جستجوی مقالات مرتبط با کلیدواژه « gerard genette » در نشریات گروه « علوم انسانی »
-
هدف مقاله حاضر مطالعه مردمنگارانه زنان معلقه با محوریت زمان در داستان زندگی آنها است. این مطالعه با استفاده از مصاحبه نیمه ساختاریافته و مشاهده غیرمشارکتی و به کمک نمونه گیری هدفمند ترکیبی انجام شده است و با 15 زن معلقه در بافت فرهنگی یکی از محلات حاشیه شهرستان خمینی شهر مصاحبه صورت گرفته است. چهارچوب روشی ملهم از نظریه ژرار ژنت خواهد بود. یافته ها نشان می دهد که زنان معلقه در برساخت داستان زندگیشان از تکنیک شتاب منفی استفاده میکنند و بیشترین عناصر کاربردی پس نگری، پیش نگری، توصیف و بسامد مکرر است. توجه به عنصر زمان در روایت زندگی باعث شد تا به دلایل فرهنگی زمانپریشی این زنان پی ببریم. این زنان از قومیت بختیاری هستند و در این فرهنگ افتخار به تاریخ گذشته قومی، احترام، توجه و مرجعیت گذشتگان و ریش سفیدان قوم، تعهد و پایبندی به سنت ها و ارزش های قومی به وضوح پاینده است به همین دلیل بافت فرهنگی که این زنان در آن رشد یافته و اجتماعی شده اند، همواره آنها را در پیوند با گذشته قومی و فرهنگیشان نگه داشته است. در نهایت، رابطه بین زمان و فرهنگ در روایت زندگی زنان معلقه، رابطهای پس نگرانه و متعهد به آداب و ارزش های قومی است.کلید واژگان: زنان معلقه, فرهنگ, زمان, مردم نگاری, تحلیل روایت, ژرار ژنتThis ethnographic study using semi-structured interview and non-participatory observation and with the help of combined targeted sampling (acute cases and snowball) with 15 women abandoned in the cultural context of one of the suburbs of Isfahan city with a methodological framework inspired by Gerard's theory It is Genet. The findings show that these women used the negative acceleration technique in creating their life stories. Paying attention to the element of time in the narration of these women's lives made us understand the cultural reasons and the role of culture in the passage of time of these women in the narration of their lives. The reason for this is that these women were from the Bakhtiari ethnic group, and in the past history of the Bakhtiari people, the respect, attention, authority and high status of the ancestors and elders of the people, commitment and adherence to traditions and ethnic and cultural values are clearly alive and lasting. and people always build a bridge to their past and remember it. Finally, it can be said that time is a cultural thing that is constructed in the narrative of these women's lives in a new way and according to the cultural contextKeywords: Abandoned Women, Culture, Time, Ethnography, Narrative Analysis, Gérard Genette
-
إن تقنیه التبئیر تقع ضمن مقوله الصیغه التی تتم فیها معرفه وجهه النظر فی الحکایه التی یسردها السارد، بعباره اخری إن هذه التقنیه تتمحور حول الذی یری ولیس الذی یحکی. لذلک کانت تقنیه التبئیر وفقا لرویه جیرار جینت تتراوح بین ثلاثه مستویات، وهی: الحکایه ذات التبئیر الصفر، الحکایه ذات التبئیر الداخلی، الحکایه ذات التبئیر الخارجی. تاتی تقنیه التبئیر فی روایه "ممرات" لتعرض هویتین متعارضتین فی الظاهر من خلال شخصیتین راویتین؛ کلاهما تنتمیان لهویه خاصه سببها الاحتلال الصهیونی. لذلک جاءت شخصیه نجوی السارده لتعبر عن مجتمعها الفلسطینی - المسلم والذی یعیش فی المخیمات، وشخصیه دارین السارده لتعبر عن المجتمع الفلسطینی - المسیحی فی لبنان. تعتمد هذه الدراسه علی المنهج الوصفی - التحلیلی بناء علی نظریه جیرار جینیت فی التبئیر وتهدف إلی تحلیل اسلوب الکاتبه فی روایه "ممرات" التی تعکس الواقع فی العالم العربی إبان الاحتلال الصهیونی. وقد تمکن هذا البحث من الوصول إلی ان التبئیر کان حاضرا بانواعه الثلاثه ومعظمه کان خلال وجهه نظر الشخصیتین الاساسیتین فی الروایه اللتین عبرا عن موقفهما تجاه المقاومه الفلسطینیه، لکن جاء التبئیر الداخلی فی معظم الروایه علی لسان نجوی صاحبه المعرفه الکلیه بالقضیه الفلسطینیه التی ارادت ان تقرب صدیقتها المسیحیه إلی ما یجری فی فلسطین من مذابح ومجازر،وذلک عبر رسائل دارت بینهما.
کلید واژگان: التبئیر, جیرار جینت, روایه ممرات, فاتن المر, روایه المقاومه, السردانیه العربیهThe narrative mode of Passages, a novel by Fatin Al-Murr, employs the focalization to establish the point of view presented in the story. This technique focuses on who observes the story rather than who narrates it. Gérard Genette identifies three levels of focalization: zero, internal, and exterior. In Passages focalization is utilized to depict two seemingly contradictory identities through the perspectives of two narrators (Darine and Najwa). Each character embodies a unique identity shaped by the Israeli occupation, representing the Palestinian Christian and Muslim communities in Lebanon and the refugee camps, as well as the Palestinian Muslim population. This study adopts a descriptive-analytical approach based on Gerard Genette's theory of focalization to examine the author's style in Passages and its portrayal of the reality of the Arab world during the Israeli occupation. This study identifies the presence of all three focalization patterns, with the perspectives of Darine and Najwa serving as primary vehicles for storytelling. The introspective narrative within the novel is predominantly channeled through Najwa's perspective, characterized by her profound understanding of the Palestinian conflict. Through a series of exchanged letters, Najwa endeavors to enlighten her Christian friend about the brutal massacres and injustices unfolding in Palestine.
Keywords: Focalization, Gerard Genette, Passages, Fatin Al-Murr, Resistance Literature, Arab Narratology, Phrasal Verb, Intertextuality, Symbolism -
نوشتار حاضر به روش توصیفی - تحلیلی و بر اساس نظریه ژرار ژنت، با هدف مشخص کردن انواع زمان پریشی های روایت و علت کاربرد آن ها در رمان قاعده بازی، بررسی انواع شتاب و انواع بسامد و تاثیر آنها بر روند و جذابیت رمان نامبرده، نوشته شده است. محتوای رمان قاعده بازی روانکاوانه و فلسفی است. زنوزی جلالی برای انتقال بهتر این محتوا، ساختار بسیار سنجیدهای تنظیم کرده است. در مقوله نظم، یافته ها حاکی از آن است که درصد بالایی از متن دارای زمانپریشی از نوع گذشته نگر است. راوی با تداعی معانی، خط زمان را میشکند و به بیان خطاهای خود در گذشته میپردازد. این گذشته نگریها باعث ایجاد تعلیق و جذابیت اثر شده است. تک گویی درونی و بیان ایدئولوژیهای راوی، شتاب منفی را ایجاد کرده؛ اما با توجه به اینکه هدف زنوزی جلالی پرداختن به داستان شخصیت است، شتاب آن کاملا بجا و طبیعی است. بیشترین میزان در انواع بسامد، به بسامد مکرر اختصاص دارد. او با این کار باعث انتقال بهتر آشفتگی، روانپریشی و عقده های راوی شده است و تاثیر آن اتفاقات را بر روان راوی بازگو میکند. در این اثر نه تنها هیچگونه ناهماهنگی در میان مولفه های نظریه ژنت وجود ندارد؛ بلکه این مولفه ها پیوستگی و تعامل موثری با یکدیگر دارند. تکنیک های به کارگرفته در روایت این اثر کاملا مناسب و آگاهانه است و مطالعه ساختاری این رمان منجر به درک پیچیدگی های آن شده است.
