seyed ali aleyasin
-
هدف
این پژوهش با هدف بررسی اثربخشی معنادرمانی بر سرمایه روانشناختی و تنظیم شناختی هیجانی در زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی همسر انجام شد.
روش شناسی:
روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش کلیه زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی مراجعه کننده به کلینیک های روان درمانی و مشاوره شهر تهران در سال 1402 بود که از این میان، 30 نفر به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها شامل پرسشنامه سرمایه روانشناختی لوتانز (2007) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجانی گارنفسکی و کرایج (2006) بود. شرکت کنندگان به دو گروه آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش به مدت 8 جلسه 90 دقیقه ای تحت معنادرمانی بر اساس نظریه فرانکل (1992) قرار گرفت، در حالی که گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکرد. پس از اتمام جلسات، مرحله پس آزمون انجام شد و یک دوره پیگیری سه ماهه نیز صورت گرفت. داده ها با استفاده از تحلیل کوواریانس و واریانس آمیخته و از طریق نرم افزار SPSS-26 تحلیل شدند.
یافته هانتایج پژوهش نشان داد که بین گروه آزمایش و گروه کنترل در سرمایه روانشناختی و راهبردهای سازش یافته تنظیم هیجان تفاوت معناداری وجود داشت. معنادرمانی به طور معناداری باعث افزایش خودکارآمدی، امیدواری، تاب آوری و خوش بینی در زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی شده است. همچنین اثر زمان بر متغیرهای پذیرش، تمرکز مجدد مثبت، تمرکز بر برنامه ریزی، ارزیابی مجدد مثبت، کم اهمیت شماری، خودسرزنشگری، نشخوارگری، فاجعه نمایی و دیگرسرزنشگری افزایش معناداری را نشان داد.
نتیجه گیریمعنادرمانی به عنوان روشی موثر می تواند به بهبود سرمایه روانشناختی و تنظیم شناختی هیجانی در زنان آسیب دیده از روابط فرازناشویی کمک کند. این تاثیرات در طول زمان پایدار بوده و به بهبود سلامت روانی و هیجانی این گروه از زنان منجر می شود.
کلید واژگان: سرمایه روانشناختی, تنظیم شناختی هیجانی, معنادرمانیObjectiveThis study aimed to examine the effectiveness of logotherapy on psychological capital and cognitive emotion regulation in women affected by marital infidelity.
MethodologyThe research was quasi-experimental, employing a pretest-posttest control group design. The statistical population included all women affected by marital infidelity who sought psychotherapy and counseling in Tehran in 2023. From this population, 30 participants were selected through convenience sampling. Data collection instruments included Luthans' Psychological Capital Questionnaire (2007) and Garnefski & Kraaij's Cognitive Emotion Regulation Questionnaire (CERQ-short) (2006). Participants were divided into an experimental group and a control group. The experimental group received eight 90-minute sessions of logotherapy based on Frankl's theory (1992), while the control group received no intervention. After the sessions, the posttest was conducted, followed by a three-month follow-up. Data were analyzed using analysis of covariance (ANCOVA) and mixed variance analysis through SPSS-26 software.
FindingsThe results revealed a significant difference between the experimental and control groups in psychological capital and adaptive emotion regulation strategies. Logotherapy significantly increased self-efficacy, hope, resilience, and optimism in women affected by marital infidelity. Additionally, the time factor showed significant improvement in variables such as acceptance, positive refocusing, planning, positive reappraisal, putting into perspective, self-blame, rumination, catastrophizing, and other-blame.
ConclusionLogotherapy proved to be an effective method for enhancing psychological capital and cognitive emotion regulation in women affected by marital infidelity. The effects remained stable over time, contributing to improved psychological and emotional well-being in this group of women.
Keywords: Logotherapy, Psychological Capital, Cognitive Emotion Regulation -
هدف پژوهش حاضر بررسی اثربخشی طرحواره درمانی بر اضطراب اجتماعی، ترس از ارزیابی منفی و شرم از تفسیر بدن در دختران مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری پژوهش شامل دختران نوجوان مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن شهر قم در بازه زمانی سال 1402 بود که به با استفاده از روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس 30 نفر از دختران نوجوان انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه آزمایش (15 نفر) و گواه (15نفر) جایگزین شدند. گروه آزمایش، 10 جلسه طرحواره درمانی گروهی به صورت 1 جلسه در هفته و هر جلسه به مدت 2 ساعت، به عنوان مداخله درمانی دریافت نمودند. برای گردآوری داده ها از پرسشنامه اضطراب اجتماعی نوجوانان لاجرکا (1999)، پرسشنامه ترس از ارزیابی منفی لری (1983) و پرسشنامه شرم از تفسیر بدن دورات و همکاران (2014) استفاده شد. تحلیل داده ها با استفاده از نرم افزار SPSS و تحلیل کوواریانس انجام شد. نتایج پژوهش نشان داد که آموزش طرحواره درمانی بر اضطراب اجتماعی (35/0)، ترس از ارزیابی منفی (53/0) و شرم از تفسیر بدن (30/0) در دختران مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن اثربخش بوده است. با توجه به یافته های این پژوهش می توان از طرحواره درمانی به عنوان یک راهبرد درمانی جهت کاهش اضطراب اجتماعی، ترس از ارزیابی منفی و شرم از تفسیر بدن در دختران مبتلا به اختلال بدریخت انگاری بدن استفاده کرد.
کلید واژگان: طرحواره درمانی, اضطراب اجتماعی, ترس از ارزیابی منفی, شرم از تفسیر بدن, اختلال بدریخت انگاری بدنThe aim of the present study was to investigate the effectiveness of schema therapy on social anxiety, fear of negative evaluation, and shame of body interpretation in girls with body dysmorphic disorder. The research method is semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of the research included adolescent girls suffering from body deformity disorder in the city of Qom in the period of 2023, using the non-random sampling method, 30 adolescent girls were randomly selected into two experimental groups (15 people) and Witnesses (15 people) were replaced. The experimental group received 10 sessions of group therapy schema, 1 session per week and each session for 2 hours, as a therapeutic intervention. To collect data, Lajerka's Adolescent Social Anxiety Questionnaire (1999), Lori's (1983) Fear of Negative Evaluation Questionnaire, and Durat et al.'s (2014) Body Shame Questionnaire were used. Data analysis was done using SPSS software and covariance analysis. The results of the research showed that schema therapy training was effective on social anxiety (0.35), fear of negative evaluation (0.53), and shame from body interpretation (0.30) in girls with body dysmorphic disorder. According to the findings of this research, schema therapy can be used as a therapeutic strategy to reduce social anxiety, fear of negative evaluation, and shame from body interpretation in girls with body dysmorphic disorder.
Keywords: Schema Therapy, Social Anxiety, Fear Of Negative Evaluation, Shame Of Body Interpretation, Body Dysmorphic Disorder -
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی بازی درمانی کودک محور بر مشکلات رفتاری و تنظیم شناختی هیجان در کودکان دارای نشانگان اختلالات اضطرابی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون و گروه کنترل بود. جامعه ی آماری پژوهش شامل کلیه ی کودکان 4 تا 7 سال دارای نشانگان اختلالات اضطرابی شهر فریدون کنار در سال 1401 بود که از بین آنها 75 کودک به روش نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند. سپس از میان این کودکان، 30 کودک که دارای بالاترین نمره در مقیاس اضطراب بودند، به صورت تصادفی در دو گروه (15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل) جایگذاری شدند. ابزارهای سنجش شامل مقیاس اضطراب کودکان پیش دبستانی اسپنس و همکاران (2001PAS,)، پرسشنامه مشکلات رفتاری راتر و همکاران (1967BPS,) و پرسشنامه تنظیم شناختی هیجان گراس و جان (2003CERQ,) بود. گروه آزمایش طی هشت جلسه ی 45 دقیقه ای و هفته ای دو بار تحت مداخله ی مبتنی بر بازی درمانی کودک محور لندرث (1993) قرار گرفتند. جهت تجزیه و تحلیل داده ها از روش تحلیل کوواریانس چندمتغیره استفاده شد. نتایج تحلیل کوواریانس چندمتغیره نشان داد با کنترل اثر پیش آزمون، بین میانگین پس آزمون مشکلات رفتاری و تنظیم شناختی هیجان در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0p< وجود دارد. در نتیجه بازی درمانی کودک محور می تواند به عنوان روش کارآمدی در بهبود مشکلات رفتاری و تنظیم شناختی هیجان کودکان دارای نشانگان اختلالات اضطرابی مورد استفاده قرار گیرد.
کلید واژگان: اختلالات اضطرابی, مشکلات رفتاری, بازی درمانی کودک محور, تنظیم شناختی هیجان, کودکانThe present study aimed to determine the effectiveness of child-centered play therapy on behavioral problems and cognitive regulation of emotion in children with anxiety disorders. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design and a control group. The statistical population of the study included all children aged 6 to 9 years with symptoms of anxiety disorders in Feridoonkanar city in 1401, from which 75 children were selected by available sampling. Then, among these children, 30 children who had the highest score on the anxiety scale were randomly placed in two groups (15 people in the experimental group and 15 people in the control group). The measurement tools included Spence et al.'s Preschool Anxiety Scale (PAS, 2001), Rutter et al.'s Behavioral Problem Scale (BPS, 1967), and Gross & John Emotion Regulation Questionnaire (CERQ, 2003). The experimental group underwent the child-centered play therapy intervention of Landreth (1993) during eight 45-minute sessions twice a week. Multivariate covariance analysis was used to analyze the data. The results of multivariate covariance analysis showed that by controlling the pre-test effect, there is a significant difference between the post-test mean of behavioral problems and cognitive regulation of emotion in the two experimental and control groups at the p<0.05 level. As a result, child-centered play therapy can be used as an efficient method in improving behavioral problems and cognitive regulation of emotions in children with anxiety disorders.
