر در هکتار)+یکبار وجین دستی ، پنوکسالام (ریزلان® 5/1 لیتر در هکتار)، اگزادیازون+اکسی فلورفن (رونستار® + گل® 5 /1 + 2 لیتر در هکتار)، ایمازاتاپیر (پرسوئیت® 5/1 لیتر در هکتار)، شاهد عاری از علف هرز و شاهد آلوده به علف هرز صورت گرفت. چهار هفته پس کاربرد علف کش ها تراکم علف های هرز، وزن تر و خشک علف های هرز و در پایان برداشت تعداد غلاف در بوته، وزن هزار دانه و عملکرد نخود در واحد سطح اندازه گیری شد. نتایج آزمایش نشان داد بین تیمارهای علف کش مورد مقایسه اختلاف معنی داری مشاهده شد. به گونه ای که بیشترین میزان عملکرد دانه نخود (2690 کیلوگرم در هکتار) درتیمار شاهد عاری از علف هرز و پس از آن، در تیمار علف کشی اگزادیازون+ اکسی فلورفن (2660کیلوگرم در هکتار) و تیمار بن سولفورون متیل (2216کیلوگرم در هکتار) مشاهده شد، کمترین عملکرد نخود در تیمار شاهد آلوده به علف هرز با (540 کیلوگرم در هکتار) مشاهده شد. با توجه به نتایج کاربرد علف کش اگزادیازون+ اکسی فلورفن و علف کش بن سولفورون متیل به صورت پس رویشی، مناسب ترین تیمار برای کنترل علف های هرز مزارع نخود زمستانه در جنوب کرمان است.کلید واژگان: عملکرد, کنترل شیمیایی, علف کش, نخودChickpea (Cicer arietinum L.) is one of the most important legumes. In order to investigate the efficacy of some post-emergence herbicides on the control of chickpea weeds in the south of kerman, an experiment was conducted in a randomized complete block design with 8 treatments (6 herbicides and 2 control) and four replications in the farm of Jiroft university research center in 2020. Treatments were using herbicides application post-emergence in 2-4-leafy stage of weeds, including bentazone (Basagran M®, 3 L ha-1), bensulfuron-methyl (Londax® 3 L ha-1), bentazone (3 L ha-1 Basagran M®) + hand weeding, penoxsulam (Rezlan®,1.5 L ha-1), oxadiazon + oxyfluorfen (Ronstar®+ Goal®, 1.5 + 2 L ha-1) and imazethapyr (Pursuit®, 1.5 L ha-1), weed-infested and weed-free controls. Fresh and dry weight of weeds, the density of weeds, the total density of chickpea, as well as the visual damage to weeds and chickpea in each treatment were measured. Results showed that there was a significant difference among the herbicide treatments. The highest yield of chickpeas (2690 kg/ha) was observed in hand weeding control treatment (weed-free), oxadiazon + oxyfluorfen (2660 kg/ha) and bensulfuron-methyl (2216 kg/ha) were in the next orders. The lowest chickpea yield was observed in the weed infested treatment (540 kg/ha). Application of oxadiazon + oxyfluorfen and bensulfuron-methyl as post-emergence were the most appropriate treatments to control weeds in winter pea fields in the south of Kerman.Keywords: Chemical Control, Chickpea, Yield, Herbicide
-
Objectives
Febrile seizure is a neuroinflammatory disease involving feverinduced seizures affecting children in the early stages of life. TNFα is a pro-inflammatory cytokine reported to be elevated in FS. Specific promoter variants of TNFα could be associated with its elevated cytokine expression and susceptibility to FS. The present study analyzed the association of specific TNFα variants, including TNFα-238 G/A (a genetic variant; G: Guanine, A: Adenine) (rs361525), TNFα -308 G/A (rs1800629), and TNFα -376 G/A (rs1800750) promoter polymorphisms, with FS susceptibility, and TNFα serum levels in an Iranian population
Materials & MethodsSixty-eight FS patients and 136 controls were enrolled. The SSPPCR method was utilized to analyze TNFα promoter genotypes. This research also confirmed the genotyping results by sequencing samples of ten patients and normal controls.
ResultsThe GG (a genetic sequence; G: Guanine) genotype of -238 SNP was associated with the increased risk of FS [OR = 12.65, 95% CI (2.83-56.60), P-value = 0.0012]. The AA (a genetic sequence; A: Adenine) genotype in the-308 region was increased in patients with FS and associated with the disease [OR = 4.62, 95% CI (1.46-14.56), P-value = 0.028]. The increased occurrence of heterozygous AG in the -376 SNP among control groups has been linked to a decreased risk of FS [OR = 0.22This study revealed that AGA (a genetic sequence; G: Guanine, A: Adenine) (-238/ -308/ -376) haplotype with the highest frequency in controls was associated with a decreased risk of FS, while GAA (a genetic sequence; G: Guanine, A: Adenine) (-238/ -308/ -376) carriers were more susceptible to FS., 95% CI (0.11-0.43), P-value = 0.0001].
ConclusionThe current study suggested that TNFα gene promoter variants at rs361525, rs1800629, and rs1800750 could be associated with the susceptibility to FS and altered serum levels of TNFα.
Keywords: febrile seizure, tumor necrosis factor alpha, promoter, polymorphism, haplotype -
Background
According to recent statistics, the rate of burns in Iran is higher than the world’s average. Therefore, it is necessary to improve the treatment protocols as much as possible.
ObjectivesThis study investigated the level of mineral intake (iron, zinc, selenium) and thyroid hormones (TSH, T3, T4) serum levels among burn patients.
MethodsThis cross-sectional study was conducted on 24 patients admitted to the intensive care unit (ICU) of Taleghani Hospital, Ahvaz, Iran. The Kolmogorov-Smirnov test was used to check the normality of the distribution of quantitative variables. Blood samples were taken on the first, third, and fifth days of hospitalization. Serum levels of zinc, selenium, iron, T3, T4, and TSH were measured. The correlation of qualitative variables was examined using the chi-square test, and the correlation of quantitative variables was examined using Spearman's correlation analysis. The t-test was used to compare the means in two different groups with the standard value. The generalized estimating equation (GEE) test was used to investigate the effect of time and compare the two groups. Statistical analysis of the data was performed in SPSS v. 22.
ResultsThe levels of iron, zinc, selenium, and thyroid hormones changed during the examined days, but these changes were not statistically significant. The amount of the analyzed elements in some cases was lower than their standard serum average, but this difference was significant only for selenium. Besides, there was no significant relationship between iron, zinc, T3, TSH, and the length of stay at the ICU; this relationship was positive and significant only for T4.
ConclusionsBurn patients in the ICU have insufficient intake of minerals. Changes occur in the serum levels of micronutrients in these patients, affecting their physiological conditions and reducing the speed of recovery.
Keywords: Burn, Minerals, Thyroid Hormones, Food Intake -
انسان مخلوقی است که دارای دو ساحت فردی و اجتماعی میباشد و ساحت فردی او در پرتو بعد اجتماعی او شکوفا شده و حیات جمعی او تکون پیدا میکند. بهتبع همین اجتماعی بودن، زندگی جامعه بشری از رابطه درهم تنیدهای از تعاملات اجتماعی جوامع انسانی تشکل یافته است. محور این تبادلات، نفس انسانی و جسم او و معنای تولیدی انسان است. اهمیت این مطلب در اینجاست که معنا که ماهیتی مجرد دارد، لاجرم، باید توسط یک مجرد خلق شود؛ ازاین رو توجه به بعد عالی وجود انسان، عالم نفس الامر و نحوه ارتباط آن با عالم ماده ضروری میباشد.
مقاله حاضر که مبتنی بر تحلیل کتابخانهای دادههای خود را گردآوریکرده و در چارچوب انسانشناسی حکمی و اسلامی به تحلیل انسان مبادرت ورزیده، به ارتباط عالم نفسالامر و معنا و نحوه حضورشان در عالم ماده پرداخته است. رابطه معنا که دال مرکزی ارتباط عالم مجرد و عالم ماده است با دیگر مفاهیمی چون مصداق، مفهوم و واقع، تبیین شده است؛ ازاین رو معنا توسط نفس انسانی در عالم نفسالامر خلق شده و به واسطه جسم او، از عالم نفسالامر به عالم ماده نزول کرده و تولید میشود.
