به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت
فهرست مطالب نویسنده:

seyed alireza afshani

  • مهدیه برخورداری فیروزآبادی، ساناز رهروی پوده*، سیده مرضیه طبائیان، سید علیرضا افشانی
    زمینه و هدف

    سلامت اجتماعی در کنار سلامت جسمانی و روانی از ارکان سلامت جامعه می باشد. موضوع سلامت اجتماعی و مولفه های تاثیرگذار بر آن، از موضوعات موردتوجه پژوهشگران ایرانی در دو دهه اخیر می باشد. هدف از این پژوهش، شناسایی مولفه های تاثیرگذار بر سلامت اجتماعی در مطالعات انجام گرفته در ایران می باشد. پژوهش حاضر می تواند به پژوهشگران علوم مختلف، جهت یافتن شکاف های تحقیقاتی و آشکارسازی زمینه های جدید پژوهشی در این حوزه یاری رساند.

    روش پژوهش: 

    مطالعه حاضر، یک مطالعه مروری سیستماتیک می باشد و کلیه مقالات فارسی مرتبط با موضوع، در بازه زمانی 1398 الی 1402 با جستجوی نظام مند در پایگاه های معتبر در دسترس شامل گوگل اسکولار، پایگاه های اطلاعاتی علمی جهاد دانشگاهی، پرتال جامع علوم انسانی، پایگاه مجلات تخصصی نورمگز و بانک اطلاعات نشریات کشور با کلیدواژه های "سلامت" و "سلامت اجتماعی" بازیابی گردید. از 798 مقاله یافت شده، درنهایت 71 مقاله با استفاده از چک لیست پریزما ازنظر کیفیت ارزیابی و با توجه به معیارها و ملاک های ورودی موردنظر به عنوان پژوهش های نهایی مرتبط با موضوع انتخاب شد.

    یافته ها

    براساس نتایج این پژوهش، مولفه های تاثیرگذار بر سلامت اجتماعی را می توان در 8 گروه اصلی شامل مولفه های فردی، شغلی، اقتصادی، فرهنگی، محیطی، جسمی-روانی، اجتماعی و اعتقادی-سیاسی دسته بندی کرد. از میان مولفه های اصلی، مولفه اجتماعی و از میان مولفه های فرعی نیز به ترتیب حمایت اجتماعی، اعتماد اجتماعی، امنیت اجتماعی و دین داری بیشترین میزان تاثیرگذاری مثبت را بر سلامت اجتماعی داشته اند.

    نتیجه گیری

    نتایج حاصل از مطالعه بیانگر آن است که از میان رشته های مختلف علمی، غالب پژوهش ها توسط پژوهشگران حوزه جامعه شناسی و علوم اجتماعی صورت گرفته و از میان مولفه های موثر بر سلامت اجتماعی کمترین میزان مطالعات مربوط به مولفه محیطی بوده است. لذا؛ پیشنهاد می گردد پژوهشگران رشته هایی که تاکنون سهم کمتری در ارتقای این بعد از سلامت در منابع علمی داشته، گامی موثر در این حوزه مطالعاتی بردارند و در حوزه عملی نیز، سیاست گذاران و محققان سلامت اجتماعی این برنامه را در راس فعالیت های خود قرار داده و در نظام برنامه ریزی، آموزش و سیاست گذاری کشور توجه ویژه ای به این مسئله داشته باشند.

    کلید واژگان: سلامت, سلامت اجتماعی, ایران, پژوهش های فارسی, مرور سیستماتیک
    Mahdiye Barkhordari Firouzabadi, Sanaz Rahravi Poodeh*, Seyedeh Marzieh Tabaeian, Seyed Alireza Afshani
    Background

    Social health along with physical and mental health is one of the pillars of society's health. The issue of social health and its influential factors is one of the topics of attention among Iranian researchers in the last two decades. The aim of this research is to identify factors affecting social health in studies conducted in Iran. Current research can help researchers of different sciences, find research gaps, and discover new research fields in this subject.

    Methods

    The present study is a systematic review and all Persian articles related to the subject, during the period 2019 to 2024, with a systematic search among the available reliable databases, including Google Scholar, University Jihad Scientific Database (SID), Comprehensive portal of the humanities, Noor Specialized Magazines Database (Normagz), and Country Magazines Database (Magiran) using the keywords “Health” and “Social health” were retrieved. From 798 articles found, finally 71 articles were selected as the final researches related to the subject using Prisma checklist in terms of quality and according to the input criteria.

    Results

    Based on the results of this research, the influential factors on social health can be classified into 8 main groups including individual, occupational, economic, cultural, environmental, physical-psychological, social and religious-political factors. Among the main factors, the most number of studies were related to the social factors and among the sub-factors, respectively, social support, social trust, social security and religiosity have had the most positive impact on social health.

    Conclusion

    The results of the study indicate that among the various scientific fields, the majority of researches were conducted by researchers in the fields of sociology and social sciences, and among the factors affecting social health, the least number of studies were related to the environmental factors. Therefore, it is suggested that the researchers of fields that have contributed less to the promotion of this aspect of health in scientific sources take an effective step in this field of study, and in practical field, policy makers and social health researchers put this program at the top of their activities, and in planning system, education and policy of the country, special attention should be paid to this issue.

    Keywords: Health, Social Health, Iran, Persian Researches, Systematic Review
  • سید علیرضا افشانی، لیدا هاتفی راد*
    ساختار توزیع قدرت در خانواده یکی از عوامل تعیین کننده جایگاه زنان در خانواده است که تعارض های نقشی زنان شاغل را نیز تحت تاثیر خود قرار می دهد؛ از این رو پژوهش حاضر بر آن است تا رابطه ساختار توزیع قدرت در خانواده با تعارض نقش شغلی خانوادگی زنان شاغل در شهر یزد را مورد بررسی قرار دهد. روش مورد استفاده در این تحقیق، از نوع پیمایشی است؛ داده ها با ابزار پرسش نامه و با استفاده از شیوه نمونه گیری خوشه ای از 323 نفر از زنان شاغل در شهر یزد گردآوری شده است. اعتبار ابزار به وسیله روش اعتبار محتوا مورد تایید قرار گرفت و برای سنجش پایایی از ضریب آلفای کرونباخ استفاده شد. داده ها به کمک نرم افزارهای آماری SPSS و Amos مورد تحلیل قرار گرفتند. نتایج نشان داد بین ساختار توزیع قدرت در خانواده و میزان تعارض نقش شغلی خانوادگی زنان شاغل رابطه منفی و معنا داری وجود دارد. همچنین بین ابعاد ساختار قدرت در خانواده شامل ساخت روابط قدرت، شیوه های اعمال قدرت و حوزه و قلمروی قدرت در خانواده با ابعاد تعارض نقش شغلی خانوادگی شامل تعارض کار خانواده و تعارض خانواده کار که هرکدام مبتنی بر زمان و فشار و رفتار هستند، رابطه ای معنادار وجود دارد.
    کلید واژگان: تعارض نقش شغلی- خانوادگی, زنان شاغل, ساختار قدرت, خانواده, شهر یزد
    Seyed Alireza Afshani, Lida Hatefi Rad *
    One of the key factors determining the position of women within the family is the structure of power distribution, which also influences the role conflicts experienced by employed women. Therefore, this study aims to examine the relationship between the structure of power distribution within the family and the work-family role conflict among employed women in the city of Yazd. The research method employed in this study is a survey. Data were collected through a questionnaire using cluster sampling from a sample of 323 employed women in Yazd. The validity of the instrument was confirmed through content validity, and Cronbach's alpha was used to assess reliability. The data were analyzed using SPSS and AMOS statistical software. The results indicated a significant negative relationship between the structure of power distribution in the family and the level of work-family role conflict among employed women. Additionally, there was a significant relationship between the dimensions of power structure in the family—comprising power relations, methods of exercising power, and the scope and domain of power—and the dimensions of work-family role conflict, including work-to-family conflict and family-to-work conflict, each based on time, pressure, and behavior
    Keywords: Role Conflict, Work- Family, Women, Power Structure, Family
  • یزدان کریمی منجرموئی، سید علیرضا افشانی*، علی روحانی، محمد مبارکی، احمد کلاته ساداتی

    تجربه مرگ مغزی و اهدای عضو، فرایند پیچیده ای برای خانواده های اهداکننده عضو است که سبب شده است این خانواده ها در موقعیت ویژه ای قرار بگیرند. هدف مطالعه حاضر، واکاوی تجربه زیسته خانواده های اهداکننده عضو است. مطالعه حاضر یک مطالعه کیفی است که با روش پدیدارشناسی استعلایی انجام شده است. بر این اساس، با استفاده از تکنیک نمونه گیری هدفمند و معیار، 17 خانواده اهداکننده عضو انتخاب شدند. برای گردآوری اطلاعات، از مصاحبه عمیق و نیمه ساختار یافته استفاده شد. پس از پیاده سازی مصاحبه ها و تبدیل گفت وگوها به متن، داده ها با استفاده از روش تحلیل موستاکاس کدگذاری و تفسیر شد. داده های گردآوری شده در قالب سه مضمون اصلی و ده مضمون فرعی تحلیل شدند. مضامین اصلی و خرده مضمون ها عبارت اند از: برزخ تصمیم گیری (تنش های درونی خانواده، فشار زمان، تصمیم سخت، دوراهی عقل و احساس، تصمیم گیرنده کاریزماتیک)، بازخورد اجتماعی (انگ زدن، بازخورد مثبت و طرد اجتماعی درون زاد)، رضایت قلبی (کسب آرامش، آرزوی اهدا شدن، باور به تصمیم خود و خوشحالی ناشی از اهدا). نتایج نشان می دهد خانواده های اهداکننده عضو بعد از شنیدن خبر مرگ مغزی و درخواست اهدای عضو، شرایط بسیار سختی را برای تصمیم گرفتن به اهدا تحمل می کنند؛ زیرا با تنش های خانوادگی و عقلی و احساسی روبه رو می شوند. همچنین اهدای عضو، بازخوردهای مثبت و منفی را در جامعه در پی داشته است که گاهی موجب ناراحتی و یا افتخارشان شده است. اما به طور کلی مشارکت کنندگان از عملی که انجام داده بودند، ابراز خوشحالی می کردند و رضایت قلبی داشتند.

    کلید واژگان: اهدای عضو, عقل و احساس, کسب آرامش, باور به تصمیم, انگ
    Yazdan Karimi Monjarmooei, Seyed Alireza Afshani *, Ali Ruhani, Mohammad Mobaraki, Ahmad Kalateh Sadati
    Introduction

    Organ donation is heavily reliant on family decision-making, which represents a critical juncture in the donation process. Families faced with the option of organ donation must make this decision on behalf of their brain-dead loved one, while grappling with the emotional strain of an unexpected death and a limited timeframe. This high-stakes decision can have long-lasting impacts on family members, who must reconcile their choice, whether they feel satisfied with it or compelled to accept it, even if they later have doubts. This study employed a transcendental phenomenological approach to explore the lived experiences of organ donor families regarding the decision-making process and its aftermath. The goal was to gain a deeper, more nuanced understanding of this complex phenomenon and its associated challenges. Specifically, the study aimed to address the following research questions:How have donor families experienced the process of deciding about organ donation?How have donor families conceptualized the outcomes and consequences of organ donation؟By delving into the personal narratives and perspectives of organ donor families, this research sought to shed light on the multifaceted human experience at the heart of organ donation, informing efforts to better support families during this difficult time.

    Materials & Methods

    This qualitative study utilized a transcendental phenomenological approach to explore the lived experiences of organ donor families. Phenomenological research seeks to capture the essence of a particular experience by gathering detailed accounts from individuals who have directly encountered the phenomenon of interest. Using purposive and criterion-based sampling techniques, the study recruited 17 organ donor families to participate. This sampling approach ensured the inclusion of information-rich cases aligned with the research objectives. Data were collected through in-depth, semi-structured interviews. This interview format allowed for gathering comprehensive, first-hand accounts from participants about their experiences related to organ donation decision-making and its aftermath. The interview data were transcribed and converted into text, which was then systematically coded and interpreted using the analytical method proposed by Moustakas. This phenomenological approach enabled the researchers to identify the core themes and essential meanings underlying the participants' lived experiences.