کلید واژگان: روایت, ژرار ژنت, زمان, فیروز زنوزی جلالی, رمان قاعده بازیThe present article is devised on the basis of a descriptive-analytical procedure and is based on the theory of Genette, with the aim of identifying the types of time lapses in the narrative and the cause for their use in the novel; “Game Rules.” Furthermore, it is to examine different forms of acceleration and frequency and their impact on the process and attractiveness of the aforementioned novel. The content of the novel is the rule of the psychoanalytical and philosophical game. Zonouzi has set up a well-considered structure for better transmission of this content. In the concept of order, the findings indicate that a high percentage of the text has anachronism of lapse in past time. By objective correlative, the narrator breaks the timeline and expresses his mistakes in past. These past tendencies have created suspense of the work. The narrator's internal monologue and expression of ideologies have created negative momentum; but considering that Zonouzi's goal is to deal with the character's story, its acceleration is completely appropriate and natural. The highest frequencies are dedicated to the repeated ones. By doing this, he has caused a better transfer of confusion, psychosis and narrator's complexes and recounts the effect of those events on the narrator's psyche. In this work, there is, not only no inconsistency among the components of Genette’s theory, but also an effective connection and interaction among the components. The techniques used in the narration of this work are appropriate, and the structural study of this novel has led to the understanding of its complexities.
Keywords: Narrative, Gérard Genette, Time, Firooz Zonouzi Jalali, Game Rule Novel -
روابط میان متنی از موضوعات مطرح دهه های اخیر است که محققان بسیاری به آن پرداخته اند. در این میان ژرار ژنت با نظریه ترامتنیت در ابعاد گسترده تری آن را بررسی نموده است. در این مقاله نمایشنامه آناکارنینای آرش عباسی با رمان آناکارنینای تولستوی به روش توصیفی-تحلیلی و تطبیقی براساس نظریه ترامتنیت ژرار ژنت نقد و بررسی شده است. هدف اصلی این پژوهش، کشف انواع روابط ترامتنی بین بیش متن نمایشنامه عباسی و پیش متن آن یعنی رمان آناکارنینا اثر تولستوی است. نتایج حاصل از پژوهش نشان می دهد که عباسی در نمایشنامه آناکارنینا آگاهانه با رمان آناکارنینای تولستوی ارتباط بینامتنی برقرار کرده است و در این راستا با حفظ استقلال با متن نوشتاری مبدا از انواع روابط ترامتنی بهره برده است از جمله: بینامتنیت صریح (نقل قول) و نیز ضمنی (ارجاع، تلمیح و کنایه) به شیوه های گوناگون؛ پیرامتنیت با برگزیدن عنوان پیش متن؛ فرامتنیت با مصاحبه های خویش مبنی بر امروزی بودن نمایشنامه آناکارنینا؛ سرمتنیت با انتخاب ژانر عاشقانه پیش متن؛ همچنین رابطه بیش متنیت در دو نوع: 1- بیش متنیت همانگونگی با گزینش سبک واقع گرایانه پیش متن 2- بیش متنیت تراگونگی از دو دیدگاه: الف) تراگونگی کمی به صورت تقلیلی ب) تراگونگی از دیدگاه تغییرات درونی (حذف، افزایش و جانشینی).
کلید واژگان: آرش عباسی, آناکارنینا, ترامتنیت, تولستوی, ژرار ژنتIntertextual relationships have been a prominent topic in recent decades, with many researchers exploring this subject. Among them, Gérard Genette has examined it more extensively through his theory of transtextuality. This article analyzes Arash Abbasi's play Anna Karenina in comparison to Tolstoy's novel Anna Karenina using a descriptive-analytical and comparative method based on Gérard Genette's theory of transtextuality. The main objective of this research is to discover the various transtextual relationships between Abbasi's hypertext (the play) and its hypotext (Tolstoy's novel Anna Karenina). The research results indicate that Abbasi has consciously established an intertextual connection with Tolstoy's Anna Karenina in his play, while maintaining independence from the original written text. He has utilized various types of transtextual relationships, including: explicit intertextuality (quotation) and implicit intertextuality (reference, allusion, and irony) in various ways; paratextuality by choosing the title of the hypotext; metatextuality through his interviews, emphasizing the contemporary nature of the Anna Karenina play; architextuality by selecting the romantic genre of the hypotext; as well as hypertextuality in two forms: 1- homogeneous hypertextuality by adopting the realistic style of the hypotext 2- transformative hypertextuality from two perspectives: a) quantitative transformation in the form of reduction b) internal transformations (deletion, addition, and substitution).
Keywords: Arash Abbasi, Anna Karenina, Transtextuality, Tolstoy, Gérard Genette -
قابوسنامه از آثار برجسته ادب تعلیمی فارسی است که به دلیل جذابیت فرمی و تنوع محتوایی از گرانیگاه های متون ادب فارسی به شمار می رود. این کتاب از لحاظ اخذ، ترشیح و انتقال آموزه های اعتقادی، اجتماعی و تربیتی، نقش بینامتنی انکارناپذیری در تطور کهکشان متنی زبان و ادب فارسی داشته است. از مواریث ارزشمندی که از طریق قابوسنامه به آثار مهم فارسی بعد از وی رسیده، اقوال حکیمانه و پندهای تربیتی بزرگان تصوف اسلامی ایرانی است. تحلیل بینامتنیت قابوسنامه با اقوال صوفیه، می تواند علاوه بر تبیین سهم عرفان و تصوف در نظام تربیتی عنصرالمعالی، ما را با میزان و نحوه کارکرد بینامتنی قابوسنامه و آبشخورهای فکری آن آشنا و در فهم بهتر این کتاب و متون مرتبط با آن یاری کند. پژوهش حاضر به شیوه توصیفی تحلیلی انجام شده، به نتایجی از این قبیل رسیده است که بسامد بالای بینامتنیت ضمنی و صریح از حیثیت والای ادبی و زیبایی شناختی قابوسنامه حکایت می کند. همچنین وفور موضوعات تعلیمی اجتماعی و اعتقادی، و لزوم ادب گفتاری و رفتاری نشان اهمیت روابط و تعاملات اجتماعی در دیدگاه عنصرالمعالی و چهارچوب فکری تصوف است. توجه به اقوال و افعال مشایخ طراز اول عرفان اسلامی نیز حاکی از اعتقاد استوار عنصرالمعالی به اخذ آموزه های تعلیمی از سرچشمه های اصلی این نهضت است.
کلید واژگان: بینامتنیت, قابوسنامه, اقوال صوفیه, ژرار ژنتQabus-nameh, one of the prominent works of Persian didactic literature, holds a central position among Persian literary works owing to its formal elegance and diverse themes. This text plays an integral intertextual role in the realm of Persian language and literature by facilitating the acquisition and dissemination of religious, social, and educational teachings. The profound wisdom and educational counsel from the elders of Islamic-Iranian Sufism represent invaluable legacies that have been passed down to significant Persian works through Qabus-nameh. A detailed intertextual examination of Qabus-nameh alongside Sufi elders' sayings can illuminate the influence of mysticism and Sufism on the educational framework of Unsur al-Ma'ali Keikavus, the book's author, and provide insights into the intertextual dynamics of Qabus-nameh and its intellectual sources. The findings of the present study, presented in a descriptive-analytical manner, underscore the prevalence of both implicit and explicit intertextuality in Qabus-nameh, highlighting its rich literary and aesthetic merit. Furthermore, the abundance of social and religious educational themes, as well as the emphasis on linguistic and behavioral decorum, underscores the significance of social connections and interactions within Unsur al-Ma'ali Keikavus's worldview and the intellectual landscape of Sufism. The attentiveness to the teachings and conduct of the venerable figures of Islamic mysticism indicates Unsur al-Ma'ali Keikavus's steadfast commitment to drawing educational insights from the key sources of this spiritual tradition.
Keywords: Intertextuality, Gerard Genette, Qabus-Nameh, Sufi Elders' Sayings, Social Interactions -
آلکساندر پوشکین، نویسنده نامدار قرن نوزدهم و عصر طلایی ادبیات روسیه، با سبک و زبان ادبی خاص خود آثاری اصیل و بی بدیل را به ادبیات جهان عرضه کرده است. اگرچه او بیشتر به عنوان شاعر اشتهار دارد، اما در اغلب ژانرهای ادبی قلم فرسایی کرده و علاقه اش به آثار ادبیات شفاهی یا فولکلور موجب خلق قصه هایی ماندگار در ادبیات روسی شده است. در پژوهش حاضر، پس از تبیین نظریه بینامتنیت ژرار ژنت و با توجه به بایسته های این نظریه و بهره مندی از روش تحلیل محتوا و مضمون و خوانش تطبیقی عناصر داستانی، به بررسی و نقد قصه مشهور «شاهزاده خانم مرده و هفت بهادر» نوشته آلکساندر پوشکین، شاعر پرآوازه قرن نوزدهم روسیه پرداخته شده است. بررسی ها موید این مطلب است که قصه پوشکین دارای روابط بینامتنی با متون متعدد ازجمله سه قصه «شاهزاده خانم خفته» اثر واسیلی ژوکوفسکی، «سفیدبرفی و هفت کوتوله» نوشته برادران گریم و «زیبای خفته» اثر شارل پرو است و به عبارتی، واگویه ای از متون متقدم خود است. نقد و تحلیل تطبیقی قصه ها علاوه بر احراز شباهت های ساختاری و روایی میان آن ها، تاکید دارد که در همه آن ها با وجود تفاوت های روساختی، یک درون مایه کلی و مشترک وجود دارد: دختری زیبارو به واسطه حسد یا انتقام جادو می شود و به خوابی عمیق فرو می رود، اما نجات می یابد و قصه فرجامی خوش دارد. مناسبات بینامتنی قصه ها تردیدی در پیش متن بودن آن ها برای قصه پوشکین باقی نمی گذارد، هر چند که پوشکین با پیروی از سنت های روایی روسی، از برگرفتگی صرف دور شده و روح روسی را در این قصه دمیده است.