Keywords: Anxiety Disorders, Behavioral Problems, Child-Centered Play Therapy, Cognitive Emotion Regulation, Children -
هدف پژوهش حاضر تعیین اثربخشی درمان روان تحلیلی کارکردی بر سبک های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار اولیه در زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی بود. روش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی مراجعه کننده به مراکز مشاوره منطقه 5 شهر تهران در سال 1400 بود. بر این اساس تعداد 30 زن به صورت نمونه گیری دردسترس انتخاب شدند و با گمارش تصادفی 15 نفر در گروه آزمایش و 15 نفر در گروه کنترل قرار گرفتند. ابزار گردآوری اطلاعات در این تحقیق پرسشنامه سبک دلبستگی هازن و شیور (1987 AASQ,) و پرسشنامه طرح واره ناسازگار اولیه یانگ (1998YSQ-SF,) بود. پروتکل روان درمانی تحلیلی کارکردی در 12 جلسه 90 دقیقه ای، هفته ای دو بار به صورت گروهی برای گروه آزمایش اجرا شد. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چندمتغیره (مانکوا) استفاده شد. یافته های پژوهش نشان داد که با کنترل اثر پیش آزمون بین میانگین پس آزمون در سبک های دلبستگی و طرح واره های ناسازگار اولیه در دو گروه آزمایش و کنترل تفاوت معناداری در سطح 05/0 وجود داشت. در نتیجه، درمان روان تحلیلی کارکردی می تواند به عنوان یک مداخله موثر برای زنان آسیب دیده از خیانت زناشویی موثر باشد.
کلید واژگان: طرح واره های ناسازگار اولیه, درمان روان تحلیلی کارکردی, سبک های دلبستگی, خیانت زناشوییThe purpose of the present study was to determine the effectiveness of functional psychoanalytic treatment on attachment styles and primary maladaptive schemas in women affected by marital infidelity. The research method was semi-experimental with a pre-test-post-test design with a control group. The statistical population of this research included all women affected by marital infidelity who were referred to the counseling centers of District 5 of Tehran in 2021. Based on this, 30 women were selected by random sampling and 15 were randomly assigned to the experimental group and 15 to the control group. The data collection tools in this research were the Hazan & Shaver Adult Attachment Style Questionnaire (AASQ, 1987) and Young's Young Schema Questionnaire (YSQ-SF, 1998). the functional analytical psychotherapy protocol in 12 sessions of 90 minutes, twice a week A group was conducted for the experimental group. To analyze the data, the multivariate covariance test (MANCOVA) was used. The research findings showed that the pre-test effect between the post-test mean in attachment styles and initial maladaptive schemas was controlled. There was a significant difference at 0.05 in the two experimental and control groups. As a result, functional psychoanalytic therapy can be effective as an effective intervention for women affected by marital infidelity.
Keywords: Early Maladaptive Schemas, Functional Psychoanalytic Therapy, Attachment Styles, Marital Infidelity -
هدف
پژوهش حاضر با هدف تعیین اثربخشی طرحواره درمانی بر وابستگی بین فردی و نارسایی هیجانی زنان دارای شخصیت وابسته انجام گرفت.
روشپژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه و مرحله پیگیری دوماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل زنان مبتلا به اختلال شخصیت وابسته مراجعه کننده به مراکز روان شناسی و مشاوره منطقه 2 تهران بودند که به صورت تصادفی در دو گروه آزمایشی و گواه گمارده شدند (درهر گروه 15 نفر). گروه آزمایش مداخله طرحواره درمانی را در طی 8 جلسه 70 دقیقه ای دریافت کردند. جهت جمع آوری اطلاعات از مصاحبه بالینی ساختاریافته (SCI)، مقیاس نارسایی هیجانی تورنتو (20-TAS) و پرسشنامه های تجدیدنظر شده اختلال شخصیت وابسته (DPI-R) و پرسشنامه وابستگی بین فردی (IDI) استفاده شد و داده های حاصل از پژوهش به شیوه تحلیل واریانس مختلط با اندازه گیری مکرر تحلیل شد.
یافته هانتایج نشان داد که طرحواره درمانی بر کاهش وابستگی فردی و نارسایی هیجانی افراد مبتلا به اختلال شخصیت وابسته اثربخشی معناداری دارد (01/0>P).
نتیجه گیریبراساس یافته های پژوهش حاضر می توان چنین نتیجه گرفت که طرحواره درمانی با استفاده از تکنیک هایی مانند آموزش سبک مقابله ای و برقراری ارتباط بین مشکلات فعلی و طرحواره ها و اولویت بندی و مشخص کردن مشکل سازترین رفتار و ارائه شیوه های مناسب جهت بهبود وابستگی بین فردی و کاهش نارسایی هیجانی در زنان با اختلال شخصیت وابسته مورد استفاده قرار بگیرد.
کلید واژگان: اختلال شخصیت وابسته, طرحواره درمانی, نارسایی هیجانی, وابستگی بین فردی.AimThe present study was conducted with the aim of determining the effectiveness of schema therapy on interpersonal dependence and emotional inadequacy of women with dependent personality.
MethodThe present study was a semi-experimental study with a pre-test-posttest design with a control group and a two-month followup phase. The statistical population of the study included women suffering from dependent personality disorder who referred to psychological and counseling centers in the 2nd district of Tehran, who were randomly assigned to two experimental and control groups (15 people in each group). The experimental group received schema therapy intervention during 8 sessions of 70 minutes. Structured Clinical Interview (SCI), Toronto Emotional Dysfunction Scale (TAS-20), Revised Dependent Personality Disorder Questionnaires (DPI-R) and Interpersonal Dependency Questionnaire (IDI) were used to collect data. And the data obtained from the research was analyzed by the method of mixed variance analysis with repeated measurements.
ResultsThe results showed that schema therapy has a significant effect on reducing personal dependence and emotional failure of people with dependent personality disorder (P<0.01).
ConclusionBased on the findings of the present research, it can be concluded that schema therapy using techniques such as teaching coping style and communicating between current problems and schemas and prioritizing and specifying the most problematic behavior and providing appropriate methods to improve the dependence between Individual and reduction of emotional failure in women with dependent personality disorder should be used.
Keywords: Interpersonal Dependency, Alexithymia, Dependent Personality Disorder, Schema Therapy -
The objective of this study was to evaluate the effectiveness of Cognitive Behavioral Therapy (CBT) in reducing rumination and enhancing quality of life among girls diagnosed with Body Dysmorphic Disorder (BDD). This randomized controlled trial involved 60 participants, diagnosed with BDD, who were recruited from the Pouyesh Clinic in Tehran in 2023. Participants were randomly assigned to either a CBT intervention group or a control group, with each group comprising 30 participants. The intervention consisted of ten 75-minute sessions of CBT specifically tailored to address rumination and improve quality of life. Data were collected at baseline, immediately post-intervention, and at a three-month follow-up, and analyzed using Analysis of Variance with Repeated Measurements and Bonferroni post-hoc tests.The CBT intervention led to a significant reduction in rumination, with mean scores decreasing from 18.45 (SD = 3.52) pre-treatment to 13.67 (SD = 3.01) post-treatment, and slightly rising to 14.22 (SD = 2.86) at follow-up. Quality of life significantly improved, increasing from a mean of 42.58 (SD = 4.45) pre-treatment to 49.73 (SD = 4.12) post-treatment, with a slight reduction at follow-up to 48.89 (SD = 3.98). Statistical analysis confirmed significant time effects (F(2, 116) = 19.45, p < 0.001, η² = 0.15) and time × group interaction effects (F(2, 116) = 11.58, p < 0.001, η² = 0.10). The findings suggest that CBT is effective in significantly reducing rumination and improving quality of life among girls with BDD. The intervention showed durability of effects at a three-month follow-up, indicating its potential for long-term benefits. These results support the incorporation of CBT into treatment protocols for BDD to address specific cognitive processes and enhance overall well-being.
Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Body Dysmorphic Disorder, rumination, quality of life, randomized controlled trial -
مقدمه
سرطان پستان یکی از بیماری های مهم و چالش برانگیز حال حاضر در دنیا است. هدف این پژوهش بررسی اثربخشی معنادرمانی بر راهبرد های مقابله با درد، سرمایه های روان شناختی و اضطراب مرگ در زنان مبتلا به سرطان پستان بود.
روش کاراین پژوهش کاربردی و از نوع متغیر های نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون و پس آزمون با گروه کنترل بود. جامعه ی آماری زنان مراجعه کننده به مجتمع پزشکی ظفر، مرکز تخصص بیماری های پستان واقع در شهر کرج بود. تعداد 30 زن که به سرطان پستان مبتلا بودند، به روش نمونه گیری غیرتصادفی دردسترس انتخاب و با روش کوواریانس چندمتغیره پس از اعمال معیار های ورود و خروج، به دوگروه آزمایش و گواه تقسیم شدند. هر دو گروه پس از دادن رضایت نامه ی کتبی با پرسش نامه های راهبرد های مقابله با درد روزنشتایل، سرمایه های روان شناختی لوتانز و اضطراب مرگ تمپلر وارد پیش آزمون و پس آزمون شدند، به این صورت که گروه آزمایش بعد از پیش آزمون، به مدت 10 جلسه، آموزش پروتکل معنادرمانی بلر را دریافت کرد و گروه کنترل هیچ گونه مداخله ای دریافت نکرد. داده ها از طریق نرم افزار SPSS نسخه ی 22 و آزمون کواریانس چندمتغیری بررسی شد.
