فهرست مطالب نویسنده:
taavoni
-
پیش زمینه و هدفروابط جنسی در دوران یائسگی همانند دوران باروری، از اهمیت ویژه ای برخوردار می باشد. هدف این پژوهش بررسی تاثیر مکمل گیاهی جینکوبیلوبا بر نگرش زنان یائسه نسبت به روابط جنسی بود.
مواد و روش هادر این کارآزمایی بالینی همراه با دارونما، 80 زن داوطلب سالم 6050 ساله به سه مرکز بهداشتی درمانی دانشگاه علوم پزشکی تهران مراجعه نموده و در مطالعه شرکت نمودند. شرکت کنندگان مدت یک ماه 240120 میلی گرم کپسول جینکوبیلوبا دریافت نمودند. ابزار اندازه گیری مطالعه، مقیاس اندازه گیری عملکرد جنسی ساباتسبرگ بود که بخشی از آن اهمیت روابط جنسی زنان را مورد سنجش قرار داد. سپس داده ها با استفاده از آزمون های دقیق فیشر، تی مستقل و من ویتنی تجزیه و تحلیل شدند.یافته هابیشتر افراد مورد مطالعه (2/45 درصد) در محدوده سنی 50 تا 52 سال قرار داشتند. سن آخرین قاعدگی در بیشتر افراد (9/41 درصد)، 50 سال یا بیشتر بود. بعد از انجام مداخله، دوگروه جینکو بیلوبا و دارونما از نظر میزان اهمیت روابط جنسی تفاوت آماری معنی داری را نشان دادند (01/0 p =). همچنین دو گروه از نظر میزان اهمیت روابط جنسی در مقایسه با قبل از یائسگی تفاوت معنی دار آماری داشتند (01/0 p =).بحث و نتیجه گیریجینکو بیلوبا می تواند با اثر بر ابعاد مختلف عملکرد جنسی، موجب بهبود روابط جنسی زنان یائسه گردد. بنابراین زنان یائسه می توانند در این دوران نیز همچون گذشته لذت جنسی را تجربه نموده و به اهمیت حفظ روابط جنسی در این دوران واقف گردند.
کلید واژگان: جینکوبیلوبا, اهمیت روابط جنسی, یائسگیBackground and AimsSexual relations during menopause as well as reproductive period have particular importance. The aim of this study was to investigate the effect of herbal supplement of Ginkgo biloba on the attitudes of menopausal women toward sexual relations.Materials and MethodsIn this clinical trial 80 healthy female volunteers aged 60 – 50 years were enrolled. They were attending 3 health-care centers of Tehran University of Medical Sciences (TUMS). The participants received GBE at a dose of 120–240 mg (n = 40) or placebo (n = 40) daily for 30 days. The instrument of the study was Sabbatsberg Sexual Rating Scale (SSRS) which part of it can subjectively evaluate the importance of sex before and after intervention. The results were analyzed by using Fisher exact test، Independent samples- t test، and Mann-Whitney Test.ResultMost of the subjects were in the 50 – 52 years group (45. 2 %). Menopause age was ≥ 50 (41. 9%). After intervention، the importance of sex during the previous month had significant difference between the two groups of Ginkgo biloba and placebo (p = 0. 01). There was also a significant difference in the importance of sex compared to the results obtained in the previous years (p = 0. 01).ConclusionGinkgo biloba have the effect on different aspects of sexual functions of postmenopausal women، and it can improve their sexual relations. Therefore menopause women can experience sexual pleasure just like the past، and they can understand the importance of maintaining sexual relations in menopause period.Keywords: Ginkgo biloba, importance of sex, menopause -
زمینه و هدفیکی از شایع ترین مشکلات زنان در دوران یائسگی اختلال خواب می باشد که این اختلال با مشکلات تنفسی حین خواب از جمله سرفه و خرخر کردن تشدید می شود. زنان در این سنین تمایل زیادی به استفاده از مکمل های گیاهی جهت رفع این مشکلات دارند. هدف پژوهش حاضر نیز تعیین تاثیر سنبل الطیب و نشاسته بر مشکلات تنفسی، سرفه و خرخر کردن حین خواب در زنان 60-50 ساله می باشد.روش کاردر این مطالعه از طراحی کارآزمایی بالینی تصادفی همراه با گروه کنترل استفاده شد. شرکت کنندگان را 100 زن یائسه 60-50 ساله که از بی خوابی رنج می بردند، تشکیل دادند. ابزار مورد استفاده شامل فرم مشخصات دموگرافیک و پرسشنامه ی شاخص کیفیت خواب پیترزبرگ می باشد. از آزمون های توصیفی و تحلیلی جهت آنالیز داده ها استفاده گردید.