آنچه که تاکنون اندیشمندان ارتباطات در ساحت نظریات معنا و جایگاه آن، بدان پرداختهاند، معناکاوی در دو ساحت میباشد: یکی جایگاه معنا در پیام، و دیگر جایگاه معنا در ذهن. لکن مبتنی بر انسان شناسی اسلامی میتوان گامی را فراتر نهاد و درادامه این دو نسل، نسلی سوم را تبیین کرد که برای معنا جایگاهی عاری از تعینات مادی در نظر میگیرد و آن جایگاه اصلی معنا، همان عالم نفسالامر میباشد.کلید واژگان: انسان, ارتباطات, معنا, تفاهم, نفس الامرThe life of human society is formed from an interwoven relationship of social interactions of human societies. The center of these exchanges is the human soul and his body and the productive meaning of man. The importance of this article is that the meaning, which has a metaphysical nature, must be created by a metaphysician, the supernatural world and how it relates to the world. The present article, which has collected its data based on library analysis and analyzed human beings within the framework of Islamic anthropology, has dealt with the relationship between the supernatural world and the meaning and manner of their presence in the world. The relationship of meaning, which is the central signifier of the connection between the abstract world and the world, has been explained with other concepts such as example, concept, and reality. Therefore, the meaning is created by the human soul in the supernatural world, and through his body, it descends from the supernatural world to the world of matter and is produced. What communication thinkers have discussed so far in the field of theories of meaning and its place is the exploration of meaning in two areas: one is the place of meaning in the message, and the other is the place of meaning in the mind. However, based on Islamic anthropology, it is possible to go a step further and considers a place for meaning, that main place of meaning is the supernatural world.
Keywords: human, communication, meaning, Supernatural world, third generation -
Objectives
The present investigation has been done to study the behavioral effects of donepezil in autistic children, given that not much research has been carried out concerning using this drug for treating autism.
Materials & MethodsA cross-sectional and analytic-descriptive study was done on twentypatients with autism, aged 4-17, who visited the neurology clinic of Gorgan’s Taleghani Pediatric Hospital and Yasha Pediatric Autism Clinic, Iran from 2019 to 2020. Demographic information, including sex, age, father’s education, mother’s education ,patient’s education, family status, other problems, and ethnicity, were documented using a checklist, having been filled in during interviews with the parents. Before the trial, ABC cognitive and behavioral tests were taken to determine the children’s current status. After the tests, these children received a daily dose of donepezil (10mg) before sleep for three months. At the end of the three months, the cognitive and behavioral tests were taken from the children once again. In order to analyze the effects of different factors on the studied variables, including irritability, lethargy, stereotypic behavior, hyperactivity, and inappropriate speech before and after the administration of donepezil in patients, a generalized linear model and to test the effects of donepezil on the studied variables, paired t-test was used.
ResultsIn this study, twenty patients were registered for the investigation, 12 (60%) male and eight (40%) female. Age groups 5-6 had the highest frequency, and age group 17 had the lowest. Regardingthe parents’ education, the highest frequency was for bachelor’s degrees, and the lowest was for less-than-high school education and master’s degree. The highest frequency for the patients’ education was kindergarten (60%), and then groups without education (20%) and elementary school-level education (15%). Most of the studied patients (80%) did not have other problems besides autism, and only 20% had other problems besides autism. The family status of 15% of the families was ‘separated,’ and ethnically, most patients (80%) were Fars, while the rest (20%) were Turkmen. None of the analyzed factors (age, sex, father’s education, mother’s education, patient’s education, other problems, family status, and ethnicity) had a significant effect on the studied variables after the administration of donepezil. Among the studied variables prior to the administration of donepezil and among the analyzed factors, the father’s education, the patient’s education, other problems, and family status had only a significant effect on stereotypic behavior. The present research findings of the present research indicated that all the studied variables, including irritability, lethargy, stereotypic behavior, hyperactivity, and inappropriate speech, were significantly decreased toward the desired goal. The decreased amounts in irritability, lethargy, stereotypic behavior, hyperactivity, and inappropriate speech after the administration of donepezil were, respectively, 38%, 44%, 54%, 41%, and 54% and on average, these behaviors were reduced by 46%.
ConclusionThe present investigation has shown that all the studied variables, including irritability, lethargy, stereotypic behavior, hyperactivity, and inappropriate speech, were significantly decreased towards the desired goal by 46%. This significant decrease is indicative of the effectiveness of the treatment of autism patients with donepezil, and therefore, this drug can be placed as a prominent and essential part of the medical therapy of autism.
Keywords: Autism. Children, Donepezil, Gorgan -
Objective
Schizophrenia, as one of the most severe psychiatric diseases, has a chronic and debilitating process. The majority of patients with schizophrenia do not respond adequately to treatment with common antipsychotic drugs. Therapeutic problems induced by drug side effects as well as undesired results are major challenging issues regarding this disease. This study aimed at evaluating the effect of memantine supplementation on the improvement of cognitive symptoms in patients with schizophrenia.
MethodThe present clinical trial was performed on 50 patients with acute schizophrenia who were admitted to Kargarnejad Psychiatric Hospital in Kashan in 2022 and who were diagnosed as schizophrenia cases at least three months ago. Patients were randomly divided into either the intervention group (n = 25) or the placebo group (n = 25). The intervention group received 5 mg of memantine per day for three months. The dose of memantine in this group was increased to the maximum of 20 mg per day. The placebo group received 1 mg of folic acid per day for three months. Moreover, an identical routine schizophrenia therapeutic regimen was administered to all patients. The effectiveness of memantine was evaluated using the Wechsler Adult Intelligence Scale (WAIS-III), which assessed cognitive ability in older adults over a 12-week follow-up period.
ResultsThe WAIS-III score in the 12th week of the study was significantly different between the placebo and intervention groups (P = 0.004), such that the score of the memantine group was higher than that of the placebo group. No significant difference was observed between the two groups in terms of drug side effects.
ConclusionMemantine can be supplemented in the treatment of schizophrenia so as to improve the cognitive symptoms of this disorder. However, subsequent studies involving larger sample sizes and different doses seem to be necessary to provide more accurate results in this respect.
Keywords: Cognitive Symptoms, Folic Acid, Memantine, Schizophrenia -
بندهای رسوب گیر، با اهداف چند منظوره مشتمل بر کنترل سیلاب، فرسایش، رسوب و تغذیه آبخوان احداث می شوند. این بندها، با هدف کنترل رسوب از انتقال بخشی از آن به مخازن سدها در پایین دست جلوگیری و با ایجاد تاخیر در رواناب سطحی، بخشی از سیل را کنترل و آبخوان منطقه را نیز تغذیه می کنند. طراحی نامناسب و یا عدم اجرای بهینه این سازه ها، سبب کاهش عمر مفید و گاهی تخریب زودهنگام این سازه ها می شود. ارزیابی کارکرد و عملکرد فنی چنین طرح هایی با هدف اصلاح و مدیریت سامانه از اهمیت ویژه ای برخوردار است. به همین دلیل، در این مقاله، تعدادی از بندهای رسوب گیر اجرا شده در شهرستان آبدانان استان ایلام مورد بررسی و ارزیابی قرار گرفتند. این پژوهش، در قالب مقایسه و شبیه سازی هیدرولیکی وضع موجود با شرایط قبل از اجرای طرح، در بازه ای از آبراهه به طول حدود هفت کیلومتر انجام شد. گفتنی است در این بازه، تعداد شش بند سنگ و ملاتی طی یک دهه گذشته احداث شده است. نتایج شبیه سازی هیدرولیکی سیلاب آبراهه و سازه های احداث شده نشان داد، با استناد به دبی با دوره بازگشت 100 ساله، به طور متوسط عرض سرریز بندهای احداثی حدود 25 درصد بزرگ تر از مقدار مورد نیاز و طول حوضچه های آرامش حدود 40 درصد کمتر از مقدار مورد نیاز اجرا شده است. به طورکلی، در تمامی بندهای احداثی طول حوضچه آرامش به درستی انتخاب نشده است، به طوری که کم بودن طول حوضچه آرامش باعث شده است، پرش هیدرولیکی از حوضچه خارج شود و یا در قسمت پایانی آن تشکیل شود. به واسطه بالا بودن سرعت جریان در محدوده پرش هیدرولیکی، فرسایش و تخریب در ناحیه انتهایی حوضچه آرامش تشدید شده، که به مرور تخریب ها به سمت بالادست و سازه اصلی بند رسوب گیر کشیده شده است. با استناد به شبیه سازی هیدرولیکی سیلاب و مقایسه نسبی نتایج در شرایط قبل و پس از احداث بندها، مشخص شد که بندهای احداثی به طور متوسط بر روی پارامترهای سرعت جریان، قدرت جریان و تنش برشی جریان که همگی از عوامل تشدید فرسایش در آبراهه هستند، تاثیر مثبت داشته اند. به طوری که برای دبی با دوره بازگشت 25 ساله پارامترهای سرعت، قدرت و تنش برشی جریان در طول بازه مورد پژوهش، به ترتیب حدود 23، 29 و 27 درصد کاهش پیدا کرده است. لذا، میزان متوسط کاهش این پارامترها به صورت موضعی و در محل احداث بندهای شش گانه، به ترتیب برابر با 73، 85 و 82 درصد برآورد شد. به طورکلی، با توجه به بازدیدهای میدانی و بررسی های به عمل آمده، اجرای طرح در کنترل سیل و رسوب موثر بوده است و در صورت حفاظت و ترمیم سالانه، تاثیرات آن مضاعف خواهد شد.