    Discussion of Results & Conclusion

    The findings of this study revealed the complex and emotionally fraught experiences of organ donor families, which coalesced around 3 primary themes and 10 related sub-themes. Organ donor families found themselves in a decision-making purgatory, grappling with internal tensions, time pressure, and excruciating dilemma of reconciling reason and emotion in the face of their loved one's brain death and the subsequent request for organ donation. Some families also contended with a charismatic decision-maker, who wielded significant influence over the final choice. Participants described experiencing both stigmatization and positive reinforcement from their social circles regarding their organ donation decision. Some also felt a sense of intrinsic social exclusion as the gravity of their choice set them apart from others, who had not faced such a weighty decision. Despite the immense challenges, many donor families ultimately derived a profound sense of peace, fulfillment, and even joy from their decision to donate their loved one's organs. They expressed a belief that they had honored their loved one's wishes and made the right choice, even if the process had been agonizing.In conclusion, this study provided a nuanced, empathetic portrayal of the lived experiences of organ donor families. The findings underscored the profound personal and social complexities inherent in the organ donation decision-making process and offered valuable insights to inform supportive interventions and policy considerations. By amplifying the voices of these families, the research aimed to enhance understanding and ultimately improve outcomes for all those impacted by this challenging yet profoundly meaningful experience. The limited timeframe for organ donation not only created a sense of urgency, but also posed a significant challenge for donor families. These families had to make a crucial decision while simultaneously grappling with the profound loss of their loved one, which heightened their stress and emotional pressure. During the decision-making process, donor families faced the difficult task of reconciling the tension between logic and emotion. Logically, they recognized the value of donating organs to those in need, even if the decision was painful. Emotionally, however, their feelings and family relationships took precedence. This internal conflict could make the decision complex and burdensome, evoking a range of intense emotions, including fear, grief, anxiety, and a deep sense of responsibility. Adding to the complexity, the presence of a charismatic individual within the family could play a crucial role in the decision-making process. Such a person might be able to help harmonize and bring family members to a consensus. Donor families also reported receiving both positive and negative social feedback. Some experienced stigmatization or a sense of intrinsic social exclusion as relatives and acquaintances failed to understand or accept their decision to donate. In response, some participants chose to voluntarily distance themselves from those who could not empathize with their actions. Despite these challenges, the majority of participants ultimately expressed happiness and heartfelt satisfaction with the decision they had made to donate their loved one's organs. This suggested that, while the process was fraught with difficulty, the outcome could provide a profound sense of meaning and closure for donor families.

    Keywords: Lived Experience, Organ Donation, Reason, Emotion, Belief In Decision, Stigma
  • علیرضا زارعی محمودآبادی، علی روحانی*، سید علیرضا افشانی، سید محسن موسوی
    زمینه و هدف

    تحقیق و گفتگو پیرامون انسان همواره در طول تاریخ محل بحث و مناقشه بوده است. علوم اجتماعی در این میان مسئولیت مطالعه و بررسی رفتارها و کنش های تغییرپذیر انسانی را عهده دار بوده است. به دلیل قابلیت کنشگری خلاقانه انسان در کنار فعالیت های عقلانی وی، حصول شناخت کامل در این حوزه بسیار مورد تردید قرار می گیرد. از جانب دیگر، علوم اجتماعی نیز به نوبه خود محدودیت ها و اریب هایی در ذات خود نهفته دارد که مربوط به نقش محقق در تحقیق است. به همین دلیل اندیشمندان زیادی به این روند انتقاد کردند و سعی نمودند انواع متفاوتی از روش های تحقیق در علوم اجتماعی را ابداع نمایند. در این مسیر، مردم نگاری انتقادی از جمله کارآمدترین و جدیدترین روش های موجود در علوم اجتماعی به شمار می رود. در این مقاله سعی می شود بنیان های هستی شناختی، معرفت شناختی و روش شناختی این روش بررسی شود. 

    روش و داده ها:

     روش مورد استفاده در این پژوهش از نوع مطالعه اسنادی است. 

    یافته ها

    مردم نگاری انتقادی و به خصوص روش ویژه کارسپیکن، فرصتی را برای به کارگیری طیف وسیعی از روش های جمع آوری داده ها، از عکاسی و رسانه های ترکیبی گرفته تا روش های تحلیل گفتمان ارائه می دهد. این بدان معناست که نه تنها محقق می تواند روش هایی را که ترجیح می دهد انتخاب کند، بلکه ممکن است رویکردی باشد که به احتمال زیاد بینش های جدید و جالبی را ایجاد می کند و می تواند به طور متفاوت برای پروژه های مختلف به کار گرفته شود. 

    بحث و نتیجه گیری

    با کاربرد روش مردم نگاری انتقادی، محقق علوم اجتماعی سعی می کند بین پارادایم های غالب حرکت کند و از توانایی آنها با بندزنی های پراگماتیستی، از رویه های اتیک و امیک استفاده کند و در نهایت به فهم و بینش جامعه شناختی بیفزاید که البته این بینش سراسر انتقادی است. 

    کلید واژگان: مردم نگاری انتقادی, چارچوب کارسپیکن, مشاهده مشارکتی, پژوهش در علوم اجتماعی, روش شناسی
    Alireza Zarei Mahmoudabadi, Ali Ruhani *, Seyed Alireza Afshani, Seyed Mohsen Mousavi
    Background and Aim

    Research on human bahavoir and attitudes has always been the subject of debate throughout history. The social sciences undertake the study of the ever-changing nature of human behaviors and actions. Due to the human's creative agency alongside their rationality, attaining a comprehensive understanding in this domain is often met with skepticism. Moreover, the social sciences have inherent limitations and uncertainties, particularly concerning the researcher's role within the rsearch process. Consequently, many scholars have criticized prevailing methodologies, prompting the development of diverse research techniques within the social sciences. Among these, critical ethnography emerges as a particularly potent and innovative method. This article attempts to examine the ontological, epistemological, and methodological foundations of critical ethnography.

    Methods and Data: 

     This study employs a documentary research methodology.

    Findings

    Critical ethnography, with its distinctive technique of participant observation, opens avenues for a broad spectrum of data collection methods, ranging from photography and mixed media to discourse analysis. This flexibility allows researchers to select methods that align with their preferences and project needs, fostering the potential for new and intresting insights.

    Conclusion

    The application of critical ethnography enables researchers in the social sciences to maneuver among dominant paradigms and leverage their capabilities through pragmatist insights, utilizing ethical emic approaches, thereby enhancing sociological understanding and insight, which, of course, is entirely critical in nature.

    Keywords: Critical Ethnography, Carspecken's Framework, Participant Observation, Social Sciences Research, Methodology
  • منصور شیخ الاسلامی کندلوس، علی محمد مزیدی شرف آبادی*، سید علیرضا افشانی

    امروزه مدیران بانک ها برای جلوگیری از گرایش یافتن مشتریان به سمت سایر بانک ها بیش از هر زمانی می بایست در پی درک نیازها و در خواسته های مشتریان باشند تا بتوانند نیازهای آن ها را شناسایی و در جهت رفع آن ها گام بردارند و روابط بلند مدتی با آن ها برقرار کنند. بنابراین پژوهش حاضر با هدف شناخت مولفه های مهم در حفظ مشتریان برتر بانک سینا و در چارچوب رویکرد کیفی و راهبرد نظریه داده بنیاد انجام شده است. همچنین داده ها با 31 مصاحبه نیمه ساختاریافته در شهر تهران جمع آوری شد. نتایج در چهار مقوله اصلی (استراتژی مشتری محور، ایده ها و خدمات نوین، ارتباطات جامع و موثر مشتری محور و مدیریت دانش مشتری) و مقوله هسته ای (مدیریت ارتباط با مشتری) مطرح شد. یافته های پژوهش نشان داد مدیریت ارتباط با مشتری، فرایندها و تمام فعالیت های کسب وکار را حول مشتری یکپارچه می سازد تا به ایجاد و حفظ ارتباطات بلند مدت و سودآور با مشتریان منجر شود. همچنین مدیریت ارتباط با مشتری، به عنوان یک ضرورت در بانک سینا مطرح است و استفاده و اجرای موثر این تکنولوژی می تواند افزایش رضایت مشتریان، وفاداری و جذب آن ها و در نتیجه سرمایه گذاری و بهبود عملکرد بانک را به دنبال داشته باشد.

    کلید واژگان: بانک سینا, مدیریت ارتباط با مشتری, مشتریان برتر, حفظ مشتریان برتر, مدیریت دانش مشتری
    Mansour Sheikholeslami-Kondulos, Alimohammad Mazidi-Sharfabadi *, Seyed Alireza Afshani

    Today, in order to prevent customers from turning to other banks, bank managers should, more than ever, seek to understand the needs and desires of customers in order to be able to identify their needs and meet them. Take steps and establish long-term relations with them. Therefore, the current research was carried out with the aim of knowing the important components in retaining the top customers of Sina Bank and in the framework of the qualitative approach and the Grounded theory strategy. Also, data was collected through 31 semi-structured interviews in Tehran. The results were presented in four main categories (customer-oriented strategy, new ideas and services, comprehensive and effective customer-oriented communication and customer knowledge management) and the core category (customer relationship management). The findings of the research showed that customer relationship management integrates processes and all business activities around the customer in order to create and maintain long-term and profitable relationships with customers. Also, customer relationship management is considered as a necessity in Sina Bank, and the effective use and implementation of this technology can increase customer satisfaction, loyalty and attraction, and as a result, investment and improvement of the bank's performance.

    Keywords: Sina Bank, Customer Relationship Management, Top Customers, Retaining Top Customers, Customer Knowledge Management
  • Shakila Moradi, Ali Ruhani *, Seyed Alireza Afshani
    Young people in Iranian society, like their global counterparts, are always heralds of change and transformation. A major part of their changes occur in their integration into society. This linking of them has been placed in the struggle of the dynamics of power and resistance. This research investigated this issue in the form of scientific research. By reviewing the existing studies and theories, a theoretical sensitivity was written and based on inclusion criteria, interviews were conducted from February 2021 to June 2022 with 20 young people from Astana (18-19 years old entering Yazd University). Using the systematic grounded theory method, the data were analyzed in the form of open, central, and selective coding. Various strategies such as long participation in the platform, rich description, approval of participants, and review of colleagues were used to validate the data. The main extracted categories include tolerant acceptance, family rejectionism, conservative exclusivity, hedonistic hedonism, materialism in dating, etc., and the core category of the research, multiple concerns in dating, was extracted from them. A paradigm model was drawn on the basis of these categories, and the research theory was also presented. The main result of the research is based on the fact that the field of friendship and bonding among Astana youth is a field full of complexity and pluralism, which is caused by two structural and agency forces, whose interaction creates plural heterogeneity for young people.
    Keywords: Concern, Astana Youth, Friendship, Grounded Theory, Yazd
  • علی روحانی*، سیدعلیرضا افشانی، خدیجه فولادی، شکیلا مرادی، بهار امینی لاری، صبا صمدیان

    در چند دهه گذشته، مهاجرت افغانستانی ها به دیگر کشورهای جهان، به ویژه ایران و پاکستان، موج های مهاجرتی عظیمی را به وجود آورده است، به گونه ای که زندگی آنان در چهار دهه گذشته در کشور ایران، مسائل مهمی را به وجود آورده است. سازگاری و تطبیق پذیری نوجوانان مهاجر افغانستانی یا در اصطلاح مهاجران نسل دوم با جوامع میزبان، از جمله این مسائل بوده است. با توجه به اینکه بسیاری از آنان در ایران به دنیا آمده اند، اما همچنان فعالانه درگیر فرایند فرهنگ پذیری و پیچیدگی های آن اند، مطالعه پیش رو با استفاده از پارادایم تفسیری، روش نظریه زمینه ای و با نمونه گیری نظری، 21 نفر از نوجوانان افغانستانی ساکن یزد را انتخاب کرد و مصاحبه های عمیق درباره چالش های مهاجرتی با آنان انجام شد. فرایند نمونه گیری تا مرحله اشباع داده ها ادامه پیدا کرد و داده های گردآوری شده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی و در قالب هفده مقوله هسته ارائه شده است. مقولات اصلی کشف شده شامل پروبلماتیک شغلی، فوبیای ذهنیت های انسان زدایانه، تبعیض های ساختاری تزلزل بخش، اتوپیای انتظار، بازنمایی و اقناع هویت و... هستند. یافته های این پژوهش نشان داد که نوجوانان مهاجر نسل دوم از فرایندهای تطبیق پذیری در مقابل ساختارهای اجتماعی دل زده می شوند و در آنان خودپنداره منفی تشکیل می شود. بر همین اساس، مدل پارادایمی و نظریه تجربی پژوهش ارائه شدند.

    کلید واژگان: نوجوان, افغانستان, فرهنگ پذیری, مهاجر, یزد
    Ali Ruhani *, Seyed Alireza Afshani, Khadijeh Fuladi, Shakila Moradi, Bahar Amini Lari, Saba Samadian
    Introduction

    Over the past few decades, significant waves of Afghan migration have occurred, particularly to neighboring countries, such as Iran and Pakistan. This phenomenon has created substantial challenges, especially in Iran, where Afghans have resided for the last four decades. Among these challenges, adaptation and acculturation of Afghan immigrant adolescents - the second generation - to their host societies have been particularly noteworthy. Although many of these adolescents have been born in Iran, they remain actively engaged in the complex process of acculturation. Naturally, this second generation experiences a different cultural adaptation process compared to their predecessors. They face more pronounced value and cultural conflicts due to the dual influences of their parents' culture and the society in which they live. In light of this, our literature review focused on the relevant research and theories related to identity and adaptation. This theoretical sensitivity informed our research design and the development of our interview protocol. The protocol was structured to explore the methods and mechanisms of adolescent adaptation, their interactions with significant others, and their experiences within social structures. Our inquiry aimed to investigate various aspects of these adolescents' experiences, including:Advantages and disadvantages of living in Iran Their sense of belonging and concept of homeland The meaning they attribute to 'homeland' Their cultural commonalities with Iranian society Through this approach, we sought to examine various adaptation patterns and adjust our interview protocol around these sensitive concepts. This methodology allowed us to delve deeply into the multifaceted acculturation process experienced by Afghan adolescents in Iran, providing insights into their unique challenges and experiences as second-generation immigrants.

