جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه "eternity" در نشریات گروه "علوم انسانی"
-
این مسئله که آیا جهان هستی بی آغاز و ازلی است یا خداوند آن را از عدم به وجود آورده و حادث زمانی است، یکی از مسائلی است که از دیرباز تا امروز ذهن فیلسوفان و متکلمان را درگیر خود کرده است. بیشتر فیلسوفان جهان را ازلی دانسته و بیشتر متکلمان آن را حادث زمانی انگاشته اند. درگیری ها و ردیه نویسی ها میان طرف داران هر یک از این دو اردوگاه، پدیده ای دور از انتظار نبود. کتاب تهافت الفلاسفه امام محمد غزالی یکی از ردیه های نامبرداری ا ست که ضد ابن سینا و باورش به ازلیت عالم نوشته شده است. پژوهش پیش رو پس از به دست دادن خلاصه ای از آنچه در تاریخ تفکر بر سر این مسئله رفته است، به بازخوانی دوباره این ستیز پرداخته و در پی آن است که تفسیری تازه از این ستیز پیشکش کند. می توانیم ستیز درباره حدوث و قدم را این گونه بفهمیم که با اینکه در ظاهر مسئله ای است که برای شناختن جهان طراحی شده و به آن پاسخ داده شده، ولی هر یک از طرفداران حدوث یا قدم پیش فهم هایی الهیاتی داشتند و باطن این مسئله را یک انگاره های الهیاتی متفاوت تشکیل داده است. بدین سان می توان چنین ارزیابی کرد که گفت وگوها، روبنایی جهان شناسانه و زیربنایی خداشناسانه دارند. نوآوری مقاله هم در همین فهم و تفسیر تازه است؛ تفسیری که بر ما نمایان می کند که طرفداران ازلیت عالم با انگاره خدای غیرشخصی جهان را می فهمیدند، درصورتی که پیش فهم باورمندان به آفرینش از عدم این بود که خدا شخص است، همان شخصی که بیرون بودن از جهان مهم ترین ویژگی اوست. ناگفته نماند که مقاله یک یافته ضمنی نیز دارد و آن این است که ستیز غزالی با ابن سینا، ردیه جان فیلوپونوس را ضد پروکلس بازنمایی می کند.کلید واژگان: حدوث, قدم, ابن سینا, غزالی, خدای شخصیPhilosophy & kalam, Volume:57 Issue: 1, 2024, PP 265 -280The question of whether the universe is eternal and without beginning or created by God from nothing and thus temporally originated has long preoccupied philosophers and theologians. This debate has given rise to extensive discussions in philosophical and theological writings under the topic of "origination and eternity." Most philosophers have regarded the universe as eternal, while most theologians have considered it temporally originated. The conflicts and rebuttals between supporters of these two camps were to be expected. Imam Muhammad Ghazali's book The Incoherence of the Philosophers is one of the well-known rebuttals written against Ibn Sina and his belief in the eternity of the world. This paper, after summarizing the historical debate on this issue, reexamines the conflict and aims to provide a new interpretation. Essentially, the debate over origination and eternity can be understood as appearing to address the nature of the universe, but in reality, each side had theological preconceptions, and the underlying issue was shaped by different theological perspectives.Keywords: Origination, Eternity, Ibn Sina, Ghazali, Personal God
-
ارائه استدلال در قالب دستگاه منطقی یکی از روش های بیان است که با کارکردی اثباتی به جهت اتقان، دارای بیشترین تاثیر بر مخاطب مستفهم امروزی است که طالب اختصاراست؛ نگاه متفاوت ابن سینا به نفس به عنوان فیلسوفی که پزشک است، واکاوی متافیزیکی و فیزیکی وی در نفس شناسی، نوآوری های او در مباحثی چون اثبات وجود نفس، حدوث و قدم نفس، تجرد نفس و خلود آن موجب شد پژوهش حاضر با هدف بازتقریر استدلال های قیاسی حوزه نفس در پارادایم نظری ابن سینا به صورت بندی استدلال های او در قالب دستگاه قیاسی بپردازد و نسلی را که در مسائل نظری هستی شناسی، تابع استدلال و اختصار است با پارادیم ابن سینا آشناسازد. روش پژوهش، توصیفی تحلیلی است و با توجه به ماهیت پژوهش و نوع نگرش به موضوع، داده ها و اطلاعات به روش اسنادی جمع آوری و با رویکردی منطقی، بازتقریر شده است. یافته ها نشان داد ابن سینا با ارائه عناصر حجت و انواع براهین، حیطه شناختی و معرفتی مخاطب را سرشار از داده های معرفتی می کند تا راه عقل نظری را برای فهم حقیقت و واقعیت، هموار نماید. نتایج حاکی از آن است که نفس شناسی ابن سینا بر سه محور تجرد، حدوث و خلود استواراست و دلایل وی در این حوزه مبتنی بر مفاهیم معقول اولیه و معقولات ثانویه فلسفی است.کلید واژگان: استدلال قیاسی, نفس, ابن سینا, تجرد, حدوث, خلودPresenting arguments in the form of the logical system is one of the methods of statement that, with its verifying function for certainty, has the highest impact on today’s audience who demands brevity. Avicenna’s different look at the soul, as a philosopher who is also a physician, his metaphysical and physical explorations in studying the soul, his innovations in discussions such as proof of existence of the soul, the origination and immortality of the soul, and the immateriality and eternity of the soul caused the present study to aim at restating the deductive arguments of the sphere of the soul in Avicenna’s theoretical paradigm and formulating his arguments in the form of a deductive system, familiarizing a generation who follows reasoning and brevity in theoretical issues of ontology with Avicenna’s paradigm. The research method was descriptive-analytical and, considering the nature of the study and the type of attitude towards the subject, the data were gathered through documentary method and restated with a logical approach. The findings showed that Avicenna filled the cognitive and epistemic sphere of the audience with epistemic data by presenting elements of proof and types of demonstration to pave the way of the theoretical intellect to understand truth and reality. The results suggest that Avicenna’s knowledge of the soul was founded on three axes of immateriality, origination and eternity; and his reasons in that sphere are based on primary intelligible concepts and secondary philosophical intelligible ideas.Keywords: Deductive Argumentation, The Soul. Avicenna, Immateriality, Origination, Immortality, Eternity
-
مسئله عذاب ابدی در جهنم، ازجمله مسائلی است که اختلاف نظرهای فراوانی میان فلاسفه و متکلمان شیعه و سنی در آن وجود دارد؛ اگرچه، ظاهر بعض آیات قرآن صراحت در عذاب ابدی دارد اما برخی همچون ابن عربی، خلود در عذاب را محال و غیرممکن می دانند، برخی از اندیشمندان مانند ملاصدرا قائل به امکان هستند ولی در وقوع تردید می کنند و عده ای نیز همچون علامه طباطبایی عذاب ابدی را هم در امکان و هم در وقوع پذیرفته اند. منشا اصلی اختلاف نظرها که موجب تفاوت های چشمگیری حتی در تبیین بعضی از اسماء و صفات خداوند می شود؛ منافات عذاب ابدی با رحمت الهی است. بدین بیان که رحمت واسعه خداوند همه موجودات عالم را در بر می گیرد و مانع می شود. عده ای برای همیشه در جهنم بمانند و عذاب شوند؛ حال چگونه می توان گفت عذاب ابدی رابطه مستقیم با رحمت واسعه خداوند دارد لذا این تحقیق به روش توصیفی و تحلیلی و با مراجعه به اسناد نوشتاری گردآوری شده و به یافته های زیر دست پیدا کرده است؛ عذاب ابدی در جهنم، به صراحت در قرآن بیان شده و قابل تاویل به معانی دیگر نیست، عذاب ابدی منافات با رحمت واسعه الهی ندارد بلکه لازمه و عین رحمت خداوند است و خداوند خصوص آن چیزهایی که انسان مستعد برای شقاوت، محتاج به آن شده که عبارت است از رسیدن شقاوتش به حد کمال و به حد صورت نوعیه، اعطاء و افاضه کند، حال اگر اثر دادن چنین صورت نوعیه ای عذاب دائم باشد، منافاتی با رحمت عمومی خدا ندارد، بلکه این خود یکی از مصادیق رحمت خداوند، لازمه و مستتبع آن است.
