به جمع مشترکان مگیران بپیوندید!

تنها با پرداخت 70 هزارتومان حق اشتراک سالانه به متن مقالات دسترسی داشته باشید و 100 مقاله را بدون هزینه دیگری دریافت کنید.

برای پرداخت حق اشتراک اگر عضو هستید وارد شوید در غیر این صورت حساب کاربری جدید ایجاد کنید

عضویت

جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "ساختار شکنی" در نشریات گروه "علوم انسانی"

  • سید حامد عنوانی، سید حسین سید موسوی*، وحیده فخارنوغانی، سید مرتضی حسینی شاهردوی
    هدف

    باتوجه به احراز صاحب سبک بودن امام خمینی(ره)، تاثیرگذاری مولفه ساختارشکنی در تثبیت سبک زندگی سیاسی ایشان مورد پژوهش قرار گرفت.

    روش شناسی پژوهش: 

    روش کتابخانه ای تحلیل داده ها در بررسی آثار امام و واکاوی مفهوم «ساختارشکنی در سبک» است.

    یافته ها

    امام در سبک زندگی سیاسی خود با بهره مندی از مولفه هنجارشکنی در موارد متعددی همچون «تبیین آرمان های انقلاب»، «تمرکز بر تقابل با اصل سلطنت»، «مواجهه با کتاب آیات شیطانی» و «مواجهه با نهادهای بین المللی» بهره مند شده است.

    نتیجه گیری

    رهاورد حضور مولفه های ساختارشکنانه در سبک زندگی سیاسی امام خمینی در سیاست داخلی باعث شد تا با بروز تحول روحی عظیمی در مردم ذلت ها و رخوت ها جای خود را به بینش عمیق، کسب استقلال و خودکفایی در بسیاری از زمینه ها دهد. چنانچه در بعد سیاست خارجی تاثیراتی همچون معرفی هویت اصلی اسلام ناب و رد اسلام آمریکایی، ایجاد بارقه های نوینی از بیداری اسلامی، ایجاد عزت نفس عمومی در بین آزادگان سراسر دنیا در ضمن پافشاری بر مواضع دینی را به همراه داشت. بدین ترتیب با جایگزینی هنجارهای کلیشه ای با رفتارهای نوآورانه در سبک زندگی سیاسی امام در ضمن تثبیت دکترین ایشان، مسیر تحقق اهداف الهی دوران غیبت برای همه آزادی خواهان در ادامه حیات بشر هموار گردید.

    کلید واژگان: امام خمینی, سبک زندگی سیاسی, مولفه های سبک ساز, ساختار شکنی, انقلاب اسلامی
    Sayed Hamed Onvani, Sayed Hosein Sayed Mosavi *, ‪Vahideh Fakhar Noghani‬, Sayed Mortaza Hoseiny Shahrudi
    Objective

    Considering the fact that Imam Khomeini (ra) has a style, the effectiveness of the deconstruction component in stabilizing his political lifestyle was investigated.

    Method

    The library method is data analysis in examining the works of Imam and analyzing the concept of "deconstruction in style".

    Findings

    Imam in his political lifestyle by using the norm-breaking component in several cases - such as "explaining the ideals of the revolution", "focusing on confrontation with the principle of monarchy", "confrontation with the book of evil verses" and "confrontation with international institutions" - Has benefited.

    Conclusion

    The presence of destructive components in Imam Khomeini's political lifestyle in domestic politics caused a great spiritual transformation in the people of humiliation and lethargy to give way to deep insight, gaining independence and self-sufficiency in many areas. In the field of foreign policy, it had effects such as introducing the original identity of pure Islam and rejecting American Islam, creating new sparks of Islamic awakening, creating public self-esteem among free people around the world while insisting on religious positions. Thus, by replacing stereotypical norms with innovative behaviors in the political lifestyle of the Imam while consolidating his doctrine, the path of realization of the divine goals of the time of absence for all freedom seekers in the continuation of human life was paved.

