به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « امکان ذاتی » در نشریات گروه « علوم انسانی »

  • حسین نجاریان

    بحث در مورد اینکه  ملاک احتیاج اشیاء به علت چیست و چه نقشی در اقسام حدوث وقدم دارد  یکی از مباحث مهم کلامی وفلسفی است که چهار نظریه در مورد آن وجود دارد. گروهی از مادیین جدید  ملاک را نفس موجود بودن می دانند و حدوث وقدم ذاتی وزمانی را قبول دارند اما متکلمین ملاک را حدوث می دانند و تنها حدوث وقدم زمانی را قبول دارند در مقابل فلاسفه بنا بر اصالت ماهیت، ملاک  را امکان ذاتی شی می دانند. در این بحث شهید مطهری به تبع صدرا که اصالت را با وجود می داند ملاک را وجود فقری شی می داند طبق نظر فلاسفه چه آنهایی که ملاک را امکان ذاتی می دانند چه آن هایی که ملاک را وجود فقری هم حدوث وقدم ذاتی وجود دارد هم حدوث وقدم زمانی. در این مختصربه روش توصیفی- تحلیلی  ابتدا هر چهار نظریه توضیح داده شده  سپس ضمن  نقد سه نظریه اول  ثابت خواهد شد که ملاک احتیاج به علت وجود فقری اشیاء است.

    کلید واژگان: ملاک احتیاج به علت, حدوث وقدم, امکان ذاتی, وجود فقری}
  • علی مطهری*

    «امکان» هم ردیف مفاهیم عامی مانند «وجود و عدم»، «وحدت و کثرت» و «علیت و معلولیت» از جمله مباحث بنیادی و مهم فلسفی است. تبیین صحیح از معانی مختلف امکان و رابطه این معانی با یکدیگر، گره گشای تصور و تصدیق درست بسیاری از دیگر مسایل مهم فلسفه است. «امکان ذاتی» و «امکان استعدادی» از جمله معانی مهم «امکان» است که نحوه تبیین ما از آنها، سرنوشت مسایلی همچون «حدوث و قدم»، «قوه و فعل» و «علت و معلول» را دچار تغییرات اساسی می کند. موضوع امکان استعدادی اولین بار توسط شیخ اشراق در مناقشه بر استدلال ابن سینا بر قاعده «کل حادث مسبوق بقوه و ماده تحملها» مطرح شده است. ملاصدرا به تفاوتهای امکان ذاتی و امکان استعدادی پرداخته و حاج ملاهادی سبزواری این تفاوتها را تحت شش مورد بیان کرده است. صدرالمتالهین دست کم در شانزده موضع از آثار خود درباره نسبت «امکان استعدادی» و «امکان ذاتی» اظهار نظر نموده است که جمع بین این اظهارنظرها کار دشواری به نظر می رسد و می توان گفت این اظهارنظرها دچار اضطراب است. ما در این مقاله به مدد تحقیقات فلسفی استاد مطهری کوشیده ایم ضمن داوری در باب مواضع مختلف ملاصدرا، نسبت تازه ای را که در پرتو اصل اصالت وجود بین این دو معنای امکان به دست می آید، تبیین نماییم.

    کلید واژگان: امکان ذاتی, امکان استعدادی, اصالت وجود, ملاصدرا, استاد مطهری}
    Ali Motahari *

    Contingency in line with general concepts such as “existence and non-existence” , “unity and plurality” , and “ causality and being caused” is one of the fundamental and remarkable philosophical issues. The proper explanation of the different meanings of contingency and of the relationship of these meanings to each other make it possible to correctly understand and prove many other principal philosophical problems. Essential contingency and dispositional contingency are among the important meanings of contingency , so that the way we explain them will change basically the destiny of problems such as “coming into being and eternity” , “ potentiality and actuality” , and “causality and being caused” . Sheikh Ishraq for the first time has raised the issue of dispositional contingency , while contradicting Ibn Sina's argument for the rule that “ every event is preceded by potentiality and by matter that possesses that potentiality” . MullaSadra has dealt with the differences between essential contingency and dispositional contingency , and MullaHadiSabzevari has categorized these differences into six groups.At least in sixteen pieces of his works, MullaSadra has expressed his views on the relationship between essential contingency and dispositional contingency, therefore compatibility between these ideas seems very difficult . Indeed, It can be said that these views are contradictory. In this article , using professor Motahhari 's philosophical researches , we have tried to explain the new relationship , obtained in the light of genuineness of existence , between these two meanings of contingency , while judging MullaSadra's different positions concerning essential contingency and dispositional contingency.