کلید واژگان: عذاب ابدی, خلود, خلود در عذاب, خلود در جهنم, علامه طباطبایی, ابن عربی, ابن قیمThe issue of eternal punishment in hell is among those topics that have sparked significant debate among Shiite and Sunni philosophers and theologians. Although some Qur'anic verses explicitly indicate eternal punishment, figures such as Ibn Arabi consider eternal punishment impossible. Some scholars, like Mulla Sadra, acknowledge its possibility but doubt its occurrence, while others, like Allameh Tabataba'i, accept both the possibility and occurrence of eternal punishment. The main challenge underlying these differing views, which even impacts the interpretation of some of God's names and attributes, is the perceived contradiction between eternal punishment and God's mercy. The argument is that God's encompassing mercy includes all creatures, preventing them from remaining in hell and being punished forever. How, then, can one assert that eternal punishment directly relates to God's vast mercy? This research, conducted using descriptive and analytical methods and referencing written sources, arrives at the following conclusions Eternal punishment in hell is explicitly stated in the Qur'an and cannot be interpreted otherwise. Eternal punishment does not contradict God's all-encompassing mercy but is, in fact, a necessity and manifestation of it. God bestows upon individuals what they are predisposed to and need for their ultimate misfortune, which is the realization of their wickedness to its fullest extent and its transformation into a permanent state. If the effect of such a state is eternal punishment, it does not contradict God's general mercy but is itself a manifestation of His mercy, a necessity and a consequence of it.
Keywords: Eternal Punishment, Eternity, Eternity In Punishment, Eternity In Hell, Allameh Tabataba'i, Ibn Arabi, Ibn Qayyim -
حدوث و قدم عالم، از مسائل مهمی است که همواره در فلسفه و کلام اسلامی مورد توجه قرار گرفته است. نگارنده با هدف تبیین و ارزیابی نظریه کندی - که نخسین فیلسوف اسلامی است- با تتبع در آثار وی، به سه دلیل بر اثبات حدوث عالم دست یازیده است. یک دلیل را خود کندی برای اثبات حدوث عالم ذکر کرده است ولی دو دلیل دیگر، در ضمن مطالب دیگر و به هدف اثبات امور دیگری ذکر شده است لکن قابلیت اثبات حدوث عالم را داراست. دو دلیل مبتنی بر تناهی زمان و تلازم میان جرم، حرکت و زمان استوار است و دلیل دیگر بر مدار تلازم میان معلولیت و حدوث سامان یافته است. با توجه به اینکه وی عالم را منحصر به عالم ماده می داند، هر سه دلیل وافی به مدعای اوست، هر چند دلیل سوم شامل عالم مجردات نیز می شود که از نقاط قوت نظریه او محسوب می شود، لکن نپرداختن به مفهوم شناسی حدوث و عدم ارائه تبیینی مناسب در اثبات تلازم میان معلولیت و حدوث را می توان از نقاط ضعف دیدگاه وی به شمار آورد.
کلید واژگان: کندی, حدوث, قدم, ابداعThe contingency and eternity of The world is one of the important issues that has always been considered in Islamic theology and philosophy. In order to explain and evaluate the theory of the al-Kindi - who is the first Islamic philosopher- the author has achieved three reasons for proving the contingency of the world by following and studing his works. One reason has been given by al-Kindi for proving the contingency of the world but two other reasons have been mentioned among other things and is expressed for the purpose of proving other things but it has the ability to prove the contingency of the world. The two reasons are based on the finiteness of time and the mutual implication among mass, motion and time and another reason is based on the mutual implication between being caused and contingency. Based on that he considers the universe to be limited to the material world, all three reasons are valid his claim However, the third reason also includes the immaterial world which is one of the advantages of his theory. Of course, he does not deal with the concept of contingency and does not provide a suitable explanation in proving the mutual implication between being caused and contingency and this is one of the disadvantages of his theory.
Keywords: al-Kindi, contingency, Eternity, Innovation -
In Christian Aristotelianism and Thomism, immortality is not endless continuity in time after death but assimilation and participation in God’s eternity. Life of the Saved does not undergo changes per se since there is no passage of time in eternity. For Aquinas, the subjects of immortality are, on the one hand, the resurrected human beings and, on the other, the subsistent souls, which should not be confused with substances proper. Personal identity and thus the resurrected body's identity form substantial individuals. In Aristotelian hylomorphism presupposed by the two theses, the materia is not mattered in the modern sense, but rather potentiality.