    Keywords: Imam Khomeini, political lifestyle, stylistic components, deconstruction, Islamic Revolution
  • شایسته سادات موسوی*، محمدعلی خزانه دارلو، پروین یحیی نیا

    بازآفرینی هایی که از روی متون کهن صورت می پذیرد، از ساختارهای روایی متن مبدا پیروی نخواهد کرد. تغییرات اجتماعی و تاریخی منجر به ایجاد تغییر در روایت راویان خواهد شد و ساختارهای جهان روایی متن مبدا را دگرگون خواهد کرد. ما در این تحقیق نشان داده ایم که این دست از تغییرات و دگرگونی ها را چگونه می توان در چارچوب خوانش واسازانه یا ساختارشکنانه بازخوانی و تحلیل کرد. همچنین نشان داده ایم که «متافیزیک حضور»، یکی از بنیان های اساسی بینش فلسفی پیشاساختارشکنی را می توان در وجود راوی های مسلط و همه چیزدان در متون کهن نیز بازجست و با واسازی حضور ایشان، سایر ساختارهای متن، ازجمله نسبت عناصر متقابل و حتی ژانر اثر را دگرگون ساخت. بدین منظور داستان رستم و سهراب از شاهنامه انتخاب شده و با یکی از بازآفرینی های نوجوانان که در نوسازی فضا، ساختار و اهداف داستان به خوبی عمل کرده، مقایسه شده است. در نتایج تحقیق خواهیم دید که تخاطب ویژه با نوجوان و همچنین تغییر مولفه های تاریخی چگونه بر واسازی حضور اثر خواهد داشت و این واسازی ژانر اثر را از حماسه به درام مبدل خواهد کرد.

    کلید واژگان: متافیزیک حضور, باز آفرینی, ساختار شکنی, ژانر
    Shayesteh Sadat Mousavi *, MohammadAli Khazanehdarlou, Parvin Yahyania

    Modernized adaptations of old works would not follow the narrative structures of the source text. Socio-historical evolutions could lead in change of the narrations. We are going to show how these kind of alterations and changes could be observed and analyzed in the frame of the theory of Deconstruction. We are also determined to show that the "Metaphysics of Presence"- one of the fundamental basis of the pre-deconstructive philosophical attitudes- could be found in the presence of dominant, omniscient narrators in old works. Adaptation writers could deconstruct the structure of the text- including the binary oppositions- by deconstructing the presence of the narrator in the source text. To show such a fact, we have opted the story of Rustam and Sohrab from Shahnameh to be comprised with one of its successful adaptations for adolescents. As a result, we will see how alteration of the addressee from adults to adolescents besides the evolution of socio-historical components can impact on the deconstruction of presence and as a result, the Epic genre will change to a Drama.

    Keywords: Metaphysics-of-Presence, adaptation, Deconstruction, genre
  • یعقوب اسعدی، نوازالله فرهادی *، حسین اسماعیلی
    زمینه و هدف

     هر گفتار و نوشتاری بمنظور انتقال پیام به مخاطب و برقراری ارتباط با اوست که به انجام میرسد، اما مولانا گاه پیامش را بصورت طبیعی و بر پایه ساختاری مبتنی بر عادتهای زبانی و نظام فکری صوفیانه بیان نمیکند. او شالوده انتظارات و تصورات خواننده را با در‌هم ریختن اساس تعاریف عرفانی برهم میریزد، در نگرش سیال و قاعده‌گریز مولانا هر واژه میتواند برخلاف مصطلاحات و مفاهیم تثبیت‌شده و صوفیانه، رنگ و مفهومی تازه به خود بگیرد. خواب نیز در ذهن مولانا با نگرشی چندوجهی درهم تنیده و هر لحظه نمود دیگر مییابد. در این پژوهش با روش توصیفی- تحلیلی بر مبنای داده‌‌های کتابخانه‌ای به بررسی سبک فکری مولانا در مسئله خواب و تفاوت بنیادین آن با اندیشه‌های عارفانه رایج پرداخته میشود.

    روش مطالعه

     روش تحقیق در این مقاله بصورت تحلیلی - توصیفی است.