    Keywords: ESSENTIAL CONTINGENCY, dispositional contingency, genuineness of existence, Mullasadra, professor Motahhari}
  • احمد احمدی
    یکی از بحثهای ژرف و دقیق منطق، بحث «جهت» در قضایاست. در کتب متداول منطق، جهت را از ضرورت و امتناع و امکان آغاز میکنند و به دائمه، ازلیه، فعلیه، وقتیه و… بسط میدهند. برخی منطقدانان تا بیست و هشت جهت ذکر کرده اند. اما کانت امکان (عام) و امتناع، وجود (فعلیت یا بالفعل) و عدم، ضرورت و امکان (خاص) را جهات قضایا دانسته و به غیر آنها نپرداخته است. ما در این مقاله میخواهیم بگوییم بر اساس مبنایی که در معرفت شناسی برگزیده ایم، جهت قضایا منحصر است در ضرورت و امکان، زیرا قضیه یا موجبه است با جهت ضرورت یا سالبه است باز هم با جهت ضرورت؛ از اولی با عنوان «ضرورت» و از دومی با عنوان «امتناع» تعبیر میکنند. در واقع ساختار ایجاب و سلب متفاوت است وگرنه ضرورت در هر دو یکی است. جهت امکان هم مربوط می شود به تردید ذهن در چگونگی ارتباط محمول با موضوع که اگر در تحلیل و بدست آوردن محمول از موضوع دقیق نشده یا در آنچه بدست آورده دستکاری کرده باشد، دچار احتمال میشود.
    کلید واژگان: جهت قضایا, ضرورت, امتناع, امکان, امکان ذاتی, امکان استعدادی, معرفت شناسی, کانت}
    Ahmad Ahmadi
    One of the accurate and profound discussions in logic pertains to the problem of modality in propositions. In the common books of logic, the definition of modality begins with the concepts of necessity, possibility, and impossibility and is later extended to perpetuity, eternity, activity, and temporality. Some logicians have referred to a maximum of 28 modes. Nevertheless, Kant maintains that the modes of propositions are only limited to possibility and impossibility, existence (actuality or in actuality) and non-existence, and necessity and contingency. In this paper, given the author’s epistemological stance, he argues that the modes of propositions are merely limited to necessity and possibility. This is because a proposition is either affirmative, with a necessity mode, or negative, again with a necessity mode. The former is called a “necessary proposition” and the latter an “impossible proposition”. In fact, it is the structures of affirmation and negation which are different from each other; otherwise, both share the same necessity mode. The mode of possibility is also related to the mind’s hesitation regarding the quality of the relationship between the predicate and the subject. If enough care is not exercised in extracting the predicate from the subject, or if the product of this process is manipulated, possibility will arise.
    Keywords: mode of propositions, necessity, impossibility, possibility, essential possibility, possibility through preparedness, epistemology, Kant}
  • طیبه رضایی ره، محمد جواد رضایی ره
    آکوئیناس، برخلاف تلقی شارحان بزرگی چون ژیلسون، نه تصحیحی در برهان های امکان سینوی و ابن رشدی صورت داده است، و نه اساسا به مواضع اختلاف آن ها آگاهی داشته است. از این رو حتی نتوانسته است در موارد اختلاف آنها، آگاهانه وارد بحث شود و داوری درستی بکند یا دست کم از یکی از آن دو آگاهانه جانبداری کند.
    تقریر نخست او ترکیبی ناشیانه از تقریرهای سینوی و ابن رشدی است که حاکی از عدم تسلط او بر مبانی فلسفی ابن سینا و ابن رشد است. در تقریر دوم هم بنا بر یک قرائت از آن، همین اشکال وارد است، علاوه بر آن که فرض های نادرستی هم در کار آورده است. در هر حال، او تحت تاثیر ابن رشد برهان های خویش را دو مرحله ای تنظیم کرده است، بی آن که بداند که ابن رشد در این کار معذور بوده است.