کلید واژگان: بند اصلاحی, تنش برشی, حوضچه آرامش, سرریز, قدرت جریانSediment dams are built with multi-purpose goals including flood control, erosion, sedimentation and aquifer feeding. These dams, with the aim of controlling the sediment from transferring part of it to the reservoirs of the dams in the downstream, and by causing a delay in the surface runoff, they control a part of the flood and feed the aquifer of the area. Improper design or lack of optimal implementation of these structures causes the reduction of useful life and sometimes premature destruction of these structures. Evaluating the function and technical performance of such plans with the aim of improving and managing the system is of special importance. For this reason, in this article, a number of sediment dams implemented in Abdanan City of Ilam Province were investigated and evaluated. This research was conducted in the form of hydraulic simulation and comparison of the current situation with the conditions before the implementation of the project, in a section of the waterway about seven kilometers long. It should be mentioned that six stone and mortar dams have been built during the last decade. The results of the hydraulic simulation of the flooding of waterways and constructed structures showed that, based on the discharge with a return period of 100 years, the average overflow width of the construction dams is about 25% larger than the required value and the length of the stilling basin is about 40% less than the required value. In general, in all construction dams, the length of the stilling pond is not chosen correctly, so that the short length of the stilling pond has caused the hydraulic jump to leave the pond or to form at its end. Due to the high flow speed in the area of the hydraulic jump, erosion and destruction in the end zone of the calm pond has intensified, which has been extended to the upstream side and the main structure of the sediment dam. Based on the hydraulic simulation of the flood and the relative comparison of the results in the conditions before and after the construction of the dams, it was found that the constructed dams have a positive effect on the parameters of flow speed, flow strength and flow shear stress, which are all factors that aggravate erosion in the waterway. So that for discharge with a return period of 25 years, the speed, power and shear stress parameters of the flow have decreased by 23, 29 and 27%, respectively, during the research period. Therefore, the average reduction of these parameters locally and at the construction site of the six dams was estimated as 73, 85 and 82%, respectively. In general, according to the field visits and investigations, the implementation of the plan has been effective in controlling floods and sediments, and in case of annual protection and repair, its effects will be doubled.
Keywords: Flow strength, Sediment dam, Shear Stress, Stilling Basin, Wier -
پژوهش حاضر با هدف تعیین نوع و مناسب ترین سطح از خاک پوش های زیستی و اثر آن ها بر متغیرهای مقاومت فرسایشی خاک دیواره جانبی کانال های زهکش دشت اراضی خوزستان در آزمایشگاه شبیه ساز بارندگی پژوهشکده حفاظت خاک و آبخیزداری انجام شد. به طوری که با استفاده از چهار نوع خاک پوش زیستی پایه آب، در سه سطح حداقل (C1)، متوسط (C2) و حداکثر (C3) آزمایش هایی روی نمونه خاک منطقه مورد پژوهش انجام شد. هر یک از تیمار های آزمایشی روی فلومی با شیب جانبی 1 به 25/1 مشابه شیب جانبی کانال ها در طبیعت، در دو شدت بارندگی 30 و 80 میلی متر بر ساعت، در سه نوبت تکرار و شبیه سازی شدند. در هر آزمایش مقاومت برشی تیمارها اندازه گیری شد. آزمایش ها در طرح بلوک های کاملا تصادفی در قالب کرت های خرد شده اجرا و داده ها با به کارگیری نرم افزار SAS تجزیه و میانگین ها با استفاده از آزمون چنددامنه SNK مقایسه شدند. در نهایت با استفاده از مدل های ریاضی با بهینه سازی و کمینه سازی مقادیر رسوب و هزینه های اقتصادی، مناسب ترین تیمار تثبیت کننده جداره جانبی زهکش ها تعیین شد. نتایج مشخص نمود که تنها خاک پوش های زیستی 2 و 4 بر مقاومت برشی تاثیر مثبت داشته اند. هم چنین، بر هم کنش دو متغیر شدت بارندگی با نوع تیمار بر میزان مقاومت برشی معنی دار و بر هم کنش متغیرهای شدت بارندگی با سطح خاک پوشش غیرمعنا دار در سطح 5 درصد ارزیابی شد. ضمنا بر هم کنش نوع تیمار با سطح مواد نیز معنا دار شد. پس از تحلیل مهندسی سیستم و بهینه سازی مقادیر رسوب و هزینه های اقتصادی مشخص شد که خاک پوش 2 در سطح C3 بهترین کارایی در افزایش مقاومت برشی را دارد. لذا برهم کنش پارامترهای شدت بارش با سطح خاک پوش مورد استفاده در سطح 5 درصد معنا دار نبود. ضمنا برهم کنش نوع تیمار با سطح مواد مورد استفاده نیز معنا دار شد. با توجه به نتایج تجزیه واریانس در بررسی نقش شدت بارش بر تیمارهای خاک پوش زیستی، مشخص شد که شدت بارش بر میزان مقاومت برشی اثر داشته است. نتایج پس از انجام مهندسی سیستم و تحلیل های مربوط به بهینه سازی مقادیر رسوب و هزینه های اقتصادی مشخص نمود که خاک پوش 2 در سطح C3 بهترین کارایی در افزایش مقاومت برشی را دارد.
کلید واژگان: بهینه سازی, شبیه سازی بارندگی, فرسایش, کانال خاکی, خاک پوش زیستی, مقاومت برشیIntroductionMechanical properties of most soils alter upon the increase of moisture and saturation. In some soils, certain phenomena appear due to increased moisture. Some of these phenomena lead to major damage in development projects. These soils are called Sensitive soils to water”. The most significant types of these soils are swelled soils, dispersive soils, and collapsible soils. Dispersive soils refer to clay soils that are easily washed up in waters with a low concentration of salt. Dispersion is a progressive phenomenon that starts from one point and is gradually extended. The start point of the dispersive phenomenon may refer to cracks resulting from shrinkage, soil deposition, or cracks made due to the roots of plants. This phenomenon is of great importance in such plans as soil dams and water supply channels where there is a water concentration inside the soil too. One of the essential reasons for soil erosion and sediment production in irrigation and drainage networks is the instability of canal soil, so it is necessary to use erosion control methods in parts of the canal route, especially at the intersection with other structures. To this end, the solution investigated and tested in this article is the use of biological mulches to reduce the erosion of the side slopes of earthen channels.
Materials and MethodsThis research has been conducted on soil with a Loam sandy texture of irrigation and drainage channels network of the Arayez Plain of Khuzestan that lies on the west side of the Karkheh River. Using a simulated system, two-nozzle rainfall of the K18 feature was performed. To determine the effect of mulches on parameters of side wall erosive resistance of the soil structure, after the soil of the region passes through a sieve of 4.76 mm was put in the basin designed for 1 x 0.33 x 0.1 m for about 25 kg. After filtration, leveling, and pressing the soil to the edge of the Flume basin proportionate to the physical special weight of the soil, the stabilizing materials, and different bio mulches were sprayed in their different concentrations. Then, the basins inside the Flume with a side slope of 80% were put into a depth of 10 cm. In this research, with the objectives of determining the type and most appropriate level of biological mulches and their effect on the soil erosion resistance parameters of the lateral wall of the drainage channels of the Araiz plain of Khuzestan, the necessary experiments were conducted in the rain simulator laboratory of the Soil Conservation and Watershed Research Institute. So that using four types of water-based biological mulch, which were named with numbers 1 to 4 and at three levels of minimum (C1), medium (C2), and maximum (C3), experiments were conducted on the soil sample of the researched area. Each of the experimental treatments on a flume with a side slope of 1 to 1.25, similar to the side slope of canals in nature, was repeated and simulated three times in two rainfall intensities of 30 and 80 mm h-1. In each experiment, primary and secondary soil moisture, runoff volume, sediment weight, the intensity of water penetration in the treatments, and the shear strength of the treatments were measured. The experiments were conducted in a randomized complete block design in the form of split plots and the data were analyzed using SAS software and the averages were compared using the Student–Newman–Keuls (SNK) multi-domain test. Finally, by using mathematical models with optimization and minimization of sediment amounts and economic costs, the most suitable treatment for stabilizing the lateral walls of drains was determined. SPSS software was used for the statistical analysis of data and ANOVA and the Duncan test were used for the statistical comparison of data. Considering the tables obtained from data variance analysis and considering the statistic F and significance level, it can be said that all treatments are different in a significance level of 5% concerning the extent of sediment and there is a significant difference in the sediment amount.