کلید واژگان: ترامتنیت, بینامتنیت, ژرار ژنت, قصه روسی, پوشکینAlexander Pushkin, the renowned writer of the 19th century and the golden age of Russian literature, has presented original and unparalleled works to world literature with his unique literary style and language. In the present study, after elucidating the theory of intertextuality by Gerard Genette and considering the requirements of this theory and employing the method of content and thematic analysis along with comparative reading of narrative elements, the famous tale “The Dead Princess and the Seven Knights” by Alexander Pushkin, the illustrious poet of the 19th century Russia, has been scrutinized and critiqued. The analysis indicates that Pushkin's tale has intertextual relationships with numerous texts including three tales: “Sleeping Princess” by Vasily Zhukovsky, “Snow White and the Seven Dwarfs” by the Brothers Grimm, and “Sleeping Beauty” by Charles Perrault. In other words, it serves as an echo of its predecessors. The comparative critique and analysis of these tales, besides confirming structural and narrative similarities among them, suggests that they all share a common underlying theme despite their Russian adaptations: a beautiful girl cursed by envy or revenge falls into a deep sleep but is ultimately rescued and the tale ends happily. The intertextual relationships between the tales leave no doubt about their intertextuality for Pushkin's tale, although Pushkin, by adhering to Russian narrative traditions, has deviated from mere imitation and infused the Russian spirit into this tale.
Keywords: Transtextuality, Intertextuality, Gerard Genette, Russian Tale, Pushkin -
اسطوره، توصیف شاعرانه مناظر سترگ طبیعت و گردانندگان مرموز پدیده های طبیعی و فراطبیعی است که خاستگاه عواطف آدمی را با بینش شاعرانه توجیه می کند و با کنش خیال انگیزی ارزش بلاغی دارد. به همین دلیل اسطوره با ماهیت بینامتنی همواره در آثار ادبی بازتولید شده و در توسعه معنایی، بلاغی و زیباشناختی آثار ادبی نقش بارز و برجسته داشته است. شاعران فارسی زبان از گذشته های دور تا کنون به انواع عناصر اسطوره ای ملل مختلف ازجمله به اساطیر یونانی- رومی توجه کرده و از کارکردهای متنوع این اسطوره ها در کاربست مفاهیم مختلف سود برده اند. شاعران معاصر افغانستان نیز باتوجه به بازتولید اساطیر یونانی- رومی، مفاهیم مختلف را بازتاب داده و از ظرفیت این گونه های اساطیری بهره برده اند. پژوهش حاضر به روش توصیفی تحلیلی مبتنی بر آرای بینامتنیت «ژرار ژنت»، تاثیر بلاغی بازتاب اساطیر یونانی- رومی را در شعر فارسی معاصر افغانستان بررسی و تحلیل می کند. یافته های این پژوهش نشان می دهد که شاعران معاصر افغانستان اساطیر یونانی -رومی را به صورت های تلمیحی و اشاری بینامتنیت ضمنی، در جملات خبری و امری با اغراض ثانوی هشدار، تحذیر، تاسف، توبیخ، ستایش، توصیف، ترحم، بزرگ نمایی و قباحت زدایی به واسطه آرایه های اغراق، تلمیح، اسلوب معادله، تشبیه و استعاره بازآفرینی کرده اند.
کلید واژگان: شعر معاصر افغانستان, اساطیر یونانی رومی, بینامتنیت, ژرار ژنتLiterary Arts, Volume:16 Issue: 1, 2024, PP 37 -55Myth is the poetic expression of great landscapes of nature and mysterious directors of natural and supernatural phenomena, which justifies the origin of human emotions with poetic vision and has rhetorical value with imaginative action. For this reason, myth, with its intertextual nature, has always been reproduced in literary works and has played a prominent role in the semantic, rhetorical, and aesthetic development of literary works. From the distant past until now, Persian language poets have paid attention to all kinds of myths, including Greco-Roman mythology, and have benefited from the diverse functions of these myths in the application of various concepts. Afghanistan's contemporary poets have reflected different concepts and benefited from the capacity of these myths, considering the reproduction of Greco-Roman mythology. Therefore, the current research, using a descriptive-analytical method, based on the intertextuality theory of Gérard Genette, examines the rhetorical effect of Greco-Roman mythology reflection in Afghanistan's contemporary poetry. The results of this research show that Afghanistan's poets have often reflected Greco-Roman mythology in the form of implied intertextuality. These poets have re-created myths to reflect social, romantic, mystical, didactical, resistance, and ideological concepts, as model, idealistic, and charismatic characters, in declarative and imperative sentences.
Keywords: Afghanistan's Contemporary Poetry, Greco-Roman Myths, Intertextuality, Gérard Genette -
کارکردهای پیرامتن در رمان نوجوان این وبلاگ واگذار می شود اثر فرهاد حسن زاده چکیدهپیرامتنیت یکی از گونه های ترامتنیت ژرار ژنت است. ژنت، نظریه پرداز فرانسوی، با نظریه ی ترامتنیت، هر نوع ارتباط یک متن را با متن های دیگر، به صورت گسترده و ساختنشانند بررسی کرد. در این نظریه، متن در پنج گونه ی پیرامتنیت، بینامتنیت، فرامتنیت، سرمتنیت و بیش متنیت بررسی می شود. این دسته بندی هرگونه رابطه ی متن با متنی غیر از خود را شامل می شود؛ روابط یک متن با عناصر پیرامونش، روابط براساس هم حضوری، بر پایه ی انتقاد و تفسیر، روابط طولی و ژانری و روابط بر اساس برگرفتگی. در این میان عناصر پیرامتنی عبارت است از تمام عناصری که اگرچه جزئی از متن محسوب نمی شوند، در جای جای متن حضور دارند، آن را احاطه کرده اند و همراهی اش می کنند و در خوانش خواننده تاثیر می گذارند؛ عناصری چون: طرح جلد، نام نویسنده، ناشر، پوستر های تبلیغی و... رمان نوجوان این وبلاگ واگذار می شود ویژگی خاصی دارد و آن ارائه ی روایت در قالب یک وبلاگ داستان نویسی است. این ویژگی عناصر پیرامتنی مهمی به وجود آورده است؛ بنابراین نویسندگان مقاله در پی آنند تا با بررسی این عناصر، کارکردهای آن را مشخص کنند. در ادامه مشخص خواهد شد عناصر پیرامتنی در این رمان گسترده، به دلیل شیوه ی ویژه ی روایت این اثر، در تمام صفحات حضور دارد و به این ترتیب متن را همراهی کرده و خواننده ی نوجوان را یاری و خوانش او را هدایت می کند.کلید واژگان: این وبلاگ واگذار می شود, پیرامتنیت, ترامتنیت, ژرار ژنت, فرهاد حسن زادهParatextuality is one of the types of Gerard Genet's transtextuality. The French theorist, with the theory of transtextuality, examines every form of communication of a text with other texts in a broad and structured way; in this theory, the text is examined in five dimensions: paratextuality, Intertextuality, hypertextuality, metatextuality, architextuality. This category includes any relationship of a text with a non-self-contained text; the relations of a text with its surrounding elements, relationships based on coherence, criticism and interpretation, longitudinal and genre relations, and relationships based on adaptation. In this regard, the elements of the paratextuality are all elements that, although they are not part of the text, are present in the text, they surround it and accompany it and affect the reader's reading; elements such as: the cover design, the author's name, the publisher, Introduction, posters, promotion posters, presentations, etc. In this research, we try to rely on this theory to examine the elements of the pre-roman novel of the teenage novel "This Weblog Is being turned over" by Farhad Hassanzade and identify its functions. It is worth mentioning that the elements of paratextuality are widespread in this novel, and because of the special way of narratives of this work, it is present on all pages, thus helping and guiding the text with the reader.Keywords: Transtextuality, Paratextuality, Gerard Genette, This Weblog Is Being Turned Over, Farhad Hassanzade
-
پس از ژولیا کریستوا که اولین باراصطلاح بینامتنیت را در تحلیل روابط متون باهم، به کار برد، ناقدان ادبی زیادی پا به عرصه کاوش متون گذاردند و دیدگاه های گوناگونی مطرح گردید. یکی از این ناقدان ژرارژنت است.او روابط میان متنی را با تمامی تغییرات ممکن آن مورد مطالعه قرار داده و حاصل پژوهش خود را ترامتنیت نامید. یکی از سرفصل های مهم ترامتنیت بیش متنیت است که به بررسی رابطه ی بین دو متن ادبی از منظری خاص میپردازد. در این گفتار کوشیده ایم تا روابط مبتنی بر بیش متنیت رساله الطیور رازی با سایر آثار ادبی قبل از خود را مورد بررسی قرار دهیم. یافته های پژوهش حاکی از آن است که نجم دایه در تالیف اثر خود، از برخی رسائل اخوان الصفا، سیرالعباد الی المعاد سنائی وقصه ی غربت غربی سهروردی بیشترین تاثیرات را پذیرفته است و در خلال تاثیرپذیری از این متون گوشه چشمی به برخی روایات منظوم نظامی نیز داشته است.مهمترین دلایل بوجود آمدن تغییرات بیش متنی در اثر وی نیز در نقش خاص مخاطب، سبک خاص نویسندگی او و سیر کلی سبک نثر فارسی نهفته است.