    محوریت علل و معلول های طبیعی در این برهان و تطبیق امتناع تسلسل بر آن از دیگر اشکالات این تقریر است.
    تازه های تحقیق
    1. آکوئیناس که با آثار حکیمان مسلمان و به ویژه ابن سینا و ابن رشد آشنایی داشته است و برهان سینوی و نقد ابن رشد بر آن و تصحیح مزعوم او را دیده، ظاهرا به مواضع اختلاف آن دو حکیم و به ویژه مراد آن ها از «امکان» و «ممکن الوجود» و نیز اختلاف آن ها در تعریف «ضرورت» و «ضروی الوجود» وقوف نیافته است تا در نتیجه، بتواند با آگاهی وارد میدان منازعه شود و داوری صائبی در آن موارد داشته باشد یا دست کم پس از وقوف بر اختلاف آن ها در این مسئله آگاهانه به اقتفای یکی از آن دو، برهان وجوب و امکان را تقریر کند. او نه توانسته است مانند ابن رشد «ضروری» و «ممکن» را در معنای جدیدی به کار برد و بر آن اساس، طرحی نو درافکند یا در صدد تصحیح و تکمیل برهان سینوی یا ابن رشدی برآید و آن را تکامل بخشد و نه آگاهانه یکی از تقریرهای فارابی، ابن سینا یا ابن رشد را برگزیده و آن را به خوبی تبیین کرده است.
    2. آکوئیناس - بر خلاف نظر ژیلسون - نه تنها «دقیق ترین تقریر قابل تصور» از برهان وجوب و امکان عرضه نکرده ، بلکه به نحو ناشیانه ای که حاکی از عدم تسلط او بر مبانی فلسفی ابن سینا و ابن رشد و اختلاف فاحش آن دو است، براهین سینوی و ابن رشدی را به هم درآمیخته و در نتیجه، تقریرهایی ناسازگار و نامعتبر عرضه کرده است.
    3. آکوئیناس تحت تاثیر ابن رشد برهان های خویش را دو مرحله ای تنظیم کرده است، بی آن که توجه کند که ابن رشد در این اقدام خویش معذور بوده است. او که «امکان ذاتی» و «علت هستی بخش» در نظام سینوی را بدعتی ناروا در فلسفه مشاء دانسته و آگاهانه به ارسطوی خالص بازگشته است، ناگزیر بود که در برهان امکانش از امکان ذاتی و علت هستی بخش اعراض کند و برهان خویش را بر محور «امکان استعدادی» و «علت حرکت بخش» و متناسب با جهان شناسی ارسطویی اقامه نماید، اما آکوئیناس بی آن که متفطن به این نکته باشد، به اقتفای ابن رشد، تقریر خود را دو مرحله ای می کند، اما در تقریر نخست خویش، به رغم آن که در مقام تعریف، ممکن و ضروری را چونان ابن رشد تعریف می کند، در مقام تقریر برهان، بر امکان ذاتی سینوی تکیه می کند و در نتیجه، بر تقریر او اشکالات وارد شده بر تقریرهای آن دو حکیم، یک جا وارد است، بی آن که ذره ای تصحیح در آن ها به وجود آورده باشد.
    4. در تقریر دوم که تقریر معروف و مهم آکوئیناس است، امکان ذاتی را با امکان استعدای درآمیخته است.
    5. آکوئیناس در این تقریر فرض ها یا مدعیات غیر بدیهی و اثبات ناشده ای چون مقدمه چهارم در کار آورده و گذرهای ناروایی چون گذر از مقدمه چهارم به مقدمه پنجم مرتکب شده است.
    6. محور قرار دادن علل و معلول های طبیعی و عرضی در این برهان و تطبیق امتناع تسلسل علل بر این سلسله از دیگر معایب و اشکالات این تقریر است.
    7. آکوئیناس حتی در بیان امتناع تسلسل علل از «برهان وسط و طرف» ارسطو که مقبول ابن سینا نیز افتاده بود، فراتر نرفته و به مغالطه مصادره ای بودن آن تفطن نیافته است.