یافته هانتایج تجزیه وتحلیل داده ها پس از معنادرمانی بیانگر تفاوت معنادار در متغیر های مورد بررسی در گروه آزمون، شامل راهبردهای مقابله با درد (توجه برگردانی (P=14/667)، تفسیر مجدد درد (P=6/428 )، گفت وگو با خود (P=0/0001)، نادیده انگاشتن درد (P=0/002) فاجعه آفرینی (P=0/033) دعا-امیدواری (0/004=P)، سرمایه های روان شناختی (P=0/0001) و اضطراب مرگ (P=0/51) در مقایسه با متغیر های مورد بررسی در گروه کنترل است. همچنین، نتایج حاصل از کوواریانس بیانگر اختلاف میانگین قبل و بعد از معنادرمانی در راهبرد های مقابله با درد در گروه آزمون، شامل توجه برگردانی (1/278 ± 8/47)، تفسیر مجدد درد (11/120 ± 11/40)، گفت وگو با خود (2/183 ± 20/27)، نادیده انگاشتن درد (0/796 ± 9/93)، فاجعه آفرینی (1/641 ± 13/53)، دعا-امیدواری (1/418 ± 14/00)، توانایی فعالیت (1/102 ± 13/73)، سرمایه های روان شناختی (1/968 ± 54/33) و اضطراب مرگ (9/40 ± 0/859) و در گروه کنترل، شامل توجه برگردانی (713 ± 1447)، تفسیر مجدد درد (9/80 ± 1/395)، گفت وگو با خود (20/80± 1/598)، نادیده انگاشتن درد (8/20 ± 1/229)، فاجعه آفرینی (16/07 ± 2/227)، دعا-امیدواری (15/13± 1/0991)، توانایی فعالیت (11/47± 975)، سرمایه های روان شناختی (47/00± 2/573) و اضطراب مرگ (9/40 ± 0/729) است که خبر می دهد در گروه آزمون معنادار (0/05 >P) بود و در گروه کنترل معنادار (0/05 <P) نبود. به عبارت دیگر، معنادرمانی بر راهبردهای مقابله با درد، سرمایه های روان شناختی و اضطراب مرگ در زنان تاثیر دارد و مقدار اتا نشان می دهد که 64 درصد از تغییرات سرمایه ی روان شناختی، 54 درصد از تغییرات توجه برگردانی، 36 درصد از تغییرات تفسیر مجدد درد، 61 درصد از تغییرات گفت وگو با خود، 59 درصد از تغییرات نادیده انگاشتن درد، 34 درصد از تغییرات فاجعه آفرینی، 53 درصد از تغییرات دعا-امیدواری، 52 درصد از تغییرات توانایی فعالیت و 51 درصد از تغییرات اضطراب مرگ ناشی از تاثیر درمان بوده است.
نتیجه گیریمعنادرمانی بر راهبرد های مقابله با درد، سرمایه های روان شناختی و اضطراب مرگ در زنان مبتلا به سرطان پستان اثربخش است.
کلید واژگان: معنا درمانی, رابرد های مقابله با درد, سرمایه های روانشناختی, اضطراب مرگ, سرطان سینهComplementary Medicine Journal of faculty of Nursing & Midwifery, Volume:14 Issue: 1, 2024, PP 54 -62IntroductionBreast cancer is one of the most challenging diseases in the world. The purpose of this study was to investigate the effectiveness of logotherapy on coping strategies for pain, psychological capital, and death anxiety in women with breast cancer.
Materials and MethodsThis was an applied and semi-experimental research with a pretest-posttest design and a control group. The statistical population included women referring to Zafar Medical Complex in Karaj city, among whom 30 women with breast cancer were selected by non-random sampling method. The samples were divided into two experimental and control groups using the multivariate covariance method after applying inclusion and exclusion criteria. Having obtained written consent from the participants, they filled out questionnaires of Rosenstein's Pain Coping Strategies, Luthans' Psychological Capitals, and Templer's Death Anxiety at the pre-test stage. Following that, the experimental group was trained in Blair's logotherapy protocol for 10 sessions. The control group did not receive any intervention. Both groups completed the questionnaires once more during the post-test stage. The data was analyzed in SPSS-22 software using a multivariate covariance test.
ResultsData analysis after logotherapy showed a significant difference in the test group, including pain coping strategies (returning attention, P=14.667; reinterpretation of pain, P=6.248; self-talk, P=0.0001; invisibility of pain, P=0.002; disaster, P=0.002; prayer-hope, P=0.004; psychological capitals, P=0.0001; and death anxiety, P=0.51) compared to the investigated variables in the control group. Moreover, the results of the covariance in the test group demonstrated a significant difference in the mean scores before and after logotherapy in coping strategies with pain, including returning attention (8.47±1.278), reinterpretation of pain (11.40 ± 11.120), self-talk (20.27 ± 2.183), invisibility of pain (9.93 ± 0.796), catastrophizing (13.53 ± 1.641), prayer hope (14.00 ± 1.418), psychological capitals (54.33 ± 1.968), and death anxiety (0.859 ± 9.40) (P<0.05). However, no significant difference was observed in the control group in this regard.The value of eta showed that 64% of the changes in psychological capital, 54% of the changes in returning attention, 36% of the changes in the reinterpretation of pain, 61% of self-talk changes, 59% of pain-ignoring changes, 34% of catastrophizing changes 53% of changes in prayer-hope, 52% of changes in activity ability and 51% of changes in death anxiety were due to the effect of treatment.
ConclusionLogotherapy proves to be efficacious in aiding women with breast cancer in managing strategies related to coping with psychological strength and fear of death.
Keywords: Logo Therapy, Pain Coping Strategies, Psychological Capital, Death Anxiety, Breast Cancer -
هدف از پژوهش حاضر مقایسه اثربخشی مداخله آموزشی مبتنی بر رویکرد امید درمانی و رویکرد شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی بر بهزیستی روانشناختی زنان مبتلا به بیماری ام اس بود. روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون گروه کنترل با دوره پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش متشکل از کلیه زنان دارای بیماری ام اس و عضو انجمن ام اس ایران در سال 1398 بود که از این جامعه تعداد 36 نفر به روش نمونه گیری غیرتصادفی در دسترس انتخاب شدند. همه آن ها قبل از اجرای مداخلات پرسشنامه بهزیستی روانشناختی (PWB-SF) ریف (1989) را تکمیل کردند. پس از آن گروه های آزمایش مداخلات درمانی را دریافت کردند. پس از اتمام مداخلات، هر سه گروه پس آزمون را دریافت کرده اند. در نهایت پس از گذشت سه ماه مجددا آزمون پیگیری به عمل آمد. داده ها با استفاده از روش تحلیل واریانس مختلط تجزیه و تحلیل شدند. نتایج نشان داد در متغیر بهزیستی روانشناختی بین سه گروه در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری وجود دارد (05/0>P). گروه های مداخله امید درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی در متغیر بهزیستی روانشناختی تفاوت معنی داری با گروه گواه داشتند. این در حالی بود که بین دو گروه امید درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی تفاوت معنی داری مشاهده نشد (05/0<P). بر این اساس می توان گفت استفاده از روش های امید درمانی و شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی می تواند در ارتقای بهزیستی روانشناختی زنان دارای بیماری ام اس موثر باشد.
کلید واژگان: امید درمانی, بهزیستی روانشناختی, شناخت درمانی مبتنی بر ذهن آگاهی, مولتیپل اسکلروز, زنانThe purpose of this research was to compare the effectiveness of educational intervention based on the hope therapy approach and cognitive therapy approach based on mindfulness on the psychological well-being of women suffering from MS disease. The method of the current research was semi-experimental with a pre-test-post-test control group design with a three-month follow-up period. The statistical population of the study consisted of all women with MS disease and members of the MS Association of Iran in 2018, from which 36 people were selected by non-random sampling method. All of them completed the psychological well-being questionnaire (PWB-SF) of Ryff (1989) before the interventions. After that, the experimental groups received therapeutic interventions. After completing the interventions, all three groups received the post-test. Finally, after three months, the follow-up test was performed again. The data were analyzed using the mixed analysis of variance method. The results showed that there is a significant difference in the psychological well-being variable between the three groups in the post-test and follow-up phase (P<0.05). The intervention groups of hope therapy and cognitive therapy based on mindfulness had a significant difference with the control group in the psychological well-being variable. This was even though no significant difference was observed between the two groups of hope therapy and mindfulness-based cognitive therapy (P<0.05). Based on this, it can be said that the use of hope therapy and cognitive therapy methods based on mindfulness can be effective in improving the psychological well-being of women with MS disease.
Keywords: hope therapy, psychological well-being, mindfulness-based cognitive therapy, multiple sclerosis, women -
مقدمه
زنان مطلقه مستقل از خانواده های خود نسبت به زنان مطلقه وابسته به خانواده های خود ممکن است. راهبردهای مقابله با تنش، سازگاری با طلاق و تنهایی را از خود نشان دهند. هدف پژوهش حاضر مقایسه میزان سازگاری با طلاق، مقابله با تنش و تنهایی در زنان مطلقه مستقل و زنان مطلقه وابسته به خانواده است.
روش کارروش پژوهش حاضر از نوع توصیفی- مقایسه ای است. جامعه آماری این پژوهش شامل تمام زنان مطلقه تحت پوشش کمیته امداد امام خمینی شهر قم در سال 1399 بود که از میان آن ها 35 تن زن مستقل از خانواده و 35 تن از زنان وابسته به خانواده به روش نمونه گیری غیر تصادفی و دردسترس انتخاب شدند. ابزار پژوهش شامل پرسشنامه جمعیت شناختی، «مقیاس سازگاری طلاق فیشر» (Fisher Divorce Adjustment Scale)، «سیاهه مقابله با موقعیت های تنش زا» (Coping Inventory for Stressful Situations) و «مقیاس تنهایی» (Loneliness Scale) بود. روایی محتوای ابزارها به روش کیفی و پایایی به روش همسانی درونی با محاسبه ضریب آلفا کرونباخ اندازه گیری شد. داده ها در نرم افزار اس پی اس اس نسخه 24 تحلیل شد.
یافته هانتایج آزمون تحلیل واریانس چندمتغیری نشان داد که بین سازگاری با طلاق (001/0=P، 09/88=F)، مقابله تکلیف مدار (015/0=P، 22/6=F)، مقابله هیجان مدار (001/0=P، 9/72=F)، مقابله با حواس پرتی اجتنابی (001/0=P، 7/11=F) و تنهایی (001/0=P، 5/46=F) تفاوت معناداری بین زنان مطلقه مستقل و وابسته به خانواده وجود داشت.