Results and DiscussionThe tests conducted on the soil of drainage channels of Arayez plain with a loamy – sand texture indicated that the presence of mulch coverage results in reduced sediment arising from rainfall in the manner that by the increase of density in any of the mulches, sedimentation reduces accordingly. The results obtained from the statistical analysis of this research confirmed that there is a significant difference in a level of 5% between sediment amounts of test control and mulch treatments for the sample of the soil under study. Therefore, bio mulches have an effective role in erosion control and the decrease of sediment from the walls of soil channels. The results indicated that only two types of biological mulches used in this study had a positive effect on shear resistance. General Linear Model (GLM) results showed that the interaction of two parameters of rainfall intensity with the type of treatment on shear strength is significant, so the interaction of rainfall intensity parameters with the level of materials used was not significant at the 5% level. In addition, the interaction of the type of treatment with the level of the materials used was also significant. According to the results of the analysis of variance in investigating the role of rainfall intensity on biological mulch treatments, it was found that rainfall intensity affected shear strength.
ConclusionAccording to the above photos, all mulches compared to the control treatment have had a remarkable effect on the decrease of sediment. Moreover, it was found that the increase in the density of mulches used in all densities has had a remarkable effect on the decrease of outlet sediment. Furthermore, it was realized that the rainfall factor affects the increase of sediment. Thus, this effect in mulch 2 is the least effective in such a manner that upon increased rainfall in mulch 2m we see the minimum increase in the amount of sediment. The results after conducting system engineering and analyses related to the optimization of sediment amounts and economic costs indicated that mulch 2 at the C3 level has the best efficiency in increasing shear resistance. This conclusion could help the decision makers to allocate their soil conservation budget for the best performance activities.
Keywords: Biological mulch, Erosion, optimization, Precipitation simulation, Sediment, Channel, Shear resistance -
آلودگی هوا به عنوان یکی از معضلات مهم شهرنشینی و زندگی صنعتی، سلامت افراد جامعه را تحت تاثیر قرار داده و سازمان بهداشت جهانی آن را به عنوان یکی از عوامل موثر در ایجاد سرطان معرفی کرده است. در این مطالعه بررسی برآورد اثرات مواجهه کوتاه مدت مرتبط با میزان مرگ و میر و بیماری های منتسب به ذرات معلق کمتر از 10میکرون (PM10) در شهر شیراز طی سال های 1396- 1397 انجام شده است. این پژوهش کاربردی مقطعی بوده، بر اساس مطالعات میدانی و مبتنی بر مدل سازی شرایط تجربی است. در این مطالعه میزان غلظت آلاینده PM10 برای سال های 1397-1396 به صورت ساعتی و روزانه با استفاده از دستگاه گریم از چهار ایستگاه سنجش آلودگی هوای سازمان محیط زیست (دروازه کازرون، فرودگاه، ستاد و پارک علم و فناوری) اندازه گیری شد و داده های مربوطه با استفاده از نرم افزار AirQ+ مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد بیشترین توزیع آلاینده PM10در شهر شیراز در محدوده µg/m3 40 -30 قرار دارد و بیشترین میزان مرگ و میر منتسب به این آلاینده نیز به علت بیماری های تنفسی بوده (34/4 و 9/3 درصد موارد) و بعد از آن بستری شدن به علت بیماری های قلب و عروق (2/3 و 95/2 درصد موارد) در رتبه دوم قرار دارد. میزان کل مرگ و میر منتسب به آلاینده PM10 در این سال ها نیز به ترتیب 278 و 249 مورد برآورد شده است. با توجه به تاثیرات بهداشتی این آلاینده ضروری است با برنامه ریزی و وضع قوانین جامع اقدامات موثرتری جهت مقابله با انتشار آلاینده PM10 و کاهش و کنترل اثرات سوء آن به منظور حفظ سلامت شهروندان صورت پذیرد.
کلید واژگان: ذرات معلق PM10, اثرات بهداشتی, مدل سازی آلودگی هوا, AirQ+, شهر شیرازAir pollution as one of the important problems of urbanization and industrial life has affected the health of society and the World Health Organization has introduced it as one of the effective factors in causing cancer. In this study, the effects of short-term exposure related to mortality and diseases associated with particulate matter less than 10 microns (PM10) in Shiraz during 1396-1397 have been investigated. This is cross-sectional applied research based on field studies and modeling of experimental conditions. In this study, the concentration of PM10 pollutants for the years 1396-1397 was measured hourly and daily using a Grimm Instrument from the four air pollution measuring stations of the Environment Organization (Kazerun Gate, airport, Setad, and science and technology park), and the relevant data were analyzed using AirQ + software. The results showed that the highest distribution of PM10 pollutants in Shiraz was in the range of 30-40 µg/m3and the highest mortality rate attributed to this pollutant was due to respiratory diseases (4.34 and 3.9% of cases) and hospitalization due to heart diseases (3.2% and 2.95% of cases) are in second place. Also, the total death rate attributed to PM10 pollutants in these years has been estimated at 278 and 249, respectively. Therefore, due to the significant health effects of this pollutant, it is necessary to plan and enact comprehensive measures to combat PM10 emissions and reduce and control its adverse effects in order to maintain the health of citizens.
Keywords: PM10 Suspended Particles, Health effects, Air pollution modeling, AirQ+, Shiraz city -
برآورد مقدار رسوب رودخانه در طراحی و اجرای سازه های آبی و ساماندهی رودخانه از اهمیت به سزایی برخوردار است. شبیه سازی و ارزیابی رسوب رودخانه از جمله مسایل مهم و کاربردی در مدیریت منابع آب هست. بنابراین دست یافتن به شیوه های نوین و خلاقانه که بتواند در این راستا موثر واقع گردد دارای اهمیت زیادی است. هدف از این پژوهش ارزیابی و مقایسه مدل های فازی- عصبی تطبیقی (ANFIS)، ماشین بردار پشتیبان (SVM) و برنامه ریزی بیان ژن GEP در برآورد بار رسوبایستگاه باقرآباد رودخانه قمرود استان مرکزی می باشد. بدین منظور عملکرد سه نوع مدل ماشین بردار پشتیبان (SVM)، سیستم عصبی فازی-تطبیقی (ANFIS) و برنامه ریزی بیان ژن GEP در شبیه سازی بار رسوبی رودخانه ها پرداخته، سپس نتایج سه روش با یکدیگر و با نتایج منحنی سنجه مورد مقایسه قرار گرفت. نتایج بیانگر عملکرد قابل قبول مدل ها نسبت به منحنی سنجه می باشد. همچنین نتایج برتری مدل GEP با بیشترین ضریب تعیین R2 با مقدار99/0 و کمترین ریشه میانگین مربعات خطا RMSE بر حسب تن در روز با مقدار 010/0 نشان داد. در این خصوص کارآیی مدلSVR تا حدی بهتر از مدل ANFIS بود. نتایج به دست آمده نشان داد هر سه روش داده کاوی بررسی شده به مراتب نتایج بهتری نسبت به منحنی سنجه رسوب ارایه می کننند.
کلید واژگان: برنامه ریزی بیان ژن, شبکه عصبی, رسوب, ماشین بردار پشتیبانIntroductionEstimating the sediment load of rivers is one of the important and practical issues in the studies and design of water engineering projects, such as the design and development of irrigation and drainage networks, water extraction from rivers, etc. Sediment concentration can be calculated by direct or indirect methods, which are usually expensive and time-consuming direct methods. Various factors affect this phenomenon, which makes their analysis difficult. Statistical and regression models are the most common methods of analysis, which often provide erroneous results due to the linear solution of these phenomena. Therefore, they cannot model the sedimentation phenomenon with acceptable accuracy. Hydraulic models cannot always be trusted due to the need for a lot of data and sometimes the unavailability of the required data and the inaccuracy of the data due to human error for simulating sediments. Nowadays, intelligent fuzzy and neural conductor systems, due to their ability to solve complex and nonlinear phenomena, have found many applications in various water engineering problems, including sedimentation. The purpose of this research is to evaluate and compare adaptive neural fuzzy models (ANFIS), machine Support vector (SVM) and GEP gene expression programming in estimating the sediment load of selected rivers in Central Province. For this purpose, the performance of three types of support vector machine (SVM), adaptive neural system (ANFIS) and GEP gene expression programming in the simulation of sediment load of rivers was studied.