    کلید واژگان: آکوئیناس, برهان امکان, امکان ذاتی, امکان استعدادی, موجود ضروری, امتناع تسلسل}
    Tayabh Rezaeerah, Mohammad Javad Rezaeerah
    as Gilson, Aquinas hasn’t corrected the arguments of contingency given by Avicenna and Averroes, and he hasn’t even been fully aware of the differences between them. So, in the points of disagreement between them, Aquinas hasn’t entered into the discussion knowingly so that he can form a correct judgment or at least side with one of them thoughtfully.
    His first argument is a combination of the arguments of Avicenna and Averroes which denotes his lack of knowledge about their philosophical principles. The same difficulty applies to his second argument according to one interpretation. Anyway, influenced by Averroes, Aquinas has drawn up his both arguments in two parts without knowing what had made Averroes to resort to that.
    The use of the natural causes and effects in this argument and the application of impossibility of an infinite regress to them is also among its difficulties
    Keywords: Aquinas, the argument of contingency, essential possibility, possibility of preparedness, necessary being, impossibility of an infinite regress}
  • احمد حیدرپور *، غلامرضا فیاضی
    التزام به قاعده فلسفی «کل حادث تسبقه قوه الوجود و ماده تحملها» که مستلزم استحاله خلق موجود حادث از عدم است، از سویی با ظاهر متون دینی ناسازگار می نماید و از سوی دیگر موجب ارائه تفسیر بسیار غریبی از برخی معجزات منقول در قرآن کریم شده است. ازآنجاکه حمل متون دینی برخلاف ظاهر بدون دلیل قطعی، در شرع مقدس اسلام جایز نیست، این احتمال در ذهن شکل می گیرد که شاید قاعده مذکور مبتنی بر عقل صریح و نتیجه برهان عقلی تام نباشد. اهتمام به این مطلب مهم، نویسنده را به این نتیجه رهنمون ساخته که نه تنها ادله این قاعده تام نیستند، بلکه بر فرض تمامیت، بر نظریه کون و فساد مبتنی اند؛ ولی نظریه حرکت جوهری که نزد محققان مقبول و مشهور است، نه تنها مصداقی برای موضوع این قاعده باقی نمی گذارد، بلکه مستلزم استحاله مسبوقیت حادث زمانی به ماده است! در نتیجه نیازی به حمل ظواهر متون دینی بر خلاف ظاهر و پذیرش تفسیرهای غریب از معجزات نیست.
    کلید واژگان: حادث زمانی, ماده, قوه, امکان ذاتی, امکان استعدادی, استعداد, ترجیح بلامرجح}
    Ahmad Heydarpur *, Gholamreza Fayyazi
    Being committed to the philosophical rule of “any originated being is preceded by the potentiality of existence and the matter carrying it”, which necessitates the impossibility of creating an originated being from nothingness, is on the one hand opposing the religious texts and on the other hand causes suggestion of a very peculiar interpretation of some of the miracles narrated in the Holy Quran. Since interpreting religious texts contrary to their appearance without a definite reason is not permissible in Islamic Religious Law, it seems probable that the abovementioned rule is not based on the explicit reason and resulted from the completely rational argumentation. This important issue led the writer to conclude that not only the proofs of that rule are not complete, but also they – even if complete – are based on the theory of ‘generation and corruption’. The theory of essential movement – which is well known and popular for most scholars – not only leaves no instance for the subject of that rule, but also necessitates the impossibility of precedence of temporal origination to the matter. Thus, it is not necessary to interpret religious texts contrary to their appearance and accepting the peculiar interpretation for miracles.
    Keywords: temporally originated, matter, potentiality, essential possibility, instinct potentiality, instinct, preference without preponderant}
  • شاکر لوایی، طیبه رضایی ره
    برهان وجوب و امکان را فارابی ابداع و ابن سینا به کمال رساند. برهان فارابی مبتنی بر امتناع تسلسل است؛ اما ابن سینا در ضمن برهان خویش به ابطال تسلسل می پردازد. بنابراین، پذیرش برهان سینوی منوط به پذیرش استحاله تسلسل به عنوان یک اصل نیست و این یکی از تفاوت های برهان سینوی با برهان وجوب و امکان فارابی است. اگرچه ابن سینا در اشارات مدعی فراتر از این نوآوری است و می گوید تقریر اشارات، وجود واجب را حتی با فرض جواز تسلسل اثبات می کند، اما به نظر می رسد اولا، برهان وجوب و امکان ابن سینا در اشارات، برخلاف ادعای او و تصور رایج، امتیاز چشم گیری نسبت به تقریر های این برهان در مبدا و معاد و نجات ندارد و ثانیا، این ادعای او در مورد هیچ یک از تقریرهایش صدق نمی کند.