نتیجه گیریزنان مطلقه مستقل از خانواده نمره بالاتری را در مقابله تکلیف مدار و نمره پایین تری را در مقابله هیجان مدار و مقابله با حواس پرتی اجتنابی نسبت به زنان مطلقه وابسته به خانواده از خود نشان دادند. زنان مطلقه مستقل از خانواده، نمره بالاتری را در نمره کل سازگاری با طلاق و نمره پایین تری را در نمره کل تنهایی نسبت به زنان مطلقه وابسته به خانواده از خود نشان دادند. لذا به مسیولین کمیته امداد امام خمینی پیشنهاد می شود دوره های آموزشی راهبردهای مقابله ای جهت کاهش تنهایی و افزایش سازگاری با طلاق و استقلال زنان مطلقه وابسته به خانواده اجرا شود.
کلید واژگان: تنهایی, زنان مطلقه, سازگاری با طلاق, مقابله با تنشIntroductionDivorced women who are independent from their families, compared to divorced women who are dependent on their families, may show strategies to deal with tension, adapt to divorce, and feel lonely. The present study aimed to compare divorce adjustment, coping with stress and loneliness feeling in independent and family-dependent divorced women.
MethodsThe method of present research is descriptive-comparative. The statistical population of this research included all the divorced women covered by the Imam Khomeini Relief Foundation in Qom in 2019, from which 35 independent women and 35 women dependent on the family were selected through non-random and convenience sampling method. The research instruments included demographic questionnaire, "Fisher Divorce Adjustment Scale", "Coping Inventory for Stressful Situations" and "Loneliness Scale". Content validity of the instruments were measured by qualitative method and reliability by internal consistency method by calculating Cronbach's alpha coefficient. The data was analyzed in SPSS. 24.
ResultsThe results of the multivariate analysis of variance showed that there was a significant difference between divorce adjustment (P=0.001, F=88.09), task-oriented coping (P=0.015, F=6.22), emotion-oriented coping (P=0.001, F=72.9), avoidant-distracted coping (P=0.001, F=11.7) and loneliness feeling (P=0.001, F=46.5) between independent and family-dependent divorced women.
ConclusionsFamily-independent divorced women showed a higher score in task-oriented coping and a lower score in emotion-oriented and avoidant-distracted coping compared to family-dependent divorced women. Family-independent divorced women showed a higher score in the total score of divorce adjustment and a lower score in the total score of loneliness feeling compared to family-dependent divorced women. Therefore, it is suggested to the officials of the Imam Khomeini Relief Foundation to implement training courses on coping strategies to reduce the feeling of loneliness and increase adaptation to divorce and the independence of divorced women dependent on the family.
Keywords: Loneliness Feeling, Coping with Stress, Divorce Adjustment, Divorced Women -
مجله دانشکده پزشکی دانشگاه علوم پزشکی مشهد، سال شصت و پنجم شماره 6 (پیاپی 186، بهمن و اسفند 1401)، صص 2381 -2396مقدمههدف از پژوهش حاضر اثربخشی درمان شناختی- رفتاری بر ترس از ارزیابی منفی، سوگیری تعبیر و توجه متمرکز بر خود در زنان دارای اختلال اضطراب فراگیر بود.روش کارروش پژوهش نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون- پس آزمون و پیگیری سه ماهه با گروه کنترل بود. جامعه آماری شامل زنان مراجعه کننده به مراکز مشاوره شهر قم در سال 1400 بود که بر اساس مصاحبه تشخیصی و پرسشنامه مقیاس 7 سوالی اضطراب فراگیر، تعداد 24 زن به روش نمونه گیری در دسترس انتخاب شدند و به طور تصادفی، در دو گروه 12 نفری آزمایش و کنترل تقسیم شدند. گروه آزمایش تحت 9 جلسه 90-60 دقیقه ای درمان شناختی رفتاری بر اساس پروتکل گروهی (ویلدرموت، 2008) قرار گرفتند و گروه کنترل هیچ مداخله ای دریافت نکردند. ابزار پژوهش عبارتند از: پرسشنامه های ترس از ارزیابی منفی(واتسون و فرند ؛1969)، سوگیری تعبیر نسخه ی تجدید نظر شده ی امیر و همکاران (1998) و کانون توجه وودی، چامبلس و گلاس (1997). داده ها با استفاده از نرم افزار آماری SPSS و اجرای آزمون های توصیفی و استنباطی از جمله تحلیل کوواریانس چند متغیره و تک متغیره تجزیه و تحلیل شد.نتایجیافته های حاصل از پژوهش نشان داد که درمان شناختی رفتاری توانسته نشانه های اضطراب فراگیر را نسبت به گروه کنترل کاهش دهد.نتیجه گیرینتیجه، درمان شناختی رفتاری می تواند به عنوان یک مداخله موثر برای زنان مبتلا به اختلال اضطراب فراگیر مورد توجه قرار داده شود.کلید واژگان: درمان شناختی- رفتاری, اختلال اضطراب فراگیر, ترس از ارزیابی منفی, سوگیری تعبیر, توجه متمرکز برخودIntroductionThe aim of this study was the effectiveness of cognitive-behavioral therapy on fear of negative evaluation, interpretation bias and self-focused attention in women with generalized anxiety disorder.MethodsThe research method was quasi-experimental with pre-test-post-test design and quarterly follow-up with the control group. The statistical population included women who referred to counseling centers in Qom in 1400. Based on a diagnostic interview and a 7-item scale scale of general anxiety, 24 women were selected by convenience sampling method and randomly divided into two groups of 12 experiments. And controls were divided. The experimental group underwent 9 sessions of 90-60 minutes of cognitive-behavioral therapy based on group protocol (Wildermott, 2008) and the control group did not receive any intervention. Research tools include: Fear of Negative Evaluation Questionnaires (Watson and Friend; 1969), Interpretation Bias of Amir et al. (1998) and Woody, Chambels, & Glass (1997). Data were analyzed using SPSS statistical software and descriptive and inferential tests including multivariate and univariate analysis of covariance.ResultsThe findings showed that cognitive-behavioral therapy could reduce the symptoms of generalized anxiety compared to the control group.ConclusionConclusion, cognitive-behavioral therapy can be considered as an effective intervention for women with generalized anxiety disorder.Keywords: Cognitive-behavioral therapy, Generalized anxiety disorder, fear of negative evaluation, Interpretation bias, self-focused attention
-
پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی روان درمانی تحلیلی کارکردی بر تمایزیافتگی خود و کیفیت روابط موضوعی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت نارسیستیک انجام شد. طرح پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون - پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه ی آماری این پژوهش را کلیه مردان مبتلا به اختلال شخصیت خودشیفته مراجعه کننده به کلینیک های روانشناختی منطقه 5 شهر تهران در سال 1400 تشکیل دادند که از بین آنها با روش نمونه گیری در دسترس تعداد 30 نفر انتخاب و به صورت تصادفی در دو گروه مساوی 15 نفری جایگزین شدند. ابزار گردآوری اطلاعات در این پژوهش پرسشنامه روابط موضوعی بل (1985) و پرسشنامه تمایزیافتگی خود اسکورن و فریدلندر (1998) بود. در تحلیل داده ها از آزمون کوواریانس چند متغیری برای آزمون فرضیه اصلی و تک متغیری برای فرضیه های جانبی با نرم افزار SPSS استفاده شد. نتایج حاصل از پژوهش نشان داد که روان درمانی تحلیلی کارکردی بر تمایزیافتگی خود و کیفیت روابط موضوعی در افراد مبتلا به اختلال شخصیت نارسیستیک تاثیر معنی دار دارد.کلید واژگان: روان درمانی تحلیلی کارکردی, تمایز یافتگی خود, کیفیت روابط موضوعی, اختلال شخصیت نارسیستیکThe aim of this study was to investigate the effectiveness of functional psychoanalysis on self-differentiation and quality of thematic relationships in people with narcissistic personality disorder. The research design was quasi-experimental with a pretest-posttest design with a control group. The statistical population of this study consisted of all men with narcissistic personality disorder who referred to psychological clinics in District 5 of Tehran in 1400, from which 30 people were selected by available sampling method and randomly. They were replaced in two equal groups of 15 people. Data collection tools in this study were Bell (1985) Thematic Relationships Questionnaire and Skorn and Friedlander (1998) Self-Differentiation Questionnaire. In data analysis, multivariate covariance test was used to test the main hypothesis and univariate for lateral hypotheses with SPSS software. The results showed that functional psychoanalysis has a significant effect on self-differentiation and the quality of thematic relationships in people with narcissistic personality disorder.Keywords: functional psychoanalysis, Self-Differentiation, quality of thematic relationships, narcissistic personality disorder
-
Studies have shown that mindfulness affects many psychological variables. The purpose of this study was to mindfulness-based cognitive therapy effective in communicating beliefs and regulating the excitement of mothers with children with behavioral problems. The present research is a semi-experimental study in the form of pre-test and post-test with the experimental and control group. The statistical population of this research is mothers with children with behavioral problems in Ashtian city in 1398-1399. and 384 behavioral questionnaires of Akhenbach children were distributed among the mothers of primary school students and among the people who obtained the highest score in this questionnaire; 40 people were selected and their mothers were intervened. In this regard, mindfulness-based cognitive therapy intervention programs were intervened in 8 sessions (1 session per week). Barton and G's (1990) communication skills questionnaire and Granfsky et al.'s (2001) Cognitive Emotion Regulation Questionnaire were used to gather information. Descriptive statistics. were used to analyze the data. Also, Multivariate covariance inferential statistics were used to test the research hypotheses. The significance level in this study was determined as P ≤ 0.05. Statistical calculations were performed by SPSS statistical software (version 22). The results showed that cognitive therapy based on mindfulness on communication beliefs and emotion regulation of mothers with children with behavioral problems is effective. (P ≤ 0.05)
ConclusionsAccordingly, it is suggested that this intervention be used as a group for mothers with children with behavioral problems in schools as family education programs.