MethodologyIn this research, first, the long-term daily statistics of temperature, rainfall, average flow rate and sediment concentration of Hasan Abad hydrometric and sediment measuring station located on the main branch of the Tirah River were collected. Then, data sufficiency test for analysis, checking the correlation between parameters of river discharge, precipitation, temperature with sediment discharge, and determining the long-term average of suspended sediment in the studied stations were performed. In the next step, a suitable combination of input variables was selected. The design of input parameter pattern can be based on the relationship between flow and sediment flow parameters, rainfall, temperature, flow flow and sediment flow. Determining the most appropriate time delay of input parameters in flow and sediment modeling. Estimation of sediment discharge using support vector machine (Svm), gene expression programming (GEP) and fuzzy-adaptive neural system (Anfis), comparing three data mining methods with each other as well as with gauge curve and observational data. The appropriate design of the structure of soft calculation models is used, in this research the number of data required for training (usually more than 70 percent), research data as training and also determining the required data (usually between 20 and 30 percent) is used for validation and testing.
Results and DiscussionIn this research, The best performance of the GEP model has been obtained for pattern number 13. In this model, the R2 explanatory coefficient and the RMSE error obtained from the model are 0.97 and 0.033, respectively. The coefficient of explanation R2 and the RMSE error of the models in predicting suspended sediment values in the test phase were obtained as 0.53, 3.18 for the ANFIS model, and 0.70, 15.16 for the SVR model, respectively. Comparing the results of ANFIS and GEP models with the SVR model indicates the superiority of the GEP model in predicting the amount of suspended sediment according to Verdi model number 13. According to the obtained results, it can be seen that the performance of GEP model was better compared to other models. SVR and ANFIS models are ranked second and third. According to the obtained results, it can be said that the GEP model as a powerful and high-speed model can be used to model the suspended sediment in the Qomroud catchment area of Bagherabad station.
ConclusionsThe results show the acceptable performance of the models compared to the gauge curve. Also, the results showed the superiority of the GEP model with the highest coefficient of determination R2 with a value of 0.99 and the lowest root mean square error RMSE in terms of tons per day with a value of 0.010. In this regard, the efficiency of the SVR model was somewhat better than the ANFIS model. The obtained results showed that all three investigated data mining methods provide far better results than the sediment gauge curve.
Keywords: Gene expression programming, neural network, sedimentation, support vector machine -
عملیات حفاری چاه های نفت منجر به ورود فلزات سنگین به محیط زیست می شود که این فلزات اثرات منفی بر بخش های مختلف محیط زیست و موجودات زنده برجای می گذارند. هدف از انجام این پژوهش، بررسی کارایی جاذب های باگاس خام و بیوچار در حذف فلزات سنگین از پسماندهای گل حفاری سازند میشان می باشد. بدین منظور، پسماند گل حفاری سازند میشان پس از هضم شیمیایی، در تماس با جاذب باگاس خام و بیوچار بر اساس شرایط طراحی شده قرار گرفت. درصد حذف فلزهای باریم، نیکل، وانادیوم و کادمیوم محاسبه و آنالیزهای آماری، تجزیه واریانس و مقایسه میانگین ها با استفاده از آزمون دانکن در سطح 5 درصد انجام شد. نتایج حاصل از تجزیه واریانس پارامترهای موثر بر درصد حذف نشان داد که پارامتر زمان تماس بیش ترین اثر را بر راندمان حذف فلزهای وانادیوم و کادمیوم، پارامتر مقدار جاذب بیش ترین اثر را بر راندمان حذف فلز باریم و پارامتر نوع جاذب بیش ترین اثر را بر راندمان حذف فلز نیکل داشته است. بر اساس نتایج حاصل از بررسی اثر پارامتر زمان تماس، حداکثر درصد حذف فلزات نیکل و کادمیوم در زمان تماس 60 دقیقه و حداکثر درصد حذف فلزات باریم و وانادیوم در زمان تماس 120 دقیقه به دست آمد. با توجه به حداکثر مقدار درصد حذف فلزات نیکل، کادمیوم، وانادیوم و باریم (به ترتیب 98/37، 96/53، 96/93 و 87/98 درصد)، استفاده از جاذب های باگاس خام و بیوچار در فرآیند حذف فلزات سنگین می تواند به عنوان تکنیک موثری در راستای کاهش مخاطرات ناشی از این آلاینده ها و حفظ محیط زیست جانوری، گیاهی و... باشد.کلید واژگان: باگاس خام, بیوچار, فلزات سنگین, گل حفاریOil-well drilling operations lead to the dissemination of heavy metals into the environment with numerous adverse effects on various components of the environment and living beings. The purpose of this study is to investigate the efficiency of raw bagasse and biochar adsorbents in removing heavy metals from drilling mud wastes of the Mishan Formation. For this purpose, the drilling mud waste of Mishan Formation was submitted to chemical digestion, followed by blending with raw bagasse and biochar adsorbents according to the experimental design. The percentage removal of barium, nickel, vanadium, and cadmium was calculated and statistical analysis, analysis of variance, and comparison of means were performed using the Duncan test at the 5% level. The results of analysis of variance of the parameters influencing the removal percentage showed that contact time had the greatest contribution to the removal efficiency of vanadium and cadmium. The amount and type of absorbent were also recognized as the most effective parameters in the removal of barium and nickel, respectively. Based on the results of contact time, the maximum percentage removal was observed at 60 min for nickel and cadmium, at 120 min for barium and vanadium. According to the maximum removal percentage of nickel, cadmium, vanadium and barium (98.37%, 96.53%, 96.93% and 87.98%, respectively), the use of crude bagasse and biochar adsorbents in the metal removal process Heavy can be used as an effective technique to reduce the risks of these pollutants and preserve the animal, plant and ... environment. In Khuzestan province, due to the existence of extensive sugarcane fields, large quantities of bagasse are produced annually, which are either burned or stored without use. On the other hand, the presence of oil tanks causes the production of drilling wastes and heavy metals in high volumes. It follows bio-animals and living organisms, so the removal of heavy metals from the drilling residues of oil wells using raw sugarcane bagasse can be considered as a management and environmentally friendly solution.Keywords: Raw bagasse, Biochar, Heavy metal. Drilling mud
-
Background
The inflammatory and metabolic responses to mushroom in type 2 diabetes mellitus (T2DM) are unknown. The study aimed to evaluate the effect of Hot Air?dried White Button Mushroom (HAD?WBM) powder on glycemic status, lipid profile, inflammatory markers, and total antioxidant capacity (TAC) in T2DM patients.
Materials and MethodsThis randomized controlled trial was conducted at Golestan Hospital, Ahvaz, Iran. Eligible patients were adults aged 20–50 with Type 2 diabetes. Patients were ssigned to each group using a randomized block design with block andomization (n = 22, in each group). Randomization was performed by an assistant and group allocation was blinded for the investigator and participants. The intervention and control groups received 16 g/day HAD?WBM or cornstarch powder for 8 weeks. The primary outcomes of interest were fructosamine, fasting blood sugar (FBS), insulin, homeostatic model assessment for insulin resistance, and secondary outcomes were triglyceride, low?density lipoprotein (LDL), high?density lipoprotein, very?LDL, cholesterol, high?sensitivity C?reactive protein (hs?CRP), nterleukin 6 (IL?6), and TAC.
ResultsAfter 8 weeks, a significant decrease was observed in fructosamine (?0.228 ± 0.36 vs. 0.03 ± 0.38; P = 0.02) nd LDL (?13.05 ± 20.67 vs. 0.81 ± 21.79; P = 0.04) in the HAD?WBM group compared to the control group. No significant changes were observed in asting insulin and FBS between the two groups. However, a significant within?group reduction (?28.00 ± 42.46; P = 0.006) was observed for FBS in the HAD?WBM group. In the HAD?WBM group, insulin resistance reduced significantly at the end of the study (From 4.92 to 3.81; P = 0.016), but it as not significantly different between the two groups. There was no ignificant difference in TAC, hs?CRP, and IL?6 between the two groups.
ConclusionConsidering the results of this study about the beneficial ffects of HAD?WBM on the improvement of glycemic indices and LDL in T2DM patients, it is recommended that HAD?WBM could be used to control T2DM.