نتایجاکثر زنان در گروه سنی 52-50 (66٪)، سن یائسگی 49-45 (50٪)، تعداد فرزندان 4-3 و تفاوت سنی با همسر 4-1 (36٪) بودند. بیش تر آنان بی سواد و خانه دار بودند و از نظر اقتصادی در سطح متوسط قرار داشتند. همچنین با ابزار کیفیت خواب پیترزبرگ مشخص گردید با استفاده از سنبل الطیب و نشاسته مشکلات تنفسی حین خواب زنان یائسه کاهش یافته و در نتیجه کیفیت خواب آنان ارتقاء می یابد.نتیجه گیرینتایج این پژوهش نشان دهنده ی تاثیر سنبل الطیب و نشاسته بر مشکلات تنفسی حین خواب می باشد، اگر چه اثر سنبل الطیب بیش از نشاسته بود. به علاوه با توجه به عدم وجود عوارض جانبی برای مکمل گیاهی سنبل الطیب و نشاسته می توانیم توصیه کنیم از این مکمل ها به عنوان یک درمان بی خطر جهت اختلال خواب در زنان استفاده شود.
کلید واژگان: اختلال تنفسی, سرفه, خرخر کردن, کیفیت خواب, یائسگیObjectiveOne of the most common problems in menopausal women is sleep disturbance, that the difficulty with breathing problems during sleep, including coughing and snoring be intensified. Women in this age intended to use Herbal supplements in order to solve these problems. The aim of this study was to investigate effect valerian and starch on Uncomfortable Breathing, Coughing and Snoring during Usual Sleep Habit in 50- 60 years old women in Tehran.MethodsIn this study a randomized controlled trial design was employed. Participants consisted of 100 women with menopause aged 50-60, who suffered from insomnia. Instrument included demographic data form and Pittsburg sleep quality index. Descriptive and inferential statistics (t-test) were used to analyze the data.ResultsMost of the women were in the 50-52 year group (66%), menopause age was 45-49 (50%), and number of children was 3-4 and age difference with their spouse was1-4 year (36%). Most of them were illiterate and at medium economic class. So by means of PSQI determined using valerian and starch uncomfortable Breathing during sleep reduced and improved Quality of sleepDiscussionThe Findings of this study showed that the effect of valerian and Starch on uncomfortable breathing during sleep. Althogh the effect of valerian was more than starch. In addition, the absence of negative side effect, commonly seen with prescribed hypnotics, suggests that traditional herbal supplement may be a suitable alternative for treatment of insomnia.Keywords: Uncomfortable Breathing, Coughing, Snoring, Quality of Sleep, Menopause -
زمینه و هدفبا توجه به اهمیت رفتارهای پیش تغذیه ای در تعیین موفقیت شیردهی و نیز طول مدت تغذیه انحصاری با شیر مادر، بررسی عوامل مؤثر بر این الگوهای رفتاری ضروری به نظر می رسد. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر تماس پوستی بین مادر و نوزاد بلافاصله پس از زایمان بر رفتارهای پیش تغذیه ای نوزادان رسیده سالم در نخست زایان مراجعه کننده به مرکز آموزشی درمانی شهید اکبرآبادی شهر تهران در سال 1386 انجام شد.روش بررسیپژوهش حاضر بخشی از یک کارآزمایی تصادفی کنترل شده و محیط پژوهش شامل بخش های زایمان و مامایی مرکز آموزشی درمانی شهید اکبرآبادی بوده است. 100 زوج مادر و نوزاد به روش نمونه گیری مستمر انتخاب و از طریق گمارش تصادفی به دو گروه آزمون(50 زوج) و کنترل(50 زوج) تقسیم شدند. گروه آزمون بلافاصله پس از زایمان تماس پوستی با نوزاد خود داشته و گروه کنترل مراقبت معمول پس از زایمان را دریافت کردند. ابزار گردآوری داده ها شامل فرم ثبت مشخصات فردی و ابزار ارزیابی تغذیه با شیر مادر در شیرخواران بود. داده ها توسط نرم افزار SPSS مورد تجزیه و تحلیل آماری قرار گرفت. از آزمون من – ویتنی برای آزمون فرضیات پژوهش استفاده شد.یافته هانتایج نشان داد که در رفتارهای پیش تغذیه ای شامل هوشیاری نوزاد(001/0= P)، بازتاب جستجوی پستان توسط نوزاد(000/0= P) و بازتاب مکیدن پستان توسط نوزاد(000/0= P) بین دو گروه اختلاف آماری معنی دار وجود داشت.