Keywords: immortality, eternity, Aristotelian, Christian tradition -
عکس العمل های فطری و عاطفی آدمی در مقابل هراس از نیستی، از دوره اساطیر تاکنون به اشکال مختلف پدیدار شده است. بخشی از این عکس العمل ها به صورت روایات اسطوره ای و برخی به شکل آموزه ها و باورهای اعتقادی حول مفهوم جاودانگی متجلی شده است. دقت در روایات و باور های شکل گرفته از این موضوع نشان می دهد که آرزوی خلود در این جهان، موجب شکل گیری مضامینی همچون: دست یافتن به آب حیات، رسیدن به درخت زندگی، ، تناسخ و پیکرگردانی، رویین تنی و اژدهاکشی شده است؛ اما تسلیم و پذیرش این حقیقت که حیات جاودان در جهان فانی، مقدور نیست، بشر را واداشته عطش خود به جاودانگی را با خلق مضامینی همچون: ماندگاری نام، نسل، باقیات صالحات مادی و معنوی و از همه مهم تر انتقال و عروج به سرزمین بی مرگی، فروبنشاند. در نهایت فطری ترین پاسخ بشر، یعنی رستاخیز و بازگشت به خاستگاه نخستین و حیات جاودانه پس از مرگ در ادیان مطرح شده است. مسیله این پژوهش راه حل اختصاصی عارفان برای غلبه بر این هراس و چگونگی تجلی مضامین آن در متون نثر عرفانی است. بررسی توصیفی تحلیلی برخی از متون منثور عرفانی تا قرن هفتم نشان می دهد عارفان مسلمان نیز همراه با سیر تفکر بشری از نمادهای و روایات جاودانگی متاثر بوده اند؛ اما گروهی از عارفان، با تلقی خاص از داستان خروج آدم (ع) از بهشت، ازدست رفتن جاودانگی را ناشی از طلب جاودانگی فرض کرده و رسیدن به خلود واقعی را در گرو فنا دانسته اند. آنان معتقدند برای رسیدن به خلود راستین باید از زمان ازلی و ابدی هم گذشت و با «فنای محض» در خالق زمان، محو و «گم بوده پاینده» شد.
کلید واژگان: اسطوره, جاودانگی, فنا, بقا, نثر عرفانیThe instinctive and emotional reactions of human beings to the fear of death have been evident from the era when myths were dominant until the present time. Attending to narrations and beliefs formed by this subject indicate that human beings first created some concepts such as achieving the water of life, reaching the life tree, dragon slaying, transmogrification and metamorphosis, and invulnerability to depict the immortality of this world; however, accepting this fact that the immortal life in this mortal world is impossible has resulted in reducing their thirst of immortality by discussing some concepts including the persistence of name, generation, material and lasting righteous deeds and, more importantly, transfer and ascending to the realm of immortality. Finally, the most natural human response, i.e., the desire to have an immortal life after death, has always been mentioned in many religions. The problem here is how these issues are discussed in the mystical prose and, the more importantly, whether the mystics have specifically discussed a solution for overcoming the fear of death or nothingness. Therefore, some mystical prose examples up to the 7th century were studied through a descriptive and analytical method. The research results show the Muslim mystics have been influenced by the immortality symbols and narrations as well as the human thinking developments; but the most important item is that a group of mystics with a special understanding of the story of Fall of Adam from the Heaven take for granted the immortality removal as a result of the immortality claim and introduce the real immortality which is subject to Eagerness of Inexistence. They believe that passing the everlasting time is necessary for reaching real immortality and being the pure nothingness in union with the creator and become the eternally lost.
Keywords: Myth, Eternity, nothingness, Survival, mystical prose -
این مقاله نخست نگاه آگوستین به موضوع زمان را می کاود و اثبات می کند که از منظر آگوستین ماهیت زمان، ماهیتی ذهنی است نه عینی. تبیین او از امتداد زمان این است که در واقع ذهن ما است که با توجه به گذر زمان، برای زمان حال امتداد را تصور می کند. به باور آگوستین، واقعیت این است که آنی که می آید و آن پیشین را معدوم می کند، امتدادی ندارد. طولانی بودن یا کوتاه بودن آینده نیز چیزی جز انتظار ما نیست که ذهن، آن را به زمان نسبت می دهد. پس از اثبات ذهنی بودن زمان، جایگاه زمان در الاهیات و نیز ارتباط زمان با خداوند از دیدگاه آگوستین بررسی می شود. با توجه به نفی عینیت زمان، آنچه برای انسان به عنوان زمان مطرح است، برای خداوند مطرح نیست و از این رو خداوند بر زمان انسان مقدم است.کلید واژگان: ماهیت زمان, متافیزیک زمان, سرمدیت, آگوستین, کتاب اعترافات, نسبت خدا با زمانThis article first explores Augustine's view of the subject of time and proves that from Augustine's point of view the nature of time is mental not objective. According to his explanation of time extension, it is indeed our mind that, given the passage of time, imagines the extension for the present. According to Augustine, the fact is that the moment that comes and destroys the previous one has no extension. Future, whether long or short, is nothing but our expectation which is attributed to time by mind. After proving the subjectivity of time, the place of time in theology and also the relationship of time with God are examined from Augustine's perspective. Given the negation of the objectivity of time, what is related to man as time is not related to God, and therefore God takes precedence over man's time.Keywords: Nature Of Time, Metaphysics Of Time, Eternity, Augustine, Book Of Confessions, Relationship Between God, Time
-
زمان بستر زیست انسان در این جهان است. و نه تنها بستر زیست بیولوژیکی اوست بلکه زمینه ای برای زیست هوشمندانه او نیز بوده است. انسان درباره زمان می اندیشد و از زوایای علوم مختلفی به آن می نگرد؛ از فیزیک گرفته تا فلسفه؛ و از کیهان شناسی گرفته تا انسان شناسی. مفهوم «زمان» در قرآن نیز مورد توجه بوده است و با توجه به اختصاص سوره ای مستقل به این مفهوم و سوگند به زمان در قالب مفهوم «العصر» جایگاه ویژه ای را به آن اختصاص داده است. ارتباط معرفتی این مفهوم با مفاهیم «انسان»، «خسران»، و «ایمان» از منظر وجودی حایز اهمیت فراوانی است که روی کرد حاضر در این مقاله را سامان می دهد.وضعیت وجودی و اگزیستانسیالیستی انسان وضعیت این-جهانی است که زمان مندی را می طلبد. این یک امکان برای انسان است که حاکی از محدودیتی زمانی برای انسان است. این وضعیت با احساس خسران در گذر زمان همراه می گردد که مطلق بوده و غیرقابل انفکاک از وضعیت این-جهانی است. این وضعیت انسان است و البته وضعیتی که امکاناتی را پیش روی انسان قرار می دهد. زمان بر انسان می گذرد و انسان را با مفهوم ابدیت و جاودانگی مواجه می سازد. ابدیت به مثابه امکانی فراروی انسان قرار می گیرد تا با تضادی وجودی روبرو گردد تا با انتخاب ایمان به مبدا و مقصدی فرازمانی و مکانی به رستگاری به عنوان یک دغدغه وجودی دست یابد.