    Materials & Methods

    This study employed a qualitative research design, utilizing the grounded theory approach with a systematic method. The data analysis process involved open, axial, and selective coding techniques.Participants: The study sample consisted of 21 Afghan adolescents, comprising 15 males and 6 females. Participants were selected based on diverse inclusion criteria to ensure a representative sample.Data Collection: Data were collected through in-depth interviews with the Afghan adolescents. The interview protocol was designed to explore various aspects of their acculturation experiences.

    Ethical Considerations: 

    The research adhered to strict ethical guidelines. Informed consent was obtained from all participants and their guardians. Confidentiality and anonymity were maintained throughout the research process.These methodological approaches were employed to enhance the rigor and credibility (validity and reliability) of the study, providing a comprehensive exploration of the acculturation process among Afghan adolescents in Iran.

    Discussion of Results & Conclusion

    The study's findings were categorized into 15 main themes, including occupational challenges, fear of dehumanizing attitudes, destabilization due to structural discrimination, utopian expectations, and identity representation and persuasion. The core category that emerged was "identity paradoxes." Our analysis revealed that second-generation immigrant adolescents often became discouraged by the adaptation processes they faced within social structures, leading to the formation of a negative self-concept. The migration experience for this generation had significant consequences, with many adolescents encountering criminal labeling and rejection in social groups. Furthermore, these young people found themselves caught between familial expectations emphasizing their heritage identities and the pressures of assimilation, resulting in personality conflicts and anomic states. While living in Yazd provided relative security for these second-generation immigrants, they simultaneously grappled with identity paradoxes and limited access to various social domains. Afghan adolescents, having been born or lived in Iran for extended periods, had largely assimilated with Iranian culture. Their general inclination towards assimilation formed the primary current of their lives. However, this trend was met with resistance from two fronts:Afghan families, who feared their children's overidentification with Iranian culture Structural pressures from the host societyConsequently, Afghan adolescents faced resistance in almost all social environments within Iranian society, despite their assimilationist tendencies. This study highlighted the complex interplay between individual desires for integration, familial cultural preservation, and societal barriers to full acceptance. These findings underscored the need for targeted interventions and policies to address the unique challenges faced by second-generation Afghan immigrants in Iran, particularly in navigating their complex identity formation processes and overcoming structural barriers to integration.

    Keywords: Teenager, Afghanistan, Acculturation, Immigrant, Yazd
  • سید علیرضا افشانی *، لیدا هاتفی راد

    کار و خانواده دو حوزه اساسی در زندگی هر فرد محسوب می‏شود که درگیری همزمان با نقش‏های دوگانه این دو حوزه هم بر سازمان و فرد و هم بر خانواده‏ها اثرگذار است. پژوهش حاضر درصدد است تا یکی از عوامل اجتماعی مهم مرتبط با تعارض نقش شغلی- خانوادگی یعنی حمایت اجتماعی از فرد شاغل را در میان زنان شاغل در شهر یزد مورد بررسی قرار دهد. روش مورد استفاده در این تحقیق، از نوع پیمایشی است؛ داده‏ها با ابزار پرسشنامه و با استفاده از شیوه نمونه‏گیری خوشه‏ای از 323 نفر از زنان شاغل در شهر یزد گردآوری شده است. داده‏ها به کمک نرم‏افزار آماری SPSS و Amos مورد تحلیل قرار گرفتند. یافته‏ها نشان داد که بین حمایت اجتماعی از فرد شاغل با تعارض نقش شغلی و خانوادگی و هم‏چنین بین حمایت اجتماعی در خانواده و حمایت اجتماعی سرپرست با تعارض نقش شغلی- خانوادگی و ابعاد آن رابطه منفی و معنی‏داری وجود داشت. ولی بین حمایت اجتماعی همکاران با تعارض نقش رابطه معناداری یافت نشد. بنابراین برخورداری از حمایت اجتماعی هم در خانواده و هم در محیط کار برای کاهش فشار و تنش زنان شاغل ضروری است.

    کلید واژگان: تعارض نقش, شغلی- خانوادگی, زنان, حمایت اجتماعی, حمایت خانواده
    Seyedalireza Afshani *, Lida Hatefi-Rad

    Work and family are two main areas in every body's life that simultaneous involvement with dual roles of these two has some effect on the organization, the individual and his family. This research aims to examine social support of employed people among employed women in Yazd which is one of social factors related to work- family conflict. Research method was survey and data collected by a questionnaire and 323 employed woman selected by cluster sampling method. Data were analyzed by the statistical software’s, namely SPSS and AMOS. The Findings of this study indicate that social support of employed people had significant and negative relationship with work-family conflict. Also there is a significant and negative relationship between social support of family and social support of supervisor with work- family conflict. In contrast, no significant relationship was found between social support from colleagues and role conflict. Thus, social support from family and work is essential in order to reduce the pressure and stress of female employees.

    Keywords: Role Conflict, Work- Family, Women, Social Support, Support Of Family
  • کاظم شاملو، سید علیرضا افشانی*، علی روحانی، علی محمد مزیدی

    هدف پژوهش، واکاوی بستر ها و فرایندهای شکل گیری پدیده انتشار دومینویی یا همه گیری پیام در رسانه های اجتماعی با تاکید بر نقش کاربران بود. روش این پژوهش کیفی و رویکرد آن، نظریه زمینه ای است. جامعه هدف، کارشناسان فعال در حوزه رسانه و مراکز علمی و دانشگاهی بودند که با استفاد از نمونه گیری نظری و هدفمند 17 نفر از آنان برای مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته انتخاب شدند. داده های به دست آمده پس از تبدیل به متن با استفاده ازکد گذاری باز، محوری و گزینشی مورد تحلیل قرار گرفتند که نتایج حاصل از آن در قالب 28 مقوله اصلی و 1 مقوله هسته به همراه خط داستان، مدل پاردایمی و طرح واره خرد نظری ارائه شد. نتایج به دست آمده نشان دهنده آن بود که «شبکه ی کنش دومینویی» به عنوان پدیده مرکزی به دنبال مجموعه ی شرایط علی از جمله کنش های فرهنگی و سیاسی، کنش آموزش محور، کنش هنجارشکنانه، شبکه ی کنش مشارکتی، مشارکت عاطفی مردم و سرگرمی در رسانه به همراه مجموعه ای از شرایط زمینه ای و مداخله گر برساخته می شود. این شبکه کنشی برساخته شده، حامل استراتژی هایی چون شفافیت شبکه ای، کنش تنهایی گریزانه، بازاندیشی رسانه ای بوده و به دنبال خود پیامد هایی نظیر واقعیت نمایی شبکه ها، ارتقاء سواد رسانه ای، زوال رژیم های حقیقت و زیست شبکه ای کاربران را به دنبال داشته است.

    کلید واژگان: رسانه های اجتماعی, شبکه ی کنش دومینویی, شبکه ی کنش مشارکتی, سواد رسانه ای
    Kazem Shamlu, Seyed Alireza Afshani *, Ali Ruhani, Alimohamad Mazidi

    The present research aimed to explore the platforms and processes of the formation of the phenomenon of domino dissemination of texts or message circulation in social media with an emphasis on the role of users. Grounded theory approach was used as the qualitative research method and the target population was the active experts on social media from scientific and academic centers. 17 of them were selected through theoretical and purposive sampling for the in-depth semi-structured interview. The obtained data were transcribed and then analyzed using open, axial and selective coding. Resulting in 28 main categories and 1 core category along with story line, paradigm model and theoretical micro-schema. The findings show that the "Domino action network" is built as a central phenomenon which follows a set of causal conditions including cultural and political actions, education-oriented action, norm-breaking action, collaborative action network, people's emotional participation and entertainment in the media along with a series of contextual and intervening conditions. This action network employs strategies such as network transparency, evasive solitary action, and media rethinking. Leading to consequences such as network reality demonstration, promotion of media literacy, and deterioration of the regimes of truth and bio-networking of users.

    Keywords: Social Media, Domino Action Network, Collaborative Action Network, Media Literacy
  • علیرضا زارعی محمودآبادی، علی روحانی*، علیرضا افشانی، سید محسن موسوی
    کار کودکان،در بسیاری از شهرهای بزرگ جهان، پدیده ای فراگیر است. اما دراین میان،بعضی شهرهای کوچک نیز این پدیده را تجربه می کنند.شهر کویری میبد با سابقه تاریخی خاص خود،در دل ایران،شاهد این پدیده است.شهر میبد با جمعیتی صدهزار نفری،تعداد زیادی از مهاجران را در خود جای داده است و در حال تجربه تغییرات اجتماعی،فرهنگی و اقتصادی شتابانی است.رشد مهاجرت و تجربه تغییرات شتابان به واسطه توسعه نامتوازن صنعتی در دهه اخیر رخ داده است. نتیجه این وضعیت گسترش پیامدهای اجتماعی این روند از جمله ظهور کودکان کار در این شهر کوچک است.به همین دلیل در این پژوهش کوشش شده است، کودکان کار در تقاطع صنعتی شدن نامتوازن و ورود گسترده مهاجران مطالعه شوند. این پژوهش با استفاده از روش مردم نگاری انتقادی با رویکرد کارسپیکنی، سعی کرده است با پارادایمی پراگماتیستی، چندگانه گرایی روش شناختی را استفاده کند. دراین میان با استفاده از مشاهدات مشارکتی و غیرمشارکتی، بازسازی اولیه در داده ها صورت گرفت و سپس داده های گفت وگو محور با مصاحبه های عمیق جمع آوری شد مقوله های اصلی استخراج شده از این مصاحبه ها در قالب مقولاتی شامل همبستگی کودکان کار و رشد صنایع، گسترش مشاغل کاذب، پستوهای سازمان یافته، کار عاطفی کودکان، بهره کشی خانوادگی، ابزارانگاری و آسیب پروری، شهر ترک خورده و قانون در کما ارائه گشت.نتایج نشان داد که کودکان کار در تقاطع مهاجرت بی رویه و توسعه صنعتی نامتوازن فعالیت می کنند.در این مسیر می توان آنها را حاشیه ای ترین و آسیب پذیرترین گروه قلمداد کرد که از کیک رشد اقتصادی هیچ نصیبی نمی برند،کودکی نمی کنند و تجربه های زیسته دردناکی دارند.درواقع آنها هستند که پیامدهای صنعتی شدن نامتوازن و خانواده ناتوان شان را با شانه های کوچک خود بر دوش می کشند.
    کلید واژگان: کودکان کار, توسعه صنعتی نامتوازن, مهاجرت, مردم نگاری انتقادی, میبد
    Alireza Zarei Mahmoudabadi, Ali Ruhani *, Seyed Alireza Afshani, Seyed Mohsen Mousavi
    Child labor is a widespread phenomenon in many big cities of the world. But in the meantime, some small cities are also experiencing this phenomenon. The desert city of Meybod, with its Special history, in the heart of Iran, witnessing this phenomenon. With a population of 100,000 people, Meybod has a large number of immigrants and is experiencing rapid social, cultural and economic changes. The growth of immigration and the experience of rapid changes have occurred due to unbalanced industrial development in the last decade. The result of this situation is the expansion of the social consequences of this process, including the appearance of working children in this small town. For this reason, in this research, an attempt has been made to study working children at the intersection of unbalanced industrialization and the large body of immigrants. This research has tried to use methodological pluralism with a pragmatist paradigm by using of critical ethnography with the Carspecken approach. In the meantime, by using participatory and non-participatory observations, initial reconstruction was done in the data, and then dialogue-oriented data was collected with in-depth interviews. The main categories extracted from these interviews were presented in the form of categories including the solidarity of working children and the growth of industries, the spread of fake jobs, organized context, children's emotional labor, family exploitation, instrumentalization and traumatization, the cracked city, and the law in a coma. The results showed that working children are at the intersection of excessive immigration and unbalanced industrial development.
    Keywords: working children, unbalanced industrial development, Migration, Critical Ethnography, Maybod
  • محدثه ضیاء ناصرانی، حسین افراسیابی*، سید علیرضا افشانی، حمید عباداللهی چنذانق

    اعتمادی نهادی، نوعی ‎‍اعتماد در سطوح میانی جامعه است. منظور از ‎‍اعتمادی نهادی، ‎‍اعتماد به سازمان‎‍ها، ادارات و انواع نهادها در سطح جامعه است. هدف این مطالعه، شناخت تجربیات کارگران از مراجعه به نهادهای حمایتی و رفاهی است که پذیرفته‎‍شدگی، مشروعیت و ‎‍مشروعیت نداشتن این نهادها را در نگاه کارگران تحت تاثیر قرار می دهد. مطالعه با رویکرد تفسیری-کیفی و روش داده‎‍بنیاد برساخت گرا اجرا شده ‎‍‎‍است. پژوهشگران برای دستیابی به داده‎‍های مورد نیاز، در سه نقش کارگر، محقق و کارمند یکی از نهادهای حمایتی در میدان حضور یافته ‎‍اند. برای انتخاب کارگرانی که تجربه مراجعه به نهادهای حمایتی را داشته ‎‍اند، از شیوه نمونه‎‍ گیری هدفمند و نظری استفاده شد. با رسیدن نمونه‎‍ ها به 37 نفر، اشباع نظری حاصل شد. واکاوی تجربه کارگران از مراجعه به نهادهای حمایتی و رفاهی، دستیابی به مقوله‎ ‍های ادراک فساد، ‎‍همدلی نکردن کارگزاران، بوروکراسی ناکارآمد، اثربخش نبودن نهادها، بحران سیاست‎‍گذاری و بیگانگی نهادی حاصل شد که ذیل مقوله اصلی فرسایش اعتمادی نهادی، کد گذاری شده ‎‍است.