نتیجه گیری کلی: یافته ها نشان می دهد که تماس پوستی بلافاصله پس از زایمان بر رفتارهای پیش تغذیه ای نوزادان رسیده مؤثر است و آن را ارتقاء می دهد. از آنجا که این الگوهای رفتاری یکی از عوامل مهم درموفقیت شیردهی و نیز تداوم تغذیه انحصاری با شیر مادر می باشد، لذا تاکید بر اهمیت تماس پوستی بین مادر و نوزاد نه تنها بلافاصله پس از زایمان بلکه در هر زمان ممکن، با هر طول مدتی و حداقل در ساعت اول پس از تولد توصیه می گردد.
کلید واژگان: تماس پوستی, رفتارهای پیش تغذیه ای, نوزادان رسیده, تغذیه با شیر مادرBackground And AimThe importance of pre-feeding behaviors in successful breastfeeding and duration of exclusive breastfeeding necessitates the detection of factors influencing these behaviors. The aim of this study was to examine the effect of mother-infant skin-to-skin contact on pre-feeding behaviors of healthy full-term infants of primiparous women.Materials And MethodThis study was a randomized-controlled trial conducted in labor and maternity wards of Shahid Akbar-Abadi hospital in Tehran. One hundred healthy primiparous mother-infant dyads were randomly assigned to receive either skin-to-skin contact (n=50) or routine care (n=50). A demographic information form and The Infant Breastfeeding Assessment Tool was used to collect data. Data were analyzed by SPSS. For testing research hypotheses, Mann-Whitney U test was used.ResultsThere was a statistically significant difference between skin-to-skin contact group and routine care group in infant's pre-feeding behaviors including wakefulness (P ≤ 0.001), rooting reflex (P ≤ 0.001), and sucking reflex (P ≤ 0.001).ConclusionAccording to the findings, early skin-to-skin contact after delivery has positive effect on full-term infant's pre-feeding behaviors. These behaviors have been considered to be effective on breast-feeding success and duration of exclusive breast-feeding. It is recommended to implement early skin-to-skin contact after delivery and thereafter. -
پیش زمینه و هدفاستریای بارداری از نظر زیبایی نگرانی هایی در مادران ایجاد می کند. این مطالعه با هدف تعیین تاثیر روغن زیتون در بروز استریای بارداری در سه ماهه دوم بارداری انجام شد.
مواد و روش کاراین مطالعه به روش کارآزمایی بالینی تصادفی با گروه کنترل روی 70 نفر از زنان نولی مراجعه کننده مراکز بهداشتی و درمانی شهر تهران انجام گرفت. در گروه مداخله، مصرف کنندگان روغن زیتون و گروه کنترل بدون دارونما قرار داشتند. پرسش نامه با مصاحبه و مشاهده توسط پژوهش گر تکمیل گردید. تجزیه و تحلیل داده ها از آمار توصیفی و آزمون کای دو انجام پذیرفت.
یافته ها40 درصد، مصرف کنندگان روغن زیتون 56 درصد گروه کنترل استریا بروز کرده بود ارتباط معنی داری بین گروه مداخله و گروه کنترل وجود نداشت.بحث و نتیجه گیریپیشنهاد می گردد مطالعاتی بر سایر روغن های گیاهی به منظور پیشگیری از استریا انجام گیرد.