Keywords: Diabetes mellitus, glucose intolerance, inflammation, Mushroom, randomized control trial, supplementation -
استفاده از روش های ریاضی کارآمد می تواند تا حد زیادی در گروه بندی و تفکیک نژادی موثر باشد. پژوهش کنونی با هدف مقایسه ویژگی های ریخت شناسی شترهای بومی کویر مرکزی ایران با شترهای شیری با منشا پاکستانی با استفاده از روش تحلیل مولفه های اصلی انجام شد. به این منظور از 25 نفر شتر بومی کویر مرکزی ایران و 62 نفر شتر شیری با منشا پاکستان استفاده گردید. زیست سنجه های ارتفاع شانه، پهنای لگن، دور پستان و عمق پستان برای تشخیص نژادها مدنظر قرار گرفت. برای تحلیل مولفه اصلی (PCA) از بسته آماری ggfortify در محیطR نسخه 3.5.3 استفاده گردید. همچنین برای مقایسه نمره ارزیابی تیپ شترها، از آزمون مقایسه میانگین نمونه های مستقل t-test با استفاده از نرم افزار SPSS نسخه 22 استفاده شد. نتایج نشان داد که اندازه قد شترهای شیری پاکستانی نسبت به شترهای بومی بلندتر است (p<0.05). پهنای لگن، عمق و دور پستان در شترهای پاکستانی بزرگتر از شترهای بومی کویر مرکزی ایران بود (p < 0.05). میانگین نمره ارزیابی تیپ شترهای بومی ایران 03/10 ± 12/57 و در شترهای با منشاء پاکستانی 31/12 ± 71/76 به دست آمد (p<0.05). تحلیل مولفه اصلی زیست سنجه های بدنی نشان داد که شترهای بومی کویر مرکزی ایران و شترهای شیری با منشا پاکستانی در دو دسته جداگانه قرار دارندو امکان تشخیص و تمایز این دو اکوتیپ از یکدیگر از روی ویژگی های ظاهری آن ها وجود دارد.
کلید واژگان: شتر تک کوهانه, تحلیل مولفه اصلی و زیست سنجه بدنیUsing efficient mathematical methods can be effective in order to breed identification and genetic grouping. So, the aim of this study was to compare the morphological features of native camels of central desert of Iran with dairy camels of Pakistan using the principal component analysis method. For this purpose, 25 native camels of Iran and 62 dairy camels of Pakistan were used. Measurements of shoulder height, pin width, udder circumference and udder depth were considered. Principal component analysis (PCA) carried out using ggfortify package in R version 3.5.3. Also, scores of camel type were compared using the independent samples t-test in SPSS software (version 22). The results showed that Pakistan’s dairy camels was taller than native camels (p <0.05). Pin width, udder depth, and udder circumference in Pakistan’s camels were larger than native Iranian camels (p <0.05). The mean evaluation score of Iranian native camels was 57.12 ± 10.03 and in camels of Pakistani origin was 76.71 ± 12.31 (p <0.05). The results of PCA showed that native camels of the central desert of Iran and dairy camels of Pakistan are in two separate categories and have different morphologies. The results of the present study showed that it is possible to use mathematical methods including principal component analysis (PCA) in order to accurately distinguish Iranian native camels from dairy camels of Pakistan origin.
Keywords: Dromedary, principle component analysis, Biometry -
Background
Metachromatic leukodystrophy (MLD) is an autosomal recessive neurodegenerative disease, with an estimated prevalence rate of 1 per 40,000 to 160,000 worldwide. Progressive alteration in motor and cognitive functions is the most common clinical presentation. Late infantile MLD is the most common form of the disease that presents with a progressive decrease in visual acuity, impaired swallowing, muscle rigidity, seizures, and developmental delays. We herein present a rare case of late infantile MLD in a four-and-half-year-old male patient presenting with gradually-onset paraplegia.
Case descriptionThe patient had normal growth and neurodevelopmental pattern until 15 months of age. Afterward, he had a gradually increasing abnormality in gate and finally became paralyzed since the age of three years. The patient was also suffering from dysphagia, bilateral ptosis, and bad temperament. Normal metabolic test, myopathies, and brain MRI findings led to the diagnosis of MLD with gradually-onset paraplegia.
ConclusionGenerally, early diagnosis of MLD may increase the chance of recovery from the disease. We suggest considering MLD in patients suffering from behavioral, visual, and motor regressions, especially those with normal metabolic tests.
Keywords: Lysosomal storage diseases, Metachromatic leukodystrophy, Demyelinating disease, Neurodegenerative disease, Late infantile MLD -
International Journal of Reproductive BioMedicine، سال بیستم شماره 4 (پیاپی 147، Apr 2022)، صص 331 -338مقدمه
کمبود ویتامین D و ناباروری مردان در ایران شیوع بالایی دارد.
هدفپژوهش حاضر با هدف بررسی ارتباط بین ویتامین D سرم، پارامترهای منی شامل حجم مایع منی، تعداد اسپرم، تحرک و مورفولوژی و هورمون های تولیدمثل در مردان نابارور ایرانی انجام شد.
مواد و روش هااین مطالعه مقطعی بر روی 119 بیمار مرد نابارور بین شهریور 1397تا اردیبهشت 1398انجام شده است. شاخص توده بدن و دور کمر اندازه گیری شد و سطح سرمی 25 هیدروکسی ویتامین [25(OH)D] (تستوسترون، گلوبولین متصل به هورمون های جنسی، هورمون لوتیینه کننده، هورمون تحریک کننده فولیکول و استرادیول جمع آوری شد و پارامترهای مایع منی بررسی شدند. سپس افراد بر اساس سطح سرمی 25(OH)D به سه گروه کمبود (ng/mL 1025(OH)D < ، ناکافی (ng/mL10 30 ng/mL ≤ 25(OH)D ≤) و سطح کافی ویتامین 25(OH)D > 30 ng/mL تقسیم شدند.
نتایجحجم مایع منی، تعداد کل اسپرم، حرکت کلی و حرکت رو به جلوی اسپرم، شکل نرمال اسپرم، سطوح تستوسترون و نسبت تستوسترون به استرادیول در گروه دارای سطوح کافی ویتامین D، بالاتر از گروه دارای سطوح ناکافی و گروه دارای کمبود ویتامین (001/0 > p) و در گروه دارای سطوح ناکافی ویتامین D نیز بالاتر از گروه دارای کمبود ویتامین D بود (001/0 > p). همچنین سطوح هورمون لوتیینه کننده (001/0 > p) و استرادیول (001/0 > p و 01/0 =p) به طور معنی داری پایین تر و سطوح گلوبولین باند شونده به هورمون های جنسی (001/0 > p)، و نسبت تستوسترون به هورمون لوتیینه کننده (001/0 > p) به طور معنی داری بالاتر بود در گروه دارای سطوح کافی ویتامین D نسبت به گروه دارای سطوح ناکافی و گروه دارای کمبود ویتامین D.
نتیجه گیریمطالعه ما ارتباط مثبت بین سطح سرمی ویتامین D، پارامترهای مایع منی و هورمون های جنسی در مردان نابارور ایرانی را نشان داد.
کلید واژگان: ناباروری, مردان, ویتامین D, آنالیز مایع منی, هورمون های غدد جنسی, هورمون های هیپوفیزBackgroundThe prevalence of vitamin D deficiency and male infertility is high in Iran.
ObjectiveThe present research aimed to examine the association between serum vitamin D [25(OH)D], parameters of semen including semen volume, sperm count, motility and morphology, and reproductive hormones in infertile Iranian men.
Materials and MethodsThis was a cross-sectional study on 119 infertile men conducted between September 2018 and May 2019. Subjects were divided into 3 groups based on serum vitamin D levels: deficient (< 10 ng/mL), insufficient (10 ng/mL ≤ 25(OH)D ≤ 30 ng/mL), and sufficient (> 30 ng/mL). Body mass index and waist circumference were measured. 25(OH)D, testosterone, sex hormone-binding globulin, luteinizing hormone (LH), follicle-stimulating hormone and estradiol levels, and semen parameters were assessed.
ResultsThe semen volume, sperm counts, total and progressively motile sperm, normal sperm morphology, testosterone levels, and testosterone/estradiol ratio were substantially higher in the sufficient group compared to the other groups (p < 0.001). Also, in the sufficient group, serum LH (p < 0.001) and estradiol (p < 0.001, p = 0.01) were notably lower and serum sex hormone-binding globulin (p < 0.001) and the testosterone/LH ratio (p < 0.001) were considerably higher compared to the insufficient and deficient groups.
ConclusionOur study showed a positive relationship between serum vitamin D levels, and seminal parameters and sex hormones in Iranian infertile males.