    کلید واژگان: کارگران, بیکاری, نهادهای حمایتی و رفاهی, اعتماد نهادی, فرسایش اعتماد نهادی
    Mohadeseh Zia Naserani, Hossein Afrasiabi *, Seyedalireza Afshani, Hamid Ebadollahi-Chanzanagh
    Introduction

    One of the fundamental components of social capital is the level of social or institutional trust. Institutional trust emerges when citizens perceive government institutions as accountable, efficient, benevolent, predictable, open, transparent, fair, and honest. It represents an abstract form of trust placed in institutions and organizations. The degree of trust individuals have in different institutions varies across societies and evolves over time. People anticipate that each organization will act in alignment with its foundational goals and nature. Consequently, if an organization fails to act according to its defined objectives, it will lose its efficacy. The effectiveness or ineffectiveness of an organization, as perceived by different individuals in the society, influences the legitimacy or illegitimacy of that organization in their eyes. This, in turn, shapes people's level of trust in these institutions. Examining workers' experiences with welfare and social security institutions, such as Labor Department, Cooperatives and Social Welfare, and Social Security Organization, can be of great significance in comprehending the acceptance, legitimacy, or illegitimacy of these institutions from the workers' perspective. Therefore, the aim of the present study was to investigate workers' experiences when interacting with these institutions. In doing so, we sought to address the following questions: How do workers feel when they visit these institutions? To what extent do they perceive these institutions as facilitators? What has been their interaction with the staff of these supportive institutions? How do they evaluate the efficiency of these institutions? And are they inclined to revisit them to resolve their issues?

    Materials & Methods

    In this exploratory study, a constructivist grounded theory approach rooted in the interpretive-critical paradigm was employed. The researchers assumed multiple roles, including that of a worker, researcher, and employee of one of the supportive institutions in the field, to gather the necessary data. In the initial stage, one of the researchers immersed themselves in the role of a worker, adopting a covert and non-systematic observation approach within a natural setting to collect data. This involved actively participating in the worker's role and observing the environment.The second stage involved the researchers assuming their actual roles as researchers in workshops and supportive welfare institutions. Through interactions with workers, techniques, such as semi-structured interviews, were conducted and the researchers attended dispute resolution sessions between workers and employers at Tehran Province Cooperatives, Labor, and Social Welfare Administration.The third stage involved one of the researchers assuming the position of an employee in a relevant supportive institution, specifically the Social Security Organization. By becoming a complete participant in the research field, the researcher aimed to gain a deeper understanding of the workers' level of trust in welfare and supportive institutions, as well as the nature of their interactions with these institutions. Similar to the first stage, information was collected through covert and non-systematic observation within a natural setting.Participant selection was done through a purposive and theoretical sampling approach. The sample consisted of unemployed Iranian workers living in Tehran, who were accessed through referrals to the Labor, Cooperatives, and Social Welfare Administration, as well as the Social Security Organization. The number of participants continued until theoretical saturation was achieved, adhering to the principles of qualitative sampling. Theoretical and analytical field notes provided a comprehensive understanding of the research context. These notes aided in uncovering covert policies, capturing insights that could not be extracted solely through worker interviews, and facilitated the comprehension of the underlying relationships between agents of supportive institutions and workers. The enrichment of categories, the strengthening of relationships between concepts and categories, and the inclusion of 37 workers with workshop experience ultimately led to theoretical saturation.

    Discussion of Results & Conclusion

    Institutional distrust is a form of distrust that exists at intermediate levels within the society. It pertains to the lack of trust in organizations, administrations, and various types of institutions in the society. These organizations and institutions serve as intermediaries between the broader governing system at the macro level and the interactions between individuals at the micro level. They are established as a result of macro-level policymaking and their existence is shaped and sustained through the actions of individuals at the micro level, while also being influenced by conflicts between actions and reactions. Our analysis of the interviewees' narratives led us to a different conclusion regarding institutional trust and the factors that enhanced or undermined it compared to the existing discussions. While Claus Offe argues that institutional trust is contingent upon the performance of organizational agents and actors, our analysis of the interviewees' narratives suggested that institutional distrust could be examined at two levels: agency and structure. This level of analysis aligned with Sztompka's analysis of institutional distrust.The difference in the findings of our study did not lie in the level of analysis, but rather in the specific factors influencing each level of analysis. It appeared that institutional distrust arose from the actions of implementers and institutional agents within the dominant institutions, as well as the structure of the institutions themselves. At the agency level, visitors' negative experiences with agents and institutional intermediaries, including encounters with administrative, financial, and moral corruption, lack of empathy from intermediaries,and bureaucratic obstacles that hindered the exercise of individual rights, along with nepotism and a management style reminiscent of tribalism, contributed to the prevalence of institutional distrust among the public.Since institutional distrust at the agency level often contradicts the underlying philosophy and goals of institutions and organizations, it tends to be more concrete and observable and has received more attention. Visitors are generally more aware of this level of institutional distrust. Moreover, institutional distrust at the agency level is more amenable to reform.However, a more abstract and intangible form of institutional distrust exists at the structural level. Each institution has its own social objectives and goals. Consequently, institutions have explicit and implicit policies that ensure their survival. If an organization's overt and covert policies, which define the scope of its actions and agency, conflict with the organization's fundamental goals that shape its philosophy and nature, the organization will fail to meet visitors' expectations, thereby eroding institutional trust. This level of institutional distrust does not stem from the actions of individual agents, but rather from structural factors. Unfortunately, in most cases, visitors are unaware of these institutional constraints and attribute their dissatisfaction to the staff and intermediaries of the organization. In reality, these intermediaries operate within the confines of the organizational structure, having limited authority, decision-making power, and agency.Therefore, it could be inferred that the erosion of institutional trust was not solely influenced by the performance of agents within welfare and supportive institutions, with whom workers directly interacted, but also stemmed from covert and hidden policies that influenced the organization's performance, often remaining concealed from visitors.

    Keywords: Workers, Unemployment, Support, Welfare Institutions, Institutional Trust, Erosion Of Institutional Trust
  • علیرضا زارعی، علی روحانی*، سید علیرضا افشانی، سید محسن موسوی

    نوسانات اقتصادی در چند سال گذشته، پیامدهای اجتماعی فراوانی داشته است؛ ازجمله مهاجرت های گسترده تا گسترش مشاغل کاذب. شهرهای بزرگ و به ویژه صنعتی، بیشترین پیامدهای اجتماعی را متحمل می شوند و از نوسانات اقتصادی نشیت می گیرند. یکی از مشهودترین پیامدهای اجتماعی این وضعیت، گسترش زباله گردی است. شهر میبد به عنوان شهری کوچک، اما کاملا صنعتی، شاهد گسترش زباله گردی است. این وضعیت در یک دهه گذشته، تا حد زیادی در توسعه نامتوازن صنعتی ریشه داشته است. شهر میبد در طی سه دهه گذشته به طور متوسط و در خوش بینانه ترین حالت ممکن، سالانه پذیرای بیش از هزار نفر مهاجر بوده است. برآیند این امر، تغییرات اجتماعی - فرهنگی شتابان در شهر بوده است؛ به همین دلیل، در این پژوهش کوشش شده است تا زباله گردی در بستر توسعه صنعتی نامتوازن و ورود گسترده مهاجران مطالعه شود. این پژوهش سعی کرده است تا با پارادایمی پراگماتیستی، چندگانه گرایی روش شناختی را به کار ببرد. در این میان با استفاده از مشاهدات مشارکتی و غیر مشارکتی، بازسازی اولیه در داده ها انجام و سپس داده های گفت وگو محور با مصاحبه های عمیق جمع آوری شد. مقوله های اصلی استخراج شده از این مصاحبه ها در قالب مقولاتی، شامل بسترهای زباله گردی، اقتصاد زباله گردی، سودجویی استثمارگرانه خانوادگی، ضایعات شهری/شهر ضایعاتی، زیستن آسیب، زباله گردی، دروازه جرم و ترویج نهادی زباله گردی ارایه شد. نتایج نشان داد زباله گردی پدیده ای در حال گسترش و محصول نابرابری مشهود اقتصادی/طبقاتی است. در این میان علاوه بر شهروندان عادی که زیستشان با ناملایمات همراه شده است، اقشار آسیب پذیر و حاشیه ای همانند زنان و کودکان، زیستی آسیب گونه دارند و معمولا کمترین بهره ممکن را از اقتصاد زباله گردی می برند. بهره اصلی در دل این صنعت، در اختیار ضایعات فروشی هاست ؛ هرچند خود آنان نیز در اقمار بیرونی قرار می گیرند. این وضعیت، نابرابری ساختاری طبقاتی را آشکارتر/بغرنج تر کرده است.

    کلید واژگان: زباله گردی, توسعه صنعتی نامتوازن, مهاجرت, مردم نگاری انتقادی, میبد
    Alireza Zarei, Ali Ruhani *, Seyedalireza Afshani, Seyed Mohsen Mousavi
    Introduction

    Unbalanced industrial development and the lack of coordination of cultural, economic, and social structures in attracting the development criteria will lead to rapid developments in some structures and backwardness of other structures of society. The result of such a process is what we see in industrial cities today. In fact, the focus on industries in industrial cities has led to a massive flood of immigrants and created a variety of patterns of life in these cities, which causes many social damage, one of which is the phenomenon of Dumpster diving. In fact, Dumpster divers are a group of people, who informally collect, sort, process, and sell urban waste, thus earning their living through the collection and recycling of waste and its sale. It is important to address the issue of Dumpster diving from different angles. Firstly, it is crucial to thoroughly examine the negative consequences of Dumpster diving on Dumpster divers themselves, the general public, and the city as a whole. Secondly, the deprivation of fundamental rights for Dumpster divers is a pressing issue that needs to be addressed. Thirdly, the nature of their work and the conditions, under which they operate, give rise to numerous problems and injuries, posing a threat not only to the individuals involved, but also to the overall health of the community. Meybod, a small yet fully industrialized city, has experienced a significant rise in Dumpster diving. Consequently, both immigrants and native residents of the city, who are responsible and law-abiding citizens, express deep concern regarding this matter. The prevalence of this issue is evident in small cities like Meybod, where a significant number of waste collectors, who are part of the Dumpster diving community, operate. This situation is largely a result of the imbalanced industrial development witnessed in the past decade. Over the course of the last three decades, Meybod has experienced an annual influx of over 1,000 immigrants, leading to rapid social and cultural transformations within the city. Therefore, this research aimed to investigate the phenomenon of Dumpster diving within the context of unbalanced industrial development and mass migrations. 

    Materials and Methods

    This research employed a methodological pluralism approach within a pragmatist paradigm, utilizing critical ethnography with Carspecken's approach. The data collection process involved a combination of participatory and non-participatory observations. Initial data reconstruction was conducted followed by in-depth interviews that focused on dialogue-oriented data collection. A total of 20 individuals were purposefully selected for interviews using a snowball method. The selection process prioritized diversity in terms of gender, education level, age, and other relevant factors. The researchers employed observation techniques, as well as semi-structured and deep interviews, to collect data. The findings from these interviews were categorized into several themes, including Dumpster diving contexts, Dumpster diving economy, exploitative family profiteering, waste city, living with problems, Dumpster diving as a gateway to crime, and institutional promotion of Dumpster diving.

    Discussion of Results & Conclusion

    In recent decades, advancements in science and technology have significantly improved the quality of life for people worldwide, addressing numerous diseases and poverty-related issues. However, these advancements have also led to a widening global inequality. This inequality has far-reaching consequences, not only economically, but also politically and socially. It can give rise to various social issues within each country and region, such as large-scale migration. These migrations, in turn, result in significant damages, one of which is the practice of Dumpster diving. Dumpster diving can be attributed to several factors, including unemployment, insufficient income, job loss, lack of government and organizational support (including insurance coverage), addiction, and lack of family support. Individuals may also turn to Dumpster diving due to their reluctance to beg for assistance. Additionally, some individuals perceive Dumpster diving as a lucrative option. In conclusion, while science and technology have brought about positive changes, the widening inequality poses significant challenges. The consequences of this inequality, including Dumpster diving, have profound social implications. Addressing the root causes of Dumpster diving, such as unemployment and lack of support systems, is crucial to mitigate its negative effects and promote a more equitable society. The findings indicated that Dumpster diving was a growing phenomenon directly linked to visible economic and class disparities. While individuals facing adversity in their lives engaged in Dumpster diving, it was the vulnerable and marginalized groups, including women and children, who were most affected and derived minimal economic benefits from this practice. The primary beneficiaries of this industry were the local managers, who controlled its profits. Consequently, this situation further exacerbated the complexity of structural class inequality.