کلید واژگان: استریای بارداری, پیشگیری از استریای باردار ی, درمان استریای بارداریBackground and AimsStriae gravidarum is widely known to occur in pregnancy and aesthetically they can be a cause of great concern for many women. This study was conduted to determin the effects of olive oil on the occurrence of striae gravidarum in the second trimester of pregnancy.Materials and MethodsThis randomized clinical trial with a control group of 70 women reffering to health and treatment centers of Tehran. The experimental group included consumers of olive oil. Questionnaires were completed through interviews and observation of a researcher. Data analysis was done by descriptive statistics and Chi-Square test.ResultsStriae had emerged among 40% of the experimental group, and 56% of those in the control group. There was not a significant relation between the experimental and the control group.ConclusionMore studies must be done on the effects of the other herbal oils on possible prevention of striae. -
زمینه و هدفنوزادان در مقایسه با کودکان و بالغین نسبت به درد حساس ترند و استعداد بیشتری برای ابتلا به عوارض دراز مدت آن دارند لذا اجرای تدابیر کاهش درد نوزادان ضروری است. پژوهش حاضر با هدف مقایسه میانگین نمره واکنش رفتاری درد ناشی از تزریق واکسن در شیرخواران در آغوش مادر و شیرخواران واکسینه شونده طبق روال معمول در مراکز بهداشتی و درمانی غرب تهران اجرا گردید.
روش بررسیاین پژوهش از نوع کارآزمایی بالینی بر روی 76 نوزاد ترم سالم 4-2 ماهه ای که جهت تزریق واکسن سه گانه به مراکز بهداشت آورده شده بودند انجام شد. هنگام تزریق عضلانی، نوزادان گروه مداخله، دو دقیقه قبل، حین و حداقل 15 ثانیه بعد از واکسیناسیون در آغوش مادر و در گروه کنترل، شیرخواران در طی واکسیناسیون طبق روال معمول مراکز فوق، بر روی تخت قرار داده شدند. (گمارش تصادفی) تغییرات ظاهر نوزادان بر اساس چک لیست اصلاح شده واکنش های رفتاری درد از 5 ثانیه قبل از شروع تزریق واکسن تا 15 ثانیه بعد از آن مورد ارزیابی قرار گرفت.یافته هاواکنش های رفتاری درد دو گروه مداخله و کنترل اختلاف معنی دار داشت. (0001/0 P<)نتیجه گیریبا توجه به اختلاف معنی دار واکنش های رفتاری درد می توان از روش آسان و بی خطر قرار دادن نوزاد در آغوش مادر، جهت کاهش درد ناشی از واکسیناسیون و تزریقات عضلانی استفاده نمود.
کلید واژگان: درد, شیرخوار, واکسیناسیونBackground And AimNeonates are more sensitive to pain and more susceptible to long term effects of pain than children and adults. Therefore, pain management has become a crucial part of neonatal care and cure. The aim of this study was to examine the effect of being in mother's hug and routine clinical procedure on neonates’ pain during immunization injections in health centers of west Tehran.Material And MethodThis randomized controlled trial study was performed on 76 healthy term infants aged between 2-4 month, referred to the health centers of Iran University of Medical Sciences in west of Tehran for DPT immunization. One group were given in their mother's hug, 2 minutes before, during, and 15 seconds after the injection, and the other group were lied on the examining table according to routine of the clinic. Objective changes in appearance of neonates were assessed by Modified Behavioral Pain Scale (MBPS) from 5 second before immunization to 15 second after it.ResultsThere was statistical significant difference between behavioral pain scores of the groups (P≤0.0001).ConclusionRegarding�statistical�significant difference between behavioral pain responses of the groups, simple and safe practice of hugging infants by their mothers is suggested to reduce pain during immunization and muscular injections, too. -
سابقه و هدفنوزادان معمولا واکنش بیشتری به درد نشان می دهند، دستیابی به تدابیری جهت تسکین درد آنان ضروری می باشد. لذا این مطالعه به منظور تعیین تاثیر مکیدن پستان توسط شیرخواران در مقایسه با قرار گرفتن در آغوش مادر بر درد ناشی از واکسیناسیون انجام شد.مواد و روش هااین مطالعه تجربی بر روی 76 نوزاد رسیده سالم 4-2 که ماهه به صورت تصادفی به دو گروه تقسیم شدند، انجام گردید. هنگام تزریق واکسن سه گانه، نوزادان گروه مکیدن پستان، دو دقیقه قبل تا حداقل 15 ثانیه بعد از واکسیناسیون از پستان مادر تغذیه شدند و در گروه آغوش مادر، شیرخواران در زمان مشابه فقط در آغوش مادر بودند. بر اساس چک لیست اصلاح شده واکنش رفتاری درد، شیرخواران بر اساس تغییرات چهره، گریه و حرکات بدن، 5 ثانیه قبل از شروع تزریق تا 15 ثانیه بعد از آن مورد ارزیابی قرار گرفتند و نمرات برای هر رفتار جمع و در دو گروه مقایسه شد.یافته هانتایج نشان داد که واکنش رفتاری درد گروه مکیدن پستان (8/1±6/4) و آغوش مادر (2/1±7/6) بعد از تزریق واکسن اختلاف معنی دار داشت (حالت چهره: 032/0=p، حالت گریه: 0001/0=p، حالت حرکات بدن: 0001/0=p) و از نظر تاثیر جنس، سن و زمان تغذیه تفاوت معنی داری مشاهده نشد.نتیجه گیریدر این مطالعه مشخص شد که تغذیه شیرخواران از پستان مادر منجر به کاهش واکنش رفتاری درد ناشی از تزریق واکسن به آنان می گردد.
کلید واژگان: درد, شیرخوار, مکیدن پستان, واکسیناسیون, آغوش مادرBackground And ObjectiveSince neonates have higher pain sensitivity, pain management has become a crucial part of neonatal care and cure. The objective of this study was to compare the effect of breast-sucking with being in the mother's hug on pain relieving during immunization injection.MethodsThis controlled trial study was performed on 76 healthy term infants with 2-4 months years old. They were divided into two groups. By randomized collection one group were breast-fed, 2 minutes before, during, and 15 seconds after the injection, and second were in their mother's hug 2 minutes before, during, and 15 seconds after the injection. Modified Behavioral Pain Scale (MBPS) assessed objective changes in appearance of neonates (facial expression, cry and movements) during 5 second before immunization to 15 second after it. The scores for each behavior were calculated and compared in two groups.FindingsThere were significant differences in behavioral pain scores of breast-fed group (4.6±1.8) and mother's hug (6.7±1.2) include facial expression (p=0.032), cry (p=0.0001) and movements (p=0.0001) and there is no statistically significant difference found between the 2 groups for age, sex and the time of feeding prior to vaccination.ConclusionBreast-feeding may have an analgesic effect during immunization injections in healthy neonates. -
زمینه و اهدافاگر چه حاملگی و مادر شدن از وقایع لذت بخش و تکاملی زندگی زنان بوده، سابقه مرگ جنین یا نوزاد در زنان باردار می تواند بر تطابق موفق با حاملگی جدید تاثیر بگذارد و فرآیندهای روانشناختی مهمی چون دلبستگی مادر و جنین را تحت تاثیر قرار دهد. این مطالعه با هدف تعیین رفتارهای دلبستگی در زنان باردار با سابقه مرگ جنین یا نوزاد و مقایسه آن با زنان نخست حامله انجام شده است.روش بررسیدر این مطالعه مقایسه ای دوگروهی، با استفاده از نمونه گیری مرحله ای و انتخابی، تعداد 120 زن باردار ایرانی مراجعه کننده به مراکز بهداشتی درمانی شهر مشهد، با سواد، سن بین 40-20 سال که در سه ماهه سوم یک بارداری خواسته بودند انتخاب شدند. نمونه ها را 40 زن باردار با سابقه مرگ جنین یا نوزاد (فاقد فرزند زنده) و 80 زن نخست حامله تشکیل می دادند. ابزارهای مورد استفاده در این پژوهش فرم اطلاعات فردی و پرسشنامه دلبستگی مادر و جنین کرانلی(MFAS) بود که به روش خودگزارش دهی تکمیل گردید.یافته هانتایج نشان داد که در رابطه با پنج زیر گروه رفتارهای دلبستگی، تفاوت معنی داری بین زنان نخست حامله و زنان باردار با سابقه مرگ جنین و نوزاد وجود داشته، به نحوی که میانگین امتیاز همه زیر گروه های رفتارهای دلبستگی در زنان نخست حامله بیشتر بوده است. همچنین میانگین کل رفتارهای دلبستگی مادر و جنین در زنان نخست حامله بیشتر از گروه دوم بود. آزمون تی مستقل این تفاوت را معنی دار نشان داد) 000/0 = P).نتیجه گیریبا توجه به کاهش دلبستگی مادر و جنین در زنان باردار با سابقه مرگ جنین یا نوزاد، نیاز به برنامه ریزی های آموزشی، مشاوره ای و حمایتی بیشتری برای این گروه آسیب پذیر وجود دارد. پژوهشگران پیشنهاد می کنند مطالعه مشابهی در سه ماهه اول و دوم بارداری، همچنین در دوره بعد از زایمان و بر روی مراجعین به سایر مراکز صورت گیرد.
کلید واژگان: حاملگی, مرگ جنین, مرگ نوزاد, دلبستگی مادر و جنینBackground and AimAlthough pregnancy is one of the loveliest events in the elopmental processes of a woman’s life, history of previous fetal or neonatal death may have a negative effect on the adaptation of woman for her new pregnancy. It can also have a major influence on development of emotional distress in the attachment between mother and her fetus. This study has been done to assess and compare maternal fetal attachment of primgravidas and ultigravidas women with past history of fetal or neonatal death which haven’t had living child.Material And MethodsOne hundred and twenty literate Iranian pregnant volunteer women with the ages of 20-40 years were selected by non-randomized sampling method uential) during their 3rd trimester of planned current pregnancy. Forty samples didn’t have living child, had past history of fetal or neonatal death and 80 samples were primigravidas. The tools of this study that filled in by samples had two main parts of “personal demographics” and “maternal fetal attachment scale” (MFAS).ResultsA statistically significant difference was found in 5 subscales of the MFAS between the primigravidas and multigravidas women with past history of fetal or neonatal death. The average score of every subscales of maternal fetal attachment in primigravidas women was higher in comparison with multigravidas women. The independent t-test also showed a tatistically significant difference between average of total score of maternal fetal attachment between two groups (P=0.000).ConclusionDue to lesser maternal fetal attachment in the multigravidas women with past history of fetal or neonatal death it is necessary to plan supportive, educational, and unseling program for this vulnerable group. The researchers suggest replicating the study during the first and second trimester of pregnancy and postpartum period of women with past history of fetal or neonatal death and also, in clients referred to the other clinics. -
زمینه و هدفامروزه بیماری های مقاربتی به عنوان یک معضل بزرگ بهداشتی در کشورهای توسعه یافته و در حال توسعه مطرح می باشند و مطالعات قبلی نشان داده که هر روز حدود یک میلیون نفر به یکی از بیماری های مقاربتی (سالانه 333 میلیون مورد در جهان) آلوده می شوند. هدف این مطالعه تعیین آگاهی و نگرش زنان در مورد بیماری های مقاربتی و ایدز و عوامل مرتبط با آن بود.روش بررسیاین مطالعه به روش توصیفی انجام شد. جامعه پژوهش زنان سنین باروری 49-15 سال با حداقل سواد خواندن و نوشتن بودند. تعداد نمونه 500 نفر بود، که به روش نمونه گیری طبقه ای انتخاب شدند. ابزار جمع آوری داده ها پرسشنامه بود. پس از تکمیل پرسشنامه ها به سووالات آگاهی و نگرش و براساس امتیاز حاصل شده آگاهی و نگرش طبقهبندی گردید. سپس ارتباط بین این دو متغیر مورد بررسی قرار گرفت. محیط پژوهش شهرستان اندیمشک بود.یافته هایافته های پژوهش نشان داد که میانگین سنی زنان 9±18/27 سال بود. از نظر تحصیلات 8/62درصد دیپلم و بالاتر بودند. فقط 2/11درصد زنان از آگاهی خوب برخوردار بودند.همچنین 4/52 درصد نمونه ها دارای نگرش منفی نسبت به راه های انتقال و روش های پیشگیری از بیماری های مقاربتی و ایدز بودند.آنالیز واریانس ارتباط معنی دارآماری را بین آگاهی با سن (002/0=P)، تحصیلات(00/0=P)، شغل(00/0=P)، شغل(008/0=P) و تحصیلات همسر (025/0=P) و همچنین بین نگرش با سن (00/0=P)، تحصیلات (00/0=P)، شغل(003/0=P)، نشان داد. ضریب همبستگی پیرسون نشان داد که بین آگاهی و نوع نگرش ارتباط مستقیم وجود دارد (00/0=P).نتیجه گیریبا توجه به نتایج مطالعه،آگاهی مناسب در مورد بیماری های مقاربتی و ایدز به تغییر نگرش و رفتارهای مناسب می انجامد و از ترس و وحشت بی مورد می کاهد. قشر زنان جامعه نیاز به آموزش بیشتری در این زمینه دارند. رسانه های گروهی را می توان به عنوان محور آموزشی در این زمینه در نظر گرفت.
کلید واژگان: آگاهی, نگرش, بیماریهای مقاربتی, ایدزBackground and AimToday, sexually transmitted diseases are developed as a threatened health problem in the developed and developing countries. According to several studies, approximately one million people are affected by sexually transmitted diseases per day, with 333 millions cases in the world. The objectives of the study were to assess knowledge and attitude of women towards sexually transmitted diseases, and AIDS and the relating factors.Material and MethodThe design was descriptive study. The study sample consisted of 500 literate women from 15 to 49 years old in reproductive age. In this study the stratified random sampling was used. The instrument for data collection was a questionnaire. After completing the questionnaires, the scores of knowledge and attitude were categorized and then the association between knowledge and attitude, was determined in women in Andimeshk.ResultsThe results showed that the mean and standard deviton of age scores in women, was 27.18±9. Most of the women (62.8%) had diploma in education. Only 11.2% of women were well-informed and had high knowledge level. Also 52/4% of the subjects had negative attitude in the transmitting ways of sexually transmitted diseases, and preventive strategies of AIDS. The analysis of variance showed significant correlation between knowledge and the variables of age (P=0.002), education (P=0.000), job (P=0.000), and the spouse's job (P=0.008) and partner's education (P=0.025). Also there were signifcant correlation between attitude and age (P=0.000), education (P=0.000), and job (P=0.003). Pearson correlation coeffiaent showed that there was a direct significant relationship between knowledge and attitude (P=0.000).ConclusionBased on the study findings, appropriate knowledge about sexually transmitted diseases and AIDS leads to desired attitude and behavior, and reducing unreasonable fear. It seems that most of women need more education in this field with mass media. -
زمینه و هدفاگر چه حاملگی یک واقعه طبیعی در زندگی زنان محسوب شده، لیکن مستلزم یک رشته سازگاری های فیزیولوژیکی و انطباق های روانشناختی است و در این راستا سابقه مرگ جنین یا نوزاد می تواند بر تطابق موفق با حاملگی جدید تاثیر گذاشته و یا با افزایش اضطراب در طی حاملگی فعلی عوارض جبران ناپذیری را به وجود آورد. از این رو مطالعه ای با هدف تعیین اضطراب در زنان باردار با سابقه مرگ جنین یا نوزاد و مقایسه آن با زنان نخست حامله انجام شده است.روش بررسیاین مطالعه از نوع مقایسه ای می باشد. جامعه پژوهش شامل دو گروه زنان نخست حامله و زنان باردار با سابقه مرگ جنین یا نوزاد بوده که با استفاده از نمونه گیری چند مرحله ای، تعداد 120 زن باردار ایرانی، با سواد، در سنین بین 40-20 سال، ساکن شهر مشهد که در سه ماهه سوم بارداری خواسته بودند انتخاب شدند. 40 نفر از نمونه ها با سابقه مرگ جنین یا نوزاد و فاقد فرزند زنده بودند، 80 نفر دیگر نخست حامله بودند. جهت کنترل عوامل مداخله گر کلیه نمونه ها از افرادی که فاقد بیماری جسمی از قبیل دیابت، فشارخون...، فاقد سابقه اختلافات شدید خانوادگی، اعتیاد به مواد مخدر، نازایی، بحران روحی از قبیل جدایی، مرگ بستگان و یا وجود ناهنجاری مادرزادی در اعضای درجه یک فامیل بودند، انتخاب گشتند. ابزار مورد استفاده در این پژوهش، فرم اطلاعات فردی و پرسشنامه اضطراب حاملگی (POQ) بود. به عبارات سنجش اضطراب نمره داده شد و میانگین نمره اضطراب دو گروه برای تمام عبارات POQ محاسبه و مقایسه گردید.یافته هانتایج آزمون تی نشان داد که تفاوت میانگین نمره اضطراب دو گروه در برخی عبارات معنی دار بوده است. همچنین میانگین اضطراب در زنان باردار با سابقه مرگ جنین یا نوزاد به طور معنی داری بیشتر از زنان نخست حامله بود (000/0 P=).نتیجه گیریبا توجه به نتیجه پژوهش و افزایش اضطراب در زنان باردار با سابقه مرگ جنین یا نوزاد، تدوین برنامه های آموزشی، حمایتی و انجام مشاوره های روانشناختی برای این گروه آسیب پذیر، ضروری به نظر می رسد. لذا پژوهشگران پیشنهاد می کنند مطالعه ای طولی در طی بارداری، همچنین در دوره بعد از زایمان صورت گیرد.
کلید واژگان: اضطراب, مرگ جنین, مرگ نوزاد, حاملگیBackground and AimPregnancy is a significant event for pregnant women who need to adapt physiologically and psychologically, though it is a normal phase of a woman’s life. In addition, previous history of fetal or neonatal death can have a negative effect on the adaptation, and this experience can also increase maternal anxiety during pregnancy that may produce adverse effects. The aim of this study was to assess and compare maternal anxiety in primgravid women and pregnant women with the history of previous fetal or neonatal death.Material And MethodsA descriptive comparative design with multistage sampling method (sequential) was used. One hundred and twenty Iranian, literate pregnant women, who were in their 3 rd trimester of current pregnancy with (20 – 40 years old age) were selected. Forty subjects had previous history of fetal or neonatal death (without any live child) and 80 of them were primigravid. The data collection tool, had two main parts: personal characteristics, and pregnancy outcomes questionnaire (POQ, Theut et al 1988).ResultsIn this study, t-test showed, there was a significant difference between the two groups regarding maternal anxiety during pregnancy (P=0.001). The mean score of maternal anxiety in the pregnant women with previous fetal or neonatal death was more than primigravid women (P<0.001).ConclusionAccordin to the study findings and due to the increase of anxiety level in the pregnant women with previous history of fetal or neonatal death, it seems that it would be necessary to plan supportive, educational and counseling programs for this high risk group of women. It is suggested that further studies should be conducted during trimesters of pregnancy and postpartum period in clients. -
حاملگی طولانی مدت ارتباط زیادی با عوارض و مرگ و میر پره ناتال دارد. طول مدت حاملگی طبیعی همواره مساله مورد توجه محققین بوده است. تعییین عوامل مستعد کننده حاملگی طولانی مدت جهت مراقبت بیشتر این دسته از حاملگی ها حایز اهمیت است. لذا این مطالعه مورد - شاهدی با هدف تعیین عوامل مستعد کننده (مادری و جنینی) حاملگی طولانی مدت انجام شده است. اطلاعات از طریق برگه ثبت موارد جمع آوری و مورد بررسی قرار گرفت. تعداد نمونه های این پژوهش 1800 نفر بودند که 600 نفر (حاملگی طولانی مدت) تشکیل دهنده گروه مورد به طریق مستمر گردآوری شدند. گروه شاهد از 1200 نفر (حاملگی طبیعی) تشکیل شده بود که به طریق تصادفی ساده انتخاب شدند.
یافته های حاصل از این مطالعه نشان داد که از بین عوامل مادری، سابقه مصرف سایر سالیسیلات ها در دوران بارداری و فصل انجام زایمان با حاملگی طولانی مدت رابطه معنی داری دارند (P<0.05). همچنین از بین عوامل جنینی، وضعیت سر جنین با حاملگی طولانی مدت ارتباط معنی دار داشت (P<0.05).
بر اساس یافته های این مطالعه مصرف سالیسیلات در دوران بارداری از عوامل مستعد کننده حاملگی طولانی مدت شناخته شدند. لذا پیشنهاد می شود با آموزش های لازم آگاهی زنانی که در دوران بارداری به دستور پزشک سالیسیلات مصرف می کنند افزایش داده شود. تا با استفاده صحیح از این دارو تا حدودی از عوارض حاملگی طولانی مدت کاسته شود.
کلید واژگان: حاملگی طولانی مدت, عوامل مستعدکننده حاملگی طولانی مدت, عوامل مادری, عوامل جنینی, سالیسیلات هاLengthened pregnancy after the 41st week will create problems for mother, fetus and newborn. Assessment of the predisposing factors of prolonged pregnancy is a research priority. So, to determine the maternal and the fetal predisposing factors of this hardship, we conducted a case-control study in which record sheets were assessed and data were collected. 1800 women contributed in this study within which, 600 made the case group through census sampling method, and the rest were known as control group with normal pregnancy and were chosen through simple random sampling method. Findings indicated that as for maternal factors, there were statisticaly significant relationships between prolonged pregnancy, and the use of Aspirin and Salisilates and season of delivery (P<0.05). A significant relationship was also seen between prolonged pregnancy and fetal factors such as the cephalic presentation (P < 0.05). Based on the findings, it was concluded that the history of using Aspirin and Salicilates during pregnancy is a maternal predisposing factor for long lasting pregnancy. Therefore, educational programs for women regarding such drugs and management of those who have to use them during pregnancy are recommended. Key Words: Prolonged pregnancy, Predisposing factors, Maternal factors, Fetal factors
بدانید!
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.