Keywords: Infertility, Male, Vitamin D, Semen analysis, Gonadal hormones, Pituitary hormones -
مقدمه
رژیم غذایی سالم، نقش مهمی در پیشگیری از دیابت بارداری (GDM) داشته و از سویی دیگر، زمینه ژنتیکی نیز در پاتوژنز GDM موثر است. آدیپونکتین هورمونی است که تاثیرات گسترده ای بر متابولیسم کربوهیدرات، چربی و پروتیین دارد. مطالعه حاضر با هدف بررسی تاثیر برهم کنش الگوهای غذایی غالب و پلی مورفیسم ژن آدیپونکتین بر فاکتورهای بیوشیمیایی، در بین زنان باردار مبتلا به دیابت بارداری و سالم انجام شد.
روش کاراین مطالعه مورد شاهدی در سال 98-1397 بر روی زنان باردار مراجعه کننده به بخش زنان بیمارستان ها/ کلینیک های شهر جهرم، استان فارس انجام شد. 387 زن باردار سالم و 306 زن باردار مبتلا به GDM پرسشنامه بسامد خوراک را تکمیل نمودند. برای استخراج الگوهای غالب رژیم غذایی، از روش تحلیل مولفه های اصلی استفاده شد. همچنین آنالیز فاکتورهای بیوشیمیایی خون و استخراج DNA ژنومی انجام شد. برای شناسایی پلی مورفیسم rs266729 ژن آدیپونکتین از تکنیک PCR-RFLP استفاده شد. تجزیه و تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS (نسخه 22) انجام شد. برای بررسی برهم کنش بین الگوهای غذایی غالب و پلی مورفیسم ژن آدیپونکتین با فاکتورهای مختلف بیوشیمیایی از آزمون آنالیز واریانس مولتی فاکتوریال استفاده گردید. میزان p کمتر از 05/0 معنی دار در نظر گرفته شد.
یافته هابین فراوانی پلی مورفیسم rs266729 و GDM ارتباط معنی داری مشاهده نشد (05/0p>). در زنان مبتلا به GDM، سطح لیپوپروتیین کلسترول با چگالی زیاد (HDL-C) در چارک های الگوی غذایی «میوه ها و فرآورده های لبنی» تفاوت معنی داری را نشان داد (048/0=p). سطح قندخون ناشتا و تری گلیسیرید در چارک های الگوی غذایی «میوه ها و فرآورده های لبنی»، برای ژنوتیپ های مختلف پلی مورفیسم rs266729 در زنان مبتلا به دیابت بارداری، اختلاف معنی داری را نشان دادند (p-interaction به ترتیب 033/0 و 002/0).
نتیجه گیریدر زنان باردار متناسب با ژنوتیپ آدیپونکتین، مصرف متعادل میوه و لبنیات در پیشگیری از دیابت بارداری نقش دارد.
کلید واژگان: آدیپونکتین, الگوی غذایی, پلی مورفیسم, دیابت بارداری, ژنIntroductionA healthy diet plays an important role in the prevention of gestational diabetes (GDM); the genetic background is also effective in the pathogenesis of GDM. Adiponectin is a hormone that has a wide range of effects on carbohydrate, fat and protein metabolism. This study was performed aimed to investigate the interaction effect of major dietary patterns and adiponectin gene polymorphism on biochemical factors in healthy pregnant women and those with gestational diabetes.
MethodsThis case-control study was performed in 2018-2019 on pregnant women referring to the gynecological ward of hospitals/clinics in Jahrom city, Fars province. 387 healthy pregnant women and 306 pregnant women with GDM completed the food frequency questionnaire. The principal component analysis method was used to extract the major dietary patterns. In addition, blood biochemical factors were measured and genomic DNA was extracted. PCR-RFLP technique was used to identify rs266729 polymorphism of adiponectin gene. Data were analyzed using SPSS (version 22.0). Multifactorial analysis of variance was use to study the interaction of major dietary patterns and adiponectin gene polymorphisms with different biochemical factors. P<0.05 was considered statistically significant.
ResultsNo significant relationship was observed between the frequency of rs266729 polymorphism and GDM (p> 0.05). The level of high density lipoprotein-cholesterol (HDL-C) in the quartiles of the "Fruits and Dairy Products" dietary pattern showed a significant difference in GDM women (p = 0.048). Fasting blood sugar and triglyceride levels in the quartiles of the "Fruits and Dairy Products" dietary pattern showed significant differences for different rs266729 polymorphism genotypes in the gestational diabetes group (p-interaction: 0.033 and 0.002, respectively).
Conclusionin accordance with the adiponectin genotype in pregnant women, consumption of balanced amounts of fruits and dairy products has an effective role in preventing GDM.
Keywords: Adiponectin, Dietary pattern, Gene, Gestational diabetes, Polymorphisms -
با توجه به پیچیدگی مسایل هیدرولیکی و رسوبی در رودخانه ها امکان حل معادلات به روش تحلیلی ممکن نیست، لذا از روش های عددی استفاده می شود. در پژوهش حاضر از مدلHEC-RAS 5.0.3 ، به منظور شبیه سازی جریان رسوبات رودخانه خنداب استفاده شد. بدین منظور با استفاده از نقشه توپوگرافی مسیر، DEM و TIN از مسیر رودخانه شراء با مقیاس 1:2000، در بسته الحاقی HEC-GeoRAS در نرم افزار ArcMap، تعداد 200 مقطع در طول km 5 رودخانه تهیه شد. اطلاعات مربوطه جهت معرفی هندسه رودخانه به مدل معرفی شد. دبی با دوره بازگشت 25، 50 و yr 100 محاسبه و برای شبیه سازی هیدرولیکی رودخانه مورد استفاده قرار گرفت. شرایط جریان شبه غیرماندگار، شرایط مرزی و دانه بندی مواد بستر رودخانه به مدل معرفی شد. با استفاده از رابطه های برآورد انتقال رسوب، ظرفیت انتقال رسوب رودخانه محاسبه شد. نتایج نشان داد، رابطه میر- پیتر و مولر با 26% خطا نسبت به روابط دیگر به مقادیر رسوبات مشاهداتی نزدیک تر می باشد. همچنین، بررسی وضعیت فرسایش و رسوبگذاری رودخانه با استفاده از معیارهای هولشتروم و شیلدز نشان می دهد که قسمتی از مقاطع این رودخانه در وضعیت فرسایشی و قسمتی در حال رسوبگذاری قرار دارد.
کلید واژگان: جریان رودخانه, خنداب, دبی رسوب, فرسایش, HEC-RASDue to the complexity of hydraulic and sedimentary problems in rivers, it is not possible to solve the equations analytically, so numerical methods are used. In the present study, the HEC-RAS 5.0.3 model was used to simulate the sediment flow of the Khondab River. For this purpose, using the topographic map of the route, DEM and TIN of the River route with a scale of 1: 2000, in the HEC-GeoRAS extension package in ArcMap software, 200 sections along 5 km of the river were prepared. Relevant information was inserted to introduce the river geometry to the model. The flow rate was calculated with 25-, 50- and 100-year return periods and was used for river hydraulic simulation. Quasi-volatile flow conditions, boundary conditions and granulation of riverbed materials were introduced to the model. Using sediment transport estimation relationships, river sediment transport capacity was calculated. The results showed that the Mir-Peter and Müller relationship with 26% error is closer to the observed sediment values than the other relationships. Moreover, the study of erosion and sedimentation status of the river using Hjulstrom and Shields criteria showed that a part of the sections of this river is in erosion status and another part is being sedimenting.