    Keywords: Dumpster Diving, Unbalanced Industrial Development, Migration, Critical Ethnography, Meybod
  • اکرم سالاری، سید علیرضا افشانی *، شادی ضابط

    هدف این پژوهش، ارائه مدل مطلوب برندینگ نهادینه شده بانک صادرات با استفاده از رویکرد نظریه زمینه ای است. جامعه هدف پژوهش، کارشناسان حوزه روابط عمومی و بازاریابی هستند که با استفاده از نمونه گیری هدفمند و نظری تعداد 14 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری داده ها، مصاحبه نیمه ساختار یافته است و تجزیه و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد که برای بهبود برند بانک صادرات، باید بسترهایی را فراهم کرد که موجب افزایش تولیدات آن شود. این بسترها شامل 3 شرط علی (نابسامانی اقتصادی، برنامه ریزی استراتژیک تبلیغات، رسالت بانک)، 4 شرایط زمینه ای (رفتار تعاملی بانک، تبلیغات رقابتی مبتنی بر شناخت، توجیه پذیری طرح های بانکی، اخلاق حرفه ای)، 4 شرایط مداخله گر (فروکاست اعتماد مشتریان، آسیب شناسی تبلیغات، خودشیفتگی برند، کاهش ارزش کیفی برند) 9 استراتژی ها (استراتژی های هدفمند تبلیغات، مدیریت ارتباط با مشتری،کیفیت تعاملات و ارتباط با مشتری، عوامل کلیدی در پیاده سازی CRM، رهبری استراتژیک تبلیغات، ارزشیابی تبلیغاتی مبتنی بر مخاطبین، مدیریت اجتماعی تبلیغات، آفرینش فرصت های جدید، استراتژی نوسازی تبلیغات) و 4 پیامد (توسعه برند، بهبود مستمر عملکرد، همگرایی منافع، همسوسازی منافع) می باشد. بر همین اساس، برندینگ نهادینه شده در ذهن مشتریان از تبلیغات در قالب های مختلف و با تدوین مدل مناسب خود را نشان می دهد.

    کلید واژگان: تبلیغات, بینش مشتری, همسویی منافع, برندینگ, بانک صادرات
    Akram Salari, SeyedAlireza Afshani *, Shadi Zabet

    The purpose of this research is to present the desired institutionalized branding model of Saderat Bank using the grounded theory approach. The target population of the research is public relations and marketing experts, who were selected using purposeful and theoretical sampling in the number of 14 people. The data collection tool is a semi-structured interview, and the data analysis was done in three stages of open, central and selective coding. The findings show that in order to improve the brand of Saderat Bank, platforms must be provided to increase its production. These platforms include 3 causal conditions (economic turmoil, strategic advertising planning, bank mission), 4 background conditions (interactive behavior of the bank, competitive advertising based on knowledge, justification of banking plans, professional ethics), 4 intervening conditions (disappointment of customer trust, pathology of advertising) 9 strategies (targeted advertising strategies, customer relationship management, quality of interactions and customer relationship, key factors in CRM implementation, strategic advertising leadership, audience-based advertising evaluation, social management of advertising, creation of opportunities new, advertisement renewal strategy) and 4 consequences (brand development, continuous improvement of performance, convergence of interests, alignment of interests). Based on this, institutionalized branding in the minds of customers shows itself through advertisements in different formats and by developing a suitable model.

    Keywords: Advertising, customer insight, alignment of interests, branding, Saderat Bank
  • سید علیرضا افشانی*، ضیاءالدین ستارزاده
    اهداف

    امروزه از مهم ترین مسایل زیست انسانی، توجه به محیطی است که در آن زندگی می کند. هدف از این مطالعه بررسی رابطه بین سرمایه اجتماعی و فرهنگی با مسوولیت پذیری زیست محیطی بر مبنای مفهوم سرمایه در اندیشه بوردیو است.

    روش مطالعه

    این پژوهش به روش پیمایشی با جامعه آماری شهروندان 15 ساله و بیشتر شهر یاسوج اجرا شده است. حجم نمونه مبتنی بر فرمول کوکران و بر اساس واریانس محاسبه شده از پیش آزمون و با 95 درصد اطمینان، 323 نفر تعیین شد. اعتبار پرسش نامه نیز از نوع صوری و پایایی آن با استفاده از آلفای کرونباخ اندازه گیری شد.

    یافته ها

    نتایج تحقیق نشان داد که بین سرمایه اجتماعی و سرمایه فرهنگی تجسم یافته با مسوولیت پذیری زیست محیطی رابطه معناداری وجود دارد. بین متغیرهای زمینه ای (جنسیت، تحصیلات، وضعیت اشتغال، وضعیت تاهل) با مسوولیت پذیری زیست محیطی رابطه معناداری وجود ندارد. مدل یابی معادله ساختاری نشان داد که 44 درصد از واریانس متغیر مسوولیت پذیری زیست محیطی توسط متغیرهای سرمایه اجتماعی (با تاثیر بیشتر) و سرمایه فرهنگی تبیین می شود.

    نتیجه گیری

    بر اساس یافته های این پژوهش و نظریه بوردیو، هرچه سرمایه اجتماعی و فرهنگی شهروندان بیشتر باشد مسوولیت پذیری زیست محیطی مطلوب تری دارند. در شهر یاسوج به دلیل التزام به روابط و پیوندهای قومی و طایفه ای، برخورداری از سرمایه اجتماعی در قالب حمایت اجتماعی در شبکه های ارتباطی نقش بسیار موثری در ترغیب مردم به رفتارهای مسوولانه زیست محیطی دارد. بنابراین، در راستای آموزش های نظری و عملی افراد در رفتارهای مسوولانه زیست محیطی با استفاده از خود شهروندان، صدور مجوز فعالیت به سازمان های مردم نهاد در حیطه محیط زیست با حداقل دخالت دولت، برگزاری کارگاه ها و همایش ها و اجتماعات عمومی، تقویت پل های ارتباطی بین مردم و سازمان های مسوول در حوزه محیط زیست به ویژه از طریق فضای مجازی، تقویت ارتباطات و اعتمادسازی بین مردم و سازمان های غیردولتی از جمله نهادهای مذهبی و آموزش خانواده ها از طریق مدارس پیشنهاد می شود.

    کلید واژگان: مسوولیت پذیری زیست محیطی, سرمایه اجتماعی, سرمایه فرهنگی, بوردیو, یاسوج
    Seyed Alireza Afshani *, Ziauddin Satarzadeh
    Objectives

    Today, one of the most important issues of human life is to pay attention to the environment in which one lives. The purpose of this study is to examine the relationship between social and cultural capital and environmental responsibility based on the concept of capital in Bourdieu's thought.

    Methods

    This research was carried out using a survey method with a statistical population of citizens aged 15 years and older in Yasouj city. Based on Cochran's formula and the variance calculated from the pre-test with 95% confidence, 323 people were selected as the sample size. The validity of the questionnaire was also measured by its formal type and reliability using Cronbach's alpha.

    Results

    The research results showed a significant relationship between social capital and embodied cultural capital and environmental responsibility. There is no significant relationship between contextual variables (gender, education, employment status, and marital status) with environmental responsibility. Structural equation modeling showed that 44% of the variance of the environmental responsibility variable is explained by the variables of social capital (with more influence) and cultural capital.

    Conclusion

    Based on the findings of this research and Bourdieu's theory, the more social and cultural capital citizens have, the better their environmental responsibility. In the city of Yasouj, due to the commitment to ethnic and tribal relations and ties, having social capital in the form of social support in communication networks plays a very effective role in encouraging people to behave in an environmentally responsible manner. Therefore, in line with the theoretical and practical training of people in environmentally responsible behavior using citizens, it is suggested to issue licenses to NGOs in the field of environment with minimal government interference, holding workshops, conferences, and public gatherings, strengthening communication bridges between people and responsible organizations in the field of environment, especially through virtual space, strengthening communication and building trust between people and non-governmental organizations, including religious institutions, and educating families through schools.

    Keywords: Environmental Responsibility, social capital, cultural capital, Bourdieu, Yasouj
  • وحید رحمتی، علی محمد مزیدی*، سید علیرضا افشانی

    کشور ایران با دارا بودن یازده بندر استراتژیک ، سهم گسترده ای از کشتیرانی تجاری، نظامی و مسافری را در دنیا از آن خود کرده است ؛ لذا ضروری است تمهیدات مناسبی در جهت ایمنی کشتیرانی در این کشور اتخاذ گردد . این پژوهش به دنبال تحلیل تجربی از تاثیر راهبردهای روابط عمومی در ارتباطات ایمن کشتیرانی می باشد. روش تحقیق در پژوهش حاضر از نوع کیفی و کمی است. در بخش کیفی از ابزار مصاحبه استفاده شده است و در همین راستا با خبرگان تا رسیدن به اشباع نظری مصاحبه گردید و با استفاده از نرم افزار مکس کیو دی ای ، کدگذاری داده ها انجام شد و ابعاد و مولفه های بخش کیفی به شرح موارد زیر شامل مشکلات دریانوردان، مسئولیت در قبال سهامداران، مدیریت سوانح دریانوردی، مدیریت بحران سوانح دریایی، حفاظت از منافع، تقاضا برای دریانوردی، فرهنگ دریایی، کاهش دغدغه دریانوردان، فرهنگ دریانوردی و ارتقاء کیفیت آموزش دریانوردان شناسایی شدند. در بخش کمی نیز با استفاده از ابزار پرسشنامه محقق ساخته که از بخش کیفی حاصل شد ؛ پس از ارائه فرضیه ها، با توجه به نتایج بخش کیفی ،به ارزیابی فرضیه های تحقیق پرداخته شد ؛ و همچنین از طریق نرم افزار اس پی اس اس داده های به دست آمده در بخش کمی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. ضمنا با استفاده از آزمون رگرسیون خطی، فرضیه ها مورد بررسی شدند و در نتیجه همه فرضیه های پژوهش تایید گردید.

    کلید واژگان: روابط عمومی, فرهنگ دریایی, ارتباطات, کشتیرانی
    Vahid Rahmati, Alimohamad Mazidi *, Seyed Alireza Afshani

    With eleven strategic ports, Iran has acquired a large share of commercial, military and passenger shipping in the world; Therefore, it is necessary to take appropriate measures for the safety of shipping in this country. This research seeks to empirically analyze the effect of public relations strategies on safe shipping communications. The research method in this study is qualitative and quantitative. In the qualitative section, the interview tool was used, and in this regard, the experts were interviewed until theoretical saturation was reached, and data coding was done using Max QDA software, and the dimensions and components of the qualitative section are as described below. Seafarers' problems, responsibility to stakeholders, management of maritime accidents, crisis management of maritime accidents, protection of interests, demand for seafaring, maritime culture, reduction of seafarers' concerns, seafaring culture and improving the quality of seafarers' education were identified. In the quantitative part, the researcher made a questionnaire tool that was obtained from the qualitative part; After presenting the hypotheses, according to the results of the qualitative section, the research hypotheses were evaluated; And also through SPSS software, the obtained data were analyzed quantitatively. In addition, using linear regression test, the hypotheses were examined and as a result, all research hypotheses were confirmed.

    Keywords: Public Relations, Maritime Culture, Communication, Shipping
  • شکیلا مرادی، علی روحانی*، سید علیرضا افشانی
    زمینه و هدف

    جوانان سرآمدان تغییر در هر جامعه ای هستند. در این میان، جوانان دانشجو از اهمیت ویژه ای برخوردارند. آنان در طی چند دهه اخیر، منادیان اصلی تغییر در جامعه بوده اند. در طی همه گیری کووید 19 زندگی آنان هرچه بیشتر شبکه ای تر شد و ارتباطات آنان در عین رشد و گستردگی، مجازی تر شد. این وضعیت زندگی، آنان را دچار پارادوکس خاصی کرد که در عین شبکه ای بودن، خودمدارتر گشته بود. 

    روش و داده ها: 

     گردآوری دادها با استفاده روش نظریه زمینه ای انجام شد. در این مسیر، دانشجویان 19-18 ساله نورود به دانشگاه به عنوان جامعه هدف پژوهش حاضر انتخاب شدند. با توجه به حساسیت نظری پژوهش، مصاحبه هایی عمیق با 20 نفر از آنان با استفاده از نمونه گیری نظری صورت پذیرفت. 

    یافته ها

    یافته ها در قالب 12 مقوله اصلی شامل پروبلماتیک چهره در بلوغ، پروبلماتیک اعتمادبه نفس، بسترهای ارتباطی، خودمداری، انفعال گرایی، حل مساله و... بود. جوانان پژوهش حاضر مسیری را طی می کنند که در آن پیچیدگی زندگی اجتماعی پررنگ است و ویژگی اصلی آن عدم تعین است. به همین دلیل مسیرهای انتخابی آنان به خودمداری در عین ارتباطات گسترده ختم می شود. بر اساس این مقولات مدل پارادایمی و نظریه تجربی ارائه شد. 

    بحث و نتیجه گیری

    نتایج تحقیق حاکی از آن است که جوان، در مرکز کشاکش پویایی های عاملیت و ساختار قرار دارد. جوانان سعی می کنند، علی رغم فشارهای محدودکننده سیستماتیک، فضاهای تعاملی خود را بسازند، ریسک کنند، بسترها و شبکه های ارتباطی خود را داشته باشند که تا حد زیادی در این امر موفق بوده اند. 

    پیام اصلی:

     خودمداری در جوانان تا حدی محصول زندگی شبکه ای آنان است. این وضعیت به طور متناقض نمایی از یک سو برآمده از زندگی شبکه ای و از سوی دیگر برآمده از گستردگی ارتباطات آن است. درواقع، آنها همراه با ارتباطات گسترده، دچار خودمداری اجتماعی هستند.

    کلید واژگان: جوانان, خودمداری, دانشجویان نورود, ارتباطات مجازی, دانشگاه یزد
    Shakila Moradi, Ali Ruhani *, Seyed Alireza Afshani
    Background and Aim

    Young individuals are recognized as the leading agents of societal change over the last several decades. With the onset of the COVID-19 pandemic, their lives have become increasingly intertwined with digital networks, leading to a growth in virtual communication. This shift has introduced a paradoxical aspect to their lives, where, despite being more connected, they have become more centered on self-orientation. 

    Methods and Data:

    To investigate this issue, the systematic grounded theory approach was employed. The sample consisted of Yazd University students in their junior year, aged between 18 and 19. Based on theoretical sensitivity of the research, in-depth interviews were carried out with 20 selected individuals through theoretical sampling. 

    Findings

    The findings were in the form of 12 main categories, including problematic self-image, self-confidence challenges, communication context, self-control, passivity, problem solving, etc. These young people went through a trajectory characterized by the complexities and uncertainties of societal life. As a result, their chosen trajectories resulted in self-restraint even with extensive social relationships. A paradigmatic model and substantive theory have been developed from these categories. 

    Conclusion

    Young adults stand at the forefront of the dynamics tension between agency and structure. They try to build their own spaces for interaction, take risks, and develop their own platforms and communication networks, despite the systematic limiting pressures. To a significant degree, they have been successful achievement in these efforts.

    Keywords: Youth, Self-control, Virtual Communication, Junior students, Online Life Experiences, Yazd
  • سید علیرضا افشانی، آزاده ابویی*، فاطمه عاصی حداد
    مقدمه

    طلاق یکی از مسایل شایع بین زوجین است. بسیاری از پژوهش ها به بررسی پرخاشگری در خانواده پرداخته اند اما اینکه کدامیک از انواع پرخاشگری، به ویژه بین زوجین متقاضی طلاق، فراوانی بیشتری دارد، کمتر مورد توجه محققان بوده است. این پژوهش، تعیین رابطه بین پرخاشگری و کیفیت زندگی زوجین متقاضی طلاق بود. 

    مواد و روش کار

    جامعه ی آماری، کلیه ی زوجین متقاضی طلاق و مراجعه کننده به مرکز تحکیم خانواده شهر یزد در سال1400 بودند که 180 نفر از آنها به صورت نمونه گیری در دسترس، انتخاب شدند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش، پرسشنامه AQ و پرسشنامه (WHOQOL-100) بود. جهت تحلیل داده ها ازضریب همبستگی پیرسون و مدل یابی معادلات ساختاری از نرم افزارهای SPSS و Amos استفاده شد.

    یافته ها

    در مجموع، پرخاشگری کمتر از متوسط نظری و کیفیت زندگی، بیشتر از متوسط نظری بوده است. یافته های به دست آمده از ماتریس همبستگی نشان داد بین ابعاد پرخاشگری با ابعاد کیفیت زندگی، رابطه معکوس و معنی دار وجود داشت. مدل معادله ساختاری نیز نشان داد پرخاشگری بر کیفیت زندگی اثر معکوس و معنی دار دارد. در مجموع، متغیر پرخاشگری، 18 درصد از واریانس متغیر کیفیت زندگی را تبیین کرد. شاخص های برازش نشان دهنده مطلوبیت برازش مدل و حمایت داده ها از مدل بود.

    نتیجه گیری

    با توجه به اینکه کیفیت زندگی با پرخاشگری رابطه معکوس و خشم و پرخاشگری بدنی با کاهش سلامت روان رابطه دارند، لازم است متخصصان در حوزه خانواده این مهم را برای اقدامات پیشگیرانه در نظر بگیرند.

    کلید واژگان: زوجین, طلاق, کیفیت زندگی, پرخاشگری
    Seyed Alireza Afshani, Azade Abooei*, Fateme Asihaddad

    Objective (s): This study aimed to assess the relationship between aggression and the quality of life of couples applying for divorce.

    Methods

    This was a cross sectional study. The statistical population was all couples who applied for divorce and referred to the Yazd Family Consolidation Center, Iran in 1400. Of these, a sample of 180 individuals were selected through availability.  The Aggression Questionnaire (AQ) and the World Health Organization Quality of Life (WHOQOL-100) questionnaire were used to collect the data. The data were analyzed by performing Pearson's correlation and structural equation modeling.

    Results

    The findings obtained from the correlation matrix showed that there was an inverse and significant relationship between the dimensions of aggression and the dimensions of quality of life (r = -0.43). The structural equation model also showed that aggression had an inverse and significant effect on quality of life (p<0.01). In total, the aggression explained 18% of the variance of the quality of life. The fit indices indicated the goodness of fit of the model and supported the data for the model.

    Conclusion

    Quality of life has an inverse relationship with aggression in general. In particular, anger and physical aggression are related to mental health reduction.

    Keywords: Couples, Divorce, Quality of Life, Aggression
  • جواد آذرنگار، سید علیرضا افشانی*، سید علی محمد مزیدی

    مطبوعات در سال های اخیر و تحت تاثیر عوامل مختلفی مانند مجازی شدن ساختارهای فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و اقتصادی از یک طرف و محدودیت های موجود از طرف دیگر، با ریزش مخاطب مواجه بوده اند. نتیجه این فرآیند فاصله گزینی مردم از مطبوعات بوده است. پژوهش حاضر دلایل، فرآیندها، راهبردها و پیامدهای این مسیله را بررسی کرده است. این پژوهش با روش تحقیق نظریه زمینه ای (رویکرد سیستماتیک) انجام شده است. مشارکت کنندگان پژوهش، متخصصان ارتباطات و رسانه های ارتباطی و افرادی بودند که حداقل 7 سال سابقه فعالیت در زمینه مطبوعات داشتند. بر این اساس و با روش نمونه گیری هدفمند 29 نفر انتخاب شده و با روش مصاحبه نیمه ساختاریافته با آن ها مصاحبه انجام گرفت. داده های به دست آمده با استفاده از روش کدگذاری سه مرحله ای نظریه زمینه ای (کدگذاری باز، کدگذاری محوری و کدگذاری انتخابی) تحلیل شدند. یافته های پژوهش نشان داد که شرایط علی تاثیرگذار بر فاصله گزینی مطبوعات را می توان در سه بخش تقسیم بندی نمود: عوامل فرهنگی-اجتماعی (سنت شفاهی ایرانی، دیجیتالیزه شدن فرهنگ، مینیمالیستی شدن زندگی و بی اعتمادی نهادی)، عوامل سیاسی (محدودیت های سیاسی و سیاست زدگی رفتاری) و عوامل اقتصادی (فقر اقتصادی، تورم و گرانی). شرایط زمینه ای تاثیرگذار بر فاصله گزینی مردم از مطبوعات عبارت اند از: اقتصاد سیاسی و مجازی سازی. همچنین شرایط مداخله گر تاثیرگذار بر فاصله گزینی مردم از مطبوعات شامل دو مورد بود: ضعف محتوایی و ضعف ساختاری. راهبردها و استراتژی های مواجه با فاصله گزینی مردم از مطبوعات عبارت اند از: نوسازی محتوایی، نوسازی ارتباطی و نوسازی ساختاری. در صورت تحقق این راهبردها، مهم ترین پیامد برای مطبوعات، کاهش فاصله گزینی مردم از مطبوعات و نزولی شدن روند کاهش مخاطبان مطبوعات است.

    کلید واژگان: رسانه های ارتباطی سنتی, فضای مجازی, شبکه های اجتماعی, مخاطب, فاصله گزینی
    Javad Azarnegar, Seyed alireza Afshani *, Seyed alimohamad Mazidi

    In recent years, the press has witnessed a decline in its audience due to various factors, including cultural, social, political, and economic influences, as well as existing restrictions. This research aimed to investigate the reasons, processes, strategies, and consequences of this issue by employing the grounded theory method, which follows a systematic approach. The participants in this study were communication media experts and individuals with a minimum of 7 years of experience in the press field. Through purposeful sampling, a total of 29 people were selected and interviewed using a semi-structured interview. The data were analyzed using the three-step coding method of grounded theory, which includes open coding, axial coding, and selective coding. The findings revealed that the causal conditions influencing the distancing of the press can be categorized into three parts: socio-cultural factors (such as Iranian oral tradition, digitization of culture, minimalistic life, and institutional mistrust), political factors (including political restrictions and behavioral politicization), and economic factors (such as economic poverty, inflation, and high prices). The contextual conditions contributing to people's distance from the press are the political economy and virtualization. Additionally, the intervening conditions impacting people's distance from the press encompass content weakness and structural weakness. To address this issue, strategies such as content modernization, communication modernization, and structural modernization were identified. If these strategies are successfully implemented, the most significant consequence for the press would be a reduction in people's distance from it, leading to a decrease in the downward trend of the press audience.

    Keywords: Traditional Communication Media, Virtual Space, Social Networks, audience, Distance Selection
  • سید علیرضا افشانی، فائزه شمس الدین قطرم*

    کار به عنوان یکی از اشکال رفتار انسانی در قالب فرهنگ حیات معنا پیداکرده است و تاریخچه زندگی انسان، نشان دهنده اهمیت کار و انتخاب شغل است. فرآیند انتخاب شغل سال ها قبل از پایان تحصیلات دبیرستان آغاز می شود و تا انتخاب شغل واقعی ادامه می یابد. بنابراین، تحقیق حاضر به بررسی فهم شکل گیری انتظارات شغلی دختران نوجوان یزدی پرداخته است. روش پژوهش حاضر کیفی است و پژوهشگر در آن به دنبال واکاوی و استخراج بسترهای زمینه ساز انتظارات شغلی دختران و موانع آن است. مشارکت کنندگان در این پژوهش را 15 نفر از دختران نوجوان در مرحله انتخاب رشته با دامنه سنی بین 15-16 سال (پایه نهم و دهم) تشکیل می دهند و گردآوری اطلاعات با استفاده از روش مصاحبه انجام شد. سپس با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی یافته ها تحلیل و پردازش شدند. یافته ها در قالب 13 مقوله اصلی ازجمله مخالفت والدین، دوستان مخالف، هژمونی مجازی، منفی گرایی نسبت به بسترهای موجود، حصار در عادت واره های محدود، نظام آموزشی ناکارآمد و فرسودگی شغلی ارائه شد. مقوله هسته با عنوان هراس از ناکامی شغلی استخراج و بر اساس آن مدل پارادایمی و نظریه زمینه ای ارائه شد.

    کلید واژگان: انتظارات شغلی, دختران, نوجوانان, هراس, ناکامی شغلی
    Seyed Alireza Afshani, Faezeh Shamsaddin Qotrom *

    Work as one of the forms of human behavior has gained meaning in the form of life culture and the history of human life shows the importance of work and choosing a job. The process of choosing a job begins years before the end of high school education and continues until choosing a real job. Therefore, the present research has examined the understanding of the formation of career aspirations of teenage girls in Yazdi. The current research method is qualitative and the researcher looks for the underlying causes of girls' job expectations and their obstacles. In this study, the researcher interviewed 15 teenagers who were in the stage of choosing a major, and the age range of the participants was 15-16 years (9th and 10th grade). Then, using open, central and selective coding, the findings were analyzed and processed. The findings were presented in the form of 12 main categories, including structural walls, compassionate patronage, virtual hegemony, justice-avoidance platforms, fences in limited habits, inefficient educational system, and job burnout. The core category titled fear of job failure was extracted and based on that paradigm model and background theory were presented.