    یافته‌ها:

     مولانا جهتگیری متفاوتی درخصوص خواب و رویا دارد. وی در عین توجه به این کارکرد عرفانی و روحانی خواب، بیداری را سبب فراآگاهی میداند. «فراآگاهی» از مهمترین جنبه‌های دیدگاه عرفانی مولانا درمورد پدیده خواب است که او را در نهایت بسمت «خدا آگاهی» سوق میدهد؛ به تعبیر دیگر مولانا ازطریق فرایند خواب و هم ازطریق گریز از خواب به آگاهی نایل میگردد و همین مسئله در تبدیل شدن «من» وجودی شاعر به «فرامن» یا «من» جدید و گسترده و متصل به ملکوت تاثیر‌گذار است.

    نتیجه‌گیری: 

    عنصر بیداری در اندیشه مولانا نقش کلیدی و مهمی ایفا میکند. او برخلاف شیوه رایج در بین دیگر عرفا، «بیداری حقیقی» دل را دارای ارزشی همپایه رویا که دریچه‌ای برای حصول معرفت در سالک واقعی است، میداند. مولانا به‌نوعی در این مسئله به نوآوری و ساختار‌شکنی در معنا روی آورده است. پدیده خواب‌ برای مولانا از یک‌سو گریز و دوری از خواب مجازی و غفلت ناشی از آن است و از دیگر سو عین بیداری است. شمس برای مولانا عاملی است که او را از خواب باز میدارد، خواب‌هراسش مینماید و او را به «وجه انسانی»‌اش نزدیک میسازد.

    کلید واژگان: سبک فکری, مولانا, خواب, ساختار شکنی, مثنوی, غزلیات شمس
    Y. Asadi, N. Farhadi*, H. Ismaili
    BACKGROUND AND OBJECTIVES

    Every speech and writing is done in order to convey a message to the audience and to communicate with him, but Rumi sometimes does not express his message naturally and based on a structure based on Sufi language habits and system of thought. He shatters the foundation of the reader's expectations and imaginations by disrupting the basis of mystical definitions. The dream is also intertwined in Rumi's mind with a multifaceted attitude and every moment is manifested differently. In this research, a descriptive-analytical method based on library data examines Rumi's thought style on the issue of sleep and its fundamental difference with common mystical ideas.

    METHODOLOGY

    The research method in this article is analytical-descriptive.

    FINDINGS

    Rumi has a different orientation regarding sleep and dreaming. While paying attention to this mystical and spiritual function of sleep, he considers awakening to be the cause of transcendence. "Transcendence" is one of the most important aspects of Rumi's mystical view of the phenomenon of sleep, which ultimately leads him to "God consciousness"; In other words, Rumi achieves consciousness through the process of sleep as well as through escape from sleep, and this issue is effective in transforming the poet's existential "I" into a new and extensive "I" or "I" connected to the kingdom.

    CONCLUSION

    The element of awakening plays a key and important role in Rumi's thought. Contrary to the common practice among other mystics, he considers the "true awakening" of the heart to have the same value as the dream, which is the gateway to knowledge in the true seeker. Rumi has somehow resorted to innovation and deconstruction of meaning in this matter. For Rumi, the phenomenon of sleep is on the one hand an escape from virtual sleep and the neglect caused by it, and on the other hand it is the same as awakening. For Rumi, the sun is a factor that keeps him from sleeping, frightens him from sleep, and brings him closer to his "human face."

    Keywords: School of Thought, Rumi, Sleep, deconstruction, Masnavi, Shams lyric poems
  • حسن تاجیک محمدیه*، کیان پیشکار