کلید واژگان: ایمان, زمان, سوره ی «_ العصر», ابدیت, خسرانTime is the basis of human life in this world and it is not only his biological background, but also a background for his intelligent life. Man thinks about time and looks at it from the angles of different sciences; from physics to philosophy; and from cosmology to anthropology. The concept of "Time" has also received attention in the Qur'an, and due to the dedication of an independent surah to this concept and the oath to time has assigned a special place to it in the form of the concept of "al-ʿAṣr". The epistemological connection of this concept with the concepts of "Man", "Loss", and "Faith" is very important from an existential point of view, which organizes the current approach in this article. The existential and existentialistic condition of man is the condition of this world that requires timing. This is a possibility for humans, which indicates a time limit for humans. This situation is associated with the feeling of loss in the passage of time, which is absolute and inseparable from the situation of this world. This is the human condition and, of course, it is a condition that presents possibilities to the human being. Time passes on man and confronts man with the concept of eternity and immortality. Eternity is placed in front of man as a possibility to face an existential contradiction in order to achieve salvation as an existential concern by choosing faith in a transcendental and spatial origin and destination.
Keywords: Faith, Time, Surah Al-ʿAṣr, salvation, eternity, loss -
یکی از مصادیق مورد ادعا درباره ناسازگاری عقل و دین مسیله پرچالش حدوث زمانی عالم جسم به معنی داشتن نقطه آغازین است که همواره فلاسفه کوشیده اند آن را نفی کنند و متکلمان تلاش کرده اند آن را اثبات کنند و در این گیرودار متکلمان حتی برخی از فلاسفه را به کفر متهم کرده اند. استناد متکلمان در این ادعا هم ادله عقلی و هم ادله نقلی بوده است، اما در مقاله حاضر صرفا روایات مرتبط با این باب بررسی شده است. در این مقاله تلاش شده است با بهره گیری از مجامع روایی شیعی و دسته بندی روایات باب حدوث عالم و تکیه بر ظهورات روایات بر اساس قراین لفظی و عقلی نشان داده شود که علی رغم ادعای متکلمان درخصوص حدوث زمانی عالم جسم بر اساس شکل ظاهری روایات، با نظری ژرف تر و بدون پیش داوری ذهنی می توان دریافت که این روایات نه تنها دلالتی بر این مدعا ندارند، بلکه بر اساس همان مستندات حتی می توان مدعی نقیض این ادعا شد و در برخی روایات دلالت بر قدم عالم را یافت.کلید واژگان: حدوث, قدم, روایات, عقل, نقلOne of the alleged instances of the incompatibility of reason and religion is the controversial issue of the physical world’s temporal contingency, meaning having a starting point, which philosophers have always tried to deny and theologians have tried to prove. In this dilemma, theologians have even accused some philosophers of blasphemy. The theologians have cited both intellectual and narrative evidence for this claim, but in this study, only the narrations related to this subject-matter have been examined. In this paper, an attempt has been made by using the Shia narrative authorities and categorizing the narrations about the contingency of the world and relying on the frequencies of the narrations based on verbal and intellectual evidence to show that, despite the claim of theologians about the physical world’s temporal contingency based on the appearance of the narrations, with a deeper view and without mental prejudice, we can find that these narrations not only do not indicate this claim, but also, based on the same documents, may even refute this claim, and, in some narrations, we can find the indication of eternity of the world.Keywords: contingency, Eternity, traditions (hadiths), reason, Narration
-
SUBJECT AND OBJECTIVES
Contemporary human, despite reaching the peak of development and enjoying significant scientific, advancements, do not seem particularly satisfied and content. The destructiveness of time, the fear of death, and the brevity of life are among the factors that contribute to the emergence of disillusionment and the proliferation of nihilistic thoughts in the modern world. The constant pursuit of material gains has failed to address deeper existential concerns. Therefore, there is a growing need to explore the profound aspects of life, such as the search for meaning and the quest for personal fulfillment, in order to alleviate existential pains and enhance the overall quality of human existence. In this regard, the main subject and objective of the present research are focused on the issue of life's meaningfulness and human longevity by finding tangible solutions to existential pains, improving the meaning and values of their lives.METHOD AND
FINDINGThis research, with an Analytical-Descriptive approach to examine the philosophical and existential theories of Ludwig Wittgenstein, particularly focusing on his early philosophy and exploring the constitutive components of meaning from his perspective in human life.
CONCLUSIONThe results of this research emphasize the importance of two fundamental elements, Aesthetics and Ethics, with a special emphasis on the metaphysical subject's eternal perspective, in creating a meaningful and purposeful life. These two components are considered as the highest means of expressing the real values of life and a solution for overcoming its challenges and difficulties, guiding humans towards a meaningful life.
Keywords: Meaning of life, eternity, ontology, ethics, Wittgenstein's Early -
فصلنامه آینه معرفت، پیاپی 74 (بهار 1402)، صص 137 -152
مقوله اخلاق، به عنوان یکی از کلیدی ترین و در عین حال بحث برانگیزترین مسایل در عرصه تعالیم بشری، همواره مورد توجه و بحث قرار گرفته است. بررسی اصول و قواعد اخلاقی و تدوین نظریات متعدد در این حوزه، به منظور یافتن بهترین مدل زندگی، به عنوان یکی از مهمترین کاوش های اندیشه ای بشر به شمار می رود. پژوهش حاضر با واکاوی آراء ویتگنشتاین، در حوزه اخلاق، با نظر به شیوه هستی نگری وی، به ارتباط این مقوله با مبحث زندگی، پرداخته و خوانشی نو از مسیر دست یافتن به زندگی معنادار در ساحت اخلاق ارایه می نماید. بر این اساس با تحلیل مفهوم زیست اخلاقی در فلسفه ویتگنشتاین به طور خاص، استدلال می شود که زندگی اخلاقی-معنادار در نظر وی مبتنی بر به کاربستن اراده اخلاقی خیر و حل معمای زندگی است که هردو نیازمند اتخاذ دیدگاهی ویژه نسبت به جهان هستند. در این نظرگاه، جهان در ساحتی ازلی مشاهده می شود.
کلید واژگان: اخلاق, معنای زندگی, ابدیت, هستی نگری, ویتگنشتاینAyeneh Marefat, Volume:23 Issue: 74, 2023, PP 137 -152The concept of ethics, as one of the key and simultaneously most challenging issues in the realm of human teachings, has always been the subject of attention and investigation. Examining ethical principles and rules and developing multiple theories in this field, in order to find the best model of life, is considered one of the most important man’s intellectual endeavors. The present study explores Ludwig Wittgenstein's views in the field of ethics, considering his existential approach, and provides a fresh interpretation of the path to the attainment of a meaningful life in the realm of ethics. Based on the analysis of the concept of bioethics in Wittgenstein's philosophy, it is specifically argued that an ethical and meaningful life, according to him, is based on the exercise of moral will and the solution of the puzzle of life, both of which require adopting a special perspective towards the world. In this perspective, the world is perceived in an eternal domain.
Keywords: Ethics, Meaning of Life, eternity, Ontology, Wittgenstein -
یکی از اساسی ترین مباحث فلسفه از روزگار نخست پیدایش آن در یونان، بحث صناعت یا حدوث عالم بوده است. این موضوع نزد پرکلوس، فیلسوف بزرگ سده ی پنجم میلادی نیز از مهم ترین مباحث هستی شناسی و جهان شناسی به شمار می رفته است. مهم ترین مفهوم پرکلوس در باب صناعت عالم این است که جهان ساخته صانعی است که همان دمیورگوس است. در این مقاله نویسنده کوشیده است تا با تحلیل برجسته ترین مفاهیم پرکلوس، از جمله تفسیر وی در باب و نیز چگونگی صناعت عالم مادی، دیدگاه وی را در این باره آشکار کند.کلید واژگان: صانع, ضرورت, علت فاعلی, مشیت الهی, علت مثالی, جاودانگیThe issue of cosmos occurrence has always been one of the most essential philosophical topics. This topic was so many important for Proclus as well as the other philosophers. This paper has tried to make clear his special point of view about this topic by analyzing his fundamental ideas. The most important platonic cosmological concept is The Demieurgous, and this paper has analyzed Proclus' comment of Demieurgous and creation of material world.Keywords: Demieurgous, Necessity, efficient cause, eidos, divine providence, Eternity
-
روزبهان بقلی عارفی جمال پرست است. موضوع اصلی این پژوهش بررسی و تحلیل مهم ترین ویژگی های مشرب عرفانی او است و به طور دقیق بر یافتن پاسخ این پرسش متمرکز است که: روزبهان درباره ی رابطه ی انسان با خداوند و هستی چگونه می اندیشد که منجر به تمرکز مشرب عرفانی اش بر «کشف و شهود»، «عشق» و «رجا» می شود؟ برای رسیدن به پاسخ با رویکردی محتوامحور و با تمرکز بر مفاهیم بنیادین «خدا»، «انسان» و «هستی» به تحلیل عبهرالعاشقین پرداخته ایم. نتیجه پژوهش نشان می دهد که مشرب عرفانی او بر محور «ازلیت» شکل گرفته است. او به دو نوع تجلی ذاتی و فعلی معتقد است که اولی منجر به پدیدآمدن مفاهیم قدیم و دیگری منجر به پدیدآمدن حادث می شود. ازلیت در نگاه روزبهان با زیبایی و نور درک می شود و زیبایی حادث و قدیم رابطه ای استعاری دارند. تمام وجوه این رابطه در اصطلاح «التباس» گرد آمده است. اما همین مفهوم نیز مبتنی بر ساحت «خیال» انسان است که درنهایت مشرب عرفانی کشف گونه روزبهان را پدید می آورد که با دو مفهوم اساسی «عشق» و «رجا» شناخته می شود. زبان پراستعاره او نیز متاثر از همین رابطه ی استعاری ازل و حادث است و شاهدی بر تاثر عمیق زبان عارف از مبانی معرفت شناختی اوست.
کلید واژگان: التباس, عشق, خیال, زیبایی, نور, مشرب عرفانی, عبهرالعاشقینReligions & Mysticism, Volume:55 Issue: 2, 2022, PP 487 -506Roozbehan is a mystic who loves beauty, and "revelation and intuition", "love" and "hope" are the three distinctive features of his mysticism. The current research is focused on this fundamental question: how does Roozbehan think about "God", "man" and "being", when his mysticism focuses on the aforementioned three characteristics? In order to find the answer, we have analyzed Abar al-Asheqeen with a descriptive and analytical approach and focusing on the fundamental concepts of "God", "man" and "being". In Roozbehan’s view, on the one hand, eternity is understood with beauty and light, and on the other hand, creation is the result of the manifestation of eternity in two intrinsic and current forms, which leads to the emergence of old and created concepts. "Manifestation of works" implies love and hope, and "metaphorical relationship" of accidental and eternal beauty implies discovery and intuition in the mystical view of Rozbahan. Also, all aspects of the metaphorical relationship between accidental and eternal beauty are gathered in the term "Eltebas". This concept is also based on the field of human "imagination" which ultimately creates the kind of discovery of Roozbehan.
Keywords: Roozbehan, beauty, Light, creation, manifestation, Eternity, intuition -
پرسش از تجرد و خلود نفس انسانی و معنای زندگی، ازجمله دغدغههای اصلی است که از دیرباز ذهن اندیشمندان را به خود مشغول ساخته است. باور به حیات پس از مرگ، اصالت روح، تجرد و جاودانگی نفس انسانی در نوع تفسیر انسان از زندگی و در معناداری یا بیمعنایی آن نقش مهم و اساسی دارد. صدرالمتالهین با نگاه توحیدی و براساس عناصری از نظام فلسفی خویش همچون نحوه تعلق نفس انسانی به بدن و ترکیب میان آن دو، حرکت جوهری، حدوث جسمانی و بقای روحانی نفس و با ارایه تبیینی متفاوت از پدیده مرگ، ایدهای مطرح میکند که بر پیوند میان اعتقاد به تجرد و خلود نفس و معناداری زندگی صحه میگذارد. رویکردی که صدرا برای اثبات تجرد و جاودانگی نفس انسان پیش میگیرد، فلسفی بوده، ظهوراتش در مسئله معناداری زندگی قابل توجه است. با توجه به ابعاد تجرد و جاودانگی انسان و معناداری زندگی در نظر صدرالمتالهین، انسان ایمانی، انسان عقلانی و انسان اخلاقی ملازم یکدیگرند. در این مقاله با روشی توصیفی تحلیلی در ابتدا برخی از مهمترین مولفههای تجرد، خلود و معناداری زندگی را بررسی میکنیم و سپس با توجه به مبانی حکمت صدرایی، به نقش و جایگاه باور به جاودانگی نفس در معنای زندگی میپردازیم.
کلید واژگان: تجرد, خلود, نفس, مرگ, معناداری, صدرالمتالهینInquiry about immateriality and eternity of human's soul and the meaning of life is among the main concerns occupying the minds of thinkers since long ago. Belief in after-life, principality of the spirit, and the immateriality and eternity of human soul have basic and important role in meaningfulness or meaninglessness of the life. With his monotheistic view and based on elements of his philosophical system (such as how the human soul belongs to the body and the combination of those two, substantial motion, physical origination and spiritual survival of the soul), and by presenting a different explanation of death, Mulla Sadra offers an idea that confirms the link between the belief in immateriality and eternity of the soul and meaningfulness of life. The approach taken by Mulla Sadra for proving the immateriality and eternity of human soul is a philosophical approach with considerable manifestations in meaningfulness of life. Considering various aspects of immateriality and eternity of human soul and meaningfulness of life in Mulla Sadra's view, the faithful man, the rational man and the moral man are identical. In this article, we use a descriptive-analytical method to firstly investigate some of the most important components of immateriality, eternity and meaningfulness of life, and then – considering the foundations of Mulla Sadra's philosophy – to deal with the role and status of belief in eternity of soul in meaning of life.
Keywords: immateriality, eternity, soul, death, meaningfulness, Mulla Sadra -
رسالت هنرمند و نقش هنر در جامعه، از پرسش های همیشگی هنر به شمار می آید که از گذشته های دور در میان اندیشمندان موضوع بحث بوده است. در یک سوی این ماجرا نظریه هنر برای هنر قرار دارد و در سوی دیگر این طیف، نظریه هنر مفید یا کارکرد اجتماعی جای دارد. در تمامی این چالش ها، نقش هنر در جامعه و رسالت هنرمند مورد سوال بوده است. سوال پژوهش آن است که چه تفاوت هایی میان برداشت مخاطب عام و مخاطب خاص از مفهوم زیبایی اثر هنری وجود دارد؟ نمونه مطالعاتی پژوهش شامل 10 نمونه است که از میان آثار نقاشی های نهضت بیداری اسلامی انتخاب شده اند. افراد شرکت کننده در آزمون در دو گروه دسته بندی شدند: 1- مخاطب خاص: هنرمندان حرفه ای فعال در خلق آثار هنری و دوستداران حرفه ای هنر و 2- مخاطب عام: علاقه مندان عمومی به آثار نهضت بیداری اسلامی. در این آزمون، از روش آلفای کرونباخ برای محاسبه قابلیت اعتماد استفاده شده است. در این حالت، هماهنگی درونی ابزار اندازه گیری و پرسشنامه طراحی شده مورد نظر است. برای محاسبه ضریب آلفای کرونباخ، ابتدا واریانس نمره های هر یک از سوال های پرسشنامه و سپس واریانس کل محاسبه شده است. بر اساس فرمول مربوط، مقدار ضریب آلفا محاسبه می شود. در آزمون 404 پرسش شونده، در گروه نخست 173 نفر؛ و در گروه دوم 231 نفر شرکت کرده اند. نتایج پژوهش تاکید دارد که همان طور که انس با مردم و توجه ویژه به جایگاه هنرمند و رسالت فرهنگی و اجتماعی او، رمز پایایی و ماندگاری هنر اسلامی بوده است. هنرمند متعهد برای ایفای رسالت اجتماعی خود، لازم است ضمن رعایت مفاهیم، اصول و ارزش های هنری، آثاری قابل درک برای مخاطب عام طراحی و تولید کند.
کلید واژگان: هنر اسلامی, هنر برای هنر, مخاطب عام, مخاطب خاص, ماندگاریThe mission of the artist and the role of art in society is one of the constant questions of art that has been discussed among academicians since beginning of the contemporary art history. The spectrum begins with the art for art sake theory and continues to the l’art utile theory. The research question is what are the differences between the general and special audience perceptions of the concept of the beauty of artwork? The case study includes 10 samples that have been selected from the paintings of the Islamic Awakening Movement. Participants in the test were divided into two groups: 1- Special audience: The professional artists and and the professional art lovers. 2- General audience: Public interested in the works of the Islamic Awakening Movement. In this test, Cronbach's alpha method is used to calculate reliability. The population includes 404 participants including 173 participants in the first group; and 231 participants in the second group. The results of the research emphasize that just as friendship with people and special attention to the status of the artist and his cultural and social mission has been the key to the eternity and permanence of Islamic art. In order to fulfill its social mission, a committed artist needs to design and produce works that are comprehensible to the general public while observing artistic concepts, principles and values.
Keywords: Islamic art, art for the art sake, special audience, general audience, Eternity -
در آثار افلاطون و ابنسینا به بررسی حدوث و قدم نفس پرداخته شده است، ولی شارحان، تبیینهای متفاوتی از دیدگاه آن دو در این مسئله ارایه کردهاند که استخراج نظر آنان را نیازمند بررسی و تحلیل دقیق مینماید. نوشتار حاضر با مراجعه به آثار مستقیم افلاطون و ابنسینا و با نقد و بررسی برداشتهای گوناگون از نظرات ایشان، به بررسی تحلیلی و تبیین دیدگاه نهایی همراه با حل تعارضات ظاهری سخنانشان پرداخته است. در عبارات افلاطون به وجود روح پیش از جسم تصریح شده که دارای سه تفسیر است: وجود ارواح بشری با تعینات جزیی پیش از بدن، وجود روح کلی و مثال آن در عالم علم الهی و قدم ذاتی روح به قدم عقل فعال. بررسی و نقد تفاسیر، این نتیجه حاصل شد که افلاطون به خلق ارواح بشری با تعینات جزیی پیش از ابدان معتقد بوده است. در آثار ابنسینا نیز دو رویکرد بهچشم میخورد: رویکرد ارسطویی و رویکرد افلاطونی که با بررسی این دو رویکرد به این نتیجه رسیدیم که ابنسینا در پیدایش نفس، به حدوث نفس همراه با حدوث بدن قایل میباشد و تعابیر افلاطونیاش ناظر به تقدم وجودی و رتبی نفس بر جسم مطرح گشته است؛ بنابراین حقیقتا تعارضی میان این دو رویکرد وجود ندارد.
کلید واژگان: افلاطون, ابن سینا, نفس, حدوث, قدمIn their works, Avicenna and Plato have dealt with whether the soul is temporally created or eternal. Their commentators have suggested different explanations and accounts of their views to be analyzed and examined. Having referred to the works of the two philosophers directly examining different accounts, the author has scrutinized the final view and resolved the apparent contradictions in their words. There in his words, Plato has stipulated that the spirit existed before the body and this has three interpretations: the existence of human spirits characterized by particular determinations prior to bodies, the existence of universal spirit and its imagined form in the world of divine knowledge, and its essential eternity through the eternity of Active Intellect. The study of these interpretations gives the conclusion that Plato believes in the creation of spirit prior to the bodies. There in Avicenna’s works, two approaches might be spotted: Aristotelian and Platonic ones the examination of which gives the conclusion that Avicenna embraces the creation of spirit along with the creation of the body; however, in his Platonic phrases, Avicenna has proposed the idea that the spirit is prior to the body in its existence and sequence. As a result, there is no real contradiction between the two approaches.
Keywords: Plato, Avicenna, spirit, temporal creation, eternity -
سلسله مقالاتی که زیر عنوان «اشارات و تنبیهات» منتشر می شود مجالی است برای طرح و تحریر جستارهای گونه گون انتقادی و کتابگزارانه و تراث پژوهانه که هر یک از آن جستارها نوشتاری است کوتاه و مستقل در باب موضوعی مشخص و ممتاز. بخش چهارم از این مقالات مشتمل است بر دو نوشتار انتقادی و کتابگزارانه. در مقاله «ملاحظاتی در باب مدخل جزء لایتجزی در دایره المعارف بزرگ اسلامی» پاره ای ملاحظات و انتقادات در باب مطالب مطرح در این مدخل بیان شده است. نوشتار «دو مجموعه مقاله نوانتشار درباره برهان جهان شناختی کلامی» نیز اشارتی است کوتاه به انتشار دو مجموعه مقاله تازه در خصوص مسایل جدید طرح شده درباره برهان حدوث و قدم و به ویژه تقریر نوین ویلیام لین کریگ از آن.کلید واژگان: جزء لایتجزی, جوهر فرد, دائره المعارف بزرگ اسلامی, خداشناسی, برهان حدوث و قدم, برهان جهان شناختی کلامی, ویلیام لین کریگ, کلام اسلامیThe series of essays published with the title “Ishārāt wa tanbīhāt (pointers and reminders)” is an opportunity to present various writings such as critical reviews, book reviews, and short communications and notes on the Islamic heritage, each of which is a short and independent essay on a specific and distinguished topic The fourth part of these essays consists of two critical and bibliographic articles. In the article "Considerations on Indivisible Component Entry in the Great Islamic Encyclopedia", some considerations and criticisms about the contents of this entry have been expressed. The second essay entitled "Two newly published essay collections on the theological cosmological argument" also briefly points out the publication of two new essay collections on the latest issues concerning the argument of contingency and eternity, and in particular the new reading of it by William Lane Craig.Keywords: Indivisible Component, The Essence of the Individual, the Great Islamic encyclopedia, theology, The argument of contingency, eternity, Theological cosmological Argument, William Lane Craig, Islamic theology
-
محور اصلی این پژوهش پی بردن به رابطه فلسفه و دین در بحث آفرینش از نظر بویثیوس است. بدین منظور مولفه هایی همچون خلقت موجودات از عدم و علت دانستن خداوند، الگوی خلقت، غیر موجب بودن خداوند در آفرینش، ازلیت زمان و سرمدیت خداوند، در رسایل کلامی به عنوان نماینده کلام بویثیوس و در تسلای فلسفه به عنوان نماینده فلسفه بویثیوس به روش تحلیلی-توصیفی به صورت جداگانه و مقایسه ای بررسی می شوند. در رسایل کلامی به این مولفه ها با توجه به آموزه آفرینش در کتاب مقدسو تعالیم مسیحی پرداخته می شود؛ اما در تسلای فلسفه این مولفه ها بعد از پرداختن به تعریف خیر، اذعان به وجود خدای خالق و یکی دانستن خیر و خدا بررسی می شوند. با مقایسه مولفه ها، پیش فرض ها، روش و غایت بویثیوس از آفرینش در رسایل کلامی و در تسلای فلسفه پی می بریم کهپیش فرض بویثیوس در تبیین این مقوله در هر دو، بر دو اصل خالق بودن خداوند و ضروری بودن وجود برای خداوند استوار است که او در این مورد متکی بر قول کتاب مقدس است. مولفه هایی که او از آموزه آفرینش در تسلای فلسفه ارایه می دهد، مولفه های آفرینش در رسایل کلامی را نقض نمی کند. او در هر دوی این آثار به روش مکتب نوافلاطونی وفادار است. تنها تفاوت در بحث مزبور این است که بویثیوس در تسلای فلسفه بر اثبات خیر اصرار دارد که البته تاکید می کند که خیر و خداوند یکی هستند و این گونه نیست که با اثبات وجود خیر در این رساله، بویثیوس منشا و مبدا موجودات را چیزی غیر از خداوند بداند.کلید واژگان: رسائل کلامی, تسلای فلسفه, آفرینش, عدم, سرمدیت, خیرPhilosophy, Volume:18 Issue: 2, 2021, PP 261 -280The central issue in this article is to understand the relationship between philosophy and religion in creation in Boethius's thought. To this end, components such as the creation of beings from ex nihilo, God as a cause, the pattern of creation, God's non-obligation in creation, the sempiternity of time and the eternity of God in the Theological Treatises as the representative of Boethius's theology and in the Consolation of Philosophy as the representative of Boethius's philosophy they are studied separately and comparatively by analytical-descriptive method. In the Theological Treatises these components are dealt with according to the doctrine of creation in the Bible and the Christian teachings; but in the Consolation of Philosophy, these components are examined after defining the goodness, acknowledging the existence of God the Creator, and uniting the goodness and God. By comparing the components, presuppositions, method and purpose of Boethius from the topic of creation in the Theological Treatises and in the Consolation ofPhilosophy, we find that Boethius's presumption in explaining this category in both is based on the two principles of God being the creator and the necessity of existence for God. He relies on the Bible in this case. The components that he offers from the doctrine of creation in the Consolation of Philosophy do not violate the components of this doctrine in the Theological Treatises. In both of these he is faithful to the method of the Neoplatonic. The only difference in this discussion is that Boethius insists on proving the goodness in the Consolation of Philosophy, which of course emphasizes the unity of the goodness and God, and it is not the case that by proving the existence of the goodness in this treatise, Boethius reveals the origin of beings other than God.Keywords: Theological Treatises, Consolation of Philosophy, creation, ex nihilo, Eternity, goodness
-
پژوهش حاضر به دنبال پاسخگویی به این سوال اساسی که «رابطه صفت حیات خدای متعال با سایر صفات الهی از منظر فخر رازی چگونه است؟» شکل گرفت، ابتدا دغدغه فخر در معرفت صفات بررسی شد؛ دغدغه او رسیدن به معرفتی کامل یا دستکم معرفتی است که رافع تکلیف عقلی انسان در مقام معرفت خالق باشد؛ سپس رابطه علم و قدرت با حیات را بررسی کردیم و این نتیجه حاصل شد که علم و قدرت، از لوازم حیات هستند و حیات برای آنها نقش علیت دارد؛ سپس رابطه اراده با حیات کندوکاو شد؛ فخر این صفت را در مرتبه متاخر از علم دانست، سپس به سمیع و بصیر پرداخته شد که فخر آن دو را مساوق علم یا از لوازم علم معرفی کرد. صفت متکلم نیز بررسی شد و اندیشه فخر این گونه به دست آمد که کلام یا آشکارکننده علم است یا آشکارکننده قدرت و از این طرق به ذات منتسب می شود و در نهایت بقای حق تعالی مساوق حیات معرفی شد. نتیجه اینکه از منظر فخر، صفت حیات خدای متعال صفت محوری نسبت به سایر صفات بوده و تا حیات الهی نباشد، صفات دیگر به عرصه وجود نخواهد آمد..کلید واژگان: اراده, بقا, حیات, علم, قدرتThis study set out to answer the fundamental question on the relationship between the divine life attribute and other divine attributes from the viewpoint of Fakhr Razi. First, Fakhr’s concern with knowing the attributes was examined. His concern has been to achieve the complete knowledge or at least knowledge that enables the human to fulfill his intellectual liability for knowing the Creator. Then, the relationship of knowledge and power with life was investigated. The results showed that knowledge and power are two means of life, and life functions as their cause. In the next step, the relationship between volition and life was explored. It was revealed that Fakhr deems volition as subsequent to knowledge. Then the hearing and seeing attributes were scrutinized. It was discovered that Fakhr takes these two attributes as concomitant to knowledge or as means of it. In addition, the speaking attribute was examined, and it was found that speech reveals either knowledge or power, and this way connects to the essence. Finally, the eternity of the sublime God was found to be concomitant with His life. The overall finding of the study is that from the viewpoint of Fakhr Razi, the Divine Life is the central attribute connecting other attributes; without the life attribute, other attributes could not exist.Keywords: Life, Knowledge, power, Volition, Eternity
-
وجه الوهی فلسفه ارسطو، و به طور خاص وجه الوهی غایت شناسی او، مسئله ای مناقشه برانگیز و حتی شدیدا مورد انکار است؛ چرا که تفسیرهای معاصر غایت شناسی، از یک سو غایت شناسی الهیاتی را تبیین جهان به عنوان فعل قصدمندانه خالقی حکیم تلقی کرده، و از سوی دیگر غایت شناسی ارسطو را صرفا روشی برای تبیین کارکردهای جواهر طبیعی و افعال انسانی می دانند. در نتیجه غایت شناسی ارسطو فاقد هر گونه دلالت الهیاتی تلقی می شود. این نوشتار با نظر به اوصاف امر الهی در اندیشه ارسطو نشان می دهد که او در حوزه زیست شناسی و اخلاق، گرچه پای تبیین های غایت شناختی به معنای طراحی هوشمند را به میان نمی کشد، در عین حال، کارکرد نهایی انواع طبیعی زنده و نوع انسان را با ارجاع به عنصری الهی در آنها تبیین می کند. به بیان مشخص تر، در انواع طبیعی زنده فقط نوع است که از جهت سرمدیت اش در جایگاه غایت به معنای حقیقی قرار می گیرد، حال آن که در انسان، غایت نهایی با ارجاع به عنصر الوهی محقق در هر فرد یعنی عقل احراز می شود. پس خدا به عنوان نمونه ایدیال تحقق حیات سرمدی معقول لحاظ می شود و غایتمندی جهان طبیعی زنده و جهان انسانی چیزی نیست مگر تشبه به این حیات سرمدی. بنابراین غایت شناسی ارسطو واجد استلزامات صریح الهیاتی است و چهارچوبی هستی شناختی را برای تفسیر عقلانی مفهوم سعادت در فلسفه های دینی فراهم می سازد.
کلید واژگان: ارسطو, علت غایی, جوهر زنده, سرمدیت, عقلDivine aspect of Aristotelian Philosophy and especially the divine aspect of his teleology is one of the most difficult and controversial problems. This difficulty leads to rejection of any divine aspect in his teleology, because the contemporary defenses of teleology, on the one hand have interpreted divine teleology as an explanation of world as an intentional act of a wise creator, and on the other hand, have regarded Aristotle’s teleology as a methodological approach to explain the functions of natural substances and human actions. So, Aristotle’s teleology has no divine significance. In contrast to this prevailing approach, this article investigates the divine aspect of Aristotle’s teleology. Even though he does not explicitly refer to intelligent design to explain the order of natural and human world, but the ultimate functions of these substances are explained with reference to god as a paradigm of teleology. In natural substances, the kind as an eternal entity is a real telos and the ultimate telos of human being lies in intellect as a divine element. So, the god is regarded as an ideal of intellectual eternal life and the purposiveness of natural and human worlds, is due to their participation of divine life. Therefore, the Aristotle’s teleology has explicit theological implications and has become to an ontological framework for intellectual interpretation of happiness in Abrahamic religions.
Keywords: Aristotle, Final Cause, Living Substance, Eternity, intellect
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.