    Keywords: Job Expectations, Girls, Teenagers, Panic, Job Failure
  • اکرم سالاری، سید علیرضا افشانی*، شادی ضابط
    هدف این پژوهش، ارایه مدل کیفیت تحلیل بینش مشتری بانک صادرات با استفاده از رویکرد نظریه زمینه ای است. روش تحقیق، از نظر هدف، کاربردی و از نظر شیوه اجرا، کیفی است. جامعه هدف پژوهش شامل کارشناسان حوزه روابط عمومی و بازاریابی که با استفاده از نمونه گیری هدفمند و نظری، تعداد 12 نفر انتخاب شدند. ابزار گردآوری اطلاعات، مصاحبه نیمه ساختار یافته است و تجزیه و تحلیل داده ها در سه مرحله کدگذاری باز، محوری و گزینشی انجام شده است. یافته ها نشان می دهد که برای کیفیت تحلیل بینش مشتری بانک صادرات، باید بسترهایی را فراهم کرد که موجب افزایش تولیدات آن می شود. این بسترها شامل شرایط علی (کثرت فعالیت های رقابتی سالم/ ناسالم و ضرورت عدم نگاه ابزاری)، شرایط زمینه ای (کارکرد مولفه های فردی- اجتماعی مخاطبین، برهمکنش نیاز- واکنش و تغییر ذایقه مشتریان)، شرایط مداخله گر (مخاطرات تبلیغات تقلیدی، ایستایی تبلیغات و موفقیت/ شکست زمینه مند تبلیغات) استراتژی ها (استفاده سیستماتیک از مکانیزم های بازخورد، اطلاع رسانی مناسب به جامعه هدف، مشتری مداری، کیفیت بومی سازی تبلیغات، ایجاد احساس تعلق همدلانه، مدیریت مشارکتی، تولید تبلیغات کارآمد و ماهیت ارتباط معطوف به هدف) و 5 پیامد (بازخوردهای مثبت، اقناع مشتریان، جذب/ فرار منابع مالی/ غیرمالی، تحقق اهداف بانک و مشتری و بازخوردهای منفی) می باشد. نتایج نهایی نشان می دهد که بینش مشتری در واقع از پاسخ شرکت به تهدیدها و فرصت های محیطی پشتیبانی می کند و به رشد متمرکز بر مشتری کمک می نماید. بر همین اساس تحلیل بینش مشتری برای درک انتظارات آن ها از تبلیغات در قالب های مختلف و با تدوین مدل مناسب خود را نشان می دهد.
    کلید واژگان: بینش مشتری, بانک صادرات, مدیریت مشارکتی, مشتری مداری, تبلیغات
    Akram Salari, Seyed Alireza Afshani *, Shadi Zabet
    The aim of this research is presenting a model of Saderat bank customer insight analysis quality by using grounded theory.  Aim society is combination of marketing and public relation experts that 12 of them have chosen by using purposive and theoretical sampling. Data collecting tool is semi structured interview and data analysis has done in three stages, open, axial and selecting coding.  Findings show that to achieve Saderat bank customer insight analysis quality should provide background that cause to increase products. The background includes: 2 causal conditions (plurality of healthy/unhealthy competitive acts, lack of instrumental look necessity), 3 contextual conditions (function of social-personal component for contacts, interaction of requirement-reaction, change of customer taste), 3 intervening conditions (risks of imitative advertisement, advertising stationary, contextual success/failure of advertisement), 8 strategies (systematic using of feedback mechanisms, suitable noticing to aimed society, customer orientation, quality of advertising localization, creating empathic feeling, participatory management,  producing efficient advertising and the nature of target oriented communication), 5 consequences (positive feedbacks, customer satisfaction, attraction/nan attraction financial/ non-financial references, bank and customer goal achievements and negative feedbacks). Final results show that customer insight supports the organization feedbacks to environment opportunities and threats and aids customer-concentrated growth. According to this, customer insight analysis shows itself to understand their expectations and edit a suitable model.
    Keywords: customer insight, Saderat bank, Advertising, participatory management, customer orientation
  • سیدعلیرضا افشانی، زینب هاشمی خواه*
    یکی از بسترهای زمینه ساز شکل گیری و تقویت اعتماد متقابل بین مردم، روابط اجتماعی است. در صورتی که روابط غیررسمی، بر پایه ی نوعی تعاملات عمیق عاطفی و دور از منفعت طلبی های فردی باشد، نه تنها تلطیف گر فضای اجتماع است بلکه شرایط ارتقای اعتماد اجتماعی را تسهیل می کند. پژوهش حاضر به بررسی نوع روابط و تعاملات، نحوه ی تداوم و کیفیت آن در روابط غیررسمی در بین مصاحبه شوندگان پرداخته است. در این راستا، مصاحبه-هایی عمیق با استفاده از روش کیفی و بر اساس رویکرد تفسیری انجام گرفت. در طراحی روش شناسی نیز، نظریه زمینه ای استفاده شد که با رویکرد عینی گرایی اشتراوس و کوربین، روایت ها تحلیل شد. جامعه ی هدف پژوهش، جوانان شهر یزد بودند که 20 نفر از آنان به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب و از طریق مصاحبه، اطلاعات مورد نیاز استخراج شد. «قطعه های کوچک صمیمیت در روابط» عنوان پدیده ای است که بازنمای روابط و معاشرت های صورت گرفته در بین مصاحبه شوندگان بوده است. این اصطلاح بازگو کننده ی فقدان وسعت و ژرفای روابط و عمق صمیمیت در آن می باشد. به عبارت دیگر، بازگو کننده ی رابطه هایی خرد شده و بسط نیافته با خانواده، دوستان و آشنایان بوده است که علی رغم ارتباط با هر کدام از گروه ها، روابط منفک و جدا بوده و ارتباط زنجیره ای شکل نیافته است. ضمن آن که صمیمیت در ابعاد کوچک، فاقد وسعت قلمرو و ژرفای عاطفی بوده و عمق این ارتباط با دوستان چندان تعریف نشده و معاشرت با دوستان و آشنایان در یک خلا صمیمیت با مراوده های سطحی، به مراتب ضعیف تر و کمرنگ تر از ارتباطات خانوادگی دیده شده است.
    کلید واژگان: جوانان, روابط غیررسمی, مراوده های سطحی, صمیمیت, یزد
    Seyedalireza Afshani, Zeinab Hashemikhah *
    Social relations pave the way to form and reinforce a mutual trust between people. If the network of informal interaction is based on a kind of emotional deep contact and away from individual self-interest, it will not only make the atmosphere of society better, but also facilitate the conditions for creating social trust. The present research studies the type of relations and interactions in youths’ informal interactions. As such, deep interviews were conducted using a qualitative method and according to an interpretational approach. In methodology, the grounded theory was applied and the narratives were analyzed according to Strauss and Corbin's objectivist approach. The target population of the study was the youth of Yazd. Twenty people were selected through targeted sampling and the required information was gathered by interview. “Small pieces of intimacy in relationships” was the name of a phenomenon portraying the kind of relations and interactions among the interviewees. This term indicates lack of span and depth of relationships and intimacy in these interactions. On the other words, it shows fragmented and undeveloped relations with family, friends and acquaintances, because in spite of the existence of a relationship with each of these groups, the kind of relationship is separated and isolated and it is not like a chain. Moreover, the intimacy was not emotionally deep and far-reaching. In fact, the depth of this relationship with friends is lost, and the interactions with friends and acquaintances happen in a non-intimate situation with contacts even weaker than family relations.Keywords: Youth, Informal Interactions, Surface Interactions, Intimacy, Yazd. ____________________________________________________________________________ Extended abstractIntroductionOne of the foundations for the formation and strengthening of mutual trust between people is social relations. If the informal relations are based on some kind of deep emotional interactions and far from personal interests, it will not only soften the atmosphere of the society but also facilitate the conditions for improving social trust. Every society needs emotional and empathetic bonds among the members of its small groups in order to speed up and facilitate its reflection in the big social space, the conditions of solidarity and national harmony. But for some time now, in the society, the type of reactions to the happenings, from the way of expressing anger and anger, or satisfaction, criticism and appreciation, has reached a dangerous way, and that is indifference.The basis of every social order is formed by emotion, differentiation and emotional connection, which is rooted in the dependence on the group with the feeling of membership in it, but a phenomenon such as social indifference is an expression of insensitivity, pessimism, reluctance and social depression. From a pathological point of view, indifference in society is known as a kind of social disease. As in its opposite point, any social concern and altruism in individual and social life is a sign of social dynamism and health.PurposeThe current research has investigated the type of relationships and interactions as well as the continuity and quality of communication in the informal relationships of young people. In detail, it should be said that the observation of daily behavior among young people shows that their emotional relationships have weakened and the reflection of that is the increase of indifference at the social level, which can lead to the reduction of the social responsibilities of young citizens in their future social life. In the meantime, Yazd province is exposed to these changes and transformations due to reasons such as pioneering and leading the use of the Internet in the country, having a huge flood of students who are the young generation and future builders of the society, and the arrival of tourists with cultural diversity. Therefore, according to the importance of the topic, the present research aims to evaluate the type of communication and friendships of young people in Yazd society in a qualitative study and to represent the informal interactions and the contexts of the formation of daily interactions of these young people in their own language.MethodologyThe present study is carried out in the form of qualitative methodology and using the background theory. The sampling was based on theoretical and purposeful sampling. In this regard, the information of this study was collected using in-depth and semi-deep interviews. The target population was the youth of Yazd city, 20 of them were selected by purposeful sampling. It's worth mentioning that the sampling process has continued to reach the theoretical saturation. Data collection and data analysis were done simultaneously. In this study, open source, axial and selective coding were used in data analysis. Findings"Small pieces of intimacy in relationships" is the title of a phenomenon that has been the representation of the relationships and associations that took place among the interviewees. This term reflects the lack of breadth and depth of relationships and the depth of intimacy in it.In other words, the narrator has fragmented and undeveloped relationships with family, friends, and acquaintances, and despite the relationship with each of the groups, the relationships are isolated and separate and the chain relationship is not formed. Although affection and intimacy can be seen in some of these relationships, it is in small dimensions and lacks emotional depth. The relevant interviewees have appeared in different forms in informal communication with their family and friends. In such a way that the majority of them had a deep relationship only with their family and in their friendly relations it was superficial and limited to meeting the needs and meeting personal needs.ConclusionAccording to the discussions of the participants and identifying the lack of deep relationships in informal relationships and interactions between them, it should be said that the depth of communication with friends is not very defined and socializing with friends and acquaintances is in a vacuum of intimacy with superficial and far weaker and faint relationships. It is more than family relationships. In order to get out of such a space, the necessity of social cohesion can be made clear to people by promoting the culture of cooperation and cooperation in the social space and making them aware of the feedback of such interactive behaviors in individual life. These solutions can pave the way to reflect on informal relationships and reduce individualism by highlighting social teachings in promoting empathetic attitudes, paying attention to friends and acquaintances, and evoking a sense of responsibility and philanthropy in social interactions and relationships.NoveltyUnlike the methods used by the respected researchers in the past, which were mainly quantitative methods, the present research deeply investigated social indifference with a qualitative method as a deep look at the roots and hidden layers of this problem from the participants' words. Is. Another thing is that these researches have often considered the type of relationships in the social space as a whole, but the main difference of the current research is separating informal interactions and relationships in the fields of family, friends and acquaintances and clarifying the type and manner of each of them. These connections are in the relevant community.
    Keywords: Youth, Informal Interactions, Surface Interactions, Intimacy, Yazd
  • علیرضا بیگی راد، سید علیرضا افشانی*

    هدف از انجام این پژوهش، ارایه مدل آموزش همگانی پلیس در افق زمانی ده ساله بود. پژوهش حاضر، دارای رویکردی کیفی و روش نظریه داده بنیاد است. داده ها با مصاحبه عمیق نیمه ساختاریافته گردآوری شده اند. پانزده نفر از متخصصین و خبرگان، شامل مدرسین آموزش همگانی فراجا، مشاوران و روان شناسان فراجا و مدیرانی که حداقل دارای سابقه در امور طراحی، برنامه ریزی و آموزش در زمینه آسیب های اجتماعی به شهروندان هستند، به روش نمونه گیری نظری و با روش گلوله برفی انتخاب شدند. به منظور تعیین اعتبار، از معیارهای مطرح شده به وسیله لینکلن و گوبا (1985) استفاده شد. در این مسیر، چهار معیار اعتبارپذیری، انتقال پذیری، قابلیت اطمینان و تاییدپذیری در تضمین صحت و قابلیت اعتماد پژوهش کیفی مورد استفاده قرار گرفت. برای سنجش پایایی نیز بر مسیرنمای حساب رسی تکیه گردید. جهت تحلیل داده ها سه مرحله رمزگذاری باز، محوری و گزینشی به کار گرفته شد. نتایج این پژوهش، در قالب یک مقوله هسته نهایی با عنوان تکنولوژی آموزشی تخصص نگر در پلیس آینده برساخت شده است. همچنین، مدل مفهومی نظام مند در قالب چندین مقوله استخراج شده است: موجبات علی، شامل غنای محیط، شبکه های همگانی و تیپ شخصیتی؛ شرایط زمینه ای، شامل کارآمدی مربیان، روش های تدریس، برساخت های آموزشی پلیس و عوامل محیطی؛ شرایط مداخله گر، شامل مشکلات اجتماعی، عصر دیجیتال، آینده مالی مبهم و آسیب شناسی مناطق؛ راهبردها، شامل غنای محتوا، القای حس شوخ طبعی، کاربردپذیری مسایل و مدیریت اقتدارگرایانه و درنهایت پیامد ها، شامل مقابله با آسیب های اجتماعی، تولید و احساس امنیت و پویایی در روابط. درمجموع، در 310 مفهوم، 30 مقوله فرعی، 18 مقوله اصلی و 1 مقهله پدیده مرکزی ارایه شد.