Keywords: Mindfulness, Communication Beliefs, Emotion Regulation, Mothers, Children's Behavioral Problem -
BACKGROUND
Today, type 2 diabetes mellitus (DM) is one of the most common metabolic diseases that is still on the rise. Present study aimed at investigation of effectiveness of cognitive behavioral therapy (CBT) on attitudes of the patients with type II DM taking insulin towards continuity of treatment, considering the increasing trend of this disease and the necessity of providing appropriate treatment facilities.
METHODSThe study was conducted in semi-experimental method based on pretest-posttest and control group design. The statistical population included all insulin-dependent patients with type II DM, who were clients of Mahdieh Hospital of Tehran, Iran, in 2014. The convenience sampling was used based on which, 30 patients with type II DM were divided into two experimental (15 subjects) and control (15 subjects) groups and they responded to the questionnaire developed by the author. Then, the experimental group members experienced eight 90-minute sessions of CBT, while the controls received no intervention. Analysis of covariance (ANCOVA) with the SPSS software was used to analyze data.
RESULTSCBT led to increased cognitive, behavioral, and affective attitudes of the patients with type II DM who were taking insulin. Given the derived F, the difference between experimental and control groups was significant in terms of cognitive, affective, and behavioral attitudes (P < 0.01).
CONCLUSIONTotally, our results emphasize the role of CBT in attitudes of patients with type II DM taking insulin towards continuance of treatment.
Keywords: Cognitive Behavioral Therapy, Attitudes, Insulin, Diabetes -
مجله فرآیند نو، پیاپی 72 (زمستان 1399)، صص 24 -38
در حال حاضر افزایش ظرفیت در یک پالایشگاه با نگاه بر ظرفیت تولید هیدروژن مورد نیاز برنامه ریزی می شود و عدم تعادل بین عرضه و تقاضای هیدروژن بایستی بر پایه یکپارچه سازی و بهینه سازی شبکه هیدروژن باشد به طوری که توجه به تاثیرات زیان بار ترکیباتی همچون بنزن، آروماتیک ها، اولفین ها و ترکیبات گوگرددار در سوخت های هیدروکربنی بر سلامت انسان و محیط زیست و اولویت حذف آن ها، اهمیت مدیریت مصرف بهینه هیدروژن در صنایع پالایش نفت را ضرورت می بخشد. امروزه مدیریت شبکه هیدروژن برای پالایشگاه ها به منظور رقابت پذیری و سودآوری بسیار حیاتی است، هدف از این تحقیق بهینه سازی و بهبود شبکه هیدروژن پالایشگاه نفت امام خمینی (ره) شازند بوده است. در این مدل سازی ابتدا شبکه توزیع هیدروژن پالایشگاه ترسیم و مورد تحلیل و ارزیابی قرار گرفته و شرایط بهینه تولیدکننده ها و مصرف کننده ها تعیین می شود. سپس باتوجه به پتانسیل های موجود در پالایشگاه به اعمال تغییرات فرایندی در شبکه توزیع جهت بهبود شبکه هیدروژن و همچنین به طور اختصاصی به بررسی و ارایه مدل ریاضی مناسب با دقت بالاتری در مقایسه با سایر مدل سازی ها برای واحدهای مصرف کننده هیدروژن پرداخته می شود. مدل ارایه شده اخیر تمامی مشکلات و فرضیات اشتباه مدل های قبلی در این زمینه را مرتفع کرده است. در انتها نیز پس از بررسی و بهینه سازی شبکه توزیع هیدروژن چندین مسیر که طی سال های اخیر اجرا شده و منجر به تغییرات عملیاتی مفید و باارزشی در شبکه توزیع هیدروژن شده است پیشنهاد گردید. مهم ترین دستاورد این پژوهش حاصل از اجرای کامل مدل بهینه سازی، عدم نیاز به تولید هیدروژن واحد تولید هیدروژن فاز یک پالایشگاه است و بر اساس برآوردهای اقتصادی، میزان صرفه جویی حاصل از بسته شدن واحد مذکور بیش از 2 هزار میلیارد ریال در سال خواهد بود و بدون شک یکی از بزرگ ترین دستاوردهای صنایع پالایش نفت کشورمان محسوب می شود که در سال گذشته با موفقیت کامل محقق گردید.
کلید واژگان: شبکه توزیع هیدروژن, مدل سازی ریاضی, بهینه سازی فرایند, پالایشگاه نفت امام خمینی(ره) شازندHydrogen is a vital substance for refineries in order to respond to increasing demand for clean and standard transportation fuels. Intensifying environmental regularities has reduced demand for heavy fuel in the world and it is necessary to convert such heavy fuels to cleaner and lighter fuels. To do this, a huge amount of hydrogen is needed, also hydroprocessing of refining products is known valuable and economical for increasing the quality and quantity of products makes Hydrogen Management in all refineries a matter of importance.The goal of this study is optimization of Imam Khomeini refinery hydrogen network. In this research at first, we have a review on previous record of hydrogen management in the refineries of the world. Then we proceed to the modeling and optimization of hydrogen Networks of Shazand refinery. Hydrogen network is presented in this research has high accuracy than other previous modeling because of new parameter definition in new model. After model execution, with change operation parameters at hydrogen network, one of the best result is no need for production hydrogen unit at phase one of Shazand refinery. Therefore based on economical estimation, cost and energy saving will be more than 2000 billion Rials at every year. Undoubted run this research at last year is one of the greatest achievement in oil refinery industry of Iran.
Keywords: Hydrogen network, Mathematical modeling, Process optimization, IKORC -
تصفیه هیدروژنی بنزین یک فرآیند باارزش و مقرون به صرفه جهت افزایش و ارتقای کیفی بنزین در مقایسه با سایر فرآیندهای پالایشی است. با توجه به تاثیرات زیان بار ترکیباتی همچون بنزن، آروماتیک ها، اولفین ها و ترکیبات گوگرددار در سوخت بنزین، بر سلامتی انسان و محیط زیست و اولویت حذفشان، فرآیند تصفیه هیدروژنی بنزین در صنعت پالایش در حال حاضر از اهمیت ویژه ای برخوردار است. اساس این فرایند تصفیه هیدروژنی انتخابی بنزین در راکتورهای سولفورزدایی بعد از جداسازی برش های سبک یک برج تفکیک جهت حفظ عدد اکتان نهایی بنزین است به طوری که برش های سبک تر جهت گوگردزدایی نیاز به تصفیه دارد؛ بنابراین قبل از برج تفکیک از راکتور هیدروژناسیون استفاده شده که اساس آن هیدروژناسیون دی اولفین ها و اولفین ها و تبدیل مرکاپتان ها به تیوفن است. با این عمل گوگرد و موجود در برش سبک تر به قسمت سنگین تر انتقال می یابد درنتیجه میزان گوگرد برش سبک تر به کم تر از 50ppm کاهش و برش سنگین به بخش سولفورزدایی هدایت می شود. این فرایند تحت عنوان تصفیه هیدروژنی بنزین شناخته شده و هدف آن تولید بنزین با استاندارد یورو 4 است. در این تحقیق طرحی نوین در راستای تغییرات در طراحی فرایند واحد به منظور افزایش و ارتقای کیفی بنزین تولیدی از استاندارد یورو 4 به یورو 5 یا به عبارتی بنزین پاک، ارایه شده که صحت آن بر اساس محاسبات مهندسی با نرم افزار شبیه ساز Aspen Hysys، مورد بررسی قرار می گیرد. در انتهای مدل شبیه سازی شده، کلیه پارامترهای مربوط به تجهیزات فرایندی و نیز سایزینگ آن ها مجددا محاسبه و در مدل جدید طراحی شده به صورت پارامترهای جدید اصلاح شده ارایه می گردد.
کلید واژگان: طراحی فرایند, واحد تصفیه هیدروژنی بنزین, سولفورزدایی, پالایشگاه نفت امام خمینی شازندGasoline hydrotreating is a valuable and economical process for increasing gasoline quality, comparing with other refining processes. Observing harmful effects of some components in gasoline, like benzene, aromatics, olefins and sulfur compounds, which are detrimental to human health and environment and necessity of their removal, hydro treating process of gasoline is a matter of importance in the refining industry. The basis of this process is selective hydro treating of gasoline in sulfur removal reactor after removal of the cuts with boiling point less than 650°C in a fractionation tower to preserve Octane No. of final product. The sulfur removal of lighter cuts to the limit of 50 ppm needs a treating process which will result in octane loss. Therefore for the sulfur removal of this cut, a hydrogenation reactor is used before fractionation tower which its role is mainly hydrogenation of diolefines and olefines. Also it converts mercaptans to thiophenes. With this process, sulfur in lighter cut is transferred to heavier cut. And consequently the sulfur content of lighter cut is reduced to less than 50 ppm. This process is known as C.G.H (cracking gasoline hydrotreating) and its goal is producing gasoline with Euro.4 standard. In this study review and complete simulation of Imam Khomeimy Oil Refining Co. of Shazand has been done with the aid of Aspen Hysys software. Meanwhile in order to increase the quality and quantity of the gasoline of this unit, a new plan for process modification is presented which will improve the gasoline specification of this unit from Euro.4 to Euro.5 standard. However, the accuracy of the new plan is checked based on the calculations in the presented model. Finally design calculations related to new equipment changes of the plan implementation based on new process model and modified condition is done.
Keywords: Process design, Hydrotreating Reaction, Euro.5, Gasoline, Aspen Hysys Simulation Software -
زمینه و هدف
یکی از مهم ترین ویژگی های روابط زناشویی، چرخه ها یا الگوهای ارتباطی است که میان همسران شکل گرفته و بیشتر در پرتو تکرار استوار می شوند. پژوهش حاضر باهدف مقایسه تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر رویکرد هیجان مدار و رویکرد غنی سازی روابط گاتمن بر الگوهای ارتباطی زنان صورت گرفت.