کلید واژگان: بیش متنیت, ژرار ژنت, رساله الطیور رازی, سیرالعباد الی المعاد سنائی, قصه ی غربت غربی سهروردیFollowing Julia Kristeva who first coined the term intertextuality concerning the relationship among different texts, a new wave of critical approaches and notions to text analysis was formed among which was Gerard Genette's idea of 'transtextuality' that was the result of his investigation of all possible intertextual relationships. An important category of transtextuality is extratextuality which is concerned with the relationship between two literary texts from a certain perspective. The present paper is an attempt to examine extratextual relationships between Najmud-din Razi's treatise "At-toyour" [The Birds] and some of the previous literary works. The findings suggest that, in composing his treatise, Razi mostly made use of some of the treatises of Ikhwan As-safa, Sanaee's "Seyr-ol Ebad El-al Ma'ad" [People's Journey toward God], and Suhrawardi's "Ghesse-ye Ghorbat-e Gharbi" [The Story of Western Solitude]. He also touched upon Nezami's poetical narratives. The most important reasons for the extratextual changes in his book include the specific role of the audience, Razi's authorial style, and the dominant trend in Persian prose of the time.
Keywords: Extratextuality, Gerard Genette, Razi's At-Toyour, Sanaee's Seyr-Ol Ebad El-Al Ma'ad, Suhrawardi's Ghesse-Ye Ghorbat-E Gharbi -
یکی از راه های علمی بررسی تعاملات ادبی و فرهنگی ملل، بررسی میزان و نحوه حضور بینامتنی عناصر زبانی، فرهنگی و اندیشگانی آن ها در متون ادبی یکدیگر است. مطالعه بینامتنی متون ادبی ایران و یونان باستان می تواند میزان و نحوه دادوستد ادبی، فکری و فرهنگی آن ها را به خوبی نشان دهد. از مهم ترین جلوه های مراودات فرهنگی ایران و یونان، تجلی آراء تربیتی، اخلاقی و اجتماعی حکمای یونان باستان در قابوس نامه است. این مقاله به روش توصیفی-تطبیقی تعاملات بینامتنی قابوس نامه را با استناد به شواهد متعدد و متنوع، بر اساس نظریه ژرار ژنت تحلیل کرده، به این نتایج دست یافته است که کثرت موضوعات اخلاقی و اجتماعی ماخوذ از حکمای یونان باستان در قابوس نامه، گویای اهمیت اخلاق در سعادت فردی و اجتماعی حکمای یونان باستان و توجه ادبای ایران به این سرزمین به عنوان یکی از خاستگاه های مهم دموکراسی جهان است. توجه بارز عنصرالمعالی به حکمت افلاطون ناشی از تفکر آرمان شهری وی در تالیف قابوس نامه تحت تاثیر آموزه های یونان باستان و معارف تمدن های گوناگون بشر است. بسامد بالای بینامتنیت ضمنی، به ویژه ترجمه هنری و تلمیح، متناسب با حیثیت ادبی والای قابوس نامه و فراوانی بینامتنیت صریح، به ویژه نقل قول و ارسال المثل، نشان امانت داری، اندوخته فراوان حکمی و حافظه قوی عنصرالمعالی و استناد آشکار وی به حکمای یونان برای اقناع و ترغیب مخاطب است.کلید واژگان: بینامتنیت, حکمت, ژرار ژنت, قابوس نامه, یونان باستانStudying literary and cultural interactions between nations is one of the scientific ways of examining the extent and the ways of their intertextual presence of linguistic, cultural, and intellectual elements in each other's literary texts. The intertextual study of ancient Greek and Iranian literary texts can show the extent and the ways of their literary, intellectual, and cultural exchange. One of the most important manifestations of cultural interactions between Iran and Greece is the manifestation of ancient Greek scholars' educational, moral, and social ideas in Qaboosnameh. This paper has analyzed intertextual interactions of Qaboosnameh based on the theory of Gerard Genette using a descriptive-comparative method and concluded that the multitude of ethical and social issues obtained from the ancient Greek scholars in Qaboosnameh illustrates the importance of ethics in the individual and social well-being of the ancient Greek and the attention of Iranian men of letters to this land as one of the important origins of world democracy. Onsorolma? Ali’s prominent attention to Plato's wisdom stems from his utopian thinking in Qaboosnameh, influenced by the teachings of ancient Greece and the knowledge of various civilizations of mankind. The high frequency of implicit intertextuality especially literary translation and allusion is in accordance with the high literary quality of Qaboosnameh and the frequency of explicit intertextuality especially quotations and proverbs prove Onsorma? Ali’s honesty, high wisdom, strong memory, and explicit reference to scholars of Greece persuade the readers.Keywords: Intertextuality, Wisdom, Gerard Genette, Qaboosnameh, Ancient Greece
-
إن الروایه باعتبارها نمطا سردیا یعتمد علی تقنیات متنوعه فی الکتابه، تتمتع بکامل القدره علی التحلیل وذلک علی ضوء النظریات التی تحدثت عن عناصرها وکیفیه توظیفها. من هذا المنطلق، عمل جینیت علی إکمال إجراءات النقاد البارزین فی بیان وظائف الزمن الروائی وقدم نموذجا بنیویا متمیزا یمکن ان یکون -إلی جانب عنصر المکان- ارضیه خصبه للدراسه والبحث. تتطرق هذه الدراسه عن طریق المنهج النقدی اللغوی الجینیتی إلی دراسه بنیه الزمن فی روایه "اسکندرونه" لفضل مخدر. إن الروائی اجتهد من خلال اعتماده علی اسلوب الحوار بین الراوی-البطل والشخصیات الفرعیه، ان ینظم النص الروائی بناء علی معدل السرعه المعیاریه التی نادی بها جیرار جینیت. ومن خلال توسله إلی الماضی، یقیم نوعا من التوازن المطلوب بین ذکره للاحداث والابطال الثانویین فی الزمن الضائع. مع ذلک، لم یختصر الکاتب علی اعتماد بنیه جینیت الزمنیه؛ وقد وظف احیانا اسلوبی الحذف والتلخیص؛ لکی یمنح روایته سرعه اکبر او یعتمد علی انواع الوقفات للحد من سرعه الزمن فی الروایه ویقودها إلی السرعه السلبیه. وقد تبین لنا من خلال نتائج البحث بان "فضل مخدر" اتخذ اقصی درجات الزمنیه فی روایته "اسکندرونه" علی ضوء نموذج جینیت. وإن الروایه تتمتع بنوع من النظم والترتیب الزمنی الذی قام به الراوی-البطل؛ لیس هذا فحسب، بل یعانی الراوی نفسه ایضا بالتشویش الزمنی الذی ینتهی به المطاف إلی الزمن الماضی. مع ذلک، فإن قمه إبداع الروایه تتمثل فی النظره المتمیزه بالنسبه إلی المستقبل؛ وهی نظره اودعها الروائی فی النهایه المفتوحه لروایه المقاومه. ویبدو ان عقربه الزمن فی "اسکندرونه" تتراوح -علی اساس نموذج جینیت- ما بین السرعه المعیاریه والسرعه السلبیه.
کلید واژگان: السردانیه العربیه, جینیت, السرعه المعیاریه, فضل مخدر, إسکندرونهAs a form of narration characterized by various writing techniques, the novel can be analyzed from different critical perspectives. Gérard Genette, drawing on several theorists, studies the function of time in the novel by presenting a salient structural model that can be used to examine its presentation in a given literary text. This study examines the structure of time in Fazl Mokhadar’s Eskandarone based on Genette’s framework. Throughout the novel, the author employs a standard speed of time by creating dialogue between the narrator-protagonist and minor characters. The writer also fills the gap in time by using analepsis in connecting the events and the minor heroes. However, it is possible to observe anachrony in the narrative structure as the narrator sometimes narrates the events in terms of analepsis. Moreover, the author speeds up the narration by eliminating/summarizing events and slows the narration through pauses. This study finds that Eskandarone enjoys a regular and ordered temporal structure which is created by the narrator. The most important aspect of the narrative is its open-ended form as the narrator ends the novel by prolepsis. The novel, accordingly, oscillates between standard and negative narrative speed.
Keywords: Gérard Genette, Standard Speed, Fazl Mokhadar, Eskandarone -
ترامتنیت، رویکردی است که به بررسی انواع روابط ممکن بین متن با سایر متون می پردازد. ژرار ژنت، نظریهپرداز ادبی و نشانه شناس شاخص فرانسوی (2018-1930 م.)، ترامتنیت را به پنج دسته تقسیم کرد که عبارتند از: «بینامتنیت»، «پیرامتنیت»، «فرامتنیت»، «سرمتنیت» و «بیش متنیت». دقت نظر ژرار ژنت در خصوص توصیف ویژگیهای انواع بیشمتنیت و بینامتنیت در متون ادبی، این امکان را برای محققان فراهم میآورد تا بتوانند با درجه اطمینان بالایی انواع این ترامتنها را در عین شباهت ظاهری شواهد شعری برخی از آنها به یکدیگر، از هم تفکیک کنند -کاری که شاید بدون این نظریه مقدور نمیشد.این پژوهش با تکیه بر شیوه تحلیلی-توصیفی، به بررسی ترامتن های غزلهای حسین منزوی با غزل های حافظ و سعدی میپردازد تا اولا، میزان تاثیرپذیری او را از شعر این دو شاعر نام آور کلاسیک، در هر یک از انواع فوق، توضیح دهد و ثانیا، شگردهایی را که در هریک از این بهره گیری ها مورد توجه شاعر بوده، تبیین نماید. بر اساس یافته های این پژوهش، از میان ترامتنها، بیش متنیت؛ خصوصا از نوع تراگونگی آن، عرصه اصلی هنرنمایی های منزوی بوده است. پس از آن، به ترتیب، بینامتنیت ضمنی و پیرامتنیت درونی مولفی از اهمیت بیشتری برخوردار است. تجلی این نوع اخیر در غزلهای منزوی به پانوشت نویسی محدود نمیشود و شاعر در این عرصه هم هنر خود را عینیت بخشیده است. از اینها گذشته، رابطه سرمتنیت، به اشتراک دواوین این شعرا در ژانر هنری «غزل» محدود میشود و از آنجا که اشعار منزوی رابطه تفسیری قابل اثباتی با اشعار سعدی و حافظ ندارد؛ بنابراین، فرامتنیتی هم در آن به چشم نمی خورد.
کلید واژگان: ترامتنیت, ژرار ژنت, حسین منزوی, سعدی, حافظTranstextuality is an approach that examines possible relationships between the text and other texts. Gérard Genet, a famous French literary theorist, and semiotician (2018 AD - 1930 AD), divided transtextuality into five categories: intertextuality, paratextuality, metatextuality, architextuality, and hypertextuality. Gérard Genet’s precision regarding the description of the characteristics of hypertextuality and intertextuality in literary texts provides the possibility for researchers to distinguish these types of texts with a high degree of confidence despite the apparent similarity of poetic evidence-- something that might not have been possible without this theory. Based on an analytical-descriptive research method, the study compares Hossein Monzavi’s ghazals with those of Hafez and Saadi firstly, to explain the extent of his affectedness from their ghazals, regarding each of the above types, and secondly, to reveal the methods that Monzavi noticed in each employment of the classical poets’ ghazals. As the results show, hypertextality is the main arena of Monzavi’s works and performances, especially its transformation type. Then, implicit intertextuality and internal authorial paratextuality are more important.
Keywords: Transtextuality, Gérard Genette, Hossein Monzavi, Saadi, Hafez -
لقد اصبحت هناک اسس نظریه معرفیه تتوجه إلی الکشف عن الجزئیات والتفاصیل المحیطه بالنص او ما یسمی بعتبات النص، منها نظریه جیرار جینیت الذی یعد احد اقطاب النقد والشعریه فی فرنسا، والذی انخرط فی تیار النقد الجدید، واهتم بالعتبات النصیه خلال بحثه فی دائره الشعریات. لقد اهتمت السیمیائیه الحدیثه بدراسه الإطار الذی یحیط بالنص، کالعنوان، واسم المولف، والتعیین الجنسی، والغلاف، والعتبات الواقعه داخل النص نفسه، من إهداء، ومقدمات، وعبارات توجیهیه، وتنبیهات، وهوامش، وتذییلات، وغیر ذلک من النصوص التی اطلق علیها عنوان النصوص الموازیه. کل ذلک لان النصوص المعاصره ارتبطت بعصرها بروابط ثقافیه ومعرفیه جدیده، تناولتها من النهضه التکنولوجیه والإعلامیه. ومن هنا، ینطلق هذا البحث بالسعی للولوج إلی دراسه اهم العتبات النصیه التی تستحق التحلیل بمثابه ابواب تدخلنا فی غیاهب النص، ثم تطبیق تقنیاتها علی روایه سجین المرایا لسعود السنعوسی، وتقدیم تصور مبدئی لتمظهرات المناص، مستخدما المنهج الوصفی التحلیلی. وتشیر نتائج البحث إلی نجاح الروایه فی ترسیم المناص، بدءا من الغلاف، بما فیه من صوره طوبوغرافیه فی مرآه داله علی طور المرآه فی تکوین شخصیه الإنسان، کما یدل شکلها الهندسی علی العزله والانطوائیه، والعنوان الذی اختاره الروائی جامعا الوظائف التعیینیه، والوصفیه، والإیحائیه، والإغرائیه، للدلاله علی من قد سجن نفسه فی ماضیه وآلامه، ویعیش منعزلا عن الناس، هکذا باستهلاله القیم من قبل الکاتب الواقعی، روبندرونات طاغور، وختاما بغلافه الخلفی الذی یشیر إلی نص نوستالوجی من الروایه جامعا معناها بشکل رمزی ومختصر للمتلقی.کلید واژگان: السیمیائیه, الدلاله, العتبات النصیه, جیرار جینیت, سعود السنعوسی, سجین المرایاThere are multiple cognitive theories that aim to uncover the surrounding details of a text, including Genette's theory of paratextuality. In parallel texts, the recipient can analyze the text of the story and its contents, and through which he can produce a vision with semantic dimensions that clearly show the content of the discourse. Gérard Genette's theory of paratextuality provides a framework for examining the surrounding elements of a text including the title, the author's name, the cover, and the internal paratexts in order to elucidate the relationship between these materials and the main text. The present study uses a descriptive-analytical methodology to investigate the relationship between the paratextual components and the main narrative in Saoud al-Sanaousi's novel Sajin al-Maraya. Al-Sanaousi is a prominent Kuwaiti novelist, known for his acclaimed work Saaq al-Bambuu. His work Sajin al-Maraya is a psychologically-driven romantic novel that explores the human psyche's struggle to break free from the harsh reflections of life. The protagonist, Abdulaziz, who is profoundly affected by the traumatic events of the Kuwait-Iraq war and the loss of his loved ones, is suffering from a pervasive sense of fear.
Saud Al-Sanaousi has not been negligent to the paratexts and has carefully selected the paratextual elements, including the cover illustration, title, author's name, epigraph, and chapter headings, to align with and augment the central themes of the novel, either in a linguistic or photographic form, captivating the reader of the novel. The first existing paratext is the cover design, which depicts a child and a house with two doves that are in love with each other. This illustration represents the love and affection that the protagonist of the story has lost. The cover of the novel is in light blue, which signifies freedom, and the purple color of the title signifies glory and grandeur, all very attractive to the reader. These images on the cover are placed within a mirror, and the mirror in psychology signifies the formation of human personality. The author's name is displayed on the front cover, manifesting all functions of the name: naming, ownership, and fame. Due to the importance of the author's name, his name is also repeated on the second page of the novel (i.e. the page after the cover).
The title of the novel reappears on the back cover too, serving multiple functions. It provides identification, description, and inspiration, encouraging the reader to engage with the work. As soon as the reader reads the title, he faces many questions, such as who and what character is meant by the title? What is the meaning of the mirror in the title? At the same time, the use of words such as "box", "locks", "key", "perfume", "smell", "seasons", etc. are among notable words. Each of them reminds the audience that they are encountering a novel centered on the psychological struggles of the protagonist. Similarly, the epigraph, a quote from Tagore, says: He who carries his lamp behind his back sees nothing in front of him but his shadow. It symbolizes the novel as an illuminating force that casts light on the shadow of the self and one's memories. A person like the protagonist of the story, who suffers from depression due to preoccupation with the past and memories, must free his soul to achieve peace. There is another parallel text in the novel, which is an introduction that includes the interpretation of Saadia Mufreh, the Kuwaiti writer, poet, and journalist, and includes the failed ego and the optimistic other, as well as the homeland, which she refers to with the symbol of the mother. Mentioning it before starting the main part of the novel is a kind of motivation for the reader to read the novel. This thematic resonance is further echoed in the inspirational writings that preface each chapter, representing each chapter of the narrative. Overall, all these paratextual elements demonstrate a cohesive and interwoven relationship with the primary text. Perhaps the most prominent result that the researcher has obtained from these investigations is that the various paratexts of the novel Sejin al-Maraya have reproduced its main theme in the form of specific language signs and images, appropriate to the original text. The most important of these paratexts is on the cover page of the novel, which, in addition to the existing images, also contains the paratext of the title and the author's name.Keywords: Semiotics, Paratextuality, Gérard Genette, Saud Al-San’Usi, “Sajin Al-Maraya” -
قابوس نامه گنجینه ای پربار و پرمحتوا از دانش ها و تجربه های متنوعی است که به کار تعلیم و تربیت می آید. عنصرالمعالی به تمام ابعاد وجودی و اجتماعی انسان و نیازهای وی توجه کافی داشته، در این راستا از منابع مختلف بویژه قرآن، حدیث و امثال و حکم بهره ها گرفته و با تسلط و تبحر بالای علمی و ادبی خود، به شیوه ای منسجم و زیبا و با زبانی ساده که لازمه یک کتاب آموزشی است، آن ها را تبیین کرده است. رسوخ عناصر زبانی و اندیشگانی تربیتی حضرت محمد (ص) که به صورت های مختلف در قابوس-نامه تجلی یافته است، نشانگر روابط بینامتنی مسلم بین آن هاست. این مقاله به روش توصیفی-تحلیلی به بررسی نمودهای متنی و محتوایی اقوال حکمت آمیز و پندآموز رسول اکرم(ص) و نحوه بازتاب آن در قابوس نامه بر اساس نظریه ژرار ژنت پرداخته، به این نتیجه رسیده است که آموزه های نبی مکرم اسلام (ص) که به صورت های ضمنی، صریح و پنهان در قابوس نامه حضور یافته است، نقشی بنیادین در چارچوب فکری و تعلیمی کتاب مذکور دارد. ازلحاظ موضوعی این آموزه ها گستره متنوعی چون مسایل اجتماعی، اعتقادی و فردی را شامل می شود و بسامد بالای تعالیم اجتماعی پیامبر (ص) در قابوس نامه با ماهیت اجتماعی دین اسلام و تاکید پیامبر (ص) بر وحدت مسلمین تطابق کامل دارد. این پژوهش نشان داد که رابطه کلان هم حضوری و بینامتنی قابوس نامه با احادیث نبوی به صورت تداوم آموزه های نبوی و جذب آن ها در راستای تکمیل بعد ادبی و تربیتی کتاب بوده است.
کلید واژگان: بینامتنیت, آموزه های پیامبر, قابوسنامه, ژرار ژنتQaboosnameh is a rich treasure of ethic-educational knowledge and experiences. Onsorolma?ali paid attention to all individual and social aspects of human beings in addition to his needs. So he has benefited from various Islamic sources, especially Qur'an, and Hadith. He has explained them in coherent and simple language with a high scientific and literary proficiency in his educational book. The intrusion of holy Mohammad’s ethic-educational linguistic and intellectual elements in different ways within Qaboosnameh indicates their indisputable intertextual relationships. This paper has studied the textual and content representations of the Prophet (PBUH)’s wise speeches in Qaboosnameh by descriptive-analytical method and based on Gerard Genette's theory. It concluded that the ethic-educational teachings of Islam’s prophet which have been presented implicitly, explicitly, and covertly in Qaboosnameh, play a fundamental role in the intellectual and educational framework of the book. In terms of the subject matter, these teachings include a wide range of individual, social, religious, and economic issues. The high frequency of the Prophet's (PBUH) social teachings in Qaboosnameh is in accordance with the social nature of Islam and the Prophet's (PBUH) emphasis on Muslim unity. The macro relationship between Qaboosnameh and Prophetic Hadith in an intertextuality approach is the continuation and attraction of these teachings in order to complete the ethical, educational, and literary dimensions of the book.
Keywords: intertextuality, Prophet’s Teachings, Qaboosnameh, Gerard Genette -
اقتباس سینمایی را باید یکی از مهم ترین شاخه های ادبیات تطبیقی انگاشت که از اهمیت بالایی در این حوزه برخوردار است. این مفهوم تحت عنوان جایگشت به عنوان بخشی از نظریه بیش متنیت ژرار ژنت برشمرده می شود؛ که خود قسمی از نگره ی کلان تری به نام ترامتنیت است. پدرو آلمودوار ازجمله فیلمسازانی محسوب می شود که آثارش الفتی خاص با ادبیات دارد. این مقاله با هدف مطالعه چگونگی روند اقتباس فیلم «پوستی که در آن زندگی می کنم» ساخته پدرو آلمودوار از رمانی فرانسوی به نام رتیل نوشته تیری ژونکه و با طرح این پرسش که «چگونه فرآیند اقتباس در فیلم «پوستی که در زندگی می کنم» از رمان رتیل صورت پذیرفته است؟» به تحلیل این مفهوم براساس نظریه بیش متنیت ژرار ژنت پرداخته است. در این جا اثر ادبی به عنوان پیش متن و فیلم به عنوان بیش متن مورد مطالعه قرارگرفته است. پژوهش حاضر به شیوه ی توصیفی-تحلیلی و با فرض جایگشت (ترانسپوزیسون) پنداشتن گونه این بیش متنیت؛ ابتدا به مفهوم اقتباس و جایگشت و همچنین، نظریه بیش متنیت ژنت پرداخته و سپس، سیر تراگونگی فیلم را در روند اقتباس از رمان مورد واکاوی قرارداده است. یافته ها مبین آن است که فیلم «پوستی که در آن زندگی می کنم» به سبب تراگونگی های متنوع و با تمسک به مواردی همچون پیرایش، کاهش، آرایش و جانشینی، گونه ای جایگشت در مفهوم بیش متنیت انگاشته می شود که نمایانگر مولف بودن فیلمساز است؛ بدین معنی که آلمودوار در اقتباس خود بیش از آن که متآثر از جهان روایی نویسنده باشد، با اتکا به خلاقیت و نوآوری خود، اثری نوین با مختصاتی تازه می آفریند.کلید واژگان: ژرار ژنت, بیش متنیت, اقتباس, پدرو آلمودوار, فیلم پوستی که در آن زندگی میکنم, رمان رتیلFilm adaptations are one of the most significant branches of comparative literature studies and are of great importance to the field. The concept of film adaptations, which are so-called transpositions, is a component of Gérard Genette’s theory of hypertextuality, a subset of the broader theory known as transtextuality. Pedro Almodóvar is one of the few filmmakers whose work exhibits a unique affinity for literature. This article analyzes the adaptation process of the film “The Skin I Live in” (2011), directed by Pedro Almodóvar and adapted from the novel “Tarantula” (1984), written by Thierry Jonquet, by addressing the question, ‘How did the adaptation process work in “The Skin I Live in” based on Gérard Genette’s theory of hypertextuality?’ Here, the literary work is studied as the hypotext and the film as the hypertext. This paper employs the descriptive-analytical method. Considering that transposition occurs due to the change of medium, it first defines the terms “adaptation” and “transposition” as well as explaining Gérard Genette’s theory of hypertextuality. It then analyzes the transformation of the text during the process of adapting the novel into the film. The findings show that “The Skin I Live in” is a transposition in the sense of its hypertext due to the various transformations made, with an emphasis on excision, concision, extension, and substitution in this adaptation.Keywords: Gérard Genette, Hypertextuality, Film Adaptations, Pedro Almodó, VAR, The Skin I Live In, Tarantula
-
روایت شناسی شاخه ای از مطالعات ادبی است که به تجزیه و تحلیل روایت و نظام های حاکم بر روایت و ساختار و پیرنگ داستان می پردازد. روایت شناسی به عنوان رویکردی نظام مند، می کوشد به نظام معنایی فراتر از متن برسد و گفتار روایی یا متن را فهم پذیر نماید. شناخت روش های کارکرد روایت، ما را در فهم متون ادبی یاری می رساند. از جمله برجسته ترین خصوصیات ادبیات پسامدرن، کوشش در جهت محو عنصر زمان و به تبع آن روایت در نثر داستانی می باشد و «یک عاشقانه آرام» نادر ابراهیمی، نمونه ای برجسته از این نوع داستان به حساب می آید. این پژوهش با روش توصیفی-تحلیلی و با واکاوی رمان «یک عاشقانه آرام» بر پایه نظریه روایت در زمان ژرارژنت صورت می گیرد. ژرار ژنت -از پیشگامان این رویکرد ساختارگرا - برای توصیف و تحلیل ساختارهای متون ادبی پنج مبحث نظم، تداوم، بسامد، وجه و لحن را مهم می دانست. نتایج پژوهش بیانگر آن است که «یک عاشقانه آرام» از انسجام خوبی برخوردار است. از سوی دیگر، به هم ریختگی زمانی در رویدادها، داستان را هنری تر می سازد؛ این زمان پریشی در رمان به کرات دیده می شود و زمان مدام بین گذشته و حال در جریان است. فصل اول بیشتر جنبه گذشته نگری دارد؛ این گذشته نگری ها عموما از نوع درون داستانی بوده و پی در پی آمدن آن، در داستان، باعث کندی زمان می شود. از نظر تداوم رمان در لایه سطحی، همان گذر روزهاست و شتاب مثبت و حذف زمان در آن زیاد دیده می شود. لایه محتوای داستان دارای شتاب منفی است. کل رمان، دیالوگ محور است که بیشتر این گفتگوها در قالب احساسات و اعتقادات «گیله مرد» متجلی شده است. مکث توضیحی طولانی را به وفور در داستان شاهد هستیم که موجب کندی سیر داستانی شده است. همچنین، بسامد از نوع مکرر و بازگو در سرتاسر داستان مشهود است. از نظر وجه، داستان بر پایه دو زاویه دید دانای کل و اول شخص بنا شده است که البته بیشتر رمان بر پایه اول شخص است و زاویه دید سوم شخص در مواردی اندک کاربرد دارد.
کلید واژگان: تحلیل گفتمان, روایت شناسی, تحلیل رمان, ژرار ژنت, نادر ابراهیمی, یک عاشقانه آرامNarratology, a field within literary studies, focuses on analyzing narratives, narrative systems, story structures, and storytelling techniques. It aims to uncover the more profound meaning embedded within texts and enhance our understanding of narratives. Postmodern literature often challenges conventional notions of time and narrative in prose fiction. Nader Ebrahimi's "A Quiet Romance" exemplifies this type of narrative. This descriptive-analytical study examines "A Quiet Romance" through the lens of Gérard Genette's theory of narrative time. Genette, a prominent figure in structuralist narratology, emphasizes the significance of order, duration, frequency, focalization, and voice in describing and analyzing the structures of literary texts. The research findings reveal that "A Quiet Romance" exhibits strong coherence. However, deliberate temporal disruptions in the events add artistic depth to the story. These temporal disruptions are prevalent throughout the novel, with frequent shifts between the past and the present. The initial chapter primarily focuses on the past, incorporating retrospective elements contributing to a slower pace. In terms of duration, the surface layer of the novel follows the passage of days, creating a sense of positive acceleration and time omission. Conversely, the content layer of the story conveys a negative sense of acceleration. Dialogues, predominantly conveyed through the emotions and beliefs of the character "Gile Mard," form the narrative's core. The story often includes extended descriptive pauses, contributing to a slower narrative progression. Repetition and recounting are also prominent features of the narrative. Regarding focalization, the story utilizes two perspectives: an omniscient narrator and a first-person narrator, with the majority of the novel adopting the first-person viewpoint while the third-person perspective is sparingly employed.
Keywords: Discourse Analysis, Narratology, Novel Analysis, Gérard Genette, Nader Ebrahimi, A Quiet Romance -
روابط تعالی دهنده متن، یکی از رویکردهای نوین ادبی است که میخاییل باختین با موضوع گفتگوی متن ها پایه گذار این نظریه قلمداد می شود. نظریه پردازان دیگر همچون ژولیا کریستوا، لوران ژنی، میخاییل ریفاتر، بارت و ژرار ژنت این نظریه را تکامل بخشیدند. ژرار ژنت در نظریه ترامتنیت خود، روابط تاثیرگذاری و تاثیرپذیری متون ادبی را مطرح کرده است؛ از جمله آثاری که این تاثیر و تاثر در آنها مشاهده می شود، مقدمه های متون حماسی است. جستار حاضر با رویکرد توصیفی-تحلیلی و استفاده از منابع کتابخانه ای، دیباچه های حماسه های ملی ایران را بر اساس نظریه ترامتنیت ژنت بررسی و تحلیل کرده است. حاصل مطالعه نشان می دهد که حماسه های ملی به عنوان بیش متن از پیش متن های خود در فرایندهای خود-پیرایی، حذف، تقلیل و گسترش تاثیر پذیرفته اند. در روابط بیش متنی حماسه های ملی با شاهنامه، دگرگونگی و همانگونگی، نسبی است و در ارتباط با هم معنی می شوند. مقدمه گرشاسب نامه گویای تاثیرگذاری شاهنامه بر مضامین گرشاسب نامه؛ بهمن نامه گویای تاثیرپذیری این اثر از گرشاسب نامه است و کوش نامه ایرانشاه از شاهنامه و گرشاسب نامه تاثیر پذیرفته است. عنوان های اصلی و فرعی حماسه ها از منظر رابطه پیرامتنیت، بیانگر تاثیر و تاثر آن ها از متن های اصلی است. بخش های آفرینش عالم در فرامرزنامه و شاهنامه بر مبنای رابطه سرمتنیتی ژنت، زبرمتن را با زیرمتن متحد نشان می دهد.
کلید واژگان: حماسه های ملی, شاهنامه, گفت گوی متن ها, ژارار ژنت, ترامتنیتTranscendental relationships of text are one of the new literary approaches that Mikhail Bakhtin with the subject of text dialogue is considered the basis of this theory. Other theorists such as Julia Kristeva, Laurent Jenny, Michail Riffaterre, Barthes and Gerard Genette evolved this theory. In his theories of Transtextualite, Gerard Genette has proposed the relationships of influence and influence of literary texts, including the works in which this influence is observed, the introductions of epic texts. The present study, with a descriptive-analytical approach and the use of library resources, has analyzed the Introductiones of National Epics of Iran based on the Theory of Genette Transtextualite. The results of this study show that national epics as more texts have been influenced in self-old ageing, elimination, reduction and expansion processes. In the hypertextualite relationships of national epics with Shahnameh, transformation and homogeneity are relative and are meaningful in relation to each other. The Introduction of Garshasbnameh indicates the influence of Shahnameh on the themes of Garshasbnameh, Bahmannameh indicates the influence of this work from Garshasbnameh, and Iranshah's Kooshnameh have been influenced by Shahnameh and Gershasbnameh. The main and minor titles of epics from the perspective of the paratextualite relationship indicate their influence and influence from the original texts. The creation parts of the universe in Farmarznameh and Shahnameh, based on the relationship between Genette's Arcitextuality, show the roughness with the unified subtext.
Keywords: National Epics, Shahnameh, Text Dialogue, Gerard Genette, Transtextualite -
دانش روایت شناسی به رهبری ساختارگرایان تدوین شد و هدف آن شناسایی چیزهایی است که وجه مشترک همه روایت ها و فقط روایت ها هستند. واژه روایت اولین بار توسط تودوروف پیشنهاد شد و در دهه های گذشته به موضوع مهم بحث و بررسی در تقریبا تمام رشته ها از هنرهای زیبا و علوم طبیعی و اجتماعی گرفته تا مطالعه ارتباط و رسانه، تبدیل شده است. نقاشی قهوه خانه ای یکی از مهم ترین هنرهای مردمی در ایران است که با تولد جنبش مشروطه و بیداری افکار عامه رونق یافت. در این گونه نقاشی ها، نقاش موضوعات روایی قهوه خانه را مطابق با شرحی از زبان نقال، تعزیه خوان، مداح و روضه خوان به تصویر می کشید و همچنین بر اساس آنچه در ذهن مردم کوچه و بازار بوده، به نمایش می گذاشت. یکی از مهم ترین ویژگی های نقاشی قهوه خانه ای، روایی بودن آن است که آن را به نمونه موردی مناسبی برای روایت شناسی تبدیل می کند. از سوی دیگر شبیه خوانی نیز به عنوان هنر نمایشی فولکلور، اغلب فرم روایی نسبتا پیچیده ای دارد. بررسی چگونگی این پیچیدگی نیز شبیه نامه ها را تبدیل می کند به مصداق مناسبی برای بررسی های روایت شناسانه. از این رو در این پژوهش در قدم اول روایت شناسی ژنت به عنوان چارچوب اصلی پژوهش بررسی شده است. پس از آن نقاشی قهوه خانه ای و نمایش شبیه خوانی (هر دو به عنوان هنری آیینی مذهبی ایرانی) به طور اجمالی معرفی شده اند. در آخر نیز روایت پردازی داستان طفلان مسلم در دو هنر، نقاشی قهوه خانه ای و مجلس شبیه خوانی، با هدف ارزیابی چگونگی و میزان تاثیرپذیری و تاثیرگذاری بر یکدیگر بر اساس روایت شناسی ژنت بررسی شده اند. این پژوهش توصیفی- تحلیلی است و در آن از منابع اسنادی کتابخانه ای و پایگاه های معتبر اینترنتی استفاده شده است. (پیشنهاد می شود نویسنده محترم در اینجا مختصرا به نتایج پژوهش نیز اشاره کنند).
کلید واژگان: مطالعه تطبیقی, نقاشی قهوه خانه ای, شبیه نامه, روایت شناسی, ژرار ژنت, طفلان مسلمThe science of narratology was developed under the leadership of structuralists and its purpose is to identify things that are common to all narratives and only narratives. The word "narrative" was first proposed by Tzvetan Todorov and in the past decades it has become an important topic of discussion in almost all fields from fine arts and natural and social sciences to the study of communication and media. Coffeehouse painting is one of the most important folk arts in Iran, which flourished with the birth of the constitutional movement and the awakening of public opinion. One of the most important features of the coffee house painting is its narrative, which makes it a suitable example for narratology. On the other hand, shabihname, as a performing art of folklore, often has a relatively complex narrative form. Investigating how this complexity also makes Shabihname a suitable option for narratological investigation. According to what has been said, in the first step of this research, Genet's narratology was investigated as the main framework of the research, after that, coffee house painting and shabihname (both Iranian religious-ritual arts) were briefly introduced. In the end, the narration of Muslim children's story in two arts, coffee house painting and Shabihname, with the aim of evaluating how and the extent of influence and influence on each other, based on Genet's narratology, was compared. This research is descriptive-analytical and it uses document-library sources and reliable internet databases
Keywords: comparative study, Coffeehouse painting, shabihname, Teflan e Moslem, Narratology, Gerard Genette -
از آنجا که متون عرفانی مبتنی بر آیات و احادیث و اقوال مشایخ است، بیش از دیگر متون می توان روابط ترامتنیت را در آنها جستجو کرد. هدف این جستار، بررسی و تحلیل روابط و مناسبات ترامتنی رساله قشیریه و تذکره سیرالاولیاء است. روش پژوهش تطبیقی-تحلیلی و مبتنی بر نظریه ترامتنیت ژرار ژنت است. پرسش های تحقیق این است که کدام یک از انواع رابطه ترامتنی در سیرالاولیاء وجود دارد و این اثر چگونه با رساله قشیریه رابطه گفتگومندی ایجاد کرده است. حاصل پژوهش نشان داد که هدف میرخرد کرمانی از برقراری رابطه ترامتنی آگاهانه، خلق یک اثر هم تراز با رساله قشیریه بوده است. از انواع ترامتنیت، رابطه بینامتنیت صریح، پنهان و ضمنی در سطح مضامین و نقل روایات، رابطه پیرامتنیت در ساختار کتاب و آستانه ها (عناوین اصلی و فرعی و فصول و ابواب و مقدمه ها)، رابطه سرمتنیت در سبک و زبان کتاب و پیوند بیش متنیت از نوع برگرفتگی بوده و در کاربرد اصطلاحات عرفانی، آیات و احادیث، حکایات و اقوال مشایخ است.کلید واژگان: سیرالاولیاء, رساله قشیریه, ترامتنیت, ادبیات تطبیقی, ژرار ژنتSince mystical texts are based on Qoranic verses, hadiths, and sayings of saints, they are more suitable for the exploration of transtextual relations than other texts. This comparative study aimed to analyze transtextual relations in Resaleh Qoshayriyeh and Seyr al-Auliya based on Gérard Genette's theory of transtextuality. The goal was to discover which types of transtextual relations exist in Seyr al-Auliya, and how this work has established a dialogic relationship with Resaleh Qoshayriyeh. Based on the results, Mir Khord Kermani established a conscious transtextual relationship to create a work on the same level as Resaleh Qoshayriyeh. Among the different types of transtextual relations, explicit, latent, and implicit intertextual relations were observed at the level of themes and narratives; a paratextual relation existed in the book’s structure and parts (main title and subtitle, chapters, sections, and epilogues); an architextual relation in the book’s style and language; and a hypertextual relation of the adaptation type in the use of mystical terms, verses, hadiths, anecdotes, and sayings of the saints.Keywords: Resaleh Qoshayriyeh, Seyr al-Auliya, Transtextuality, Comparative literature, Gérard Genette
-
ژرار ژنت، روایت شناس مطرح ساختارگرا، طرح جامعی برای متون روایی پیشنهاد داده است. او سه وجه از سخن روایی؛ یعنی زمان دستوری (نظم، تداوم، بسامد)؛ وجه (فاصله و کانونی شدن) و لحن یا صدا (راوی در سه سطح: فراداستانی، سطح داستانی و زیر داستانی) را در بررسی روایت خود مطرح کرده است. این پژوهش، رمان اسفار کاتبان، اثر ابوتراب خسروی را بر اساس نظریه روایت شناسی ژنت با روش توصیفی- تحلیلی بررسی کرده است. دستاورد این پژوهش نشان می دهد که نویسنده با استفاده از شیوه بازگشت به گذشته، به زمان پریشی دست یافته است. وی با حذف و خلاصه گویی سرعت روایت داستان را تند و با بیان درنگ توصیفی، سرعت روایت را کند نموده است. همچنین در لحظه های حساس با بسامد مکرر و تکرار یک روایت، به مهم بودن حادثه پرداخته است و رمان با تعدد راوی و روایت، زمان پریشی، مرگ مولف و روایت بودن تاریخ، به فراداستان دست یافته است.کلید واژگان: روایت, زمان روایی, وجه, لحن, ژرار ژنت, اسفار کاتبانGerard Genet, a prominent structuralist narrator, has proposed a comprehensive blueprint for narrative texts. He has proposed three aspects of narrative structure in his narrative theory including grammatical time (order, frequency, duration), dimension (distance and focus) and the tone or sound (narrator in three levels: meta-narrative, narrative level and sub-narrative). This study, examines the novel Asfar Kataban, by Aboutrab Khosravi based on the theory of Genet’s narratology with a descriptive-analytical method. The results of this research indicate that the author has created temporal distortion by using the method of flashback. He has slowed down the narration of the story by eliminating and summarizing it, and has slowed down the narration by expressing a descriptive delay. Also, in critical moments, with the frequent repetition of a narration, the importance of the incident has been highlighted, and the novel has reached the meta-fiction level with the multiplicity of narrators and narrations, anachronism, the death of the author and the narrative nature of history.Keywords: Narration, narrative time, aspect, Tone, Gérard Genette, Asfar-e-Kataban
- نتایج بر اساس تاریخ انتشار مرتب شدهاند.
- کلیدواژه مورد نظر شما تنها در فیلد کلیدواژگان مقالات جستجو شدهاست. به منظور حذف نتایج غیر مرتبط، جستجو تنها در مقالات مجلاتی انجام شده که با مجله ماخذ هم موضوع هستند.
- در صورتی که میخواهید جستجو را در همه موضوعات و با شرایط دیگر تکرار کنید به صفحه جستجوی پیشرفته مجلات مراجعه کنید.