    کلید واژگان: فراجا, آموزش همگانی, برنامه توسعه هفتم, عصر دیجیتال
    Alireza Beigi Rad, Seyed alireza Afshani *

    The aim of this research was to design a model to elucidate social damages and universal police education for families. This qualitative study follows the grounded theory methodology. Data were collected using semi-structured in-depth interviews. A purposive sampling technique, combined with snowball samplThe aim of this research was to present a model for communal police education over a ten-year time horizon. The present study utilized a qualitative approach and employed the grounded theory methodology. Data were collected through semi-structured in-depth interviews. Fifteen experts and professionals, including instructors of FARAJA universal education, FARAJA counselors and psychologists, and managers with a minimum level of experience in the design, planning, and education concerning social harms to citizens, were selected using theoretical sampling and the snowball sampling method. To establish validity, the criteria proposed by Lincoln and Guba (1985) were used, including credibility, transferability, dependability, and confirmability, to ensure the accuracy and trustworthiness of the qualitative research. For reliability assessment, an audit trail was followed. Data analysis involved three stages: open, axial, and selective coding. The results of this study have been synthesized into a core theme entitled "Specialty-Oriented Educational Technology in Future Police." Furthermore, a systematic conceptual model has been extracted, comprising multiple themes: causal factors including environmental richness, public networks, and personality types; contextual factors including instructor effectiveness, teaching methods, police training constructs, and environmental factors; intervening factors including social problems, the digital age, uncertain financial future, and regional pathology; strategies including content richness, humor induction, applicability of issues, and power-oriented management; and ultimately, consequences including addressing social harms, generating a sense of security, and fostering dynamism in relationships. In total, 310 concepts, 30 sub-themes, 18 main themes, and 1 central phenomenon were presented.ing, was used to select 15 experts and professionals including instructors of FARAJA (Law Enforcement Command of the Islamic Republic of Iran) universal education, FARAJA counselors and psychologists, and managers with experience in designing, planning, and educating citizens about social harms. The criteria proposed by Lincoln and Guba (1985) have been used to determine the credibility assessment. In this way, four criteria of credibility, transferability, reliability and verifiability were used to ensure the accuracy and reliability of qualitative research.Reliability was also established through an audit trail. The results of the present research have been constructed in the form of a core theme under the title of “Specialty-Oriented Educational Technology in Future Police”. Furthermore, a conceptual model in the form of causal factors including environmental richness, public networks, and personality types, contextual factors including instructors’ effectiveness, teaching techniques, police training constructs, and environmental factors, intervening factors including social problematic factor, digital/information age, uncertain financial future, and regional pathology, strategies including content enrichment, inducing a sense of humor, applicability of issues, and power-oriented management, and ultimately, consequences including addressing social harms and generating and feeling security and dynamism in relationships has been developed. Totally 310 concepts, 30 sub-themes, 18 main themes, and 1 central phenomenon were proposed.

    Keywords: Faraja, Communal education, instructors, the seventh development plan, digital age
  • حامد کیانی ده کیانی، سید علیرضا افشانی *، علی روحانی

    بی معنایی، به طور معمول به عنوان یکی از پیامدهای عمده از خود بیگانگی مطرح شده که امروزه نگرانی های مربوط به چگونگی ساخت معنا در شرایط اجتماعی را در سازمان های بوروکرات به همراه داشته است. لذا هدف از تحقیق حاضر، تبیین زمینه های شکل گیری بی معنایی در میان پرستاران بیمارستان های دولتی شهر یزد است. با استفاده از رویکرد کیفی و روش نظریه زمینه ای و با نمونه گیری نظری و هدفمند 20 نفر از پرستاران بیمارستان های دولتی شهر یزد انتخاب و با آن ها مصاحبه های عمیقی صورت پذیرفت. فرایند نمونه گیری نظری تا مرحله اشباع داده ها ادامه یافت. داده های گردآوری شده با استفاده از کدگذاری باز، محوری و گزینشی تحلیل شد. یافته ها شامل 16 مقوله اصلی (از جمله آنها می توان به کاغذبازی: فوبیای گزارش، کنش ارتباطی تحریف شده همراه/پرستار، بحران مدیریت صحنه و کار عاطفی عمودی جنسیتی، عواطف تجربی رهایی بخش، مدیریت سیستمی عمودی، مساله مندی روابط اجتماعی نام برد) و یک مقوله هسته (سازماندهی بی معنایی در بین پرستاران)، مدل پارادایمی و طرح واره نظری بودند.  نتایج حاکی از آن بود که زیست بی معنایی پرستاران به طورعمده به دنبال وضعیت بروکراسی مدرج در بیمارستان ها به وجود می آید و این وضعیت به طور مداوم در حوزه های مختلف بازتولید می شود. مقاومت پرستاران در قالب استراتژی های کنش/واکنش در نهایت به هنجارسازی بی معنایی در میان پرستاران منجر می شود.

    کلید واژگان: بیگانگی, بی معنایی, نظریه زمینه ای, پرستاران, بیمارستان
    Hamed Kiani-Dehkiani, Seyed Alireza Afshani *, Ali Ruhani

    Meaninglessness is generally argued as a major consequence of alienation, which brings concerns about how meaning is made in the social construction of bureaucratic organizations. A grounded theory method was employed to explore meaninglessness formation context among nurses in public hospitals in Yazd. Through theoretical and purposeful sampling, 20 nurses in public hospitals in the city were selected to participate in in-depth interviews. The theoretical sampling process continued until data saturation was obtained. The collected data were analyzed through open, axial and selective coding. The results yielded 16 main categories (e.g., paperwork, phobia from reporting, distorted communication between companion/patient, impression management crisis and vertical gender emotional labor, experience of emancipatory emotions, vertical system management, problematic of social relations etc.), a core category (organizing of meaninglessness among nurses), the paradigmatic model, and the theoretical schema. The findings indicated that nurses' meaninglessness mainly stemmed from the graded bureaucratic structure in the hospitals and is constantly reproduced in different domains. Nurses' resistance through action/reaction strategies ultimately leads to the normalization of meaninglessness among them.

    Keywords: Alienation, Grounded Theory, Nurses, Hospital
  • وحید رحمتی، علی محمد مزیدی شرف آبادی، سید علیرضا افشانی

    این پژوهش به دنبال تحلیل تجربی از تاثیر راهبردهای روابط عمومی در ارتباطات ایمن کشتیرانی بر اساس مدیریت بر مبنای هدف می باشد. روش تحقیق حاضر از نوع ترکیبی است. در بخش کیفی از ابزار مصاحبه بهره گرفته شده است و با خبرگان تا رسیدن به اشباع نظری مصاحبه شده است و با استفاده از نرم افزار مکس کیو دی ای ، داده ها کدگذاری شدند و ابعاد و مولفه های بخش کیفی به شرح موارد زیر شامل مدیریت جهادی بحران سوانح دریایی، حفاظت از منافع، تقاضا برای دریانوردی، فرهنگ دریایی، کاهش دغدغه دریانوردان، مشکلات دریانوردان، مسیولیت در قبال سهامداران، مدیریت جهادی سوانح دریانوردی، فرهنگ دریانوردی و ارتقاء کیفیت آموزش دریانوردان شناسایی شدند. در بخش کمی نیز با استفاده از پرسشنامه محقق ساخته که از بخش کیفی به دست آمد ؛ پس از ارایه فرضیه ها، با توجه به نتایج بخش کیفی ،به ارزیابی فرضیه های تحقیق پرداخته شد ؛ و همچنین از طریق نرم افزار اس پی اس اس داده های به دست آمده در بخش کمی مورد تجزیه و تحلیل قرار گرفتند. ضمنا با استفاده از آزمون رگرسیون خطی، فرضیه ها بررسی شدند و همه فرضیه های پژوهش تایید گردید.

    کلید واژگان: روابط عمومی, فرهنگ دریایی, ارتباطات, مدیریت جهادی بر مبنای هدف, کشتیرانی
    vahid rahmati, Ali Mohammad Mozeshi Sharafabadi, Seyed Alireza Afshani

    Designing a strategy that provides the specific goal of an organization is called goal-based management. This research seeks to empirically analyze the effect of public relations strategies on safe shipping communications based on goal-based management. The current research method is of a combined type. In the qualitative part, the interview tool was used and the experts were interviewed until reaching theoretical saturation, and the data was coded using Max QDA software, and the dimensions and components of the qualitative part are as described below, including crisis management. Maritime accidents, protection of interests, demand for seafaring, seafaring culture, reduction of seafarers' worries, seafarers' problems, responsibility to stakeholders, management of seafaring accidents, seafaring culture and improving the quality of seafarers' education were identified. In the quantitative part, using a researcher-made questionnaire that was obtained from the qualitative part; After presenting the hypotheses, according to the results of the qualitative section, the research hypotheses were evaluated; And also through SPSS software, the obtained data were analyzed quantitatively. In addition, using linear regression test, the hypotheses were checked and all research hypotheses were confirmed.

    Keywords: public relations, maritime culture, communication, goal-based management, shipping
  • ندا دیده بان*، سید علیرضا افشانی
    مقدمه

    عواقب بیماری همه گیر کرونا ویروس1398 غیرقابل انکار است و به مثابه یک رویداد مهم مراقبت های بهداشتی منجر به گسترش احساس اضطراب، افسردگی، ترس و نگرانی های مزمن در بین کودکان شده است. پژوهش حاضر با هدف بررسی اثربخشی تراپلی بر نشانه های افسردگی و سوگ کودکان داغدیده در همه گیری کرونا ویروس 1398 انجام شد.

    روش بررسی

    روش پژوهش حاضر نیمه آزمایشی است. جامعه آماری این پژوهش شامل کلیه کودکان 7 تا 11 ساله فاقد پدر در سال 1400 در شهر یزد بود. نمونه  مورد مطالعه شامل 30 کودک-والد بودند که به روش نمونه گیری هدفمند انتخاب شدند و به صورت تصادفی در دو گروه کنترل و آزمایش قرار گرفتند. گروه آزمایش 12 جلسه 45 دقیقه ای به صورت هفتگی آموزش تراپلی را به صورت حضوری دیدند ولی گروه کنترل، مداخله ای دریافت نکرد. گروه ها در دو مرحله ی پیش آزمون و پس آزمون به مقیاس سوگ طولانی کودکان اسپویج و همکاران (2013) و مقیاس افسردگی کودکان کواکس (1977) پاسخ دادند. تحلیل داده ها نیز توسط نسخه 26 نرم افزار SPSS و با استفاده از  تحلیل کوواریانس تک متغیری (آنکوا) انجام شد.

    یافته ها

    بر اساس نتایج به دست آمده، اثر اصلی متغیر درمان بر نمره های نشانگان افسردگی و سوگ پس آزمون معنادار است (05/0>P). همچنین نتایج نشان داد که میانگین نمره های تعدیل شده پس آزمون نشانگان افسردگی و سوگ در گروه آزمایش، کمتر از گروه کنترل است.

    نتیجه گیری

    بنابر یافته های پژوهش می توان نتیجه گرفت که بازی درمانی برای کاهش نشانگان اختلال سوگ در کودکان داغدار موثر است و شیوه آموزشی به کارگرفته شده، الگویی مناسب برای برخورد با این کودکان ارایه داده است.

    کلید واژگان: بازی درمانی, نشانه های افسردگی, سوگ طولانی, کرونا ویروس 2019
    Neda Didehban*, Seyed alireza Afshani
    Introduction

    The consequences of COVID-19 pandemic disease are undeniable and as an important health care event, it has led to the spread of anxiety, depression, fear, and chronic worrying among children. This study aimed to investigate the effectiveness of Traplay on depressive symptoms and grief of bereaved children in COVID-19 epidemic.

    Methods

    The present research was a quasi-experimental study. The statistical population of this study included all children aged 7 to 11 years without a father in 2021 in Yazd city. The study sample consisted of 30 children-parents who were selected by purposive sampling method and were randomly divided into control and experimental groups. The experimental group received 12 45-min sessions per week and the control group did not receive any intervention. In the pre-test and post-test stages, the groups responded to the Spuij et al. Prolonged Grief for Children Scale (2013), and the Kovacs Children's Depression Inventory (1977). The obtained data were analyzed by univariate analysis of covariance (ANCOVA).

    Results

    Based on the results, the main effect of the treatment variable on the post-test scores of depression and bereavement symptoms was significant. The results also showed that the mean adjusted scores of depression post-test and grief symptoms in the experimental group was lower than the control group.

    Conclusion

    The findings of the present study showed that Traplay treatment is effective in reducing the symptoms of depression and grief of bereaved children in COVID-19 pandemic. The educational method used has provided a suitable model to deal with these children.

    Keywords: Traplay, Depression Symptoms, Prolonged Grief, COVID-19
نمایش عناوین بیشتر...
سامانه نویسندگان
  • دکتر سید علیرضا افشانی
    دکتر سید علیرضا افشانی
    استاد تمام رشته جامعه شناسی، گروه جامعه شناسی، دانشکده علوم اجتماعی، دانشگاه یزد، یزد، ایران
اطلاعات نویسنده(گان) توسط ایشان ثبت و تکمیل شده‌است. برای مشاهده مشخصات و فهرست همه مطالب، صفحه رزومه ایشان را ببینید.
بدانید!
  • در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو می‌شود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشته‌های مختلف باشد.
  • همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته می‌توانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال