taghi pournamdarian
-
زمینه و هدف
ساختگرایی از نظریه های مهم قرن بیستم است که در حوزه های متفاوتی کاربرد پیدا کرد؛ از مردم شناسی، اسطوره شناسی و روانکاوی گرفته تا مطالعات ادبی. در پژوهشهای ادبی صورت گرفته در اواخر سده چهاردهم شمسی ایران نیز بتدریج شاهد به کارگیری آن بر بخشی از متون کهن فارسی هستیم.
روش مطالعهاین پژوهش با روش مطالعه کتابخانه ای در پی تحلیل مقالات علمی-پژوهشی منتشرشده با این موضوع در دهه های هفتاد و هشتاد شمسی و آسیب شناسی کاربست نظریه ساختگرایی بر متون کهن در آنهاست.
یافته هابررسی مقالات علمی-پژوهشی به نگارش درآمده در محدوده زمانی مذکور نشان میدهد مهمترین آسیب رخ داده، بی نیازی بسیاری از پژوهشهای یادشده از به کارگیری نظریه است؛ به نحوی که اکثر این مقالات -حتی اگر درک درستی از مبانی و اهداف نظریه داشته اند- با حذف عنوان و گزاره های نظریه ساختگرا نیز به همین صورت فعلی قابل طرح هستند. لذا نظریه در آنها کارکردی زائد دارد و صرفا برای اعتباربخشی ظاهری به تحقیق استفاده شده است. از دیگر مشکلات مشهود میتوان به مواردی همچون «فهم نادرست مبانی نظریه»، «اصالت دادن به نظریه و گزینش سلیقه ای متن در راستای اثبات آن» و «ناکامی از کسب نتایج جدید» اشاره کرد.
نتیجه گیریبه کارگیری نظریه های نوین در شناخت متون کهن، میتواند ظرفیتهای جدیدی در شناخت متون ایجاد کند، اما بی توجهی به آسیبهای یادشده موجب تولید انبوه مقالاتی شده است که بیشتر خاصیت ترویجی دارند و به دلیل عدم ارائه دستاورد جدید، بر تحقیقات پس از خود نیز تاثیر چندانی نداشته اند.
کلید واژگان: ساختارگرایی, متون کهن فارسی, آسیب شناسی, نظریه ادبی, کاربست نظریه بر متنJournal of the stylistic of Persian poem and prose (Bahar Adab), Volume:17 Issue: 95, 2024, PP 135 -157BACKGROUND AND OBJECTIVESConstructivism is one of the important theories of the 20th century that was used in different fields; From anthropology, mythology and psychoanalysis to literary studies. In the literary researches carried out in the late fourteenth century of Iran, we gradually see its use on some of the ancient Persian texts.
METHODOLOGYThis research is based on the library study method following the analysis of scientific-research articles published on this topic in the seventies and eighties and the pathology of the application of the theory of constructivism on ancient texts in them.
FINDINGSThe review of the scientific-research articles written in the mentioned time frame shows that the most important damage occurred is the lack of application of theory in many of the mentioned researches; In such a way that most of these articles - even if they have a correct understanding of the foundations and goals of the theory - can be presented in the same way by removing the title and propositions of the constructivist theory. Therefore, the theory has a redundant function in them and has been used only for the apparent validation of the research. Among the other obvious problems, we can mention things like "misunderstanding the basics of the theory", "giving originality to the theory and selecting the text in order to prove it" and "failure to obtain new results".
CONCLUSIONThe use of new theories in the knowledge of ancient texts can create new capacities in the knowledge of texts, but neglecting the aforementioned damages has led to the mass production of articles that are mostly promotional and due to the lack of presenting new achievements, it also affects subsequent research. They haven"t had much.
Keywords: structuralism, ancient Persian texts, pathology, literary theory, application of theory to text -
یکی از پربارترین دوره های نقد ادبی در تاریخ ادبیات فارسی، دوره رواج شعر سبک هندی است. در این دوره به صورت مستقل رساله هایی در نقد ادبی نوشته شد. در بعضی از تذکره ها و رساله های بلاغت نیز نقد و نظرهای دقیق و علمی دیده می شود که هم از لحاظ کمیت و هم کیفیت نشان از اوج گیری نقد ادبی دارد. به خصوص در شبه قاره هندوستان منتقدان عالم و صاحب نظری چون خان آرزو و آزاد بلگرامی آثار ارزشمندی در حوزه بلاغت و نقد ادبی خلق کردند. خان آرزو رساله های مستقلی در نقد ادبی نوشته است اما نقدهای آزاد بلگرامی را باید در خلال تذکره هایش (به خصوص تذکره خزانه عامره) و همچنین رساله بلاغتش (غزلان الهند) جست وجو کرد. آزاد بلگرامی از دریچه های مختلفی چون زبانشناسی، بلاغت، عروض و سبک شناسی به اشعار فارسی نگریسته و نظرات راهگشایی در این حوزه ها بیان کرده است. یکی از مهم ترین نظرگاه ها در نقدهای آزاد، نظرگاه بلاغت است. آزاد را باید به اعتبار رساله های اصیلش در حوزه بلاغت، غزلان الهند و سبحه المرجان، یکی از مهم ترین بلاغیون قرن دوازده دانست. از این روی دقت های بلاغی او در نقد ادبی حایز اهمیت ویژه ای است. در این مقاله نقدهای بلاغی آزاد جمع آوری و تشریح شده است سپس دیدگاه زیباشناسانه او از خلال نقدها استخراج و تحلیل و دسته بندی شده است. اکثر دقت های بلاغی آزاد معطوف به ایجاد تناسبات معنایی و گسترش شبکه تداعی و افزایش ارتباط میان واژه هاست. همچنین گریز از قید معهودات دنیای واقع و فاصله گرفتن تخیل ها و تصاویر شعر از محدوده قوانین طبیعت و معهودات ذهن از زمره معیارهای او در خلق زیبایی ادبی است. آزاد ملاک «کاربرد اهل زبان» را از مهم ترین معیارهای صحت و سقم ساخت های زبانی ناآشنا و استعاره ها و تشبیه های غریب می داند و افزایش و گسترش وجوه شباهت را از ملاک های برتری تشبیه می شناسد. معیار زیبایی شعر در ذهن آزاد بر سه پایه اعجاب، تناسب و عینی گرایی استوار است.
کلید واژگان: آزاد بلگرامی, نقد ادبی, بلاغت, سبک هندی, غزلان الهند, خزانه عامرهOne of the most fruitful periods of literary criticism in the history of Persian literature is the era of Indian-style poetry, in which treatises were composed specifically on literary criticism. In some tazkiras and treatises on rhetoric, there are detailed scientific criticisms and opinions, which indicate the height of literary criticism in terms of quantity and quality. Especially in the Indian subcontinent, scholarly critics like Khan Arzu and Azad Bilgrami created valuable works in rhetoric and literary criticism. Khan Arzu authored independent treatises on literary criticism, but Bilgrami’s criticisms should be searched for in his tazkiras (especially Khizanah-i Amirah) and rhetorical treatise (Ghizlan ul-Hind). Azad Bilgrami has looked at Persian poems from different perspectives such as linguistics, rhetoric, prosody, and stylistics and has expressed pioneering opinions in these areas. Azad should be considered one of the prominent rhetoricians of the eighteenth century due to his original treatises in the field of rhetoric, Ghizlan ul-Hind and Subhat al-Marjan. Therefore, his rhetorical approach to literary criticism is of particular importance. In this paper, Azad’s rhetorical criticisms have been collected and explained, then his aesthetic viewpoints have been extracted, analyzed, and categorized through the criticisms. Most of his rhetorical perspectives aim to create semantic congruence and correlations, expand the association network of words, and increase their connection. His criteria for literary beauty include escaping from the constraints of the real world and distancing imagination from the limits of nature laws and the conventions of the mind. Azad considers “applicability by native speakers” to be one of the essential criteria for the correctness of unfamiliar language constructions and strange metaphors and similes. He also considers the expansion of the aspects of similarity to be the criteria of the excellence of similes. The beauty of poetry in his opinion is based on the three pillars of aesthetic astonishment, congruence, and objectivity.
Keywords: Azad Bilgrami, Literary Criticism, rhetoric, Indian-style poetry, Ghizlan ul-Hind, Khizanah-i Amirah -
ابومحمد الیاس بن زکی موید نظامی گنجوی شاعر پارسی زبان داستانسرای قرن ششم هجری در بعضی مطالعات جهت دار چند دهه اخیر ترک زبان معرفی شده است. در این مقاله کوشیده ایم در درجه ی نخست با استناد به آثاری از نظامی گنجوی که در انتسابشان به وی هیچ گونه شک و تردیدی وجود ندارد و در درجه ی دوم با استناد به منابعی که از گذشته ی دور تا امروز در ارتباط با این موضوع وجود دارد و نیز پژوهش ها و تحلیل های منتشرشده در ارتباط با موضوع مورد بحث، به بررسی زبان نظامی بپردازیم. در این پژوهش روشن شد که زبان مادری نظامی گویشی ایرانی از گویش های مختلف موجود در تاریخ و جغرافیای پهناور ایران بوده است که به این گویش اشعار فراوانی معروف به فهلویات در لابه لای متون و نسخ خطی به دست ما رسیده است. زبان شعری نظامی نیز فارسی دری بوده است و هیچ سند معتبری گویای این که بیتی به زبان ترکی سروده باشد در دست نیست.
کلید واژگان: نظامی, زبان شعری نظامی, فهلویات, فارسی دری, گویش های ایرانیNezami Ganjavi, a Persian poet of the sixth century AH, has been introduced as a Turk in some directional studies of the last few decades. In this article, we have tried, firstly, by referring to the works of Nezami Ganjavi, in which there is no doubt about their attribution, and secondly, by referring to sources that have existed in this regard from the distant past to the present. And also published research and analysis on the subject under discussion, to examine the language of the military. In this study, it became clear that the mother tongue of the Iranian military dialect has been one of the various dialects in the history and vast geography of Iran, to which we have received many poems known as Fahlaviyyat in the margins of texts and manuscripts. The language of Nezami poetry was Persian Dari and there is no credible evidence that the verse was written in Turkish.
Keywords: Nezami, Nezami poetic language, Fahlaviyyat, Dari Persian, Iranian Dialects -
«دوگانه ها» در انتقال معنای روایا ت همواره نقشی اساسی دارند و معنا از طریق ساختار این «دوگانه ها» و تعاملاتشان ایجاد و منتقل می شود. برخی ساختارگرایان بر این باورند که همه روایات بر پایه ساختاری ثابت از «دوگانه ها» استوار هستند. این پژوهش، روایات مربوط به «آفرینش» در متون بندهش، زادسپرم، قرآن و تورات را بر اساس نقش دوگانه ها انطباق داده تا از این طریق ساختار بنیادین آن را مشخص کند. با این هدف، ابتدا با بررسی اسطوره واج های متون اصلی و برخی متون دیگر، ساختاری فرضی ترسیم شد، سپس با مطالعه دوباره متون مورد بحث، این ساختار اثبات شد و توانایی توجیه رویدادهای متن را پیدا کرد. طبق این ساختار، مفاهیم ظلمت/ نور و مذکر/ مونث «دوگانه های» اصلی مرحله آغازین روایت آفرینش به شمار می روند. از ترکیب این دوگانه ها چهار شخصیت «مذکر روشن»، «مونث روشن»، «مذکر تاریک» و «مونث تاریک» ایجاد شده است. این چهارشخصیت در فصل بهار بندهش شامل روشنی بی کران (هرمزد)، روشنی مادی، تاریکی بی کران (اهریمن) و تاریکی مادی است. در باب نخست تورات نیز شامل روز، زمین، شب و دریا می شود. این شخصیت ها در قرآن بر داستان آفرینش آدم انطباق می یابد و شامل آدم پیش از بهشت (روح)، زوج آدم، ابلیس و فرشتگان است. ویژگی دیگر مرحله اول آفرینش این است که در جهان روشن، آفرینش صرفا مینوی است و آفرینش مادی اتفاق نمی افتد.کلید واژگان: مطالعات تطبیقی دین, داستان آفرینش, ساختارگرایی, دوگانه, مرحله اول آفرینشBinary opposites always play an essential role in transferring the meanings of narratives; meaning is produced and transferred through the structure and interrelations of binary opposites. Some structuralists believe that all narratives are founded on a fixed structure of binary opposites. Based on the role of binary opposites, this study compared narratives related to Creation in the texts of the Bundahishn, the Selections of Zadsparam, the Qur’an and Torah in order to establish the basic structure of the Story of Creation. To this end, first a hypothetical structure was depicted by analyzing the mythemes of the main texts and some other texts. Then, by a thorough re-reading of the selected texts, this structure was set as the verified basis and found the ability to explain the events in the text. Based on this structure, the main binary opposites of the first phase of the Story of Creation are: light/dark and male/female. Four characters, namely, light-male, light-female, dark-male, and dark-female, have been produced by combining these binaries. In the spring chapter of the Bundahishn, these four characters comprise never ending light (Hormozd), material light, never ending darkness (Ahriman), and material darkness. Day, earth, night, and sea play the same four characters in the first chapter of Torah and in the creation story of Adam they come in the names of pre-heaven Adam (spirit), Adam’s wife, Iblis, and angels. Another characteristic of the first phase of Creation is that creation in the light world is only spiritual and no material creation happens.Keywords: comparative religion, the Story of Creation, Structuralism, binary opposition, the first phase of Creation
-
«داش آکل» یکی از داستان های مهم ادبیات معاصر فارسی است و توجه فراوانی به آن شده است. یکی از نکات جالب درباره این داستان، تفاوت های ظاهری آن با داستان های دیگر صادق هدایت است. قهرمان های ازخودگذشته و باغیرت و تفاخر به فرهنگ سنتی و پهلوانی، چیزی نیست که در داستان های دیگر هدایت، نمود داشته باشد و از این نظر این داستان سوال برانگیز است. داستان های مدرنیستی هدایت معمولا شخصیت محورند و شخصیت های آن ها درونگرا هستند. فرضیه این پژوهش این بوده است که داستان داش آکل برخلاف باور رایج کاملا رئالیستی نیست و از نیمه دوم، شخصیت پردازی مدرنیستی در آن مشهود است. شخصیت در داستان های مدرنیستی محوریت دارد و ذهن شخصیت، ملاک و محک وقایع داستانی است. در این پژوهش ابتدا خصوصیات لازم برای این که یک شخصیت داستانی مدرن محسوب شود، مشخص شده و چارچوبی دقیق برای تحلیل شخصیت مدرنیستی تعیین شده است که بر اساس آن می توان شخصیت مدرنیستی را از شخصیت پیشامدرن تفکیک کرد. در داستان مدرنیستی شخصیت داستان، تبدیل به سوژه مدرن می شود. خصوصیات سوژه بر اساس آرای متفکران برجسته و تاثیرگذار مدرنیسم، به تحت سه عنوان معرفی شدند: 1) آگاهی 2) آزادی / اختیار 3) فردیت. سپس خصوصیاتی مورد بررسی قرار گرفتند که برای مدرنیستی بودن ضروری نیستند ولی در داستان های مدرنیستی معمولا دیده می شوند. از این موارد چهار مورد 1) اندیشمندی 2) توجه به ناخودآگاه 3) انزوا 4) مرگ اندیشی. وجود این خصوصیات در «داش آکل» فرضیه پژوهش را تایید می کنند. دستاورد دیگر این پژوهش، تحلیل داستان «داش آکل» و موشکافی آن و بررسی رابطه های بینامتنی آن است که نشان می دهد این داستان، یکی از داستان های کلیدی در مرحله گذار از داستان رئالیستی به داستان مدرنیستی در ادبیات فارسی است و نمی توان آن را داستانی کاملا رئالیستی محسوب کرد. توجه جایگاه کلیدی داستان «داش آکل» در تاریخ ادبیات داستانی معاصر فارسی، اهمیت این پژوهش را روشن تر می کند.
کلید واژگان: شخصیت پردازی, مکاتب داستان نویسی فارسی, مدرنیسم, سوژه مدرن, داش آکل, صادق هدایت“Dash Akol” is one of the most important fictions in Persian literature. This short story is different from other fictions of Sadegh Hedayat. Sacrifice and “gheyrat” are important concepts in this fiction and this is questionable. The hypothesis of this article was that, unlike popular belief, “Dash Akol” is not entirely realistic but it`s a semi-Modernist short story because of central subjectivity of Akol. In other words, characterization in the second part of this story is Modernist. A Modern subject has three features and all of them are observable in the main character of “Dash Akol”: 1) Consciousness 2) Agency 3) Personhood. Akol have some secondary features too: 1) Overthinking 2) Attention to the unconsciousness 3) Solitude 4) Thinking about death. This short story is written in a period of contemporary Persian fiction that Modernist literature arose and this story has shown the evolution of contemporary Persian fiction.
Keywords: Characterization, Persian fiction schools, Modernism, Modern subject, Dash Akol, Sadegh Hedayat -
نقد رتوریکی در چند دهه اخیر به عنوان روشی برای ارزیابی نامه های کتاب مقدس شناخته شده است و منتقدان بسیاری از این رویکرد انتقادی برای مطالعه نامه های مسیحی بهره گرفته اند. به غیر از ساختار ارتباطی نامه ها -که طبعا برای تحلیل رتوریکی مناسب است- علت دیگر کاربست نقد رتوریکی برای بررسی نامه ها آن است که به نظر می رسد نامه های مسیحی در شیوه نگارش تحت تاثیر قوانین خطابه باستان بوده اند. امروزه برخی از محققان باور دارند که اصول نامه نگاری در دوران باستان تحت تاثیر تعلیمات معلمان خطابه به شیوه خاصی تنظیم شده است و این امر شباهت هایی را میان خطابه ها و نامه ها در دوران باستان به وجود آورده است. این نظر اگرچه به طور کامل در محافل آکادمیک پذیرفته نیست، اما گروهی از منتقدان را بر آن داشته است تا براساس اصول خطابه باستان به نقد رتوریکی نامه های کتاب مقدس اهتمام کنند. در این مقاله ضمن معرفی مهم ترین روش هایی که براساس اصول خطابه باستان در نقد رتوریکی کتاب مقدس پدید آمده است، چالش های موجود در به کارگیری این روش ها را در مطالعات نقد رتوریکی نامه به عبرانیان ارزیابی می کنیم.کلید واژگان: نقد رتوریکی, رتوریک, خطابه, کتاب مقدس, نامه نگاری, نامه به عبرانیانIn the recent decades, rhetorical criticism has been recognized as a method for the assessment of the letters in the Holy Book and many critics have applied this critical approach in studying Christian epistles. Apart from the communicative structure of the epistles which is, naturally, fit for rhetorical analysis another reason for the application of rhetorical criticism in studying the letters seems to be the fact that in their composition, the Christian epistles have been influenced by the principles of ancient oratory. Nowadays, some scholars believe that due to the influence of the instructions of oratory teachers, the principles of letter-writing in the ancient times were regulated in a special style and this has caused similarities between orations and letters in ancient times. Even though this view is not completely accepted in academic circles, it has motivated some scholars to attempt rhetorical analyses of the epistles of the Holy Book following the principles of ancient oratory. The present article first introduces the most important methods that, based on the principles of ancient oratory, have emerged in the rhetorical criticism of the Holy Book and, then, assesses the existing challenges in applying these methods in studies on the rhetorical criticism of the Epistle to the Hebrews.Keywords: rhetorical criticism, rhetoric, Oratory, The Holy Book, Letter-writing, Epistle to the Hebrews
-
مولانا در سیر رشد خود همواره یار و همدمی در کنار خود داشته است. هریک از این همدمان، نقش خاص و متفاوتی در تعالی و تربیت او داشته اند. در مثنوی، نقش حسام الدین، آخرین همراه مولانا، با ستایش های اغراق آمیز مولوی همراه می شود؛ به همین سبب شناخت چگونگی نقش چلبی در ارتقای روحی مولوی دشواری هایی دارد. در این مقاله با توجه به آثار مولانا و زندگی نامه های او، می توان دریافت که حسام الدین با قابلیت های فردی خود، توانسته است مولانا را از سطح عارفی اهل وجد و سکر به مقام شیخ و مرادی کامل برساند.کلید واژگان: حسام الدین, رشد, محرمیت, مولاناRumi, in the course of his development, had always had a companion beside him. Each of these partners had a major and specific role in his educational elevation. Among these influences, the role ofHusam al-Din Chalabias his last companion has been always concealed behind the veil of Rumi's exaggerated praise of him in Masnavi, thus making Husam's contribution to Rumi's spiritual exaltation very difficult to trace.
This article seeks through an analysis of Husam's characteristics and personality traits, to elucidate his special relationship with Rumi and consequently reveal the impact of Husam's presence on Rumi.Keywords: Husam al Din, Rumi, development, supervision, closeness -
بررسی عنصر زمان در لیلی و مجنون نظامی بر اساس آرای ژرار ژنت
زمان، یکی از مهم ترین عناصر روایت است که از سردمداران این نظریه، ژرار ژنت فرانسوی است. او زمان را به سه مقوله کلی تقسیم می کند: نظم، تداوم و بسامد؛ که هر یک از این موارد نیز خود به موارد ریزتری تقسیم می شوند. در این پژوهش به بررسی این عنصر روایت در منظومه لیلی و مجنون نظامی پرداخته شده است. از آن جا که نظامی، از داستان سرایان بزرگ ادب فارسی است و منظومه های او مقلدان زیادی پیدا کرد، لزوم این بررسی و پژوهش برای نشان دادن هنر او در استفاده از تمهیدات زمانی احساس شد. با توجه به داده های این پژوهش، مشخص شد که، نظامی سعی کرده است بیشتر از زمان پریشی و تداوم (که باعث طولانی تر شدن زمان داستان می شوند) بهره ببرد. زمان پریشی ها (گذشته نگرها و آینده نگرها) نیز روایت آمیز (درونی) هستند که این امر باعث طولانی شدن زمان داستان شده است. بنیاد روایت در منظومه نیز بر تناوب گفت وگو و بیان نمایشی نهاده شده است و ذکر تلخیص ها و بسامدها در بیان نمایشی، حکایت از اختیار بی چون و چرای راوی داستان در چگونگی سیر روایت دارد.
کلید واژگان: نظامی, لیلی و مجنون, زمان, ژنتA Study of the Concept of Time in Nizami’s Story of Layla and Majnun Based on Gerard Genette's TheoryTime is one of the significant elements of narration. One of the pioneer researchers focusing on time is Gerard Genette. He classified times into three components: order, continuation and frequency, each of which is divided into smaller components. The present study investigates the concept of time in Nizami’s Story of Layla and Majnun. Owing to the fact that Nizami is one of the greatest storytellers in Persian literature and his verse anthologies have witnessed many imitators, a need was felt to introduce his employment of the concept of time to show the greatness of his poetry. The findings of this study illustrates that Nizami has frequently tried to use the elements of time shift and continuation (to lengthen the time span of his stories). Time shift (flashbacks to the past and the future) are narrative (internal) in nature which serves to lengthen the time of the stories. The narration in the anthology alternates between dialogue and dramatic expression and the abbreviations and frequency in the dramatic expression shows the high control of the narrator in how to narrate the story.
Keywords: Nizami, The story of Laula, Majnun, time, Gerard Genette -
سبک یک متن چگونگی استفاده نویسنده یا شاعر از زبان و حاصل انتخاب های وی از میان گنجینه زبانی فرهنگ خود است. در این انتخاب ذهن و روان هنرمند تاثیر دارد و هنرمند است که تصمیم می گیرد یک مضمون را به چه شیوه ای بیان کند.
بنابراین، سبک نویسنده یا شاعر بازتاب نگاه خاص او به جهان درون و بیرون است که در بیان وی متجلی می شود. اگر هنرمند نگاه تازه ای داشته باشد، برای انتقال مفاهیم ذهنی خود از زبان تازه ای استفاده می کند و ناگزیر دست به گزینش های خاص در زبان می زند. وی در این گزینش سلیقه های شخصی خود را در زبان اعمال می کند و گاه از هنجارهای متعارف زبان خارج می شود. به این ترتیب سبک محصول گزینش خاص هنرمند از واژه هاست.
در این مقاله تاثیر گزینش زبانی در شکل گیری سبک یک هنرمند از دیدگاه پاول سیمپسون (P. Simpson)، سبک شناس معاصر، بررسی می شود.
کلید واژگان: سبک, سبک شناسی, نظام گذرایی, پاول سیمپسون, گزینش ادبیStyle of a text is the way a writer or a poet uses the language and the result of what he chooses from the language treasury of his culture. The mind of an artist affects this choice and it is the artist who chooses how to express a theme. Therefore، the style used by a writer or a poet is a reflection of his special view to the inside and outside world. In fact، this view is manifested in his words. If an artist has a new view of the world، then he uses a new language to convey his mental concepts and inevitably has specific language choices. In his choices، the artist applies his personal preferences to language، and sometimes gets out of the conventional norms of the language. So، style is a product of the artist''s specific word choices. The present paper aims to study the effect of language choices on the style of the artist from the viewpoint of Paul Simpson.Keywords: Style, Stylistics, Transitivity System, Paul Simpson, Literary Choice -
خروج از عادت در حیطه ادبیات هم، همچون دیگر معارف انسانی، کار نوابغ است. خلاف عادت هایی که حافظ در غزل خود ایجاد کرد منشا جریانی شد که مقلدان بسیاری را پدید آورد. این خلاف عادت ها در حوزه صورت، معنی، یا ارتباط های ممکن در معنی و صورت رخ داده است. نقد اخلاق اجتماعی یکی از هنجارشکنی های معنایی بود. ابداع ظرایف بلاغی که تازگی آن ها بخصوص در حوزه ای هام مشهود بود، خلاف آمد دیگری در ایجاد پیوندهای گوناگون نشانه ها بر محور افقی شعر محسوب می شود که حاصل توغل حافظ در شناخت بار معنوی کلمات در پیوند با جلوه های مختلف فرهنگی بود. هماهنگی زمینه معنایی و عاطفی غزل با موسیقی عمومی حاکم بر آن، که از طریق وزن عروضی، همنشینی کلمات و قافیه پدید می آید، یکی دیگر از ویژگی های غزل حافظ است که ارزش تاثیربخش آن و صمیمیت عاطفی اش در غزل حافظ مشهود است. شاید برجسته ترین خلاف عادت در غزل حافظ شیوه ارتباط مخفی معانی پراکنده در طول یک غزل باشد که سبب شده است غالب کسانی که درباره غزل حافظ سخن گفته اند، آن را چندمعنایی و فاقد پیوند منطقی میان ابیات بدانند، اما این ابیات با وجود تداعی های دور از هم و فاصله دار، در باطن عمیقا به هم مربوط اند.
مقاله حاضر علاوه بر اشاره به خلاف عادت های بلاغی و هنری و معنایی نشان داده است که در آن سوی ظاهر پراکنده نمون ابیات که ناشی از تداعی های دور و دراز ذهن سرشار از بار فرهنگی و تجربی حافظ است، پیوندی باطنی وجود دارد که از طریق تبدیل گزاره های عادت گریز به گزاره های عادت پذیر دریافتنی است. برای روشن شدن مطلب غزلی از سعدی با حافظ مقایسه شده است.
کلید واژگان: حافظ, خلاف عادت, صورت, معنی, پیوند ابیاتNorm-breaking in the field of literature, like other areas of human knowledge, is the province of the talented. Norm-breakings Hafiz undertook in his ghazals came to be the source of a movement with a good many imitators. His norm-breakings took place in form, meaning and/or in the possible relationships between the two. Critiquing the social mores was one of his trademark iconoclastic practices in the realm of content. Another norm-breaking was inventing rhetorical subtleties whose novelty was particularly conspicuous in the realm of pun. It was an innovation in creating varied links of signs on the horizontal axis of poetry—an innovation resulted from Hafez’s contemplations on the emotional meanings of words conjured up in various cultural aspects. The harmony of meaning background and emotional background with the general music dominating them—a linkage created by meter, rhyme and juxtaposition of words—is another feature in Hafez’s poetry. The impressing value and emotional intimacy of these elements are palpable in his poetry. The most remarkable norm-breaking in Hafez’s ghazals may be the way in which the scattered meanings clandestinely interact through a ghazal; this has caused most scholars to regard it as polysemous and lacking in terms of logical relationship among couplets. These couplets, albeit distantly related with each other, are connected deep inside. Besides demonstrating Hafez’s rhetorical, artistic as well as semantic norms-breakings, the present paper shows that in spite of his poetry seeming scattered, which is a result of distant and far-reached associations in Hafez’s culturally and experientially loaded mind, there is an inner relationship among them that can be understood by transforming the norm-breaking propositions to norm-enforcing ones. A ghazal by Saadi is juxtaposed to one by Hafez to illustrate the issue at hand.Keywords: Hafez, Norm-breaking, Form, Meaning, Relationship among couplets -
اخوان ثالث، از شاعران بزرگ معاصر، هر چند در عرصه شعر فارسی به شاعری نوپرداز شهرت یافته است، بخش های فراوانی از دفترهای شعری او را قالب های گوناگون سنتی دربرمی گیرد.
در این مقاله، سبک زبانی 32 قصیده اخوان بررسی و تحلیل شده است تا نشان داده شود اخوان در این قالب سنتی تا چه حد به رعایت قواعد و ضوابط زبان کهن پای بند بوده است و چقدر از توانش زبانی خود و عناصر زبان امروز بهره گرفته است و درنهایت با چه هدفی زبانی خاص را به خدمت می گیرد. برای نیل به این هدف، زبان قصیده های اخوان، هم از نظر واژگان و هم از نظر نحو، تحلیل و بررسی شده است و عناصر کهن آن از طریق مقایسه با شعر شاعران گذشته، به ویژه شاعران خراسانی، استخراج شده است.
یافته ها نشان می دهد که اخوان دل بسته زبان کهن فارسی، به ویژه زبان شاعران خراسان، است و بسیاری از مشخصه های این زبان، به ویژه ویژگی های نحوی، را رعایت می کند اما از نظر واژگان زبانش در همان محدوده زبان کهن باقی نمانده است، بلکه در کنار واژه های کهن از واژه های زبان امروز و نیز واژه های ابداعی هم بهره گرفته است و بر غنای زبان خود افزوده است.
کلید واژگان: اخوان ثالث, قصیده, ویژگی های زبانی, واژه های کهن, واژه های زبان امروزی, واژه های ابداعی, ویژگی های نحویAlthough Akhavan Sales, one of the great contemporary poets, is known as a modernist poet;many parts of his Divan contain different forms of traditional poems. In this paper the language style of Akhavan`s 32 odes are considered to show that how much he is loyal to the rules of ancient language in this traditional form, how much he has used his own competence and what is his reason for using a special language. For this purpose the language of Akhavan`s odes are considered from both vocabulary and syntax aspects; and their ancient elements are extracted by comparing them with the poems of the past poets specially the poets of Khorasan. Findings show that although Akhavan is emotionally attached to ancient Persian language specially the language of Khorasan poets and uses many of this language features particularly those pertaining to syntax, but from the aspect of vocabulary his language doesn`t only remain in the zone of ancient language. He uses many words of that ancient one and he also uses innovative words and increases the wealth of the language.Keywords: Akhavan Sales, ode, language features, ancient words, modern language words, innovative words, syntax features -
نشریه زبان و ادب فارسی، پیاپی 10 (بهار 1391)، صص 137 -156
یکی از رهیافت ها و گفتمان ها در حیطه ی نقد ادبی رویکرد روانشناسانه است که در طی حیات خود آثار ماندگاری را به چالش کشیده است. زیگموند فروید به عنوان بنیانگذار مکتب روانکاوی نخستین کسی بود که از آثار ادبی به عنوان مثالهای خوبی جهت تبیین آموزه های روان شناختی بهره برد. وی متن ادبی را نشانه ی مرضی شخص نویسنده قلمداد مینمود که قابلیت بررسی روانکاوانه را فراهم مینماید. نظریه های فروید آنچنان تاثیرگذار بود که حتی برخی از مکاتب ادبی آن دوره از جمله، مکتب ادبی سوررئالیسم در پرداخت هنرمندانه به شکل فزایندهای خود را وامدار اندیشه های روانکاوانه میدانستند. بر اساس روش هایی که در حیطه ی نقد روانشناختی کاربرد دارد، تحلیل ملکوت بهرام صادقی که داستانی سوررئالیستی و روانی/ اسطورهای است و طبق روانشناسی شخصیتهای داستانی صورت می پذیرد. یکی از عناصر پررنگ داستان، مفهوم مرگ و مرگاندیشی است. مفهوم مرگ در کنار عنصر جاودانگی به عنوان دو مفهوم متضاد به اعمال و رفتار شخصیتها معنا میبخشند. این مقاله به پیشینهی روانشناسی کلاسیک و ارتباط آن با ادبیات، کلیات و تعاریفی در رابطه با نظریات روانپویشی فروید، خلاصه داستان و تحلیل شخصیتهای داستان به عنوان خودهای بالقوه ای از خود نویسنده میپردازد.
کلید واژگان: نقد روانکاوانه, ملکوت, بهرام صادقی, روانشناسی و ادبیاتPsychoanalytic theory refers to the definition and dynamics of personality development which underlie and guide psychoanalytic in the field of literary criticism. First laid out by Sigmund Freud, this approach has used literary works as good examples of explaining psychological teachings. Freud declared literary text as the symptom of writer’s disorder providing the ability of psychoanalytical review. Freud’s views were so influential that some of literary schools of that time, including surrealism, increasingly considered themselves debtors of psychoanalytical thoughts, in artistic approach. Bahram Sadeghi’s story titled Malakut is a surrealistic and psychological story analyzed on the basis of psychology of characters. Two of the strong elements of the story are the concepts of death and thinking. The concept of death which is considered as an opponent element with eternity gives a meaning to the actions and behavior of characters. This paper reviews the history of classic psychology and its connection with literature, generalities and definitions through the looking glass of Freud’s psychoanalyst views, summery of the story and analysis of characters as potential selves of the author himself.
Keywords: Psychoanalytical criticism, Malakut, Bahram Sadeghi, Psychology, literature -
نشریه ادب فارسی، پیاپی 6 (تابستان 1390)، صص 17 -38ملکوت تنها داستان بلند صادقی از جمله آثار ماندگاری که تحت تاثیر بوف کور هدایت در دوره ای خاص و با سبکی متمایز به نگارش درآمده است. گذشته از محتوای منحصر به فرد داستان، فرم و ساختار آن نیز قابل تامل و چشمگیر است. در این مقاله در پی آن است بعضی از خصوصیات زبانی، ساختاری و فنی آن بیان شده، لذا باتوجه به رویکرد نوین ساختارگرایانه که سالیان سال در زمینه نقد ادبی از جمله رهیافتهای قدرتمند و مطرح بوده، به رشته تحریر درآمده است. مقاله موجود بعد از درآمدی کوتاه در رابطه با ساختارگرایی و پیشینه ملکوت حاوی کلیات و تعاریفی از آرا ساختارگرایانی چون ژنت، تودوروف، بارت و... می باشد. بعد از طرح آراء، به زاویه دید دانای کل و ادا شاخص ملکوت، همچنین تحلیل داستان در دو سطح ساختار روایت و نحو روایت پرداخته شده است.
با وجود ساختار نامنسجمی که به ظاهر در روایت داستان وجود دارد، ملکوت بیانگر فرم و ساختاری مستحکم و حساب شده است که با وضعیت ناپایداری شروع می شود و با ادامه داستان به اوج خود می رسد. در قسمت نحو روایت به شخصیتهای کنش گر، کنش پذیر، فعل یا کنش ویژه آنها توجه می گردد که با توجه به روساخت داستان، دکتر حاتم به عنوان فاعل اصلی شخصیتهای دیگر را تحت تاثیر کنش خود قرار می دهد.
کلید واژگان: روایت, صادقی, ملکوت, نقد ساختارگرایانه“Malakoot” Story (literally celestial kingdom)، the only novel written by Bahram Sadeghi، is one of the memorial work that has been witten under the influence of “Boof-E-Koor” Story (literally Blind Owl) written by Sadegh Hedayat by a distinctive style and during a specific period of time. Aside from unique content of this story، form and structure of this work are also remarkable and marvelous. The present paper is intended to interprete some of lingual، structural and technical characteristics of this work; thus، with respect to the modern structuralist approach which has been purposed in the field of literary cticism during several years including strong strategies، the current essay was written. After a brief prologue concerning to structuralism and history of Malakoot (Celestial Kingdom) and definitions of structuralists’ views like Janet، Tzvetan Todorov، and Baret etc and purosing of their ideas، this paper dealt with omniscient point of view and presentation of Malakoot parameter as well as analysis on this story at two levels: Narative structure and narrative syntax. Despite of the seemingly existing inconsistent structure in narration of the story، Malakkot is considered as an interpretation of a solid and deliberate form and structure that begins with an unstable state and this lead to uttermost state following of the story trend. In part of narration syntax، functional، active، and their special function or action are taken into consideration so that with respect to story’s surface structure، Dr. Hatam as the main subject (agent) may affect other characters.Keywords: Malakoot, Naration, Sadeghi, Structural Criticism -
بروز و ظهور اساطیر در رمان های فارسی کوششی است جریان ساز که رمان نویسان برای دستیابی به دو انگیزه اساسی: یکی ارائه تفسیری موافق با دریافت خویش از اوضاع دنیای پیرامون خویش و دیگری بازتاب ارزش های زیباشناسانه و پرجذبه، از خود نشان داده اند.
پژوهش حاضر، با روش توصیفی تحلیلی و مرور بر اسناد ادبی معاصر، در پی تحلیل چگونگی و سیر انعکاس، دلایل بازسازی و بازپردازی مضامین و روایت های اسطوره ای ملی و مذهبی در حوزه رمان های فارسی است. بنابر نتایج این پژوهش، بیشترین رویکرد رمان نویسان به بازسازی و بازآفرینی اسطوره ها به دهه های چهل و پنجاه برمی گردد؛ یکی از دلایل اصلی ظهور این رویکرد، شکست نهضت مردمی ملی شدن صنعت نفت در اثر کودتای 28 مرداد است. اما پس از انقلاب اسلامی، بیشترین بازآفرینی اسطوره ها در رمان، دهه های هفتاد و هشتاد دیده می شود که به دلایلی عمدتا متفاوت از دلایل پیش از انقلاب چون پیروی گسترده نویسندگان از جریان های مدرنیستی و پسامدرنیسم، تمایل زیباشناختی، تقویت و احیای جنبه های ملی، بازگشت به سرچشمه های بومی به جای تقلید از غرب است.
کلید واژگان: بن مایه, روایت اسطوره ای, نقد اسطوره ای, رمان فارسیThe emergence of mythology in the contemporary Persian novels, as the dominant literary discourse, is an epoch making movement. Based upon their vision and socio- political situation, many of the contemporary authors have used mythology in order to achieve two main goals: one, to present an interpretation of the world around, and the other, to enhance the esthetic and attractive values which they are to present in their works.According to the findings of the research, novelists within the 1340’s and 1350’s showed most concern toward restructuring and reproducing myth ever. A main reason was the authors’ nostalgias caused by the events such as the defeat of folk movement and the coup of Mordad 28th which mad long and deep impression on them. The most tendencies to myths in post-revolution period can be seen in 1370’s and 1380’s. However, the authors’ motivations differ from those of the pre-revolution period. A vast number of writers follow modernist and postmodernist movements and aesthetical tastes; some try to strengthen and revive national features, turn back to their traditional origins rather than pure imitating the West.The present research seeks to study and analyze how the mythological theme and narratives have been reflected, reproduced in the contemporary Iranian novels from mordad 28th 1332 to 1387. -
غالب پژوهشهایی که به بررسی رابطه سینما و ادبیات پرداخته اند به تفاوتهای داستان ادبی و درام فیل منامه توجه داشته اند. زمینه دیگری که می توان پیوندها و مناسبات ادبیات اس ت. صور خیال در مفهوم بلاغی آن « تصویرپردازی » ، و سینما را در آن پی گرفت شامل تصویرهای ذهنی ادبی ، و غالبا به دلالت ضمنی نشانه های شمایلی ناظر است و ذیل علم بیان در انواع تشبیه، تمثیل، مجا ز، استعاره، کنایه و نماد فهرست شده است . در تمثیلهای شعری مثنوی و » بهطور عام و « تمثیل ادبی » این مقاله به بررسی ظرفیتهای به طور خاص برای بازآفرینی در وسیله بیانی سینما پرداخته شده است . « غزلیات شم س انتقال تمثیلهای ادبی به سینما براساس این ظرفیتها امکانپذیر است : 1- اشتمال بر عناصر بصری متعدد و متحرک 2- تناسب تصاویر و معانی همنشین با مونتاژ و میزانسن -3 فراوانی تصویرهای هم عرض در طول شعر 4-اشتمال بر تصاویر قابل توزیع در متن و 5-اشتمال بر بافت روایی و ساختار « تکامل » فیلم به سبب دلالت بر مضمون عرفانی دراماتیک.
کلید واژگان: بیان سینمایی, تمثیل ادبی, تصویر ادبی, تصویر سینمایی, اشعار مولویAbstractMost of the researches which have studied the relation between cinema and literature have paid attention to the differences of literary fiction and drama in the scripts. One of the other grounds in which the ties between literature and cinema can be further on traced is "creation of pictures". The eloquent concepts of "figurative elements" and "forms of imagination" includes mental literary images and often infers to the implied figurative signs of the observer, being all listed in the science of expression in the variety of fields such as allegory, simile, trope, metaphor, irony and symbol. This article surveys the potentials of "literary allegories" in general and the "poetic allegories" of Massnavi and Shams Sonnets in particular for recreation in cinema's expressive device. The transition of literary allegories to cinema is possible through these potentials: 1. including several visual and animated, dynamic elements. 2. Conformity of pictures and concepts relevant to montage and stage direction. 3. The plenitude of pictures with the same width in the poetry length. 4. Including pictures with a distribution potential in the feature movie text due to the mystical content of completion. 5. Considering narrative texture and dramatic structure.
-
فنون بدیعی از دیرباز مورد توجه علمای بلاغت قرار داشته و تقسیم بندی های مختلفی از آن صورت گرفته است. ابن معتز، قدامه بن جعفر، ابن رشیق و ابن سنان خفاجی، از جمله کسانی هستند که در این زمینه تلاش نموده اند. در قرن هفتم، سکاکی پس از تفکیک علوم بلاغی محسنات کلام را به محسنات لفظی و معنوی تقسیم می کند که تا قرنها مورد توجه و استفاده قرار می گیرد. در دوران معاصر نیز شاهد تقسیم بندی ها و ملاحظات دیگری هستیم که اغلب بر پایه گذشته صورت گرفته؛ غیر از مواردی که مبتنی بر دستاوردهای جدید دانش زبان شناسی است. با این همه، شعر نو و بررسی بدیع در آن، ما را به طبقه بندی دیگری هدایت کرده است و آن تقسیم بندی فنون بدیعی بر اساس انواع تداعی است که در سه محور تشابه، مجاورت و تضاد شکل گرفته است. در این مقاله، پس از بررسی تاریخی تقسیم بندی های موجود، صنایع بدیعی بر اساس انواع تداعی طبقه بندی شده است.
کلید واژگان: بدیع, بلاغت, شعر نو, تداعی, تقسیم بندی, تشابه, تضاد, تناسبRhetorical figures have been the focus of rhetorician's attention since the ancient era; they have also classified these figures differently. Even before division of rhetorical devices into three branches of meaning, expression and rhetoric, this attention has been prevalent. Among others Ibn-e Motaz, Qodamat, Ibn-e Rashiq and Ibn-e Sanam Khafaji did some studies in this area. After differentiating Sciences of Rhetoric from one another, in the 7th century, Sakaki divided rhetorical figures into figures of speech and figures of thought. In the contemporary era, there are other classifications which are based on the past ones, except for some additional points which is the outcome of recent linguistic discoveries. Modern poetry, and the figures of speech employed in it, has drawn our attention to another classification that is the division of figures of speech on the basis of their associations (similarity, contiguity, and opposition). After studying the historical classifications, this article attempts to classify the figures of speech on the basis of various classifications of associations.
-
رئالیسم جادویی سبک نسبتا نوینی است که هر چند بیشتر تداعی گر نام آمریکای جنوبی و به ویژه گابریل گارسیا مارکز است، اما خاص ملل جهان سوم است. در داستان های این سبک، واقعیت و خیال در هم گره می خورند، اما به گونه ای که واقعیت بر خیال سیطره دارد، نه خیال بر واقعیت. از میان داستان نویسان فارسی، غلامحسین ساعدی در برخی از آثار خویش به این سبک گرایش دارد. این داستان های ساعدی را می توان به دو دسته تقسیم کرد: داستان هایی که به سبک رئالیسم جادویی نوشته شده اند و داستان هایی که تنها رگه هایی از رئالیسم جادویی را می توان در آن ها یافت. در این نوشته، به بررسی هر دو دسته و هم چنین علل گرایش ساعدی به این سبک خواهیم پرداخت.
کلید واژگان: غلامحسین ساعدی, رئالیسم جادویی, داستان, خیال, واقعیتMagic Realism is a modern fiction style. Although it invokes a South American's name and Gabriel Garsia Markez, specially, it is typical of the third world nations. In fictions of this style, reality and fantasy tie together but in the manner that reality dominates fantasy rather than the other way around. Among Persian novelists, Qolamhossein Saedi is inclined to this style in his fictions. It is possible to divide Saedi 's fictions into two groups: The first one, fictions that have been written in Magic Realism style. The second one, fictions in which only traces of Magic Realism can be found. In this article, both groups of fictions and the rational why Saedi followed this style will be discussed.Keywords: Qolamhossein Saedi, Magic Realism, Fiction, Fantasy, Reality -
اغلب بر این باورند، که ساختمان شعر، چیزی جدا و کم اهمیت تر از معنا و پیام آن است؛ اما صورت شعر، اولین چیزی است که خواننده را تحت تاثیر قرار می دهد. نیما با حساسیت و تکیه بر بینشی مستقل، ارزش ساختمان شعر را، در ادب فارسی، احیا کرد. در شعر معاصر غالبا، نیما را شاعر «آی آدم ها» می دانند. سوال این است، که راز اهمیت شعر «آی آدم ها» در چیست؟ به نظر می رسد آن چه باعث برجستگی شعر «آی آدم ها» و ساخت های مشابه در شعر معاصر است، ترفندها و انتظارات تعبیه شده در فرم تازه آن هاست، نه پیام و محتوای تکراری. تکرار عنصر مسلط «آی آدم ها» در ساختمان شعر مذکور، علاوه بر استحکام و اسکلت بندی، توازن نحوی، تقویت موسیقی، واسازی ساختار و پایان پذیری خلاق، به شعر وحدت اندیشه و احساس و یکپارچگی عاطفه و لحن، بخشیده است. این مقاله، با نقد شعر «آی آدم ها» از منظر انتظارات و تنظیمات فرمالیستی، سعی دارد تا علاوه بر تقویت حساسیت خوانندگان، آن ها را مهیای کشف انواع اشارت های کمتر آشنا، در ساختمان شعر معاصر کند.
کلید واژگان: نیما, شعر آی آدم ها, عنصر مسلط, فرم و معناOften readers and even critics believe that the ideology and message of poems are more important than their structures. However, it's impossible to draw a distinction between ideology and structure as the structure of a poem is the primary element that influences the readership. Nima, as the architect of the contemporary poetry relying on his own sharp and independent insights, revived the significance of the structure in Persian literature. Many enthusiastic readers and even critics of the field of cotemporary poetry have considered Nima as the poet of 'Ai Adamha'. This paper attempts to explore why Nima has been called Ai Adfamha poet. Obviously, the significance of the poem 'Ai Adamha' and similar poetic structures lies in their literary figures and expectations embedded in their novel forms than their frequent content and message. The repetition of the dominant element of Ai Adamha in the structure of the poem has, in addition to strengthening the skeleton of the poem, enhanced the syntactic integrity, musical system, coherence, and creative opening and ending of the poem. This article attempts to analyze 'Ai Adamha' from a formalistic perspective and in doing so it paves the way for the readership to delve into the less frequently uncovered senses of the contemporary poetry.Keywords: Nima's poem, contemporary poetry, dominant element, form, meaning
- در این صفحه نام مورد نظر در اسامی نویسندگان مقالات جستجو میشود. ممکن است نتایج شامل مطالب نویسندگان هم نام و حتی در رشتههای مختلف باشد.
- همه مقالات ترجمه فارسی یا انگلیسی ندارند پس ممکن است مقالاتی باشند که نام نویسنده مورد نظر شما به صورت معادل فارسی یا انگلیسی آن درج شده باشد. در صفحه جستجوی پیشرفته میتوانید همزمان نام فارسی و انگلیسی نویسنده را درج نمایید.
- در صورتی که میخواهید جستجو را با شرایط متفاوت تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مطالب نشریات مراجعه کنید.