    یکی دیگر از ایراد های برهان سینوی نادرستی مبنای او در باب نیاز معلول به علت است.
    در عین حال، نقد «ممکن الوجود نبودن سلسله ممکنات» را نیز نمی توان از ملاصدرا پذیرفت؛ زیرا اولا فرض مساوقت وحدت و وجود که استدلال او مبتنی بر آن است، نمی تواند حد وسط قرار گیرد و ثانیا این نقد با نظریه او در باب وحدت حقیقی عالم ناسازگار است.
    کلید واژگان: برهان وجوب و امکان, امتناع تسلسل, واجب الوجود, امکان ذاتی, ابن سینا, ملاصدرا}
    Shaker Lavaei, Tayebe Rezaei Rah
    The argument from contingency which was first put forward by Al-Farabi, was subsequently developed by Avicenna. Al-Farabi's argument is based on the impossibility of an infinite regres, but Avicenna proves this imopssibility during his argument. So, to accept the Avicennian argument one doesn’t need to accept the impossibility of an infinite regres in advanced. This is one of the differences between Al-Farabi's and Avicenna's argument from contingency. Although Avicenna claims to have brought a greater innovation in Al-Isharat, and he maintains that this argument proves the existence of the necessary being even with the possibility of an infinite regress, his claim seems unjustified, since first, in contrast to Avicenna's claim and what is commonly believed, there is no crucial distinction between Avicenna's argument from contingency in Al-Isharat and the ones mentioned in Al-Mabdaa- wa-Al-maad and Al-Nijat. And second, his claim is not true about any of his arguments.
    Another major flaw in Avicennian argument is his stance on the criterion of the need for a cause.
    On the other hand, Mulla sadra's objection to this argument is not acceptable as well. He says contrary to Avicenna's claim, the chain of contingent things is not a contingent being. But Mulla sadra's argument has two problems. First, it's based on the premise that "existence is coextensive with unity" which can not be used as the middle term of an argument. Second, this objection is in conflict with his theory of the real unity of the universe.
    Keywords: the argument from contingency, impossibility of an infinite regress, necessary being, essential possibility, Avicenna, Mulla sadra}
  • فاطمه شهیدی*
    آنچه ابن سینا در ذکر معانی مختلف امکان (عام، خاص و اخص) ذکر می کند و امکان استقبالی را معنی مستقلی از امکان می شناسد، در آثار فارابی سابقه ندارد. فارابی در آثار منطقی اش ممکن را هم دارای نسبت با مقاطع مختلف زمان می داند (به معنی لاوجود یا وجود در زمان حال و نامعلوم ذاتی بودن وجود یا لاوجودش در آینده) هم دارای قوه. این نشان می دهد که او امکان را دارای یک معنا و یکسان با امکان استقبالی و امکان استعدادی می داند و بنابراین امکان از نظر او تنها متعلق به عالم ماده است. در برخی آثار فلسفیش این توضیحات در مورد ممکن با حذف تصریح به نسبت امر ممکن با زمان تکرار می شود. ولی در برخی دیگر از آثار فلسفی منسوب به فارابی، ممکن _همچون آثار ابن سینا_ با معلولیت و وابستگی به غیر تبیین می شود نه زمانمندی و بالقوه بودن و در نتیجه می تواند شامل همه موجودات ماسوی الله بشود. در طبقه بندی های موجودات دردسته اول از آثار فلسفی فارابی اجرام سماوی دارای جایگاه مبهمی هستند و هرچند بر حسب تعریف ذیل موجودات واجب قرار می گیرند ولی دارا بودن حرکت می تواند موجب تردید در این جایگاه شود.
    کلید واژگان: امکان استقبالی, امکان استعدادی, امکان ذاتی, زمان, قوه}
    Fateme Shahidi *
    Various meanings for possibility (general, particular and more special possibility) and future contingency _as a separate meaning_ mentioned by Ibn-Sina, havent any example in al-Farabi's works. In logical works of al-Farabi "possible" relates to time's junctures as well as its potency. This shows that possibility in his view has only one meaning and it is is identical to future contingency or dispositional possibility and therefor it is particular to material world. In some of his philosophical works he repeated this without stipulating the relation to Time. But in other works that attributed to al-Farabi _like Ibn-Sina's work_ possibility bases on "being caused" and "its dependency on other", therefor contains all other than God. In the first group of al-Farabies philosophical works "celestial bodies" have a critical situation. By definition they are necessary but having motion makes this assertion doubtful.
    Keywords: future contingency, dispositional possibility, essential possibility, time, potency}
  • احمد حیدرپور، غلامرضا فیاضی
    اگر براهین اثبات هیولا تام نباشد، نمی توان وجود و عدم هیولا را ملاک تقسیم موجودات به مجرد و مادی قرار داد؛ در نتیجه برای اثبات قوه و امکان تغیر در همه مادیات و عدم امکان آن در مجردات، باید قوه، به عنوان عرضی خارج از ذات، برای مادیات، و استحاله آن، برای مجردات، با برهان عقلی به اثبات برسد. ولی چنین برهانی تا کنون از جانب فیلسوفان اقامه نشده است. بر این اساس پذیرش ثبات یا تغیر در مجردات، نیازمند بیان نقلی خواهد بود. در این نوشتار براهین اثبات هیولا مورد بررسی قرار گرفته است.
    کلید واژگان: هیولا, قوه, فعل, امکان ذاتی, امکان استعدادی, مجرد, مادی}
  • فاطمه سادات موسوی امیری، محمد مهدی گرجیان عربی
    برهان «اثبات قوه و ماده حامل آن برای حادث زمانی» از جمله براهینی است که فلاسفه در طول تاریخ در بحث های مقدماتی حرکت، به آن استناد می کنند. هرچند با نگاهی اجمالی به بیان های متداول از این برهان، وجود اشتراک لفظی واژه «امکان» در حد وسط استدلال رخ می نماید که این امر سبب اختلال در اعتبار برهان می شود. حل این مسئله بر اساس مبانی حکمت مشاء غیرممکن است؛ ولی اهمیت مطلب باعث شد متفکران اسلامی به خصوص پیروان مکتب حکمت متعالیه، با بازگرداندن آن به اشتراک معنوی و در نهایت توجیه مسئله با توجه به محتوای اصالت وجود و حرکت جوهری، به حل آن بپردازند؛ هرچند با نظر به آرای استاد جوادی آملی در این باره، اشکالات احتمالی دیگری در این برهان رخ می نماید. این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی درصدد رفع اشکالات موجود در مقدمات و در نهایت تثبیت برهان برآمده است.
    کلید واژگان: قاعده فلسفی, حادث زمانی, امکان ذاتی, امکان استعدادی, اصالت وجود}
    Fatimah Sadat Musawi Amiri, Muhammad Mahdi Gorjiyan Arabi
    Dependence of temporality on potentiality and matter Fatimah Sadat Musawi Amiri* Muhammad Mahdi Gorjiyan Arabi** The argument from "potentiality and the matter carrying it for temporal beings" has since long been referred to by the philosophers in their preparatory discussions of the concept of motion. A glance at the typical version of the argument draws our attention to the equivocal use of the word "contingent" as the middle term of the argument diminishing its value. It is impossible to amend the argument according to the principles of the peripatetic philosophy. Later and due to the significance of the issue, Muslim thinkers particularly the followers of Mulla Sadra's metaphysics have introduced a univocal use of that term giving a sound solution to the problem according to Mulla Sadra's theories of primacy of existence and transubstantial motion. As one celebrated commentator of Mulla Sadra, however, Ayatullah Javadi Amoli's views on the issue generate other problems. Having made use of an analytic-descriptive method, the author has come to rectify those problems therein reviving the argument anew.