مواد و روش هاپژوهش از نوع نیمه تجربی با طرح پیش آزمون-پس آزمون با گروه گواه بود. جامعه آماری پژوهش را کلیه زنانی که به دلیل مشکلات ارتباطی با همسر در سال 1396 به مرکز مشاوره فراز شهرستان خمین مراجعه کرده بودند، تشکیل دادند. تعداد 36 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب، به روش تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارده شدند. ابزار پژوهش پرسشنامه الگوهای ارتباطی (Communication Patterns Questionnaire) بود. جهت تجزیه وتحلیل داده ها از آزمون تحلیل کوواریانس و بونفرونی استفاده شد.
یافته هایافته ها نشان داد میان آزمودنی های گروه های آزمایش و گواه در مرحله پس آزمون و پیگیری تفاوت معنی داری در الگوهای ارتباطی وجود دارد، به گونه ای که رویکرد هیجان مدار و غنی سازی روابط توانسته بودند به طور معنی داری در کاهش الگوهای ارتباطی اجتنابی، توقع/کناره گیری و افزایش الگوی ارتباطی سازنده متقابل در هر دو مرحله پس آزمون و پیگیری موثر باشند. همچنین نتایج آزمون بونفرونی نشان داد تفاوت بین گروه رویکرد هیجان مدار با گروه غنی سازی روابط گاتمن در الگوهای ارتباطی زنان معنی دار بود؛ به این معنی که رویکرد غنی سازی بیشتر از رویکرد هیجان مدار بر الگوهای ارتباطی موثر است.
نتیجه گیریبا توجه به نتایج به دست آمده، می توان از هر دو رویکرد به ویژه رویکرد غنی سازی روابط گاتمن جهت بهبود الگو های ارتباطی زوجین و درنهایت افزایش کیفیت زندگی زناشویی استفاده نمود.
کلید واژگان: درمان هیجان مدار, غنی سازی روابط گاتمن, الگوهای ارتباطیAim and BackgroundOne of the most important specifications of marital relationships in cycles and communicational patterns, which emerge among them anf may be fixing by repetition. Aim of this research was to comparison the effectiveness of Emotionally focused approach, Gottman’s relationship Enrichment on woman’s Communication patterns.
Methods and MaterialsThis research was a quasi-experimental field research with pre-posttest and control group with three-months follow up. The statistical population of the study consisted of women in Khomein city who referred to Faraz Counseling Center in 2017 due to communication problems with their spouses. 36 of them were selected by available sampling method and randomly assigned to two experimental and one control group. To collect the data, Communication Patterns Questionnaire (Christensen & Salvey, 1984) was used. To analyze the data, Ancova and Bonferroni analysis were used.
FindingsThe findings showed that there was a significant difference in the communication patterns between the test and control groups in the post-test and follow up stages, so that the emotionally focused approach and enrichment of the relationship were able to significantly decrease the communication patterns Avoidance, Demand Withdraw and enhancement of mutual constructive communication model in both post-test and follow-up phases. Also, the results of the Bonferroni test showed that the difference between the group of emotionally focused approach and the Gottman enrichment group in women's communication patterns was meaningful; hence, the Gottman enrichment approach was more effective than the emotionally focused approach on communication patterns.
ConclusionsTherefore, it is possible to use both approaches, especially the Gottman's enrichment approach to improve couples' communication patterns and ultimately increase the quality of marital life.
Keywords: Emotion Focused Therapy, Gottman’s Relationship Enrichment, communication patterns -
تعارض یکی از عوامل مخرب زندگی زناشویی است و آثار زیان باری بر سلامت فیزیکی و هیجانی زوجین دارد. هدف از انجام این پژوهش، مقایسه تاثیر مداخله آموزشی مبتنی بر دو رویکرد هیجان مدار و غنی سازی روابط گاتمن بر تعارض زناشویی گروهی از زنان شهرستان خمین بود. این پژوهش از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون، پس آزمون با گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش، زنان شهرستان خمین بودند که در سال 1396، به مرکز مشاوره فراز مراجعه کرده بودند. 36 نفر با روش نمونه گیری در دسترس انتخاب و به روش تصادفی در دو گروه آزمایشی و یک گروه گواه گمارده شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسش نامه تعارض زناشویی بود. نتایج تحلیل کواریانس چندمتغیری نشان داد مداخله آموزشی مبتنی بر دو رویکرد هیجان مدار و غنی سازی روابط گاتمن سبب کاهش نمرات تعارض زناشویی و مولفه های آن شده است. همچنین، نتایج آزمون بونفرونی نشان داد در متغیر تعارض زناشویی بین دو رویکرد آموزشی، تفاوت معنی داری وجود ندارد؛ اما تفاوت بین دو گروه آزمایش با گروه گواه در پس آزمون و پیگیری برای متغیر تعارض زناشویی معنی دار بود. پیگیری سه ماهه، بیانگر ثبات برآیندها بود. با توجه به کمک رویکرد هیجان مدار به زوجین در شناسایی و ابراز نیازها و احساسات و تمرینات ساختار یافته رویکرد گاتمن برای افزایش مهارت های ارتباطی، می توان از این دو رویکرد در کاهش تعارض زناشویی استفاده کرد.
کلید واژگان: تعارض زناشویی, غنی سازی روابط, هیجانConflict as one of the destructive factors in marital life has harmful effects on the physical and emotional health of couples. This research aimed to compare the efficacy of Training Intervention based on emotionally focused approach and Gottman’s relationship enrichment approach on the marital conflicts of a group of women in Khomein city. This research was a quasi-experimental field research with pre-test, post-test, a control group and a 3-month follow up. The statistical population of the study consisted of women in Khomein city who referred to Faraz Counseling Center in 2017. Among them, 36 women were selected by available sampling method and were randomly assigned to two experimental groups and one control group. To collect the data, a Marital Conflict Questionnaire was used. The results of multivariate covariance analysis indicated that the application of the two approaches – the educational intervention based on excitement-focused approach and Gottman’s relationship enrichment approach – reduced marital conflict scores. Also, the results of Bonferroni test showed no significant difference between the two educational approaches regarding the variable of marital conflict, but there was a significant difference between the two experimental groups and the control group in the post-test and follow up regarding the marital conflict. The 3-month follow up implied that the results were stable. Since emotionally focused approach helped couples to identify and express their needs and feelings, and as structured exercises of Gottman’s relationship enrichment approach also increased their communication skills, so these two approaches can be used to reduce marital conflicts.
Keywords: Marital conflict, emotion, enrichment of relationships -
زمینه و هدفمشاوره انگیزشی نظام مند (Systematic Motivational Counseling یا SMC) و درمان پذیرش و تعهد (Acceptance and Commitment Therapy یا ACT) با تاکید بر اصلاح ساختار انگیزشی و پذیرش مشکلات زندگی می توانند باعث بهبود سبک های حل تعارض زنان ناسازگار شوند. این پژوهش باهدف مقایسه اثربخشی SMC و ACT بر سبک های حل تعارض زنان ناسازگار زناشویی انجام شد.مواد و روش هاروش این پژوهش نیمه آزمایشی با پیش آزمون-پس آزمون و گروه گواه و پیگیری سه ماهه بود. جامعه آماری پژوهش شامل کلیه زنان ناسازگاری بود که در سال 1396 به مراکز مشاوره شهر اراک مراجعه کرده بودند. از بین این افراد 36 نفر انتخاب و به صورت گمارش تصادفی در دو گروه آزمایش و یک گروه گواه گمارده شدند. داده ها در مراحل پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با پرسشنامه سبک های حل تعارض رحیم (Rahim Organizational Conflict Inventory یا ROCI-II) جمع آوری شد. اعضای گروه های آزمایش پس از اجرای پیش آزمون به طور جداگانه در 10 جلسه SMC و 12 جلسه ACT شرکت کردند. برای تحلیل داده ها از آزمون تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که تاثیر SMC و ACT بر سبک های حل تعارض معنی دار و باثبات است (05/0p<). بین اثربخشی SMC و ACT بر سبک های اجتنابی و مصالحه تفاوت وجود داشت (05/0p<).نتیجه گیرینتایج پژوهش حاضر نشان داد که SMC و ACT میتوانند در بهبود سبک های حل تعارض زنان ناسازگار زناشویی موثر باشند.کلید واژگان: درمان پذیرش و تعهد, حل تعارض, زنان, مشاوره انگیزشی نظام مندAim and BackgroundSystematic Motivational Counseling (SMC) and Acceptance and Commitment Therapy (ACT), with emphasis on motivational structure modification, and the acceptance of life’s problems, can improve conflict resolution styles of incompatible marital women. The purpose of this study was to compare the effectiveness of SMC and ACT on conflict resolution styles of incompatible marital women.Methods and MaterialsThe method of this study was semi-experimental method with pre-test and post-test design and three-month follow-up. The statistical population of the study consisted of all incompatible women who referred to counseling centers in Arak city in 2018. Therefore, 36 participants were selected and randomly assigned to two test groups and one control. Data were collected in the pre-test, post-test and follow-up stages with Rahim Organizational Conflict Inventory-II (ROCI-II). The experimental group members participated separately in 10 SMC sessions and 12 ACT sessions after running the pre-test. For data analysis, analysis of variance with repeated measures test were used.FindingsThe results indicated that the effect of SMC and ACT on conflict resolution styles was significant and stable (p<0.05). Furthermore, there was significant difference between the effectiveness of SMC and ACT on avoidance and compromise styles (p<0.05).ConclusionsSMC and ACT interventions can be effective in improving the conflict resolution styles of incompatible marital women.Keywords: Acceptance, commitment therapy, Conflict resolution, Systematic motivational counseling, women
-
AimAcceptance and commitment therapy (ACT) is one of the third-generation behavioral therapies in which it is attempted to increase the psychological relationship of an individual with his or her thoughts and feelings instead of changing cognition. The purpose of this study was the effectiveness of ACT on conflict resolution styles of incompatible marital women.MethodsThis is a semi-experimental, pretest and posttest design and a 3-month follow-up. The statistical population of the study consisted of all incompatible women who referred to counseling centers in Arak in 2018. Therefore, 24 participants were selected by convenience sampling method and randomly assigned to one test groups and one control group of 12 participants for each. Data were collected in the pretest, posttest and follow-up stages with (the Conflict Resolution Styles Scale or Rahim Organizational Conflict Inventory-II). The test group received a therapeutic intervention based on ACT for twelve 90-min sessions, but no therapy was provided for the control group. After the completion of treatment sessions, both groups were subjected to posttest. The data were analyzed using analysis of variance with repeated measures and Bonferroni post-hoc test.ResultsThe results showed that there was a statistically significant difference between the posttest scores of the test group compared with that of the control group (P < 0.05), and the difference was suitably sustainable during the time.ConclusionACT is considered as an effective intervention in improving conflict resolution styles.Keywords: Acceptance - commitment therapy_conflict resolution styles_incompatible married women
-
مقدمههدف از انجام پژوهش حاضر، مقایسه ی اثربخشی روش های درمان متمرکز بر هیجان (Emotion-Focused Therapy یا EFT) و رفتار درمانی دیالکتیک (Dialectical behavior therapy یا DBT) بر کاهش علایم وسواس بیماران زن مبتلا به اختلال وسواس فکری- عملی (Obsessive-compulsive disorder یا OCD) بود.روش هابه منظور انتخاب شرکت کنندگان، از بین افرادی که در سال 1397 به کلینیک ها و مراکز مشاوره ی شهر اصفهان مراجعه کرده بودند، 30 بیمار مبتلا به OCD با روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و در سه گروه EFT (10 نفر)، DBT (10 نفر) و شاهد (10 نفر) قرار گرفتند. درمان های مداخله ای هر کدام طی 8 جلسه ی هفتگی انجام شد و گروه شاهد درمان خاصی را طی این دوره ی زمانی دریافت نکرد. برای سنجش شدت علایم وسواس، پرسش نامه ی استاندارد شدت نشانه های وسواس Yale-brown (Yale-Brown Obsessive Compulsive Scale یا Y-BOCS) در سه مرحله ی پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری تکمیل گردید. داده ها با استفاده از آزمون Repeated measures ANOVA مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفت.یافته هااثربخشی روش های EFT و DBT بر کاهش علایم وسواس بیماران در نمرات پس آزمون معنی دار بود (050/0 > P).نتیجه گیرینتایج به دست آمده، به طور بالقوه اثرات کاربردی مهمی برای متخصصان و درمانگران جهت توجه به اثربخشی روش های EFT و DBT بر کاهش علایم وسواس بیماران زن مبتلا به OCD دارد.کلید واژگان: درمان متمرکز بر هیجان, رفتار درمانی دیالکتیک, اختلال وسواس فکری- عملیBackgroundThe aim of this study was to investigate the effectiveness of emotion-focused therapy (EFT) and dialectical behavior therapy (DBT) on reducing obsessive-compulsive symptoms in patients with obsessive-compulsive disorder (OCD).MethodsIn order to select the participants of the study, 30 patients with OCD were selected from the patients referred to the clinics and counseling centers of Isfahan City, Iran, in 2018, using purposive sampling method. They were divided into three groups of EFT (10 people), DBT (10 people), and control (10 people). EFT and DBT were performed during eight weekly sessions, and the control group did not receive any special treatment during this period of time. Yale-brown obsessive-compulsive scale was completed in three stages of pretest, posttest, and follow up. To analyze the data, the method of analysis of variance with repeated measurements was used.FindingsThe efficacy of EFT and DBT on reducing obsessive-compulsive symptoms of patients was significant in posttest scores (P < 0.050).ConclusionThe findings of this study have potentially significant implications for practitioners and therapists to pay attention to the effectiveness of EFT and DBT on the reduction of obsessive-compulsive symptoms in women with OCD.Keywords: Emotion-focused therapy, Dialectical behavior therapy, Obsessive-compulsive disorder
-
هدف
در شکل گیری، تداوم و درمان اختلال وسواسی-اجباری، باورهای معینی به طور اختصاصی عامل اصلی این اختلال شناخته شده اند. پژوهش حاضر با هدف اثربخشی درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ بر احساس مسئولیت افراطی وعدم تحمل تردید در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری انجام شد.
روش بررسیطرح پژوهش نیمه آزمایشی از نوع پیش آزمون، پس آزمون و پیگیری با گروه گواه بود. جامعه آماری شامل تمامی افرادی در شهرستان محلات بود که در سال 97 با تشخیص روان پزشک مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری بودند. با روش نمونه گیری دردسترس 16 بیمار مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری انتخاب و با آرایش تصادفی در دو گروه آزمایش و گواه قرار گرفتند. افراد در گروه درمان، 12جلسه درمان منطبق با پروتکل درمانی سالکوسکیس دریافت کردند. آزمودنی ها قبل از مداخله، در پایان مداخله و سه ماه بعد در مرحله پیگیری به وسیله مقیاس وسواسی-اجباری یل براون (Y-BOCS، گودمن، 1989)، مقیاس نگرش مسئولیت (RAS؛ سالکوسکیس، 2000)، و مقیاس عدم تحمل تردید (IUS؛ فریستون، 1994) سنجش شدند. برای تجزیه وتحلیل داده های پژوهش، از شاخص های آمار توصیفی مانند میانگین و انحراف معیار و برای تحلیل داده ها باتوجه به نرمال بودن توزیع داده ها، از آزمون های تی مستقل و تحلیل واریانس با اندازه گیری مکرر استفاده شد. داده های پژوهش با استفاده از نرم افزار SPSS 23 تحلیل گردید.
یافته هانتایج تحلیل واریانس مکرر نشان داد که درمان مواجهه و بازداری از پاسخ باعث کاهش مسئولیت پذیری افراطی و عدم تحمل تردید بیماران مبتلابه اختلال وسواسی-اجباری در مرحله پس آزمون شد (0٫001>p)، همچنین ماندگاری اثر درمان پس آز سه ماه حفظ شد (0٫001>p).
نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان داد درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخ در بهبود احساس مسئولیت افراطی و عدم تحمل تردید در بیماران مبتلا به اختلال وسواسی-اجباری اثربخشی کارا دارد.
کلید واژگان: اختلال وسواسی-اجباری, احساس مسئولیت افراطی, عدم تحمل تردید, درمان مواجهه و جلوگیری از پاسخBackground & ObjectiveObsessive-compulsive disorder is a heterogeneous disorder and has different therapeutic approaches. Over the past few decades, we have witnessed tremendous advances in the role of cognitive systems in the formation, continuity, and treatment of the obsessive-compulsive disorder (OCD). Certain beliefs have been identified as a significant contributor to the creation and continuation of this disorder, Cognitive models of OCD also indicating that responsibility assessment is involved in the etiology and preservation of OCD symptoms. According to Salkovskis (1985), the Inflated Sense of responsibility in OCD has a central role. Intolerance of uncertainty (IU), which means the tendency to avoid ambiguous situations and the inability to deal with uncertainty, is considered significant damage to OCD. ERP as a standard golden treatment, including the gradual inclusion of anxiety due to obsessive-compulsive disorder, and the prevention or limitation of obsessive-compulsive procedures and reduction of anxiety. Aim of this study was the efficacy of Exposure and Response Prevention Therapy (ERP) in Inflated Sensory Responsibility and Intolerance of Uncertainty in Patients with OCD.
MethodsThe research design was a semi-experimental study with pretest, post-test, and follow-up. The statistical population consisted of all the people of Mahallat city, which is located in Markazi province in Iran in 2018. Sixteen patients with OCD were selected through the available sampling method and randomly within two groups: ERP and control group. (8 patients in each group). Each person in the treatment group received 12 treatment sessions by the Salkovskis exposure and Response prevention therapy method for OCD. Subjects were measured both before and at the end of interventions as well as three months later in the follow-up phase by the Yale-Brown Obsessive-Compulsive Scale (Yale-BOCS; Goodman, 1989), the Salkovskis Responsibility Attitude Scale; (RAS; Salkovskis, Wroe, Morrison, Richards, Reynolds & Thorpe, 2000) and The Intolerance of Uncertainty Scale; (IUS; Freeston et al, 1994) . The Yale-Brown Obsessive-Compulsive Scale is a reliable instrument; with internal stability of 0.89 by Goodman and in Iran with internal stability for the sign index (SC) and severity scale (SS) were 0.97 and 0. 95 for the Persian version by Rajazi Esfahani et al. Responsibility Attitude Scale is a 26-item scale, consistency (α=0.91), excellent test-retest reliability over a five-week period (r=0.78), and Intolerance of Uncertainty Scalexcellent internal consistency (α=0.89), and satisfactory test-retest reliability (r=0.74). Post-extraction research data analyzed by repeated measurements analysis using SPSS-23 software.
ResultsTo test the hypothesis of the research, about the existence of the pre-test variables and the possibility of the primary difference between the two intervention and control groups, as well as reducing the initial difference and comparing the groups, the multivariate analysis of variance, and used repeated measure design. In the semi-experimental design, before analyzing the hypothesis of the research, Levin's findings showed that the homogeneous assumption of covariance of data and regression slope established. The results of Mocheli's test also showed that there is no spheroidal assumption (p<0.050). The findings showed that there is a significant difference between the mean variables of the inflated sense of responsibility and uncertainty of intolerance in the experimental group with the control group. Therefore, the effectiveness of treatment on the reduction of the inflated sense of responsibility and uncertainty of intolerance can be verified (p<0.001), and this effect was lasting after three months (p<0.001).
ConclusionThe results of this study have shown the effectiveness of exposure and Response prevention therapy in improving an inflated sense of responsibility and uncertainty of intolerance in patients with OCD.
Keywords: Obsessive-Compulsive Disorder (OCD), Inflated Sense of Responsibility, Intolerance of Uncertainty, Exposure, Response Prevention therapy (ERP) -
The present study aimed at investigating the effectiveness of metacognitive therapy on dysfunctional beliefs, inflated sense of responsibility, and intolerance of uncertainty in patients with obsessive compulsive-disorder (OCD). The design used in the present study is semi-experimental, pretest-posttest with control group and a tree-month follow-up stage. The statistical population consisted of all patients with OCD in Mahallat, a city located in Markazi province, Iran in 2018. The participants first screened by using inclusion and exclusion criteria. Then sixteen patients with OCD selected as the sample of the study through available sampling method and assigned randomly into two groups: one experimental group and one control group (eight patients in each group). Each participant in the experimental group received 12 treatment sessions according to Well's metacognitive therapy method for OCD. The participants were measured both before and after interventions as well as three months later in the follow-up phase by the Yale-Brown Obsessive-Compulsive Scale (Yale-BOCS; Goodman, 1989), the Obsessive Beliefs Questionnaire (OBQ-44; OCCWG, 2005), the Salkovskis Responsibility Attitude Scale (RAS; Salkovskis, 2000) and the Intolerance of Uncertainty Scale (IUS; Feriston, 1994). Data analyzed by multivariate co-variance analysis. The results indicated that metacognitive therapy had a significant effect on reducing dysfunctional beliefs, the inflated sense of responsibility and the variable intolerance of uncertainty (p˂0.050), and its effect remained three months after treatment (p˂0.050). The findings of the study support the effect of metacognitive therapy in improving the dysfunctional beliefs, inflated sense of responsibility and uncertainty of intolerance in patients with OCD.Keywords: Obsessive-Compulsive Disorder (OCD), Dysfunctional beliefs, Inflated sense of responsibility, Intolerance of uncertainty, Metacognitive Therapy
-
زمینه و هدفهدف تحقیق حاضر تعیین اثر بخشی گروه درمانی شناختی رفتاری بر کیفیت زندگی بیماران مبتلا به بیماری های قلبی عروقی بود.مواد و روش هاروش تحقیق از نوع نیمه آزمایشی با طرح پیش آزمون – پس آزمون با گروه گواه است. جامعه آماری شامل کلیه بیماران مبتلا به بیماری قلبی عروقی مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی امیرکبیر شهر اراک بود و حجم نمونه شامل 30 نفر بود که به طور غربال گری انتخاب و به صورت تصادفی ساده در دو گروه گواه و آزمایش گمارش شدند. ابزار پژوهش شامل پرسش نامه کیفیت زندگی مک نیو بود که شرکت کنندگان طی دو مرحله پیش آزمون و پس آزمون به آن پاسخ دادند و گروه آزمایش نیز طی 9 جلسه در جلسات درمان شناختی رفتاری شرکت کردند. (05/0یافته هابین میانگین گروه آزمایش و گواه در متغیر کیفیت زندگی و مولفه های آن تفاوت معنی داری وجود داشت(05/0p<).نتیجه گیریتحلیل نتایج نشان داد که درمان شناختی رفتاری به شیوه گروهی بر کیفیت زندگی(حیطه عاطفی، فیزیکی و اجتماعی) اثر بخش است.کلید واژگان: بیماری های قلبی و عروقی, درمان شناختی, رفتاری, کیفیت زندگیBackgroundThe aim of this study was to determine the effectiveness of cognitive-behavioral group therapy on quality of life of patients with cardiovascalar diseases.Materials And MethodsThis semi-experimental study was done based on a pretest -posttest design with control group. Statistical population included all of the patients with cardiovascular diseases referred to Amir-Kabir educational and medical center of Arak, and sample included 30 persons who selected by screening and simple random sampling and assigned into two control and experimental groups. Research instrument included Mcnew quality of life scales which participants answered it during two pre-test and post-test steps; also, experimental group participated in 9 cognitive-behavioral therapy meetings.ResultsThere was a significant difference between mean quality of life and its components in both experimental and control groups.ConclusionResults analysis showed that group-based cognition- behavior theray has an influence on life quality (emotional, physical and social domains)(p>0.05).Keywords: Cardiovascular disease, Cognitive-behavioral therapy, Quality of life
-
زمینه و هدفهدف از پژوهش حاضر مقایسهٔ اثربخشی دل بستگی درمانی و آموزش مهارت های فرزندپروری با رویکرد آدلر بر مادران دارای کودک مبتلا به اختلال دل بستگی است.روش بررسیپژوهش حاضر، مبتنی بر مطالعهٔ نیمه تجربی باطرح پیش آزمون پس آزمون با گروه کنترل بود. ازاین رو، تعداد 150 نفر مادر دارای کودک پیش دبستانی در شهرستان آران و بیدگل به روش خوشه ایانتخاب و پرسشنامهٔ اختلال دل بستگی راندولف 2000 را تکمیل کردند. افراد در دو گروه آزمایش ویک گروه کنترل (هر گروه 15 نفر) قرارگرفتند. روی افراد نمونه پیش آزمون و پس آزمون اجرا و نتایج به دست آمده با روش تحلیل کوواریانس تحلیل شد.یافته هاباتوجه به یافته ها، میانگین و انحراف معیار نمرات اختلال دل بستگی مرحلهٔ پس آزمون برای گروه دل بستگی درمانی 3٫21±41٫00 و در گروه آموزش مهارت های فرزندپروری 8٫10±45٫80 و در گروه کنترل 17٫19±59٫73 بود. نتایج حاصل نشان داد تفاوتی در تاثیر دو گروه درمانی و آموزشی وجود نداشت؛ اما، میانگین های هر دو گروه آزمایش درمقایسه با گروه کنترل به طور معناداری کمتر بود (0٫001>p)؛ بنابراین، هر دو مداخلهٔ درمانی و آموزشی تاثیر معناداری بر کاهش اختلال دل بستگی داشتند.نتیجه گیریدر مطالعهٔ حاضر نتایج نشان دهندهٔ تاثیر دو مداخله بر کاهش علائم اختلال دل بستگی کودکان است. درواقع دل بستگی درمانی و آموزش مهارت های فرزندپروری باعث افزایش مهارت های ارتباطی و خودآگاهی مادر شده و تقویت احساس ارزش مندی و اعتمادبه نفس را در پی دارد. این امر سبب بهبود عملکرد مادران و درنتیجه کاهش علائم اختلال دل بستگی در کودکان می شود.کلید واژگان: دلبستگی درمانی, فرزندپروری آدلری, اختلال دلبستگیBackground And ObjectiveThe aim of this study is to compare the effect of Attachment-based Therapy and Parenting Skills Training on their childrens attachment disorder.MethodsThis is a pretest-posttest control group quasi - experimental study. The population included all mothers of preschool children with attachment disorder in Aran and Bidgol-Iran. Convenience sampling was used to recruit 150 participants. The research instrument was Attachment Disorder Assessment Sclae (ADAS) developed by Randolph (2000). This is a 30-statement checklist to be filled out by parents or caregivers of children with attachment disorder and includes various problems that the child caregiver has observed in the child during the past 2 years. Randolph believes that this questionnaire can distinguish between children with attachment disorder and those with disruptive behavior disorders. 45 mothers who gained the highest scores on the questionnaire were placed in two experimental groups and one control group. The parents in experimental group one received eight sessions of attachment-based therapy. The parents in experimental group two received eight sessions of parenting skills therapy. The parents in the control group received no intervention. Analysis of covariance (ANCOVA) was used to analyze the data.ResultsThe means and standard deviations of the three groups were as follows: attachment-based therapy 41.0±3.21; parenting skills training 45.80±8.10 and the control group 59.73±17.19. The differences between these averages were calculated by F test. The results showed that there was no significant difference in three groups pre-test scores (P=0.001, F=11.48, Effect size=0.35). While there was no difference between the two experimental groups (p=0.241), they obtained a significantly lower mean score than that in the control group (pConclusionThe results confirm the effect of Attachment-based Therapy and Parenting Skills Training on reduction of the symptoms of children's attachment disorder. It can be asserted that Attachment-based Therapy and Parenting Skills Training improve the communication skills and the self-awareness skills, self-worth and self-confidence of mothers of children with attachment disorder, giving them the roadmap and showing them the right way to deal with their children.Keywords: attachment, based therapy, parenting Adlers, attachment disorder
-
مجله فرآیند نو، پیاپی 55 (پاییز 1395)، صص 69 -78در این پژوهش چند خوراک پیشنهاد شد که آزمایشات مختلفی بر روی این خوراکها انجام شد و در هر آزمایش آنالیز محصول تولیدی به دست آمد. پس از بررسی نتایج آزمایشگاهی استفاده از جریان های نفتای سبک واحد های مختلف پالایشگاه شازند با در نظر گرفتن محدودیت های افزایش ظرفیت از قبیل میزان سموم مجاز برای خوراک ورودی ، ظرفیت پمپ خوراک و همچنین سرعت فضایی مایع درون راکتور ،بهترین جریان نفتا جهت افزایش ظرفیت واحد ایزومریزاسیون نفتای تولیدی واحد آیزوماکس شناخته شد. کاهش سموم کاتالیست در واحد آیزوماکس یکسری تغییرات عملیاتی نیز اعمال شد و مخلوط این نفتا با خوراک تامینی از واحد NHT2 به نسبت 1 به5، ظرفیت خوراک واحد ایزومریزاسیون را تا 25 درصد بیشتر از حالت فعلی بالا برد که افزایش تولید آیزومریت، باعث سودآوری بالا در پالایشگاه اراک گردید.کلید واژگان: ایزومریزاسیون, ایزومریت, افزایش ظرفیت, سرعت فضایی مایع درون راکتور, آیزوماکسIn this study, after examining lab results of light naphtha streams of various units of Shazand refinery, the best naphtha stream to increasing capacity of Isomerization unit, Naphtha produced by Isomax unit was identified, of course, a series of operational changes to reduce the catalyst poisons was applied in the Isomax unit.
Mixture of naphtha with feed supplied from NHT2 (ratio of 1: 5) increased feed capacity of Isomerization unit up to 25 percent more than the current. Increasing Isomerate production generated a net profit for the company.
In Addition to the allowed amount of pesticides for input feed, the reactor feed pump capacity and Space velocity of the liquid inside the reactor as limiting the capacity isomerization unit, have been checked.Keywords: Isomerization, Isomerate, light naphtha, Optimization, Isomax
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.