Keywords: Discharge sediment, Erosion, HEC-RAS model, Khondab, River Flow -
به منظور بررسی مقاومت توده های علف هرز یولاف وحشی زمستانه (Avena ludoviciana Durieu.) جمع آوری شده از مزارع گندم جنوب استان کرمان به علفکش کلودینافوپ-پروپارژیل، آزمایش زیست سنجی گیاه کامل در گلدان در سال 1397-1398 در گلخانه تحقیقاتی مرکز تحقیقات و آموزش کشاورزی و منابع طبیعی جنوب استان کرمان در جیرفت، روی 16 توده یولاف وحشی (15 توده مشکوک و یک توده حساس) انجام شد. ابتدا آزمایش غربال گری با علفکش کلودینافوپ- پروپارژیل (EC 8%) با دز توصیه شده (یک لیتر در هکتار) در قالب طرح بلوکهای کامل تصادفی با چهار تکرار انجام شد. سپس در آزمایش دز-پاسخ، از نه دز علفکش در مقادیر صفر، 25/0، 5/0، یک، دو، چهار، هشت، 16، و 32 برابر مقدار توصیه شده و برای توده حساس نیز از مقادیر صفر، 0625/0، 0125/0، 25/0، 5/0، یک، دو و چهار برابر مقدار توصیه شده استفاده شد. چهار هفته پس از مصرف علفکش، وزنتر و خشک و درصد زندهمانی تودهها اندازهگیری شد. بر اساس نتایج آزمایش غربال گری، مقاومت 14 توده به علفکش کلودینافوپ-پروپارژیل مطابق روش ادکینز و روش ماس تایید شد. نتایج وزنتر در آزمایش دز-پاسخ نشان داد که بیشترین و کمترین شاخص مقاومت، به ترتیب به تودههای F3 (3/14)، و R4 (9/3) تعلق داشت. همچنین براساس زندهمانی، تودههای M3 و M4 بهترتیب با درجه مقاومت 1/14 و 4/2، بیشترین و کمترین مقاومت را به این علف کش داشتند؛ بنابراین، نخستین مورد مقاومت علف هرز یولاف وحشی زمستانه به علفکش کلودینافوپ-پروپارژیل در استان کرمان به ثبت رسید.کلید واژگان: آزمایش دز-پاسخ, آزمایش غربالگری, تاپیک, جو دوسر, مقاومت به علفکشTo investigate the resistance of wild oat (Avena ludoviciana) accessions collected from wheat fields of Kerman province to clodinafop-propargyl herbicide, whole-plant bioassay pot experiment was performed on 16 winter wild oat accessions (15 suspected and one sensitive accessions) in a research greenhouse in Jiroft, Kerman during 2019-2020. First, the screening test was performed with the recommended dose (1 L/ha) of clodinafop-propargyl (EC 8%) herbicide in a randomized complete block design with four replications. Then, in a dose-response experiment, wild oat accessions were sprayed at 2- to 4-leaf stage with 9 doses of clodinafop-propargyl including 0, 0.25, 0.5, 1, 2, 4, 8, 16, and 32 times of recommended dose for resistant accessions and 0, 0.0625, 0.0125, 0.25, 5) 0, 1, 2 and 4 times of recommended dose for the susceptible accessions. Four weeks after spraying, fresh and dry weights and survival percentage of the plants were measured. According to the results, the resistance of 14 accessions to clodinafop-propargyl was confirmed according to the Adkins and Moss methods. The results of the dose-response test based on the fresh weight showed that F3 (14.3) and R4 (3.9) had the highest and lowest resistance index, respectively. Furthermore, based on the survival, M3 and M4 accessions with 14.1 and 2.4 resistance index showed the highest and lowest resistance level to the herbicide, respectively. Therefore, the first case of wild oat resistant to clodinafop-propargyl was recorded in Kerman province.Keywords: dose-response, Herbicides resistance, screening test, Topik
-
مقدمه و هدف
برآورد صحیح بار رسوب معلق رودخانه ها، نقش مهمی در مسایل مربوط به مدیریت منابع آب، آبخیزداری و علوم وابسته دارد. با توجه به دامنه وسیع تغییرات رسوب معلق در فصول مختلف سال و همچنین ماهیت به شدت غیرخطی و پیچیده آن، لازم است از روش هایی مناسب که می توانند چنین پدیده هایی را شبیه سازی و برآورد نمایند، استفاده شود.
مواد و روش هااز تبدیل لگاریتمی داده ها و الگوریتم بهینه سازی ازدحام ذرات چند هدفه (MOPSO)، در آموزش بهینه مدل های شبکه عصبی استفاده شد. بدین منظور در ابتدا، با کمک شبکه عصبی بدون ناظر (SOM)، داده های دبی جریان و دبی رسوب معلق ایستگاه هیدرومتری مورد مطالعه (دوره آماری 1395-1364) خوشه بندی و سپس با نمونه گیری از خوشه ها، مجموعه داده های مورد نیاز برای آموزش و آزمون مدل های شبکه عصبی تهیه گردید. پس از آن، به منظور ارزیابی تاثیر به کارگیری تبدیلات لگاریتمی و الگوریتم بهینه سازی MOPSO، سه سناریو تعریف شد. در سناریوی اول، داده های اولیه (بدون تبدیل لگاریتمی) و الگوریتم گرادیان مبنا رایج در آموزش مدل های شبکه عصبی (پس انتشار خطا)، در سناریوی دوم، الگوریتم پس انتشار خطا و تبدیلات لگاریتمی و در سناریوی سوم، از تبدیلات لگاریتمی و الگوریتم MOPSO، در آموزش مدل های شبکه عصبی استفاده گردید.
یافته هاارزیابی و مقایسه نتایج صحت سنجی مدل ها نشان داد که به کارگیری تبدیلات لگاریتمی و الگوریتم MOPSO، با کاهش خطای RMSE و درصد اریبی (PBIAS) از 49 تن در روز و 21- درصد، در بهترین مدل از سناریو اول، به 30/3 تن در روز و 6/3- درصد، در بهترین مدل ازسناریو سوم، کارایی مدل ها را افزایش داده است. از دیگر نتایج پژوهش، عدم برآورد ارقام منفی برای رسوب معلق بوده که یکی از خطاهای رایج در استفاده از مدل های شبکه عصبی در برآورد رسوب معلق است.
نتیجه گیریاستفاده از توابع هدف چندگانه، امکان حساس نمودن مدل ها به برآورد دقیق تر رسوب معلق در جریان های کم یا زیاد را فراهم نموده سبب می شوند، شاخص های صحت سنجی و اریبی مدل های داده مبنا بهبود یابند.
کلید واژگان: بهینه سازی چند هدفه ازدحام ذرات, تابع هدف, رسوب معلق, رودخانه قوری چایIntroduction and ObjectiveAccurate estimation of river suspended sediment load (SSL) has an important role in water resources, watershed management and related sciences. Due to the high fluctuations of SSL in different seasons of the year as well as its severely nonlinear and complexity nature, it is necessary to use appropriate methods that can simulate and estimate such phenomena.
Material and MethodsIn this study, data log transformation and multi-objective particle swarm optimization (MOPSO) algorithm were used for optimal training of neural network models. For this purpose, at first, by using unsupervised neural network (SOM), data of flow discharge and suspended sediment load of the studied hydrometric station (Statistical Period 1995-2016) were clustered. Then, by sampling the clusters, the data set needed to train and test the neural network models were prepared. After it, three scenarios were defined to evaluate the impact of applying logarithmic transformations and MOPSO optimization algorithm In the first scenario, the initial data (without logarithmic transformation) and the common base gradient algorithm in training neural network models (error propagation), in the second scenario, the error propagation algorithm and the logarithmic transforms, and in the third scenario, the logarithmic transforms and the MOPSO algorithm, was used to train neural network models.
ResultsEvaluation and comparison of the model validation results showed that applying a logarithmic transforms and MOPSO algorithm, by reducing RMSE error and bias percentage (PBIAS) from 49 ton/day and -21%, in the best model of the first scenario, to 30.3 ton/day and -6.3%, in the best model of scenario III, increased the efficiency of the models. Other results of the study are non-estimation of negative values for suspended sediment, which is one of the common errors in using neural network models in estimating suspended sediment.
ConclusionThe use of multiple objective functions makes it possible to sensitize the models to more accurately estimate the suspended sediment at low or high flows, thus improving the validation and skewness indices of the base data models.
Keywords: Ghorichai River, MOPSO, Objective Function, Suspended Sediment -
Pistachio is one of the important horticultural crops, comprising 6.4% of the agricultural exports of Iran. In this study, the genetics of some early growth traits of 40 pistachio genotypes was evaluated under a greenhouse setting. The 40 genotypes were created by crossing eight male trees with five female individuals using the North Carolina I mating design. The experimental design was a completely randomized design (CRD) with three replications established in the greenhouse. Seedlings were assessed for stem height, number of leaves, roots, and shoot dry weight. The results revealed significant variation for the phenotypic traits assessed among the male parents. Male M6 had the lowest height among the genotypes. Males M4 and M2 had the highest and lowest number of leaves, respectively. The offspring of male M7 had maximum shoot and root dry weight. The offspring of females within males were significantly different. Regarding all studied traits of hybrids plants derived from (male M7×Fendoghi-48) had the highest height, leaf number and shoot dry weight. So M7 was the best male for mating and selection for good early seedling growth in pistachio because genotypes with a taller stem had better vegetative growth which can be used for producing rootstocks. For all studied traits, the amount of additive variance was greater than dominance variance, and shoot dry weight had the highest narrow-sense heritability (0.518) and the most expected relative genetic gain with 10% of selection intensity, indicating that the selection can be used to improve these early growth traits in pistachio.Keywords: Additive variance, Dominance variance, genetic gain, Genotypes, North Carolina, Vegetative growth
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.