    Keywords: temporally contingent, essential possibility, dispositional possibility, primacy of existence, poverty of contingency}
  • محسن ایزدی
    ابن سینا با استفاده از قاعده ی «کل حادث زمانی مسبوق بقوه و ماده تحملها»، وجود ماده و قوه (امکان استعدادی) را اثبات کرده است. فیلسوفان و متکلمان بعد از ابن سینا به نقد و بررسی قاعده مذکور، استدلال ابن سینا و رابطه امکان ذاتی با امکان استعدادی پرداخته اند. برخی از آنها امکان ذاتی و استعدادی را مشترک لفظی و لذا استدلال ابن سینا را مغالطی دانسته و برخی دیگر، با اثبات اشتراک معنوی این دو امکان، استدلال ابن سینا را مبرای از اشکال بشمار آورده اند. یکی از لوازم اعتقاد به قاعده ی فوق پذیرش ترکیب جسم از ماده و صورت است؛ بنابراین کسانی مانند شیخ اشراق، فخر رازی و خواجه-نصیر که منکر ترکیب جسم از ماده و صورت هستند، نمی توانند این قاعده را بپذیرند.
    مباحث مربوط به امکان استعدادی و رابطه آن با امکان ذاتی تا قبل از ظهور حکمت متعالیه با ابهاماتی همراه بوده است؛ اما بعد از آن، برخی از پیروان این مکتب، با استفاده از اصولی نظیر اصالت و وحدت تشکیکی وجود، قاعده (کل حادث مسبوق...) و اشتراک معنوی امکان ذاتی و استعدادی و لذا صحت استدلال ابن سینا را اثبات و تبیین کردند.
    کلید واژگان: امکان ذاتی, امکان استعدادی, اشتراک لفظی, اشتراک معنوی, ابن سینا, ملاصدرا}
    Mohsen Izadi
    Avecinn has demonstrated matter and potentiality by a law called ''every generated in time is preceded by a potentiality and a matter that latter bears the former" philosophers and theologians who came after avecinna have studied this law, Avecinna's proof and the relation between essential Possibility and Possibility through preparedness. some of them believed that the two Possibilities are homonym and the others believed that they are analogical. First group believed that there is fallacy of equivocation in Avecinna's proof but the second didnt believe so. One of the results of above law is acceptance of body composition from matter and from, so some philosophers such as Sheikh eshraq, Fakhr razi and Khaje nasir who deny this composition cant accept mentioned law. The argue of possibility through preparednees and it's relation with essential possibility was ambiguous until transcendental theosophy but after that, some disciples of this school demonstrated and explained that law and analogical of that two Possibilities and so the validity of Avecinna's proof.
    Keywords: essential possibility, possibility through preparedness, Homonym, Analogy, Avecinna, Mollasadra}
  • محمد سعیدی مهر، سیدشهریار کمالی سبزواری
    صدرالمتالهین در ابتدا امکان ذاتی و امکان استعدادی را مشترک لفظی میداند ولی در نهایت قول به اشتراک معنوی آنها را پذیرفته و هردو را از سنخ معقولات ثانیه» فلسفی قلمداد میکند که به وجود منشا انتزاعشان موجودند. او در مباحث قوه و فعل کتاب اسفار گامی جلوتر گذارده و امکان استعدادی را از سنخ معقولات ثانیه» فلسفی یی میداند که از وجود فی غیره و ربط و نسبت خارجی انتزاع میشود، اما پاسخ وی به شبهه» «اضافه» موجود به معدوم» نیز محل اشکال و تامل است. علامه طباطبایی ضمن پذیرش وجود امکان استعدادی بنحو وجود فی غیره و رابط و ارائه» تبیین صحیحی از چگونگی این ربط و نسبت در خارج، پاسخ مناسبی برای شبهه» مذکور فراهم می آورد و برهان بدیع خود را در باب خروج از قوه به فعل ارائه میکند.
    کلید واژگان: امکان ذاتی, امکان استعدادی, قوه و فعل, اشتراک معنوی, معقول ثانی فلسفی, ملاصدرا, علامه طباطبایی}
  • جمعه خان افضلی
    اتین ژیلسون (1884 1978) قرون وسطا شناسی که به فیلسوفان این دوره به خصوص توماس آکویناس علاقه فراوانی دارد، در اثر معروف خود، هستی در اندیشه فیلسوفان دیدگاه های ابن سینا را به عنوان فیلسوفی که اندیشه های او در قرون وسطا بسیار تاثیرگذار بوده است، در چندین مساله از جمله ماهیت لابشرط، زیادت وجود بر ماهیت، امکان ذاتی و قاعده علیت گزارش و نقادی کرده است. از نظر ژیلسون، ماهیت لابشرط قابل تصور نیست؛ زیادت وجود بر ماهیت، یک مفهوم دینی است تا فلسفی؛ امکان ذاتی یک فرض تناقض آمیز است و قاعده علیت به موجبیت واجب تعالی منتهی می گردد.