    ادبیات تطبیقی به عنوان علمی جدید پایه گذار دیدگاهی نوین در عصر مطالعات ادبیات جهانی می باشد و در تلاش است تا با ارائه زمینه های مشترک بین ملل و ادبیات آن ها به یک هم گرایی جهانی بهتری دست یابد. بررسی نوابغ ادبی از کشورهای دارای سبک ادبی برجسته و ممتاز که ممکن است دارای مشترکات زبانی، ساختاری، فرهنگی و حتی دینی مشترکی باشند می تواند به شکوفایی این حوزه کمک کند و در این راستا این مقاله در صدد است تا با بررسی دو شاعر صاحب سبک، صاحب نام، بزرگ و معاصر آمریکایی و ایرانی- ایی کمینگز</em> و احمد شاملو</em>- بر اساس اصول و تئوری پست مدرن ساختارشکنی و شالوده شکنی به اشتراکات زبانی، ادبی و سبک نوشتاری آن ها دست یابد. بررسی تطبیقی دو نویسنده بزرگ از دو کشور و فرهنگ مختلف بر اساس رویکردی نوین و پست مدرن نیازمند امکانات، منابع و همکاری های چند جانبه از سوی تمامی عوامل می باشد. با این حال این مقاله تلاش دارد با این رویکرد و با انتخابی که انجام داده روزنه ای جدید را در زمینه مطالعات تطبیقی آن هم در زمینه ادبیات معاصر از دوکشور با زمینه ادبی عظیم و در عین حال کاملا متفاوت را از دو شاعر صاحب سبک، شناخته شده و در عین حال با مقبولیتی ادبی، اجتماعی بررسی و ارائه کند.

    کلید واژگان: شاملو, کمینگیز, ادبیات تطبیقی, ساختار شکنی
  • اکبر حسین پور*، مسلم احمدی
    در این نوشته سعی شده است چگونگی به کارگیری تلمیح از نظر معنا و مفهوم، و ساختار در قصاید خاقانی بررسی گردد. نتیجه این کاوش به ما نشان می دهد او علاوه بر بهره گیری از تلمیح مانند سایر شاعران، کوشید تا براساس بنیادی ترین تفکر خود؛ یعنی نوجویی و نوآوری با این آرایه رفتار نماید تا جایی که این عملکرد منجر به ساختارشکنی در روابط عناصر تلمیح گردید. بازسازی مجدد و آفرینش روایتی جدید از همان تلمیح در آثار او نه تنها موجب گسترش بیشتر معنا شد بلکه  ابهامی هنری را نیز با خود به همراه آورد که در لایه های به هم پیچیده صناعات ادبی به کار رفته در قصاید او به وضوح قابل درک است.
    کلید واژگان: ساختار شکنی, اسطوره, دال, مدلول, خاقانی, تلمیح
    Akbar Hosein Pour *, Moslem Ahmadi
    In this writing, efforts have been made to evaluate the method of application of historical pieces from the perspective of meaning and concept, and structure in balladries of Khaghani. The result of this research shows us that he, in addition to using historical pieces, like other poets, tried to treat this arrangement based on his most fundamental thinking; meaning innovation, so much so that, this approach lead to breaking the old structures in relations between elements of  myth. Reconstruction and recreation of a new narration from the same myth in his works, not only caused more expansion of meaning but also brought artistic ambiguity along with it which is easily understandable in intertwined layers of applied literal industries in his balladries.
    Keywords: deformation, Myth, significant, Signified, Khaghani, llusion
  • منصور فهیم، آزاده نادری جم
    این مقاله به بررسی و تحلیل فیلم نامه فیلم «کافه ستاره» از طریق بکارگیری تحلیل کلان لاکلاوموف، تحلیل خرد زبانی و تحلیل انتقادی گفتمان پرداخته است. این پژوهش تلاش می کند با بکارگیری ابزار اقناع و همچنین فرآیند عاطفی گفتمان مشخص کند که چگونه کنش گرهای اصلی با بکارگیری این ابزارها و با استفاده از شیوه های خاص گفتمان و گفتار، نظام معنایی فیلم را تثبیت و حفظ می کنند و چگونه گفتمان های سنت گرا و تجددگرا در مصاف و تعامل با یکدیگر به عنوان شبکه های هژمونی شده و طبیعی شده مفصل بندی می شوند. پژوهش حاضر با در نظر گرفتن وضعیت واقعی زندگی زنان در تمام موقعیت های اجتماعی و قدرت تاثیرگذاری باطنی و پنهانی زنان به عنوان افرادی فعال در گفتمان، سعی دارد شبکه های گفتمانی خصوصا بعد سنتی را بازنمایی و مفصل بندی کند. در این مقاله استدلال می کنیم که هیچ گونه مبارزه ای برای به چالش کشیدن گفتمان رقیب که همانا گفتمان تجددگراست، رخ نمی دهد. به سخن دیگر اگرچه گفتمان سنتی به عنوان گفتمان حاکم سایه بر فیلم انداخته اما سعی در ساختار شکنی مطلق گفتمان رقیب را ندارد و گفتمان رقیب را به طور مطلق به حاشیه رانی نمی کشاند.
    کلید واژگان: اقناع, تحلیل خرد, تحلیل کلان, ساختار شکنی, گفتمان سنت گرا و تجددگرا, مفصل بندی, هژمونی
    Mansour Fahim, Azadeh Naderijam
    This study examines the scenario of “Café Setareh” movie through discourse analysis of Laclau and Mouffe and critical discourse analysis as well as linguistic analysis. This study reveals the discourse formation of both traditional and modern views in interaction with each other in order to approve the semantic system and describe how and by which means this process is done. It clarifies how traditional and modernism as hegemonized nets and naturalized discourses are articulated by persuasion and other linguistic devices. One of the most fundamental points in this essay is the real situation of women in all social status and the inner effectiveness power of women as active people in discourse which tries to represent and articulate the discourse nets particularly traditional dimension. In this study we describe that there is no challenge among them to deconstruct antagonistic discourse perfectly. In other words، although traditional discourse is a kind of dominant discourse، there is no way to be marginalized perfectly by antagonistic discourse so، it is claimed that modernism forms under the shadow of tradition.
    Keywords: Persuasion, micro analysis, macro analysis, deconstruction, traditional, modern discourse, articulation, hegemony
  • راجر.جی کارلس *، علی شهبازی
    یکی از مسائل مهم در آیین بودا این است که چگونه می توان ستوه ها (موجوداتی که رنج می کشند) را از چرخه بی معنایی که تجربه می کنند (سمساره) رها کرد و به درک واقعیت، آن گونه که هست، واداشت. در این نوشتار از نوعی «استعداد فطری» لازم برای درک و تجربه واقعیت، آن گونه که هست، سخن به میان می آید و به راه حلی اشاره می شود که آیین مهایانه برای نجات موجودات از چرخه سمساره و واداشتن آنها به درک واقعیت ارائه می دهد؛ راه حلی شگفت انگیز: فریب. این شیوه در یکی از مقدس ترین متون مهایانه، یعنی سوره نیلوفر، و در چندین تمثیل بیان شده است. این مقاله در کنار گزارشی اجمالی از این تمثیل ها، به بررسی این راه حل می پردازد.
    کلید واژگان: آیین بودا, سوره نیلوفر, تمثیل, ساختار شکنی, سمساره, مهایانه
    Roger J. Coreless *, Ali Shahbazi
    The problem for Buddhism in general is how to liberate suffering beings (Sattvas) from the meaningless repetition and circularity (samsara) and bring them to see Reality as it truly is. This writing is concerned to discuss the "innate capacity" to experience reality as it truly is; it also discusses the solution offered by Mahayana Buddhism to the problem of the liberation of beings from samsara and allowing them to see Reality. Mahayana Buddhism comes up with a curious olution: deceit. This skilful means is exemplified by one of the most respected Mahayana texts, the Lotus Sutra, which presents its
    teaching in the form of seven parables. Providing an overview of these parables, this essay examines this solution.
  • احترام ابراهیم، سعید بهشتی، سوسن کشاورز
    این تحقیق به بررسی دیدگاه تربیتی دریدا و نقد آن پرداخته و کوشیده است دلالت های تربیتی دریدا در زمینه ویژگی های تعلیم و تربیت، برنامه درسی و روش های تدریس را استنباط کند. همچنین سعی داشته است این دلالت ها را به بوته نقد و بررسی بگذارد. بررسی ها نشان می دهد که اندیشه های دریدا، رهنمود هایی را برای تعلیم و تربیت در پی داشته است؛ از جمله اینکه هیچ کس نمی تواند اهداف، برنامه و روش های از پیش تعیین شده را بر فراگیران تحمیل کند. این فراگیران هستندکه با توجه به نیازها، علایق و توانایی خود به تعیین هدف می پردازند و برنامه درسی متناسب با شرایط خود را تدوین می کنند. هیچ روش برتری وجود ندارد و انتخاب یک روش وابسته به وضعیت خاص هر فرد و موقعیت یادگیری وی دارد. با وجود این، می توان استنباط کرد که دریدا به تعلیم و تربیتی انتقادی، عادلانه، چند فرهنگ گرا، جامع و منطقه ای بها می دهد. همچنین، روش ساخت شکنی و انتقادی را برای شرایط کنونی مناسب می بیند. اندیشه های تربیتی دریدا را می توان از جهت، زیر سوال بردن ارزش های اخلاقی، جزئی نگری بیش از حد، نفی تمام مرز بندی های موجود و نداشتن ملاک مشخص برای ارزشیابی، زیر سوال برد.
    کلید واژگان: دریدا, پساساختارگرایی, ساختار شکنی, دلالت های تربیتی, روش های تدریس
    E.Ebrahim, S.Behesti, S.Keshavarz
    The purpose of this paper was to examine the educational viewpoints of Derrida, to criticize it, and to deduce his educational denotations which are related to education, curriculum, and teaching methods. The study also tried to criticize and analyze these denotations. The analyses show that Derrida’s thoughts have also resulted in guidance for education. For example, nobody can impose the predetermined purposes, plans, and methods on students. The students, themselves, consider special purposes according to their needs, interests, and abilities and then specify a curriculum suitable for their conditions. There is no superior method, and selecting a method depends on each person’s special situation and his learning conditions. However, it can be deduced that Derrida gives more importance to critical, fair, multiculturalistic, exhaustive, and regional education. Also, he considers the deconstruction and critics suitable for current conditions. Derrida’s educational thoughts may be questioned since they challenge the ethics, reject all borders, and have no special evaluation criteria for evaluation.
  • مهری تلخابی
    هدف مقاله حاضر آن است که نشان دهد، چگونه مکتب پساساختارگرایی، از تعیین معنای نهایی برای متن امتناع می ورزد. در این راستا، نخست با اشاره، به بخشی از ویژگی های متنی چون غزلیات حافظ به تبیین این مطلب پرداخته می شود که از منظر نقد پساساختار گرایی، نمی توان معنای غزل حافظ را تنها در انحصار تحلیل عرفانی نگاه داشت از این رو برای رسیدن به فهم متن، نخست باید خود را از بند قصد مؤلف رهانید و با تکیه بر متن و افق انتظار خواننده، معنی را آفرید. نقد پساساختارگرایی با تکیه بر عدم قطعیت رابطه بین دال و مدلول و بازی بی پایان دلالت ها در زبان و نیز به واسطه ویژگی های خاص زبان ادبی از جمله ابهام و معما و ماهیت استعاری و مجازی آن و استفاده از قواعد ساختار شکنی نشان می دهد که چگونه دال ها می توانند در یک روند دلالتی بی انتها ادامه داشته باشد. در پایان پیشنهاد می کند که برای تفسیر و تاویل متنی گشوده چون حافظ نیاز به خواننده ای است که واقف بر نظام و مناسبات نشانگان متن باشد، از پروسه ساختار شکنی آگاه باشد و نیز بداند که چگونه می توان معنا را افزایش داد و از حصار یک معنا قطعی و نهایی گریخت.
    کلید واژگان: پساساختارگرایی, مرگ مؤلف, نویسنده گرا, تمایز differance, افق انتظار, ساختار شکنی
    Dr. Mehri Talkhabi
    The purpose of this paper is to show how a post Structuralistic school of thought refrains from determining the ultimate meaning of a text. Accordingly, by indicating a portion of textual characteristics such as Hafiz lyric poems at first, it will be explained from a post Structuralistic critique point of view that the meaning of Hafiz lyric poems could not be restricted to mystical analysis. Thus, in order to gain the true meaning of the text one must first release oneself from the purpose of the author and relying on the text itself and the reader level of expectation, one can build the meaning of the text. Relying on the uncertainty of the relation between signifier and signified and the infinite play of signs in language as well as due to certain characteristics of literary language including ambiguities and puzzles and the figurative and metaphoric nature and using deconstructive rules, the post Structuralistic approach shows how signifiers can go through an infinite signifying procedure. In the end, it is suggested that in order to interpret an open text such as that of Hafiz, a reader is needed to be fully aware of the structure and relative signifiers of a text, to be fully aware of the deconstruction process, and know how to add up to the meaning of a text and get away from the certain stabilized meaning.
  • محمدامیر عبیدی نیا*، طاهر لاوژه

    برای بررسی و تجزیه و تحلیل یک اثر ادبی، باید تمامی اجزا و پدیده های آن را در کلیت اثر برای رسیدن به مقصود که همان آشنایی با محتوا و پیام آن است، در نظر داشت. این که چرا یک اثر ادبی شکل می گیرد در گرو توجه به این مهم است که اصولا آن نوشته دارای چه مفاهیمی است و ثانیا بین اجزای مختلف آن چه روابطی وجود دارد. هم چنین این نکته نیز در برخورد با متون ادبی درخور توجه است که چگونه خواننده می تواند معنای متن را دریابد؛ یعنی خواننده باید بتواند کیفیت استنباط معنی را از متن توضیح دهد. به هر حال هدفی که ساخت گرایی (ساختارگرایی Structuralism) در برخورد با متون ادبی دارد، مشخص است و آن تجزیه و تحلیل پیام ادبی بر مبنای ساخت و فرم است که هر دو جنبه معنی و صورت را دربرمی گیرد و باید برای ورود به آن از بررسی واک و تکواژ شروع کرد تا به بررسی ساختار کلی بینجامد.این نوع نقد برای شناخت یک اثر ادبی ارزشمند بی اندازه اهمیت دارد و بر همین اساس، در این مقاله نویسندگان می خواهند قوانین موجود در رابطه با نقد ساخت گرایی را در اشعار پروین اعتصامی شاعر بزرگ معاصر مورد کند و کاو قرار دهند تا بدانند آیا شاعر توانسته است به هدفی که از نظر انتقال پیام به مخاطب داشته است برسد یا نه؟ در نوشته حاضر که روش تحقیق آن مبتنی بر شیوه کتابخانه ای است، بررسی قصاید پروین در محدوده کار قرار می گیرد. در این مقاله با توجه به دو مبحث بسیار مهم در نقد ساخت گرایی؛ یعنی ساختار شکنی و نشانه شناسی، می خواهیم بدانیم در میان قصایدی که در دیوان پروین دارای تنوع و کثرت های به ظاهر مختلف و متفاوتی است، با قایل شدن به نوعی وحدت مضمون در سراسر دیوان، چه پیام ویژه ای قابل استنباط خواهد بود که در نتیجه توجه به آن، درک ما را از اشعار وی دقیق تر سازد و ما را بیش از پیش در زمینه توانایی شاعر هنرمند برای سرودن اشعار ناب خود آگاه گرداند.

    کلید واژگان: نقد ساخت گرایی, ساختار شکنی, نشانه شناسی, پروین اعتصامی, قصاید
    MohammadAmir Obeydinia *, Taher Lawzhe

    In order to investigate and analyze a literary work, one should consider the whole work's components and phenomena in its totality to reach the destination as well as getting familiar with content and message it conveys. The fact why a literary work forms depends on this important factor that, basically, what kinds of meanings exist in the text and secondly what the relationship among different components are. We also take this issue into consideration that how readers can understand the text meaning that is, reader must be able to explain the quality of meaning comprehension of the text. However, it is clear how structuralism deals with literary texts. It analyzes the literary message based on form and structure which consists of both meaning and form and so as to access it one should begin with the analysis of voice and morpheme to end with the investigation of general structure.This kind of criticism for recognizing one valuable literary work is of much importance, so basically writers of this essay intend to investigate the laws related to structural criticism in Parvin E'tesami's poem, the great contemporary poet, to know whether the poet has had the power and capability to reach the aim of conveying the message to addressees. In present text the research procedure is library based. We deal with Parvin's odes, considering two very important issues in structural criticism, e.g. structural infringement and semiology. We want to know which special message can be understood among Parvin's odes that are apparently various and different with the same meanings. With this in mind our understandings of her poems can be more exact, besides we deeply become aware of the capability of the great poet in composing her pure poems.

    Keywords: Structure criticism, Infringement of structure, Semiology, Parvin E'tesami, Odes
  • حمیدرضا آیت اللهی
    با توجه به گسترش اندیشه پسامدرن در تمامی ابعاد زندگی انسان غربی، نگرش های الهیاتی پسامدرن نیز بروز یافته و اندیشمندان بسیاری را به طرح دیدگاه هایی متفاوت نسبت به این نگرش واداشته است. در این مقاله، پس از بررسی خاستگاه اصلی اندیشه پسامدرن در دیدگاه کسانی همچون نیچه، هایدگر و دریدا و کلیدهای اصلی فکر آنها، نگرش های مختلف و متنوع الهیات پسامدرن در چهار جریان عمده که متاثر از خاستگاه های متفاوت هستند بازنموده و ارائه شده است. این چهار جریان متعلق به تایلور، گریفین، ماریون و الهیات سلبی عرفانی مورد توجه هارت هستند که سایر نگرش ها را به نحوی در خود منطوی دارند...
    کلید واژگان: الهیات پسامدرن, ساختار شکنی, معرفت وجودی - الهیاتی, ناالهیات, متافیزیک
  • نرگس اسکویی

    یکی از نظریه های نقد ادبی معاصر، آشنایی زدایی defamiliariation می باشد و این روش به هر گونه تلاش هنری که رنگ رخوت و عادت را از هر دو سو تعامل ادبی می زداید و ادراک حسی و بازی با ذهن و هنر را بارور می کند، اطلاق می شود. صائب به عنوان نماینده سبکی که به تازه گویی و طرز نو و ابتکار شهرت دارد، یکی از نامبرداران تاریخ ادبیات فارسی در جهت آشنایی زدایی است. روش های...

    کلید واژگان: آشنایی زدایی, ساختار شکنی, ترکیبات مجازی, خلاف آمد عادت
    Defamiliarization in Saeb's Poetry

    Defamiliarization is one of the prominent theories of literary criticism. Every artistic efforts that helps to rub off habitude and listlessness between the addresse and the writer which develops sensational understanding, mind challenging and creativity, is defined as defamiliarization. It was introduced by V.B. Sheklovsky the Russian writer of past century, and now it is diverted in different types such as Lexical and syntactic. Saeb is one of the well-known poets of persian literature in the field of defamiliarization whom his creativity, new saying, and innovation was salient. In this essay we are going to examine the major Styles of Saeb Considering defamiliarization of word, speech, meaning, and the necessity of their usage.

    Keywords: Defamiliarization, deconstruction, Figurative Combinations, Deviation of normality
  • ماجد فخری
    مترجم: فتحی زاده
    ستیز با عقلانیت و مظاهر آن به ویژه فلسفه از همان دوران آغازین به شکل های گوناگون صورت گرفته است و امروزه نیز در قالب حمله های بی امان پسامدرنیست ها و ساختارشکنان بر عقلانیت و مدرنیسم فلسفه جریان دارد. نویسنده این مقاله بر آن است تا در برابر این حمله ها و کوشش ها از عقلانیت فلسفه دفاع کند و نشان دهد که بهره گیری از چنین روش هایی مستلزم فروکاستن مقام و منزلت فلسفه و به مخاطره انداختن آن نیست. فیلسوفان مسلمان نیز به جای هراسیدن از این گونه روش ها باید آنها را به آغوش باز بپذیریند و چونان ابزاری در خدمت بسط و پرورش گفتمان فلسفی به کار بندند و بدین سان پشتوانه و گذرگاه فلسفه را استوارتر سازند.
    کلید واژگان: عقلانیت, فلسفه اسلامی, پسامدرنیسم, ساختار شکنی
نکته
  • نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شده‌اند.
  • کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شده‌است. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
  • در صورتی که می‌خواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.
درخواست پشتیبانی - گزارش اشکال