    نوشتار حاضر، ابتدا تلقی ژیلسون از دیدگاه های ابن سینا در هر مساله را بازگو می کند. سپس به نقدهای ژیلسون که به زعم او، هستی شناسی ابن سینا را با چالش روبرو کرده است، می پردازد. همچنین دیدگاه های ژیلسون و نقدهای او نقادی و ارزیابی مجدد می شود.
    کلید واژگان: ابن سینا, ژیلسون, ماهیت, وجود, زیادت وجود بر ماهیت, موجبیت, امکان ذاتی}
    Jomakhan Afzali
    Étienne Gilson (1884-1978), a scholar of Medieval ages who shows much interest in Medieval philosophers, especially in Thomas Aquinas, in his famous work, Being and Some Philosophers, gives an account of the views of Ibn Sina as a philosopher whose thoughts were highly influential in Middle Ages and and criticized several problems of his philosophy including unconditioned quiddity, addition of existence to quiddity, essential contingency and principle of causality. According to Gilson unconditioned quiddity is inconceivable. The problem of existence as additional to quiddty is also more a matter of religion than that of philosophy. Essential contingency is a contradictory assumption and the principle of causality leads to unfree-will of God Almighty.The present article is to give first an account of what Gilson understands to be Ibn Sina's views in each problem and then deals with criticisms of Gilson which in his view challenge the ontology of Ibn Sina. Finally a critical analysis of Gilson's views as well as his critiques will be given.
  • محمد اسدی گرمارودی
    نیروی کنجکاوی درانسان از اهم خصیصه های اوست،براین اساس می خواهد بفهمد ولذا چراگوست و نه چون حیوان چراگر.نخستین مرحله از کنجکاوی هر انسان در خود و عالم خارج از خود،کشف رابطه علی و چگونگی ربط حوادث و فعل و انفعالات درعالم وجود است.درتوجه به این امر عده ای آن قدر علیت را واضح و اولی دیدند که به بداهت آن حکم نمودند و اگر دلایلی هم ارائه نمودند بیشتر جنبه تنبیهی داشته است،اما گروهی دیگر به گمان منافات علیت با توحید افعالی یا جبر یا عدم قطعیت در فیزیک کوانتومی به مخالفت با آن برخاستندو مطالبی در اثبات نظریه خود ارائه کردند که دقت در مطالب آن ها مشخص می کند که درواقع دلیل بر رد علیت نداشته،بلکه در تغایر و منافات علیت با امور دیگر قدرت جمع بندی نداشته اند.
    کلید واژگان: علت, معلول, علیت, صدقه, بدیهی, اولیات, اشاعره, ترجیح بلا مرجح, عادت, خارق العاده, امکان ذاتی, حدوث ذاتی, توحیدافعالی, معقولات ثانیه فلسفی, طلب واراده, اکثری و اقلی و دائمی, فیزیک کوانتومی}
  • بررسی تطبیقی اصل بنیادین در فلسفه ارسطو و ابن سینا
    حسین قاسمی
    ارسطو با تحلیل ابتدایی از اشیا مادی، به این نتیجه رسید که اشیا نه از یک جز بلکه از دو جز تشکیل شده اند، یکی ماده و دوم صورت، ماده یا هیولی واجد وصف قوه بوده و صورت واجد وصف فعلیت است و از تنش و اصطکاک میان آن دو، حرکت تولید می شود بدین ترتیب حرکت را به خروج تدریجی شی از قوه به فعلیت تعریف کرد. اهمیت اصل تمایز ماده و صورت تا آنجاست که ارسطو توانست دیگر معضلات فلسفی خود را به کمک آن اصل تبیین کند تقسیم موجودات به محسوس و مجرد و تبیین فاعلیت بعنوان فاعل طبیعی و تفسیر امکان بعنوان امکان استعدادی و معرفی خدا بعنوان محرک نامتحرک اولی و...
    کلید واژگان: تمایز ماده و صورت, حرکت, فاعل طبیعی, امکان استعدادی, محرک نامتحرک, تمایز وجود و ماهیت, فاعلیت ایجادی, امکان ذاتی}
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال